دعای امام زمان(عج) در حق بانوان بانوان منتظر، امانتداران مظهریت اسمای جمالی خداوندند. آنان باید این امانت الهی را پاس دارند و خویش را در برابر وسوسه های شیاطین ظاهری و باطنی كه می كوشند تا با شكستن حریم شرع، عقل و اخلاق، این امانت بزرگ الهی را ضایع كنند، حفظ و مراقبت كنند از دعاهای منسوب به امام عصر(عج)، دعای معروف «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» است که به زیبایی هر چه تمام و در فرازهایی کوتاه، وظایف منتظران از اقشار و صنوف مختلف را بیان کرده و راه و رسم زندگی به سبک انتظار را نشان می دهد. از این رو، در سلسله مطالبی شرح فرازهای نورانی و ژرف این دعا مرور می شود: حضرت حجت(عج) در ادامه فرازهای نورانی این دعا بیان می کنند: «وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَیَاءِ وَ الْعِفَّة؛ بر زنان شرم و عفت عنایت كن». زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه، نقشی مهم و بی بدیل در فلاح و صلاح آن دارند لذا بتبع، سبکی که آنها برای زندگی برمی گزینند و ارزش هایی که به تناسب آنها فکر و عمل می کنند، نیز در حرکت جامعه به سوی سعادت یا شقاوت تاثیرگذار است. در این میان زنان برای آنکه نقش مادری و همسری را در جامعه به درستی ایفا کنند باید به سلاح هایی مجهز شوند که از مهمترین آنها «حیا و عفاف» است. در آیات قرآن بر این خصیصه تاکید و برکات و آثار فراوانی برای آن ذکر شده است. چنان که خدای متعال در آیه 25 سوره مبارکه قصص به وقار و حیای دختران شعیب اشاره می کند و می فرماید: «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوكَ لِیَجْزِیَكَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا... (موسی هنوز لب از دعا نبسته بود که دید) یکی از آن دو دختر که با کمال (و قار و) حیا راه می‌رفت، باز آمد و گفت: پدرم از تو دعوت می‌کند تا در عوض سقایت و سیراب کردن گوسفندان ما به تو پاداشی دهد...». علاوه بر این، در آموزه های روایی نسبت به این صفت توصیه و اشاره بسیار است، امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «حیا از ایمان است و ایمان در بهشت است (پس شخص با ایمان با حیاء در بهشت است).» (1) همچنین از آن حضرت(ع) است که: «حیاء و ایمان در یك رشته و همدوش همند چون یكى از آن دو رفت دیگرى هم می رود.» (2) در این میان زنان به دلیل نقش مهمی که در سلامت جامعه دارند، آراستگی شان به صفت حیاء از اهمیت بیشتری برخوردار است چنان که امام صادق(ع) فرمودند: «اگر چه تفاوتی بین زن و مرد در مزین شدن به آن نیست اما بر زنان نیكوتر است.»(3) حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در کتاب «امام مهدی(عج)؛ موجود موعود» و در شرح این فراز از دعای «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» می نویسد: «زن ها بخشی مهم از جامعه اسلامی اند از آن رو كه سهمی درخور از آرامش و امنیت روانی جامعه وامدار نقش بی نظیر زنان است؛ نیز صلاح نسل امروز و سداد نسل فردا در گرو صلاح و سداد آنها است. آفت بزرگی كه می تواند مانع كاركرد اساسی و ثمربخش این بخش از اجتماع شود و آنان را كه قادرند عامل سعادت فرد و جامعه باشند به ابزار انحطاط خویش و جامعه شان بدل كند، همانا فقدان صفت هایی است كه امام عصر (عج) آنها را بایسته زنان امّت مهدوی می داند و آراستگی به آن صفات را از درگاه عزّ ربوبی برایشان درخواست می كند: أ.حیاء: حیا به معنای مراقبت از نفس در برابر هر نوع آلودگی و زشتی و عیب است. بانوان منتظر، امانتداران مظهریت اسمای جمالی خداوندند. آنان باید این امانت الهی را پاس دارند و خویش را در برابر وسوسه های شیاطین ظاهری و باطنی كه می كوشند تا با شكستن حریم شرع، عقل و اخلاق، این امانت بزرگ الهی را ضایع كنند، حفظ و مراقبت كنند تا به دام شیطان نیفتند، كه هر سخن یا عمل بر خلاف موازین آموزه های ناب قرآن و عترت، به منقصت، كدورت و تاریكی جان انسان می انجامد و از دام های شیطان به شمار می آید: و علی النساء بالحیاء. ب. عفت: بانوان منتظرِ آخرین حجت خداوند (عج) پاسدار حریم عفت اند. حفظ عفت، یعنی نگهداشتن نفس از تمایلات و شهوات نفسانی، فضیلت والای بانوان اهل انتظار است. بسا كه جاهلیت مدرن روزگار ما تمایلات و هواهای نفسانی را دامن بزنند و شهوات را برای انسان زینت دهند؛ اما بر بانوان منتظر شایسته است كه با نگهبانی از حریم عفت خویش زمینه اعتلای روح خویش را فراهم آورند و از پیروی وسوسه های نفسانی و شیطانی احتراز كنند و هیچ زینتی را برون از حوزه جانشان و هیچ افتخاری را برتر از حفظ گوهر الهی وجودشان نشناسند: و العفة. بنابر آنچه بیان شد زنان در جامعه منتظر و زمینه ساز وظایفی دارند که غفلت از آنها هم خودشان و هم مسیر انتظار را دچار آسیب های جبران ناپذیر خواهد کرد. زنان باید بدانند وقتی حریم عفاف را مراعات نمی کنند و حجاب خود را درست نمی کنند، جوانان را به دنبال گناه می کشند. بی حجابان، «حشره مزاحمت» جمع می کنند، ولی افراد با حجاب در دژ و حصار عفاف و حیا و حجاب، مصون از تعرض نگاه های هوس آلودند. این که حضرت فاطمه(س) در پاسخ سوال حضرت رسول خدا(ص) که پرسیدند: «چه چیز برای زن بهتر است؟»، عرض کردند: «اَن لا تَری رَجلا و لا یَراهُ رَجُل»(4) تاکیدی بر حاکم سازی حیا و عفاف بر روابط زن و مرد است. نه اینکه زن اصلا از خانه بیرون نیاید بلکه تا می شود این دیدارها کاهش یابد، چون زمینه ساز وسوسه های شیطانی است. قرآن می فرماید: «زنان در سخن گفتن با مردان نامحرم، نرم و با ناز و کرشمه سخن نگویند، چون دل های بیمار را به طمع می افکند.»(5) از این رو، هر نوع شوخی و مزاح و اختلاط با نامحرم و رفتارهای جلب کننده نظرها و آرایش و عطر و کفش و لباس تحریک آمیز، حرام و ممنوع است. اگر به سلامت جامعه می اندیشیم این حریم ها را هم باید مراعات کنیم. از بانوانی که چشم انتظار آمدن امام زمان(عج) هستند، انتظار می رود الگوی نجابت و حیا و پاکی باشند و از آنان که خود را شیعه زهرا(س) و امت محمد(ص) می دانند، انتظار است حجاب و عفاف را رعایت کنند وگرنه رضای خدا و رسول و امام زمان(عج) را نمی توانند کسب کنند. پی نوشت: 1-الكافی، ج2، ص106، باب الحیاء؛ 2- الكافی، ج2، ص106؛ 3- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص: 193؛ 4-بحارالانوار؛ 5-احزاب، آیه 32. *منابع: 1-پایگاه اطلاع رسانی مرکز تخصصی مهدویت(گروه ادعیه و زیارات) 2-کتاب «زندگی مهدوی؛ اخلاق و اوصاف منتظران»، نوشته جواد محدثی

لینک ثابت

یاران آسمانی حضرت مهدی علیه السلام چه کسانی هستند؟ صفحات تاریخ بشریت با همه نشیب ها و فرازها، طلوع ها و افول ها، سراسر مشحون است از حوادث ریز و درشت كه آفرینندگان آن ها با دست هاى هم اندیشه و هم سو با خود، این صحنه ها را رقم زده اند. این دستان همفكر و هم جهت «یاران» نامیده مى شوند كه با تمام وجود در تحقق اهداف و گرایش هاى خود تلاش مى كنند و موفقیت آنان، مرهون جان فشانى، اخلاص و ایثار چنین یارانى است. مطابق معیارهاى تعقل تاریخى، رمز موفقیت یا شكست این گونه افراد اغلب در توان و صلاحیت یا عدم توان یاران خود نهفته است. زهرا رضاییان-یاران آسمانی حضرت مهدی پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام هم از این مسئله مستثنى نیستند و به وسیله یاران مخلص، مرام و منظور خود را پیاده كرده و رسالت الهى شان را انجام داده اند. همان طورى كه پیامبر صلی الله علیه و آله با مساعدت مهاجرین و انصار هدف الهى خود را تحقق بخشید و حضرت على علیه السلام و فرزندان اطهارش هم با همدلى و همیارى یاران اندك خود، در صدد اجراى منویات الهى خود بودند و در این میان رشادت ها و ایثارها و جانفشانی هاى یاران حضرت سیدالشهداء علیه السلام جایگاه ویژه اى در تاریخ بشریت دارد. همچنین حضرت بقیة اللَّه الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف را در تحقق دولت كریمه، یارانى مساعدت خواهند كرد و جهان را زیر لواى آن حضرت خواهند آورد و بستر تحقق حكومت واحد جهانى را مهیا خواهند ساخت. از برخی روایات استفاده می ‏شود که اصحاب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بعد از ظهور از ده هزار نفر کمتر نیست. محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل می ‏کند که فرمود: « هر گاه برای او ـ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ده هزار مرد جمع شد، پس در روی زمین معبودی به جز خدا باقی نمی ‏ماند».(1) اینکه مقصود از این روایات و روایاتی که اصحاب حضرت را 313 نفر معین کرده چیست، چند احتمال وجود دارد: از برخی روایات استفاده می ‏شود که اصحاب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بعد از ظهور از ده هزار نفر کمتر نیست. محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل می ‏کند که فرمود: « هر گاه برای او ـ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ده هزار مرد جمع شد، پس در روی زمین معبودی به جز خدا باقی نمی ‏ماند 1. دو دسته کردن اصحاب حضرت، به جهت اختلاف در درجات اخلاص آن هاست؛ یعنی 313 نفر از آن ها در کمال درجه اخلاص‏ اند و بقیه تا ده هزار نفر یا ده هزار نفر دیگر در مرتبه‏ ای پایین ‏ترند؛ 2. اختلاف دو دسته در سرعت ملحق شدن آن ها و رسیدن آنان به حضرت مهدی ‏ عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ یعنی 313 نفر از دیگران زودتر به حضرت ملحق می ‏شوند؛ 3. اختلاف در سرعت ایمان و بیعت نمودن با حضرت است؛ 4. اختلاف در دفاع نمودن از حضرت باشد، به این معنا که 313 نفر اولین دسته ‏ای است که حضرت را یاری خواهند نمود؛ 5. اختلاف به لحاظ وظایف و کارهایی است که به جهت اختلاف درجات اصحاب به آن ها محول خواهد شد؛ برای مثال 313 نفر از فرماندهان و رئیسان هستند، بر خلاف بقیه افراد. مطابق روایات، اصحاب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از کشورها و شهرهای مختلف هستند که خدمت حضرت مشرف می ‏شوند. در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که حضرت فرمود: «بین رکن و مقام سیصد و چند نفر به تعداد اهل بدر با قائم بیعت خواهند کرد، در میان آن ها نجیبانی از اهل مصر و شخصیت‏ هایی از اهل شام و اخیاری از اهل عراق است».(2) همچنین از امام علی‏ علیه السلام نقل شده که فرمود: «درود بر طالقان؛ پس همانا برای خداوند در آن گنج‏ هایی است که از طلا و نقره نیست، ولکن در آن مردانی است که خداوند شناخت تمام به آن ها دارد و آنان یاوران مهدی آخرالزمان ‏اند».(3) ورود اصحاب به مکه در مورد چگونگی ورود اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به مکه، چند احتمال وجود دارد: 1. اینکه این جماعت به طور اعجاز و با سرعت وارد مکه می‏ شوند. این احتمال، مطابق ظاهر برخی روایات و صریح برخی روایات دیگر است. در برخی روایات آمده که آن ها در یک ساعت در جایی اجتماع می ‏کنند، ولی در برخی روایات تصریح به اعجازی بودن آن شده است. در روایت ابن صباغ آمده است: « پس انصار او از اطراف زمین به خدمت او می ‏رسند، در حالی که زمین برای آن ها می‏ چرخد تا اینکه با او بیعت کنند» و در خبر طبرسی آمده است: « پس شیعیان از اطراف زمین خدمت او می ‏رسند، در حالی که زمین برای آن ها می‏چرخد، تا آنکه با او بیعت کنند».(4) 2. احتمال دیگر اینکه مردم چند دسته شوند: برخی از راه طبیعی خدمت امام عجل الله تعالی فرجه الشریف مشرف می ‏شوند؛ برخی نیز شب هنگام که در رختخواب خود آرمیده ‏اند، ناگهان خود را در مکه می‏ یابند؛ برخی نیز بر ابر سوار در روز به خدمت حضرت مشرف می ‏شوند. از برنامه ‏ها و روش‏ های امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، پیمان‏ گیری از یاران خویش است. پیمان و بیعت در جامعه اسلامی از آغاز تشکیل حاکمیت اسلام رسم شد و پایه ‏گذاری نخستین مرکزیت و حکومت اسلامی به دست مبارک پیامبر اسلام ‏صلی الله علیه و آله با آیین بیعت و پیمان گرفتن از یکایک مردم همراه بود 3. همگی با سفر عادی به خدمت حضرت مشرف می ‏شوند؛ زیرا همان گونه که در روایات اشاره شده به اسم مهدی‏ عجل الله تعالی فرجه الشریف در ماه رمضان ندا داده می ‏شود و ظهور حضرت نیز در دهم محرم است. در فاصله این مدت مخلصین، خود را به حضرت می ‏رسانند. از میان این احتمالات، احتمال سوم ترجیح دارد؛ زیرا اگرچه مطابق زمان صدور این روایات حرکت سریع به سوی مقصدی دور تنها با اعجاز متصور بوده، ولی در این عصر بلکه عصر ظهور، حرکت ‏ها به حدی سریع شده که اجتماع افرادی را از اطراف عالم در یک ساعت ممکن ساخته است. از این رو ممکن است که مقصود از سیر در سحاب و ابرها سفر با هواپیما و پیچیده شدن زمین، سفر با ماشین و قطار سریع السیر باشد.(5) اصول امام برای پیمان با یاران از برنامه ‏ها و روش‏ های امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، پیمان‏ گیری از یاران خویش است. پیمان و بیعت در جامعه اسلامی از آغاز تشکیل حاکمیت اسلام رسم شد و پایه ‏گذاری نخستین مرکزیت و حکومت اسلامی به دست مبارک پیامبر اسلام ‏صلی الله علیه و آله با آیین بیعت و پیمان گرفتن از یکایک مردم همراه بود. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز چون نیاکان خویش از یارانش بیعت می‏ گیرد و با آنان پیمان می ‏بندد. پیمان امام بر سر اصولی است که راه و رسم و شیوه و روش امام را در حکومت تبیین می‏ کند. امام علی‏ علیه السلام می ‏فرماید: «همانا قائم با یارانش پیمان می‏ بندد و از آنان بیعت می‏ گیرد که: مسلمانی را دشنام ندهند... حریمی را هتک نکنند، به خانه‏ ای هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند، طلا و نقره گنج نکنند، همچنین گندم و جو اندوخته نسازند. مال یتیمان را نخورند... لباس خز و حریر نپوشند. کمربند زرین نبندند... در امور معاش به اندک بسنده کنند... لباس درشت بپوشند و صورت بر خاک بگذارند... و در راه خدا به جهادی شایسته دست یازند. خود (امام) نیز متعهد می ‏شود که از همان راهی که آنان می ‏روند، برود و چون آنان لباس بپوشد و بر مرکوبی مانند مرکوب آنان سوار شود و چنان باشد که آنان هستند. به اندک بسنده کند و زمین را با یاری خدای دادگری پر کند؛ پس از آنکه از ستم پر شده باشد... و صاحب و دربانی نگمارد».(6) پی نوشت ها: 1. اعلام الوری، ص 433. 2. الغیبة، طوسی، ص 284. 3. البیان، گنجی شافعی، ص 69؛ ینابیع المودة، ص 589. 4. بحارالأنوار، ج 52، ص 288. 5. ر.ک: رضوانی، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص 500 ـ 491. 6. منتخب الأثر، ص 469.

لینک ثابت

تبلیغ دینی جدید ظهور دین جدید در زمان ظهور! یکی از مسائلی که در حوزه مهدویت، اندیشه مهدوی پژوهان را به خود آیا امام زمان علیه السلام آیین جدید می آورد؟ علی بیرانوند با درنگ در برخی احادیث مهدویت با روایاتی مواجه می شویم که در آنها این چنین بیان شده است که هرگاه امام مهدی(عجله الله تعالی فرجه) ظهور نماید، گویی آیین و دین جدیدی خواهد آورده![1] در این نوشتار به بررسی و جواب این تفکر خواهیم پرداخت. برای پاسخگویی به سؤال مورد نظر درنگ در نکاتی که ارائه خواهیم داد بسیار اهمیت دارد. نکته اول: اگر با دید محققانه و منصفانه به تاریخ صدر اسلام نگریسته شود، و در محتوا و آیین وحیانی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) مبلغ و مروج آن بود خوب تأمل شود، اقرار خواهیم داشت، بخش مهمی از رسالت نبوی (مرجعیت دینی اهل بیت (علیهم السلام)) که به نوعی تکمیل کننده آیین آسمانی پیامبر بود،[2] در اثر زیاده خواهی عده ای خواص به دست فراموشی سپرده شد، این در حالی است که اهمیت و جایگاه ولایت امری و مرجعیت دینی اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) از چنان اهمیتی برخوردار است که باری تعالی به پیامبر خود می فرماید: اگر در ابلاغ این امر کوتاهی کنی و حقیقت آن را برای مردم تبیین و روشن نکنی گویی رسالت خود را به اتمام نرسانده ای. «اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده ‏اى.» [3] بیشتر بخوانیم: دین جدید امام زمان(عج) ! آیا امام زمان (عج) دین جدیدی می آورند؟ ظهور و آوردن دین جدید! نکته دوم: در صدر اسلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) دو ثقل مهم را برای هدایت و سعادت جامعه اسلامی به یادگار گذاشت، یکی کتاب آسمانی و دیگر اهل بیت (علیهم السلام) خود، این مطلبی است که حتی علمای اهل سنت در کتب روایی خود به آن اذعان داشته و آن را در کتب خود ثبت و ضبط کرده اند.[4]، این در حالی است که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام عده ای از صحابه به بهانه «کافی بودن کتاب آسمانی» جامعه اسلامی را از برکات وجودی خاندان عصمت و طهارت محروم کردند.[5] ما نباید به منظومه احادیث اسلامی به گونه جزیره ای نگاه کنیم؛ چرا که این رویکرد غلط موجب می شود ما از فهم دقیق معارف اسلامی محروم بمانیم، دیدن یک حدیث و رها کردن احادیث فراوان دیگر، برداشت سطحی از روایات را برای افراد به دنبال خواهد داشت، هر چند ما در احادیث امام مهدی شناسی (علیه السلام) با احادیثی مواجه می شویم که بیان گرد آوردن «امری جدید» است، ولی باید این احادیث را در کنار احادیث دیگر مشاهده کنیم، احادیثی که گویای این است که امام مهدی (علیه السلام) اقامه کننده سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) است و امری که ایشان اقامه می کنند در واقع همان سنت و شریعت نبوی است نه شریعتی جدید، کتابی که او معارف آن را تبیین خواهد کرد، همان کتاب قرآن موجود در جامعه اسلامی است نه کتاب جدید دیگری. نکته سوم: با کنار گذاشتن مرجعیت دینی اهل بیت (علیهم السلام) جامعه اسلامی از بسیاری از معارف و آموزه های اسلامی محروم ماند، به طوری که پس از قرن ها برخی از آنها به این باور رسیده اند که آن معارف جز دین نبوده و به تبع لزومی برای پیروی و انجام آن معارف در دین نیست، با این کار نه تنها معارف اصیل اسلامی به دست فراموشی سپرده شد، بلکه بدعت هایی در این آیین شکل گرفت. نکته چهارم: نکته بسیار مهمی که در مباحث حدیث شناسی و درایت الحدیث، به خصوص در حوزه مهدویت باید مورد توجه قرار گیرد این است که، ما نباید به منظومه احادیث اسلامی به گونه جزیره ای نگاه کنیم؛ چرا که این رویکرد غلط موجب می شود ما از فهم دقیق معارف اسلامی محروم بمانیم، دیدن یک حدیث و رها کردن احادیث فراوان دیگر، برداشت سطحی از روایات را برای افراد به دنبال خواهد داشت، هر چند ما در احادیث امام مهدی شناسی (علیه السلام) با احادیثی مواجه می شویم که بیان گرد آوردن «امری جدید» است، ولی باید این احادیث را در کنار احادیث دیگر مشاهده کنیم، احادیثی که گویای این است که امام مهدی (علیه السلام) اقامه کننده سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) است و امری که ایشان اقامه می کنند در واقع همان سنت و شریعت نبوی است نه شریعتی جدید، کتابی که او معارف آن را تبیین خواهد کرد، همان کتاب قرآن موجود در جامعه اسلامی است نه کتاب جدید دیگری. [6] تنها فرقی که در امر امام مهدی وجود دارد این است که ایشان آیین نبوی را بدون هیچ تحریف و تغییری برای امت بیان می کنند. سخن آخر خلاصه کلام اینکه امام مهدی (عجله الله تعالی فرجه) هیچ گاه کتاب جدیدی غیر از قرآن موجود را نخواهد آورد، ایشان هیچ گاه شریعتی غیر از شریعت ناب نبوی، که به دور از هر گونه تحریف و بدعت است را تبلیغ نخواهد کرد. در واقع امام مهدی (علیه السلام) مبلغ و مروج سنت ناب محمدی است، سنت وحیانی که بسیاری از مباحث اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی آن در جامعه اسلامی به دست فراموشی سپرده شده است، پی نوشت ها: [1]. الغیبة (للنعمانی)، ص233. «...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُومُ الْقَائِمُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ كِتَابٍ جَدِیدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِی؛ ..ابى بصیر كه گفت: ابو جعفر (امام باقر) علیه السّلام فرمود: امام قائم كه قیام كند امرى نو و كتابى نو و قضاوتى نو خواهد داشت...» [2]. سوره مائده، آیه 3: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ دینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دینا» [3]. مائده، 67. [4]. نسائی، السنن الکبری، ح ۸۱۴۸. [5]. ر.ک: ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹. «پس از رحلت پیامبر،‌ خلفاء کتابت حدیث را ممنوع کردند. ابوبکر علت این منع را اختلاف راویان و به تبع آن اختلاف بین مردم اعلام کرد و تمسک به قرآن را برای شناخت حلال و حرام و دستورات دینی کافی دانست.» [6]. كمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص411، ح6. «جناب صدوق در کتاب خود نقل می کند: جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله و علیه وآله: الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ كُنْیَتُهُ كُنْیَتِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی یُقِیمُ النَّاسَ عَلَى مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی وَ یَدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ رَبِّی؛ قائم از فرزندانم است؛ رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) فرمود قائم از فرزندانم نامش نام من است و كنیه ‏اش كنیه من است و شمائلش شمائل من است و روشش روش من است مردم را بر ملت و شریعت من وادارد به كتاب پروردگارم عزوجل دعوت كند.»

لینک ثابت

تبیین رابطه مهدویت و تکامل تاریخ جهان به سمت ظهور مهدی موعود می رود دین اسلام و شاید بهتر باشد بگوییم همه ادیان، برای سیر تکاملی جهان هدف و غایتی را معرفی می کنند که در آن سیر صعودی انسان به نقطه اوج خودش می رسد و تکامل تاریخی به حد اعلای خود دست می یابد، مهدویت و حکومت مهدوی، همان پایان حرکت تکاملی بشر است. نویسنده : علیرضا پیوگانی مهدویت اگر جامعه انسانی امروز را با انسان های صدها قرن پیش مقایسه کنیم، شاهد یک سیر تکاملی و صعودی خواهیم بود. پیشرفت انسان های امروز نسبت به انسان های نخستین، از همه لحاظ کاملا مشهود است. البته شاید یک دوره ای عقب تر از دوره قبل از خود باشد، اما در کل سیر رو به جلو و مثبتی را شاهد هستیم. محققین، این سیر صعودی را تکامل تاریخ نامگذاری کرده اند. شاید اولین کسی که به طور مبسوط از تکامل تاریخ بحث کرده، هگل فیلسوف آلمانی باشد. اما این سیر تکاملی به کدام سمت می رود؟ اساسا عامل محرک این پیشرفت چیست؟ و آیا تکامل تاریخ هدفمند است؟ قرآن و تکامل تاریخ بعضی از آیات قرآن را می توان ناظر به بحث تکامل تاریخ دانست. به طور مثال در آیه ای به مسئله حیات و اجل و مدت قوم ها پرداخته شده است: «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً ۖ وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ ؛ و هر قومی را دوره‌ای و اجل معینی است که چون اجلشان فرا رسد لحظه‌ای پس و پیش نخواهند شد.» [1] و یا از آیات 134 بقره و 43 فاطر نیز می توان همین برداشت را کرد. هدف دار بودن سیر تکاملی اصل تکامل انسان ها شاید مورد انکار کسی قرار نگیرد. اما اینکه دنیا و سرنشینان آن به کدام سمت می روند مورد اختلاف است. بحث تکامل تاریخ بیشتر در اندیشه های هگل و مارکس مطرح شده است اما از آن جایی که ریشه های اندیشه آن ها در مادی گرایی است، برای آینده این تکامل نمی توانند حدس و گمانی بزنند. شهید مطهری در این باره می فرمایند: «بسیاری از کسانی که قائل به تکامل هستند، قائل به هدف نیستند. مثلا نظریه مارکسیستی طرفدار تکامل است و اصلا مفهوم دیالکتیک، تکامل هست بدون آنکه هدفداری در کاری باشد.»[2] تاریخ دارد عوض می‌ شود. یکی از پیچ های مهم حرکت تاریخ، در زمان من و شما دارد طی می‌ شود. پیچ های تاریخ، در طول سالهای متمادی طی می‌ شود. گاهی عمر یک نسل یا دو نسل، در تاریخ یک‌ لحظه است. ما در یکی از همان پیچ های عمده و در یکی از همان نقاط عطفیم. اما دین اسلام و شاید بهتر باشد بگوییم همه ادیان، برای سیر تکاملی جهان هدف و غایتی را معرفی می کنند که در آن سیر صعودی انسان به نقطه اوج خودش می رسد و تکامل تاریخی به حد اعلای خود دست می یابد. مهدویت و حکومت مهدوی همان پایان حرکت تکاملی بشر است؛ ظهور مهدی موعود، همان ظهور منجی و نجات بخشی است که همه انسان ها انتظار آن را می کشند؛ جهان در آن زمان همان آرمان شهر و شهر رویایی انسان است که تا آن روز فقط باید در پس دنیای خیال به دنبال آن می گشتیم. آیات قرآن کریم پایان این حرکت را چنین تصویر می کند: «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُور‌ِ مِن بَعْدِ الذِّکْر‌ِ أَنَّ الْأَرْضَ یَر‌ِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ؛ و به یقین، در زَبُور بعد از آگاه‌کننده (تورات) نوشتیم که بندگان شایسته ‏ام، آن زمین را به ارث خواهند برد.» [3] در تفسیر این آیه امام باقر علیه السلام می فرمایند: «مراد از آیه ، قائم آل محمّد (علیهم السلام) و یارانش می باشند.»[4] محرک تکامل تاریخ انسان ها ذاتا گرایش به خوبی ها دارند، ولی گاهی شرائط تربیتی، نتیجه بازی را تغییر می دهد. اما از آنجایی که در سیر تکاملی انسان روز به روز نقش آزادی پر رنگ تر می شود، وابستگی هر کس از نظر فکری به دیگران کمتر و کم رنگ تر می شود. وقتی این استقلال به دست آمد، هر کس در درون خودش خوب و بدها را بهتر تشخیص می دهد و در حقیقت بدون آنکه ملاحظه اطرافیان و یا قوم و قبیله اش را بکند، خوب را از بد تشخیص می دهد؛ کاری که در زمان های گذشته به سبب تزریقی بودن فکر، توانایی و قدرت تشخیص خوب از بد از بشر سلب می شد. شهید مطهری درباره رابطه تکامل و آزادی می گوید: «انسان در اثر همه جانبه بودن تکاملش، تدریجاً از وابستگی اش به محیط طبیعی و اجتماعی کاسته و به نوعی وارستگی، که مساوی است با وابستگی به عقیده و ایمان و ایدئولوژی، افزوده است و در آینده، به آزادی کامل معنوی، یعنی وابستگی کامل به عقیده و ایمان و مسلک و ایدئولوژی خواهد رسید ... و از اسارت طبیعت، آزاد و بر حاکمیت خود بر طبیعت خواهد افزود.» [5] در روایات یکی از عواملی که به عنوان مقدمه ظهور ذکر شده است، خواست جمعی مردم جهان برای پایان دادن به بی عدالتی و آمدن یک منجی نجات بخش است و لازمه این خواست جمعی، شناخت خیر از شر و خوب از بد است. شاید جهان امروز پر از بدکاره و یا خطاکار به نظر بیاید اما در حقیقت شناخت شر و نفرت از آن بیش از هر زمانی احساس می شود. آیت الله خامنه ای در این باره می فرماید: «تاریخ دارد عوض می‌شود. یکی از پیچ های مهم حرکت تاریخ، در زمان من و شما دارد طی می‌ شود. پیچ های تاریخ، در طول سالهای متمادی طی می‌ شود. گاهی عمر یک نسل یا دو نسل، در تاریخ یک‌ لحظه است. ما در یکی از همان پیچ های عمده و در یکی از همان نقاط عطفیم.»[6] پایان کلام تکامل تاریخ در جریان است و این نه فقط به اراده طبیعت بی جان که به اراده انسان ها در حال شکل گیری است. قدرت های جهان چه بخواهند و چه نخواهند، جبارین و ظالمین تاریخ، اگر چه انتظارش را نکشند، نتیجه، محتوم و قطعی است. پایان جهان به دست صالحین و عدالت گستران است و این پایان سیر تکاملی تاریخ است. بهتر است خودمان را در این سیر خروشان به ظاهر آرام بیندازیم تا ما هم تکامل یافته شویم. به تعبیر دیگر منتظر شویم که بالاترین عبادت ها است. پی نوشت ها: [1] سوره اعراف، آیه 34 [2] فلسفه تاریخ، ج1، ص 230 [3] سوره انبیاء، آیه 105 [4] معجم الإمام المهدی علیه السلام ، ج 5 ، ص 262 [5] قیام و انقلاب مهدی عج، ص 38 [6] بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه،

لینک ثابت

آیا ما در تعویق ظهور مقصریم؟ بهترین پاسخ به چرایی غیبت در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) غیبت را پایانی است که باید برسد اگر رسید لحظه‌ای در ظهور درنگ نخواهد شد و جالب اینکه در این روایت تصریح شده است که خدا کار خود را کرده، عجلۀ بندگانش او را به عجله وا نمی‌دارد. نویسنده : امید پیشگر امام زمان، ظهور، گرچه از نظر ما مردم عادی، امامت و رهبری امت اسلامی با ظهور تلازم دارد؛ یعنی معتقدیم کسی که امامت و رهبری مردمی را برعهده دارد باید ظهور عینی داشته باشد تا مردم بتوانند در ارتباط مستقیم با او رهنمودهایش را دریافت کنند، اگر پرسشی از او دارند بپرسند و مانند آن. این باور بر اساس شناختی است که از نظام رهبری در دنیا سراغ داریم؛ اما باید دانست که نظام رهبری امام معصوم، قدری با آنچه ما اکنون می‌بینیم یا در ذهن ما جا دارد و بر اساس آن از امام معصوم انتظار داریم متفاوت است. خاندان رسالت از روزهای نخست شکل‌گیری امامت و حتی اندکی پیش از آن، در كنار تبیین ضرورت وجود امام، دو گونه حضور او را در جامعه انسانى ترسیم و به صراحت بیان كردند كه امام حقیقى جامعه، گاه ظاهر و گاه غایب است. پیامبر خدا (صلى‌الله‌علیه‌و‌آله) به عنوان نخستین مسئول نصب و معرّفى امامان، در قالب دعا این معنا بیان می‌کند: خدایا! هر كسى را كه جانشینان من و امامان امّتم پس از مرا دوست می‌دارد، دوست بدار ... و زمین را از وجود شخصى از آنان كه حجّت تو را بر پا دارد، خواه آشكار باشد، خواه پنهان و گمنام، تُهى مدار تا دین تو و حجّت و برهان و نشانه‌هایت از بین نروند.[1] همین معنا در کلام امام على (علیه‌السلام) نیز آمده است: بدانید كه زمین از حجّت خداى متعال خالى نمی‌ماند؛ امّا خداوند خلقش را به دلیل ظلم و ستم و زیاده‏ روى‏ بر خودشان، نسبت به او نابینا مى‏ كند.[2] و یا بر بالای منبر کوفه فرمود: بار خدایا! تو را ناگزیر، حجّت‏هایى در زمینت باید؛ حجّتى از پىِ حجّتى بر خَلقت، كه آنان را به دین تو رهبرى كنند و دانشِ تو را به ایشان بیاموزند تا پیروانِ دوستانت پراكنده نشوند، خواه این حجّت، آشكار باشد و نافرمان‏روا، و خواه پنهان و در انتظار.[3] امام رضا (علیه‌السلام)، نه تنها اصل غیبت بلکه طول زمان آن را هم به دست ارادۀ حکیمانۀ پروردگار دانسته می‌فرماید: خداوند، او را در پرده غیب خود، هر اندازه بخواهد، نگاه می‌دارد سپس او را آشکار می‌کند. یادکرد نمونه‌هایی برای درک راحت‌تر غیبت پیشوایان دین برای هموار‌ کردن راه درک این حقیقت، که می‌شود رهبر دینی بود و غایب(ناشناخته) بود به نمونه‌های مشابه ارجاع داده براى بیان امكان تحقّق آن به دیگر حجّت‏هاى الهى استناد نموده‏اند. برای نمونه امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: شباهتش به یونس‌بن‌متّا بازگشت از غیبتش است در حالى كه با وجود سنّ بالا، جوان مانده است. شباهتش به یوسف‌بن‌یعقوب، غایب‌شدنش از خاص و عام است و پنهان ماندنش از چشم برادرانش و نامعلوم بودنش بر پدرش یعقوب علیه‌السلام با وجود مسافت اندک میان او و پدر و اهل و پیروانش. شباهتش به موسى علیه‌السلام، بیمناكى مداومش و طولانى‌شدن غیبتش و پنهان بودن ولادتش و رنج پیروانش و آزار و توهین‏هایى كه پس از او دیدند، تا آن كه خدای متعال در ظهور و یارى و تأییدش در برابر دشمنش اجازه دهد. شباهتش به عیسى علیه‌السلام، اختلاف افراد دربارۀ اوست، تا آن جا كه دسته‏اى گفتند: متولّد نشده است و دسته‏اى گفتند: مرده است و دسته‏اى گفتند: كشته و به صلیب كشیده شده است.[4] غیبت، رویدادی حتمی با مدت و سرآمدی که خدا می‌داند غیبت امام دوازدهم، نه یک امر اتفاقیِ ناچاری؛ بلکه رویدادی است از پیش معلوم که به تقدیر الهی بخشی از نظام امامت را تشکیل می‌دهد. پیامبر خدا (صلى‌الله‌علیه‌و‌آله) در این باره می‌فرماید: آن قیام‌کننده از میان فرزندانم با عهدى كه از من به او رسیده است، غایب می‌شود.[5] امام رضا (علیه‌السلام)، نه تنها اصل غیبت بلکه طول زمان آن را هم به دست ارادۀ حکیمانۀ پروردگار دانسته می‌فرماید: خداوند، او را در پرده غیب خود، هر اندازه بخواهد، نگاه می‌دارد سپس او را آشکار می‌کند.[6] در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) غیبت را پایانی است که باید برسد اگر رسید لحظه‌ای در ظهور درنگ نخواهد شد و جالب اینکه در این روایت تصریح شده است که خدا کار خود را کرده عجلۀ بندگانش او را به عجله وا نمی‌دارد.[7] چرایی غیبت؟ در پاسخ به این پرسش که چرا خدای متعال امام دوازدهم را در پردۀ غیبت قرار داد و حکمت این کار چیست؛ پاسخ‌های متعددی از پیشوایان دین به ما رسیده است: 1. آزمودن همۀ حکومت‌ها امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: دولت ما، آخرین دولت است و هیچ خاندانى نمی‌ماند، جز آن كه پیش از ما به حكومت می‌رسد، تا آن كه وقتى روش حكومتدارى ما را دیدند، نگویند: اگر ما هم به حكومت می‌رسیدیم، مانندِ اینها حكومت می‌كردیم! و این، همان سخن خداى متعال است كه فرمود: و فرجام، از آنِ پرهیزكاران است.(اعراف، 128) [8] 2. آزمودن و ناب‌کردن مردم ابن‌ابی‌یعفور از امام صادق (علیه‌السلام) می‌پرسد: از قوم عرب، چند نفر همراه آن قیام‌کننده هستند؟ حضرت پاسخ می‌دهد: تعدادی اندک. بعد می‌فرماید: مردم، گزیرى ندارند، جز آن كه آزموده و غربال و تمییز داده شوند و تعداد فراوانى از غربال بیرون می‌ریزند.[9] 3. نداشتن بیعتی بر گردن اسحاق‌بن‌یعقوب می‌گوید: از محمّدبن‌عثمان عمرى رحمه‌الله خواستم كه نوشتۀ مرا كه در آن، مسائل پیچیده‌ام را پرسیده‏ام، به امام زمان (علیه‌السلام) برساند. [پس از مدّتى‏] نامه‌ای به خطّ حضرت به دستم رسید که در آن آمده بود: «... و امّا علت وقوع غیبت؛ ... هیچ یك از پدران من نبود، جز آن كه بیعتى با طاغوت زمانش، بر گردنش سنگینى می‌كرد؛ ولى من كه قیام كنم، بیعت هیچ یک از طاغوت‏ها بر گردنم نیست.»[10] در کلام امام على (علیه‌السلام) نیز آمده است: بدانید كه زمین از حجّت خداى متعال خالى نمی‌ماند؛ امّا خداوند خلقش را به دلیل ظلم و ستم و زیاده ‏روى‏ بر خودشان، نسبت به او نابینا مى‏ كند. 4. کشته‌شدن در صورت ظهور پیش از موعد امام صادق (علیه‌السلام) ‏فرمود: آن قیام‌کننده، پیش از قیامش، غیبتى دارد كه در آن دوره از كشته‌شدنش بیم دارد.»[11] 5. جاری‌شدن سنّت‌های پیامبران علیهم‌السلام دربارۀ او راوی(سَدِیر) از امام باقر (علیه‌السلام) از چرایی غیبت می‌پرسد. حضرت در پاسخ می‌فرماید: زیرا خداوند اراده كرده است كه سنّت‏هاى مربوط به غایب شدن پیامبران، درباره آن قیام‌کننده بی‌استثنا جارى شود و اى سدیر! گزیرى نیست جز این كه تمام دورۀ غیبت آنان، جارى شود. خداوند متعال می‌فرماید: شما همۀ حالت‏ها را پشت سر می‌گذارید(انشقاق، 19)؛ یعنى سنّت‏هاى پیشینیان، دربارۀ شما جارى خواهد شد. 6. رازی که جز پس از ظهور آشکار نمی‌شود عبدالله‌بن‌فضل از چرایی غیبت می‌پرسد و امام صادق (علیه‌السلام) در پاسخ می‌فرماید: به خاطر چیزى كه اجازه نداده‏اند براى شما آشكارش كنیم. وقتی از حکمت این غیبت می‌پرسد امام سربسته به او پاسخی داده اما باز از شرح آن خودداری می‌کند: حكمت غیبتش، همان حكمت غیبت حجّت‏هاى پیشین خداى متعال است. حكمت این كار، جز پس از ظهورش، آشكار نمی‌شود، همان گونه كه حكمت سوراخ‌كردن كشتى و كُشتن جوان و بناكردن دیوار از سوى خضر (علیه‌السلام) براى موسى (علیه‌السلام) تا هنگام جدایی‌شان، آشكار نشد.[12] اى پسر فضل! این امر، امرى از امور خدا و رازى از رازهاى او و امرى نهان از نهان‏هاى اوست، و چون می‌دانیم كه خداى متعال حكیم است، تصدیق می‌كنیم كه همه كارهایش حكیمانه است، هر چند دلیل آنها برایمان روشن نباشد.[13] با توجه به روایاتی که رویداد غیبت را امری حتمی و بخشی از مقدرات الهی بیان کرده و پایان آن را منوط به ارادۀ حکیمانۀ خداوندی می‌داند (نمونه‌هایی در آغاز این نوشتار گذشت) می‌توان گفت بهترین پاسخ به چرایی غیبت همین پاسخ ششم است و دیگر پاسخ‌ها بیان زوایایی از آن علت اصلی هستند که بر ما پوشیده است. پی نوشت: 1. کمال الدین و تمام النعمة، 1/262. 2. الغیبة للنعمانی، 141. 3. کافی، 1/339. 4. کمال الدین و تمام النعمة، 1/327. 5. همان، 1/51. 6. همان، 2/276. 7. کافی، 1/369. 8. الغیبة للطوسی، 472. 9. کافی، 1/370. 10. الغیبة للطوسى، 290. 11. کافی، 1/340. 12. کهف، 78. 13. علل الشرائع، 1/246.

لینک ثابت

نقش آفرینی مادر منتظر در تربیت نسل مهدوی مادران منتظر، یا مهدی، لبیک یا مهدی در مقالۀ قبل بیان شد که خانواده اصلی ترین رکن برای شکل گیری و تربیت فرزندانی مهدوی است. و «مهدی باوری» عنصری است که انسان را رهنمون می کند به فرزندآوری و تولید نسلی مهدوی که بتواند امام غائب خود را در تشکیل جامعه ای مهدوی، یاری گرداند. بر این اساس اگر پایۀ اصلی تربیت و رشد صحیح فرد برای اجتماع را در خانواده جستجو کنیم، زن به عنوان مربی خانواده و عامل اصلی انتقال ارزشها، جایگاه ویژه ای خواهد یافت. لذا نقش انسان سازی زن در طول هستی از اصیل ترین نقشهای وی بوده است. تربیت جامعه مهدوی از دامان مادران منتظر بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه سلام الله علیها می فرمایند: «آن گاه که زن در منزل به امور خانه و تربیت فرزند می پردازد به خدا نزدیکتر است.»[1] همچنین مفسر بزرگ جهان اسلام حضرت آیت الله جوادی آملی در اهمیت این موضوع چنین می فرمایند: «هر گاه زن اصالت را به نقشهای دیگری غیر از مادری و همسری دهد، از صراط مستقیم خارج است.» با این بیان روشن می شود که حرکت در صراط مستقیم و تقرب زن به سوی پروردگار، جز از طریق اصالت دادن به ایفای نقش کلیدی و موثر مادری و تربیت فرزندان مقدور نمی باشد. به همین جهت امام خمینی (ره) شغل اصلی زن و مهمترین کار وی را مادری و همسری دانسته است.[2] همچنین ایشان می فرمایند: «این مادر که بچه در دامن او بزرگ می شود، بزرگترین مسئولیت را دارد و شریفترین شغل در عالم، بزرگ کردن یک بچه است و تحویل دادن یک انسان است به جامعه.»[3] گویی معمار کبیر انقلاب به این نکتۀ مهم اشاره دارند که جامعۀ مهدوی نیازمند این است که فرزندانی مهدوی در دامان پرعفت مادران، بزرگ شوند و تحت تعلیم این عنصرِ مهمِ خانواده قرار بگیرند. عواطفی خروشان برای جایگاهی عظیم جایگاه مادری جایگاه ویژه ای است که به ندرت می توان هم وزن آن، جایگاه دیگری یافت. اما متاسفانه گاهی مادران عزیز نسبت به این نقش مهم غفلت می ورزند و یا نقش های دیگر را مهمتر از مادری می پندارند. در این زمینه فرمایش مقام معظم رهبری را به گوش جان بسپاریم. ایشان می فرمایند: «اولین و اساسی ترین و پراهمیت ترین شغل زن، مادری است. اگر رئیس جمهور هم بشود، اهمیتش به قدر اهمیت مادری نیست... خدا این موجود را با این عواطف خروشان آفرید تا مادری لنگ نماند. اگر مادری لنگ بماند، نسل انسان منقطع می- شود. یا انسانهایی که به جامعه وارد می شوند، انسانهای کامل و درست و حسابی و معتدلی نخواهند بود.»[4] مادر منتظر بر این نکته تاکید می ورزد که فعالیتهای اجتماعی او، در صورتی ارزشمند است که آسیبی به رسالتهای اساسی و مهم آنان در قبال مسالۀ خانواده و تربیت فرزندان نرساند. در منظر مادر منتظر، پرداختن به امور خانواده و تربیت فرزندان، کلیدی ترین و موثرترین نقش اجتماعی می باشد. ایشان نیز به اهمیت جایگاه مادر برای تربیت فرزندانی اشاره دارند که قرار است در این جامعه وارد شوند و عهده دار وظایفی گردند. جامعه ای که - به لطف آگاهی خانواده ها و تلاش آنها در جهت هر چه بیشتر مهدوی کردن آن -، قرار است زمینه ساز تشکیل جامعۀ مهدوی باشد. مادران منتظر، یا مهدی، لبیک یا مهدی مادران منتظر و منتظر پروری در طول تاریخ زنان شیعه با بهره گیری از آموزه های دینی، بلندترین گامها را برای حفظ ولایت برداشته اند. آنان با حفظ جایگاه خود که همان مادری است، ارزش ولایت و حب به ولیِّ خدا را به فرزندان خود منتقل می کنند و از این طریق در حفظ و احیای این مهم می کوشند. در عصر حاضر تربیت فرزندان دیندار، پویا، کارآمد و عاشق ولایت از اهمیت و جایگاه بالایی برخوردار است. چرا که شاهد هجوم ناتوی فرهنگی دشمن هستیم که بنا دارد از نسل جوان ما یک نسل بی هویت و بی ریشه بسازد.[5] اینجاست که نقش مادران در دفاع از هویت دینی و انتقال ارزشها و پرورش نسلی مهدی یاور بسیار پررنگ می- گردد. مادران منتظر باید بدانند یکی از مسئولیتهایی که از طرف شارع مقدس بر عهدۀ آنها گذاشته شده، تلاش برای تربیت یک نسل ولایی است. چرا که در روایات متعدد آمده است که ولایت و مودت اهل بیت علیهم السلام از فرایض الهی است و ملاک قبول اعمال و عبادات به حساب می آید. در زیارت جامعۀ کبیره می خوانیم: «به سبب ولایت شما، طاعت واجب پذیرفته می شود و "مودة واجبة" برای شماست.»[6] از این رو رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به والدین سفارش کردند: «فرزندانتان را با محبت من و محبت اهل بیت من و قرآن تربیت و تادیب کنید.»[7] از این رو عمده ترین نقش آفرینی- های مادر، منتظر پروری است. مادر به عنوان عنصر موثر در جامعه، می تواند نقش بزرگی در یاری دادن امام زمان خود ایفا کند. مادر به عنوان نقش اصلی در تولید نسل می تواند با تربیت فرزندانی مهدوی، بهترین زمینه ساز باشد برای تشکیل دولتی مهدوی. چگونه یک مادر، عضو فعال و تاثیرگذار جامعه است مادر منتظر بر این نکته تاکید می ورزد که فعالیتهای اجتماعی او، در صورتی ارزشمند است که آسیبی به رسالتهای اساسی و مهم آنان در قبال مسالۀ خانواده و تربیت فرزندان نرساند. در منظر مادر منتظر، پرداختن به امور خانواده و تربیت فرزندان، کلیدی ترین و موثرترین نقش اجتماعی می باشد. او گرچه در خانه است اما خود را به عنوان یک عضو فعال و تاثیرگذار جامعه می پندارد، البته در مواقع ضروری نیز به برنامه های اجتماعی خود نیز می پردازد. مادر منتظر با اصالت دادن به وظایف مادری در تعارض آن با مسائل دیگر، و انتخاب نقش مادری، گویی رهرو واقعی حضرت زهرا سلام الله علیها می باشد و ایشان را الگوی خود قرار داده است. زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در تقسیم کار میان اعضای خانوادۀ حضرت علی علیه السلام، کار منزل را به آن بانوی مکرمه و کار بیرون را به امیرمومنان علیه السلام سپردند، حضرت زهرا سلام الله علیها بسیار از این تقسیم بندیِ وظایف، احساس رضایت و خوشحالی نمودند.[8] عمده ترین نقش آفرینی های مادر، منتظر پروری است. مادر به عنوان عنصر موثر در جامعه، می تواند نقش بزرگی در یاری دادن امام زمان خود ایفا کند. مادر به عنوان نقش اصلی در تولید نسل می تواند با تربیت فرزندانی مهدوی، بهترین زمینه ساز باشد برای تشکیل دولتی مهدوی. مادر، مادر، مادر با روشن شدن جایگاه مادری و اصالت دادن به این نقش مهم خانواده، که زمینه ساز است برای شکل گیری جامعه، و این نکته که مادری مهدوی بهترین گزینه برای تربیت نسلی مهدوی است،[9] برای اینکه ارزش و جایگاه مادر را به بهترین وجه ممکن بفهمیم، به این روایت زیبا توجه کنید: امام صادق علیه السلام فرمودند: «جوانی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شده، عرض کرد: یارسول الله! به چه کسی نیکی کنم؟ پاسخ شنید به مادرت. دوباره پرسید: بعد از او به چه کسی نیکی کنم؟ دوباره پاسخ شنید به مادرت. برای بار سوم سوال کرد که پس از او به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمودند: به مادرت. چهارمین بار بود که جوان می پرسید: بعد از او به چه کسی نیکی کنم؟ که حضرت پاسخ فرمودند: به پدرت.»[10] مسرور باش با تربیت نسلی مهدوی مادر عزیز! که همواره در پی آن هستی که بزرگترین قدمها را برداری و موثرترین کارها را در زندگی خود انجام دهی؛ بدان که تربیت فرزند یکی از بزرگترین قدمها و موثرترین گامهایی است که یک زن می تواند در زندگی خود بردارد. و یقین داشته باش که با تربیت صحیح و ولاییِ فرزندان خود، آجرهای سازه دولت مهدوی را روی یکدیگر گذاشته ای. و شاد باش از اینکه فرمودۀ مولای خود را جامۀ عمل پوشانده ای که می فرمایند "برای ظهور قائم تلاش کنید"[11] ، و تو شاد و مسرور هستی که با تربیت نسلی مهدوی در جهت ظهور امام غائب، بزرگترین و مهمترین گامها را برداشته ای. پی نوشت: [1] دشتی، محمد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه، ح91، ص146، و بحارالانوار، ج43، ص92. [2] جایگاه و نقش زن در نظام¬های مختلف از دیدگاه امام خمینی و مقام معظم رهبری، ص148 [3] صحیفه امام، ج7، ص464 [4] پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری leader.ir. [5] سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع اساتید و دانشجویان استان سمنان، 12/2/84. [6] بموالاتکم تقبل الطاعة المفترضة و لکم المودة الواجبة. [7] خلاصه عبقات الانوار، ج4، ص255. [8] بحارالانوار، ج43، ص81. [9] بحث مبسوط و کامل در این زمینه را می توانید در کتاب «زن منتظر و منتظرپروری» نوشته مریم معین الاسلام و علی غلامی بیابید. [10] الکافی، ج2، ص159. [11] احادیت در این زمینه بسیار است. به آدرس برخی از آنها اشاره می کنیم: غیبت نعمانی، باب11، ح16، ص207 / احتجاج، ج2، ش360، ص600 / بحارالانوار، ج52، باب22، ح16، ص126 / کمال الدین، ج1، باب25، ح2، ص535. فاطمه قاسمی کارشناس ارشد مبانی نظری اسلامی بخش مهدویت تبیان

لینک ثابت

نقش زنان در زمینه سازی ظهور زنان چگونه به تسریع ظهور حضرت حجت(عج) کمک می‌کنند؟ بدون شک هر قیامی نیاز به زمینه‌سازی دارد و همه افراد برای رسیدن به انقلابی مطلوب مسئول و مؤثرند، زنان که نیمی از پیکره اجتماع را تشکیل می دهند از این قاعده مستثنی نخواهندبود. زنان و امام زمان جامعه زمینه ساز ظهور، جامعه‌ای با اخلاق مطلوب اسلام است. در این جامعه شخص باید رابطه اش را با معبود بر اساس ایمان و عشق و رابطه خویش با انسان‌های دیگر را بر اساس عدالت و آبادانی و رابطه با خودش را بر اساس خودسازی و تقوا و مزین بودن به کمال معنوی و ارزش ها بنا کند. بدون شک هر قیامی نیاز به زمینه سازی دارد و همه افراد برای رسیدن به انقلابی مطلوب مسئول و مؤثرند ، زنان که نیمی از پیکره اجتماع را تشکیل می دهند از این قاعده مستثنی نخواهندبود. با توجه به نقش ایشان در خانواده و جامعه می توان ادعا کرد، ایشان می توانند عامل اساسی در زمینه سازی این انقلاب جهانی باشند. زنان از ارکان مهم تربیت در اجتماع محسوب می شوند. و مانند دیگر اعضای جامعه وظایفی فردی و اجتماعی بر عهده دارند. زنان به علت اهمیت جایگاهشان به عنوان یک شخصیت انسانی در وهله اول و به منزله همسر و مادر در مرحله دوم مؤثر در تربیت اند، لذا باید در رکاب امام خویش نقش‌آفرینی کند. نقش ایشان می تواند مثبت و سازنده و یا مخرب و ویرانگر و یا حتی مانند برخی افراد خنثی باشد! خداوند در مورد تغییر وضعیت افراد و جامعه فرمودند: ان الله لایغییر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم (1) تأثیر زنان در عرصه تربیت، فرهنگ، آموزش و معرفت بسیار سازنده است. ایشان با پاک نگه داشتن فضای خانواده، محله و مراکز فرهنگی و آموزشی می توانند کمک شایانی به تحقق جامعه ای منتظر کنند. و این امر مقرر نمی شود مگر با اولین قدم و شروع از خود که آن وارستگی و پاکی درون و تقوا است. اگر چه این امر در هر زمان لازم است، اما از ضروریات یک زن منتظر محسوب می شود. امام صادق (ع) می فرمایند: "هر کس دوست می دارد از اصحاب حضرت قائم (عج) باشد باید منتظر باشد و در حال انتظار به پرهیزگاری و اخلاق نیکو رفتار نماید".(2) چرا بانوان باید در رکاب حضرت مهدی(عج) نقش‌آفرینی کنند؟ زنان به علت اهمیت جایگاهشان به عنوان یک شخصیت انسانی در وهله اول و به منزله همسر و مادر در وهله دوم مؤثر در تربیت اند، لذا باید در رکاب امام خویش نقش‌آفرینی کنند. ایشان می توانند با شکل دهی عرصه زندگی، به زندگی امام زمانی و جلب رضایت و خشنودی ایشان با رعایت روابط حسنه و اقتصادی صحیح و دوری از سنت های فرومایه رایج در جامعه به آمادگی هرچه بیشتر خود و منتظران کمک کنند. از مهمترین وظایف یک زن، تربیت نسل منتظر می باشد.قطعا وی باید به این مقوله به عنوان رسالت الهی نظر کند وی از این جهت می تواند خود نیز در زمره یاران حضرت (عج) قرار گیرد. چرا که آمادگی ظهور حضرت (عج) از ملزومات این انقلاب جهانی است . چنانچه امام صادق (ع) می فرمایند: "باید هر یک از شما برای خروج قائم (عج)، اسلحه آماده کند. چون وقتی خداوند ببیند کسی به نیت یاری مهدی (عج) اسلحه تهیه کرده است امید می‌رود خداوند عمر او را دراز کند تا ظهور او را درک کرده و از یاوران حضرت باشد. (3) ملزومات زن منتظر دین‌داری و معرفت افزایی و توانمند ساختن جامعه با تقویت و تحکیم خانواده دینی و مهدوی و شکل دهی هسته های فرهنگی و اجتماعی مهدی یاوری در خانواده و جامعه از ملزومات زن منتظر است. تربیت نسل منتظر و نیرو سازی برای انقلاب جهانی مهدی موعود؛ مهمترین وظیفه زنان جامعه از مهمترین وظایف یک زن، تربیت نسل منتظر می باشد. قطعا وی باید به این مقوله به عنوان رسالت الهی نظر کند وی از این جهت می تواند خود نیز در زمره یاران حضرت (عج) قرار گیرد. تربیت نسل صالح و منتظری که هدف ایشان فراهم سازی بسترها و زمینه های انقلاب بزرگ جهانی است. نیرو سازی برای انقلاب جهانی با پرورش جوانان پاک با عقاید راستین و توانمند که به عنوان جیوش و انصار حضرت باشند وظیفه ای بس سنگین است که بر عهده زن منتظر است. زنان در عرصه اجتماع با امربه معروف و نهی از منکر و فرهنگ سازی برای سبک زندگی منتظرانه با الگو برداری از جامعه آرمانی مهدوی می توانند تأثیر گذار باشند. سالم سازی فضای عاطفی جامعه که با هیجانات کاذب آلوده شده است و همچنین ترویج و تعمیق فرهنگ زندگی قرآنی و کمک به فراگیری حکمت و بصیرت در خانواده و جامعه از هنرهای یک زن می باشد. از آنجا که زنان با توجه به روحیه پاک و مشتاق و عاشقانه شان بیشتر در معرض و نوک پیکان حمله دشمن قرار دارند لذا باید با دوری از جریانات و فرقه ها و شخصیت های انحرافی و دروغین که همیشه در مرحله نخست آنان را مورد هدف قرار می دهد و زمینه جولان دشمن در این مورد را نابود کرده و با دوری از هیجانات کاذب و زودگذر و ساختگی به تقویت ایمان و معرفت عمیق به امام و روشن نمودن راه مهدوی در جامعه بپردازند. پی‌نوشت: 1. رعد/11 2. غیبه/ نعمانی/ ص 292/ ج 16 3. بحارالانوار/ ج52/ ص

لینک ثابت

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید آیا موعود اسلام و مسیحیت همزمان ظهور می‌کند؟ موعودگرایی همانطور که به دلیل تصویرسازی از حکومت عادلانه و نظامی آرمانی در طول تاریخ برای مسلمانان امیدآفرین بوده است برای سایر ادیان نیز همین ارزش را دارد. نویسنده : طیبه نوحی حضرت مهدی و مسیح آنچه ذهن بشریت را به خود مشغول کرده است؛ پایان تاریخ و اینده جهان است. اندیشمندان در هر دینی و با هر تفکری سعی کرده اند تا به این مسأله پاسخ دهند. عده ای آمدن موعود را منوط به راه اندازی جنگ های پی در پی می دانند و گروهی آن را خارج از اختیار بشر و برخی آن را جبر تاریخی می دانند. آنچه مسلم است اعتقاد به مصلح جهانی و موعودی است که سرمایه ی اصلی بشر تلقی شده است. سعادت دنیا و اخرت بشر مشروط به حضور وی است . چراکه در غیر این صورت نا میدی و یأس در فرد جولان خواهد داد و عنصر ناامید و جامعه ی مأیوس نمی تواند هنجارهای انسانی را زنده نگه دارد و بشر را از رنج برهاند. عقیده ظهور منجی و وجود موعود در تاریخ ادیان، برخاسته از ضرورت نجات خواهی است لذا همه ادیان به این مقوله مهم پرداخته اند. مسیحیت و اسلام که از ادیان ابراهیمی محسوب می شوند از این قاعده مستثنی نخواهند بود. وجود موعود و بشارت به وجود او بشارت ادیان مبنی بر پیروزی حق و نابودی باطل که تا کنون در تاریخ محقق نشده است. تنها با آمدن موعود امکان دارد و این مسأله جزء نکات مشترک در دین اسلام و مسیحیت محسوب می شود. مسیح می آید و جهان، پس از ظهور آن منجی در صلح و صفای کامل به سر خواهد برد و زمین ایشان، از نقره و طلا پر خواهد گشت و خزائن ایشان را انتهایی نیست. (اشعیا/ 2:7) منجی وعده داده شده مردی الهی است اینکه موعود و منجی مطلق و مصلح جهان مردی الهی است از جمله مشترکات اسلام و مسیحیت در این مورد محسوب می شود. مردی به نام مهدی در اسلام و عیسی در مسیحیت. سلسله جنبان این حرکت آخرالزمانی مردی الهی است چنانچه در روایات مورد قبول همه ی فرقه های اسلامی است که : رجل من اهل بیتی منجی . پیامبر اسلام (ص) فرمودند موعود آخر الزمان مردی از اهل بیت من است. در اندیشه مسیحیت منجی عیسی(ماشیح) است که او نیز مردی الهی محسوب می شود. مسیح بار دیگر می آید برای کسانی که منتظر او می باشند و او ظاهر خواهد شد به جهت نجات. (عبرانیان/ 28: 9) اگر چه در خصوصیات آن دو در هر دو مکتب اختلافاتی وجود دارد. از منظر روایات اسلامی منجی از اهل بیت پیامبر آخرالزمان می باشد و حضرت عیسی در انقلاب جهانی آخرالزمان زیر لوای مهدی (عج) شرکت خواهد کرد. چنانچه عیسی، مهدی را در کشتن دجال کمک می کند.( بحارالانوار/ ج 51/ ص485) زمان ظهور نکته قابل بیان دیگر در این مسأله زمان ظهور است که در هر دو شریعت مخفی است و عدم تعیین وقت خاص (عدم توقیت) برای همیشه این مشعل را پرفروغ و نورانی نگه می دارد. البته اشارات کلی بیان شده است که پیروانشان را به انتظار و دعا دعوت کرده اند و کسانی که روز یا سال خاصی را تعیین می کنند به شدت مورد تکذیب قرار می دهند . در روایات بیان شده که دعا و کردار مردم ظهور را تسریع خواهد نمود. مکان ظهور در هر یک از ادیان مکان های متفاوتی برای ظهور بیان شده است. محل ظهور موعود اسلام مکه بیان شده است. اما یهود و مسیحیت معتقدند موعودشان در اورشلیم ظاهر خواهد شد . هرچند اختلاف مکانی در اعتقادات این شریعت ها وحود دارد اما مسأله مهم این است که هر کدام از انها شهری را به عنوان محل ظهور موعود نام برده اند که میان پیروان خود مقدس و خاستگاه اصلی آن دین محسوب می شود. علائم ظهور در کتب روایی امامیه برای ظهور حضرت ولی عصر (عج) نشانه ها و علائمی ذکر کرده اند. این علائم به دو دسته تقسیم می شوند: علائم حتمیه و علائم غیر حتمیه. علائم حتمیه عبارت اند از : 1. صیحه یا ندای آسمانی 2. خروج سفیانی 3. خسف ید 4. قیام یمانی 5. شهادت نفس زکیه 6. قیام سید حسنی (شاکری/ منجی در ادیان / ص 165) در کتاب مقدس و عرصه تفکر مسیحیت ظهور عیسی علیه السلام نیز با نشانه ها و علائمی اتفاق خواهد افتاد: 1. مسیح زمانی ظهور می کند که مردم مجرم اند و ظلم دنیا را فراگرفته است 2. ظهور مسیح با ذلت قوم یهود اتفاق خواهد افتاد 3. ورود دجال قبل از ظهور مسیح 4. نشانه های در آسمانف سحالات ستارگانو ماه اتفاق خواه افتاد 5. در ظهور مسیح دولت ها با هم به جنگ خواهد پرداخت. ( مقاله نجات شناختی تطبیقی/ حسین علی سعدی) اما مسأله مهم و وجه تمایز اسلام از سایر ادیان همچنین مسیحیت در این مورد مسأله حضور موعود است. اسلام معتقد است غیبت موعود وی به معنای عدم حضور وی نیست بلکه منجی حضوری فعال و کارآمد در میان جامعه دارد به پیروان عنایت و توجه دارد و در میان ایشان زندگی می کند صرفا مستور است . اما از نطر مسیحیت موعود، در میان مردم و روی زمین حضور ندارد و در آخر الزمان بر زمین نزول می کند تا صلح و نجات را بیاورد. (لوقا/ 24:50)

لینک ثابت

آیا وقوع زلزله در ایران و تهران نویدبخش ظهور امام زمان (ع) است؟ برای شناسایی عصر ظهور می بایست به نشانه های علمی و متقن آن در منابع روایی توجه داشت، در مرتبه‌ی اول باید به این سوال پاسخ دهیم که زلزله‌های ویرانگر و خطرناک جزو کدام یک از علائم ظهور است ع نویسنده : علی بیرانوند ظهور با وقوع زلزله‌های زنجیره ای در بخش‌های مختلف کشور و با وقوع چند زلزله در مناطق مختلف تهران برخی افراد در فضای مجازی این چنین تبلیغ می کردند که با شدت یافتن این دومینوی خطرناک، نسیم روح بخش ظهور امام زمان(ع) وزیدن خواهد گرفت، البته این دسته افراد چندان بی راه صحبت نمی‌کردند؛ چراکه در منابع روایی رابطه‌ای رازگونه بین زلزله‌های مکرر و ویرانگر با فرج اباصالح المهدی (علیه السلام) نقل شده است.[1] رابطه زلزله‌های ویرانگر و ظهور امام مهدی(عج) قبل از بیان هر نکته و مطلبی لازم به تاکید بر این نکته است که برای شناسایی عصر ظهور می بایست به نشانه های علمی و متقن آن در منابع روایی توجه داشت، در مرتبه‌ی اول باید به این سوال پاسخ دهیم که زلزله‌های ویرانگر و خطرناک جزو کدام یک از علائم ظهور است، آیا فراوانی زلزله‌ها به هر اندازه که گسترده باشد، نشانه قطعی ظهور است یا خیر؟ علائم و نشانه های حتمی ظهور بسیار محدود و انگشت شمار می باشند، و تا این نشانه ها در عالم هویدا نشوند سایر نشانه‌ها نمی‌تواند گویای زمان ظهور امام مهدی(ع) باشد. نشانه های حتمی و غیر حتمی ظهور با رجوع به منابع حدیثی و تحقیق در آنها می توان به این مطلب دست یافت که علائم و نشانه های حتمی ظهور بسیار محدود و انگشت شمار می باشند، و تا این نشانه ها در عالم هویدا نشوند سایر نشانه‌ها نمی‌تواند گویای زمان ظهور امام مهدی(ع) باشد. به طور کلی برخی علائم و نشانه‌های حتمی ظهور را مختلف ذکر کرده اند، عده‌ای از محققان این نشانه‌ها را چهار، پنج و یا شش مورد برشمرده اند. ما در این نوشته به پنج مورد از این علائم اشاره خواهیم کرد[2] تا مشخص شود که آیا زلزله تهران گویای زمان ظهور امام مهدی(ع) می باشد یا خیر. صیحه و ندای آسمانی: از جمله مهمترین و بارزترین نشانه‌های ظهور صیحه و ندای آسمانی است، که همه جهان را در بر می گیرد، صدای قوی و رسایی که نوید ظهور امام مهدی(علیه السلام) را با خود به همراه دارد. محققان بر این باورند که این صدا را همه افراد متوجه می شوند صدایی که، امام مهدی(علیه السلام) را به اسم و نام پدرش به عالمیان معرفی می کند و مردم را به تبعیت و پیروی از حضرت دعوت می کند. خروج سفیانی:[3] دومین نشانه ای مهمی که در منابع روایی به آن اشاره شده است، خروج مردی خونریز و سفاک است، که با شیعیان و محبان خاندان عصمت و طهارت دشمنی فراوان دارد، به طوری که جمع کثیری از محبان و شیعیان اهل بیت را قتل عام می‌کند. خسف بیداء: سومین نشانه حتمی ظهور خسف بیداء است، بنا به گزارش منابع روایی بعد از قتل و کشتار فراوانی که سپاه سفیانی در سرزمین های مختلف به راه می اندازد، وارد سرزمین بیداء می شود،( در بین مكه و مدینه) در این زمان او به عذاب الهی گرفتار می‌شود به طوری که زمین باز می شود او و سپاهش را در زمین فرو می برد. [4] قتل نفس زكیه: کشته شدن مردی با تقوا و پرهیزکار، که از نسل امام حسین(علیه السلام) است لقب او«نفس زکیه» است، او مأموریت روشنگری و بصیرت افزایی و نوید ظهور امام مهدی(علیه السلام) را برای برخی از سرزمین ها دارد، تا اینکه حجت بر آنها به اتمام برسد، سرزمین هایی که علائم حتمی همچون ندایی آسمانی و خروج سفیانی آنها را بیدار نکرده است. و همچنان در غفلت و بی خبری و عناد به سر می برند.[5] البته در خصوص نشانه های دقیق یمانی و نحوه قیامش مطالب روشن و متقنی را شاید نتوان بدست آورد، همین امر موجب شده است در سالهای اخیر به غلط افرادی در جامعه مهدویت نفوذ کرده و موجبات انحراف آنان شده و خود را یمانی معرفی کنند. خروج یمانی: در منابع روایی خروج و قیام مردی هاشمی از تبار امام حسین(ع) یا امام حسن(ع) از جمله علائم و نشانه های حتمی ظهور معرفی شده است، او همزمان با ظهور سفیانی و سید خراسانی در یک روز و یک ماه و یک سال قیام می‌کند.[6] البته در خصوص نشانه های دقیق او و نحوه قیامش مطالب روشن و متقنی را شاید نتوان بدست آورد، همین امر موجب شده است در سالهای اخیر به غلط افرادی در جامعه مهدویت نفوذ کرده و موجبات انحراف آنان شده و خود را یمانی معرفی کنند. آیا با آمدن این زلزله ها فرج امام مهدی(ع) به وقوع خواهد پیوست؟ پس از بیان علائم حتمی ظهور به روشنی پیداست، که زلزله های متعددی بخصوص در مناطق مختلف ایران گویای علائم دقیق و حتمی ظهور نیست، در برخی روایات که سخن از وجود زلزله در ایام ظهور شده را نیز باید حمل بر علائم غیر حتمی دانست، آنچه مسلم است در طول تاریخ زلزله های متعدد و فراوانی رخ داده است، ولی تشخیص این موضوع که آیا با آمدن این زلزله ها فرج امام مهدی(ع) به وقوع خواهد پیوست کار سختی است هر چند که یک محب و شیعه واقعی همیشه باید منتظر ظهور باشد و آن را نزدیک ببیند کما اینکه به نقل از منابع مأثور و روایی امام صادق(علیه السلام) در دعای عهد می فرمایند: «اللَّهُمَّ اکْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّهَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا؛[7] خدایا این اندوه را از این امت به حضور آن حضرت(عج) برطرف کن، و در ظهورش براى ما شتاب فرما، که دیگران ظهورش را دور مى بینند، و ما نزدیک می بینیم.» پی‌نوشت: [1]. بحار الأنوار، ج‏51، ص74، ح24. «عَنْ أَبِی الْحَجَّافِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ أَبْشِرُوا بِالْمَهْدِیِّ قَالَهَا ثَلَاثاً یَخْرُجُ عَلَى حِینِ اخْتِلَافٍ مِنَ النَّاسِ وَ زِلْزَالٍ شَدِیدٍ شیخ در كتاب غیبت از پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله روایت كرده كه سه بار فرمود: شما را بقیام مهدى مژده می دهم، هنگامى كه مردم بجان هم افتند و زلزله سختى پدید آید او ظهور خواهد كرد. زمین را از عدل و داد پر كند چونان كه از ظلم و جور پر شده باشد.» [2]. الروضة من الكافی، ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص141، ح483. «عمر بن حنظلة گوید: شنیدم از امام صادق علیه السّلام كه می فرمود: پنج نشانه پیش از قیام حضرت قائم صورت خواهد گرفت: صیحه آسمانى، خروج سفیانى، فرو رفتن (لشكر سفیانى در بیداء)، كشته شدن نفس زكیه، خروج یمانى. من عرض كردم: قربانت اگر یكى از خاندان شما پیش از وقوع این نشانه‏ها خروج كند، با او خروج كنیم؟ فرمود: نه. و چون فردا شد این آیه را براى آن حضرت خواندم: «اگر بخواهیم بر ایشان آیه و نشانه‏اى از آسمان نازل كنیم كه گردنهایشان در مقابل آن خاضع گردد» (سوره شعراء آیه 4) و بدو عرض كردم: آیا این نشانه همان صیحه آسمانى است؟ فرمود: آگاه باش كه اگر آن باشد گردن دشمنان خدا در برابرش خاضع گردد.» [3]. الغیبة( للنعمانی) ؛ النص ؛ ص301؛ «فضیل بن یسار از امام باقر علیه السّلام روایت كرده كه فرمود: «از میان كارها امورى موقوف هستند، و امورى حتمى، و سفیانى از جمله امور حتمى است كه چاره و گریزى از آن نیست». [4]. مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، ص953. [5]. بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏52 ؛ ص307. «به نقل از ابوبصیر در حدیثى طولانى-: امام باقر علیه السلام فرمود: «قائم به یارانش مى ‏فرماید:" اى مردم! مكّیان، مرا نمى ‏خواهند! امّا من كسى را به سوى ایشان مى‏ فرستم تا همچنان كه شایسته مانند من است، بر آنان احتجاج كنم‏ علیه و آله و درود فرستادن بر او، سخنى مى‏ گوید كه هیچ یك از مردمان آن را نگفته است آن گاه مردى از یارانش را فرا مى‏ خواند و به او مى ‏گوید:" به سوى مكّیان برو و بگو: اى اهل مكّه! من فرستاده فلانى به سوى شما هستم و او به شما مى ‏گوید: ما خاندان رحمت، معدن رسالت و خلافت و فرزندان محمّد و از نسل پیامبران هستیم و پس از وفات پیامبرمان تا امروز به ما ستم شده و بر ما فشار آورده شده و چیرگى گشته و حقمان ربوده شده، و اكنون از شما یارى مى ‏خواهیم. یارى‏ مان دهید". هنگامى كه این جوان، این سخن را مى‏ گوید، به سویش مى‏ آیند و او را میان ركن [حجرالأسود] و مقام [ابراهیم‏] سر مى‏برند و او همان نفْس زكیّه است. [6]. قزوینی، محمد کاظم ؛ الامام المهدی(عج)، بیروت، بی‌نا، ۱۹۹۵ م، ص ۲۲۷ [7]. المصباح للكفعمی(جنة الأمان الواقیة)، ص550.

لینک ثابت

جانی که مهدویت به جبهه‌های دفاع مقدس بخشید به یقین یکی از انگیزه‌های تأثیرگذار در روحیه شهدا که به مثابه خون در رگ‌های جبهه‌ها جریان داشت، اعتقاد به مهدی موعود(ع) و باور به امام زمانِ حی و ناظر بوده است. نویسنده : علیرضا پیوگانی مسئله دفاع از وطن در طول تاریخ و در کشورهای مختلف با هر تفکری رخ داده است. اما هشت سال دفاع مقدس ایران در برابر جنگ تحمیلی عراق مملو از صحنه‌های رشادت و جان‌فشانی رزمندگانی است که دیگر موارد دفاع از وطن توان تبیین آن همه از خودگذشتگی را ندارد. کاری که شهدا و مجاهدین دفاع مقدس کردند، گرچه دفاع از خاک وطن بود، اما آن همه جانبازی مخلصانه و عاشقانه، آن آرزوی شهادت‌ها انگیزه‌ای مقدس‌تر و پرنفوذتر از وطن دوستی می‌خواهد. به یقین یکی از انگیزه‌های تأثیرگذار در روحیه شهدا که به مثابه خون در رگ‌های جبهه‌ها جریان داشت، اعتقاد به مهدی موعود (ع) و باور به امام زمانِ حی و ناظر بوده است. مسئله مهدی باوری گاهی مستقیم در روند جنگ تحمیلی تأثیر داشت؛ یعنی رزمندگان به جهت کسب رضایت امام زمان به حفظ کیان اسلام مبادرت می‌ورزیدند و گاهی نیز غیر مستقیم اثرگذار بود؛ در حقیقت اگر امر امام خمینی مبنی بر حفظ ایران و اسلام مطاع بود به جهت اعتقاد به نیابت او از امام زمان در عصر غیبت بوده است. وصیت نامه‌هایی خطاب به امام زمان(ع) یکی از راه‌های کشف این واقعیت که مهدویت تا چه حد در جبهه‌ها حضور پر رنگ داشته، وصیت نامه شهدایی است که با تحیت به امام زمان آغاز می‌شده و با توصیه‌هایی نظیر تربیت نسل مهدوی و تبعیت از امام زمان همراه بوده است. در ادامه به چند نمونه از این وصیت نامه‌ها اشاره می‌شود: شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. شهید ابوالقاسم واسعی (1349-1366 یزد): «سلام به مهدی موعود (ع) که فرماندهی سپاه اسلام را به عهده دارد و با سلام به جد بزرگوارش که ما همگی فداییان راه قبرش هستیم ... و شما ای خواهر مهربانم امیدوارم شما نیز فرزندانی تربیت کنید که سربازان امام زمان (عج) باشند ان شاء الله.» شهید بهروز واعظ کرونی (1347- 1364 اصفهان): «با درود و سلام به منجی عالم بشریت، آقا امام زمان (عج) که دنیای شیعه در انتظار فرج با عظمت اوست و با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب، نائب برحق امام زمان، این پیر جماران و یاور مستضعفان، خمینی عزیز .» بیشتر بخوانید کرامات امام زمان (عج) در جبهه‌ها تأثیر دفاع مقدس بر فرهنگ مهدویت موفقیت‌های جنگ، با رهبری نائب امام زمان(ع) اگر امام خمینی توانست در زمان شاهنشاهی امت انقلابی را رهبری کند و پس از پیروزی انقلاب موفق شود، حکومتی اسلامی و دینی تأسیس کند و پس از آن در جنگ نابرابر ایران و عراق، صرفاً با دستور یک جمله‌ای مثل «امروز جنگ بین اسلام و کفر است، و بر همهٔ مسلمین واجب است که دفاع کنند از اسلام.»، جنگ را مدیریت کند و ایجاد انگیزه کند تا مجاهدین مانع از پیشروی دشمن شوند، بلکه حتی موفقیت‌های زیادی در عملیات‌ها به دست آورند، همه به جهت این بود که مردم ایشان را نماینده امام غایب می‌دانستند و ملتزم به مسئله ولایت فقیه بودند. «این پیروزی [فتح المبین] و دیگر پیروزی‌ها مرهون عنایات غیبی خداوند متعال و پشتیبانی بقیة الله (ارواحنا له الفدا) و ادعیه خالصه صاحب نفسان و بزرگان است». به طور مثال شهید همت در وصیت نامه خود از امام خمینی تجلیل کرده و می‌گوید شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. به عنوان نمونه‌ای از اهمیت نیابت امام خمینی و تأثیر غیر مستقیم مهدویت در جبهه‌ها به وصیت نامه‌ها باید مراجعه کرد. شهید ابوالفضل وافی در وصیت نامه‌اش آورده است همیشه این پیر جماران را یاری کرده و تنها نگذارید که او در این هنگام در حقیقت نائب امام زمان، حضرت مهدی علیه السلام می‌باشد و یاری کردن او یاری کردن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و یاری کردن امام زمان یاری خداست. پیروزی‌ در عملیات‌ها با پشتیبانی امام عصر(ع) رهبران انقلاب نیز به پشتیبانی امام عصر در جبهه‌ها معتقد بوده‌اند. به طور مثال امام خمینی در پی پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات فتح المبین فرمود: «این پیروزی [فتح المبین] و دیگر پیروزی‌ها مرهون عنایات غیبی خداوند متعال و پشتیبانی بقیة الله (ارواحنا له الفدا) و ادعیه خالصه صاحب نفسان و بزرگان است». و یا رهبر معظم انقلاب در این‌باره می‌گویند: «من قویّاً معتقدم که وجود مقدس ولیّ عصر (صلوات الله علیه) همچنان که در میدان‌های بزرگ مبارزه بزرگ ملت ما در طول سالیان دراز حضور داشته است و به ما کمک کرده است، در این جنگ هم این جنگی که مزدوران استکبار و امپریالیسم جهانی بر ما تحمیل کرده‌اند در جبهه‌های جنگ حضور خواهد داشت». منابع: - مقاله "تأثیر متقابل دفاع مقدس و فرهنگ مهدویت" که در شماره 179 مجله "انتظار موعود" منتشر شده است. - "مهدویت در وصیت شهدا"/خبرگزاری شبستان

لینک ثابت

چگونه به زندگی‌مان رنگ و بوی مهدوی بدهیم؟ کسی که منتظر حاکمیت عدل است و آماده جنگ با جنود باطل باید ابتدا در سرزمین خود به بر چیده شدن باطل کمک کند و در میدان قلبش با جنود جهل مبارزه کند. نویسنده : طیبه نوحی مهدویت ارزش‌ها و بینش‌ها در فرهنگ اسلامی حاکی از آن است که منتظر باید تأثیر عملی و عینی انتظار را در رفتار خود بروز دهد. به دیگر سخن در عین پایبندی به باورهای اسلام رویکردی منتظرانه در رفتار وی به نمایش درآید و حرکت وی در جهت تحقق ظهور منجی باشد. بنابراین نمی‌توان انتظار را تفکری صرف دانست؛ چراکه انتظار عملی است توأم با تلاش و جهاد و چشم‌به‌راهی تنها کاری از پیش نخواهد برد. بشر علاوه بر پیکار روزانه حق و باطل باید خود را نیز برای ظهور آماده کند. لذا اولین قدم برای زندگی مهدوی خودسازی است: پاکی نفس از صفات رذیله بهترین محرک، در روند زمینه‌سازی ظهور حضرت حجت (عج) است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که تا شخص خود را پاک نکند قطعاً نمی‌تواند در پاکی جامعه نقشی داشته باشد شیطان از ابتدای خلقت بشر تاکنون فعال‌ترین دشمن انسان و نمایندگان الهی بوده است؛ لذا از مهم‌ترین وظایف و جلوه‌های رفتاری منتظر جهاد با نفس و تهذیب آن است. پاکی نفس از صفات رذیله بهترین محرک، در روند زمینه‌سازی ظهور حضرت حجت (عج) است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که تا شخص خود را پاک نکند قطعاً نمی‌تواند در پاکی جامعه نقشی داشته باشد. هرگاه بنده‌ای گناه می‌کند نقطه سیاهی در قلبش خانه می‌کند، اگر توجه کرد آن نقطه سیاه کوچ کرده و می‌رود؛ اما اگر گناه را زیاد کرد سیاهی قلب را فرامی‌گیرد و دیگر رستگاری سراغ آن انسان نمی‌آید.[1] کسی که منتظر حاکمیت عدل است و آماده جنگ با جنود باطل باید ابتدا در سرزمین خود به برچیده شدن باطل کمک کند و در میدان قلبش با جنود جهل مبارزه کند. آیت‌الله بهجت (ره) فرمودند: «اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب این است: چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید؟ او به همین از ما راضی است».[2] جاروب کن خانه و پس میهمان طلب بنابراین اگر فرد بنا دارد سهمی در ظهور داشته باشد باید به تهذیب نفس و محاسبه روزانه آن همت گمارد چنانچه امام صادق (ع) خطاب به عبدالله جندب می‌فرمایند: «ای پسر جندب، بر هر مسلمانی که ما را می‌شناسد، لازم است که در هر روز و شب، اعمالش را بر خود عرضه دارد و از نفس خود حساب بکشد؛ اگر کار خوبی در آن‌ها یافت، به آن بیفزاید و اگر کار زشتی یافت، طلب بخشایش نماید تا در قیامت دچار رسوای نگردد». [3] زیست مهدوی در عصر غیبت نیازمند معرفت و علم نسبت به امام عصر (عج) است؛ چراکه تا منتظر، امام زمان(عج) خود را نشناسد و اسباب، لوازم و عوامل ظهور ایشان و موارد جلب رضایت او را نداند مهره مؤثر ظهور نخواهد بود. معرفت زیست مهدوی در عصر غیبت نیازمند معرفت و علم نسبت به امام عصر (عج) است؛ چراکه تا منتظر، امام زمان(عج) خود را نشناسد و اسباب، لوازم و عوامل ظهور ایشان و موارد جلب رضایت او را نداند مهره مؤثر ظهور نخواهد بود. شناخت در این امر به دو قسم قابل تقسیم است ظاهری و باطنی. اعتقاد به فضائل و واجبات، ویژگی‌های ایشان و وظایف فرد در مقابل امام از شئونات معرفت مهدوی است چنانچه حدیث معروف نبوی بر این امر صحه می‌گذارد: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» اگر کسی بی آنکه امام زمانش را شناخته باشد بمیرد به مرگ جاهلی مرده است.[4] جاهلیت مرز تاریخی و زمانی ندارد، بلکه به معنای عدم قبول ارزش‌های اسلامی است. پس فرقی نمی‌کند در چه زمانی باشد. بنابراین مرز جاهلیت ارزشی، تشریعی، فکری و عقیدتی است. حال کسی که مرگش جاهلی باشد در واقع زندگی جاهلانه‌ای نیز داشته است. فرد منتظر باید این مرز را درنوردد و در زندگی روزانه‌اش از هر ثانیه و ساعت جهت پیشبرد و بالا رفتن معرفتش استفاده نماید. یک از راه‌های ازدیاد معرفت مطالعه و تأمل و تفکر نسبت به مقام ولایت و دیگر شئون امام است. معرفت حدی ندارد به لطف و تفضل الهی دائم ارتقا خواهد یافت، بنابراین از تلاش در این امر مضایقه نکند. دعا خداوند با بشارت‌هایی که به حضرت ابراهیم داد نهایتی را برای نجات بنی‌اسرائیل از زیر بار ظلم به‌وسیله منجی ایشان (حضرت موسی) در نظر گرفته بود که آن 400 سال بعد بود ولی راه دعا و تضرع را هم به آن‌ها آموخت تا اگر از اعمال زشتی که داشته‌اند و بی‌توجهی‌هایی که به حجج الهی داشته‌اند به درگاه خداوند توبه نموده و تضرع نمایند ظهور این مصلح جلو می‌افتد. آن‌ها با این آموزش این کار را کردند و شب‌ها گاه به بیابان‌ها می‌رفتند و گریه و زاری می‌نمودند و مجلس دعا تشکیل دادند و به خاطر همین دعاها و تضرع‌ها خداوند از 170 سال باقی‌مانده آن انتها صرف‌نظر کرد و حضرت موسی را برای نجات آن‌ها رسانید[5] . پیشوایان ما در مورد دعا برای امام عصر (عج) اهمیت مخصوصی قائل بودند بنابراین از مهم‌ترین وظایف منتظر مزین نمودن روزها و شب‌های خود به دعا برای حضرت حجت(عج) است زندگی روزانه منتظر باید سراسر دعا به جان حضرت حجت (عج) و تعجیل در ظهور ایشان باشد و از این امر خسته نشود. چنانچه تکرار و اصرار بر دعا اهمیت ویژه‌ای دارد. مرحوم سید ابن طاووس در جمال الاسبوع می‌نویسد: «پیشوایان ما در مورد دعا برای امام عصر (عج) اهمیت مخصوصی قائل بودند بنابراین از مهم‌ترین وظایف منتظر مزین نمودن روزها و شب‌های خود به دعا برای حضرت حجت(عج) است». صدقه توصیه‌ی امام حسن عسگری (ع) به فرزند خویش این بود: «... پسرم ! بر تو باد جاهای نهان و دور، همواره در جاهای دوردست و پنهان زندگی کن که هر یک از دوستان خدا، دشمنی خطرناک و مخالفی مزاحم دارد....» [6] یکی از دلایل غیبت امام عصر (عج) حفظ جان ایشان است چنانچه سلامتی آن بزرگوار برای ما هدیه الهی است. صدقه دادن روزانه برای آن مقام عظمی یکی از کارهای روزانه هر مهدی باور است. سلامت جسم و روح یکی از مهم‌ترین منابع هر حکومت، منابع انسانی آن است. چنانچه برخی مکتب‌ها در صورت نداشتن این مقوله حتی با تجهیزات عالی دچار شکست شده‌اند. منتظر واقعی با برنامه‌ریزی صحیح باید هم جسم خود را ساماندهی کند هم روح خود را. آمادگی جسمانی برای سرباز آماده‌باش ازجمله‌ی ضروریات است و رکن مهمی محسوب می‌شود. قوای بدنی قوی ورزیدگی جسمی و نیرومندی لازمه‌ی دفاع از آرمان جهانی حکومت مهدوی است. امام خمینی(ره) در این راستا به جوانان می‌فرماید: «مملکت ما همین‌طور که به علما احتیاج دارد به قدرت شما هم احتیاج دارد. این قدرت حرکتی، با ایمان باشد، وقتی زورخانه با قرآن باشد، با ایمان باشد، پشتوانه یک ملت است آنچه پشتوانه یک ملت است آن افراد با ایمان هستند، ورزشکاران با ایمان هستند». [7] صدقه دادن روزانه برای آن مقام عظمی یکی از کارهای روزانه هر مهدی باور است علاوه بر تحرک، تغذیه نیز امری مهم و ضروری در تقویت قوای جسمی است آنچه شخص در طول زندگی خود باید مورد اهمیت قرار دهد؛حلال خوردن، پاک خوردن است و اینکه علاوه بر کیفیت به کمیت غذا نیز باید اهمیت دهد خداوند می‌فرماید: «فلینظر الانسان الی طعامه» .[8] در جهت بسترسازی ظهور، تلاش برای این امر یکی از مهم‌ترین مسائلی است که صرف هزینه برای آن کاری بیهوده نیست دیگر عنصر موردتوجه برای جسم علاوه بر بعد باطنی آن حفظ ظاهر و نوع پوشش است. یک منتظر باید لباسی انتخاب کند که متناسب با فرهنگ انتظار باشد. نه اینکه گزینش او صرفاً تقلیدی بوده و بدون در نظر گرفتن جنسیت، انگشت‌نما شدن و سن و سالش پوشش را انتخاب کند. پی‌نوشت: [1] . بحارالانوار/ج70/ ص 327 [2] . امام زمان در کلام آیت‌الله بهجت/ ص90 [3] . سبک زندگی منظرانه/ ملایی/ ص 122 . [4] . بحارالانوار/ ج23 / ص 89 . [5] . وقت معلوم/ گنجی / ص 151 . [6] . بحارالانوار/ ج 52/ ص 35 . [7] . صحیفه نور، ج 7؛ ص 48 . [8] . عبس/ 24

لینک ثابت

روایات اهل بیت علیهم اسلام اقوال مختلفی را برای سکونتگاه امام مهدی(عج) در عصر غیبت معرفی کرده اند، برخی به مکان های دوردست اشاره دارند و برخی دیگر از شهرها و مکان های خاص یاد کرده اند. بازدید : 516 زمان تقریبی مطالعه : 4 دقیقه تاریخ : شنبه 1397/10/22 امام زمان غیبت امام عصر(عج) و عدم علم نسبت به کیفیت و محل زندگی آن حضرت(عج) همواره محل سوالات بسیار بوده است؛ از جمله سوالاتی که در این باره وجود دارد و بسیاری علاقمند به دانستن آن هستند، محل زندگی حضرت مهدی(عج) در عصر غیبت است. لذا دانستن اینکه آن امام غایب از نظر(عج) با آن همه لطف و محبتی که در حق ما دارد کجا زندگی می کند و اساساً ما را راه به آنجا هست یا نه؟، مورد بحث بوده و است. که در این نوشتار نیز کوشیده ایم به اجمال برخی از اقوال در این باره را مرور کنیم: مرور بر برخی از روایات نشان می دهد که آنها مکان خاصی را برای اقامت و زندگی حضرت حجت(عج) بیان نکرده اند و اقامتگاه ایشان را کوه ها، بیابان ها و جاهایی معرفی می کنند که کسی آنها را نمی شناسد، چنان که امام عصر(عج) خود به علی بن مهزیار فرمودند: «ای پسر مهزیار! پدرم ابو محمد از من پیمان گرفت که هرگز با قومی که خداوند بر آنها خشم گرفته، آنها را لعنت کرده، برای آنها در دنیا و آخرت، بیچارگی رقم خورده و عذابی دردناک در انتظار آنان است، هم نشین نباشم و به من دستور داد که برای اقامت، کوه های سخت و سرزمین های خشک و دور دست را برگزینم».1 علاوه بر این، حضرت مهدی(عج) در توقیعی شریف به شیخ مفید چنین فرموده اند: «ما براساس آنچه خدای تعالی برای ما و شیعیان مؤمن مان مصلحت دیده، تا زمانی که دولت دنیا از آن فاسقان است، در سرزمین های دوردستی که از جایگاه ستمگران دور است، سکنا گزیده ایم، ولی از آنچه بر شما می گذرد، آگاهیم و هیچ یک از اخبار شما بر ما پوشیده نمی ماند».2 البته در برخی از روایات به مکان های مشخص به عنوان اقامتگاه حضرت مهدی(عج) در عصر غیبت اشاره شده، مدینه النبی(ص) ازجمله این مکان ها است که در برخی از روایات به عنوان محل زندگی امام مهدی(عج) از آن یاد شده است، چنان امام باقر(ع) در روایتی فرمودند: «صاحب این امر ناگزیر از کناره گیری است و او در [زمان] کناره گیری خود ناگزیر از [داشتن] نیرو و توانی است. او با وجود آن سی نفر هیچ هراسی ندارد. چه خوب جایگاهی است [مدینه] طیبه.»3 علاوه بر این، هستند روایاتی که «کوه رضوی» را اقامتگاه حضرت حجت(عج) می دانند؛ عبدالاعلی مولی آل سام می گوید: به همراه ابی عبدالله [امام صادق](ع) [از مدینه] خارج شدیم، زمانی که به روحاء [در اطراف مدینه] رسیدیم، آن حضرت(ع) دقایقی نگاهش را به کوهی که در آن منطقه بود، دوخت و آنگاه فرمود: «این کوه را می بینی؟ این کوه «رضوی» نام دارد و از کوه های فارس است. چون ما را دوست داشت، خداوند آن را به سوی ما منتقل کرد. در آن، همه درخت های میوه دار وجود دارد و در دو مرحله پناهگاهی خوب برای خائف [امام زمان] است. آگاه باش که برای صاحب این امر دو غیبت است که یکی از آنها کوتاه و دیگری بلند است».4 در این میان هستند روایاتی که مکان خاصی را برای زندگی و اقامت حضرت بقیه الله الاعظم(عج) ذکر نکرده و به آمد و شد ایشان در بین مردم به صورت ناشناس اشاره دارند؛ «چگونه این مردم، این موضوع را انکار می کنند که خداوند با حجتش همان گونه رفتار می کند که با یوسف رفتار کرد؟ همچنین چگونه انکار می کنند که صاحب مظلوم شما همان که از حقش محروم شده و صاحب این امر [حکومت] است در میان ایشان رفت و آمد می کند، در بازارهایشان راه می رود و بر فرش های آنها قدم می نهد، ولی او را نمی شناسند، تا زمانی که خداوند به او اجازه دهد که خودش را معرفی کند، چنان که به یوسف اجازه داد، آن زمان که برادرانش از او پرسیدند: «آیا تو یوسف هستی؟» پاسخ دهد که «آری، من یوسف هستم».5 بنابر آنچه بیان شد احتمال های متعددی برای محل اقامت و زندگی امام زمان(عج) وجود دارد که به دلیل بودن ایشان در پس پرده غیبت جز خدای متعال کسی از آن اطلاع ندارد، و با ظهور و تشکیل دولت کریمه ایشان است که محل حکومت و سکونت ایشان مشخص شده و کنجکاوی هایی همچون دانستن محل سکونت حضرت(ع) نیز زنگ می بازد لذا می توانیم با اصلاح رفتار خود زمینه ظهور آن مصلح نجات بخش را فراهم کنیم. پی نوشت: 1-کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 161. 2- الاحتجاج، ج 2، ص 599؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 176. 3-الکافی، ج 1، ص 340؛ کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 102؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 153، ح 6. 4- الکافی، ج 1، ص 328، ح 2؛ کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 139؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 161، ح 11. 5-ر.ک: کتاب الغیبت (نعمانی)، ص 315؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 306، ح 80؛ ص 307، ح 81. برگرفته از دانشنامه امام مهدی(عج)

لینک ثابت

سهم اموات از سفره «انتظار» بنابر آموزه های دینی این فقط زندگان نیستند که به دعا نیاز دارند بلکه اموات چه بسا به دلیل آنکه اصطلاحاً دست شان از دنیا کوتاه است و خود توان تاثیر بر احوال خویش در بزرخ را ندارند، به دعا نیازمندتر باشند. زمان تقریبی مطالعه : 3 دقیقه تاریخ : سه شنبه 1397/11/02 امواتاز دعاهای منسوب به امام عصر(عج)، دعای معروف «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» است که به زیبایی هر چه تمام و در فرازهایی کوتاه، وظایف منتظران از اقشار و صنوف مختلف را بیان کرده و راه و رسم زندگی به سبک انتظار را نشان می دهد. از این رو، در سلسله مطالبی شرح فرازهای نورانی و ژرف این دعا مرور می شود: امام مهدی(عج) در ادامه این دعای شریف بیان می کنند: «وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَة؛ بر مردگانشان مهربانی و رحمت تفضل كن». این فراز از دعای امام عصر(عج) اوج رافت و محبت ایشان در حق مردم حتی اموات را نشان می دهد چراکه آن حضرت(عج) از خدا برای مردگان طلب مهربانی و رحمت می کنند. باید توجه داشت بنابر آموزه های دینی این فقط زندگان نیستند که به دعا نیاز دارند بلکه اموات چه بسا به دلیل آنکه اصطلاحاً دست شان از دنیا کوتاه است و خود توان تاثیر بر احوال خویش در بزرخ را ندارند، به دعا نیازمندتر باشند. لذا انجام اعمال واجب و مستحبی به نیابت از آنها و هدیه کردن ثواب این اعمال به روح آنها که از دنیا رفته اند نه فقط برای فرد متوفی بلکه برای شخصی که این اعمال را انجام می دهد، منشا خیرات و برکات بسیار است. مرور بر آموزه های دینی روایی نشان می دهد بهترین دعا در حق اموات، طلب آمرزش و مغفرت برای آنها است چنان که در آیه قرآن این دعا آمده: «ربّنا اغفر لی و لوالدیّ و للمؤمنین یوم یقوم الحساب؛ (1) پروردگارا ! روزى که حساب برپا مى‏شود، بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى». یکی از صحابه از حضرت رسول(ص) نقل کرده که ایشان فرمودند: «برای مردگان خود هدیه بفرستید»، عرض کردم: هدیه مردگان چیست؟ فرمود: «صدقه و دعا. ارواح مؤمنان هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه‌های خود می‌آیند و فریاد می‌کنند... ای خانواده من، پدر ، فرزندان و خویشان من، بر ما مهربانی کنید. آن چه در دست ما بود، عذاب و حساب آن ها بر ما است . نفعش برای غیر ما. ای خویشان ما، به درهمی یا قرص نانی یا جامه‌ای ما را کمک کنید تا خداوند شما را از جامه‌های بهشت بپوشاند».(2) این روایت و نیازی که اموال به خیرات و دعای زندگان دارند نشان از اهمیت دعای امام عصر(عج) در حق مردگان و رافت ایشان در حق اموات دارد چراکه بنابر روایات امام از پدر و مادر بر انسان ها مهربانتر و دعایش قطعاً مستجاب است و لذا دعایی که در حق مردگان از مومنان و شیعیان و غیر از دشمنان اهل بیت علیهم السلام می کند، مورد اجابت قرار می گیرد. این رفتار حضرت حجت(عج) برای منتظران ایشان هم درس آموز است تا اموات را یاد کنند و حواس شان به نیاز و اضطرار آنها در عالم برزخ باشد؛ چنان که در روایات و منابع معتبر اعمالی برای اموات سفارش شده، مثل دعای بیست و چهارم از صحیفه سجادیه. همچنین، برای میت هر سوره‌ای از قرآن خوانده شود ثواب دارد و نسبت به خواندن سوره‌ی حمد و توحید و تبارك، یس و قدر سفارش شده است. (۳) مرحوم حاج شیخ عباس قمى در مفاتیح‏الجنان، صفحه ۳۱۷ حدیث صحیحى را از امام صادق(ع) نقل فرموده که می فرمایند: «میت شاد و مسرور مى‏ شود و گشایش پیدا مى‏ کند به دعا و استغفارى که براى او مى‏ کنند چنانچه زنده شاد مى ‏شود به هدیه که براى او مى‏ برند و فرمود که ثواب نماز، روزه، حج، صدقه و سایر اعمال خیر و دعا در قبر میت بر او وارد مى‏ شود و ثواب آن براى مرده و کسى که آنها را انجام داده نوشته مى‏ شود». پی نوشت: 1-ابراهیم (14)آیه 41؛ 2-محدث قمی، مفاتیح الجنان ، بخش زیارت قبور مؤمنین؛ 3- مفاتیح الجنان، صص939 -942.

لینک ثابت

«رسالة ثانیة فی الغیبة» کتابی است به زبان عربی و مشتمل بر چهار رساله کوتاه اثر شیخ مفید (متوفای ۴۱۳) که مطالبی همچون غیبت امام زمان(ع) و ویژگی های قیام آن حضرت(عج) و پاسخ به شبهاتی درباره امامت ایشان را شامل می شود. زمان تقریبی مطالعه : 2 دقیقه تاریخ : چهارشنبه 1397/11/03 یا اباصالح المهدی بی تردید بخش عمده ای از آنچه در طول قرن ها درباره مهدویت و فرهنگ انتظار، غیبت و ظهور امام مهدی(عج) از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و تعمیق یافته مرهون منابع معتبر و متقنی است که در اوج امانتداری درباره این مسئله مهم و مرتبط با آینده جهان، تالیف و تدوین شده و کوشیده اند در مقابل دکان بازان و شیادان، آموزه های اصیل اهل بیت علیهم السلام را به تشنگان حقیقت ارائه کنند. از این رو، شناخت این منابع و دامنه تاثیر گذاری شان اهمیت دارد. ازجمله این آثار «رسالة ثانیة فی الغیبة» نوشته مرحوم شیخ مفید است. این رساله کتابی است به زبان عربی و مشتمل بر چهار رساله کوتاه اثر شیخ مفید (متوفای ۴۱۳) که مطالبی همچون غیبت امام زمان(ع) و ویژگی های قیام آن حضرت(عج) و پاسخ به شبهاتی درباره امامت ایشان را شامل می شود. مؤلف در این اثر که به صورت پرسش و پاسخ مطرح شده به مسائلی نظیر وجود امام زمان(عج)، دلیل غیبت و ظهور امام(ع) پرداخته است. شیخ مفید این کتاب را به سبک پرسش و پاسخ نگاشته است؛ بدین صورت که شبهات مخالفان را آورده و به بررسی و پاسخگویی آنها پرداخته است. وی در این اثر، با سبکی استدلالی و شیوهای قابل قبول برای تمام مذاهب اسلامی، وارد بحث شده و نتیجه‌گیری می‌کند. شیخ مفید به استناد آیات و روایات از این سؤالات جواب داده و در بیان این پاسخ‌ها رویکردی کلامی و عقلی داشته است.(1) برای مثال سؤال می کند: چه دلیلی بر وجود امام زمان(عج) هست؟ شیخ مفید با استناد به ادله نقلی (احادیث و روایات صحیح) و مورد پذیرش شیعه و سنی و ادله عقلی، این پرسش را پاسخ می گوید. پرسش دیگر: چگونه کسی که طرفدار عدل و توحید است، امامت کسی را که ولادت او قطعی نیست، می پذیرد؟ آیا چنین چیزی به عقل یا وحی درست می آید؟ شیخ مفید در پاسخ با اشاره به احادیث و ادله ای که می گوید زمین نباید خالی از حجت باشد، استدلال می کند و می نویسد: حجت ویژگی هایی دارد، کسی حجت است که آن اوصاف را دارا باشد و در اولاد عباس و قریش کسی با این اوصاف نیست. براساس این استدلال عقلی حجت باید فرد دیگری باشد، هر چند ظاهر و پیدا نباشد. زیرا مسلم است شخصی می تواند حجت باشد که از خطا و گناه معصوم باشد، بنابر این، لازم می آید که حجت(عج) غائب باشد.(2) پی نوشت: 1-ویکی شیعه؛ 2- رسالة ثانیة فی الغیبة،16؛ *دانشنامه امام مهدی(عج).

لینک ثابت

اعتبار دعای عهد آیا این دعای عهدی که صبح ها خوانده می شود واقعا سند دارد ❗چگونه می توان با یک دعای عهد خواندن جزء یاران امام زمان شد این چگونه قابل قبول است بخش مهدویت تبیان دعای عهد دعایی که مشهور است به دعای عهد در کتب معتبر از امام صادق علیه السلام نقل شده است و هیچ شکی در صحت آن نمی باشد . امام صادق علیه السلام در مورد این دعا فرمود ؛« هر کس این دعا را چهل صبح بخواند ، از یاران قائم خواهد بود ، اگر قبل قیام قائم از دنیا برود ، خداوند او را به جهت یاری قائم از قبر بیرون می آورد و در برابر هر کلمه ای که به این دعا می خواند به او هزار حسنه داده و هزار سیئه را از او می بخشد » (المزار_الکبیرص663) مولف کتاب مفاتیح_نوین در مورد این دعا چنین می نویسد؛ «به یقین تاثیر این گونه دعاها در مورد کسانی است که شرایط سربازی امام زمان علیه السلام را به دست آورده اند ، نخست با خود سازی و تهذیب نفس و تلاش برای اصلاح جامعه ، شایستگی حضور در میان یاران آن حضرت را کسب می کنند ، و سپس با خواندن این دعا حضور خود را در خدمت حضرت تضمین می نمایند.» علامه مجلسی در سه جا از کتاب شریف بحار الانوار دعای مذکور را نقل می کند. (بحار_الانوار ج53 ص 95) (بحار_الانوار ج53 ص327) (بحار_الانوار ج99 ص111) همین طور این دعا در کتب معتبر زیر نیز نقل شده است؛ (مزار_کبیر ص663) (مصباح_الزائر ص455-456) مولف کتاب مفاتیح_نوین در مورد این دعا چنین می نویسد؛ « به یقین تاثیر این گونه دعاها در مورد کسانی است که شرایط سربازی امام زمان علیه السلام را به دست آورده اند ، نخست با خود سازی و تهذیب نفس و تلاش برای اصلاح جامعه ، شایستگی حضور در میان یاران آن حضرت را کسب می کنند ، و سپس با خواندن این دعا حضور خود را در خدمت حضرت تضمین می نمایند » (مفاتیح_نوین_مکارم_شیرازی_ص552)

لینک ثابت

آیا امام زمان(عج) با انجام هر گناهی از ما اشک می ‌ریزند؟ در قرآن کریم آمده است: «و بگو: [هر کارى می‌خواهید] بکنید، که به زودى خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست و به زودى به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانیده می‌شوید؛ پس شما را به آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهد کرد»؛ و در روایاتی تصریح شده است که منظور از "مؤمنان" در این آیه شریفه، ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند. بخش مهدویت تبیان امام زمان بر اساس قرآن کریم و احادیث؛ همه‌ کارهای ما به محضر پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) - بویژه امام زمان(عج) به عنوان امام حاضر - عرضه می‌شود، و آن بزرگواران؛ نه تنها اعمال مسلمانان را می‌بینند و از آن خوشحال یا ناراحت می‌شوند، بلکه در قیامت، مطابق آنچه دیده‌اند شهادت می‌دهند. اما روایتی در مورد گریستن آن حضرات در پی انجام گناه از طرف یک مسلمان نیافتیم. در قرآن کریم آمده است: «و بگو: [هر کارى می‌خواهید] بکنید، که به زودى خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست و به زودى به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانیده می‌شوید؛ پس شما را به آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهد کرد»؛ و در روایاتی تصریح شده است که منظور از "مؤمنان" در این آیه شریفه، ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند. در همین راستا؛ روایاتی نیز وجود دارد که اندوهگین شدن پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) را از گناهان پیروانشان نشان می‌دهد؛ از جمله روایت زیر: امام صادق(علیه السلام) فرمود: «چرا رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) را اندوهگین می‌کنید؟» گفتند: چگونه؟! فرمود: «مگر نمی‌دانید که اعمال شما بر او عرضه می‌شود و اگر معصیت خدا را در آن ببیند، اندوهناک می‌شود؟!» آن‌گاه سفارش کرد: «تلاش کنید پیامبر خدا(صلی الله و علیه وآله) را خوشحال کنید و موجبات ناراحتی او را فراهم نکنید.

لینک ثابت

اسم مخصوص امام زمان علیه السلام پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله درخطابه‌ی غدیر، مسئله ی مهدویت، ظهور، فرج و حکومت امام‌ زمان علیه السلام را بسیار طبیعی بیان فرموده اند. بخش مهدویت تبیان امام زمان به جز مواردی که راجع به مسئله ی امامت به صورت کلی صحبت فرموده اند ـ که امام زمان علیه السلام هم بخشی از آن می باشند ـ در چهار بخش دیگر از خطابه ی غدیر اختصاصاً در مورد امام زمان علیه السلام صحبت فرموده ، و اسم مخصوص امام زمان علیه السلام را بیان فرموده اند) دو مورد به نام مهدی و دو مورد به نام قائم. ( پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله‌ در بخش ششم خطابه‌ دردو عبارت؛ در بخش دهم در یک عبارت؛ و در بخش هشتم خطابه در ضمن هجده جمله با کلمه‌ی ‌«اَلا» به معنای «آگاه باشید» راجع به امام زمان علیه السلام صحبت فرموده اند. غیر از احوالات بسیار خاص امام زمان علیه السلام ـ مانند‌ غیبت کبری‌، غیبت صغری‌، محل ظهور و... ـ موارد دیگر را پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در ضمن بیست و یک جمله از خطابه بیان فرموده اند که به برخی از آن ها اشاره می کنیم: «مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوكٌ فِی ، ثُمَّ فی عَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ، ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إِلَی الْقائِمِ الْمَهْدِی الَّذی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا، »: «هان مردمان! نور از سوی خداوندعزّ وجلّ در جان من، سپس در جان علی ابن ابیطالب و آنگاه در نسل او تا قائم مهدی - که حق خدا و تمامی حق ما را می ستاند - جای گرفته است ، » پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله مسئله ی خلقت نوری و ترتیب آن در آفرینش را بیان فرموده اند. به این معنا که در‌فرآیند آفرینش، نور‌خلقت از سوی خدا در پیامبراکرم صلی الله علیه وآله راه یافته است و سپس از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین علیه السلام منتقل شده وسپس در نسل ایشان تا برسد به امام قائم مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و در نهایت به وسیله‌ی امام زمان علیه السلام به بقیه ی موجودات‌ رسیده است. هر چند این موضوع، صریح آیه ی قرآن نیست؛ ولی هم بحث عقلی دارد و هم بحث نقلی که روایات متواتری مؤیّد این مطلب می باشند. بحث عقلی این مطلب، ‌امکان اَشرف و اَخَص نامیده می شود. عرفا و فلاسفه از نظر عقلی با قاعده ی اَشرف و اَخَص، وجود یک موجود کامل را درآفرینش‌‌ ثابت می کنند؛ به این معنا که خداوند در امر آفرینش، ابتدا باید‌ اَشرف‌را و سپس فالاَشرف را بیافریند تابرسد به مراتب اَخَص که پایین ترین سطح موجودات است. این مسئله بحث علمی ـ عقلی دقیقی دارد که این جا در همین حد کفایت می کند. ممکن است که جمله « النُّورُ مِنَ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوكٌ فِی ثُمَّ فی عَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ، » فقط راجع به‌ فرآیند هستی نباشد؛ بلکه فرآیند کمالات هستی را نیز در بر داشته باشد؛ یعنی‌ خداوند متعال ابتدا علم را به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله که ممکن اشرف است می دهد؛ سپس پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام می دهند؛ ایشان نیز به امام پس از خود ، و به همین ترتیب تا برسد به امام زمان علیه السلام ‌و در نهایت فیض علم نیز‌ به وسیله ی امام زمان علیه السلام به بقیه ی موجودات می رسد. در واقع می توان گفت: خداوند متعال، علم‌، رأفت‌، رحمت‌، غفّاریت‌، ستّاریت‌، تقوا و هر چیزی را‌ ا بتدا به ایشان عطا فرموده و سپس از ایشان به ما رسیده است.‌ لذا ما در سیر نزولی حرکت کمالات ـ که از بالا به پایین است ـ در مراتب وجود ،بعد از ائمه علیهم السلام هستیم؛ در نتیجه ائمه علیهم السلام بر ما حقّ تقدّم، حقّ ولایت و حقّ وجود دارند. (مرحوم سید محمدتقی موسوی اصفهانی در کتاب مکیال المکارم روایات مربوط به این مطالب را جمع آوری کرده اند.) معرفی صفات و القاب امام زمان علیه السلام در قسمت ششم خطابه، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله، ‌معرفی امام زمان علیه السلام را با ‌‌چهار صفت بیان فرموده اند: الف) القائم: قیام کننده . در صلوات هایی که برای هر یک از ائمه علیهم السلام می فرستیم، می گوییم: « القائم بأمر الله» یعنی همه‌ی ائمه علیهم السلام قائم به امر‌الهی هستند؛ زیرا به امر خدا قیام کرده اند؛ ولی آن قائمی که حکومت جهانی را برپامی کند، فرزند امام حسن عسکری علیه السلام، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشند. ‌لذا در طول تاریخ به هر کدام از ائمه علیهم السلام که می گفتند: «شما قائم به امر الله هستید»، می فرمودند: «همه ی ما قائم به امر الله هستیم؛ اما آن امامی که قائم به امر الله است وزمین را پر از عدل و داد می کند‌، فرزند ما مهدی علیه السلام است که در آخرالزمان می آید.» ب‌) المهدی: هدایت شده به امر الله. زمانی که حضرت مهدی علیه السلام قیام می فرمایند، برنامه ها و دستوراتشان را از خدا می گیرند؛ برنامه ی ایشان برنامه ای الهی است. وقتی که می خواهند به مکه مشرف شوند، خسته می شوند و زیر درختی می نشینند تا استراحت کنند. فرشته ای دستور می آورد که: «قُمْ یَا وَلِیَّ اللَّهِ فَاقْتُلْ أَعْدَاءَ اللَّهِ » امام زمان علیه السلام در مکه، بین رکن و مقام به خانه ی خدا تکیه می دهند و می فرمایند:«بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ثُمَّ یَقُولُ أَنَا بَقِیَّةُ اللَّه » تمام دستوراتی که حضرت می فرمایند از جانب الله است؛ لذا «المهدی»اند؛ یعنی هدایت شده از جانب خدا. جبرئیل بر ایشان نازل می شود وایشان با عالم وحی ارتباط دارند؛ امّا نه وحی قانون آوری، بلکه قانونی که برای پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله آورده شده است را ایشان اجرا می فرمایند. ج‌) «الَّذی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ»:« کسی که حقّ خدا را می گیرد.» از شاهکار های حضرت سجاد علیه السلام رساله ی حقوق ایشان است که درپنجاه ویک‌ بند، حقوق را بیان فرموده اند. ایشان می فرمایند: اولین حقّ این است که خدا را قبول کنی و به او شرک نَوَرزی (حق الله الاکبر). امام زمان علیه السلام با ظهور خود ،حق خدا را می گیرند. ایشان تمام مشرکان را تربیت می کنند و‌آن ها را موحّد می کنند و ‌‌کسانی که موحّد نشوند، از صحنه خارج می شوند. پایه حکومت امام زمان علیه السلام توحید است؛ یعنی هیچ زمینی نمی ماند مگر این که در آن ندای « أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» سر‌داده می شود. در تمام زمین ندای توحید و نبوّت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و ( بر‌طبق برخی‌ روایات‌) ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام برپا می شود. د‌) «وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا،»ایشان حقوق ائمه علیهم السلام را می گیرند. تمام حقوقی که از ائمه علیهم السلام در طول تاریخ ضایع شده است را امام زمان علیه السلام از مردم می گیرند. مانند: حقّ حاکمیت، حقّ والی بودن، حقّ معلم بودن، حقّ پدر بودن، حقّ همسایگی، حقّ شراکت، حقّ واسطه بودن بر افاضه فیض و...‌ . بخشی از این حقوق در بخش هشتم خطابه توسط پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بیان گردیده است ، مانند: او ولیّ دم خون به نا حق ریخته تمام اولیای خدا است. امام زمان علیه السلام حقّ امیرالمؤمنین علیه السلام، حقّ حضرت زهرا سلام الله علیها، حقّ امام حسین علیه السلام و دیگر حقوقی که ائمه علیهم السلام داشته اند و در طول تاریخ حقوق شان ضایع شده است را می گیرند. یکی از این حقوق، حقّ خلافت و جانشینی بعد از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و حکومت بر مردم و حکومت بر روی زمین بر محور توحید است که تا به حال انجام نشده است. امام زمان علیه السلام که تشریف بیاورند، این حقّ را می گیرند و پیش می برند. هلاک شدن مکذّبین درفراز دیگری در انتهای بخش ششم خطابه که شاهکار درجه یک پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است، می فرمایند: «مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ ما مِنْ قَرْیَةٍ إِلاّ وَاللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذیبِها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإِمامَ الْمَهْدِی وَاللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.»: «هان مردمان! هیچ سرزمینی نیست مگر این که خداوند به خاطر تکذیب اهل آن - حق را - آن را پیش از برپایی رستاخیز نابود خواهد کرد و آن سرزمین را به « امام مهدی »خواهد سپرد و حتما خداوند وعده ی خود را انجام خواهد داد. » هیچ سرزمینی نیست مگر این که خداوند به خاطر تکذیب نمودن حقّ توسط اهل آن، قبل از روز قیامت، هلاک شان می کند، و تمام شهرها را در اختیار امام مهدی علیه السلام قرار می دهد؛ یعنی در زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام تمام حکومت های قبلی از بین می روند و ایشان حکومت مستقل جهانی تشکیل می دهند. آخرین امام پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله دربخش دهم خطابه می فرمایند: «إمامَةٌ فیهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدی إِلی یَوْمٍ یَلْقَی اللَّهَ الَّذی یُقَدِّرُ وَ یَقْضی.»: «این امامت در میان آنان پایدار است و فرجام آنان « مهدی » است و استواری پیشوایی تا روزی است که او با خداوند قدر و قضا دیدار کند (قیامت) . » خدایی که قضا و قدر دارد، به حکومت حضرت مهدی علیه السلام حکم کرده و تقدیر و اندازه گیری فرموده است که تا روز قیامت باشد. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله‌، امامت را در وجود امام زمان علیه السلام خلاصه می کنند و می فرمایند: امام زمان علیه السلام آخرین امام اند. در بخش هشتم خطابه، هیجده جمله با واژه ی «اَلا» آمده است. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در کل خطابه پنجاه ویک مرتبه واژه ی «اَلا» به معنای «آگاه باشید» را به کار برده اند که هجده مرتبه ی آن در این بخش درمورد امام زمان علیه السلام‌ است . لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کمتر جایی این گونه حسّاسیت نشان داده اند که دریک صفحه هجده بار می فرمایند : «توجه داشته باشید»، «بیدار باشید»، «آگاه باشید». معرفی امام زمان علیه السلام دربخش هشتم خطابه ،با این جمله شروع می شود: «أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی.» : «آگاه باشید! همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. » حسّاسیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روی «مِنّا» است، یعنی آخرین امام از ماست، هم قیام کننده است و هم مهدی. «الْقائِمَ الْمَهْدِی» را در بخش ششم هم فرموده اند که توضیح داده شد. حکومت جهانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درادامه ی معرفی امام زمان علیه السلام‌، می‌فرمایند: «أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی‏الدِّینِ أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ.»:«هان ! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود. هشدار ! اوست انتقام گیرنده ی از ستمکاران. » «أَلاوَإِنَّهُ وَلِی‏اللَّهِ فی أَرْضِهِ وَحَكَمُهُ فی خَلْقِهِ وَأَمینُهُ فی سِرِّهِ وَ علانِیَتِهِ.» : «هشدار ! او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانت دار امور آشکار و نهان است. » پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در معرفی امام‌ زمان علیه السلام ‌نکته های اصلی تشکیل حکومت جهانی، پیشرفت و تکامل را بیان می فرمایند، مانند: ظهور بر همه ی ادیان، چیرگی بر کلّ قبیله ها، خون خواهی از ستمگران، استفاده از دریای ژرف علمِ خدا، اعطای مقام به هر کسی به اندازه شخصیت اش و این که امام زمان علیه السلام وارث تمام دانش هابوده و بر‌تمام فهم ها احاطه دارند. هم چنین به یک ویژگی خاصّ ِامام زمان علیه السلام هم‌ این گونه اشاره می فرمایند: «أَلا إِنَّهُ الرَّشیدُ السَّدیدُ. أَلا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَیْهِ » : « هشدار‌! اوست بالیده و استوار. آگاه باشید ! هم اوست که اختیار امور جهانیان به او سپرده شده است. » این ها نکاتی است که در جاهای دیگر کمتر گفته شده است.شاهکاری که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به کار برده اند این است که: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روز غدیر در آن جمعیت که از اولاد امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم السلام، فقط امام حسن و امام حسین علیهم السلام حاضر بوده اند ـ که پنج‌، شش ساله هم بوده اند ـ شخصیت امام دوازدهم علیه السلام را کاملاً برجسته بیان فرموده اند. در حقیقت، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله اجزای علمی و معنوی واخلاقی حکومت جهانی را که به وسیله ی خانواده‌ی خویش برپا می شود، پیش گویی کرد‌ه‌ا‌ند‌. اگرچه درغدیراسم خاص امام زمان علیه السلام گفته نشده و پیامبر‌اکرم صلی الله علیه و آله مسائل جزئی راجع به ایشان را هم نفرموده اند، ولی با توجه به‌ اوّلین جمله در بخش هشتم خطابه که این گونه بیان می-فرمایند:« أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی.»:«آگاه باشید همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. » معلوم می شود که «الْقائِمَ الْمَهْدِی» را همه می شناخته اند. زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دوران بیست وسه سال نبوّت شان راجع به «الْقائِمَ الْمَهْدِی» صحبت کرده اند ودرغدیرمی فرمایند: ما خاتم الائمه داریم که همه ی شما می شناسید: او«الْقائِمَ الْمَهْدِی» است واز خانواده ی ماست. به قول آیت الله وحید حفظه الله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مباهات می کنند که تشکیل دهنده ی این حکومت از ما و از خانواده ی ماست. مسئله ی پیش گویی و پیش بینی حکومت امام زمان علیه السلام ـ با همه اجزای حکومتی ای که دارند ـ نشان می دهد ایشان حتماً از اولاد پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند و حکومت شان ـ با تمام ارزش هایی که دارد ـ در اسلام پیش بینی شده است.

لینک ثابت

قتل و کشتار در زمان ظهور؛ آری یا خیر؟! آیا قیام امام مهدی (عج) همراه با خونریزی و کشتار است؟ حضرت مهدی برخی در مورد قتل و کشتار در دوران ظهور افراط می­کنند و از امام مهدی(عج) و یارانش چهره­ای خشن ارائه می­دهند؛ آنان به روایاتی استدلال می­کنند که در آنها به کشته شدن بیشترمردم واینکه از کشته­ ها، پُشته ساخته می­شود و جوی خون جاری می گردد، اشاره شده است. برخی دیگر، تفریط می کنند و می­گویند: حتی به مقدار خون در ظرف حجامت خون­ریزی نمی­شود! بررسی اخبار و روایات اخباری که در آن­ها کشتار در حجم وسیعی مطرح شده­اند، بر دوقسم است: الف) یک سری از آنها، مربوط به قبل از ظهور است و هیچ ربطی به دوران ظهور ندارند. این روایات عموماً ضعیف هستند و اگر هم این گونه نباشند، هیچ گونه ارتباطی با بحث ما، یعنی قتل ها در دوران حکومت امام مهدی(عج) ندارند. ب) دستة دیگر مربوط به هنگام ظهور و حکومت امام مهدی(عج) می­باشند که خود دو گونه­اند: 1. روایاتی که از طریق اهل سنت است و بیشتر آنها، مشکل سندی دارد، و برخی دیگر، به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) منتهی نمی شوند بلکه از افرادی مانند «کعب الاحبار» که در زمان آن حضرت مسلمان نشده بود، نقل شده است. 2. احادیثی که از طریق اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده است و در ادامه مقاله به آنها می پردازیم. اندیشه تفریطی در کشتار به هنگام ظهور گروهی معتقدند: امام مهدی(عج)، از طریق ولایت و تصّرف تکوینی، همه مردم را مطیع می کند و کارها را با اعجاز و از راههای غیر عادی انجام می­دهد، بنابراین کشتار، خیلی اندک خواهد بود! برای دریافت پاسخ به حدیثی از امام باقر(علیه السلام) متمسّک می­شویم: بشیر گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: «عده­ای می­گویند، هنگامی که آن امر روی دهد، همه کارها برای او درست و استوار می­گردد و به اندازه یک ظرف حجامت هم خون نمی­ریزد»! فرمود: «هرگز چنین نیست! سوگند به آن که جانم در دست اوست؛ کار به آنجایی انجامد که ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک خواهیم کرد(کنایه از سختی ها و دشواری های جنگ است که موجب پدید آمدن عرق و ایجاد زخمهای خونین می شود)». تمامی کارها در زمان قیام امام مهدی(عج) به خودی خود و با اعجاز صورت نمی­پذیرد، هر چند در ولایت تکوینی حضرت و سایر امامان(علیهم السلام) هیچ گونه تردیدی نیست. مطابق روایات متعدد نمی­توانیم ادعا کنیم که در هنگام ظهور هیچ قتلی رخ نمی دهد؛ زیرا در آن دوران بحث از اجرای حدود الهی و اقامه عدل جهانی است و مسلما این امر عظیم ، بدون برطرف کردن موانع میسّر نمی­شود. از طرفی، تاریخ گواهی می­دهد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و معصومان(علیهم السلام) سعی داشته­اند، امور را به طور عادی و در مسیر طبیعی انجام دهند. به هر حال، لزومی ندارد که ادعا کنیم امام مهدی(عج) تمام کارهایش را از طریق اعجاز انجام می­دهد و هیچ خونی ریخته نخواهد شد. اندیشه افراطی در کشتار به هنگام ظهور در احادیثی که از طریق اهل سنت رسیده ­است، خونریزی­های زیاد و وحشتناک ذکر شده است. اینک، به نقد و بررسی یکی از آنها می پردازیم؛ یوسف بن یحیی شافعی در کتاب «عقدالدرر» روایتی را از امیرمؤمنان(علیه السلام) درباره حوادث روم نقل می­کند و می­گوید: «پس مسلمانان، سه تکبیر می­گویند و مانند ریگ و شن های روانی که از بلندی­ها فرو می­ریزند، داخل (روم) می­شوند و در آنجا پانصدهزار جنگجو را می کشند و غنائم و اموال را به طور مساوی تقسیم می­کنند، و به هر یک از آنان صدهزار دینار و صد کنیز و یا غلام می­رسد.» این روایت مشکل سندی دارد و از نظر محتوا قابل اعتماد نیست، پیداست که جاعلان این گونه احادیث در خدمت حکومت­های ظالم بوده­اند و به جهت توجیه پاره­ای از جنگ­های پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) این چنین احادیث مجعولی را وارد کتابهای روایی کرده­اند. خلاصه این که یک دسته از روایات در مورد خون­ریزیها، مربوط به دوران قبل از ظهور است و دسته دیگر از مجعولات و اسرائیلیات است که با هدف و انگیزه­های مختلف مانند خدشه­دار کردن چهره نهضت جهانی و حکومت حضرت مهدی(عج) و یا توجیه کشتارها در فتوحات سابق و... وارد کتابهای روایی شده است. برنامه امام (عج) برای قیام یقیناً، پیش از ظهور و مقارن آن ، ستمگران خونریزی بر دنیا حاکم­اند که از هیچ جنایتی فرو نمی گذارند. حال امامی که قیام می­کند در برابر این همه کج روی ها و بیدادگریها، چگونه باید برخورد کند تا جهان را پر از عدل و داد سازد؟ بی­تردید معاندانی که دستشان به خون بشریت آلوده است و یا مقامشان به خطر افتاده ، در مقابل حرکت اصلاح گرانه امام(عج) ایستادگی می­کنند. بنابراین، امامی که قیام می­کند و مأموریت تشکیل حکومت جهانی اسلام را دارد، باید برنامه داشته باشد. در این جا مروری به این برنامه ها خواهیم داشت: الف) تربیت سپاهیان و تدارک مقدمات نبرد امام مهدی(عج) برای به ثمر رساندن انقلاب جهانی، ناگزیر از جنگ خواهد بود و در مقابلش، دشمنان تا دندان مسلح با در دست داشتن امکانات گستردة اقتصادی ، نظامی و سیاسی، پرچم مخالفت برمی­دارند و مانع اصلاح گری امام مهدی(عج) می شوند. لذا قبل از قیام، جنگاوران دریادل و کارآمدی، تربیت می شوند و تعداد آنان در برخی 10هزار نفر و در تعدادی 100 هزار نفر و.. ذکر شده است. ب) تجهیزات جنگی و وسیله دفاعی تجهیزات آنان طبق روایتی از امام صادق(علیه السلام)، از آهن – اما نه آهن شناخته شده – است که اگر یکی از آنان، با آن بر کوهی ضربه زند، آن را دو نیم می کند. ج) قاطعیت امام در رویارویی با دشمنان امام مهدی(عج) به اقامه حدود الهی می­پردازد و در برخورد با دشمنان از یک نوع مجازات استفاده نمی­کند بلکه نسبت به جرم اشخاص، مجازات متناسب را اجرا می­کند. ائمه اطهار(علیهم السلام) مایه رحمت­اند و مقتضی رحمت آنان برداشتن موانع از سر راه است. با توجه به شرایط ویژه ظهور، قاطعیت امام(عج) با دشمنان و ایجاد رعب و وحشت در میان آنان، هر مخالف ستمکاری را به تسلیم وا می­دارد. بنابراین، اکثریت مردمِ مظلوم و ستمدیده از کسانی خواهند بود که امام مهدی(عج) آنان را مورد لطف قرار می­دهد و تنها گروهی اندک مقاومت نشان می­دهند و این جاست که چاره ای جز شمشیر نیست. چکیده سخن پس از بررسی روایات، چنین بدست می­آید که درباره حجم و عدد قتل و کشتار، افراط و تفریط شده و واقع، چیزی دیگر است. سیاست امام مهدی(عج)، سیاست پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است. گاهی مقتضای عدالت و گستردن عدالت برجامعه این است که دشمنان لجوج- که هرگز با حکومت حضرت مهدی(عج) کنار نمی­آیند و البته عدد آنان هم زیاد نیست- کشته شوند ولی متأسفانه مبالغه بسیاری در این زمینه شده است. پی نوشت ها: 1. غیبت نعمانی، ص 283. 2. عقدالدرر، ص 189. 3. بصائر الدرجات، ص141.

لینک ثابت

ا توصیه به رفتن به مسجد جمکران سند معتبری دارد؟ آیت الله صافی باز هم در این‌باره از آیت الله العظمی بروجردی نقل كردند که ایشان به روحانیون می‌فرمود: «منبری نباشد که نام حضرت مهدی(عج) در آن برده نشود.» آیا توصیه به رفتن به مسجد جمکران سند معتبری دارد؟ اولاً، در کارهای مستحب به سند معتبر نیاز نیست؛ زیرا در روایات می‌خوانیم كه اگر به کسی خبر کار خیری رسید و او به امید تقرب و نزدیك شدن به خداوند آن را انجام داد، پاداشی از آن كار خیر به او می‌رسد، اگرچه آن خبر واقعیت نداشته باشد. به این روایات، روایات «من بلغ» می‌گویند؛ مثلاً اگر شخصی را در راه دیدیم و خیال کردیم که او شخص خوبی است و به او سلام کردیم و احترام گذاشتیم؛ ولی بعد معلوم شد که شخص خوبی نبوده است؛ بی‌تردید به پاداش سلام خود ‌رسیده‌ایم. ثانیاً، رفتار و نیات مردم به خودی‌ خود ارزش‌دهنده است. زمین جمکران، منطقه‌ای است که میلیون‌ها انسان در آن‌جا به یاد حضرت مهدی(عج) هستند و در این مسجد به مناجات، توبه، بیتوته، ذکر و نماز مشغولند. این عبادت‌ها در هر زمینی كه انجام شود مقدس خواهد ‌شد. افزون بر این از بزرگ‌ترین مراجع تاریخ، حضرت آیت الله العظمی بروجردی که استاد بسیاری از مراجع بودند، پرسیدند كه آیا ما در مسجد جمکران، نماز را به قصد «ورود» یا به قصد «رجا و امید» بخوانیم؟ ایشان پس از کمی درنگ فرمود: «به قصد «ورود» بخوانید.» گویندة این حرف حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در رمضان سال 1391 شمسی در مشهد مقدس می‌باشد. آیت الله صافی باز هم در این‌باره از آیت الله العظمی بروجردی نقل كردند که ایشان به روحانیون می‌فرمود: «منبری نباشد که نام حضرت مهدی(عج) در آن برده نشود.»

لینک ثابت

شبهه ظهور امام زمان(عج) یعنی در بین روحانیون ۳۱۳ نفر مخلص وجود ندارد که امام زمان (عج) ظهور کند ؟!!" امام زمان پاسخ شبهه 1⃣ حضرت علی(ع) می فرمایند: "خداوند ولی خود را میان مردم پنهان کرده است، پس هرگز مسلمانی را تحقیر نکنید، شاید او از اولیای خدا باشد". لذا گناهکار و منحرف شمردن مردم عادی مخالف تعالیم اسلامی می باشد و این خود نویسنده شبهه بوده که تهمت و توهین و ناسزا گفته است! 2⃣ مهیا شدن ۳۱۳ یار صالح برای ظهور امام زمان(عج) شرط لازم است، اما كافی نیست! زمینه‌های دیگری نیز مانند "قابلیت پذیرش دولت حق" باید در عموم مردم و جامعه بشری فراهم شود. 3⃣ در احادیثی که به تعداد یاران امام اشاره دارد، آمده که هر گاه ۳۱۳ یار جمع شوند، ظهور رخ می دهد، نه اینکه اگر ۳۱۳ یار جمع نشوند، امام زمان ظهور نمی کند! 4⃣ حتی اگر احادیث ظهور منوط به وجود ۳۱۳ نفر شده بود، تنها شرط ظهور نبود، چرا که شرایط دیگری نیز بر این قضیه ذکر شده است! 5⃣ این احادیث گزارشی هستند و بیان می کنند که هرگاه حضرت ظهور کردند، آن گاه ۳۱۳ نفر گرد او جمع می شوند. لذا اجتماع این تعداد، نشانه و علامت ظهور ذکر شده نه شرط آن! 6⃣ اگر وجود ۳۱۳ فرد صالح به تنهایی شرط ظهور بود، با توجه به وجود هزاران هزار فرد صالح از جمله مجاهدین و شهدای اسلام در هر عصری، می بایست بارها ظهور اتفاق افتاده بود!

لینک ثابت

چگونه ممکن است امام زمان (عج) در سن ۵ سالگی امام شوند؟ چگونه ممکن است امام زمان (عج) که بعد از شهادت امام حسن عسکری (ع) پنج ساله بودند امام شوند و کودکی پنج ساله پیشوایی مسلمین را به عهده بگیرند؟ «پیشوایی به کوچکی و بزرگی نیست، بلکه مربوط به قابلیت‌ها و استعدادهاست رهبری و پیشوایی امت در کودکی که سهل، حتی در نوزادی، هم امکان دارد و هم واقع شده است داستان حضرت عیسی علیه السلام شاهد بر این سخن که در قرآن می‌فرماید: "فَأَشارَتْ إِلَ یا صاحب الزمان پاسخ تفصیلی: اولاً: اگر در اخبار اهل بیت علیهم السلام تأمل شود معلوم می‌شود که مقام نبوت و امامت یک مقام ظاهری ناچیز نیست که هر کسی صلاحیت آن را داشته باشد بلکه نبوت مقام ارجمندی است که شخص واجد آن مقام با حق تعالی ارتباط و اتصال داشته از افاضات و علوم عوالم غیبی برخوردار می‌شود، احکام و قوانین الهی بر باطن و قلب نورانی‌اش وحی و الهام می‌گردد و طوری آنها را دریافت می‌کند که از هر گونه خطا و اشتباهی معصوم است. همین‌طور ولایت و امامت مقام بزرگی است که واجد آن مقام به طوری احکام خدایی و علوم نبوت را تحمل و ضبط می‌کند که خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهی بهره مند می‌گردد. بواسطه علم و عمل پیشوا و امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندی است، معلوم است که هر کسی قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد بلکه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را واجد باشد و از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل دهد و به مردم ابلاغ کند پس پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب می‌کنند، این امتیاز از همان اوان کودکی در وجود آنها موجود است لکن هر وقت که صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود آن افراد برجسته رسماً به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی می‌شوند این انتخاب و نصب ظاهری چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بزرگی انجام می‌گیرد ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد. چنانکه حضرت عیسی علیه‌السلام در گهواره با مردم سخن گفت و خودش را پیغمبر و صاحب کتاب معرفی کرد. خداوند متعال در سوره مریم می‌فرماید: "فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی المَهْدِ صَبِیّاً * قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الکِتابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً و جعلنی مبارکاً این ما کنت و اوصانی بالصلوة و الزکوة ما دمت حیاً[۲]" مریم به عیسی اشاره کرد، گفتند: "چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟! عیسی گفت من بنده خدایم که مرا کتاب داده و به پیغمبری برگزیده است و هر کجا باشم مبارک گردانیده و به نماز و زکات تا زنده باشم سفارش کرده است. از این آیه و آیات دیگر استفاده می‌شود که حضرت عیسی علیه السلام از همان کودکی و ایام صغر پیغمبر و صاحب کتاب بوده است. بنابراین هیچ مانعی ندارد که کودکی در سن پنج سالگی با عوالم غیبی ارتباط داشته باشد و به وظیفه سنگین خزانه دارای و ضبط و تبلیغ احکام منصوب شود و در انجام وظیفه خویش و ادای این امانت بزرگ کاملاً نیرومند و مقتدر باشد.[۳] ثانیاً: حضرت امام جواد علیه السلام هم در هنگام وفات پدرش ۹ ساله و یا ۷ ساله بوده و امام رضا علیه السلام او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد.[۴]، که سخنان و مناظرات امام جواد علیه السلام و حل مشکلات بزرگ علمی و فقهی توسط آن حضرت تحسین و اعجاب دانشمندان اسلامی اعم از شیعه و سنی را بر انگیخته و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمی امام وا داشته است و هر کدام او را به نحوی ستوده‌اند و به عنوان نمونه: سبط بن جوزی می‌گوید: (امام جواد علیه السلام ) در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود.[۵] ابن حجر هیتمی به اعلمیت امام جواد(ع) اعتراف نموده می‌نویسد: مأمون او را به دامادی انتخاب کرد زیرا با وجود کمی سن از نظر علم و آگاهی و حلم و بر همه دانشمندان برتری داشت.[۶] ثالثاً: ائمه اطهار علیه السلام هم موضوع صغر سِنّ آن جناب را پیش بینی کرده و اعلام نموده‌اند تا مورد اعتراض مخالفین و معاندین قرار نگیرد. به عنوان نمونه: قال ابو جعفر علیه السلام : "صاحب هذالامر اصغرنا سناً و اخملنا شخصاً[۷]" حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود: حضرت صاحب الامر سن مبارکش از ما کمتر و گمنام‌تر است. رابعاً: با اینکه آفرینش و خلقت ویژه انبیاء و ائمه طوری است که نمی‌توان آن را با افراد عادی مقایسه کرد مع الوصف در بین اطفال عادی هم گاهی افراد نادری دیده می‌شوند که از حیث استعداد و حافظه نابغه عصر خویش بوده و قوای دماغی و ادراکات آنان از مردان ۴۰ ساله هم بهتر است. ابو علی سینا فیلسوف نامی از این افراد شمرده می‌شود از وی نقل شده است که گفته: چون به حد تمییز رسیدم مرا به معلم قرآن سپردند و پس از آن معلم ادب پس هر چه را شاگردان بر استاد ادیب قرائت می‌کردند من همه را حفظ نمودم. بعلاوه آن، استاد مرا به کتاب‌های ذیل تکلیف کرد: "الصفات" و "غریب المصنف" و "ادب الکاتب" و "اصلاح المنطق" و "العین" و "شعر و حماسه" و "دیوان رومی" و "تصریف مازنی" و "نحو سیبویه" پس همه را در مدت یک سال و نیم حفظ کردم و اگر تعویق استاد نبود در کمتر از این مدت حفظ می‌کردم. پس از آن شروع کردم به یاد گرفتن فقه و چون به ۱۲ سالگی رسیدم بر طبق مذهب ابی حنیفه فتوا می‌دادم پس از آن شروع کردم به علم طب و "قانون" را در سن ۱۶سالگی تصنیف نمودم و در سِنّ ۲۴ سالگی خودم را در تمام علوم متخصص می‌دانستم.[۸] درباره فاضل هندی گفته شده: "قبل از رسیدن به سن ۱۳ سالگی تمام علوم معقول و منقول را تکمیل کرده بود و قبل از ۱۲ سالگی به تصنیف کتاب پرداخت۹ و همچنین نابغه عصر ما سید محمد حسین طباطبایی. بنابراین در صورتی که اطفال نابغه، دارای چنان مغز و قوایی باشند که در سنین خردسالی از عهده حفظ هزاران مطالب گوناگون و حل مشکلات و غوامض علوم بر آیند و نیروی محیر العقول آنان باعث اعجاب شود پس چه استبعادی دارد که خداوند متعال حضرت بقیةاللَّه و حجّت حق و علت مبقیه انسانیت را در سن ۵ سالگی به ولایت منصوب گرداند و تحمل و ضبط احکام را به عهده‌اش واگذار کند؟ نتیجه آنکه عقلاً و وقوعاً هیچ استبعادی ندارد که حضرت صاحب الامر (عج) در سن ۵ سالگی پیشوایی مسلمین را به عهده بگیرند.» پی نوشت‌ها: ۱ . مریم/۲۹. ۲ . مریم/۲۹. ۳ . ابراهیم امینی، دادگستر جهان (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، ص۱۳۷۳) ص۱۲۲-۱۲۱. ۴ . اثبات الوصیه، ص۱۶۱. ۵ . سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، مکتبة الحیدریه، ۱۳۸۳ ه ق، ص۳۵۹. ۶ . ابن حجر هیتمی، صواعق المحرقه (ط ۲، قاهره، مکتبة القاهره، ۱۳۸۵ ه ق) ص۲۰۵. ۷ . مجلسی، بحار الانوار، (اسلامیه) ج۵۱، ص۳۸. ۸ . دادگستر جهان، ابراهیم امینی (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، ۱۳۷۳) ص۱۲۴-۱۲۳، به نقل از هدیة الاصباب، ط تهران، سال ۱۳۲۹، ص۷۶. ۹ . هدیة الاصباب، ط تهران، ۱۳۲۹، ص۲۲۸.

لینک ثابت

آیا وهابیت اعتقادی به منجی دارند ؟ آیا وهابیت به امام زمان (عج) اعتقاد دارند و یا منجی دیگری دارند ؟ مهدویت و وهابیت پاسخ: در رابطه با رویكرد وهابیت نسبت به مهدویت ، توجه شما را به این نكته جلب می كنم كه وهابیت و اهل سنت حدود 99 درصدشان در رابطه با مهدویت ، پنجاه ـ شصت در صد با شیعه هم عقیده هستند؛ یعنی این ها معتقد هستند كه رسول اكرم صلی الله علیه وآله بشارت داده به وجود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه آن نازنین وجود خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد ؛ همان گونه كه از ظلم و ستم لبریز شده است . در این زمینه ما اختلاف آن چنانی با اهل سنت حتی با وهابیت هم نداریم . البته اگر فرصتی شد در رابطه با مهدویت نوعی و شخصی كه چه شاخصه های دارد سر فرصت بحث خواهیم كرد . نكته جالب توجه این است كه ابن تیمیه ، بزرگ نظریه پرداز وهابیت هم وقتی در برابر انبوهی از روایات در صحاح سته و حتی در صحیح بخاری و مسلم در باره حضرت مهدی مواجه می شود، صراحتاً می گوید : إن الأحادیث التی یحتج بها علی خروج المهدی أحادیث صحیحة، رواها أبو داود والترمذی وأحمد وغیرهم من حدیث ابن مسعود وغیره . احادیثی كه می توانیم احتجاج كنیم بر آن احادیث بر قیام حضرت مهدی ، این احادیث صحیح هستند . این روایات را ابو داود ، ترمذی و احمد نقل كرده اند . منهاج السنة النبویة ، ج 4 ، ص211 خود آقای ابن قیم، شاگرد و ناشر افكار ابن تیمیه هم در این زمینه مفصل بحث كرده است و می گوید احادیث مربوط به حضرت مهدی، احادیث حسن و صحیح هستند . جالب تر از این ها آقای بن باز مفتی اعظم سابق عربستان سعودی، عبارت خیلی ظریفی دارد : أمر المهدی معلوم ، والأحادیث فیه مستفیضة، بل متواترة وقد حكی غیر واحد من أهل العلم تواترها . وهی متواترة تواترا معنویا ، لكثرة طرقها ، واختلاف مخارجها ، وصحابتها ، ورواتها ، وألفاظها ، فهی - بحق - تدل علی أن هذا الشخص الموعود به أمره ثابت وخروجه حق . وقد رأینا أهل العلم أثبتوا أشیاء كثیرة بأقل من ذلك . والحق أن جمهور أهل العلم ، بل هو الاتفاق : علی ثبوت أمر المهدی، وأنه حق ، وأنه سیخرج فی آخر الزمان . وأما من شذّ من أهل العلم - فی هذا الباب - فلا یلتفت إلی كلامه فی ذلك . مسئله حضرت مهدی علیه السلام واضح است و احادیث پیرامون آن مستفیضه؛ بلكه متواتر است و تعداد زیادی از اهل علم متواتر بودن احادیث حضرت مهدی علیه السلام را نقل كرده اند . و تواتر آن تواتر معنوی است به خاطر كثرة طرق احادیث آن، و اختلاف در لفظ احادیث و راویان و الفاظ بحق دلالت بر این دارد كه این شخص موعود امر ثابتی دارد و خروج او حق است. و ما دیده ایم كه علما مسائل زیادی را با روایاتی كمتر از این ثابت كرده اند . و قول حق از علما بلكه اتفاق علما بر ثبوت مسئله مهدویت است و همین قول حق است و به حق كه او در آخر الزمان خارج خواهد شد . و اما عده قلیلی از علما (در این مسئله) توجهی به صحبت درباره او نكرده اند . مجلة الجامعة الإسلامیة بالمدینة المنورة، العدد 3 ، السنة الأولی 1388، فی ذیل محاضرة عبد المحسن العباد. همچنین آقای ناصر الدین البانی كه از او به بخاری دوران تعبیر می كنند ، شبیه این عبارت را دارد . مجلة التمدن الإسلامی الدمشقیة ، شمارهء 27 و 28 ، سال 22 ، ص 642 . رابطة العالم اسلامی كه در حقیقت مركز فرهنگی وهابیت است ، در برج می 1976 رسماً اعلام كرد : فإنّ الاعتقاد بظهور المهدی یعتبر واجباً علی كل مسلم وهو جز من عقائد أهل السنة والجماعة ولا ینكر ذلك إلاّ كلّ جاهل أو مبتدع . اعتقاد به ظهور حضرت مهدی ، یك امری است واجب بر همه مسلمان ها . این عقیده ، جزء عقائد اهل سنت و جماعت است و جز جاهل و نادان و بدعت گذاری كسی نمی تواند این عقیده را انكار كند . مشكل ما با وهابیت ، نسبت به وجود حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) ولادت آن حضرت و این كه آیا حضرت مهدی (سلام الله علی)ه از نسل امام عسكری علیه السلام است و در سال 255 هـ به دنیا آمده یا نه ، مورد اختلاف با وهابیت است كه این ها قاطعانه در برابر این عقیده شیعه ایستاده اند. علمای زیادی از اهل سنت صراحتاً در كتاب های خودشان گفته اند كه حضرت مهدی سلام الله علیه در سال 255 یا در سال 58 از نرجس خاتون و امام عسكری به دنیا آمده است .آمار 120 نفر از علمای اهل سنت جمع آوری شده است كه همگی اعتراف دارند بر ولادت حضرت ولی عصر اواحنا له الفداء نظرات علمای بزرگ اهل سنت معترف بر ولادت حضرت مهدی در سال 255 هجری در رابطه با شخصیت های اهل سنت كه در رابطه با ولادت آقا حضرت مهدی سخن گفته اند ، فقط چند نمونه از علمای انساب كه حرف اول را آن ها می زنند و بعد چند نفر از شخصیت های برجسته را عرض می كنم . جناب ابو نصر سهل بن عبد الله از اعلام قرن چهارم در كتاب سر السلسلة العلویة صراحت دارد بر این كه آقا حضرت مهدی فرزند امام عسكری به دنیا آمد و او را قائم و حجت می دانند . سر السلسلة العلویه ص 39 بعد می گوید : هیچ اشكالی در نسب آن حضرت نیست ؛ ولی به خاطر برخی از مسائل سیاسی برادرش جعفر آمد و ادعا كرد میراث امام عسكری را . جناب فخر رازی از شخصیت های برجسته اهل سنت ، صاحب كتاب تفسیر كبیر ، متوفای 606 هـ صراحت دارد : فله ابنان وبنتان . اما الإبنان فأحدهما صاحب الزمان والثانی موسی درجه فی حیات أبیه . امام عسكری (علیه السلام) دو تا دختر و دو تا پسر داشتند . یكی از فرزندان آن ها صاحب الزمان و دیگری موسی بوده كه در زمان حیات پدرش از دنیا رفته است . الشجرة المباركة فی انساب الطالبیة ، ص78 جناب محمد امین كه از شخصیت های بلند آوازه اهل سنت در شناخت انساب و قبائل عرب است ، صراحت دارد: محمد المهدی وكان عمره عند وفات أبیه ، خمس سنین . عمر حضرت مهدی ، هنگام وفات پدرش پنج سال بوده است . فی معرفة قبائل العرب ، ص364 جناب عمری در كتاب المجزی فی انساب الطالبین ، ص130 و دیگر بزرگان ابن عنبه در عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب ، ص199 این تعبیر را دارند . جالب این است آقای ابن اثیر جزری ، صاحب الكامل فی التاریخ ، ج7 ، ص274 صراحت دارد بر ولادت آقا امام زمان در سال 255 هـ كه در هنگام وفات آقا امام عسكری این آقا در قید حیات بوده است . آقای ابن خلكان از استوانه های علمی اهل سنت می فرماید : كانت ولادته یوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس وخمسین ومأتین . ولادت حضرت مهدی ، روز جمعه نیمهء شعبان ، سال 255 هجری بوده است . وفیات الأعیان، ج4، ص176 آقای ذهبی در كتاب های متعداهل سنمدش در این زمینه سخن گفته است . در تاریخ اسلام ، دارد : وأما ابنه محمد بن الحسن الذی یدعوه الرافضة القائم الخلف الحجة ، فولد سنة ثمان وخمسین وقیل سنة ستة وخمسین . تاریخ اسلام ، در وفیات 251 تا 260 همین تعبیر را در سیر اعلام النبلاء ، ج13، ص119 دارد . شبیه این عبارت در كتاب العبر فی خبر من غبر ، ج5، ص37 دارد. حضرت مهدی ، فرزند امام عسكری سال 258 یا 256 به دنیا آمده است . آقای زركلی وهابی كه در حقیقت تراث وهابیت را در كتاب «الأعلامش» زنده كرد ، كه از وهابیون معاصر ما نیز هست، می گوید : ولد فی سامرا ومات ابوه وله من العمر خمس سنین . و قیل فی تاریخ مولده لیلة نصف شعبان سنة خمس و خمسین و مأتین حضرت مهدی در سامرا به دنیا آمد ؛ در حالی كه پنج سال بیشتر نداشت ، پدر خود را از دست داد . می گویند او در نیمیه شعبان سال 255 به دنیا آمده است . الأعلام - خیر الدین الزركلی - ج 6 ص 80

لینک ثابت

آیا تهران در آخر الزمان محل فساد می شود؟ آیا در روایات آمده است که تهران در آخر الزمان فاحشه خانه می شود؟ آیا منظور از منطقه زوراء که در روایات آمده است تهران است؟ بنابر روایات، آیا تهران در آخر الزمان محل فساد می شود؟ در روایاتی که از طریق اهل سنت و تشیع نقل شده است ، اوصافی برای منطقه زوراء بیان شده است . از پیامبر گرامی نقل است که فرمود ؛« حادثه ای در زوراء روی می دهد ، زوراء شهری در مشرق ، میان چند رود که بدترین خلق خدا و گردنکشان امتم در آنجا ساکن هستند ، و با چهار گونه عذاب کوبیده می شوند ، با شمشیر و فرو شدن در زمین و پرتاب سنگ و مسخ شدن ...سفیانی لشکری روانه عراق می کند و در زوراء صد هزار نفر را می کشد و به سوی کوفه سرازیر می شود ... » (السنن الوارده فی الفتن ص268 ) در نقل دیگری علی علیه السلام فرمود ؛« شهری به نام زوراء میان دجله و دجیل و فرات ساخته می شود ( که بسیار مجلل است )»(کفایه الاثر ص 213)فقیه بزرگوار مکارم شیرازی در مقام بیان عقاید شیعه چنین عرضه می دارد ؛ «عقیده ما در باره روایات اهل بیت ؛تکرار این موضوع را ضروری می دانیم که هر حدیثی که در یکی از منابع معروف یا سایر منابع معتبر وجود داشته باشد به این معنی نیست که آن حدیث به خصوص معتبر باشد ، بلکه هر حدیثی سلسله سندی دارد که باید هر یک از رجال سند آن جدا گانه مورد بررسی قرار گیرد هر گاه تمام رجال سند مورد اعتماد بودند آن حدیث به عنوان یک حدیث صحیح پذیرفته می شود در غیر این صورت ان حدیث مشکوک یا ضعیف است» و فرمود ؛ «وای بر مصر ، وای بر زوراء و وای بر کوفه ( همه را سفیانی می کشد )» (الملاحم و الفتن ص266) ابن منظور می نویسد ؛ «به جانب شرقی شهر بغداد زوراء گویند و به علت انحراف قبله‌اش به این اسم نامیده شده است ، زوراء، نام دجله بغداد است» (لسان العرب ج4 ص339) بنابراین هرگاه کلمه زوراء در روایتی به صورت مطلق و بدون قرینه استعمال شده باشد ، به منطقه بغداد حمل می شود ، مگر در صورتی که قرینه باشد که منظور منطقه دیگری است. در روایتی ، زوراء محل فتنه و فساد معرفی شده است و منظور از منطقه زوراء ، تهران بیان شده است . امام صادق علیه السلام به مفضل می گوید ؛ تو میدانی که زوراء کجاست و در کجا واقع شده؟ مفضل می گوید خدا و حجتش داناتر هستند . امام فرمود ؛بدان ای مفضل که در حوالی ری کوهی سیاه است ، در دامنه آن شهری ساخته می شود که تهران نامیده می شود و آن دار الزوراء است ،که قصرهای آن مانند قصرهای بهشت است ، و زنان آن همانند حورالعین می باشند و بدان ای مفضل آن ها (زنان) ملبس می شوند به لباس کافران ، خود را به شکل مستکبران تزیین می کنند، بر زینها سوار می شوند ،و برای همسران خود تمکین نمی کنند و درامد شوهرانشان آنها را کفاف نمی دهد ،پس از آنها طلب طلاق می کنند و مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا می کنند و مردان خود را به شبیه زنان و زنان خود را به شبیه مردان در میاورند و تو اگر می خواهی دینت را حفظ کنی پس در این شهر ساکن نشو و در آنجا خانه نگیر زیرا که آنجا محل فتنه می باشد. و از انجا به سمت کوه ها فرار کن » (مستدرک سفینه البحار ج4 ص270) ما اگر چه منکر ناهنجاری های شهر تهران نیستیم ، اما روایت مذکور بدون سند و مرسل به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است ، لذا از نظر سندی ضعیف و غیر قابل استناد است . فقیه بزرگوار مکارم شیرازی در مقام بیان عقاید شیعه چنین عرضه می دارد ؛ «عقیده ما در باره روایات اهل بیت ؛تکرار این موضوع را ضروری می دانیم که هر حدیثی که در یکی از منابع معروف یا سایر منابع معتبر وجود داشته باشد به این معنی نیست که آن حدیث به خصوص معتبر باشد ، بلکه هر حدیثی سلسله سندی دارد که باید هر یک از رجال سند آن جدا گانه مورد بررسی قرار گیرد هر گاه تمام رجال سند مورد اعتماد بودند آن حدیث به عنوان یک حدیث صحیح پذیرفته می شود در غیر این صورت ان حدیث مشکوک یا ضعیف است» (اعتقاد ما ، ص119)

لینک ثابت

ظهور دین جدید در زمان ظهور! یکی از مسائلی که در حوزه مهدویت، اندیشه مهدوی پژوهان را به خود جلب کرده است، محتوای برخی روایات است. آیا امام زمان علیه السلام آیین جدید می آورد؟ با درنگ در برخی احادیث مهدویت با روایاتی مواجه می شویم که در آنها این چنین بیان شده است که هرگاه امام مهدی(عجله الله تعالی فرجه) ظهور نماید، گویی آیین و دین جدیدی خواهد آورده![1] در این نوشتار به بررسی و جواب این تفکر خواهیم پرداخت. برای پاسخگویی به سؤال مورد نظر درنگ در نکاتی که ارائه خواهیم داد بسیار اهمیت دارد. نکته اول: اگر با دید محققانه و منصفانه به تاریخ صدر اسلام نگریسته شود، و در محتوا و آیین وحیانی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) مبلغ و مروج آن بود خوب تأمل شود، اقرار خواهیم داشت، بخش مهمی از رسالت نبوی (مرجعیت دینی اهل بیت (علیهم السلام)) که به نوعی تکمیل کننده آیین آسمانی پیامبر بود،[2] در اثر زیاده خواهی عده ای خواص به دست فراموشی سپرده شد، این در حالی است که اهمیت و جایگاه ولایت امری و مرجعیت دینی اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) از چنان اهمیتی برخوردار است که باری تعالی به پیامبر خود می فرماید: اگر در ابلاغ این امر کوتاهی کنی و حقیقت آن را برای مردم تبیین و روشن نکنی گویی رسالت خود را به اتمام نرسانده ای. «اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده ‏اى.» [3] بیشتر بخوانیم: دین جدید امام زمان(عج) ! آیا امام زمان (عج) دین جدیدی می آورند؟ ظهور و آوردن دین جدید! نکته دوم: در صدر اسلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) دو ثقل مهم را برای هدایت و سعادت جامعه اسلامی به یادگار گذاشت، یکی کتاب آسمانی و دیگر اهل بیت (علیهم السلام) خود، این مطلبی است که حتی علمای اهل سنت در کتب روایی خود به آن اذعان داشته و آن را در کتب خود ثبت و ضبط کرده اند.[4]، این در حالی است که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام عده ای از صحابه به بهانه «کافی بودن کتاب آسمانی» جامعه اسلامی را از برکات وجودی خاندان عصمت و طهارت محروم کردند.[5] ما نباید به منظومه احادیث اسلامی به گونه جزیره ای نگاه کنیم؛ چرا که این رویکرد غلط موجب می شود ما از فهم دقیق معارف اسلامی محروم بمانیم، دیدن یک حدیث و رها کردن احادیث فراوان دیگر، برداشت سطحی از روایات را برای افراد به دنبال خواهد داشت، هر چند ما در احادیث امام مهدی شناسی (علیه السلام) با احادیثی مواجه می شویم که بیان گرد آوردن «امری جدید» است، ولی باید این احادیث را در کنار احادیث دیگر مشاهده کنیم، احادیثی که گویای این است که امام مهدی (علیه السلام) اقامه کننده سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) است و امری که ایشان اقامه می کنند در واقع همان سنت و شریعت نبوی است نه شریعتی جدید، کتابی که او معارف آن را تبیین خواهد کرد، همان کتاب قرآن موجود در جامعه اسلامی است نه کتاب جدید دیگری. نکته سوم: با کنار گذاشتن مرجعیت دینی اهل بیت (علیهم السلام) جامعه اسلامی از بسیاری از معارف و آموزه های اسلامی محروم ماند، به طوری که پس از قرن ها برخی از آنها به این باور رسیده اند که آن معارف جز دین نبوده و به تبع لزومی برای پیروی و انجام آن معارف در دین نیست، با این کار نه تنها معارف اصیل اسلامی به دست فراموشی سپرده شد، بلکه بدعت هایی در این آیین شکل گرفت. نکته چهارم: نکته بسیار مهمی که در مباحث حدیث شناسی و درایت الحدیث، به خصوص در حوزه مهدویت باید مورد توجه قرار گیرد این است که، ما نباید به منظومه احادیث اسلامی به گونه جزیره ای نگاه کنیم؛ چرا که این رویکرد غلط موجب می شود ما از فهم دقیق معارف اسلامی محروم بمانیم، دیدن یک حدیث و رها کردن احادیث فراوان دیگر، برداشت سطحی از روایات را برای افراد به دنبال خواهد داشت، هر چند ما در احادیث امام مهدی شناسی (علیه السلام) با احادیثی مواجه می شویم که بیان گرد آوردن «امری جدید» است، ولی باید این احادیث را در کنار احادیث دیگر مشاهده کنیم، احادیثی که گویای این است که امام مهدی (علیه السلام) اقامه کننده سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) است و امری که ایشان اقامه می کنند در واقع همان سنت و شریعت نبوی است نه شریعتی جدید، کتابی که او معارف آن را تبیین خواهد کرد، همان کتاب قرآن موجود در جامعه اسلامی است نه کتاب جدید دیگری. [6] تنها فرقی که در امر امام مهدی وجود دارد این است که ایشان آیین نبوی را بدون هیچ تحریف و تغییری برای امت بیان می کنند. سخن آخر خلاصه کلام اینکه امام مهدی (عجله الله تعالی فرجه) هیچ گاه کتاب جدیدی غیر از قرآن موجود را نخواهد آورد، ایشان هیچ گاه شریعتی غیر از شریعت ناب نبوی، که به دور از هر گونه تحریف و بدعت است را تبلیغ نخواهد کرد. در واقع امام مهدی (علیه السلام) مبلغ و مروج سنت ناب محمدی است، سنت وحیانی که بسیاری از مباحث اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی آن در جامعه اسلامی به دست فراموشی سپرده شده است، پی نوشت ها: [1]. الغیبة (للنعمانی)، ص233. «...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُومُ الْقَائِمُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ كِتَابٍ جَدِیدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِی؛ ..ابى بصیر كه گفت: ابو جعفر (امام باقر) علیه السّلام فرمود: امام قائم كه قیام كند امرى نو و كتابى نو و قضاوتى نو خواهد داشت...» [2]. سوره مائده، آیه 3: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ دینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دینا» [3]. مائده، 67. [4]. نسائی، السنن الکبری، ح ۸۱۴۸. [5]. ر.ک: ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹. «پس از رحلت پیامبر،‌ خلفاء کتابت حدیث را ممنوع کردند. ابوبکر علت این منع را اختلاف راویان و به تبع آن اختلاف بین مردم اعلام کرد و تمسک به قرآن را برای شناخت حلال و حرام و دستورات دینی کافی دانست.» [6]. كمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص411، ح6. «جناب صدوق در کتاب خود نقل می کند: جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله و علیه وآله: الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ كُنْیَتُهُ كُنْیَتِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی یُقِیمُ النَّاسَ عَلَى مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی وَ یَدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ رَبِّی؛ قائم از فرزندانم است؛ رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) فرمود قائم از فرزندانم نامش نام من است و كنیه ‏اش كنیه من است و شمائلش شمائل من است و روشش روش من است مردم را بر ملت و شریعت من وادارد به كتاب پروردگارم عزوجل دعوت كند.»

لینک ثابت

سرداب امام زمان(عج) آیا این ادعا صحیح است كه امام زمان(عج) در سردابى كه محل غیبت ایشان است، باقى مانده و از آنجا ظهور خواهد كرد؟ سرداب امام زمان سرداب مقدس: پیش از بیان پاسخ، ابتدا باید به معرفى سرداب مقدس پرداخت ؛ آن گاه درستى یا نادرستى این ادعا را مورد بررسى قرار داد. بیشتر خانه ها در مناطق گرمسیر عراق، از دیرباز تاكنون به جهت رهایى از گرماى سخت و طاقت فرساى خورشید، داراى سرداب یا زیر زمین بوده اند. خانه امام حسن عسكرى (علیه السلام)  نیز در شهر سامرا داراى چنین زیر زمینى بود كه در تاریخ به «سرداب» مشهور شده است. زمانى كه خانه آن حضرت در حلقه محاصره سپاه خلیفه عباسى بود و آنان براى دستگیرى فرزندش مهدى(عج) آنجا را درمیان گرفته بودند ؛ از سرداب بیرون آمد و از صف آنان عبور كرد و رفت و یا از محل سرداب ناپدید شد و پس از آن غیبت و پنهان شدن آن حضرت آغاز شد. همین سرداب محل زندگى و عبادت سه امام بوده و الان نیز در جوار مرقد امامان گران قدر حضرت هادى و عسكرى (علیهم السلام)  در سامرا موجود است. شیعیانى كه براى زیارت آن دو امام، وارد سامرّا مى شوند، بعد از زیارت قبر آن بزرگواران، در محل عبادت آنان نماز خوانده و آنجا را زیارت مى كنند. تهمت و ادعاى نادرست حضور و مقدّس شمردن این سرداب از طرف شیعیان، موجب شده كه دشمنان مغرض و كینه جو، تهمت هاى ناروایى را دراین رابطه مطرح كنند ؛ از جمله : 1. شیعه قائل است مهدى موعود، بعد از تولدش در سردابى مخفى شده و غیبت خود را از آنجا شروع كرده است. تاكنون نیز در آن سرداب به سر مى برد و ظهورش نیز از همان سرداب خواهد بود!! 2. برخى در كتاب هاى خود نوشته اند: این سرداب، در شهر حلّه عراق است ؛ برخى آن را در بغداد و عده اى نیز در سامرا دانسته اند!! 3. شیعیان در بامداد هر جمعه، سوار بر مركب ها و مسلّح و آماده پیكار، در مقابل درب این سرداب اجتماع مى كنند و فریاد مى كشند : سالار ما! بیا! بیا![1] پاسخ ها: یك. باور شیعه در مورد سرداب شیعه براى سردابى كه در سامرا است، احترام خاصى قائل است و آنجا را از اماكن مقدسه مى داند و در آنجا به نماز و دعا و زیارت حضرت مهدى(عج) مى پردازد ؛ ولى این كار نه براى این است كه امام در آنجا مخفى و پنهان است یا كسى امام را مقیم آنجا مى داند ؛ بلكه براى آن است كه آن محل نواحى آن و حرم عسكریین، منازل و مساكن شریفه و خانه ها و محل ولادت آن حضرت و بروز بعضى از معجزات بوده است و تجدید خاطرات آن اعصار و یاد آن زمان هایى است كه امام عصر و پدر و جدّش در آنجا زندگى و عبادت مى كردند و آنجا محل آمد و شد شیعیان و محبّان اهل بیت بوده است. دو. عدم اعتقاد شیعه به ظهور امام از سرداب در هیچ یك از آثار روایى و تاریخى شیعى، نیامده كه حضرت مهدى(عج) در سرداب مقدس زندگى مى كند و در آنجا باقى است و از آنجا نیز ظهور خواهد كرد!چنان كه علامه امینى تصریح دارد : ...شیعه اعتقاد ندارد كه غیبت امام در سرداب است و خودشان را در سرداب مخفى كرده اند و از همان جا نیز ظهور خواهد كرد ؛ بلكه اعتقاد شیعه آن است كه او از مكّه معظمه، مقابل خانه خدا ظهور خواهد كرد و آن سرداب تنها خانه امامان در سامرا بوده است ؛ این مسئله اى همگانى است...»[2]. سه. باور شیعه درباره محل زندگى امام(عج) به نظر شیعه، حضرت ولى عصر(عج)، همه ساله در مراسم حج شركت مى جوید و قبر اجداد طاهرینش را در مدینه، عراق و طوس زیارت مى كند. پس اساسا شیعه براى حضرت مهدى، محلّ و مكان خاصى قائل نیست تا نوبت به آن رسد كه بگوییم در سرداب است یا غیر سرداب؟! چهار. علت مقدس شمردن سرداب چنان كه گذشت، شیعیان به دلایل مختلف، آنجا را مقدس و محترم مى شمرند، از جمله : 4-1. آنجا محل زندگى و سكونت سه امام معصوم بوده و از وجود مبارك آنان، شرافت و بركت كسب كرده است. 4-2. آنجا محل عبادت و نیایش و تلاوت قرآن آن سه بزرگوار بوده است. 4-3. سرداب، در جوار مرقد دو تن از امامان معصوم قرار دارد و زائران امام هادى و عسكرى (علیهماالسلام)، آنجا را نیز زیارت مى كنند. 4-4. امام زمان(عج) هر سال براى زیارت قبور شریفه پدر، جدّ، مادر و عمه اش، به آنجا تشریف فرما شده است. 4-5. امام زمان(عج) در آن خانه تولّد یافته از آنجا غایب شده است (نه اینكه در آنجا پنهان شده است). پس شیعیان معتقدند : مقدّس شمردن سرداب، صرفا به دلایل یاد شده است و این تقدیس، اختصاص به این مكان ندارد ؛ بلكه هر كجا كه مشخصا محل عبادت یكى از امامان معصوم بوده است، بدان تبرك مى جویند و هر كجا بدانند حتى یك بار و یك لحظه حضرت ولى عصر(عج) دیده شده است آنجا را هم زیارت كرده و بدان تبرك مى جویند (همچون مسجد سهله، مسجد كوفه، مسجد جمكران و...) و هرگز به راز دیگرى در آن معتقد نیستند[3]. نتیجه آنكه این گونه افترائات و سخنان صد در صد كذب و نادرست، بر اساس انگیزه دشمنى با شیعه و انحراف از اهل بیت و از سوى دشمنان خاندان رسالت بیان شده است. عجیب تر آن كه به مذهبى كه هزاران نویسنده عالى قدر، آرا و عقاید شان را به صراحت در تألیفات خود نگاشته اند، نسبتى داده مى شود كه در هیچ عصرى احدى از آنها، احتمال آن را نیز مطرح نكرده است! در موضوع غیبت و مهدویت، كتاب هاى فراوانى تألیف و خصوصیات آن ذكر شده است ؛ اما در هیچ كتاب و نوشته اى، اثرى از این افترا نیست! هیچ كس نگفته كه امام در سرداب سامرا مخفى است ؛ بلكه روایات و آن همه معجزات و كرامات كه از آن حضرت در غیبت صغرى و كبرى نقل شده و حكایات كسانى كه به حضورش در طول این مدت مشرف شده اند، همه این نسبت را تكذیب مى كنند!![4] پی نوشت : [1]. به نقل از: سید محمد كاظم قزوینى، امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 317 و 318. [2]. الغدیر، ج 3، ص 308 و 309. [3]. یوم الخلاص، ج 1، ص 288. [4]. ر.ك : لطف اللّه  صافى گلپایگانى، امامت و مهدویت، ج 2، ص 367.

لینک ثابت

دلایل عقلی اثبات طول عمر امام زمان(عج) شگفت از اشخاصی است که خضر و الیاس از انبیا، و شیطان و دجال از اعدا را در قید حیات می‌دانند، ولی وجود ذی وجود حضرت صاحب الزمان را منکرند؛ حال آنکه آن حضرت از انبیای سلف، افضل بوده و اوست ولد صاحب نبوت مطلقه و ولایت کلیّه. با شواهدی بر امکان طول عمر امام زمان علیه‌السلام وقتی روح انسان بر اثر ارتقا و اشتداد وجود نوری از سنخ ملکوت و عالم قدرت و سطوت می گردد، هر گاه طبیعتش را مسخّر خود کند و بر آن غالب آید، احکام عقل های قدسی و اوصاف عرشی بر وی ظاهر می گردند؛ تا به حدّی که بدنش متخلّق به وجود های مجرّد و نوری می گردد. نتیجه بی دغدغه ای که از این تحقیق حاصل است، امکان دوام چنین انسانی که کامل حقیقی برزخ بین وجوب و امکان می باشد، در نشئت عنصری است. کیمیاگر به دانش و فن خود نقره را زرّ خالص می گرداند و در نتیجه این عنصر پایدارتر می شود. اگر انسان کامل با دانش کیمیا گونه خود، بدن عنصری خویش را قرن ها پایدار بدارد، چه منعی متصور است؟ امام زمان علیه السلام در صغر سن همچون یحیی از حکمت برخوردار شد و در طفولیت، امامِ انام گردید و به سان حضرت عیسی بن مریم در وقت صباوت به مقام ارجمندی رسید. شگفت از اشخاصی است که خضر و الیاس از انبیا، و شیطان و دجال از اعدا را در قید حیات می دانند، ولی وجود ذی وجود حضرت صاحب الزمان را منکرند؛ حال آنکه آن حضرت از انبیای سلف، افضل بوده و اوست ولد صاحب نبوت مطلقه و ولایت کلیّه. شگفت تر آنکه برخی از اهل تصوف که خود را اهل معنا و معرفت می پندارند، بر این تصور قائل اند که در هندوستان برهمنان و جوکیان، مرتاضان و ریاضت کشانی هستند که به سبب حبس نفس و کم غذا خوردن سالیان متمادی عمر می کنند، با این وجود منکر حضرت حجت اند![1] کیمیا، فلز را از جنسی به جنس دیگر تبدیل می کند و به آن عمر درازتر می بخشد، اما مومیا، حبوبات و غلات و اجساد مرده را از فساد حفظ می نماید. در حفاری هایی که از مصر باستان به عمل آمده، در مقبره فرعون مصر گندم هایی در سنبل از اهرام مصر به دست آوردند و در شک بودند که آیا قوه نمو در آنان باقی است یا نه. آنها را برای امتحان کاشتند، مشاهده کردند سبز و بارور گردیده است. این نکته را در بقای وجود شریف حضرت مهدی منتظر (روحی له الفداء) اعمال کن، با اینکه هنوز به اندازه آن دانه گندم از عمر شریفش سپری نشده، و اصولاً این دو موضوع قابل مقایسه نمی باشند و برای اُنس اذهان با این امر شگفت، ناگزیر باید به چنین مثال هایی روی آورد و ورای چنین تمثیلاتی که به مواردی اشاره شد، ما در این باره برهان های عقلی و شواهد نقلی متعددی داریم.[2] ولیّ خدا به خوبی قادر است از اکسیر التفات خویش بدن خود را هم رنگ روح گرداند و باقی و دائم سازد و این موضوع، امر بعیدی نخواهد بود. آنان که منکر وجود آن حضرت اند و لفظ مهدی و صاحب الزمان را توجیه و تأویل می کنند، از کوردلی ایشان است، والاّ به اندک شعوری چه جای انکار است. (وَ اللّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیم).[3] قرآن کریم درباره یونس پیامبر(علیه السلام) فرمود:(فَلَوْلا أَنّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ). پس اگر حجت الهی را در ظهر ارض عمری دراز باشد، چه جای استبعاد است. لذا آیه مذکور در امتداد غیبت امام زمان حجة بن الحسن العسکری(علیه السلام)، تمام و کمال است.[4] هر کسی از کودکی معلوم است در آینده چه کاره می باشد و سرنوشت او در اطوار حالاتش بیانگر احوال عین ثابت و احکام سرّ القدر اوست. به هنگام تولد حضرت موسی(علیه السلام)، ظالمان خون ها ریختند. پس این طفل در آتیه مرد نبرد، قیام و جهاد است. ظالمان از تولدش در هراس بودند، در نتیجه این کودک برای قسط و عدل تلاش می کند و درباره حضرت مهدی(عج) نیز روایت آمده است که شباهتی به حضرت موسی(علیه السلام) دارد، چنان که در زمان ولادتش همین تفحّص که درباره آن پیامبر به وجود آمد، درباره ایشان صورت گرفت.[5] پی نوشت: 1. ر.ک: یازده رساله فارسی، علامه حسن زاده آملی، رساله نهج الولایة. 2. هزار و یک نکته، علامه حسن زاده املی، ص139. 3. همان، ص124. 4. همان، نکته236، ص141. 5. مُمِدُّ الحکم در شرح فصوص الحکم، علامه حسن زاده آملی، ص536. *مجله فرهنگ كوثر. شماره 74؛ مطلب حضرت مهدی در نگاه علامه حسن زاده آملی

لینک ثابت

خانواده مهدوی چه ویژگی‌هایی دارد عشق به حضرت حجت(عج) از ارکان اساسی ولایت‌مداری است. چنانچه پدر و مادر در خانواده بتوانند این امر را در خود و فرزندانشان نهادینه کنند در مسیر ظهور و زمینه‌سازی برای این امر تأثیر بسزایی خواهند داشت. نویسنده : طیبه نوحی خانواده یکی از نظام‌های اولیه‌ی جوامع بشری است که با وجود تحولات اساسی، در اهداف و کارکردهای خود ثابت مانده و هنوز اهمیت بسزایی دارد. خانواده بهترین بستر برای تأمین نیازهای مادی و روانی شخص و همچنین بهترین پایگاه برای برقراری امنیت روانی افراد محسوب می‌شود. اگرچه خانواده، جامعه‌ای کوچک است، اما اسلام برای تغییر و پاک‌سازی جوامع بزرگ‌تر اهتمام زیادی به سلامت این نهاد داشته، چنانچه امام صادق (ع) می‌فرمایند: «والزمو بیوتکم»؛ ملازم خانه‌های خود باشید.[1] ملازم خانه و خانواده بودن نشانه‌ی اهمیت وافر به این نهاد بنیادین جامعه است و سالم و فعال نگه داشتن این هسته در تأسیس و تشکیل جامعه مهدوی نقش مؤثری دارد؛ اما آنچه یک خانواده را مهدوی خواهد کرد، عبارت‌اند از: باور توحیدی و ایمان ازآنجاکه سبک زندگی هر شخص تابع هدف اوست، افراد ابتدا باید هدفی مناسب برای زندگی خود تعیین کنند و نکته اساسی در این مسئله بحث ایمان و باور توحیدی است، در غیر این صورت پیشرفتی صورت نمی پذیرد؛ چراکه خانواده می‌تواند بر اساس هدف خود تحت ولایت خدا یا شیطان قرار بگیرد و چنانچه به مرز شیطانی راه پیدا کرد دیگر نمی‌توان آن را مؤثر در تحقق ظهور دانست. اولویت انجام واجبات و ترک محرمات در خانواده مهدوی ازاین‌رو در تشکیل زندگی نیز نباید ارزش‌های دینی را از نظر دور داشت؛ چراکه از برنامه‌های اصلی حضرت حجت (عج) اهمیت به ارزش‌های دینی است. امام صادق (ع) می‌فرماید: «اذا قام القائم لایبقی أرض إلا نودی فیها شهاد ان لا إله إلا الله و أن محمد رسول الله»؛ هنگامی‌که حضرت قائم قیام می‌نماید هیچ جایی نیست مگر اینکه در آن ندای «لا إله إلا الله و محمد رسول الله» سر داده می‌شود. لذا در خانواده مهدوی انجام واجبات و ترک محرمات در انتخاب‌ها اولویت دارد. امید و نشاط بشر از ابتدای آفرینش در پی یافتن منبعی امیدزا بوده است تا در پرتو آن بتواند موانع و مشکلاتی که در زندگی برای او به وجود می‌آید را از مسیر بردارد و راه دسترسی به هدف‌هایش را هموار کند. یأس و نامیدی بزرگ‌ترین بلا در مسیر جامعه‌ی عصر ظهور است؛ برای افرادی که فعالانه در پی هدف‌ها، امیدها و رؤیاهای خویش‌اند و رهنمون زندگی‌شان، معناجویی و ایثار و تعهد است. تعقیب هدف هیچ‌گاه پایان نمی‌پذیرید. افراد سالم به آینده می‌اندیشند و در آینده زندگی می‌کنند.[2] ظهور و انتظار، گنجینه عظیم ملت‌ها مقام معظم رهبری در سخنی دراین‌باره می‌فرمایند: «اعتقاد به قضیه مهدی و موضوع ظهور و فرج و انتظار، گنجینه‌ی عظیمی است که ملت‌ها می‌توانند از آن بهره‌های فراوانی ببرند و امید و تلاش افراد برای نجات نقش عظیمی دارد.»[3] مسئولیت‌پذیری حس مسئولیت‌پذیری اعضای خانواده نسبت به یکدیگر نشان از رشد فکری افراد در این زمینه دارد. دلیل چنین عنصری را باید در فرهنگ قرآن و مهدویت جستجو کرد، زیرا از یک‌سو قرآن با فرمان «یا ایها الذین آمنو قوا انفسکم و اهلیکم...»[4] وظایف خانوادگی را مشخص می‌کند، از سوی دیگر مهدویت یعنی احساس مسئولیت بین‌المللی و جهانی نسبت به انسان امروز و فردا و دغدغه اصلاح بشریت داشتن، رنج بشریت را چشیدن و از قالب «من» درآمدن و به «ما» اندیشیدن؛ بنابراین مهدویت یعنی طرحی جهانی برای شکوفایی انسانیت؛ بر این اساس ارتباط تنگاتنگی بین فرهنگ مهدوی و اصالت و رسالت خانواده مهدوی وجود دارد.[5] خانواده مهدوی نسبت به نسل آینده و تربیت نسل مهدوی و بسترسازی و ایجاد کانون سرشار از عدالت و امنیت مسئولیت‌پذیر است. اندیشه و تعقل پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌فرمایند: «إنما یدرک الخیر کله بالعقل و لادین لاعقل له»؛ تمام خیر با عقل به دست می‌آید و کسی که اهل اندیشه نیست دین ندارد.[6] بنابراین ایمان شخص در گرو به کار بستن یا نبستن اندیشه است. جایگاه این مهم را در خانواده مهدوی چه در تشکیل و چه در تربیت و پرورش فرزندان نمی‌توان نادیده گرفت. پیامبر (ص) فرمودند: «حذر کنید از ازدواج با زن احمق؛ زیرا مصاحبت با او بلا آفرین و فرزندانش تباه و بی‌فایده خواهند بود.»[7] این اصل مهم، راهبردی ریشه‌ای برای زمینه‌سازی ظهور و تربیت نسل سرباز گونه خواهد بود. چنانچه خداوند می‌فرماید: «إن شر الدواب عندألله الصم البکم لذین لایعقلون»(8) محبت و عشق عشق به حضرت حجت (عج) از ارکان اساسی ولایت‌مداری است چنانچه پدر و مادر در خانواده بتوانند این امر را در خود و فرزندانشان نهادینه کنند در مسیر ظهور و زمینه‌سازی برای این امر تأثیر بسزایی خواهند داشت. محبت به خداوند، رسول گرامی (ص) و ائمه اطهار (ع) خصوصاً حضرت قائم (عج) باعث جلوگیری از لغزش‌ها در مسیر عبودیت و بندگی خداوند متعال خواهد شد و نقطه محوری و کانون جذب به حضرت حجت (عج) است. پی‌نوشت: [1]. غیبت نعمانی / ص 197. [2]. روان‌شناسی کمال/ ص 16 [3]. تلخیص بیانات در جمع اقشار مختلف مردم/ 17/ 10/ 1374. [4]. تحریم/ 6 [5].خانواده مهدوی/ ص 91. [6].تحف العقول/ ص 54. [7]. النوادر (للراوند)/ ص 13. [8]. انفال/ 22

لینک ثابت

چگونه به زندگی‌مان رنگ و بوی مهدوی بدهیم؟ کسی که منتظر حاکمیت عدل است و آماده جنگ با جنود باطل باید ابتدا در سرزمین خود به بر چیده شدن باطل کمک کند و در میدان قلبش با جنود جهل مبارزه کند. عکس نویسنده نویسنده : طیبه نوحی ارزش‌ها و بینش‌ها در فرهنگ اسلامی حاکی از آن است که منتظر باید تأثیر عملی و عینی انتظار را در رفتار خود بروز دهد. به دیگر سخن در عین پایبندی به باورهای اسلام رویکردی منتظرانه در رفتار وی به نمایش درآید و حرکت وی در جهت تحقق ظهور منجی باشد. بنابراین نمی‌توان انتظار را تفکری صرف دانست؛ چراکه انتظار عملی است توأم با تلاش و جهاد و چشم‌به‌راهی تنها کاری از پیش نخواهد برد. بشر علاوه بر پیکار روزانه حق و باطل باید خود را نیز برای ظهور آماده کند. لذا اولین قدم برای زندگی مهدوی خودسازی است: پاکی نفس از صفات رذیله بهترین محرک، در روند زمینه‌سازی ظهور حضرت حجت (عج) است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که تا شخص خود را پاک نکند قطعاً نمی‌تواند در پاکی جامعه نقشی داشته باشد شیطان از ابتدای خلقت بشر تاکنون فعال‌ترین دشمن انسان و نمایندگان الهی بوده است؛ لذا از مهم‌ترین وظایف و جلوه‌های رفتاری منتظر جهاد با نفس و تهذیب آن است. پاکی نفس از صفات رذیله بهترین محرک، در روند زمینه‌سازی ظهور حضرت حجت (عج) است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که تا شخص خود را پاک نکند قطعاً نمی‌تواند در پاکی جامعه نقشی داشته باشد. هرگاه بنده‌ای گناه می‌کند نقطه سیاهی در قلبش خانه می‌کند، اگر توجه کرد آن نقطه سیاه کوچ کرده و می‌رود؛ اما اگر گناه را زیاد کرد سیاهی قلب را فرامی‌گیرد و دیگر رستگاری سراغ آن انسان نمی‌آید.[1] کسی که منتظر حاکمیت عدل است و آماده جنگ با جنود باطل باید ابتدا در سرزمین خود به برچیده شدن باطل کمک کند و در میدان قلبش با جنود جهل مبارزه کند. آیت‌الله بهجت (ره) فرمودند: «اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب این است: چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید؟ او به همین از ما راضی است».[2] جاروب کن خانه و پس میهمان طلب بنابراین اگر فرد بنا دارد سهمی در ظهور داشته باشد باید به تهذیب نفس و محاسبه روزانه آن همت گمارد چنانچه امام صادق (ع) خطاب به عبدالله جندب می‌فرمایند: «ای پسر جندب، بر هر مسلمانی که ما را می‌شناسد، لازم است که در هر روز و شب، اعمالش را بر خود عرضه دارد و از نفس خود حساب بکشد؛ اگر کار خوبی در آن‌ها یافت، به آن بیفزاید و اگر کار زشتی یافت، طلب بخشایش نماید تا در قیامت دچار رسوای نگردد». [3] زیست مهدوی در عصر غیبت نیازمند معرفت و علم نسبت به امام عصر (عج) است؛ چراکه تا منتظر، امام زمان(عج) خود را نشناسد و اسباب، لوازم و عوامل ظهور ایشان و موارد جلب رضایت او را نداند مهره مؤثر ظهور نخواهد بود. معرفت زیست مهدوی در عصر غیبت نیازمند معرفت و علم نسبت به امام عصر (عج) است؛ چراکه تا منتظر، امام زمان(عج) خود را نشناسد و اسباب، لوازم و عوامل ظهور ایشان و موارد جلب رضایت او را نداند مهره مؤثر ظهور نخواهد بود. شناخت در این امر به دو قسم قابل تقسیم است ظاهری و باطنی. اعتقاد به فضائل و واجبات، ویژگی‌های ایشان و وظایف فرد در مقابل امام از شئونات معرفت مهدوی است چنانچه حدیث معروف نبوی بر این امر صحه می‌گذارد: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» اگر کسی بی آنکه امام زمانش را شناخته باشد بمیرد به مرگ جاهلی مرده است.[4] جاهلیت مرز تاریخی و زمانی ندارد، بلکه به معنای عدم قبول ارزش‌های اسلامی است. پس فرقی نمی‌کند در چه زمانی باشد. بنابراین مرز جاهلیت ارزشی، تشریعی، فکری و عقیدتی است. حال کسی که مرگش جاهلی باشد در واقع زندگی جاهلانه‌ای نیز داشته است. فرد منتظر باید این مرز را درنوردد و در زندگی روزانه‌اش از هر ثانیه و ساعت جهت پیشبرد و بالا رفتن معرفتش استفاده نماید. یک از راه‌های ازدیاد معرفت مطالعه و تأمل و تفکر نسبت به مقام ولایت و دیگر شئون امام است. معرفت حدی ندارد به لطف و تفضل الهی دائم ارتقا خواهد یافت، بنابراین از تلاش در این امر مضایقه نکند. دعا خداوند با بشارت‌هایی که به حضرت ابراهیم داد نهایتی را برای نجات بنی‌اسرائیل از زیر بار ظلم به‌وسیله منجی ایشان (حضرت موسی) در نظر گرفته بود که آن 400 سال بعد بود ولی راه دعا و تضرع را هم به آن‌ها آموخت تا اگر از اعمال زشتی که داشته‌اند و بی‌توجهی‌هایی که به حجج الهی داشته‌اند به درگاه خداوند توبه نموده و تضرع نمایند ظهور این مصلح جلو می‌افتد. آن‌ها با این آموزش این کار را کردند و شب‌ها گاه به بیابان‌ها می‌رفتند و گریه و زاری می‌نمودند و مجلس دعا تشکیل دادند و به خاطر همین دعاها و تضرع‌ها خداوند از 170 سال باقی‌مانده آن انتها صرف‌نظر کرد و حضرت موسی را برای نجات آن‌ها رسانید[5] . پیشوایان ما در مورد دعا برای امام عصر (عج) اهمیت مخصوصی قائل بودند بنابراین از مهم‌ترین وظایف منتظر مزین نمودن روزها و شب‌های خود به دعا برای حضرت حجت(عج) است زندگی روزانه منتظر باید سراسر دعا به جان حضرت حجت (عج) و تعجیل در ظهور ایشان باشد و از این امر خسته نشود. چنانچه تکرار و اصرار بر دعا اهمیت ویژه‌ای دارد. مرحوم سید ابن طاووس در جمال الاسبوع می‌نویسد: «پیشوایان ما در مورد دعا برای امام عصر (عج) اهمیت مخصوصی قائل بودند بنابراین از مهم‌ترین وظایف منتظر مزین نمودن روزها و شب‌های خود به دعا برای حضرت حجت(عج) است». صدقه توصیه‌ی امام حسن عسگری (ع) به فرزند خویش این بود: «... پسرم ! بر تو باد جاهای نهان و دور، همواره در جاهای دوردست و پنهان زندگی کن که هر یک از دوستان خدا، دشمنی خطرناک و مخالفی مزاحم دارد....» [6] یکی از دلایل غیبت امام عصر (عج) حفظ جان ایشان است چنانچه سلامتی آن بزرگوار برای ما هدیه الهی است. صدقه دادن روزانه برای آن مقام عظمی یکی از کارهای روزانه هر مهدی باور است. سلامت جسم و روح یکی از مهم‌ترین منابع هر حکومت، منابع انسانی آن است. چنانچه برخی مکتب‌ها در صورت نداشتن این مقوله حتی با تجهیزات عالی دچار شکست شده‌اند. منتظر واقعی با برنامه‌ریزی صحیح باید هم جسم خود را ساماندهی کند هم روح خود را. آمادگی جسمانی برای سرباز آماده‌باش ازجمله‌ی ضروریات است و رکن مهمی محسوب می‌شود. قوای بدنی قوی ورزیدگی جسمی و نیرومندی لازمه‌ی دفاع از آرمان جهانی حکومت مهدوی است. امام خمینی(ره) در این راستا به جوانان می‌فرماید: «مملکت ما همین‌طور که به علما احتیاج دارد به قدرت شما هم احتیاج دارد. این قدرت حرکتی، با ایمان باشد، وقتی زورخانه با قرآن باشد، با ایمان باشد، پشتوانه یک ملت است آنچه پشتوانه یک ملت است آن افراد با ایمان هستند، ورزشکاران با ایمان هستند». [7] صدقه دادن روزانه برای آن مقام عظمی یکی از کارهای روزانه هر مهدی باور است علاوه بر تحرک، تغذیه نیز امری مهم و ضروری در تقویت قوای جسمی است آنچه شخص در طول زندگی خود باید مورد اهمیت قرار دهد؛حلال خوردن، پاک خوردن است و اینکه علاوه بر کیفیت به کمیت غذا نیز باید اهمیت دهد خداوند می‌فرماید: «فلینظر الانسان الی طعامه» .[8] در جهت بسترسازی ظهور، تلاش برای این امر یکی از مهم‌ترین مسائلی است که صرف هزینه برای آن کاری بیهوده نیست دیگر عنصر موردتوجه برای جسم علاوه بر بعد باطنی آن حفظ ظاهر و نوع پوشش است. یک منتظر باید لباسی انتخاب کند که متناسب با فرهنگ انتظار باشد. نه اینکه گزینش او صرفاً تقلیدی بوده و بدون در نظر گرفتن جنسیت، انگشت‌نما شدن و سن و سالش پوشش را انتخاب کند. پی‌نوشت: [1] . بحارالانوار/ج70/ ص 327 [2] . امام زمان در کلام آیت‌الله بهجت/ ص90 [3] . سبک زندگی منظرانه/ ملایی/ ص 122 . [4] . بحارالانوار/ ج23 / ص 89 . [5] . وقت معلوم/ گنجی / ص 151 . [6] . بحارالانوار/ ج 52/ ص 35 . [7] . صحیفه نور، ج 7؛ ص 48 . [8] . عبس/ 24

لینک ثابت

دعای امام زمان(عج) در حق بانوان بانوان منتظر، امانتداران مظهریت اسمای جمالی خداوندند. آنان باید این امانت الهی را پاس دارند و خویش را در برابر وسوسه های شیاطین ظاهری و باطنی كه می كوشند تا با شكستن حریم شرع، عقل و اخلاق، این امانت بزرگ الهی را ضایع كنند، حفظ و مراقبت كنند امام زمان- جمکران از دعاهای منسوب به امام عصر(عج)، دعای معروف «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» است که به زیبایی هر چه تمام و در فرازهایی کوتاه، وظایف منتظران از اقشار و صنوف مختلف را بیان کرده و راه و رسم زندگی به سبک انتظار را نشان می دهد. از این رو، در سلسله مطالبی شرح فرازهای نورانی و ژرف این دعا مرور می شود: حضرت حجت(عج) در ادامه فرازهای نورانی این دعا بیان می کنند: «وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَیَاءِ وَ الْعِفَّة؛ بر زنان شرم و عفت عنایت كن». زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه، نقشی مهم و بی بدیل در فلاح و صلاح آن دارند لذا بتبع، سبکی که آنها برای زندگی برمی گزینند و ارزش هایی که به تناسب آنها فکر و عمل می کنند، نیز در حرکت جامعه به سوی سعادت یا شقاوت تاثیرگذار است. در این میان زنان برای آنکه نقش مادری و همسری را در جامعه به درستی ایفا کنند باید به سلاح هایی مجهز شوند که از مهمترین آنها «حیا و عفاف» است. در آیات قرآن بر این خصیصه تاکید و برکات و آثار فراوانی برای آن ذکر شده است. چنان که خدای متعال در آیه 25 سوره مبارکه قصص به وقار و حیای دختران شعیب اشاره می کند و می فرماید: «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوكَ لِیَجْزِیَكَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا... (موسی هنوز لب از دعا نبسته بود که دید) یکی از آن دو دختر که با کمال (و قار و) حیا راه می‌رفت، باز آمد و گفت: پدرم از تو دعوت می‌کند تا در عوض سقایت و سیراب کردن گوسفندان ما به تو پاداشی دهد...». علاوه بر این، در آموزه های روایی نسبت به این صفت توصیه و اشاره بسیار است، امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «حیا از ایمان است و ایمان در بهشت است (پس شخص با ایمان با حیاء در بهشت است).» (1) همچنین از آن حضرت(ع) است که: «حیاء و ایمان در یك رشته و همدوش همند چون یكى از آن دو رفت دیگرى هم می رود.» (2) در این میان زنان به دلیل نقش مهمی که در سلامت جامعه دارند، آراستگی شان به صفت حیاء از اهمیت بیشتری برخوردار است چنان که امام صادق(ع) فرمودند: «اگر چه تفاوتی بین زن و مرد در مزین شدن به آن نیست اما بر زنان نیكوتر است.»(3) حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در کتاب «امام مهدی(عج)؛ موجود موعود» و در شرح این فراز از دعای «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» می نویسد: «زن ها بخشی مهم از جامعه اسلامی اند از آن رو كه سهمی درخور از آرامش و امنیت روانی جامعه وامدار نقش بی نظیر زنان است؛ نیز صلاح نسل امروز و سداد نسل فردا در گرو صلاح و سداد آنها است. آفت بزرگی كه می تواند مانع كاركرد اساسی و ثمربخش این بخش از اجتماع شود و آنان را كه قادرند عامل سعادت فرد و جامعه باشند به ابزار انحطاط خویش و جامعه شان بدل كند، همانا فقدان صفت هایی است كه امام عصر (عج) آنها را بایسته زنان امّت مهدوی می داند و آراستگی به آن صفات را از درگاه عزّ ربوبی برایشان درخواست می كند: أ.حیاء: حیا به معنای مراقبت از نفس در برابر هر نوع آلودگی و زشتی و عیب است. بانوان منتظر، امانتداران مظهریت اسمای جمالی خداوندند. آنان باید این امانت الهی را پاس دارند و خویش را در برابر وسوسه های شیاطین ظاهری و باطنی كه می كوشند تا با شكستن حریم شرع، عقل و اخلاق، این امانت بزرگ الهی را ضایع كنند، حفظ و مراقبت كنند تا به دام شیطان نیفتند، كه هر سخن یا عمل بر خلاف موازین آموزه های ناب قرآن و عترت، به منقصت، كدورت و تاریكی جان انسان می انجامد و از دام های شیطان به شمار می آید: و علی النساء بالحیاء. ب. عفت: بانوان منتظرِ آخرین حجت خداوند (عج) پاسدار حریم عفت اند. حفظ عفت، یعنی نگهداشتن نفس از تمایلات و شهوات نفسانی، فضیلت والای بانوان اهل انتظار است. بسا كه جاهلیت مدرن روزگار ما تمایلات و هواهای نفسانی را دامن بزنند و شهوات را برای انسان زینت دهند؛ اما بر بانوان منتظر شایسته است كه با نگهبانی از حریم عفت خویش زمینه اعتلای روح خویش را فراهم آورند و از پیروی وسوسه های نفسانی و شیطانی احتراز كنند و هیچ زینتی را برون از حوزه جانشان و هیچ افتخاری را برتر از حفظ گوهر الهی وجودشان نشناسند: و العفة. بنابر آنچه بیان شد زنان در جامعه منتظر و زمینه ساز وظایفی دارند که غفلت از آنها هم خودشان و هم مسیر انتظار را دچار آسیب های جبران ناپذیر خواهد کرد. زنان باید بدانند وقتی حریم عفاف را مراعات نمی کنند و حجاب خود را درست نمی کنند، جوانان را به دنبال گناه می کشند. بی حجابان، «حشره مزاحمت» جمع می کنند، ولی افراد با حجاب در دژ و حصار عفاف و حیا و حجاب، مصون از تعرض نگاه های هوس آلودند. این که حضرت فاطمه(س) در پاسخ سوال حضرت رسول خدا(ص) که پرسیدند: «چه چیز برای زن بهتر است؟»، عرض کردند: «اَن لا تَری رَجلا و لا یَراهُ رَجُل»(4) تاکیدی بر حاکم سازی حیا و عفاف بر روابط زن و مرد است. نه اینکه زن اصلا از خانه بیرون نیاید بلکه تا می شود این دیدارها کاهش یابد، چون زمینه ساز وسوسه های شیطانی است. قرآن می فرماید: «زنان در سخن گفتن با مردان نامحرم، نرم و با ناز و کرشمه سخن نگویند، چون دل های بیمار را به طمع می افکند.»(5) از این رو، هر نوع شوخی و مزاح و اختلاط با نامحرم و رفتارهای جلب کننده نظرها و آرایش و عطر و کفش و لباس تحریک آمیز، حرام و ممنوع است. اگر به سلامت جامعه می اندیشیم این حریم ها را هم باید مراعات کنیم. از بانوانی که چشم انتظار آمدن امام زمان(عج) هستند، انتظار می رود الگوی نجابت و حیا و پاکی باشند و از آنان که خود را شیعه زهرا(س) و امت محمد(ص) می دانند، انتظار است حجاب و عفاف را رعایت کنند وگرنه رضای خدا و رسول و امام زمان(عج) را نمی توانند کسب کنند. پی نوشت: 1-الكافی، ج2، ص106، باب الحیاء؛ 2- الكافی، ج2، ص106؛ 3- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص: 193؛ 4-بحارالانوار؛ 5-احزاب، آیه 32.

لینک ثابت

فلسفه شهرت امام زمان(عج) به «مهدی فاطمه(س)» حجت الاسلام صرفی با تبیین چرایی کاربرد عنوان «مهدی فاطمه(س)» برای امام زمان(عج)، گفت: اهداف مهدوی همان اهداف فاطمی و سلوک امام زمان (عج) همان سلوک حضرت زهرا(س) است و اساساً مهدوی باوری بدون شناخت فاطمه(س) مقدور نیست. مهدویت و حضرت زهرا حجت الاسلام «محمد صرفی» در گفت وگو با خبرنگار گروه مهدویت و غدیر خبرگزاری شبستان که به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرای مرضیه(س) انجام شد، در پاسخ به این سوال که «چرا در روایات امام زمان(عج)، مهدی فاطمه(س) خطاب می شود؟»، اظهار کرد: در روایات مختلف حضرت مهدی(عج) به عنوان فرزند امام حسین(ع) یا دیگر ائمه اطهار(ع) معرفی شده است اما ویژگی و نسب خاص ایشان در روایات، «مهدی فاطمه(س)» است. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت اضافه کرد: یکی از دلایل این نوع نام بردن، آن است که بنابر توافق تمام مذاهب اسلامی، حضرت مهدی(عج) از نسل حضرت زهرا(س) است و تمام مذاهب اسلامی معتقدند که مهدیِ برپا کننده عدل و قسط در جهان، فرزند فاطمه(س) است که این روایت به ایشان تعلق دارد: «یملأ الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملأت ظلماً و جوراً؛ زمین را از قسط و عدل پر می کند چنانکه از ظلم و چور پر شده باشد» صرفی تصریح کرد: در روایتی مورد قبول تمام مذاهب اسلامی آمده: «المهدی من عترتی من ولد فاطمه؛ مهدی(عج) از نسل فاطمه زهراست» اما این چه سری است که نام حضرت مهدی(عج) با نام حضرت زهرا(س) گره خورده است؟ وی با اشاره به شباهت های موجود میان حضرت زهرا (س) و امام مهدی(عج)، بیان کرد: حضرت زهرا(س) بقیه النبوه است، زمانی که ایشان خطبه فدکیه را ایراد کردند، امیرالمومنین امام علی(ع) ایشان را اینگونه خطاب کردند: «یا ابنه الصفوه و بقیه النبوه؛ ای دختر برگزیده و باقیمانده رسالت» و امام زمان (عج) نیز بقیه الله و بقیه النبوه است. این کارشناس مهدوی در ادامه ابراز کرد: حکیمه خاتون نقل می کند: در شب تولد حضرت مهدی(عج) خدمت امام عسکری(ع) رسیدم و زمانی که امام مهدی(عج) را تقدیم ایشان کردم، حضرت(ع) خطاب به کودک فرمودند: «سخن بگو ای حجت الله و بقیه الانبیاء» و امام زمان (عج) با شهادتین سخن گفتند و حتی قبل از تولدشان نیز امام عسکری(ع) به عمه خود خطاب کردند که سوره قدر را بخوان و زمانی که ایشان این سوره را می خواند، فرزند داخل شکم مادر با ایشان همراهی کرد که حکیم خاتون تعجب کرد و امام عسکری(ع) به عمه خود فرمود: نترس، از قدرت الهی تعجب می کنی! حجت الاسلام صرفی ادامه داد: زمانی که زنان قریش و مکه حضرت خدیجه (س) را تنها گذاشته بودند، پیامبر(ص) وارد منزل می شود و مشاهده می کند که حضرت خدیجه(س) در حال سخن گفتن است و سوال می کند با چه کسی صحبت می کنی و ایشان می گوید: این طفل داخل شکم ام با من صحبت می کند و من را دعوت به صبر کردن می نماید. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت با بیان اینکه حضرت زهرا(س) و امام زمان (عج) هر دو از نوری واحد هستند، تصریح کرد: در روایتی داریم که روزی زمین و آسمان تاریک شدند و فرشته ها به خداوند شکایت کردند و خدا کلمه ای فرمود و پس از آن روحی آفریده شد و سپس خداوند کلمه دیگری خلق کرد که از آن نوری ساطع شد و خداوند آن کلمه را با آن نور آمیخت و در پی آن زمین و آسمان نورانی شد و آن نور فاطمه زهرا(س) بود به همین دلیل نیز ایشان را زهرا می نامند. وی تاکید کرد: مهدی(عج) نیز نور است چنان که در روایت داریم: «إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهٰا وَ اِسْتَغْنَى اَلْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ اَلشَّمْسِ وَ ذَهَبَتِ اَلظُّلْمَةُ؛ همانا چون قائم ما قیام كند زمین به نور پروردگارش روشن شود، و مردم از نور خورشید بى‌نیاز گردند، و تاریكى یكسره از میان برود». حجت الاسلام صرفی اضافه کرد: شفاعت هر دو بزرگوار در روز قیامت نیز ویژگی مشترک آنان است که براساس روایات، هر دو آنان در روز قیامت شفیع مردم خواهند بود.

لینک ثابت
چگونه فاصله مان با امام زمان(عج) را کم کنیم؟ اگر قرار باشد انتظارها به ظهور ختم شود باید از حالت صرف روحی عاطفی خارج شده و در ابعاد مختلف، به صورت عملی عینیت بیابد تا در پرتوی عمل منتظرانه، فاصله ما با امام زمان(عج) کم شود. یا مهدی- منتظران ظهور بنابر آنچه از روایات به دست می آید انتظار و زمینه سازی برای ظهور آن منجی مصلح(عج) که پیروان همه ادیان و مذاهب منتظر آمدن او و اقامه عدل و برچیده شدن ظلم و ستم به دست ایشان هستند، فقط به دعا و انتظار قلبی نیست بلکه همانطور که در روایات تصریح شده، «انتظار افضل اعمال است» و در عمل است که منتظران باید شوق و میل به ظهور و حاکمیت منجی آخرالزمان(عج) را نشان دهند و این چیزی نیست که صرفاً با خواندن دعای فرج و زمزمه ندبه در صبح های جمعه حاصل شود. از این رو، تبلور این عمل سبکی خاص از زندگی را می طلبد که با عینیت بخشیدن به انتظار، زمینه را برای روی کار آمدن دولت موعود فراهم کند. سبکی که همه ابعاد فردی، عبادی، اجتماعی و اقتصادی زندگی را شامل می شود؛ لذا ضرورت دارد با تلاش برای نزدیک شدن به آن به قدر توان از فاصله خود با امام زمان(عج) کم کنیم چراکه منتظران مصلح خود نیز باید صالح باشند. حجت الاسلام «سید حسین حسینی قمی» در سخنانی با تاکید بر لزوم بررسی فاصله ما با امام زمان(عج)، اظهار کرد: باید بسنجیم که ما چقدر با ایشان و برنامه های شان در عصر ظهور فاصله داریم و اگر این فاصله زیاد است، آن را کم کنیم. این استاد حوزه با اشاره به برخی گره گشایی ها و دستاوردهای ظهور برای بشریت، تصریح کرد: علامه مجلسی در جلد 52 بحارالانوار (جلدهای 51، 52 و 53 این اثر گرانسنگ به امام زمان(عج) اختصاص دارد) در روایتی مشروح از امیرالمومنین(ع) نقل می کند که حضرت(ع) فرمودند: «هیچ بدهکاری در عصر ظهور نمی نماند که نتواند دینش را ادا کند، مگر آنکه امام زمان(عج) آن را ادا خواهد کرد.» وی ادامه داد: به عبارت بهتر، اگر مومنانی بدهکار هستند و این بدهکاری از باب عیش و نوش نبوده اما قادر به ادای این دین نیستند، از وظایف امام معصوم(ع) است که دِین آنها را بپردازد آنهم از سهم «الْغَارِمِینَ» همانطور که در آیه 60 سوره مبارکه توبه خداوند می فرماید: «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ ۖ فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ». حجت الاسلام حسینی قمی با بیان اینکه منظور از صدقه در این آیه زکات است، تاکید کرد: یکی از مصارف زکات ادای قرض بدهکاران است؛ اگر مومنی قرضی دارد و نمی تواند آن را ادا کند وظیفه امام و حکومت دینی است که قرض اش را بپردازد و لذا در عصر ظهور هیچ مقروضی نخواهد بود. اما ما منتظران ظهور چند درصدمان زکات مال می دهیم؟ چند درصد از مردم خمس شان را می پردازند آنهم نه عموم مردم بلکه آنها که اهل نماز و روزه هستند. این کارشناس مذهبی با اشاره به دومین رهاورد بیان شده برای ظهور در روایت امیرالمومنین(ع)، بیان کرد: دستاورد دیگر آنکه صمیمت و صداقت در میان مردم حاکم شود؛ در «بحارالانوار» است که کسی محضر امام باقر(ع) رسید و عرضه داشت: ما هزار هزار شمشمیرزن داریم، چرا قیام نمی کنید؟ شما اشاره کنید همه اطاعت می کنند(مردم به ائمه(ع) اعتراض می کردند که چرا قایم نمی کنید؟). حضرت(ع) فرمودند: «آیا به اینجا رسیده اید که اگر برادری از شما نیاز مالی داشته باشد از جیب و صندوق شما بردارد و بپردازد و شما معترض نشوید؟» وی پاسخ داد: ما چنین نیستیم، حضرت(ع) فرمودند: «اگر کسی حاضر نیست از مالش بگذرد حتما از خون اش نمی گذرد.» حجت الاسلام حسینی قمی در ادامه ابراز کرد: امیرالمومنین(ع) در ادامه حدیث فرمودند: «وقتی امام زمان(عج) ظهور کند، عصر مزامله است» یعنی صمیمت واقعی و بدون هیچ غل و غش ایجاد می شود. همه ما امروز «اللهم عجّل لولیک الفَرج» می گوییم و برای آمدن عصر صداقت خالص دعا می کنیم. در روایت است که در عصر ظهور عقل مردم کامل می شود و آمادگی بیشتری می یابند؛ مرحوم آیت الله العظمی بهجت می فرمود: به جای آنکه برای تعجیل فرج دعاکنید، دعا کنید آمادگی ظهور پیدا کنیم. وی درباره سومین ویژگی ای که مولای متقیان(ع) برای عصر ظهور برشمرده اند، گفت: نقل است شخصی محضر امام صادق(ع) رسید و عرض کرد: آیا اینکه رسول خدا(ص) فرموده اند مومن حق ندارد از مومن سود بگیرد و این حرام است، صحت دارد؟، حضرت(عج) در پاسخ فرمودند: «بله، صحیح است اما برای دورانی است که امام زمان(عج) ظهور می کنند.» حجت الاسلام حسینی قمی تاکید کرد: این یعنی کارها در آن عصر صلواتی می شود. در روایت است که: امام زمان(عج) پس از ظهور از یاران بیعت می گیرند و این بیعت شرایطی دارد؛ امیرالمومنین(ع) فرمودند: امام زمان(عج) برای بیعت از یاران قول می گیرد که: اهل ربا نباشند، کلاه سر یکدیگر نگذارند، بر مومنی دشنام و لعن نکنند، زاهدانه زندگی کنند، ثروت اندوزی نکنند و ... . وی با تاکید بر لزوم اینکه باید یادمان باشد چقدر با امام زمان(عج) فاصله داریم، خاطرنشان کرد: در مقابل این شروط بیعت، ما چطور رفتار می کنیم برای مثال در دعواهای سیاسی تا طرف مقابل را کافر نکنیم، راضی نمی شویم یا آنکه امروز فاصله های طبقاتی و تجمل گرایی بیداد می کند و در حالی که عده ای برای نان شب به چه کنم چه کنم افتاده اند، برخی ثروت های آنچنانی دارند. بنابر آنچه بیان شد برای آنکه انتظار واقعی و اثرگذار باشد و به جریان موعود وصل شود باید بر کاهش فاصله با امام زمان(عج) تاکید داشته باشد، اگر قرار باشد انتظارها به ظهور ختم شود باید از حالت صرف روحی عاطفی خارج شده و در ابعاد مختلف به صورت عملی عینیت بیابد تا در پرتوی عمل منتظرانه فاصله ما با امام زمان(عج) کم شود. اگر منتظران در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و زندگی فردی و اجتماعی به رهاورد امام عصر(عج) و دولت کریمه شان برای بشریت نظر داشته باشند و سپس هر یک به قدر توان و وُسع خود را به آن نزدیک و شبیه کنند، دیگر ظهور دور از دسترس نخواهد بود. به عبارت دیگر، اگر منتظران در ابعاد فردی خود را به فضایلی همچون تقوا و ترک گناه، صبر و شکیب و در بعد اجتماعی به ویژگی هایی همچون حُسن خُلق، صداقت، رعایت حقوق دیگران، خدیمت به مردم و نیازمندان، درامد و کسب حلال، عفاف و حجاب و امر به معروف و نهی از منکر و امثال آن آراسته کنند، فاصله شان با امام زمان(عج) کم شده و در پرتوی آن به ظهور نزدیک می شوند. منبع: خبرگزاری شبستان
لینک ثابت
مصطفی امیری*: چند کانون مرکزی در تحولات و حوادث قبل از ظهور و آینده جهان، وجود دارد که شناخت و رصد کردن تحولات مربوط به آنها از اهمیت زیادی برخوردار است و می‏تواند ما را در تحلیل درست رویدادها و مباحث مرتبط با آخرالزمان و ظهور امام زمان(ع) در علم "آینده پژوهی"، یاری دهد. این کانون های مرکزی عبارت است از: منطقه شام و سوریه، ایران، عراق، فلسطین و عربستان؛ کشورهای مذکور در جغرافیایی عصر ظهور و در مثلث "مکه ـ کوفه ـ قدس"، مرکز تحولات و رویدادهای مهمی خواهند بود و در آینده این کشورها، قبل از ظهور اتفاقاتی بسیار سریع و شگفت آور رخ خواهد داد که تاثیرات داخلی و منطقه ای و حتی جهانی خواهند گذاشت. دیدبانی حوادث کشورهای تاثیرگذار و نقش‌‏آفرین در عصر ظهور بنابراین دیده‏‌بانی سیاسی و نظامی این کشورها در هر برهه ای از زمان، می تواند اهمیت استراتژیک و آینده پژوهانه مهدوی، داشته باشد. و این امر محقق نخواهد شد جز با رصد تحولات و نشانه های ظهور و بویژه حوادث در احادیثی که به حوادث و اتفاقات قبل از علائم و نشانه های حتمی ظهور در کشور سوریه، عراق، عربستان و ... ـ اشاره دارند. از اینرو، شناخت این علائم، تکلیف آور خواهد بود (معرفۀ علائم الظهور، الظاهر هو وجوبها؛ حذرا عن الوقوع في الضلالة و دفعا للضرر المحتمل).[1] همچنین، از نظر علم آینده پژوهی و مطالعه رویدادهای آینده و تحلیل آنها، هر نوع علامت و سیگنال مورد توجه قرار می‏گیرد و نمی‏توان به آنها بی اعتنا بود. در واقع آینده پژوهی در صدد ایجاد آمادگی در مردم در حالت ها و سناریوهای مختلف است و می‏کوشد مردم در برابر حوادث آینده غافلگیر نشده و تکالیف و مسئولیت های خود را فراموش نکنند. فتنه شام قبل از ظهور روایات متعددی در مورد حوادث قبل از سفیانی در جوامع روایی موجود است. این احادیث مربوط به کشورهای مختلف حادثه خیز قبل از ظهور در مثلث "عراق، منطقه شام و فلسطین" است. از جمله طبق احادیث صحیحه و موثق در کتاب الغیبۀ نعمانی و الغیبۀ شیخ طوسی، قبل از خروج سفیانی سلسله حوادثی در "فتنه منطقه شام" رخ می‏دهد که در ادامه به تفصیل مورد بررسی قرار می­گیرند: روایت اول: حدیث رجفۀ الشام در الغیبۀ شیخ طوسی از جمله روایاتی که حوادث منطقه شام قبل قیام سفیانی را ترسیم کرده است در روایت موثق از امام علی در کتاب الغیبۀ شیخ طوسی است که به طریق دیگر در کتاب الغیبۀ نعمانی نیز تکرار شده است، مراحل و حوادث قبل از خروج سفیانی در منطقه شام چنین نقل شده است: إِذَا اخْتَلَفَ رُمْحَانِ بِالشَّامِ فَهُوَ آيَةٌ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ تَعَالَى قِيلَ ثُمَّ مَهْ (ماذا) قَالَ ثُمَّ رَجْفَةٌ تَكُونُ بِالشَّامِ يَهْلِكُ فِيهَا مِائَةُ أَلْفٍ يَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ عَذَاباً عَلَى الْكَافِرِين‏ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِينِ الشُّهْبِ وَ الرَّايَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ[2] ... فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْظُرُوا خَسْفَ قَرْيَةٍ مِنْ دِمَشْقَ يُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ خَرَجَ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ حَتَّى يَسْتَوِيَ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْقَ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْتَظِرُوا خُرُوجَ الْمَهْدِي‏.[3] وقتی دو نیزه مخالف هم (دو جبهه نظامی) در منطقه شام درگیر شوند، آن نشانه از نشانه های خدا است. گفته شد: سپس چه می‏شود؟ فرمود: رجفۀ در منطقه شام است که بیش از صد هزار نفر (کنایه از کثرت کشته ها) هلاک می‌شوند که برای مومنان رحمت و برای کافران عذاب است، سپس در انتظار ورود نیروهای نظامی پرچم های زرد رنگ از مغرب منطقه شام و نیز البراذین الشهب باشید که به تحولات فتنه شام وارد خواهند شد ... سپس در انتظار خسف منطقه حرستا دمشق در سوریه باشید و بعد از آن منتظر خروج سفیانی، پسر هند جگرخوار باشید که از وادی یابس (مرز بین اردن و سوریه در منطقه درعا در جنوب سوریه) خروج می‌کند تا بر دمشق در سوریه تسلط یابد و بعد از آن منتظر ظهور و قیام امام عصر باشید. لازم به ذکر است مضمون و محتوای حدیث فوق (حدیث رجفۀ الشام) در منابع اهل سنت همچون: البدء و التاریخ[4] مقدسی، فرائد فوائد الفکر[5] حنبلی، عقد الدرر[6] مقدسی شافعی، اهوال یوم القیامۀ و علاماتها الکبری[7] سفارینی به نقل از امام علی نیز ذکر شده است.[8] روایت دوم: حدیث جابر جعفی از امام باقر در الغیبۀ نعمانی البته ترتیب دقیق‏تر "حوادث و نشانه های قبل از خروج سفیانی" در منطقه شام در ضمن حدیث جابرجعفی از امام باقر در کتاب الغیبۀ نعمانی ذکر شده که جزئیات این حوادث را به تفصیل بیان کرده است. لازم به ذکر است، حدیث جابرجعفی از امام باقر از چند طریق سندی مختلف و در چندین کتاب معتبر حدیثی شیعه از جمله: کتاب الغیبۀ نعمانی[9]، کتاب التفسیر عیاشی[10]، کتاب الغیبۀ شیخ‏طوسی[11]، کتاب الاختصاص[12] و کتاب الارشاد[13] شیخ مفید و در منابع حدیثی متاخر همچون بحارالانوار[14] علامه ‏مجلسی، ذکر شده است؛ لکن، کامل‌ترین شکل این روایت از نظر متن و سند، در کتاب الغیبةنعمانی بیان شده است. لازم به ذکر است، حدیث جابر جعفی از امام باقر -در تشریح حوادث فتنه شام قبل از ظهور- "حدیث صحیحه اعلایی" و در زمره "معتبرترین" احادیث مهدویت از دیدگاه وثاقت سندی و محتوایی می‏باشد.[15] در کتاب الغیبۀ نعمانی، ترتیب "حوادث قبل از سفیانی" در منطقه شام نیز چنین خواهد بود: وَ يَجِيئُكُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِيَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْحِ وَ تُخْسَفُ‏ قَرْيَةٌ مِنْ‏ قُرَى‏ الشَّامِ‏ تُسَمَّى الْجَابِيَةَ وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَيْمَنِ وَ مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِيَةِ التُّرْكِ وَ يَعْقُبُهَا هَرْجُ الرُّومِ[16] وَ سَيُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْكِ حَتَّى يَنْزِلُوا الْجَزِيرَةَ[17] وَ سَتُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى يَنْزِلُوا الرَّمْلَةَ ... ثُمَّ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِكَ عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِي.[18] ... صوتی بر دمشق همراه با فتح برای شما می‏آید و خسف در منطقه جابیه رخ خواهد داد و بخشی از مسجد دمشق نیز تخریب خواهد شد، سپس خروج کنندگانی در منطقه شام از سمت ترکها، ساکنان واقع در نواحی هم‏مرز با ترکها خروج خواهند کرد (ادعای استقلال مناطق کردنشین سوریه در عصر ظهور) و آنگاه هرج الروم (فتنه، اختلاف و قتل و چه بسا جنگ جهانی بین رومی ها و کشورهای غربی) را فراخواهد گرفت. اخوان الترک، پیشروی نظامی خویش را تا مناطق الجزیرۀ سوریه ادامه می‏دهند (جزیرۀ الشام، به مناطق شمال شرق سوریه متصل به مرز عراق اعم از الحسكۀ و دير الزور و الرقة، اطلاق می‏شود)؛ و نیز خروج کنندگانی از رومی ها (همپیمانان غربی یهودیان صهیونیست) در منطقه رمله (نزدیک بیت المقدس) در فلسطین نیروی نظامی پیاده می‏کنند ... سپس سه پرچم نظامی اصهب، ابقع و سفیانی در منطقه شام با یکدیگر به جنگ و اختلاف خواهند پرداخت. لازم به ذکر است بخشی از محتوای حدیث جابر جعفی از امام باقر، نیز در کتاب نفیس و گرانبهای "الاصول الستۀ عشر" (از معدود میراث باقی مانده از "اصول اربعمائه" می‏باشد که شانزده اصل از مصنفات شیعه امامیه در این کتاب، احیاء شده است) به طریق و سند متفاوت "جعفر شرع الحضرمی از ابراهيم بن جبير از جابرجعفى از امام باقر" وجود دارد.[19] مضاف بر اینکه، محتوای حدیث جابر از امام باقر در کتاب اهل سنت از جمله: در کتاب عقد الدرر مقدسی شافعی[20]، الفصول المهمۀ ابن صباغ مالکی[21]، نیز گزارش شده است. تمرکز فتنه شام بر سوریه لازم به ذکر است هرچند در احادیث از دیگر مناطق شام سخن به میان آمده است اما ذکر عبارت "حوادث منطقه شام و سوریه" از باب عطف "خاص بر عام" است که در اسلوب قرآن نیز به کار رفته است (حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏؛ سوره بقره، آیه 238.)؛ فایده این گونه عطف و ذکر خاص به صورت جداگانه بعد از عام، برای بیان اهمیت آن است. در ما نحن فیه نیز محدوده اختلاف رمحان و جنگ در فتنه شام با تعیین کلیدواژه هایی همچون «دمشق» پایتخت سوریه (يَسْتَوِيَ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْق‏؛ نعمانی، الغیبۀ، ص 306. حنبلی، فرائد فوائد الفكر في الإمام المهدي المنتظر، ص 299.) «حمص» در جنوب سوریه و «حلب» در شمال سوریه (الْكُوَرالْخَمْس:‏ ... وَ حِمْصٌ وَ حَلَب‏: از مناطق واقع در سوریه؛ نعمانی، الغیبۀ، ص 304.) «وادی یابس در درعا» جنوب سوریه (يَخْرُجُ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِس‏: محل ورود سفیانی؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 651.) «قرقیسیاء» در شرق سوریه (يَمُرُّ جَيْشُهُ بِقِرْقِيسِيَاء: جنگ سفیانی در دیرالزور شرق سوریه قبل از حمله به عراق؛ نعمانی، الغیبۀ، ص 280.) به روشنی نشان می‏دهد که فتنه شام بیشتر بر سوریه متمرکز شده است. فتنه شام، طولانی و تا ظهور ادامه دارد و البته منطقه شام قبل از ظهور کماکان آبستن حوادث، فتنه و شعله جنگ بوده و این آتش فتنه خاموش نخواهد شد و تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت و هرگاه تصور این می‏رود که بحران شام و جنگ سوریه در حال حل و فصل است، ناگهان شعله های فتنه همچون آتش زیر خاکستر از جایی دیگر خود را آشکار می‏سازد: تَكُونُ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ كُلَّمَا سَكَنَتْ مِنْ جَانِبٍ طَمَّتْ مِنْ جَانِبٍ، فَلَا تَتَنَاهَى حَتَّى يُنَادِيَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: إِنَّ أَمِيرَكُمْ فُلَانٌ (مقدسی شافعی، عقدالدرر فی اخبار المنتظر، ص 75.) در منطقه شام، فتنه خواهد بود و هر گاه از گوشه‏اى آرام گيرد از جانب ديگرى سر برمى‏آورد و اين فتنه پايان نمى‏پذيرد مگر آنگاه كه منادى از آسمان ندا مى‏كند: فرمانروایی شما فلانی (امام مهدی) است. فتنه شام که محل اختلاف بین ترک و روم، عرب و عجم نیز است، راهی برای آن یافت نخواهد شد؛ بنابراین فتنه شام طولانی و تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت: لَا يَظْهَرُ الْقَائِمُ حَتَّى يَشْمَلَ النَّاسَ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ يَطْلُبُونَ الْمَخْرَجَ مِنْهَا فَلَا يَجِدُونَهُ (نعمانی، الغیبۀ، ص 279. شیخ حرعاملی، اثبات الهداۀ، ج 5، ص 368.). قائم ظهور نمی‌کند تا آنکه فتنه‌ای شام را فراگیرد و اهل شام به دنبال خلاص شدن از آنند؛ امّا راهی برای آن نمی‌یابند. و اینک مراحل "فتنه شام قبل از ظهور" طبق احادیث معتبر، ترسیم خواهد شد: حوادث فتنه شام و سوریه قبل از ظهور اختلاف رمحان: صف آرایی دو جبهه نظامی اولین واقعه‌­ای که در آغاز فتنه شام به وقوع می­پیوندد اختلاف میان دو نیزه (دو جبهه مخالف) است. رمح در لغت به معنای نیزه است[22] و در اینجا معنایی کنایی آن مراد است؛ یعنی دو جبهه نظامی متقابل که در ابتدای فتنه منطقه شام در مقابل هم صف آرایی خواهند کرد. در واقع «رمحان» اشاره به پرچم نظامی ابقع و اصهب (رایۀ الاصهب و رایۀ الابقع)، به عنوان دو جبهه نظامی مخالف در فتنه شام دارد. رمزگشایی از رایۀ الاصهب و الابقع در فتنه شام قبل از ظهور همانطور که بیان گردید، قبل از حضور سفیانی به عنوان حاکم دمشق، میان دو جبهه نظامی مخالف، رایۀ الاصهب و الابقع بر سر قدرت و حکومت (ثَلَاثَةُ بِالشَّامِ كُلُّهُمْ يَطْلُبُ الْمُلْك)[23] در منطقه شام، منازعه و جنگ در جریان است که در ادامه سفیانی نیز وارد صحنه تحولات فتنه شام شده و بر آنها پیروز خواهد شد: ثُمَّ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِكَ عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ: رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِي فَيَلْتَقِي السُّفْيَانِيُّ بِالْأَبْقَعِ فَيَقْتَتِلُونَ فَيَقْتُلُهُ السُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ تَبِعَهُ ثُمَّ يَقْتُلُ الْأَصْهَب.[24] در منطقه شام قبل از ظهور، سه پرچم نظامی: اصهب (حاکم دمشق)، ابقع (مخالفان حکومت) و در ادامه پرچم نظامی سفیانی، وجود خواهند داشت و در نهایت سفیانی ابتدا ابقع و طرفدارانش و سپس اصهب را شکست داده و به حکومت دمشق می‏رسد. رایۀ الاصهب: حاکم دمشق اصهب معانی متعددی دارد از جمله: صهب: و هو لونٌ من الألوان من ذلك الصُّهْبَة: حُمرةٌ فى الشَّعر (ابن فارس، معجم مقاییس اللغۀ، ج 3، ص 316.) أَصْهَب: یقال للابل إن خالطت بياضَه حُمْرَةٌ، فهو أَصْهَب (ثعالبی، فقۀ اللغۀ، ص 117.) رجلٌ‏ صَيْهَبٌ‏: رجل طويلٌ (فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج 1، ص 125. ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 533.) الأصْهَب‏: الأسد (زبیدی، تاج العروس، ج 2، ص 157، ازدی، الماء، ج 2، ص 788.) الأَصْهَب‏: الذي يعلو لونه‏ صُهْبَة و هي كالشُّقرة و الحمرۀ (ابن اثیر، النهاية في غريب الحديث، ج 3، ص 62.) صُهْبُ‏ السِبَال:‏ و هم أعداء العرب (جوهری، الصحاح، ج 1، ص 166.) ‏ و الأصهَب‏ من الإبل‏: الذى ليس بشديد البياض (ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 532.) و تشريفها على سائرِ الإبلِ و فجعلوها خيرَ الإبل (ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم، ج 4، ص 209.) و الصُّهْبَةُ: أَشْهَرُ الأَلوان و أَحسنُها (ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 532.)؛ بنابراین اصهب، به مرد بلند قامت (رجل طويل) سفید پوست و به سرخی می‏زند (إن خالطت بياضَه حُمْرَةٌ) که در تحولات فتنه شام مخالف اعراب هست (أعداء العرب) و بر سایرین نیز برتری دارد (تشريفها على سائرِ الإبلِ و فجعلوها خيرَ الإبل‏)‏، اطلاق می‏شود. لازم به ذکر است، زبان روایات در بیان اسامی شخصیت های ظهور، نمادین، رمزآلود، کنایه ای و حاکی از حقایق و واقعیاتی است.[25] رایۀ الابقع: معارضین حکومت دمشق الابقع نیز معانی متعددی دارد از جمله: الابقع: العرب، تنكح إماء الروم فيستعمل على الشام أولادهم و هم بين سواد العرب و بياض الروم (ابن اثیر، النهایۀ فی غریب الحدیث، ج 1، ص 146.) بقعان الشام خدمهم و عبيدهم لبياضهم و حمرتهم لانهم من الروم و فلقد کان حکام الشام یلقبون خدامهم من الروم بالابقع (جوهری، الصحاح، ج3، ص 1188. فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج 3، ص 9.). بنابراین از فحوای معنای لغوی ابقع، بویژه از عبارت خدام رومی و اولاد العرب حاصل از ازدواج اعراب با رومی ها و استفاده از آنان در منطقه شام، چنین برداشت می‏شود که در فتنه شام قبل از ظهور، جبهه عربی معارض و مقابل جریان اصهب که در خدمت مصالح و منافع رومی ها نیز است، را جریان ابقع گویند. همچنین الابقع: الرَّجُلُ ذو الكَلامِ الكثير (ابن عباد، المحیط فی اللغۀ، ج 1، ص 195.) و هو مخالَفةُ الألوانِ بعضِها بعضا يُقال غرابٌ أبقَعُ و كلبٌ أبقع (ابن فارس، معجم مقایس اللغۀ، ج 1، ص 281، فراهیدی، العین، ج 1، ص 184.)‏ الباقعة: الرجل الداهية، فلان سمی باقعۀ لحُلوله بِقاعَ الأَرض و كثرة تَنْقِيبه في البلاد (ازهری، تهذیب اللغۀ، ج 1، ص 188. ابن منظور، لسان العرب، ج 8، ص 19.) ؛ همچنین این عبارات، نیز نشان می‏دهد تشکّل های نظامی جریان ابقع مرتبط با عرب ها و رومی ها که در جبهه مخالف جریان اصهب قرار دارند، موضع سیاسی واحد ندارند (ذو الكَلامِ الكثير) و به اشکال و اسامی مختلف درمی‏آیند (مخالَفةُ الألوانِ بعضِها بعضا) و در یکجا نیز متمرکز نیستند بلکه در مناطق مختلف شام، حضور نظامی دارند (كثرة تَنْقِيبه في البلاد). رجفۀ الشام: جنگ در منطقه شام قبل از ظهور رجفۀ در لغت عرب، قرآن و احادیث الزاما و همیشه به حادثه زمینی و زلزله اطلاق نمی‏شود، بلکه تنها یکی از معانی رجفۀ، زلزله است. به عبارت دیگر اصل معنای رجفۀ، اضطراب و لرزش شدید می‏باشد. الرجفة: الاضطراب الشدید (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 344. ابن فارس، معجم مقایس اللغۀ، ج 2، ص 491.) که اگر در زمین رخ دهد به معنای زلزله است: رَجَفَت الأرض، تزلزلت (ابن عباد، المحیط فی اللغۀ، ج 7، ص 89.)؛ و اگر از آسمان رخ دهد همچون صاعقه ای که در میقات بر قوم موسی فرود آمد (زمخشری، تفسیر الکشاف، ج 2، ص 164.) به معنای عذاب آسمانی خواهد بود: كل عذاب أنزل فأخذ قوما فهو رَجْفَة (فراهیدی، العین، ج 6، ص 109.)؛ همچنین رجفۀ به معنای جنگ بر سر ملک و حکومت نیز می‏باشد: رَجَفَ القومُ إذا تَهَيَّؤُوا للحرب (ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 113. فراهیدی، العین، ج 6، ص 109.) تناوُلُ بعضهم بعضاً بالعِصِيّ و السُّيُوف (ابن فارس، معجم مقایس اللغۀ، ج 1، ص 428. ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 21.) إذا تَقاتَلُوا عَلَى المُلْك‏ (ابن اثیر، النهایۀ فی غریب الحدیث، ج 1، ص 241.) و در منابع حدیثی اصیل و معتبر شیعی، رجفۀ در معنای جنگ نیز استعمال شده است: فلمّا بلغ أهل الكوفة هلاك معاوية، أرجف أهل العراق بيزيد و قالوا نقاتل: هنگامیکه خبر هلاکت و مرگ معاویه به اهل کوفه رسید، اهل عراق اعلان قیام و جنگ بر علیه یزید کردند و گفتند: با یزید خواهیم جنگید. (ابومخنف، وقعۀالطف، ص 89.). از اینرو، سه احتمال مختلف و سه تفسیر در معنای "رجفۀ الشام" یعنی: 1. حادثه زمینی (زلزله)، 2. حادثه آسمانی (حمله با سلاح مرگبار و قتل بیش از صد هزار نفر)، 3. جنگ در منطقه شام محتمل است. از آنجا که اصل ماده رجفه به معنای اضطراب شدید می‏باشد، هر آنچه موجب این اضطراب شود در دایره معنایی این عبارت می‏گنجد؛ پس علاوه بر زلزله و صاعقه، سلاح‏های زمینی یا آسمانی به کار رفته در جنگ که موجب اضطراب شدید شود نیز می‏تواند مراد باشد. از اینرو با رجوع به معنای گوهری واژه رجفه (اضطراب شدید)، دایره معنایی این واژه گسترش یافته و علاوه بر بلایای طبیعی، بلایای غیر طبیعی و ساخته بشر را نیز دربرمی‏گیرد. بویژه به کار رفتن عبارت رجفه بعد از عبارت اختلف الرمحان، نشانگر این است که "اختلف الرمحان" اشاره به مرحله اول درگیری و ایجاد اختلاف در منطقه شام است. و قرار گرفتن عبارت "رجفه" پس از آن می­تواند اشاره به مرحله دوم و بیان وقوع جنگ باشد. درحقیقت این دو عبارت، اشاره به دو مرحله اختلاف و جنگ می‏باشند. با توجه به آنچه ذکر گردید، به قرینه اختلاف الرمحان (اختلاف دو نیزه)، معنای سوم ترجیح دارد. همچنین به دلیل ذکر قرینه ای دیگر در ادامه این حدیث، احتمال اول یعنی انطباق رجفۀ بر زلزله تضعیف می‏شود؛ زیرا از رجفۀ بالشام به رحمت برای مومنین و عذاب برای کافران توصیف شده است (رَجْفَةٌ تَكُونُ بِالشَّامِ ... يَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ عَذَاباً عَلَى الْكَافِرِين‏) در حالیکه در هنگام وقوع زلزله، فرقی بین مومن و کافر وجود ندارد[26] و همه انسان های ساکن آن مناطق دچار زلزله می‏شوند. آری، اگر تعبیر حدیث به "رجفۀ الارض" بالشام تصریح داشت، راه را بر هرگونه احتمال و معنای دیگری می‏بست و در این صورت فقط به معنای زلزله خواهد بود. از اینرو، استعمال رجفۀ در معنای جنگ و قتال، معنای دور از ذهن نیست و علاوه بر کتب لغت، در کتب اصیل و متقدم حدیثی شیعه نیز استعمال شده است. مضاف بر اینکه عدم ذکر عبارت "رجفۀ الارض بالشام" و اکتفا به "رجفۀ بالشام" گویای این واقعیت است که به قرینه اختلاف رمحان (اختلاف دو نیزه) می‏توان به راحتی به معنای اراده شده رجفۀ الشام در این حدیث نیز پی برد. بدین معنا که اختلاف رمحان در منطقه شام، منجر به جنگ بین دو جبهه مقابل هم (رایۀ الاصهب و رایۀ الابقع) خواهد شد که در نتیجه آن، انسان های فراوانی نیز کشته خواهند شد. از اینرو رجفۀ الشام به جنگ در منطقه شام قبل از ظهور تعبیر می‏شود. البراذین الشهب المحذوفۀ: ورود ادوات نظامی و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح به صحنه فتنه شام ابتدا لازم است واژه‌­های این قسمت از روایت معنا شوند: البراذين: جمع برذون و هو الدابة و هي آلات التنقل (ابن منظور، لسان العرب، ج 13، ص 51.). الشهب: الشعلة الساطعة من النار الموقدة و من العارض في الجو (مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج 6، ص 152.)؛ وكتيبة شهباء أي لِمَا فيها من بَياضِ السِّلاحِ و الحديد (ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 508.). المحذوفۀ: یستعمل فی الرمی (ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 40.). بنابراین، ادوات و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح و موشک با سرعت فراوان که شعله های آتش از آن زبانه می‏کشد را "البراذین الشهب المحذوفۀ" گویند. احتمالات در معنای البرازین الشهب پرسش آن است که مراد از اصحاب البرازین الشهب المحذوفة چیست؟ آیا مراد اسب سوارانی است که هنگام راه رفتن از برخورد سم­های آنها با سنگ­ها آتش شعله­ور می­شود مانند آنچه در سوره عادیات در وصف نظامیان اسب­سوار پیامبر ذکر شده است؟ یا مراد نظامیان اسب سواری است که همراه آنان سلاح آتش­زنه وجود دارد؟ یا مراد نظامیانی است که وسائل نقلیه مجهز به ادوات جنگی آتش­زا مانند موشک دارند؟ هرچند ظاهر عبارت اصحاب البرازین، اسب سوار است اما همچنانکه مراد از القائم بالسیف کنایه از قدرت نظامی و قیام مسلحانه است، در اینجا نیز مراد از اصحاب البرازین، نظامیان مسلح به ادوات و سلاح های جنگی آتشین می­تواند باشد که کنایه از قدرت نظامی ویژه است. با توجه به معنای عبارت "البراذین الشهب المحذوفۀ" و تقدم این عبارت در حدیث امام باقر بر عبارت "الرایات الصفر"، لزوما سلاح های جنگی متعلق به الرایات الصفر نخواهد بود و ممکن است حاکی از حضور طرف های دیگری نیز در جبهه نظامی سوریه نیز باشد. به هر حال، تصریح به وجود "البراذین الشهب المحذوفۀ" و نیز حضور نظامیان "الرایات الصفر" (نظامیان پرچم های زرد رنگ) در این مرحله از مراحل فتنه منطقه شام، نشان از شدت گرفتن نزاع و جنگ بین دو طرف درگیری در فتنه شام دارد که سرانجام موجب تغییر موازنه قدرت و جنگ به نفع یکی از طرف های درگیر خواهد گردید. ندا و صوت از دمشق بالفتح: بشارت فتح و پیروزی این عبارت، مبهم است و نیاز به بررسی مستقل دارد. لکن مضمون محتوایی آن چنین است که در خلال فتنه شام، بشارت فتح و پیروزی برای یکی از طرف های درگیر سر داده می‏شود که بنظر می‏رسد در صورت انطباق حدیث رجفۀ الشام با حدیث جابرجعفی از امام باقر، گویا با ورود نظامیان پرچم های زرد رنگ به صحنه تحولات میدانی فتنه شام–که در روایت پیشین گزارش آن آمد -، جنگ به نفع حامیان این جریان پیش رفته و صدای فتح و پیروزی بلند می­شود. البته در ماهیت نظامیان الرایات الصفر اختلاف دیدگاه وجود دارد و عمده دو احتمال در آن مطرح است که بحث و گفتگو در این باره، نیازمند نوشتار مستقلی است. خسف دمشق در محور جابیه- حرستا احتمال وقوع زلزله یا رانش زمین در اثر باران های سیل آسا یا حادثه ای سهمگین در اثر حمله نظامی با سلاح مرگبار یا انفجارهای قوی در زیر زمین؛ که منجر به خسف و فرو رفتن در سطح زمین در محور جابیه[27]-حرستا[28] در دمشق سوریه خواهد شد. اما در اینکه قبل از ظهور در منطقه شام، دو خسف رخ خواهد داد یا خسف واحد؟ به صراحت نمی‏توان اظهارنظر نمود. لکن به قرینه روایتی در منابع اهل سنت که قرابت محتوایی با حدیث خسف جابیه و خسف حرستا دارد، می‏توان دریافت خسف "واحد" و ناشی از زلزله بوده که در دمشق قبل از ظهور رخ خواهد داد: رَجَفَتِ الأَرْضُ فَانْقَعَرَ غَرْبِيُّ مَسْجِدِهَا وَ يُخْسَفُ بِقَرْيَةٍ يُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا ثُمَّ يَخْرُجُ عِنْدَ ذَلِكَ السُّفْيَانِيُّ. (ابن حماد، الفتن، ص 181. شافعی، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ص 84. کورانی، معجم الاحادیث الامام المهدی، ج 2، 245.). زلزله رخ می‏دهد و سمت غرب مسجد دمشق نیز در زمین فرو می‌رود و منطقه حرستا نیز در زمین خسف می‏شود و سپس سفیانی خروج می‏کند. مضمون حدیث فوق در روایات معتبر شیعی در الغیبۀ نعمانی و شیخ طوسی نیز ذکر شده است: خُسِفَ بِقَرْيَةٍ مِنْ قُرَاهَا وَ يَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ‏ مَسْجِدِهَا (عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 222.) وَ يُخْسَفُ بِغَرْبِيِّ مَسْجِدِهَا حَتَّى يَخِرَّ حَائِطُهَا (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463.) خَسْفَ قَرْيَةٍ مِنْ دِمَشْقَ يُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ خَرَجَ ابْنُ آكِلَةِالْأَكْبَاد‏ (نعمانی، الغیبۀ، ص 305. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 461. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 216 و 253). از مقارنه احادیث فوق، چنین نتیجه می‏شود که: خسف "واحد" و احتمالا ناشی از "زلزله" خواهد بود. به عبارت دیگر، زلزله دمشق قبل از ظهور در محور جابیه- حرستا خواهد بود که منجر به خسف در این مناطق نیز خواهد گردید و نشانه بارز آن، تخریب بخش هایی از مسجد اموی دمشق است. البته قرائن یاد شده فوق برای "وحدت خسف و احتمال زلزله دمشق"، نیز فراتر از یک احتمال نیست. زیرا نام بردن از دو مکان، ظاهر در "تعدد خسف" دارد، مگر آنکه قرینه صارفه باشد. و الله العالم. هرچند قرائنی بر "وحدت خسف" در منطقه شام قبل از ظهور (زلزله دمشق در مجور جابیه و حرستا) بیان گردید، لکن در فرض صحت "تعدد خسف" در منطقه شام قبل از ظهور، آنگاه ترتیب حوادث فوق نیز دستخوش تغییر است. بدین معنا که حدیث امام علی در الغیبۀ شیخ طوسی معروف به حدیث رجفۀ الشام (حدیث اول) قبل از خروج سفیانی و حدیث امام باقر در الغیبۀ نعمانی (حدیث دوم) بعد از خروج سفیانی رخ خواهد داد. در نتیجه در ادامه سلسله حوادث فتنه شام قبل از ظهور، جهان شاهد دو خسف در حرستا و جابیه خواهد بود که زمان آنها نیز متفاوت است. به عبارت دیگر، خسف حرستا قبل از خروج سفیانی و خسف جابیه بعد از خروج سفیانی رخ خواهد داد. زیرا در فرض تعدد خسف، احتمال دارد حوادث مذکور در حدیث جابر جعفی از امام باقر در الغیبۀ نعمانی که خسف جابیه نیز در زمره آنها قرار دارد، بعد از خروج سفیانی رخ دهد. مارقۀ الشام: خروج ساکنان نواحی هم‌‏مرز با ترک ها در منطقه شام، آرزوی استقلال کردهای سوریه المارقة: الخارجين (ثعالبی، فقۀ اللغۀ، ص 357.) المروق عن الشيء: الخروج منه (ابن منظور، لسان العرب، ج 10، ص 341)، مَرَقَ السَّهْمُ من الرَّمِيَّة: وقتی تیر از کمان خارج می‏شود، به گونه ای که دیگر به آن تعلق ندارد را گویند (ابن عباد، المحیط فی اللغۀ، ج 5، ص 416). الناحية: الجانب (فیومی، المصباح المنیر، ج 2، ص 596.)، الناحیۀ: الجهة (طریحی، مجمع‏البحرین، ج 4، ص 359.)، من ناحیه الترک: ای من جهۀ الترک. مارقۀ الشام تخرج من جهة الترک = خروج مارقۀ از سمت ترک ها. بنابراین "مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِيَةِ التُّرْك" یعنی ساکنان ناحیه هم‏مرز با ترک ها در منطقه شام خروج خواهند کرد همچون جدا شدن تیر از کمان (مَرَقَ السَّهْمُ من الرَّمِيَّة) که گویا دیگر به آن تعلق ندارد که در عصر معاصر، نمونه بارز "مارقۀالشام" اگر تا زمان ظهور باقی بمانند"آرزوی استقلال کردهای سوریه" در منطقه شام می‏باشد. هروج الروم: جنگ جهانی قبل از ظهور الهرج: الاضطراب و الفتنۀ و القتل (ابن منظور، لسان العرب، ج 15، ص 68-70). از اینرو در خلال حوادث منطقه شام، وقوع هرج الروم و جنگ بین غربی ها، قبل از ظهور محتمل است. البته شعله های آتش جنگ و قتل قبل از ظهور، به رومی ها و غربی ها محدود نخواهد شد و جنگ در سراسر جهان شعله ور خواهد شد: فَإِذَا خَالَفَ التُّرْكُ الرُّوم‏ و كَثُرَتِ الْحُرُوبُ فِي الْأَرْض‏ (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 441.). به گونه ای که قبل از ظهور، بسیاری از مردم جهان در اثر مرگ سرخ (جنگ و خونریزی، کنایه از سلاحهای جنگی و اتمی) و مرگ سفید (طاعون، کنایه از سلاح های شیمیایی و میکروبی) به قتل خواهند رسید: قُدّامَ القائِمِ مَوتَتانِ: مَوتٌ أحمَرُ و مَوتٌ أبيَضُ ... المَوتُ الأَحمَرُ السَّيفُ، وَالمَوتُ الأَبيَضُ الطّاعونُ (شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 655.). در احادیث اهل سنت نیز به هرج و مرج جهانی قبل از ظهور، تصریح شده است: و مِنّا مَهدِيُّ هذِهِ الامَّةِ إذا صارَتِ الدُّنيا هَرجاً وَ مَرجا (گنجی شافعی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 479. سیوطی، العرف الوردی فی اخبار المهدی، ص 118.). حمله اخوان الترک به جزیرۀ الشام: حمله نظامی ترک ها به شمال شرق سوریه حادثه بعدی در ادامه سلسله حوادث فتنه شام قبل از ظهور، پیشروی نظامیان ترک تا جزیرۀ الشام در شمال شرق سوریه است. مراد از جزیرۀ الشام: هرگاه جزیرۀ بدون اضافه شدن واژه عرب استعمال شود، مراد مناطق مابین دجله و فرات می‏باشد: إذا أطلقت الجَزِيرَةُ في الحديث و لم تضف إلى العرب فإنّما يراد بها ما بين دجلة و الفرات (ابن اثیر، النهایۀ فی غریب الحدیث، ج 1، ص 268.) الْجَزِيرَة: و هي التي بين دجلة و الفرات (ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص 134.) مجاورة الشام تشتمل على ديارمضر و دياربكر، سميت الجزيرة لأنها بين دجلة و الفرات‏ (حموی، معجم البلدان، ج 2، ص 134.)؛ در کتب حدیثی نیز به وضوح مشخص است که الجزیرۀ به مناطق شرق سوریه و شمال غرب عراق اطلاق میشده است: بَعَثَ عَلِيٌّ الْأَشْتَرَ عَلَى الْمَوْصِلِ ... وَ سِنْجَارَ ... وَ مَا غَلَبَ عَلَيْهِ مِنْ تِلْكَ الْأَرَضِينَ مِنْ أَرْضِ الْجَزِيرَةِ وَ بَعَثَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ الضَّحَّاكَ بْنَ قَيْسٍ عَلَى مَا فِي سُلْطَانِهِ مِنْ أَرْضِ الْجَزِيرَةِ وَ كَانَ فِي يَدَيْهِ حَرَّانُ وَ الرَّقَّةُ وَ الرُّهَا وَ قَرْقِيسِيا (نصر بن مزاحم، وقعۀصفین، ص 12.)؛ بنابراین جزیرۀ الشام، مناطق شمال شرق سوریه متصل به مرز عراق اعم از الحسكۀ، ديرالزور و الرقة در سوریه، اطلاق می‏شود و ترک ها بعد از مارقۀ الشام، تا این مناطق در شرق سوریه پیشروی نظامی خواهند کرد. مارقۀ الروم در فلسطین: ورود نظامیان غربی به فتنه شام در حمایت از اسرائیل آخرین علامت قبل از خروج سفیانی، ورود بخشی از غربی ها به صحنه تحولات فتنه شام با حضور نظامی در منطقه رمله (نزدیک بیت المقدس) در فلسطین است. مراد از رمله: رمله، منطقه­ای در فلسطین است. در کتاب­های جغرافیا، منطقه رمله این­گونه ترسیم شده است: الرملۀ: هي كورة من فلسطين و كانت دار ملك داود و سليمان، بينها و بين البيت المقدس ثمانية عشر يوما (حموی، معجم البلدان، ج 3، ص 69.)؛ الرَّملة: مدينة تقع وسط فلسطين إلى الجنوب الشرقي من تل أبيب (ری شهری، دانشنامه امام مهدی، ج 7، ص 122. قرچانلو، جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج 2، ص 117-118.)؛ از اینرو رمله در فلسطین مراد می‏باشد. همانطور که در حدیث دیگری به صراحت به حضور نظامیان رومی در فلسطین قبل از خروج سفیانی (تنزل الروم، فلسطین) تصریح شده است (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463.). بنظر می‏رسد، حضور نظامی غربی ها در فلسطین برای حمایت از یهودیان اسرائیلی ساکن فلسطین اشغالی خواهد بود زیرا طبق احادیث (پورسیدآقایی، مواجه امام زمان با قوم یهود در عصر ظهور، فصلنامه مشرق موعود، ش 42) و نیز آیات ابتدایی سوره اسراء، یهودیان قبل از ظهور در فلسطین سکونت دارند (فتلاوی، سقوط الاسرائیل من العلو و الافساد الی الزوال، ص 135-158) که در جنگ با زمینه سازان ظهور امام عصر، مجازات خواهند شد و شکست سختی بر یهود و حامیان رومی شان وارد خواهد شد: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَالِساً إِذْ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَةَ: فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا[29] فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاكَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ: ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُم.[30]‏ ‏ نزد امام صادق از معنای آیه 5 سوره اسراء سخن به میان آمد: هنگامى كه نخستين وعده مجازت یهود فرا رسد، بندگان سخت‏كوش و نيرومند خود را بر ضد آنان برانگيزم. به گونه‏اى كه براى دست‏يابى به تبهكاران یهود به جستجوى خانه‏به‏خانه بپردازند و اين وعده الهى قطعى است. عرض كرديم: فدايتان گرديم، اين بندگان نيرومند و پرتوان چه کسانی هستند؟ امام صادق سه بار فرمود: به خدا سوگند! آنان شیعیان قم ایرانی هستند. آنگاه مقدمات آزادی قدس و فلسطین فراهم خواهد شد. و آشكار است كه سفیانی بعنوان خط مقدم دفاع از يهوديان در منطقه شام، بعد از ظهور نیز وارد جنگ با امام مهدى خواهد شد. چنانکه روایات از شكست يهوديان كه با شكست سفيانى ايجاد خواهد شد، سخن گفته‌اند: ... وَ إِنْ‏ عُدْتُمْ‏ عُدْنا[31]يَعْنِي إِنْ عُدْتُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ عُدْنَا بِالْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ.[32] ... اگر بازگردید، ما هم باز می‏گردیم یعنی اگر شما یهودیان با سفیانی برگردید، ما هم با قائم آل محمد باز می‏گردیم. البته وی نیز بیش از 15 ماه بر منطقه شام، حکومت نخواهد کرد و سرانجام در جنگ با سپاه قدس امام مهدی، شکست خواهد خورد. حاکم آینده سوریه با حمایت محور غربی، عبری و عربی همه حوادث یاده شده قبل از ظهور رخ میدهد[33]. سفیانی به عنوان اولین نشانه حتمی قبل از ظهور[34] با پشتیبانی و حمایت مثلث "روم[35]، یهود[36] و خاندان آل فلان حاکم بر عربستان[37]" و محور "غربی، عبری و عربی" با ورود از منطقه وادی یابس در جنوب غربی سوریه (منطقه حوران واقع در درعا در مرز اردن و سوریه)[38]، بعد از غلبه بر دو قدرت معارض در فتنه شام[39]، جریان اصهب و جریان ابقع که پیش از او بر سر قدرت و حکومت، منازعه و جنگ داشته اند[40]، به عنوان حاکم منطقه شام و قدرت اول دمشق به کرسی ریاست تکیه خواهد زد؛ لکن حضور سفیانی به عنوان حاکم آینده دمشق[41] در عصر ظهور، ناگهانی نخواهد بود؛ بلکه همانطور که بیان گردید، سلسله حوادثی در ضمن فتنه طولانی[42] شام قبل از به قدرت رسیدن سفیانی (به عنوان حاکم دمشق) به وقوع خواهد پیوست[43] که زمینه را برای ورود وی فراهم خواهد ساخت؛ مجموعه حوادثی که البته عرب ها و عجم ها[44]، ترک ها[45] و رومی‏ها[46] را نیز درگیر فتنه طولانی شام خواهد کرد که حاکی از تضاد منافع و تنازع بلوک شرق و غرب در حوادث منطقه شام دارد. جمع‌بندی بعد از اختلاف میان دو نیزه و دو جبهه مخالف هم در سرزمین شام (اخْتَلَفَ الرُّمْحَانِ بِالشَّام) و جنگ بین دو طرف عمده درگیریها و قتل و کشته شدن کثیری از انسان ها در اثر جنگ بین دو طرف نزاع در منطقه شام (رَجْفَةٌ تَكُونُ بِالشَّامِ تَهْلِكُ فِيهَا أَكْثَرُ مِائَةُ أَلْفٍ) و نیز بعد از به صحنه آمدن ادوات جنگی پیشرفته و ماشین های مجهز به پرتاپ سلاح به تحولات فتنه شام (أَصْحَابِ الْبَرَاذِينِ الشُّهْبِ الْمَحْذُوفَة) و نیز بعد از ورود نظامیان پرچم های زردرنگ از غرب منطقه شام (الرَّايَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّام) در مرحله بعد از سلسله حوادث قبل از خروج سفیانی، جهان در انتظار خسف دمشق در محور "جابیه – حرستا" در عصر ظهور خواهد بود (خَسْفَ قَرْيَةٍ مِنْ دِمَشْقَ يُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا، تُخْسَفُ قَرْيَةٌ مِنْ قُرَى الشَّامِ تُسَمَّى الْجَابِيَةَ)؛ "خسف حرستا و غوطه دمشق"، که به احتمال وقوع زلزله، یا رانش زمین در اثر وقوع باران های سیل آسا، یا حادثه ای سهمگین در اثر حمله نظامی با سلاح مرگبار، یا انفجارهای قوی در زیر زمین که علاوه بر قتل انسان ها منجر به خسف و فرو رفتن در سطح زمین در محور جابیه-حرستا تفسیر شده است، دقیقا در هنگام اختلاف دو جبهه مخالف هم در فتنه طولانی شام که در حال جنگ فرسایشی با یکدیگر هستند، رخ خواهد داد و نشانه آن علاوه بر خسف منطقه جابیه، تخریب بخش هایی از مسجد جامع اموی دمشق نیز خواهد بود (وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَيْمَن). خسف حرستای دمشق و خسف جابیه، خود علامت و نشانه ای است برای وقوع دیگر حوادث بعدی قبل از خروج سفیانی از جمله: آنگاه در مرحله بعد، خروج ساکنان ناحیه هم مرز با ترک ها (مارقۀ الشام) ادعای انفصال کردها از حاکمیت سوریه به وقوع می‏پیوندد (مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِيَةِ التُّرْك‏) ولی طولی نخواهد کشید که ترکها به جزیرۀ الشام در شمال شرقی سوریه حمله خواهند کرد (سَيُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْكِ حَتَّى يَنْزِلُوا الْجَزِيرَة)؛ همچنانکه بخشی از رومی ها نیز در حمایت از یهودیان اسرائیل وارد منطقه رمله در فلسطین خواهند شد (وَ سَتُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى يَنْزِلُوا الرَّمْلَةَ). البته بعد از وقوع خسف جابیه ـ حرستا در دمشق سوریه و قبل از حمله ترک ها به جزیرۀ الشام واقع در مناطق شمال شرقی سوریه، کشورهای غربی و رومی ها دچار اختلاف، قتل و چه بسا جنگ جهانی می‏گردند (هَرْجُ الرُّوم‏)؛ از همین رو اخوان الترک از این ضعف غربی‏ها و هرج الروم، کمال سوءاستفاده را برده و به مناطق جزیرۀ الشام در شمال شرق سوریه لشکرکشی و حمله نظامی خواهند کرد. از اینرو احتمال زلزله دمشق و به تعبیر صحیح‏تر "خسف جابیه ـ حرستا" خود علامتی مهم برای "هرج الروم" و احتمال جنگ بین غربی ها و غیرمسلمانان در آینده و قبل از ظهور خواهد بود. ترتیب حوادث فتنه شام قبل از ظهور بنابراین طبق احادیث صحیحه و موثق، ترتیب "حوادث قبل از ظهور" در منطقه شام، به نقل از امام علی و امام باقر در کتاب الغیبۀ نعمانی و الغیبۀ شیخ طوسی چنین است: 1. اختلاف الرمحان بالشام: اختلاف بین دو نیزه و دو جبهه مخالف هم (رایۀ الاصهب و رایۀ الابقع) در منطقه شام 2. رجفۀ بالشام: جنگ در منطقه شام یا احتمال زلزله در منطقه شام 3. البراذین الشهب المحذوفۀ: ورود ادوات نظامی و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح به صحنه فتنه شام 4. الرایات الصفر تحل بالشام: دخالت نظامیان پرچم های زرد رنگ در صحنه تحولات میدانی فتنه شام 5. ندا و صوت فتح از ناحیه دمشق: شنیده شدن بشارت فتح و پیروزی برای یکی از طرف های درگیر در فتنه شام 6. خسف جابیه ـ حرستا دمشق در سوریه: احتمال وقوع زلزله یا رانش زمین در اثر باران های سیل آسا یا حادثه ای سهمگین در اثر حمله نظامی با سلاح مرگبار یا انفجارهای قوی در زیر زمین؛ منجر به خسف و فرو رفتن در سطح زمین در محور جابیه-حرستا در دمشق سوریه 7. فرو ریختن بخش هایی از مسجد جامع اموی دمشق 8. مارقۀ تمرق من ناحیۀ الترک: خروج ساکنان نواحی هم‏مرز با ترک ها در منطقه شام 9. هرج الروم: اختلاف، فتنه و قتل و جنگ بین رومی ها و غربی ها 10. حمله اخوان الترک به جزیرۀ الشام: حمله ترک ها به مناطق شمال شرق (حسکه، رقه و دیرالزور) در سوریه 11. مارقۀ الروم در منطقه رمله فلسطین: ورود بخشی از غربی ها به صحنه تحولات فتنه شام با حضور نظامی در منطقه رمله (نزدیک بیت المقدس) در فلسطین 12. خروج سفیانی از وادی یابس در جنوب سوریه و تسلط بر دمشق[47] البته وی نیز بیش از 15 ماه بر منطقه شام، حکومت نخواهد کرد و سرانجام در جنگ با سپاه قدس امام مهدی، شکست خواهد خورد. دانلود فایل مقاله فتنه شام (سوریه) قبل از ظهور *مصطفی امیری، دانش آموخته حوزه علمیه قم منابع [1] . صافی گلپایگانی، منتخب الأثر في الإمام الثاني‏عشر، ج ‏3، ص 303. [2] . شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 461. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 216. [3] . نعمانی، الغیبۀ، ص 305. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 253. [4] . المقدسی، البدء و التاریخ، ج 2، ص 177. [5] . حنبلی، فرائد فوائد الفکر فی المهدی المنتظر، ص 299 [6] . مقدسی شافعی، عقد الدرر في أخبار المنتظر، ص 84. [7] . سفارینی نابلسی، اهوال یوم القیامۀ و علاماتها الکبری، ص 24. به نقل از: شوشتری، احقاق الحق، ج 29، ص 587. [8] . ر.ک: کورانی، معجم الاحادیث المهدی، ج 4، ص 121-123. [9] . نعمانی، الغیبۀ، ص 279. [10] . عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64 و 244. ج 2، ص 241. [11] . شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 442. [12] . شیخ مفید، الاختصاص، ص 255. [13] . شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 372. [14] . مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 212 و 237. [15] . ر.ک: جلال الدین علی الصغیر، علامات الظهور بحث فی فقۀ الدلالۀ و السلوک، ج 2، ص 161-164. رستمی، بررسی توصیفی و تحلیلی کتاب الغیبۀ شیخ طوسی، ص 61-65. آیتی، تاملی در نشانه های حتمی ظهور، ص 84. ری شهری، دانشنامه امام مهدی، ج 7، ص 100 و 125. [16] . در نسخه الاختصاص شیخ مفید، تعبیر مرج الروم، می‏باشد (شیخ مفید، الاختصاص، ص 255.) [17] . در نسخه تفسیر العیاشی، فإذا رأيت الترك جازوها فأقبلت الترك حتى نزلت الجزيرة، می‏باشد (عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64.) [18] . نعمانی، الغیبۀ، ص 279. شیخ مفید، الاختصاص، ص 255. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 442. عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 237. [19] . در این کتاب نفیس و گرانبها، اصل پنجم احیاء شده از "اصول اربعمائه" شیعه، اصل جعفر بن محمد بن شرع حضرمى است؛ اين اصل، چهار نوع اخبار دارد. از جمله آن: اخبار و احادیث جعفر شرع حضرمی از ابراهيم بن جبير از جابر جعفى از امام باقر که بخشی از محتوای آن چنین است: جَعْفَرٌ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: قَالَ لِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ: ضَعْ خَدَّكَ الْأَرْضَ، وَ لَا تُحَرِّكْ رِجْلَيْكَ حَتَّى ... . (عدۀ محدثین، اصول الستۀ عشر طبع دار الحدیث، ص 248.) [20] . مقدسی شافعی، عقد الدرر في أخبار المنتظر، ص 124 و 79. [21] . ابن صباغ مالکی، الفصول المهمۀ، ج 2، ص 1131. [22] . ابن منظور، لسان العرب، ج 2، ص 452. [23] . شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463. [24] . نعمانی، الغیبۀ، ص 279. مفید، الاختصاص، ص 255. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 442. عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 237. [25] . ن.ک: الهی نژاد، نمادگرایی در نشانه های ظهور، فصلنامه مشرق موعود، ش 38. [26] . عذاب هرگاه واقع شود، فرقی بین گناهکار و دیگران نیست: النَّقِمَة إِذَا نَزَلَتْ لَمْ يَكُنْ لَهَا عَمَّنْ قَارَبَ الْمُذْنِبَ، دِفَاعٌ. (کلینی، الکافی، ج 2، ص 375.) درحالیکه در حدیث، رجفۀ فقط عذاب برای کافرین توصیف شده است. [27] . جابیه: قریۀ من اعمال دمشق و احد بوابات دمشق (حموی، معجم البلدان، ج 2، ص 91.) [28] . حرستا: قرية كبيرة عامرة وسط بساتين دمشق ... تقع شمال مدینۀ دمشق. (حموی، معجم البلدان، ج 2، ص 241 و 359.) [29] . سوره اسراء، آیه 5. [30] . مجلسی، بحارالانوار، ج 57، ص 216. [31] . سوره اسراء، آیه 8. [32] . قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 14. مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 46. [33] . ر.ک: نعمانی، الغیبۀ، ص 305. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 461. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 216 و 253. نعمانی، الغیبۀ، ص 279. شیخ مفید، الاختصاص، ص 255. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 442. عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 237. [34] . قَبْلَ قِیامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ: السُّفْيَانِي (شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 652.) [35] . سفیانی، مورد حمایت غربی ها است: يُقْبِلُ السُّفْيَانِيُّ مِنْ بِلَادِ الرُّومِ مُنْتَصِراً فِي عُنُقِهِ صَلِيبٌ وَ هُوَ صَاحِبُ الْقَوْمِ. (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463.) [36] . سفیانی، مورد حمایت یهود است: إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا (سوره اسراء، آیه 8)، يَعْنِي إِنْ عُدْتُمْ {الیهود}بِالسُّفْيَانِيِّ عُدْنَا بِالْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّد. (قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 14. مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 46.) [37] . آل فلان قبل از ظهور بر عربستان حکومت می‏کنند: يَا زُرَارَةُ لَا بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلَامٍ بِالْمَدِينَةِ ... يَقْتُلُهُ جَيْشُ آلِ بَنِي فُلَان. (کلینی، الکافی، ج 1، ص 337.)‏ و سفیانی به عنوان همپیمان خاندان آل فلان حاکم در عربستان است: فَيَبْتَدِرُ الْحَسَنِيُّ إِلَى الْخُرُوجِ فَيَثِبُ عَلَيْهِ أَهْلُ مَكَّةَ فَيَقْتُلُونَهُ وَ يَبْعَثُونَ بِرَأْسِهِ إِلَى الشَّامِيِّ ... وَ يَبْعَثُ الشَّامِيُّ عِنْدَ ذَلِكَ جَيْشاً إِلَى الْمَدِينَة (کلینی، الکافی، ج 8، ص 225.). این هماهنگی بین آل فلان و سفیانی در به شهادت رساندن سید حسنی، نفس زکیه قبل از ظهور می‏باشد (ر.ک: آیتی، تاملی در نشانه های حتمی ظهور، ص 234.) و حاکی از ارتباط عمیق خاندان حاکم در عربستان با حاکم دمشق سوریه در منطقه شام دارد که متعاقب شهادت نفس زکیه، شامی (سفیانی) لشکر نظامی خود از منطقه شام را به مدینه اعزام می‏کند ولی در منطقه بیداء، خسف خواهد شد. [38] . يَخْرُجُ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِس‏ (شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 651.). وادی یابس، منطقه حوران واقع در درعا در جنوب غربی سوریه در مرز بین اردن و سوریه است. (حموی، معجم البلدان، ج 5، ص 424. کورانی، معجم الاحادیث الامام المهدی، ج 2، ص 258.) [39] . أَرْضُ الشَّامِ ... يَخْتَلِفُونَ ... عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ: رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِيِّ ... فَيَقْتَتِلُونَ (نعمانی، الغیبۀ، ص 280.). [40] . ثَلَاثَةُ بِالشَّامِ كُلُّهُمْ يَطْلُبُ الْمُلْك‏ (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463.) [41] . السُّفْيَانِيُّ ... يَسْتَوِيَ‏ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْق‏ (نعمانی، الغیبۀ، ص 306. و مشابه آن: شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 651.) این عبارت، حاکی از قدرت رسانه ای حامی سفیانی و زمینه سازی برای به قدرت رسیدن وی می‏باشد و در راس آن از حمایت قوی رسانه های غربی برخوردار است: السُّفْيَانِيُّ ... فِي عُنُقِهِ صَلِيبٌ (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463.) [42] . تَكُونُ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ كُلَّمَا سَكَنَتْ مِنْ جَانِبٍ طَمَّتْ مِنْ جَانِبٍ، فَلَا تَتَنَاهَى حَتَّى يُنَادِيَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: إِنَّ أَمِيرَكُمْ فُلَانٌ (مقدسی شافعی، عقدالدرر فی اخبار المنتظر، ص 75.). لَا يَظْهَرُ الْقَائِمُ حَتَّى يَشْمَلَ النَّاسَ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ يَطْلُبُونَ الْمَخْرَجَ مِنْهَا فَلَا يَجِدُونَهُ (نعمانی، الغیبۀ، ص 279. شیخ حر عاملی، اثبات الهداۀ، ج 5، ص 368.). بنابراین فتنه شام طولانی و تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت. [43] . ن.ک: نعمانی، الغیبۀ، ص 280. شیخ مفید، الاختصاص، ص 255. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 237. [44] . الإختلاف بين أمراء العرب و العجم، فلا يزالون يختلفون الى أنّ يصير الأمر إلى رجل من ولد أبي سفيان (محدث نوری، کشف الاستار عن وجه الغائب، ص ‏221. صافی گلپایگانی، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر، ج 2، ص 167.) [45] . وَ يَجِيئُكُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِيَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْح‏ ... و سَيُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْكِ (نعمانی، الغیبۀ، ص 280. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1157.) [46] . وَ يَجِيئُكُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِيَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْح ‏... و سَتُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ (نعمانی، الغیبۀ، ص 280. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1157.) [47] . ر.ک: نعمانی، الغیبۀ، ص 305. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 461. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 216 و 253. نعمانی، الغیبۀ، ص 279. شیخ مفید، الاختصاص، ص 255. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 442. عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 237.
لینک ثابت
خبرگزاری شبستان: کتاب‌های "ملاحم و فتن" دسته‌ای از منابع حدیثی است که به اوضاع آخرالزمان و ظهور امام عصر(عج) می‌پردازد. البته این مبحث در میان شیعه غالبا با عنوان ملاحم و در میان اهل سنت بیشتر با عنوان فتن تعبیر شده و هر دو فرقه کتاب‌های خود را به همین نام ها خوانده‌اند. سید بن طاووس (م ۶۶۴) عالم شیعی با استفاده از کتاب‌های فتن اهل سنت کتاب "التشریف بالمنن" معروف به "الملاحم و الفتن" را جمع آوری کرده است. کتاب حاضر- که در نگاه نخست بخش عمده آن درباره آخرالزمان شناسی و نشانه‌های ظهور به نظر می‌آید- در دیدگاه محدثان و عالمان شیعه، پس از سید اهمیت فراوانی یافته است و از احادیث آن به مثابه روایاتی درباره علامت‌های ظهور بهره برده‌اند. علامه مجلسی روایات الفتن را به نقل از ابن طاووس گزارش کرده و دیگر محدثان بعدی نیز چنین کرده‌اند. سید در این کتاب حدود ۴۲۵ تا ۴۵۰ روایت را نقل کرده است که از این روایت‌ها تنها حدود ۱۷۰ روایت به بحث مهدویت و نام و اوصاف مهدی(عج)، نشانه‌های ظهور، مدت زمان حکومت، اوصاف حکومت و یاران حضرت مهدی(عج) می‌پردازند. در این مجال قسمت هایی از این کتاب گرانقدر مهدوی را متذکر می شویم. نعيم از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روايت کرده که فرمود: بنی قنطورا در زميني که آن را بصره يا بصيره مي گويند مي آيند و وارد نهري مي شوند که آن را دجله مي گويند و داراي نخل است مردم (بصره؟) سه فرقه خواهند شد: فرقه اي ملحق به اصل خود شده هلاک مي شوند و فرقه اي بر عليه خود شروع کرده کافر خواهند شد و فرقه اي هم اهل و عيال خود را پشت سر قرار داده با آنها (بنوقنطورا) مي جنگند و خدا آن ها را فاتح مي کند. نعيم از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: اهل بصره به سه فرقه تقسيم مي شوند: فرقه اي متوقف مي شوند و فرقه اي در محلي که گياهان خوش بوئي دارد به پدران خود ملحق خواهند شد و فرقه اي به شام ملحق مي شوند و اين بهترين فرقه خواهند بود. ابو هريره گويد: چشمان آن گروه چون وزغ (حيواني است شبيه به سوسمار) است و صورتشان نظير سپر، بين دجله و فرات زد و خوردي مي کنند و زد و خوردي در مرج حمار مي کنند و زد و خوردي هم در دجله خواهند کرد به طوريکه در اول روز براي عبور بشام صد دينار و در آخر روز بيشتر لازم است. بريده از پدرش از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قومي ترک و عريض صورت و کوچک چشم که صورتشان چون سپر خواهد بود امت مرا سه مرتبه تا جزيره العرب ميرانند، در مرتبه اول از فرار، نجات پيدا مي کنند و در مرتبه دوم بعضي هلاک شده و بعضي نجات خواهند يافت و در مرتبه سوم ريشه کن مي شوند، قسم بان خدائي که جان من در دست اوست که مال هاي سواري خود را به ستون هاي مسجد مسلمين مي بندند. نعيم ز عبدالله بن عمر نقل کرده که گفت: نزديک است که بني قنطورا (گروه ترک يا سودان) شما را از خاک عراق خارج کنند، من گفتم: بعد از آن برمي گرديم؟ گفت: تو اين آرزو را داري؟ گفتم: آري گفت: بلي براي شما زندگي خوبي خواهد بود. ابن ذي الکلاع ميگويد: من نزد معاويه بودم که قاصدي از ارمنيه آمد (و نامه اي آورد معاويه آن را خوانده و درغضب شد و کاتب خود را احضار کرده گفت: جواب نامه اورا بنويس قوم ترک به اطراف خاک تو حمله کرده اند، تو مردي را بطلب آن ها فرستاده اي و او را گرفته اند مادر به عزايت بنشيند اين عمل را اعاده مکن و آن ها را به چيزي تحريک منما و چيزي از آن ها اخذ مکن، زيرا من از رسول خدا(ص) شنيدم که مي فرمود: ملت ترک به زودي ملحق مي شوند به محلي که گياه خوش بو دارد. مکحول از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قوم ترک را دو خروج خواهد بود: اول براي تخريب آذربايجان دوم به سرعت وارد شط فرات خواهند شد. کعب گويد: ترک با سرعت وارد نهر فرات مي شوند مثل اينکه من مال هاي سواري زرد رنگ آن ها را مي بينم که در کنار شط فرات صف زده اند. نعيم از پيغمبر کرم(ص) روايت کرده که فرمود: خدا مرضي بر مال هاي سواري آنها مي فرستند تا هلاک شوند، (و خود آن ها به جهت پياده ماندن) خواهند مرد و قرباني بزرگ خدا در ميان آن ها است و بعد از آن هم ترکي نخواهد بود. ابن مسعود مي گويد: مثل اينکه من، قوم ترک را مي بينيم که بر اسب هاي تيزگوش ترکي . عبدالله بن عمرو بن عاص گويد: نزديک است که بني قنطورا (ملت ترک) از خاک عراق برشما خروج کنند: گفتم بعدا ما بر مي گرديم؟ گفت: برگشتن براي شما محبوب تر است، شما برمي گرديد و زندگي خوب خواهيد کرد. حسن از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روايت کرده که فرمود: يکي از علائم قيامت آن است که با قومي که صورتشان چون سپرهاي آهنين است قتال نمائيد و با آن گروهي که نعل آنها از مو باشد جنگ کنيد. طايفه اول را که ترک باشند ديديم و طايفه دوم را که کردها باشند مشاهده کرديم. حذيفه گويد: نزديک است که عجم جلوگيري نمايد و براي اهل عراق درهم و قفيزي نيايد و نزديک شده که روم جلوگيري کند و براي اهل شام دينار و طعامي نرسد. ابو هريره از پيغمبر خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قيامت قيام نمي کند تا اينکه شما با قومي که صورت هاشان چون سپر است قتال کنيد، قيامت به پا نخواهد شد تا شما با گروهي که نعلشان از مو باشد بجنگيد. حسن مي گويد: در سنه (67) گراني خواهد شد، در سنه (68) موت فراوان شروع مي شود. درسنه (69) اختلاف پيدا مي شود، در سنه (70) مردم غارت مي شوند بعد از سنه هفتاد به وسيله مردي از اهل بيت من به نحوي شادماني شروع مي شود که بخشش و ثمرات تقليل پيدا مي کند و تجارت مردم با وعده انجام مي گيرد، حذيفه گفت: حال آن مردم چگونه خواهد بود؟ فرمود: رحمت خدا و دعوت پيغمبر شما شامل حال آنها مي شود. جبير بن نفير مي گويد: به رسول خدا(ص) گفتند: ما را از آينده خبر بده، فرمود: شما را مطلع مي کنم که بعد از نبي شما چند سالي اختلاف واقع مي شود، در سنه (133) شخص دانا به فرزند خود خوشحال نمي شود، در سنه (150) کفار ظهور مي کنند، در سنه (160) خواروبار دو سال را ذخيره کنيد، در سنه (166) النجا النجا در سنه (170) تا (180) تاج و تخت از دست ملوک گرفته مي شود، در سنه (190) اهل معصيت دچاربلا خواهند شد، در سال (192) سنگباران، به زمين فرو رفتن، مسخ و زنا شروع مي شود، در سنه (200) قضا يعني عذابي که مردم در بازارهاي خود سکته کنند شيوع پيدا مي کند. جبير بن نفير از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روايت کرده که فرمود: اصحاب من تا پنج سال بعد از من اختلاف نموده و بعضي بعض ديگر را مي کشند، در سال (125) جزع و فزع شديدي خواهد بود و بني اميه خليفه اي را مي کشند، در سنه (133) اگر يکي از شما بچه سگ را تربيت کند بهتر است از اينکه (فلان) بچه را تربيت نمايد، در سنه (150) کفار ظهور مي کنند، در سال (160) مردم دچار گرسنگي يک ساله و يا دو ساله می شوند، کسي که آن موقع را درک کند لازم است که خواروبار ذخيره کند، شهابي از طرف مشرق به مغرب سقوط مي کند و صداي شديدي (بلند مي شود) که همه کس آن را مي شنود، در سنه (166) کسي که از مردم طلبکار باشد بايد طلب خود را حاصل کند، کسي که دختري دارد بايد شوهر دهد، کسي که عزب باشد بايد از ازدواج خودداري نمايد کسيکه زن دارد بايد از او کناره گيري کند، در سنه (170) تاج و تخت پادشاهان گرفته مي شود، در سال (180) بلا دچار مردم مي شود، در سنه (190) فتنه به پاخواهد شد، در سال (200) قضا شروع مي شود. کعب مي گويد: خلافت بني اميه صد سال خواهد بود و شهرهائي بنا مي کنند و مدت شصت سال و چندي خلافت آنها چون ديواري آهنين است که کسي نمي تواند قصد آن کند تا اينکه خودشان آنرا ريشه کن نمايند و بعدا که مي خواهند آن را تشييد کنند نمي توانند، هر چه آن (ديوار آهنين خلافت) را از ناحيه اي مرتفع و بلند مي کنند از ناحيه ديگري ويران خواهد شد تا اينکه خدا آنها را هلاک نمايد، بني اميه به (م) افتتاح و به (م) هم ختم مي شوند (زيرا حرف اول نام معاويه که اولين خليفه بني اميه است و حرف اول نام مروان که آخرين خليفه آن ها بوده ميم است) پس دوران سنگ آسياي آنها به پايان خواهد رسيد و (ستاره) سلطنت آنها سقوط خواهد نمود، سلطنت آنها سقوط نمي کند تا اينکه خليفه اي از آنها خلع شود و آن دو شتر کشته شوند، و حمار اصهب جزير - که شيطان و بدترين مردم از خوف، با او خواهند بود - يعني مروان کشته خواهد شد، (همان مروانيکه) ويران شدن شهرها و انقلاب و آشوب به دست او خواهد بود. ابو هريره از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: عنقريب امت من نظير امم سابقه گرفتار خواهد شد. مردي گفت: يعني آنطور که فارس و روم رفتار کردند؟ فرمود: مگر مردم غير از اينها هستند. کعب مي گويد عيسي بن مريم در حاليکه جوان قرمز رنگي باشد درب دروازه شرقي دمشق مناره نازل مي شود و دو ملک آن حضرت را با دو کتف خود حمل مي کنند، نفس و بوي آن حضرت را هيچ کافري درک نمي کند مگر اينکه خواهد مرد، زيرا که نفس آن حضرت تا آنجاکه چشم کار کند مي رسد، موقعي که دجال نفس آن حضرت را درک نمايد نظير شمع آب شده مي ميرد. بعد از آن عيسي بن مريم(ع) به سوي مسلمان هائي که در بيت المقدس هستند مي رود و آنها را از قتل دجال آگاه مي نمايد و پشت سر امير مسلمين، نماز مي خواند، سپس حضرت عيسي براي آن ها نمازي مي خواند که آن نماز فتنه خواهد بود و مابقي نصارا تسليم مي شوند و عيسي(ع) (در آنجا) اقامت نموده به کار خود ادامه مي دهد و آن ها را به درجات بهشتي بشارت خواهد داد. حارث بن عبدالله از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: موقعي که عيسي بن مريم(ع) (از آسمان) نزول کند و دجال را بکشد مردم شاد و خوشحال شده آن شب را تا صبح احيا مي گيرند و بعد از خروج دجال مدت چهل سال تقويت مي شوند، در آن زمان احدي نخواهد مرد و کسي مريض نخواهد شد، شخص به گوسفندان و حيوانات خود مي گويد: برويد و در مکان کذا و کذا بچريد و در فلان ساعت باز آئيد، حيواناتي که بين زراعت ديده مي شوند از خوشه آن نمي خورند و به اسم خود شاخه آن ها را نمي شکنند؟ مار و عقرب ها ظاهر مي شوند و احدي را اذيت نمي کنند و کسي هم مزاحم آن ها نمي شود، حيوانات درنده درب خانه ها اقامت مي کنند و طعام مي طلبند و احدي را اذيت نمي کنند، يک من يا يک چارک گندم يا جو را که شخصي در زمين بپاشد بدون اينکه وسائل زراعتي را بکار ببندد هفتصد (من) يا هفتصد چارک عائد او مي شود
لینک ثابت
سؤال:طبق احادیث در دورة آخر الزّمان چه افرادی در جامعه حکومت خواهند کرد و آن افراد در کدام دیار حاکمند؟ جواب: اگر مراد از آخر الزّمان، قبل از ظهور حضرت ولی عصر(عج) می باشد یا بعد از ظهور؟ به یقین نمی تان گفت که قبل از ظهور چه حوادثی پیش خواهد آمد و چه افرادی در جامعه حکومت خواهند کرد. در روایات آمده است که باید آنقدر حکومت های رنگارنگ در جهان تأسیس شود و مرام ها و احزاب فریبنده به وجود اید تا نهایتاً بی لیاقتی آن ها ثابت شود و بشر از آن ها مأیوس گردد و تشنة اصلاحات خدایی شود و برای پذیرفتن حکومت توحید آماده گردد. سؤال:طبق احادیث در دورة آخر الزّمان چه افرادی در جامعه حکومت خواهند کرد و آن افراد در کدام دیار حاکمند؟ جواب: اگر مراد از آخر الزّمان، قبل از ظهور حضرت ولی عصر(عج) می باشد یا بعد از ظهور؟ به یقین نمی تان گفت که قبل از ظهور چه حوادثی پیش خواهد آمد و چه افرادی در جامعه حکومت خواهند کرد. در روایات آمده است که باید آنقدر حکومت های رنگارنگ در جهان تأسیس شود و مرام ها و احزاب فریبنده به وجود اید تا نهایتاً بی لیاقتی آن ها ثابت شود و بشر از آن ها مأیوس گردد و تشنة اصلاحات خدایی شود و برای پذیرفتن حکومت توحید آماده گردد. حضرت صادق(ع) فرمود: تا همة اصناف مردم به حکومت نرسند، صاحب الأمر (عج) قیام نمی کند. برای این که وقتی حکومتش را تشکیل داد، کسی نگوید: اگر ما هم به حکومت می رسیدیم، با عدالت رفتار می کردیم.[۱] امام باقر(ع) فرمود: دولت ما آخرین دولت است. هر خاندانی که لیاقت حکومت داشته باشند، قبل از ما به حکومت می رسند، تا وقتی حکومت ما تأسیس شد و رفتار آن را دیدند، نگویند: ما هم اگر به حکومت رسیده بودیم مانند آل محمد(ص) عمل می کردیم و این است معنای آیة والعاقبة للمتّقین.[۲] حوادث بعد از ظهور، یکی از مسائلی که جزء اعتقادات شیعیان محسوب می شود، رجعت می باشد. علامة مجلسی ره در بحارالانوار، در این خصوصو به آیات و روایاتی استناد می کند. از جمله مباحث مطرح در زمان رجعت، دولت آل محمد(ص) می باشد. روایاتی در این خصوص آورده شده است، که به بعضی اشاره می کنیم: حسن بن شاذان واسطی گفت: نامه ای به محضر امام رضا(ع) نوشتم و از ناسازگاری و تعدّی مردم واسط که از پیروان عثمان بودند، و به من آزار می رساندند، شکایت نمودم. امام(ع) مرقوم فرمود: خداوند متعال از دوستان خود عهد و پیمان گرفته که در دولت باطل صبر پیشه سازند، بنابراین شما هم به حکم پروردگارت صبر کن، که چون سرور مردم [امام زمان(عج)] قیام کند، پیروان باطل را از قبر بیرون آورده و انتقام دوستان مظلوم ما را از آن ها بگیرد. در آن زمان است که می گویند: چه کسی ما را از گورمان بیرون آورد؟ این است آن روزی که خداوند وعده داده و فرستادگان خداوند راست گفتند.[۳] حتی این مسئله در زیارت های مختلف نیر مشاهده می شود. در زیارت جامعة کبیره که شیخ صدوق ره در کتاب من لا یحضره الفقیه آن را به سند خود از موسی بن عبدالله نخعی از امام علی النقی(ع)، روایت کرده است، در فقره ای از زیارت مزبور می خوانیم که: ... و یحشرفی زمرتکم و یکدّ فی رجعتکم و یملّک فی دولیتکم...؛ یعنی خداوند مرا از آنان قرار دهد که از آثار شما (اهلبیت عصمت(ع)) پیروی می کند، و از راه شما می رود، و با هدایت شما هدایت می یابد، و در جمعیّت شما برانگیخته می گردد، و در رجعت با شما به دنیا بازگشت می کند، و در دولت شما به ریاست و دولت می رسد و در راحتی شما به شرافت نائل می گردد، و در روزگار (دولت شما) قدرت به هم می رساند، و فردا چشمش با دیدن شما روشن می شود. نیز در زیارت وداع فرمود : مکّننی فی دولتکم و أحیانا فی رجعتکم؛ یعنی خداوند مرا در دولت شما(آل محمد(ص)) قدرت دهد، و به هنگام بازگشت شما به دنیا زنده کند. حتی در کتاب تهذیب شیخ طوسی این روایت هم از شیخ صدوق نقل شده است و نیز در زیارت أربعین که از امام صادق(ع) روایت شده آمده است: من گواهی می دهم که مؤمن به شما هستم و به احکام دین خود و پایان اعمالم یقین به رجعت شما دارم.۱[۴] لذا در روایتی از کتاب منتخب البصائر به سند خود از محمد بن مسلم روایت می کند که از حمران بن امین... شنیدم که می گفت: از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمود: نخستین کسی که قبرش شکافته یم شده و زنده می شود و به دنیا بر می گردد، حسین بن علی(ع) است.[۵] شبیه به این روایت، روایتی است که حمران بن امین از امام باقر(ع) نقل کرده است که فرمود: اوّل کسی که در رجعت به دنیا بر می گردد، امام حسین(ع) است، آنحضرت چندان سلطنت می کند که از پیری ابروانش روی دیدگانش را می گیرد.۲[۶] و نیز در روایت دیگری حمادبن عیسی از بکیر بن اعین به سند خود از امام باقر(ع) روایت می کند که فرمود: پیغمبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) (برای سلطنت) به دنیا رجعت می کنند.[۷] در روایت دیگری امام صادق(ع) فرمود: آری والله خداوند از زمان آدم تا پیامبر خاتم(ص) هر پیغمبری را که مبعوث گردانید، دوباره به دنیا بر می گرداند، تا در رکاب حضرت علی(ع) جهاد کنند. اتفاقاً در تفسیر عیاشی این روایت به سند دیگر هم از فیض بن ابی شیبه نقل شده است.[۸] این ها روایاتی است که به صورت کلّی از ائمه معصومین(ع) وارد شده است و ما از جزئیات حکومت آن ها و این که دقیقاً در کدام دیار حکومت کنند بی اطّلاعیم. از این به بعد نامه های خود را به آدرس مستقیم، قم - دفتر تبلیغات اسلامی حوزة علمیه- واحد پاسخ به سؤالات ارسال فرمائید. [۱] علامه مجلسی ره، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۲. [۲] همان، حدیث ۵۸. [۳] یس (۳۶) آیة ۵۲. [۴] علامه مجلسی ره، ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار (مهدی موعود) باب ۳۴، ص ۱۱۸۶ - ۱۲۳۷ با اقتباس و تلخیص و آیت الله ابراهیم امینی، دادگستر جهان،ص ۲۴۰ ـ ۲۴۵. [۵] ترجمة بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۱۸۶ (چاپ دارالکتب الاسلامی). [۶] همان، ص ۱۱۹۰. [۷] همان، ص ۱۱۸۷. [۸] همان، ص ۱۱۸۹.
لینک ثابت
فتادن آشوب میان کردها و جداشدن آنان از عربها و پدیدآوردن دولتی جداگانه و برافراشتن پرچمی ویژۀ آن در کردستان عراق از نشانه های نزدیک شدن زمان ظهور امام مهدی(علیه السّلام) است. تاریخچۀ کردها کُردها مردمانی آریایی می باشند که بیشترشان در شمال غربی خاورمیانه، برابر کوههای تورس و اگرس، در کردستان ایران، عراق، ترکیه و سوریه، زندگی می کنند، و بیشترشان مسلمان، و دیگرانشان از ایزدیها، یارسان (اهل حق)، مسیحیان و یهودیها می باشند(1). جنبش خود گردانی و جدایی میان کردها بی گمان، کردهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه همواره از گذشته تا کنون راهی برای رسیدن به همبستگی میان خُودشان و خودگردانی و جداشدن از پارسیان، عربها و ترکها می جسته اند، ولی برای بودنشان در کنار گروههای چیره بر آنان و پیشگیرنده از جداییشان، به خاسته شان دست نیافته اند، و چنان که می دانید، کردهای عراق از سالها پیش می خاهند فرمانروایی ای کردی در سرزمین کردستان جدا از فرمانروایی عراق پدید آورند و بر شهر کرکوک که نفت خام فراوانی دارد، چیره شوند و آن جا را پایتخت دولتشان کنند، و بغداد با این کار سخت ناسازگاری می کند و آنکارا و تهران می ترسند که جدایی کردهای عراقی جنبش خودگردانی میان کردهای ترکیه و ایران را شعله ور کند. از برخی روایات اسلامی بهره گرفته می شود که کمی پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، کردهای عراقی از عربهای عراقی جدا می شوند، و دولت جداگانه ای پدید می آورند و پرچم ویژۀ آن را در سرزمین کردستان عراق برمی افرازند، و این نیست مگر از ناتوانی دولت عراق در آن زمان و سرگرم بودنش به بسیاری از دشواریهای درونی و بیرونی و چیره نبودش بر جنبشهای جدایی گرایانه از سوی کردها، و گمانی نیست در آن که این جداشدن کردها را زیان می رساند و سودشان نمی دهد، و پایدار نمی ماند مگر زمانی کوتاه که سرزمینها و گروهها در آن، در آشوبها و جنگها فرو رفته اند. از هِشام پسر سالم روایت شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود: این فرمان نمی شود تا آن که دسته ای از مردم نماند مگر آن که بر مردم فرمانروا گردیده است، تا گوینده ای نگوید: بی گمان، اگر ما فرمانروا می شدیم، برابری می ورزیدیم. سپس برپاکنندۀ راستی و برابری برمی خیزد(2). «فرمان» در این روایت، همان فرمان خدا به برپاکردن راستی و برابری با دست قائم(علیه السّلام) است. از یحیی پسر سالم روایت شده است که ابو جعفر باقر(علیه السّلام) فرمود: دارندۀ این فرمان (امام مهدی) کوچکترین ما در سال، و پنهانترین کس از ما است. گفتم: آن فرمان کی خاهد شد؟ فرمود: هر گاه سواران در پیمان بستن با پسر جوان بروند، پس، هنگام آن رویداد، هر شاخداری پرچمی را برمی افرازد؛ پس، چشم به راه گشایش باشید(3). «فرمان» در این حدیث، همان فرمان خدا به برپاکردن راستی و برابری است، و «دارندۀ این فرمان» قائم(علیه السّلام) می باشد که به جایگاه امامت رسید، در حالی که پنج سال داشت، و کمسالترین از میان امامان دوازده گانه(علیهم السّلام) بود، و «صِیصِیَة» -در نوشتار عربی حدیث- «شاخ» است، مانند شاخ گاو و آهو، و آن در این جا اشاره به هر چیزی است که با آن بازداشته می شود، از نیرو و جنگ افزار، و نمی دانیم «پسر جوانی» که سواران در همپیمان شدنش می روند، چه کسی است، و شاید وی واپسین کسی است که پیش از امام مهدی(علیه السّلام) در حجاز و سرزمینهای پیرامونش فرمانروایی می کند. پس، هر گاه چنان شود که گفتیم، می تواند مقصود از او همان ولی عهد کنونی محمّد پسر ملک سلمان در کشور عربستان سعودی باشد، و خداوند داناتر است. امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود: ای جابر، هر گاه ناقوس بانگ زند، و کابوس فشار آورد، و گاومیش سخن بگوید، هنگام آن رویدادها، شگفتیها و چه شگفتیهایی خاهند بود! هر گاه آتش در بُصْری بدرخشد، و پرچم عثمانی در درۀ سیاه(4) پدیدار شود، و بصره آشفته گردد و برخی از آنان بر برخی دیگر چیره شوند، و هر گروهی به دیگری بگراید، و لشکرهای خراسان جنبش کنند، و شعیب تمیمی(5) پسر صالح از درون تالقان بجوشد(6)، و برای سعید شوشی در خوزستان پیمان بسته شود، و برای بلندقدان و تناوران کُرد پرچم برافراشته شود...(7). چنین می نماید که سخن امام علی(علیه السّلام): «بلندقدان و تناوران کُرد» اشاره کننده به کردهایی باشد که در بخشهای کوهستانی عراق، مانند سلیمانیّه و پیرامونش، جای دارند؛ زیرا آنان در سنجش با کردهایی که در بخشهای ناکوهستانی، مانند اربیل و کرکوک و پیرامونشان، زندگی می کنند، بلندقدتر و تنومندترند، و خداوند داناتر است. پدیدارشدن آشوب شهرزور میان کردها امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود: ... آشوب به عراق باز می گردد، و آشوب شَهْرِزُور آشکار می شود، و آن آشوب کر و ناخُشی بزرگتر و ناخُشی فراگیر سیاه است...(8). بنا بر آن چه هویداست، مراد از بازگشت آشوب به عراق همان چیره شدن اصهب مروانی و پیروانش از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش بر این سرزمین است، و آشکارشدن آشوب شهرزور همان افتادن ناسازگاری و درگیری میان کردهای طالبانی در سلیمانیّه و بخشهای وابسته به آن با کردهای بارزانی در اربیل و بخشهای وابسته به آن می باشد، بر سر آشکارکردن برگزیدن سلیمانیّه مرکزی برای اقلیم کردستان، و نیز افتادن ناسازگاری و درگیری میان کردهای طالبانی در سلیمانیّه با دولتمردان اصهب مروانی در بغداد است، برای آشکارکردن جدایی سرزمین سلیمانیّه و بخشهای وابسته به آن از عراق، و خداوند داناتر است. سلیمانیّه شهری در کردستان عراق و نزدیک مرزهای باختری ایران است که در دره و دشتی که شهرزور نامیده می شد، ساخته شده است، و اکنون در جنوب خاوری سلیمانیّه شهرستانی با نام زُور یافت می شود، و کردهای سلیمانیّه و پیرامونش، برای همسایگیشان با ایران، به زبان فارسی سخن می گویند و به ایرانیان گرایش دارند. شایان یادآوری است که میان کردها در سرزمین کردستان عراق دو حزب سرور یافت می شوند: حزب دمکرات کردستان با رهبری مسعود بارزانی و پایگاهش شهر اربیل است، و حزب اتّحاد میهنی کردستان با رهبری جلال طالبانی و پایگاهش شهر سلیمانیّه است، و همواره میان این دو حزب همپیمانیها و ناسازگاریهایی بوده اند. همپیمانی کردها و پارسیان در جنگ ایران و عراق پس از بررسی در تاریخ کردها و پارسیان درمی یابیم که همواره میان این دو گروه همپیمانی و همبستگی ای بوده است، چنان که دیدیم شاه ایران محمّدرضا پهلوی از رهبر شورشیان کرد عراقی مُلّا مصطفی بارزانی در جنگ با احمد حسن بکر رئیس جمهوری عراق پشتیبانی کرده است، و نیز در جنگ عراق با ایران در روزگار صدّام، حزب اتّحاد میهنی کردستان عراق با رهبری جلال طالبانی از نیروهای نظامی ایرانی پشتیبانی کرد، و همچنان به زودی خاهیم دید که میان کردها و پارسیان در جنگ با اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره(9) و عراق(10) و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان، همپیمانی روی خاهد داد. پسر مُنادِی گفت که ابو سلیمان عبدالله جُوالِقِی پسر جَرِیر خبر داد او را از مردی اهل کتاب(11) که وی آگاه کرد او را که دانیال پیامبر(علیه السّلام) در کتابش یاد کرده است: ... سپس میان فرماندهان عجم (پارسیان) دشمنی و ناسازگاری می افتد ... و اصهب با یاری برمی شورد، و جَحّافِی در استخرِ پارس برمی شورد ... و مردی از انبار بر جحّافی برمی شورد، پس، جحّافی همراه کردها با وی می جنگد، به گونه ای که کشته ها میان آنان فراوان می شوند...(12). بر کسی که در اخبار آشوبها و نبردهای پرکشتار در آخرالزّمان پژوهشی دارد، پوشیده نیست که این سخنانی که پسر منادی با سندهایش از کتاب دانیال نقل کرده است، به راستی از احادیث اسلامی، به ویژه سخن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله)، می باشند، ولی آمیخته با برخی نادرستها گردیده و به کسی جز گوینده اش نسبت داده شده اند، و بی گمان، در این جا آن چه از آنها درست و سازگار با دیگر خبرهاست را روایت کرده ایم. شایان یادآوری است، کمی پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، اصهب مروانی با پیروانش از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش در سرزمین جزیره برمی شورد و با یاری برخی دولتهای عربی، غربی و ترک، مانند عربستان سعودی، آمریکا و ترکیه، بر کشور عراق چیره می شود، و در پی آن رویداد، جنگی میان پارسیان و عربها روی می دهد که در این جنگ، کردهای ایران و عراق و پارسیان همپیمان و همدست می شوند. بنا بر آن چه هویداست، مراد از «جَحّافِی»(13) در این پیشگویی، مردی نیشابوری است که سومین رهبر انقلاب ایران در روزگار کنونی ما می باشد و در برخی روایات اسلامی به وی مَرْوَزِی گفته شده است یا او واپسین رئیس جمهوری در ایران می باشد، و گمان می کنم، مردی که از انبار بر جحّافی برمی شورد، همان عَوْف سُلَمِی یادشده در احادیث اسلامی است، و خداوند داناتر است. بدان که «عَجَم» نامی برای همۀ مردمان ناعرب است، ولی چه بسیار عجم به کار می رود و با چیزی که همراه سخن می باشد، دانسته می شود که مقصود از آن همان پارسیان یا ایرانیان اند، چنان که در این حدیث آمده است.(14) «اِسْتَخْر» در روزگاران کهن شهری بزرگ در 60 کیلومتری شمال شرقی شهر کنونی شیراز (7 کیلومتری شمال تخت جمشید) بود که پس از سدۀ چهارم هجری قمری، با گسترش شیراز، از رونق آن کاسته شد، و رو به ویرانی نهاد، و اکنون نشانه ها و ویرانه هایی از آن در بخش مَرْوْدَشت در استان فارس مانده اند(15). «اَنْبار» از کهنترین شهرهای شناخته شده در عراق بر کنارۀ خاوری رود فرات بود، و اکنون نشانه ها و ویرانه هایی از آن در 68 کیلومتری باختر بغداد و 8-6 کیلومتری شمال باختری فَلُّوجَه مانده اند(16). فرودآمدن گرفتاریها و ناخُشیها بر کردها و سرزمینهایشان بی گمان، روایات اسلامی ای آمده اند که آشکار می کنند برای ما برخی گوشه های فرودآمدن گرفتاریها و ناخُشیها در آخرالزّمان بر کردها و بر سرزمینها و شهرهایی که در آنها بسیاری از کردهای سوریه، ترکیه و عراق در کنار دیگر گروهها زندگی می کنند، مانند: حلب، رقّه، رأس العین، نصیبین، موصل و بغداد. از عَمْر پسر سَعْد روایت شده است که امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) فرمود: قیامت بر پا نمی شود، مگر آن که چشم دنیا کنده شود، و سرخی در آسمان پدیدار شود، و آن اشکهای باربران عَرْش (تخت پادشاهی خداوند) بر زمینیان است، [و ](17) مگر آن که در آنان گروهی به هم پیوسته(18) پدیدار شوند که سوی فرزندانم فرا می خانند و ایشان از فرزندانم بیزارند. آنان گروه به هم پیوستۀ پستی اند که بهره ای از خوبی برایشان نیست، بر بدان چیره و برای بسیارزورگویان در آشوب افکننده و برای پادشاهان نابودگرند، در سرزمین سیاه از کوفه پدیدار می شوند، پیشی می گیرد بر آنان مردی سیاه رنگ(19) و سیاه دل (بسیارکینه توز) و کهنه دین (واپسگرا) که بهره ای از خوبی ندارد، دورگه، پست، تندخو و سختگیر است که دستان مادران بدکاره از بدترین نژاد او را دست به دست کرده اند، خدا نفرستد بر آنان باران را(20) در سال آشکارشدن پنهان شونده(21) از فرزندان من، دارندۀ پرچم سبز(22) و نشانۀ سبز. چه روزی است برای ناکام شدگان، میان انبار و هِیت(23)، آن، روزی است که در آن، ناخُشی کردها و فروشندگان(24)، ویرانی خانۀ فرعونها و جایگاه بسیارزورگویان و پناهگاه فرمانروایان ستمگر و مادر سرزمینها(25) و خاهر اِرَم دارای ستونها(26) خاهد بود. سوگند به سرور علی آن جا بغداد است. بهوش که دورکردن خداوند از مهربانیش بر نافرمانان بنی اُمیّه و بنی عبّاس می باشد...(27). شایان یادآوری است، این روایتی که که عَمْر اَشْهَلِی پسر سَعْد پسر مَعاذ آن را از امام علی(علیه السّلام)، در بیان برخی نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، روایت کرده است، بی گمان، در آن افزایش، کاستی، پیاپی آوردن، همانندنویسی و نادرست نویسی روی داده است، و ما آن را سازگار با آن چه در دیگر روایات اسلامی یافته ایم، درست کرده ایم، و از سخنانش آن چه را که پیچیده و دشوار بوده است، روشن کرده ایم. بدان که بی گمان، مراد از «قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد. مقصود از کندن چشم دنیا همان رفتن خُشیها و خُشمزگیهایش در آخرالزّمان برای روی دادن جنگها و آشوبها و فرودآمدن دلنگرانیها و ناشادمانیهاست، و سرخی ای که در آسمان آشکار می شود، همان سرخی ای است که در هوای فشردۀ پیرامون زمین، در پی درخشیدن بزرگ ستاره ای دنباله دار در آسمان و وزش تندبادی سرخ در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) پدید می آید، و فراخاندن سوی فرزندان علی(علیه السّلام) همان فراخاندن مردم به پیشوایی امامان یازده گانه از فرزندان امیر مؤمنان(علیه السّلام) است، و «سرزمین سیاه از کوفه» پیرامون آن جا از آبادیها و کشتزارهاست، و مراد از آن در این جا نجف می باشد، و مقصود از «فروشندگان» در این جا خَوارج آخرالزّمان اند که در روزگار ما گروههای تکفیری تروریستی نامیده می شوند، مانند بازماندگان حزب بعث و گروه داعش در عراق، و گفتار امام علی(علیه السّلام): «اِرَم دارای ستونها»، برگرفته از سخن خدای متعالی در قرآن کریم، سورۀ فجر، آیۀ 7: «إرم ذات العماد» می باشد، و ارم دارای ستونها -کاخهای افراشته و استوار- همان شهر دمشق پایتخت سوریه است. امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود: ... مردم سوی کفر باز می گردند. پس، هنگام آن رویداد، خداوند ویران کردن شهرها و سرزمینها را می آغازد ... مَوْصِل پس زیندگانش از گرسنگی و گرانی نابود می شوند ... حَلَب با آذرخشها ویران می شود...(28). امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم فرمود: گروههای مردم، بهوش که بی گمان، هر گاه سفیانی آشکار شود، برای وی نبردهایی بزرگ خاهند بود. پس، نخستین نبرد در حِمْص(29)، سپس در حَلَب(30)، سپس در رَقَّه(31)، سپس در آبادی سابا(32)، سپس در رَأْسُ الْعَیْن(33)، سپس در نَصِیبِین(34)، سپس در مَوْصِل(35) خاهد بود، و آن نبردی بزرگ است. سپس مردان زورا(36) سوی موصل گرد می آیند، از(37) دِیار یُونُس(38) تا کوه هموار(39)، و نبرد بزرگی می باشد که در آن، هفتاد هزار تن کشته می شوند، و بر موصل کارزاری سخت می گذرد. سپس سفیانی سوی [زورا](40) فرود می آید و از آنان(41) شست هزار تن را می کشد، و بی گمان، در آن جا گنجهای قارون اند، و برای آن جا، پس از فروبرده شدن، سنگباران شدن و زشت کرده شدن، دگرگونیهای بزرگی خاهند بود، و در فرورفتن به زمین از میخ آهنین در زمین سست(42) شتابانتر می باشد(43). «سُفْیانِی» همان عُثْمان پسر عَنْبَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است، و گردآمدن مردان زورا سوی موصل همان سپاهی است که اصهب مروانی از بغداد سوی موصل برای نبرد با سپاه سفیانی می فرستد، و یافت شدن گنج قارون در زورا اشاره به بودن اندوخته های بسیار از داراییها در بغداد در آخرالزّمان است، و از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که اندکی پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، زیندگان بغداد، برای بیرون رفتن از دین و شتاب ورزی در گناهان، گرفتار چهار گونه از شکنجه های سخت می شوند: نخستین «سَیْف» -شمشیر- است، و آن، جنگ می باشد، دومین خَسْف است، و آن، فرورفتن چیزی در زمین یا فروکردن چیزی در آن می باشد، سومین قَذْف است، و آن، پرتاب کردن سنگ از آسمان در پی درخشش بزرگ ستاره ای دنباله دار می باشد، و چهارمین مَسْخ است، و آن، زشت کردن آفرینش انسان و دگرگون کردن آن از گونۀ طبیعی اش به دیگر گونه ها می باشد. ناسازگاری و جنگ کردها و امام مهدی(علیه السّلام) بر پایۀ برخی روایات اسلامی، در آخرالزّمان بسیاری از کردها، در آشوب و گمراهی می افتند، و با امام مهدی(علیه السّلام)، همراهان و شیعیانش ناسازگاری می کنند. پس، خداوند از آنان با دستان برخی بسیارزورگویان ستمگر، مانند اصهب مروانی فرمانروای جزیره و عراق و عثمان سفیانی فرمانروای شام، کینه جویی می کند، و سرانجام ایشان را با دستان امام و همراهانش کیفر می دهد. یعقوب سَرّاج گفت که شنیدم ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) می فرمود: سیزده شهر و گروه اند که قائم با زیندگانش می جنگد و آنان با وی می جنگند: مکّیها، مدنیها، شامیها، بنی اُمیّه، بَصْریان، دشت مِیشانیها، کردها، عربهای بیابانی، ضَبَّه ایها، غَنَویها، باهِلیها، اَزْدِیها و زیندگان ری (تهرانیها)(44). از محمّد پسر مُسلِم روایت شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود: بی گمان، برای خداوند(عزّ و جلّ) دو شهری است: شهری در مشرق و شهری در مغرب، در آن دو گروهی اند که ابلیس را نمی شناسند و آفرینش وی را نمی دانند، دیدارشان می کنیم در هر زمانی، پس، از ما آن چه را که به آن نیازمندند، می پرسند، و از ما از دعا (درخاست از خدا) می پرسند، و به آنان می آموزیم، و از ما از قائم ما می پرسند که کی آشکار می شود ... و برای شهرشان درهایی اند که میان لنگه تا لنگه سد فرسنگ(45) است ... از آنان گروهی اند که جنگ افزار را از هنگامی که چشم به راه قائم ما بوده اند، نگذاشته اند، و از خداوند(عزّ و جلّ) می خاهند که وی را به آنان بنماید ... و برای آنان شورشی با امام است که هر گاه برخیزد، پیشی می گیرند در آن شورش در حالی که دارندگان جنگ افزارند، و از خداوند(عزّ و جلّ) می خاهند که آنان را از کسانی گرداند که با ایشان دینش را یاری می کند ... برای آنان شمشیرهایی از آهن جز این آهن است که اگر کسی با شمشیرش کوهی را بزند، آن را ببرد، به گونه ای که جدایش کند، و امام با آنان بر هندیان، دیلمها، کردها، رومیان، بربرها و پارسیان یورش می برد...(46). مُفَضَّل روایت کرده است از امام صادق(علیه السّلام) که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) فرمود: سوگند که بی گمان، می کشم رُومِیان، صُقْلُبْها، قِبْطِیان، حَبَشِیها، عِرانِیها، کُرْدها و اَرْمَنِیها را...(47). بی گمان، امام علی(علیه السّلام) کشتن دشمنان از گروههای یادشده در حدیث را به خُدَش نسبت داده است؛ زیرا کسی که آن را در آخرالزّمان انجام می دهد، همان امام مهدی(علیه السّلام) است که از تبار او می باشد، و فرمانروایی مهدی(علیه السّلام) به راستی دنبالۀ فرمانروایی نیای وی علی(علیه السّلام) است، چنان که روایتی یافت می شود که امام علی(علیه السّلام) در آن برخی کارهای بزرگی را که ویژۀ امام مهدی(علیه السّلام) در آخرالزّمان است، به خیش نسبت می دهد. پس، شنونده شگفتی می کند از آن و از وی در بارۀ اش می پرسد، و امام پرسشش را پاسخ می دهد و برای وی می گوید: «آن را مردی از من انجام می دهد»(48). —------------------------------------------------------------------- 1. بهره گرفته شده از: دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، درگاه «مردمان کرد». 2. الغیبة، نعمانی، ص 282، ب 14، ح 53 (ترجمۀ نویسنده). 3. الغیبة، نعمانی، ص 190، ب 10، ح 35 (ترجمۀ نویسنده). 4. در همۀ نسخه های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «سوداء» یافت می شود که به «السویداء» اصلاح و ترجمه گردید. 5. در همۀ نسخه های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «تبع» یافت می شود که به «نبع» اصلاح و ترجمه گردید. 6. در نسخۀ چاپی مشارق أنوار الیقین پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «التیمیّ» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های چاپی این کتاب آمده است، به «التمیمیّ» اصلاح و ترجمه گردید. 7. مشارق أنوار الیقین، ص 266، خطبۀ تَطَنْجِیَه (ترجمۀ نویسنده). 8. إلزام الناصب، ج 2، ص 161، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ نویسنده). 9. جزیره بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است، و مراد از «جَزِیرَه» در این جا، همان بیشتر سرزمینهای جزیره می باشد که درون کشور عراق جای دارد، و از مَوْصِل در شمال تا تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و حَدِیثَه بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 10. مقصود از «عِراق» در این جا، همان بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن دو است که از سامَرا بر کنارۀ خاوری دجله و هِیْت بر کنارۀ باختری فرات آغاز می شود و تا آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بَصْرَه در شمال کویت کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 11. اهل کتاب پیروان یکی از دینهایی اند که برای پیامبرانشان کتاب آسمانی بود؛ مانند یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان، و مراد از «مردی اهل کتاب» در این جا، انسانی یهودی یا مسیحی است. 12. الملاحم، ص 8-76، ب 6، ح 21 (ترجمۀ نویسنده). 13. جَحّاف: -با فتحه و تشدید- راهی هموار در نیشابور است (معجم البلدان، ج 2، ص 110، درگاه «الجحّاف»، ترجمۀ نویسنده). 17. سخن نویسنده. 15. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 16. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 17. میان دو کروشه از افزوده های ما است. 18. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا پس از واژۀ «عصابة» سخن «لا خلاق لهم» -بهره ای از خوبی برایشان نیست- یافت می شود که چون پیاپی آمده بود، انداخته شد. 19. بنا بر آن چه هویداست، مراد از «سیاه رنگ» در این جا همان «سبزرنگ» است؛ زیرا عربها به بسیارسبز سیاه می گویند، زیرا وی چنان دیده می شود. 20. بر کسی پوشیده نیست که امام علی(علیه السّلام) بی گمان، با این سخن از خداوند درخاست کرد که گروه کجرو یادشده را در سرزمینهایشان، در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، دچار خشکسالی کند. 21. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «إظهار غیبة المتغیّب» یافت می شود که سازگار با درونمایۀ روایت که بیانگر نشانه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) است، نه نشانه های سال آشکارکردن پنهان شدنش که 329 هـ.ق است، و نیز سازگار با آن چه در روایتی از علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام) آمده است و در آن می فرماید: «فیظهر قائمنا المتغیّب...»، به «ظهور المتغیّب» اصلاح و ترجمه گردید (بنگرید: إلزام الناصب، ج ‌2، ص 185، خطبۀ بیان 2). 22. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الحمراء» یافت می شود که به «الخضراء» اصلاح و ترجمه گردید؛ زیرا سرخ پرچم سفیانی شامی است. 23. «اَنْبار» از کهنترین شهرهای شناخته شده در عراق بر کنارۀ خاوری رود فرات بود، و اکنون نشانه ها و ویرانه هایی از آن در 68 کیلومتری باختر بغداد و 8-6 کیلومتری شمال باختری فَلُّوجَه مانده اند، و هِیت شهری در عراق بر کنارۀ غربی رود فرات می باشد، و از شمال شرقی شهر رَمادِی 64 کیلومتر و از غرب بغداد 180 کیلومتر دور است (بهره گرفته شده از: برخی منابع). edited 24. فروشندگان همان خوارج اند که خُدشان را فروشندگان نامیده اند، با این پندار نادرست که آنان جانشان را برای خاستن خشنودی خداوند می فروشند، و خَوارِج (شورشیان) گروه گمراهی از مسلمانان اند که بر امام علی(علیه السّلام) شوریدند. پس، میان آنان و سپاه امام نبرد مشهوری در بخش نَهْرَوان -بین واسِط و بغداد-، در سال 38 هـ.ق، روی داده است (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 25. در نسخۀ چاپی الغیبة پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أمّ البلاء» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های چاپی این کتاب آمده است، به «أمّ البلاد» اصلاح و ترجمه گردید. عربها به پایتخت سرزمینها مادر سرزمینها می گویند، و بی گمان، بغداد مادر سرزمینها نامیده شد؛ زیرا زیندگان سرزمینهای میان رودهای دجله و فرات و پیرامونش نیازمند آن جای می باشند. 26. در نسخۀ چاپی الغیبة پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أخت العار»، و در برخی نسخه های چاپی این کتاب «أخت العاد» یافت می شود که سازگار با آن چه در حدیثی از امیر مؤمنان علی(علیه السلام) آمده است و در آن می فرماید: «... یخرج من الکوفة مئة ألف ما بین مشرک و منافق حتّى یقدموا دمشق، لایصدّهم عنها صادّ، و هی إِرَم ذات العماد...»، به «أخت إِرَم ذات العماد» اصلاح و ترجمه گردید (بنگرید: بحار الأنوار، ج 52، ص 4-272، ب 25، ح 167). 27. الغیبة، نعمانی، ص 50-149، ب 10، ح 5 (ترجمۀ نویسنده). 28. إلزام الناصب، ج 2، ص 3-172، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ نویسنده). 29. «حِمْص» شهری کهن و مرکز استان حمص در غرب سوریه می باشد، و آن سومین شهر بزرگ کشور، پس از حلب و دمشق، در شمارۀ شهرنشینان است، و در کنار رود عاصِی در دشت غاب جای دارد (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 30. «حَلَب» شهری کهن و بازرگانی و مرکز استان حلب در شمال غربی سوریه می باشد، و آن بزرگترین شهر کشور در شمارۀ شهرنشینان است (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 31. «رَقَّه» شهری کهن و مرکز استان رقّه در شمال سوریه می باشد، و در سرزمینهای جزیره بر کنارۀ شمالی رود فرات جای دارد (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 32. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «سبأ» یافت می شود که به «سابا» اصلاح و ترجمه گردید. اکنون ما در شمال سوریه میان رقه و رأس العین جایی با نام «آبادی سابا» نمی شناسیم، ولی بنا بر آن چه یاقوت حَمَوی در معجم البلدان، ج 5، ص 320، نوشته است: «رود سابا: ... آن رودی در تلّ مَوْزَن در جزیره است»، گمان می کنم که آن آبادی ای جای گرفته پیرامون این رود بوده است، و تلّ موزن که اکنون با نام تلّ موزان شناخته شده می باشد، جایگاهی باستانی نزدیک مرزهای ترکیه و چسبیده به شهر باستانی اُورْکِیش می باشد که در غرب شهر قامِشْلِی و شمال شهر حَسَکه جای دارد. بنا بر این، اگر فراموشی یا لغزشی در سخن یاقوت نباشد، بایسته است که آبادی سابا در نوشتار حدیث، پس از رأس العین و پیش از نصیبین، یاد شود، و نیز در این جا شایان اشاره می باشد که در معجم البلدان، ج 2، ص 513، آمده است: «دیر سابا: آبادی ای در موصل است»، ولی آن، مقصود در حدیث نیست. 33. «رأسُ الْعَیْن» شهری کهن در استان حَسَکه در شمال شرقی سوریه است، و در کنار مرزهای ترکیه جای دارد، و دارای جایگاهی راهبردی می باشد، و رود خابور از آن جا سوی سرزمینهای سوریه می رود (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 34. «نَصِیبِین» شهری کهن در استان مارْدِین در جنوب ترکیه است، و در سرزمینهای جزیره جای دارد، و همسایۀ شهر قامِشْلِی در شمال شرقی سوریه می باشد، و میان آن دو چیزی جز مرز نیست، و یکی از شاخه های رود خابور از آن دو می گذرد (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 35. «مَوْصِل» شهری کهن و بازرگانی و مرکز استان نینوا در شمال عراق می باشد، و دومین شهر بزرگ کشور، پس از بغداد، در شمارۀ شهرنشینان است، و در سرزمینهای جزیره جای دارد و بیشترش بر کنارۀ شرقی رود دجله است، و نشانه ها و بازمانده های شهر باستانی نینوا در سوی چپ شهر موصل کهنه بر کنارۀ شرقی رود دجله پخش شده اند (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 36. «زَوْرا» در این جا، همان زورای کهن یا شهر بغداد پایتخت عراق می باشد. 37. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «و من» یافت می شود که به «من» اصلاح و ترجمه گردید. 38. «دِیار یُونُس» یا دَیْر یُونُس پیامبر(علیه السّلام) پسر مَتّی، و آن، شهر باستانی نینواست که پس از نبرد نینوا در 612 ق.م ویران گردید، و نشانه ها و بازمانده هایش در سوی چپ شهر موصل کهنه بر کنارۀ شرقی رود دجله پخش شده اند (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 39. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «اللخمة» یافت می شود که به «اللجمة» اصلاح و ترجمه گردید. 40. میان دو کروشه از افزوده های ما است. . 41. ضمیر در گفتار امام علی(علیه السّلام): «از آنان» به «مردان زورا» برمی گردد. 42. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أرض الرجف» یافت می شود که به «الأرض الرخوة» اصلاح و ترجمه گردید. 43. إلزام الناصب، ج 2، ص 163، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ نویسنده). 44. الغیبة، نعمانی، ص 309، ب 17، ح 6 (ترجمۀ نویسنده). 45. فرسنگ برابر با نزدیک 5400 متر است (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 46. مختصر البصائر، ص 9-68، ح 39 (ترجمۀ نویسنده). 47. الهدایة الکبرى، ص 1-430 (ترجمۀ نویسنده). 48. بنگرید: بحار الأنوار، ج 53، ص 60-59، ب 29، ح 47، با نقل از: معانی الأخبار. نویسنده مقاله سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم akharozzaman.blog.ir
لینک ثابت
منتظران امام زمان از دعاهای منسوب به امام عصر(عج)، دعای معروف «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» است که به زیبایی هر چه تمام و در فرازهایی کوتاه، وظایف منتظران از اقشار و صنوف مختلف را بیان کرده و راه و رسم زندگی به سبک انتظار را نشان می دهد. از این رو، در سلسله مطالبی شرح فرازهای نورانی و ژرف این دعا مرور می شود: امام مهدی(عج) در ادامه این دعای شریف بیان می کنند: «وَ عَلَى الشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَةِ؛ بر جوانان بازگشت و توبه تفضل نما». یکی از حساس ترین دوره های زندگی انسان، جوانی است که در سرنوشت و آینده آدمی و حرکت در مسیر سعادت یا انحراف و شقاوت وی نقشی مهم دارد، از این رو، جوان بیش از دیگران در معرض وسوسه ها و دام های شیطان قرار دارد. از این رو، در آموزه های دینی روایی هم توصیه های بسیاری درباره غنیمت دانستن این دوران و سرمایه گذاری در آن برای بهره داری در دیگر ایام عمر شده است. چنان که پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «بهترین جوانان شما آنانند كه رفتارشان مثل رفتار پیرمردان، پخته و سنجیده باشد و بدترین پیران، كسانى اند كه چون جوانان شما رفتار كنند.»(1) و از امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) است که در وصیّت به فرزندش امام حسن علیه‏السلام فرمودند: «دل جوان، مانند زمین كشت‏ناشده است. آنچه در آن افكنده شود، مى‏پذیرد. از این رو، پیش از آن‏كه دلت سخت گردد و خِرَدَت سرگرم شود ، به تربیت تو همت گماشتم».(2) آیت الله العظمی جوادی آملی در کتاب «امام مهدی(عج)، موجود موعود» می نویسد: «جوانان از سویی سرمایه های اساسی هر اجتماع و از طرفی آینده سازان آن هستند و در اندیشه دینی از اهمیت والایی برخوردارند. این اهمیت و جایگاه خاص اقتضا می كند از آنان در برابر آفات روحی و دام وساوس شیطانی با حساسیتی ویژه محافظت شود. طبیعت پرانرژی جوان كه بهترین ابزار صعود او به درجات والای مادی و معنوی است اگر به فرمان عقل درنیاید، خود سرچشمه فسادگری می شود كه نیروی جوانی را به بیراهه می برد و ضایع می كند. ارتباط دائمی با خدای بزرگ و مراقبت همیشگی، بهترین راه صیانت از نعمت جوانی است. آنچه در این فقرات دعا وصف جوانان منتظر خوانده شده ابزار والای صیانت از این نعمت بزرگ الهی است. انابه روی گرداندن از غیر خدا و توجّه تامّ به خدای سبحان است. جوانان منتظر باید با تهذیب و تزكیه نفس، ساحت اندیشه و انگیزه شان را از هر چه غیر خداست منزّه كنند و با اِعراض از هر مقصد و مقصودی جز خدا،‌ چهرة جان خویش را به سوی خدای بزرگ معطوف دارند و برای او خالص شوند. طبیعت پرشور جوان، احتمال راهزنی شیطان و افتادن به دام گناه را در این دوران افزایش می دهد، از این رو، بایسته است كه جوانان منتظر نظارت دائم و مراقبت مستمر بر اعمال و افكار خویش داشته باشند و اگر خدای نخواسته بر اثر غفلت، گناهی مرتكب شدند، با توبه و بازگشت به سوی خدا جان خویش را به دریای بی كران رحمت الهی سپرده و به آب توبه شست و شو دهند و خویش را از دام تلبیسات ابلیس برهانند. گفتنی است انابه و توبه برای هر كس و در هر جایگاه سنی و اجتماعی ضروری است؛ اما شرایط دوران جوانی بیشتر مقتضی آن است.»(3) همچنین و بنابر آموزه های دینی جوانی بهترین موسم برای یادگیری و بهره مندی از آموخته ها است لذا نسبت به یادگیری و علم آموزی در جوانی روایات تاکیداتی دارند؛ از امام صادق(ع) است که فرمود: «دوست ندارم جوانان شما را جز در دو حالت ببینم: دانشمند یا دانشجو. اگر (جوانی) چنین نکند، کوتاهی کرده و اگر کوتاهی کرد، تباه ساخته و اگر تباه ساخت، گناه کرده است و اگر گناه کند، سوگند به آنکه محمد(ص) را به حق برانگیخت، دوزخ جایگاه او خواهد شد.»(4) ایشان همچنین بر عبادت جوانان تاکید کرده و فرمودند: «به راستی که دوست داشتنی ترین مردم نزد خداوند، جوان کم سال و خوش سیمایی است که جوانی و زیبایی اش را در راه فرمانبری از خداوند بزرگ قرار داده است. آنکه خداوند بزرگ به وی نزد فرشتگان افتخار می کند و می فرماید این بنده حقیقی من است.»(5) بنابر آنچه بیان شد جوانان جامعه منتظر و زمینه ساز که آرزوی ظهور و درک دولت کریمه مهدوی را در سر می پروراند باید با درایت و درک موقعیت و حساسیت شرایط خود و نیز عبودیت و تلاش در کسب علم و دانش، رضایت امام عصر(عج) را فراهم کنند و در صورت اشتباه و خطا با توبه و انابه به مسیر حق باز گردند و از همراهی با منتظران باز نمانند. چراکه دعای امام عصر(عج) نشان از اهمیت نقش جوانان در جامعه منتظر و توبه و انابه و بازگشت آنها به مسیر در صورت اشتباه دارد. پی نوشت : 1-مشكاه الانوار، ص180؛ 2-نهج البلاغة ، از نامه 31؛ 3-امام مهدی موجود موعود(عج)، ص 210؛ 4-امالی طوسی، ص 303، ح 604؛ 5- اعلام الدین، ص 120. *گروه ادعیه و زیارات مهدوی مرکز تخصصی مهدویت
لینک ثابت
مهدویت و حضرت زهرا حجت الاسلام «محمد صرفی» در گفت وگو با خبرنگار گروه مهدویت و غدیر خبرگزاری شبستان که به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرای مرضیه(س) انجام شد، در پاسخ به این سوال که «چرا در روایات امام زمان(عج)، مهدی فاطمه(س) خطاب می شود؟»، اظهار کرد: در روایات مختلف حضرت مهدی(عج) به عنوان فرزند امام حسین(ع) یا دیگر ائمه اطهار(ع) معرفی شده است اما ویژگی و نسب خاص ایشان در روایات، «مهدی فاطمه(س)» است. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت اضافه کرد: یکی از دلایل این نوع نام بردن، آن است که بنابر توافق تمام مذاهب اسلامی، حضرت مهدی(عج) از نسل حضرت زهرا(س) است و تمام مذاهب اسلامی معتقدند که مهدیِ برپا کننده عدل و قسط در جهان، فرزند فاطمه(س) است که این روایت به ایشان تعلق دارد: «یملأ الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملأت ظلماً و جوراً؛ زمین را از قسط و عدل پر می کند چنانکه از ظلم و چور پر شده باشد» صرفی تصریح کرد: در روایتی مورد قبول تمام مذاهب اسلامی آمده: «المهدی من عترتی من ولد فاطمه؛ مهدی(عج) از نسل فاطمه زهراست» اما این چه سری است که نام حضرت مهدی(عج) با نام حضرت زهرا(س) گره خورده است؟ وی با اشاره به شباهت های موجود میان حضرت زهرا (س) و امام مهدی(عج)، بیان کرد: حضرت زهرا(س) بقیه النبوه است، زمانی که ایشان خطبه فدکیه را ایراد کردند، امیرالمومنین امام علی(ع) ایشان را اینگونه خطاب کردند: «یا ابنه الصفوه و بقیه النبوه؛ ای دختر برگزیده و باقیمانده رسالت» و امام زمان (عج) نیز بقیه الله و بقیه النبوه است. این کارشناس مهدوی در ادامه ابراز کرد: حکیمه خاتون نقل می کند: در شب تولد حضرت مهدی(عج) خدمت امام عسکری(ع) رسیدم و زمانی که امام مهدی(عج) را تقدیم ایشان کردم، حضرت(ع) خطاب به کودک فرمودند: «سخن بگو ای حجت الله و بقیه الانبیاء» و امام زمان (عج) با شهادتین سخن گفتند و حتی قبل از تولدشان نیز امام عسکری(ع) به عمه خود خطاب کردند که سوره قدر را بخوان و زمانی که ایشان این سوره را می خواند، فرزند داخل شکم مادر با ایشان همراهی کرد که حکیم خاتون تعجب کرد و امام عسکری(ع) به عمه خود فرمود: نترس، از قدرت الهی تعجب می کنی! حجت الاسلام صرفی ادامه داد: زمانی که زنان قریش و مکه حضرت خدیجه (س) را تنها گذاشته بودند، پیامبر(ص) وارد منزل می شود و مشاهده می کند که حضرت خدیجه(س) در حال سخن گفتن است و سوال می کند با چه کسی صحبت می کنی و ایشان می گوید: این طفل داخل شکم ام با من صحبت می کند و من را دعوت به صبر کردن می نماید. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت با بیان اینکه حضرت زهرا(س) و امام زمان (عج) هر دو از نوری واحد هستند، تصریح کرد: در روایتی داریم که روزی زمین و آسمان تاریک شدند و فرشته ها به خداوند شکایت کردند و خدا کلمه ای فرمود و پس از آن روحی آفریده شد و سپس خداوند کلمه دیگری خلق کرد که از آن نوری ساطع شد و خداوند آن کلمه را با آن نور آمیخت و در پی آن زمین و آسمان نورانی شد و آن نور فاطمه زهرا(س) بود به همین دلیل نیز ایشان را زهرا می نامند. وی تاکید کرد: مهدی(عج) نیز نور است چنان که در روایت داریم: «إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهٰا وَ اِسْتَغْنَى اَلْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ اَلشَّمْسِ وَ ذَهَبَتِ اَلظُّلْمَةُ؛ همانا چون قائم ما قیام كند زمین به نور پروردگارش روشن شود، و مردم از نور خورشید بى‌نیاز گردند، و تاریكى یكسره از میان برود». حجت الاسلام صرفی اضافه کرد: شفاعت هر دو بزرگوار در روز قیامت نیز ویژگی مشترک آنان است که براساس روایات، هر دو آنان در روز قیامت شفیع مردم خواهند بود. این کارشناس مرکز تخصصی مهدویت با بیان اینکه امام زمان(عج) و حضرت زهرا(س) مظلوم هستند، تصریح کرد: در زیارتنامه حضرت زهرا(س) به مظلومیت ایشان تاکید شده است و پیرامون امام زمان (عج) نیز در روایت داریم: «صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِیدُ؛ صاحب این امر ، همان رانده شده دور شده یگانه و تنها است.» وی با بیان اینکه مهمترین شباهت این دو بزرگوار آن است که بیعت هیچ فردی بر گردن آنان نیست، افزود: حضرت زهرا(س) هیچگاه تقیه نکرد و تمام مصائب را به دوش کشید تا جامعه را به مسیر اصلی اش بازگرداند و اساسا دلیل غیبت امام زمان (عج) نیز همین است تا بیعت هیچ فردی بر گردن ایشان نباشد لذا شاید اینکه ایشان را مهدی فاطمه(س) می نامند از سر همین شباهت باشد. صرفی با بیان اینکه دوری از مردم، ویژگی مشترک این دو بزرگوار است، گفت: بعد از آن تلاشی که حضرت زهرا(س) برای هدایت مردم و برگرداندن ولایت به امیرالمومنین علی(ع) کرد، و مورد بی مهری و ستم قرار گرفت، از مردم فاصله گرفت و در خانه مشغول عزاداری و گریه بر فقدان پدر شد، امّا این بار هم مورد بی لطفی واقع شد و مردم مدینه به ایشان بی مهری کردند و نزد امام علی(ع) و گفتند: زهرا به واسطۀ کثرت گریه‌اش ما را اذیّت می‌کند. لذا امام(ع)، بیت الاحزانی در بقیع برای حضرت زهرا(س) ایجاد کرد و حضرت زهرا(س) از مدینه خارج می شد و به سوی قبر شهدا می‌رفت، پس از گریه به مدینه باز می گشت. این کارشناس مهدوی اضافه کرد: امام مهدی (عج) نیز از هنگام ولادت، از مردم و به ویژه ستمگران، مخفی بودند و در آغاز ولادت، فقط بعضی از شیعیان خاص موفق به دیدار آن حضرت(عج) شدند، در زمان غیبت صغری امکان ملاقات شیعیان بسیار محدودتر شد و در زمان غیبت کبری به اوج خود رسید و این مصیبت بسیار بزرگ برای مردم زمانه است که به طور مثال هرساله امام زمان (عج) در موسم حج حضور دارند اما حجاج ایشان را نمی شناسند. وی با بیان اینکه مبارزه با انحراف و بدعت دیگر ویژگی مشترک این دو معصوم(ع) است، تاکید کرد: فاطمه زهرا سلام الله علیها نخستین شهیده دفاع از ولایت، به جرم مبارزه با بدعت در دین پدر بزرگوارشان به شهادت رسیدند و حضرت مهدی (عج) هم با بدعت ها و انحرافات مبارزه می کند و فرایض الهی و سنن نبوی را احیا خواهد کرد. حجت الاسلام صرفی ادامه داد: در دعای ندبه می خوانیم: «أین المؤمل لإحیاء الکتاب و حدوده؟ أین محیی معالم الدین و أهله؟ أین المدّخر لتجدید فرائض و السنن؛ کجا است آرزو کشیده برای زنده کردن قرآن و حدودش؟ کجا است زنده کننده آثار دین و اهل دین؟ کجا است آن ذخیره الهی برای تجدید واجبات و سنت های اسلام.» کارشناس مرکز تخصصی مهدویت بیان کرد: اهداف مهدوی همان اهداف فاطمی است و سلوک امام زمان (عج) همان سلوک حضرت زهرا(س) است و اصلا مهدوی باوری بدون شناخت فاطمه(س) مقدور نیست. وی با بیان اینکه حضرت زهرا(س) منتظر مهدی(عج) بوده است، تصریح کرد: جابر می گوید: پس از ولادت امام حسین(ع) برای عرض تبریک خدمت حضرت زهرا(س) رسیدم و دیدم لوحی از جنس زمرد در دست دارند که نوشته هایی از جنس نور بر آن درج شده است، از ایشان جویا شدم پدر و مادرم به فدای شما، این لوح چیست و حضرت(س) فرمودند: زمانی که خداوند حسین(ع) را به ما هدیه دادند، این لوح را به عنوان چشم روشنی به پیامبر(ص) هدیه کرد و پیامبر(ص) آن را به من هدیه داد تا بشارتی برای من باشد و خوشحال شوم؛ یکی از اسامی ذکر شده در این لوح نام مبارک حضرت بقیه الله الاعظم(عج) است. صرفی در پایان خاطرنشان کرد: حضرت زهرا(س) بارها با نام و یاد امام زمان(عج) تسلی یافته و شاد شده اند، به طور مثال در آخرین لحظات عمر پیامبر(ص) حضرت زهرا(س) بر بالین ایشان گریه می کردند و پیامبر(ص) چشمان خود را باز کرده و علت را جویا می شوند؛ حضرت زهرا(س) عرضه می دارند: برای بقای این دین بعد از شما نارحت هستم و پیامبر(ص) در آن لحظه، ایشان را با وجود امام زمان(عج) بشارت می دهند. پایان پیام/376 کلید ‫واژه‌ها: حجت الاسلام صرفی | سبک زندگی فاطمی (س) | فاطمیه | شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) | امام زمان(عج) | منتظران ظهور
لینک ثابت
مجمع جهانی حضرت علی‌اصغر (ع) در پی شهادت «زکریا» کودک شیعه عربستانی به دست یکی از وهابیون در شهر مدینه بیانیه‌ای صادر کرد که در ادامه می‌آید: بسم الله الرحمن الرحیم و مَن قُتِلَ مَظلوماً فَقَد جَعَلنَا لِوَلِیّهِ سُلطَاناً بار دیگر دست حرمله بن کاهل اسدی لعنت الله علیه از آستین وهابیت بیرون آمد و با ذبـح کودکی بیگناه در مدینه النبی (ص)، پیام حقد و کینه یزیدیان عصر را به حسینیان آزاده در جهان رساند. پیامی که همچون تیر سه شعبه حرمله، نه تنها به دنبال دریدن گلوی حق‌خواهی کودکان است، بلـکه قلب مادرانی که در دامان خود سربازان ظهور را پرورش می‌دهند، نشانه گرفته است. ای فرزندان بنی‌امیه! مسلمانان و آزادگان جهان پیام کودک‌کشی شما را دریافت کردند، اما اصرار و ابرام شما بر سبوعیت و وحشی‌گری، چشم متعجبان را به اندازه طول تاریخ باز نگه داشته است. از آنجایی که خون شهید شیرخوار کربلا، هنوز در جوش و خروش خونخواهی است، امروز زکریای شهید، با خون خود، برائت از سردمداران کودک‌کش وهابیت را در گوش جهانیان فریاد می‌کند. مجمع جهانی حضرت علی‌اصغر (ع) از تـمامی نخبگان منابر شـیعه، مسئولیـن رسانه‌های دیداری، شنیداری و خبری، تمامی آزادگان جهان و تمامی مادرانی که کودکان خود را برای سربازی منجی عالم بشریت، در دامان خود می‌پرورانند، درخواسـت می‌کند، با فریاد خود مانع از پایمال شدن خـون این کودک بی‌گناه شوند. باشد که با این خروش خون‌خواهی، زمینه‌ساز برچیدن بساط ظلم و کفر، و مرهمی بر قلب زخم خورده منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله الاعظم اروحنا له الفداء باشیم.
لینک ثابت
امام زمان- جمکران از دعاهای منسوب به امام عصر(عج)، دعای معروف «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» است که به زیبایی هر چه تمام و در فرازهایی کوتاه، وظایف منتظران از اقشار و صنوف مختلف را بیان کرده و راه و رسم زندگی به سبک انتظار را نشان می دهد. از این رو، در سلسله مطالبی شرح فرازهای نورانی و ژرف این دعا مرور می شود: حضرت حجت(عج) در ادامه فرازهای نورانی این دعا بیان می کنند: «وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَیَاءِ وَ الْعِفَّة؛ بر زنان شرم و عفت عنایت كن». زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه، نقشی مهم و بی بدیل در فلاح و صلاح آن دارند لذا بتبع، سبکی که آنها برای زندگی برمی گزینند و ارزش هایی که به تناسب آنها فکر و عمل می کنند، نیز در حرکت جامعه به سوی سعادت یا شقاوت تاثیرگذار است. در این میان زنان برای آنکه نقش مادری و همسری را در جامعه به درستی ایفا کنند باید به سلاح هایی مجهز شوند که از مهمترین آنها «حیا و عفاف» است. در آیات قرآن بر این خصیصه تاکید و برکات و آثار فراوانی برای آن ذکر شده است. چنان که خدای متعال در آیه 25 سوره مبارکه قصص به وقار و حیای دختران شعیب اشاره می کند و می فرماید: «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوكَ لِیَجْزِیَكَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا... (موسی هنوز لب از دعا نبسته بود که دید) یکی از آن دو دختر که با کمال (و قار و) حیا راه می‌رفت، باز آمد و گفت: پدرم از تو دعوت می‌کند تا در عوض سقایت و سیراب کردن گوسفندان ما به تو پاداشی دهد...». علاوه بر این، در آموزه های روایی نسبت به این صفت توصیه و اشاره بسیار است، امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «حیا از ایمان است و ایمان در بهشت است (پس شخص با ایمان با حیاء در بهشت است).» (1) همچنین از آن حضرت(ع) است که: «حیاء و ایمان در یك رشته و همدوش همند چون یكى از آن دو رفت دیگرى هم می رود.» (2) در این میان زنان به دلیل نقش مهمی که در سلامت جامعه دارند، آراستگی شان به صفت حیاء از اهمیت بیشتری برخوردار است چنان که امام صادق(ع) فرمودند: «اگر چه تفاوتی بین زن و مرد در مزین شدن به آن نیست اما بر زنان نیكوتر است.»(3) حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در کتاب «امام مهدی(عج)؛ موجود موعود» و در شرح این فراز از دعای «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» می نویسد: «زن ها بخشی مهم از جامعه اسلامی اند از آن رو كه سهمی درخور از آرامش و امنیت روانی جامعه وامدار نقش بی نظیر زنان است؛ نیز صلاح نسل امروز و سداد نسل فردا در گرو صلاح و سداد آنها است. آفت بزرگی كه می تواند مانع كاركرد اساسی و ثمربخش این بخش از اجتماع شود و آنان را كه قادرند عامل سعادت فرد و جامعه باشند به ابزار انحطاط خویش و جامعه شان بدل كند، همانا فقدان صفت هایی است كه امام عصر (عج) آنها را بایسته زنان امّت مهدوی می داند و آراستگی به آن صفات را از درگاه عزّ ربوبی برایشان درخواست می كند: أ.حیاء: حیا به معنای مراقبت از نفس در برابر هر نوع آلودگی و زشتی و عیب است. بانوان منتظر، امانتداران مظهریت اسمای جمالی خداوندند. آنان باید این امانت الهی را پاس دارند و خویش را در برابر وسوسه های شیاطین ظاهری و باطنی كه می كوشند تا با شكستن حریم شرع، عقل و اخلاق، این امانت بزرگ الهی را ضایع كنند، حفظ و مراقبت كنند تا به دام شیطان نیفتند، كه هر سخن یا عمل بر خلاف موازین آموزه های ناب قرآن و عترت، به منقصت، كدورت و تاریكی جان انسان می انجامد و از دام های شیطان به شمار می آید: و علی النساء بالحیاء. ب. عفت: بانوان منتظرِ آخرین حجت خداوند (عج) پاسدار حریم عفت اند. حفظ عفت، یعنی نگهداشتن نفس از تمایلات و شهوات نفسانی، فضیلت والای بانوان اهل انتظار است. بسا كه جاهلیت مدرن روزگار ما تمایلات و هواهای نفسانی را دامن بزنند و شهوات را برای انسان زینت دهند؛ اما بر بانوان منتظر شایسته است كه با نگهبانی از حریم عفت خویش زمینه اعتلای روح خویش را فراهم آورند و از پیروی وسوسه های نفسانی و شیطانی احتراز كنند و هیچ زینتی را برون از حوزه جانشان و هیچ افتخاری را برتر از حفظ گوهر الهی وجودشان نشناسند: و العفة. بنابر آنچه بیان شد زنان در جامعه منتظر و زمینه ساز وظایفی دارند که غفلت از آنها هم خودشان و هم مسیر انتظار را دچار آسیب های جبران ناپذیر خواهد کرد. زنان باید بدانند وقتی حریم عفاف را مراعات نمی کنند و حجاب خود را درست نمی کنند، جوانان را به دنبال گناه می کشند. بی حجابان، «حشره مزاحمت» جمع می کنند، ولی افراد با حجاب در دژ و حصار عفاف و حیا و حجاب، مصون از تعرض نگاه های هوس آلودند. این که حضرت فاطمه(س) در پاسخ سوال حضرت رسول خدا(ص) که پرسیدند: «چه چیز برای زن بهتر است؟»، عرض کردند: «اَن لا تَری رَجلا و لا یَراهُ رَجُل»(4) تاکیدی بر حاکم سازی حیا و عفاف بر روابط زن و مرد است. نه اینکه زن اصلا از خانه بیرون نیاید بلکه تا می شود این دیدارها کاهش یابد، چون زمینه ساز وسوسه های شیطانی است. قرآن می فرماید: «زنان در سخن گفتن با مردان نامحرم، نرم و با ناز و کرشمه سخن نگویند، چون دل های بیمار را به طمع می افکند.»(5) از این رو، هر نوع شوخی و مزاح و اختلاط با نامحرم و رفتارهای جلب کننده نظرها و آرایش و عطر و کفش و لباس تحریک آمیز، حرام و ممنوع است. اگر به سلامت جامعه می اندیشیم این حریم ها را هم باید مراعات کنیم. از بانوانی که چشم انتظار آمدن امام زمان(عج) هستند، انتظار می رود الگوی نجابت و حیا و پاکی باشند و از آنان که خود را شیعه زهرا(س) و امت محمد(ص) می دانند، انتظار است حجاب و عفاف را رعایت کنند وگرنه رضای خدا و رسول و امام زمان(عج) را نمی توانند کسب کنند. پی نوشت: 1-الكافی، ج2، ص106، باب الحیاء؛ 2- الكافی، ج2، ص106؛ 3- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص: 193؛ 4-بحارالانوار؛ 5-احزاب، آیه 32. *منابع: 1-پایگاه اطلاع رسانی مرکز تخصصی مهدویت(گروه ادعیه و زیارات) 2-کتاب «زندگی مهدوی؛ اخلاق و اوصاف منتظران»، نوشته جواد محدثی
لینک ثابت
یا مهدی بنابر تصریح روایات، جهان در آستانه ظهور امام مهدی(عج) از نظر اخلاقی دستخوش تغییراتی می شود که بشر را دچار جاهلیت مدرن می کند، شبیه به همان جاهلیتی که پیامبر(ص) با آن مواجه شدند. از احادیث استفاده می شود که حضرت مهدی (عج) مثل پیامبر بزرگوار اسلام(ص) در برابر جاهلیت قرار می گیرد که همین «جاهلیت مدرن» است. اکنون بر اساس روایات، وضعیت امنیت اخلاقی جامعه را در آستانه ظهور به تصویر می کشیم. البته ناگفته نماند تصویری که پیش رو دارید، مربوط به همه جهان نیست؛ چون اگر همه جهان به این وضعیت مبتلا شوند، حضرت(عج) یار و یاوری برای قیام نخواهد داشت و اصولاً شرایط آماده نخواهد شد. طبیعتاً یک الگوی مناسب از «جامعه مهدوی» باید به مردم دنیا نشان داده شود تا زمینه ظهور فراهم باشد. پوشش نامناسب همیشه گناهان بزرگ یکباره از انسان سر نمی زند بلکه شیطان آرام آرام و مرحله به مرحله نقشه های تباه گرانه خود را اجرا می کند. نوع پوشش، یکی از آن موارد است. شاید برخی از جوانان به این نکته توجه نداشته باشند که نوع پوشش آنها ، تأثیر فراوانی بر جنس مخالف دارد. اهل بیت(ع) وضعیت پوشش در آستانه ظهور را این چنین معرفی کرده اند: «مردان خود را با طلا می آرایند و لباس های ابریشمی می پوشند[1] زن ها لباس مردانه می پوشند و پوشش حیا از آنها گرفته می شود [2] و با لباس های مردانه جلوه گری می کنند[3] و مردان و زنان همانند می گردند.[4] لباس هایی در جامعه عرضه می شود که وقتی زنان آن را می پوشند، در عین پوشش، برهنه اند. و اراذل و اوباش بر مردم شریف و آزاده برتری می یابند.[5] زنان زینت های خود را آشکار می سازند، از دین بیرون می روند، به فتنه ها می گرایند، به سوی شهوت ها و لذت ها می شتابند، محرمات الهی را حلال می شمارند و سرانجام در جهنم جاویدان اند.[6] نکات قابل توجه این است که در اسلام «پوشش» برای حفظ حیا است. برخی گمان می کنند همین که زن بدن خود را پوشانید، کفایت می کند و به همین دلیل، از هدف اصلی «حجاب» دور می شوند، در حالی که حجاب، مقدمه عفت است. پوششی که نتواند عفت زن را تأمین کند و حیای او را نشان دهد، نظر اسلام را تأمین نکرده است. روایات بالا نیز اشاره به همین مطلب داشتند که: زن ها، لباس مردانه می پوشند و پوشش حیا از آنها گرفته می شود. آری، وقتی که حیا و عفت از جامعه زدوده شد، طبیعی است که اراذل و اوباش بر مردم شریف برتری یابند و وقتی که افراد جامعه به سمت و سوی شهوت رانی کشیده شوند، محرمات الهی را حلال می شمارند. فساد و فسق علنی گناه و مخالفت با دستورهای الهی، بد است؛ چه مخفیانه باشد و چه علنی. اما گناه کوچکی که علنی انجام شوند، از برخی گناهانی که بزرگ ترند و در نهان انجام می شنود، بدتر است. شکستن حرمت دستورها و اوامر الهی و بی اعتنایی به فرموده پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) خطر بزرگی است که باعث بی تفاوتی مردم جامعه به احکام اسلامی می شود و خود، زمینه انجام گناهان بزرگ تر را فراهم می آورد و باعث می شود که به مرور زمان مردم گناهان علنی انجام شده را گناه تلقی نکنند و کسی نیز جرئت اعتراض پیدا نکند. اهل بیت نور، از جمله امیرالمومنین امام علی(ع) در این باره می فرمایند: «تظهر الملاهی و یمرّ بها فلا یجتریء أحد علی منعها؛[7] آلات لهو و لعب در رهگذر مردم آشکارا می گردد و مردم از آنها عبور می کنند و کسی جرئت نمی کند که از آن جلوگیری کند». پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «و یتجاهر الناس بالمنکرات ... فینفق المال للغناء؛[8] مردم در آن زمان، به طور آشکار منکرات را انجام می دهند ... و مال و ثروت را در راه غنا و آوازخوانی ها مصرف می کنند». امیرالمومنین امام علی(ع) نیز ضمن توصیف آن دوره، بیان می دارد که جوانان خوانندگی آمیخته با غنا و نوازندگی و شرب خمر را کاری بجا و حلال می دانند.[9] امام صادق(ع) اوضاع را همین گونه می بیند و می فرماید: «و الخمور تشرب علانیة و یجتمع علیها من لا یخاف الله و یدعی الیها؛[10] و مشروبات الکلی به صورت علنی مصرف می شود و کسانی که از خدا نمی ترسند، به دور هم جمع می شوند و شراب می نوشند و به آن دعوت می کنند». رسول گرامی اسلام(ص) نیز از توجیه عمل خلاف خبر می دهد و می فرماید: «لیشربنَّ الخمر أناس من أمتی یسمونها بغیر اسمها و یضرب علی رؤوسهم بالمعازف؛[11] جمعی از امت من مسکرات را می نوشند، اما آنها را به اسم های دیگر نام می برند و بر بالای سر آنها ساز و آواز و نوازندگی نواخته می شود». امام صادق(ع) همچنین از خوردن شراب به بهانه اینکه خواص دارویی دارد، خبر می دهد: «و رأیت الخمر یتداوی بها و توصف للمریض و یستشفی بها؛[12] خمر، جنبه دارویی پیدا می کند، برای بیماران توصیه می شود و بیماران به قصد درمان و بهبودی می خورند». بدیهی است در جامعه ای که از یک سو، جوانانش موسیقی های شیطانی را می پسندند و شراب می خورند[13] و از سویی دیگر، گناهان خود را علنی کرده و از قبح آن کاسته اند و برای جلوگیری از اعتراض ای احتمالی، انواع توجیه و دروغ را نیز به کار برده­اند، «امر به معروف و نهی از منکر» جایگاه والایی نخواهد داشت. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اذا کثر الجور والفساد و ظهر المنکر و أمرت أمتی به و نهی عن المعروف و ینکرون الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر؛[14] زمانی خواهد آمد که جور و فساد فزونی یابد و گناهان و زشتی ها علنی شود و برخی از امت من به آن منکرات، امر و از معروف، نهی و امر به معروف و نهی از منکر را انکار کنند» و به تعبیر امیرالمومنین امام علی(ع): «یصبح الآمر بالمعروف ذلیلاً و الفاسق فیما لا یحب الله محموداً؛[15] آمران به معروف در بین مردم، ذلیل و خوار خواهند بود و فاسقان و گمراهان مورد ستایش و احترام». با نگاهی به روایات مربوط به پیش از ظهور، درمی یابیم که مهم ترین دلایل گسترش این گونه مفاسد، سه چیز معرفی شده است: 1. ترک امر به معروف و نهی از منکر و معرفی منکر به جای معروف و معروف به جای منکر؛[16] 2. اجرا نشدن حدود شرعی در گناهان جنسی که خود باعث متزلزل شدن نظام خانواده و ازدیاد طلاق می­شود؛[17] 3. بی توجهی به روزی حلال، درآمدهای نامشروع و توجه بیش از اندازه به شکم­پرستی[18]. پی نوشت: 1. وسائل الشیعه، حر عاملی، موسسه آل البیت لاحیاء التراث ، قم ، چ2، 1414ق، ج15، ص 349. 2 . الزام الناصب، ج2، ص 120؛ بحارالانوار، ج 52، ص264. 3. بحارالانوار، ج 52، ص 262. 4. منتخب الاثر، لطف الله صافی گلپایگانی، چ3، مکتبة الصدر، تهران، ص 292. 5. همان، ص 426. 6. همان. 7 . منتخب الاثر، ص 430؛ بحارالانوار، ج 52، ص258. 8. بحارالانوار، ج 52، ص 264. 9. منتخب الاثر ، ص 437. 10. بشارة الاسلام ، ص 25؛ الکافی، ج8، ص 38. 11. المحلی، ابن حزم، دارالفکر، تحقیق شیخ احمد محمد شاکر، ج9، ص 57؛ سبل السلام، محمد بن اسماعیل کحلانی، شرکت مصطفی البابی الحلبی، چ4، 1379ق، ج4، ص 34. 12. الکافی، شیخ کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج8، ص 41. 13 . الزام الناصب، فی اثبات الحجه الغائب، علی یزدی حائری، ج2، ص 162. 14. همان، ج1، ص 187. 15. منتخب الاثر، ص293 و 428؛ بحارالانوار، ج52، ص 256. 16. نگرشی بر اخبار و علائم ظهور حضرت مهدی(عج)، علی اکبر عارف، دارالنور، چ1، 1381ش، ص115. 17. منتخب الاثر، ص 433. 18. بحارالانوار، ج 52، ص 260. *برگرفته از دانشنامه امام مهدی(عج)
لینک ثابت
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 24 صفحه بعد

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم