چگونه به زندگی‌مان رنگ و بوی مهدوی بدهیم؟ کسی که منتظر حاکمیت عدل است و آماده جنگ با جنود باطل باید ابتدا در سرزمین خود به بر چیده شدن باطل کمک کند و در میدان قلبش با جنود جهل مبارزه کند. نویسنده : طیبه نوحی مهدویت ارزش‌ها و بینش‌ها در فرهنگ اسلامی حاکی از آن است که منتظر باید تأثیر عملی و عینی انتظار را در رفتار خود بروز دهد. به دیگر سخن در عین پایبندی به باورهای اسلام رویکردی منتظرانه در رفتار وی به نمایش درآید و حرکت وی در جهت تحقق ظهور منجی باشد. بنابراین نمی‌توان انتظار را تفکری صرف دانست؛ چراکه انتظار عملی است توأم با تلاش و جهاد و چشم‌به‌راهی تنها کاری از پیش نخواهد برد. بشر علاوه بر پیکار روزانه حق و باطل باید خود را نیز برای ظهور آماده کند. لذا اولین قدم برای زندگی مهدوی خودسازی است: پاکی نفس از صفات رذیله بهترین محرک، در روند زمینه‌سازی ظهور حضرت حجت (عج) است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که تا شخص خود را پاک نکند قطعاً نمی‌تواند در پاکی جامعه نقشی داشته باشد شیطان از ابتدای خلقت بشر تاکنون فعال‌ترین دشمن انسان و نمایندگان الهی بوده است؛ لذا از مهم‌ترین وظایف و جلوه‌های رفتاری منتظر جهاد با نفس و تهذیب آن است. پاکی نفس از صفات رذیله بهترین محرک، در روند زمینه‌سازی ظهور حضرت حجت (عج) است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که تا شخص خود را پاک نکند قطعاً نمی‌تواند در پاکی جامعه نقشی داشته باشد. هرگاه بنده‌ای گناه می‌کند نقطه سیاهی در قلبش خانه می‌کند، اگر توجه کرد آن نقطه سیاه کوچ کرده و می‌رود؛ اما اگر گناه را زیاد کرد سیاهی قلب را فرامی‌گیرد و دیگر رستگاری سراغ آن انسان نمی‌آید.[1] کسی که منتظر حاکمیت عدل است و آماده جنگ با جنود باطل باید ابتدا در سرزمین خود به برچیده شدن باطل کمک کند و در میدان قلبش با جنود جهل مبارزه کند. آیت‌الله بهجت (ره) فرمودند: «اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب این است: چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید؟ او به همین از ما راضی است».[2] جاروب کن خانه و پس میهمان طلب بنابراین اگر فرد بنا دارد سهمی در ظهور داشته باشد باید به تهذیب نفس و محاسبه روزانه آن همت گمارد چنانچه امام صادق (ع) خطاب به عبدالله جندب می‌فرمایند: «ای پسر جندب، بر هر مسلمانی که ما را می‌شناسد، لازم است که در هر روز و شب، اعمالش را بر خود عرضه دارد و از نفس خود حساب بکشد؛ اگر کار خوبی در آن‌ها یافت، به آن بیفزاید و اگر کار زشتی یافت، طلب بخشایش نماید تا در قیامت دچار رسوای نگردد». [3] زیست مهدوی در عصر غیبت نیازمند معرفت و علم نسبت به امام عصر (عج) است؛ چراکه تا منتظر، امام زمان(عج) خود را نشناسد و اسباب، لوازم و عوامل ظهور ایشان و موارد جلب رضایت او را نداند مهره مؤثر ظهور نخواهد بود. معرفت زیست مهدوی در عصر غیبت نیازمند معرفت و علم نسبت به امام عصر (عج) است؛ چراکه تا منتظر، امام زمان(عج) خود را نشناسد و اسباب، لوازم و عوامل ظهور ایشان و موارد جلب رضایت او را نداند مهره مؤثر ظهور نخواهد بود. شناخت در این امر به دو قسم قابل تقسیم است ظاهری و باطنی. اعتقاد به فضائل و واجبات، ویژگی‌های ایشان و وظایف فرد در مقابل امام از شئونات معرفت مهدوی است چنانچه حدیث معروف نبوی بر این امر صحه می‌گذارد: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» اگر کسی بی آنکه امام زمانش را شناخته باشد بمیرد به مرگ جاهلی مرده است.[4] جاهلیت مرز تاریخی و زمانی ندارد، بلکه به معنای عدم قبول ارزش‌های اسلامی است. پس فرقی نمی‌کند در چه زمانی باشد. بنابراین مرز جاهلیت ارزشی، تشریعی، فکری و عقیدتی است. حال کسی که مرگش جاهلی باشد در واقع زندگی جاهلانه‌ای نیز داشته است. فرد منتظر باید این مرز را درنوردد و در زندگی روزانه‌اش از هر ثانیه و ساعت جهت پیشبرد و بالا رفتن معرفتش استفاده نماید. یک از راه‌های ازدیاد معرفت مطالعه و تأمل و تفکر نسبت به مقام ولایت و دیگر شئون امام است. معرفت حدی ندارد به لطف و تفضل الهی دائم ارتقا خواهد یافت، بنابراین از تلاش در این امر مضایقه نکند. دعا خداوند با بشارت‌هایی که به حضرت ابراهیم داد نهایتی را برای نجات بنی‌اسرائیل از زیر بار ظلم به‌وسیله منجی ایشان (حضرت موسی) در نظر گرفته بود که آن 400 سال بعد بود ولی راه دعا و تضرع را هم به آن‌ها آموخت تا اگر از اعمال زشتی که داشته‌اند و بی‌توجهی‌هایی که به حجج الهی داشته‌اند به درگاه خداوند توبه نموده و تضرع نمایند ظهور این مصلح جلو می‌افتد. آن‌ها با این آموزش این کار را کردند و شب‌ها گاه به بیابان‌ها می‌رفتند و گریه و زاری می‌نمودند و مجلس دعا تشکیل دادند و به خاطر همین دعاها و تضرع‌ها خداوند از 170 سال باقی‌مانده آن انتها صرف‌نظر کرد و حضرت موسی را برای نجات آن‌ها رسانید[5] . پیشوایان ما در مورد دعا برای امام عصر (عج) اهمیت مخصوصی قائل بودند بنابراین از مهم‌ترین وظایف منتظر مزین نمودن روزها و شب‌های خود به دعا برای حضرت حجت(عج) است زندگی روزانه منتظر باید سراسر دعا به جان حضرت حجت (عج) و تعجیل در ظهور ایشان باشد و از این امر خسته نشود. چنانچه تکرار و اصرار بر دعا اهمیت ویژه‌ای دارد. مرحوم سید ابن طاووس در جمال الاسبوع می‌نویسد: «پیشوایان ما در مورد دعا برای امام عصر (عج) اهمیت مخصوصی قائل بودند بنابراین از مهم‌ترین وظایف منتظر مزین نمودن روزها و شب‌های خود به دعا برای حضرت حجت(عج) است». صدقه توصیه‌ی امام حسن عسگری (ع) به فرزند خویش این بود: «... پسرم ! بر تو باد جاهای نهان و دور، همواره در جاهای دوردست و پنهان زندگی کن که هر یک از دوستان خدا، دشمنی خطرناک و مخالفی مزاحم دارد....» [6] یکی از دلایل غیبت امام عصر (عج) حفظ جان ایشان است چنانچه سلامتی آن بزرگوار برای ما هدیه الهی است. صدقه دادن روزانه برای آن مقام عظمی یکی از کارهای روزانه هر مهدی باور است. سلامت جسم و روح یکی از مهم‌ترین منابع هر حکومت، منابع انسانی آن است. چنانچه برخی مکتب‌ها در صورت نداشتن این مقوله حتی با تجهیزات عالی دچار شکست شده‌اند. منتظر واقعی با برنامه‌ریزی صحیح باید هم جسم خود را ساماندهی کند هم روح خود را. آمادگی جسمانی برای سرباز آماده‌باش ازجمله‌ی ضروریات است و رکن مهمی محسوب می‌شود. قوای بدنی قوی ورزیدگی جسمی و نیرومندی لازمه‌ی دفاع از آرمان جهانی حکومت مهدوی است. امام خمینی(ره) در این راستا به جوانان می‌فرماید: «مملکت ما همین‌طور که به علما احتیاج دارد به قدرت شما هم احتیاج دارد. این قدرت حرکتی، با ایمان باشد، وقتی زورخانه با قرآن باشد، با ایمان باشد، پشتوانه یک ملت است آنچه پشتوانه یک ملت است آن افراد با ایمان هستند، ورزشکاران با ایمان هستند». [7] صدقه دادن روزانه برای آن مقام عظمی یکی از کارهای روزانه هر مهدی باور است علاوه بر تحرک، تغذیه نیز امری مهم و ضروری در تقویت قوای جسمی است آنچه شخص در طول زندگی خود باید مورد اهمیت قرار دهد؛حلال خوردن، پاک خوردن است و اینکه علاوه بر کیفیت به کمیت غذا نیز باید اهمیت دهد خداوند می‌فرماید: «فلینظر الانسان الی طعامه» .[8] در جهت بسترسازی ظهور، تلاش برای این امر یکی از مهم‌ترین مسائلی است که صرف هزینه برای آن کاری بیهوده نیست دیگر عنصر موردتوجه برای جسم علاوه بر بعد باطنی آن حفظ ظاهر و نوع پوشش است. یک منتظر باید لباسی انتخاب کند که متناسب با فرهنگ انتظار باشد. نه اینکه گزینش او صرفاً تقلیدی بوده و بدون در نظر گرفتن جنسیت، انگشت‌نما شدن و سن و سالش پوشش را انتخاب کند. پی‌نوشت: [1] . بحارالانوار/ج70/ ص 327 [2] . امام زمان در کلام آیت‌الله بهجت/ ص90 [3] . سبک زندگی منظرانه/ ملایی/ ص 122 . [4] . بحارالانوار/ ج23 / ص 89 . [5] . وقت معلوم/ گنجی / ص 151 . [6] . بحارالانوار/ ج 52/ ص 35 . [7] . صحیفه نور، ج 7؛ ص 48 . [8] . عبس/ 24

لینک ثابت

روایات اهل بیت علیهم اسلام اقوال مختلفی را برای سکونتگاه امام مهدی(عج) در عصر غیبت معرفی کرده اند، برخی به مکان های دوردست اشاره دارند و برخی دیگر از شهرها و مکان های خاص یاد کرده اند. بازدید : 516 زمان تقریبی مطالعه : 4 دقیقه تاریخ : شنبه 1397/10/22 امام زمان غیبت امام عصر(عج) و عدم علم نسبت به کیفیت و محل زندگی آن حضرت(عج) همواره محل سوالات بسیار بوده است؛ از جمله سوالاتی که در این باره وجود دارد و بسیاری علاقمند به دانستن آن هستند، محل زندگی حضرت مهدی(عج) در عصر غیبت است. لذا دانستن اینکه آن امام غایب از نظر(عج) با آن همه لطف و محبتی که در حق ما دارد کجا زندگی می کند و اساساً ما را راه به آنجا هست یا نه؟، مورد بحث بوده و است. که در این نوشتار نیز کوشیده ایم به اجمال برخی از اقوال در این باره را مرور کنیم: مرور بر برخی از روایات نشان می دهد که آنها مکان خاصی را برای اقامت و زندگی حضرت حجت(عج) بیان نکرده اند و اقامتگاه ایشان را کوه ها، بیابان ها و جاهایی معرفی می کنند که کسی آنها را نمی شناسد، چنان که امام عصر(عج) خود به علی بن مهزیار فرمودند: «ای پسر مهزیار! پدرم ابو محمد از من پیمان گرفت که هرگز با قومی که خداوند بر آنها خشم گرفته، آنها را لعنت کرده، برای آنها در دنیا و آخرت، بیچارگی رقم خورده و عذابی دردناک در انتظار آنان است، هم نشین نباشم و به من دستور داد که برای اقامت، کوه های سخت و سرزمین های خشک و دور دست را برگزینم».1 علاوه بر این، حضرت مهدی(عج) در توقیعی شریف به شیخ مفید چنین فرموده اند: «ما براساس آنچه خدای تعالی برای ما و شیعیان مؤمن مان مصلحت دیده، تا زمانی که دولت دنیا از آن فاسقان است، در سرزمین های دوردستی که از جایگاه ستمگران دور است، سکنا گزیده ایم، ولی از آنچه بر شما می گذرد، آگاهیم و هیچ یک از اخبار شما بر ما پوشیده نمی ماند».2 البته در برخی از روایات به مکان های مشخص به عنوان اقامتگاه حضرت مهدی(عج) در عصر غیبت اشاره شده، مدینه النبی(ص) ازجمله این مکان ها است که در برخی از روایات به عنوان محل زندگی امام مهدی(عج) از آن یاد شده است، چنان امام باقر(ع) در روایتی فرمودند: «صاحب این امر ناگزیر از کناره گیری است و او در [زمان] کناره گیری خود ناگزیر از [داشتن] نیرو و توانی است. او با وجود آن سی نفر هیچ هراسی ندارد. چه خوب جایگاهی است [مدینه] طیبه.»3 علاوه بر این، هستند روایاتی که «کوه رضوی» را اقامتگاه حضرت حجت(عج) می دانند؛ عبدالاعلی مولی آل سام می گوید: به همراه ابی عبدالله [امام صادق](ع) [از مدینه] خارج شدیم، زمانی که به روحاء [در اطراف مدینه] رسیدیم، آن حضرت(ع) دقایقی نگاهش را به کوهی که در آن منطقه بود، دوخت و آنگاه فرمود: «این کوه را می بینی؟ این کوه «رضوی» نام دارد و از کوه های فارس است. چون ما را دوست داشت، خداوند آن را به سوی ما منتقل کرد. در آن، همه درخت های میوه دار وجود دارد و در دو مرحله پناهگاهی خوب برای خائف [امام زمان] است. آگاه باش که برای صاحب این امر دو غیبت است که یکی از آنها کوتاه و دیگری بلند است».4 در این میان هستند روایاتی که مکان خاصی را برای زندگی و اقامت حضرت بقیه الله الاعظم(عج) ذکر نکرده و به آمد و شد ایشان در بین مردم به صورت ناشناس اشاره دارند؛ «چگونه این مردم، این موضوع را انکار می کنند که خداوند با حجتش همان گونه رفتار می کند که با یوسف رفتار کرد؟ همچنین چگونه انکار می کنند که صاحب مظلوم شما همان که از حقش محروم شده و صاحب این امر [حکومت] است در میان ایشان رفت و آمد می کند، در بازارهایشان راه می رود و بر فرش های آنها قدم می نهد، ولی او را نمی شناسند، تا زمانی که خداوند به او اجازه دهد که خودش را معرفی کند، چنان که به یوسف اجازه داد، آن زمان که برادرانش از او پرسیدند: «آیا تو یوسف هستی؟» پاسخ دهد که «آری، من یوسف هستم».5 بنابر آنچه بیان شد احتمال های متعددی برای محل اقامت و زندگی امام زمان(عج) وجود دارد که به دلیل بودن ایشان در پس پرده غیبت جز خدای متعال کسی از آن اطلاع ندارد، و با ظهور و تشکیل دولت کریمه ایشان است که محل حکومت و سکونت ایشان مشخص شده و کنجکاوی هایی همچون دانستن محل سکونت حضرت(ع) نیز زنگ می بازد لذا می توانیم با اصلاح رفتار خود زمینه ظهور آن مصلح نجات بخش را فراهم کنیم. پی نوشت: 1-کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 161. 2- الاحتجاج، ج 2، ص 599؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 176. 3-الکافی، ج 1، ص 340؛ کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 102؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 153، ح 6. 4- الکافی، ج 1، ص 328، ح 2؛ کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 139؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 161، ح 11. 5-ر.ک: کتاب الغیبت (نعمانی)، ص 315؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 306، ح 80؛ ص 307، ح 81. برگرفته از دانشنامه امام مهدی(عج)

لینک ثابت

سهم اموات از سفره «انتظار» بنابر آموزه های دینی این فقط زندگان نیستند که به دعا نیاز دارند بلکه اموات چه بسا به دلیل آنکه اصطلاحاً دست شان از دنیا کوتاه است و خود توان تاثیر بر احوال خویش در بزرخ را ندارند، به دعا نیازمندتر باشند. زمان تقریبی مطالعه : 3 دقیقه تاریخ : سه شنبه 1397/11/02 امواتاز دعاهای منسوب به امام عصر(عج)، دعای معروف «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» است که به زیبایی هر چه تمام و در فرازهایی کوتاه، وظایف منتظران از اقشار و صنوف مختلف را بیان کرده و راه و رسم زندگی به سبک انتظار را نشان می دهد. از این رو، در سلسله مطالبی شرح فرازهای نورانی و ژرف این دعا مرور می شود: امام مهدی(عج) در ادامه این دعای شریف بیان می کنند: «وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَة؛ بر مردگانشان مهربانی و رحمت تفضل كن». این فراز از دعای امام عصر(عج) اوج رافت و محبت ایشان در حق مردم حتی اموات را نشان می دهد چراکه آن حضرت(عج) از خدا برای مردگان طلب مهربانی و رحمت می کنند. باید توجه داشت بنابر آموزه های دینی این فقط زندگان نیستند که به دعا نیاز دارند بلکه اموات چه بسا به دلیل آنکه اصطلاحاً دست شان از دنیا کوتاه است و خود توان تاثیر بر احوال خویش در بزرخ را ندارند، به دعا نیازمندتر باشند. لذا انجام اعمال واجب و مستحبی به نیابت از آنها و هدیه کردن ثواب این اعمال به روح آنها که از دنیا رفته اند نه فقط برای فرد متوفی بلکه برای شخصی که این اعمال را انجام می دهد، منشا خیرات و برکات بسیار است. مرور بر آموزه های دینی روایی نشان می دهد بهترین دعا در حق اموات، طلب آمرزش و مغفرت برای آنها است چنان که در آیه قرآن این دعا آمده: «ربّنا اغفر لی و لوالدیّ و للمؤمنین یوم یقوم الحساب؛ (1) پروردگارا ! روزى که حساب برپا مى‏شود، بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى». یکی از صحابه از حضرت رسول(ص) نقل کرده که ایشان فرمودند: «برای مردگان خود هدیه بفرستید»، عرض کردم: هدیه مردگان چیست؟ فرمود: «صدقه و دعا. ارواح مؤمنان هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه‌های خود می‌آیند و فریاد می‌کنند... ای خانواده من، پدر ، فرزندان و خویشان من، بر ما مهربانی کنید. آن چه در دست ما بود، عذاب و حساب آن ها بر ما است . نفعش برای غیر ما. ای خویشان ما، به درهمی یا قرص نانی یا جامه‌ای ما را کمک کنید تا خداوند شما را از جامه‌های بهشت بپوشاند».(2) این روایت و نیازی که اموال به خیرات و دعای زندگان دارند نشان از اهمیت دعای امام عصر(عج) در حق مردگان و رافت ایشان در حق اموات دارد چراکه بنابر روایات امام از پدر و مادر بر انسان ها مهربانتر و دعایش قطعاً مستجاب است و لذا دعایی که در حق مردگان از مومنان و شیعیان و غیر از دشمنان اهل بیت علیهم السلام می کند، مورد اجابت قرار می گیرد. این رفتار حضرت حجت(عج) برای منتظران ایشان هم درس آموز است تا اموات را یاد کنند و حواس شان به نیاز و اضطرار آنها در عالم برزخ باشد؛ چنان که در روایات و منابع معتبر اعمالی برای اموات سفارش شده، مثل دعای بیست و چهارم از صحیفه سجادیه. همچنین، برای میت هر سوره‌ای از قرآن خوانده شود ثواب دارد و نسبت به خواندن سوره‌ی حمد و توحید و تبارك، یس و قدر سفارش شده است. (۳) مرحوم حاج شیخ عباس قمى در مفاتیح‏الجنان، صفحه ۳۱۷ حدیث صحیحى را از امام صادق(ع) نقل فرموده که می فرمایند: «میت شاد و مسرور مى‏ شود و گشایش پیدا مى‏ کند به دعا و استغفارى که براى او مى‏ کنند چنانچه زنده شاد مى ‏شود به هدیه که براى او مى‏ برند و فرمود که ثواب نماز، روزه، حج، صدقه و سایر اعمال خیر و دعا در قبر میت بر او وارد مى‏ شود و ثواب آن براى مرده و کسى که آنها را انجام داده نوشته مى‏ شود». پی نوشت: 1-ابراهیم (14)آیه 41؛ 2-محدث قمی، مفاتیح الجنان ، بخش زیارت قبور مؤمنین؛ 3- مفاتیح الجنان، صص939 -942.

لینک ثابت

«رسالة ثانیة فی الغیبة» کتابی است به زبان عربی و مشتمل بر چهار رساله کوتاه اثر شیخ مفید (متوفای ۴۱۳) که مطالبی همچون غیبت امام زمان(ع) و ویژگی های قیام آن حضرت(عج) و پاسخ به شبهاتی درباره امامت ایشان را شامل می شود. زمان تقریبی مطالعه : 2 دقیقه تاریخ : چهارشنبه 1397/11/03 یا اباصالح المهدی بی تردید بخش عمده ای از آنچه در طول قرن ها درباره مهدویت و فرهنگ انتظار، غیبت و ظهور امام مهدی(عج) از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و تعمیق یافته مرهون منابع معتبر و متقنی است که در اوج امانتداری درباره این مسئله مهم و مرتبط با آینده جهان، تالیف و تدوین شده و کوشیده اند در مقابل دکان بازان و شیادان، آموزه های اصیل اهل بیت علیهم السلام را به تشنگان حقیقت ارائه کنند. از این رو، شناخت این منابع و دامنه تاثیر گذاری شان اهمیت دارد. ازجمله این آثار «رسالة ثانیة فی الغیبة» نوشته مرحوم شیخ مفید است. این رساله کتابی است به زبان عربی و مشتمل بر چهار رساله کوتاه اثر شیخ مفید (متوفای ۴۱۳) که مطالبی همچون غیبت امام زمان(ع) و ویژگی های قیام آن حضرت(عج) و پاسخ به شبهاتی درباره امامت ایشان را شامل می شود. مؤلف در این اثر که به صورت پرسش و پاسخ مطرح شده به مسائلی نظیر وجود امام زمان(عج)، دلیل غیبت و ظهور امام(ع) پرداخته است. شیخ مفید این کتاب را به سبک پرسش و پاسخ نگاشته است؛ بدین صورت که شبهات مخالفان را آورده و به بررسی و پاسخگویی آنها پرداخته است. وی در این اثر، با سبکی استدلالی و شیوهای قابل قبول برای تمام مذاهب اسلامی، وارد بحث شده و نتیجه‌گیری می‌کند. شیخ مفید به استناد آیات و روایات از این سؤالات جواب داده و در بیان این پاسخ‌ها رویکردی کلامی و عقلی داشته است.(1) برای مثال سؤال می کند: چه دلیلی بر وجود امام زمان(عج) هست؟ شیخ مفید با استناد به ادله نقلی (احادیث و روایات صحیح) و مورد پذیرش شیعه و سنی و ادله عقلی، این پرسش را پاسخ می گوید. پرسش دیگر: چگونه کسی که طرفدار عدل و توحید است، امامت کسی را که ولادت او قطعی نیست، می پذیرد؟ آیا چنین چیزی به عقل یا وحی درست می آید؟ شیخ مفید در پاسخ با اشاره به احادیث و ادله ای که می گوید زمین نباید خالی از حجت باشد، استدلال می کند و می نویسد: حجت ویژگی هایی دارد، کسی حجت است که آن اوصاف را دارا باشد و در اولاد عباس و قریش کسی با این اوصاف نیست. براساس این استدلال عقلی حجت باید فرد دیگری باشد، هر چند ظاهر و پیدا نباشد. زیرا مسلم است شخصی می تواند حجت باشد که از خطا و گناه معصوم باشد، بنابر این، لازم می آید که حجت(عج) غائب باشد.(2) پی نوشت: 1-ویکی شیعه؛ 2- رسالة ثانیة فی الغیبة،16؛ *دانشنامه امام مهدی(عج).

لینک ثابت

اعتبار دعای عهد آیا این دعای عهدی که صبح ها خوانده می شود واقعا سند دارد ❗چگونه می توان با یک دعای عهد خواندن جزء یاران امام زمان شد این چگونه قابل قبول است بخش مهدویت تبیان دعای عهد دعایی که مشهور است به دعای عهد در کتب معتبر از امام صادق علیه السلام نقل شده است و هیچ شکی در صحت آن نمی باشد . امام صادق علیه السلام در مورد این دعا فرمود ؛« هر کس این دعا را چهل صبح بخواند ، از یاران قائم خواهد بود ، اگر قبل قیام قائم از دنیا برود ، خداوند او را به جهت یاری قائم از قبر بیرون می آورد و در برابر هر کلمه ای که به این دعا می خواند به او هزار حسنه داده و هزار سیئه را از او می بخشد » (المزار_الکبیرص663) مولف کتاب مفاتیح_نوین در مورد این دعا چنین می نویسد؛ «به یقین تاثیر این گونه دعاها در مورد کسانی است که شرایط سربازی امام زمان علیه السلام را به دست آورده اند ، نخست با خود سازی و تهذیب نفس و تلاش برای اصلاح جامعه ، شایستگی حضور در میان یاران آن حضرت را کسب می کنند ، و سپس با خواندن این دعا حضور خود را در خدمت حضرت تضمین می نمایند.» علامه مجلسی در سه جا از کتاب شریف بحار الانوار دعای مذکور را نقل می کند. (بحار_الانوار ج53 ص 95) (بحار_الانوار ج53 ص327) (بحار_الانوار ج99 ص111) همین طور این دعا در کتب معتبر زیر نیز نقل شده است؛ (مزار_کبیر ص663) (مصباح_الزائر ص455-456) مولف کتاب مفاتیح_نوین در مورد این دعا چنین می نویسد؛ « به یقین تاثیر این گونه دعاها در مورد کسانی است که شرایط سربازی امام زمان علیه السلام را به دست آورده اند ، نخست با خود سازی و تهذیب نفس و تلاش برای اصلاح جامعه ، شایستگی حضور در میان یاران آن حضرت را کسب می کنند ، و سپس با خواندن این دعا حضور خود را در خدمت حضرت تضمین می نمایند » (مفاتیح_نوین_مکارم_شیرازی_ص552)

لینک ثابت

آیا امام زمان(عج) با انجام هر گناهی از ما اشک می ‌ریزند؟ در قرآن کریم آمده است: «و بگو: [هر کارى می‌خواهید] بکنید، که به زودى خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست و به زودى به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانیده می‌شوید؛ پس شما را به آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهد کرد»؛ و در روایاتی تصریح شده است که منظور از "مؤمنان" در این آیه شریفه، ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند. بخش مهدویت تبیان امام زمان بر اساس قرآن کریم و احادیث؛ همه‌ کارهای ما به محضر پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) - بویژه امام زمان(عج) به عنوان امام حاضر - عرضه می‌شود، و آن بزرگواران؛ نه تنها اعمال مسلمانان را می‌بینند و از آن خوشحال یا ناراحت می‌شوند، بلکه در قیامت، مطابق آنچه دیده‌اند شهادت می‌دهند. اما روایتی در مورد گریستن آن حضرات در پی انجام گناه از طرف یک مسلمان نیافتیم. در قرآن کریم آمده است: «و بگو: [هر کارى می‌خواهید] بکنید، که به زودى خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست و به زودى به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانیده می‌شوید؛ پس شما را به آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهد کرد»؛ و در روایاتی تصریح شده است که منظور از "مؤمنان" در این آیه شریفه، ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند. در همین راستا؛ روایاتی نیز وجود دارد که اندوهگین شدن پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) را از گناهان پیروانشان نشان می‌دهد؛ از جمله روایت زیر: امام صادق(علیه السلام) فرمود: «چرا رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) را اندوهگین می‌کنید؟» گفتند: چگونه؟! فرمود: «مگر نمی‌دانید که اعمال شما بر او عرضه می‌شود و اگر معصیت خدا را در آن ببیند، اندوهناک می‌شود؟!» آن‌گاه سفارش کرد: «تلاش کنید پیامبر خدا(صلی الله و علیه وآله) را خوشحال کنید و موجبات ناراحتی او را فراهم نکنید.

لینک ثابت

اسم مخصوص امام زمان علیه السلام پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله درخطابه‌ی غدیر، مسئله ی مهدویت، ظهور، فرج و حکومت امام‌ زمان علیه السلام را بسیار طبیعی بیان فرموده اند. بخش مهدویت تبیان امام زمان به جز مواردی که راجع به مسئله ی امامت به صورت کلی صحبت فرموده اند ـ که امام زمان علیه السلام هم بخشی از آن می باشند ـ در چهار بخش دیگر از خطابه ی غدیر اختصاصاً در مورد امام زمان علیه السلام صحبت فرموده ، و اسم مخصوص امام زمان علیه السلام را بیان فرموده اند) دو مورد به نام مهدی و دو مورد به نام قائم. ( پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله‌ در بخش ششم خطابه‌ دردو عبارت؛ در بخش دهم در یک عبارت؛ و در بخش هشتم خطابه در ضمن هجده جمله با کلمه‌ی ‌«اَلا» به معنای «آگاه باشید» راجع به امام زمان علیه السلام صحبت فرموده اند. غیر از احوالات بسیار خاص امام زمان علیه السلام ـ مانند‌ غیبت کبری‌، غیبت صغری‌، محل ظهور و... ـ موارد دیگر را پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در ضمن بیست و یک جمله از خطابه بیان فرموده اند که به برخی از آن ها اشاره می کنیم: «مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوكٌ فِی ، ثُمَّ فی عَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ، ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إِلَی الْقائِمِ الْمَهْدِی الَّذی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا، »: «هان مردمان! نور از سوی خداوندعزّ وجلّ در جان من، سپس در جان علی ابن ابیطالب و آنگاه در نسل او تا قائم مهدی - که حق خدا و تمامی حق ما را می ستاند - جای گرفته است ، » پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله مسئله ی خلقت نوری و ترتیب آن در آفرینش را بیان فرموده اند. به این معنا که در‌فرآیند آفرینش، نور‌خلقت از سوی خدا در پیامبراکرم صلی الله علیه وآله راه یافته است و سپس از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین علیه السلام منتقل شده وسپس در نسل ایشان تا برسد به امام قائم مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و در نهایت به وسیله‌ی امام زمان علیه السلام به بقیه ی موجودات‌ رسیده است. هر چند این موضوع، صریح آیه ی قرآن نیست؛ ولی هم بحث عقلی دارد و هم بحث نقلی که روایات متواتری مؤیّد این مطلب می باشند. بحث عقلی این مطلب، ‌امکان اَشرف و اَخَص نامیده می شود. عرفا و فلاسفه از نظر عقلی با قاعده ی اَشرف و اَخَص، وجود یک موجود کامل را درآفرینش‌‌ ثابت می کنند؛ به این معنا که خداوند در امر آفرینش، ابتدا باید‌ اَشرف‌را و سپس فالاَشرف را بیافریند تابرسد به مراتب اَخَص که پایین ترین سطح موجودات است. این مسئله بحث علمی ـ عقلی دقیقی دارد که این جا در همین حد کفایت می کند. ممکن است که جمله « النُّورُ مِنَ‏اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوكٌ فِی ثُمَّ فی عَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ، » فقط راجع به‌ فرآیند هستی نباشد؛ بلکه فرآیند کمالات هستی را نیز در بر داشته باشد؛ یعنی‌ خداوند متعال ابتدا علم را به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله که ممکن اشرف است می دهد؛ سپس پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام می دهند؛ ایشان نیز به امام پس از خود ، و به همین ترتیب تا برسد به امام زمان علیه السلام ‌و در نهایت فیض علم نیز‌ به وسیله ی امام زمان علیه السلام به بقیه ی موجودات می رسد. در واقع می توان گفت: خداوند متعال، علم‌، رأفت‌، رحمت‌، غفّاریت‌، ستّاریت‌، تقوا و هر چیزی را‌ ا بتدا به ایشان عطا فرموده و سپس از ایشان به ما رسیده است.‌ لذا ما در سیر نزولی حرکت کمالات ـ که از بالا به پایین است ـ در مراتب وجود ،بعد از ائمه علیهم السلام هستیم؛ در نتیجه ائمه علیهم السلام بر ما حقّ تقدّم، حقّ ولایت و حقّ وجود دارند. (مرحوم سید محمدتقی موسوی اصفهانی در کتاب مکیال المکارم روایات مربوط به این مطالب را جمع آوری کرده اند.) معرفی صفات و القاب امام زمان علیه السلام در قسمت ششم خطابه، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله، ‌معرفی امام زمان علیه السلام را با ‌‌چهار صفت بیان فرموده اند: الف) القائم: قیام کننده . در صلوات هایی که برای هر یک از ائمه علیهم السلام می فرستیم، می گوییم: « القائم بأمر الله» یعنی همه‌ی ائمه علیهم السلام قائم به امر‌الهی هستند؛ زیرا به امر خدا قیام کرده اند؛ ولی آن قائمی که حکومت جهانی را برپامی کند، فرزند امام حسن عسکری علیه السلام، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشند. ‌لذا در طول تاریخ به هر کدام از ائمه علیهم السلام که می گفتند: «شما قائم به امر الله هستید»، می فرمودند: «همه ی ما قائم به امر الله هستیم؛ اما آن امامی که قائم به امر الله است وزمین را پر از عدل و داد می کند‌، فرزند ما مهدی علیه السلام است که در آخرالزمان می آید.» ب‌) المهدی: هدایت شده به امر الله. زمانی که حضرت مهدی علیه السلام قیام می فرمایند، برنامه ها و دستوراتشان را از خدا می گیرند؛ برنامه ی ایشان برنامه ای الهی است. وقتی که می خواهند به مکه مشرف شوند، خسته می شوند و زیر درختی می نشینند تا استراحت کنند. فرشته ای دستور می آورد که: «قُمْ یَا وَلِیَّ اللَّهِ فَاقْتُلْ أَعْدَاءَ اللَّهِ » امام زمان علیه السلام در مکه، بین رکن و مقام به خانه ی خدا تکیه می دهند و می فرمایند:«بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ثُمَّ یَقُولُ أَنَا بَقِیَّةُ اللَّه » تمام دستوراتی که حضرت می فرمایند از جانب الله است؛ لذا «المهدی»اند؛ یعنی هدایت شده از جانب خدا. جبرئیل بر ایشان نازل می شود وایشان با عالم وحی ارتباط دارند؛ امّا نه وحی قانون آوری، بلکه قانونی که برای پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله آورده شده است را ایشان اجرا می فرمایند. ج‌) «الَّذی یَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ»:« کسی که حقّ خدا را می گیرد.» از شاهکار های حضرت سجاد علیه السلام رساله ی حقوق ایشان است که درپنجاه ویک‌ بند، حقوق را بیان فرموده اند. ایشان می فرمایند: اولین حقّ این است که خدا را قبول کنی و به او شرک نَوَرزی (حق الله الاکبر). امام زمان علیه السلام با ظهور خود ،حق خدا را می گیرند. ایشان تمام مشرکان را تربیت می کنند و‌آن ها را موحّد می کنند و ‌‌کسانی که موحّد نشوند، از صحنه خارج می شوند. پایه حکومت امام زمان علیه السلام توحید است؛ یعنی هیچ زمینی نمی ماند مگر این که در آن ندای « أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» سر‌داده می شود. در تمام زمین ندای توحید و نبوّت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و ( بر‌طبق برخی‌ روایات‌) ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام برپا می شود. د‌) «وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا،»ایشان حقوق ائمه علیهم السلام را می گیرند. تمام حقوقی که از ائمه علیهم السلام در طول تاریخ ضایع شده است را امام زمان علیه السلام از مردم می گیرند. مانند: حقّ حاکمیت، حقّ والی بودن، حقّ معلم بودن، حقّ پدر بودن، حقّ همسایگی، حقّ شراکت، حقّ واسطه بودن بر افاضه فیض و...‌ . بخشی از این حقوق در بخش هشتم خطابه توسط پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بیان گردیده است ، مانند: او ولیّ دم خون به نا حق ریخته تمام اولیای خدا است. امام زمان علیه السلام حقّ امیرالمؤمنین علیه السلام، حقّ حضرت زهرا سلام الله علیها، حقّ امام حسین علیه السلام و دیگر حقوقی که ائمه علیهم السلام داشته اند و در طول تاریخ حقوق شان ضایع شده است را می گیرند. یکی از این حقوق، حقّ خلافت و جانشینی بعد از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و حکومت بر مردم و حکومت بر روی زمین بر محور توحید است که تا به حال انجام نشده است. امام زمان علیه السلام که تشریف بیاورند، این حقّ را می گیرند و پیش می برند. هلاک شدن مکذّبین درفراز دیگری در انتهای بخش ششم خطابه که شاهکار درجه یک پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است، می فرمایند: «مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ ما مِنْ قَرْیَةٍ إِلاّ وَاللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذیبِها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإِمامَ الْمَهْدِی وَاللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.»: «هان مردمان! هیچ سرزمینی نیست مگر این که خداوند به خاطر تکذیب اهل آن - حق را - آن را پیش از برپایی رستاخیز نابود خواهد کرد و آن سرزمین را به « امام مهدی »خواهد سپرد و حتما خداوند وعده ی خود را انجام خواهد داد. » هیچ سرزمینی نیست مگر این که خداوند به خاطر تکذیب نمودن حقّ توسط اهل آن، قبل از روز قیامت، هلاک شان می کند، و تمام شهرها را در اختیار امام مهدی علیه السلام قرار می دهد؛ یعنی در زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام تمام حکومت های قبلی از بین می روند و ایشان حکومت مستقل جهانی تشکیل می دهند. آخرین امام پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله دربخش دهم خطابه می فرمایند: «إمامَةٌ فیهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدی إِلی یَوْمٍ یَلْقَی اللَّهَ الَّذی یُقَدِّرُ وَ یَقْضی.»: «این امامت در میان آنان پایدار است و فرجام آنان « مهدی » است و استواری پیشوایی تا روزی است که او با خداوند قدر و قضا دیدار کند (قیامت) . » خدایی که قضا و قدر دارد، به حکومت حضرت مهدی علیه السلام حکم کرده و تقدیر و اندازه گیری فرموده است که تا روز قیامت باشد. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله‌، امامت را در وجود امام زمان علیه السلام خلاصه می کنند و می فرمایند: امام زمان علیه السلام آخرین امام اند. در بخش هشتم خطابه، هیجده جمله با واژه ی «اَلا» آمده است. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در کل خطابه پنجاه ویک مرتبه واژه ی «اَلا» به معنای «آگاه باشید» را به کار برده اند که هجده مرتبه ی آن در این بخش درمورد امام زمان علیه السلام‌ است . لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کمتر جایی این گونه حسّاسیت نشان داده اند که دریک صفحه هجده بار می فرمایند : «توجه داشته باشید»، «بیدار باشید»، «آگاه باشید». معرفی امام زمان علیه السلام دربخش هشتم خطابه ،با این جمله شروع می شود: «أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی.» : «آگاه باشید! همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. » حسّاسیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روی «مِنّا» است، یعنی آخرین امام از ماست، هم قیام کننده است و هم مهدی. «الْقائِمَ الْمَهْدِی» را در بخش ششم هم فرموده اند که توضیح داده شد. حکومت جهانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درادامه ی معرفی امام زمان علیه السلام‌، می‌فرمایند: «أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَی‏الدِّینِ أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ.»:«هان ! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود. هشدار ! اوست انتقام گیرنده ی از ستمکاران. » «أَلاوَإِنَّهُ وَلِی‏اللَّهِ فی أَرْضِهِ وَحَكَمُهُ فی خَلْقِهِ وَأَمینُهُ فی سِرِّهِ وَ علانِیَتِهِ.» : «هشدار ! او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانت دار امور آشکار و نهان است. » پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در معرفی امام‌ زمان علیه السلام ‌نکته های اصلی تشکیل حکومت جهانی، پیشرفت و تکامل را بیان می فرمایند، مانند: ظهور بر همه ی ادیان، چیرگی بر کلّ قبیله ها، خون خواهی از ستمگران، استفاده از دریای ژرف علمِ خدا، اعطای مقام به هر کسی به اندازه شخصیت اش و این که امام زمان علیه السلام وارث تمام دانش هابوده و بر‌تمام فهم ها احاطه دارند. هم چنین به یک ویژگی خاصّ ِامام زمان علیه السلام هم‌ این گونه اشاره می فرمایند: «أَلا إِنَّهُ الرَّشیدُ السَّدیدُ. أَلا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَیْهِ » : « هشدار‌! اوست بالیده و استوار. آگاه باشید ! هم اوست که اختیار امور جهانیان به او سپرده شده است. » این ها نکاتی است که در جاهای دیگر کمتر گفته شده است.شاهکاری که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به کار برده اند این است که: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روز غدیر در آن جمعیت که از اولاد امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم السلام، فقط امام حسن و امام حسین علیهم السلام حاضر بوده اند ـ که پنج‌، شش ساله هم بوده اند ـ شخصیت امام دوازدهم علیه السلام را کاملاً برجسته بیان فرموده اند. در حقیقت، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله اجزای علمی و معنوی واخلاقی حکومت جهانی را که به وسیله ی خانواده‌ی خویش برپا می شود، پیش گویی کرد‌ه‌ا‌ند‌. اگرچه درغدیراسم خاص امام زمان علیه السلام گفته نشده و پیامبر‌اکرم صلی الله علیه و آله مسائل جزئی راجع به ایشان را هم نفرموده اند، ولی با توجه به‌ اوّلین جمله در بخش هشتم خطابه که این گونه بیان می-فرمایند:« أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی.»:«آگاه باشید همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. » معلوم می شود که «الْقائِمَ الْمَهْدِی» را همه می شناخته اند. زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دوران بیست وسه سال نبوّت شان راجع به «الْقائِمَ الْمَهْدِی» صحبت کرده اند ودرغدیرمی فرمایند: ما خاتم الائمه داریم که همه ی شما می شناسید: او«الْقائِمَ الْمَهْدِی» است واز خانواده ی ماست. به قول آیت الله وحید حفظه الله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مباهات می کنند که تشکیل دهنده ی این حکومت از ما و از خانواده ی ماست. مسئله ی پیش گویی و پیش بینی حکومت امام زمان علیه السلام ـ با همه اجزای حکومتی ای که دارند ـ نشان می دهد ایشان حتماً از اولاد پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند و حکومت شان ـ با تمام ارزش هایی که دارد ـ در اسلام پیش بینی شده است.

لینک ثابت

قتل و کشتار در زمان ظهور؛ آری یا خیر؟! آیا قیام امام مهدی (عج) همراه با خونریزی و کشتار است؟ حضرت مهدی برخی در مورد قتل و کشتار در دوران ظهور افراط می­کنند و از امام مهدی(عج) و یارانش چهره­ای خشن ارائه می­دهند؛ آنان به روایاتی استدلال می­کنند که در آنها به کشته شدن بیشترمردم واینکه از کشته­ ها، پُشته ساخته می­شود و جوی خون جاری می گردد، اشاره شده است. برخی دیگر، تفریط می کنند و می­گویند: حتی به مقدار خون در ظرف حجامت خون­ریزی نمی­شود! بررسی اخبار و روایات اخباری که در آن­ها کشتار در حجم وسیعی مطرح شده­اند، بر دوقسم است: الف) یک سری از آنها، مربوط به قبل از ظهور است و هیچ ربطی به دوران ظهور ندارند. این روایات عموماً ضعیف هستند و اگر هم این گونه نباشند، هیچ گونه ارتباطی با بحث ما، یعنی قتل ها در دوران حکومت امام مهدی(عج) ندارند. ب) دستة دیگر مربوط به هنگام ظهور و حکومت امام مهدی(عج) می­باشند که خود دو گونه­اند: 1. روایاتی که از طریق اهل سنت است و بیشتر آنها، مشکل سندی دارد، و برخی دیگر، به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) منتهی نمی شوند بلکه از افرادی مانند «کعب الاحبار» که در زمان آن حضرت مسلمان نشده بود، نقل شده است. 2. احادیثی که از طریق اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده است و در ادامه مقاله به آنها می پردازیم. اندیشه تفریطی در کشتار به هنگام ظهور گروهی معتقدند: امام مهدی(عج)، از طریق ولایت و تصّرف تکوینی، همه مردم را مطیع می کند و کارها را با اعجاز و از راههای غیر عادی انجام می­دهد، بنابراین کشتار، خیلی اندک خواهد بود! برای دریافت پاسخ به حدیثی از امام باقر(علیه السلام) متمسّک می­شویم: بشیر گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: «عده­ای می­گویند، هنگامی که آن امر روی دهد، همه کارها برای او درست و استوار می­گردد و به اندازه یک ظرف حجامت هم خون نمی­ریزد»! فرمود: «هرگز چنین نیست! سوگند به آن که جانم در دست اوست؛ کار به آنجایی انجامد که ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک خواهیم کرد(کنایه از سختی ها و دشواری های جنگ است که موجب پدید آمدن عرق و ایجاد زخمهای خونین می شود)». تمامی کارها در زمان قیام امام مهدی(عج) به خودی خود و با اعجاز صورت نمی­پذیرد، هر چند در ولایت تکوینی حضرت و سایر امامان(علیهم السلام) هیچ گونه تردیدی نیست. مطابق روایات متعدد نمی­توانیم ادعا کنیم که در هنگام ظهور هیچ قتلی رخ نمی دهد؛ زیرا در آن دوران بحث از اجرای حدود الهی و اقامه عدل جهانی است و مسلما این امر عظیم ، بدون برطرف کردن موانع میسّر نمی­شود. از طرفی، تاریخ گواهی می­دهد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و معصومان(علیهم السلام) سعی داشته­اند، امور را به طور عادی و در مسیر طبیعی انجام دهند. به هر حال، لزومی ندارد که ادعا کنیم امام مهدی(عج) تمام کارهایش را از طریق اعجاز انجام می­دهد و هیچ خونی ریخته نخواهد شد. اندیشه افراطی در کشتار به هنگام ظهور در احادیثی که از طریق اهل سنت رسیده ­است، خونریزی­های زیاد و وحشتناک ذکر شده است. اینک، به نقد و بررسی یکی از آنها می پردازیم؛ یوسف بن یحیی شافعی در کتاب «عقدالدرر» روایتی را از امیرمؤمنان(علیه السلام) درباره حوادث روم نقل می­کند و می­گوید: «پس مسلمانان، سه تکبیر می­گویند و مانند ریگ و شن های روانی که از بلندی­ها فرو می­ریزند، داخل (روم) می­شوند و در آنجا پانصدهزار جنگجو را می کشند و غنائم و اموال را به طور مساوی تقسیم می­کنند، و به هر یک از آنان صدهزار دینار و صد کنیز و یا غلام می­رسد.» این روایت مشکل سندی دارد و از نظر محتوا قابل اعتماد نیست، پیداست که جاعلان این گونه احادیث در خدمت حکومت­های ظالم بوده­اند و به جهت توجیه پاره­ای از جنگ­های پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) این چنین احادیث مجعولی را وارد کتابهای روایی کرده­اند. خلاصه این که یک دسته از روایات در مورد خون­ریزیها، مربوط به دوران قبل از ظهور است و دسته دیگر از مجعولات و اسرائیلیات است که با هدف و انگیزه­های مختلف مانند خدشه­دار کردن چهره نهضت جهانی و حکومت حضرت مهدی(عج) و یا توجیه کشتارها در فتوحات سابق و... وارد کتابهای روایی شده است. برنامه امام (عج) برای قیام یقیناً، پیش از ظهور و مقارن آن ، ستمگران خونریزی بر دنیا حاکم­اند که از هیچ جنایتی فرو نمی گذارند. حال امامی که قیام می­کند در برابر این همه کج روی ها و بیدادگریها، چگونه باید برخورد کند تا جهان را پر از عدل و داد سازد؟ بی­تردید معاندانی که دستشان به خون بشریت آلوده است و یا مقامشان به خطر افتاده ، در مقابل حرکت اصلاح گرانه امام(عج) ایستادگی می­کنند. بنابراین، امامی که قیام می­کند و مأموریت تشکیل حکومت جهانی اسلام را دارد، باید برنامه داشته باشد. در این جا مروری به این برنامه ها خواهیم داشت: الف) تربیت سپاهیان و تدارک مقدمات نبرد امام مهدی(عج) برای به ثمر رساندن انقلاب جهانی، ناگزیر از جنگ خواهد بود و در مقابلش، دشمنان تا دندان مسلح با در دست داشتن امکانات گستردة اقتصادی ، نظامی و سیاسی، پرچم مخالفت برمی­دارند و مانع اصلاح گری امام مهدی(عج) می شوند. لذا قبل از قیام، جنگاوران دریادل و کارآمدی، تربیت می شوند و تعداد آنان در برخی 10هزار نفر و در تعدادی 100 هزار نفر و.. ذکر شده است. ب) تجهیزات جنگی و وسیله دفاعی تجهیزات آنان طبق روایتی از امام صادق(علیه السلام)، از آهن – اما نه آهن شناخته شده – است که اگر یکی از آنان، با آن بر کوهی ضربه زند، آن را دو نیم می کند. ج) قاطعیت امام در رویارویی با دشمنان امام مهدی(عج) به اقامه حدود الهی می­پردازد و در برخورد با دشمنان از یک نوع مجازات استفاده نمی­کند بلکه نسبت به جرم اشخاص، مجازات متناسب را اجرا می­کند. ائمه اطهار(علیهم السلام) مایه رحمت­اند و مقتضی رحمت آنان برداشتن موانع از سر راه است. با توجه به شرایط ویژه ظهور، قاطعیت امام(عج) با دشمنان و ایجاد رعب و وحشت در میان آنان، هر مخالف ستمکاری را به تسلیم وا می­دارد. بنابراین، اکثریت مردمِ مظلوم و ستمدیده از کسانی خواهند بود که امام مهدی(عج) آنان را مورد لطف قرار می­دهد و تنها گروهی اندک مقاومت نشان می­دهند و این جاست که چاره ای جز شمشیر نیست. چکیده سخن پس از بررسی روایات، چنین بدست می­آید که درباره حجم و عدد قتل و کشتار، افراط و تفریط شده و واقع، چیزی دیگر است. سیاست امام مهدی(عج)، سیاست پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است. گاهی مقتضای عدالت و گستردن عدالت برجامعه این است که دشمنان لجوج- که هرگز با حکومت حضرت مهدی(عج) کنار نمی­آیند و البته عدد آنان هم زیاد نیست- کشته شوند ولی متأسفانه مبالغه بسیاری در این زمینه شده است. پی نوشت ها: 1. غیبت نعمانی، ص 283. 2. عقدالدرر، ص 189. 3. بصائر الدرجات، ص141.

لینک ثابت

ا توصیه به رفتن به مسجد جمکران سند معتبری دارد؟ آیت الله صافی باز هم در این‌باره از آیت الله العظمی بروجردی نقل كردند که ایشان به روحانیون می‌فرمود: «منبری نباشد که نام حضرت مهدی(عج) در آن برده نشود.» آیا توصیه به رفتن به مسجد جمکران سند معتبری دارد؟ اولاً، در کارهای مستحب به سند معتبر نیاز نیست؛ زیرا در روایات می‌خوانیم كه اگر به کسی خبر کار خیری رسید و او به امید تقرب و نزدیك شدن به خداوند آن را انجام داد، پاداشی از آن كار خیر به او می‌رسد، اگرچه آن خبر واقعیت نداشته باشد. به این روایات، روایات «من بلغ» می‌گویند؛ مثلاً اگر شخصی را در راه دیدیم و خیال کردیم که او شخص خوبی است و به او سلام کردیم و احترام گذاشتیم؛ ولی بعد معلوم شد که شخص خوبی نبوده است؛ بی‌تردید به پاداش سلام خود ‌رسیده‌ایم. ثانیاً، رفتار و نیات مردم به خودی‌ خود ارزش‌دهنده است. زمین جمکران، منطقه‌ای است که میلیون‌ها انسان در آن‌جا به یاد حضرت مهدی(عج) هستند و در این مسجد به مناجات، توبه، بیتوته، ذکر و نماز مشغولند. این عبادت‌ها در هر زمینی كه انجام شود مقدس خواهد ‌شد. افزون بر این از بزرگ‌ترین مراجع تاریخ، حضرت آیت الله العظمی بروجردی که استاد بسیاری از مراجع بودند، پرسیدند كه آیا ما در مسجد جمکران، نماز را به قصد «ورود» یا به قصد «رجا و امید» بخوانیم؟ ایشان پس از کمی درنگ فرمود: «به قصد «ورود» بخوانید.» گویندة این حرف حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در رمضان سال 1391 شمسی در مشهد مقدس می‌باشد. آیت الله صافی باز هم در این‌باره از آیت الله العظمی بروجردی نقل كردند که ایشان به روحانیون می‌فرمود: «منبری نباشد که نام حضرت مهدی(عج) در آن برده نشود.»

لینک ثابت

شبهه ظهور امام زمان(عج) یعنی در بین روحانیون ۳۱۳ نفر مخلص وجود ندارد که امام زمان (عج) ظهور کند ؟!!" امام زمان پاسخ شبهه 1⃣ حضرت علی(ع) می فرمایند: "خداوند ولی خود را میان مردم پنهان کرده است، پس هرگز مسلمانی را تحقیر نکنید، شاید او از اولیای خدا باشد". لذا گناهکار و منحرف شمردن مردم عادی مخالف تعالیم اسلامی می باشد و این خود نویسنده شبهه بوده که تهمت و توهین و ناسزا گفته است! 2⃣ مهیا شدن ۳۱۳ یار صالح برای ظهور امام زمان(عج) شرط لازم است، اما كافی نیست! زمینه‌های دیگری نیز مانند "قابلیت پذیرش دولت حق" باید در عموم مردم و جامعه بشری فراهم شود. 3⃣ در احادیثی که به تعداد یاران امام اشاره دارد، آمده که هر گاه ۳۱۳ یار جمع شوند، ظهور رخ می دهد، نه اینکه اگر ۳۱۳ یار جمع نشوند، امام زمان ظهور نمی کند! 4⃣ حتی اگر احادیث ظهور منوط به وجود ۳۱۳ نفر شده بود، تنها شرط ظهور نبود، چرا که شرایط دیگری نیز بر این قضیه ذکر شده است! 5⃣ این احادیث گزارشی هستند و بیان می کنند که هرگاه حضرت ظهور کردند، آن گاه ۳۱۳ نفر گرد او جمع می شوند. لذا اجتماع این تعداد، نشانه و علامت ظهور ذکر شده نه شرط آن! 6⃣ اگر وجود ۳۱۳ فرد صالح به تنهایی شرط ظهور بود، با توجه به وجود هزاران هزار فرد صالح از جمله مجاهدین و شهدای اسلام در هر عصری، می بایست بارها ظهور اتفاق افتاده بود!

لینک ثابت

چگونه ممکن است امام زمان (عج) در سن ۵ سالگی امام شوند؟ چگونه ممکن است امام زمان (عج) که بعد از شهادت امام حسن عسکری (ع) پنج ساله بودند امام شوند و کودکی پنج ساله پیشوایی مسلمین را به عهده بگیرند؟ «پیشوایی به کوچکی و بزرگی نیست، بلکه مربوط به قابلیت‌ها و استعدادهاست رهبری و پیشوایی امت در کودکی که سهل، حتی در نوزادی، هم امکان دارد و هم واقع شده است داستان حضرت عیسی علیه السلام شاهد بر این سخن که در قرآن می‌فرماید: "فَأَشارَتْ إِلَ یا صاحب الزمان پاسخ تفصیلی: اولاً: اگر در اخبار اهل بیت علیهم السلام تأمل شود معلوم می‌شود که مقام نبوت و امامت یک مقام ظاهری ناچیز نیست که هر کسی صلاحیت آن را داشته باشد بلکه نبوت مقام ارجمندی است که شخص واجد آن مقام با حق تعالی ارتباط و اتصال داشته از افاضات و علوم عوالم غیبی برخوردار می‌شود، احکام و قوانین الهی بر باطن و قلب نورانی‌اش وحی و الهام می‌گردد و طوری آنها را دریافت می‌کند که از هر گونه خطا و اشتباهی معصوم است. همین‌طور ولایت و امامت مقام بزرگی است که واجد آن مقام به طوری احکام خدایی و علوم نبوت را تحمل و ضبط می‌کند که خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهی بهره مند می‌گردد. بواسطه علم و عمل پیشوا و امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندی است، معلوم است که هر کسی قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد بلکه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را واجد باشد و از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل دهد و به مردم ابلاغ کند پس پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب می‌کنند، این امتیاز از همان اوان کودکی در وجود آنها موجود است لکن هر وقت که صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود آن افراد برجسته رسماً به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی می‌شوند این انتخاب و نصب ظاهری چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بزرگی انجام می‌گیرد ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد. چنانکه حضرت عیسی علیه‌السلام در گهواره با مردم سخن گفت و خودش را پیغمبر و صاحب کتاب معرفی کرد. خداوند متعال در سوره مریم می‌فرماید: "فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی المَهْدِ صَبِیّاً * قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الکِتابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً و جعلنی مبارکاً این ما کنت و اوصانی بالصلوة و الزکوة ما دمت حیاً[۲]" مریم به عیسی اشاره کرد، گفتند: "چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟! عیسی گفت من بنده خدایم که مرا کتاب داده و به پیغمبری برگزیده است و هر کجا باشم مبارک گردانیده و به نماز و زکات تا زنده باشم سفارش کرده است. از این آیه و آیات دیگر استفاده می‌شود که حضرت عیسی علیه السلام از همان کودکی و ایام صغر پیغمبر و صاحب کتاب بوده است. بنابراین هیچ مانعی ندارد که کودکی در سن پنج سالگی با عوالم غیبی ارتباط داشته باشد و به وظیفه سنگین خزانه دارای و ضبط و تبلیغ احکام منصوب شود و در انجام وظیفه خویش و ادای این امانت بزرگ کاملاً نیرومند و مقتدر باشد.[۳] ثانیاً: حضرت امام جواد علیه السلام هم در هنگام وفات پدرش ۹ ساله و یا ۷ ساله بوده و امام رضا علیه السلام او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد.[۴]، که سخنان و مناظرات امام جواد علیه السلام و حل مشکلات بزرگ علمی و فقهی توسط آن حضرت تحسین و اعجاب دانشمندان اسلامی اعم از شیعه و سنی را بر انگیخته و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمی امام وا داشته است و هر کدام او را به نحوی ستوده‌اند و به عنوان نمونه: سبط بن جوزی می‌گوید: (امام جواد علیه السلام ) در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود.[۵] ابن حجر هیتمی به اعلمیت امام جواد(ع) اعتراف نموده می‌نویسد: مأمون او را به دامادی انتخاب کرد زیرا با وجود کمی سن از نظر علم و آگاهی و حلم و بر همه دانشمندان برتری داشت.[۶] ثالثاً: ائمه اطهار علیه السلام هم موضوع صغر سِنّ آن جناب را پیش بینی کرده و اعلام نموده‌اند تا مورد اعتراض مخالفین و معاندین قرار نگیرد. به عنوان نمونه: قال ابو جعفر علیه السلام : "صاحب هذالامر اصغرنا سناً و اخملنا شخصاً[۷]" حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود: حضرت صاحب الامر سن مبارکش از ما کمتر و گمنام‌تر است. رابعاً: با اینکه آفرینش و خلقت ویژه انبیاء و ائمه طوری است که نمی‌توان آن را با افراد عادی مقایسه کرد مع الوصف در بین اطفال عادی هم گاهی افراد نادری دیده می‌شوند که از حیث استعداد و حافظه نابغه عصر خویش بوده و قوای دماغی و ادراکات آنان از مردان ۴۰ ساله هم بهتر است. ابو علی سینا فیلسوف نامی از این افراد شمرده می‌شود از وی نقل شده است که گفته: چون به حد تمییز رسیدم مرا به معلم قرآن سپردند و پس از آن معلم ادب پس هر چه را شاگردان بر استاد ادیب قرائت می‌کردند من همه را حفظ نمودم. بعلاوه آن، استاد مرا به کتاب‌های ذیل تکلیف کرد: "الصفات" و "غریب المصنف" و "ادب الکاتب" و "اصلاح المنطق" و "العین" و "شعر و حماسه" و "دیوان رومی" و "تصریف مازنی" و "نحو سیبویه" پس همه را در مدت یک سال و نیم حفظ کردم و اگر تعویق استاد نبود در کمتر از این مدت حفظ می‌کردم. پس از آن شروع کردم به یاد گرفتن فقه و چون به ۱۲ سالگی رسیدم بر طبق مذهب ابی حنیفه فتوا می‌دادم پس از آن شروع کردم به علم طب و "قانون" را در سن ۱۶سالگی تصنیف نمودم و در سِنّ ۲۴ سالگی خودم را در تمام علوم متخصص می‌دانستم.[۸] درباره فاضل هندی گفته شده: "قبل از رسیدن به سن ۱۳ سالگی تمام علوم معقول و منقول را تکمیل کرده بود و قبل از ۱۲ سالگی به تصنیف کتاب پرداخت۹ و همچنین نابغه عصر ما سید محمد حسین طباطبایی. بنابراین در صورتی که اطفال نابغه، دارای چنان مغز و قوایی باشند که در سنین خردسالی از عهده حفظ هزاران مطالب گوناگون و حل مشکلات و غوامض علوم بر آیند و نیروی محیر العقول آنان باعث اعجاب شود پس چه استبعادی دارد که خداوند متعال حضرت بقیةاللَّه و حجّت حق و علت مبقیه انسانیت را در سن ۵ سالگی به ولایت منصوب گرداند و تحمل و ضبط احکام را به عهده‌اش واگذار کند؟ نتیجه آنکه عقلاً و وقوعاً هیچ استبعادی ندارد که حضرت صاحب الامر (عج) در سن ۵ سالگی پیشوایی مسلمین را به عهده بگیرند.» پی نوشت‌ها: ۱ . مریم/۲۹. ۲ . مریم/۲۹. ۳ . ابراهیم امینی، دادگستر جهان (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، ص۱۳۷۳) ص۱۲۲-۱۲۱. ۴ . اثبات الوصیه، ص۱۶۱. ۵ . سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، مکتبة الحیدریه، ۱۳۸۳ ه ق، ص۳۵۹. ۶ . ابن حجر هیتمی، صواعق المحرقه (ط ۲، قاهره، مکتبة القاهره، ۱۳۸۵ ه ق) ص۲۰۵. ۷ . مجلسی، بحار الانوار، (اسلامیه) ج۵۱، ص۳۸. ۸ . دادگستر جهان، ابراهیم امینی (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، ۱۳۷۳) ص۱۲۴-۱۲۳، به نقل از هدیة الاصباب، ط تهران، سال ۱۳۲۹، ص۷۶. ۹ . هدیة الاصباب، ط تهران، ۱۳۲۹، ص۲۲۸.

لینک ثابت

آیا وهابیت اعتقادی به منجی دارند ؟ آیا وهابیت به امام زمان (عج) اعتقاد دارند و یا منجی دیگری دارند ؟ مهدویت و وهابیت پاسخ: در رابطه با رویكرد وهابیت نسبت به مهدویت ، توجه شما را به این نكته جلب می كنم كه وهابیت و اهل سنت حدود 99 درصدشان در رابطه با مهدویت ، پنجاه ـ شصت در صد با شیعه هم عقیده هستند؛ یعنی این ها معتقد هستند كه رسول اكرم صلی الله علیه وآله بشارت داده به وجود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه آن نازنین وجود خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد ؛ همان گونه كه از ظلم و ستم لبریز شده است . در این زمینه ما اختلاف آن چنانی با اهل سنت حتی با وهابیت هم نداریم . البته اگر فرصتی شد در رابطه با مهدویت نوعی و شخصی كه چه شاخصه های دارد سر فرصت بحث خواهیم كرد . نكته جالب توجه این است كه ابن تیمیه ، بزرگ نظریه پرداز وهابیت هم وقتی در برابر انبوهی از روایات در صحاح سته و حتی در صحیح بخاری و مسلم در باره حضرت مهدی مواجه می شود، صراحتاً می گوید : إن الأحادیث التی یحتج بها علی خروج المهدی أحادیث صحیحة، رواها أبو داود والترمذی وأحمد وغیرهم من حدیث ابن مسعود وغیره . احادیثی كه می توانیم احتجاج كنیم بر آن احادیث بر قیام حضرت مهدی ، این احادیث صحیح هستند . این روایات را ابو داود ، ترمذی و احمد نقل كرده اند . منهاج السنة النبویة ، ج 4 ، ص211 خود آقای ابن قیم، شاگرد و ناشر افكار ابن تیمیه هم در این زمینه مفصل بحث كرده است و می گوید احادیث مربوط به حضرت مهدی، احادیث حسن و صحیح هستند . جالب تر از این ها آقای بن باز مفتی اعظم سابق عربستان سعودی، عبارت خیلی ظریفی دارد : أمر المهدی معلوم ، والأحادیث فیه مستفیضة، بل متواترة وقد حكی غیر واحد من أهل العلم تواترها . وهی متواترة تواترا معنویا ، لكثرة طرقها ، واختلاف مخارجها ، وصحابتها ، ورواتها ، وألفاظها ، فهی - بحق - تدل علی أن هذا الشخص الموعود به أمره ثابت وخروجه حق . وقد رأینا أهل العلم أثبتوا أشیاء كثیرة بأقل من ذلك . والحق أن جمهور أهل العلم ، بل هو الاتفاق : علی ثبوت أمر المهدی، وأنه حق ، وأنه سیخرج فی آخر الزمان . وأما من شذّ من أهل العلم - فی هذا الباب - فلا یلتفت إلی كلامه فی ذلك . مسئله حضرت مهدی علیه السلام واضح است و احادیث پیرامون آن مستفیضه؛ بلكه متواتر است و تعداد زیادی از اهل علم متواتر بودن احادیث حضرت مهدی علیه السلام را نقل كرده اند . و تواتر آن تواتر معنوی است به خاطر كثرة طرق احادیث آن، و اختلاف در لفظ احادیث و راویان و الفاظ بحق دلالت بر این دارد كه این شخص موعود امر ثابتی دارد و خروج او حق است. و ما دیده ایم كه علما مسائل زیادی را با روایاتی كمتر از این ثابت كرده اند . و قول حق از علما بلكه اتفاق علما بر ثبوت مسئله مهدویت است و همین قول حق است و به حق كه او در آخر الزمان خارج خواهد شد . و اما عده قلیلی از علما (در این مسئله) توجهی به صحبت درباره او نكرده اند . مجلة الجامعة الإسلامیة بالمدینة المنورة، العدد 3 ، السنة الأولی 1388، فی ذیل محاضرة عبد المحسن العباد. همچنین آقای ناصر الدین البانی كه از او به بخاری دوران تعبیر می كنند ، شبیه این عبارت را دارد . مجلة التمدن الإسلامی الدمشقیة ، شمارهء 27 و 28 ، سال 22 ، ص 642 . رابطة العالم اسلامی كه در حقیقت مركز فرهنگی وهابیت است ، در برج می 1976 رسماً اعلام كرد : فإنّ الاعتقاد بظهور المهدی یعتبر واجباً علی كل مسلم وهو جز من عقائد أهل السنة والجماعة ولا ینكر ذلك إلاّ كلّ جاهل أو مبتدع . اعتقاد به ظهور حضرت مهدی ، یك امری است واجب بر همه مسلمان ها . این عقیده ، جزء عقائد اهل سنت و جماعت است و جز جاهل و نادان و بدعت گذاری كسی نمی تواند این عقیده را انكار كند . مشكل ما با وهابیت ، نسبت به وجود حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) ولادت آن حضرت و این كه آیا حضرت مهدی (سلام الله علی)ه از نسل امام عسكری علیه السلام است و در سال 255 هـ به دنیا آمده یا نه ، مورد اختلاف با وهابیت است كه این ها قاطعانه در برابر این عقیده شیعه ایستاده اند. علمای زیادی از اهل سنت صراحتاً در كتاب های خودشان گفته اند كه حضرت مهدی سلام الله علیه در سال 255 یا در سال 58 از نرجس خاتون و امام عسكری به دنیا آمده است .آمار 120 نفر از علمای اهل سنت جمع آوری شده است كه همگی اعتراف دارند بر ولادت حضرت ولی عصر اواحنا له الفداء نظرات علمای بزرگ اهل سنت معترف بر ولادت حضرت مهدی در سال 255 هجری در رابطه با شخصیت های اهل سنت كه در رابطه با ولادت آقا حضرت مهدی سخن گفته اند ، فقط چند نمونه از علمای انساب كه حرف اول را آن ها می زنند و بعد چند نفر از شخصیت های برجسته را عرض می كنم . جناب ابو نصر سهل بن عبد الله از اعلام قرن چهارم در كتاب سر السلسلة العلویة صراحت دارد بر این كه آقا حضرت مهدی فرزند امام عسكری به دنیا آمد و او را قائم و حجت می دانند . سر السلسلة العلویه ص 39 بعد می گوید : هیچ اشكالی در نسب آن حضرت نیست ؛ ولی به خاطر برخی از مسائل سیاسی برادرش جعفر آمد و ادعا كرد میراث امام عسكری را . جناب فخر رازی از شخصیت های برجسته اهل سنت ، صاحب كتاب تفسیر كبیر ، متوفای 606 هـ صراحت دارد : فله ابنان وبنتان . اما الإبنان فأحدهما صاحب الزمان والثانی موسی درجه فی حیات أبیه . امام عسكری (علیه السلام) دو تا دختر و دو تا پسر داشتند . یكی از فرزندان آن ها صاحب الزمان و دیگری موسی بوده كه در زمان حیات پدرش از دنیا رفته است . الشجرة المباركة فی انساب الطالبیة ، ص78 جناب محمد امین كه از شخصیت های بلند آوازه اهل سنت در شناخت انساب و قبائل عرب است ، صراحت دارد: محمد المهدی وكان عمره عند وفات أبیه ، خمس سنین . عمر حضرت مهدی ، هنگام وفات پدرش پنج سال بوده است . فی معرفة قبائل العرب ، ص364 جناب عمری در كتاب المجزی فی انساب الطالبین ، ص130 و دیگر بزرگان ابن عنبه در عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب ، ص199 این تعبیر را دارند . جالب این است آقای ابن اثیر جزری ، صاحب الكامل فی التاریخ ، ج7 ، ص274 صراحت دارد بر ولادت آقا امام زمان در سال 255 هـ كه در هنگام وفات آقا امام عسكری این آقا در قید حیات بوده است . آقای ابن خلكان از استوانه های علمی اهل سنت می فرماید : كانت ولادته یوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس وخمسین ومأتین . ولادت حضرت مهدی ، روز جمعه نیمهء شعبان ، سال 255 هجری بوده است . وفیات الأعیان، ج4، ص176 آقای ذهبی در كتاب های متعداهل سنمدش در این زمینه سخن گفته است . در تاریخ اسلام ، دارد : وأما ابنه محمد بن الحسن الذی یدعوه الرافضة القائم الخلف الحجة ، فولد سنة ثمان وخمسین وقیل سنة ستة وخمسین . تاریخ اسلام ، در وفیات 251 تا 260 همین تعبیر را در سیر اعلام النبلاء ، ج13، ص119 دارد . شبیه این عبارت در كتاب العبر فی خبر من غبر ، ج5، ص37 دارد. حضرت مهدی ، فرزند امام عسكری سال 258 یا 256 به دنیا آمده است . آقای زركلی وهابی كه در حقیقت تراث وهابیت را در كتاب «الأعلامش» زنده كرد ، كه از وهابیون معاصر ما نیز هست، می گوید : ولد فی سامرا ومات ابوه وله من العمر خمس سنین . و قیل فی تاریخ مولده لیلة نصف شعبان سنة خمس و خمسین و مأتین حضرت مهدی در سامرا به دنیا آمد ؛ در حالی كه پنج سال بیشتر نداشت ، پدر خود را از دست داد . می گویند او در نیمیه شعبان سال 255 به دنیا آمده است . الأعلام - خیر الدین الزركلی - ج 6 ص 80

لینک ثابت

آیا تهران در آخر الزمان محل فساد می شود؟ آیا در روایات آمده است که تهران در آخر الزمان فاحشه خانه می شود؟ آیا منظور از منطقه زوراء که در روایات آمده است تهران است؟ بنابر روایات، آیا تهران در آخر الزمان محل فساد می شود؟ در روایاتی که از طریق اهل سنت و تشیع نقل شده است ، اوصافی برای منطقه زوراء بیان شده است . از پیامبر گرامی نقل است که فرمود ؛« حادثه ای در زوراء روی می دهد ، زوراء شهری در مشرق ، میان چند رود که بدترین خلق خدا و گردنکشان امتم در آنجا ساکن هستند ، و با چهار گونه عذاب کوبیده می شوند ، با شمشیر و فرو شدن در زمین و پرتاب سنگ و مسخ شدن ...سفیانی لشکری روانه عراق می کند و در زوراء صد هزار نفر را می کشد و به سوی کوفه سرازیر می شود ... » (السنن الوارده فی الفتن ص268 ) در نقل دیگری علی علیه السلام فرمود ؛« شهری به نام زوراء میان دجله و دجیل و فرات ساخته می شود ( که بسیار مجلل است )»(کفایه الاثر ص 213)فقیه بزرگوار مکارم شیرازی در مقام بیان عقاید شیعه چنین عرضه می دارد ؛ «عقیده ما در باره روایات اهل بیت ؛تکرار این موضوع را ضروری می دانیم که هر حدیثی که در یکی از منابع معروف یا سایر منابع معتبر وجود داشته باشد به این معنی نیست که آن حدیث به خصوص معتبر باشد ، بلکه هر حدیثی سلسله سندی دارد که باید هر یک از رجال سند آن جدا گانه مورد بررسی قرار گیرد هر گاه تمام رجال سند مورد اعتماد بودند آن حدیث به عنوان یک حدیث صحیح پذیرفته می شود در غیر این صورت ان حدیث مشکوک یا ضعیف است» و فرمود ؛ «وای بر مصر ، وای بر زوراء و وای بر کوفه ( همه را سفیانی می کشد )» (الملاحم و الفتن ص266) ابن منظور می نویسد ؛ «به جانب شرقی شهر بغداد زوراء گویند و به علت انحراف قبله‌اش به این اسم نامیده شده است ، زوراء، نام دجله بغداد است» (لسان العرب ج4 ص339) بنابراین هرگاه کلمه زوراء در روایتی به صورت مطلق و بدون قرینه استعمال شده باشد ، به منطقه بغداد حمل می شود ، مگر در صورتی که قرینه باشد که منظور منطقه دیگری است. در روایتی ، زوراء محل فتنه و فساد معرفی شده است و منظور از منطقه زوراء ، تهران بیان شده است . امام صادق علیه السلام به مفضل می گوید ؛ تو میدانی که زوراء کجاست و در کجا واقع شده؟ مفضل می گوید خدا و حجتش داناتر هستند . امام فرمود ؛بدان ای مفضل که در حوالی ری کوهی سیاه است ، در دامنه آن شهری ساخته می شود که تهران نامیده می شود و آن دار الزوراء است ،که قصرهای آن مانند قصرهای بهشت است ، و زنان آن همانند حورالعین می باشند و بدان ای مفضل آن ها (زنان) ملبس می شوند به لباس کافران ، خود را به شکل مستکبران تزیین می کنند، بر زینها سوار می شوند ،و برای همسران خود تمکین نمی کنند و درامد شوهرانشان آنها را کفاف نمی دهد ،پس از آنها طلب طلاق می کنند و مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا می کنند و مردان خود را به شبیه زنان و زنان خود را به شبیه مردان در میاورند و تو اگر می خواهی دینت را حفظ کنی پس در این شهر ساکن نشو و در آنجا خانه نگیر زیرا که آنجا محل فتنه می باشد. و از انجا به سمت کوه ها فرار کن » (مستدرک سفینه البحار ج4 ص270) ما اگر چه منکر ناهنجاری های شهر تهران نیستیم ، اما روایت مذکور بدون سند و مرسل به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است ، لذا از نظر سندی ضعیف و غیر قابل استناد است . فقیه بزرگوار مکارم شیرازی در مقام بیان عقاید شیعه چنین عرضه می دارد ؛ «عقیده ما در باره روایات اهل بیت ؛تکرار این موضوع را ضروری می دانیم که هر حدیثی که در یکی از منابع معروف یا سایر منابع معتبر وجود داشته باشد به این معنی نیست که آن حدیث به خصوص معتبر باشد ، بلکه هر حدیثی سلسله سندی دارد که باید هر یک از رجال سند آن جدا گانه مورد بررسی قرار گیرد هر گاه تمام رجال سند مورد اعتماد بودند آن حدیث به عنوان یک حدیث صحیح پذیرفته می شود در غیر این صورت ان حدیث مشکوک یا ضعیف است» (اعتقاد ما ، ص119)

لینک ثابت

ظهور دین جدید در زمان ظهور! یکی از مسائلی که در حوزه مهدویت، اندیشه مهدوی پژوهان را به خود جلب کرده است، محتوای برخی روایات است. آیا امام زمان علیه السلام آیین جدید می آورد؟ با درنگ در برخی احادیث مهدویت با روایاتی مواجه می شویم که در آنها این چنین بیان شده است که هرگاه امام مهدی(عجله الله تعالی فرجه) ظهور نماید، گویی آیین و دین جدیدی خواهد آورده![1] در این نوشتار به بررسی و جواب این تفکر خواهیم پرداخت. برای پاسخگویی به سؤال مورد نظر درنگ در نکاتی که ارائه خواهیم داد بسیار اهمیت دارد. نکته اول: اگر با دید محققانه و منصفانه به تاریخ صدر اسلام نگریسته شود، و در محتوا و آیین وحیانی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) مبلغ و مروج آن بود خوب تأمل شود، اقرار خواهیم داشت، بخش مهمی از رسالت نبوی (مرجعیت دینی اهل بیت (علیهم السلام)) که به نوعی تکمیل کننده آیین آسمانی پیامبر بود،[2] در اثر زیاده خواهی عده ای خواص به دست فراموشی سپرده شد، این در حالی است که اهمیت و جایگاه ولایت امری و مرجعیت دینی اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) از چنان اهمیتی برخوردار است که باری تعالی به پیامبر خود می فرماید: اگر در ابلاغ این امر کوتاهی کنی و حقیقت آن را برای مردم تبیین و روشن نکنی گویی رسالت خود را به اتمام نرسانده ای. «اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده ‏اى.» [3] بیشتر بخوانیم: دین جدید امام زمان(عج) ! آیا امام زمان (عج) دین جدیدی می آورند؟ ظهور و آوردن دین جدید! نکته دوم: در صدر اسلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) دو ثقل مهم را برای هدایت و سعادت جامعه اسلامی به یادگار گذاشت، یکی کتاب آسمانی و دیگر اهل بیت (علیهم السلام) خود، این مطلبی است که حتی علمای اهل سنت در کتب روایی خود به آن اذعان داشته و آن را در کتب خود ثبت و ضبط کرده اند.[4]، این در حالی است که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام عده ای از صحابه به بهانه «کافی بودن کتاب آسمانی» جامعه اسلامی را از برکات وجودی خاندان عصمت و طهارت محروم کردند.[5] ما نباید به منظومه احادیث اسلامی به گونه جزیره ای نگاه کنیم؛ چرا که این رویکرد غلط موجب می شود ما از فهم دقیق معارف اسلامی محروم بمانیم، دیدن یک حدیث و رها کردن احادیث فراوان دیگر، برداشت سطحی از روایات را برای افراد به دنبال خواهد داشت، هر چند ما در احادیث امام مهدی شناسی (علیه السلام) با احادیثی مواجه می شویم که بیان گرد آوردن «امری جدید» است، ولی باید این احادیث را در کنار احادیث دیگر مشاهده کنیم، احادیثی که گویای این است که امام مهدی (علیه السلام) اقامه کننده سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) است و امری که ایشان اقامه می کنند در واقع همان سنت و شریعت نبوی است نه شریعتی جدید، کتابی که او معارف آن را تبیین خواهد کرد، همان کتاب قرآن موجود در جامعه اسلامی است نه کتاب جدید دیگری. نکته سوم: با کنار گذاشتن مرجعیت دینی اهل بیت (علیهم السلام) جامعه اسلامی از بسیاری از معارف و آموزه های اسلامی محروم ماند، به طوری که پس از قرن ها برخی از آنها به این باور رسیده اند که آن معارف جز دین نبوده و به تبع لزومی برای پیروی و انجام آن معارف در دین نیست، با این کار نه تنها معارف اصیل اسلامی به دست فراموشی سپرده شد، بلکه بدعت هایی در این آیین شکل گرفت. نکته چهارم: نکته بسیار مهمی که در مباحث حدیث شناسی و درایت الحدیث، به خصوص در حوزه مهدویت باید مورد توجه قرار گیرد این است که، ما نباید به منظومه احادیث اسلامی به گونه جزیره ای نگاه کنیم؛ چرا که این رویکرد غلط موجب می شود ما از فهم دقیق معارف اسلامی محروم بمانیم، دیدن یک حدیث و رها کردن احادیث فراوان دیگر، برداشت سطحی از روایات را برای افراد به دنبال خواهد داشت، هر چند ما در احادیث امام مهدی شناسی (علیه السلام) با احادیثی مواجه می شویم که بیان گرد آوردن «امری جدید» است، ولی باید این احادیث را در کنار احادیث دیگر مشاهده کنیم، احادیثی که گویای این است که امام مهدی (علیه السلام) اقامه کننده سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) است و امری که ایشان اقامه می کنند در واقع همان سنت و شریعت نبوی است نه شریعتی جدید، کتابی که او معارف آن را تبیین خواهد کرد، همان کتاب قرآن موجود در جامعه اسلامی است نه کتاب جدید دیگری. [6] تنها فرقی که در امر امام مهدی وجود دارد این است که ایشان آیین نبوی را بدون هیچ تحریف و تغییری برای امت بیان می کنند. سخن آخر خلاصه کلام اینکه امام مهدی (عجله الله تعالی فرجه) هیچ گاه کتاب جدیدی غیر از قرآن موجود را نخواهد آورد، ایشان هیچ گاه شریعتی غیر از شریعت ناب نبوی، که به دور از هر گونه تحریف و بدعت است را تبلیغ نخواهد کرد. در واقع امام مهدی (علیه السلام) مبلغ و مروج سنت ناب محمدی است، سنت وحیانی که بسیاری از مباحث اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی آن در جامعه اسلامی به دست فراموشی سپرده شده است، پی نوشت ها: [1]. الغیبة (للنعمانی)، ص233. «...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُومُ الْقَائِمُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ كِتَابٍ جَدِیدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِی؛ ..ابى بصیر كه گفت: ابو جعفر (امام باقر) علیه السّلام فرمود: امام قائم كه قیام كند امرى نو و كتابى نو و قضاوتى نو خواهد داشت...» [2]. سوره مائده، آیه 3: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ دینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دینا» [3]. مائده، 67. [4]. نسائی، السنن الکبری، ح ۸۱۴۸. [5]. ر.ک: ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹. «پس از رحلت پیامبر،‌ خلفاء کتابت حدیث را ممنوع کردند. ابوبکر علت این منع را اختلاف راویان و به تبع آن اختلاف بین مردم اعلام کرد و تمسک به قرآن را برای شناخت حلال و حرام و دستورات دینی کافی دانست.» [6]. كمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص411، ح6. «جناب صدوق در کتاب خود نقل می کند: جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله و علیه وآله: الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ كُنْیَتُهُ كُنْیَتِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی یُقِیمُ النَّاسَ عَلَى مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی وَ یَدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ رَبِّی؛ قائم از فرزندانم است؛ رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) فرمود قائم از فرزندانم نامش نام من است و كنیه ‏اش كنیه من است و شمائلش شمائل من است و روشش روش من است مردم را بر ملت و شریعت من وادارد به كتاب پروردگارم عزوجل دعوت كند.»

لینک ثابت

سرداب امام زمان(عج) آیا این ادعا صحیح است كه امام زمان(عج) در سردابى كه محل غیبت ایشان است، باقى مانده و از آنجا ظهور خواهد كرد؟ سرداب امام زمان سرداب مقدس: پیش از بیان پاسخ، ابتدا باید به معرفى سرداب مقدس پرداخت ؛ آن گاه درستى یا نادرستى این ادعا را مورد بررسى قرار داد. بیشتر خانه ها در مناطق گرمسیر عراق، از دیرباز تاكنون به جهت رهایى از گرماى سخت و طاقت فرساى خورشید، داراى سرداب یا زیر زمین بوده اند. خانه امام حسن عسكرى (علیه السلام)  نیز در شهر سامرا داراى چنین زیر زمینى بود كه در تاریخ به «سرداب» مشهور شده است. زمانى كه خانه آن حضرت در حلقه محاصره سپاه خلیفه عباسى بود و آنان براى دستگیرى فرزندش مهدى(عج) آنجا را درمیان گرفته بودند ؛ از سرداب بیرون آمد و از صف آنان عبور كرد و رفت و یا از محل سرداب ناپدید شد و پس از آن غیبت و پنهان شدن آن حضرت آغاز شد. همین سرداب محل زندگى و عبادت سه امام بوده و الان نیز در جوار مرقد امامان گران قدر حضرت هادى و عسكرى (علیهم السلام)  در سامرا موجود است. شیعیانى كه براى زیارت آن دو امام، وارد سامرّا مى شوند، بعد از زیارت قبر آن بزرگواران، در محل عبادت آنان نماز خوانده و آنجا را زیارت مى كنند. تهمت و ادعاى نادرست حضور و مقدّس شمردن این سرداب از طرف شیعیان، موجب شده كه دشمنان مغرض و كینه جو، تهمت هاى ناروایى را دراین رابطه مطرح كنند ؛ از جمله : 1. شیعه قائل است مهدى موعود، بعد از تولدش در سردابى مخفى شده و غیبت خود را از آنجا شروع كرده است. تاكنون نیز در آن سرداب به سر مى برد و ظهورش نیز از همان سرداب خواهد بود!! 2. برخى در كتاب هاى خود نوشته اند: این سرداب، در شهر حلّه عراق است ؛ برخى آن را در بغداد و عده اى نیز در سامرا دانسته اند!! 3. شیعیان در بامداد هر جمعه، سوار بر مركب ها و مسلّح و آماده پیكار، در مقابل درب این سرداب اجتماع مى كنند و فریاد مى كشند : سالار ما! بیا! بیا![1] پاسخ ها: یك. باور شیعه در مورد سرداب شیعه براى سردابى كه در سامرا است، احترام خاصى قائل است و آنجا را از اماكن مقدسه مى داند و در آنجا به نماز و دعا و زیارت حضرت مهدى(عج) مى پردازد ؛ ولى این كار نه براى این است كه امام در آنجا مخفى و پنهان است یا كسى امام را مقیم آنجا مى داند ؛ بلكه براى آن است كه آن محل نواحى آن و حرم عسكریین، منازل و مساكن شریفه و خانه ها و محل ولادت آن حضرت و بروز بعضى از معجزات بوده است و تجدید خاطرات آن اعصار و یاد آن زمان هایى است كه امام عصر و پدر و جدّش در آنجا زندگى و عبادت مى كردند و آنجا محل آمد و شد شیعیان و محبّان اهل بیت بوده است. دو. عدم اعتقاد شیعه به ظهور امام از سرداب در هیچ یك از آثار روایى و تاریخى شیعى، نیامده كه حضرت مهدى(عج) در سرداب مقدس زندگى مى كند و در آنجا باقى است و از آنجا نیز ظهور خواهد كرد!چنان كه علامه امینى تصریح دارد : ...شیعه اعتقاد ندارد كه غیبت امام در سرداب است و خودشان را در سرداب مخفى كرده اند و از همان جا نیز ظهور خواهد كرد ؛ بلكه اعتقاد شیعه آن است كه او از مكّه معظمه، مقابل خانه خدا ظهور خواهد كرد و آن سرداب تنها خانه امامان در سامرا بوده است ؛ این مسئله اى همگانى است...»[2]. سه. باور شیعه درباره محل زندگى امام(عج) به نظر شیعه، حضرت ولى عصر(عج)، همه ساله در مراسم حج شركت مى جوید و قبر اجداد طاهرینش را در مدینه، عراق و طوس زیارت مى كند. پس اساسا شیعه براى حضرت مهدى، محلّ و مكان خاصى قائل نیست تا نوبت به آن رسد كه بگوییم در سرداب است یا غیر سرداب؟! چهار. علت مقدس شمردن سرداب چنان كه گذشت، شیعیان به دلایل مختلف، آنجا را مقدس و محترم مى شمرند، از جمله : 4-1. آنجا محل زندگى و سكونت سه امام معصوم بوده و از وجود مبارك آنان، شرافت و بركت كسب كرده است. 4-2. آنجا محل عبادت و نیایش و تلاوت قرآن آن سه بزرگوار بوده است. 4-3. سرداب، در جوار مرقد دو تن از امامان معصوم قرار دارد و زائران امام هادى و عسكرى (علیهماالسلام)، آنجا را نیز زیارت مى كنند. 4-4. امام زمان(عج) هر سال براى زیارت قبور شریفه پدر، جدّ، مادر و عمه اش، به آنجا تشریف فرما شده است. 4-5. امام زمان(عج) در آن خانه تولّد یافته از آنجا غایب شده است (نه اینكه در آنجا پنهان شده است). پس شیعیان معتقدند : مقدّس شمردن سرداب، صرفا به دلایل یاد شده است و این تقدیس، اختصاص به این مكان ندارد ؛ بلكه هر كجا كه مشخصا محل عبادت یكى از امامان معصوم بوده است، بدان تبرك مى جویند و هر كجا بدانند حتى یك بار و یك لحظه حضرت ولى عصر(عج) دیده شده است آنجا را هم زیارت كرده و بدان تبرك مى جویند (همچون مسجد سهله، مسجد كوفه، مسجد جمكران و...) و هرگز به راز دیگرى در آن معتقد نیستند[3]. نتیجه آنكه این گونه افترائات و سخنان صد در صد كذب و نادرست، بر اساس انگیزه دشمنى با شیعه و انحراف از اهل بیت و از سوى دشمنان خاندان رسالت بیان شده است. عجیب تر آن كه به مذهبى كه هزاران نویسنده عالى قدر، آرا و عقاید شان را به صراحت در تألیفات خود نگاشته اند، نسبتى داده مى شود كه در هیچ عصرى احدى از آنها، احتمال آن را نیز مطرح نكرده است! در موضوع غیبت و مهدویت، كتاب هاى فراوانى تألیف و خصوصیات آن ذكر شده است ؛ اما در هیچ كتاب و نوشته اى، اثرى از این افترا نیست! هیچ كس نگفته كه امام در سرداب سامرا مخفى است ؛ بلكه روایات و آن همه معجزات و كرامات كه از آن حضرت در غیبت صغرى و كبرى نقل شده و حكایات كسانى كه به حضورش در طول این مدت مشرف شده اند، همه این نسبت را تكذیب مى كنند!![4] پی نوشت : [1]. به نقل از: سید محمد كاظم قزوینى، امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 317 و 318. [2]. الغدیر، ج 3، ص 308 و 309. [3]. یوم الخلاص، ج 1، ص 288. [4]. ر.ك : لطف اللّه  صافى گلپایگانى، امامت و مهدویت، ج 2، ص 367.

لینک ثابت

دلایل عقلی اثبات طول عمر امام زمان(عج) شگفت از اشخاصی است که خضر و الیاس از انبیا، و شیطان و دجال از اعدا را در قید حیات می‌دانند، ولی وجود ذی وجود حضرت صاحب الزمان را منکرند؛ حال آنکه آن حضرت از انبیای سلف، افضل بوده و اوست ولد صاحب نبوت مطلقه و ولایت کلیّه. با شواهدی بر امکان طول عمر امام زمان علیه‌السلام وقتی روح انسان بر اثر ارتقا و اشتداد وجود نوری از سنخ ملکوت و عالم قدرت و سطوت می گردد، هر گاه طبیعتش را مسخّر خود کند و بر آن غالب آید، احکام عقل های قدسی و اوصاف عرشی بر وی ظاهر می گردند؛ تا به حدّی که بدنش متخلّق به وجود های مجرّد و نوری می گردد. نتیجه بی دغدغه ای که از این تحقیق حاصل است، امکان دوام چنین انسانی که کامل حقیقی برزخ بین وجوب و امکان می باشد، در نشئت عنصری است. کیمیاگر به دانش و فن خود نقره را زرّ خالص می گرداند و در نتیجه این عنصر پایدارتر می شود. اگر انسان کامل با دانش کیمیا گونه خود، بدن عنصری خویش را قرن ها پایدار بدارد، چه منعی متصور است؟ امام زمان علیه السلام در صغر سن همچون یحیی از حکمت برخوردار شد و در طفولیت، امامِ انام گردید و به سان حضرت عیسی بن مریم در وقت صباوت به مقام ارجمندی رسید. شگفت از اشخاصی است که خضر و الیاس از انبیا، و شیطان و دجال از اعدا را در قید حیات می دانند، ولی وجود ذی وجود حضرت صاحب الزمان را منکرند؛ حال آنکه آن حضرت از انبیای سلف، افضل بوده و اوست ولد صاحب نبوت مطلقه و ولایت کلیّه. شگفت تر آنکه برخی از اهل تصوف که خود را اهل معنا و معرفت می پندارند، بر این تصور قائل اند که در هندوستان برهمنان و جوکیان، مرتاضان و ریاضت کشانی هستند که به سبب حبس نفس و کم غذا خوردن سالیان متمادی عمر می کنند، با این وجود منکر حضرت حجت اند![1] کیمیا، فلز را از جنسی به جنس دیگر تبدیل می کند و به آن عمر درازتر می بخشد، اما مومیا، حبوبات و غلات و اجساد مرده را از فساد حفظ می نماید. در حفاری هایی که از مصر باستان به عمل آمده، در مقبره فرعون مصر گندم هایی در سنبل از اهرام مصر به دست آوردند و در شک بودند که آیا قوه نمو در آنان باقی است یا نه. آنها را برای امتحان کاشتند، مشاهده کردند سبز و بارور گردیده است. این نکته را در بقای وجود شریف حضرت مهدی منتظر (روحی له الفداء) اعمال کن، با اینکه هنوز به اندازه آن دانه گندم از عمر شریفش سپری نشده، و اصولاً این دو موضوع قابل مقایسه نمی باشند و برای اُنس اذهان با این امر شگفت، ناگزیر باید به چنین مثال هایی روی آورد و ورای چنین تمثیلاتی که به مواردی اشاره شد، ما در این باره برهان های عقلی و شواهد نقلی متعددی داریم.[2] ولیّ خدا به خوبی قادر است از اکسیر التفات خویش بدن خود را هم رنگ روح گرداند و باقی و دائم سازد و این موضوع، امر بعیدی نخواهد بود. آنان که منکر وجود آن حضرت اند و لفظ مهدی و صاحب الزمان را توجیه و تأویل می کنند، از کوردلی ایشان است، والاّ به اندک شعوری چه جای انکار است. (وَ اللّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیم).[3] قرآن کریم درباره یونس پیامبر(علیه السلام) فرمود:(فَلَوْلا أَنّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ). پس اگر حجت الهی را در ظهر ارض عمری دراز باشد، چه جای استبعاد است. لذا آیه مذکور در امتداد غیبت امام زمان حجة بن الحسن العسکری(علیه السلام)، تمام و کمال است.[4] هر کسی از کودکی معلوم است در آینده چه کاره می باشد و سرنوشت او در اطوار حالاتش بیانگر احوال عین ثابت و احکام سرّ القدر اوست. به هنگام تولد حضرت موسی(علیه السلام)، ظالمان خون ها ریختند. پس این طفل در آتیه مرد نبرد، قیام و جهاد است. ظالمان از تولدش در هراس بودند، در نتیجه این کودک برای قسط و عدل تلاش می کند و درباره حضرت مهدی(عج) نیز روایت آمده است که شباهتی به حضرت موسی(علیه السلام) دارد، چنان که در زمان ولادتش همین تفحّص که درباره آن پیامبر به وجود آمد، درباره ایشان صورت گرفت.[5] پی نوشت: 1. ر.ک: یازده رساله فارسی، علامه حسن زاده آملی، رساله نهج الولایة. 2. هزار و یک نکته، علامه حسن زاده املی، ص139. 3. همان، ص124. 4. همان، نکته236، ص141. 5. مُمِدُّ الحکم در شرح فصوص الحکم، علامه حسن زاده آملی، ص536. *مجله فرهنگ كوثر. شماره 74؛ مطلب حضرت مهدی در نگاه علامه حسن زاده آملی

لینک ثابت

خانواده مهدوی چه ویژگی‌هایی دارد عشق به حضرت حجت(عج) از ارکان اساسی ولایت‌مداری است. چنانچه پدر و مادر در خانواده بتوانند این امر را در خود و فرزندانشان نهادینه کنند در مسیر ظهور و زمینه‌سازی برای این امر تأثیر بسزایی خواهند داشت. نویسنده : طیبه نوحی خانواده یکی از نظام‌های اولیه‌ی جوامع بشری است که با وجود تحولات اساسی، در اهداف و کارکردهای خود ثابت مانده و هنوز اهمیت بسزایی دارد. خانواده بهترین بستر برای تأمین نیازهای مادی و روانی شخص و همچنین بهترین پایگاه برای برقراری امنیت روانی افراد محسوب می‌شود. اگرچه خانواده، جامعه‌ای کوچک است، اما اسلام برای تغییر و پاک‌سازی جوامع بزرگ‌تر اهتمام زیادی به سلامت این نهاد داشته، چنانچه امام صادق (ع) می‌فرمایند: «والزمو بیوتکم»؛ ملازم خانه‌های خود باشید.[1] ملازم خانه و خانواده بودن نشانه‌ی اهمیت وافر به این نهاد بنیادین جامعه است و سالم و فعال نگه داشتن این هسته در تأسیس و تشکیل جامعه مهدوی نقش مؤثری دارد؛ اما آنچه یک خانواده را مهدوی خواهد کرد، عبارت‌اند از: باور توحیدی و ایمان ازآنجاکه سبک زندگی هر شخص تابع هدف اوست، افراد ابتدا باید هدفی مناسب برای زندگی خود تعیین کنند و نکته اساسی در این مسئله بحث ایمان و باور توحیدی است، در غیر این صورت پیشرفتی صورت نمی پذیرد؛ چراکه خانواده می‌تواند بر اساس هدف خود تحت ولایت خدا یا شیطان قرار بگیرد و چنانچه به مرز شیطانی راه پیدا کرد دیگر نمی‌توان آن را مؤثر در تحقق ظهور دانست. اولویت انجام واجبات و ترک محرمات در خانواده مهدوی ازاین‌رو در تشکیل زندگی نیز نباید ارزش‌های دینی را از نظر دور داشت؛ چراکه از برنامه‌های اصلی حضرت حجت (عج) اهمیت به ارزش‌های دینی است. امام صادق (ع) می‌فرماید: «اذا قام القائم لایبقی أرض إلا نودی فیها شهاد ان لا إله إلا الله و أن محمد رسول الله»؛ هنگامی‌که حضرت قائم قیام می‌نماید هیچ جایی نیست مگر اینکه در آن ندای «لا إله إلا الله و محمد رسول الله» سر داده می‌شود. لذا در خانواده مهدوی انجام واجبات و ترک محرمات در انتخاب‌ها اولویت دارد. امید و نشاط بشر از ابتدای آفرینش در پی یافتن منبعی امیدزا بوده است تا در پرتو آن بتواند موانع و مشکلاتی که در زندگی برای او به وجود می‌آید را از مسیر بردارد و راه دسترسی به هدف‌هایش را هموار کند. یأس و نامیدی بزرگ‌ترین بلا در مسیر جامعه‌ی عصر ظهور است؛ برای افرادی که فعالانه در پی هدف‌ها، امیدها و رؤیاهای خویش‌اند و رهنمون زندگی‌شان، معناجویی و ایثار و تعهد است. تعقیب هدف هیچ‌گاه پایان نمی‌پذیرید. افراد سالم به آینده می‌اندیشند و در آینده زندگی می‌کنند.[2] ظهور و انتظار، گنجینه عظیم ملت‌ها مقام معظم رهبری در سخنی دراین‌باره می‌فرمایند: «اعتقاد به قضیه مهدی و موضوع ظهور و فرج و انتظار، گنجینه‌ی عظیمی است که ملت‌ها می‌توانند از آن بهره‌های فراوانی ببرند و امید و تلاش افراد برای نجات نقش عظیمی دارد.»[3] مسئولیت‌پذیری حس مسئولیت‌پذیری اعضای خانواده نسبت به یکدیگر نشان از رشد فکری افراد در این زمینه دارد. دلیل چنین عنصری را باید در فرهنگ قرآن و مهدویت جستجو کرد، زیرا از یک‌سو قرآن با فرمان «یا ایها الذین آمنو قوا انفسکم و اهلیکم...»[4] وظایف خانوادگی را مشخص می‌کند، از سوی دیگر مهدویت یعنی احساس مسئولیت بین‌المللی و جهانی نسبت به انسان امروز و فردا و دغدغه اصلاح بشریت داشتن، رنج بشریت را چشیدن و از قالب «من» درآمدن و به «ما» اندیشیدن؛ بنابراین مهدویت یعنی طرحی جهانی برای شکوفایی انسانیت؛ بر این اساس ارتباط تنگاتنگی بین فرهنگ مهدوی و اصالت و رسالت خانواده مهدوی وجود دارد.[5] خانواده مهدوی نسبت به نسل آینده و تربیت نسل مهدوی و بسترسازی و ایجاد کانون سرشار از عدالت و امنیت مسئولیت‌پذیر است. اندیشه و تعقل پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌فرمایند: «إنما یدرک الخیر کله بالعقل و لادین لاعقل له»؛ تمام خیر با عقل به دست می‌آید و کسی که اهل اندیشه نیست دین ندارد.[6] بنابراین ایمان شخص در گرو به کار بستن یا نبستن اندیشه است. جایگاه این مهم را در خانواده مهدوی چه در تشکیل و چه در تربیت و پرورش فرزندان نمی‌توان نادیده گرفت. پیامبر (ص) فرمودند: «حذر کنید از ازدواج با زن احمق؛ زیرا مصاحبت با او بلا آفرین و فرزندانش تباه و بی‌فایده خواهند بود.»[7] این اصل مهم، راهبردی ریشه‌ای برای زمینه‌سازی ظهور و تربیت نسل سرباز گونه خواهد بود. چنانچه خداوند می‌فرماید: «إن شر الدواب عندألله الصم البکم لذین لایعقلون»(8) محبت و عشق عشق به حضرت حجت (عج) از ارکان اساسی ولایت‌مداری است چنانچه پدر و مادر در خانواده بتوانند این امر را در خود و فرزندانشان نهادینه کنند در مسیر ظهور و زمینه‌سازی برای این امر تأثیر بسزایی خواهند داشت. محبت به خداوند، رسول گرامی (ص) و ائمه اطهار (ع) خصوصاً حضرت قائم (عج) باعث جلوگیری از لغزش‌ها در مسیر عبودیت و بندگی خداوند متعال خواهد شد و نقطه محوری و کانون جذب به حضرت حجت (عج) است. پی‌نوشت: [1]. غیبت نعمانی / ص 197. [2]. روان‌شناسی کمال/ ص 16 [3]. تلخیص بیانات در جمع اقشار مختلف مردم/ 17/ 10/ 1374. [4]. تحریم/ 6 [5].خانواده مهدوی/ ص 91. [6].تحف العقول/ ص 54. [7]. النوادر (للراوند)/ ص 13. [8]. انفال/ 22

لینک ثابت

چگونه به زندگی‌مان رنگ و بوی مهدوی بدهیم؟ کسی که منتظر حاکمیت عدل است و آماده جنگ با جنود باطل باید ابتدا در سرزمین خود به بر چیده شدن باطل کمک کند و در میدان قلبش با جنود جهل مبارزه کند. عکس نویسنده نویسنده : طیبه نوحی ارزش‌ها و بینش‌ها در فرهنگ اسلامی حاکی از آن است که منتظر باید تأثیر عملی و عینی انتظار را در رفتار خود بروز دهد. به دیگر سخن در عین پایبندی به باورهای اسلام رویکردی منتظرانه در رفتار وی به نمایش درآید و حرکت وی در جهت تحقق ظهور منجی باشد. بنابراین نمی‌توان انتظار را تفکری صرف دانست؛ چراکه انتظار عملی است توأم با تلاش و جهاد و چشم‌به‌راهی تنها کاری از پیش نخواهد برد. بشر علاوه بر پیکار روزانه حق و باطل باید خود را نیز برای ظهور آماده کند. لذا اولین قدم برای زندگی مهدوی خودسازی است: پاکی نفس از صفات رذیله بهترین محرک، در روند زمینه‌سازی ظهور حضرت حجت (عج) است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که تا شخص خود را پاک نکند قطعاً نمی‌تواند در پاکی جامعه نقشی داشته باشد شیطان از ابتدای خلقت بشر تاکنون فعال‌ترین دشمن انسان و نمایندگان الهی بوده است؛ لذا از مهم‌ترین وظایف و جلوه‌های رفتاری منتظر جهاد با نفس و تهذیب آن است. پاکی نفس از صفات رذیله بهترین محرک، در روند زمینه‌سازی ظهور حضرت حجت (عج) است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که تا شخص خود را پاک نکند قطعاً نمی‌تواند در پاکی جامعه نقشی داشته باشد. هرگاه بنده‌ای گناه می‌کند نقطه سیاهی در قلبش خانه می‌کند، اگر توجه کرد آن نقطه سیاه کوچ کرده و می‌رود؛ اما اگر گناه را زیاد کرد سیاهی قلب را فرامی‌گیرد و دیگر رستگاری سراغ آن انسان نمی‌آید.[1] کسی که منتظر حاکمیت عدل است و آماده جنگ با جنود باطل باید ابتدا در سرزمین خود به برچیده شدن باطل کمک کند و در میدان قلبش با جنود جهل مبارزه کند. آیت‌الله بهجت (ره) فرمودند: «اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب این است: چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید؟ او به همین از ما راضی است».[2] جاروب کن خانه و پس میهمان طلب بنابراین اگر فرد بنا دارد سهمی در ظهور داشته باشد باید به تهذیب نفس و محاسبه روزانه آن همت گمارد چنانچه امام صادق (ع) خطاب به عبدالله جندب می‌فرمایند: «ای پسر جندب، بر هر مسلمانی که ما را می‌شناسد، لازم است که در هر روز و شب، اعمالش را بر خود عرضه دارد و از نفس خود حساب بکشد؛ اگر کار خوبی در آن‌ها یافت، به آن بیفزاید و اگر کار زشتی یافت، طلب بخشایش نماید تا در قیامت دچار رسوای نگردد». [3] زیست مهدوی در عصر غیبت نیازمند معرفت و علم نسبت به امام عصر (عج) است؛ چراکه تا منتظر، امام زمان(عج) خود را نشناسد و اسباب، لوازم و عوامل ظهور ایشان و موارد جلب رضایت او را نداند مهره مؤثر ظهور نخواهد بود. معرفت زیست مهدوی در عصر غیبت نیازمند معرفت و علم نسبت به امام عصر (عج) است؛ چراکه تا منتظر، امام زمان(عج) خود را نشناسد و اسباب، لوازم و عوامل ظهور ایشان و موارد جلب رضایت او را نداند مهره مؤثر ظهور نخواهد بود. شناخت در این امر به دو قسم قابل تقسیم است ظاهری و باطنی. اعتقاد به فضائل و واجبات، ویژگی‌های ایشان و وظایف فرد در مقابل امام از شئونات معرفت مهدوی است چنانچه حدیث معروف نبوی بر این امر صحه می‌گذارد: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» اگر کسی بی آنکه امام زمانش را شناخته باشد بمیرد به مرگ جاهلی مرده است.[4] جاهلیت مرز تاریخی و زمانی ندارد، بلکه به معنای عدم قبول ارزش‌های اسلامی است. پس فرقی نمی‌کند در چه زمانی باشد. بنابراین مرز جاهلیت ارزشی، تشریعی، فکری و عقیدتی است. حال کسی که مرگش جاهلی باشد در واقع زندگی جاهلانه‌ای نیز داشته است. فرد منتظر باید این مرز را درنوردد و در زندگی روزانه‌اش از هر ثانیه و ساعت جهت پیشبرد و بالا رفتن معرفتش استفاده نماید. یک از راه‌های ازدیاد معرفت مطالعه و تأمل و تفکر نسبت به مقام ولایت و دیگر شئون امام است. معرفت حدی ندارد به لطف و تفضل الهی دائم ارتقا خواهد یافت، بنابراین از تلاش در این امر مضایقه نکند. دعا خداوند با بشارت‌هایی که به حضرت ابراهیم داد نهایتی را برای نجات بنی‌اسرائیل از زیر بار ظلم به‌وسیله منجی ایشان (حضرت موسی) در نظر گرفته بود که آن 400 سال بعد بود ولی راه دعا و تضرع را هم به آن‌ها آموخت تا اگر از اعمال زشتی که داشته‌اند و بی‌توجهی‌هایی که به حجج الهی داشته‌اند به درگاه خداوند توبه نموده و تضرع نمایند ظهور این مصلح جلو می‌افتد. آن‌ها با این آموزش این کار را کردند و شب‌ها گاه به بیابان‌ها می‌رفتند و گریه و زاری می‌نمودند و مجلس دعا تشکیل دادند و به خاطر همین دعاها و تضرع‌ها خداوند از 170 سال باقی‌مانده آن انتها صرف‌نظر کرد و حضرت موسی را برای نجات آن‌ها رسانید[5] . پیشوایان ما در مورد دعا برای امام عصر (عج) اهمیت مخصوصی قائل بودند بنابراین از مهم‌ترین وظایف منتظر مزین نمودن روزها و شب‌های خود به دعا برای حضرت حجت(عج) است زندگی روزانه منتظر باید سراسر دعا به جان حضرت حجت (عج) و تعجیل در ظهور ایشان باشد و از این امر خسته نشود. چنانچه تکرار و اصرار بر دعا اهمیت ویژه‌ای دارد. مرحوم سید ابن طاووس در جمال الاسبوع می‌نویسد: «پیشوایان ما در مورد دعا برای امام عصر (عج) اهمیت مخصوصی قائل بودند بنابراین از مهم‌ترین وظایف منتظر مزین نمودن روزها و شب‌های خود به دعا برای حضرت حجت(عج) است». صدقه توصیه‌ی امام حسن عسگری (ع) به فرزند خویش این بود: «... پسرم ! بر تو باد جاهای نهان و دور، همواره در جاهای دوردست و پنهان زندگی کن که هر یک از دوستان خدا، دشمنی خطرناک و مخالفی مزاحم دارد....» [6] یکی از دلایل غیبت امام عصر (عج) حفظ جان ایشان است چنانچه سلامتی آن بزرگوار برای ما هدیه الهی است. صدقه دادن روزانه برای آن مقام عظمی یکی از کارهای روزانه هر مهدی باور است. سلامت جسم و روح یکی از مهم‌ترین منابع هر حکومت، منابع انسانی آن است. چنانچه برخی مکتب‌ها در صورت نداشتن این مقوله حتی با تجهیزات عالی دچار شکست شده‌اند. منتظر واقعی با برنامه‌ریزی صحیح باید هم جسم خود را ساماندهی کند هم روح خود را. آمادگی جسمانی برای سرباز آماده‌باش ازجمله‌ی ضروریات است و رکن مهمی محسوب می‌شود. قوای بدنی قوی ورزیدگی جسمی و نیرومندی لازمه‌ی دفاع از آرمان جهانی حکومت مهدوی است. امام خمینی(ره) در این راستا به جوانان می‌فرماید: «مملکت ما همین‌طور که به علما احتیاج دارد به قدرت شما هم احتیاج دارد. این قدرت حرکتی، با ایمان باشد، وقتی زورخانه با قرآن باشد، با ایمان باشد، پشتوانه یک ملت است آنچه پشتوانه یک ملت است آن افراد با ایمان هستند، ورزشکاران با ایمان هستند». [7] صدقه دادن روزانه برای آن مقام عظمی یکی از کارهای روزانه هر مهدی باور است علاوه بر تحرک، تغذیه نیز امری مهم و ضروری در تقویت قوای جسمی است آنچه شخص در طول زندگی خود باید مورد اهمیت قرار دهد؛حلال خوردن، پاک خوردن است و اینکه علاوه بر کیفیت به کمیت غذا نیز باید اهمیت دهد خداوند می‌فرماید: «فلینظر الانسان الی طعامه» .[8] در جهت بسترسازی ظهور، تلاش برای این امر یکی از مهم‌ترین مسائلی است که صرف هزینه برای آن کاری بیهوده نیست دیگر عنصر موردتوجه برای جسم علاوه بر بعد باطنی آن حفظ ظاهر و نوع پوشش است. یک منتظر باید لباسی انتخاب کند که متناسب با فرهنگ انتظار باشد. نه اینکه گزینش او صرفاً تقلیدی بوده و بدون در نظر گرفتن جنسیت، انگشت‌نما شدن و سن و سالش پوشش را انتخاب کند. پی‌نوشت: [1] . بحارالانوار/ج70/ ص 327 [2] . امام زمان در کلام آیت‌الله بهجت/ ص90 [3] . سبک زندگی منظرانه/ ملایی/ ص 122 . [4] . بحارالانوار/ ج23 / ص 89 . [5] . وقت معلوم/ گنجی / ص 151 . [6] . بحارالانوار/ ج 52/ ص 35 . [7] . صحیفه نور، ج 7؛ ص 48 . [8] . عبس/ 24

لینک ثابت

دعای امام زمان(عج) در حق بانوان بانوان منتظر، امانتداران مظهریت اسمای جمالی خداوندند. آنان باید این امانت الهی را پاس دارند و خویش را در برابر وسوسه های شیاطین ظاهری و باطنی كه می كوشند تا با شكستن حریم شرع، عقل و اخلاق، این امانت بزرگ الهی را ضایع كنند، حفظ و مراقبت كنند امام زمان- جمکران از دعاهای منسوب به امام عصر(عج)، دعای معروف «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» است که به زیبایی هر چه تمام و در فرازهایی کوتاه، وظایف منتظران از اقشار و صنوف مختلف را بیان کرده و راه و رسم زندگی به سبک انتظار را نشان می دهد. از این رو، در سلسله مطالبی شرح فرازهای نورانی و ژرف این دعا مرور می شود: حضرت حجت(عج) در ادامه فرازهای نورانی این دعا بیان می کنند: «وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَیَاءِ وَ الْعِفَّة؛ بر زنان شرم و عفت عنایت كن». زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه، نقشی مهم و بی بدیل در فلاح و صلاح آن دارند لذا بتبع، سبکی که آنها برای زندگی برمی گزینند و ارزش هایی که به تناسب آنها فکر و عمل می کنند، نیز در حرکت جامعه به سوی سعادت یا شقاوت تاثیرگذار است. در این میان زنان برای آنکه نقش مادری و همسری را در جامعه به درستی ایفا کنند باید به سلاح هایی مجهز شوند که از مهمترین آنها «حیا و عفاف» است. در آیات قرآن بر این خصیصه تاکید و برکات و آثار فراوانی برای آن ذکر شده است. چنان که خدای متعال در آیه 25 سوره مبارکه قصص به وقار و حیای دختران شعیب اشاره می کند و می فرماید: «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوكَ لِیَجْزِیَكَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا... (موسی هنوز لب از دعا نبسته بود که دید) یکی از آن دو دختر که با کمال (و قار و) حیا راه می‌رفت، باز آمد و گفت: پدرم از تو دعوت می‌کند تا در عوض سقایت و سیراب کردن گوسفندان ما به تو پاداشی دهد...». علاوه بر این، در آموزه های روایی نسبت به این صفت توصیه و اشاره بسیار است، امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «حیا از ایمان است و ایمان در بهشت است (پس شخص با ایمان با حیاء در بهشت است).» (1) همچنین از آن حضرت(ع) است که: «حیاء و ایمان در یك رشته و همدوش همند چون یكى از آن دو رفت دیگرى هم می رود.» (2) در این میان زنان به دلیل نقش مهمی که در سلامت جامعه دارند، آراستگی شان به صفت حیاء از اهمیت بیشتری برخوردار است چنان که امام صادق(ع) فرمودند: «اگر چه تفاوتی بین زن و مرد در مزین شدن به آن نیست اما بر زنان نیكوتر است.»(3) حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در کتاب «امام مهدی(عج)؛ موجود موعود» و در شرح این فراز از دعای «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» می نویسد: «زن ها بخشی مهم از جامعه اسلامی اند از آن رو كه سهمی درخور از آرامش و امنیت روانی جامعه وامدار نقش بی نظیر زنان است؛ نیز صلاح نسل امروز و سداد نسل فردا در گرو صلاح و سداد آنها است. آفت بزرگی كه می تواند مانع كاركرد اساسی و ثمربخش این بخش از اجتماع شود و آنان را كه قادرند عامل سعادت فرد و جامعه باشند به ابزار انحطاط خویش و جامعه شان بدل كند، همانا فقدان صفت هایی است كه امام عصر (عج) آنها را بایسته زنان امّت مهدوی می داند و آراستگی به آن صفات را از درگاه عزّ ربوبی برایشان درخواست می كند: أ.حیاء: حیا به معنای مراقبت از نفس در برابر هر نوع آلودگی و زشتی و عیب است. بانوان منتظر، امانتداران مظهریت اسمای جمالی خداوندند. آنان باید این امانت الهی را پاس دارند و خویش را در برابر وسوسه های شیاطین ظاهری و باطنی كه می كوشند تا با شكستن حریم شرع، عقل و اخلاق، این امانت بزرگ الهی را ضایع كنند، حفظ و مراقبت كنند تا به دام شیطان نیفتند، كه هر سخن یا عمل بر خلاف موازین آموزه های ناب قرآن و عترت، به منقصت، كدورت و تاریكی جان انسان می انجامد و از دام های شیطان به شمار می آید: و علی النساء بالحیاء. ب. عفت: بانوان منتظرِ آخرین حجت خداوند (عج) پاسدار حریم عفت اند. حفظ عفت، یعنی نگهداشتن نفس از تمایلات و شهوات نفسانی، فضیلت والای بانوان اهل انتظار است. بسا كه جاهلیت مدرن روزگار ما تمایلات و هواهای نفسانی را دامن بزنند و شهوات را برای انسان زینت دهند؛ اما بر بانوان منتظر شایسته است كه با نگهبانی از حریم عفت خویش زمینه اعتلای روح خویش را فراهم آورند و از پیروی وسوسه های نفسانی و شیطانی احتراز كنند و هیچ زینتی را برون از حوزه جانشان و هیچ افتخاری را برتر از حفظ گوهر الهی وجودشان نشناسند: و العفة. بنابر آنچه بیان شد زنان در جامعه منتظر و زمینه ساز وظایفی دارند که غفلت از آنها هم خودشان و هم مسیر انتظار را دچار آسیب های جبران ناپذیر خواهد کرد. زنان باید بدانند وقتی حریم عفاف را مراعات نمی کنند و حجاب خود را درست نمی کنند، جوانان را به دنبال گناه می کشند. بی حجابان، «حشره مزاحمت» جمع می کنند، ولی افراد با حجاب در دژ و حصار عفاف و حیا و حجاب، مصون از تعرض نگاه های هوس آلودند. این که حضرت فاطمه(س) در پاسخ سوال حضرت رسول خدا(ص) که پرسیدند: «چه چیز برای زن بهتر است؟»، عرض کردند: «اَن لا تَری رَجلا و لا یَراهُ رَجُل»(4) تاکیدی بر حاکم سازی حیا و عفاف بر روابط زن و مرد است. نه اینکه زن اصلا از خانه بیرون نیاید بلکه تا می شود این دیدارها کاهش یابد، چون زمینه ساز وسوسه های شیطانی است. قرآن می فرماید: «زنان در سخن گفتن با مردان نامحرم، نرم و با ناز و کرشمه سخن نگویند، چون دل های بیمار را به طمع می افکند.»(5) از این رو، هر نوع شوخی و مزاح و اختلاط با نامحرم و رفتارهای جلب کننده نظرها و آرایش و عطر و کفش و لباس تحریک آمیز، حرام و ممنوع است. اگر به سلامت جامعه می اندیشیم این حریم ها را هم باید مراعات کنیم. از بانوانی که چشم انتظار آمدن امام زمان(عج) هستند، انتظار می رود الگوی نجابت و حیا و پاکی باشند و از آنان که خود را شیعه زهرا(س) و امت محمد(ص) می دانند، انتظار است حجاب و عفاف را رعایت کنند وگرنه رضای خدا و رسول و امام زمان(عج) را نمی توانند کسب کنند. پی نوشت: 1-الكافی، ج2، ص106، باب الحیاء؛ 2- الكافی، ج2، ص106؛ 3- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص: 193؛ 4-بحارالانوار؛ 5-احزاب، آیه 32.

لینک ثابت

فلسفه شهرت امام زمان(عج) به «مهدی فاطمه(س)» حجت الاسلام صرفی با تبیین چرایی کاربرد عنوان «مهدی فاطمه(س)» برای امام زمان(عج)، گفت: اهداف مهدوی همان اهداف فاطمی و سلوک امام زمان (عج) همان سلوک حضرت زهرا(س) است و اساساً مهدوی باوری بدون شناخت فاطمه(س) مقدور نیست. مهدویت و حضرت زهرا حجت الاسلام «محمد صرفی» در گفت وگو با خبرنگار گروه مهدویت و غدیر خبرگزاری شبستان که به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرای مرضیه(س) انجام شد، در پاسخ به این سوال که «چرا در روایات امام زمان(عج)، مهدی فاطمه(س) خطاب می شود؟»، اظهار کرد: در روایات مختلف حضرت مهدی(عج) به عنوان فرزند امام حسین(ع) یا دیگر ائمه اطهار(ع) معرفی شده است اما ویژگی و نسب خاص ایشان در روایات، «مهدی فاطمه(س)» است. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت اضافه کرد: یکی از دلایل این نوع نام بردن، آن است که بنابر توافق تمام مذاهب اسلامی، حضرت مهدی(عج) از نسل حضرت زهرا(س) است و تمام مذاهب اسلامی معتقدند که مهدیِ برپا کننده عدل و قسط در جهان، فرزند فاطمه(س) است که این روایت به ایشان تعلق دارد: «یملأ الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملأت ظلماً و جوراً؛ زمین را از قسط و عدل پر می کند چنانکه از ظلم و چور پر شده باشد» صرفی تصریح کرد: در روایتی مورد قبول تمام مذاهب اسلامی آمده: «المهدی من عترتی من ولد فاطمه؛ مهدی(عج) از نسل فاطمه زهراست» اما این چه سری است که نام حضرت مهدی(عج) با نام حضرت زهرا(س) گره خورده است؟ وی با اشاره به شباهت های موجود میان حضرت زهرا (س) و امام مهدی(عج)، بیان کرد: حضرت زهرا(س) بقیه النبوه است، زمانی که ایشان خطبه فدکیه را ایراد کردند، امیرالمومنین امام علی(ع) ایشان را اینگونه خطاب کردند: «یا ابنه الصفوه و بقیه النبوه؛ ای دختر برگزیده و باقیمانده رسالت» و امام زمان (عج) نیز بقیه الله و بقیه النبوه است. این کارشناس مهدوی در ادامه ابراز کرد: حکیمه خاتون نقل می کند: در شب تولد حضرت مهدی(عج) خدمت امام عسکری(ع) رسیدم و زمانی که امام مهدی(عج) را تقدیم ایشان کردم، حضرت(ع) خطاب به کودک فرمودند: «سخن بگو ای حجت الله و بقیه الانبیاء» و امام زمان (عج) با شهادتین سخن گفتند و حتی قبل از تولدشان نیز امام عسکری(ع) به عمه خود خطاب کردند که سوره قدر را بخوان و زمانی که ایشان این سوره را می خواند، فرزند داخل شکم مادر با ایشان همراهی کرد که حکیم خاتون تعجب کرد و امام عسکری(ع) به عمه خود فرمود: نترس، از قدرت الهی تعجب می کنی! حجت الاسلام صرفی ادامه داد: زمانی که زنان قریش و مکه حضرت خدیجه (س) را تنها گذاشته بودند، پیامبر(ص) وارد منزل می شود و مشاهده می کند که حضرت خدیجه(س) در حال سخن گفتن است و سوال می کند با چه کسی صحبت می کنی و ایشان می گوید: این طفل داخل شکم ام با من صحبت می کند و من را دعوت به صبر کردن می نماید. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت با بیان اینکه حضرت زهرا(س) و امام زمان (عج) هر دو از نوری واحد هستند، تصریح کرد: در روایتی داریم که روزی زمین و آسمان تاریک شدند و فرشته ها به خداوند شکایت کردند و خدا کلمه ای فرمود و پس از آن روحی آفریده شد و سپس خداوند کلمه دیگری خلق کرد که از آن نوری ساطع شد و خداوند آن کلمه را با آن نور آمیخت و در پی آن زمین و آسمان نورانی شد و آن نور فاطمه زهرا(س) بود به همین دلیل نیز ایشان را زهرا می نامند. وی تاکید کرد: مهدی(عج) نیز نور است چنان که در روایت داریم: «إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهٰا وَ اِسْتَغْنَى اَلْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ اَلشَّمْسِ وَ ذَهَبَتِ اَلظُّلْمَةُ؛ همانا چون قائم ما قیام كند زمین به نور پروردگارش روشن شود، و مردم از نور خورشید بى‌نیاز گردند، و تاریكى یكسره از میان برود». حجت الاسلام صرفی اضافه کرد: شفاعت هر دو بزرگوار در روز قیامت نیز ویژگی مشترک آنان است که براساس روایات، هر دو آنان در روز قیامت شفیع مردم خواهند بود.

لینک ثابت
چگونه فاصله مان با امام زمان(عج) را کم کنیم؟ اگر قرار باشد انتظارها به ظهور ختم شود باید از حالت صرف روحی عاطفی خارج شده و در ابعاد مختلف، به صورت عملی عینیت بیابد تا در پرتوی عمل منتظرانه، فاصله ما با امام زمان(عج) کم شود. یا مهدی- منتظران ظهور بنابر آنچه از روایات به دست می آید انتظار و زمینه سازی برای ظهور آن منجی مصلح(عج) که پیروان همه ادیان و مذاهب منتظر آمدن او و اقامه عدل و برچیده شدن ظلم و ستم به دست ایشان هستند، فقط به دعا و انتظار قلبی نیست بلکه همانطور که در روایات تصریح شده، «انتظار افضل اعمال است» و در عمل است که منتظران باید شوق و میل به ظهور و حاکمیت منجی آخرالزمان(عج) را نشان دهند و این چیزی نیست که صرفاً با خواندن دعای فرج و زمزمه ندبه در صبح های جمعه حاصل شود. از این رو، تبلور این عمل سبکی خاص از زندگی را می طلبد که با عینیت بخشیدن به انتظار، زمینه را برای روی کار آمدن دولت موعود فراهم کند. سبکی که همه ابعاد فردی، عبادی، اجتماعی و اقتصادی زندگی را شامل می شود؛ لذا ضرورت دارد با تلاش برای نزدیک شدن به آن به قدر توان از فاصله خود با امام زمان(عج) کم کنیم چراکه منتظران مصلح خود نیز باید صالح باشند. حجت الاسلام «سید حسین حسینی قمی» در سخنانی با تاکید بر لزوم بررسی فاصله ما با امام زمان(عج)، اظهار کرد: باید بسنجیم که ما چقدر با ایشان و برنامه های شان در عصر ظهور فاصله داریم و اگر این فاصله زیاد است، آن را کم کنیم. این استاد حوزه با اشاره به برخی گره گشایی ها و دستاوردهای ظهور برای بشریت، تصریح کرد: علامه مجلسی در جلد 52 بحارالانوار (جلدهای 51، 52 و 53 این اثر گرانسنگ به امام زمان(عج) اختصاص دارد) در روایتی مشروح از امیرالمومنین(ع) نقل می کند که حضرت(ع) فرمودند: «هیچ بدهکاری در عصر ظهور نمی نماند که نتواند دینش را ادا کند، مگر آنکه امام زمان(عج) آن را ادا خواهد کرد.» وی ادامه داد: به عبارت بهتر، اگر مومنانی بدهکار هستند و این بدهکاری از باب عیش و نوش نبوده اما قادر به ادای این دین نیستند، از وظایف امام معصوم(ع) است که دِین آنها را بپردازد آنهم از سهم «الْغَارِمِینَ» همانطور که در آیه 60 سوره مبارکه توبه خداوند می فرماید: «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ ۖ فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ». حجت الاسلام حسینی قمی با بیان اینکه منظور از صدقه در این آیه زکات است، تاکید کرد: یکی از مصارف زکات ادای قرض بدهکاران است؛ اگر مومنی قرضی دارد و نمی تواند آن را ادا کند وظیفه امام و حکومت دینی است که قرض اش را بپردازد و لذا در عصر ظهور هیچ مقروضی نخواهد بود. اما ما منتظران ظهور چند درصدمان زکات مال می دهیم؟ چند درصد از مردم خمس شان را می پردازند آنهم نه عموم مردم بلکه آنها که اهل نماز و روزه هستند. این کارشناس مذهبی با اشاره به دومین رهاورد بیان شده برای ظهور در روایت امیرالمومنین(ع)، بیان کرد: دستاورد دیگر آنکه صمیمت و صداقت در میان مردم حاکم شود؛ در «بحارالانوار» است که کسی محضر امام باقر(ع) رسید و عرضه داشت: ما هزار هزار شمشمیرزن داریم، چرا قیام نمی کنید؟ شما اشاره کنید همه اطاعت می کنند(مردم به ائمه(ع) اعتراض می کردند که چرا قایم نمی کنید؟). حضرت(ع) فرمودند: «آیا به اینجا رسیده اید که اگر برادری از شما نیاز مالی داشته باشد از جیب و صندوق شما بردارد و بپردازد و شما معترض نشوید؟» وی پاسخ داد: ما چنین نیستیم، حضرت(ع) فرمودند: «اگر کسی حاضر نیست از مالش بگذرد حتما از خون اش نمی گذرد.» حجت الاسلام حسینی قمی در ادامه ابراز کرد: امیرالمومنین(ع) در ادامه حدیث فرمودند: «وقتی امام زمان(عج) ظهور کند، عصر مزامله است» یعنی صمیمت واقعی و بدون هیچ غل و غش ایجاد می شود. همه ما امروز «اللهم عجّل لولیک الفَرج» می گوییم و برای آمدن عصر صداقت خالص دعا می کنیم. در روایت است که در عصر ظهور عقل مردم کامل می شود و آمادگی بیشتری می یابند؛ مرحوم آیت الله العظمی بهجت می فرمود: به جای آنکه برای تعجیل فرج دعاکنید، دعا کنید آمادگی ظهور پیدا کنیم. وی درباره سومین ویژگی ای که مولای متقیان(ع) برای عصر ظهور برشمرده اند، گفت: نقل است شخصی محضر امام صادق(ع) رسید و عرض کرد: آیا اینکه رسول خدا(ص) فرموده اند مومن حق ندارد از مومن سود بگیرد و این حرام است، صحت دارد؟، حضرت(عج) در پاسخ فرمودند: «بله، صحیح است اما برای دورانی است که امام زمان(عج) ظهور می کنند.» حجت الاسلام حسینی قمی تاکید کرد: این یعنی کارها در آن عصر صلواتی می شود. در روایت است که: امام زمان(عج) پس از ظهور از یاران بیعت می گیرند و این بیعت شرایطی دارد؛ امیرالمومنین(ع) فرمودند: امام زمان(عج) برای بیعت از یاران قول می گیرد که: اهل ربا نباشند، کلاه سر یکدیگر نگذارند، بر مومنی دشنام و لعن نکنند، زاهدانه زندگی کنند، ثروت اندوزی نکنند و ... . وی با تاکید بر لزوم اینکه باید یادمان باشد چقدر با امام زمان(عج) فاصله داریم، خاطرنشان کرد: در مقابل این شروط بیعت، ما چطور رفتار می کنیم برای مثال در دعواهای سیاسی تا طرف مقابل را کافر نکنیم، راضی نمی شویم یا آنکه امروز فاصله های طبقاتی و تجمل گرایی بیداد می کند و در حالی که عده ای برای نان شب به چه کنم چه کنم افتاده اند، برخی ثروت های آنچنانی دارند. بنابر آنچه بیان شد برای آنکه انتظار واقعی و اثرگذار باشد و به جریان موعود وصل شود باید بر کاهش فاصله با امام زمان(عج) تاکید داشته باشد، اگر قرار باشد انتظارها به ظهور ختم شود باید از حالت صرف روحی عاطفی خارج شده و در ابعاد مختلف به صورت عملی عینیت بیابد تا در پرتوی عمل منتظرانه فاصله ما با امام زمان(عج) کم شود. اگر منتظران در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و زندگی فردی و اجتماعی به رهاورد امام عصر(عج) و دولت کریمه شان برای بشریت نظر داشته باشند و سپس هر یک به قدر توان و وُسع خود را به آن نزدیک و شبیه کنند، دیگر ظهور دور از دسترس نخواهد بود. به عبارت دیگر، اگر منتظران در ابعاد فردی خود را به فضایلی همچون تقوا و ترک گناه، صبر و شکیب و در بعد اجتماعی به ویژگی هایی همچون حُسن خُلق، صداقت، رعایت حقوق دیگران، خدیمت به مردم و نیازمندان، درامد و کسب حلال، عفاف و حجاب و امر به معروف و نهی از منکر و امثال آن آراسته کنند، فاصله شان با امام زمان(عج) کم شده و در پرتوی آن به ظهور نزدیک می شوند. منبع: خبرگزاری شبستان
لینک ثابت
مصطفی امیری*: چند کانون مرکزی در تحولات و حوادث قبل از ظهور و آینده جهان، وجود دارد که شناخت و رصد کردن تحولات مربوط به آنها از اهمیت زیادی برخوردار است و می‏تواند ما را در تحلیل درست رویدادها و مباحث مرتبط با آخرالزمان و ظهور امام زمان(ع) در علم "آینده پژوهی"، یاری دهد. این کانون های مرکزی عبارت است از: منطقه شام و سوریه، ایران، عراق، فلسطین و عربستان؛ کشورهای مذکور در جغرافیایی عصر ظهور و در مثلث "مکه ـ کوفه ـ قدس"، مرکز تحولات و رویدادهای مهمی خواهند بود و در آینده این کشورها، قبل از ظهور اتفاقاتی بسیار سریع و شگفت آور رخ خواهد داد که تاثیرات داخلی و منطقه ای و حتی جهانی خواهند گذاشت. دیدبانی حوادث کشورهای تاثیرگذار و نقش‌‏آفرین در عصر ظهور بنابراین دیده‏‌بانی سیاسی و نظامی این کشورها در هر برهه ای از زمان، می تواند اهمیت استراتژیک و آینده پژوهانه مهدوی، داشته باشد. و این امر محقق نخواهد شد جز با رصد تحولات و نشانه های ظهور و بویژه حوادث در احادیثی که به حوادث و اتفاقات قبل از علائم و نشانه های حتمی ظهور در کشور سوریه، عراق، عربستان و ... ـ اشاره دارند. از اینرو، شناخت این علائم، تکلیف آور خواهد بود (معرفۀ علائم الظهور، الظاهر هو وجوبها؛ حذرا عن الوقوع في الضلالة و دفعا للضرر المحتمل).[1] همچنین، از نظر علم آینده پژوهی و مطالعه رویدادهای آینده و تحلیل آنها، هر نوع علامت و سیگنال مورد توجه قرار می‏گیرد و نمی‏توان به آنها بی اعتنا بود. در واقع آینده پژوهی در صدد ایجاد آمادگی در مردم در حالت ها و سناریوهای مختلف است و می‏کوشد مردم در برابر حوادث آینده غافلگیر نشده و تکالیف و مسئولیت های خود را فراموش نکنند. فتنه شام قبل از ظهور روایات متعددی در مورد حوادث قبل از سفیانی در جوامع روایی موجود است. این احادیث مربوط به کشورهای مختلف حادثه خیز قبل از ظهور در مثلث "عراق، منطقه شام و فلسطین" است. از جمله طبق احادیث صحیحه و موثق در کتاب الغیبۀ نعمانی و الغیبۀ شیخ طوسی، قبل از خروج سفیانی سلسله حوادثی در "فتنه منطقه شام" رخ می‏دهد که در ادامه به تفصیل مورد بررسی قرار می­گیرند: روایت اول: حدیث رجفۀ الشام در الغیبۀ شیخ طوسی از جمله روایاتی که حوادث منطقه شام قبل قیام سفیانی را ترسیم کرده است در روایت موثق از امام علی در کتاب الغیبۀ شیخ طوسی است که به طریق دیگر در کتاب الغیبۀ نعمانی نیز تکرار شده است، مراحل و حوادث قبل از خروج سفیانی در منطقه شام چنین نقل شده است: إِذَا اخْتَلَفَ رُمْحَانِ بِالشَّامِ فَهُوَ آيَةٌ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ تَعَالَى قِيلَ ثُمَّ مَهْ (ماذا) قَالَ ثُمَّ رَجْفَةٌ تَكُونُ بِالشَّامِ يَهْلِكُ فِيهَا مِائَةُ أَلْفٍ يَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ عَذَاباً عَلَى الْكَافِرِين‏ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِينِ الشُّهْبِ وَ الرَّايَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ[2] ... فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْظُرُوا خَسْفَ قَرْيَةٍ مِنْ دِمَشْقَ يُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ خَرَجَ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ حَتَّى يَسْتَوِيَ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْقَ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْتَظِرُوا خُرُوجَ الْمَهْدِي‏.[3] وقتی دو نیزه مخالف هم (دو جبهه نظامی) در منطقه شام درگیر شوند، آن نشانه از نشانه های خدا است. گفته شد: سپس چه می‏شود؟ فرمود: رجفۀ در منطقه شام است که بیش از صد هزار نفر (کنایه از کثرت کشته ها) هلاک می‌شوند که برای مومنان رحمت و برای کافران عذاب است، سپس در انتظار ورود نیروهای نظامی پرچم های زرد رنگ از مغرب منطقه شام و نیز البراذین الشهب باشید که به تحولات فتنه شام وارد خواهند شد ... سپس در انتظار خسف منطقه حرستا دمشق در سوریه باشید و بعد از آن منتظر خروج سفیانی، پسر هند جگرخوار باشید که از وادی یابس (مرز بین اردن و سوریه در منطقه درعا در جنوب سوریه) خروج می‌کند تا بر دمشق در سوریه تسلط یابد و بعد از آن منتظر ظهور و قیام امام عصر باشید. لازم به ذکر است مضمون و محتوای حدیث فوق (حدیث رجفۀ الشام) در منابع اهل سنت همچون: البدء و التاریخ[4] مقدسی، فرائد فوائد الفکر[5] حنبلی، عقد الدرر[6] مقدسی شافعی، اهوال یوم القیامۀ و علاماتها الکبری[7] سفارینی به نقل از امام علی نیز ذکر شده است.[8] روایت دوم: حدیث جابر جعفی از امام باقر در الغیبۀ نعمانی البته ترتیب دقیق‏تر "حوادث و نشانه های قبل از خروج سفیانی" در منطقه شام در ضمن حدیث جابرجعفی از امام باقر در کتاب الغیبۀ نعمانی ذکر شده که جزئیات این حوادث را به تفصیل بیان کرده است. لازم به ذکر است، حدیث جابرجعفی از امام باقر از چند طریق سندی مختلف و در چندین کتاب معتبر حدیثی شیعه از جمله: کتاب الغیبۀ نعمانی[9]، کتاب التفسیر عیاشی[10]، کتاب الغیبۀ شیخ‏طوسی[11]، کتاب الاختصاص[12] و کتاب الارشاد[13] شیخ مفید و در منابع حدیثی متاخر همچون بحارالانوار[14] علامه ‏مجلسی، ذکر شده است؛ لکن، کامل‌ترین شکل این روایت از نظر متن و سند، در کتاب الغیبةنعمانی بیان شده است. لازم به ذکر است، حدیث جابر جعفی از امام باقر -در تشریح حوادث فتنه شام قبل از ظهور- "حدیث صحیحه اعلایی" و در زمره "معتبرترین" احادیث مهدویت از دیدگاه وثاقت سندی و محتوایی می‏باشد.[15] در کتاب الغیبۀ نعمانی، ترتیب "حوادث قبل از سفیانی" در منطقه شام نیز چنین خواهد بود: وَ يَجِيئُكُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِيَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْحِ وَ تُخْسَفُ‏ قَرْيَةٌ مِنْ‏ قُرَى‏ الشَّامِ‏ تُسَمَّى الْجَابِيَةَ وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَيْمَنِ وَ مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِيَةِ التُّرْكِ وَ يَعْقُبُهَا هَرْجُ الرُّومِ[16] وَ سَيُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْكِ حَتَّى يَنْزِلُوا الْجَزِيرَةَ[17] وَ سَتُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى يَنْزِلُوا الرَّمْلَةَ ... ثُمَّ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِكَ عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِي.[18] ... صوتی بر دمشق همراه با فتح برای شما می‏آید و خسف در منطقه جابیه رخ خواهد داد و بخشی از مسجد دمشق نیز تخریب خواهد شد، سپس خروج کنندگانی در منطقه شام از سمت ترکها، ساکنان واقع در نواحی هم‏مرز با ترکها خروج خواهند کرد (ادعای استقلال مناطق کردنشین سوریه در عصر ظهور) و آنگاه هرج الروم (فتنه، اختلاف و قتل و چه بسا جنگ جهانی بین رومی ها و کشورهای غربی) را فراخواهد گرفت. اخوان الترک، پیشروی نظامی خویش را تا مناطق الجزیرۀ سوریه ادامه می‏دهند (جزیرۀ الشام، به مناطق شمال شرق سوریه متصل به مرز عراق اعم از الحسكۀ و دير الزور و الرقة، اطلاق می‏شود)؛ و نیز خروج کنندگانی از رومی ها (همپیمانان غربی یهودیان صهیونیست) در منطقه رمله (نزدیک بیت المقدس) در فلسطین نیروی نظامی پیاده می‏کنند ... سپس سه پرچم نظامی اصهب، ابقع و سفیانی در منطقه شام با یکدیگر به جنگ و اختلاف خواهند پرداخت. لازم به ذکر است بخشی از محتوای حدیث جابر جعفی از امام باقر، نیز در کتاب نفیس و گرانبهای "الاصول الستۀ عشر" (از معدود میراث باقی مانده از "اصول اربعمائه" می‏باشد که شانزده اصل از مصنفات شیعه امامیه در این کتاب، احیاء شده است) به طریق و سند متفاوت "جعفر شرع الحضرمی از ابراهيم بن جبير از جابرجعفى از امام باقر" وجود دارد.[19] مضاف بر اینکه، محتوای حدیث جابر از امام باقر در کتاب اهل سنت از جمله: در کتاب عقد الدرر مقدسی شافعی[20]، الفصول المهمۀ ابن صباغ مالکی[21]، نیز گزارش شده است. تمرکز فتنه شام بر سوریه لازم به ذکر است هرچند در احادیث از دیگر مناطق شام سخن به میان آمده است اما ذکر عبارت "حوادث منطقه شام و سوریه" از باب عطف "خاص بر عام" است که در اسلوب قرآن نیز به کار رفته است (حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏؛ سوره بقره، آیه 238.)؛ فایده این گونه عطف و ذکر خاص به صورت جداگانه بعد از عام، برای بیان اهمیت آن است. در ما نحن فیه نیز محدوده اختلاف رمحان و جنگ در فتنه شام با تعیین کلیدواژه هایی همچون «دمشق» پایتخت سوریه (يَسْتَوِيَ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْق‏؛ نعمانی، الغیبۀ، ص 306. حنبلی، فرائد فوائد الفكر في الإمام المهدي المنتظر، ص 299.) «حمص» در جنوب سوریه و «حلب» در شمال سوریه (الْكُوَرالْخَمْس:‏ ... وَ حِمْصٌ وَ حَلَب‏: از مناطق واقع در سوریه؛ نعمانی، الغیبۀ، ص 304.) «وادی یابس در درعا» جنوب سوریه (يَخْرُجُ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِس‏: محل ورود سفیانی؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 651.) «قرقیسیاء» در شرق سوریه (يَمُرُّ جَيْشُهُ بِقِرْقِيسِيَاء: جنگ سفیانی در دیرالزور شرق سوریه قبل از حمله به عراق؛ نعمانی، الغیبۀ، ص 280.) به روشنی نشان می‏دهد که فتنه شام بیشتر بر سوریه متمرکز شده است. فتنه شام، طولانی و تا ظهور ادامه دارد و البته منطقه شام قبل از ظهور کماکان آبستن حوادث، فتنه و شعله جنگ بوده و این آتش فتنه خاموش نخواهد شد و تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت و هرگاه تصور این می‏رود که بحران شام و جنگ سوریه در حال حل و فصل است، ناگهان شعله های فتنه همچون آتش زیر خاکستر از جایی دیگر خود را آشکار می‏سازد: تَكُونُ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ كُلَّمَا سَكَنَتْ مِنْ جَانِبٍ طَمَّتْ مِنْ جَانِبٍ، فَلَا تَتَنَاهَى حَتَّى يُنَادِيَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: إِنَّ أَمِيرَكُمْ فُلَانٌ (مقدسی شافعی، عقدالدرر فی اخبار المنتظر، ص 75.) در منطقه شام، فتنه خواهد بود و هر گاه از گوشه‏اى آرام گيرد از جانب ديگرى سر برمى‏آورد و اين فتنه پايان نمى‏پذيرد مگر آنگاه كه منادى از آسمان ندا مى‏كند: فرمانروایی شما فلانی (امام مهدی) است. فتنه شام که محل اختلاف بین ترک و روم، عرب و عجم نیز است، راهی برای آن یافت نخواهد شد؛ بنابراین فتنه شام طولانی و تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت: لَا يَظْهَرُ الْقَائِمُ حَتَّى يَشْمَلَ النَّاسَ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ يَطْلُبُونَ الْمَخْرَجَ مِنْهَا فَلَا يَجِدُونَهُ (نعمانی، الغیبۀ، ص 279. شیخ حرعاملی، اثبات الهداۀ، ج 5، ص 368.). قائم ظهور نمی‌کند تا آنکه فتنه‌ای شام را فراگیرد و اهل شام به دنبال خلاص شدن از آنند؛ امّا راهی برای آن نمی‌یابند. و اینک مراحل "فتنه شام قبل از ظهور" طبق احادیث معتبر، ترسیم خواهد شد: حوادث فتنه شام و سوریه قبل از ظهور اختلاف رمحان: صف آرایی دو جبهه نظامی اولین واقعه‌­ای که در آغاز فتنه شام به وقوع می­پیوندد اختلاف میان دو نیزه (دو جبهه مخالف) است. رمح در لغت به معنای نیزه است[22] و در اینجا معنایی کنایی آن مراد است؛ یعنی دو جبهه نظامی متقابل که در ابتدای فتنه منطقه شام در مقابل هم صف آرایی خواهند کرد. در واقع «رمحان» اشاره به پرچم نظامی ابقع و اصهب (رایۀ الاصهب و رایۀ الابقع)، به عنوان دو جبهه نظامی مخالف در فتنه شام دارد. رمزگشایی از رایۀ الاصهب و الابقع در فتنه شام قبل از ظهور همانطور که بیان گردید، قبل از حضور سفیانی به عنوان حاکم دمشق، میان دو جبهه نظامی مخالف، رایۀ الاصهب و الابقع بر سر قدرت و حکومت (ثَلَاثَةُ بِالشَّامِ كُلُّهُمْ يَطْلُبُ الْمُلْك)[23] در منطقه شام، منازعه و جنگ در جریان است که در ادامه سفیانی نیز وارد صحنه تحولات فتنه شام شده و بر آنها پیروز خواهد شد: ثُمَّ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِكَ عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ: رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِي فَيَلْتَقِي السُّفْيَانِيُّ بِالْأَبْقَعِ فَيَقْتَتِلُونَ فَيَقْتُلُهُ السُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ تَبِعَهُ ثُمَّ يَقْتُلُ الْأَصْهَب.[24] در منطقه شام قبل از ظهور، سه پرچم نظامی: اصهب (حاکم دمشق)، ابقع (مخالفان حکومت) و در ادامه پرچم نظامی سفیانی، وجود خواهند داشت و در نهایت سفیانی ابتدا ابقع و طرفدارانش و سپس اصهب را شکست داده و به حکومت دمشق می‏رسد. رایۀ الاصهب: حاکم دمشق اصهب معانی متعددی دارد از جمله: صهب: و هو لونٌ من الألوان من ذلك الصُّهْبَة: حُمرةٌ فى الشَّعر (ابن فارس، معجم مقاییس اللغۀ، ج 3، ص 316.) أَصْهَب: یقال للابل إن خالطت بياضَه حُمْرَةٌ، فهو أَصْهَب (ثعالبی، فقۀ اللغۀ، ص 117.) رجلٌ‏ صَيْهَبٌ‏: رجل طويلٌ (فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج 1، ص 125. ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 533.) الأصْهَب‏: الأسد (زبیدی، تاج العروس، ج 2، ص 157، ازدی، الماء، ج 2، ص 788.) الأَصْهَب‏: الذي يعلو لونه‏ صُهْبَة و هي كالشُّقرة و الحمرۀ (ابن اثیر، النهاية في غريب الحديث، ج 3، ص 62.) صُهْبُ‏ السِبَال:‏ و هم أعداء العرب (جوهری، الصحاح، ج 1، ص 166.) ‏ و الأصهَب‏ من الإبل‏: الذى ليس بشديد البياض (ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 532.) و تشريفها على سائرِ الإبلِ و فجعلوها خيرَ الإبل (ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم، ج 4، ص 209.) و الصُّهْبَةُ: أَشْهَرُ الأَلوان و أَحسنُها (ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 532.)؛ بنابراین اصهب، به مرد بلند قامت (رجل طويل) سفید پوست و به سرخی می‏زند (إن خالطت بياضَه حُمْرَةٌ) که در تحولات فتنه شام مخالف اعراب هست (أعداء العرب) و بر سایرین نیز برتری دارد (تشريفها على سائرِ الإبلِ و فجعلوها خيرَ الإبل‏)‏، اطلاق می‏شود. لازم به ذکر است، زبان روایات در بیان اسامی شخصیت های ظهور، نمادین، رمزآلود، کنایه ای و حاکی از حقایق و واقعیاتی است.[25] رایۀ الابقع: معارضین حکومت دمشق الابقع نیز معانی متعددی دارد از جمله: الابقع: العرب، تنكح إماء الروم فيستعمل على الشام أولادهم و هم بين سواد العرب و بياض الروم (ابن اثیر، النهایۀ فی غریب الحدیث، ج 1، ص 146.) بقعان الشام خدمهم و عبيدهم لبياضهم و حمرتهم لانهم من الروم و فلقد کان حکام الشام یلقبون خدامهم من الروم بالابقع (جوهری، الصحاح، ج3، ص 1188. فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج 3، ص 9.). بنابراین از فحوای معنای لغوی ابقع، بویژه از عبارت خدام رومی و اولاد العرب حاصل از ازدواج اعراب با رومی ها و استفاده از آنان در منطقه شام، چنین برداشت می‏شود که در فتنه شام قبل از ظهور، جبهه عربی معارض و مقابل جریان اصهب که در خدمت مصالح و منافع رومی ها نیز است، را جریان ابقع گویند. همچنین الابقع: الرَّجُلُ ذو الكَلامِ الكثير (ابن عباد، المحیط فی اللغۀ، ج 1، ص 195.) و هو مخالَفةُ الألوانِ بعضِها بعضا يُقال غرابٌ أبقَعُ و كلبٌ أبقع (ابن فارس، معجم مقایس اللغۀ، ج 1، ص 281، فراهیدی، العین، ج 1، ص 184.)‏ الباقعة: الرجل الداهية، فلان سمی باقعۀ لحُلوله بِقاعَ الأَرض و كثرة تَنْقِيبه في البلاد (ازهری، تهذیب اللغۀ، ج 1، ص 188. ابن منظور، لسان العرب، ج 8، ص 19.) ؛ همچنین این عبارات، نیز نشان می‏دهد تشکّل های نظامی جریان ابقع مرتبط با عرب ها و رومی ها که در جبهه مخالف جریان اصهب قرار دارند، موضع سیاسی واحد ندارند (ذو الكَلامِ الكثير) و به اشکال و اسامی مختلف درمی‏آیند (مخالَفةُ الألوانِ بعضِها بعضا) و در یکجا نیز متمرکز نیستند بلکه در مناطق مختلف شام، حضور نظامی دارند (كثرة تَنْقِيبه في البلاد). رجفۀ الشام: جنگ در منطقه شام قبل از ظهور رجفۀ در لغت عرب، قرآن و احادیث الزاما و همیشه به حادثه زمینی و زلزله اطلاق نمی‏شود، بلکه تنها یکی از معانی رجفۀ، زلزله است. به عبارت دیگر اصل معنای رجفۀ، اضطراب و لرزش شدید می‏باشد. الرجفة: الاضطراب الشدید (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 344. ابن فارس، معجم مقایس اللغۀ، ج 2، ص 491.) که اگر در زمین رخ دهد به معنای زلزله است: رَجَفَت الأرض، تزلزلت (ابن عباد، المحیط فی اللغۀ، ج 7، ص 89.)؛ و اگر از آسمان رخ دهد همچون صاعقه ای که در میقات بر قوم موسی فرود آمد (زمخشری، تفسیر الکشاف، ج 2، ص 164.) به معنای عذاب آسمانی خواهد بود: كل عذاب أنزل فأخذ قوما فهو رَجْفَة (فراهیدی، العین، ج 6، ص 109.)؛ همچنین رجفۀ به معنای جنگ بر سر ملک و حکومت نیز می‏باشد: رَجَفَ القومُ إذا تَهَيَّؤُوا للحرب (ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 113. فراهیدی، العین، ج 6، ص 109.) تناوُلُ بعضهم بعضاً بالعِصِيّ و السُّيُوف (ابن فارس، معجم مقایس اللغۀ، ج 1، ص 428. ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 21.) إذا تَقاتَلُوا عَلَى المُلْك‏ (ابن اثیر، النهایۀ فی غریب الحدیث، ج 1، ص 241.) و در منابع حدیثی اصیل و معتبر شیعی، رجفۀ در معنای جنگ نیز استعمال شده است: فلمّا بلغ أهل الكوفة هلاك معاوية، أرجف أهل العراق بيزيد و قالوا نقاتل: هنگامیکه خبر هلاکت و مرگ معاویه به اهل کوفه رسید، اهل عراق اعلان قیام و جنگ بر علیه یزید کردند و گفتند: با یزید خواهیم جنگید. (ابومخنف، وقعۀالطف، ص 89.). از اینرو، سه احتمال مختلف و سه تفسیر در معنای "رجفۀ الشام" یعنی: 1. حادثه زمینی (زلزله)، 2. حادثه آسمانی (حمله با سلاح مرگبار و قتل بیش از صد هزار نفر)، 3. جنگ در منطقه شام محتمل است. از آنجا که اصل ماده رجفه به معنای اضطراب شدید می‏باشد، هر آنچه موجب این اضطراب شود در دایره معنایی این عبارت می‏گنجد؛ پس علاوه بر زلزله و صاعقه، سلاح‏های زمینی یا آسمانی به کار رفته در جنگ که موجب اضطراب شدید شود نیز می‏تواند مراد باشد. از اینرو با رجوع به معنای گوهری واژه رجفه (اضطراب شدید)، دایره معنایی این واژه گسترش یافته و علاوه بر بلایای طبیعی، بلایای غیر طبیعی و ساخته بشر را نیز دربرمی‏گیرد. بویژه به کار رفتن عبارت رجفه بعد از عبارت اختلف الرمحان، نشانگر این است که "اختلف الرمحان" اشاره به مرحله اول درگیری و ایجاد اختلاف در منطقه شام است. و قرار گرفتن عبارت "رجفه" پس از آن می­تواند اشاره به مرحله دوم و بیان وقوع جنگ باشد. درحقیقت این دو عبارت، اشاره به دو مرحله اختلاف و جنگ می‏باشند. با توجه به آنچه ذکر گردید، به قرینه اختلاف الرمحان (اختلاف دو نیزه)، معنای سوم ترجیح دارد. همچنین به دلیل ذکر قرینه ای دیگر در ادامه این حدیث، احتمال اول یعنی انطباق رجفۀ بر زلزله تضعیف می‏شود؛ زیرا از رجفۀ بالشام به رحمت برای مومنین و عذاب برای کافران توصیف شده است (رَجْفَةٌ تَكُونُ بِالشَّامِ ... يَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ عَذَاباً عَلَى الْكَافِرِين‏) در حالیکه در هنگام وقوع زلزله، فرقی بین مومن و کافر وجود ندارد[26] و همه انسان های ساکن آن مناطق دچار زلزله می‏شوند. آری، اگر تعبیر حدیث به "رجفۀ الارض" بالشام تصریح داشت، راه را بر هرگونه احتمال و معنای دیگری می‏بست و در این صورت فقط به معنای زلزله خواهد بود. از اینرو، استعمال رجفۀ در معنای جنگ و قتال، معنای دور از ذهن نیست و علاوه بر کتب لغت، در کتب اصیل و متقدم حدیثی شیعه نیز استعمال شده است. مضاف بر اینکه عدم ذکر عبارت "رجفۀ الارض بالشام" و اکتفا به "رجفۀ بالشام" گویای این واقعیت است که به قرینه اختلاف رمحان (اختلاف دو نیزه) می‏توان به راحتی به معنای اراده شده رجفۀ الشام در این حدیث نیز پی برد. بدین معنا که اختلاف رمحان در منطقه شام، منجر به جنگ بین دو جبهه مقابل هم (رایۀ الاصهب و رایۀ الابقع) خواهد شد که در نتیجه آن، انسان های فراوانی نیز کشته خواهند شد. از اینرو رجفۀ الشام به جنگ در منطقه شام قبل از ظهور تعبیر می‏شود. البراذین الشهب المحذوفۀ: ورود ادوات نظامی و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح به صحنه فتنه شام ابتدا لازم است واژه‌­های این قسمت از روایت معنا شوند: البراذين: جمع برذون و هو الدابة و هي آلات التنقل (ابن منظور، لسان العرب، ج 13، ص 51.). الشهب: الشعلة الساطعة من النار الموقدة و من العارض في الجو (مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج 6، ص 152.)؛ وكتيبة شهباء أي لِمَا فيها من بَياضِ السِّلاحِ و الحديد (ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 508.). المحذوفۀ: یستعمل فی الرمی (ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 40.). بنابراین، ادوات و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح و موشک با سرعت فراوان که شعله های آتش از آن زبانه می‏کشد را "البراذین الشهب المحذوفۀ" گویند. احتمالات در معنای البرازین الشهب پرسش آن است که مراد از اصحاب البرازین الشهب المحذوفة چیست؟ آیا مراد اسب سوارانی است که هنگام راه رفتن از برخورد سم­های آنها با سنگ­ها آتش شعله­ور می­شود مانند آنچه در سوره عادیات در وصف نظامیان اسب­سوار پیامبر ذکر شده است؟ یا مراد نظامیان اسب سواری است که همراه آنان سلاح آتش­زنه وجود دارد؟ یا مراد نظامیانی است که وسائل نقلیه مجهز به ادوات جنگی آتش­زا مانند موشک دارند؟ هرچند ظاهر عبارت اصحاب البرازین، اسب سوار است اما همچنانکه مراد از القائم بالسیف کنایه از قدرت نظامی و قیام مسلحانه است، در اینجا نیز مراد از اصحاب البرازین، نظامیان مسلح به ادوات و سلاح های جنگی آتشین می­تواند باشد که کنایه از قدرت نظامی ویژه است. با توجه به معنای عبارت "البراذین الشهب المحذوفۀ" و تقدم این عبارت در حدیث امام باقر بر عبارت "الرایات الصفر"، لزوما سلاح های جنگی متعلق به الرایات الصفر نخواهد بود و ممکن است حاکی از حضور طرف های دیگری نیز در جبهه نظامی سوریه نیز باشد. به هر حال، تصریح به وجود "البراذین الشهب المحذوفۀ" و نیز حضور نظامیان "الرایات الصفر" (نظامیان پرچم های زرد رنگ) در این مرحله از مراحل فتنه منطقه شام، نشان از شدت گرفتن نزاع و جنگ بین دو طرف درگیری در فتنه شام دارد که سرانجام موجب تغییر موازنه قدرت و جنگ به نفع یکی از طرف های درگیر خواهد گردید. ندا و صوت از دمشق بالفتح: بشارت فتح و پیروزی این عبارت، مبهم است و نیاز به بررسی مستقل دارد. لکن مضمون محتوایی آن چنین است که در خلال فتنه شام، بشارت فتح و پیروزی برای یکی از طرف های درگیر سر داده می‏شود که بنظر می‏رسد در صورت انطباق حدیث رجفۀ الشام با حدیث جابرجعفی از امام باقر، گویا با ورود نظامیان پرچم های زرد رنگ به صحنه تحولات میدانی فتنه شام–که در روایت پیشین گزارش آن آمد -، جنگ به نفع حامیان این جریان پیش رفته و صدای فتح و پیروزی بلند می­شود. البته در ماهیت نظامیان الرایات الصفر اختلاف دیدگاه وجود دارد و عمده دو احتمال در آن مطرح است که بحث و گفتگو در این باره، نیازمند نوشتار مستقلی است. خسف دمشق در محور جابیه- حرستا احتمال وقوع زلزله یا رانش زمین در اثر باران های سیل آسا یا حادثه ای سهمگین در اثر حمله نظامی با سلاح مرگبار یا انفجارهای قوی در زیر زمین؛ که منجر به خسف و فرو رفتن در سطح زمین در محور جابیه[27]-حرستا[28] در دمشق سوریه خواهد شد. اما در اینکه قبل از ظهور در منطقه شام، دو خسف رخ خواهد داد یا خسف واحد؟ به صراحت نمی‏توان اظهارنظر نمود. لکن به قرینه روایتی در منابع اهل سنت که قرابت محتوایی با حدیث خسف جابیه و خسف حرستا دارد، می‏توان دریافت خسف "واحد" و ناشی از زلزله بوده که در دمشق قبل از ظهور رخ خواهد داد: رَجَفَتِ الأَرْضُ فَانْقَعَرَ غَرْبِيُّ مَسْجِدِهَا وَ يُخْسَفُ بِقَرْيَةٍ يُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا ثُمَّ يَخْرُجُ عِنْدَ ذَلِكَ السُّفْيَانِيُّ. (ابن حماد، الفتن، ص 181. شافعی، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ص 84. کورانی، معجم الاحادیث الامام المهدی، ج 2، 245.). زلزله رخ می‏دهد و سمت غرب مسجد دمشق نیز در زمین فرو می‌رود و منطقه حرستا نیز در زمین خسف می‏شود و سپس سفیانی خروج می‏کند. مضمون حدیث فوق در روایات معتبر شیعی در الغیبۀ نعمانی و شیخ طوسی نیز ذکر شده است: خُسِفَ بِقَرْيَةٍ مِنْ قُرَاهَا وَ يَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ‏ مَسْجِدِهَا (عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 222.) وَ يُخْسَفُ بِغَرْبِيِّ مَسْجِدِهَا حَتَّى يَخِرَّ حَائِطُهَا (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463.) خَسْفَ قَرْيَةٍ مِنْ دِمَشْقَ يُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ خَرَجَ ابْنُ آكِلَةِالْأَكْبَاد‏ (نعمانی، الغیبۀ، ص 305. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 461. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 216 و 253). از مقارنه احادیث فوق، چنین نتیجه می‏شود که: خسف "واحد" و احتمالا ناشی از "زلزله" خواهد بود. به عبارت دیگر، زلزله دمشق قبل از ظهور در محور جابیه- حرستا خواهد بود که منجر به خسف در این مناطق نیز خواهد گردید و نشانه بارز آن، تخریب بخش هایی از مسجد اموی دمشق است. البته قرائن یاد شده فوق برای "وحدت خسف و احتمال زلزله دمشق"، نیز فراتر از یک احتمال نیست. زیرا نام بردن از دو مکان، ظاهر در "تعدد خسف" دارد، مگر آنکه قرینه صارفه باشد. و الله العالم. هرچند قرائنی بر "وحدت خسف" در منطقه شام قبل از ظهور (زلزله دمشق در مجور جابیه و حرستا) بیان گردید، لکن در فرض صحت "تعدد خسف" در منطقه شام قبل از ظهور، آنگاه ترتیب حوادث فوق نیز دستخوش تغییر است. بدین معنا که حدیث امام علی در الغیبۀ شیخ طوسی معروف به حدیث رجفۀ الشام (حدیث اول) قبل از خروج سفیانی و حدیث امام باقر در الغیبۀ نعمانی (حدیث دوم) بعد از خروج سفیانی رخ خواهد داد. در نتیجه در ادامه سلسله حوادث فتنه شام قبل از ظهور، جهان شاهد دو خسف در حرستا و جابیه خواهد بود که زمان آنها نیز متفاوت است. به عبارت دیگر، خسف حرستا قبل از خروج سفیانی و خسف جابیه بعد از خروج سفیانی رخ خواهد داد. زیرا در فرض تعدد خسف، احتمال دارد حوادث مذکور در حدیث جابر جعفی از امام باقر در الغیبۀ نعمانی که خسف جابیه نیز در زمره آنها قرار دارد، بعد از خروج سفیانی رخ دهد. مارقۀ الشام: خروج ساکنان نواحی هم‌‏مرز با ترک ها در منطقه شام، آرزوی استقلال کردهای سوریه المارقة: الخارجين (ثعالبی، فقۀ اللغۀ، ص 357.) المروق عن الشيء: الخروج منه (ابن منظور، لسان العرب، ج 10، ص 341)، مَرَقَ السَّهْمُ من الرَّمِيَّة: وقتی تیر از کمان خارج می‏شود، به گونه ای که دیگر به آن تعلق ندارد را گویند (ابن عباد، المحیط فی اللغۀ، ج 5، ص 416). الناحية: الجانب (فیومی، المصباح المنیر، ج 2، ص 596.)، الناحیۀ: الجهة (طریحی، مجمع‏البحرین، ج 4، ص 359.)، من ناحیه الترک: ای من جهۀ الترک. مارقۀ الشام تخرج من جهة الترک = خروج مارقۀ از سمت ترک ها. بنابراین "مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِيَةِ التُّرْك" یعنی ساکنان ناحیه هم‏مرز با ترک ها در منطقه شام خروج خواهند کرد همچون جدا شدن تیر از کمان (مَرَقَ السَّهْمُ من الرَّمِيَّة) که گویا دیگر به آن تعلق ندارد که در عصر معاصر، نمونه بارز "مارقۀالشام" اگر تا زمان ظهور باقی بمانند"آرزوی استقلال کردهای سوریه" در منطقه شام می‏باشد. هروج الروم: جنگ جهانی قبل از ظهور الهرج: الاضطراب و الفتنۀ و القتل (ابن منظور، لسان العرب، ج 15، ص 68-70). از اینرو در خلال حوادث منطقه شام، وقوع هرج الروم و جنگ بین غربی ها، قبل از ظهور محتمل است. البته شعله های آتش جنگ و قتل قبل از ظهور، به رومی ها و غربی ها محدود نخواهد شد و جنگ در سراسر جهان شعله ور خواهد شد: فَإِذَا خَالَفَ التُّرْكُ الرُّوم‏ و كَثُرَتِ الْحُرُوبُ فِي الْأَرْض‏ (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 441.). به گونه ای که قبل از ظهور، بسیاری از مردم جهان در اثر مرگ سرخ (جنگ و خونریزی، کنایه از سلاحهای جنگی و اتمی) و مرگ سفید (طاعون، کنایه از سلاح های شیمیایی و میکروبی) به قتل خواهند رسید: قُدّامَ القائِمِ مَوتَتانِ: مَوتٌ أحمَرُ و مَوتٌ أبيَضُ ... المَوتُ الأَحمَرُ السَّيفُ، وَالمَوتُ الأَبيَضُ الطّاعونُ (شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 655.). در احادیث اهل سنت نیز به هرج و مرج جهانی قبل از ظهور، تصریح شده است: و مِنّا مَهدِيُّ هذِهِ الامَّةِ إذا صارَتِ الدُّنيا هَرجاً وَ مَرجا (گنجی شافعی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 479. سیوطی، العرف الوردی فی اخبار المهدی، ص 118.). حمله اخوان الترک به جزیرۀ الشام: حمله نظامی ترک ها به شمال شرق سوریه حادثه بعدی در ادامه سلسله حوادث فتنه شام قبل از ظهور، پیشروی نظامیان ترک تا جزیرۀ الشام در شمال شرق سوریه است. مراد از جزیرۀ الشام: هرگاه جزیرۀ بدون اضافه شدن واژه عرب استعمال شود، مراد مناطق مابین دجله و فرات می‏باشد: إذا أطلقت الجَزِيرَةُ في الحديث و لم تضف إلى العرب فإنّما يراد بها ما بين دجلة و الفرات (ابن اثیر، النهایۀ فی غریب الحدیث، ج 1، ص 268.) الْجَزِيرَة: و هي التي بين دجلة و الفرات (ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص 134.) مجاورة الشام تشتمل على ديارمضر و دياربكر، سميت الجزيرة لأنها بين دجلة و الفرات‏ (حموی، معجم البلدان، ج 2، ص 134.)؛ در کتب حدیثی نیز به وضوح مشخص است که الجزیرۀ به مناطق شرق سوریه و شمال غرب عراق اطلاق میشده است: بَعَثَ عَلِيٌّ الْأَشْتَرَ عَلَى الْمَوْصِلِ ... وَ سِنْجَارَ ... وَ مَا غَلَبَ عَلَيْهِ مِنْ تِلْكَ الْأَرَضِينَ مِنْ أَرْضِ الْجَزِيرَةِ وَ بَعَثَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ الضَّحَّاكَ بْنَ قَيْسٍ عَلَى مَا فِي سُلْطَانِهِ مِنْ أَرْضِ الْجَزِيرَةِ وَ كَانَ فِي يَدَيْهِ حَرَّانُ وَ الرَّقَّةُ وَ الرُّهَا وَ قَرْقِيسِيا (نصر بن مزاحم، وقعۀصفین، ص 12.)؛ بنابراین جزیرۀ الشام، مناطق شمال شرق سوریه متصل به مرز عراق اعم از الحسكۀ، ديرالزور و الرقة در سوریه، اطلاق می‏شود و ترک ها بعد از مارقۀ الشام، تا این مناطق در شرق سوریه پیشروی نظامی خواهند کرد. مارقۀ الروم در فلسطین: ورود نظامیان غربی به فتنه شام در حمایت از اسرائیل آخرین علامت قبل از خروج سفیانی، ورود بخشی از غربی ها به صحنه تحولات فتنه شام با حضور نظامی در منطقه رمله (نزدیک بیت المقدس) در فلسطین است. مراد از رمله: رمله، منطقه­ای در فلسطین است. در کتاب­های جغرافیا، منطقه رمله این­گونه ترسیم شده است: الرملۀ: هي كورة من فلسطين و كانت دار ملك داود و سليمان، بينها و بين البيت المقدس ثمانية عشر يوما (حموی، معجم البلدان، ج 3، ص 69.)؛ الرَّملة: مدينة تقع وسط فلسطين إلى الجنوب الشرقي من تل أبيب (ری شهری، دانشنامه امام مهدی، ج 7، ص 122. قرچانلو، جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج 2، ص 117-118.)؛ از اینرو رمله در فلسطین مراد می‏باشد. همانطور که در حدیث دیگری به صراحت به حضور نظامیان رومی در فلسطین قبل از خروج سفیانی (تنزل الروم، فلسطین) تصریح شده است (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463.). بنظر می‏رسد، حضور نظامی غربی ها در فلسطین برای حمایت از یهودیان اسرائیلی ساکن فلسطین اشغالی خواهد بود زیرا طبق احادیث (پورسیدآقایی، مواجه امام زمان با قوم یهود در عصر ظهور، فصلنامه مشرق موعود، ش 42) و نیز آیات ابتدایی سوره اسراء، یهودیان قبل از ظهور در فلسطین سکونت دارند (فتلاوی، سقوط الاسرائیل من العلو و الافساد الی الزوال، ص 135-158) که در جنگ با زمینه سازان ظهور امام عصر، مجازات خواهند شد و شکست سختی بر یهود و حامیان رومی شان وارد خواهد شد: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَالِساً إِذْ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَةَ: فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا[29] فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاكَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ: ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُم.[30]‏ ‏ نزد امام صادق از معنای آیه 5 سوره اسراء سخن به میان آمد: هنگامى كه نخستين وعده مجازت یهود فرا رسد، بندگان سخت‏كوش و نيرومند خود را بر ضد آنان برانگيزم. به گونه‏اى كه براى دست‏يابى به تبهكاران یهود به جستجوى خانه‏به‏خانه بپردازند و اين وعده الهى قطعى است. عرض كرديم: فدايتان گرديم، اين بندگان نيرومند و پرتوان چه کسانی هستند؟ امام صادق سه بار فرمود: به خدا سوگند! آنان شیعیان قم ایرانی هستند. آنگاه مقدمات آزادی قدس و فلسطین فراهم خواهد شد. و آشكار است كه سفیانی بعنوان خط مقدم دفاع از يهوديان در منطقه شام، بعد از ظهور نیز وارد جنگ با امام مهدى خواهد شد. چنانکه روایات از شكست يهوديان كه با شكست سفيانى ايجاد خواهد شد، سخن گفته‌اند: ... وَ إِنْ‏ عُدْتُمْ‏ عُدْنا[31]يَعْنِي إِنْ عُدْتُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ عُدْنَا بِالْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ.[32] ... اگر بازگردید، ما هم باز می‏گردیم یعنی اگر شما یهودیان با سفیانی برگردید، ما هم با قائم آل محمد باز می‏گردیم. البته وی نیز بیش از 15 ماه بر منطقه شام، حکومت نخواهد کرد و سرانجام در جنگ با سپاه قدس امام مهدی، شکست خواهد خورد. حاکم آینده سوریه با حمایت محور غربی، عبری و عربی همه حوادث یاده شده قبل از ظهور رخ میدهد[33]. سفیانی به عنوان اولین نشانه حتمی قبل از ظهور[34] با پشتیبانی و حمایت مثلث "روم[35]، یهود[36] و خاندان آل فلان حاکم بر عربستان[37]" و محور "غربی، عبری و عربی" با ورود از منطقه وادی یابس در جنوب غربی سوریه (منطقه حوران واقع در درعا در مرز اردن و سوریه)[38]، بعد از غلبه بر دو قدرت معارض در فتنه شام[39]، جریان اصهب و جریان ابقع که پیش از او بر سر قدرت و حکومت، منازعه و جنگ داشته اند[40]، به عنوان حاکم منطقه شام و قدرت اول دمشق به کرسی ریاست تکیه خواهد زد؛ لکن حضور سفیانی به عنوان حاکم آینده دمشق[41] در عصر ظهور، ناگهانی نخواهد بود؛ بلکه همانطور که بیان گردید، سلسله حوادثی در ضمن فتنه طولانی[42] شام قبل از به قدرت رسیدن سفیانی (به عنوان حاکم دمشق) به وقوع خواهد پیوست[43] که زمینه را برای ورود وی فراهم خواهد ساخت؛ مجموعه حوادثی که البته عرب ها و عجم ها[44]، ترک ها[45] و رومی‏ها[46] را نیز درگیر فتنه طولانی شام خواهد کرد که حاکی از تضاد منافع و تنازع بلوک شرق و غرب در حوادث منطقه شام دارد. جمع‌بندی بعد از اختلاف میان دو نیزه و دو جبهه مخالف هم در سرزمین شام (اخْتَلَفَ الرُّمْحَانِ بِالشَّام) و جنگ بین دو طرف عمده درگیریها و قتل و کشته شدن کثیری از انسان ها در اثر جنگ بین دو طرف نزاع در منطقه شام (رَجْفَةٌ تَكُونُ بِالشَّامِ تَهْلِكُ فِيهَا أَكْثَرُ مِائَةُ أَلْفٍ) و نیز بعد از به صحنه آمدن ادوات جنگی پیشرفته و ماشین های مجهز به پرتاپ سلاح به تحولات فتنه شام (أَصْحَابِ الْبَرَاذِينِ الشُّهْبِ الْمَحْذُوفَة) و نیز بعد از ورود نظامیان پرچم های زردرنگ از غرب منطقه شام (الرَّايَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّام) در مرحله بعد از سلسله حوادث قبل از خروج سفیانی، جهان در انتظار خسف دمشق در محور "جابیه – حرستا" در عصر ظهور خواهد بود (خَسْفَ قَرْيَةٍ مِنْ دِمَشْقَ يُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا، تُخْسَفُ قَرْيَةٌ مِنْ قُرَى الشَّامِ تُسَمَّى الْجَابِيَةَ)؛ "خسف حرستا و غوطه دمشق"، که به احتمال وقوع زلزله، یا رانش زمین در اثر وقوع باران های سیل آسا، یا حادثه ای سهمگین در اثر حمله نظامی با سلاح مرگبار، یا انفجارهای قوی در زیر زمین که علاوه بر قتل انسان ها منجر به خسف و فرو رفتن در سطح زمین در محور جابیه-حرستا تفسیر شده است، دقیقا در هنگام اختلاف دو جبهه مخالف هم در فتنه طولانی شام که در حال جنگ فرسایشی با یکدیگر هستند، رخ خواهد داد و نشانه آن علاوه بر خسف منطقه جابیه، تخریب بخش هایی از مسجد جامع اموی دمشق نیز خواهد بود (وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَيْمَن). خسف حرستای دمشق و خسف جابیه، خود علامت و نشانه ای است برای وقوع دیگر حوادث بعدی قبل از خروج سفیانی از جمله: آنگاه در مرحله بعد، خروج ساکنان ناحیه هم مرز با ترک ها (مارقۀ الشام) ادعای انفصال کردها از حاکمیت سوریه به وقوع می‏پیوندد (مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِيَةِ التُّرْك‏) ولی طولی نخواهد کشید که ترکها به جزیرۀ الشام در شمال شرقی سوریه حمله خواهند کرد (سَيُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْكِ حَتَّى يَنْزِلُوا الْجَزِيرَة)؛ همچنانکه بخشی از رومی ها نیز در حمایت از یهودیان اسرائیل وارد منطقه رمله در فلسطین خواهند شد (وَ سَتُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى يَنْزِلُوا الرَّمْلَةَ). البته بعد از وقوع خسف جابیه ـ حرستا در دمشق سوریه و قبل از حمله ترک ها به جزیرۀ الشام واقع در مناطق شمال شرقی سوریه، کشورهای غربی و رومی ها دچار اختلاف، قتل و چه بسا جنگ جهانی می‏گردند (هَرْجُ الرُّوم‏)؛ از همین رو اخوان الترک از این ضعف غربی‏ها و هرج الروم، کمال سوءاستفاده را برده و به مناطق جزیرۀ الشام در شمال شرق سوریه لشکرکشی و حمله نظامی خواهند کرد. از اینرو احتمال زلزله دمشق و به تعبیر صحیح‏تر "خسف جابیه ـ حرستا" خود علامتی مهم برای "هرج الروم" و احتمال جنگ بین غربی ها و غیرمسلمانان در آینده و قبل از ظهور خواهد بود. ترتیب حوادث فتنه شام قبل از ظهور بنابراین طبق احادیث صحیحه و موثق، ترتیب "حوادث قبل از ظهور" در منطقه شام، به نقل از امام علی و امام باقر در کتاب الغیبۀ نعمانی و الغیبۀ شیخ طوسی چنین است: 1. اختلاف الرمحان بالشام: اختلاف بین دو نیزه و دو جبهه مخالف هم (رایۀ الاصهب و رایۀ الابقع) در منطقه شام 2. رجفۀ بالشام: جنگ در منطقه شام یا احتمال زلزله در منطقه شام 3. البراذین الشهب المحذوفۀ: ورود ادوات نظامی و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح به صحنه فتنه شام 4. الرایات الصفر تحل بالشام: دخالت نظامیان پرچم های زرد رنگ در صحنه تحولات میدانی فتنه شام 5. ندا و صوت فتح از ناحیه دمشق: شنیده شدن بشارت فتح و پیروزی برای یکی از طرف های درگیر در فتنه شام 6. خسف جابیه ـ حرستا دمشق در سوریه: احتمال وقوع زلزله یا رانش زمین در اثر باران های سیل آسا یا حادثه ای سهمگین در اثر حمله نظامی با سلاح مرگبار یا انفجارهای قوی در زیر زمین؛ منجر به خسف و فرو رفتن در سطح زمین در محور جابیه-حرستا در دمشق سوریه 7. فرو ریختن بخش هایی از مسجد جامع اموی دمشق 8. مارقۀ تمرق من ناحیۀ الترک: خروج ساکنان نواحی هم‏مرز با ترک ها در منطقه شام 9. هرج الروم: اختلاف، فتنه و قتل و جنگ بین رومی ها و غربی ها 10. حمله اخوان الترک به جزیرۀ الشام: حمله ترک ها به مناطق شمال شرق (حسکه، رقه و دیرالزور) در سوریه 11. مارقۀ الروم در منطقه رمله فلسطین: ورود بخشی از غربی ها به صحنه تحولات فتنه شام با حضور نظامی در منطقه رمله (نزدیک بیت المقدس) در فلسطین 12. خروج سفیانی از وادی یابس در جنوب سوریه و تسلط بر دمشق[47] البته وی نیز بیش از 15 ماه بر منطقه شام، حکومت نخواهد کرد و سرانجام در جنگ با سپاه قدس امام مهدی، شکست خواهد خورد. دانلود فایل مقاله فتنه شام (سوریه) قبل از ظهور *مصطفی امیری، دانش آموخته حوزه علمیه قم منابع [1] . صافی گلپایگانی، منتخب الأثر في الإمام الثاني‏عشر، ج ‏3، ص 303. [2] . شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 461. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 216. [3] . نعمانی، الغیبۀ، ص 305. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 253. [4] . المقدسی، البدء و التاریخ، ج 2، ص 177. [5] . حنبلی، فرائد فوائد الفکر فی المهدی المنتظر، ص 299 [6] . مقدسی شافعی، عقد الدرر في أخبار المنتظر، ص 84. [7] . سفارینی نابلسی، اهوال یوم القیامۀ و علاماتها الکبری، ص 24. به نقل از: شوشتری، احقاق الحق، ج 29، ص 587. [8] . ر.ک: کورانی، معجم الاحادیث المهدی، ج 4، ص 121-123. [9] . نعمانی، الغیبۀ، ص 279. [10] . عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64 و 244. ج 2، ص 241. [11] . شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 442. [12] . شیخ مفید، الاختصاص، ص 255. [13] . شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 372. [14] . مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 212 و 237. [15] . ر.ک: جلال الدین علی الصغیر، علامات الظهور بحث فی فقۀ الدلالۀ و السلوک، ج 2، ص 161-164. رستمی، بررسی توصیفی و تحلیلی کتاب الغیبۀ شیخ طوسی، ص 61-65. آیتی، تاملی در نشانه های حتمی ظهور، ص 84. ری شهری، دانشنامه امام مهدی، ج 7، ص 100 و 125. [16] . در نسخه الاختصاص شیخ مفید، تعبیر مرج الروم، می‏باشد (شیخ مفید، الاختصاص، ص 255.) [17] . در نسخه تفسیر العیاشی، فإذا رأيت الترك جازوها فأقبلت الترك حتى نزلت الجزيرة، می‏باشد (عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64.) [18] . نعمانی، الغیبۀ، ص 279. شیخ مفید، الاختصاص، ص 255. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 442. عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 237. [19] . در این کتاب نفیس و گرانبها، اصل پنجم احیاء شده از "اصول اربعمائه" شیعه، اصل جعفر بن محمد بن شرع حضرمى است؛ اين اصل، چهار نوع اخبار دارد. از جمله آن: اخبار و احادیث جعفر شرع حضرمی از ابراهيم بن جبير از جابر جعفى از امام باقر که بخشی از محتوای آن چنین است: جَعْفَرٌ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: قَالَ لِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ: ضَعْ خَدَّكَ الْأَرْضَ، وَ لَا تُحَرِّكْ رِجْلَيْكَ حَتَّى ... . (عدۀ محدثین، اصول الستۀ عشر طبع دار الحدیث، ص 248.) [20] . مقدسی شافعی، عقد الدرر في أخبار المنتظر، ص 124 و 79. [21] . ابن صباغ مالکی، الفصول المهمۀ، ج 2، ص 1131. [22] . ابن منظور، لسان العرب، ج 2، ص 452. [23] . شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463. [24] . نعمانی، الغیبۀ، ص 279. مفید، الاختصاص، ص 255. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 442. عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 237. [25] . ن.ک: الهی نژاد، نمادگرایی در نشانه های ظهور، فصلنامه مشرق موعود، ش 38. [26] . عذاب هرگاه واقع شود، فرقی بین گناهکار و دیگران نیست: النَّقِمَة إِذَا نَزَلَتْ لَمْ يَكُنْ لَهَا عَمَّنْ قَارَبَ الْمُذْنِبَ، دِفَاعٌ. (کلینی، الکافی، ج 2، ص 375.) درحالیکه در حدیث، رجفۀ فقط عذاب برای کافرین توصیف شده است. [27] . جابیه: قریۀ من اعمال دمشق و احد بوابات دمشق (حموی، معجم البلدان، ج 2، ص 91.) [28] . حرستا: قرية كبيرة عامرة وسط بساتين دمشق ... تقع شمال مدینۀ دمشق. (حموی، معجم البلدان، ج 2، ص 241 و 359.) [29] . سوره اسراء، آیه 5. [30] . مجلسی، بحارالانوار، ج 57، ص 216. [31] . سوره اسراء، آیه 8. [32] . قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 14. مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 46. [33] . ر.ک: نعمانی، الغیبۀ، ص 305. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 461. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 216 و 253. نعمانی، الغیبۀ، ص 279. شیخ مفید، الاختصاص، ص 255. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 442. عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 237. [34] . قَبْلَ قِیامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلَامَاتٍ مَحْتُومَاتٍ: السُّفْيَانِي (شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 652.) [35] . سفیانی، مورد حمایت غربی ها است: يُقْبِلُ السُّفْيَانِيُّ مِنْ بِلَادِ الرُّومِ مُنْتَصِراً فِي عُنُقِهِ صَلِيبٌ وَ هُوَ صَاحِبُ الْقَوْمِ. (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463.) [36] . سفیانی، مورد حمایت یهود است: إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا (سوره اسراء، آیه 8)، يَعْنِي إِنْ عُدْتُمْ {الیهود}بِالسُّفْيَانِيِّ عُدْنَا بِالْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّد. (قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 14. مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 46.) [37] . آل فلان قبل از ظهور بر عربستان حکومت می‏کنند: يَا زُرَارَةُ لَا بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلَامٍ بِالْمَدِينَةِ ... يَقْتُلُهُ جَيْشُ آلِ بَنِي فُلَان. (کلینی، الکافی، ج 1، ص 337.)‏ و سفیانی به عنوان همپیمان خاندان آل فلان حاکم در عربستان است: فَيَبْتَدِرُ الْحَسَنِيُّ إِلَى الْخُرُوجِ فَيَثِبُ عَلَيْهِ أَهْلُ مَكَّةَ فَيَقْتُلُونَهُ وَ يَبْعَثُونَ بِرَأْسِهِ إِلَى الشَّامِيِّ ... وَ يَبْعَثُ الشَّامِيُّ عِنْدَ ذَلِكَ جَيْشاً إِلَى الْمَدِينَة (کلینی، الکافی، ج 8، ص 225.). این هماهنگی بین آل فلان و سفیانی در به شهادت رساندن سید حسنی، نفس زکیه قبل از ظهور می‏باشد (ر.ک: آیتی، تاملی در نشانه های حتمی ظهور، ص 234.) و حاکی از ارتباط عمیق خاندان حاکم در عربستان با حاکم دمشق سوریه در منطقه شام دارد که متعاقب شهادت نفس زکیه، شامی (سفیانی) لشکر نظامی خود از منطقه شام را به مدینه اعزام می‏کند ولی در منطقه بیداء، خسف خواهد شد. [38] . يَخْرُجُ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِس‏ (شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 651.). وادی یابس، منطقه حوران واقع در درعا در جنوب غربی سوریه در مرز بین اردن و سوریه است. (حموی، معجم البلدان، ج 5، ص 424. کورانی، معجم الاحادیث الامام المهدی، ج 2، ص 258.) [39] . أَرْضُ الشَّامِ ... يَخْتَلِفُونَ ... عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ: رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِيِّ ... فَيَقْتَتِلُونَ (نعمانی، الغیبۀ، ص 280.). [40] . ثَلَاثَةُ بِالشَّامِ كُلُّهُمْ يَطْلُبُ الْمُلْك‏ (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463.) [41] . السُّفْيَانِيُّ ... يَسْتَوِيَ‏ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْق‏ (نعمانی، الغیبۀ، ص 306. و مشابه آن: شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 651.) این عبارت، حاکی از قدرت رسانه ای حامی سفیانی و زمینه سازی برای به قدرت رسیدن وی می‏باشد و در راس آن از حمایت قوی رسانه های غربی برخوردار است: السُّفْيَانِيُّ ... فِي عُنُقِهِ صَلِيبٌ (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463.) [42] . تَكُونُ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ كُلَّمَا سَكَنَتْ مِنْ جَانِبٍ طَمَّتْ مِنْ جَانِبٍ، فَلَا تَتَنَاهَى حَتَّى يُنَادِيَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: إِنَّ أَمِيرَكُمْ فُلَانٌ (مقدسی شافعی، عقدالدرر فی اخبار المنتظر، ص 75.). لَا يَظْهَرُ الْقَائِمُ حَتَّى يَشْمَلَ النَّاسَ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ يَطْلُبُونَ الْمَخْرَجَ مِنْهَا فَلَا يَجِدُونَهُ (نعمانی، الغیبۀ، ص 279. شیخ حر عاملی، اثبات الهداۀ، ج 5، ص 368.). بنابراین فتنه شام طولانی و تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت. [43] . ن.ک: نعمانی، الغیبۀ، ص 280. شیخ مفید، الاختصاص، ص 255. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 237. [44] . الإختلاف بين أمراء العرب و العجم، فلا يزالون يختلفون الى أنّ يصير الأمر إلى رجل من ولد أبي سفيان (محدث نوری، کشف الاستار عن وجه الغائب، ص ‏221. صافی گلپایگانی، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر، ج 2، ص 167.) [45] . وَ يَجِيئُكُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِيَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْح‏ ... و سَيُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْكِ (نعمانی، الغیبۀ، ص 280. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1157.) [46] . وَ يَجِيئُكُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِيَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْح ‏... و سَتُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ (نعمانی، الغیبۀ، ص 280. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1157.) [47] . ر.ک: نعمانی، الغیبۀ، ص 305. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 461. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 216 و 253. نعمانی، الغیبۀ، ص 279. شیخ مفید، الاختصاص، ص 255. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 442. عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 237.
لینک ثابت
خبرگزاری شبستان: کتاب‌های "ملاحم و فتن" دسته‌ای از منابع حدیثی است که به اوضاع آخرالزمان و ظهور امام عصر(عج) می‌پردازد. البته این مبحث در میان شیعه غالبا با عنوان ملاحم و در میان اهل سنت بیشتر با عنوان فتن تعبیر شده و هر دو فرقه کتاب‌های خود را به همین نام ها خوانده‌اند. سید بن طاووس (م ۶۶۴) عالم شیعی با استفاده از کتاب‌های فتن اهل سنت کتاب "التشریف بالمنن" معروف به "الملاحم و الفتن" را جمع آوری کرده است. کتاب حاضر- که در نگاه نخست بخش عمده آن درباره آخرالزمان شناسی و نشانه‌های ظهور به نظر می‌آید- در دیدگاه محدثان و عالمان شیعه، پس از سید اهمیت فراوانی یافته است و از احادیث آن به مثابه روایاتی درباره علامت‌های ظهور بهره برده‌اند. علامه مجلسی روایات الفتن را به نقل از ابن طاووس گزارش کرده و دیگر محدثان بعدی نیز چنین کرده‌اند. سید در این کتاب حدود ۴۲۵ تا ۴۵۰ روایت را نقل کرده است که از این روایت‌ها تنها حدود ۱۷۰ روایت به بحث مهدویت و نام و اوصاف مهدی(عج)، نشانه‌های ظهور، مدت زمان حکومت، اوصاف حکومت و یاران حضرت مهدی(عج) می‌پردازند. در این مجال قسمت هایی از این کتاب گرانقدر مهدوی را متذکر می شویم. نعيم از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روايت کرده که فرمود: بنی قنطورا در زميني که آن را بصره يا بصيره مي گويند مي آيند و وارد نهري مي شوند که آن را دجله مي گويند و داراي نخل است مردم (بصره؟) سه فرقه خواهند شد: فرقه اي ملحق به اصل خود شده هلاک مي شوند و فرقه اي بر عليه خود شروع کرده کافر خواهند شد و فرقه اي هم اهل و عيال خود را پشت سر قرار داده با آنها (بنوقنطورا) مي جنگند و خدا آن ها را فاتح مي کند. نعيم از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: اهل بصره به سه فرقه تقسيم مي شوند: فرقه اي متوقف مي شوند و فرقه اي در محلي که گياهان خوش بوئي دارد به پدران خود ملحق خواهند شد و فرقه اي به شام ملحق مي شوند و اين بهترين فرقه خواهند بود. ابو هريره گويد: چشمان آن گروه چون وزغ (حيواني است شبيه به سوسمار) است و صورتشان نظير سپر، بين دجله و فرات زد و خوردي مي کنند و زد و خوردي در مرج حمار مي کنند و زد و خوردي هم در دجله خواهند کرد به طوريکه در اول روز براي عبور بشام صد دينار و در آخر روز بيشتر لازم است. بريده از پدرش از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قومي ترک و عريض صورت و کوچک چشم که صورتشان چون سپر خواهد بود امت مرا سه مرتبه تا جزيره العرب ميرانند، در مرتبه اول از فرار، نجات پيدا مي کنند و در مرتبه دوم بعضي هلاک شده و بعضي نجات خواهند يافت و در مرتبه سوم ريشه کن مي شوند، قسم بان خدائي که جان من در دست اوست که مال هاي سواري خود را به ستون هاي مسجد مسلمين مي بندند. نعيم ز عبدالله بن عمر نقل کرده که گفت: نزديک است که بني قنطورا (گروه ترک يا سودان) شما را از خاک عراق خارج کنند، من گفتم: بعد از آن برمي گرديم؟ گفت: تو اين آرزو را داري؟ گفتم: آري گفت: بلي براي شما زندگي خوبي خواهد بود. ابن ذي الکلاع ميگويد: من نزد معاويه بودم که قاصدي از ارمنيه آمد (و نامه اي آورد معاويه آن را خوانده و درغضب شد و کاتب خود را احضار کرده گفت: جواب نامه اورا بنويس قوم ترک به اطراف خاک تو حمله کرده اند، تو مردي را بطلب آن ها فرستاده اي و او را گرفته اند مادر به عزايت بنشيند اين عمل را اعاده مکن و آن ها را به چيزي تحريک منما و چيزي از آن ها اخذ مکن، زيرا من از رسول خدا(ص) شنيدم که مي فرمود: ملت ترک به زودي ملحق مي شوند به محلي که گياه خوش بو دارد. مکحول از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قوم ترک را دو خروج خواهد بود: اول براي تخريب آذربايجان دوم به سرعت وارد شط فرات خواهند شد. کعب گويد: ترک با سرعت وارد نهر فرات مي شوند مثل اينکه من مال هاي سواري زرد رنگ آن ها را مي بينم که در کنار شط فرات صف زده اند. نعيم از پيغمبر کرم(ص) روايت کرده که فرمود: خدا مرضي بر مال هاي سواري آنها مي فرستند تا هلاک شوند، (و خود آن ها به جهت پياده ماندن) خواهند مرد و قرباني بزرگ خدا در ميان آن ها است و بعد از آن هم ترکي نخواهد بود. ابن مسعود مي گويد: مثل اينکه من، قوم ترک را مي بينيم که بر اسب هاي تيزگوش ترکي . عبدالله بن عمرو بن عاص گويد: نزديک است که بني قنطورا (ملت ترک) از خاک عراق برشما خروج کنند: گفتم بعدا ما بر مي گرديم؟ گفت: برگشتن براي شما محبوب تر است، شما برمي گرديد و زندگي خوب خواهيد کرد. حسن از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روايت کرده که فرمود: يکي از علائم قيامت آن است که با قومي که صورتشان چون سپرهاي آهنين است قتال نمائيد و با آن گروهي که نعل آنها از مو باشد جنگ کنيد. طايفه اول را که ترک باشند ديديم و طايفه دوم را که کردها باشند مشاهده کرديم. حذيفه گويد: نزديک است که عجم جلوگيري نمايد و براي اهل عراق درهم و قفيزي نيايد و نزديک شده که روم جلوگيري کند و براي اهل شام دينار و طعامي نرسد. ابو هريره از پيغمبر خدا(ص) روايت کرده که فرمود: قيامت قيام نمي کند تا اينکه شما با قومي که صورت هاشان چون سپر است قتال کنيد، قيامت به پا نخواهد شد تا شما با گروهي که نعلشان از مو باشد بجنگيد. حسن مي گويد: در سنه (67) گراني خواهد شد، در سنه (68) موت فراوان شروع مي شود. درسنه (69) اختلاف پيدا مي شود، در سنه (70) مردم غارت مي شوند بعد از سنه هفتاد به وسيله مردي از اهل بيت من به نحوي شادماني شروع مي شود که بخشش و ثمرات تقليل پيدا مي کند و تجارت مردم با وعده انجام مي گيرد، حذيفه گفت: حال آن مردم چگونه خواهد بود؟ فرمود: رحمت خدا و دعوت پيغمبر شما شامل حال آنها مي شود. جبير بن نفير مي گويد: به رسول خدا(ص) گفتند: ما را از آينده خبر بده، فرمود: شما را مطلع مي کنم که بعد از نبي شما چند سالي اختلاف واقع مي شود، در سنه (133) شخص دانا به فرزند خود خوشحال نمي شود، در سنه (150) کفار ظهور مي کنند، در سنه (160) خواروبار دو سال را ذخيره کنيد، در سنه (166) النجا النجا در سنه (170) تا (180) تاج و تخت از دست ملوک گرفته مي شود، در سنه (190) اهل معصيت دچاربلا خواهند شد، در سال (192) سنگباران، به زمين فرو رفتن، مسخ و زنا شروع مي شود، در سنه (200) قضا يعني عذابي که مردم در بازارهاي خود سکته کنند شيوع پيدا مي کند. جبير بن نفير از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روايت کرده که فرمود: اصحاب من تا پنج سال بعد از من اختلاف نموده و بعضي بعض ديگر را مي کشند، در سال (125) جزع و فزع شديدي خواهد بود و بني اميه خليفه اي را مي کشند، در سنه (133) اگر يکي از شما بچه سگ را تربيت کند بهتر است از اينکه (فلان) بچه را تربيت نمايد، در سنه (150) کفار ظهور مي کنند، در سال (160) مردم دچار گرسنگي يک ساله و يا دو ساله می شوند، کسي که آن موقع را درک کند لازم است که خواروبار ذخيره کند، شهابي از طرف مشرق به مغرب سقوط مي کند و صداي شديدي (بلند مي شود) که همه کس آن را مي شنود، در سنه (166) کسي که از مردم طلبکار باشد بايد طلب خود را حاصل کند، کسي که دختري دارد بايد شوهر دهد، کسي که عزب باشد بايد از ازدواج خودداري نمايد کسيکه زن دارد بايد از او کناره گيري کند، در سنه (170) تاج و تخت پادشاهان گرفته مي شود، در سال (180) بلا دچار مردم مي شود، در سنه (190) فتنه به پاخواهد شد، در سال (200) قضا شروع مي شود. کعب مي گويد: خلافت بني اميه صد سال خواهد بود و شهرهائي بنا مي کنند و مدت شصت سال و چندي خلافت آنها چون ديواري آهنين است که کسي نمي تواند قصد آن کند تا اينکه خودشان آنرا ريشه کن نمايند و بعدا که مي خواهند آن را تشييد کنند نمي توانند، هر چه آن (ديوار آهنين خلافت) را از ناحيه اي مرتفع و بلند مي کنند از ناحيه ديگري ويران خواهد شد تا اينکه خدا آنها را هلاک نمايد، بني اميه به (م) افتتاح و به (م) هم ختم مي شوند (زيرا حرف اول نام معاويه که اولين خليفه بني اميه است و حرف اول نام مروان که آخرين خليفه آن ها بوده ميم است) پس دوران سنگ آسياي آنها به پايان خواهد رسيد و (ستاره) سلطنت آنها سقوط خواهد نمود، سلطنت آنها سقوط نمي کند تا اينکه خليفه اي از آنها خلع شود و آن دو شتر کشته شوند، و حمار اصهب جزير - که شيطان و بدترين مردم از خوف، با او خواهند بود - يعني مروان کشته خواهد شد، (همان مروانيکه) ويران شدن شهرها و انقلاب و آشوب به دست او خواهد بود. ابو هريره از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: عنقريب امت من نظير امم سابقه گرفتار خواهد شد. مردي گفت: يعني آنطور که فارس و روم رفتار کردند؟ فرمود: مگر مردم غير از اينها هستند. کعب مي گويد عيسي بن مريم در حاليکه جوان قرمز رنگي باشد درب دروازه شرقي دمشق مناره نازل مي شود و دو ملک آن حضرت را با دو کتف خود حمل مي کنند، نفس و بوي آن حضرت را هيچ کافري درک نمي کند مگر اينکه خواهد مرد، زيرا که نفس آن حضرت تا آنجاکه چشم کار کند مي رسد، موقعي که دجال نفس آن حضرت را درک نمايد نظير شمع آب شده مي ميرد. بعد از آن عيسي بن مريم(ع) به سوي مسلمان هائي که در بيت المقدس هستند مي رود و آنها را از قتل دجال آگاه مي نمايد و پشت سر امير مسلمين، نماز مي خواند، سپس حضرت عيسي براي آن ها نمازي مي خواند که آن نماز فتنه خواهد بود و مابقي نصارا تسليم مي شوند و عيسي(ع) (در آنجا) اقامت نموده به کار خود ادامه مي دهد و آن ها را به درجات بهشتي بشارت خواهد داد. حارث بن عبدالله از رسول خدا(ص) روايت کرده که فرمود: موقعي که عيسي بن مريم(ع) (از آسمان) نزول کند و دجال را بکشد مردم شاد و خوشحال شده آن شب را تا صبح احيا مي گيرند و بعد از خروج دجال مدت چهل سال تقويت مي شوند، در آن زمان احدي نخواهد مرد و کسي مريض نخواهد شد، شخص به گوسفندان و حيوانات خود مي گويد: برويد و در مکان کذا و کذا بچريد و در فلان ساعت باز آئيد، حيواناتي که بين زراعت ديده مي شوند از خوشه آن نمي خورند و به اسم خود شاخه آن ها را نمي شکنند؟ مار و عقرب ها ظاهر مي شوند و احدي را اذيت نمي کنند و کسي هم مزاحم آن ها نمي شود، حيوانات درنده درب خانه ها اقامت مي کنند و طعام مي طلبند و احدي را اذيت نمي کنند، يک من يا يک چارک گندم يا جو را که شخصي در زمين بپاشد بدون اينکه وسائل زراعتي را بکار ببندد هفتصد (من) يا هفتصد چارک عائد او مي شود
لینک ثابت
سؤال:طبق احادیث در دورة آخر الزّمان چه افرادی در جامعه حکومت خواهند کرد و آن افراد در کدام دیار حاکمند؟ جواب: اگر مراد از آخر الزّمان، قبل از ظهور حضرت ولی عصر(عج) می باشد یا بعد از ظهور؟ به یقین نمی تان گفت که قبل از ظهور چه حوادثی پیش خواهد آمد و چه افرادی در جامعه حکومت خواهند کرد. در روایات آمده است که باید آنقدر حکومت های رنگارنگ در جهان تأسیس شود و مرام ها و احزاب فریبنده به وجود اید تا نهایتاً بی لیاقتی آن ها ثابت شود و بشر از آن ها مأیوس گردد و تشنة اصلاحات خدایی شود و برای پذیرفتن حکومت توحید آماده گردد. سؤال:طبق احادیث در دورة آخر الزّمان چه افرادی در جامعه حکومت خواهند کرد و آن افراد در کدام دیار حاکمند؟ جواب: اگر مراد از آخر الزّمان، قبل از ظهور حضرت ولی عصر(عج) می باشد یا بعد از ظهور؟ به یقین نمی تان گفت که قبل از ظهور چه حوادثی پیش خواهد آمد و چه افرادی در جامعه حکومت خواهند کرد. در روایات آمده است که باید آنقدر حکومت های رنگارنگ در جهان تأسیس شود و مرام ها و احزاب فریبنده به وجود اید تا نهایتاً بی لیاقتی آن ها ثابت شود و بشر از آن ها مأیوس گردد و تشنة اصلاحات خدایی شود و برای پذیرفتن حکومت توحید آماده گردد. حضرت صادق(ع) فرمود: تا همة اصناف مردم به حکومت نرسند، صاحب الأمر (عج) قیام نمی کند. برای این که وقتی حکومتش را تشکیل داد، کسی نگوید: اگر ما هم به حکومت می رسیدیم، با عدالت رفتار می کردیم.[۱] امام باقر(ع) فرمود: دولت ما آخرین دولت است. هر خاندانی که لیاقت حکومت داشته باشند، قبل از ما به حکومت می رسند، تا وقتی حکومت ما تأسیس شد و رفتار آن را دیدند، نگویند: ما هم اگر به حکومت رسیده بودیم مانند آل محمد(ص) عمل می کردیم و این است معنای آیة والعاقبة للمتّقین.[۲] حوادث بعد از ظهور، یکی از مسائلی که جزء اعتقادات شیعیان محسوب می شود، رجعت می باشد. علامة مجلسی ره در بحارالانوار، در این خصوصو به آیات و روایاتی استناد می کند. از جمله مباحث مطرح در زمان رجعت، دولت آل محمد(ص) می باشد. روایاتی در این خصوص آورده شده است، که به بعضی اشاره می کنیم: حسن بن شاذان واسطی گفت: نامه ای به محضر امام رضا(ع) نوشتم و از ناسازگاری و تعدّی مردم واسط که از پیروان عثمان بودند، و به من آزار می رساندند، شکایت نمودم. امام(ع) مرقوم فرمود: خداوند متعال از دوستان خود عهد و پیمان گرفته که در دولت باطل صبر پیشه سازند، بنابراین شما هم به حکم پروردگارت صبر کن، که چون سرور مردم [امام زمان(عج)] قیام کند، پیروان باطل را از قبر بیرون آورده و انتقام دوستان مظلوم ما را از آن ها بگیرد. در آن زمان است که می گویند: چه کسی ما را از گورمان بیرون آورد؟ این است آن روزی که خداوند وعده داده و فرستادگان خداوند راست گفتند.[۳] حتی این مسئله در زیارت های مختلف نیر مشاهده می شود. در زیارت جامعة کبیره که شیخ صدوق ره در کتاب من لا یحضره الفقیه آن را به سند خود از موسی بن عبدالله نخعی از امام علی النقی(ع)، روایت کرده است، در فقره ای از زیارت مزبور می خوانیم که: ... و یحشرفی زمرتکم و یکدّ فی رجعتکم و یملّک فی دولیتکم...؛ یعنی خداوند مرا از آنان قرار دهد که از آثار شما (اهلبیت عصمت(ع)) پیروی می کند، و از راه شما می رود، و با هدایت شما هدایت می یابد، و در جمعیّت شما برانگیخته می گردد، و در رجعت با شما به دنیا بازگشت می کند، و در دولت شما به ریاست و دولت می رسد و در راحتی شما به شرافت نائل می گردد، و در روزگار (دولت شما) قدرت به هم می رساند، و فردا چشمش با دیدن شما روشن می شود. نیز در زیارت وداع فرمود : مکّننی فی دولتکم و أحیانا فی رجعتکم؛ یعنی خداوند مرا در دولت شما(آل محمد(ص)) قدرت دهد، و به هنگام بازگشت شما به دنیا زنده کند. حتی در کتاب تهذیب شیخ طوسی این روایت هم از شیخ صدوق نقل شده است و نیز در زیارت أربعین که از امام صادق(ع) روایت شده آمده است: من گواهی می دهم که مؤمن به شما هستم و به احکام دین خود و پایان اعمالم یقین به رجعت شما دارم.۱[۴] لذا در روایتی از کتاب منتخب البصائر به سند خود از محمد بن مسلم روایت می کند که از حمران بن امین... شنیدم که می گفت: از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمود: نخستین کسی که قبرش شکافته یم شده و زنده می شود و به دنیا بر می گردد، حسین بن علی(ع) است.[۵] شبیه به این روایت، روایتی است که حمران بن امین از امام باقر(ع) نقل کرده است که فرمود: اوّل کسی که در رجعت به دنیا بر می گردد، امام حسین(ع) است، آنحضرت چندان سلطنت می کند که از پیری ابروانش روی دیدگانش را می گیرد.۲[۶] و نیز در روایت دیگری حمادبن عیسی از بکیر بن اعین به سند خود از امام باقر(ع) روایت می کند که فرمود: پیغمبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) (برای سلطنت) به دنیا رجعت می کنند.[۷] در روایت دیگری امام صادق(ع) فرمود: آری والله خداوند از زمان آدم تا پیامبر خاتم(ص) هر پیغمبری را که مبعوث گردانید، دوباره به دنیا بر می گرداند، تا در رکاب حضرت علی(ع) جهاد کنند. اتفاقاً در تفسیر عیاشی این روایت به سند دیگر هم از فیض بن ابی شیبه نقل شده است.[۸] این ها روایاتی است که به صورت کلّی از ائمه معصومین(ع) وارد شده است و ما از جزئیات حکومت آن ها و این که دقیقاً در کدام دیار حکومت کنند بی اطّلاعیم. از این به بعد نامه های خود را به آدرس مستقیم، قم - دفتر تبلیغات اسلامی حوزة علمیه- واحد پاسخ به سؤالات ارسال فرمائید. [۱] علامه مجلسی ره، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۲. [۲] همان، حدیث ۵۸. [۳] یس (۳۶) آیة ۵۲. [۴] علامه مجلسی ره، ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار (مهدی موعود) باب ۳۴، ص ۱۱۸۶ - ۱۲۳۷ با اقتباس و تلخیص و آیت الله ابراهیم امینی، دادگستر جهان،ص ۲۴۰ ـ ۲۴۵. [۵] ترجمة بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۱۸۶ (چاپ دارالکتب الاسلامی). [۶] همان، ص ۱۱۹۰. [۷] همان، ص ۱۱۸۷. [۸] همان، ص ۱۱۸۹.
لینک ثابت
فتادن آشوب میان کردها و جداشدن آنان از عربها و پدیدآوردن دولتی جداگانه و برافراشتن پرچمی ویژۀ آن در کردستان عراق از نشانه های نزدیک شدن زمان ظهور امام مهدی(علیه السّلام) است. تاریخچۀ کردها کُردها مردمانی آریایی می باشند که بیشترشان در شمال غربی خاورمیانه، برابر کوههای تورس و اگرس، در کردستان ایران، عراق، ترکیه و سوریه، زندگی می کنند، و بیشترشان مسلمان، و دیگرانشان از ایزدیها، یارسان (اهل حق)، مسیحیان و یهودیها می باشند(1). جنبش خود گردانی و جدایی میان کردها بی گمان، کردهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه همواره از گذشته تا کنون راهی برای رسیدن به همبستگی میان خُودشان و خودگردانی و جداشدن از پارسیان، عربها و ترکها می جسته اند، ولی برای بودنشان در کنار گروههای چیره بر آنان و پیشگیرنده از جداییشان، به خاسته شان دست نیافته اند، و چنان که می دانید، کردهای عراق از سالها پیش می خاهند فرمانروایی ای کردی در سرزمین کردستان جدا از فرمانروایی عراق پدید آورند و بر شهر کرکوک که نفت خام فراوانی دارد، چیره شوند و آن جا را پایتخت دولتشان کنند، و بغداد با این کار سخت ناسازگاری می کند و آنکارا و تهران می ترسند که جدایی کردهای عراقی جنبش خودگردانی میان کردهای ترکیه و ایران را شعله ور کند. از برخی روایات اسلامی بهره گرفته می شود که کمی پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، کردهای عراقی از عربهای عراقی جدا می شوند، و دولت جداگانه ای پدید می آورند و پرچم ویژۀ آن را در سرزمین کردستان عراق برمی افرازند، و این نیست مگر از ناتوانی دولت عراق در آن زمان و سرگرم بودنش به بسیاری از دشواریهای درونی و بیرونی و چیره نبودش بر جنبشهای جدایی گرایانه از سوی کردها، و گمانی نیست در آن که این جداشدن کردها را زیان می رساند و سودشان نمی دهد، و پایدار نمی ماند مگر زمانی کوتاه که سرزمینها و گروهها در آن، در آشوبها و جنگها فرو رفته اند. از هِشام پسر سالم روایت شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود: این فرمان نمی شود تا آن که دسته ای از مردم نماند مگر آن که بر مردم فرمانروا گردیده است، تا گوینده ای نگوید: بی گمان، اگر ما فرمانروا می شدیم، برابری می ورزیدیم. سپس برپاکنندۀ راستی و برابری برمی خیزد(2). «فرمان» در این روایت، همان فرمان خدا به برپاکردن راستی و برابری با دست قائم(علیه السّلام) است. از یحیی پسر سالم روایت شده است که ابو جعفر باقر(علیه السّلام) فرمود: دارندۀ این فرمان (امام مهدی) کوچکترین ما در سال، و پنهانترین کس از ما است. گفتم: آن فرمان کی خاهد شد؟ فرمود: هر گاه سواران در پیمان بستن با پسر جوان بروند، پس، هنگام آن رویداد، هر شاخداری پرچمی را برمی افرازد؛ پس، چشم به راه گشایش باشید(3). «فرمان» در این حدیث، همان فرمان خدا به برپاکردن راستی و برابری است، و «دارندۀ این فرمان» قائم(علیه السّلام) می باشد که به جایگاه امامت رسید، در حالی که پنج سال داشت، و کمسالترین از میان امامان دوازده گانه(علیهم السّلام) بود، و «صِیصِیَة» -در نوشتار عربی حدیث- «شاخ» است، مانند شاخ گاو و آهو، و آن در این جا اشاره به هر چیزی است که با آن بازداشته می شود، از نیرو و جنگ افزار، و نمی دانیم «پسر جوانی» که سواران در همپیمان شدنش می روند، چه کسی است، و شاید وی واپسین کسی است که پیش از امام مهدی(علیه السّلام) در حجاز و سرزمینهای پیرامونش فرمانروایی می کند. پس، هر گاه چنان شود که گفتیم، می تواند مقصود از او همان ولی عهد کنونی محمّد پسر ملک سلمان در کشور عربستان سعودی باشد، و خداوند داناتر است. امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود: ای جابر، هر گاه ناقوس بانگ زند، و کابوس فشار آورد، و گاومیش سخن بگوید، هنگام آن رویدادها، شگفتیها و چه شگفتیهایی خاهند بود! هر گاه آتش در بُصْری بدرخشد، و پرچم عثمانی در درۀ سیاه(4) پدیدار شود، و بصره آشفته گردد و برخی از آنان بر برخی دیگر چیره شوند، و هر گروهی به دیگری بگراید، و لشکرهای خراسان جنبش کنند، و شعیب تمیمی(5) پسر صالح از درون تالقان بجوشد(6)، و برای سعید شوشی در خوزستان پیمان بسته شود، و برای بلندقدان و تناوران کُرد پرچم برافراشته شود...(7). چنین می نماید که سخن امام علی(علیه السّلام): «بلندقدان و تناوران کُرد» اشاره کننده به کردهایی باشد که در بخشهای کوهستانی عراق، مانند سلیمانیّه و پیرامونش، جای دارند؛ زیرا آنان در سنجش با کردهایی که در بخشهای ناکوهستانی، مانند اربیل و کرکوک و پیرامونشان، زندگی می کنند، بلندقدتر و تنومندترند، و خداوند داناتر است. پدیدارشدن آشوب شهرزور میان کردها امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود: ... آشوب به عراق باز می گردد، و آشوب شَهْرِزُور آشکار می شود، و آن آشوب کر و ناخُشی بزرگتر و ناخُشی فراگیر سیاه است...(8). بنا بر آن چه هویداست، مراد از بازگشت آشوب به عراق همان چیره شدن اصهب مروانی و پیروانش از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش بر این سرزمین است، و آشکارشدن آشوب شهرزور همان افتادن ناسازگاری و درگیری میان کردهای طالبانی در سلیمانیّه و بخشهای وابسته به آن با کردهای بارزانی در اربیل و بخشهای وابسته به آن می باشد، بر سر آشکارکردن برگزیدن سلیمانیّه مرکزی برای اقلیم کردستان، و نیز افتادن ناسازگاری و درگیری میان کردهای طالبانی در سلیمانیّه با دولتمردان اصهب مروانی در بغداد است، برای آشکارکردن جدایی سرزمین سلیمانیّه و بخشهای وابسته به آن از عراق، و خداوند داناتر است. سلیمانیّه شهری در کردستان عراق و نزدیک مرزهای باختری ایران است که در دره و دشتی که شهرزور نامیده می شد، ساخته شده است، و اکنون در جنوب خاوری سلیمانیّه شهرستانی با نام زُور یافت می شود، و کردهای سلیمانیّه و پیرامونش، برای همسایگیشان با ایران، به زبان فارسی سخن می گویند و به ایرانیان گرایش دارند. شایان یادآوری است که میان کردها در سرزمین کردستان عراق دو حزب سرور یافت می شوند: حزب دمکرات کردستان با رهبری مسعود بارزانی و پایگاهش شهر اربیل است، و حزب اتّحاد میهنی کردستان با رهبری جلال طالبانی و پایگاهش شهر سلیمانیّه است، و همواره میان این دو حزب همپیمانیها و ناسازگاریهایی بوده اند. همپیمانی کردها و پارسیان در جنگ ایران و عراق پس از بررسی در تاریخ کردها و پارسیان درمی یابیم که همواره میان این دو گروه همپیمانی و همبستگی ای بوده است، چنان که دیدیم شاه ایران محمّدرضا پهلوی از رهبر شورشیان کرد عراقی مُلّا مصطفی بارزانی در جنگ با احمد حسن بکر رئیس جمهوری عراق پشتیبانی کرده است، و نیز در جنگ عراق با ایران در روزگار صدّام، حزب اتّحاد میهنی کردستان عراق با رهبری جلال طالبانی از نیروهای نظامی ایرانی پشتیبانی کرد، و همچنان به زودی خاهیم دید که میان کردها و پارسیان در جنگ با اَصْهَب مَرْوانِی، رهبر زیندگان جزیره(9) و عراق(10) و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد مَرْوان حِمار در آخرالزّمان، همپیمانی روی خاهد داد. پسر مُنادِی گفت که ابو سلیمان عبدالله جُوالِقِی پسر جَرِیر خبر داد او را از مردی اهل کتاب(11) که وی آگاه کرد او را که دانیال پیامبر(علیه السّلام) در کتابش یاد کرده است: ... سپس میان فرماندهان عجم (پارسیان) دشمنی و ناسازگاری می افتد ... و اصهب با یاری برمی شورد، و جَحّافِی در استخرِ پارس برمی شورد ... و مردی از انبار بر جحّافی برمی شورد، پس، جحّافی همراه کردها با وی می جنگد، به گونه ای که کشته ها میان آنان فراوان می شوند...(12). بر کسی که در اخبار آشوبها و نبردهای پرکشتار در آخرالزّمان پژوهشی دارد، پوشیده نیست که این سخنانی که پسر منادی با سندهایش از کتاب دانیال نقل کرده است، به راستی از احادیث اسلامی، به ویژه سخن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله)، می باشند، ولی آمیخته با برخی نادرستها گردیده و به کسی جز گوینده اش نسبت داده شده اند، و بی گمان، در این جا آن چه از آنها درست و سازگار با دیگر خبرهاست را روایت کرده ایم. شایان یادآوری است، کمی پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، اصهب مروانی با پیروانش از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش در سرزمین جزیره برمی شورد و با یاری برخی دولتهای عربی، غربی و ترک، مانند عربستان سعودی، آمریکا و ترکیه، بر کشور عراق چیره می شود، و در پی آن رویداد، جنگی میان پارسیان و عربها روی می دهد که در این جنگ، کردهای ایران و عراق و پارسیان همپیمان و همدست می شوند. بنا بر آن چه هویداست، مراد از «جَحّافِی»(13) در این پیشگویی، مردی نیشابوری است که سومین رهبر انقلاب ایران در روزگار کنونی ما می باشد و در برخی روایات اسلامی به وی مَرْوَزِی گفته شده است یا او واپسین رئیس جمهوری در ایران می باشد، و گمان می کنم، مردی که از انبار بر جحّافی برمی شورد، همان عَوْف سُلَمِی یادشده در احادیث اسلامی است، و خداوند داناتر است. بدان که «عَجَم» نامی برای همۀ مردمان ناعرب است، ولی چه بسیار عجم به کار می رود و با چیزی که همراه سخن می باشد، دانسته می شود که مقصود از آن همان پارسیان یا ایرانیان اند، چنان که در این حدیث آمده است.(14) «اِسْتَخْر» در روزگاران کهن شهری بزرگ در 60 کیلومتری شمال شرقی شهر کنونی شیراز (7 کیلومتری شمال تخت جمشید) بود که پس از سدۀ چهارم هجری قمری، با گسترش شیراز، از رونق آن کاسته شد، و رو به ویرانی نهاد، و اکنون نشانه ها و ویرانه هایی از آن در بخش مَرْوْدَشت در استان فارس مانده اند(15). «اَنْبار» از کهنترین شهرهای شناخته شده در عراق بر کنارۀ خاوری رود فرات بود، و اکنون نشانه ها و ویرانه هایی از آن در 68 کیلومتری باختر بغداد و 8-6 کیلومتری شمال باختری فَلُّوجَه مانده اند(16). فرودآمدن گرفتاریها و ناخُشیها بر کردها و سرزمینهایشان بی گمان، روایات اسلامی ای آمده اند که آشکار می کنند برای ما برخی گوشه های فرودآمدن گرفتاریها و ناخُشیها در آخرالزّمان بر کردها و بر سرزمینها و شهرهایی که در آنها بسیاری از کردهای سوریه، ترکیه و عراق در کنار دیگر گروهها زندگی می کنند، مانند: حلب، رقّه، رأس العین، نصیبین، موصل و بغداد. از عَمْر پسر سَعْد روایت شده است که امیر مؤمنان -علی-(علیه السّلام) فرمود: قیامت بر پا نمی شود، مگر آن که چشم دنیا کنده شود، و سرخی در آسمان پدیدار شود، و آن اشکهای باربران عَرْش (تخت پادشاهی خداوند) بر زمینیان است، [و ](17) مگر آن که در آنان گروهی به هم پیوسته(18) پدیدار شوند که سوی فرزندانم فرا می خانند و ایشان از فرزندانم بیزارند. آنان گروه به هم پیوستۀ پستی اند که بهره ای از خوبی برایشان نیست، بر بدان چیره و برای بسیارزورگویان در آشوب افکننده و برای پادشاهان نابودگرند، در سرزمین سیاه از کوفه پدیدار می شوند، پیشی می گیرد بر آنان مردی سیاه رنگ(19) و سیاه دل (بسیارکینه توز) و کهنه دین (واپسگرا) که بهره ای از خوبی ندارد، دورگه، پست، تندخو و سختگیر است که دستان مادران بدکاره از بدترین نژاد او را دست به دست کرده اند، خدا نفرستد بر آنان باران را(20) در سال آشکارشدن پنهان شونده(21) از فرزندان من، دارندۀ پرچم سبز(22) و نشانۀ سبز. چه روزی است برای ناکام شدگان، میان انبار و هِیت(23)، آن، روزی است که در آن، ناخُشی کردها و فروشندگان(24)، ویرانی خانۀ فرعونها و جایگاه بسیارزورگویان و پناهگاه فرمانروایان ستمگر و مادر سرزمینها(25) و خاهر اِرَم دارای ستونها(26) خاهد بود. سوگند به سرور علی آن جا بغداد است. بهوش که دورکردن خداوند از مهربانیش بر نافرمانان بنی اُمیّه و بنی عبّاس می باشد...(27). شایان یادآوری است، این روایتی که که عَمْر اَشْهَلِی پسر سَعْد پسر مَعاذ آن را از امام علی(علیه السّلام)، در بیان برخی نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، روایت کرده است، بی گمان، در آن افزایش، کاستی، پیاپی آوردن، همانندنویسی و نادرست نویسی روی داده است، و ما آن را سازگار با آن چه در دیگر روایات اسلامی یافته ایم، درست کرده ایم، و از سخنانش آن چه را که پیچیده و دشوار بوده است، روشن کرده ایم. بدان که بی گمان، مراد از «قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، همان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد. مقصود از کندن چشم دنیا همان رفتن خُشیها و خُشمزگیهایش در آخرالزّمان برای روی دادن جنگها و آشوبها و فرودآمدن دلنگرانیها و ناشادمانیهاست، و سرخی ای که در آسمان آشکار می شود، همان سرخی ای است که در هوای فشردۀ پیرامون زمین، در پی درخشیدن بزرگ ستاره ای دنباله دار در آسمان و وزش تندبادی سرخ در ماه رمضان سال قیام امام مهدی(علیه السّلام) پدید می آید، و فراخاندن سوی فرزندان علی(علیه السّلام) همان فراخاندن مردم به پیشوایی امامان یازده گانه از فرزندان امیر مؤمنان(علیه السّلام) است، و «سرزمین سیاه از کوفه» پیرامون آن جا از آبادیها و کشتزارهاست، و مراد از آن در این جا نجف می باشد، و مقصود از «فروشندگان» در این جا خَوارج آخرالزّمان اند که در روزگار ما گروههای تکفیری تروریستی نامیده می شوند، مانند بازماندگان حزب بعث و گروه داعش در عراق، و گفتار امام علی(علیه السّلام): «اِرَم دارای ستونها»، برگرفته از سخن خدای متعالی در قرآن کریم، سورۀ فجر، آیۀ 7: «إرم ذات العماد» می باشد، و ارم دارای ستونها -کاخهای افراشته و استوار- همان شهر دمشق پایتخت سوریه است. امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم(علیه السّلام)، فرمود: ... مردم سوی کفر باز می گردند. پس، هنگام آن رویداد، خداوند ویران کردن شهرها و سرزمینها را می آغازد ... مَوْصِل پس زیندگانش از گرسنگی و گرانی نابود می شوند ... حَلَب با آذرخشها ویران می شود...(28). امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام قائم فرمود: گروههای مردم، بهوش که بی گمان، هر گاه سفیانی آشکار شود، برای وی نبردهایی بزرگ خاهند بود. پس، نخستین نبرد در حِمْص(29)، سپس در حَلَب(30)، سپس در رَقَّه(31)، سپس در آبادی سابا(32)، سپس در رَأْسُ الْعَیْن(33)، سپس در نَصِیبِین(34)، سپس در مَوْصِل(35) خاهد بود، و آن نبردی بزرگ است. سپس مردان زورا(36) سوی موصل گرد می آیند، از(37) دِیار یُونُس(38) تا کوه هموار(39)، و نبرد بزرگی می باشد که در آن، هفتاد هزار تن کشته می شوند، و بر موصل کارزاری سخت می گذرد. سپس سفیانی سوی [زورا](40) فرود می آید و از آنان(41) شست هزار تن را می کشد، و بی گمان، در آن جا گنجهای قارون اند، و برای آن جا، پس از فروبرده شدن، سنگباران شدن و زشت کرده شدن، دگرگونیهای بزرگی خاهند بود، و در فرورفتن به زمین از میخ آهنین در زمین سست(42) شتابانتر می باشد(43). «سُفْیانِی» همان عُثْمان پسر عَنْبَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است، و گردآمدن مردان زورا سوی موصل همان سپاهی است که اصهب مروانی از بغداد سوی موصل برای نبرد با سپاه سفیانی می فرستد، و یافت شدن گنج قارون در زورا اشاره به بودن اندوخته های بسیار از داراییها در بغداد در آخرالزّمان است، و از برخی احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که اندکی پیش از ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، زیندگان بغداد، برای بیرون رفتن از دین و شتاب ورزی در گناهان، گرفتار چهار گونه از شکنجه های سخت می شوند: نخستین «سَیْف» -شمشیر- است، و آن، جنگ می باشد، دومین خَسْف است، و آن، فرورفتن چیزی در زمین یا فروکردن چیزی در آن می باشد، سومین قَذْف است، و آن، پرتاب کردن سنگ از آسمان در پی درخشش بزرگ ستاره ای دنباله دار می باشد، و چهارمین مَسْخ است، و آن، زشت کردن آفرینش انسان و دگرگون کردن آن از گونۀ طبیعی اش به دیگر گونه ها می باشد. ناسازگاری و جنگ کردها و امام مهدی(علیه السّلام) بر پایۀ برخی روایات اسلامی، در آخرالزّمان بسیاری از کردها، در آشوب و گمراهی می افتند، و با امام مهدی(علیه السّلام)، همراهان و شیعیانش ناسازگاری می کنند. پس، خداوند از آنان با دستان برخی بسیارزورگویان ستمگر، مانند اصهب مروانی فرمانروای جزیره و عراق و عثمان سفیانی فرمانروای شام، کینه جویی می کند، و سرانجام ایشان را با دستان امام و همراهانش کیفر می دهد. یعقوب سَرّاج گفت که شنیدم ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) می فرمود: سیزده شهر و گروه اند که قائم با زیندگانش می جنگد و آنان با وی می جنگند: مکّیها، مدنیها، شامیها، بنی اُمیّه، بَصْریان، دشت مِیشانیها، کردها، عربهای بیابانی، ضَبَّه ایها، غَنَویها، باهِلیها، اَزْدِیها و زیندگان ری (تهرانیها)(44). از محمّد پسر مُسلِم روایت شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود: بی گمان، برای خداوند(عزّ و جلّ) دو شهری است: شهری در مشرق و شهری در مغرب، در آن دو گروهی اند که ابلیس را نمی شناسند و آفرینش وی را نمی دانند، دیدارشان می کنیم در هر زمانی، پس، از ما آن چه را که به آن نیازمندند، می پرسند، و از ما از دعا (درخاست از خدا) می پرسند، و به آنان می آموزیم، و از ما از قائم ما می پرسند که کی آشکار می شود ... و برای شهرشان درهایی اند که میان لنگه تا لنگه سد فرسنگ(45) است ... از آنان گروهی اند که جنگ افزار را از هنگامی که چشم به راه قائم ما بوده اند، نگذاشته اند، و از خداوند(عزّ و جلّ) می خاهند که وی را به آنان بنماید ... و برای آنان شورشی با امام است که هر گاه برخیزد، پیشی می گیرند در آن شورش در حالی که دارندگان جنگ افزارند، و از خداوند(عزّ و جلّ) می خاهند که آنان را از کسانی گرداند که با ایشان دینش را یاری می کند ... برای آنان شمشیرهایی از آهن جز این آهن است که اگر کسی با شمشیرش کوهی را بزند، آن را ببرد، به گونه ای که جدایش کند، و امام با آنان بر هندیان، دیلمها، کردها، رومیان، بربرها و پارسیان یورش می برد...(46). مُفَضَّل روایت کرده است از امام صادق(علیه السّلام) که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) فرمود: سوگند که بی گمان، می کشم رُومِیان، صُقْلُبْها، قِبْطِیان، حَبَشِیها، عِرانِیها، کُرْدها و اَرْمَنِیها را...(47). بی گمان، امام علی(علیه السّلام) کشتن دشمنان از گروههای یادشده در حدیث را به خُدَش نسبت داده است؛ زیرا کسی که آن را در آخرالزّمان انجام می دهد، همان امام مهدی(علیه السّلام) است که از تبار او می باشد، و فرمانروایی مهدی(علیه السّلام) به راستی دنبالۀ فرمانروایی نیای وی علی(علیه السّلام) است، چنان که روایتی یافت می شود که امام علی(علیه السّلام) در آن برخی کارهای بزرگی را که ویژۀ امام مهدی(علیه السّلام) در آخرالزّمان است، به خیش نسبت می دهد. پس، شنونده شگفتی می کند از آن و از وی در بارۀ اش می پرسد، و امام پرسشش را پاسخ می دهد و برای وی می گوید: «آن را مردی از من انجام می دهد»(48). —------------------------------------------------------------------- 1. بهره گرفته شده از: دانشنامۀ آزاد «ویکی پدیا»، درگاه «مردمان کرد». 2. الغیبة، نعمانی، ص 282، ب 14، ح 53 (ترجمۀ نویسنده). 3. الغیبة، نعمانی، ص 190، ب 10، ح 35 (ترجمۀ نویسنده). 4. در همۀ نسخه های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «سوداء» یافت می شود که به «السویداء» اصلاح و ترجمه گردید. 5. در همۀ نسخه های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «تبع» یافت می شود که به «نبع» اصلاح و ترجمه گردید. 6. در نسخۀ چاپی مشارق أنوار الیقین پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «التیمیّ» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های چاپی این کتاب آمده است، به «التمیمیّ» اصلاح و ترجمه گردید. 7. مشارق أنوار الیقین، ص 266، خطبۀ تَطَنْجِیَه (ترجمۀ نویسنده). 8. إلزام الناصب، ج 2، ص 161، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ نویسنده). 9. جزیره بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است، و مراد از «جَزِیرَه» در این جا، همان بیشتر سرزمینهای جزیره می باشد که درون کشور عراق جای دارد، و از مَوْصِل در شمال تا تَکْرِیت بر کنارۀ باختری دجله و حَدِیثَه بر کنارۀ خاوری فرات کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 10. مقصود از «عِراق» در این جا، همان بخش جنوبی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آن دو است که از سامَرا بر کنارۀ خاوری دجله و هِیْت بر کنارۀ باختری فرات آغاز می شود و تا آبادان در جنوب غربی ایران و پایانۀ بَصْرَه در شمال کویت کشیده می شود (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 11. اهل کتاب پیروان یکی از دینهایی اند که برای پیامبرانشان کتاب آسمانی بود؛ مانند یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان، و مراد از «مردی اهل کتاب» در این جا، انسانی یهودی یا مسیحی است. 12. الملاحم، ص 8-76، ب 6، ح 21 (ترجمۀ نویسنده). 13. جَحّاف: -با فتحه و تشدید- راهی هموار در نیشابور است (معجم البلدان، ج 2، ص 110، درگاه «الجحّاف»، ترجمۀ نویسنده). 17. سخن نویسنده. 15. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 16. بهره گرفته شده از: برخی منابع. 17. میان دو کروشه از افزوده های ما است. 18. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا پس از واژۀ «عصابة» سخن «لا خلاق لهم» -بهره ای از خوبی برایشان نیست- یافت می شود که چون پیاپی آمده بود، انداخته شد. 19. بنا بر آن چه هویداست، مراد از «سیاه رنگ» در این جا همان «سبزرنگ» است؛ زیرا عربها به بسیارسبز سیاه می گویند، زیرا وی چنان دیده می شود. 20. بر کسی پوشیده نیست که امام علی(علیه السّلام) بی گمان، با این سخن از خداوند درخاست کرد که گروه کجرو یادشده را در سرزمینهایشان، در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، دچار خشکسالی کند. 21. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «إظهار غیبة المتغیّب» یافت می شود که سازگار با درونمایۀ روایت که بیانگر نشانه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) است، نه نشانه های سال آشکارکردن پنهان شدنش که 329 هـ.ق است، و نیز سازگار با آن چه در روایتی از علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام) آمده است و در آن می فرماید: «فیظهر قائمنا المتغیّب...»، به «ظهور المتغیّب» اصلاح و ترجمه گردید (بنگرید: إلزام الناصب، ج ‌2، ص 185، خطبۀ بیان 2). 22. در همۀ نسخه های چاپی الغیبة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «الحمراء» یافت می شود که به «الخضراء» اصلاح و ترجمه گردید؛ زیرا سرخ پرچم سفیانی شامی است. 23. «اَنْبار» از کهنترین شهرهای شناخته شده در عراق بر کنارۀ خاوری رود فرات بود، و اکنون نشانه ها و ویرانه هایی از آن در 68 کیلومتری باختر بغداد و 8-6 کیلومتری شمال باختری فَلُّوجَه مانده اند، و هِیت شهری در عراق بر کنارۀ غربی رود فرات می باشد، و از شمال شرقی شهر رَمادِی 64 کیلومتر و از غرب بغداد 180 کیلومتر دور است (بهره گرفته شده از: برخی منابع). edited 24. فروشندگان همان خوارج اند که خُدشان را فروشندگان نامیده اند، با این پندار نادرست که آنان جانشان را برای خاستن خشنودی خداوند می فروشند، و خَوارِج (شورشیان) گروه گمراهی از مسلمانان اند که بر امام علی(علیه السّلام) شوریدند. پس، میان آنان و سپاه امام نبرد مشهوری در بخش نَهْرَوان -بین واسِط و بغداد-، در سال 38 هـ.ق، روی داده است (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 25. در نسخۀ چاپی الغیبة پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أمّ البلاء» یافت می شود که سازگار با آن چه در برخی نسخه های چاپی این کتاب آمده است، به «أمّ البلاد» اصلاح و ترجمه گردید. عربها به پایتخت سرزمینها مادر سرزمینها می گویند، و بی گمان، بغداد مادر سرزمینها نامیده شد؛ زیرا زیندگان سرزمینهای میان رودهای دجله و فرات و پیرامونش نیازمند آن جای می باشند. 26. در نسخۀ چاپی الغیبة پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أخت العار»، و در برخی نسخه های چاپی این کتاب «أخت العاد» یافت می شود که سازگار با آن چه در حدیثی از امیر مؤمنان علی(علیه السلام) آمده است و در آن می فرماید: «... یخرج من الکوفة مئة ألف ما بین مشرک و منافق حتّى یقدموا دمشق، لایصدّهم عنها صادّ، و هی إِرَم ذات العماد...»، به «أخت إِرَم ذات العماد» اصلاح و ترجمه گردید (بنگرید: بحار الأنوار، ج 52، ص 4-272، ب 25، ح 167). 27. الغیبة، نعمانی، ص 50-149، ب 10، ح 5 (ترجمۀ نویسنده). 28. إلزام الناصب، ج 2، ص 3-172، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ نویسنده). 29. «حِمْص» شهری کهن و مرکز استان حمص در غرب سوریه می باشد، و آن سومین شهر بزرگ کشور، پس از حلب و دمشق، در شمارۀ شهرنشینان است، و در کنار رود عاصِی در دشت غاب جای دارد (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 30. «حَلَب» شهری کهن و بازرگانی و مرکز استان حلب در شمال غربی سوریه می باشد، و آن بزرگترین شهر کشور در شمارۀ شهرنشینان است (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 31. «رَقَّه» شهری کهن و مرکز استان رقّه در شمال سوریه می باشد، و در سرزمینهای جزیره بر کنارۀ شمالی رود فرات جای دارد (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 32. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «سبأ» یافت می شود که به «سابا» اصلاح و ترجمه گردید. اکنون ما در شمال سوریه میان رقه و رأس العین جایی با نام «آبادی سابا» نمی شناسیم، ولی بنا بر آن چه یاقوت حَمَوی در معجم البلدان، ج 5، ص 320، نوشته است: «رود سابا: ... آن رودی در تلّ مَوْزَن در جزیره است»، گمان می کنم که آن آبادی ای جای گرفته پیرامون این رود بوده است، و تلّ موزن که اکنون با نام تلّ موزان شناخته شده می باشد، جایگاهی باستانی نزدیک مرزهای ترکیه و چسبیده به شهر باستانی اُورْکِیش می باشد که در غرب شهر قامِشْلِی و شمال شهر حَسَکه جای دارد. بنا بر این، اگر فراموشی یا لغزشی در سخن یاقوت نباشد، بایسته است که آبادی سابا در نوشتار حدیث، پس از رأس العین و پیش از نصیبین، یاد شود، و نیز در این جا شایان اشاره می باشد که در معجم البلدان، ج 2، ص 513، آمده است: «دیر سابا: آبادی ای در موصل است»، ولی آن، مقصود در حدیث نیست. 33. «رأسُ الْعَیْن» شهری کهن در استان حَسَکه در شمال شرقی سوریه است، و در کنار مرزهای ترکیه جای دارد، و دارای جایگاهی راهبردی می باشد، و رود خابور از آن جا سوی سرزمینهای سوریه می رود (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 34. «نَصِیبِین» شهری کهن در استان مارْدِین در جنوب ترکیه است، و در سرزمینهای جزیره جای دارد، و همسایۀ شهر قامِشْلِی در شمال شرقی سوریه می باشد، و میان آن دو چیزی جز مرز نیست، و یکی از شاخه های رود خابور از آن دو می گذرد (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 35. «مَوْصِل» شهری کهن و بازرگانی و مرکز استان نینوا در شمال عراق می باشد، و دومین شهر بزرگ کشور، پس از بغداد، در شمارۀ شهرنشینان است، و در سرزمینهای جزیره جای دارد و بیشترش بر کنارۀ شرقی رود دجله است، و نشانه ها و بازمانده های شهر باستانی نینوا در سوی چپ شهر موصل کهنه بر کنارۀ شرقی رود دجله پخش شده اند (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 36. «زَوْرا» در این جا، همان زورای کهن یا شهر بغداد پایتخت عراق می باشد. 37. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «و من» یافت می شود که به «من» اصلاح و ترجمه گردید. 38. «دِیار یُونُس» یا دَیْر یُونُس پیامبر(علیه السّلام) پسر مَتّی، و آن، شهر باستانی نینواست که پس از نبرد نینوا در 612 ق.م ویران گردید، و نشانه ها و بازمانده هایش در سوی چپ شهر موصل کهنه بر کنارۀ شرقی رود دجله پخش شده اند (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 39. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «اللخمة» یافت می شود که به «اللجمة» اصلاح و ترجمه گردید. 40. میان دو کروشه از افزوده های ما است. . 41. ضمیر در گفتار امام علی(علیه السّلام): «از آنان» به «مردان زورا» برمی گردد. 42. در همۀ نسخه های چاپی إلزام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این جا «أرض الرجف» یافت می شود که به «الأرض الرخوة» اصلاح و ترجمه گردید. 43. إلزام الناصب، ج 2، ص 163، خطبۀ بیان 1 (ترجمۀ نویسنده). 44. الغیبة، نعمانی، ص 309، ب 17، ح 6 (ترجمۀ نویسنده). 45. فرسنگ برابر با نزدیک 5400 متر است (بهره گرفته شده از: برخی منابع). 46. مختصر البصائر، ص 9-68، ح 39 (ترجمۀ نویسنده). 47. الهدایة الکبرى، ص 1-430 (ترجمۀ نویسنده). 48. بنگرید: بحار الأنوار، ج 53، ص 60-59، ب 29، ح 47، با نقل از: معانی الأخبار. نویسنده مقاله سیّد سلیمان مدنی تنکابنی-ایران- قم akharozzaman.blog.ir
لینک ثابت
منتظران امام زمان از دعاهای منسوب به امام عصر(عج)، دعای معروف «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» است که به زیبایی هر چه تمام و در فرازهایی کوتاه، وظایف منتظران از اقشار و صنوف مختلف را بیان کرده و راه و رسم زندگی به سبک انتظار را نشان می دهد. از این رو، در سلسله مطالبی شرح فرازهای نورانی و ژرف این دعا مرور می شود: امام مهدی(عج) در ادامه این دعای شریف بیان می کنند: «وَ عَلَى الشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَةِ؛ بر جوانان بازگشت و توبه تفضل نما». یکی از حساس ترین دوره های زندگی انسان، جوانی است که در سرنوشت و آینده آدمی و حرکت در مسیر سعادت یا انحراف و شقاوت وی نقشی مهم دارد، از این رو، جوان بیش از دیگران در معرض وسوسه ها و دام های شیطان قرار دارد. از این رو، در آموزه های دینی روایی هم توصیه های بسیاری درباره غنیمت دانستن این دوران و سرمایه گذاری در آن برای بهره داری در دیگر ایام عمر شده است. چنان که پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «بهترین جوانان شما آنانند كه رفتارشان مثل رفتار پیرمردان، پخته و سنجیده باشد و بدترین پیران، كسانى اند كه چون جوانان شما رفتار كنند.»(1) و از امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) است که در وصیّت به فرزندش امام حسن علیه‏السلام فرمودند: «دل جوان، مانند زمین كشت‏ناشده است. آنچه در آن افكنده شود، مى‏پذیرد. از این رو، پیش از آن‏كه دلت سخت گردد و خِرَدَت سرگرم شود ، به تربیت تو همت گماشتم».(2) آیت الله العظمی جوادی آملی در کتاب «امام مهدی(عج)، موجود موعود» می نویسد: «جوانان از سویی سرمایه های اساسی هر اجتماع و از طرفی آینده سازان آن هستند و در اندیشه دینی از اهمیت والایی برخوردارند. این اهمیت و جایگاه خاص اقتضا می كند از آنان در برابر آفات روحی و دام وساوس شیطانی با حساسیتی ویژه محافظت شود. طبیعت پرانرژی جوان كه بهترین ابزار صعود او به درجات والای مادی و معنوی است اگر به فرمان عقل درنیاید، خود سرچشمه فسادگری می شود كه نیروی جوانی را به بیراهه می برد و ضایع می كند. ارتباط دائمی با خدای بزرگ و مراقبت همیشگی، بهترین راه صیانت از نعمت جوانی است. آنچه در این فقرات دعا وصف جوانان منتظر خوانده شده ابزار والای صیانت از این نعمت بزرگ الهی است. انابه روی گرداندن از غیر خدا و توجّه تامّ به خدای سبحان است. جوانان منتظر باید با تهذیب و تزكیه نفس، ساحت اندیشه و انگیزه شان را از هر چه غیر خداست منزّه كنند و با اِعراض از هر مقصد و مقصودی جز خدا،‌ چهرة جان خویش را به سوی خدای بزرگ معطوف دارند و برای او خالص شوند. طبیعت پرشور جوان، احتمال راهزنی شیطان و افتادن به دام گناه را در این دوران افزایش می دهد، از این رو، بایسته است كه جوانان منتظر نظارت دائم و مراقبت مستمر بر اعمال و افكار خویش داشته باشند و اگر خدای نخواسته بر اثر غفلت، گناهی مرتكب شدند، با توبه و بازگشت به سوی خدا جان خویش را به دریای بی كران رحمت الهی سپرده و به آب توبه شست و شو دهند و خویش را از دام تلبیسات ابلیس برهانند. گفتنی است انابه و توبه برای هر كس و در هر جایگاه سنی و اجتماعی ضروری است؛ اما شرایط دوران جوانی بیشتر مقتضی آن است.»(3) همچنین و بنابر آموزه های دینی جوانی بهترین موسم برای یادگیری و بهره مندی از آموخته ها است لذا نسبت به یادگیری و علم آموزی در جوانی روایات تاکیداتی دارند؛ از امام صادق(ع) است که فرمود: «دوست ندارم جوانان شما را جز در دو حالت ببینم: دانشمند یا دانشجو. اگر (جوانی) چنین نکند، کوتاهی کرده و اگر کوتاهی کرد، تباه ساخته و اگر تباه ساخت، گناه کرده است و اگر گناه کند، سوگند به آنکه محمد(ص) را به حق برانگیخت، دوزخ جایگاه او خواهد شد.»(4) ایشان همچنین بر عبادت جوانان تاکید کرده و فرمودند: «به راستی که دوست داشتنی ترین مردم نزد خداوند، جوان کم سال و خوش سیمایی است که جوانی و زیبایی اش را در راه فرمانبری از خداوند بزرگ قرار داده است. آنکه خداوند بزرگ به وی نزد فرشتگان افتخار می کند و می فرماید این بنده حقیقی من است.»(5) بنابر آنچه بیان شد جوانان جامعه منتظر و زمینه ساز که آرزوی ظهور و درک دولت کریمه مهدوی را در سر می پروراند باید با درایت و درک موقعیت و حساسیت شرایط خود و نیز عبودیت و تلاش در کسب علم و دانش، رضایت امام عصر(عج) را فراهم کنند و در صورت اشتباه و خطا با توبه و انابه به مسیر حق باز گردند و از همراهی با منتظران باز نمانند. چراکه دعای امام عصر(عج) نشان از اهمیت نقش جوانان در جامعه منتظر و توبه و انابه و بازگشت آنها به مسیر در صورت اشتباه دارد. پی نوشت : 1-مشكاه الانوار، ص180؛ 2-نهج البلاغة ، از نامه 31؛ 3-امام مهدی موجود موعود(عج)، ص 210؛ 4-امالی طوسی، ص 303، ح 604؛ 5- اعلام الدین، ص 120. *گروه ادعیه و زیارات مهدوی مرکز تخصصی مهدویت
لینک ثابت
مهدویت و حضرت زهرا حجت الاسلام «محمد صرفی» در گفت وگو با خبرنگار گروه مهدویت و غدیر خبرگزاری شبستان که به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرای مرضیه(س) انجام شد، در پاسخ به این سوال که «چرا در روایات امام زمان(عج)، مهدی فاطمه(س) خطاب می شود؟»، اظهار کرد: در روایات مختلف حضرت مهدی(عج) به عنوان فرزند امام حسین(ع) یا دیگر ائمه اطهار(ع) معرفی شده است اما ویژگی و نسب خاص ایشان در روایات، «مهدی فاطمه(س)» است. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت اضافه کرد: یکی از دلایل این نوع نام بردن، آن است که بنابر توافق تمام مذاهب اسلامی، حضرت مهدی(عج) از نسل حضرت زهرا(س) است و تمام مذاهب اسلامی معتقدند که مهدیِ برپا کننده عدل و قسط در جهان، فرزند فاطمه(س) است که این روایت به ایشان تعلق دارد: «یملأ الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملأت ظلماً و جوراً؛ زمین را از قسط و عدل پر می کند چنانکه از ظلم و چور پر شده باشد» صرفی تصریح کرد: در روایتی مورد قبول تمام مذاهب اسلامی آمده: «المهدی من عترتی من ولد فاطمه؛ مهدی(عج) از نسل فاطمه زهراست» اما این چه سری است که نام حضرت مهدی(عج) با نام حضرت زهرا(س) گره خورده است؟ وی با اشاره به شباهت های موجود میان حضرت زهرا (س) و امام مهدی(عج)، بیان کرد: حضرت زهرا(س) بقیه النبوه است، زمانی که ایشان خطبه فدکیه را ایراد کردند، امیرالمومنین امام علی(ع) ایشان را اینگونه خطاب کردند: «یا ابنه الصفوه و بقیه النبوه؛ ای دختر برگزیده و باقیمانده رسالت» و امام زمان (عج) نیز بقیه الله و بقیه النبوه است. این کارشناس مهدوی در ادامه ابراز کرد: حکیمه خاتون نقل می کند: در شب تولد حضرت مهدی(عج) خدمت امام عسکری(ع) رسیدم و زمانی که امام مهدی(عج) را تقدیم ایشان کردم، حضرت(ع) خطاب به کودک فرمودند: «سخن بگو ای حجت الله و بقیه الانبیاء» و امام زمان (عج) با شهادتین سخن گفتند و حتی قبل از تولدشان نیز امام عسکری(ع) به عمه خود خطاب کردند که سوره قدر را بخوان و زمانی که ایشان این سوره را می خواند، فرزند داخل شکم مادر با ایشان همراهی کرد که حکیم خاتون تعجب کرد و امام عسکری(ع) به عمه خود فرمود: نترس، از قدرت الهی تعجب می کنی! حجت الاسلام صرفی ادامه داد: زمانی که زنان قریش و مکه حضرت خدیجه (س) را تنها گذاشته بودند، پیامبر(ص) وارد منزل می شود و مشاهده می کند که حضرت خدیجه(س) در حال سخن گفتن است و سوال می کند با چه کسی صحبت می کنی و ایشان می گوید: این طفل داخل شکم ام با من صحبت می کند و من را دعوت به صبر کردن می نماید. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت با بیان اینکه حضرت زهرا(س) و امام زمان (عج) هر دو از نوری واحد هستند، تصریح کرد: در روایتی داریم که روزی زمین و آسمان تاریک شدند و فرشته ها به خداوند شکایت کردند و خدا کلمه ای فرمود و پس از آن روحی آفریده شد و سپس خداوند کلمه دیگری خلق کرد که از آن نوری ساطع شد و خداوند آن کلمه را با آن نور آمیخت و در پی آن زمین و آسمان نورانی شد و آن نور فاطمه زهرا(س) بود به همین دلیل نیز ایشان را زهرا می نامند. وی تاکید کرد: مهدی(عج) نیز نور است چنان که در روایت داریم: «إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهٰا وَ اِسْتَغْنَى اَلْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ اَلشَّمْسِ وَ ذَهَبَتِ اَلظُّلْمَةُ؛ همانا چون قائم ما قیام كند زمین به نور پروردگارش روشن شود، و مردم از نور خورشید بى‌نیاز گردند، و تاریكى یكسره از میان برود». حجت الاسلام صرفی اضافه کرد: شفاعت هر دو بزرگوار در روز قیامت نیز ویژگی مشترک آنان است که براساس روایات، هر دو آنان در روز قیامت شفیع مردم خواهند بود. این کارشناس مرکز تخصصی مهدویت با بیان اینکه امام زمان(عج) و حضرت زهرا(س) مظلوم هستند، تصریح کرد: در زیارتنامه حضرت زهرا(س) به مظلومیت ایشان تاکید شده است و پیرامون امام زمان (عج) نیز در روایت داریم: «صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِیدُ؛ صاحب این امر ، همان رانده شده دور شده یگانه و تنها است.» وی با بیان اینکه مهمترین شباهت این دو بزرگوار آن است که بیعت هیچ فردی بر گردن آنان نیست، افزود: حضرت زهرا(س) هیچگاه تقیه نکرد و تمام مصائب را به دوش کشید تا جامعه را به مسیر اصلی اش بازگرداند و اساسا دلیل غیبت امام زمان (عج) نیز همین است تا بیعت هیچ فردی بر گردن ایشان نباشد لذا شاید اینکه ایشان را مهدی فاطمه(س) می نامند از سر همین شباهت باشد. صرفی با بیان اینکه دوری از مردم، ویژگی مشترک این دو بزرگوار است، گفت: بعد از آن تلاشی که حضرت زهرا(س) برای هدایت مردم و برگرداندن ولایت به امیرالمومنین علی(ع) کرد، و مورد بی مهری و ستم قرار گرفت، از مردم فاصله گرفت و در خانه مشغول عزاداری و گریه بر فقدان پدر شد، امّا این بار هم مورد بی لطفی واقع شد و مردم مدینه به ایشان بی مهری کردند و نزد امام علی(ع) و گفتند: زهرا به واسطۀ کثرت گریه‌اش ما را اذیّت می‌کند. لذا امام(ع)، بیت الاحزانی در بقیع برای حضرت زهرا(س) ایجاد کرد و حضرت زهرا(س) از مدینه خارج می شد و به سوی قبر شهدا می‌رفت، پس از گریه به مدینه باز می گشت. این کارشناس مهدوی اضافه کرد: امام مهدی (عج) نیز از هنگام ولادت، از مردم و به ویژه ستمگران، مخفی بودند و در آغاز ولادت، فقط بعضی از شیعیان خاص موفق به دیدار آن حضرت(عج) شدند، در زمان غیبت صغری امکان ملاقات شیعیان بسیار محدودتر شد و در زمان غیبت کبری به اوج خود رسید و این مصیبت بسیار بزرگ برای مردم زمانه است که به طور مثال هرساله امام زمان (عج) در موسم حج حضور دارند اما حجاج ایشان را نمی شناسند. وی با بیان اینکه مبارزه با انحراف و بدعت دیگر ویژگی مشترک این دو معصوم(ع) است، تاکید کرد: فاطمه زهرا سلام الله علیها نخستین شهیده دفاع از ولایت، به جرم مبارزه با بدعت در دین پدر بزرگوارشان به شهادت رسیدند و حضرت مهدی (عج) هم با بدعت ها و انحرافات مبارزه می کند و فرایض الهی و سنن نبوی را احیا خواهد کرد. حجت الاسلام صرفی ادامه داد: در دعای ندبه می خوانیم: «أین المؤمل لإحیاء الکتاب و حدوده؟ أین محیی معالم الدین و أهله؟ أین المدّخر لتجدید فرائض و السنن؛ کجا است آرزو کشیده برای زنده کردن قرآن و حدودش؟ کجا است زنده کننده آثار دین و اهل دین؟ کجا است آن ذخیره الهی برای تجدید واجبات و سنت های اسلام.» کارشناس مرکز تخصصی مهدویت بیان کرد: اهداف مهدوی همان اهداف فاطمی است و سلوک امام زمان (عج) همان سلوک حضرت زهرا(س) است و اصلا مهدوی باوری بدون شناخت فاطمه(س) مقدور نیست. وی با بیان اینکه حضرت زهرا(س) منتظر مهدی(عج) بوده است، تصریح کرد: جابر می گوید: پس از ولادت امام حسین(ع) برای عرض تبریک خدمت حضرت زهرا(س) رسیدم و دیدم لوحی از جنس زمرد در دست دارند که نوشته هایی از جنس نور بر آن درج شده است، از ایشان جویا شدم پدر و مادرم به فدای شما، این لوح چیست و حضرت(س) فرمودند: زمانی که خداوند حسین(ع) را به ما هدیه دادند، این لوح را به عنوان چشم روشنی به پیامبر(ص) هدیه کرد و پیامبر(ص) آن را به من هدیه داد تا بشارتی برای من باشد و خوشحال شوم؛ یکی از اسامی ذکر شده در این لوح نام مبارک حضرت بقیه الله الاعظم(عج) است. صرفی در پایان خاطرنشان کرد: حضرت زهرا(س) بارها با نام و یاد امام زمان(عج) تسلی یافته و شاد شده اند، به طور مثال در آخرین لحظات عمر پیامبر(ص) حضرت زهرا(س) بر بالین ایشان گریه می کردند و پیامبر(ص) چشمان خود را باز کرده و علت را جویا می شوند؛ حضرت زهرا(س) عرضه می دارند: برای بقای این دین بعد از شما نارحت هستم و پیامبر(ص) در آن لحظه، ایشان را با وجود امام زمان(عج) بشارت می دهند. پایان پیام/376 کلید ‫واژه‌ها: حجت الاسلام صرفی | سبک زندگی فاطمی (س) | فاطمیه | شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) | امام زمان(عج) | منتظران ظهور
لینک ثابت
مجمع جهانی حضرت علی‌اصغر (ع) در پی شهادت «زکریا» کودک شیعه عربستانی به دست یکی از وهابیون در شهر مدینه بیانیه‌ای صادر کرد که در ادامه می‌آید: بسم الله الرحمن الرحیم و مَن قُتِلَ مَظلوماً فَقَد جَعَلنَا لِوَلِیّهِ سُلطَاناً بار دیگر دست حرمله بن کاهل اسدی لعنت الله علیه از آستین وهابیت بیرون آمد و با ذبـح کودکی بیگناه در مدینه النبی (ص)، پیام حقد و کینه یزیدیان عصر را به حسینیان آزاده در جهان رساند. پیامی که همچون تیر سه شعبه حرمله، نه تنها به دنبال دریدن گلوی حق‌خواهی کودکان است، بلـکه قلب مادرانی که در دامان خود سربازان ظهور را پرورش می‌دهند، نشانه گرفته است. ای فرزندان بنی‌امیه! مسلمانان و آزادگان جهان پیام کودک‌کشی شما را دریافت کردند، اما اصرار و ابرام شما بر سبوعیت و وحشی‌گری، چشم متعجبان را به اندازه طول تاریخ باز نگه داشته است. از آنجایی که خون شهید شیرخوار کربلا، هنوز در جوش و خروش خونخواهی است، امروز زکریای شهید، با خون خود، برائت از سردمداران کودک‌کش وهابیت را در گوش جهانیان فریاد می‌کند. مجمع جهانی حضرت علی‌اصغر (ع) از تـمامی نخبگان منابر شـیعه، مسئولیـن رسانه‌های دیداری، شنیداری و خبری، تمامی آزادگان جهان و تمامی مادرانی که کودکان خود را برای سربازی منجی عالم بشریت، در دامان خود می‌پرورانند، درخواسـت می‌کند، با فریاد خود مانع از پایمال شدن خـون این کودک بی‌گناه شوند. باشد که با این خروش خون‌خواهی، زمینه‌ساز برچیدن بساط ظلم و کفر، و مرهمی بر قلب زخم خورده منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله الاعظم اروحنا له الفداء باشیم.
لینک ثابت
امام زمان- جمکران از دعاهای منسوب به امام عصر(عج)، دعای معروف «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» است که به زیبایی هر چه تمام و در فرازهایی کوتاه، وظایف منتظران از اقشار و صنوف مختلف را بیان کرده و راه و رسم زندگی به سبک انتظار را نشان می دهد. از این رو، در سلسله مطالبی شرح فرازهای نورانی و ژرف این دعا مرور می شود: حضرت حجت(عج) در ادامه فرازهای نورانی این دعا بیان می کنند: «وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَیَاءِ وَ الْعِفَّة؛ بر زنان شرم و عفت عنایت كن». زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه، نقشی مهم و بی بدیل در فلاح و صلاح آن دارند لذا بتبع، سبکی که آنها برای زندگی برمی گزینند و ارزش هایی که به تناسب آنها فکر و عمل می کنند، نیز در حرکت جامعه به سوی سعادت یا شقاوت تاثیرگذار است. در این میان زنان برای آنکه نقش مادری و همسری را در جامعه به درستی ایفا کنند باید به سلاح هایی مجهز شوند که از مهمترین آنها «حیا و عفاف» است. در آیات قرآن بر این خصیصه تاکید و برکات و آثار فراوانی برای آن ذکر شده است. چنان که خدای متعال در آیه 25 سوره مبارکه قصص به وقار و حیای دختران شعیب اشاره می کند و می فرماید: «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوكَ لِیَجْزِیَكَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا... (موسی هنوز لب از دعا نبسته بود که دید) یکی از آن دو دختر که با کمال (و قار و) حیا راه می‌رفت، باز آمد و گفت: پدرم از تو دعوت می‌کند تا در عوض سقایت و سیراب کردن گوسفندان ما به تو پاداشی دهد...». علاوه بر این، در آموزه های روایی نسبت به این صفت توصیه و اشاره بسیار است، امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «حیا از ایمان است و ایمان در بهشت است (پس شخص با ایمان با حیاء در بهشت است).» (1) همچنین از آن حضرت(ع) است که: «حیاء و ایمان در یك رشته و همدوش همند چون یكى از آن دو رفت دیگرى هم می رود.» (2) در این میان زنان به دلیل نقش مهمی که در سلامت جامعه دارند، آراستگی شان به صفت حیاء از اهمیت بیشتری برخوردار است چنان که امام صادق(ع) فرمودند: «اگر چه تفاوتی بین زن و مرد در مزین شدن به آن نیست اما بر زنان نیكوتر است.»(3) حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در کتاب «امام مهدی(عج)؛ موجود موعود» و در شرح این فراز از دعای «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» می نویسد: «زن ها بخشی مهم از جامعه اسلامی اند از آن رو كه سهمی درخور از آرامش و امنیت روانی جامعه وامدار نقش بی نظیر زنان است؛ نیز صلاح نسل امروز و سداد نسل فردا در گرو صلاح و سداد آنها است. آفت بزرگی كه می تواند مانع كاركرد اساسی و ثمربخش این بخش از اجتماع شود و آنان را كه قادرند عامل سعادت فرد و جامعه باشند به ابزار انحطاط خویش و جامعه شان بدل كند، همانا فقدان صفت هایی است كه امام عصر (عج) آنها را بایسته زنان امّت مهدوی می داند و آراستگی به آن صفات را از درگاه عزّ ربوبی برایشان درخواست می كند: أ.حیاء: حیا به معنای مراقبت از نفس در برابر هر نوع آلودگی و زشتی و عیب است. بانوان منتظر، امانتداران مظهریت اسمای جمالی خداوندند. آنان باید این امانت الهی را پاس دارند و خویش را در برابر وسوسه های شیاطین ظاهری و باطنی كه می كوشند تا با شكستن حریم شرع، عقل و اخلاق، این امانت بزرگ الهی را ضایع كنند، حفظ و مراقبت كنند تا به دام شیطان نیفتند، كه هر سخن یا عمل بر خلاف موازین آموزه های ناب قرآن و عترت، به منقصت، كدورت و تاریكی جان انسان می انجامد و از دام های شیطان به شمار می آید: و علی النساء بالحیاء. ب. عفت: بانوان منتظرِ آخرین حجت خداوند (عج) پاسدار حریم عفت اند. حفظ عفت، یعنی نگهداشتن نفس از تمایلات و شهوات نفسانی، فضیلت والای بانوان اهل انتظار است. بسا كه جاهلیت مدرن روزگار ما تمایلات و هواهای نفسانی را دامن بزنند و شهوات را برای انسان زینت دهند؛ اما بر بانوان منتظر شایسته است كه با نگهبانی از حریم عفت خویش زمینه اعتلای روح خویش را فراهم آورند و از پیروی وسوسه های نفسانی و شیطانی احتراز كنند و هیچ زینتی را برون از حوزه جانشان و هیچ افتخاری را برتر از حفظ گوهر الهی وجودشان نشناسند: و العفة. بنابر آنچه بیان شد زنان در جامعه منتظر و زمینه ساز وظایفی دارند که غفلت از آنها هم خودشان و هم مسیر انتظار را دچار آسیب های جبران ناپذیر خواهد کرد. زنان باید بدانند وقتی حریم عفاف را مراعات نمی کنند و حجاب خود را درست نمی کنند، جوانان را به دنبال گناه می کشند. بی حجابان، «حشره مزاحمت» جمع می کنند، ولی افراد با حجاب در دژ و حصار عفاف و حیا و حجاب، مصون از تعرض نگاه های هوس آلودند. این که حضرت فاطمه(س) در پاسخ سوال حضرت رسول خدا(ص) که پرسیدند: «چه چیز برای زن بهتر است؟»، عرض کردند: «اَن لا تَری رَجلا و لا یَراهُ رَجُل»(4) تاکیدی بر حاکم سازی حیا و عفاف بر روابط زن و مرد است. نه اینکه زن اصلا از خانه بیرون نیاید بلکه تا می شود این دیدارها کاهش یابد، چون زمینه ساز وسوسه های شیطانی است. قرآن می فرماید: «زنان در سخن گفتن با مردان نامحرم، نرم و با ناز و کرشمه سخن نگویند، چون دل های بیمار را به طمع می افکند.»(5) از این رو، هر نوع شوخی و مزاح و اختلاط با نامحرم و رفتارهای جلب کننده نظرها و آرایش و عطر و کفش و لباس تحریک آمیز، حرام و ممنوع است. اگر به سلامت جامعه می اندیشیم این حریم ها را هم باید مراعات کنیم. از بانوانی که چشم انتظار آمدن امام زمان(عج) هستند، انتظار می رود الگوی نجابت و حیا و پاکی باشند و از آنان که خود را شیعه زهرا(س) و امت محمد(ص) می دانند، انتظار است حجاب و عفاف را رعایت کنند وگرنه رضای خدا و رسول و امام زمان(عج) را نمی توانند کسب کنند. پی نوشت: 1-الكافی، ج2، ص106، باب الحیاء؛ 2- الكافی، ج2، ص106؛ 3- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص: 193؛ 4-بحارالانوار؛ 5-احزاب، آیه 32. *منابع: 1-پایگاه اطلاع رسانی مرکز تخصصی مهدویت(گروه ادعیه و زیارات) 2-کتاب «زندگی مهدوی؛ اخلاق و اوصاف منتظران»، نوشته جواد محدثی
لینک ثابت
یا مهدی بنابر تصریح روایات، جهان در آستانه ظهور امام مهدی(عج) از نظر اخلاقی دستخوش تغییراتی می شود که بشر را دچار جاهلیت مدرن می کند، شبیه به همان جاهلیتی که پیامبر(ص) با آن مواجه شدند. از احادیث استفاده می شود که حضرت مهدی (عج) مثل پیامبر بزرگوار اسلام(ص) در برابر جاهلیت قرار می گیرد که همین «جاهلیت مدرن» است. اکنون بر اساس روایات، وضعیت امنیت اخلاقی جامعه را در آستانه ظهور به تصویر می کشیم. البته ناگفته نماند تصویری که پیش رو دارید، مربوط به همه جهان نیست؛ چون اگر همه جهان به این وضعیت مبتلا شوند، حضرت(عج) یار و یاوری برای قیام نخواهد داشت و اصولاً شرایط آماده نخواهد شد. طبیعتاً یک الگوی مناسب از «جامعه مهدوی» باید به مردم دنیا نشان داده شود تا زمینه ظهور فراهم باشد. پوشش نامناسب همیشه گناهان بزرگ یکباره از انسان سر نمی زند بلکه شیطان آرام آرام و مرحله به مرحله نقشه های تباه گرانه خود را اجرا می کند. نوع پوشش، یکی از آن موارد است. شاید برخی از جوانان به این نکته توجه نداشته باشند که نوع پوشش آنها ، تأثیر فراوانی بر جنس مخالف دارد. اهل بیت(ع) وضعیت پوشش در آستانه ظهور را این چنین معرفی کرده اند: «مردان خود را با طلا می آرایند و لباس های ابریشمی می پوشند[1] زن ها لباس مردانه می پوشند و پوشش حیا از آنها گرفته می شود [2] و با لباس های مردانه جلوه گری می کنند[3] و مردان و زنان همانند می گردند.[4] لباس هایی در جامعه عرضه می شود که وقتی زنان آن را می پوشند، در عین پوشش، برهنه اند. و اراذل و اوباش بر مردم شریف و آزاده برتری می یابند.[5] زنان زینت های خود را آشکار می سازند، از دین بیرون می روند، به فتنه ها می گرایند، به سوی شهوت ها و لذت ها می شتابند، محرمات الهی را حلال می شمارند و سرانجام در جهنم جاویدان اند.[6] نکات قابل توجه این است که در اسلام «پوشش» برای حفظ حیا است. برخی گمان می کنند همین که زن بدن خود را پوشانید، کفایت می کند و به همین دلیل، از هدف اصلی «حجاب» دور می شوند، در حالی که حجاب، مقدمه عفت است. پوششی که نتواند عفت زن را تأمین کند و حیای او را نشان دهد، نظر اسلام را تأمین نکرده است. روایات بالا نیز اشاره به همین مطلب داشتند که: زن ها، لباس مردانه می پوشند و پوشش حیا از آنها گرفته می شود. آری، وقتی که حیا و عفت از جامعه زدوده شد، طبیعی است که اراذل و اوباش بر مردم شریف برتری یابند و وقتی که افراد جامعه به سمت و سوی شهوت رانی کشیده شوند، محرمات الهی را حلال می شمارند. فساد و فسق علنی گناه و مخالفت با دستورهای الهی، بد است؛ چه مخفیانه باشد و چه علنی. اما گناه کوچکی که علنی انجام شوند، از برخی گناهانی که بزرگ ترند و در نهان انجام می شنود، بدتر است. شکستن حرمت دستورها و اوامر الهی و بی اعتنایی به فرموده پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) خطر بزرگی است که باعث بی تفاوتی مردم جامعه به احکام اسلامی می شود و خود، زمینه انجام گناهان بزرگ تر را فراهم می آورد و باعث می شود که به مرور زمان مردم گناهان علنی انجام شده را گناه تلقی نکنند و کسی نیز جرئت اعتراض پیدا نکند. اهل بیت نور، از جمله امیرالمومنین امام علی(ع) در این باره می فرمایند: «تظهر الملاهی و یمرّ بها فلا یجتریء أحد علی منعها؛[7] آلات لهو و لعب در رهگذر مردم آشکارا می گردد و مردم از آنها عبور می کنند و کسی جرئت نمی کند که از آن جلوگیری کند». پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «و یتجاهر الناس بالمنکرات ... فینفق المال للغناء؛[8] مردم در آن زمان، به طور آشکار منکرات را انجام می دهند ... و مال و ثروت را در راه غنا و آوازخوانی ها مصرف می کنند». امیرالمومنین امام علی(ع) نیز ضمن توصیف آن دوره، بیان می دارد که جوانان خوانندگی آمیخته با غنا و نوازندگی و شرب خمر را کاری بجا و حلال می دانند.[9] امام صادق(ع) اوضاع را همین گونه می بیند و می فرماید: «و الخمور تشرب علانیة و یجتمع علیها من لا یخاف الله و یدعی الیها؛[10] و مشروبات الکلی به صورت علنی مصرف می شود و کسانی که از خدا نمی ترسند، به دور هم جمع می شوند و شراب می نوشند و به آن دعوت می کنند». رسول گرامی اسلام(ص) نیز از توجیه عمل خلاف خبر می دهد و می فرماید: «لیشربنَّ الخمر أناس من أمتی یسمونها بغیر اسمها و یضرب علی رؤوسهم بالمعازف؛[11] جمعی از امت من مسکرات را می نوشند، اما آنها را به اسم های دیگر نام می برند و بر بالای سر آنها ساز و آواز و نوازندگی نواخته می شود». امام صادق(ع) همچنین از خوردن شراب به بهانه اینکه خواص دارویی دارد، خبر می دهد: «و رأیت الخمر یتداوی بها و توصف للمریض و یستشفی بها؛[12] خمر، جنبه دارویی پیدا می کند، برای بیماران توصیه می شود و بیماران به قصد درمان و بهبودی می خورند». بدیهی است در جامعه ای که از یک سو، جوانانش موسیقی های شیطانی را می پسندند و شراب می خورند[13] و از سویی دیگر، گناهان خود را علنی کرده و از قبح آن کاسته اند و برای جلوگیری از اعتراض ای احتمالی، انواع توجیه و دروغ را نیز به کار برده­اند، «امر به معروف و نهی از منکر» جایگاه والایی نخواهد داشت. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اذا کثر الجور والفساد و ظهر المنکر و أمرت أمتی به و نهی عن المعروف و ینکرون الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر؛[14] زمانی خواهد آمد که جور و فساد فزونی یابد و گناهان و زشتی ها علنی شود و برخی از امت من به آن منکرات، امر و از معروف، نهی و امر به معروف و نهی از منکر را انکار کنند» و به تعبیر امیرالمومنین امام علی(ع): «یصبح الآمر بالمعروف ذلیلاً و الفاسق فیما لا یحب الله محموداً؛[15] آمران به معروف در بین مردم، ذلیل و خوار خواهند بود و فاسقان و گمراهان مورد ستایش و احترام». با نگاهی به روایات مربوط به پیش از ظهور، درمی یابیم که مهم ترین دلایل گسترش این گونه مفاسد، سه چیز معرفی شده است: 1. ترک امر به معروف و نهی از منکر و معرفی منکر به جای معروف و معروف به جای منکر؛[16] 2. اجرا نشدن حدود شرعی در گناهان جنسی که خود باعث متزلزل شدن نظام خانواده و ازدیاد طلاق می­شود؛[17] 3. بی توجهی به روزی حلال، درآمدهای نامشروع و توجه بیش از اندازه به شکم­پرستی[18]. پی نوشت: 1. وسائل الشیعه، حر عاملی، موسسه آل البیت لاحیاء التراث ، قم ، چ2، 1414ق، ج15، ص 349. 2 . الزام الناصب، ج2، ص 120؛ بحارالانوار، ج 52، ص264. 3. بحارالانوار، ج 52، ص 262. 4. منتخب الاثر، لطف الله صافی گلپایگانی، چ3، مکتبة الصدر، تهران، ص 292. 5. همان، ص 426. 6. همان. 7 . منتخب الاثر، ص 430؛ بحارالانوار، ج 52، ص258. 8. بحارالانوار، ج 52، ص 264. 9. منتخب الاثر ، ص 437. 10. بشارة الاسلام ، ص 25؛ الکافی، ج8، ص 38. 11. المحلی، ابن حزم، دارالفکر، تحقیق شیخ احمد محمد شاکر، ج9، ص 57؛ سبل السلام، محمد بن اسماعیل کحلانی، شرکت مصطفی البابی الحلبی، چ4، 1379ق، ج4، ص 34. 12. الکافی، شیخ کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج8، ص 41. 13 . الزام الناصب، فی اثبات الحجه الغائب، علی یزدی حائری، ج2، ص 162. 14. همان، ج1، ص 187. 15. منتخب الاثر، ص293 و 428؛ بحارالانوار، ج52، ص 256. 16. نگرشی بر اخبار و علائم ظهور حضرت مهدی(عج)، علی اکبر عارف، دارالنور، چ1، 1381ش، ص115. 17. منتخب الاثر، ص 433. 18. بحارالانوار، ج 52، ص 260. *برگرفته از دانشنامه امام مهدی(عج)
لینک ثابت
یا مهدی ادرکنی یک کارشناس مهدوی با بیان اینکه شناخت امام مرز حیات و ممات است، گفت: امیرالمومنین(ع) در خطبه ۱۵۰ نهج البلاغه می فرمایند: «کسی داخل آتش نمی شود مگر کسی که ائمه معصوم(ع) و امام زمان خود را منکر شود» و انکار زمانی است که انسان امام را نشناخته باشد. دعای غیبت که معروف به دعای معرفت است، به دو گونه کوتاه و طولانی بیان شده است که بخش کوتاه آن از امام صادق(ع) در کتاب «کافی» شیخ کلینی، «غیبت» نعمانی و «کمال الدین» شیخ صدوق آمده است اما بخش طویل آن به واسطه عثمان بن سعید از امام زمان(عج) نقل شده است و در «کمال الدین» شیخ صدوق، «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و «جمال الاسبوع» سیدبن طاووس بیان شده و در فضایل آن آمده است که در روز جمعه اگر انسان فرصت قرائت هیچ دعایی را نیافت، نسبت به خواندن این دعا اهتمام داشته باشد. با توجه به این توصیه و تاکید و به منظور بررسی فرازهای این دعا سلسله گفتگوهایی را با حجت الاسلام «عباس رمضانعلی زاده»، کارشناس مرکز تخصصی مهدویت داشته ایم که در ادامه بخش دوم آن تقدیم حضورتان می شود: حجت الاسلام «عباس رمضانعلی زاده»، در تشریح فراز دیگری از دعای غیبت اظهار کرد: در فراز دوم این دعا می خوانیم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ‏؛ اى خدا تو رسولت را به من بشناسان و گرنه حجتت را نخواهم شناخت» این یعنی بعد از شناخت خداوند، شناخت پیامبر (ص) بر هر مومنی واجب است. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت با بیان اینکه هدف از خلقت انسان، عبادت خداوند است، تصریح کرد: رحمانیت خداوند اقتضا می کند از باب قاعده لطف برای هدایت انسان ها، پیامبر(ص) را معرفی نماید و در این فراز نیز انسان از خداوند می خواهد که رسول را به ما معرفی کند و در ادامه نیز گفته می شود که اگر ایشان را نشناسیم، قادر به شناخت حجت خدا نخواهیم بود. رمضانعلی زاده با بیان اینکه جایگاه و معصومیت پیامبر(ص) به گونه ای است که معرفیش باید توسط خداوند صورت گیرد و از انسان برنمی آید، افزود: اگر فردی پیامبر(ص) را از مجرای صحیح نشناسد، شناخت امامان و حجت الهی را از مجرای صحیح دنبال نمی کند چنان که در صدر اسلام مسلمانان به چنین بلای بزرگی مبتلا شدند و به طور مثال معصوم بودن پیامبر(ص) را زیرسوال بردند و عصمت مطلق را از ایشان زایل کردند. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت با بیان اینکه لازم است، مسلمانان پیامبر(ص) را واسطه خالق و مخلوق بدانند، گفت: تمام مخلوقات هستی به خاطر پیامبر(ص) خلق شده است «یـا أَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ؛ ای احمد اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی‌کردم». رمضانعلی زاده با اشاره به اینکه پیامبر(ص) از نظر خلقت و خُلق، برترین مخلوقات است، بیان کرد: از همسر پیامبر(ص) سوال شد که خُلق ایشان چگونه است و او پاسخ داد: «خُلقُهُ القُرآن؛ اخلاق پیغمبر، قرآن بود» یعنی ایشان قرآن مجسم است و پیامبر(ص) با همین اخلاق مردم را به اسلام جذب کردند چنان که خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ؛ و اگر بد خلق و سختدل بودی حتما از دورت پراکنده می شدند». وی با اشاره به فراز دیگری از دعای غیبت ابراز کرد: در فراز بعدی می خوانیم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی؛ خدایا تو حجتت را به من بشناسان و گرنه از دین خود گمراه خواهم شد» یعنی یکی از معرفت های واجب، معرفت نسبت به امام است که در روایتی از امام حسین(ع) پیرامون معرفت نسبت به خداوند داریم: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ؛ معرفت خدا عبارت است از اینکه اهل هر زمان امامی را كه اطاعتش بر آنان واجب است، بشناسد» یعنی امام آیینه تمام نمای خداوند است. وی در پاسخ به این سوال که اگر فردی امام را نشناسد چه می شود؟، افزود: شناخت امام، مرز حیات و ممات است یعنی اگر امام را شناختیم، حیات است و اگر نشناختیم، ممات. رمضانعلی زاده با اشاره به تبعات عدم شناخت امام گفت: یکی از تبعات عدم شناخت امام، مردن به مرگ جاهلی است چنان که در روایت است: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة؛ هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهل مرده است» و دومین عقوبت آن، مردن به دین یهود و نصاراست که فخر رازی از علمای بزرگ اهل تسنن در کتاب خود می نویسد که پیامبر(ص) فرمود: «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، اگر بخواهد یهودی از دنیا می رود و اگر بخواهد نصرانی از دنیا می رود.» یعنی حق ندارد مسلمان بمیرد. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت ادامه داد: سومین عارضه سوء عدم شناخت امام، هلاکت واقعی است، امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره می فرماید: «وَالْبابُ الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ مَنْ اَتیکُمْ نَجى وَمَنْ لَمْ یَاْتِکُمْ هَلَک؛ آنكه به سوى شما آمد نجات یافت و هر كه نیامد هلاك شد» و چهارمین عارضه، عدم عبور از پل صراط است که پیامبر(ص) می فرماید: «لا یجوز أحدٌ الصراط إلّا من كَتَبَ له علیٌّ الجواز؛ ... ﺍﺣﺪﻯ ﺍﺯ ﺻﺮﺍﻁ نمی گذرد ﻣﮕﺮ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻋﻠﻰ(ع) ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﺟﻮﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ». وی با بیان اینکه پنجمین عارضه نشناختن امام، گمراهی و ضلالت در دین است، افزود: در دعای غیبت می خوانیم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏؛ خدایا تو حجتت را به من بشناسان و گرنه از دین خود گمراه خواهم شد». رمضانعلی زاده ادامه داد: در آیه 85 سوره مبارکه طه آمده است: «وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ؛ و سامری آنان را گمراه کرد» بنی اسرائیل هارون را که جانشین موسی (ع) بود، نشناختند و توسط طاغوت که همان سامری بود، گمراه شدند و در صدر اسلام نیز همین بلا نصیب مسلمانان شد و پس از رحلت پیامبر(ص)، امت امام زمان خود را نشناختند و دچار گمراهی و مبتلا به مصائب بسیار شدند. این کارشناس مرکز تخصصی مهدویت تصریح کرد: ششمین عارضه، دخول در آتش جهنم است که امیرالمومنین(ع) در خطبه 150 نهج البلاغه می فرمایند: «کسی داخل آتش نمی شود مگر کسی که ائمه معصوم(ع) و امام زمان خود را منکر شود» و انکار زمانی رخ می دهد که انسان امام را نشناخته باشد. وی اضافه کرد: امیرالمومنین(ع) فرمودند: «اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَه وَ أُولِی الْأَمْرِ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ؛ بشناسید خدا را به خدا، و رسول را به رسالت، و صاحب امر را به امر به معروف و عدالت و نیكویى نمودن» بنابر این، وظیفه منتظران در عصر غیبت این است که امام را بشناسند. رمضانعلی زاده در پایان این بخش از سخنان خود خاطرنشان کرد: ابونصر نقل می کند که امام عصر(عج) از من سوال کردند: «من را می شناسی» پاسخ دادم بله شما فرزند امام عسکری(ع) و امام من هستید و ایشان پاسخ دادند نه این شناخت را نمی خواهم و فرمودند: «من خاتم اوصیاء پیامبر(ص) هستم و خداوند به واسطه من بلا را از اهل و شیعه من برطرف می کند» یعنی باید رسالت و جایگاه امام را بشناسیم و صرف شناخت شناسنامه ای کافی نیست. منبع: خبرگزاری شبستان
لینک ثابت
یا صاحب الزمان حجت الاسلام «محمدجواد مروجی طبسی» درباره رویکرد و اهدافی که در نگارش کتاب «بامداد بشریت» دنبال کرده است، اظهار کرد: عرضه معارف اسلامی و اطلاع رسانی درباره مسائل مختلف مهدوی در یک تالیف، از مهمترین اهدافی است که در تدوین و تالیف این کتاب که مشتمل بر نزدیک به 50 پرسش و پاسخ درباره امام مهدی(عج) و مهدویت است، دنبال می شود. پژوهشگر و مولف مهدوی درباره ضرورت پاسخ به پرسش های مهدوی تصریح کرد: از صدر اسلام و زمان پیامبر اکرم(ص) برای انتقال فرهنگ جلسات پرسش و پاسخ برقرار بوده و حتی پیروان دیگر ادیان به محضر حضرت رسول(ص) و نیز ائمه علیهم السلام برای پرسش و پاسخ و دریافت جواب سوالات شان می رسیدند. وی اضافه کرد: برای مثال مرحوم طبرسی در کتاب خود به نام «الاحتجاج» که بالغ بر 800 تا 900 صفحه است، تمام گفت وگوهای معصومان(ع) را جمع کرده و نیز مرحوم علامه مجلسی بخش وسیعی از گفتگوهای معصومان(ع) را جمع آوری کرده که این نشان می دهد گفت وگو و پرسش و پاسخ جایگاه ویژه ای نه فقط در اسلام بلکه در دیگر ادیان دارد. مروجی طبسی تاکید کرد: از همین رو احساس کردم که باید بخشی از فعالیت های فرهنگی خود را بر محور گفت وگو و پاسخ به سوالات دینی متمرکز کنم لذا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در این عرصه ورود کردم که کتاب «بامداد بشریت» از خروجی های آن است؛ البته در هر شماره از نشر بنابر درخواست ها بخش هایی به کتاب افزوده شده تا به پرسش های بیشتری در حوزه مهدویت پاسخ داده شود. این پژوهشگر و مولف مهدوی درباره رمز موفقیت کتاب «بامداد بشریت» ابراز کرد: این کتاب تا کنون 12 مرتبه منتشر شده است و به نظر می رسد علت استقبال به ویژه از سوی جوانان از آن به دلیل گفت وگو محوری است و اینکه سعی کرده به سوالات در ابعاد مختلف مسئله مهدویت پاسخ دهد. وی در پایان خاطرنشان کرد: این کتاب به یک موضوع خاص اختصاص ندارد بلکه به جمیع مباحث مهدوی همچون ظهور، غیبت، ولادت، محل حکومت و ... امام زمان(عج) پرداخته و همین باعث می شود مخاطب بیشتری را به خود جلب کند چون دیگر لازم نیست برای دیگر مسائل وقت و هزینه برای کتابی دیگر صرف شود. منبع : خبرگزاری شبستان
لینک ثابت
منتظران ظهور امام صادق(ع) می فرمایند: «فریب نماز و روزه اشخاص را نخورید، چراکه شخص چه بسا به نماز و روزه حریص و به آنها عادت کرده باشد که اگر ترک کند، دچار وحشت شود. لیکن آنان را با راستگویی و امانت داری امتحان کنید.» منتظران امام عصر(عج) و آنها که در انتظار آمدن مصلحی جهانی اند که بیاید و شب تار ظلم و ستم و بی عدالتی را به صبح روشن عدالت تبدیل کند قطعاً باید خود نیز صالح بوده و در تلاش باشند تا به صفات صالحان آراسته شوند و از رذیلت هایی که آنها را از صفوف مهدی باوران و مهدی یاوران جدا می کند، بپرهیزند و در ترک آنها برآیند. یکی از این رذیلت ها که در نهی و مذمت و ترک آن به کرّات در آیات و روایات توصیه شده «دروغ» است، چنان که در روایت از امام عسکری(ع) است که فرمودند: «تمام پلیدى ها در اتاقى قرار داده شده و کلید آن اتاق، دروغ است»1 لذا بنابر تصریح آموزه های دینی، دروغ از گناهان کبیره است که ایمان را نابود می کند. از بعضى از روایات استفاده مى شود که دروغ کلید گناهان است. در حدیثى از امام باقر (علیه السلام) مى خوانیم: «اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشّرِّ اَقْفالا وَجَعَلَ مفاتیحَ تِلْکَ الاَْقْفالِ اَلشَّرابَ، وَ الْکِذْبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرابِ؛ خداوند متعال براى شرّ قفل هایى قرار داده است، و کلید آن قفل ها شراب است (چرا که مانع اصلى زشتى ها عقل است و شراب عقل را از کار مى اندازد) و دروغ از شراب هم بدتر است».2 علاوه بر این، امیرالمومنین امام علی(ع) در حدیثی شریف فرمودند: «بدترین سخن، دروغ است».3 ایشان همچنین در مذمت دوستی با دروغگویان فرمودند: «از دوستى با دروغگو بپرهیز که مانند سراب است، دور را در نظر تو نزدیک، و نزدیک را دور مى سازد (و تو را گمراه مى کند)».4 این روایات و تاکیدی که بر زشتی و آثار سوء دروغگویی شده، ثابت می کند یکی از اصلی ترین فضایل اخلاقی که منتظران امام عصر(عج) به عنوان منجی موعود(عج) باید خود را به آن آراسته کنند، صدق و راستگویی و پرهیز از دروغگویی است، چنان که امام صادق(ع) می فرمایند: «فریب نماز و روزه اشخاص را نخورید، چراکه شخص چه بسا به نماز و روزه حریص و به آنها عادت کرده باشد که اگر ترک کند، دچار وحشت شود. لیکن آنان را با راستگویی و امانت داری امتحان کنید.»5 حجت الاسلام «مرتضی آقاتهرانی» در سخنانی با عنوان «دروغ، خط قرمز مومن»، اظهار کرد: صدق دارای مراتب است، گاهی فرد دارای صدق است، گاهی صدوق است و گاه صدّیق، یعنی در گفتار او به قدری صدق حاکم است و راستی اش تا جایی شدت دارد که هر چه دقت کنی، او راست گفته است؛ اینطور انسان ها بسیار عادل اند. چون عدالت یعنی قرار دادن شیء در جای خودش است لذا فرد صدیق اگر تعریف می کند به اندازه است نه کم و نه زیاد. این دقت را باید بچه مسلمان ها داشته باشند وگرنه بتدریج کاذب و خدای ناکرده کذاب می شویم. استاد اخلاق ادامه داد: از محضر امام صادق(ع) پرسیدند: ممکن است مومن دهانش به شراب آلوده شود؟ حضرت(ع) فرمودند: «بعید نیست»، پرسیدند: ممکن است دامن اش به فحشاء آلوده شود؟ ایشان پاسخ دادند: «بعید نیست» پرسیدند: ممکن است مومن دروغ بگوید؟ امام(ع) فرمودند: «هرگز، دروغ می گوید فقط کسی که ایمان ندارد». وی تصرح کرد: ما ابزاری برای سنجش ایمان افراد نداریم اما از نشانه ها می توان به وجود و میزان ایمان در افراد پی برد، مثل زمانی که پزشک با نشانه ها به بیماری پی می برد و آن را تشخیص می دهد. آقاتهرانی صداقت و راستگویی را از نشانه های ایمان برشمرد و گفت: نباید حتی در شوخی دروغ بگویید، چنان که در روایت است «بنده ای طعم ایمان را نمی چشد مگر دروغ را ترک کند چه به شوخی و چه جدی»؛ وقتی راست می گوییم باید دست و پا و زبان مان هم راست بگویند، وقتی در زبان می گوییم شیعه و محب امام حسین(ع) هستم به راستی و در قلب و زبان و عمل هم باید چنین باشیم. وی با بیان اینکه بنابر روایت «مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان اش در امان باشند»، ابراز کرد: دست و زبان ما هم باید مسلمانی را نشان بدهد؛ خُلف وعده دروغ است اینکه شخصی می گوید 8 می آیم 8 و نیم می رسد، اینکه به ولی فقیه اعتماد می دهیم و بعد کار خودمان را می کنیم و ... دروغ است. حجت الاسلام آقاتهرانی با بیان اینکه دروغ نشانه عدم ایمان است، خاطرنشان کرد: دروغگویی و خلف وعده در تاریخ اسلام بسیار است چنان که پنجم شوال سال 60 هجری (25 روز پس از ورود مسلم بن عقیل(ع) به کوفه) حدود 18 هزار نفر از مسلمان (اعم از شیعه و اهل سنت) با نماینده امام حسین(ع) بیعت کردند و 12 هزار نامه از کوفه به سوی سیدالشهداء(ع) فرستادند اما بعد زیرش زدند و عاشورا رقم خورد؛ البته این خُلف وعده ها سابقه داشت چنان که در غدیر با پیامبر(ص) بیعت کردند و بعد از رحلت نبوی، امیرالمومنین(ع) را تنها گذاشتند.6 بنابر آنچه بیان شد دروغگویی از آفاتی است که اگر به سبک زندگی منتظرانه بخورد از نشاط و اثرگذاری اش کاسته و روح انتظار را تضعیف می کند. چراکه اساساً در پرتوی ایمان است که می توان منتظر بود و مسیر را برای ظهور و روی کار آمدن آن دولت موعود فراهم کرد وگرنه با از بین ایمان در پی دروغ و دروغگویی، دیگر انتظار و زمینه سازی برای ظهور معنی نخواهد داشت. پی نوشت: 1-بحارالانوار، جلد 169، صفحه 263؛ 2.اصول کافى، جلد 3، صفحه 339؛ 3- نهج البلاغه، خطبه 84؛ 4- نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 38؛ 5-اصول کافی، ج2، صص104 و 105؛ 6- http://ganjineh.valiasr-aj.com/audio/view/7055
لینک ثابت
دعا فرج از مردمی كه نه در سلك علما هستند و نه در زمره دانشجویان، با ظرافتی خاص به «مستمعین» یاد شده است، تا بفهمانند اگر كسی از دو گروه مذكور نیست برای سعادتمندی راهی جز گوش سپردن و متابعت از راه شناسان ندارد. از دعاهای منسوب به امام عصر(عج)، دعای معروف «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» است که به زیبایی هر چه تمام و در فرازهایی کوتاه، وظایف منتظران از اقشار و صنوف مختلف را بیان کرده و راه و رسم زندگی به سبک انتظار را نشان می دهد. از این رو، در سلسله مطالبی شرح فرازهای نورانی و ژرف این دعا مرور می شود: امام عصر(عج) در ادامه این دعای شریف بیان می کنند: «و علی المستمعین بالإتّباع و الموعظه؛ بر شنوندگان پیروی و پند گیری تفضل نما» آیت الله العظمی جوادی آملی در شرح این فراز به نكاتی اشاره دارد: «از مردمی كه نه در سلك علما هستند و نه در زمره دانشجویان، با ظرافتی خاص به «مستمعین» یاد شده است، تا بفهمانند اگر كسی از دو گروه مذكور نیست برای سعادتمندی راهی جز گوش سپردن و متابعت از راه شناسان ندارد. وظیفه خطیر و راه منحصر هدایت این گروه در دو عنوان كلی بدین شكل بیان شده است: اتّباع اقتضای معنای متابعت، حركت همراه با میل و اراده در پشت سر كسی یا چیزی است؛ خواه در عمل تابع او گردد یا در فكر و نظر، بنابراین، نخستین وصف از ویژگی های انتظار راستین اهل استماع آن است كه با میل و رغبت در پی دین شناسان و عالمان ربّانی كه مقصد و مقصود اوامر معصوم (ع) را می شناسند حركت كنند و از مسیر نورانی قرآن و عترت منحرف نشوند: و علی المستمعین بالاتّباع. موعظه واژه موعظه به منای ارشاد به حق از راه تذكره های مفید و اثرگذار است؛ لیكن به قرینه مقام و نیز قرائن لفظی چون «مستمعین» و «اتباع» چنین فهمیده می شود كه موعظه در اینجا به معنای «اتعاظ» یعنی پندپذیری و قبول ارشاد است. بر این اساس منتظرانِ مستمع باید قلب خویش را بر سخنان حكیمانه عالمان ربّانی كه برگرفته از معارف ناب قرآن و عترت است بگشایند: و الموعظة.»[1] اصل (اتباع) كسی را تعقیب و دنبال نمودن است و نیز این كلمه در (پیروی از) دین و عقل و عمل (فردی) نیز به كار برده می شود. مفسرین در قرآن (اتباع) را به همین دو معنی ترجمه و تفسیر کرده اند: به معنای تعقیب و دنبال نمودن در قرآن این چنین آمده: «فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ ...» (سوره طه آیه 78﴾ یعنی : پس فرعون با لشكریانش آنها را دنبال وتعقیب كرد. ومانند آیه: «فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ» (سوره شعراء، آیه60) یعنی: پس هنگام برآمدن آفتاب آنها را تعقیب و دنبال كردند . و به معنای دوم یعنی (پیروی نمودن از فردی) آمده همانند: «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ». پی نوشت: 1- امام مهدی موجود موعود، ص208.
لینک ثابت
یا اباصالح المهدی یا اباصالح المهدی اغلب اخباری که از زندگانی اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) در منابر و رسانه‌های جمعی در معرض شیعیان قرار می‌گیرد به صورت گزینشی است؛ طوری که گاهی ممکن است مهم‌ترین مسائل به حاشیه برده شوند. به عنوان نمونه مهم‌ترین چالش مسلمانان و به ویژه شیعیان در عصر امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) مسأله مهدویت و مدعیان دروغین مهدویت بود که توسط بنی‌العباس به اوج خود رسید. این فتنه به قدری شدید بود که در حدیث مشهور به لوح جابر که جابر بن عبدالله آن را به نقل از صحیفه حضرت فاطمه(س) برای امام صادق(ع) بیان کرد، از این فتنه با عنوان «فتنه کور» یاد شده است: «وَ بَعْدَهُ‏ مُوسَى‏ فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ حِنْدِسٌ، پس از او موسى است که (در زمان او) فتنه‎ای کور و گیج‌‏کننده فرا گیرد»؛ زیرا با اندک مطالعه‌ای می‌توان دریافت فتنه‌ای کورتر و گیج‌کننده‌تر از مهدیان دروغین در این عصر نبود. در این عصر بود که عباسیان با شعار «الرضا من آل‌الرسول» دست به قیام زدند و به دروغ مهدی موعود را از نسل عباس عموی پیامبر(ص) معرفی کردند. از این منظر تلاش‌ امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) یک بار قابل مطالعه خواهد بود؛ طرح دعای ندبه از سوی امام صادق(ع) در این عصر حاکی از اهمیت این موضوع بود. از این رو ائمه(ع) در قالب ادعیه، روایات و یا بیان احادیث مهدوی، در ذیل برخی آیات قرآن به تبیین مهدویت پرداختند. موضوعات این روایات بطور کلی شامل بیان مفاهیم آخرالزمانی، تبیین رفتاری شیعیان در قبال مسائل آخرالزمانی، ویژگی‌های عصر ظهور و دوران پس از استقرار حکومت امام عصر(عج) در پهنه عالم بود. فتنه‌ای که در عصر امام کاظم(ع) قلب‌های مردم را به لرزه در آورد در یکی از این روایات، امام کاظم علیه‌السلام خطاب به یکی از یاران خویش فرازهای قابل تأملی را درباره ویژگی‌های یاران قائم(عج) بیان فرمود که با استفاده از این فرازها می‌توان به تبیین مناسبی درباره بایسته‌های رفتاری یک شیعه دست یافت. ایشان در این روایت فرمود: اى ابن بکیر، من چیزى به تو می‌گویم که پدرانم آن را مى‌‏گفتند، اگر در بین شما به تعداد افراد جنگ بدر بودند قائم ما قیام مى‌کرد. اى بنده خدا، ما مردم را بررسى می‌کنیم و می‌دانیم مردم چه هستند، بعضى از آنها در دوستى با ما راستگو هستند و جانشان را براى ما نثار مى‏‌کنند و بعضى از آنها حقیقتى را که بر زبانشان جارى می‌کنند‌‏، در قلبشان وجود ندارد و بعضى از آنان همچون چشمى براى دشمنان ما بر علیه ما هستند؛ کلام ما را مى‌‏شنوند و اگر در چیز اندکى از دنیا طمع پیدا کنند از دشمن بر ما دشمن‌تر می‌شو‌‏ند، چگونه آنان خوشى و شادى را می‌بینند در حالى که چنین صفتى دارند؟ إِنَّا نُدَاوِی النَّاسَ وَ نَعْلَمُ مَا هُمْ فَمِنْهُمْ مَنْ یُصَدِّقُنَا الْمَوَدَّةَ وَ یَبْذُلُ مُهْجَتَهُ لَنَا وَ مِنْهُمْ مَنْ لَیْسَ فِی قَلْبِهِ حَقِیقَةُ مَا یُظْهِرُ بِلِسَانِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ عَیْنٌ لِعَدُوِّنَا عَلَیْنَا یَسْمَعُ حَدِیثَنَا وَ إِنْ أَطْمَعُ فِی شَیْ‏ءٍ قَلِیلٍ مِنَ الدُّنْیَا کَانَ أَشَدَّ عَلَیْنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ کَیْفَ یَرَوْنَ هَؤُلَاءِ السُّرُورَ وَ هَذِهِ صِفَتُهُم‏. ویژگی‌های شیعیان آخرالزمان در بیان امام کاظم(ع) در این روایت شریف افراد در قبال اهل‌بیت(ع) به دو دسته تقسیم‌بندی شده‌اند: مؤمنان و تصدیق‌کنندگان عترت(ع)، دشمنان و منافقان نسبت به عترت(ع). امام کاظم(ع) درباره دسته اول یعنی مؤمنان و تصدیق‌کنندگان عترت(ع)، به دو ویژگی اشاره فرمودند: 1ـ در اظهار مودت ما صادقند 2ـ برای ما بذل جان می‌کنند. مودت حبّی همراه با تبعیت است مودت نسبت به عترت(ع) همان دعوتی است که خداوند در آیه23 سوره شوری خطاب به پیامبر(ص) فرمود که به مردم بگو: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏؛ بگو: «به ازاى آن [رسالت‏] پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر مودت درباره خویشاوندان.» تفاوت مودت با محبت در این است که در مودت حبّی همراه با تبعیت نهفته است در حالی که در محبت ممکن است دوست داشتن باشد، اما با عمل به دستورات عترت(ع) و سنت همراه نباشد. مثل برخی کسانی که دم از محبت عترت(ع) می‌زنند، اما تقید کمی نسبت به احکام شرعی دارند. بذل جان اولین شرط ورود به کاروان اباعبدالله(ع) ویژگی دیگری که امام کاظم(ع) نسبت به مؤمنان به عترت(ع) نسبت دادند، بذل جان در راه اهل‌بیت(ع) است. برای درک عظمت این صفت می‌توان یاران اباعبدالله(ع) را مثال زد چرا که اولین شرط ورود به کاروان اباعبدالله(ع) همین خصلت بود آنجا که امام(ع) در ابتدای قیام فرمود: «هرکس قصد دارد جان خود را در راه ما بدهد و در لقای خداوند وطن گزیند، با ما همراه شود؛ مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا». از این جهت در سجده شکر زیارت عاشورا اصحاب امام حسین(ع) را افرادی می‌خوانیم که جانشان را فدای امام حسین(ع) کردند؛ آنجا که پس از درخواست از خداوند مبنی بر ثبات قدم همراه با امام حسین(ع) و اصحاب بزرگوار ایشان، در وصف ایشان می‌خوانیم: «الَّذِینَ‏ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْن‏؛ کسانی که جان خویش را تقدیم امام حسین(ع) کردند». از جمع‌بندی این بخش از روایت به این نتیجه می‌رسیم که امام کاظم(ع) دو خصلت مهم به شیعیان خویش آموختند که در پرتو آن می‌توانند سایر صفات منتظران واقعی را در خود نهادینه کنند.
لینک ثابت
امام زمان(عج)؛ آرام و امنیت زمینیان وجود امام زمان(عج)، عامل امنیت اهل زمین است. خود ایشان فرمود: «إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ؛ من امان و مایه امنیت اهل زمین ام؛ همان گونه که ستارگان امنیت بخش اهل آسمان هستند». زمان تقریبی مطالعه : 2 دقیقه تاریخ : سه شنبه 1397/05/23 امام زمان خداوند در آیه 65 سوره حج می فرماید: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ؛ آیا ندیدی که خداوند، آنچه در زمین است و نیز کشتی هایی که به امر او در دیا می روند را برای شما رام کرده است و آسمان را نگاه داشته تا جز به فرمان او به زمین نیفتد؟ همانا خداوند نسبت به مردم رافت و رحمت دارد).(1) نکته ها 1.مراد از تسخیر موجودات برای انسان، آن است که همه آنها در مسیر کام گیری و منافع بشر قرار داده شده اند؛ مثل خورشید مسخر ماست، یعنی از او بهره مند می شویم. 2.تسخیر جهان هستی، به اراده خداست« أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ» 3.انسان شریف ترین مخلوق خداوند است و می تواند بر زمین و پدیده های آن غالب شود. (سَخَّرَ لَكُمْ) 4.سیر طبیعت، در مسیر اراده خداوند است. (تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ) 5.قوانین طبیعی، مانع اراده الهی نیست. (إِلَّا بِإِذْنِهِ) 6.وجود امام زمان(عج)، عامل امنیت اهل زمین است. خود ایشان فرمود: «إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ؛ من امان و مایه امنیت اهل زمین ام؛ همان گونه که ستارگان امنیت بخش اهل آسمان هستند».(2) 7.امام سجاد(ع) فرمود: «إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ وَ نَحنُ الَّذینَ بِنَا» (يُمْسِكُ اَلسَّمٰاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى اَلْأَرْضِ إِلاّٰ بِإِذْنِهِ) «وَ بِنَا يُمْسِكُ اَلْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا يُنَزِّلُ اَلْغَيْثَ وَ بِنَا يَنْشُرُ اَلرَّحْمَةَ وَ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ اَلْأَرْضِ وَ لَوْ لاَ مَا فِي اَلْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا» (ما امامان اهل زمین هستیم، هم چنان که ستارگان امان اهل آسمان اند و ما کسانی هستیم که خداوند به واسطه ما آسمان را نگاه داشته تا بر زمین نیفتد، مگر به اذن او و به خاطر ما زمین را نگاه داشته که اهلش را نلرزاند. به سبب ما باران را فرو فرستد و رحمت را منتشر کند و برکات زمین را خارج سازد و اگر ما روی زمین نبودیم، زمین اهلش را فرو می برد».(3) پی نوشت: 1.سوره حج، آیه 65 2.إعلام الوری بأعلام الهدی، ص453 3.کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص۲۰۷ *برگرفته از کتاب «پرتوی از آیه های مهدوی»، محسن قرائتی به کوشش حسن ملایی منبع: خبرگزاری شبستان
لینک ثابت
تاثیر ازدواج بر تقویت مهدی یاوران جامعه‌ای که در آن خانواده جایگاه نداشته باشد، به سمت ظهور حرکت نمی کند، زمینه‌سازان ظهور در خانواده‌ تربیت می شوند؛ راه تشکیل خانواده ازدواج است برای همین دشمن در این باره کارشکنی می کند، چون جبهه مهدی یاوران از این راه تقویت می شود. یکم ذی الحجه به تصریح تقویم قمری سالروز ازدواج آسمانی امیرالمومنین امام علی(ع) و حضرت زهرای مرضیه(س) است، ازدواجی که نتیجه آن شجره طیبه ای است که تاریخ را وامدار خود کرده، نشان این مدعا اثرگذاری فرهنگ عاشورا بر جهان و چشم انتظاری بشریت برای آمدن منجی آخرالزمان(عج) است. اگرچه این ازدواج آسمانی و برکات آن به مشیت و اراده الهی بوده است اما در هر عصر و زمانه ای می توان با الگوگیری از مولفه های این ازدواج، امروز و فردای خود و آیندگان را از برکاتی خاص بهره مند کرد. این مهم در عصر معروف به غیبت امام عصر(عج) که دست انسان از دامان امام معصوم(ع) کوتاه شده ضرورتی دوچندان دارد تا در سایه ازدواج های صحیح بتوان به زندگی های خانوادگی و تربیت فرزندان رنگ مهدویت و انتظار زد و در سایه تشکیل خانواده های مهدی باور و مهدی یاور بتوان سربازان و زمینه سازان ظهور حضرت حجت(عج) را تربیت کرده و تحویل جامعه داد. از این رو در بررسی کیفیت چنین ازدواج هایی با کارشناسان به گفت وگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد: حجت الاسلام مرتضی رجبی، کارشناس مهدوی با اشاره به آیه 21 سوره مبارکه روم گفت: خداوند در این آیه می فرماید: «و از جمله نشانه هاى او این است که براى شما از جنس خودتان همسرانى آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و میان شما الفت و رحمت برقرار ساخت تا نسل بشر را تداوم بخشد. به یقین در آنچه یاد شد، براى مردمى که مى اندیشند نشانه هایى است بر این که تدبیر امور انسان ها در اختیار خداوند است.» این نشان می دهد که انس میان زن و مرد به عنوان همسر، ودیعه الهی است. وی اضافه کرد: در آیات 2 و 3 سوره مبارکه طلاق آمده: «... مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً(2) وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ...(3)؛ هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند(2) و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد(3)» در موضوع ازدواج به این دلیل که انس، محبت و عشق در وجود همسران وجود دارد که موجب اتصال آنها به یکدیگر می شود، نمی شود ابعاد مادی و نیازهای دنیایی زناشویی را نادیده گرفت که براساس این آیه خداوند می فرماید: اگر دل در گرو من بسپاری و قدردان لطف من باشی؛ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ راه گریزی برای تو در زندگی قرار می دهم و تو را بطور ویژه روزی می دهم. رجبی در پاسخ به این سوال که اگر دو جوان به خاطر امام زمان(عج)، کمک به زمینه سازی ظهور و یاری حضرت(عج) و همچنین تربیت نسل مهدوی ازدواج کنند، چه ثمراتی خواهد داشت، تاکید کرد: مهمترین خواست امام زمان(عج) و مهمترین اتفاقی که بعد از ظهور حضرت(عج) می افتد، بسط عدالت است چنان که در روایت داریم: «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً» ایشان ظهور می کنند تا عدالت را بگستراند و ظلم را که نقطه مقابل عدالت است، کنار بزنند. وی اضافه کرد: جالب است که در رابطه همسری نیز عدالت مطرح است و خداوند موضوع همسری را با عدالت در قرآن گره زده و می فرماید: «ازدواج، شرط عدالت می خواهد» بنابراین، کسی می تواند ازدواج کند که بتواند حق همسر را ادا کند. این یعنی وجه اشتراکی میان ازدواج و هدف امام زمان(عج) وجود دارد. کارشناس مهدوی تاکید کرد: یک زوج مهدوی که محور زندگی خود را تقوا قرار داده اند، همدیگر را موهبت الهی می دانند و حقوق یکدیگر را رعایت می کنند و تلاش دارند در جهت تحقق عدالت، نقش آفرینی کنند، عنصر جهاد برای رشد و تعالی آنها نمایان می شود و این عنصری است که از درون آن، ایثار، گذشت، تقدم دهی فرد مقابل، کنار رفتن منیت حاصل می شود و این زوج از باب تقوا و عدالت از «من» تبدیل به «ما» می شوند و در موضوع مجاهدت، حتی از ما نیز می گذرند و به مرحله گذشت به خاطر دیگران می رسند. تقویت جبهه مهدی یاوران با ازدواج های صحیح و بهنگام حجت الاسلام سیداحمد موسوی، مدیر گروه پژوهشی قرآن مرکز تخصصی مهدویت نیز با تاکید بر اینکه در فضای خانواده هم تولید نسل می شود و هم نسل سالم و تربیت شده شکل می گیرد، ابراز کرد: این برای دشمن قابل قبول نیست، چراکه جبهه یاری امام زمان(عج) از این راه تقویت می شود. وی اضافه کرد: جامعه‌ای که در آن خانواده جایگاه نداشته باشد، نمی تواند به سمت ظهور حرکت کند، چون نسل امروز و منتظر زمینه‌ساز ظهور باید در خانواده‌ تربیت شود؛ وقتی فضای خانواده سالم باشد هم تربیت فرزند آن سالم است هم همسایه‌داری او سالم و هم فضای علمی آن سالم باقی می ماند. موسوی ابراز کرد: سنگ بنای تشکیل خانواده ازدواج است، نمی توان 20 سال بعد از ازدواج را در نظر گرفت بلکه خانواده از همان روز اول با یک ازدواج سالم بنیان نهاده می شود. اگر ازدواج ها سالم شد می توان امیدوار بود که زن و شوهرهای سالم در جامعه داشته باشیم و وجود زن و شوهر سالم، پدر و مادرهای سالمی را به جامعه تحویل می دهد و توسط پدر و مادر سالم است که فرزند سالم و صالح و مهدی یاور تربیت می شود. زوجین باید والدین خوبی برای تربیت نسل منتظر باشند این گزارش می افزاید: حجت الاسلام علی صدوقی، کارشناس مرکز تخصصی مهدویت درباره کارکردهای ازدواج در زمینه انتظار، گفت: بهترین تشبیه در امر ازدواج، تشبیه قرآن از زن و شوهر به «لباس» است؛ وظیفه لباس ایجاد امنیت و پوشاندن عیب ها و نقص های انسان است. اما لباسی که قرآن از آن سخن می گوید جنس متفاوتی دارد، چنان که می فرماید: «وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ»؛ بنابر این، همسران باتقوا می توانند مکمل هم باشند و یکدیگر را در جهت هدف غایی خلقت یعنی بندگی خدا رشد دهند. وی تاکید کرد: زن و مردی که با هم ازدواج می کنند باید پدر و مادر خوبی نیز برای تولید نسل منتظر باشند و برای این کار باید ساختار و مبانی تربیتی را بدانند و خود نیز بر اساس آن مبانی زندگی کنند و ساختار شخصیتی آنها بر این مبانی روشن شود. پدر و مادر باتقوا فرزند را امانت الهی می دانند صدوقی ابراز کرد: : اگر قرار باشد این سه هدف را در زندگی داشته باشیم باید تقوا در ما وجود داشته باشد چون پدر و مادری که تقوا را ملاک زندگی قرار داده اند به این باور می رسند که فرزند آنها امانت الهی است نه مملوک آنها و می دانند باید با این امانت به شکلی برخورد کرد که صاحب و مالک آن یعنی خداوند راضی باشد. این استاد اخلاق ادامه داد: ما در این مسیر به راهبر نیاز داریم و خداوند این راهبر را از طریق انسانی به نام امام معصوم در اختیار ما قرار داده است. امام عصر (ع) راهبر زندگی ما است و ما باید زندگی را با رضایت ایشان همراه کنیم. ایشان باید راه و رسم سکون و آرامش بنیادی را به ما بیاموزد، آن حضرت(عج) باید ملاک و معیارهای تکمیل و ارتقاء و اصلاح همسر را برای ما بیان کند، ایشان باید تربیت فرزند را آنچنان که با فطرت الهی همراه باشد و در مسیر عبودیت و بندگی قرار بگیرد به ما نشان دهد؛ این یعنی ایشان باید سکاندار زندگی ما باشند. وی در پایان یادآور شد: رهاورد این راهبری سبک زندگی منتظرانه است که لحظه به لحظه هم شخص آنها را به آرامش نزدیک می کند و هم افرادی را که در مجاورت و اطراف این زندگی هستند. بنابر آنچه گذشت، ازدواج به عنوان راه تشکیل خانواده می تواند کلید ورود به سبک زندگی مهدوی و فرصت ساز تربیت مهدی باوران و مهدی یاوران باشد به شرط آنکه انتخاب ها صحیح و آگاهانه و با معیارها دینی الهی باشد و در ادامه مسیر هم رضای خدای متعال و امام عصر(عج) بر افکار، گفتار و رفتار زوجین حاکم باشد ... ان شاءالله. منبع : خبرگزاری شبستان
لینک ثابت
مصداق‌تراشی برای علائم ظهور در گذر تاریخ یکی از مشکلاتی که جامعه اسلامی پیوسته با آن مواجه بوده است سوء استفاده از نشانه‌های ظهور و مصداق‌تراشی برای آنهاست با مطالعه تاریخ می‌توان به حجم وسیعی از این مصداق‌های دروغین دست یافت. ظهور یکی از مشکلاتی که جامعه اسلامی پیوسته با آن مواجه بوده است سوء استفاده از نشانه‌های ظهور و مصداق‌تراشی برای آنهاست با مطالعه تاریخ می توان به حجم وسیعی از این مصداق‌های دروغین دست یافت. توجه به این حجم وسیع از مصادیق دروغین که گذر زمان دروغ بودنشان را اشکارتر نمود می تواند تلنگری باشد برای این که به هوش باشیم و در دام فرصت‌طلبانی که با مصداق سازی برای نشانه های ظهور می کوشند به منافع و مطامع خود دست یابند گرفتار نشویم. دامنه آنـچه دربـاره مـصداق‌تراشی‌ و یا‌ اشتباه در تعیین مصادیق گفته‌ شده‌ بـه‌ حـوزه نشانه‌های ظهور‌ نیز‌ کشیده شده است و در‌ این‌ وادی نیز موارد متعددی را می‌توان سراغ گـرفت کـه برخی به اشتباه و از سر‌ جـهل‌ و بـرخی هدفمند و مـدیریت شـده بـه قصد‌ شیطنت‌ برای نشانه‌های‌ ظهور‌ تـعیین‌ مـصداق کرده‌اند و اساساً افراط‌ در تطبیق‌گرایی یکی از شایع‌ترین آسیب‌های اندیشه مهدویت است که بـاید نـسبت به آن حساس‌ بود‌ چرا که گـاهی فرو رفتن در‌ این‌ وادی آثـار‌ زیان‌بار‌ و غیرقابل جبرانی به‌ هـمراه‌ دارد. نشانه اول: پرچم‌های‌ سیاه درباره برافراشته شدن پرچم‌های سیاه از جانب‌ مشرق‌ روایات متعددی در مجامع روایی وجود دارد که البته عمده انها در مـنابع اهل‌سنت منعکس شده است و در منابع‌ شیعی‌ هم‌ تعداد انگشت شماری از آن وجود دارد به عنوان نمونه‌ می‌توان به این روایت از پیامبر گرامی اسلام اشاره کرد: «هنگامی که دیدید پرچم‌های سیاه از جانب خراسان‌ پدیـدار‌ شـد‌ به آن‌ها بپیوندید چرا که مهدی خلیفه خداوند در آن است‌.»[1] برافراشته شدن‌ پرچم‌ سیاه به‌ دستور‌ مستقیم‌ علی محمد باب بوده است و انتخاب‌ ملاحسین‌ بـشرویه کـه اصـالتاً اهل خراسان بود برای بـدست گـرفتن پرچـم می‌توانست تداعی‌ گر‌ همان خراسانی باشد که محل خروج‌ پرچم‌های سیاه است. قـضاوت دربـاره دیدگاه‌های مطرح شده‌ را‌ باید‌ به جای خود حوالت داد. با این‌ وجـود‌ آنـچه در اینجا‌ برای ما مهم است این اسـت کـه از ایـن پرچم‌های سیاه صرف‌ نظر‌ از این‌که اصالتاً مربوط به نهضت‌ ابومسلم خراسانی باشد یا‌ قـیامی‌ کـه نـزدیک به ظهور رخ‌ می‌دهد‌ در طول تاریخ سوء استفاده‌های مختلفی شده است و جریان‌های مختلفی تـلاش کـرده‌اند آن‌ را‌ بر خود تطبیق دهند برخی‌ از‌ این‌ جریان‌ها بدین قرارند‌: ابومسلم‌ خراسانی‌: اگر فرضیه مربوط بودن پیشگویی افراشته شدن پرچم‌های سیاه به آخرالزمان را بپذیریم استفاده ابومسلم خراسانی از پرچـم‌های سـیاه در قیام‌ خود‌ و ادعای‌ این‌که همو صاحب پرچم‌های سیاه است یکی از‌ موارد سوء استفاده از این پیشگویی خواهد در پاره‌ای از منابع تاریخی درباره تلاش ابومسلم برای انطباق افراشته شدن پرچم‌های‌ سیاه‌ بر‌ قـیام خـود چنین نـوشته‌اند: روایت شده ابومسلم گروهی را به‌ سوی نصر فرستاد و نامه‌ای برای نصر نوشته و او را به اطاعت خود فراخواند و گـفت این پرچم‌های سیاهی که‌ برافراشته‌ همان‌ پرچم‌هایی است که پیوسته پیـش‌بینی آن را شـنیده بـود... فرستادگان نزد‌ نصر‌ آمدند او گفت:... به خدا سوگند این‌ حقیقتی‌ اسـت‌ ‌ ‌کـه هرکس آن را انکار کند پشیمان می‌شود به خدا سوگند ما‌ پیوسته‌ پیش‌بینی‌ پرچم‌های سـیاه را مـی‌شنیدیم تـا این‌که آن را دیدیم و با آن ازموده شدیم.[2] بهائیت: یکی از‌ فتنه‌هایی‌ که ایران را در دستخوش حوادث و ناملایمات بسیاری کرد و و رگه‌هایی از پیامدهای‌ منفی‌ آن‌ هنوز نیز باقی مانده است فتنه بـابیت و در ادامـه آن فتنه بهائیت بود. این فتنه‌ که‌ از‌ در ابتدا بر اساس باورهای انحرافی آخرالزمانی شکل گرفته بود برای اثبات‌ خود‌ نیازمند دلایل مذهبی بود و به همین دلیل در جای جای نظام اعتقادی آن مـی‌توان مـستندات دینی‌ فراوانی‌ یافت که به صورت هدفمند و متناسب با اهداف این فرقه تاویل و تفسیر‌ شده‌اند‌. در این‌باره نمونه‌های متعددی قابل ذکر است‌ که‌ در‌ ادامه خواهد آمد، اما آنچه در اینجا‌ مـقصود‌ اسـت اشاره به بهره‌برداری این گروه از پرچم‌های سیاه است. از گزارش‌های تاریخی‌ چنین‌ برمی اید که برافراشته شدن‌ پرچم‌ سیاه به‌ دستور‌ مستقیم‌ علی محمد باب بوده است و انتخاب‌ ملاحسین‌ بـشرویه کـه اصـالتاً اهل خراسان بود برای بـدست گـرفتن پرچـم می‌توانست تداعی‌ گر‌ همان خراسانی باشد که محل خروج‌ پرچم‌های سیاه است. پس‌ از‌ افراشته شدن این پرچم درشهرهای‌ مختلف‌ مبلغین بـابی از مـردم مـی‌خواستند به سوی این پرچم حرکت کرده و به هـر‌ صـورت‌ ممکن خود را به آن‌ برسانند‌ ماجرای‌ برافراشته شدن پرچم‌های‌ سیاه‌ بهائیان توسط یکی از‌ نویسندگان‌ بهایی این چنین گزارش شـده اسـت: "جـناب قدوس به هیچ یک از اصحاب اجازه‌ نمی‌دادند‌ که در ساری بـمانند و به هر‌ یک‌ از اصحاب‌ امر‌ می‌کردند‌ که در ظل علم‌ سیاه جناب ملاحسین درآیند این علم سیاه همان‌ بود که حضرت رسول ص درباره آن‌ خطاب‌ به‌ مسلمین‌ فـرموده‌اند‌: هـر وقت دیدید‌ علم‌های‌ سیاه از طرف خراسان مرتفع شد بشتابید اگرچه با سینه روی برف هم شده بـروید تـا‌ در‌ ظـل‌ آن درایید زیرا علم سیاه که از‌ خراسان‌ برافراشته‌ می‌شود‌ مبشر‌ به‌ ظهور مـهدی اسـت .ایـن علم سیاه به امر حضرت باب به وسیله جناب ملا حسین به اسم قـدوس مـرتفع شـد."[3] البته روشن است که میان استناد بهائیان‌ به احادیث و روایات سود و استناد ابومسلم خـراسانی بـه همین احادیث تفاوت بسیاری وجود دارد اما هر دو در اصل مصداق تراشی و سوء استفاده از نـشانه‌های ظـهور بـا یکدیگر مشابهت دارند. بیشتر بخوانیم: نشانه‏‌های ظهور، مفاهیم و اصطلاحات تشخیص و تطبیق نشانه‌های ظهور نشانه دوم: خروج سفیانی یکی دیگر از نشانه‌های مهم ظهور که هم در احادیث شیعه از آن سخن‌ گفته‌ شده و هم در روایات اهل‌سنت‌، سـفیانی‌ اسـت. تفصیل جزئیات مربوط به این نشانه را باید در جای خود پی گرفت. آنچه در اینجا می‌اید اشاره‌ای است به کسانی که در‌ طول‌ تاریخ خود را سفیانی‌ خوانده‌اند‌. ابومحمد زیاد بن عبدالله: وی از نوادگان یـزید بـن معاویه بود. هنگامی که عبدالله بن علی عباسی برای تصفیه شام از امویان به این منطقه رفت ابومحمد زیاد‌ بن‌ عبدالله سفیانی به طمع حکومت و ادعای این‌که او سفیانی موعود اسـت و دولت امـوی را برمی گرداند از مردم بیعت گرفت.[4] یـکی از‌ حـوادثی‌ که‌ به حسب برخی روایات پیش از ظهور اتفاق می‌افتد قیام گروهی از اهل مشرق است. این گروه انگیزه‌های حقی دارنـد و قـیامشان‌ قـرین‌ پیروزی‌ خواهد بود ابـوحرب: یکی از شورش‌هایی که در اواخر حکومت معتصم(227ق) رخ داد قیام ابوحرب یمانی معروف به مـبرقع اسـت در نـام و نسب او ارتباطی باسفیانی‌ وجود‌ ندارد اما طبری می‌گوید: او ادعا می‌کرد اموی است و کسانی کـه دعـوتش را اجـابت کردند گفتند او سفیانی است.[5] نشانه سوم: قیام اهل مشرق یـکی از‌ حـوادثی‌ که‌ به حسب برخی روایات پیش از ظهور اتفاق می‌افتد قیام گروهی از اهل مشرق است. این گروه انگیزه‌های حقی دارنـد و قـیامشان‌ قـرین‌ پیروزی‌ خواهد بود، از امام باقر در این باره‌ چنین‌ روایت شـده است: گوئى مى‏‌بینم كه قومى در مشرق خروج كرده‌‏اند و خواستار حقّ‏ند ولى به ایشان داده نمى‏‌شود، باز‌ خواستار‌ آن‌ مى‌‏شوند و به آنـان داده نـمى‏‌شود، پس چـون چنین مى‏‌بینند شمشیرهاى‌ خود را بر گردن خویش مى‌‏افكنند (آماده كارزار مى‌‏شوند) پس آنـچه مـى‌‏طلبند به ایشان بدهند ولى ایشان از‌ پذیرفتن‌ آن‌ خوددارى مى‌‏كنند تا اینكه قیام نمایند و آن را به كسى باز‌ نـدهند‌ مـگر بـه صاحب شما، كشتگانشان شهیدند، بدانید اگر من خود آن را در مى‏‌یافتم حتماً خود‌ را‌ بـراى‌ صـاحب ایـن امر نگاه مى‏‌داشتم». در این باره که مقصود از اهل‌ مشرق‌ در‌ این روایت کیست قضاوت‌های مـتفاوتی شـده و ایـن روایات بر مصادیق متعددی تطبیق داده شده‌ است‌. در‌ ادامه به برخی از این مصادیق اشاره مـی‌شود: سـلسله صفویه: اولین تطبیق این روایت‌ از‌ سوی علامه مجلسی انجام پذیرفته است. ایشان بـر ایـن عـقیده بودند که روایت‌ مورد‌ نظر‌ ناظر به سلسله صفویه است وی در این باره چنین مـی‌نویسد: "بر صاحبان‌ بصیرت‌ ظاهر است که از جانب مشرق کسی‌ که‌ دین‌ حـق را طـلب نمود و مردم را به دین‌ حق‌ دعوت کرد و پادشـاهی یـافت، بـه غیر سلسله علیّه صفویّه ـ خلّد الله ملکهم ـ نـبود‌. و در‌ ایـن حیث شریف شیعیان خصوصا انصار و اعوان‌ این‌ دولت را توامان بشارت‌هاست که‌ بر‌ عاقل پوشـیده نـیست."[6] نهضت مشروطه: دومین مصداقی که بـرای روایت پیش گفته بـرشمرده‌ شـده‌ نهضت مشروطه است ناظم الاسـلام‌ کـرمانی‌ از‌ نویسندگان دوره مشروطه‌ در‌ این باره چنین نوشته‌ است‌: "یکی از علائم قریب به ظهور حـضرت صـاحب‌الامر مشروطه شدن ایران است، چـه در‌ اخـبار‌ لوازم مـشروطه را به طریق کـنایه‌ و اشـاره‌ بیان فرموده‌اند‌ و هم‌ کـیفیت‌ گـرفتن آن را... بالجمله‌ این علامت واقع شده، چه در سال ۱۳۲۶ که محمدعلی شاه مشروطه را بر داشت‌ و تـوپ‌ بـه مجلس بست پس از مدتی‌ مردم‌ در‌ مقام‌ اسـترداد‌ حـق برآمدند و از آذربایجان و جاهای دیگر نیز مطالبه کردند به آن‌ها‌ ندادند‌. پس‌ از چندی باز در مقام مـطالبه بـرآمدند‌. باز‌ به‌ آن‌ها‌ ندادند‌ تا‌ آنـکه اکـثر بـلدان بـلوا کـردند. در تبریز و اصفهان و رشـت و قـزوین مخالفت آغاز کردند.... اما لوازم مترتبه بر مشروطه در طی علائم ظهور خواهد آمد ان‌شاءالله تعالی."* ادامه دارد... پی نوشت‌ها: [1] مسند احمد‌ حـنبل‌، ج5، ص277 [2] أخبار الدولة العـباسیة ص286 – 288. [3] تـلخیص‌ تـاریخ نبیل ص346 [4]تاریخ طبری ج7ص444،445 [5]تاریخ طبری ج9ص116و118 [6]مهدیان‌ دروغین‌ ص158 *این متن خلاصه ای است از مقاله "تطبیق نشانه‌های ظهور در گذر تاریخ" به قلم نصرت الله آیتی که در شماره 38 مجله "مشرق موعود" منتشر شده است.
لینک ثابت
حکومت مهدوی امام صادق(علیه السلام) فرمودند: در صاحب این امر که صاحب قیام باشد روش‌ها و سنت‌های انبیاء سلف وجود دارد. سنتی از حضرت موسی(علیه السلام) و حضرت عیسی(علیه السلام) و حضرت یوسف(علیه السلام) و حضرت محمد(صلی الله و علیه وآله) در وجود نازنین حضرت حجت وجود دارد. شباهت او به موسی ابن عمران، ترسان بودن امام است. امام زمان(عج) در یک زندگی همراه با خوف هستند. شباهت به جناب عيسی همانی است که راجع به عيسی می‌گويند. مسيحيت راجع به عيسی مي‌گويند که عيسی در حاليکه زنده است کشته شده است و به صليب آويخته شده است. در روايت آمده است غيبت امام آنقدر طول می‌کشد که شيعيان او يعنی پيروان او و متوليان ولايت او مردد می‌شوند و می‌گويند اگر امام زمان(عج) بود می‌آمد. عده‌ای پا را از این هم فراتر می‌گذارند و می‌گویند مهدی درگذشته است... سنت و روش و شباهت ایشان به جناب یوسف، پوشش او است که خداوند بین او و مردم حجابی را قرارداد که مردم او را می دیدند ولی او را نمی شناختند، همین خصلت در وجود امام زمان(عج) است. او را می‌بینیم ولی او را نمی‌شناسیم. سنت او از محمد(صلی الله و علیه وآله) آن است كه به روش هدايت او ، هدايت كرده و به سيره او عمل مى كند. امام، اسلام جدیدی را ایجاد می‌کند راوی می‌گوید: "از امام صادق (علیه السلام) در مورد روش حضرت مهدی سوال کردم که او چه روشی را در رهبری دارند. حضرت فرمود: همان کاری را می‌کندکه پیغمبر کرد. پیغمبر دوران قبل از خودش را باطل کرد که دوران قبل از خودش جاهلیت بود. امام هم دوران جاهلیت را باطل می‌کند و یک اسلام جدیدی را ایجاد می‌کند." از زمان غیبت تا زمان ظهور، اسلام چه استحاله‌ای پیدا می‌کند که وقتی روش امام ما، روش پیغمبر است می‌گویند دین جدید آورده است. پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) چه کاری کرده‌اند که ما در دوران غیبت آن را ترک می‌کنیم و امام زمان(عج) که می‌آیند همان را احیا می‌کنند و مردم می‌گویند این یک دین جدید است در حالیکه " امام صادق(علیه السلام) فرمودند: حلال حضرت محمد(صلی الله و علیه وآله) حلال است تا روز قیامت، حرام حضرت محمد(صلی الله و علیه وآله)، حرام است تا روز قیامت" اخلاق‌مداری در سیره حکومتی امام زمان(ع) سیره پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) در رهبری امت، اخلاق است. شما در هیچ یک از سنوات بیست و سه ساله رسالت پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) حتی اقامه یک استدلال از ناحیه پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) را برای جمع کردن مردم نمی‌بینید. آنچه را که می‌بینید ارتکاب به رفتارهای اخلاقی است. امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: هر گاهی که امام زمان(عج) تشریف بیاورند سیره او سیره رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) است. یعنی اخلاق را احیا می‌‌کنند. وقتی اخلاق را احیا می‌کنند مردم می‌گویند یک دین جدید آورده است. چقدر پول، مشکل تو را حل می‌کند؟ رفتارهای اخلاقی دو ملاک دارد: 1. رفتارهای اخلاقی همواره مطابق با اطاعت خدا هستند. پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) در اوایل بعثتشان سراغ قبیله‌ای به نام قبیله بنی عامر رفتند تا تبلیغ دین بکنند. رئیس قبیله گفت: چه می‌گویی؟ حرف تو چیست؟ فرمود: من فرستاده خدا هستم. گفت: چه کاری می‌خواهی بکنی؟ حضرت رسالتش را بیان کرد که هدف من توحید است. هدف من اجتناب از شرک و بت‌پرستی است. هدف من احیای اخلاق است و همه را بیان کرد. گفت: ما قبیله بنی عامر از نظر جمعیت زیاد و آدم‌های بسیار شجاعی هستیم. ما به تو کمک می‌‌کنیم. تو را بر تمام عرب مسلط می‌کنیم. اما شرط داریم. حضرت فرمود: شرطش چیست؟ گفت: بعد از اینکه تو مسلط شدی و عمرت پایان یافت، جانشینی و حکومت به ما برسد. حضرت فرمود: کار حکومت دست من نیست. گفت: دست کیست؟ فرمود: دست خدا است. گفت: خدا به چه کسی سپرده است؟ فرمود: به علی ابن ابی طالب. گفت: علی کیست؟ فرمود: پسر عموی من است. گفت: ما سینه‌هایمان ستبر بکنیم در مقابل دشمن، بعد هم حکومت را به علی بدهی؟ ما نیستیم. فرمود: نباشید. دیپلماسی امروز اگر بود چه می‌گفت؟ می‌گفت: تو قبول می‌کردی. وقتی که زمان مرگت فرا می‌رسید دبه می‌کردی. این دیپلماسی امروز است. ولی پیغمبر برای آمدن به دینش اینطور رفتار نکرد. 2. رفتارهای اخلاقی، ضامن حفظ کرامت انسان‌ها است. شخصی از ایران در مدینه شرفیاب محضر حضرت رضا شد. عده‌ای هم در جلسه بودند. گفت: من در شهرم پولدار هستم. الان پولم تمام شده است. حضرت فرمودند: بنشین. چون رفتار اخلاقی، حفظ کرامت انسانی است. خلوت شد و سه چهار نفر ماندند. حضرت فرمود: چقدر پول، مشکل تو را حل می‌کند؟ عرض کرد: دویست دینار مشکل من را حل می‌کند. حضرت به اندرونی رفتند. یک کیسه دویست دیناری را آوردند. لای در را باز کردند و به آن شخص دادند. بعد فرمودند: برو که دیگر چشمت به چشم من نیفتد. او رفت. آن دو سه نفری که آنجا بودند پرسیدند: چرا اینطور به او پول دادید؟ فرمود: نمی‌خواستم خِفّت خواستن را در چشم او ببینم. کسی که دستش را دراز می‌کند و می‌گوید به من کمک کن خودش را خفیف کرده است. هر کاری را خواستید انجام بدهید باید این دو خصیصه را داشته باشد. این همان چیزی است که امام زمان(عج) می‌خواهد انجام بدهد. یک روش مدیریتی است. ما به عنوان افرادی که منتظر ایشان هستیم باید باری از دوش او برداریم و غمی از دلش بزداییم و به سیره‌ای که می‌خواهد احیا کند، ملتزم باشیم.
لینک ثابت
تحلیل و بررسى برخورد یهودیان با پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) که در قرآن کریم نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است، بسیار درس آموز بوده و مى‌ تواند ما را با شیوه‌هاى تبلیغاتى آن‌ها که حتى امروز هم در بسیارى از رسانه‌هاى نوشتارى، دیدارى و شنیدارى وابسته به یهود، در برخورد با جهان اسلام مورد استفاده قرار مى‌ گیرد آشنا سازد. با توجه به آنچه گفته شد، در این مقاله پس از بررسى علت هجرت یهود به جزیرهالعرب و تحلیل این موضوع که یهودیان چگونه پس از سال‌ها انتظار بعثت بر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به انکار او پرداختند، شیوه‌هاى برخورد یهودیان جزیرهالعرب با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان تبیین شده است. منتظران فرج هجرت یهود به جزیره العرب درباره پیشینه و علت کوچ یهودیان به مناطقى از جزیرهالعرب نظرات گوناگونى وجود دارد. ابوالفرج اصفهانى که صفحاتى از کتاب الأغانى خود را به یهودیان و اشعار آنان اختصاص داده، معتقد است حضور یهود در حجاز به دوران حضرت موسى(ع) مربوط است. وى تفصیل این مطلب را این‌گونه آورده است که: ساکنان اولیه حجاز گروهى به نام عمالیق بودند که به مردم ستم مى‌ کردند. موسى(ع) لشکرى از بنى‌ اسرائیل را به جنگ آنان فرستاد و فرمود کسى از آنان را زنده نگذارید. لشکر بنى‌ اسرائیل به حجاز آمده با کشتن همه آنان به پیروزى رسیدند. در این میان تنها فرزند حاکم را به جهت زیبایى‌ اش نکشتند و با خود بردند. چون به شام بازگشتند، موسى(ع) وفات کرده بود و بنى‌ اسرائیل به این لشکریان اعتراض کردند که چرا یک نفر را زنده آورده و از فرمان سرپیچى کرده‌اید. لذا از ورود آنان به وطنشان جلوگیرى کردند. لشکریان که چنین دیدند گفتند به حجاز برمى‌ گردیم و در محل گروهى که با ایشان جنگیدیم سکونت مى‌ کنیم. پس به اطراف یثرب آمدند و در آنجا مسکن گزیدند. آن‌گاه که رومیان بر شام غلبه کرده، بنى‌ اسرائیل را قلع و قمع کردند، بنى‌ نضیر و بنى‌ قریظه و بنى‌ بهدل از شام گریخته، نزد دوستان هم‌کیش خود در حجاز آمدند و در آنجا ساکن شدند(۱) با آن که این داستان در منابع تا حدودى شهرت یافته(۲)سهیلى آن را نپذیرفته و آن را با عمر حضرت موسى(ع) نامتناسب مى‌ داند.(۳)یکى از نویسندگان معاصر نیز با اشاره به این گزارش مى‌ نویسد: تاریخ ورود اولین گروه از یهودیان به حجاز آمیخته با افسانه است. (۴) البته در این گزارش مطالبى هست که مى‌ تواند تردیدى ایجاد کند؛ این که پیامبر خدا بر کشتن همه افراد تأکید کند یا وقتى یک نفر زنده مى‌ ماند مؤمنان بنى‌ اسرائیل اعتراض مى‌ کنند؛ بى‌ شباهت به افسانه نیست. عامل دیگرى که براى مهاجرت یهودیان به جزیره عربى ذکر شده، غلبه رومیان به شام و ویرانى معبد و کشتار آنان است. این موضوع در بخش دوم گزارش ابوالفرج آمده ولى به زمان آن اشاره نشده است. بلاذرى و طبرى مى‌ گویند وقتى بخت النّصر به بیت‌المقدس حمله کرد بنى‌ اسرائیل به حجاز کوچ کرد برخى هم زمان حمله رومیان را سال هفتاد میلادى ذکر کرده‌اند. در منابع اسلامى علت دیگرى براى کوچ یهودیان ذکر شده و آن، آگاهى یهود از ظهور پیامبر آخرالزمان در این نقطه است. ابوبصیر از امام صادق(ع) روایت مى‌ کند: یهود در کتاب‌هاى خود خوانده بودند که محل هجرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) میان دو کوه عیر و احد است. پس در جست‌وجوى این دو کوه راه افتادند تا این که آن‌ها را یافته در کنارش ساکن شدند.(۵) این روایت با توجه به آیه ۸۹ سوره بقره که مى‌ فرماید: یهودیان هنگام درگیرى با عرب وعده پیروزى خود به همراه پیامبر موعود را مى‌ دادند. مى‌ تواند دلیل قابل توجهى براى کوچ یهود به این منطقه باشد. علاوه بر این، آیات زیادى از قرآن به شناخت یهود نسبت به پیامبر اشاره دارد.(۶) انکار پس از انتظار یکى از اقدام‌هاى یهود پس از بعثت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، انکار گفته‌هاى پیشین خود مبنى بر پیشگویى ظهور پیامبر آخرالزمان بود. در این مطلب جاى تردید نیست که قوم یهود، مدتى طولانى پیش از ظهور اسلام، منتظر پیامبرى بودند که نشانه‌هاى آن مطابق فردى بود که در میان قریش به رسالت مبعوث شد لیکن جهودان به دلایلى او را پیامبر موعود خود ندانستند و گفتند کسى که ما مى‌ گفتیم، محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نیست. دلیل اصلى انکار، اسماعیلى بودن حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بود در حالى که یهودیان انتظار پیامبر از نسل اسحاق را داشتند. به دیگر سخن، آنان بر این گمان بودند که پیامبر موعود از بنى‌ اسرائیل خواهد بود در حالى که رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) از قوم عرب ظاهر شد. حسادت یهود ـ که در برخى آیات قرآن هم به آن اشاره شده ـ ناشى از همین موضوع و اصل نژادپرستى آنان است. مورخان هم گفته‌اند: وقتى بحیرا، راهب مسیحى، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را در کودکى شناخت، ابوطالب را از ادامه سفر به شام منع کرد و گفت: او را از یهود برحذر دار چون او عرب است و یهود مى‌ خواهد پیامبر موعود از بنى‌ اسرائیل باشد و به او حسادت مى‌ کند.(۷) گزارش‌هاى دیگرى از نقشه ترور پیامبر در کودکى یا نوجوانى به دست یهودیان هست که چندان نمى‌ توان به آن‌ها اعتماد کرد، چون در این روایت‌ها مطالبى هست که به افسانه بیشتر شباهت دارد.(۸) از انکار و مقابله یهودیان نسبت به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، پیش از هجرت گزارشى در دست نیست. به نظر مى‌ رسد تا زمانى که آن حضرت در مکه بوده و یهود مدینه رقیبى نداشتند رد و اثباتى از سوى آنان نسبت به رسالت ایشان وجود نداشته است. اما هنگامى که اسلام به مدینه آمد و یهودیان موقعیت خود را در خطر دیدند و از طرفى بناى پیروى از پیامبر خدا را نداشتند، دست به اقدام‌هاى تخریبى و سپس نظامى زدند. ابن‌اسحاق آغاز دشمنى اسلام از قبایل یهودى و یهودیان انصار را نام برده است.(۹) با آن که قوم یهود به خصوص علماى آنان، پیامبر آخرالزمان را همچون فرزندان خود مى‌ شناختند.(۱۰) و از صفات و نشانه‌هاى او آگاه بودند، آن حضرت را انکار کردند و گفتند او کسى نیست که ما در انتظارش بوده‌ایم. گزارش‌هاى زیر که در منابع تاریخى و تفسیرى آمده است نشان این مطلب است که جهودان تصمیم داشتند از پیروى رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) سر باز زنند و از طرفى گفته‌هاى قبلى خود را به گونه‌اى توجیه کنند: ۱٫ ابن اسحاق از صفیه دختر حُیى بن اخطب که پس از نبرد خیبر به اسارت در آمد و با پیامبر ازدواج کرد، روایت کرده است که: وقتى رسول خدا به مدینه هجرت کرد و در قبا مسکن گزید پدر و عمویم سپیده‌دم یک روز نزد آن حضرت رفتند و غروب روز بعد، با خستگى زیادى برگشتند. طبق معمول به سوى آنان دویدم ولى به من، که از فرزندان دیگر خود بیشتر دوستم مى‌ داشتند، توجهى نکردند، چون در اندوه بزرگى فرو رفته بودند. عمویم ابویاسر به پدرم گفت: آیا او [رسول خدا] همان است [که ما انتظارش را مى‌ کشیدیم]؟ پدرم گفت: آرى،‌ به خدا قسم. عمویم گفت آیا او را شناختى و تطبیق کردی؟ گفت: آرى، ابویاسر گفت پس چه خواهى کرد و در دلت چه مى‌ گذرد؟ پدرم گفت: به خدا قسم تا زنده باشم با او دشمنى خواهم کرد.(۱۱) ابن اسحاق در جاى دیگرى گفته است: حیى و برادرش ابویاسر حسودترین یهودیان نسبت به عرب بودند، چون خداوند پیامبر را از میان این گروه برگزید. این دو نفر تا آنجا که مى‌ توانستند براى دور کردن مردم از اسلام تلاش مى‌ کردند. آیه ۱۰۹ سوره بقره(۱۲)هم درباره آنان نازل شد.(۱۳) ۲٫ مورخان و مفسران به نقل از ابن عباس آورده‌اند که یهود، پیش از اسلام به اوس و خزرج مى‌ گفتند به واسطه پیامبر بر شما غلبه خواهیم کرد.(۱۴) اما پس از مبعوث شدن آن حضرت سخن خود را انکار کردند. معاذ بن جبل و بشر بن براء به آنان گفتند تقوا پیشه کنید و اسلام آورید چون خود شما در زمانى که ما مشرک بودیم محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را براى ما وصف مى‌ کردید و مى‌ گفتید مبعوث خواهد شد و به واسطه او بر ما پیروز خواهید شد. سلام بن مشکم یهودى گفت: کسى که از او سخن مى‌ گفتیم محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نیست و چیزى که براى ما شناخته شده باشد، نیاورده است.(۱۵) در اینجا آیه ۸۹ سوره بقره نازل شد که مى‌ فرماید: هنگامى که براى یهودیان کتابى از سوى خدا آمد، آنچه را نزد ایشان بود [پیشگویى‌ هاى تورات] تصدیق کرد. و خود آنان هم به واسطه پیامبر، بر کافران (اوس و خزرج) طلب پیروزى مى‌ کردند. اما به آنچه مى‌ شناختند کفر ورزیدند. پس لعنت خدا بر کافران باد.(۱۶) ۳٫ در گزارش دیگرى از برخى انصار نقل شده است که: آنچه باعث اسلام آوردن ما شد ـ علاوه بر هدایت و رحمت الهى ـ این بود که پیوسته میان ما که مشرک بودیم با یهود اهل کتاب نزاع وجود داشت. وقتى آنان ازما ناراحت مى‌ شدند مى‌ گفتند: به زودى پیامبرى مبعوث خواهد شد و ما همراه او با شما خواهیم جنگید و شما را چون قوم عاد و ارم خواهیم کشت. ما این سخن را فراوان از یهودیان مى‌ شنیدیم؛ اما همین که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برانگیخته شد و ما به او ایمان آوردیم، آنان کافر شدند. پس درباره ما و آنان آیه ۸۹ سوره بقره نازل شد.(۱۷) ۴٫ سلمه بن سلامه انصارى گوید: پیش از اسلام، در همسایگى ما، یکى از یهودیان زندگى مى‌ کرد. روزى در مقابل افراد قبیله ما ایستاد و از قیامت و برانگیخته شدن و محاسبه الهى و بهشت و جهنم سخن گفت. مخاطبان او که مشرک و بت‌پرست بودند و زندگى پس از مرگ را قبول نداشتند از گفته او تعجب کردند و پس از پرسش و پاسخ از او، گفتند نشانه حرف تو چیست؟ یهودى گفت: پیامبرى که در این سرزمین مبعوث مى‌ شود (و به سمت مکه اشاره کرد). گفتند کى مى‌ آید؟ او به من که کوچک‌تر از بقیه بودم اشاره کرد و گفت: اگر این زنده بماند او را درک خواهد کرد. سلمه گوید آن‌گاه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مبعوث شد ما به او ایمان آوردیم و آن یهودى که هنوز زنده بود از روى کینه و حسد ایمان نیاورد. گفتیم واى بر تو! آیا تو نبودى که آن سخنان را مى‌ گفتی؟ گفت بله ولى این، کسى نیست که من مى‌ گفتم.(۱۸) ۵٫ درباره اسلام آوردن برخى از بنى قریظه گفته شده است: اندکى پیش از اسلام، شخصى به نام ابن هیبان از شام نزد این قبیله آمد. مقام او به اندازه‌اى بود که به واسطه او استقسا مى‌ کردند و باران مى‌ بارید. وى پیش از مرگ خود به یهودیان گفت: «آیا مى‌ دانید چرا از سرزمین حاصل‌خیز، به زمین خشک آمدم؟» گفتند خود آگاه‌تری. گفت: «به این جا آمدم تا ظهور پیامبرى را ببینم که زمانش نزدیک است و به این آبادى هجرت مى‌ کند. امید داشتم مبعوث شود و از او پیروى کنم. اکنون زمان او نزدیک است، مبادا دیگران در ایمان آوردن بر شما سبقت جویند…» هنگام نبرد بنى‌ قریظه، سه نفر از خاندان سعیه که کم‌سن بودند به دوستان خود گفتند: «به خدا قسم این همان پیامبر است که ابن‌هیبان مى‌ گفت.» یهودیان گفتند او نیست. این سه نفر گفتند: «چرا به خدا قسم هموست، با همان نشانه ها و صفات.» آن‌گاه از قلعه‌ها پایین آمده اسلام آوردند.(۱۹) علامه جعفر مرتضى با تردید در این خبر مى‌ نویسد: «ابن هیبان پیش از بعثت رسول اکرم یعنى حدود هجده سال پیش از نبرد بنى‌ قریظه برده است و اگر این روایت درست باشد،باید فرزندان سعیه در آن زمان دست کم ده سال داشته باشند تا به اهمیت کلام او پى ببرند. پس سن آنان در هنگام نبرد بنى قریضه نزدیک سى سال خواهد شد و حال آن که در روایت، نوجوان یاد شده‌اند.» ازاشکالى که این محقق کرده گریزى نیست مگر این که تعبیرهاى «فتیه، شباب و احداث» در این گزارش را بر سنین سى تا چهل درست بدانیم. پى‌ نوشت‌: ۱٫ الأغانى،‌ ج۲۲،‌ص۳۴۳٫ ۲٫ سفر خروج، ۱۷/۹؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۰۰؛ الأعلاق النفسیه، ص۶۴؛ وفاء الوفا، ج۱،‌ص۱۵۹٫ ۳٫ الروض الأنف، ج۴، ص۲۹۰٫ ۴٫ محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و الیهود، ص۶۰٫ ۵٫ الروضه من الکافى، ‌ص۳۰۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۱۰؛ در وفاءالوفا، ج۱، ص۱۵۷ و ۱۶۰ نیز گزارشى در این باره آمده است. ۶٫ براى نمونه ر.ک: بقره(۲) آیه ۱۴۶، انعام(۶) آیه ۲۰ و اعراف (۷) آیه ۱۵۷٫ ۷٫ الطبقات الکبرى، ج۱، ص۱۲۳٫ البته این در صورتى است که اصل داستان بحیرا را بپذیریم اما برخى از محققان، این داستان را نادرست مى‌ دانند. «نقد و بررسى منابع سیره نبوى، ص۳۱۳». ۸٫ الطبقات الکبرى، ج۱، ص۹۱و ۱۲۳٫ ۹٫ سیره ابن هشام، ج۱، ص۵۱۳٫ ۱۰٫ در دو آیه از قرآن این جمله تکرار شده است که «اهل کتاب، پیامبر را همچون فرزندان خود مى‌ شناسند» یعنى با توجه به پیشگویى‌ هاى کتب پیشین، خصوصیات آن حضرت براى آنان به خوبى روشن است «آیه ۱۴۶ بقره و ۲۰ انعام». ۱۱٫ سیره ابن هشام، ‌ج۱، ص۵۱۹٫ ۱۲٫ ودّ کثیر من أهل الکتب لو یردّونکم من بعد إیمانکم کفّاراً حسداً من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحقّ؛ بسیارى از اهل کتاب از روى حسادتى که دارند دوست دارند شما را از ایمان به کفر بازگردانند با آنکه حق برایشان روشن است. ۱۳٫ سیره ابن هشام، ج۱، ص۵۴۸؛ مجمع‌البیان، ص۳۵۳؛ التفسیر الکبیر، ج۱، ص۶۴۶٫ ۱۴٫ سیوطى نقل کرده که یهودیان این گونه دعا مى‌ کردند: خدایا تو را به حق محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) برى که به ما وعده داده‌اى در آخرالزمان براى ما بفرستى ما را بر این گروه پیروز کن «درالمنثور، ج۱، ص۱۹۶». ۱۵٫ همین شخص، بارها به رسالت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراف کرده است، براى نمونه به المغازى، ج۱، ص۳۶۸ مراجعه شود. ۱۶٫ و لمّا جاء هم کتب من عند الله مصدق لما معهم و کانوا من قبل یستفتحون على الّذین کفروا فلمّا جاءهم ما عرفوا کفروا به فلعنه الله على الکافرین. «سیره ابن هشام، ج۱، ص۵۴۷؛ التبیان، ج۱، ص۳۶۵؛ درالمنثور، ج۱، ص۱۹۶». ۱۷٫ سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۱۱؛ جامع البیان، ج۱، ص۵۷۸٫ ۱۸٫ سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۱۲؛ مسند احمد ج۳، ص۴۶۷؛ درالمنثور، ج۱، ص۱۹۷٫ ۱۹٫ سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۱۳. منبع: ماهنامه موعود شماره ۶۸/مصطفى صادقى
لینک ثابت
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 24 صفحه بعد

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم