پایتخت حکومت امام زمان(عج) کجاست؟

ظہور امام (عج) اور ہمارے اعمال 3

از جمله سوالاتی که ممکن است در باب مهدویت مطرح گردد این است که پس از ظهور پایگاه اصلی فعالیّت‏ها و مرکز فرمانروایی امام زمان علیه السلام کجا خواهد بود؟

 

کوفه پایتخت حکومت جهانی

در پاسخ به این پرسش باید گفت: از مجموع روایات چنین فهمیده می‏شود که شهر کوفه پایگاه اصلی فعالیّت‏ها و مرکز فرمانروایی امام زمان (علیه السلام) است. روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

ابوبصیر می‏گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ای ابا محمد! گویا می‏بینم که قائم آل محمد با خانواده‏اش در مسجد سهله فرود آمده است». گفتم: آیا خانه او مسجد سهله است؟ فرمود: «آری؛ همان‏جا که منزلگاه ادریس پیامبر بوده است و هیچ پیامبری برانگیخته نشده، مگر آن‏که در آن مسجد نماز گزارده است. کسی که در آن اقامت کند، مانند کسی است که در خیمه رسول‏خدا (صلی الله علیه) بوده است. هیچ مرد و زن مۆمنی نیست، مگر آن‏که دلش به‏سوی آن مسجد است. هر شب و روزی که می‏گذرد، فرشتگان الهی به آن مسجد پناه‏می‏برند و خدا را می‏پرستند. ای ابا محمد! اگر من هم نزدیک شما بودم، هیچ نمازی را جز در آن مسجد به‏جا نمی‏آوردم.آن‏گاه که قائم ما قیام کند، خداوند انتقام رسولش و همه ما را از دشمنان خواهد گرفت«. (1).

امام صادق (علیه السلام) از مسجد سهله یاد کرد و فرمود: «آن خانه صاحب ما (حضرت مهدی) است؛ زمانی که با خاندانش در آن‏جا سکونت گزیند». (2).

امام باقر (علیه السلام) می‏فرماید: «مهدی (عج) قیام می‏کند و به سوی کوفه می‏رود و منزلش را آن‏جا قرار می‏دهد». (3). نیز آن حضرت می‏فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند و به کوفه برود، هیچ مۆمنی نیست، مگر آن که در آن شهر در کنار مهدی (عج) سکونت می‏گزیند یا به آن شهر می‏آید». (4). حضرت امیر (علیه السلام) در این باره می‏فرماید: «روزگاری فرا رسد که این‏جا (مسجد کوفه) نمازگاه و مصلای مهدی (عج) گردد». (5).

ائمه نیز در سیاست، فرهنگ و جامعه زمان خود، خود را زیر مجموعه امام می دانستند و امام را در هر زمینه ای محور معرفی می کردند. امام زمان(علیه السلام) نیز به پیروی از امام علی(علیه السلام) پایتخت را در کوفه قرار خواهند داد، امامان بعد از امام علی(علیه السلام) زمینه محور قراردادن کوفه برایشان فراهم نشد که اگر می شد آنها این کار را انجام داده و کوفه را مرکز قرار می دادند

 

ابوبکر حضرمی می‏گوید: به امام باقر (علیه السلام) یا به امام صادق (علیه السلام) گفتم: کدام سرزمین پس از حرم خدا و حرم پیامبرش با فضیلت‏تر است؟ فرمود: «ای ابابکر! سرزمین کوفه که جایگاه پاکی است و در آن مسجد سهله قرار دارد و مسجدی که همه پیامبران در آن نماز خوانده‏اند و از آن‏جا عدالت الهی پدیدار می‏گردد و قائم خداوند و قیام کنندگان پس از او از همان‏جا خواهند بود. آن‏جا جایگاه پیامبران و جانشینان صالح آنان است». (6). محمدبن‏فضیل می‏گوید: قیامت بر پا نمی‏شود تا این که همه مۆمنان در کوفه گردآیند. (7). رسول خدا (صلی الله علیه) می‏فرماید: «حضرت مهدی (عج) نُه یا ده سال حکومت می‏کند و خوشبخت‏ترین مردم نسبت به او مردم کوفه هستند». (8).

ظهور
امام زمان(علیه السلام) پا جای قدم های امیرالمومنین(علیه السلام)می گذارند

امام علی(علیه السلام) افضل همه ائمه هستند و تمام اهل بیت(علیهم السلام) به ایشان در هر کاری اقتدا کرده و حضرت را الگوی خود قرار داده اند. سیره ائمه طاهرین بر این بود که از حریم امام علی(علیه السلام) دفاع کنند و تبلیغ ساحت مقدس ایشان را داشته باشند، در این راستا نیز عملکرد رفتار و سیره خود را براساس امیرالمونین مطابق می نمایند. ائمه نیز در سیاست، فرهنگ و جامعه زمان خود، خود را زیر مجموعه امام می دانستند و امام را در هر زمینه ای محور معرفی می کردند. امام زمان(علیه السلام) نیز به پیروی از امام علی(علیه السلام) پایتخت را در کوفه قرار خواهند داد، امامان بعد از امام علی(علیه السلام) زمینه محور قراردادن کوفه برایشان فراهم نشد که اگر می شد آنها این کار را انجام داده و کوفه را مرکز قرار می دادند. با توجه به اینکه امام زمان(عج) حکومت جهانی تشکیل می دهند. به تبعیت از امام علی(علیه السلام) کوفه را پایتخت خود قرار می دهند. علاوه بر این موقعیت جغرافیایی و منابع انسانی نیز در این امر دخیل است.

 

برتری شهر کوفه بر سایر شهرها

کوفه در تاریخ 12 رجب سال 36ق. با ورود مولای متقیان امیر مۆمنان(علیه السلام) به عنوان پایتخت حکومت علوی درآمد و پس از شهادت آن حضرت، حدود شش ماه، پایتخت حکومت امام حسن مجتبی(علیه السلام) بود و اینک در انتظار ظهور حضرت مهدی(عج) است تا یک بار دیگر تداوم بخش حکومت عدل علوی، بر سریر عدالت تکیه داده، طومار عمر ظالمان را در هم پیچد و حکومت واحد جهانی را براساس عدل و داد بنیان نهد اما اینکه چرا این شهر به چنین سعادتهایی دست یافته و می یابد شاید به دلیل قداست و شرافت ذاتی این سرزمین باشد. چنان که می دانید روایات فراوانی در فضیلت شهر کوفه وارد شده است. رسول اکرم(صلی الله علیه) در یک حدیث طولانی خطاب به امیر مۆمنان(علیه السلام) فرمود:

امام باقر علیه السلام می‏فرماید: هنگامی که قائم ما قیام کند و به کوفه برود، هیچ مۆمنی نیست، مگر آن که در آن شهر در کنار مهدی (عج) سکونت می‏گزیند یا به آن شهر می‏آید

 

خداوند ولایت تو را به آسمانها عرضه نمود. (از میان آسمانها) آسمان هفتم سبقت جست؛ پس آن را با عرش زینت بخشید؛ سپس... از میان شهرها کوفه سبقت جست، پس آن را با وجود تو زینت بخشید.(9)

ساکنان کوفه ای که مرکز حکومت حضرت قرار می گیرد، اهالی سابق آن نیستند بلکه مۆمنانی هستند که از اقصی نقاط جهان به مرکز حکومت حضرت ولی عصر(علیه السلام) می آیند. چنان که حدیث شریف می فرماید:

هنگامی که قائم(عج) وارد کوفه شود، هیچ مۆمنی نمی ماند، جزاینکه در آن جا باشد و یا به سوی آن عزیمت نماید.(10)

و با توجه به آمار انسانها، طول مدت و گستره حکومت آن حضرت به شرق و غرب عالم، گرد آمدن همه مۆمنان در پایتخت حکومت مهدوی، از وسعت، شکوه و عظمت بی نظیر و بیرون از حد تصور شهر کوفه در عصر ظهور حکایت می کند. به طوری که برخی روایات قطر کوفه را در آن زمان 54 میل (در حدود 110 کیلومتر) عنوان کرده اند.(11) بنابراین شهر کوفه به عنوان پایتخت در زمان حکومت امام زمان(علیه السلام) شهری خالص از شیعیان واقعی حضرت بود و در دوران ظهور کانون توجه مسلمانان قرار خواهد گرفت.

 

پی نوشت:

(1). کافی، ج‏3، ص‏495؛ کامل الزیارات، ص‏30؛ راوندی، قصص‏الانبیاء، ص‏80؛ التهذیب، ج‏6، ص‏31؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏583؛ وسائل الشیعه، ج‏3، ص‏524؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏317، 376؛ مستدرک الوسائل، ج‏3، ص‏414.

(2). کافی، ج‏3، ص‏495؛ ارشاد، ص‏362؛ التهذیب، ج‏3، ص‏252؛ طوسی، غیبة، ص‏282؛ وسائل الشیعه، ج‏3، ص‏532؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏331؛ ملاذ الاخیار، ج‏5، ص‏475.

(3). راوندی، قصص‏الانبیاء، ص‏80؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏225.

(4). بحارالانوار، ج‏52، ص‏385؛ طوسی، غیبة، ص‏275 با اندکی تفاوت.

(5). روضة الواعظین، ج‏2، ص‏337؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏452.

(6). کامل الزیارات، ص‏30؛ مستدرک الوسائل، ج‏3، ص‏416.

(7). طوسی، غیبة، ص‏273؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏330.

(8). فضل الکوفه، ص‏25؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏609؛ حلیة الابرار، ج‏2، ص‏719؛ اعیان الشیعه، ج‏2، ص‏51.

(9) محمدباقرمجلسی، بحارالأنوار، ج27، ص262

(10)شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص455.

(11).بحارالأنوار، ج53، ص12.

لینک ثابت

حکومت جهانی چه نسبتی با آخر الزمان دارد؟

امام زمان

حکومت و دولت حضرت مهدی(علیه السلام)، فراگیر و جهانی خواهد بود و قدرت و سلطه او از شرق تا غرب دنیا را فرا خواهد گرفت؛ چنان که محدث نوری می‏نویسد: «از صفات و ویژگی‏های مهدی(علیه السلام)، فرا گرفتن سلطنت آن حضرت تمام روی زمین را از شرق تا غرب، برّ و بحر، معموره و خراب و کوه و دشت است. نماند جایی که حکمش جاری و امرش نافذ شود و اخبار در این معنا متواتر است». آری مهم‏ترین ویژگی حکومت جهانی حضرت مهدی، قرار گرفتن جهان تحت یک مدیریت واحد و کارآمد است؛ به طوری که خود رأیی‏ها، مقام پرستی‏ها و خود محوری‏ها از بین خواهد رفت و همه بر اطاعت از یک حاکم مقتدر جهانی، اتفاق خواهند داشت. با توجه به بعضی از روایات، به دست می‏آید که جهان در آن زمان به 313 بخش تقسیم شده و آن حضرت، 313 تن از یاران نزدیک خود را بر آنها حاکم خواهد ساخت.

در این میان گاه موضوعی ذهن آدمی را به خود مشغول می دارد و آن این است که چرا حکومت عدل جهانی در پایان تاریخ و آخرالزمان اجرا می‏گردد؟ آیا این امر اتفاقی است یا اینکه وجه و دلیلی دارد؟ می‏گوییم: تکامل فرد و در نتیجه ایجاد مجتمع کامل و نیز دولت و حکومت عدل در جامعه با دو عامل اساسی تحقق‏پذیر است:

1 - عامل خارجی: به این معنا که هر فرد از افراد جامعه، معنای عدل و کمالی را که هدف خلقت در اوست بداند و نیز راهی را برای رسیدن به آن بیابد، و از آنجا که فهم بشر قاصر از درک این امور است لذا بشر در طول تاریخ محتاج به انبیا برای هدایت و رسیدن به اهداف خود بوده است.

2 - عامل داخلی: که همان شعور بشر به این مسئولیّت و هدف بزرگ است. لذا برای رسیدن به هدف، تحقق این عامل داخلی در وجود انسان لازم است. این شعور به مسئولیّت تحقق نمی‏یابد مگر به اینکه:

الف. عقل، اهمیّت اطاعت خداوند و خضوع و خشوع نسبت به او را درک کند.

ب. بداند که اطاعت خدا ضامن حقیقی برای سعادت خود و جامعه و ایجاد عدل مطلق در جامعه خواهد بود.

ج. حقیقت عدل و قسط و آثار و برکات آن را بداند.

حضرت علی‏علیه السلام می‏فرماید: « این مردم از من ملول شده‏اند و من هم از آنها ملول هستم»، سپس در حقّ آنها نفرینی کرده، فرمود: «خدایا مرا از اینها بگیر. حکومت عدل بایستی با رضایت خلق برقرار شود، و آن وقتی است که بشر خواستار آن باشد. بشر وقتی خواستار حکومت عدل می‏شود که خوی حیوانی تحت فرمان خوی انسانی او قرار گیرد»

 

این عامل داخلی با انواعش از چند طریق قابل پیاده شدن است:

1 - اینکه این ایمان و اخلاص در افراد جامعه به صورت معجزه تحقق یابد.

این احتمال با قانون معجزات منافات دارد، زیرا معجزه طریق انحصاری است، در حالی که برای رسیدن به نتیجه و هدف راه‏های دیگر غیر از طریق معجزه وجود دارد. و نیز با اختیار انسان - که کمال او در گرو آن است - منافات دارد.

2 - بشر بدون جبر و با تجربه و ارشاد به سطحی عالی از فهم و شعور برسد تا بتواند آن هدف عالی را با رهبری الهی پیاده کند.

با ملاحظه حالات و خصوصیات بشر پی می‏بریم که هنوز انسان به آن سطح عالی از فهم و شعور برای رسیدن به این هدف کامل نرسیده است، زیرا بشر از ابتدای خلقت، دو شرط اساسی از شرایط تطبیق عدل کامل را نداشته است:

الف. شناخت عدل به صورت کامل.

ب. آمادگی برای فداکاری در راه تطبیق و پیاده کردن عدالت بعد از شناخت آن.

اگر بر فرض، بشر شرط اوّل را دارا باشد، هنوز آمادگی کامل برای شرط دوّم را پیدا نکرده است. و لذا حتی در عصر صحابه رسول اکرم که آن را بهترین عصر می‏دانند آن حضرت مشکلاتی با صحابه در زمینه فداکاری آنان در راه اسلام داشته است.

خداوند متعال در اعتراض به جماعتی از صحابه می‏فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَی الأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الآخِرَةِ فَما مَتاعُ الحَیاةِ الدُّنْیا فِی الآخِرَةِ إِلّا قَلِیلٌ؛ (1) «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! چرا هنگامی که به شما گفته می‏شود: به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید بر زمین سنگینی می‏کنید [و سستی به خرج می‏دهید] ؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده‏اید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست.

حال به این نتیجه می‏رسیم که بشر تاکنون به شروط اساسی برای تشکیل حکومت جهانی دست نیافته و زمینه را برای ظهور فراهم نساخته است. سید رضا صدررحمه الله می‏گوید: «روزی خواهد رسید که بشر قابلیت پیدا کند که دادگستری توانا و بینا بر او حکومت کند و قابلیّت پیدا کردن بشر برای چنین حکومت عبارت است از تکامل او. بشر تکامل نیافته شایستگی و لیاقت حکومت عدل را ندارد و آن را نمی‏پذیرد، و اگر با جبر و زور بر او تحمیل شود نقض غرض خواهد بود. جبر و زور ظلم است و ظلم نردبان عدل نخواهد بود. عدلی که به وسیله ظلم برقرار شود عدل نیست، هر چند نام عدل بر آن گذارند. بشر تکامل نیافته حاکم عدل را نمی‏پسندد و دوست می‏دارد که او برکنار شود. حضرت علی‏علیه السلام می‏فرماید: »این مردم از من ملول شده‏اند و من هم از آنها ملول هستم«، سپس در حقّ آنها نفرینی کرده، فرمود: «خدایا مرا از اینها بگیر.» حکومت عدل بایستی با رضایت خلق برقرار شود، و آن وقتی است که بشر خواستار آن باشد. بشر وقتی خواستار حکومت عدل می‏شود که خوی حیوانی تحت فرمان خوی انسانی او قرار گیرد». (2).

در روایات نیز به جهتی دیگر اشاره شده است.

امام باقرعلیه السلام فرمود: «دولتنا آخر الدول ولن یبقی أهل البیت لهم دولة إلّا ملکوا قبلنا لئلّا یقولوا إذا رأوا سیرتنا إذا ملکنا سرنا مثل سیرة هۆلآء وهو قول اللَّه عزّوجلّ: وَالعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ »؛ (3) «دولت و حکومت ما آخرین دولت‏ها و حکومت‏هاست. حکومت برای هیچ اهل بیتی باقی نمی‏ماند مگر اینکه قبل از ما به حکومت رسیده و آن را به نهایت رسانده است، به جهت آنکه هر گاه سیره ما را در حکومت مشاهده کردند نگویند: اگر ما نیز مالک و عهده‏دار حکومت بودیم این چنین حکومت می‏کردیم. اشاره به این معناست قول خداوند متعال که می‏فرماید: (و عاقبت برای پرهیزگاران است).»

 

پی نوشت:

(1). سوره توبه، آیه 38.

(2). راه مهدی‏علیه السلام، ص 54.

(3). الغیبة، طوسی، ص 472؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 332، ح 58.

لینک ثابت

شمشیر و اسب در مقابل تکنولوژی امروز؟!

ظهور

 

ظهور منجی و برقراری حکومتی واحد در سراسر گیتی بر اساس عدالت در همه جنبه های وجودی انسان، به معنای واقعی کلمه از جمله باورهایی است که بیشتر مکاتب دینی و فکری دنیا در آن مشترکند. در این میان اسلام به عنوان مترقی ترین مکتب انسان ساز به نحوی جامع، با ارائه ایدئولوژی منسجم به این بحث پرداخته است. از این رو بر مسلمانان است تا پیوسته با تبیین زوایای مختلف این بحث، آن را زنده نگهدارند.

در حالی که اطلاعات ما از این موضوع خصوصا جزئیات آن، منحصر در اخباری است که ائمه در برهه ای خاص از زمان بیان داشته اند و طبیعی است که مفاهیم مورد نظر خود را باید در غالب الفاظی قابل فهم برای مخاطبان ارائه می کرده اند؛ و از طرفی باتوجه به گذرا بودن زمان و سیر تکاملی آن؛ مصادیق الفاظ تغییر یافته اند؛ این تغییر باعث شده است که عده ای تعابیر اولیه را نپذیرند و آنها را دست مایه ای برای مخدوش کردن اصل موضوع بدانند. یکی از این موارد سلاح امام زمان است.

 

مفهوم شمشیر

سۆال این است که این همه تعبیرات مربوط به «قیام به شمشیر» در مورد مهدى(علیه السلام) چه مفهومى دارد؟ و مقابله آن با سلاح های مدرن چگونه امکان پذیر است؟

امّا حقیقت این است كه «شمشیر» همیشه كنایه از قدرت و نیروى نظامى بوده و هست همانگونه كه «قلم» كنایه از علم و فرهنگ است. شك نیست كه حتّى در میدان جنگهاى سنّتى پیشین سلاح هاى مختلفى جز شمشیر به كار مى رفته، همچون تیر و نیزه و خنجر، ولى همواره مى گویند اگر در برابر فلان موضوع سر تسلیم فرود نیارید «حواله شما با شمشیر است» یا گفته مى شد «به زور شمشیر حقّ خود را مى گیریم». ضرب المثل هاى زیادى امروزه در این زمینه در دست است; مى گویند: «فلان كس شمشیر را از رو بسته!» یعنى، آشكارا قدرت نمائى مى كند.» در تمام این تعبیرات شمشیر كنایه از قدرت و مبارزه است; در روایات اسلامى نیز مى خوانیم: الجنّة تحت ظلال السّیوف; بهشت در سایه شمشیرهاست. همه اینها اشاره به جهاد و جانبازى و استفاده از قدرت است; و این گونه تعبیرات سمبولیك از «شمشیر» یا «قلم» در زبان هاى مختلف فراوان است.

چون در آن زمان وسایل جنگی منحصر در اسب و شمشیر بوده و هنوز سلاح های جدید کشف نشده بود و چون تصوری از سلاح های جدید، در ذهن مردم نبوده، قیام حضرت این گونه ترسیم شده است

منظور از قیام به شمشیر چیست

از اینجا روشن مى شود كه منظور از قیام مهدى(علیه السلام) به سیف(شمشیر)، همان اتّكاى بر قدرت است; براى اینكه چنین گمان نشود كه این مصلح بزرگ آسمانى به شكل یك معلم، یا یك واعظ و یا راهنماى مسائل اجتماعى ظاهر مى شود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است. بلكه او یك رهبر دورنگر و دور اندیشى است كه نخست از حربه منطق بهره گیرى كافى مى كند، و آنجا كه گفتار حق سودى نبخشد كه در مورد بسیارى از زورگویان و جبّاران سودى هم نخواهد داد، دست به شمشیر مى كند; یعنى، متوسّل به قدرت مى شود و ستمكاران را بر سرجاى خودشان مى نشاند; یا در صورت لزوم، وجود كثیفشان را از سر راه بر مى دارد; و شك نیست كه براى اصلاح گروهى از مردم جز این راهى نیست كه گفته اند: «النّاس لا یقیمهم الاّ السّیف; كار مردم جز با شمشیر راست نشود!» و به تعبیر دیگر، او تنها وظیفه اش روشنگرى و ارائه راه نیست بلكه وظیفه مهمترش ـ علاوه بر این ـ اجراى قوانین الهى و به ثمر رساندن انقلاب تكاملى اسلام، و رساندن به مقصد و ایصال به مطلوب است.

 

امام ابتدا اتمام حجت می کند

گرچه از گفتار بالا این نكته نیز روشن شد، ولى تصریح به آن لازم به نظر مى رسد كه بر خلاف پندار بعضى كوته فكران كه چنین مى پندارند او به هنگام قیامش بى مقدّمه دست به سلاح مى برد و طبق آن افسانه دروغین «آنقدر خون مى ریزد كه خون به ركابش مى رسد!» نخست از طریق رهبرى فكرى و روشنگرى در همه زمینه ها، مى پردازد.

به تعبیر رساى مذهبى «اتمام حجّت» مى كند آنچنان كه هر كس كمترین آمادگى براى پذیرا شدن منطقى آئین حق داشته باشد روشن شود، و تنها كسانى باقى بمانند كه جز از طریق توسّل به زور و خشونت اصلاح پذیر نیستند. به هر حال، او در این روش همانند پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) عمل مى كند، به اضافه این كه در عصر او سطح افكار عمومى بالاتر آمده و توسّل به منطق ضرورت بیشترى دارد همان گونه كه در برابر خشونت روز افزون گردنكشان زورگو، خشونت لازم است.

منظور از قیام مهدى(علیه السلام) به سیف(شمشیر)، همان اتّكاى بر قدرت است; براى اینكه چنین گمان نشود كه این مصلح بزرگ آسمانى به شكل یك معلم، یا یك واعظ و یا راهنماى مسائل اجتماعى ظاهر مى شود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است. بلكه او یك رهبر دورنگر و دور اندیشى است كه نخست از حربه منطق بهره گیرى كافى مى كند، و آنجا كه گفتار حق سودى نبخشد كه در مورد بسیارى از زورگویان و جبّاران سودى هم نخواهد داد، دست به شمشیر مى كند

 

مسلّماً انقلاب او در پاره اى از قسمت ها یك انقلاب خونین خواهد بود، و خون هاى كثیف كالبد جامعه بشرى با تیغ او بیرون خواهد ریخت و در هیچ جامعه فاسدى جز از این راه اصلاحات بنیادى مایه نخواهد گرفت; ولى مفهوم این سخن آن نیست كه او بى حساب خون مى ریزد و بى دلیل مى كشد; درست همانند طبیبى است كه در خون گرفتن از كالبد بیمار نهایت دقّت را به عمل مى آورد!

بنابر این، چون در آن زمان وسایل جنگی منحصر در اسب و شمشیر بوده و هنوز سلاح های جدید کشف نشده بود و چون تصوری از سلاح های جدید، در ذهن مردم نبوده، قیام حضرت این گونه ترسیم شده است.

وانگهی بر اساس آنچه در منابع اسلامی آمده است، اختیارات و امکاناتی که خداوند به امام زمان (عج) داده، منحصر در اسب و شمشیر نیست، تا این شبهه پیش آید که چگونه می شود با چنین امکانات اندکی، با سلاح های پیشرفته امروز مقابله کرد. چنانکه امام صادق علیه السلام می فرمایند: ... یاران مهدی در ساعتی شرق تا غرب را درخواهند نوردید و آهن در آنها اثر نخواهد کرد و البته سلاح آنها از آهن است و نه از جنس این آهن، بطوری که اگر یکی از آنها با شمشیر خود به کوهی بزند، دو نیمه خواهد شد ... (بحار الأنوار ، ج 27 ، ص 43). با قراینی که در روایات آمده است، چه بسا ابزار امروزی، در راستای پیشبرد اهداف حضرت به کار گرفته شود زیرا؛ اراده خداوند بر این امر استوار گشته است، که توسط ایشان حکومت عدل در سراسر گیتی بر پا شود و خداوند کاری را که بخواهد انجام می دهد و اسباب و مسببات، مربوط به امور عادی بشر است.

فرآوری: محمدی

لینک ثابت

خانه امام زمان(عج) کجاست؟

امام زمان

پنهان زیستى حضرت مهدى(علیه السلام) نه تنها چگونگى زندگى آن حضرت را در هاله اى از اسرار فرو برده که بسیارى از موضوعات مربوط به حیات آن حضرت را نیز جزو امور پنهان نظام هستى قرار داده است. یکى از مهم ترین این امور پنهان، محل زندگى آن حضرت در طول غیبت ایشان است. از این رو بسیارى علاقه مندند بدانند که خورشید پنهان در کدامین بخش از این کره خاکى به گذران عمر مى پردازد و به بیان دیگر کدامین قسمت از زمین این منزلت را دارد؟

در این مقاله تلاش شده که به این پرسش پاسخ داده شود.

غیبت صغری

از روایات و قرائن به دست می‏آید که این مدت را حضرت عمدتاً در دو منطقه سپری کرده‏اند: یکی منطقه عراق و دیگر مدینه منوره که البته روایات متعددی بر این مطلب دلالت دارد. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: برای قائم (علیه السلام) دو غیبت است، یکی از آن دو کوتاه و دیگری طولانی. در غیبت نخست کسی جای او را نمی داند، مگر شیعیان خاص او." (بحارالانوار، ج 52، ص 155) به نظر می رسد منظور از شیعیان خاص، نواب اربعه باشند. جمع بین روایات به این صورت است که آن حضرت در مدینه حضور داشته‏اند؛ ولی به خاطر ارتباطی که آن حضرت با نواب خاص داشته‏اند بخشی از عمر خود را در عراق سپری نموده‏اند.

 

دوران غیبت کبری

علامه مجلسی از علی ابن فاضل داستان ورودش به جزیر خضراء را نقل کرده است. گرچه علی بن فاضل در این جزیره موفق به دیدار امام زمان (علیه السلام) نشده است اما وی از ملاقات هایی که با برخی داشته، چنین استنباط کرده است که این جزیره محل سکونت آن حضرت (علیه السلام) است.

یکی از مکان هایی که بنابر روایت امام صادق (علیه السلام) حضرت مهدی (عج) در آنجا حضور پیدا می کنند، صحرای عرفات است. امام زمان (علیه السلام) همه ساله در ایام حج در عرفات حضور پیدا می کنند

 

برخی با استناد به این ماجرا می خواهند بگویند محل سکونت امام زمان (علیه السلام) در همین جزیره است. برخی دیگر پا را فراتر نهاده با منطبق نمودن اوصاف جزیره خضراء که اطراف آن را آب های سفیدی گرفته است بر مثلث برمودا عقیده دارند که این مثلث محل زندگی امام زمان (علیه السلام) است و می گویند: کسی نمی تواند به آن محل برسد، زیرا هر چه قدرت های بزرگ تلاش کرده اند به آن برسند، بی نتیجه بوده است. (جزیر خضراء افسانه یا واقعیت، ص 47)

این نظریه صحیح نیست، زیرا اولا کسی از محل زندگی امام عصر (ارواحناه فداء) اطلاع دقیقی ندارد، ثانیا اصل ماجرای علی بن فاضل به دلیل تناقضاتی که در آن مشاهده می شود، مورد خدشه است و از اصل درستی برخوردار نیست تا چه رسد به انطباق برمودا بر آن جزیره مورد ادعا.

عرفات

یکی از مکان هایی که بنابر روایت امام صادق (علیه السلام) حضرت مهدی (عج) در آنجا حضور پیدا می کنند، صحرای عرفات است. امام زمان (علیه السلام) همه ساله در ایام حج در عرفات حضور پیدا می کنند. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: زمانی فرا می رسد که مردم امام زمان خود را نبینند امام (علیه السلام) ایام حج آنها را می بیند ولی آنها نمی توانند او را ببینند. (کافی، ج 1، ص 337)بسیاری از علما در کربلا، نجف، کوفه، مدینه، مکه، مسجدالحرام و شهرهایی که دارای مکان های مقدس است، امام زمان (علیه السلام) را زیارت کرده اند.

نیاز به تذکر است که در برخی از روایات، محل خاصی را برای اقامت امام مهدی‏(علیه السلام) تعیین نمی‏كنند و جایگاه ایشان را در بیابان‏ها و كوه‏ها، مكان‏های دوردست و محل‏هایی می‏دانند كه هیچ كس از آن آگاهی ندارد. از جمله در روایتی كه از خود آن حضرت نقل شده است، ایشان خطاب به علی بن مهزیار می‏فرماید:

«ای پسر مهزیار! پدرم ابو محمد از من پیمان گرفت كه هرگز با قومی كه خداوند بر آنها خشم گرفته، آنها را لعنت كرده، برای آنها در دنیا و آخرت، بیچارگی رقم خورده و عذابی دردناك در انتظار آنان است، هم‏نشین نباشم و به من دستور داد كه برای اقامت، كوه‏های سخت و سرزمین‏های خشك و دور دست را برگزینم».(كتاب الغیبتï¼» (شیخ طوسی)، ص 161)

همچنین آن حضرت در توقیع شریفی كه خطاب به شیخ مفید صادر شده است، در این زمینه می‏فرماید: «ما براساس آنچه خدای تعالی برای ما و شیعیان مۆمن‏مان مصلحت دیده، تا زمانی كه دولت دنیا از آن فاسقان است، در سرزمین‏های دوردستی كه از جایگاه ستمگران دور است، سكنا گزیده‏ایم، ولی از آنچه بر شما می‏گذرد، آگاهیم و هیچ یك از اخبار شما بر ما پوشیده نمی‏ماند».(الاحتجاج، ج 2، ص 599؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 176)

در روایتی كه از امام صادق‏(علیه السلام) نقل شده است، آن حضرت، جایگاه امام مهدی‏(علیه السلام) را جایی ناشناس معرفی می‏كند كه جز معدود افرادی از آن آگاهی ندارند: «و هیچ‏كس از دوست و بیگانه از جایگاهش آگاهی نمی‏یابد مگر همان خدمت‏گزاری كه به كارهای او می‏رسد»

 

در روایتی كه از امام صادق‏(علیه السلام) نقل شده است، آن حضرت، جایگاه امام مهدی‏(علیه السلام) را جایی ناشناس معرفی می‏كند كه جز معدود افرادی از آن آگاهی ندارند: «و هیچ‏كس از دوست و بیگانه از جایگاهش آگاهی نمی‏یابد مگر همان خدمت‏گزاری كه به كارهای او می‏رسد».(كتاب الغیبتï¼» (نعمانی)، ص 172، ح 5)

این‏گونه روایات گویای آن است كه امام مهدی‏(علیه السلام) بر اساس امر الهی، در مكان‏هایی ناشناخته، دور از دسترس، به دور از شهرها و آبادی‏ها زندگی می‏كند و از محل اقامت آن حضرت آگاه نیست.

 

دوران ظهور

در دوران ظهور، امام عصر (علیه السلام) در مسجد سهله که ده ها هزار پیامبر در آن نماز گزارده اند، اقامت دارند. امام صادق (علیه السلام) به ابوبصیر فرمودند: "ای ابامحمد! گویا آمدن حضرت قائم (عج) به مسجد سهله را می بینم که همراه زن و فرزندان خود در آنجا اقامت می کنند." ابوبصیر می گوید: عرض کردم: آیا مسجد سهله منزل ایشان خواهد بود؟ حضرت فرمودند: آری این مسجد منزل ادریس (علیه السلام) است و خداوند پیامبری مبعوث نکرده مگر آنکه در آنجا نماز خوانده است. هر کس در این مسجد بیتوته کند، مانند آن است که در چادر و خیمه پیامبر (صلی الله علیه) اقامت کرده است. (بحارالانوار، ج 52، ص 317)

کدام نقطه ی این خاک زیر پا ی تو نیست

کدام پاره ی خورشید آشنا ی تو نیست ؟

بگو کدام نسیم شکفته در واد ی است

که ذهنش آینه بندانی از صفا ی تو نیست ؟

لینک ثابت

اولین کسی که دست امام زمان(عج) را می بوسد

 

جبرئیل
اولین ها همیشه مورد توجه عام و خاص بوده اند و این درمورد بیعت با امام زمان نیز صدق می کند و اولین مسئله ای که پس از اعلام ظهور حضرت قائم(علیه السلام) به وجود خواهد آمد مسئله بیعت با ایشان است و این سوال به ذهن متبادر می شود که چه کسی اولین بار با ایشان بیعت خواهد کرد.

اولین بیعت کننده او خواهد بود

از روایات رسیده از جانب معصومین(علیهم السلام) چنین استفاده می شود که اوّلین کسی که با حضرت مهدی(عج) بیعت کرده و به دست مبارک آن جناب بوسه می زند، حضرت جبرئیل امین فرشته مقرّب الهی است. مفضّل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: آنگاه که خداوند به حضرت قائم اجازه خروج دهد، آن حضرت به منبر رود، پس مردم را به سوی خویش دعوت کند و به خداوند سوگندشان دهد و به حق خویش آنها را بخواند و به این که بین ایشان و روش رسول خدا(صلی الله علیه) رفتار کند و به کردار آن حضرت عمل کند.

آنگاه خداوند جبرئیل را می فرستد که نزد او بیاید، جبرئیل در حجر اسماعیل نزد آن حضرت می آید و می گوید: به چه چیز مردم را می خوانی؟ حضرت قائم(علیه السلام) دعوت خود را به او خبر دهد. جبرئیل می گوید: من نخستین کسی هستم که با تو بیعت می نمایم، دست خویش را برای بیعت باز کن، پس دست به دست آن حضرت گذارد و متجاوز از سیصد و ده مرد نزد او بیایند و با او بیعت نمایند و در مکه می ماند تا یارانش به ده هزار نفر برسد، سپس از آنجا به مدینه رهسپار گردد.( مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص1154)

همچنین نقل شده است که حضرت قائم(عج) پشت به حرم (خانه کعبه) می دهد و دست خود را دراز می کند مثل دست موسی ... آنگاه می فرمایند: این دست خداست و از جانب خداست و به امر خدا کشیده شد و این آیه را تلاوت می کند :"ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم، فمن نکث فانما ینکث علی نفسه ...". پس اول کسی که دست آن حضرت را می بوسد جبرئیل است و با آن جناب بیعت می نماید و پشت سر او فرشتگان و نجبای جنّ و نقیبان آن حضرت بیعت می کنند. (اسرار العقائد، ج 2، ص 100)

از روایات رسیده از جانب معصومین(علیهم السلام) چنین استفاده می شود که اوّلین کسی که با حضرت مهدی(عج) بیعت کرده و به دست مبارک آن جناب بوسه می زند، حضرت جبرئیل امین فرشته مقرّب الهی است

حضرت جبرئیل کیست؟

جبرئیل یا جبریل نام همان ملکی است که به پیامبر اسلام (صلی الله علیه) و پیامبران دیگر (علیهم السلام) وحى مى‏آورد. جبرئیل یکی از چهار فرشته ی مقرب است که وظیفه اش ابلاغ وحی به پیامبران بوده و به او روح الامین، روح القدوس و هاتف نیز گویند و از آن جا که از اندیشه های پنهان آدمی باخبر است ناموس هم نامیده می شود. وی از فرشتگان سبزپوش است. این فرشته به صورت روح به حضرت مریم ظاهر شد و با دمیدن در او باعث باروری وی و تولد حضرت عیسی (علیه السلام) گردید، از این رو دم جبرئیل کنایه از دم الهی است. در تاریخ دین یهود، مسیحیت و اسلام از نقش جبرئیل بسیار نقل شده است. جبرئیل حضرت ابراهیم علیه السلام را از آتش نجات داد، حضرت موسی علیه السلام را در مبارزه با فرعون حمایت کرد، فرعونیان را در رود نیل غرق کرد، به حضرت داود علیه السلام ساختن زره آموخت، به حضرت دانیال علیه السلام تعبیر رویا آموخت، حضرت زکریا علیه السلام را به ولادت حضرت یحیی علیه السلام، و قرآن کریم را بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرد. او گاهی به صورت واقعی خود و گاهی به شکل جوانی خوشرو به نام "دحیه کلبی" به حضور پیامبر می رسید. او در شب معراج همسفر پیامبر بود و در منتهای معراج، در سدره المنتهی باز ماند و به پیامبر گفت دیگر اجازه ندارد که پیش رود، و رسول خدا به تنهایی به معراج ادامه داد. بنا بر بعضی روایات، جبرائیل پنجاه بار بر حضرت ابراهیم علیه السلام، چهارصد بار بر موسی علیه السلام، ده بار بر عیسی علیه السلام و بیست و چهار هزار بار بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است.

 

اوصاف جبرئیل در قرآن

در قرآن مجید سه بار به لفظ جبریل و چند بار به لفظ روح ذکر شده است: (نحل/ 102 و شعراء/ 193و تکویر/ 19- 21 و قدر/ 4 و معارج/ 4 و نبأ/ 38 )در قرآن (سوره قدر) براى نشان دادن عظمت جبرئیل، ملائکه همه یک طرف و او به تنهایى در مقابل آنها قرار گرفته است (تفسیر أحسن الحدیث، ج‏1، ص: 198)‏.

جبرئیل یا جبریل نام همان ملکی است که به پیامبر اسلام (صلی الله علیه) و پیامبران دیگر (علیهم السلام) وحى مى آ‏ورد، جبرئیل یکی از چهار فرشته ی مقرب است که وظیفه اش ابلاغ وحی به پیامبران بوده و به او روح الامین، روح القدوس و هاتف نیز گویند و از آن جا که از اندیشه های پنهان آدمی باخبر است ناموس هم نامیده می شود. وی از فرشتگان سبزپوش است

 

مقتضاى آیات «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ. ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ. مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ تکویر: 19- 21» آنست که جبرئیل پیش ملائکه مطاع است و اگر دستورى بدهد باید اطاعت کنند (قاموس قرآن، ج‏6، ص: 287) در این آیات جبرئیل را به شش صفت توصیف کرده اند:

اول اینکه: او را رسول خواند، که مى‏فهماند او قرآن را به رسول خدا (صلی الله علیه) وحى مى‏کند.

دوم اینکه: کریمش خواند، که مى‏رساند نزد خداى تعالى کرامت و احترام دارد، و به اعزاز او عزیز شده.

سوم اینکه: ذى قوتش خواند، که مى‏فهماند او داراى قوت و قدرت و شدت بالغه‏اى است.

چهارم اینکه: او را نزد خداى صاحب عرش، مکین خواند، یعنى داراى مقام و منزلت است.

پنجم اینکه:”‌ مُطاعٍ ثَمَّ”‌ اش خوانده، که دلالت دارد بر اینکه جبرئیل در آنجا یعنى نزد خدا دستور دهنده‏اى است، که زیر دستانش دستوراتش را بکار مى‏بندند، معلوم مى‏شود در آنجا ملائکه هستند که جبرئیل به آنان امر مى‏کند و ایشان اطاعتش مى‏کنند، از همین جا معلوم مى‏شود که جبرئیل در کار خودش یاورانى هم دارد.

ششم اینکه: او را امین خواند که مى‏رساند جبرئیل خدا را در دستوراتى که مى‏دهد و در رساندن وحى و رسالت، خیانت و دخل و تصرفى نمى‏کند.(ر .ک ترجمه المیزان، ج‏20، ص: 358)

و سخن آخر آنکه از افتخارات حضرت جبرئیل علیه السلام بیعت با امام زمان است چنانکه امام صادق علیه السلام می فرمایند: اولین کسی که با «قائم (علیه السلام)» بیعت می کند، جبرئیل (علیه السلام) است.

لینک ثابت

حضور زنان در حکومت جهانی

بےروزگاری اور مرد و زن

امروز بانوان همانند بسیارى از مردم به آینده مى‏اندیشند؛ به یك انقلاب جهانى و یك حكومت موعود، كه چگونه در برابر قدرت هاى بزرگ غلبه پیدا مى‏كند! برنامه‏هاى او چیست؟ چه كسانى با او همكارى مى‏كنند و زنان در آن زمان چه نقشى دارند؟ دشمنانش چه كسانى‏اند و راز و رمز موفقیتش در گرو چیست؟ در این نوشتار به گوشه ای از حضور زنان در حکومت عدل جهانی اشاره خواهیم داشت.

نقش زنان در دوران ظهور

الف) حضور پنجاه زن در بین یاران امام

اولین گروه از زنانى كه به محضر امام زمان مى‏شتابند آنهایند كه در آن ایّام مى‏زیسته‏اند و همانند دیگر یاران امام، علیه‏السلام، به هنگام ظهور در حرم امن الهى به‏خدمت امام، علیه‏السلام، مى‏رسند. در این‏باره دو روایت وجود دارد:

روایت اول: امّ سلمه ضمن حدیثى درباره علایم ظهور، از پیامبر روایت كرده است كه فرمود:

یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس إلیه كالطّیر الوارده المتفرقه حتّى یجتمع إلیه ثلاث مأه و أربعه عشر رجلاً فیه نسوه فیظهر على كلّ جبّار و ابن جبّار..(1)

در آن هنگام پناهنده‏اى به حرم امن الهى پناه مى‏آورد و مردم همانند كبوترانى كه از چهار سمت به یك سو هجوم مى‏برند به‏سوى او جمع مى‏شوند تا اینكه در نزد آن حضرت سیصد و چهارده‏ نفر گرد مى‏آیند كه برخى از آنان زن مى‏باشند كه بر هر جبار و جبار زاده‏اى پیروز مى‏شود.(2)

روایت دوم: جابربن یزید جعفى، ضمن حدیث مفصلى از امام باقر، علیه‏السلام، در بیان برخى نشانه‏هاى ظهور نقل كرده كه:

و یجیى‏ء واللَّه ثلاث مأه و بضعه عشر رجلاً فیهم خمسون امراه یجتمعون بمكه على غیر میعاد قزعاً كقزع الخریف یتبع بعضهم و هى‏الآیه الّتى قال اللَّه: أینما تكونوا یأت بكم اللَّه جمیعاً إنّ اللَّه على كلّ شى‏ء قدیر..(3)

به‏خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر مى‏آیند كه پنجاه نفر از این عده زن هستند كه بدون هیچ قرار قبلى در مكه كنار یكدیگر جمع خواهند شد. این است معناى آیه شریفه: هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر مى‏كند. زیرا او بر هر كارى توانا است.

امام صادق فرمود: همراه قائم [آل محمد، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله] سیزده زن خواهند بود. گفتم آنها را براى چه كارى مى‏خواهد؟ فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بیماران را به‏عهده خواهند گرفت. عرض كردم: نام آنها را بفرمایید. فرمود: قنواء دختر رشید هجرى، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه [مادر عمار یاسر]، زبیده‏ام خالد احمسیّه، ام سعید حنفیه، صیانه ماشطه، ام خالد جهنّیه

ب) زنان آسمانى

دسته دوم چهارصد بانوى برگزیده هستند كه خداوند براى حكومت جهانى حضرت ولى‏عصر، علیه‏السلام، در آسمان ذخیره كرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عیسى، علیه‏السلام، به زمین مى‏آیند.

ابوهریره از پیامبر، صلّى‏اللَّه علیه و آله، روایت كرده كه:

ینزل عیسى بن مریم على ثمان ماه رجل و أربع مائه امرأه خیار من على الأرض و أصلح من مضى.

عیسى‏بن مریم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترین و شایسته‏ترین افراد روى زمین فرود خواهد آمد.

آیا این زنان از امت هاى پیشین هستند یا امت اسلامى زمان پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، و معصومین علیهم‏السلام؛ یا از دوران هاى مختلف؟ آنها از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شده‏اند و براى عهده‏دارى منصبى در حكومت حضرت مى‏آیند یا براى مسایل دیگر؟ اینها پرسش‏هایى است كه این حدیث از آنها چیزى نمى‏گوید.

ج ) رجعت زنان

سومین گروه از یاوران حضرت بقیه اللَّه علیه‏السلام، زنانى هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد كرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند نمود. این گروه دو دسته‏اند: برخى با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخى دیگر فقط از آمدنشان سخن به‏میان آمده است.

در منابع معتبر اسلامى نام سیزده زن یاد مى‏شود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد صلّى‏اللَّه‏علیه‏ و آله، زنده خواهند شد و در لشكر امام زمان به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بیماران خواهند پرداخت.

طبرى در دلائل الامامه، از مفضل‏بن عمر نقل كرده كه امام صادق علیه السلام فرمود:

همراه قائم [آل محمد، صلّى‏اللَّه‏علیه‏ و آله] سیزده زن خواهند بود. گفتم آنها را براى چه كارى مى‏خواهد؟ فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بیماران را به‏عهده خواهند گرفت. عرض كردم: نام آنها را بفرمایید. فرمود: قنواء دختر رشید هجرى، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه [مادر عمار یاسر]، زبیده‏ام خالد احمسیّه، ام سعید حنفیه، صیانه ماشطه، ام خالد جهنّیه. (4)

دسته دوم چهارصد بانوى برگزیده هستند كه خداوند براى حكومت جهانى حضرت ولى‏عصر، علیه‏السلام، در آسمان ذخیره كرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عیسى، علیه‏السلام، به زمین مى‏آیند

 

صیانه ماشطه در زمان حضرت موسى مى‏زیسته است و مادر عمار یاسر در ابتداى بعثت به شهادت رسید. حبابه در زمان على علیه‏السلام، و قنواء در زمان امام حسن و امام حسین، علیه‏السلام، و بقیه در زمان‏هاى دیگر زندگى مى‏كرده‏اند.

این گروه سیزده نفرى رجعت خواهند كرد و خداوند براى قدردانى از آنها، به بركت امام زمان آنها را زنده خواهد كرد.

در این روایت امام صادق علیه‏السلام، از آن سیزده زن فقط نام نه نفر را یاد مى‏كند. در كتاب خصایص فاطمیّه(5) به‏نام نسبیه، دختر كعبه مازینه، و در كتاب منتخب‏البصائر به‏نام وتیره و أحبشیه اشاره شده است. (6)

انقلاب جهانى موعود (علیه السلام)، چنان که از وعده ها و نامش هویداست، تحول عظیمى را در جهان ایجاد خواهد نمود و کل عالم را در زیر پرچم اسلام واقعى و تعالیم حیات بخش آن قرار خواهد داد که در پى آن، جامعه زنان نیز از این تحول عظیم مستثنا نبوده و به جایگاه واقعى خویش برگردانده خواهد شد. و البته توجه به این نکته ضروری است که اغلب احادیث مربوط به مهدویت در زمینه راه هاى مختلف اثبات امامت ایشان (علیه السلام)؛ حوادث قبل از ظهور و تحولات حین ظهور و پس از آن است. این روایات از توضیح جزئیات تقسیم وظایف بین کارگزاران حضرت (علیه السلام) و نیز زن یا مرد بودن آنها و بسیارى امور دیگر ساکت اند.

 

پی نوشت:

1. صدوق، محمد بن على بن الحسین، كمال‏الدین، ج 2، ص50؛ الطوسى، محمد بن الحسن،

الغیبه، ص 476.

2. الهیثمى، نورالدین على‏بن ابى بكر، مجمع‏الزوائد، ج 7، ص315؛ معجم احادیث الإمام

المهدى، ج 1، ص 500.

3. همان.

4. الطبرى، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص 314.

5. همان، ص 260.

6. ریاحین الشریعه، ج 5، ص 41؛ به نقل از خصایص فاطمیه.

لینک ثابت

 

سیمای دجال در فرهنگ مهدویت

دجال

 


 «دجال صیغه مبالغه ‏از لغت دجل و به معنى خدعه، نیرنگ، حیله و باطل است.»


شادروان دكتر محمد خزائلى‏تعبیرى زیبا و ظریف از لغت دجال‏كرده است: «دجال كلمه‏اى مركب‏است و الف و لام آن همان الف و لامى است كه در نامهاى دانیال و خرقیال هم وجود دارد و به معنى‏«خدا» ست. جزء اول آن هر چه باشدبه معنى «ضد» و «دشمن‏» است و دور نیست كه با «دژ»، «دشمن‏» و«دشوار» همریشه باشد. (اعلام قرآن، ص 479) بنابراین‏تعبیر، دجال یعنى : ضدخدا، دشمن‏خدا. 

 

شكل ظاهرى «دجال‏»

دجال را با سیمایى عجیب مجسم‏كرده‏اند. صورتى آبله رو كه یك‏چشم او كور شده - چشم راست - و چشم دیگرش در وسط پیشانى، مانند ستاره صبح درخشان است.

 

نام اصلى، كنیه، محل اقامت و محل ظهور دجال

نام اصلى دجال، «صائد بن صید» و كنیه‏اش «ابویوسف‏» است. از مادرى یهودى به نام «میمونه‏» به‏ دنیا آمده و در جزیره‏اى به یك‏ صخره بسته شده است. چون سال ‏از چهارصد هجرت بگذرد، باید منتظر بود تا ظاهر شود و این از علامات آخرالزمان است.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ده علامت است كه پیش از قیامت باید پدید آید: سفیانی, دجال, دابه الأرض, قیام قائم, طلوع آفتاب از مغرب, فرود آمدن عیسی از آسمان, فرو رفتن زمین در شرق, فرو رفتن زمین در جزیره العرب و آتشی كه در قلب شهر عدن بیرون آید و مردم را به محشر سوق دهد»

خراسان و كوفه از نقاطى هستند كه به عنوان محل خروج و ظهور دجال ذكر شده‏اند.

 

كیفیت‏ خروج دجال

كیفیت‏ خروج دجال به این ترتیب‏است كه سه سال قبل از خروجش دردنیا قحط و خشكسالى مى‏شود. به‏این صورت كه سال اول، ثلث‏باران و سال دوم دو ثلث‏باران معمولى‏نمى‏بارد و سال سوم حتى یک قطره‏باران از آسمان به زمین نمى‏بارد و یك برگ سبز از زمین روییده‏ نمى‏شود. در این موقع كه گرسنگى و تشنگى بر عالمیان سایه افكنده‏است، دجال خروج مى‏كند. هنگامه ‏عجیبى بر پا مى‏شود و دجال به كمك‏ پیروانش بر تمام شهرها مسلط مى‏شود و «بیت‏المقدس‏» را كه‏ساكنانش حاضر به ‏تسلیم‏ نمى‏شوند، محاصره مى‏كند. در چنین زمانى به ‏هنگام نماز صبح و یا عصر، حضرت‏مهدى صاحب‏الزمان علیه السلام ظهورمى‏كند و با جماعت محصورین به‏نماز مى‏ایستد. حضرت عیسى بن‏مریم علیه السلام نیز از آسمان فرود مى‏آیدو به صاحب‏الامرعلیه السلام اقتدا مى‏كند. آنگاه حضرت صاحب‏الزمان علیه السلام ازحصار خارج شده، دجال و پیروانش‏را از میان برمى‏دارد.

در آثار اسلامی راجع به دجال بحث شده است وی دارای قدرت و تأثیر عجیبی است یک چشم او مسح شده و چشم دیگرش در پیشانی است كه مانند ستاره صبح می درخشد وی از همه جا می گذرد و در مكه و مدینه قدم نمی گذارد اكثر مردم پیرو او می شوند و دچار بدبختی می گردند و تنها كسانی سعادتمندند كه بتوانند با مجاهدات مختلف خود را از پیروی او باز داشته به دنبال او نروند. ما مسلمانان مانند ملل دیگر حكومت عادله كامل را انتظار می كشیم و ظهور چنین حكومتی را پس از دوران بینهایت ظلمانی می دانیم و دوره ظلمت را دوره دجال و دوران نور و سعادت را دوران حضرت قائم عجل الله فرجه تعبیر می كنیم.

دجال

از امام باقرعلیه السلام روایت شده كه در تفسیر آیه شریفه 37انعام فرمود: «وسَیرَكَ فی آخر الزمان آیات  منها دابة الأرض و الدجال و نزول عیسی ابن مریم و طلوع الشمس من مغربها.» ؛ «ونشانه هائی در آخرالزمان به تو خواهد نمایاند كه از آن جمله اند: جنبنده زمین, دجال, نزول عیسی بن مریم و طلوع خورشید از مغربش

در حدیث مبارك معراج نیز كه ابن عباس از زبان پر نور آورندة اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله نقل كرده به نشانه های ظهور حضرت صاحب الأمرعلیه السلام اشاره شده ,كه در بین این نشانه ها خروج دجال نیز تصریح شده است.

حضرت نبی اكرم صلی الله علیه و آله فرموده اند:

« أیُّهَا النّاسُ، ما بَعَثَ اللّهُ نَبِیّاً إلّا وَ قَد أنْذَرَ قَوْمَهُ الدَّجّالَ. وَ إنَّ اللهَ قَدْ أخَّرَهُ إلی یَومِكُمْ هذا . فَمَهما تَشابَهَ عَلَیْكُمْ فی أمْرِهِ فَإنَّ رَبَّكُمْ لَیْسَ بِأعْوَرَ إنَّهُ یَخْرُجُ عَلی حِمارٍ عَرْضُ ما بَیْنَ اُذُنَیْهِ میلٌ ! . یَخْرُجُ وَمَعَهُ جَنَّهٌ وَنارٌ ، وَ جَبَلٌ مِنْ خُبْزٍ وَ نَهْرٌ مِنْ ماءٍ ! . أكْثَرُ أتْباعِهِ الیَهُودُ وَ النِّساءُ وَ الأعْرابُ . یَدْخُلُ آفاقَ الْأرضِ كُلَّها إلّا مَكَّهَ وَلا بَتَیْها وَ المَدینَهً وَ لا بَتَیْها فَإنَّهُما مُحَرَّمَتانِ عَلَیْهِ. »

« هان ای مردم! خداوند پیامبری را نفرستاده جز اینكه قوم خود را از دجال بیم داده است و خداوند او را برای زمان شما ذخیره كرده است. اگر كارهای او بر شما مشتبه شود، این هرگز مشتبه نشود كه او كور است و پروردگارتان كور نیست. او برفراز مركبی می آید كه بین دو گوشش یك میل است. او خروج می كند درحالی كه بهشت و جهنم را با خود یدك می كشد و كوهی از نان و رودخانه ای از آب را همراه خود حمل می كند. بیشتر پیروانش از یهودیان، زنان و بادیه نشینان است، به همه اقطار و اكناف جهان وارد می شود جز مكه و حوالی مكه و مدینه و حوالی مدینه كه هر دو بر او حرام است.» (روزگار رهائی, ج2, ص1148 ,ح 1818 : المهدی , ص192 ؛ الزام الناصب , ص74 و صحیح بخاری , ج9 , ص60 – منتخب الأثر , ص572 : سنن ابن ماجه , ج2. )

در آثار اسلامی راجع به دجال بحث شده است وی دارای قدرت و تأثیر عجیبی است یک چشم او مسح شده و چشم دیگرش در پیشانی است كه مانند ستاره صبح می درخشد وی از همه جا می گذرد و در مكه و مدینه قدم نمی گذارد اكثر مردم پیرو او می شوند و دچار بدبختی می گردند و تنها كسانی سعادتمندند كه بتوانند با مجاهدات مختلف خود را از پیروی او باز داشته به دنبال او نروند

 

و در حدیثی دیگر كه بسیار تكان دهنده می باشد رسول گرامی اسلام انكار دجال را كفر دانسته و منكرین دجال را از كافرین می دانند چنانكه ابوبكر اسكافی در كتاب فوائد الأخبار از جابر بن عبدالله نقل كرده كه گفت: رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: «من كذب بالدجال فقد كفر و من كذب بالمهدی فقد كفر»

« كسی كه دجال را تكذیب كند كافر شده و كسی كه مهدی علیه السلام را تكذیب كند كافر شده است » باورداشت مهدویت , ص60 , ح40 : البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان (ع) , ص170, باب 12 ,ح2 - روزگار رهائی , ج 2, ص 1159, ح1845 : الروض الانف ,ج2 ص431 و عقد الدرر , ص157. )

 

مكان خروج دجال

در باره محل خروج دجال مكانهای نسبتاً زیادی در احادیث و روایات مختلف نقل گردیده است كه در برخی از آنها شهر خروج او دقیقاً مشخص شده و در برخی فقط اسم منطقه اش آمده و در برخی عنوان كلی مطرح شده است كه برای شهرهائی از جمله: اصفهان , خراسان , سیستان , كرمان , دارس , حله , میسان احادیث و روایات بیشتری نقل شده است. شاید برخی از اختلافات مربوط به ناقلان احادیث و روایات باشد. سید جزائری در كتاب الأنوار النعمانیه گفته است: و اما دجال از حدیث شیخ صدوق دانستی از اصفهان خروج می كند و در اخبار بسیاری آمده كه او از سیستان خروج می نماید و می شود این اخبار را به این صورت جمع كردكه مكررخروج خواهد داشت چنانكه احوال مختلفی دارد,لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردمان بر او باد.

 

پیروان دجال

آنچه كه در اكثر روایات در باب پیروان دجال تصدیق شده آن است كه اكثر پیروانش را یهودیان تشكیل می دهند چنانكه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرموده اند:

« هفتاد هزار ترك یهود زنا زاده خواننده نوازنده بادیه نشین وزن از او پیروی می كنند به هرخرابه ای برسد می گوید گنجهایت را آشكار كن پس آنچه گنج دارد آشكارمی شود.»(روزگار رهائی ، ج2 ، ص1151 ،ح 1827 : الزام الناصب ، ص202 و 261 ؛ بحار الأنوار ، ج52 ، ص194 والملاحم و الفتن ،ص66).

 

در باره محل خروج دجال مكانهای نسبتاً زیادی در احادیث و روایات مختلف نقل گردیده است كه در برخی از آنها شهر خروج او دقیقاً مشخص شده و در برخی فقط اسم منطقه اش آمده و در برخی عنوان كلی مطرح شده است كه برای شهرهائی از جمله: اصفهان, خراسان, سیستان, كرمان, دارس , حله, میسان احادیث و روایات بیشتری نقل شده است

كلام آخر درباره «دجال‏»

به نظر مى‏رسد كه خروج دجال وفتنه او در جهان و كشته شدنش به‏دست‏حضرت مهدى علیه السلام، نمودار و رمزى ازجنگ «نور» و «ظلمت‏» باشد. بیان دیگرى از مبارزه نیكى و بدى و پیروزى نهایى روشنى و خیر برتاریكى و شر كه در فرهنگ ایران به‏صورت هاى گوناگون مطرح است و در اقوام و ملل دیگر هم سابقه دارد. در اوستا كتاب مقدس زرتشتیان هم‏از جنگ اهریمن و اهورامزدا، گفتگوهاست و آیین‏مانویان هم براساس درگیرى دائمى نور و ظلمت‏پى‏ریزى شده است.

به هر حال، روزى كه دجال ظهوركند و جهان، پر از ظلم و ستم باشد، حضرت مهدى صاحب‏الزمان علیه السلام‏مى‏آید و ریشه ظلم و بیداد رابرمى‏كند و طومار دجال و دجال‏صفتان را در هم مى‏پیچد و آن‏ هنگامى ‏است كه این آیه شریفه براى‏چندمین بار مصداق پیدا مى‏كند:

«وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا » (سوره اسراء آیه 81)

و به امتت‏بگو كه رسول حق آمد وباطل را نابود ساخت كه باطل خود لایق‏محو و نابودى ابدى است.

و آن روزى است كه وعده الهى‏تحقق پیدا كند:  «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ » (سوره قصص آیه 5)

و ما اراده كردیم كه بر آن طایفه ذلیل وضعیف در آن سرزمین منت گذارده و آنهارا پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث ملك وجاه فرعونیان گردانیم.

 

لینک ثابت
313 نفر یا بیشتر ؟!
یک شنبه 20 ارديبهشت 1398برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست

313 نفر یا بیشتر ؟!

یار

هر جنبش و انقلابی به یاران و همراهانی نیاز دارد، یارانی که ستون های آن جنبش و انقلابند. و سنگینی آن را به دوش می کشند. با توجه به گستردگی و وسعت انقلاب حضرت مهدی(عج الله فرجه)، می توان این موضوع را دریافت که این حکومت بر چه ستون ها و پایه های محکمی استوار است. این ستون های محکم، به مثابه بازوان نیرومند آن حضرت به شمار می آیند که دائماً در خدمت ایشان هستند.

البته شایان ذکر است که یاران حضرت مهدی(عج الله فرجه) چند دسته اند:

دسته اول: دسته ای از آنها، یاران خاص و سپاه فرماندهی آن حضرت هستند که تعدادشان313 نفر است.

یکی از مهم ترین شرایط ظهور حضرت مهدی(عج الله فرجه)، فراهم شدن یاران کارآمد است. یاران، همراهان و همرزمانی توانمند که، فقدانشان کار حکومت، هدایت و رشد را لنگ می کند. بهترین یاران ایشان، افراد مخصوصی هستند که در اولین فرصت، خود را به حضرت می رسانند. در روایات وارده از اهل بیت (علیهم السلام) تعداد آنها 313 نفر، به عدد اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر، مشخص شده است.

در همه جا معروف است كه هنگام ظهور امام زمان(علیه السلام)،313 نفر از یاران مخصوصشان به حضرت مى پیوندند و همچون كوه در برابر حوادث ایستادگى كرده و همراه امام(عج الله) هستند. و قرآن از این افراد به «امة معدود» یاد می کند.

« وَ لَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّیَقُولُنَّ مَا یَحْبِسُهُ، أَلاَ یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَ حَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِۆُونَ. و ما اگر عذاب آنها را تا مدتى اندك و معین تأخیر بیندازیم، حتماً به عنوان مسخره مى گویند: موجب بازداشتن عذاب از آمدن چیست؟ آگاه باشید كه روزى كه قرار است بیاید خواهد آمد و از ایشان بر نخواهد گشت، و فرا می گیرد ایشان را همان عذابى كه به آن استهزاء مى كردند»(1)

در احادیثی از اهل بیت(علیهم السلام) ذیل این آیه داریم که این "امة معدودة"، که به معنی نفرات کم می باشند، یاوران قائم(عج الله فرجه) هستند.

امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) در تفسیر این آیه فرمودند: منظور از امة معدوده، اصحاب قائم است. هنگامی که بر امام زمان(عج الله فرجه) اذن ظهور داده شود، خداوند را با اسم عبرانی می خواند، سیصد و سیزده نفر از یارانش، چون قطعات ابر بهاری در یک ساعت گرد هم جمع می شوند، که آنها پرچمداران آن حضرت هستند. بعضی از آنها شب هنگام در رختخوابشان ناپدید می شوند و صبح در مکه می باشند. و برخی دیگر از آنها مشاهده می شوند که روز بر روی ابرها راه می روند که به اسم خویش و اسم پدرش و اصل و نصبش شناخته می شوند. عرض کردم: فدایت شوم کدامیک از آن دو گروه ایمانش عظیم تر است؟ فرمود: آن کسی که در روز بر روی ابر راه می رود؛ و ایشان همانند ناپدید شدگان هستند و این آیه درباره آنها نازل شده است «هر کجا باشید خداوند شما را یک جا گرد می آورد.»(2)

یکی از مهم ترین شرایط ظهور حضرت مهدی(عج الله فرجه)، فراهم شدن یاران کارآمد است. یاران، همراهان و همرزمانی توانمند که، فقدانشان کار حکومت، هدایت و رشد را لنگ می کند. بهترین یاران ایشان، افراد مخصوصی هستند که در اولین فرصت، خود را به حضرت می رسانند.

امام صادق(علیه السلام) به یکی از شاگردان مخصوص خود به نام مفضل ابن عمر فرمودند: گویا قائم را بر منبر کوفه می نگرم که اصحاب او 313 نفر به عدد اهل بدر، پیرامونش گرد آمده اند و آنها مردان جنگ آور و حاکمان خدا در زمین بر خلق اویند.(٣)

این یاران خاص حضرت، که در همه روایات به اصحاب حضرت مهدی(عج الله فرجه) معروف هستند، همان چهره های حکومتی حضرت مهدی(عج الله فرجه) هستند. آنها انسان هایی عادل، مقتدر، فقیه و کارآمد هستند که در تثبیت حکومت جهانی مولای خود، نقش به سزایی دارند.

هر گاه زمان ظهور فرا برسد، خداوند این افراد را در اندک زمانی، در مکه ظاهر می کند و بدون حضور اینان قیام حضرت مهدی(عج الله فرجه) شروع نمی شود.

دسته دوم: از یاران ایشان، که پس از تشکیل ستاد فرماندهی (یعنی 313 نفر) به یاری ایشان می آیند، طبق روایات ده یا دوازده هزار نفر می باشند. وقتی این گروه کامل شد، حرکت و قیام حضرت آغاز می گردد.

امام علی (علیه السلام) فرمودند: مهدی(عج الله فرجه) حداقل با دوازده هزار و حد اکثر با پانزده هزار نفر قیام می کند و ترس و وحشت پیشاپیش او در حرکت است، به دشمنی نمی رسد، مگر اینکه نابودشان می کند و شعارشان این است: ای مردم، ای مردم! در راه خدا از هیچ سرزنش انسان پستی، نهراسید.(٤)

دسته سوم: از یاران مۆمنانی هستند، که پس از شروع قیام به آنان می پیوندند و لحظه به لحظه بر تعداد آنها افزوده می شود.

 

نتیجه

حضرت مهدی(عج الله فرجه) با ظهور پر برکتشان تحولات بنیادینی در جهان به وجود می آورند. تحقق این امر تنها با کرامات و معجزات ایشان صورت نمی گیرد، بلکه مستلزم نصرت یارانی است که برای او به اذن خدا ذخیره گشته اند. و این یاران چند دسته اند که مهمترین آنها یاران خاص حضرت هستند که تعداد آنها 313 نفر می باشد. ما در مجالی دیگر ویژگی های خاصه این یاران را به طور کامل بررسی خواهیم کرد.

 

 

پی نوشت:

1.       سوره هود، آیه8.

2.       مجمع البیان، جلد 5، صفحه 144 و غیبت نعمانی، صفحه 535.

٣.       کمال الدین و تمام النعمة، جلد2، صفحه672.

٤.       ترجمه و تلخیص منتخب الأثر، صفحه211.

لینک ثابت

 

اولین منکر غیبت کیست؟!

ظهور

غیبت حجت الهی، از مصادیق غیب پروردگار است. غیبت حجت الهی از امت خود مسأله‏ای نیست که صرفاً در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) پیش آمده باشد و سابقه آن به انبیا و حجج الهی پیشین بر می‌گردد، غیبت انبیا و اولیای الهی یکی از سنت‌های رایج در میان ایشان بوده است. از روایات بر می‌آید که بیشتر انبیای الهی، برای مدتی از امت خویش مخفی بوده اند.

امام حسن عسکری (علیه السلام)، در روایتی «غیبت» را از علایم و ویژگی‌های پیامبران می‌داند:

«إِنَّ ابْنِی هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الَّذِی یَجْرِی فِیهِ سُنَنُ الْأَنْبِیَاءِ ع بِالتَّعْمِیرِ وَ الْغَیْبَةِ؛ فرزند من همان قائم بعد از من است و همان كسى است كه داراى علائم پیغمبران یعنى طول عمر و غیبت طولانى خواهد بود.»[1]

در این نوشتار برآنیم که دیدگاه شیخ صدوق را در مقایسه داستان سجده نکردن شیطان بر حضرت آدم (علیه السلام) و مسئله غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) و منکران ایشان بیان کنیم.

 

ایمان به غیب

خدای عزوجل در آیه 3 سوره بقره در وصف "متقین" می فرماید: «الَّذِینَ یُۆْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُون». بنابر این آیه مبارکه متقین کسانی اند كه به غیب ایمان مى‏آورند، و نماز را بر پا مى‏دارند، و از آنچه روزی داده شده اند انفاق می کنند. تفاسیر وجوه مختلفی را به عنوان مصداق غیب در آیه مطرح کرده اند، مثلا در تفسیر مجمع البیان 5 قول مطرح شده است[2]:

1- واجبات و محرمات و مباحات یعنى احكام.

2- قیامت و بهشت و جهنم.

3- آنچه از ناحیه خداست.

4- هر چه از علم و اطلاع مردم عادى بیرون است.

5- قرآن.

 كسانی كه به حضرت مهدی (علیه السلام) در حال غیبتش ایمان داشته باشند مانند همان فرشتگانى هستند كه خداى عزوجل را در سجده بر آدم اطاعت كردند و كسانى كه در حال غیبت منكر امام غائب باشند مانند ابلیس هستند كه از سجده بر آدم سر باز زد و منکر آن شأنی شد که در ورای ظاهر خاکی حضرت آدم (علیه السلام) پنهان و مصداق غیب بود

ولی روایات اهل بیت (علیهم السلام) که در تفاسیر شیعی معتبر ذیل آیه آمده است ایمان به حضرت قائم (علیه السلام) و غیبت او را در تفسیر ایمان به غیب مطرح کرده و حجت غائب خدا را مصداق غیب می دانند. (چنان چه طبرسی در مجمع البیان نظر امامیه را ذیل قول 4 آورده است)

شیخ صدوق در "کمال الدین و تمام النعمه" برخی روایاتی را که در این باره وجود دارد آورده است:

داود بن كثیر رقّى از امام صادق (علیه السّلام) درباره این سخن خداى تعالى كه «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُۆْمِنُونَ بِالْغَیْبِ‏» فرمود: كسى كه به قیام قائم (علیه السّلام) اقرار كند و بگوید كه آن حقّ است.

 

و یحیى بن أبی القاسم می گوید: از امام صادق علیه السّلام از معناى آیه شریفه‏ «الم ذلِكَ‏ الْكِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُۆْمِنُونَ بِالْغَیْبِ‏» پرسش كردم فرمودند: مقصود از متّقین، شیعه علىّ (علیه السّلام) است، و مراد از غیب، حجّت غائب است و شاهد آن نیز این قول خداى تعالى است: «مى‏گویند چرا بر او آیه‏اى از جانب پروردگارش نازل نمى‏شود؟ بگو كه غیب از آن خداست و در انتظار باشید كه من نیز با شما از منتظرانم». پس خداى تعالى خبر داده است كه «الآیة» همان «الغیب» است و غیب هم همان حجّت است.[3]
کیا صرف شیعہ عیقدہ مہدویت کے پیروکار

صدوق (رحمة الله علیه) همچنین در جای دیگری از کتابش در تطبیق ماجرای فرمان سجده بر فرشتگان و سرباز زدن شیطان از این امر با موضوع غیبت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نکته قابل تاملی را مطرح کرده است و منکران غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) را با اولین منکر غیب مقایسه کرده است.

نکته ای که شیخ صدوق در کمال الدین می‌فرماید درباره زمانی است که شیطان زیر بار سجده کردن بر حضرت آدم (علیه السلام) نمی‌رود، ایشان معتقد است که او اولین منکر غیبت بود، چرا که به آن چه در ورای ظاهر خاکی حضرت آدم (علیه السلام) بود ایمان نیاورد و او را تعظیم نکرد:

 

«خدای عزوجل آن ها (فرشتگان) را به سجده بر آدم واداشت چرا که ارواح حجج الهى را در صلبش پنهان کرده بود. این سجده براى خدا پرستش بود و براى آدم فرمانبرى و براى آنچه در پشتش بود تعظیم و احترام، ابلیس در این میان از روى حسد از سجده بر آدم سر باز زد زیرا ارواح حجج را خدا در صلب آدم نهاد و از صلب او دریغ كرد و به واسطه حسد و تمرد كافر شد و از دستور خدا سرپیچى كرد و از جوار او رانده شد و ملعون گردید و رجیم نامیده شد چرا که منكر غیبت گردید و دلیلش در امتناع از سجده بر آدم این بود كه گفت من از آدم بهترم مرا از آتش آفریدى و او را از خاك، آن ‏چه از دیده‏اش پنهان بود انكار كرد و آن را باور نداشت و به همان كه آشكار دید احتجاج كرد و آن تن خاكى آدم بود و منكر شد كه در پس آن چه چیز واقع شده است».[4]

بنابراین از دیدگاه صدوق (رحمة الله علیه) كسانی كه به حضرت مهدی (علیه السلام) در حال غیبتش ایمان داشته باشند مانند همان فرشتگانى هستند كه خداى عزوجل را در سجده بر آدم اطاعت كردند و كسانى كه در حال غیبت منكر امام غائب باشند مانند ابلیس هستند كه از سجده بر آدم سر باز زد و منکر آن شأنی شد که در ورای ظاهر خاکی حضرت آدم (علیه السلام) پنهان و مصداق غیب بود.

 

پی نوشت:

[1] مجلسی، بحارالانوار،ج51، ص224، ح11

[2] ترجمه مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج1، ص 61

[3] صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص 17

[4] صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج1، ص13

لینک ثابت

داعش پرچمداران سیاه پوش آخرالزمان؟!

داعش

سه سالی از غائله ی وهابیت با ساختار غربی ـ عربی در سوریه و بعد عراق می ‌گذرد. کسانی که به نام اسلام و با پرچم توحید اما به رنگ سیاه قد برافراشتند و با اقدامات ننگین و وحشیانه ‌ی خود روسیاه ترین جنایتکاران تاریخ را رو سفید کردند.


گذشته از ماهیت آمریکایی ـ صهیونی این گروه که ایجاد و بقایشان به اعتراف مسئولان وقت ایالات متحده برای تامین اهداف آنها بود نگاهی هم می ‌توان به باورها و آرمان های آنها داشت و فارغ از آن ماهیت به نقد و بررسی آن نشست که در نوشته ی پیش رو هدف همین است.

 

خلافت برای اجرای شریعت

این گروه مدعی ‌اند که به دنبال اجرای شریعت هستند و تنها راه اجرای آن در عصر حاضر نیز بازگشت به گذشته و برپایی نظام خلافت است. برگزیدن نام ابوبکر برای خود از سوی نفر اول این گروه (بدری سامرایی) و دستور بیعت به تمام سران حکومت های اسلامی از پیامدهای همین طرز تفکر است. اما این هدف در عمل تبدیل شد به همان که معاویه و بنی امیه به دنبال آن بودند یعنی مبارزه با طرف های مقابل به هر شکل و از هر راهی برای رسیدن به حکومت البته به نام اسلام.

داعش که خود را پیرو سَلَف یعنی گذشتگان می داند نگاه به شام (مرکز خلافت امویان) و عراق (مرکز خلافت عباسیان) دارد تا به دست آورد آنچه را که امویان و عباسیان از کف دادند. آنها نیز ابتدا با نام خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز کردند و بعد هدف خود که سلطنت و سکونت در کاخ های مجلل و حکمرانی بر سرزمین های اسلامی بود را محقق ساختند و البته داعش فعلا در ابتدای راه است و ادعای خلافت هم برای رسیدن به همان سلطنت شکوهمندی است که امویان و عباسیان در عراق و شام داشتند با ذکر این نکته که این گروه برای رسیدن به اهداف خود، فقط و فقط آدم کشی و فشار را به عنوان ابزار انتخاب کرده و با جهاد نامیدن این اقدامات ددمنشانه تلاش دارد تا هم رنگ توجیه به جنایت های خود بزند و هم در جذب نیرو برای ادامه کار موفق باشد.

داعشی ها با استفاده از گفتمان مهدویت و روایات پرچم های سیاه وانمود می کنند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی اند. آنها پا را فراتر نهاده و مخالفان خود از جبهه النصره را که در شام حضور دارند را لشگر سفیانی می ‌نامند که به دست آنها نابود خواهند شد. این نیز یکی دیگر از موارد به کارگیری مضامین اسلامی در پیشبرد اهداف از سوی داعشی هاست

استفاده از مضامین دینی

این گروه به مانند دیگر جریان های منادی اسلام گستری، همواره تلاش دارد از مضامین دینی (قرآنی، حدیثی و تاریخی) استفاده کند تا بتواند خود را به جامعه مسلمانان قبولانده و از آنها برای خود یارگیری کند. این استفاده نمودهایی در چهره ی بیرونی این گروه دارد که به دو نمونه از آن اشاره می کنیم.

قبل از بیان این دو نمونه باید قصه ‌ی پر غصه ای را اینجا به اجمال و در فرصتی دیگر به تفصیل مرور کرد و آن این که امروز تبلیغات سطحی نگر و پر هیجان جولان دارند و پرمشتری هستند؛ و آنچه غریب است و جز عده ی محدود خریدار آن نیستند درستی و راستی متکی بر پژوهش های علمی است. همین سبب شده تا در این آشفته بازار هیچ متاعی بی مشتری نماند و هر ندایی حتی برای قصابی کردن انسان های بی گناه به نام دین با لبیک هزاران نفر مواجه شود.

و اما آن دو نمونه مضمون دینی که در داعش نمود پیدا کرده است:

الف. روایات مربوط به فضائل شام

«شام مبارک»، اصطلاحی است که فراوان در ادبیات گروه های تکفیری به چشم می ‌خورد و بر اساس همین روایات است که شماری از مسلمانان سایر کشورها، به هوای هجرت و اطلاق کلمه مهاجر بر آنها از دیار خود کوچ کرده و راهی این سرزمین شده و می شوند.

محمود ابوریه متخصص تاریخ و منتقد جدی احادیث ساختگی، با اشاره به روایات جعلی «کعب الأحبار» درباره ی شام می گوید: از پیامدهای آمدن کعب الاحبار به شام در زمان حاکمیت معاویه، روایاتی بود که درباره ‌ی فضائل شام جعل شد.[1]

با خواندن این احادیث که در مسند احمد بن حنبل و آثار دیگر فراوان آمده است این تصور در ذهن خواننده ایجاد می شود که گویا «شام» سرزمین مبارک و مقدسی است به اندازه ی قداست ملائکة الله و انبیاء الهی و تمامی نیکان جامعه انسانی در آنجا زیست می کنند.

نمونه آن این حدیث است که زید بن ثابت می ‌گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «طوبی للشام: خوشا به حال شام» آنگاه وقتی علت را پرسیدند فرمود: «لان ملائکة الرحمن باسطو اجنحتها علیه: زیرا ملائکه بال های خود را در شام گشوده ‌اند.»

روایت دیگر این است که «شامیان، تازیانه خداوند در روی زمین هستند و خداوند از هر کدام از بندگانش که بخواهد به کمک آنان انتقام می گیرد.[2]

داعش

در روایتی دیگر چنین آمده است: «سیصیر الامر إلى أن تكونوا جنودا مجندة ...: امور چنان خواهد شد که در آینده، سپاهیانی شکل خواهد گرفت. سپاهی در شام، سپاهی در یمن و سپاهی در عراق. بر شما باد شام، آنجا زمین برگزیده خداوند است که بهترین بندگانش از آنجایند، اگر به شام نرفتید به یمن بروید و از غدیرهاتان سیراب شوید! به درستی که خداوند متعال درباره شام و اهل آن به من سفارش کرده است.»[3]

این دقیقا همان روایتی است که در جریان اختلاف میان گروه های تکفیری سوریه و عراق مورد استفاده قرار گرفت و طرفداران جبهه النصره، از آن علیه گروه داعش که به عراق رفت استفاده کردند.

ناگفته نماند که همه ی این احادیثِ جعلی، کار امویان نیست؛ بلکه در دوره های بعد، آنان که اموی مسلک بودند از یک سو و بسیاری از کسانی که می خواستند شام را در برابر عراق، مهم تر جلوه دهند همواره احادیثی در فضیلت «شام» ساختند و پراکندند.

شمار این گروه از احادیث به حدی بود که در قرن پنجم، شخصی با نام علی بن محمد ربعی مالکی کتابی با عنوان «فضائل الشام» نوشته است.

 

ب. استفاده از گفتمان مهدویت

در برخی منابع حدیثی روایاتی وجود دارد معروف به روایات «رایات السود» یعنی پرچم های سیاه. در این روایات بعد از خبر برافراشته شدن پرچم هایی سیاه در آستانه ی ظهور به مسلمانان توصیه شده به یاری کسانی بشتابند که این پرچم ها را برافراشته اند چرا که آن منجی به کمک همین افراد جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.

این روایات که در منابع شیعه و سنی به چشم می ‌خورد مورد نقد و ارزیابی دانشمندان شیعه[4] قرار گرفته است و در میان مشایخ اهل سنت نیز هستند کسانی که این احادیث را نادرست دانسته و نادرست تر، تطبیق آنها را بر حوادث روز مانند مسائل سوریه می دانند.

«شام مبارک»، اصطلاحی است که فراوان در ادبیات گروه های تکفیری به چشم می خورد و بر اساس همین روایات است که شماری از مسلمانان سایر کشورها، به هوای هجرت و اطلاق کلمه مهاجر بر آنها از دیار خود کوچ کرده و راهی این سرزمین شده و می شوند

و اما امروز داعشی ها با استناد به این روایات، پرچم هایی سیاه؛ بلکه لباس هایی سراسر سیاه بر تن کرده و وانمود می کنند که همین ها هستند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی در سراسر جهانند. این کار سابقه ای نیز در قرن دوم داشته است آنجا که ابومسلم خراسانی پرچمی سیاه به دست گرفت و جامه ای سیاه بر تن کرد و خلق الله را به کشتن داد به نام اسلام و به کام بنی عباس که بیایند و با سقوط امویان بر مسند قدرت قرار گیرند.

به عبارتی دیگر داعشی ها با استفاده از گفتمان مهدویت و روایات "پرچم های سیاه" وانمود می کنند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی اند. آنها پا را فراتر نهاده و مخالفان خود از جبهه النصرة را که در شام حضور دارند، "لشگر سفیانی" می ‌نامند که به دست آنها نابود خواهند شد. این نیز یکی دیگر از موارد به کارگیری مضامین اسلامی در پیشبرد اهداف از سوی داعشی هاست.

اما این بر اهل اندیشه حتی حامیان فکری این گروه پوشیده نیست که اعمال ننگین داعش هیچ تناسبی با آموزه های اسلام که سراسر رحمت است و در آن حقوق افراد، جان و ناموس آنها محترم است ندارد[5] و ادعای خلافت و دولت اسلامی همگی فریبی برای پیشبرد اهداف با استفاده از مسلمانان ناآگاه و فریب خورده است.

 

پی نوشت:

1.       الاضواء‌ علی السنة‌ المحمدیه، ص119

2.       کنز العمال، ج12، ص273

3.       همان ص 275

4.       نقد و بررسی مفصل این روایات را می توانید از این آدرس دریافت کنید.

5.       سعد بن ناصر الشثری، مفتی عربستان و عضو سابق هیات علمای این کشور در گفت وگویی که از شبکه ماهواره ای المجد پخش شد گفت: گروه داعش با خدا و رسول گرامی اسلام می جنگد، به مساجد حمله می کند، علما را به قتل می رساند، بندگان خدا را شکنجه می ‌کند و به همین علت گرایش و پیوستن به این گروه گناه کبیره و به عبارتی خروج از دین اسلام است. (خبر آنلاین. 11/6/93)

 

در این مقاله از یادداشت های استاد رسول جعفریان که در خبرآنلاین منتشر می شود بهره برده ایم.

امید پیشگر     

لینک ثابت

وقتی مدعیان دروغین مهدویت رسوا می شوند

مهدویت

در مقاله قبل دو دلیل از ادله اثبات مقام امامت، را بازگو کردیم. در این مقال ما در پی بیان کردن دیگر ادله برآمدیم، تا إنشاالله کوته نظران و جاهلان را نسبت به مقام امامت حضرت مهدی (عجل الله فرجه) آگاه نماییم.


 

حقیقتی مانند روز روشن

محمد ابن عثمان عمری گفت: از پدرم شنیدم که از امام حسن عسگری(علیه السلام) سۆالی شد و من هم نزد ایشان بودم، سۆال درباره روایتی بود که از پدران امام حسن عسگری(علیه السلام) نقل شده است:

«هر آینه زمین تا روز قیامت از حجت خدا خالی نمی باشد و هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خودش را نشناخته باشد، مرگ او همانند مرگ افراد زمان جاهلیت است.»

امام فرمود: این مطلب مانند روز، حقیقت و روشن است.

سۆال شد: ای فرزند رسول خدا! امام و حجت پس از شما کیست؟

فرمود: فرزندم محمد(علیه السلام)، او امام و حجت بعد از من است، و هر کس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. آگاه باشید او غیبتی دارد، که نادانان در آن دچار سرگردانی شوند و باطل جویان در آن هلاک گردند و کسانی که برای ظهورش وقت معین نمایند، دروغ می گویند. او سپس ظهور می کند و گویا پرچم های سفیدی که بالای سر او در نجف(پشت کوفه) تکان می خورند، را می بیند.(1)

 

غیبتی طولانی تر از دیگری

ابابصیر گفت: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: امام باقر(علیه السلام) می فرمود: «حضرت قائم(علیه السلام) دو غیبت دارد، که یکی از آنها از دیگری طولانی تر است.» امام صادق(علیه السلام) فرمود: بله، اینگونه است و این صورت نمی گیرد؛ مگر پس از ظهور سفیانی و شدت بلا بر مردم و قتل و کشتاری که مردم از آن، پناه به حرم خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می برند.(2)

هیچ کس ندیده که آنها زمین را پر از عدل و داد کنند، چنانکه از ستم و ظلم پر شده باشد. بله، فقط حضرت مهدی(عجل الله فرجه) است که بهترین حکومت ها را خواهد داشت و همه در رفاه و آسایش به سر می برند. و زمین را پر از عدل و داد و مساوات می نماید

نشانه هایی که هنوز به وقوع نپیوسته

امام صادق(علیه السلام) فرمود: پنج چیز قبل از قیام قائم است، یمانی، سفیانی، ندای آسمانی، فرو رفتن در سرزمین بیداء و کشته شدن نفس زکیه.

در جایی دیگر امام باقر(علیه السلام) فرمودند: دو نشانه قبل از ظهور است، گرفتن ماه پنج بار و گرفتن خورشید پانزده بار، که از زمان پایین آمدن حضرت آدم(علیه السلام) به زمین چنین اتفاقی نیفتاده است. آن هنگام حساب منجمین بهم می ریزد. نعمانی روایاتی نقل کرده است که در برخی از آن روایات آمده است که، گرفتن ماه و خورشید در ماه مبارک رمضان اتفاق می افتد.(3)

با توجه به این نشانه ها و علائمی که در اکثر روایات وارده از اهل بیت(علیهم السلام) و در کتب معروف شیعه و سنی نیز آمده است، آیا تا به حال ظهور منجی عالم بشریت با این اوصاف اتفاق افتاده است که این جاهلان ادعای آن را نموده اند؟!

آخرالزمان

مدعیانی که در دام مرگ افتادند

همه این افرادی که ادعای مهدویت کرده اند، نیز از دنیا رفته اند مانند: «علی محمد»، فرزند «میرزا رضای بزاز» در شیراز، بیش از صد و شصت سال پیش، ظاهر شد و به سن 25 سالگی ادعای بابیت امام عصر (عجل الله فرجه) نمود و اینكه بنده ای از بندگان و نماینده ای از نمایندگان آن حضرت است. وی بعدها كه زمینه را مناسب یافت، در گوشه و كنار آثارش، ادعایی دیگر نمود و مقام خویش را به «مهدویت»، «رسالت» و حتی سرانجام «الوهیت» بالا برد.

چهره هایی چون مهدی سودانی، «میرزا حسینعلی نوری» و فرزندش «عباس افندی» و نوه دختری عباس افندی، با نام «شوقی افندی» و... نیز همانند علی محمد باب، ادعای مهدویت و امامت داشته اند.(4)

هیچ یک از ایشان در آخرالزمان به سر نبرده اند، درحالی که فرا رسیدن آخرالزمان، شرط ظهور حضرت مهدی(عجل الله فرجه) است.

 

آیا اکنون آخرالزمان است

یکی از شروط ظهور حضرت مهدی(عجل الله فرجه) فرا رسیدن آخرالزمان است، حال آنکه هنوز این امر محقق نشده اند و آن افراد نیز از دنیا رفته اند. و طبق فرموده معصومین(علیهم السلام) در آخرالزمان و در نزدیکی قیامت که بدترین زمانهاست، زنان برهنه و عریان و آرایش کرده که از دین خارج شده اند و در فتنه ها داخل شده اند، مایل به شهوات هستند و به سوی لذت ها می روند و حرام ها را حلال می شمرند، در جهنم جاویدانند.(5)

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: مهدی(عجل الله فرجه) قیام نمی کند، تا اینکه تاریکی و ظلمت بالا بگیرد.(6)

فرزندم محمد(علیه السلام)، او امام و حجت بعد از من است، و هر کس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. آگاه باشید او غیبتی دارد، که نادانان در آن دچار سرگردانی شوند و باطل جویان در آن هلاک گردند و کسانی که برای ظهورش وقت معین نمایند، دروغ می گویند

مأموریت عظیم جهانی

هیچ کس ندیده که آنها زمین را پر از عدل و داد کنند، چنانکه از ستم و ظلم پر شده باشد. بله، فقط حضرت مهدی(عجل الله فرجه) است که بهترین حکومت ها را خواهد داشت و همه در رفاه و آسایش به سر می برند. و زمین را پر از عدل و داد و مساوات می نماید. امنیت را به ارمغان می آورد، به گونه ای که زن ها بدون مردهایشان با زیورآلات فراوان به سفر می روند.

امام حسین(علیه السلام) فرمودند: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خدا آنقدر آن روز را طولانی خواهد کرد که مردی از فرزندان من ظهور کند و زمین را از عدل و داد پر نماید، همانگونه که از ظلم و ستم پر شده است.(7)

 

مدعیان پوچ، مریدان پوچ

با توجه به مطالب فوق ما در می یابیم که ادعای این جاهلان بر مهدویت، ادعایی پوچ و تهی است و مریدان این افراد، مردمان جاهل و کوته نظر می باشند. منجی عالم بشریت یکی است و آن هم باقیمانده شجره نبوت است و او خواهد آمد.

 

پی نوشت:

1.       تلخیص و ترجمه منتخب الأثر، لطیف راشدی و سعید راشدی، صفحه85.

2.       همان،‌ صفحه95.

3.       همان،‌ صفحه186و 187.

4.       حوزه های علمیه و مبارزه با انحرافات، کوچک زاده، صفحه85.

5.       تلخیص و ترجمه منتخب الأثر، لطیف راشدی و سعید راشدی، صفحه177.

6.       همان،‌ صفحه183.

7.       همان، صفحه 94.

لینک ثابت


در دائرة المعارف بریتانیکا، در واژه‏ی مهدی و اسلام و زرتشت آمده است: اسلام، دینی نیست که در آن، ظهوری انتظار برود و جایی برای مسیح نجات‏بخش در آن وجود ندارد و این همه، به طور تدریجی و شاید تحت تأثیر مسیحیّت مطرح گردیده است.

 

 


  •  

بخش اول

اشاره: اعتقاد به مهدویّت و انتظار منجی مصلح، تحرک بخش و مقاومت آفرین است؛ زیرا فرد منتظر از احساس حضور امام، امید و نشاط می‏گیرد و برای برپایی حق، مبارزه و مجاهدت می‏کند. از این رو، ستیز با این تفکر، برای دشمن، امری حیاتی و استراتژیک است.
این نوشتار، عهده دار تبیین شیوه‏های دشمن در ستیز با ایده‏ی مهدویّت و انتظار، از ((انکار)) و ((تحریف)) و ((تخریب)) و ((جایگزینی)) است.
نویسنده، برای نمونه، فیلم ((پیشگویی‏های نوسترا داموس)) را با تأمّل و تعمّق در اشعار او و تفسیرهای آن، مورد تحلیل جدّی قرار داده است.
تبیین آثار و پیامدهای مهدی باوری و انتظار، انسان را متقاعد می‏کند که مبارزه و ستیز با این تفکّر، برای دشمن، استراتژیک و ضروری است و ذکر نمونه‏های عینی، به وضوح می‏رساند که دشمن، به ضرورت مطلب، پی برده، لذا از هیچ کاری دریغ نمی‏ورزد.
ما، در این نوشته. به دنبال ارائه‏ی تمام شیوه‏ها و روش‏های دشمن در قبال مسئله‏ی انتظار و مهدی باوری نیستیم. چنین امری، نه در سطح علم و تحقیقات ما است و نه با توجّه به اختاپوس اطّلاعاتی دشمنان، به راحتی، پی بردنی است.
هدف ما، اعلام جدی بودن مبارزه دشمنان با مقوله‏ی مهدویّت است تا درپرتو آن، به شیوه‏ها و روش‏ها دقیق‏تر بیندیشیم و بدون سهل انگاری در آن، تأمّل بیش‏تری کنیم، ((تا در نقطه‏ی مقابل تلاش دشمن، در جهت اعتماد و عمل و تبلیغ و تبیین حقیقت مهدویّت، حرکت کنیم)).(1)
آثار انتظار و امید 
گفتنی است، جدای از آثار مهدی باوری، صِرْف انتظار و امید، خود، دارای نتایجی بس مثمر ثمر است.
نهرو گوید:
در دنیایی که پر از کشمکش و نفرت و خشونت است، اعتقاد بستن به سرنوشت انسانی، ضروری‏تر از هر زمان دیگر است... هرگاه، آینده‏ای که ما برای آن کار می‏کنیم، سرشار از امید برای بشریّت باشد، نا به سامانی‏های دنیوی کنونی، چندان اهمیّتی ندارد و کار کردن برای آن آینده، دارای حقانیّت است.(2)
گوستاولوبون گوید:
بزرگ‏ترین خدمتگزاران عالم بشریّت، همان اشخاصی هستند که توانستند بشر را امیدوار نگه دارند...(3)
آری، اگر امید به آینده و انتظار، از جامعه‏ی بشری رخت بربندد، زندگی، دیگر مفهومی نخواهد داشت. حرکت و انتظار، در کنار هم بوده و از هم جدا نمی‏شوند. انتظار، علّت حرکت و تحرّک بخش است.(4)
یأس و بدبینی، نظام زندگی را از هم می‏پاشد و آثار زهر آگینی برای بشر به بار می‏آورد. در مقابل، امید، نه تنها میل شخصی را برای انجام کار، بلکه توانایی او را نیز در انجام کار زیاد می‏کند.
با یأس و ناامیدی، نوع دوستی و فلسفه‏ی خدمت به خلق، از میان می‏رود و جای خود را به خودپرستی می‏دهد؛ زیرا، هنگامی که ا مید به زندگی بهتری نباشد، خدمت، به نوع و از خودگذشتگی، چه سودی دارد؟
از دیگر آثار بد یأس از آینده، تن دادن به وضع موجود است؛ چون، همه‏ی تلاش، برای فردای بهتر است. در این جوامع [جامعه‏های مأیوس‏]، هر چه هست، گرایش به فساد و رذیلت است؛ زیرا، هنگامی که فرد، از پدید آوردن راستی و درستی، سرخورده و نومید گشت، خواسته‏ها و نیازهایش، از سوی دیگر، سربرمی آورد و آن نیازها، در جای دیگر، مانند فساد و مواد مخدر و... اشباع می‏شود.
آری، لااُبالیگری، پازدن به همه‏ی اصول زندگی، از نتایج نومیدی است. از سوی دیگر، یأس، خود، شکست است. کم‏تر کسی از خودِ شکست، شکست خورده است، بلکه غالباً قبول شکست است که منجر به شکست می‏گردد. هنگامی شکست خورده‏ایم که باور کنیم شکست خورده‏ایم؛ زیرا، شکست، از درون شروع می‏شود و از طرز تفکّر و اراده‏ی شخص. به همین دلیل، اسلام، با یأس و ناامیدی مبارزه کرده و آن را در حکم کفر قرار داده است.(5)
((انتظار، ضد یأس و ناامیدی است. آن که امید دارد، حیات را خوش دارد و نقایص زندگی را برطرف کرده و به سوی آینده قدم بر می‏دارد و روز خود را از روز دگر بهتر می‏سازد.
در انتظار، امید به آینده‏ی محقّق الوقوع موجود است. چنین امیدی، همه‏ی رنج‏ها و مشقّت‏ها را آسان می‏سازد و انسان، خودش به خودش، مژده می‏دهد.
خردمندان بشر، برای رسیدن به آینده‏ی احتمالی، کوشش‏ها می‏کنند و رنج‏ها می‏برند و این رنج‏ها را در کام خود شیرین می‏دانند. حال، اگر آینده، محقّق الوقوع باشد، انتظارش، روح ا فزا و دل‏پذیر خواهد بود))(6)
ثمرات مهدی باوری‏
حال، با این توضیحات، به آثار و پیامدهای انتظارِ منجی مصلح و مهدی باوری می‏پردازیم تا در پرتو آن، علل ستیز دشمنان روشن گردد. پیامدهای انتظار فرج و چشم به راه مصلح جهانی بودن علاوه بر عدم یأس و ناامیدی: 1- خودسازی فردی و اجتماعی است 2- منحل شدن در فساد محیط 3- پایداری در برابر رهبری‏های فاسد و مبارزه‏ی با فساد 4- نپذیرفتن ستم است.(7)
بالاخره این که:
ایمان و اعتقاد به ا مام زمان (ع) مانع از تسلیم شدن است و ملّت‏های با ایمان که حضور قطب عالم امکان را در میان خود احساس می‏کنند، از حضور او، امید و نشاط می‏گیرند و برای مجد و عظمت اسلام، مبارزه و مجاهدت می‏کنند. با تکیه بر همین امید درخشان بود که ملّت بزرگ ایران، پرچم اسلام را به اهتزاز درآورد و افتخار طول تاریخ بشر و تاریخ اسلام شد))(8)
جیمز دار مستر می‏گوید: ((قومی چنین را [که هر لحظه منتظر ظهور است و...] می‏توان کشتار کرد، امّا مطیع نمی‏توان ساخت.)).(9)
در کنفرانس ((تل آویو))(10)، در بحث مبارزه با تفکّر مهدی باوری، ابتدا، امام حسین و بعد امام زمان را مطرح و هر دو را عامل پایداری شیعه می‏دانند؛ نگاه سرخ و نگاه سبز.
در این کنفرانس که افرادی شیعه شناس و سرشناس، مانند برناردلوییس و مارتین کرامر و... حضور داشتند، این دیدگاه مطرح می‏شود که شیعه به اسم امام حسین‏علیه السلام و با امام زمان(عج) قیام‏شان را حفظ می‏کنند.(11)
فهمی هویدی در کتاب ایران من الدخل کلید فهم تحقّق انقلاب ایران را در واژه هایی، مانند ولایت فقیه، مرجعیّت، تشیّع و امام غایب، غیبت کبرا و غیبت صغرا می‏داند. 
حامد الگار در کتاب انقلاب اسلامی در ایران، ریشه‏ی انقلاب اسلامی ایران را به موضوع امامت از دیدگاه شیعه و مسئله‏ی غیبت امام زمان و پیا مدهای سیاسی آن می‏داند.(12)
با این توضیحات، طبیعی است که دشمنان، مسئله‏ی مهدویّت را در تقابل با خویش بدانند و در مقابل آن، صف‏آرایی کنند و حتی به این مسئله اذعان کنند.
نمونه‏ی اول: در گزارش گروه‏هایی که به ظاهر، مبلّغ مسیحیت اند و در باطن، جاده صاف کن و عاملان ورود استعمارگران اروپایی به کشورهای اسلامی، نکات قابل توجهّی به چشم می‏خورد. در گزارش ذیل که مربوط به گروه‏های تبلیغی در شمال آفریقا و خطاب به هیئتی که مسئول رسیدگی به این کار است، آمده است:
یکی از مشکلات ما، در سر راه تبلیغ مسیحیت و پیشرفت استعمار در شمال آفریقا و منطقه‏ی توسن و مغرب، این است که این مردم، اعتقاد دارند که ((مهدی موعود)) خواهد آ مد و اسلام را سربلند خواهد کرد.(13)
یعنی نفس اعتقاد به مهدی موعود، باعث ایجاد مشکل برای استکبار و استعمار شده است، در حالی که اعتقادی که برادران ما در آن مناطق دنیا دارند، به روشنی و وضوح اعتقادی که ما امروز در اینجا داریم نیست. در آنجا بیشتر ابهامات و کلی گویی وجود دارد تا تعیین مصداق و مورد و نام و خصوصیات در عین حال استعمارگران از این امید می‏ترسند.(14)
نمونه‏ی دوم: در همین کشور خود ما در آغاز روی کار آمدن رژیم منحوس و فاسد و وابسته پهلوی - آن کودتاگر بی سواد، فاقد هر گونه معرفت و معنویت - یکی از آخوندهای وابسته به دربار را صدا کرد و از او پرسید: این قضیّه‏ی امام زمان(عج) چیست که مشکلاتی برای ما درست کرده است؟ این آخوند هم طبق میل و دل او، جوابی می‏گوید. آن قلدر، مأموریّت می‏دهد که بروید مسئله را حل و تمام کنید و این اعتقاد را از دل مردم بیرون بیاورید.

او می‏گوید: ((این، کار آسانی نیست و خیلی مشکلات دارد و باید کم کم و با مقدمات شروع کنیم.)) البته، آن مقدّمات، به فضل پروردگار و هوشیاری علمای ربانی و آگاهان این کشور، در آن دوران، ناکام ماند و نتوانستند آن نقشه‏ی شوم را عملی کنند. در کشور ما یک کودتاچی غاصب، از طرف دانشگاه‏های قدرت استعماری، مأموریت داشت که بیاید ایران را قبضه کند و کشور را دو دستی تحویل دشمن بدهد و برای این که بتواند بر این مردم مسلّط بشود، یکی از مقدمات لازم‏اش، این بود که عقیده به مهدی موعود(عج) را از ذهن مردم پاک کند.(15)
بنابراین، دشمنان تفکّر و اعتقاد به مهدویّت - که این اندیشه را به زیان خود می‏دانند - همواره، تلاش کرده‏اند تا آن را از اذهان مردم بزدایند و یا مفاهیم اعتقاد به مهدویّت را تحریف کنند:(16)
1- بدین صورت که استکبار جهانی و صهیونیزم در تلاش هستند تا ملّت‏های تحت سیطره‏ی آنان، به وضع تحمیل شده، عادت کنند و آن را رنگی ثابت و ابدی و تغییرناپذیر پندارند.
2- قدرت‏های استکباری، خواهان غفلت و خواب آلوده بودن و نیز عدم تحرک ملّت‏ها هستند. و چنین وضعی را بهشت خود می‏دانند؛ امّا انتظار فرج موجب می‏شود که انسان به وضع موجود قانع نباشند و بخواهد به وضعی بهتر و برتر دست پیدا کند.(17)
3- قدرت جهانی استکبار و صهیونیزم، امروز، با تکیه بر پول و تبلیغات و استفاده از شعارهای ظاهر فریب، مانند حقوق بشر، حقوق زن و حقوق اساسی ملّت‏ها، برای تحمیل ظلم بر ملّت‏ها و ترویج فساد، دورویی، تزویر و ریاکاری و نفاق در جوامع بشری، تلاش می‏کند.(18)
نتیجه؛ دشمن‏ترین اشخاص با این عقیده و با شخص آن بزرگوار، ستمگران عالم‏اند، از روز غیبت آن حضرت، بلکه از روز ولادت آن حضرت، تا امروز. آن کسانی که وجودشان با ستم و با زورگویی همراه بوده بر دشمنی با این بزرگوار، با این پدیده‏ی الهی، با این نور و با این شمشیر الهی مشغول شدند. امروز هم، مستکبرین و ستمگران عالم، با این فکر و این عقیده، مخالف و دشمن‏اند و می‏دانند که این عقیده و این عشق - که در دل‏های مسلمین، به خصوص در دل‏های شیعه است - برای هدف‏های ستمگرانه‏ی آنها مزاحم است.(19)
روش‏های مبارزه با مهدی باوری‏
دشمن هر امر صحیح و مفیدی را تا آن جا که مقدور باشد، انکار می‏کند و اگر نتوانست، به تحریف و تخریب آن پرداخته و یا در مقابل آن اقدام به جایگزینی می‏نماید. همه‏ی عقاید سازنده مورد تهاجم دشمن قرار گرفته است. دشمنان، سراغ مجموعه‏ی احکام و مقررات اسلام رفتند. هر عقیده و هر توصیه‏ای از شرع مقدس که در زندگی و سرنوشت آینده‏ی فرد و جماعت و امت اسلامی تأثیر مثبت بارزی داشته است، به نحوی با آن کلنجار رفتند تا اگر بتوانند آن را از بین ببرند و اگر نتوانند روی محتوایش کار کنند.(20)

دشمن، می‏تواند روی عقاید اسلامی کاری کند که از استفاده مردم خارج شود؟ منتهی نه در کوتاه مدّت بلکه در طول سال‏های متمادی، گاهی ده‏ها سال، زحمت می‏کشد برای این که بتواند یک نقطه‏ی درخشان را کور یا کم رنگ کند یا نقطه‏ی تاریکی را به وجود آورد. یکی توفیق پیدا نمی‏کند، دیگری می‏آید... روی عقاید اسلامی خیلی از این کارها شده. روی عقیده‏ی توحید، امامت، روی اخلاقیات اسلامی (معنای صبر، توکل، قناعت و...) کار کرده‏اند.(21)
الف) انکار مهدویّت‏
منظور از انکار مقوله‏ی مهدویّت و انتظار، این است که آن را مقوله‏ی وارداتی و برگرفته از دیگران و پیامد نابه سامانی‏ها و مشکلات معرفی کنند. بسیاری از دائرة المعارف‏ها که بایستی مرجعی قابل اعتماد در موضوعات متفاوت باشند، گویی رسالت خود را فراموش کرده و اهداف دیگری دنبال می‏کنند.
1- در دائرة المعارف بریتانیکا، در واژه‏ی مهدی و اسلام و زرتشت آمده است: 
اسلام، دینی نیست که در آن، ظهوری انتظار برود و جایی برای مسیح نجات‏بخش در آن وجود ندارد و این همه، به طور تدریجی و شاید تحت تأثیر مسیحیّت مطرح گردیده است. (22)
قرآن، اشاره‏ای به آن ندارد. به هیچ حدیث - گفته‏ی منسوب به پیامبر(ص) - قابل اعتمادی نیز در مورد مهدی(ع) نمی‏توان استناد کرد.(23)
2- در دائرة المعارف دین و اخلاق، مارگلی یوت (اسلام شناس بزرگ اروپایی) در مقاله‏ی خود درباره‏ی مهدی(ع) در سال 1915، این تفکّر را وا رداتی و برگرفته از یهود و مسیحیّت تلقّی می‏کند.(24)
جیمز دارمستر همین نظریه را ارائه می‏دهد.(25)
3- موسوعة المورد، (منیر بعلبکی) در ذیل واژه‏ی، ((مهدی المنتظر))، آورده: ((در قرآن و در روایات نبوی، هیچ اشاره‏ای به مهدی(ع) نشده است.)) (26)
البته، پیش از این دایرة المعارف‏ها، افراد دیگری نیز اگر نگوییم مغرضانه، لااقل با عدم تحقیق کافی، مسئله را زیر سؤال برده‏اند. عبدالقاهر بغدادی (420 ه . ق مطابق با 1037م) نظریّه‏ی مهدویّت را نظریّه‏ی عاریّتی از یهود دانسته و بر این افسانه پا می‏فشارد که شیعه و عقاید آنان، برگرفته از عبدالله بن سبای یهودی است.

(27)(گفتنی است وجود خارجی عبدالله بن سبا، از نظر تاریخی و روایی، مخدوش و ساخته‏ی دروغ پردازان و روایت سازان حرفه‏ای است، تا چه رسد به این که منشأ شیعه و معتقداتی چون انتظار باشد.)(28)

ابن خلدون(29) نیز فقط با بررسی بیست و سه حدیث از انبوه احادیث و نقد نوزده حدیث مسئله‏ی مهدویّت را بی‏پایه می‏داند و...(30)
برخی دیگر از روشنفکران، مسئله‏ی مهدویّت را بازتاب نا به سامانی‏ها و حوادث تاریکی که در دوران مسلمانان، به ویژه شیعه رخ داد، مطرح می‏سازند.
مارگلی یوت می‏گوید: 
درگیری و آتش جنگ در میان یک نسل واحد، پس از وفات پیامبر(ص) و درهمی و آشفتگی جهان اسلام که بر اثر اختلافات آنان با هم روی داد، موجب اقتباس فکر ظهور منجی از یهود و مسیحیان گردید که به ترتیب، در انتظار ظهور و بازگشت مسیح به سر می‏برند.(31)
بریتانیکا نوشته است: 
به نظر می‏رسد که عقیده به مهدی(ع) در دوره‏های اغتشاش و عدم ا منیّت مذهبی، بر تحوّلات سیاسی...اوایل اسلام (قرن‏های هفتم و هشتم میلادی) رواج یافته باشد.(32)
برناردلوییس، در مقاله‏ی خود به نام شیعه در تاریخ اسلام، در کنفرانس تل آویو می‏گوید: 
سرکوبی بسیاری از قیام‏ها و ناپدید شدن رهبران آن‏ها، باعث ظهور ویژگی دیگری در دکترین شیعه شد و موضوعات و مسایلی مانند مسئله‏ی غیبت و رجعت رهبر شیعیان، حضرت مهدی(ع)، آخرین امام شیعیان، به وجود آمد و این منجی‏گری، تبدیل به یکی از جنبه‏های اساسی اسلام و تشیّع شد.(33)
ب) تحریف‏
مطالبی که اگر به حقیقت آن‏ها توجه کنیم، تبدیل به یک موتور حرکت دهنده‏ی جامعه‏ی اسلامی می‏شود، وقتی دشمن روی آن کار کرد، آن را خراب و معنای آن را عوض کرده و در ذهن ما به صورت دیگری جا انداختند، همین موتور متحرّک، به یک داروی مخرب و خواب آور تبدیل می‏شود.(34)
مقام معظم رهبری می‏فرمایند: 
بنده، سندی دیدم که در آن، بزرگان و فرماندهان استعمار؛ توصیه می‏کنند که ما باید کاری کنیم که این عقیده به مهدویّت، به تدریج، از بین مردم زایل شود. آن روز، استعمارگرهای فرانسوی و استعمارگرهای انگلیسی، در بعضی جاهای آن مناطق بودند - فرقی نمی‏کند که استعمار از کجا باشد - استعمارگرهای خارجی، قضاوت‏شان این بود که تا وقتی عقیده به مهدویّت در بین مردم رایج است، نمی‏توانیم این‏ها را درست بگیریم.
وقتی نتوانستند این عقیده را از مردم بگیرند، سعی می‏کنند آن را در ذهن مردم خراب کنند. خراب کردن این عقیده چه گونه است؟ به این صورت که بگویند: ((خوب، آقا می‏آید، همه‏ی کارها را درست می‏کند))!
این، خراب کردن عقیده است. این، تبدیل کردن موتور متحرّک، به یک چوب لای چرخ است؛ تبدیل یک داروی مقوی به یک داروی مخدّر و خواب آور است.(35)
تبدیل مقوله‏ی انتظار مهدی(ع) که آثار و پیامدهای بسیار شگرف و معجزه آسا و مثبتی دارد، به انتظار منفی و تلخ و ناگوار و این نگرش به انتظار که امر به معروف و نهی از منکر نکردن و سر در جیب خود فرو بردن و هیچ تکلیفی در مقابل دیگران و جامعه برای خود قائل نبودن و یا حتّی امر به معروف و نهی از منکر را مخالف انتظار قلمداد کردن و بدتر، وظیفه‏ی منتظر را دامن زدن به فساد و تباهی‏ها دانستن و هر گونه حرکت و قیامی را قبل از ظهور حضرت، باطل و مخالف دوران انتظار گفتن، از دستاوردهایی است که برگرفته از غرض‏ورزی‏ها و دست سیاست بازان است.
حضرت امام(ره) به طور مفصّل، پنج دیدگاه درباره‏ی انتظار را مطرح و به نقد یکایک می‏پردازند و در پایان، نظریه‏ی صحیح (آمادگی و قیام به قدر استطاعت) را ذکر می‏کنند.ایشان، در نقد برخی از این دیدگاه‏ها، چنین می‏آورند: 
البته، در بین، این دسته، منحرف‏هایی، هم بودند اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرف هایی بودند که برای مقاصدی به این دامن می‏زدند.(36)
اگر دست سیاستی این کار [این دیدگاه‏ها ]نکرده باشد که بازی بدهد ما را، که ما کار به آن‏ها نداشته باشیم، آن‏ها بیایند، هر کاری بخواهند انجام بدهند، این، باید آدم نفهمی باشد.(37) نمی‏دانند دارند چه می‏گویند.(38)
آری، به دنبال چنین تحریف‏هایی(39)، افرادی چون ابن تیمیّه، در گذشته، و افرادی مانند نکوتن، ولهوسن، پرکلیمن، دونالدسن، شریعت سنگلجی، کسروی و بالاخره سلمان رشدی و احمد الکاتب و... و جریانات و افراد دیگری که به هر بهانه، به دین و شیعه می‏تازند و آن را مورد تردید و تشکیک قرار داده و در آن ایجاد شبهه می‏کنند، مورد حمایت جدّی دشمن قرار گرفته و نظرشان علمی قلمداد می‏شود.
ابن تیمیّه گوید: ((انتظار، در زمان غیبت امام عصر، ضعف و سستی در امور و بی تفاوتی در برابر مفاسد اجتماعی و همه چیز را به امید آینده واگذر کردن و اصلاح امور را به عهده‏ی امام زمان(ع) گذاردن است.)).(40).
کسروی گوید: ((داستان امام ناپیدا... زیان‏هایی نیز به زندگانی دارد...پس ماندن توده، چیرگی بیگانگان، ناتوانی دولت، نابه سامانی کشور... به هرزبونی، تن در می‏دهند و یوغ بیگانگان را به گردن می‏گیرند و به این بر نمی‏تابند که یک راه رهایی به رویشان باز شود، چرا که دستگاه امام ناپیدا به هم نخورد.))(41)

مارکسیست‏ها می‏گویند: ((مذهب، تفکرات خرافی را بین انسان‏ها رواج داده، چنین تبلیغ می‏کند که در زندگی فعلی باید بر شرایط تمکین کرده و قانع بود... و باید با کمال میل، ستم و استثمار طبقات حاکم ارتجاعی و... و زندگی و سرنوشت برده‏وار موجود را پذیرفت و خشنود بود و علیه این شرایط عصیان نکرد.(42)
تذکر: ((چقدر خطا می‏کنند کسانی که به اسم روشنفکری و به اسم تجدّد طلبی می‏آیند و عقاید اسلامی را بدون اطّلاع، بدون اینکه بدانند دارند چه کار می‏کنند مورد تردید و تشکیک قرار می‏دهند این‏ها همان کاری را که دشمن می‏خواهد! راحت انجام می‏دهند.
امروز هر نفسی، هر حنجره‏ای که برای ناامید کردن مردم بدمد، بدانید که این حنجره در اختیار دشمن است، چه خودش بداند، چه خودش نداند! هر قلمی که کلمه‏ای را در جهت ناامید و مأیوس کردن مردم روی کاغذ بیاورد، این قلم متعلّق به دشمن است، چه صاحب این قلم بداند، چه نداند! دشمن از او استفاده می‏کند.))(43)
ج) تخریب‏
شگرد دیگر دشمن، حمله‏ای ناجوانمردانه و نفرت زایی در مقابل جریان مهدوی، با ژست‏های علمی و هنری است. دشمن، برنامه‏های کوتاه مدّت و طولانی مدّت زیادی دارد:
1) نیروسازی برای صفوف خود با خطر جلوه دادن جریان مهدویّت؛
2) ایجاد شک و تردید و تنفّر در افراد به ویژه معتقدان به مهدویّت؛
3) برنامه ریزی برای نسل آینده(44) برای ایجاد نتفّر در آنان که این مسئله شامل معتقدان به مهدویّت هم می‏شود.
ذکر موارد
1- فیلم ((پیشگویی‏های نوسترا داموس)) یا ((مردی که آینده را دید)) نمونه‏ای است که هر سه هدف، و بیش‏تر دو هدف نخست را دنبال می‏کند. در این فیلم که توسط کمپانی ((گلدن مایر)) صد در صد صهیونیستی - ساخته شده است، با تحریف و برداشت خاصی از پیشگویی‏های نوسترا داموس که در قالب اشعاری رمزآمیز بیان شده است، چهره‏ی امام زمان(ع) را چهره‏ای خشن و بسیار مخرب و وحشت زا معرفی، و پیامد حضور ایشان را جنگ‏ها و جنایت‏ها و ناامنی‏ها قلمداد کرده است. 
فیلم، ایشان را سومین ضد مسیح نامیده است و با مقدمه چینی که از واقعی بودن و محقّق شدن پیشگویی‏های دیگر نوسترا داموس ارائه داده است، مخاطب را به این باور رسانده است که هر آن چه این پیشگو می‏گوید، محقّق خواهد شد. 
البته، استفاده‏ای چنین ابزاری از اشعار رمز آلود نوسترآداموس که از احتمالات و برداشت‏های متفاوت ابایی ندارد، برای بار نخست نبوده است، اشعار او، همیشه، برای مقاصد خاصّی مورد سوء استفاده قرار گرفته است.
از ابتدای مِه 1940 هواپیماهای آلمانی، اعلامیّه‏هایی را در شهرهای مختلف فرانسه پخش کردند که در آن از پیش بینی‏های نوسترآداموس در جهت اهداف حمله‏ی آلمان بهره جسته شده بود.

در مقابل نیروی هوایی انگلستان نیز ساکت ننشست و هر چند اقدام انگلیسی‏ها با تأخیر و سه سال بعد، یعنی در سال 1943 به وقوع پیوست، امّا آن‏ها نیز در زمان چرچیل، به مقابله با آلمان نازی پرداختند و با استفاده از پیشگویی‏های نوسترا داموس، جنگ تبلیغاتی را علیه هیتلر به راه انداختند و اعلامیّه‏های فراوانی را به شهرهای مختلف فرانسه و بلژیک فروریختند. هر چند انگلستان خود، در آن زمان، با مشکلات اقتصادی فراوانی روبه رو بود، امّا برای اداره‏ی هر چه بهتر جنگ روانی علیه دشمن، مبلغ هشتاد هزار پوند - که در آن زمان، رقمی بسیار بالا به شمار می‏آمد - هزینه کرد.

در سال 1944 کتابی از نوسترا داموس در فرانسه به چاپ رسید که در آن، از شکست قریب الوقوع هیتلر سخن به میان آمده بود. ((گشتاپو)) پلیس مخفی آلمان نازی، به محض وقوف بر ما جرا، تمام نسخه‏های چاپ شده‏ی کتاب را مصادره کرد و حتّی کلیشه‏های سربی آن را نیز ذوب کرد و از میان برد.(45)
آری، چندین کتاب درباره‏ی نوسترآداموس، البته با تحریف، به نوشته در آمد که معروف‏ترین آن‏ها، ((نوسترا داموس و نازی‏ها))، اثر ((لیک او))(46) است.(47)
نوسترا داموس، خود، چنین می‏گوید:
((نوشتارهای، پیشگوی بزرگ که آینده‏ای افتخارآمیز دارد. پاره پاره و جدا شده، در دستان یک خود سالار بی رحم، جای می‏گیرد و از برایند این دزدی، پادشاه او فریب داده می‏شود)).(48)
زندگی نامه‏ی نوسترا داموس‏
نوسترا داموس در 14 دسامبر 1503 در پرووانس(49) از استان‏های جنوبی فرانسه و در خانواده‏ای کاتولیک، دیده بر جهان گشود. نزد جدّش، مقداری ریاضیات و ستاره‏شناسی و نیز زبان‏های لاتین و یونانی را فرا گرفت.
با دریافت لیسانس از دانشکده‏ی ((مونت پلیه))(50) به طبابت پرداخت و بدون ترس از طاعون، خود، شخصاً، در میان بیماران حاضر می‏شد و به مداوای آنان می‏پرداخت.
نسخه‏های شفا بخش او، در آن ایام، شهرت فراوانی را برای‏اش به ارمغان آورد. در همین زمینه، او، کتابی در سال 1552 منتشر کرد.
بعد از این حادثه، به مدّت چهار سال، بارها میان شهرهای مختلف فرانسه و ایتالیا، به مسافرت پرداخت و در همین سفرها بود که با کتاب‏های سحر، ستاره‏شناسی، طالع بینی آشنا گشت. او، در سال 1529 پس از وقفه‏ای چهار ساله، برای دریافت درجه‏ی دکترا به دانشکده‏ی پزشکی بازگشت.
بعد از فراغت از تحصیل، با دختری کاتولیک ازدواج کرد که ثمره‏ی آن، یک پسر و یک دختر بود. لیک آنان قربانی طاعون شدند. بی نتیجه ماندن اقدامات وی برای نجات جان عزیزان‏اش، او را دچار مصیبتی بزرگ کرد و اندوه او، آن‏گاه دو چندان شد که پدر و مادر همسرش علیه او اقامه‏ی دعوا کردند و با تقدیم شکایتی به دادگاه، خواستار دریافت مهریه‏ی دخترشان شدند.
گرفتاری‏ها، به همین مقدار ختم نگردید و چیزی نگذشت که از طرف دادگاه تحقیق و تجسس، وابسته به کلیسای کاتولیک شهر تولوز(51) که در آن دوران، برپایه اعتقاد به مجسّمه سازی و پیکرتراشی استوار بود، برای او احضاریه‏ای فرستاده شد. در این نامه، نوسترآداموس به کفر و الحاد متّهم گردیده بود، زیرا، او، روزی، در کلیسا، به سازنده‏ی پیکره‏ای بُرنزین از مریم بتول گفته بود: ((وی، سازنده‏ی نماد شیاطین است.)).
نوسترا داموس که به خوبی می‏دانست محاکمه، در نهایت، به محکومیّت او خواهد انجامید و اعدام او قطعی است، از آن جا گریخت و در سال 1544 به شهر سالون(52) فرانسه وارد شد.
او، در این شهر با بیوه‏ای ثروت‏مند ازدواج کرد و از وی صاحب چند فرزند گردید. این محل، آخرین توقف‏گاه نوسترا داموس بود. او، طبقه‏ی فوقانی خانه‏ای در این شهر را به گنجینه‏ی کتاب‏های خود که شامل موضوعاتی درباره‏ی سحر، طالع‏شناسی، روان کاوی بود، اختصاص داد.
یکی از مهم‏ترین منابع مورد استفاده او، کتابی به نام رازهای مصر(53) بود.
او، در این اتاق، شروع به نگارش پیشگویی هایش کرد و آن‏ها را نخستین بار، در سال 1555 م، به زیر چاپ برد.
وی، رویدادهای چهار قرن فراروی خود را پیش بینی نمود، پیشگویی‏ها در ده فصل یا  سانتوری نوشته شده است. هر فصل از کتاب نیز به صد قطعه تقسیم شده است. فصل هفتم به دلیل نامعلومی، چهل و دو قطعه دارد.
چندی نگذشت که آوازه‏ی او، همه جا را فراگرفت.
نوسترا داموس به بیماری نقرس مبتلا شد و تا پایان عمر، از آن رنج برد. او، در تمام این مدّت، به طالع بینی افراد، مخصوصاً ثروت مندان پرداخت و این، در حالی بود که پیشگویی در آن زمان، به نقطه‏ی اوج خود رسیده بود.
و بالاخره، در دوم ژوییه 1566 در شهر سالون دیده از جهان فرو بست و در حیاط کلیسایی در این شهر، به خاک سپرده شد.
 

پی‏نوشت‏ها:

1) برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری، فصلنامه‏ی انتظار، ش 2، ص 37. نقل از روزنامه‏ی جهان اسلام 9/11/72.
2) محمد حکیمی، در فجر ساحل، ص 113. (نقل از پیام، مجله‏ی یونسکو، آبان 1348.)
3) همان (نقل از مبانی روحی تطوّر ملل) ص 200.
4) لطف الله صافی گلپایگانی، انتظار، عامل مقاومت و حرکت، ص 95 - 112.
5) برگرفته از در فجر ساحل، محمّد حکیمی، ص 73 - 120.
6) سید رضا صدر، راه مهدی‏علیه السلام، ص 89.
7) برای توضیح بیش‏تر، ر.ک: محمدرضا حکیمی، خورشید مغرب، (مبحث انتظار)؛ صافی گلپایگانی، انتظار، عامل مقاومت و حرکت، ص 62، 63؛ مکارم شیرازی، انقلاب جهانی مهدی، ص 103، 113.
8) مقام معظم رهبری، فصلنامه‏ی انتظار، ش 2، ص 59، نقل از روزنامه‏ی رسالت 16/10/78.
9) مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزده هجری. دارمستر، ترجمه‏ی محسن جهان سوز، ص 38، 39.(به نقل از فصلنامه‏ی انتظار، ش 1، ص 97).
10) در دسامبر 1948، مطابق با 1365ه . ش، در دانشکده‏ی تاریخ دانشگاه تل آویو (فلسطین اشغالی) با همکاری مؤسسّه‏ی مطالعاتی شیلوهه - که یک مؤسسه‏ی مطالعاتی غیر انتفاعی است و متصّل به صهیونیسم - کنفرانسی، با حضور سیصد شیعه شناس درجه‏ی یک جهان، برگزار شد و ظرف مدّت سه روز، در آن، سیصد مقاله‏ی صددرصد تفصیلی، تحقیقی و مبتنی بر عمده‏ترین متد تحقیقی و عمیق‏ترین روش‏ها ارائه شد. به قول ((مارتین کرامر)) - که یکی از شیعه شناسان جهان و دبیر این کنفرانس بود - هدف اصلی از برپایی این کنفرانس، شناخت مفاهیم محوری در تمدّن شیعه‏ی اثناعشری و بعد، بالطبع، شناسایی انقلاب اسلامی سال پنجاه و هفت ایران بود.
در این کنفرانس، افرادی مانند دانیل برومبرگ، ماروین زونیس، مایکل ام جی فیشر و دیگر شیعه شناسان و شرق شناسان و اسلام شناسانی‏غربی حضور داشتند.
ر.ک: حسن بلخاری، تهاجم یا تفاوت فرهنگی، ص 93، 94.
11) حسن بلخاری، تهاجم یا تفاوت فرهنگی، ص 93، 130.
12) حسن بلخاری، تهاجم فرهنگی، ص 131.
13) فصلنامه‏ی انتظار، ش 2، ص 36.
14) مقام معظم رهبری، فصلنامه‏ی انتظار، ش 2، ص 36، نقل از روزنامه‏ی جمهوری اسلامی، 19/10/74.
15) مقام معظّم رهبری، انتظار، ش 2، ص 36، نقل از جمهوری اسلامی 19/10/74.
16) مقام معظّم رهبری، انتظار، ش 2، ص 37، نقل از جهان اسلام 9/11/72.
17) مقام معظّم رهبری، انتظار، ش 2، ص 38، نقل از کیهان 8/10/75.
18) مقام معظم رهبری، فصلنامه‏ی انتظار، ش 2، ص 38، نقل از کیهان 8/10/75.
19) مقام معظم‏رهبری، فصلنامه‏ی انتظار، ش 2، ص 38 - نقل از جمهوری اسلامی، 15/9/77.
20) مقام معظم رهبری، انتظار، ش 2، ص 32، نقل از روزنامه‏ی رسالت 26/9/76.
21) مقام معظّم رهبری، انتظار، ش 2، ص 32، نقل از روزنامه‏ی رسالت 26/9/76.
22) مجلّه‏ی موعود، ش 19، فروردین و اردیبهشت 79، ص 26 - 28 (نقل از بریتانیکا، ترجمه‏ی دکترین‏های مذاهب و اصول مذهبی آخرالزمان در مذاهب غرب، واژه‏ی ((اسلام و زرتشت)) ((مهدی))، مرتضی دهقان و بهروز علی زاده).
23) همان. 
24) ناصرالدین، صاحب الزمانی، دیباچه بر رهبری، ص 200 - 201.
25) ناصرالدین، صاحب الزمانی، دیباچه بر رهبری، ص 200 - 201.
26) منیر بعلبکی، موسوعة المورد، واژه‏ی مهدی المنتظر.
27) بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، باب چهارم، ص 234، 235. ترجمه و اقتباس.
28) برای تحقیق بیش‏تر، خوانندگان گرامی را به کتاب عبدالله بن سبا، اثر اندیشمند گرانقدر ((علامه عسکری)) ارجاع می‏دهیم.
29) ابن خلدون که متخصّص در جا معه‏شناختی و تاریخ است، نه در علم حدیث، تنها نوزده حدیث از بیست و سه حدیثی که بررسی کرده، مورد تحقیق قرار داده است و صرفاً، از هفت نفر نام برده است که احادیث مهدی(ع) را روایت کرده‏اند و بدین ترتیب، سخنان چهل و هشت تن از علمای راوی احادیث المهدی را از مدار محاسبه خارج کرده است. نخستین ایشان، ابن سعد، صاحب طبقات (230هجری) و آخرین ایشان، نورالدین هیثمی (م 807 هجری) است. چنان که از صحابه‏ی رسول‏خدا (ص) که احادیث مهدی به آن‏ها استناد داده می‏شود، فقط از چهارده نفر یاد کرده و سی و نُه تن دیگر را فرو می‏گذارد. ر.ک: در انتظار ققنوس، سید ثامر هاشم العمیدی، ترجمه و تحقیق مهدی علی زاده، ص 207.
30) سید ثامر، هاشم العمیدی، در انتظار ققنوس، ترجمه و تحقیق مهدی علی‏زاده، ص 207 (نقل از تاریخ ابن خلدون، ج 1، فصل 52، ص 555، 556).
31) ناصرالدین، صاحب الزمانی، دیباچه بر رهبری، ص 201.
32) مجله‏ی موعود، ش 19، فروردین و اردیبهشت 79، ص 26 - 28 (نقل از بریتانیکا، ترجمه‏ی دکترین‏های مذاهب و اصول مذهبی آخرالزمان در مذاهب غرب، واژه‏ی ((اسلام و زرتشت)) ((مهدی))، مرتضی دهقان و بهروز علی زاده).
33) حسن بلخاری، تفاوت یا تهاجم فرهنگی، ص 130.
34) مقام معظم رهبری، فصلنامه‏ی انتظار، ش 2، ص 32 نقل از رسالت 26/9/76.
35) همان.
36) مجله‏ی تخصصی کلام اسلامی، شماره‏ی 43، انتظار فرج 2، نگارنده.
37) همان. 
38) همان.
39) برای روشن شدن برخی ازاین دیدگاه‏ها، ر.ک: در شناخت جذب قاعدین زمان، ع، باقی؛ مجله‏ی تخصصی کلام اسلامی، شماره‏ی 43. مقاله‏ی انتظار فرج 2، نگارنده.
40) منهاج السّنه. ج 1، ص 10و 20 (نقل از آخرین تحوّل، ص 90).
41) احمدکسروی، بخوانند و داوری کنند، ص 79، 82. (نقل در ((انتظار، بذر انقلاب))؛ حسین تاجری، ص 186).
42) مبانی و مفاهیم مارکسیسم، سازمان چریک‏های فدایی خلق تهران، ص 93 (نقل در ((انتظار بذر انقلاب))، حسین تاجری، ص 13).
43) مقام معظم رهبری، انتظار، ش 2، ص 33 - 35، نقل از رسالت 26/9/76.
44) گفتنی است برنامه‏های دراز مدّت، همیشه، مد نظر دشمن بوده است. اخبار سیمای جمهوری اسلامی، شبکه‏ی یک، از ((نیویورک تایمز)) چنین آورده است: ((عرب نسبت به آمریکایی‏ها بد بین هستند بایستی کاری کرد که نسل آینده‏ی آنان نسبت به ماخوش بین گردند.)) جمعه 25/5/81.
45) پیشگویی‏های نوسترا داموس، تحقیق دکتر شرف الدین اعرجی، مترجم سید یوسف عزیزی، ص 16، (چاپ پنجم)
46) _ Nostradamus and the Nazis )Ellch Ow(
47) پیشگویی‏های نوسترا داموس، ترجمه و تفسیر پوران فرخ زاد، چاپ اول، زریاب، ص 173.
48) همان، سانتوری 2، رقم 36.
49) _ Provence.
50) _ Montpellier.
51) _ Toulouse.
52) _ Salon.
53) _ De Mysterus Agyptorum.

 

محمد صابر جعفرى

لینک ثابت

 

مهدى‌‏انکارى، انتظارستیزى -بخش 2


فیلم پیشگوی‏های نوسترا داموس، نمونه‏‌ی کوچکی است از صدها فیلم و سریال که هالیودها عهده دار ساخت و پخش هنرمندانه‌ی آن اند تا حقیقت را به گونه‏‌ای که خود می‌‏خواهند تفسیر کنند و آینده را آن چنان که با امیال‏شان سازگار است.

 

 


  •  

بخش دوم و پایانی

بررسی اشعار نوسترا داموس‏
درباره‏ی اشعار و تفاسیر ارائه‏ی شده، اشعار او، نکاتی گفتنی است. 
البته، خواننده‏ی گرامی. مستحضر است که نه آن چه نوسترا داموس آورده و نه آن چه مفسّران آن گفته‏اند و نه احتمالاتی که به نظر نویسنده رسیده است، هیچ یک، وحی آسمانی نیست که ادعای عصمت و یا صحت یقینی آن رود، بلکه صرفاً، برای رد برداشت‏های ابزاری است که برای منافع خاص و استکباری مدد گرفته شده است: 
1- احتمال اشتباه‏
بر فرض تفسیر صحیح اشعار نوسترا داموس، باز هم این گونه نیست که تمامی اشعار او، بی‏تهافت و تناقض باشد. مفسرّان معتبر اشعار او، مواردی را نقل می‏کنند که نوسترا اشتباه کرده است. مثلاً ((لئونی))، مفسّر معروف اشعار وی می‏گوید،:
در سانتوری 2، رقم 74، نوسترا داموس، اشتباهاً، به جای ((آلپ)) واژه‏ی ((پیرنه)) را به کار برده است.(54)
در سانتوری 9، رقم 33 ناهمگونی به کار بردن ((آنه مارک)) و ((هرکول)) با فرا نام ((دوگل)) با آن که بین آن‏ها زمان زیادی است، در این شعر، کاملاً مشهود است.(55)
2- آینده 
1/2- پادشاه وحشت یا امام رحمت و امنیت: 

در سانتوری 10، رقم 72 آمده است:
((پادشاه بزرگ وحشت)) در هفتمین ماه سال 1999 از آسمان به زمین خواهد آمد...
جدای از ترجمه و تفسیر که احتمالات دیگری دارد(56) و جدای از این که 1999 گذشت و اتّفاقی رخ نداد و آن چه به نام حضرت مهدی(ع) گفته‏اند، با توجّه به عدم ظهور ایشان در این سال، نادرستی اش مشخص گشت، حال با عنایت به اشعار و قرائن دیگر مشخص می‏شود. ترسیمی که نوسترآداموس از آینده دارد، بسیار سر سبز و با طراوت است. اشعار زیر از سانتوری‏های متفاوت، مؤیّد سخن ما است:
الف) منجی‏
در سانتوری 5، رقم 96، داموس، وعده می‏دهد که:
((در هنگامه‏ی نیاز نجات دهنده، اگر چه کمی دیر، ولی سرانجام از راه خواهد رسید.))
ب) به اوج و نهایت رسانیدن‏
در سانتوری 3، رقم 2، آمده است:
((به واژه‏ی آسمانی، که فراگیرنده‏ی زمین و آسمان است، معنایی تازه می‏شود، رمزی زرین در سلوک اهل راز، پدیدار می‏شود. جسم و روح و روان، همه و همه، به منتهای توانایی رسیده‏اند، هر چیز که هست، به سان دریایی که در زیر آسمان گسترده است، به زیر گام‏های او در می‏آید.))
نگاهی اجمالی به این شعر می‏رساند، آن چه وعده داده می‏شود، دادن معنایی تازه به واژه‏های آسمانی است و بالاتر از آن این که جسم و روح و روان، به منتهای توانایی خود می‏رسند. اگر صرفاً، به توانایی رسیدن جسم بود، شاید احتمالات غیر آسمانی قابل قبول می‏نمود، لکن رسیدن انسان به منتهای توانایی‏های روح و روان، جز در سایه‏ی تعلیم آسمانی و به دست رادمرد الهی معنا ندارد. انسانی که خود را نمی‏شناسد، زوایای روح و روان خود را نمی‏داند، قابلیّت‏های خود را نمی‏شناسد، چه گونه می‏تواند جز با مدد از وحی، به غایت روح و روان خود برسد؟
مؤیّد دیگر در این شعر، قسمت آخر آن است که هر چیز که هست را به سان دریایی در زیر آسمان گسترده در زیر گام‏های او معرفی می‏کند و این. حاکی از حکومتی جهانی است، امّا نه جهانی کردن و تک قطبی ساختن، بلکه حکومتی جهانی است به رهبری رادمردی الهی که انسان را به نهایت تکامل روحی و روانی خود می‏رساند.
آری، تفاوت وعده‏ی الهی حکومت حضرت مهدی(ع) با اتوپیاهای دیگر، علاوه بر رفاه و امنیّت و...، رسیدن انسان به نهایت روحی و روانی خویش است که هیچ اتوپیایی چنین وعده‏ای نداده است و اگر داده باشد، در وعده‏ی خود نمی‏تواند صداقتی داشته باشد.
ج - امنیّت و آرامش 
پیشگو در سانتوری 1، رقم 63، به امنیّت و آرامش چنین اشاره می‏کند:
((دنیا، کوچک‏تر می‏شود، و بیماری‏ها فروکش می‏کنندو زمینیان، برای زمانی بس دراز، آرامش را تجربه خواهند کرد. مردمان، بدون وحشت از خطر، در زمین، در دریا و در آسمان، به سفر خواهند پرداخت...))
این شعر نیز مسئله‏ی جهانی را مطرح می‏کند، مسئله‏ای که تاکنون رخ نداده است. ماجرایی بس لذّت بخش و شیرین. آینده‏ای که امنیت جهان را فراگرفته است و مردمان، بی وحشت، از این سو به آن سو می‏روند.(57)
این‏ها تداعی کننده‏ی روایت حضرت علی(ع) است که فرمود:
((...بنا یدفع الله الزمان الکلب....و لو قد قام قائمنا لذهبت الشحنا من قلوب العباد واصطلحتِ السِبّاعِ و البَهائم حتّی تمشی المرأةُ بین العراقِ إلی الشام...علی رأسها زینتُها لایهیجُها سَبعٌ و لا تخافُه....))؛(58)
به دست ما، روزگار سختی‏ها و تشنه کامی‏ها سپری گردد... و چون قائم ما قیام کند، کینه‏ها از دل‏ها بیرون رود، حیوانات نیز با هم سازگاری کنند. در آن روزگار، زن، با همه‏ی زیب و زیور خویش، از عراق درآید و تا شام برود و از هیچ چیز نترسد...
اشعار ذیل، ترسیم کننده‏ی آینده‏ی از نظر داموس است: 
د) صلح و شایسته سالاری 
در سانتوری 9 رقم 66 آمده است:
((صلح و اتّحاد و دگرگرنی بسیاری، پیش می‏آید. نه تنها بخش‏ها فزونی می‏یابند، که مسئولیّت‏های پست و اندک نیز، بهایی دیگر می‏یابند و بدین سان، کسانی که بر قله جای داشتند، از فراز به فرود می‏افتند)).
ه) رفاه 
در سانتوری 10، رقم 89 آمده است:
((تمامی دیوارهای آجرین، تبدیل به دیوارهای مرمرین می‏شود. هفتاد و پنج سال، آکنده از صلح شادمانه بر مردمان خواهد گذشت. کانال آب، دگر باره باز خواهد شد. فراوانی و سلامتی می‏آید و فصل‏های شیر و انگبین، به چشم دیده خواهد شد.))
و) صلح و آرمانشهر
در سانتوری 10، رقم 99 آمده است:
((به زودی، برای اسب، شیر، گاو نر و گرگ، پایانی فرا می‏رسد. کبوتر، رام شده و همیار سگ بولداک می‏شود. دیگر بیش از آن، آن مائده‏ی آسمان، بر سر آنان نخواهد بارید.))
((اسب، نماد تندپایی و هوشیاری، و وفاداری، شیر، نماد حرارت و گرما و قدرت، گاو نر نشانه‏ی توان‏مندی‏های جسمانی و برکت، گرگ، نماد خون خواری و توحّش است.
بدین سان، پیشگو، در این الهام بسیار پرمعنا، از زمانی سخن می‏آورد که دوران جلوه‏گری این نمادها در دنیا به پایان خود می‏رسد و بی‏گمان، در آغاز فصلی دیگر از فصل‏های زندگی در کره‏ی زمین است که ((کبوتر)) و ((سگ بولداگ)) که یکی نمایه‏ی صلح و دیگری نمایه‏ی پاسداری از ارزش‏هاست...با یکدیگر یار و همکار می‏شوند...
گویا نوسترا داموس در این الهام، با یک آرمانشهر (یوتوپیا) دیدار کرده است. مدینه‏ی فاضله‏ای که پیوسته اندیشه‏مندان، در آروزی رسیدن به آن سوخته‏اند.(59)))
ز) شادمانی شورانگیز
در سانتوری 1، رقم 18 آمده است:
به خاطر ناسازگاری‏ها و تنش‏ها و به سبب فروگذاشت‏های گل‏ها فرانسویان به ((محمدی))ها، شادمانی شورانگیزی پدید می‏شود...
ح) نجات از یوغ فرمان برداری 
در سانتوری 2، رقم 28 آمده است:
((بزرگمردی به نام آخرین پیامبر، روز دوشنبه(60) را برای تعطیل عمومی بر می‏گزیند. آن مرد، در شورمندهای خویش، چنان پیشروی خواهد کرد که ملّتی را از یوغ فرمان برداری نجات می‏دهد)).
ط) امید مستضعفان‏
در سانتوری 1، رقم 33 و 34 آمده است:...،
تمامی دروازه‏ها، در زمان وحشت، پیوسته، به روی آن مرد، گشاده خواهند بود...سپس آن مرد، جنگاوران را آماده خواهد ساخت، بخشی از مردمان، به او، به نام انسانی نیک، و بخشی، به نام انسانی اهریمن می‏نگرند که نمی‏توان به او اعتماد کرد. و در این گذاره، آنان که ناتوان‏ترین‏اند به او، همانند نشانه‏ای خجسته می‏نگرند که بسی نیک است... .
درباره این دو قطعه نیز شاید بتوان گفت، جریانی که در آغاز قیام امام(ع) رخ می‏دهد تردیدهایی که در آغاز، چهره می‏نماید و بالاخره، نگاهی امیدوارانه و خجسته‏نگرانه‏ی مستضعان مد نظر است. آری، همین نگاه است که دروازه‏های شهرها را برای او می‏گشاید. و اکثر افراد با میل و رغبت، به او ا یمان آورده و به او می‏پیوندند.
2/2- آغاز گران جنگ، هدف از جنگ 
در فیلم، آن که از تبار پیامبر مسلمانان است، به هدف ویرانگری و...آغاز گر جنگ معرفی می‏گردد، حال آن که توسط پیشگو، آنان که جنگ و طاعون و مرگ را به راه می‏اندازند، در سانتوری 9، رقم 55 معرفی شده‏اند:
((در غرب، تدارک نبردی بس هولناک دیده خواهد شد و از آن، پس طاعونی چنان مرگ آفرین که نه جوان و نه پیر و نه حتّی هیچ حیوانی زنده نمی‏ماند. در همه جا، آثار خون و آتش، به چشم خواهد آمد. سیارگان، زحل، مریخ، ژوپیتر، در کشور فرانسه به هم گرد آمده‏اند.)).
جالب است که در همان سانتوری در رقم 52 آمده است:
((... سرانجام، صلح از گوشه‏ی از گیتی، وارد می‏شود)).
گفتنی است با توجّه به قسمت قبلی این شعر که جنگ و درگیری در فرانسه را مطرح می‏کند (...این فاجعه در سراسر کشور فرانسه جریان خواهد داشت) و با توجّه به تفسیر برخی مفسّران(61) که اسامی چون فرانسه و... از سمبل‏های غرب است، معلوم می‏شود، ایجاد صلح و آرامش، از ناحیّه‏ی غرب نیست.
حال، با تقابل این دو شعر با شعر 92 سانتوری 1، احتمال داده شده، بسیار تقویت می‏شود:
((صلح)) به وسیله‏ی یک مرد، در سراسر گیتی، اعلام می‏شود، اگر چه زمانی بس کوتاه از این اعلام، سرکشی و چپاول، باری دیگر، در جهان آغاز می‏شود، به خاطر یک خود داری یا ردِّ یک پیشنهاد، شهرها، زمین و دریاها، سوراخ سوراخ می‏شوند و جمعیّتی کم‏تر از یک میلیون و سیصد و سی و سه هزار نفر، در این فاجعه، از پای در آمده و یا دستگیر می‏شوند.
آیا جز این است که امام، به دیوار کعبه تکیه داده، اهل عالم را به توحید فرا می‏خواند و به عدم ظلم و ستم، ولی سفیانی‏ها و دجّال‏ها در مقابل او قد علم می‏کنند و پیشنهاد و سخن او پذیرفته نمی‏شود و جنگ‏ها و غارت‏ها رخ می‏دهد و امام مجبور می‏شود که فتنه‏ها را خاموش و فتنه‏گر را نابود سازد.
در سانتوری 10، رقم 98 آمده است:
((... فزون خواهی سودگران، همه‏ی گرگ‏های خون خوار و تمامی غول‏های حیرت‏انگیز دنیا را به ناآرامی‏های بسیار، دچار می‏کند))
در حالی که در رقم 62 همان سانتوری آمده است:
((... آن مرد که حکمران بیزانس و فرماندار اسلاونیا را با قوانین عرب آشنا می‏سازد، از راه می‏آید.)).
3/2- خشونت و وحشت آفرینان 
در سانتوری 6، رقم 21 آمده است:
((به هنگامی که قدرت‏های قطب شمالی زمین،با یک دیگر یار و یگانه می‏شوند، وحشتی فراتر از پندار، در مشرق زمین، حاکم خواهد شد. مردی جدید که مردی بلند جاه و وحشت آفرین، از او حمایت می‏کند. انتخاب می‏شود. خاک‏های ((رد زیا))(62) و ((بیزانتیوم)) [دریای مدیترانه و ترکیه‏] از فوران خون بربرها لکه‏دار می‏شود.))
در سانتوری 8، رقم 17 آمده است:
((کسانی که توان‏مندانه زندگی می‏کنند، به ناگهان، دگرگونی می‏یابند. گیتی، از سه برادر، آرامش خود را از دست می‏دهد. دشمنان برادران، بیش‏تر بنادر دنیا را تسخیر می‏کنند. زان پس، آتش و خون و گرسنگی همه جا را فرا خواهد گرفت و آن چه که از سیاه روزگاری در این جهان است، افزایش می‏یابد)).
منظور از ((سه برادر))، در برخی تفسیرها، قدرت‏های جهان نام برده شده‏اند.(63)
در سانتوری 1، رقم 79 آمده است:
((از قوانین و از جدل‏ها و خودسالاری‏ها، بر شهرهای ((باراس))(64) ((لکتور))(65)...
آسیب هولناکی وارد خواهد آمد. ((کارکاسون)) و...(66) در آن هنگام که کشتار دوباره‏ی مردم را آرزومی کنند. خود، به تمام نابود می‏شوند.))
نوسترا داموس در جایی، به صراحت، هشدار می‏دهد و خواستار تغییر شیوه و رویه‏ی ددمنشی غرب می‏شود.
در سانتوری 1. رقم 8 آمده است:
((چه گونه، بارها و بارها تسخیر می‏شود؟ آه! ای خورشید شهر آیین‏های خود بینانه و وحشی گرانه‏ات را دگر سازی کن که سرنوشتی بس تاریک دنبالت می‏کند.))
در گذشته، پاریس را خورشید شهر نیز می‏نامیدند.(67)
در سانتوری 8، رقم 60 آمده است:
((آن‏ها نخست بار، در ((گُل)) و ((رومانیا)) از راه‏های زمینی و دریایی. در برابر قوای انگلیس و فرانسه قرار می‏گیرند، از آن سپاه نیرومند، کنش‏های بس شگفت‏انگیز برخواهد آمد. حیوان وحشی، از خشونت‏گری‏های خویش، منطقه‏ی ((لورن)) [منطقه‏ای در فرانسه‏] را از دست خواهد داد.))
در سانتوری 6، رقم 21 آمده است:
((به هنگامی که قدرت‏های قطب شمالی زمین، با یک دیگر یار و یگانه می‏شوند، وحشتی فراتر از پندار، در مشرق زمین، حاکم خواهد شد، مردی جدید، که مردی بلند جاه و وحشت آفرین از او حمایت می‏کند، انتخاب می‏شود، خاک‏های. ((ردزیا)) و ((بیزانتیوم)) [ترکیه‏] از فوران خون بربرها، لکه دار می‏شود.))
در سانتوری 6، رقم 57 آمده است:
((آن مرد که سر کرده‏ای سرخ خواهد داشت که به جایگاه قدرت، بسیار نزدیک است. او که سخت دل و تند و خشن شده است، در قالب وحشت آفرین‏ترین موجودات، فرورفته و برنشیمن گاه، خود کامه‏ی قدسی، قرار خواهد گرفت.)).
در این شعرواره. تنها، یک نشانه وجود دارد و آن، عبارت ((سرخ است)) است. حال باید دید، سرکرده یا رئیس سرخ را به چه می‏توانیم تصویر کنیم. به یک رهبر کمونیست و یا پاپی که ردای سرخ برتن می‏کند؟ امّا چون سخن از جایگاه قدرت و به ویژه مسندگاه یا نشیمن گاه است، ذهن، بیش‏تر، به سوی یک مرکز دینی کشانیده می‏شود که جز واتیکان نمی‏تواند باشد.
به هر سان، ذهن پویای پیشگو، در این پرواز، بیش‏تر روی به جانب مرکز کاتولیسم جهان داشته است.(68)
جالب است. این وحشی که سومین ضد مسیح است و از سوی سرکرده‏ی سرخ (پاپ) مورد حمایت قرار می‏گیرد، در جای دیگر، بیش‏تر معرفی شده است.
در سانتوری 1، رقم 12 آورده است:
((به زودی، مردی خشن و وحشی، آوازه خواهد یافت که بشتاب به فرمان روایی رسیده است، امّا دوران قدرت‏مندی او بسیار کوتاه است و به ناگاه، چهره‏ی مردی را از خود نشان خواهد داد که بسی ناسپاس و سبک طبع است. او، بر ((ورونا)) حکومت خواهد راند.)).
((ورونا)) از شهرهای شمالی ایتالیا، نزدیک به قله‏ی ((آلپ))(69) است که تا دره‏ی ((پو))(70) ادامه می‏یابد.(71)
اگر این بار هم، ایتالیا را مظهر غرب بدانیم، به خوبی روشن خواهد شد که آن پادشاهی که جنگ آفرین و وحشت زا است، جز حاکمی از حکمرانان غرب نخواهد بود.
آری، وحشت و جنگ از دیدگاه نوسترا داموس، پیامد پادشاهانی است وحشت زا و غفلت زده و خود کامه و این جاست که آداموس، خود از دردها و رنج‏هایی که اندیشمندان و دانشیاران بایستی عمل کنند، آه و افسوس می‏کشد در سانتوری 1 رقم 62 آمده است:
((فسوسا که دانشیاران، پیش از به پایان آمدن گردش ماه، باید چه زیان‏هایی را بپذیرند! سیلی سرگردان و آتشی شعله بار، از سوی فرمان روایان غفلت‏زده و گذاره‏ی قرون و اعصار، پیش از آن که، دگر باره بازسازی شوند، چه دراز مدت خواهد نمود.))
4/2- نتیجه‏ی جنگ؛ پیروزی یا شکست؟
بر خلاف آنچه گفته شده است، نتیجه‏ی جنگ را نیز نوسترا داموس مشخص کرده است، امّا نه آنچه که در فیلم ((پیشگویی‏های نوسترا داموس)) یا ((مردی که آینده را دید)) آمده است.
در فیلم، پیروزی را از آن مخالفان فرزند پیامبر مسلمانان (حضرت مهدی) اعلام می‏کند و مخاطب را برای برنامه ریزی و برای جلوگیری از مهدی، به یاری می‏خواند، در حالی که اشعار او چیزی دیگر می‏گوید.
در سانتوری 2، رقم 86 آمده است:
((در نزدیک دریای آدریاتیک، تمامی کشتی‏ها غرق می‏شوند، از لرزه‏های سخت، زمین به آسمان پرتاب شده، باز رفته و باز می‏آید، کشور مصر، پرآشوب می‏شود. مسلمانان بالنده و سرافراز می‏شوند.))
در سانتوری 3، رقم 20 آمده است:
((... پیروان دین محمّدی صلیب را رد خواهند کرد...))
در سانتوری 3، رقم 23 آمده است:
((... هواداران دین محمّدی در برابر تو، ایستایی خواهند کرد.))
در سانتوری 5، رقم 25 مده است:
((فرمانروای عرب... حکومت کلیسا، در آب دریا، نابود خواهد شد...))
در سانتوری 6، رقم 80 آمده است:
((به زودی، دامنه‏ی نفوذ، از فاس به کشورهای اروپایی کشانده می‏شود.
شهرها، در آتش می‏سوزد و شمشیرها، درخشش می‏یابند. بزرگ مردی از آسیا، با سپاهی بزرگ، از خشکی و دریا می‏رسد. با او، مردانی هستند که مانند مردگان، چهرهایی رنگ پریده دارند و صلیب‏ها را نابود می‏کنند.))(72)
((فاس))، شهری در مراکش است که مسجد و دانشگاه معروف ((القرویّین)) - یکی از بزرگترین و قدیمی‏ترین مساجد و مراکز علمی جهان، در آن واقع است - این مرکز فرهنگی، در سال 850 م دایر شد و شهر فاس، خود در سال 808 م به دست ((ادریس دوم)) بنا گردید.
اوج شکوه و رونق فاس، در قرن چهاردهم میلادی بود. به طوری که دانشجویان رشته‏های گوناگون علمی را از تمام نقاط جهان اسلام و بعضی کشورهای اروپایی جذب می‏نمود...
گزینش فاس از سوی نوسترا داموس در این قسمت از رباعی، به خاطر درخشندگی تمدن اسلامی در این منطقه می‏باشد. تلألو این تمدن با شکوه، در آینده، تمام اروپا را در خود فرو خواهد برد. این سرزمین، در طول تاریخ، از موقعیت فرهنگی و علمی ممتازی برخوردار بوده است.

زمانی که فاس، در اوج بالندگی به سر می‏برد، بسیاری از کشورهای اروپایی مجاور آن، در تاریکی جهل و نادانی دست و پا می‏زدند.(73) آنهایی که نوسترا داموس، از ایشان به عنوان همراهان این مرد بزرگ نام برده است، چه کسانی می‏توانند باشند؟ افرادی رنگ پریده به سان مردگان!، اینها گرسنگان و پا برهنگان جهان سوم هستند. آنها، انبوه بینوایان و محرومانی هستند که برای اعاده‏ی ارزشهای انسانی از دست رفته و حقوق غصب شده شان قیام کرده‏اند تا انتقام خود را از شکم باره‏های مرفه و کاخ نشین بستانند.

برای همین است که آنان، صلیب‏ها را نابود می‏کنند، صلیب‏هایی که دزدان آدمکش، سالها، با حیله و نیرنگ، خود را پشت آنها پنهان کرده‏اند تا با تمسّک به آنها، تیره بختی را در میان ملّتهای مستضعف گسترش بخشند. چه بسیار خونها که به زمین ریخته شد و چه بسیار ویرانیهایی که به اسم صلیب مقدّس و به افتخار پاپ، در اقصی نقاط جهان صورت گرفت. مستضعفان به رهبری فرمانده‏ی بزرگ خود، این بازی صلیبی را به پایان خواهند برد و ساحت عیسی‏علیه السلام را از تهمت‏های ناروایی که به او نسبت داده شده است، پاک خواهند کرد.(74)

البته احتمال دیگری هم درباره رنگ چهره‏ای همراهان امام زمان می‏توان مطرح نمود: و آن رنگ پریده‏گی در اثر تهجّد و راز و نیاز با خدا است.
در سانتوری 9، رقم 60 آمده است:
((مردی بزرگ از فرزندان اسماعیل، به اوج قدرت می‏رسد...))(75)
در سانتوری 1 رقم 79 آمده است:
((... از قوانین و از جدل‏ها و خود سالاری‏ها، بر شهرهای ((باراس))، ((لکتور)) و... آسیب هولناکی وارد خواهد آمد. ((کار کاسون)) ((بوردو)) و... در آن هنگام که کشتار دوباره‏ی مردم را آرزو می‏کنند. خود به تمام نابود می‏شوند)).
شهرهای مذکور، همگی از شهرهای کوچک جنوب فرانسه هستند و چنانکه گفتیم، می‏توانند به عنوان سمبل غرب باشند.
در سانتوری 9 رقم 36 آمده است:
((... سه برادر، جراحت خورده و از پای در می‏آیند.))
این سه برادر که در سانتوری 8، رقم 17 کسانی معرفی شده‏اند که گیتی بدست آنان، آرامش خود را از دست خواهد داد، سرنوشتی جز نابودی نخواهند داشت. همان‏ها که به نظر می‏رسد دولتهای سلطه گر و متجاوز و ظالم‏اند.
جالب است، پیشگو، این پیروزی را نیز به یاری غربی‏ها می‏داند.
در سانتوری 4، رقم 39 آمده است:
((امپراتوری عرب... به یارمندی غربی‏ها... زنده می‏شود؛))
چرا که بیشتر افراد از جمله مردم خسته از فرهنگ غرب و...، با میل و رغبت، به امام خوبی‏ها می‏پیوندند و با جان و دل، پذیرای او بوده، درها، به روی او گشاده خواهد بود.
سانتوری 1، رقم 34:
((... تمامی دروازه‏ها، در زمان وحشت، پیوسته به روی آن مرد گشاده خواهند بود.))
5/2- دو رهبر بزرگ‏
در سانتوری 2، رقم 88 آمده است:
((سرانجام، در یک زمان، دو رهبر بزرگ، به یکدیگر نزدیک شده و توانایی‏های متّحدانه‏ی آنان در پیشروی‏های بالنده، فرا دیده خواهد شد.
سرزمین تو، به فرازگاهی توانمند می‏رسد. از آن پس برای فردی که تباری بس بلند دارد، شماره‏ها تکرار خواهد شد.))
البته چنان که گفتیم، نیازی به پیشگویی‏های نوسترا داموس نیست. قرآن و روایات، به خوبی ترسیم‏گر ظهور و حکومت صالحان هستند، لکن اشعار مطرح شده، به خوبی، تداعی‏کننده‏ی برخی از روایت است و یا لااقل، سخن دشمن را رد می‏کند. شعری که مطرح شد، تداعی کننده‏ی این روایت می‏تواند باشد که عیسی‏علیه السلام به کمک مهدی(عج) خواهد آمد و آن گاه، حضرت عیسی‏علیه السلام پشت سر حضرت مهدی‏علیه السلام نماز خواهد خواند و حکومت، از آن مهدی خواهد بود. او که فرزند رسول خداست و دارای تباری بس بلند است.
در انوار التنزیل، در تفسیر ((وانه لعلم الساعه)) روایتی چنین آورده است: 
ینزّل عیسی‏علیه السلام علی ثنیة بالأرض المقدّسة یقال لها افیق و بیده حربة بها یقتل الدجال فیأتی بیت المقدس و الناس فی صلاة الصبح فیتأخر الإمام فیقدّمة عیسی و یصلّی خلفه علی شریعة محمد، علیه الصلوة و السلام))(76)؛
حضرت عیسی‏علیه السلام در سرزمین مقدس که آن را ((افیق)) گویند، نزول می‏کند، در حالی که اسلحه‏ای به دست دارد و با آن دجال را می‏کشد. آن‏گاه به بیت المقدس می‏آید. مردمان، در نماز صبح‏اند، عیسی‏علیه السلام، امام‏علیه السلام را مقدّم ساخته و مطابق شریعت محمدصلی الله علیه وآله به او اقتدا می‏کند.

در کتاب تقضیل آمده است، آن چه تمام شیعیان و برخی از محدّثان اهل سنّت روایت کرده‏اند این است که:
إنَّ المهدی إذا ظهر أنزل الله تعالی المسیح‏علیه السلام فإنَّهما یجتمعان. فإذا حضرت الصلاة الفرض، قال المهدی‏علیه السلام للمسیح: ((تقدّم یا روح الله، یرید تقدم الإمامه.)) فیقول المسیح: أنتم أهل البیت لایتقدکم أحد، فیقدّم المهدی ثمّ یصلی المسیح خلفه، صلی الله علیها(77)؛

چون مهدی ظهور می‏کند، خداوند مسیح‏علیه السلام را می‏فرستد. پس آن دو، در کنار یکدیگر می‏آیند. هنگامی که وقت نماز می‏رسد، مهدی‏علیه السلام به مسیح‏علیه السلام می‏گوید: ((ای روح الله! پیشنماز شو!)) مسیح گوید: بر شما اهل بیت، احدی حقّ تقدّم ندارد. بنابراین مهدی‏علیه السلام امام گشته و مسیح‏علیه السلام پشت سر او نماز می‏گذارد.
نکته:
گاه، برخی تعابیر نوسترا داموس، گویی حاکی از شکست مسلمانان است.
در سانتوری 3 رقم 97، آمده است:
((امپراتوری بشکوه بربرها پیش از آن که سده‏ی خورشیدی به پایان خود برسد، سقوط می‏کند)).
البته اگر مانند دکتر شرف الدین اعرجی، در کتاب ((پیشگوی‏های نوسترا داموس با تحلیل اسلام گرایانه)) بپذیریم که منظور نوسترا داموس از بربرها، مسلمانان هستند، و الاّ، چنان که مانند برخی مفسّران دیگر بیندیشیم، دیگر سخنی حاکی از شکست مسلمانان نخواهیم داشت.
خانم پوران فرخ زاد، در کتاب ((پیشگویی‏های نوسترا داموس یا مردی بر بال‏های آینده)) آورده‏اند، منظور از امپراتوری بزرگ بربرها، همان آمریکا است و پیشگو، سقوط امریکا را پیش بینی کرده است.

به هر حال، حتی اگر بگوییم، منظور از بربرها، مسلمانان هستند، موارد زیاد دیگری - چنان که در صفحات گذشته ذکر گردید - وجود دارد که پرده از پیروزی مسلمانان بر می‏دارد. بنابراین، اگر شکستی برای مسلمانان مطرح باشد، گویی مقطعی و مربوط به زمان یا مکان خاصی بوده است، چنان که در ابتدای همان شعر، (یعنی سانتوری 3، رقم 98) آمده است:
((در پیرامن خاک‏های ((سیریا))، قانونی نوین بر سرزمین نوین، حاکم می‏شود. امپراتوری بشکوه بربرها، پیش از آن که سده‏ی... سقوط می‏کند.))
منظور از ((سیریا))(78) می‏تواند همان کشور آشنای سوریه باشد و نوسترا داموس، اشاره به اسراییل دارد؛(79) یعنی، نوسترا، از این واقعیت پرده بر می‏دارد که در این منطقه، اسراییل حاکم شده و به زور، مسلمانان را در این جا به سقوط می‏کشاند و در این‏جا ((غده‏ای سرطانی))(80) خواهد گردید، ولی هیچ گاه، این شعر، به معنای نتیجه‏ی نهایی جنگ مسلمانان و دشمنان آنان نیست؛
چرا که گفتیم، نوسترا داموس، به صراحت می‏گوید:
((که مسلمانان بالنده شده و سرافراز می‏گردند)) و ((پیروان دین محمّدی، صلیب را رد خواهند کرد)) و ((حکومت کلیسا در آب دریا نابود خواهد شد)) و هیچ کس... قدرت آسیا را در حال نابودی نخواهد دید))
در سانتوری 3 رقم 86 و سانتوری 3، رقم 20 و سانتوری 3، رقم 23 و سانتوری 5، رقم 25، سانتوری 6، رقم 80 و سانتوری 1، رقم 33 و سانتوری 1، رقم 34 و سانتوری 2 رقم 28 و سانتوری 1، رقم 18 و سانتوری 4، رقم 50
تأسف و هوشیاری‏
فیلم پیشگوی‏های نوسترا داموس، نمونه‏ی کوچکی است از صدها فیلم و سریال که هالیودها عهده دار ساخت و پخش هنرمندانه‏ی آن اند تا حقیقت را به گونه‏ای که خود می‏خواهند تفسیر کنند و آینده را آن چنان که با امیال‏شان سازگار است، تغییر دهند:
نمونه‏ی دیگر
بازی کامپیوتری ((جهنم خلیج فارس)) ((معروف به یا مهدی)) .The Persian Gulf Inferno
این بازی، عهده دار هدف سوم است، یعنی، برنامه ریزی برای نسل آینده و ایجاد تنفّر در میان آنان، بدین صورت که کودک، به جای قهرمان بازی که فردی است آمریکایی، قرار می‏گیرد و باید با کشتن مسلمانان که با صدای نفرت آوری ((الله اکبر)) و ((یا مهدی)) می‏گویند، امتیاز به دست آورد و در نهایت، به مراحل بالاتری رود والاّ، با غفلت از آنان، کشته شده و امتیاز از دست داده و یا از بازی اخراج می‏گردد.

بنابر قضیه‏ی شرطی شدن پاولوف، کودک، چنان می‏شود که با شنیدن ((الله اکبر)) و ((یا مهدی))، تیراندازی می‏کند و... بالاخره در روح کودک، بذر نفرت، از این دو واژه کاشته می‏شود تا روزی استکبار بتواند از محصول آن فایده برد و...

نکته‏
امروزه، اینترنت و پایگاه‏های متفاوتی که در دشمنی و ایجاد شک و تردید در مهدویت رخ نموده‏اند؛ هوشیاری بیشتری از همه می‏طلبد.
د) جایگزین سازی‏
حربه‏ی چهارم دشمن، شخصیت‏پردازی و مدّعی سازی و حمایت از مدّعیان و فرقه‏ها است. ساختن شخصیت‏هایی مانند سیّدعلی محمّد باب، حسینعلی بهاء، سیّد محمّد نوربخشی در ایران، و میرزا غلام احمد قادیانی، در پاکستان، و سیّد محمّد جونپوری، در هند، و محمّد بن عبدالله القحطانی، در حجاز و... نمونه هایی ازاین حربه‏ی دشمن‏اند.
 

پی نوشت

54) پیشگویی‏های نوسترا داموس، ترجمه و تفسیر پوران فرخ زاد.
55) همان.
56) سانتوری 5 رقم 54، سومین ضد مسیح (پادشاه وحشت) این گونه معرّفی می‏شود: ((از ماورای دریای سیاه و ((تارتار)) بزرگ گرانمردی برخواهد خاست که از کشور فرانسه دیدار خواهد کرد. او دستواره‏ی خونین خویش را در بیزانتیوم به زمین خواهد گذاشت.))
این شعر اشاره به سومین ضد مسیح دارد و تفسیر گران، ((تارتار)) را همان کشور چین دانسته‏اند. ر.ک: پیشگویی‏های نوسترا داموس؛ ترجمه و تفسیر پوران فرخ زاد.
57) البته در ادامه آمده است ((امّا پس آن گاه، دگر باره، جنگ‏ها آغاز می‏گردد)) که به نظر می‏رسد یا اشتباه است و یا مانند برخی اشعار دیگر او پاره‏ای است جدا از شعر پیش، و یا منظور مسئله‏ی دیگری است. به هر حال، قسمت اوّل شعر، بسیار گویا است.
58) منتخب الأثر، فصل هفتم، باب چهارم، ص 592.
59) پوران فرخ زاد، ترجمه و تفسیر پیشگویی‏های نوسترا داموس.
60) روز دوشنبه، ممکن است به دلیل روز رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله یا روز عاشورا باشد. و ممکن است روز اتفّاق دیگری هم باشد که مرتبط با ظهور حضرت رخ می‏دهد. (اتّفاق محدثان و سیره نویسان شیعه بر این است که رحلت پیامبر اسلام نیمروز دوشنبه در 28 ماه صفر بوده است و در سیره‏ی ابن هاشم، ج 2. ص 658، هم، به صورت قولی نقل شده است فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام استاد جعفر سبحانی، ص 535).
61) پیشگویی‏های نوسترا داموس، تحلیلی اسلام گرایانه در آینده‏ی تاریخ، ترجمه‏ی یوسف غریزی؛ و ترجمه‏ی عباسعلی براتی.
62) _ Rhodes.
63) پیشگویی‏های نوسترا داموس، دکتر شرف الدین اعرجی، مترجم یوسف غریزی؛ عباسعلی براتی. 
64) _ Baras.
65) _ Lecture.
66) شهرهای فرانسه، سمبل غرب.
67) پیشگویی‏هایی نوسترا داموس، ترجمه و تفسیر پوران فرخ زاد.
68) همان.
69) _ Alpe.
70) _ Po.
71) پیشگویی‏های نوسترا داموس، ترجمه و تفسیر پوران فرخ زاد.
72) برگرفته از پیشگوی‏های نوسترا داموس، تفسیر دکتر شرف الدین اعرجی، ترجمه‏ی عباسعلی براتی، ص 172 - 171 و ترجمه‏ی یوسف عزیزی، ص 207.
73) پیشگویی‏های نوسترا داموس، تحقیق از دکتر شرف الدین اعرجی، مترجم یوسف عزیزی، ص 209 - 207.
74) همان.
75) پیشگویهای نوسترا داموس، تحقیق دکتر شرف الدین اعرجی، مترجم یوسف عزیزی، ص 200.
76) منتخب الأثر، ص 392.
77) منتخب الأثر، ص 391.
78) _ Syria.
79) برگرفته از تفسیر خانم پوران فرخ زاد، در پیشگویهای نوسترا داموس.
80) به تعبیر امام رحمة ا... علیه.
 

محمد صابر جعفرى

لینک ثابت

«خروج دجّال» از علائم ظهور یا نشانه قیامت؟

دجال

«دجّال» از موضوعات بسیار فراگیر در ادیان و فرقه های مختلف اعتقادی است. در مسیحیت، دجال همواره به عنوان ضدّ مسیح معرفی شده است و در کتب روایی اهل سنت، روایاتی وجود دارد که به طور مفصل درباره ویژگی های دجال سخن گفته است.

ویژگی‌ های دجال در مواردی آن گونه به افسانه شبیه است که برخی از صاحب نظران درصدد برآمدند که دجال را موجودی سمبلیک و کنایی بدانند.

در جوامع روایی شیعه موضوع دجال به طور گذرا مطرح شده است. تا جایی که در کتاب هایی مانند «الکافی» کلینی، کتاب «الغیبة» نعمانی و «الارشاد» شیخ مفید که در آن ها روایات فراوانی درباره نشانه های ظهور نقل شده است، حتی یک روایت هم درباره دجال نیامده است و مجموع روایاتی که در «کمال الدین و تمام النعمة» شیخ صدوق و کتاب «الغیبة» شیخ طوسی در این باره نقل شده است به ده مورد هم نمی رسد. (ابراهیم شفیعی سروستانی، پرسش از موعود، ص 133)

 

دو احتمال که شاید متناقض نباشند

در کتب روایی اهل سنت خروج دجال به عنوان نشانه قیامت معرفی شده است. به نظر می رسد جوامع روایی شیعه نیز درباره علامت ظهور بودن دجال قاطعیت ندارند. با توجه به این که روایاتی برای هر دو احتمال در این کتب آمده است. پاسخ قطعی به این پرسش که دجال از نشانه های قیامت است و یا از علائم ظهور نیاز به بررسی بیشتری دارد. هر چند اگر هر دو فرض را نیز محتمل بدانیم، می توان به این جمع بندی رسید که دجال از نشانه های قیامت است ولی پیش از ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) به وقوع می پیوندد. چنان چه گاهی اصل ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) نیز از نشانه های قیامت دانسته شده است. به هر حال این نوشتار در پی آن است که این دو احتمال را به طور مجزا بررسی کند.

 

ریشه این اختلاف در کجاست

در بسیاری از منابع روایی اهل سنت و برخی جوامع حدیثی شیعه نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السلام) با برخی علامت های نزدیک شدن و برپایی قیامت در آمیخته است. فقط موضوع دجال شامل این اختلاط نمی شود. بلکه مباحثی مانند نزول حضرت مسیح(علیه السلام)، طلوع خورشید از مغرب و دخان (دودی در آسمان) نیز از مواردی هستند که درباره این که از نشانه های ظهور هستند و یا برپایی قیامت اختلاف وجود دارد.

در مسیحیت، دجال همواره به عنوان ضدّ مسیح معرفی شده است و در کتب روایی اهل سنت، روایاتی وجود دارد که به طور مفصل درباره ویژگی های دجال سخن گفته است. ویژگی های دجال در مواردی آن گونه به افسانه شبیه است که برخی از صاحب نظران درصدد برآمدند که دجال را موجودی سمبلیک و کنایی بدانند

به نظر می رسد مهم ترین ریشه این اختلاف را باید در معانی مختلف عبارت "اشراط الساعة" جستجو کرد. این عبارت در آیه 18 سوره محمد آمده است و به معنی نشانه های قیامت است ولی از آن جا که روایاتی چند واژه "الساعة" را به ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) تأویل کرده اند، برخی از علما "اشراط الساعة" را به معنای علائم ظهور گرفته اند و اصولا کتاب ها و ابوابی را با این عنوان به نشانه های ظهور اختصاص داده اند. (برای مطالعه بیشتر ر.ک:مطهری نیا و موحدی محب، مطالعات تفسیری، بررسی تطبیقی دیدگاه مفسران فریقین در موضوع "اشراط الساعة".

 

دجال، نشانه قیامت

روایاتی در الخصال شیخ صدوق خروج دجال را از نشانه های قیامت بر می شمرد:

«قیامت برپا نمى‏شود، تا ده نشانه پدید آید: دجّال‏، (بلند شدن) دود و طلوع خورشید از مغربش و جنبنده زمین (دابة الارض) و (خروج) یأجوج و مأجوج و فرو رفتن در زمین در سه جا ، یكى در مشرق و دیگرى در مغرب و دیگرى در جزیرة العرب و آتشى كه از قصر عدن (شهرى است در یمن) كه مردم را به سوى محشر سوق مى‏دهد.» (الخصال، ج2، ص 431)

همان طور که پیشتر آمد نیز شیخ مفید در الارشاد، در هنگام برشمردن فهرستی از علائم ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) سخنی از دجال به میان نمی آورد. (ر. ک: الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 368)

در میان علایم ظهور، یکسری علائم حتمی هستند و یکسری دیگر امکان بداء در موردشان وجود دارد. در میان علائم حتمی ظهور (خروج یمانی و سفیانی ، کشته شدن نفس زکیه، شکافته شدن زمین در منطقه بیداء ، برخاستن ندایی از آسمان) خروج دجال شمرده نشده است. از آن جا که خروج دجال طبق روایات مربوط به آن حتمی است. به نظر می رسد در میان نشانه های قیامت جای دارد.

دجال از نشانه های قیامت است ولی پیش از ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) به وقوع می پیوندد. چنان چه گاهی اصل ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) نیز از نشانه های قیامت دانسته شده است

دجال، علامت ظهور

روایتی در «کمال الدین و تمام النعمة» شیخ صدوق آمده است که ضمن آن فردی به نام صعصعه بن صوحان درباره زمان خروج دجال و کیستی او، از امیرالمومنین(علیه السلام) سوال می کند، پاسخ ایشان دربردارنده این موضوع است که دجال پیش از ظهور خروج می کند. (بحار، ج 52، ص 193/ کمال الدین 526 و 525/ کشف الغمه، ج 3، ص 281/ المسائل العشر، ج، ص 122)

نشانه هایی چند برای قیامت در قرآن و روایات آمده است. در میان نشانه های قیامت که در قرآن آمده است می توان به این موارد اشاره کرد: 1. بعثت پیامبر گرامی اسلام، 2. متلاشی شدن سدّ و خروج یاجوج و ماجوج، 3. پدیدار شدن دود در آسمان، 4. نزول مسیح، 5. بیرون آمدن جنبنده ای از زمین. در این میان سخنی از دجال نیست. هر چند اگر نزول مسیح را مقارن خروج دجال فرض کنیم می توان خروج دجال را از نشانه های قیامت دانست. (برای نشانه های قیامت ر.ک: یاسر جهانی پور، مبلغان، برخی از نشانه های قیامت در قرآن و روایات)

برخی از صاحب نظران قاعده ای کلی را در نظر گرفته اند که بر اساس آن همه حوادث مربوط به دوران فتنه و انحراف ناشی از امتحان الهی و خالص ساختن مردم و پیامدهای آن مقدم بر ظهور است. بر این اساس هر روایتی که درباره وجود کفر و خصال ناپسند باشد مربوط به پیش از ظهور است و بالعکس. بر این اساس دجال و پیروانش نیز بایستی از علائم ظهور باشند. (ر.ک: تاریخ الغیبه الکبری، ج2،ص276)

از طرفی نیز در صورتی که دجال را پدیده ای سمبلیک و کنایی بدانیم ممکن است تا هم اکنون به وقوع پیوسته باشد.

 

سخن آخر

به هر حال با توجه به این که مویداتی برای هر دو احتمال مذکور وجود دارد. به نظر می رسد که نتوان پاسخ قطعی به این سوال داد ولی همان طور که گفته شد امکان جمع بندی دو دیدگاه نیز وجود دارد و اگر از زمان بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نشانه های قیامت آغاز شده باشد، ممکن است که خروج دجال از نشانه های قیامت بوده ولی پیش از ظهور به وقوع بپیوندد.

لینک ثابت

کیمیایی که تو را از سرگردانی نجات می بخشد

امام زمان

مسئله استمرار امامت یکی از اعتقادات اصلی شیعیان است. هر چند اصطلاح «فترت» در معنای "خالی بودن زمان از پیامبر" کاربرد دارد ولی این مفهوم در مورد سلسله امامت معنی ندارد. در واقع زمین هیچ گاه از امام خالی نیست و این مسئله توسط ادله عقلی و آیات قرآن و روایات اثبات شده است.[1]

پس از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) شیعیان دوره کوتاهی از تحیر و سرگردانی را درباره امام دوازدهم تجربه کردند، که این مسئله با زمینه سازی های امامان پیشین و همچنین با تدبیر سازمان وکالت که زیر نظر حضرت مهدی(علیه السلام) اداره می شد، خیلی زود خاتمه پیدا کرد.

البته این تحیر صرفا پس از شهادت امام یازدهم پیش نیامد بلکه به خاطر شرایط سیاسی خاصی که در دوره حضور امامان معصوم وجود داشت، معمولا پس از هر امامی اختلافی از این نوع میان شیعیان بروز می کرد. بنابراین شیعیان معمولا برای شناخت امام از روش های خاصی استفاده می کردند.

 

روش های ویژه برای شناخت امام

شاید مهمترین دلیل بر امامت، نص و وصیت امام پیشین بود که بر امام پس از خود تعلق می گرفت. البته امام ویژگی های دیگری هم داشت که او را از سایرین متمایز می کرد. مثلا ایشان معجزاتی داشت و علاوه بر آن از بقیه عالم تر بود. به علاوه رفتار و خُلق و خوی و اندیشه امام نیز موید منصب الهی اش بود.[2]

از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: آیا ممکن است وضعی پیش آید که مردم امام خود را نشناسند؟

فرمود: ممکن است چنین شود.

سوال کردند: در آن صورت چه کنند؟

فرمود: به همان امر نخست چنگ زنند تا امام دیگر بر ایشان آشکار شود.[3]

همچنین در روایت دیگری از امام صادق(علیه السلام) درباره زمانی سوال کردند که خبر درگذشت امامی به گروهی برسد، امام درباره تکلیف ایشان می فرماید که بایستی تعدادی از ایشان در جستجوی امام کوچ کنند و تا زمانی که در جستجو هستند ایشان و قومشان معذورند.[4]

همچنین درباره زراره روایت شده است که فرزندش عبید را برای تحقیق درباره امامت امام موسی کاظم(علیه السلام) فرستاد، پیش از آن که پسرش بازگردد او به حالت احتضار افتاد. بنابراین قرآن را برداشت و بالای سرش گرفت و گفت: امام بعد از جعفر بن محمد، کسی که نامش در این کتاب در ضمن قرآن است و از جانب کسانی تعیین شده که خداوند، فرمان برداری از آنان را بر خلقش واجب ساخته است و من به او ایمان دارم. در ادامه این روایت آمده است که وقتی گزارش عمل زراره به امام موسی کاظم(علیه السلام) رسید فرمود: زراره مهاجر به سوی خداوند متعال است.[5]

شاید مهمترین دلیل بر امامت، نص و وصیت امام پیشین بود که بر امام پس ازخود تعلق می گرفت. البته امام ویژگی های دیگری هم داشت که او را از سایرین متمایز می کرد. مثلا ایشان معجزاتی داشت و علاوه بر آن از بقیه عالم تر بود. به علاوه رفتار و خُلق و خوی و اندیشه امام نیز موید منصب الهی اش بود

شیعه در جستجوی امامِ خویش

امام حسن عسکری(علیه السلام) پیش از شهادت خود بارها امام پس از خود را معرفی کرده بودند. بنابراین بسیاری از شیعیان از طریق وصیت ایشان به امامت حضرت مهدی(علیه السلام) یقین حاصل کرده بودند. مثلا در روایتی آمده است که جمعی از شیعیان به مجلس امام حاضر می شوند تا درباره امام و حجت پس از او سوال کنند. حضرت در آن مجلس که عثمان بن سعید هم حضور دارد، حضرت مهدی(علیه السلام) را که خردسال هستند به عنوان امام پس از خود معرفی می کند. و می فرماید که او را پس از این نخواهید دید و بایستی در امور خود به عثمان مراجعه کنید.[6]

به نظر می رسد اولین گروهی از شیعیان که پس از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) مسئله شناخت امام را به طور جدی دنبال کردند، جمعی بودند که وجوهات و اموال را از قم خدمت امام حسن عسکری(علیه السلام) آورده بودند. آن ها پس از آن که با مسئله فوت امام یازدهم مواجه شدند، درباره جانشین حضرت سوال کردند. برخی بنا بر ادعای جعفر عموی امام مهدی(علیه السلام) دور او جمع شده بودند. بنابراین ابتدا به سراغ او رفتند و از جعفر درخواست کردند که مقدار اموالی که در کیسه هاست و صاحبانشان را خبر دهد و سپس اموال را به عنوان امام دریافت کند. ولی جعفر گفت من علم غیب نمی دانم و منکر علم غیب برادرش امام حسن عسکری(علیه السلام) نیز شد. این فرستادگان سرانجام با یکی از خدمتکاران حضرت مواجه شدند، غلام شمار و صاحبان اموال را می دانست و ایشان را با اسم صدا کرد. از این رو، نقل شده است که ایشان به امامت کسی که معجزه وار این اطلاعات را به غلام داده بود، اعتقاد یافتند و حتی خدمت حضرت مهدی(علیه السلام) شرفیاب شدند. پس یکی از مهمترین روش هایی که شیعیان همچنان پس از شهادت امام یازدهم در شناخت امام بهره می بردند مسئله معجزه و علم غیب بود.[7]

امام زمان(عج) اسلام کے آئینے میں

همچنین برخی دیگر از شیعیان از اعتمادی که امامان پیشین به سفیر اول؛ عثمان بن سعید داشتند برای کسب شناخت نسبت به امام دوازدهم بهره می بردند. به این ترتیب که با توجه به نقل هایی که درباره وثاقت عثمان از امامان پیشین شنیده بودند، از او می خواستند که ایشان را درباره امام غایب مطمئن کنند. [8]

در این میان گروهی مورد عنایت خاص حضرت قرار می گرفتند و به این ترتیب از شک و حیرت رها می شدند. چنان چه وقتی محمد بن ابراهیم مهزیار با اموالی از وجوهات شرعیه که از وصیت پدرش به جا مانده، به عراق می آید و در امر امامت پس از حضرت حسن عسکری(علیه السلام) مردد است، ناگهان پیکی از طرف امام مقدار اموال و مکانش را خبر می دهد و حتی توقیعی شریف دریافت می کند که محمد را در امور شیعیان، جانشین پدرش قرار می دهد.[9]

 

راه گشای گره ها در نامه های روشن گر

از طرفی نیز بسیاری از شیعیان تردیدهای خویش را در مسئله امامت، از طریق سفرا و به وسیله نامه هایی با خود حضرت مهدی(علیه السلام) در میان می گذاشتند، توقیعاتی که حضرت در پاسخ این سوالات صادر کردند[10] تاثیرگذار است. بخش هایی از این توقیعات نیز به ردّ ادعای جعفر در مورد امامت پرداخته است. در ذیل بخش کوتاهی را از این توقیعات شریف می آوریم:

"ای مردم! برای شما چه اتفاقی افتاده است که در شک و تردید افتادید؟ و در حیرت و سرگردانی وارونه شده اید [راه بر عکس می روید]؟ آیا نشنیده اید که خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُم»[11] [آیا نمی دانید خدا] از زمان آدم(علیه السلام) تا امامی که گذشته است [یعنی امام حسن عسکری(علیه السلام)] علامت هایی قرار داد تا به وسیله آن هدایت بشویم؟ و هر وقت علَم هدایتی ناپدید شد، علَم دیگری ظاهر شد؟ آن گاه که خدای تبارک و تعالی او [امام یازدهم] را به جوار رحمت خود بُرد، شما خیال کردید که خداوند دینش را باطل و اسباب و واسطه های ارتباط بین خود و خلقش را قطع کرده است؟"

در مورد ادعای کذب جعفر نیز می فرماید:

من نمی دانم او به چه حالت و دستاویزی امیدوار است که ادعایش را ثابت کند. آیا به وسیله فقه و علمش در امر دین خدا؟ به خدا قسم که او حلال را از حرام تشخیص نمی دهد و فرق بین خطا و صواب را نمی داند.

در شرایطی که به هر دلیل شناخت تفصیلی امام میسر نباشد، معرفت اجمالی به ولایت و امامت ایشان کفایت می کند. چه امام حاضر باشد و شناخت تفصیلی او به زمان احتیاج داشته باشد و یا مانند حضرت مهدی(علیه السلام) در عصر غیبت کبری غایب باشد و در دسترس نباشد

کدام شناخت ما را نجات می دهد

در شرایطی که به هر دلیل شناخت تفصیلی امام میسر نباشد، معرفت اجمالی به ولایت و امامت ایشان کفایت می کند. چه امام حاضر باشد و شناخت تفصیلی او به زمان احتیاج داشته باشد و یا مانند حضرت مهدی(علیه السلام) در عصر غیبت کبری غایب باشد و در دسترس نباشد.[12]

بنابراین اولین نکته ای که ما در این عصر بایستی توجه داشته باشیم اعتقاد به ولایت امامی است که از نسل امام حسین (علیه السلام) و فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) است. با در نظر گرفتن ویژگی های کلی که از ایشان در متون دینی رسیده است و در مرحله بعد نیز باید به قرآن و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) تمسک جوییم و مطابق آن عمل کنیم.

البته این را هم در نظر بگیریم که فراتر از شناخت ظاهری که مکلفیم نسبت به امام داشته باشیم، معرفت معنوی و قلبی نسبت به امام زمان(علیه السلام) در همین عصر غیبت کبری نیز با پیروی بی چون و چرا از سیره پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) و برقراری رابطه عاطفی با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به دست می آید.

 

پی نوشت:

[1]. دلایل عقلی و نقلی امامت و مهدویت، رحیم لطیفی، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود ر.ک: کتاب غیبت شیخ طوسی

[2] . ر.ک: راه های شناخت امام، مجله الکترونیکی سچیده سحر

[3] کمال الدین ، ص 351، ح 47

[4] ر.ک: الامامه و التبصره، ص 88، ح 76

[5] کمال الدین، ص 75

[6] . متن و ترجمه کتاب غیبت شیخ طوسی، مجتبی عزیزی، ص621

[7] کمال الدین ، ترجمه کمره ای ج2، ص 150

[8] ترجمه و متن کتاب غیبت شیخ طوسی، ص 617

[9] .همان، صص499و 500

[10] همان، صص503 تا 512

[11] سوره نساء، آیه 59(گفتنی است که این آیه یکی از آیاتی است که برای اثبات امامت و استمرار آن استفاده می شود)

[12] دانشنامه امام مهدی (عج)، موسسه دارالحدیث

لینک ثابت

روزی که بی شک فرا می رسد

ظهور

در بخش های قبلی به ضرورت پرداختن به سنن الهی اشاره شد و پس از آن تعریف سنت از نظر لغوی و اصطلاحی مورد بررسی قرار گرفت، در این بخش به ویژگی سنن الهی به طور مبسوط پرداخته می شود تا مشخص گردد سنت حاکمیت صالحان، به رهبری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، حتمی بوده و به زودی انشاالله تحقق خواهد یافت.

 

ویژگی های سنن الهی

1. حتمی بودن

حتمی و قطعی بودن سنن الهی یعنی در صورت تحقق تمام شروط و رفع موانع، این سنن تحقق خواهند یافت. قرآن، به صراحت این مطلب را بیان نموده است:

« وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ [1] : برای هر امتی اجلی است؛ پس چون اجلشان فرا رسد، نمی توانند ساعتی آن را پس و پیش اندازند.» البته گاهی مشاهده می شود که در پاره ای از موارد ، سنن الهی ای که به صورت مقید هستند ، در مقابل رفتار انسان ها جریان نیافته اند . برای نمونه گاه امتی به واسطه گناه ، مستحق عذاب می گردد ؛ ولی عذابی بر آنان نازل نمی گردد و به واسطه مصالحی مورد عفو قرار می گیرند و حتی به دنبال گناه ، از نعمت برخوردار می گردند ؛ لیکن این امر به معنای تخلف پذیری سنت های الهی نمی باشد ؛ بلکه در چنین مواردی ، مانع وجود دارد و علت تامه ، تحقق نمی یابد . مانند جایی که سنت عفو و رحمت خداوند و یا سنت بخشش او، از جریان سنت عذاب جلوگیری می کند.

البته در پاره ای از موارد، حتی توبه و ایمان هم فایده ای ندارد، زیرا توبه و ایمانی که از روی صدق و اختیار نبوده ؛ بلکه گنهکار تنها با دیدن و فعلیت یافتن عذاب، ایمان آورده باشد، ایمان و ندامتش فایده ای نداشته و مقبول نمی افتد. قرآن کریم به این امر اشاره نموده است:

«وَ إِذا رَأَى الَّذینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ [2] : و روزى كه ستمكاران عذاب را مى‏بینند، نه به آنها تخفیف داده مى‏شود و نه مهلتى دارند.»

در مواردی نیز دیده می شود که به دنبال گناه و فساد، باید عذاب و مجازات نازل گردد لیکن اعطای نعمت می گردد ؛ ولی این نیز از موارد سنت استدراج می باشد، یعنی عذاب به صورت نعمت ظاهر گردیده و در واقع عذاب و مجازات شروع شده و فرد به سنت استدراج مبتلا شده است .

اگر چه ظلم و ستم، خواه در صورت فردی و خواه در صورت اجتماعی آن، موجب نابودی اقوام و تمدن ها می شود اما این نابودی زمانی به فعلیت می رسد که مهلت و اجل آن اقوام و تمدن ها به سرآید و به تعبیر قرآن موعد نابودی آنها فرا رسد

2. تبدیل و تحویل ناپذیری

سنن الهی دارای ثبات می باشند، زیرا همانگونه که در تعریف سنت بیان شد به فعلی که به صورت اتفاقی وجود یافته است سنت اطلاق نمی گردد، بلکه آن فعل باید از استمرار برخوردار باشد، چنان که قرآن کریم در ارتباط با تکرر عذاب های مختلف، به واسطه ظلم یا گناه امم سابق این امر را گوشزد می نماید[3]. به عنوان نمونه می فرماید:

«سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً [4]: این سنّت الهى است كه درباره آنهایى كه از پیش بوده‏اند اجرا شده و هیچ گاه براى سنّت پروردگار تغییرى نخواهى یافت.»

 

3. زمان معیّن

سنن الهی در تحقق و جریان خود از نظر زمانی دارای زمان خاصی می باشند، قرآن کریم به منظور بیان این مسئله کلمات خاصی همچون، اجل معین ، موعد مقرّر و کتاب معلوم و مانند آن را به کار برده است.

ظهور

نکته قابل توجه اینکه: نعمت های الهی اعم از مادی و معنوی و همچنین عذاب های الهی اعم از دنیوی و اخروی و به طور کلی سنت های الهی، زمانی تحقق می یابند که تمام شرایط آن ایجاد شده و هیچ مانعی هم جهت جلوگیری از تحقق آن وجود نداشته باشد. مانند شرایطی که بر اساس مصلحت و حکمت خداوند سبحان در مورد فرا رسیدن زمان عذاب قرار داده شده است که تأکید کرده زمان آن لحظه ای جلو و یا عقب نمی افتد و یا آیات مربوط به اجل و مرگ جوامع و اجتماعاتی که ظلم و ستم می کنند که با تعابیر گوناگونی در قرآن آمده است، خداوند می فرماید:

« ... فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ[5] : ... برای هر قوم و جمعیتی، زمان و سرآمد (معینی) است، و هنگامی که سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتی از آن تأخیر می کنند و نه بر آن پیشی می گیرند.» اگر چه ظلم و ستم، خواه در صورت فردی و خواه در صورت اجتماعی آن، موجب نابودی اقوام و تمدن ها می شود اما این نابودی زمانی به فعلیت می رسد که مهلت و اجل آن اقوام و تمدن ها به سرآید و به تعبیر قرآن موعد نابودی آنها فرا رسد. به بیان دیگر از دیدگاه قرآن هر جامعه مستقل از افراد حیات و شخصیت و مدت و اجل مشخصی دارد و زمانی که این مدت و اجل به سرآید دیگر هیچ چیز نمی تواند مانع نابودی آن قوم و ملت شود.

 

استثناپذیری قوانین آفرینش

بعضی اشکال گرفته اند که قوانین آفرینش و سنت های الهی می تواند استثنائاتی داشته باشد، بدین صورت که معجزات و و کارهای خرق عادت و حتی دعاها و صدقات و احسان هایی که برخی انجام می دهند، نقض سنت الهی است.

نعمت های الهی اعم از مادی و معنوی و همچنین عذاب های الهی اعم از دنیوی و اخروی و به طور کلی سنتهای الهی، زمانی تحقق می یابند که تمام شرایط آن ایجاد شده و هیچ مانعی هم جهت جلوگیری از تحقق آن وجود نداشته باشد

در پاسخ می گوییم اگر تغییراتی در سنت های جهان دیده می شود ، معلول تغییر شرایط است و بدیهی است که هر سنتی در شرایط خاص خود جاری است و با تغییر شرایط سنتی دیگر جریان می یابد. یعنی سنت و قانون هیچ گاه تغییر نمی کند بلکه شرایط آن تغییر می کند و شرایط جدیدی به وجود می آورد. مثلاً اگر مرده ای به طور معجزه آسا زنده می شود، خود حساب و قانونی داشته است. همچنین اگر فرزندی همچون عیسی بن مریم علیه السلام بدون پدر متولد می شود؛ این رویه بر خلاف سنت الهی نیست؛ بلکه چون بشر همه سنت ها و قوانین آفرینش را نمی شناسد، همین که چیزی را برخلاف قانون و سنتی می پندارد می گوی: نقض قانون علیت است. اما باید بدانیم که بسیاری از موارد آنچه به عنوان قانون است، در واقع پوسته و قشر قانون است؛ مثلاً ما می پنداریم که سنت آفرینش حیات، این گونه است که همواره موجود زنده از ازدواج پدر و مادری حاصل می شود، لکن باید بدانیم که آفرینش عیسی بن مریم قشر سنت را بر هم زده ، نه خود سنت را .[6]

 

روزی که حتما فرا می رسد

بنابر آنچه در این بخش و دو بخش قبلی بیان شد و با توجه به اینکه سنن الهی قوانین حتمی و ثابتی هستند که استثناپذیر نبوده و قابل تبدیل و تغییر نیز نمی باشند، باید گفت سنت حاکمیت صالحان در آینده نیز، که در بخش بعدی بیان خواهد شد، استثناپذیر نبوده و حتمی و قطعی می باشد و روزی فرا خواهد رسید که جهان شاهد برپایی حکومت عدل الهی توسط منجی بشریت حضرت مهدی علیه السلام، خواهد بود.

 

پی نوشت:

[1] ) اعراف / 34

[2] ) نحل / 85

[3] ) همان ، ص 109 و 110 .

[4]) احزاب / 62

[5] ) نحل / 61

[6] ) زهره مجیدی بیدگلی ، " سنتهای الهی در قرآن " ، بانک مقالات قرآنی ، 3/ 6 /1388 .

لینک ثابت

مرگ ملک عبدالله در روایات ظهور (4)

مرگ مرتبط ولی نامرتبط  خلیفه با ظهور!

ملک عبدالله

در قسمت پیشین پس از بیان مقدمه به مطالب ذیل پرداخته شده است:

روایات مرتبط با مرگ عبدالله، آخرین پادشاه مقتدر پیش از ظهور 1 ـ مرگ شخصی به نام «عبدالله»؛ 2 ـ ارتباط تام ظهور با مرگ یک شخصیت موثر؛ 3 ـ اطلاع رسانی از مرگ خلیفه در موسم حج ؛ 4 ـ کشته شدن چند خلیفه غیر مقتدر در فاصله زمانی بسیار اندک؛ 5ـ تنش جدی و قتل و کشتار در میان آخرین پادشاهان حجاز؛ تطبیق احتمالی با شرایط کنونی؛ 6ـ سختگیری حکومت وقت بر شیعیان؛ 7ـ بروز درگیری های جهانی پس از کشته شدن وی و درگیری داخلی.

  

8ـ تعبیر از خاندان سلطنت به بنی العباس:

ـ کلینی در الکافی ج ‏8، ص 225 و نعمانی در الغیبه ص 270 از ابن سراج نقل می کند که از امام صادق علیه السلام پرسیدم:

«قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَتَى فَرَجُ شِیعَتِكُمْ قَالَ إِذَا اخْتَلَفَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ وَ وَهَى سُلْطَانُهُمْ وَ طَمِعَ فِیهِمْ مَنْ لَمْ یَكُنْ یَطْمَعُ وَ خَلَعَتِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ رَفَعَ كُلُّ ذِی صِیصِیَةٍ صِیصِیَتَهُ وَ ظَهَرَ السُّفْیَانِیُّ وَ الْیَمَانِیُّ وَ تَحَرَّكَ الْحَسَنِیُّ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الْمَدِینَةِ إِلَى مَكَّةَ بِتُرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ ص.»

«پرسیدم فرج شیعه شما كى خواهد بود؟ فرمود: هنگامى كه بنی العبّاس اختلاف كنند و پایه هاى حكومتشان سست شود و طمع کنند به آنان كسانی که (جرات) طمع نداشتند. عرب عنان گسیخته شود و هر كس كه وسیله دفاع دارد از آن استفاده كند و سفیانىّ ظاهر شود و یمانىّ روى آورد و حسنىّ حركت كند آن وقت صاحب این امر با ارثیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از مدینه به سوى مكه خروج خواهد كرد.»

تحلیل:

ـ اگرچه ممکن است مقصود از بنی العباس خاندان حاکم بر حجاز در دوران ظهور باشد اما باز هم قرینه هایی وجود دارد که به ما اجازه خروج از معنای ظاهری را نمی دهد. زیرا عبارت در مورد ضعف کلیه اعراب سخن می گوید و در این میان سرزمین حجاز موضوعیت ندارد.

ـ البته با این حال حوادث پایانی روایت می تواند قرینه ای بر ظهور بنی العباس در خاندان حاکم حجاز در دوران ظهور باشد. چرا که این حوادث نظیر خروج سفیانی، فاصله زمانی بسیار از دوره بنی العباس به خود گرفته و از سوی دیگر می دانیم که این حوادث هنوز که هنوز است رخ نداده و نزدیک ظهور به واقعیت خواهد پیوست.

هیچ کس حق ندارد بدون مدرک روایتی را نقل کند و آن را به شخصی موهوم نسبت دهد که این خود نشان جعلی بودن روایت خواهد بود

9ـ روایات غیر مرتبط که ادعای ارتباط شده:

ـ محقق کورانی می گوید: روایاتی که درگیری بر سر حکومت در حجاز بعد از کشته شدن این فرمانروا را توصیف می کنند، فراوانند. (همان) وی تعدادی از بیست روایتی که از کتاب "الفتن" نوشته حماد (از دانشمندان اهل تسنن) با این موضوع مرتبط است، نقل کرده و مدعی ارتباط با مساله مذکور است.

ـ اما باید گفت که صرف خواندن (و نه بررسی دقیق این روایات) نشان دهنده عدم ارتباط با موضوع خواهد بود. چراکه در اکثر این روایات اساسا نامی از ظهور به میان نیامده و تنها پیرامون رخدادهای آینده نظیر کشتارهای دسته جمعی می باشد.

ـ روایات دیگری هم از برخی کتب معتبر نقل شده که ارتباطی با موضوع مورد بحث ندارد. برای نمونه:

نعمانی در کتاب الغیبة، ص 269 از جابر از ابوطفیل نقل می کند:

«سَأَلَ ابْنُ الْكَوَّاءِ أَمِیرَ الْمُوْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع عَنِ الْغَضَبِ فَقَالَ هَیْهَاتَ الْغَضَبُ هَیْهَاتَ مَوْتَاتٌ بَیْنَهُنَّ مَوْتَاتٌ وَ رَاكِبُ الذِّعْلِبَةِ وَ مَا رَاكِبُ الذِّعْلِبَةِ مُخْتَلِطٌ جَوْفُهَا بِوَضِینِهَا یُخْبِرُهُمْ بِخَبَرٍ فَیَقْتُلُونَهُ ثُمَّ الْغَضَبُ عِنْدَ ذَلِكَ‏.»

«ابن الكوّاء از امیر المومنین علىّ بن أبى طالب علیه السّلام در مورد غضب (الهی) سوال كرد (که چه زمانی به وقوع می پیوندد). آن حضرت فرمود: آن غضب خیلی دور است. (پیش از وقوع آن غضب) مرگ هائى رخ می دهد که در میان آن (مرگ ها)، مرگ های دیگری است. در این هنگام سوارى بر شترى تندرو می آید و آن سوار بر شتر تندرو چیست؟ شترى كه میان بند او به شکمش فرو رفته (یعنی به قدری در راه شتاب کرده که لاغر شده). آن شتر سوار می آید و به مردم خبری می دهد که مردم او را می کُشند. سپس خداوند بر مردم غضب می کند.»

ظهور

 

تحلیل:

ـ روشن است که:

اولا: مرگ هایی در میان مرگ های دیگر، یک عبارت مبهم با معانی گوناگون است.

ثانیا: روشن نیست که چرا خبر رسان به قتل می رسد.

و ثالثا: روشن نیست که چرا فاصله این اتفاق تا مردم اینقدر دور بوده است.

رابعا: گویا مرگ های میان مرگ ها به دست انسان های شریف و علیه دشمنان خدا انجام شده که خبر آن سبب ناخشنودی برخی از عوام مردم شده است.

10ـ استناد به روایات بی پایه از کتب بی اساس:

در سال های اخیر کتابی با عنوان «مأتان و خمسون علامة حتی ظهور الامام المهدی (عجل الله فرجه)» ص 122، (دویست و پنجاه علامت تا زمان ظهور امام مهدی عجل الله فرجه) نوشته سید محمد علی طباطبایی حسنی در سال 1419 هجری قمری در شهر بیروت چاپ شده که در آن روایتی بی اساس از مسند احمد از منابع اهل تسنن، نقل شده است.

باعث تاسف است که این روایت به سرعت در شبکه های اجتماعی و اینترنت و حتی برخی سخنوران و تحلیل گران کم اطلاع، گسترش پیدا کرده و آن را مستند به کتاب مسند احمد دانسته اند. متن این مطلب چنین است:

«عن مسند احمد عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم: یحکم الحجاز رجل اسمه علی اسم حیوان، إذا رأیته حسبته فی عینه الحول من البعید و اذا اقتربت منه لا تری فی عینیه شیئاً، یخلفه أخ له إسمه عبدالله، ویل لشیعتنا منه؛ اعادها ثلاثاً: بشرونی بموته ابشرکم بظهور الحجة، بشرونی بموته ابشرکم بظهور الحجة، بشرونی بموته ابشرکم بظهور الحجة.»(10)

«از مسند احمد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده: مردی در حجاز حکومت خواهد کرد که اسمش چون اسم حیوان است؛ هنگامی که او را از دور ببینی، تصور می کنی که در چشمش کژی (انحراف) وجود دارد و هنگامی که به او نزدیک می شوی، در چشمش چیزی نمی بینی؛ بعد از او برادرش که نامش عبدالله است، خلافت می کند؛ وای بر شیعه ما از او ... سپس سه مرتبه تکرار کردند: خبر مرگش را به من بشارت دهید تا من ظهور حجت را به شما بشارت دهم.»

صرف خواندن (و نه بررسی دقیق این روایات) نشان دهنده عدم ارتباط با موضوع خواهد بود. چراکه در اکثر این روایات اساسا نامی از ظهور به میان نیامده و تنها پیرامون رخدادهای آینده نظیر کشتارهای دسته جمعی می باشد

تحلیل:

ـ این روایت نه تنها در مسند احمد بلکه در هیچ منبع دیگری از اهل تسنن و شیعه وجود ندارد.

ـ خود مولف کتاب به این نکته اشاره دارد که «هذا الخبر نقله إلیٌ أحد الفضلاء المطلعین» یعنی این خبر را برای من یکی از دانشمندان فاضل و مطلع نقل کرده است.» بنابراین روشن است که خودش این روایت را در هیچ کتابی ندیده است و صرف یک ادعا است. روشن است که هیچ کس حق ندارد بدون مدرک روایتی را نقل کند و آن را به شخصی موهوم نسبت دهد که این خود نشان جعلی بودن روایت خواهد بود.

ـ برخی این روایت بی اساس را پایه استدلال قرار داده و آن را مطابق با امیر فهد و برادرش امیر عبدالله دانسته اند. زیرا «فهد» به معنای یوزپلنگ و اسامی حیوانات است. غافل از اینکه در میان عرب نامگذاری به حیوانات شجاع و یا دارای ویژگی خاص بسیار مشهور و معروف است و اختصاصی به نام فهد ندارد. فقط در میان نام های امیرمومنان (علیه السلام) اسامی همچون اسد و غضنفر گویای این مطلب است.

ـ قسمت پایانی این روایت بی پایه شباهتی به یکی از روایات پیش گفته دارد. روشن است که وجود مفهوم قسمت پایانی در دیگر روایات (یکی از نشانه های ظهور مرگ یک شخصیت تاثیر گذار است)، مهر تاییدی بر این روایت بی اساس نخواهد بود.

ـ متاسفانه برخی از تحلیل گران معروف نیز به دلیل نداشتن پایه های علمی مناسب در زمینه علوم اسلامی از این روایت بهره جسته و تطبیق دیگری نسبت به شرایط کنونی یعنی مرگ امیر عبدالله داشته اند. وی از فرازی از این روایت بی اساس که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده: «خبر مرگ عبدالله را سه بار به من بشارت دهید تا ظهور را به شما بشارت دهم» استفاده کرده که مرگ وی سه بار در میان مردم شایع می شود و سپس وی هلاک خواهد شد.

اولا: اصل روایت همانطور که گفته شد مشتبه به جعل و وضع است. و ثانیا: سه بار بشارت دادن به هیچ وجه نمی تواند دلیلی بر بشارت بی مبنا بر اساس یک شایعه دروغین باشد.

سید مصطفی بهشتی

لینک ثابت

مرگ ملک عبدالله در روایات ظهور (3)

 

ارتباط کشمکش های نزدیک ظهور با مرگ عبدالله

ملک عبدالله

در قسمت پیشین پس از بیان مقدمه به مطالب ذیل پرداخته شده است:

روایات مرتبط با مرگ عبدالله، آخرین پادشاه مقتدر پیش از ظهور، 1 ـ مرگ شخصی به نام «عبدالله»؛ 2 ـ ارتباط تام ظهور با مرگ یک شخصیت موثر؛ 3 ـ اطلاع رسانی از مرگ خلیفه در موسم حج؛ 4 ـ کشته شدن چند خلیفه غیر مقتدر در فاصله زمانی بسیار اندک. 

اکنون ادامه بحث را پی می گیریم. پیشنهاد می شود برای درک صحیح مطالب محتوا درج شده به ترتیب خوانده شود.

 

5ـ تنش جدی و قتل و کشتار در میان آخرین پادشاهان حجاز:

ـ شیخ طوسی در الغیبه ص 272 از بزنطی نقل می کند که امام رضا علیه السلام فرمودند:

«إنّ من علامات الفرج حدثا یكون بین الحرمین، قلت: و أىّ شی‏ء یكون الحدث؟ فقال: عصبیة تكون بین الحربین و یقتل فلان من ولد فلان خمسة عشر كبشا.»

«از نشانه های فرج و گشایش، حادثه ای در بین دو حرم (مکه و مدینه) است.» گفتم: آن حادثه چیست؟ فرمود: آن حادثه، خشونتی است که در میان دو گروه جنگی رخ می دهد و فلانى از فرزندان فلانی، پانزده (نفر را همانند) گوسفند می کشد.»

تحلیل:

ـ محقق کورانی در مورد این روایت می گوید: یعنی یكی از فرمانروایان و یا زمامداران حجاز، پانزده شخصیت از نسل فرمانروایان و یا پیشوای معروفی را به قتل می رساند. (همان)

ـ با اندکی کنکاش در منابع روایی در می یابیم که اصل این روایت در کتاب قرب الاسناد (ص 163) آن هم به صورت گسترده و با اضافاتی قابل توجه درج شده است. نویسنده این کتاب، عبدالله بن جعفر حمیری است که حدودا دو قرن پیشتر از شیخ طوسی می زیسته است. بنابراین نقل او دقیقتر و قابل استنادتر خواهد بود.

ـ این روایت در منبع اصلی اینطور شروع می شود که امام باقر علیه السلام آغاز نشانه های فرج را سال 195 هجری و دیگر رخدادهای مرتبط با فرج را سال های 196 تا 200 معرفی می کند. از دیگر نکات مطرح شده در این روایت نیز بر می آید که مقصود از فرج در این روایت، فرج حضرت ولی عصر(عج) نیست. بلکه گشایش نسبی نسبت به وضعیت خفقان گذشته است. در میانه روایت حتی راوی برای اطمینان خود، از دیگر نشانه های ظهور مثل سفیانی هم سوال می کند. اما امام به صراحت می گوید مقصودم این گونه مسائل نیست.

اگرچه سخت گیری آل سعود بر شیعیان در دوران کنونی غیر قابل انکار است اما باید در نظر داشت که این روایت هیچ ارتباطی به دوره اقتدار سیاسی حاکمان حجاز ندارد و پیرامون دوره اختلاف جدی حاکمان سخن می گوید

«... قُلْتُ تَعْنِی خُرُوجَ السُّفْیَانِیِّ فَقَالَ لَا فَقُلْتُ فَقِیَامَ الْقَائِمِ قَالَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ قُلْتُ فَأَنْتَ هُوَ قَالَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.

... عرض كردم: مقصودتان آمدن سفیانى است. فرمود: نه. عرض كردم: قیام قائم است؟ فرمود: خدا هر چه خواهد مى‏كند! عرض كردم: پس شما قائم هستید؟ فرمود: لا حول و لا قوة الا بالله».

ـ بنابراین این روایت  ربطی به نشانه های ظهور ندارد.

 

6ـ سختگیری حکومت وقت بر شیعیان:

ـ نعمانی در الغیبة، ص 173 از ابو بصیر نقل می کند که امام باقر علیه السلام فرمودند:

«لِقَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ غَیْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى فَقَالَ نَعَمْ وَ لَا یَكُونُ ذَلِكَ حَتَّى یَخْتَلِفَ سَیْفُ بَنِی فُلَانٍ وَ تَضِیقَ الْحَلْقَةُ وَ یَظْهَرَ السُّفْیَانِیُّ وَ یَشْتَدَّ الْبَلَاءُ وَ یَشْمَلَ النَّاسَ مَوْتٌ وَ قَتْلٌ یَلْجَئُونَ فِیهِ إِلَى حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ ص‏.»

«قائم آل محمد دو غیبت دارد: یكى از آنها از دیگرى طولانى ‏تر است. حضرت فرمود: آرى این طور است و او ظهور نمی كند تا آنكه اولاد فلان، شمشیر به روی هم بكشند (و میانشان اختلاف ایجاد شود) و دائره جنگ (یا دایره جمعیت شیعه) تنگ شود و سفیانى آشكار گردد و بلاء شدت یابد و مردن و كشته شدن، مردم را فرا گیرد و مردم از گیر و دار آن، به حرم خدا و حرم پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله ملتجى شوند.»

تحلیل:

ـ برخی این روایت را به دوران کنونی و سخت گیری فوق العاده وهابیت نسبت به شیعیان و تخریت قبور متبرک ائمه بقیع و مسائلی از این دست تطبیق داده اند. اگرچه سخت گیری آل سعود بر شیعیان در دوران کنونی غیر قابل انکار است اما باید در نظر داشت که این روایت هیچ ارتباطی به دوره اقتدار سیاسی حاکمان حجاز ندارد و پیرامون دوره اختلاف جدی حاکمان سخن می گوید. بنابراین ارتباطی به امیر عبدالله پیدا نمی کند.

ثانیا عبارت «تَضِیقَ الْحَلْقَةُ» که برخی از آن تعبیر سختگیری بر دایره شیعه کرده اند، به سختی گویای چنین مفهومی است. به عبارت دیگر سیاق کلام نشان می دهد که روایت در مورد جنگ میان خاندان فلان و تنگاتنگ شدن دایره جنگ میان آنها سخن می گوید.

 

7ـ بروز درگیری های جهانی پس از کشته شدن وی و درگیری داخلی:

ـ نعمانی در الغیبه ص 262 از ابو بصیر نقل می کند که امام باقر علیه السلام فرمودند:

«إِذَا اخْتَلَفَتْ بَنُو أُمَیَّةَ ذَهَبَ مُلْكُهُمْ ثُمَّ یَمْلِكُ بَنُو الْعَبَّاسِ فَلَا یَزَالُونَ فِی عُنْفُوَانٍ مِنَ الْمُلْكِ وَ غَضَارَةٍ مِنَ الْعَیْشِ حَتَّى یَخْتَلِفُوا فِیمَا بَیْنَهُمْ فَإِذَا اخْتَلَفُوا ذَهَبَ مُلْكُهُمْ وَ اخْتَلَفَ أَهْلُ الشَّرْقِ وَ أَهْلُ الْغَرْبِ نَعَمْ وَ أَهْلُ الْقِبْلَةِ وَ یَلْقَى النَّاسَ جَهْدٌ شَدِیدٌ مِمَّا یَمُرُّ بِهِمْ مِنَ الْخَوْفِ فَلَا یَزَالُونَ بِتِلْكَ الْحَالِ حَتَّى یُنَادِیَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ فَإِذَا نَادَى فَالنَّفْرَ النَّفْرَ فَوَ اللَّهِ لَكَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ بَیْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ یُبَایِعُ النَّاسَ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ كِتَابٍ جَدِیدٍ وَ سُلْطَانٍ جَدِیدٍ مِنَ السَّمَاءِ أَمَا إِنَّهُ لَا یُرَدُّ لَهُ رَایَةٌ أَبَداً حَتَّى یَمُوت‏.»

روشن است که در این روایت به روشنی سخن از بنی العباس در کنار بنی امیه به میان آمده و نمی تواند کنایه از خاندانی نامعلوم در حوالی ظهور باشد. بنابراین ارتباطی روشن میان مرگ عبدالله و اختلافات داخلی پس از دوران وی و همچنین جنگ های شرق و غرب با مسلمانان وجود ندارد

«وقتى بنى امیه با یك دیگر بر سر سلطنت اختلاف پیدا كردند و دولتشان منقرض گشت و پس از آنها بنى عباس به سلطنت رسیدند، پیوسته غرق در شادى ملك و سلطنت خواهند بود. تا آنگاه كه با هم اختلاف نمایند. در آن وقت دولت آنها نیز از میان می رود. سپس اهل شرق و غرب و اهل قبله (مسلمانان) كشمكش خواهند داشت و مردم به واسطه ترسى كه بر آنها می گذرد، كوشش سختى می كنند. پیوسته بدین حال خواهند بود تا آنگاه كه گوینده‏اى از آسمان صدا زند. وقتى او صدا زد، دسته دسته به طرف او (امام زمان) بروید به خدا قسم گویا او را مى‏بینم كه در بین ركن و مقام با مردم براى امر جدید و كتاب جدید و سلطنت جدید كه از آسمان آمده بیعت مى‏گیرد، آگاه باشید! او تا زنده است لشكرش ابدا شكست نمی خورد.»

تحلیل:

ـ محقق کورانی می گوید مقصود از بنی العباس همان آل فلان است که در برخی از روایات به آن اشاره شده و پیش از ظهور سردمداران حجاز خواهند بود.

اما روشن است که در این روایت به روشنی سخن از بنی العباس در کنار بنی امیه به میان آمده و نمی تواند کنایه از خاندانی نامعلوم در حوالی ظهور باشد. بنابراین ارتباطی روشن میان مرگ عبدالله و اختلافات داخلی پس از دوران وی و همچنین جنگ های شرق و غرب با مسلمانان وجود ندارد.

ادامه دارد ...

سید مصطفی بهشتی 

لینک ثابت

مرگ ملک عبدالله در روایات ظهور (2)

ظهور
خبر از مرگ یک خلیفه به عنوان نشانه ظهور

در قسمت پیشین پس از بیان مقدمه و اهمیت موضوع در شرایط کنونی به تنها روایتی که در آن از عبدالله نام برده شده بود اشاره شد. اکنون ادامه بحث را پی می گیریم. پیشنهاد می شود برای درک صحیح مطالب محتوا درج شده به ترتیب خوانده شود.

 

2 ـ ارتباط تامّ ظهور با مرگ یک شخصیت موثر

ـ نعمانی در کتاب الغیبة، ص 258 از ابن ابی یعفور نقل می کند که امام صادق علیه السلام به من فرمودند:

«أَمْسِكْ بِیَدِكَ هَلَاكَ الْفُلَانِیِّ وَ خُرُوجَ السُّفْیَانِیِّ وَ قَتْلَ النَّفْسِ وَ جَیْشَ الْخَسْفِ وَ الصَّوْتَ قُلْتُ وَ مَا الصَّوْتُ هُوَ الْمُنَادِی قَالَ نَعَمْ وَ بِهِ یُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ثُمَّ قَالَ الْفَرَجُ كُلُّهُ هَلَاكُ الْفُلَانِیِّ (مِنْ بَنِی الْعَبَّاس‏).»

«(آنچه که می گویم) با دست خود نگهدار (و بشمار): نابودى فلانى و آمدن سفیانى و كشته شدن مرد پاكدل و فرو رفتن لشكر در زمین و صدا از آسمان. عرض كردم: صدا كدام است؟ همان گوینده است؟ فرمود: آرى! بهمین صداى آسمانى صاحب الامر شناخته می گردد. آنگاه فرمود: ظهور كامل، نابودى فلانى (از بنی العباس) است.»

تحلیل:

ـ عبارت «الفرج کله هلاک الفلانی» نشان دهنده آن است که این شخصیت از اهمیت ویژه ای برخوردار است و از شخصیت های تاثیر گذار و یا سردمداران حکومتی است. اما در روایت اشاره ای به حاکمیت حجاز نشده است.

ـ در برخی نسخه ها افزون بر عبارت فوق، عبارت «من بنی العباس» وجود دارد که می تواند گویای ارتباط موثر نابودی بنی العباس با اولین نشانه ظهور باشد.

 

3 ـ اطلاع رسانی از مرگ خلیفه در موسم حج

ـ نعمانی در کتاب الغیبة، ص 267 از ابو بصیر نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمودند:

«بَیْنَا النَّاسُ وُقُوفٌ بِعَرَفَاتٍ إِذْ أَتَاهُمْ رَاكِبٌ عَلَى نَاقَةٍ ذِعْلِبَةٍ یُخْبِرُهُمْ بِمَوْتِ خَلِیفَةٍ یَكُونُ عِنْدَ مَوْتِهِ فَرَجُ آلِ مُحَمَّدٍ ص وَ فَرَجُ النَّاسِ جَمِیعاً.»

«در آن میان كه مردم در عرفات ایستاده اند ناگاه سوارى كه بر شترى تندرو سوار است نزد آنان آمده و ایشان را از مرگ خلیفه‏اى آگاه می كند كه فرج آل محمّد (صلّى اللَّه علیه و آله) و گشایش همگى مردم در مرگ اوست.»

 یکی از مسایلی که تا حدی ملک عبدالله و خاندان پادشاهی آل سعود در عربستان را با مطالب ذکر شده در این روایات پیرامون آخرین خاندان پادشاهی حجاز در آخرالزمان، تطبیق می دهد، شرایطی است که خاندان پادشاهی آل سعود در حال حاضر آن را تجربه می کند

تحلیل:

ـ محقق کورانی در مورد شتر تندرو می گوید: شتر راهوار کنایه از سرعت پیام رسانی و بشارت به حجاج است و ظاهرا شیوه پیام رسانی مورد توجه بوده است. (همان)

ـ اگر چه مقصود از خلیفه در این روایت می تواند به خلیفه حجاز مربوط نباشد و مراد یکی از خلفای مقتدر دیگر کشورها باشد اما خبر رسانی مرگ او در عرفات، احتمال مرگ خلیفه حجاز را تقویت می کند.

ـ خلیفه ای که در این روایت از آن سخن به میان آمده یا آخرین خلیفه حاکم است و یا آخرین خلیفه مقتدری است که دیگر خلفای پس از او توان اداره حکومت را نخواهند داشت.

ـ بنابراین بر فرض آنکه روایت مرگ عبدالله را مخصوص آخرین خلیفه حجاز بدانیم، ممکن است این روایت هم در مورد زمان مرگ او باشد. البته احتمال این هم هست که مقصود روایت مرگ آخرین خلیفه (مقتدر یا غیر مقتدر) باشد.

آخرالزمان

 

4 ـ کشته شدن چند خلیفه غیر مقتدر در فاصله زمانی بسیار اندک

ـ نعمانی در کتاب الغیبة، ص 269 از حذیفه بن یمان نقل می کند که گفته است (این روایت ظاهرا از امام معصوم نیست):

«یُقْتَلُ خَلِیفَةٌ مَا لَهُ فِی السَّمَاءِ عَاذِرٌ وَ لَا فِی الْأَرْضِ نَاصِرٌ وَ یُخْلَعُ خَلِیفَةٌ حَتَّى یَمْشِیَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَیْسَ لَهُ مِنَ الْأَرْضِ شَیْ‏ءٌ وَ یُسْتَخْلَفُ ابْنُ السَّبِیَّةِ.» قَالَ فَقَالَ أَبُو الطُّفَیْلِ یَا ابْنَ أُخْتِی لَیْتَنِی أَنَا وَ أَنْتَ‏ مِنْ كُورَةٍ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ تَتَمَنَّى یَا خَالِ ذَلِكَ قَالَ «لِأَنَّ حُذَیْفَةَ حَدَّثَنِی أَنَّ الْمُلْكَ یَرْجِعُ فِی أَهْلِ النُّبُوَّة.»

«خلیفه اى كشته مى شود كه نه در آسمان پناهگاهى دارد و نه در زمین یاورى! و خلیفه دیگر از خلافت خلع مى شود و روى زمین راه می رود در حالى كه چیزى از زمین را مالك نیست! و در همان سال، شخص دیگرى به جاى او می نشیند.»

راوی در ادامه می گوید: «حذیفه به من گفت (بالاخره) سلطنت به اولاد پیغمبر، باز خواهد گشت.»

تحلیل:

ـ این روایت هیچ ارتباطی با مرگ خلیفه ای مقتدر با نام عبدالله و یا غیر این نام پیدا نمی کند. بنابراین از این روایت نمی توان فهمید که بعد از مرگ یک خلیفه مقتدر، روند ظهور سرعت می گیرد.

ـ مشکل اصلی این نقل این است که اصلا این سخن نه از پیامبر (صلی الله و علیه و آله) نقل شده و نه از دیگر معصومان (علیهم السلام). بنابراین این نقل اصلا قابل استناد نیست. البته شاید بتوان صرف این احتمال که حذیفه به دلیل همنشینی با امیر المومنین (علیه السلام) از خود سخنی نمی گفته و این سخن برداشتی از سخنان امیرالمومنین (علیه السلام) بوده است، عبارات حذیفه را برداشتی از سخنان امیر المومنین (علیه السلام) دانست. با این وجود باز هم نمی توان به این سخن اعتنا کرد.

 بر فرض آنکه روایت مرگ عبدالله را مخصوص آخرین خلیفه حجاز بدانیم، ممکن است این روایت هم در مورد زمان مرگ او باشد. البته احتمال این هم هست که مقصود روایت مرگ آخرین خلیفه (مقتدر یا غیر مقتدر) باشد

تطبیق احتمالی با شرایط کنونی:

ـ یکی از مسایلی که تا حدی ملک عبدالله و خاندان پادشاهی آل سعود در عربستان را با مطالب ذکر شده در این روایات پیرامون آخرین خاندان پادشاهی حجاز در آخرالزمان، تطبیق می دهد، شرایطی است که خاندان پادشاهی آل سعود در حال حاضر آن را تجربه می کند.

ـ برخی معتقدند که وضعیت خاندان آل سعود بسیار شکننده است و در آینده ای نزدیک، خاندان آل سعود دچار بحران جدی در به دست گرفتن قدرت خواهد شد. زیرا یکی از معضلات بزرگی که خاندان آل سعود در طی دهه های اخیر با آن روبرو بوده، این است که مطابق قانون اساسی کشور عربستان، تنها پسران ملک عبدالعزیز، حق دارند پادشاهی عربستان را به دست گیرند! و بعد از مرگ یکی از پسران او، پسر دیگر عبدالعزیز باید پادشاهی عربستان را در دست گیرد.

با توجه به اینکه پسران عبدالعزیز همگی مسن هستند، احتمال اینکه در طی مدت کوتاهی یکی پس از دیگری فوت کنند، زیاد است. بنابراین به زودی باید شاهد انتقال قدرت از پسران ملک عبدالعزیز به نوادگان عبدالعزیز که حدود 3000 نفر هستند باشیم که این مسئله نیز خود به زودی بحران واقعی و منازعات و اختلافات داخلی شدیدی را در خاندان آل سعود پدید خواهد آورد.

ادامه دارد ...

سید مصطفی بهشتی

لینک ثابت

مرگ ملک عبدالله در روایات ظهور (1)

ظهور

مرگ امیر عبدالله، پادشاه عربستان در سوم بهمن ماه سال جاری (1393) سبب شد تا دوباره چشم ها به سوی روایات نشانه های ظهور حضرت ولی عصر(عج) دوخته شود و دل ها امید بیشتری نسبت به نزدیکی ظهور آن امام همام بیابد.

اگرچه گرایش به این روایات در چند سال گذشته با وخامت اوضاع جسمی ملک عبدالله و شایعه فوت او چندین بار تکرار شده اما این بار، بازار توجه به این روایات به دلیل قطعی شدن مرگ او رواج بیشتری پیدا کرده است.

 


همه ما دوستدار فرج بلکه عاشق نزدیک و نزدیک تر ظهور حضرت حجت هستیم. اما این نکته نباید سبب آن شود که بدون بررسی دقیق و موشکافانه به سراغ روایات ظهور برویم و به خاطر این عشق وصف ناپذیر در دام مصداق یابی های خودخواسته و یا توقیت و تعیین زمان برای ظهور حضرت بیافتیم.

البته از سوی دیگر نیز در صورت صحت و پس از بررسی دقیق نباید از این روایات غافل ماند و آنها را به گوشه ای وانهاد. چرا که اینها می توانند نشانه هایی از آمدن گل خوشبوی فاطمه سلام الله علیها باشند و ما را به سوی آمادگی بیشتر و رصد دقیقتر اوضاع سیاسی و اجتماعی عالم رهنمون سازند.

با این حال این اتفاق از یک سو می تواند بسیار مبارک و میمون باشد. چرا که هر از چندی شیعیان منتظر حضرت ولی عصر (عج) را وادار به رصد اوضاع پیرامونی خود می کند. همچنان که انقلاب اخیر مردم مصر و احتمال انطباق حوادث سیاسی و اجتماعی مصر کنونی با روایات ظهور، چشم ها را به آن سو کشاند و منجر به بررسی و تحلیل جدی این روایات شد.

اما باید مراقب بود که شوق فراوان، ما را به دام پیش داوری های نامربوط و تطبیق های غیر منطقی و گاه گناه آلود و همراه با توقیت نکشاند.

بنابراین سعی خواهیم کرد بدون پیش داوری های ذهنی به بررسی کوتاه و اجمالی این روایات پرداخته و در نهایت احتمال انطباق آن با شرایط کنونی را تحلیل کنیم.

روایات مرتبط با مرگ عبدالله، آخرین پادشاه مقتدر پیش از ظهور تعداد روایاتی که ادعا می شود به مرگ «عبدالله»، آخرین پادشاه مقتدر حجاز مرتبط است، فراوان است. آیت الله کورانی در کتاب عصر الظهور، در فصلی با عنوان بحران حکومت در حجاز چنین می گوید:

«روایات منابع شیعه و سنی بر این نکته اتفاق دارند که طلیعه ظهور حضرت مهدی (عج) در حجاز، پیدایش خلاء سیاسی و کشمکش بین قبائل بر سر فرمانروائی است. و این حوادث در پی مرگ پادشاه و یا خلیفه ای رخ می دهد که با مردنش گشایشی در امور به وجود می آید. برخی روایات، نام او را «عبدالله» و اعلان خبر مرگ او را روز عرفه تعیین کرده اند. پس از مرگ او حوادثی پیاپی در حجاز رخ می دهد که تا خروج سفیانی و ندای آسمانی و درخواست اعزام نیرو از سوریه به حجاز و سرانجام، ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ادامه می یابد.» (عصر الظهور، ص 261؛ ترجمه کتاب عصر ظهور، ص 258)

 

همه ما دوستدار فرج بلکه عاشق نزدیک و نزدیک تر ظهور حضرت حجت هستیم. اما این نکته نباید سبب آن شود که بدون بررسی دقیق و موشکافانه به سراغ روایات ظهور برویم و به خاطر این عشق وصف ناپذیر در دام مصداق یابی های خودخواسته و یا توقیت و تعیین زمان برای ظهور حضرت بیافتیم.

با توجه به نگارش این کتاب که در شعبان سال 1408 قمری مصادف با اسفند 1366 به پایان و چاپ رسیده و با در نظر داشتن احترام عمیق نسبت به این محقق سختکوش، احتمال وجود ذهنیت قبلی و یا پیش داوری و تطبیق با شرایط معاصر از سوی نگارنده بعید به نظر می رسد. چرا که ملک عبدالله در سال 2005 میلادی (1384 شمسی) رسما به پادشاهی رسیده است و این کتاب بسیار پیش از آن زمان به رشته تحریر درآمده است.

البته باید در نظر داشت که عبدالله در سال 1982 میلادی (1360 شمسی)، یعنی زمانی که برادرش فهد به سلطنت رسید، به عنوان ولیعهد عربستان منصوب شده است. همچنین پس از اینکه ملک فهد در سال 1995 میلادی (1373 شمسی) دچار سکته مغزی شد، وی بطور غیر رسمی پادشاه عربستان شد و 10 سال بعد رسماً به پادشاهی رسید.

اکنون با دسته بندی این روایات به تحلیل آنها خواهیم پرداخت. البته پیش از هر چیز بیان این نکته لازم است که ما در این مقاله در صدد بررسی سندی این روایات نیستیم. چراکه بررسی سندی به طولانی شدن و تخصصی شدن موضوع خواهد انجامید و ثمره ای برای مخاطبان عمومی نخواهد داشت.

البته قرار داشتن یک روایت در کتب معتبر روایی بحثی مجزا و لازم است که نمی توان به هیچ وجه از کنار آن به سادگی عبور کرد. لذا روایات مذکور از کتب معتبر روایی نقل می گردد.

این روایات را می توان به چند دسته تقسیم کرد:

1 ـ مرگ شخصی به نام «عبدالله»:

ـ شیخ طوسی در کتاب الغیبة، ص 447 از ابوبصیر نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمود:

«مَنْ‏ یَضْمَنْ‏ لِی‏ مَوْتَ‏ عَبْدِ اللَّهِ أَضْمَنْ لَهُ الْقَائِمَ ثُمَّ قَالَ إِذَا مَاتَ عَبْدُ اللَّهِ لَمْ یَجْتَمِعِ النَّاسُ بَعْدَهُ عَلَى أَحَدٍ وَ لَمْ یَتَنَاهَ هَذَا الْأَمْرُ دُونَ صَاحِبِكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ یَذْهَبُ مُلْكُ السِّنِینَ وَ یَصِیرُ مُلْكُ الشُّهُورِ وَ الْأَیَّامِ فَقُلْتُ یَطُولُ ذَلِكَ قَالَ كَلّا.»

«هر كس مردن عبداللَّه را براى من ضمانت كند من هم آمدن قائم را براى او ضمانت می كنم. بعد از آنكه عبد اللَّه مرد دیگر مردم بر سر كسى اجتماع نمی كنند و این امر (ظهور دولت حق) به خواست خدا به صاحب شما منتهى می گردد و بعد از آن سلطنتِ چندین ساله از بین می رود و به سلطنتِ چند ماهه و چند روزه تبدیل مى شود. عرض كردم: آیا این ماجرا طول می كشد؟ فرمود: نه!»

طلیعه ظهور حضرت مهدی (عج) در حجاز، پیدایش خلاء سیاسی و کشمکش بین قبائل بر سر فرمانروائی است. و این حوادث در پی مرگ پادشاه و یا خلیفه ای رخ می دهد که با مردنش گشایشی در امور به وجود می آید.

تحلیل:

ـ این تنها روایتی است که در منابع کهن روایی پیرامون این مطلب یعنی مرگ عبدالله درج شده است. بنابراین این روایت جز در کتاب الغیبه شیخ طوسی در هیچ منبع کهن روایی نیامده است.

ـ این روایت هیچ دلالتی بر سرزمین حجاز و کشور عربستان ندارد و ممکن است مقصود از مرگ عبدالله یکی از حوادث مرتبط با عراق، سوریه یا دیگر کشورها باشد. چنانکه در این برهه از زمان این اسم بین دو نفر از حاکمان کنونی عرب مشترک است: یکی عبدالله اردنی و دیگری عبدالله سعودی.

ـ شاهد دیگر بر این نکته که این روایت مخصوص سرزمین حجاز نیست، تغییر پایتخت اسلام در دوران های مختلف به شهرها و کشورهای گوناگونی نظیر کوفه، بغداد، دمشق و مرو است.

ـ این روایت بر رخدادهای دوران های پیشین هم قابلیت تطبیق داشته است و این مرتبه اولی نیست که اوضاع حجاز با این روایت منطبق می شود. همچنانکه برخی از بزرگان نظیر على بن یوسف بن المطهر حلی (برادر علامه حلی، متوفای 703 ه) مراد از این عبدالله را آخرین پادشاه بنی العباس یعنی عبدالله المستعصم (متوفای656 ق) می‌داند و واقعه‌ای است که رخ داده است. (العدد القویّة، ص 78)

ـ با توجه به اینکه روایات نشانه های ظهور به دلیل مصون ماندن از تحریف، دو پهلو و چند وجهی بیان شده، ممکن است، مقصود از «عبدالله»، اسم جنس، یعنی بنده خدا باشد. بنده خدا، هم به بنده خوب و هم به بنده ناشایست خدا اطلاق می شود. همچنانکه در مورد دیگر اسامی مرتبط با نشانه های ظهور ـ نظیر سید یمانی یا نفس زکیه و یا سفیانی و دجال ـ همین مطلب صادق است.

 

ادامه دارد ......

سید مصطفی بهشتی

لینک ثابت

انقلاب اسلامی ایران، ظهور صغرای موعود

ظهور

برخی چنین تصور می کنند که ظهور امام زمان علیه‌ السلام در یک شب اتفاق افتاده و نیاز به زمینه سازی ندارد در صورتی که هر انقلاب و نهضتی برای رسیدن به اهداف عالی خود، به مقدمات و آمادگی‌هایی نیاز دارد. دعوت و قیام جهانی و فراگیر امام موعود علیه‌ السلام به زمینه‌ها و شرایطی نیاز دارد و باید زمینه های ایجاد انقلاب و ظهور حضرت آماده باشد تا ظهور صورت گیرد. حضرت امام خمینی (ره)، انقلاب اسلامی ایران را مقدمه ظهور حضرت مهدی علیه‌ السلام می دانند و به همین دلیل این انقلاب را یک انقلاب جهانی دانسته و تمام مسلمانان جهان را موظف می دانند که با ظلم و ستم مبارزه کنند.

 

نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام

امام خمینی (ره) معمار بزرگ انقلاب اسلامی ایران در این راستا می فرمایند: «امیدواریم كه این انقلاب، یك انقلاب جهانی بشود، و مقدمه‌ای برای ظهور حضرت بقیة ‌الله ـ ارواحنا له الفداء ـ باشد.» (١)
همچنین در بخشی دیگر از سخنان خود، انقلاب ایران را شروع انقلاب امام موعود علیه‌ السلام دانسته و می فرمایند: «انقلاب مردم ایران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام، به پرچم‌داری حضرت حجت علیه‌ السلام است که خداوند، به همه مسلمانان و جهانیان منّت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد». (٢)
قطعا سخنان مرجع عالیقدر شیعه بر گرفته از احادیث ائمه معصومین علیهم السلام می باشد، همچنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده اند:
«یخرج اناس من المشرق فیوطئون [یمهّدون] للمهدی یعنی سلطانه.» (٣)
مردمانی از مشرق زمین به پا می خیزند و زمینه را برای حکومت حضرت مهدی -علیه‌ السلام- فراهم می نمایند.

 

صدور انقلاب اسلامی به سراسر گیتی

به همین دلیل ایشان انقلاب اسلامی را مختص کشور ایران ندانسته بلکه فرمودند:
«ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در كشورهای اسلامی می‌شكنیم و با صدور انقلابمان كه در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احكام محمدی -صلی الله علیه و اله- است، به سیطره و سلطه و ظلم جهان‌خواران خاتمه می‌ دهیم و به یاری خدا، راه را برای ظهور منجی مصلح كل و امامت مطلق حق، امام زمان ـارواحنا فداه ـ هموار می ‌كنیم.» (٤)
و هدف انقلاب را بر پایی اسلام و از بین بردن ظلم و نابودی حاکمان ظالم دانسته و فرمودند:
«ان ‌شاء‌ الله اسلام را آن‌طور كه هست، در این مملكت پیاده كنیم و مسلمین جهان نیز اسلام را در ممالك خودشان پیاده كنند و دنیا، دنیای اسلام باشد، و زور و ظلم و جور از دنیا برطرف بشود و [این] مقدمه باشد برای ظهور ولیّ عصر ـ ارواحنا فداه ـ». (٥)

تمام منابع روایی شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که ظهور امام زمان علیه‌ السلام پس از نهضتی به وقوع خواهد پیوست که زمینه ساز ظهور حضرت علیه‌ السلام است. در این نهضت سپاهیانی از ایران آماده کننده مقدمه فرمانروایی او هستند

از سخنان گهربار رهبر بزرگ انقلاب حضرت امام خمینی (ره) دریافتیم که انقلاب اسلامی ایران در راستای انقلاب جهانی امام مهدی علیه السلام می باشد و این وظیفه مهم، بر عهده تک تک افراد جامعه است که نگذاریم این انقلاب از مسیر اصلی اش دور شود.

 

اولین قدم در راه حاکمیت اسلام

مقام معظم رهبری، آیة ‌الله خامنه ‌ای (دامت ‌برکاته) در این مورد فرمودند: «… اولین قدم برای حاکمیت اسلام و برای نزدیک‌شدن ملت‌های مسلمان به عهد ظهور مهدی موعود ـ ارواحنا له الفداء ـ به وسیله ملت ایران برداشته شده است و آن، ایجاد حاکمیت قرآن است». (٦)
و نیز فرمودند:
«ما باید بدانیم که ظهور ولی عصر – صلوات الله علیه – همان طوری که با این انقلاب ما یک قدم نزدیک شد؛ با همین انقلاب ما باز هم می‏تواند نزدیک‏تر بشود؛ یعنی، همین مردمی که انقلاب کردند و خود را یک قدم به امام زمانشان نزدیک کردند، می‏توانند باز هم یک قدم و یک قدم دیگر و یک قدم دیگر، همین مردم خودشان را به امام زمان علیه‌ السلام نزدیک‏تر کنند.» (٧)

ظهور
آغاز کار او از مشرق

تمام منابع روایی شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که ظهور امام زمان علیه‌ السلام پس از نهضتی به وقوع خواهد پیوست که زمینه ساز ظهور حضرت علیه‌ السلام است. در این نهضت سپاهیانی از ایران آماده کننده مقدمه فرمانروایی او هستند، و وجود دو شخصیت ایرانی موعود، یعنی "سید خراسانی"، یا "هاشمی خراسانی" و یاور او "شعیب ابن صالح" نقشی قابل توجه دارند.
از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند:
«گویا می بینم گروهی از مشرق زمین خروج کرده اند و طالب حق اند، اما آنها را اجابت نکنند. مجدداً بر خواسته هاشان تاکید کنند، اما مخالفان نپذیرند، وقتی چنین شود، شمشیرها را به دوش کشیده و در مقابل دشمن بایستند، آنگاه پاسخ مثبت گیرند، اما این بار، خودشان نپذیرند تا آنکه همه قیام کنند. و درفش هدایت را جز به دست توانای صاحب شما (حضرت مهدی علیه‌ السلام) نسپرند، کشته های آنان شهید اند، اگر آن زمان را درک می کردم، خویشتن را برای یاری صاحب این امر (یعنی امام زمان علیه‌ السلام) نگه می داشتم.» (٨)
حدیث دیگری از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که فرمود:
«آغاز کار او از مشرق است، زمانی که این امر پیش آید سفیانی خروج کند.» (٩)
این حدیث صراحت دارد که آغاز نهضت از ناحیه مشرق خواهد بود و از طرفی آنچه علماء بر آن اتفاق دارند و روایات متواتر آن را تأیید می کنند، این است که ظهور حضرت از مکه مکرمه است؛ بنا بر این باید منظور امیرمومنان علیه‌ السلام که فرمودند: «آغاز کار او از مشرق است» یعنی پیدایش کار و مقدمات نهضت او از مشرق است، و این همان نهضت اسلامی است که زمینه ساز قیام آن حضرت خواهد بود. پس باید امیدوار بود و با بصیرت کافی از انقلاب و اهداف آن حمایت کرد.

«… اولین قدم برای حاکمیت اسلام و برای نزدیک‌شدن ملت‌های مسلمان به عهد ظهور مهدی موعود ـ ارواحنا له الفداء ـ به وسیله ملت ایران برداشته شده است و آن، ایجاد حاکمیت قرآن است»

ظهور صغرای موعود

در ادامه به بیانات علامه حسن زاده آملی اشاره می شود. ایشان در پاسخ به این سوال که "آیا ظهور نزدیک است؟" فرمودند:
"قرائن و شواهد نشان می دهد انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ظهور صغرای حضرت بقیه الله الاعظم و بین الطلوعین حكومت جهانی امام زمان ارواحنا فداه می باشد.
این مراسمات عبادی و معنوی را ببینید، روزی در همین شهر قم اگر چند طلبه به صورت انفرادی و با هزینه شخصی اعتکاف می کردند، می گفتیم الحمدلله معنویت در حوزه پیشرفت کرده ولی اکنون می بینیم چند هفته قبل از ایام اعتکاف شاهد جوانانی هستیم که چندین شبانه روز و در سخت ترین شرایط و با کمترین امکانات در مساجد و حرمها معتکف می شوند و عمده هدف خود را خودسازی برای آمادگی ظهور اعلام می کنند. مگر در ایام رژیم گذشته عموم مردم از معارف اهل بیت علیهم السلام و ادعیه ایشان اینقدر اطلاع داشتند!؟...  نماز جمعه ها، راهپیمایی ها، جهادها و شهادت ها، احیاء مهدیه ها و جمكران، اقبال مردم به دعای ندبه و... همه و همه نشان از یك خیزش عظیم و تحولی بی سابقه در تاریخ تشیع و همه جلوه هایی از ظهور صغری است. انقلاب اسلامی ایران، ظهور برنامه ای شخصیتی و حقوقی حضرت مهدی علیه السلام بوده و ظهور جهانی و اصلی حضرت، ظهور شخصی و حقیقی ایشان می باشد."(١٠)

 

اکنون وظیفه منتظران

حال که دانستیم انقلاب اسلامی ایران، همچنان که برخاسته از اعتقاد به امامت است، زمینه‌ ساز قیام و حکومت امام مهدی علیه ‌السلام می باشد. باید بیش از هر زمان دیگر در پی انجام تکلیف خود باشیم و با هوشیاری تمام از انقلاب و اهداف آن حمایت کرده تا به امر مقام معظم رهبری حال که اولین قدم در راه حاکمیت اسلام و برای نزدیک‌شدن ملت‌های مسلمان به عهد ظهور حضرت مهدی علیه ‌السلام برداشته شده، قدم های دیگر را هم برداشته و زمینه های ظهور را فراهم کنیم.

 

پی نوشت:

1) صحیفه امام ج 16، ص131
2) همان ج 21، ص327

3) کشف‌الغمة، اربلی، ج۲، ص۴۷۷.
4) همان ج 16،ص345

5) همان ج 15، ص262

6) دیدار به مناسبت میلاد حضرت مهدى علیه‌السلام، 25/9/1376 

7) خطبه نماز جمعه، 6/4/59 

8)  بحار الانوار ج52/ص243   

9) همان ص252

10) سایت بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) شهر قروه (سخنان علامه حسن زاده آملی)

لینک ثابت

فرجی که در اوج ناامیدی فرا می رسد

ظهور

 

عبارت خاصی در برخی روایات مهدوی آمده است (١) که «یُصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَة؛ خداوند متعال کار او [ امام مهدی (علیه السلام)] را در یک شب اصلاح می‌کند». بر این اساس شاید این شبهه ایجاد شود که این عبارت با زمینه سازی مردم برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) و سیر منطقی تاریخ برای رسیدن به نقطه ظهور در تضاد است. به عبارت دیگر شاید به نظر برسد که ظهور پدیده ای صرفا معجزه وار است بی آن که وابسته به حرکت های مردمی پیش از خود باشد. در این نوشتار در پی آنیم که نسبت این روایت را با روایاتی که درباره برنامه های حضرت مهدی (علیه السلام) پیش و پس از ظهور است بررسی کنیم.

برای روشن‌تر شدن بحث، یکی از روایاتی که به نوعی این عبارت را تبیین کرده است مطرح می‌کنیم، از امام صادق علیه‏السّلام روایت شده است كه به بعضى اصحابشان فرمودند:
«كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى‏بْنَ عِمْرَانَ ع خَرَجَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ إِلَیْهِمْ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ فَأَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَ عَبْدِهِ وَ نَبِیِّهِ مُوسَى ع فِی لَیْلَةٍ وَ هَكَذَا یَفْعَلُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالْقَائِمِ الثَّانِیَ عَشَرَ مِنَ الْأَئِمَّةِ ع یَصْلُحُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ نَبِیِّهِ مُوسَى ع وَ یُخْرِجُهُ مِنَ الْحَیْرَةِ وَ الْغَیْبَةِ إِلَى نُورِ الْفَرَجِ وَ الظُّهُور؛
بدان‏چه ناامیدى، امیدوارتر از آنچه امید ‏دارى باش، زیرا موسى بن عمران علیه‏السّلام رفت تا براى خانواده خود شعله‏اى آتش بیاورد، امّا به نزد ایشان آمد در حالى كه رسول و پیامبر بود و خداى تعالى كار بنده و پیامبرش موسى علیه‏السّلام را در یك شب اصلاح فرمود و با امام قائم دوازدهمین ائمّه علیهم السّلام نیز چنین كند، در یك شب كارش را اصلاح فرماید همچنان كه كار پیامبرش موسى علیه‏السّلام را در شبى اصلاح فرمود و او را از حیرت و غیبت به روشنائى فرج و ظهور در آورد.» (٢)

 

ناشناسی که یک شبه فرمانده می شود

از این توضیحات می‌توان دریافت که ظهور در ناامیدی فرامی‌رسد.(٣) یعنی در حالی که مردم در اوج سختی‌ها از هر گشایشی ناامید شده باشند، خداوند به اذن و اراده خویش فرمان ظهور را صادر می‌کند و منجی آسمانی‌اش را برای رهایی مردم آشکار می‌کند. به عبارت دیگر بر اساس این روایت، اصلاح کار حضرت مهدی(علیه السلام) در یک شب، ناظر به تعلق گرفتن اذن و اراده الهی به این امر است که به ناگهان و در اوج ناامیدی و حیرت فرا می‌رسد، بنابراین فاصله میان حیرت و سرگردانی دوران غیبت، و ظهور و روشنایی فرج، یک شب است. شبی که اذن الهی به امر ظهور تعلق گیرد و این دیدگاه تضادی با این اصل قرآنی ندارد که تحقق پدیده‌های اجتماعی را وابسته به روابط علی و معلولی و سننی می‌داند که نظامات عالم را اداره می‌کند.

نخستین و مهمترین گام برای رسیدن به این پیروزی، گردآمدن یاران خاص او و بیعت آنان است. در این صورت «اجتماع اصحاب امام»، همان چیز اساسی و مهمی است که در این حدیث به آن اشاره شده؛ با این ویژگی که نخستین مرحله اوج گیری تدریجی پیروزی امام (علیه السلام) و گرد آمدن ده هزار نفر، در طی چند روز محدود پیش از خروج از مکه صورت می گیرد

همچنین عبارت مورد نظر منافاتی با روایات متعددی ندارد که از گروه‌های مردمی‌ و انقلابیونی سخن می‌گوید که پیش از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، با قیام‌های حق‌طلبانه خود برای آن زمینه‌سازی می‌کنند.
در این زمینه یکی از صاحب نظران (٤) می گویند:
مراد از اصلاح کار او، یاری او و یا زمینه چینی مقدمات مستقیم برای پیروزی آن بزرگوار است. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) که تا پیش از ظهور در غیبت به سر برده و ناشناس می باشد و نیرو و تجهیزاتی نیز ندارد؛ یک شبه فرمانده پیروزمند گروهی می شود که به یاری آن ها در سریع ترین زمان و از ساده ترین راه (٥) بر همه جهان چیره می گردد. نخستین و مهمترین گام برای رسیدن به این پیروزی، گردآمدن یاران خاص او و بیعت آنان است. در این صورت «اجتماع اصحاب امام»، همان چیز اساسی و مهمی است که در این حدیث به آن اشاره شده؛ با این ویژگی که نخستین مرحله اوج گیری تدریجی پیروزی امام (علیه السلام) و گرد آمدن ده هزار نفر، در طی چند روز محدود پیش از خروج از مکه صورت می گیرد.

 

برنامه های الهی پیش و پس از ظهور

به عبارت دیگر آن چه بر اساس متون قرآنی و روایی واضح است این مساله است که انقلاب جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) هم پیش از ظهور و هم پس از آن به حرکت نیروهای مردمی‌ وابسته است و انقلابی است که از طریق عادی به وقوع می‌پیوندد (٦) و یک پدیده اجتماعی منفصل از حرکت منطقی تاریخ نیست . به عبارت دیگر نه فقط پدیده ظهور وابسته به برنامه های حق طلبانه و مبارزاتی پیش از خود است. بلکه پس از ظهور نیز تحقق کامل هدف از قیام حضرت در جهان برنامه های الهی خاص خودش را دارد و این هر دو برنامه ضمن این که الهی است و تحت نظارت حضرت مهدی (علیه السلام) صورت می پذیرد، بر پایه تلاش های مردمی استوار است.
بنابراین به نظر می‌رسد که این روایت درباره اصل تعلق اراده الهی به ظهور پس از فراهم شدن مقدمات آن است و یک شبه اصلاح شدن کار آن حضرت، منافاتی با اسباب و وسایل عادی که پیش از ظهور و پس از آن زمینه تحقق و پیروزی آن انقلاب جهانی را فراهم می‌کنند ندارد. ضمن این که برخی روایات (٧)، درباره وقوع این انقلاب از طریق سلسله‌مراتب حرکت‌ها و سخت‌کوشی‌های مردمی‌ صراحت دارد.

اصلاح کار حضرت مهدی(علیه السلام) در یک شب، ناظر به تعلق گرفتن اذن و ارده الهی به این امر است که به ناگهان و در اوج ناامیدی و حیرت فرا می‌رسد، بنابراین فاصله میان حیرت و سرگردانی دوران غیبت، و ظهور و روشنایی فرج، یک شب است. شبی که اذن الهی به امر ظهور تعلق گیرد و این دیدگاه تضادی با این اصل قرآنی ندارد که تحقق پدیده‌های اجتماعی را وابسته به روابط علی و معلولی و سننی می‌داند که نظامات عالم را اداره می‌کند

بنابراین با در نظر گرفتن اصول قرآنی و مجموعه روایات مهدوی، روایاتی که دربردارنده عبارت مذکور است در صدد مخالفت با سنن و قوانین الهی و نفی حرکت منطقی تاریخ نیست، بلکه این گونه روایات مبین اذن و اراده الهی است که در اوج ناامیدی و سختی و به طور ناگهانی به ظهور تعلق می‌گیرد و در یک شب حیرت و سرگردانی غیبت را به نور و گشایش فرج مبدل می‌کند.
به علاوه این را هم در نظر بگیریم که طبق متون روایی، وقتی زمان روی کارآمدن حکومت حقه و سرنگونی حکومت‌های ظالمانه برسد و به واسطه فراهم شدن مقدمات و زمینه‌هایش اجلش فرا رسد، همه چیز در یک چشم به هم زدن اتفاق می‌افتد. امام صادق (علیه السلام) درباره زمان سرنگونی سلطنت غاصبانه عباسیان، در پاسخ یکی از اصحابش می‌فرماید: «أَلَیْسَ تَعْلَمُ أَنَّ لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ مُدَّةً قَالَ بَلَى فَقُلْتُ هَلْ یَنْفَعُكَ عِلْمُكَ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ إِذَا جَاءَ كَانَ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ الْعَیْن؛ مگر تو نمى‏دانى هر چه زمانى دارد؟ برای تو سود دارد كه بدانى این امر هر وقت موعدش بیاید از یك چشم بهم زدن سریعتر باشد.» (8)

وقتی هم که زمان ظهور و سرنگونی حکومت‌های مادی جهان برسد و شرایط و مقدمات آن فراهم شود، فرج به اذن الهی در یک شب صورت می‌پذیرد و یاران حضرت مهدی (علیه السلام) در یک شب از سرزمین‌های مختلف گرد ایشان جمع می‌شوند.
 

پی نوشت:

1) ر.ک: مجلسی،بحارالانوار، ج51، ص 86 و ص 132و 133.
2) صدوق، کمال الدین  ج1، ص 151 و152.
3) درباره فرارسیدن ظهور پس از ناامیدی همچنین ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص111، ح20.
4) شهید سید محمد صدر، تاریخ ما بعد الظهور، ترجمه حسن سجادی پور، انتشارات موعود، ص 262
5) منظور از این عبارت این نیست که قیام حضرت به سادگی صورت گیرد چنان چه روایاتی درباره سختی کار آمده است بلکه می گوید که حضرت بهترین و سریع ترین روش را بر می گزیند و زودتر از هر رهبر دیگری نتیجه می گیرد.
6) به هر حال معجزه هم در جای خود اتفاق می افتد و در صدد نفی آن به خصوص به عنوان یکی از امدادهای الهی نیستی
7) از جمله روایتی که: موسى بن بكر واسطى از بشیر نبّال روایت كرده كه گفت: هنگامى كه به مدینه رسیدم به امام باقر علیه السّلام عرض كردم: آنان مى‏گویند كه مهدى اگر قیام كند كارها به خودى خود براى او برقرار مى‏شود و به اندازه حجامتى خون نمى‏ریزد، پس فرمود: هرگز چنین نیست، سوگند به آنكه جانم به دست اوست اگر كارها به خودى خود براى كسى برقرار و رو به راه مى‏شد مسلّما براى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله آنگاه كه دندانهاى پیشین آن حضرت شكست و صورتش را زخم رسید درست مى‏شد، نه هرگز، سوگند به آنكه جان من به دست اوست (چنین نخواهد شد) تا آن كه ما و شما عرق و خون بسته شده را پاك كنیم، سپس آن حضرت پیشانى خود را- به نشانه آن حالت- پاك كرد.

8) کلینی، کافی، ج8، ص

لینک ثابت

«ظهور»، آغاز تاریخ بشریّت

ظهور

برخی تصور می کنند ظهور با قیامت هم زمان است، بدین معنا که وقتی امام زمان (عج) ظهور کردند، بلافاصله قیامت برپا میشود. اما آنچه مسلم و قطعی است این است که ظهور امام زمان (عج) و برپایی حکومت عدل الهی، هدف اصلی خلقت آفرینش است، و خلقت جهان از ابتدا تا کنون، مقدمه ا‎‎ی برای رسیدن به این هدف است. هدف نهایى آفرینش، رسیدن به عبودیت و كمال و نزدیكى هرچه بیشتر انسان به منبع تمام كمالات یعنى خداوند متعال است. براى نیل به این آرمان بزرگ باید مقدمات و وسایل آن فراهم گردد. حكومت جهانى امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف در پى فراهم آوردن مقدمات تقرب به سوى خداوند و برداشتن موانع از این مسیر است، آن‌چنان كه با تحقق حكومت عدل جهانى، اسباب رسیدن به كمال و عبودیت و قرب الى اللّه فراهم مى‌شود و راه براى رسیدن به هدف خلقت هموار مى‌گردد.

 

ظهور، آغاز تاریخ‌

مقام معظّم رهبرى حضرت آیه‏الله خامنه‏‌اى مدّ ظله العالی در این رابطه فرمودند:
‌"من، بارها این‌را گفته‌ام. بعضی ‌خیال‌ می‌کنند، حضرت‌ که ‌آمدند، آخر دنیا است! نه، تازه‌شروع ‌دنیا و شروع ‌تاریخ ‌بشریّت، آن ‌وقت ‌است! این‌ مدّتی ‌که‌ از عمر بشریّت‌ گذشته، چند هزار سالی‌ است ‌که ‌بشر در این ‌سنگلاخ ‌ها و در این ‌بیابان‌ ها و کویرهای‌ وحشت‌ناک، همین‌طور سینه‌خیز و با زحمت ‌رفته ‌تا خودش ‌را به ‌جادهِ‌ اتوبانِ وسیعِ عریضِ آسفالته ‌برساند و از آن‌جا زندگی ‌تاریخی‌ خود را تازه ‌شروع ‌کند.
 آن‌ جاده ‌را حضرت‌ افتتاح‌ می‌کنند. حرکت‌ تاریخی‌ انسان، آن‌وقت‌ است. آن‌وقت ‌است‌ که ‌استعدادهای ‌انسان ‌ظهور خواهد کرد. هنوز این‌ دانشی ‌که ‌بشر تا امروز پیدا کرده، در مقابل‌ استعدادهایی‌ که ‌خدا در وجود بشر گذاشته، صفر است.

 

نیروی کشف نشده انسان

من، شاید یک‌ وقتی‌ گفته‌باشم ‌و شما شنیده‌باشید. دانشمندانی ‌که ‌در این‌رشته‌های ‌علمی ‌متخصّص‌اند و با همین‌ واقعیت‌های ‌واقعی ‌و علمی ‌سر و کار دارند، این ‌نظریه‌ را داده‌اند و این ‌واقعیّت ‌را کشف‌ کرده‌اند که‌در وجود انسان، [توان‌هایی‌ است ‌که‌ هنوز استفاده ‌نشده‌ است.] اگر بشر بتواند پنجاه‌ درصد از استعداد تمرکز را مورد استفاده‌ قرار دهد، تمام‌ این ‌وسائل ‌ارتباطی ‌که‌ در دنیا هست، بیکاره‌ و بیهوده‌می‌شود! شما، الان، مثلاً با ماهواره ‌یا با تلفن، از این ‌طرف‌ دنیا با آن‌ طرف ‌دنیا تماس‌ می‌گیرید و با یکی‌ حرف‌ می‌زنید، امّا اگر آن‌ پنجاه ‌درصد از نیروی ‌تمرکزی‌ که ‌در شما است، به‌کار بیفتد، می‌توانید با آن‌ طرف ‌دنیا، بدون‌ این‌ ارتباطات، تماس‌ بگیرید و با هر کسی ‌که ‌می‌خواهید، در آن ‌سوی ‌کرهِ‌زمین ‌حرف ‌بزنید، فکرتان ‌را بگویید، فکر او را تحویل ‌بگیرید!

اجراى اهداف حكومت مهدوى به صورت تام و كامل جز در سایه رهبرى امام معصوم میسر نیست، ولى این امر نباید دولتِ زمینه‌سازِ ظهور را از تلاش و حركت در نزدیك شدن به آن اهداف، و گام برداشتن در آن مسیر، باز دارد.

 این، نیروی ‌انسان‌ است! ما، این‌ نیروها را کشف ‌نکرده‌ایم! از این‌قبیل ‌نیروها در وجود بشر زیاد است (وفیک‌انطوی‌العالم‌الاکبر). این ‌عالَم‌ اکبر، آن‌ روز باید بروز پیدا کند، و  روز ظهورش، آن‌ وقت ‌است، و اِلاّ اگر حضرت ‌آمدند و دنیا پُر از عدل ‌و داد شد، ولی ‌آن ‌هنگام، آخر عمر بشر باشد و منتظر صور اسرافیل ‌باشیم، این ‌که ‌کار نشد! بشر، چند هزار سال ‌با این ‌زحمت ‌زندگی‌ کند، بعد حضرت ‌بیایند و دنیا را پُر از عدل ‌و داد کنند و بعد هم ‌دنیا تمام‌شود!
وقتِ ‌ظهورِ حضرت، دنیا، تازه ‌شروع‌ می‌شود! با آمدن ‌حضرت، اوّلِ زندگی‌ بشر، اوّل ‌تاریخ‌ انسان ‌و اوّل ‌رشد و تعالی‌ جوامع ‌بشری ‌به‌ صورت ‌کلان‌- نه ‌به‌ صورت ‌تک‌تک‌ که‌ حالا داریم‌- تازه ‌شروع ‌خواهد شد.
‌خوب، ببینید، این ‌آینده‌ و چشم‌انداز زندگی‌ جامعهِ‌اسلامی ‌و به ‌طور مشخّص، جامعهِ‌شیعی‌است..."  (فصلنامه علمی تخصصی انتظار: 8 و 9)

 

هدف نهایی آفرینش، پرستش خداوند

همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند: ظهور امام زمان عج و برپایی حکومت عدل جهانی ابتدای راه هموار برای رسیدن به هدف خلقت است هم چنانکه  خداوند فرمود: وَ مٰا خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّٰ لِیَعْبُدُونِ. (ذاریات /56) پس هدف نهایى آفرینش همان پرستش خداى متعال است.

 

حکومت موعود، تحقق هدف نهایی خلقت

هر چند امروزه اکثر حكومت‌ها، اهداف دنیوى و مادى؛ از جمله آزادى، امنیت، رفاه، بهداشت، آموزش، ارضاى خواسته‌هاى مردم و هر هدفى را كه به نوعى به آسایش زندگى دنیوى آنها برگردد؛ دنبال مى‌كنند. و حكومتى از نظر مردم ایده‌آل است كه بتواند امنیت داخلى و خارجى و خواسته‌هاى اكثریت را برآورده سازد.  اما در حكومتى كه مورد نظر انبیای الهی بوده است و همچنین دولتى كه رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله و سلّم آن را بنیان نهاد، هدفى فراتر از این اهداف مورد توجه است و همه این اهداف، به شکل متوسط و میانى براى رسیدن به آن هدف غایى لحاظ مى‌شوند. آن هدف غایى، همان هدف خلقت انسان است.

 

حکومت عدل الهی، تحقق وعده الهی

خداوند متعال مى‌فرماید: وَعَدَ اَللّٰهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ كَمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ اَلَّذِی اِرْتَضىٰ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لاٰ یُشْرِكُونَ بِی شَیْئاً؛ (نور/55)
(خداوند به كسانى از شما كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كرده‌اند وعده داده است كه حتما آنها را در این سرزمین جانشین خود قرار دهد، همان‌گونه كه كسانى را كه پیش از آنان بودند جانشین خود قرار داد و آن دینى را كه برایشان پسندیده است به سودشان مستقر كند و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند تا مرا عبادت كنند و چیزى را با من شریك نگردانند.)

 هدف نهایى آفرینش، رسیدن به عبودیت و كمال و نزدیكى هرچه بیشتر انسان به منبع تمام كمالات یعنى خداوند متعال است. براى نیل به این آرمان بزرگ باید مقدمات و وسایل آن فراهم گردد. حكومت جهانى امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف در پى فراهم آوردن مقدمات تقرب به سوى خداوند و برداشتن موانع از این مسیر است،

منظور از لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ، خلیفه الهى و یا جانشین و وارث گذشتگان است، یعنى مومنانى كه به وظایفشان عمل مى‌كنند، در زمین تمكن مى‌یابند، قدرت را به دست مى‌گیرند و وارث زمین مى‌شوند، بر گردن‌كشان و همه كسانى كه مانع امنیت و عدالت مى‌شوند، تسلط پیدا مى‌كنند و خداوند توسط آنان همه ناامنى‌ها را به امن تبدیل مى‌فرماید. وقتى این اهداف یعنى رسیدن به قدرت و تسلط بر جهانیان و برقرارى امنیت و مبارزه با ظلم و فساد تحقق پیدا كرد، هدف نهایى محقق مى‌شود.

 

سخن آخر

بنابراین، طبق آموزه‌هاى قرآن و دین مبین اسلام، هدف نهایى از زندگى اجتماعى تحقق هدف نهایى خلقت است تا آن‌جا كه انسان‌ها خودشان را فقط بنده خدا ببینند و خدا را مالك همه چیز و داراى همه فضیلت‌ها و ارزش‌ها بدانند. وانگهى تشكیل حكومت و تعقیب اهداف دیگر مثل عدالت و رفاه و امنیت و سركوبى دشمنان و. . . همگى مقدمه و وسیله‌اى براى رسیدن به آن هدف اصلى به‌شمار مى‌روند. حال اگر تصور شود این حکومت مدت "کوتاهی" دوام دارد و قیامت برپا می شود، کاملا اشتباه است.
اجراى اهداف حكومت مهدوى به صورت تام و كامل جز در سایه رهبرى امام معصوم میسر نیست، ولى این امر نباید دولتِ زمینه‌سازِ ظهور را از تلاش و حركت در نزدیك شدن به آن اهداف، و گام برداشتن در آن مسیر، باز دارد.

لینک ثابت

مردان منتظر بخوانند!!

انتظار مقدس در نهاد مقدس (4)

منتظر

در مقالات قبل از اهمیت حفظ ایمان در دوران غیبت آغاز کردیم، از بهترین راه های آن «تشکیل خانواده» را معرفی کردیم. ضرورت و برخی کارکردهای ازدواج بیان شد و اشاره کردیم که «جامعه مهدوی» از «خانواده های مهدوی» تشکیل می- شود. در مرحلۀ بعد چگونگی انتخاب «همسری مهدوی» را تبیین کردیم. اکنون نوبت به آن رسیده که بیان کنیم در این آشیانۀ مهدوی، هر یک از  زن و مرد چه خصوصیاتی داشته باشند، و به عنوان همسری مهربان و وظیفه شناس باید متوجه کدامیک از وظایف خود در خانواده باشند تا با انجام این وظایف، خانوادۀ خود را گرم تر و مهدوی تر گردانند.

جوان منتظر همواره به دنبال بهترین هاست از این رو تلاش می کند بهترین خصوصیات را در خانوادۀ خود داشته باشد، چراکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «بهترین شما، بهترینتان دربارۀ خانوادۀ خویش است و من به خانواده ام بهترینم.»[1]

 

همسر مهدوی من چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟

1- تکریم و احترام: زن دوست دارد مورد احترام و تکریم همسر خود قرار بگیرد. اگر مردی همسرش را در مقابل دیگران تحقیر کند به دست خود آرامش آشیانۀ خود را به هم زده و دل همسر خود را به درد آورده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «هرکس زن بگیرد باید به او احترام گذارد، چراکه همسر هریک از شما، دلبر شماست و هرکس او را بر می-گزیند، نباید تباهش سازد.»[2]
2- صبر بر بداخلاقی همسر: زندگی همیشه به کام نیست. گاهی روی خوش خود را نشان می دهد، و گاهی سختی- های زندگی به انسان رو می آورد. همسر خوب در مقابل بدخلقی های همسرش صبر می کند، چراکه با این کار خشم طرف مقابل فرو می نشیند و باعث نمی شود که مسئله ای کوچک در زندگی تبدیل به جنجالی بزرگ شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «هرکس بر رفتار زن بداخلاق، صبوری کند و در این کار، امید پاداش داشته باشد، خداوند ثواب شاکران را به او عطا می فرماید.»
3- خوش زبانی: زبان کوچکترین عضو بدن است اما بزرگترین کارها را می تواند انجام دهد. زن موجودی احساساتی است و خوش زبانی و اظهار علاقۀ مرد به او، اثر شگفت آوری در محیط خانواده ایجاد می کند. از این روست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «وقتی مرد به همسرش می گوید "دوستت دارم"، این سخن او هیچ گاه از قلب زن بیرون نمی- رود.»[3]

4- همنشینی با همسر: یکی از راهکارهایی که زندگی را شیرین می کند همنشینی در کنار همسر است. همین که زن احساس می کند همسر او، همنشینی با وی را بر هر کار دیگری ترجیح داده، احساس رضایتی در زن ایجاد می کند که بر شور زندگی او می افزاید. عمق تاثیر این عمل را از سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می توان درک کرد؛ «در پیشگاه خداوند، نشستن مرد در کنار همسرش از اعتکاف در مسجد من، دوست داشتنی تر است.»[4] همچنین می فرمایند: «مردی که لقمه در دهان همسرش می گذارد، دارای اجر و ثواب است.»[5]

در دوران سخت آخرالزمان که فتنه ها فراوان است، لازم است برای رهایی از آن به اهل بیت نبوت علیهم السلام رجوع کنیم. ایشان در سخنان شفابخش خویش بیش از هرچیز بر حفظ نظام خانواده تاکید می ورزند

امیر مومنان علیه السلام گوشه ای از زندگی باطراوت و پرنشاطشان با فاطمۀ زهرا علیهاالسلام را چنین گزارش کرده اند: «رسول خدا بر ما وارد شدند، درحالی که فاطمه کنار دیگ خوراک پزی نشسته بود. من نیز کنار ایشان در حال پاک کردن عدس بودم.... رسول خدا رو به من کردند و فرمودند: هر مردی به همسرش در خانه کمک کند، خداوند به اندازۀ موهای بدنش یک سال عبادت برایش منظور خواهد کرد. عبادتی که همۀ روزهایش را روزه باشد و همۀ شب هایش را نماز گزارد. همچنین خداوند به او معادل پاداشی که به پیامبران بردبار چون حضرت داوود، حضرت یعقوب و حضرت عیسی عطا فرموده است خواهد داد...»[6]
5- آراسته بودن برای همسر: این عمل پاسخی است به نیازهای فطری انسان. زن دوست دارد همسر خود را آراسته ببیند همان طور که مرد این توقع را از همسر خود دارد. امامان معصوم بر این مسئله یسیار تصریح فرموده اند که آراستگی مرد افزون بر افزایش عفت و پاکدامنی در زن، موجب انس، الفت، عشق و علاقۀ بیشتر همسرش به وی می شود.[7] مردی به محضر مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله رفت. حضرت به محاسن سفید او نگاهی انداختند و فرمودند: «نور است»... پس از مدتی همان مرد محاسنش را به حنا خضاب کرد. این بار پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «نور است و اسلام است»... بار دیگر به رنگ سیاه خضاب کرد، این بار پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «این محاسن خضاب شده نشان نور و اسلام و ایمان و همچنین علاقۀ شما به زنانتان و سبب ایجاد ترس در قلب دشمن است».[8]

زن و شوهر

6- محبت  و عشق ورزی: عشق و محبت، راه گشا، کارگشا، و آسان کنندۀ دشواری هاست؛ نیروها را به کار می اندازد، زشتی ها را زیبا و تلخی ها را شیرین می سازد. محبت و عشق ورزی نسبت به اعضای خانواده در رفتار خانوادگی پیامبر صلی الله علیه و آله  موج می زد و آن را نشانۀ ایمان می دانست؛ «هرچه بر ایمان بنده ای افزوده شود، بر محبت  و دوستی او نسبت به خانواده اش افزوده می شود.»[9]

 

 

                                         از محبت تلخ ها شیرین شود       وز محبت، مس ها زرین شود

  از محبت، نار نوری می شود       وز محبت، دیو حوری می شود
از محبت، مرده زنده می شود     از محبت، شاه بنده می شود

مناسب است تا در این بخش اشاره ای به نامۀ سراسر عشق و ارادت امام خمینی (ره) به همسر گرامی شان خانم خدیجۀ ثقفی داشته باشیم. تا الگوئی شود برای همۀ مردان مهدوی:

«تصدقت شوم، الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آینۀ قلبم منقوش است. عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشی در پناه خودش حفظ کند. حال من با هر شدتی باشد می گذرد، ولی بحمدالله تاکنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاً جای شما خالیست. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظرۀ عالی به دل بچسبد... ایام عمر مستدام. تصدقت، قربانت، روح الله.»[10]

جوان منتظر همواره به دنبال بهترین هاست از این رو تلاش می کند بهترین خصوصیات را در خانوادۀ خود داشته باشد، چراکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «بهترین شما، بهترینتان دربارۀ خانوادۀ خویش است و من به خانواده ام بهترینم»

7- هدایت: شریعت مقدس اسلام با توجه به اشتراکات و تفاوت هایی که زن و مرد با یکدیگر دارند، وظایف مشترک و متفاوتی را بر عهدۀ ایشان قرار داده، از جملۀ آن؛ «سرپرستی خانواده» است که به عهدۀ مرد گذاشته شده است. سرپرست خانواده باید با تدبیر و اندیشه، برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت زندگی را، در راستای خوشبختی مادی و معنوی اعضای آن طراحی کند. تعبیر عمیق و همه جانبۀ قرآن مجید در این خصوص چنین است: «خانوادۀ خود را به نماز فرمان بده و بر انجام آن شکیبا باش...»[11]

همچنین در سورۀ تحریم آمده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانوادۀ خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست، نگه دارید.»[12] امام صادق علیه السلام می فرماید: وقتی این آیه نازل شد یکی از مسلمانان در گوشه ای نشست، گریست و گفت: من از حفظ خویشتن هم ناتوانم، اینک مسئولیت حفظ خاندانم نیز بر دوش من قرار گرفت! رسول اکرم صلی الله علیه و آله به او فرمود: «همین قدر کافی است که آنها را به آنچه خود را امر می کنی، فرمان دهی و از آنچه خود را باز می داری، نهی کنی.»[13]
این مسئله از اهمیت بالایی برخوردار است. سرپرست مهدوی اگر در این نکته اهمال بورزد چطور می تواند خانواده ای مهدوی تشکیل دهد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «...ملعونٌ ملعونٌ مَن ضیَّعَ مَن یَعُولُ؛ کسی که افراد تحت تکفل خود را تربیت نکند و فاسد سازد، از رحمت خدا بسیار دور است.»[14]

 

حفظ نظام خانواده در طوفان فتنه های آخرالزمان

در دوران سخت آخرالزمان که فتنه ها فراوان است[15] لازم است برای رهایی از آن به اهل بیت نبوت علیهم السلام رجوع کنیم. ایشان در سخنان شفابخش خویش بیش از هرچیز بر حفظ نظام خانواده تاکید می ورزند. چنانچه حضرت علی علیه السلام به مردمان آخرالزمان چنین توصیه می فرمایند: «پس در خانه های خود بمانید (و مراقب خانواده های خود باشید) تا لحظۀ ظهور امر ما فرا رسد.»[16] همچنین می فرمایند: «در دوران غیبت خانه هایتان را محل عبادت و صومعۀ خود قرار دهید... و خدا را بسیار یاد کنید...»[17]
در این مقاله وظیفۀ مرد مهدوی در خانواده بیان شد، ان شاءالله در آینده به وظایف زن مهدوی اشاره خواهیم کرد.

ادامه دارد...


پی نوشت:
[1] وسائل الشیعه، ج20، ص171
[2] بحارالانوار، ج73، ص85
[3] وسائل الشیعه، ج20، ص 23. الکافی، ج5، ص569
[4] تنبیه الخواطر، ج2، ص121
[5] فیض کاشانی، الوحجة البیضاء، ج3، ص70
[6] بحارالانوار، ج104، ص132
[7] مکارم الاخلاق، ص82. بحارالانوار، ج73، ص102
[8] بحارالانوار، ج73، ص102
[9] بحارالانوار، ج100، ص228
[10] صحیفۀ نور، ج1، ص2
[11] طه/132
[12] تحریم/6
[13] الکافی، ج5، ص62
[14] الکافی، ج4، ص12
[15] امام صادق علیه السلام می فرمایند: در آن زمان، فتنه ها چونان پاره های شب تاریک شما را فرا می گیرد و هیچ خانه ای از مسلمانان در شرق و غرب عالم نمی ماند، مگر اینکه فتنه ها در آن داخل می شود. ابن طاووس، الملاحم و الفتن، ص38
[16] بحارالانوار، ج30، ص80
[17] همان، ج52، ص

لینک ثابت

سه شنبه 8 ارديبهشت 1398برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست

سخن از سیره مهدوی، سخن از متن اسلام و حقایقی است که در روند تکاملی انسان و جهان، جایگاه اساسی دارد. اگرچه این وصف در مورد سیره همه امامان صادق است, امّا در این میان، مهدی موعود(عج)، به عنوان منجیّ بشریّت و تحقّق‌بخش آرمان‌ها و اهداف همه انبیا و اولیاء، موقعیتی ویژه و استثنایی دارد. او انسان کاملی است که رسالتش، شکوفایی هدف آفرینش و تکامل انسان‌هاست. در پرتو این هدف بزرگ و تکامل سترگ، جهان نیز که ظرف وجود انسان است،

سخن از سیره مهدوی، سخن از متن اسلام و حقایقی است که در روند تکاملی انسان و جهان، جایگاه اساسی دارد. اگرچه این وصف در مورد سیره همه امامان صادق است, امّا در این میان، مهدی موعود(عج)، به عنوان منجیّ بشریّت و تحقّق‌بخش آرمان‌ها و اهداف همه انبیا و اولیاء، موقعیتی ویژه و استثنایی دارد. او انسان کاملی است که رسالتش، شکوفایی هدف آفرینش و تکامل انسان‌هاست. در پرتو این هدف بزرگ و تکامل سترگ، جهان نیز که ظرف وجود انسان است، به کمال می‌رسد و این، اقتضای ظهور آخرین انسان کامل و حجّت الهی در عالم است که در اثر وجود مبارک و قیام بزرگ او تکامل در همه ابعاد مادّی و معنوی حیات بشر، از جمله برکات زمین و آسمان رخ می‌دهد. از این روست که در زمان ظهور، آسمان، باران خود را فراوان فرو می‌ریزد. زمین همه نشاط و خرّمی و تمام گنج‌ها و ثروت خویش را ظاهر می‌سازد؛ حتّی به قدر گامی نیز در همه زمین باقی نمی‌ماند؛ مگر اینکه سبز می‌شود. فقر و بیماری و رنج از همه‌جا رخت برمی‌بندد. رفاه، آسایش، امنیت و عدالت در هر شهر و دیاری، رخساره خویش را آشکار می‌کند. علم و دانش ـ چه در علوم معنوی و چه در دانش‌های مادّی و تجربی ـ زمین را فرا می‌گیرد و دیگر جهلی در جهان باقی نمی‌ماند.

••• علم و عقلانیت در خدمت انسان و انسانیت
همراه این رویداد بزرگ در بعد مادّی حیات بشر که انسان‌ها طعم حقیقی دانش و رفاه و آسایش را درک می‌کنند، اتّفاق بسیار مبارک و عظیم دیگری می‌افتد که شیرینی و حلاوت زندگی را بسی فزون‌تر می‌سازد و آن، تکامل عقلی و فکری انسان‌هاست. امام عصر(ع) دست خدا بر سر بشریت هستند و چون ظهور می‌کنند، عقل و فرزانگی را برای آنان به ارمغان می‌آورند. این، متن بشارتی زیبا در روایتی والاست که: «چون مهدی ظهور کند، بر سر بشر دست نهاده و عقل و خرد او را کامل می‌سازد.»1
این نعمت بزرگ و بی‌بدیل، خود سرمنشأ نعمت‌هایی دیگر است و به شجره مبارکی می‌ماند که میوه‌های گوارای بسیار، از جمله عدالت و مساوات را به انسان‌ها تقدیم می‌دارد. رفاه، آسایش و راحتی، ثمره شیرین دیگری است که از این درخت طیّبه، نصیب بشر می‌شود. همین یک نعمت، خود ارزش تأمّل و دقّتی دو چندان را داراست. در واقع، رفاه و آسایش بشر در زمان ظهور امام عصر(ع) به هیچ وجه با آنچه پیش از آن در اذهان درک شده و در عینیت خارجی وجود دارد، قابل قیاس نیست؛ زیرا این آسایش و رفاه و راحتی:
اوّلاً عمومی است و با تبعیض طبقاتی همراه نیست. همه انسان‌ها و تمام ملّت‌ها از آن برخوردارند و مستکبر و مستضعف از دل آن بیرون نمی‌آید؛
ثانیاً به ارزش‌های اخلاقی، همچون عدالت و مساوات آراسته است؛
ثالثاً چنان‌که اشاره شد، با عقلانیت و خردورزی قرین است. بر همین اساس، همگان، آن را به خوبی درک کرده، معقول می‌دانند و با لذّت و شیرینی از آن بهره می‌برند؛
رابعاً از غفلت و بی‌خبری انسان، کاملاً به دور است. متأسّفانه امروزه رفاه و آسایش و تکنولوژی در کنار بُعد ظاهری آن، یعنی راحتی و نعمت در لایه درونی و باطنی خود، حقیقتاً غباری از غفلت و بی‌خبری بر جان و دل آدمی می‌نشاند و او را از حقایقی متعالی و ارجمند، همچون منزلت انسان، هدف آفرینش او، حقیقت عالم، مبدأ هستی و امثال آن غافل می‌سازد و در بعد سیاسی نیز توطئه‌های شوم و اهداف بزرگ نظام سکولار لیبرال دموکراسی غرب از گسترش علم، تکنولوژی، رفاه و آسایش در میان بشر را پنهان می‌کند؛ آنان که به ژرفایی به واقعیات می‌نگرند، در آنچه گفتیم، تردیدی ندارند. به هر روی، در حکومت مهدوی، رفاه و آسایش بشر از تمامی این آسیب‌ها و آفات به دور است؛ بلکه اساساً از جنس دیگری خواهد بود. به جای بی‌خبری، آگاهی، تذکّر و نیز شکر و سپاس الهی را به دنبال خواهد آورد و از آلودگی‌های سیاسی نیز مصون است. از تن‌آسودگی کاذب و رخوت، پیراسته و به فضیلت‌ها آراسته است و در یک سخن، رفاه و آسایش در آن زمان، در مسیر رشد و تعالی و معنویت انسان‌ها خواهد بود. این نکته، بسی فاخر و ارجمند و درخور طول و تفصیلی شایسته است؛ امّا در اینجا به دلیل کمی مجال، به همین تذکار بسنده کرده و تأمّل در آن را به خواننده فهیم موکول می‌کنیم؛
و خامساً وفور نعمت، آسایش و راحتی در آن دوران از یک آسیب بزرگ دیگر، یعنی فخرفروشی، تجمّل‌گرایی و اشرافی‌گری نیز منزّه خواهد بود. گرچه این سخن در توضیح نکات بالا نهفته است، امّا به دلیل اهمّیت مطلب، می‌سزد که مستقلَاً بدان پرداخته شود. چنان‌که اشاره شد، تکمیل عقول و تعالی نفوس انسان‌ها را بدین پایه از رشد و فرزانگی می‌رساند که اساساً اشرافی‌گری، یک آسیب جدّی و بزرگ برای آدمی و تنزّل منزلت برای شخصیِت اوست و بدین روی در آن زمان، هرگز بدان روی نخواهند آورد. این در حالی است که فقر و فاقه در عالم، ریشه‌کن شده و همگان از نعمت و ثروت فراوان برخوردار خواهند بود.

••• لباس و غذای کارگزاران حکومت مهدی(ع)
روشن است که وقتی انسان‌های عادّی در زمان حکومت امام عصر(ع) از رذالتی به نام تجمّل، اشرافی‌گری، خوی و خصلت دنیازدگی مبرّا هستند، انسان کامل و امام معصوم و نیز کارگزاران او به طریق اولی چنین خواهند بود. از این‌رو، در روایاتی چند، بر این حقیقت تأکید شده است؛ از جمله اینکه:
«مهدی نسبت به عُمّال و کارگزاران و مأموران دولت خویش بسیار سختگیر باشد و با ناتوانان و مستمندان، بسیار دل‌رحم و مهربان.»2
و نیز:
«مهدی(ع) در رفتار چنان است که گویی با دست خود، کره و عسل به دهان مسکینان می‌نهد. مهدی(ع) چونان امیرالمؤمنین زندگی کند، نان خشک بخورد و با پارسایی بِزیَد.»3
آری. سیرت مهدوی، همان سیرت علوی است که حضرت باقرالعلوم(ع) در وصفش فرمودند:
«علی(ع) پنج سال بر «کوفه» حکومت کرد و در تمام آن دوران، برای خود، آجری روی آجر و خشتی روی خشت نگذاشت. او طلا و نقره سرخ و سفید برای بازماندگانش به ارث نگذاشت. با آنکه به مردمان و رعیّتش نان گندم نیکو و گوشت می‌خورانید، خود در درون خانه، نان جو و سرکه می‌خورد...»4
و نیز در سیره حضرت چنین آمده است:
«امروز در کوفه، همه زندگی مناسب دارند؛ حتّی صاحب پایین‌ترین شغل‌ها هم نان گندم؛ خانه و سرپناه و از آب گوارا (فرات) می‌نوشند.»5
علی(ع) در چنین شرایطی که امّت اسلام را از فقر، گرسنگی و بی‌مسکنی نیز نجات داده بود، باز به همان سیره قبل، یعنی بس زاهدانه و فقیرانه می‌زیست و خوراک و لباسش خشن و غلیظ و در حدّاقل بود. این نکته را بدین روی گفتیم که کسی تصوّر نکند چنین سیره‌ای از آن حضرت، منحصر به زمانی بود که حضرت می‌فرمودند:
«می‌ترسم در یمامه یا در دورترین نقطه حکومت من، انسانی با سختی زندگی کند و گرسنه باشد.»
نه! اساساً برای حاکمان و کارگزاران حکومت اسلام! لباس رفاه و آسایش و تن‌آسانی ندوخته‌اند. البتّه حضرت باقرالعلوم(ع) در همان روایت فرمودند: «هیچ‌کس طاقت نداشت چون علی(ع) زندگی کند؛ چنان‌که حضرتش خود نیز در «نهج‌البلاغه» فرمودند: «شما را یارای زیستن همچون من نباشد؛ امّا مرا با تقوا و ورع و پاکی یاری رسانید.»6
بدین روی، امروز کسی را این پندار نیست که حاکمان و مأموران نظام اسلامی، آن‌گونه زاهدانه زیست کنند؛ امّا این انتظار هست که از اشرافی‌گری و تجمّل‌گرایی بپرهیزند و از درد، داغ فقر و خجلت مستمندان ـ اگر دردمند نیستند، لااقل ـ باخبر باشند. مهدی(ع) نیز همچون جدّ بزرگوارش، علی(ع) در زمان حکومت خویش با اینکه رفاه و آسایش را برای همگان در تمام زمین فراهم آورده و نعمت، فراوانی و راحتی را در برترین سطح و مرتبت آن ایجاد می‌نماید؛ امّا خود بسیار زهدآمیز زندگی می‌کند و در این عرصه، بر مأموران و کارگزارانش بس سخت می‌گیرد. بدین روی، این توقّع معقول از کارگزاران نظام و حکومتی، چون «جمهوری اسلامی ایران» که به نام اسلام و به یاد و اعتقاد مهدی(ع) نیز برپا گشته است، وجود دارد که آنان رنگ و بویی از حکومت مهدوی داشته باشند و لااقل، درد و غم گرسنگان و مستمندان را فراموش نکنند! و مشکلات مردم در هیاهوی دعواها، بازی‌های سیاسی و غوغای منافع جناحی و حزبی و گرایشات نفسانی و تمایلات اشرافی‌گری و زیست‌طاغوتی و مستکبرانه و قارونی آنان گم نشود!
آن مسئول و صاحب‌منصبی که درد گرسنگی، فقر و فشار زندگی را در اثر حقوق‌های آن‌چنانی و امتیازات نامعقول (اگر نه نامشروع) نچشیده؛ هرگاه هر خواسته و امکانی خواسته، با یک تلفن توسّط دیگران برایش فراهم آمده؛ نه در صفی ایستاده، نه رنج گرفتن وام و کمکی بر او سنگینی کرده؛ اگر خواسته است به سفر یا جایی رود، ماشین یا ماشین‌هایی گران‌قیمت و دولتی نزدش حاضر شده و هیچگاه شرمندگی، نگاه‌های ملتمسانه اهل و عیال را احساس نکرده و ... مطمئن باشد که در ساحت مقدّس حاکمیت و ولایت علوی و مهدوی، هرگز جایی ندارد و سخت نیز مورد مؤاخذه و معاقبه قرار خواهد گرفت.
اگر خجالتی باشد برای مسئولانی است که با ثروت‌ها و مکنت‌های چندصد میلیونی (چه رسد فزون‌تر از آن!) در نظام اسلامی، منصب و مسئولیت می‌گیرند و از اینان بدتر کسانی هستند که قبح چنین امری را درک نکرده و این مسئولیت‌ها را به آنان می‌دهند و با منتقدان نیز با استهزاء و پوزخند برخورد می‌کنند!

••• راستی این دردها را کجا باید برد؟
باری. مهدی(ع) حلاوت رفاه و لذّت آسایش و نعمت را به عموم مردم می‌چشانند؛ امّا خود از آن نمی‌چشند. کارگزارانشان نیز چنین هستند. کام جهان از سیره مهدی(ع) چون عسل شیرین خواهد شد؛ امّا ذرّه‌ای از آن را در دهان خود و حاکمان و مأمورانش نخواهد گذارد، چه رسد که کار آنان به اشرافی‌گری و تجمّل‌گرایی ختم شود! در واقع باید گفت منزّه دانستن حکومت انبیا و اولیای الهی از اشرافی‌گری و دنیازدگی، مدح آنان و حکومتشان نیست؛ بلکه ذمّ آن است؛ زیرا بدین می‌ماند که خورشید را از سیاهی و تباهی منزّه بدانی؛ چه خورشید بسی بالاتر و والاتر از این وصف است!


پی‌نوشت‌ها:
1. «منتخب الأثر»، نامه 483.
2. «خورشید مغرب»، ص 35.
3. همان, ص 36.
4. «امالی صدوق»، مجلس 47، ص 281.
5. «بحارالأنوار»، ج 40، ص 327.
6. «نهج البلاغه»، نامه 45.

لینک ثابت

سه شنبه 8 ارديبهشت 1398برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست


مرحوم حضرت آیت الله بهجت(ره) در توصیه ای فرمودند:" ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر (عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد".



روح ملکوتی اُسوه عارفان ، عالم ربانی ، فقیه صمدانی و مرجع تقلید شیعیان جهان حضرت آیة الله العظمی محمد تقی بهجت « رحمة الله علیه » بعد از ظهر روز یکشنبه 27  اردیبهشت 1388 به ملکوت اعلی پیوست.

این عالم ربانی و عارف بالله در بیانات،دستور العمل ها و توصیه های خود همواره بر توجه به وجود مقدس امام زمان(عج)، ترک نکردن دعای تعجیل فرج آنحضرت و مراقبت از اعمال و رفتار در محضر امام عصر تاکید داشتند.

در ادامه بخش هایی از  بیانات عارفانه ایشان در راستای عشق به امام زمان (عج) را می خوانید:

سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم

امام زمان (عج) (عینُ النّاظره و اُذُنُه السّامِعَه ولِسانُهُ النّاطق و یَدُهُ الباسطَه: چشم بینا، گوش شنوا، زبان گویا و دست گشادۀ خداوند) است. [در محضر بهجت:1/22]

در رؤیت امام (علیه السلام) مقابله و محاذات شرط نیست؛ بلکه هر جا نشسته، بر اَرَضین سُفلی و سماوات سبع و مافیهنَّ و ما بینهنَّ اِشراف دارد. [در محضر بهجت:1/41]سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم! [در محضر بهجت:1/91]

به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی می شود. [در محضر بهجت:1/102]
لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد. [در محضر بهجت:1/187]

ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر (عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد. [در محضر بهجت:1/311]

دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است

دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است. [در محضر بهجت:1/363]در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان (عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد! [در محضر بهجت:1/247] با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عینُ الله الناظرة است، آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟![در محضر بهجت:1/89]

هر چند حضرت حجت (عج) از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را می دانیم؛ و این که آیا آن بزرگوار با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی - هر چند ضعیف - خدمتش می فرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم! [در محضر بهجت:1/364]

علایمی حتمیّه و غیر حتمیّه برای ظهور آن حضرت ذکر کرده اند. ولی اگر خبر دهند فردا ظهور می کند، هیچ استبعاد ندارد! لازمۀ این مطلب آن است که در بعضی علایم، بَداء صورت می گیرد و بعضی دیگر از علایم حتمی هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق می افتد. [در محضر بهجت:2/421]

انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست!

انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست! [در محضر بهجت:2/366] چه قدر حضرت [امام زمان (علیه السلام)] مهربان است به کسانی که اسمش را می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است! [در محضر بهجت:2/366]

خداوند کام همۀ شیعیان را با فَرج حضرت غائب (عج) شیرین کند! شیرینی ها، تفکّهاتِ زائد بر ضرورت است؛ ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است. [در محضر بهجت:2/18] آیا نباید در فکر باشیم و با تضرّع و زاری برای ظهور فرج مسلمان ها و مصلح حقیقی: حضرت حجت (عج) دعا کنیم؟![در محضر بهجت:2/38]

مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می باشد. [در محضر بهجت:2/101] افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند! [در محضر بهجت:2/118]

هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت (عج) و فَرَج شخصی خود پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک! [در محضر بهجت:2/133] امام (عج) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤن جزیرۀ خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا می گذارد. [در محضر بهجت:2/179] قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان (عج) آن جا هست! [در محضر بهجت:2/179]

به یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه

اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود! [در محضر بهجت:2/188]

اگر به قطعیّات و یقینیّات دین عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پی می بریم که از کدام یک از کارهایی که کرده ایم قطعاً حضرت امام زمان (عج) از ما راضی است؛ و از چه کارهایمان قطعاً ناراضی است. [در محضر بهجت:2/250] به طور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه. [در محضر بهجت:2/324]

آری، تشنگان را جرعۀ وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می دهند. آیا ما تشنۀ معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب حیات نمی دهد، با آن که کارش دادرسی به همه است و به مضطرّین عالم رسیدگی می کند؟![در محضر بهجت:2/369]
[ائمه (علیهم السلام)] فرموده اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می آییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید! [در محضر بهجت:2/400]

تا رابطۀ ما با ولیّ امر: امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابطۀ ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است.[فیضی از ورای سکوت:65] روایت دارد که در آخر الزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند. گویا همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای از فرج است.[گوهرهای حکیمانه:115]

چه قدر بگوییم که حضرت صاحب (عج) در دل هر شیعه ای یک مسجد دارد![نکته های ناب: 90] هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت [امام زمان (علیه السلام)] – که نفعش به همه برمی گردد و از اهمّ ضروریّات است - نیستیم! [در محضر بهجت:2/27] از گناه ما و به خاطر اعمال ما است که آن حضرت [حضرت حجّت (علیه السلام)]، هزار سال در بیابان ها در به در و خائف است! [در محضر بهجت:2/44]

خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم!

هر کس که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطۀ فیض، یعنی فرجِ خود آن حضرت را از خدا بخواهد. [در محضر بهجت:2/119] خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می شود. همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم! [در محضر بهجت:2/120]

با این که ارتباط و وصل با آن حضرت و فرج شخصی، امر اختیاری ما است – به خلاف ظهور و فرج عمومی - با این حال چرا به این اهمّیت نمی دهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط برقرار کنیم؟![در محضر بهجت:2/134]

کار آفتاب، اِضائه [نورافشانی] است هر چند پشت ابر باشد. حضرت صاحب (عج) هم همین طور است، هر چند در پس پردۀ غیبت باشد!... چشم ما نمی بیند، ولی عده ای بوده و هستند که می بینند و یا اگر نمی بینند، ارتباطی با آن حضرت دارند. [در محضر بهجت:2/134]

آیا می شود رئیس و مولای ما حضرت ولیّ عصر (عج) محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟![در محضر بهجت:2/181]

ای کاش می نشستیم و دربارۀ این که حضرت غائب (علیه السلام) چه وقت ظهور می کند، با هم گفتگو می کردیم، تا لااقلّ از منتظرین فرج باشیم! [در محضر بهجت:2/188] اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود را بشناسند و به آن پناه ببرند، آیا امکان دارد که از آن ناحیه، مورد عنایت واقع نشوند؟![در محضر بهجت:2/256]

هرکس که در خواب یا بیداری به حضور امام عصر(عج)مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید!

با این که به ما نه وحی می شود نه الهام، به آن واسطه ای که به او وحی و الهام می شود توجه نمی کنیم؛ در حالی که در تمام گرفتاری ها – اعمّ از معنوی و صوری، دنیوی و اُخروی - می توان به آن واسطۀ فیض [حضرت حجّت (علیه السلام)] رجوع کرد. [در محضر بهجت:2/271]

حضرت غائب (عج) دارای بالاترین علوم است؛ و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است. با این همه، به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید! [در محضر بهجت:2/299]

راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر (عج)؛ نه دعای همیشگی و لقلقۀ زبان... بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه. [در محضر بهجت:2/347]

آیت الله بهجت همچنین در پاسخ به پرسشی که از ایشان سوال شد" این حقیر مشتاق زیارت امام عصر حضرت حجّت بن الحسن العسکری (عج) می باشم، از حضرت عالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید که به این سعادت نائل شوم! چنین فرمودند:"زیاد صلوات، اهدای وجود مقدّسش نمایید، مقرون با دعای تعجیل فرجش؛ و زیاد به مسجد جمکران مشرّف شوید، با ادای نمازهایش". [به سوی محبوب:59]

ما طلاب باید در این فکر باشیم که چگونه می توانیم یک امضا و تأییدی از مولایمان حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) بگیریم؟! یعنی چگونه درس بخوانیم، و چگونه رفتار کنیم، که مولایمان ما را امضا و تأیید کند؟![بهجت عارفان:202]

   
   
   
   
   

لینک ثابت

ا

آیت الله نجم الدین مروجی طبسی، مدرس مرکز تخصصی مهدویت در برنامه "نشان صبح" به بررسی روایات مهدوی می پردازد. روایتی را که در ارتباط با شعیب بن صالح مطرح کردیم از امام صادق(ع) است. در این روایت که بسیار مفصل است، آمده: شخصیتی به نام حسنی قیام می کند و به دفاع از اهل بیت(ع) می پردازد، اهل طالقان به کمک او می آیند، بعد در ادامه از طالقان تعریف می کند که قدرت، اسلحه، معنویات و روحیات بالایی دارند و در ادامه می فرماید این طالقانی ها که پاسخ مثبت می دهند به ندای حسنی، امیر و فرماندهشان شخصی از تمیم به نام شعیب بن صالح است.

 

آیت الله نجم الدین مروجی طبسی، مدرس مرکز تخصصی مهدویت در برنامه "نشان صبح" به بررسی روایات مهدوی می پردازد. روایتی را که در ارتباط با شعیب بن صالح مطرح کردیم از امام صادق(ع) است. در این روایت که بسیار مفصل است، آمده: شخصیتی به نام حسنی قیام می کند و به دفاع از اهل بیت(ع) می پردازد، اهل طالقان به کمک او می آیند، بعد در ادامه از طالقان تعریف می کند که قدرت، اسلحه، معنویات و روحیات بالایی دارند و در ادامه می فرماید این طالقانی ها که پاسخ مثبت می دهند به ندای حسنی، امیر و فرماندهشان شخصی از تمیم به نام شعیب بن صالح است.

در نصوص دیگر نام الحسین دارد که اشاره دارد به رجعت با این توضیح که بعد از جریانات شعیب بن صالح و حسنی امام حسین(ع) بازگشت می کند ولی در کل مطلبی که از این روایت استفاده می شود این است که طالقانی ها با روحیات و معنویات بالا به قیام حسنی پاسخ مثبت می دهند که فرماندهشان شعیب بن صالح است.

چهره، چهره مثبتی است و فرمانده این افراد است اما در ارتباط با سندش گاهی نیم نگاهی به خود کتاب می اندازیم گاهی نظری به سند می اندازیم، سندش می رسد به حسین بن همدان که مورد تامل است و محمد بن نصیر که مشکل اعتقادی دارد ... بنابراین اگر مشکل سندی حل شود، دلالت قابل قبول است و ما این مقدار را می پذیریم.

اصل شعیب است که چهره اش مثبت است، از خصوصیاتش این است که عرب است، اهل تمیم است و فرمانده است. بیش از این هم نه مشکل سندی دارد و ایرادی و اشکالی به اصل مضمون وارد نمی کند.

حال لازم است اشاره به کتاب داشته باشیم، این روایت را هر کس نقل می کند از کتاب "مختصر بصائر الدرجات" نقل می کند، نسبت به شخصیت مولف هیچ تاملی نیست. مولف حسن بن سلیمان حلی از علمای قرن 8 و 9 است. علامه مجلسی از ایشان و تالیفش تعریف می کند و می فرماید: ابن حلی کتاب هایش صلاحیت اعتماد به ایشان است، خود تالیف متانت و دقت نظر دارد و از شاگردان شهید اول بوده است.

اگر بحثی باشد، در این است که این کتاب، مختصر چه کتابی است، ما شکی نداریم که مختصر البصائر از حسن بن سلیمان است. بحث این است که مختصر و منتخب از کدام کتاب است، اصل کتاب مختصر از سعد اشعری است و حسن بن سلیمان حلی آمده از آن انتخاب کرده است.

سفار کتابی دارد به نام بصائر، سعد اشعری هم کتابی دارد به نام بصائر در این اختلاف نظر است که مختصر از کدام از اینهاست. پس مشکل سندی و محتوا هم حل است.

بعضی مطالب دیگری را به عنوان روایت نقل می کنند ولی معلوم نیست از کجا نقل شده است، یکی از کتاب هایی که درباره علائم ظهور نوشتند، چند روایت از شعیب نقل می کند و می گوید او از سمرقند ظهور می کند. مطلبی را از کتاب مرحوم نوری به نام کفایه نقل می کند.

ما باید خیلی روشن تر مدرک این روایت را مشخص کنیم و از کنارش به راحتی نگذریم. در این کتاب 200 کتاب اهل سنت اسم برده می شود، این کتاب سه جلد دارد و تمامی روایات از جلدی که مربوط به امامت و مهدویت است، نقل می شود.

ما سه شعیب داریم. یک شعیبی که سمرقند است، یکی دیگر که جسدش را درون چاه پیدا کردند و می گویند نبی است و یکی که یار امام مهدی(ع) است، بنابراین نمی توان این سه شعیب را با هم تطبیق داد که هر سه یک نفر هستند.

در حالی که ما روایاتی داریم که چند پیامبر همراه با حضرت مهدی(ع) هستند. طبق این روایات اگر سندش درست باشد، می توان گفت که شعیب نبی هم همراه امام است و نه اینکه همان باشد، بلکه جداست. همچنین می گویند خضر هم در دوران غیبت مونس حضرت ولی عصر(ع) است ولی اینکه ایشان در عصر ظهور جز یاران حضرت است، چیزی پیدا نکردیم.

حاصل مطلب این است که روایات درخصوص شعیب بسیار است، ولی اینکه شعیب به عنوان نماینده رسمی و کسی که از طرف امام تعیین شده باشد، روایتی وجود ندارد.

ولی مساله ای که مشخص است این است که خروج شعیب در همان سال ظهور است. سالی که علائم حتمی باید به وقوع بپیوندد، اما جز علامات حتمیه نیست. فقط جز علامات است، این درحالی است که شعیب جز روایاتی آمده است که به سفیانی و یمانی اشاره دارد. بنابراین به قرینه سفیانی و یمانی نمی توانیم بگوییم که او از علامات قطعی است.

لینک ثابت

داشتن طول عمر، به این اندازه بر خلاف عرف و عادتى است كه در میان مردم جهان جریان دارد. موضوع طول عمر در عصر حاضر، امرى حل شده است، و حدّاكثر، از حدّ یك استبعاد ابتدایى فراتر نمى‏رود؛ زیرا، در همین سال‏ها و دهه‏هاى اخیر، در روزنامه‏ها و مجلات، به نام افرادى بر مى‏خوریم كه عمرهایى در حد صد و پنجاه تا دویست و پنجاه سال داشته‏اند.آرى، مسئله‏ طول عمر امام زمان علیه ‏السّلام از دید ما، نه یك ایراد، بلكه یك استبعاد و اظهار تعجّب است

 

تولّد امام مهدى علیه السلام در سحرگاه نیمه‏ شعبان سال (256 ه.ق) مورد تأئید همه دانشمندان شیعه و بسیارى از دانشمندان پیرو مكتب خلفاست این نوشتار ضمن بررسى پیشینه‏ى این موضوع از كتب علماى شیعه به بررسى آیات، روایات پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم و از منظر عقل و نگاه علوم تجربى به این مسئله پرداخته است.
طبق روایات، امام مهدى علیه ‏السّلام كه در آخر الزمان ظهور خواهد كرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت، فرزند امام حسن عسكرى علیه‏ السّلام است كه در نیمه‏ى شعبان سال 256 ه. ق متولّد شده است.
این حقیقت، مورد تأیید همه‏ى دانشمندان شیعه‏ى امامیه و جمع كثیرى از دانشمندان اهل سنّت است.(1)
معناى روشن این سخن، آن است كه آن ذخیره‏ى الهى، داراى عُمرى طولانى است. تاكنون، بیش از هزار و صد پنجاه سال از عمر مبارك آن حضرت گذشته است.
داشتن طول عمر، به این اندازه بر خلاف عرف و عادتى است كه در میان مردم جهان جریان دارد.
موضوع طول عمر در عصر حاضر، امرى حل شده است، و حدّاكثر، از حدّ یك استبعاد ابتدایى فراتر نمى‏رود؛ زیرا، در همین سال‏ها و دهه‏هاى اخیر، در روزنامه‏ها و مجلات، به نام افرادى بر مى‏خوریم كه عمرهایى در حد صد و پنجاه تا دویست و پنجاه سال داشته‏اند.(2)
آرى، مسئله‏ طول عمر امام زمان علیه ‏السّلام از دید ما، نه یك ایراد، بلكه یك استبعاد و اظهار تعجّب است، اما از آن جا كه مخالفان شیعه، همین استبعاد را یك اشكال تلقّى كرده و درباره‏ى آن به بزرگ ‏نمایى پرداخته‏اند و تا آن جا پیش رفته‏اند كه مسئله‏ى طول عمر امام مهدى علیه ‏السّلام را دلیل انكار وجود آن حضرت قرار داده‏اند، خود را ملزوم مى‏دانیم كه این مسئله را بررسى كنیم و به منظور روشن شدن اذهان و رفع استبعاد از فكر و اندیشه‏ى مخالفان، مطالبى را تقدیم داریم.

پیشینه‏ى مسئله‏ طول عُمر
از نخستین سال‏هاى پیدایش مشكلى به نام طول عمر امام زمان علیه ‏السّلام، اندكى بیش از دّه قرن مى‏گذرد. از آن روزگار تاكنون، همواره، از سوى مخالفان موضوع امامت، به مسئله‏ى طول عمر امام مهدى علیه‏ السّلام دامن زده شده است.

تقسیم كتب شیعه
آثار و تألیفات دانشمندان شیعه را از منظر (مسئله‏ طول عمر)، به طور مشخّص، مى‏توان به دو دسته تقسیم كرد:
دسته‏ى یكم، آثارى است كه به طور تقریب. قبل از سال 370 ه. ق تألیف شده است.
دسته‏ى دوم، آثارى است كه پس از تاریخ یاد شده به رشته‏ى تحریر در آمده است.
در آثار دسته‏ى نخست، هیچ اثرى از مسئله‏ى طول عمر حضرت مهدى علیه ‏السّلام دیده نمى‏شود. و این، بدان معنا است كه عمر مبارك حضرت مهدى علیه ‏السّلام تا این زمان، طبیعى مى‏نموده، لذا از ناحیه‏ى طول عُمر ایشان، پرسشى در اذهان جامعه‏ى آن روز وجود نداشته است.
از آثار این دوره مى‏توان از بصائر الدرجات، نوشته‏ى محمد بن حسن صفارقمى (در گذشته‏ى 290 ه.ق) و كافى، اثر شیخ كلینى رازى (در گذشته‏ى 329 ه. ق) و شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، نوشته‏ى قاضى نعمان بن محمد تمیمى مغربى (در گذشته‏ى 363 ه. ق) و كتاب الغیبة، اثر (3)شاگرد برجسته‏ى شیخ كلینى، محمّد بن ابراهیم نعمانى(4) معروف به (ابن أبى زینب) نام برد.

گرچه تاریخ درگذشت دانشمند اخیر، به درستى معلوم نیست، امّا از این كه وى، در اثر خود، هیچ سخنى از مسئله‏ى طول عمر به میان نیاورده... است، چنین بر مى‏آید كه تا زمانى كه او كتاباش را مى‏نوشته، عمر امام عصر علیه‏ السّلام، عمرى متعارف بوده و از ناحیه‏ى طول عمر آن حضرت، هنوز پرسشى در اذهان آحاد جامعه‏ى اسلامى وجود نداشته است و دانشمند یاد شده نیز، احتمالاً، به همین دلیل، متعرض این مسئله نشده است. از همین‏جا مى‏توان حدس زد كه درگذشت این عالم بزرگوار، به احتمال زیاد، قبل از سال 375 ه. ق بوده است؛ زیرا، مشكل طول عمر، در دهه‏هاى پایانى سده‏ى چهارم ه ق مطرح بوده است و دانشمندانى كه در این زمان مى‏زیسته‏اند، متعرّض آن شده‏اند.

مرز نهایى عمر متعارف
شواهد موجود، نشان مى‏دهد كه در دهه‏هاى آخر سده‏ى چهارم ه.ق، دانشمندان و توده‏هاى مردم، مرز نهایى عمر متعارف را صد و بیست سال مى ‏دانسته‏اند و عمر مبارك امام زمان علیه ‏السّلام در سال 375 ه.ق از این حدّ گذشته و حالت غیرمتعارف پیدا كرده است. از این زمان به بعد، در میان بخش‏هایى از مردم، و حدّاقل در میان افراد بهانه‏جو، پرسش‏هایى در مورد طول عمر آن حضرت پدید آمده است.

شیخ صدوق نخستین پژوهنده‏ى طول عمر امام مهدى علیه ‏السّلام
اسناد و مدارك موجود، نشان مى‏دهد، نخستین دانشمندى كه به طرح مسئله‏ى طول عمر امام زمان علیه ‏السّلام پرداخته، ابو جعفر محمّد بن على ابن بابویه قمى، معروف به (شیخ صدوق) (در گذشته‏ى 381 ه.ق) است. وى، در كتاب خود، كمال الدین و تمام النعمة(5) به تفصیل، به مسئله‏ى طول عمر پرداخته و به پرسش‏هاى مخالفان مسئله‏ى طول عمر امام مهدى علیه‏ السّلام پاسخ گفته است.
وى، فصل جامعى از كتاب یاد شده را به زندگى (معمّرین) اختصاص داده است و ده‏ها نفر از معمّرین را كه عُمرى بیش از صد و بیست سال داشته‏اند، نام مى‏برد و شرح حال و زندگى هر یك از آنان را به صورت مختصر ذكر مى‏كند.
در میان این جمعیّت، كه بسیارى از آنان قبل از اسلام و شمارى پس از اسلام مى‏زیسته‏اند - عُمرهایى بین صد و بیست تا سه هزار سال به چشم مى‏خورد.
مؤلف ارج‏مند، در پایان این فصل از كتاب خود مى‏نویسد:
خیرهایى كه در مورد افراد داراى عمر طولانى ذكر كردم، اختصاص به شیعه ندارد، بلكه مخالفان ما نیز این خبرها را از طرق مختلف نقل كرده‏اند و بر آن صحه گذارده‏اند.(6)
از نبى اكرم صلّى ‏اللّهُ‏ علیه‏ وآله ‏وسلّم نیز روایت شده كه فرمود:
آن چه در میان امّت‏هاى پیشین روى داده، همانند آن، در میان این امّت نیز وجود خواهد داشت.
حال كه عمر طولانى در میان پیشینیان به حقیقت پیوسته، چرا برخى قائم آل محمد صلّى ‏اللّهُ‏ علیه ‏وآله ‏وسلّم را به خاطر عُمر طولانى‏اش انكار مى‏كنند، بخصوص كه در مورد ایشان، خبرهاى فراوانى از نبى اكرم صلّى ‏اللّهُ ‏علیه‏ وآله ‏وسلّم و امامان معصوم علیه ‏السّلام به ما رسیده است(7)؟!
قابل ذكر است كه مرحوم صدوق، مسئله‏ى طول عمر حضرت مهدى علیه‏ السّلام را تنها از طریق (تجربه‏ى تاریخى) و افراد داراى عمر طولانى، مورد بررسى قرار داده، و متعرض سایر ادله‏اى كه در بحث طول عمر مى‏توان بدان استناد كرد، نشده است.

سده‏ى پنجم
1- شیخ مفید
عالم دیگرى كه در اویل سده‏ى پنجم ه.ق، به مسئله‏ى طول عمر امام زمان علیه ‏السّلام پرداخته، محمّد بن محمّد بن نعمان، معروف به (شیخ مفید)، (413 - 336 ه.ق) است.
وى امكان طول عمر را در مورد حضرت مهدى علیه ‏السّلام از دو دیدگاه مورد بررسى قرار داده است:
نخست، از راه تجربه‏ى تاریخى وارد شده است و جمع زیادى از پیروان ادیان و ملل مختلف را كه عمرى دراز داشته‏اند، ذكر كرده، سپس با استناد به قرآن، از نوح پیامبر علیه ‏السّلام نام مى‏برد كه در میان قوم‏اش، نهصد و پنجاه سال اقامت كرد(8).

2- كراجكى
عالم دیگر سده‏ى پنجم، محمّد بن على بن عثمان كراجكى (در گذشته‏ى 449 ه.ق) است. وى، از جمله‏ى عالمانى است كه به تفصیل، پیرامون مسئله‏ى طول عمر امام مهدى علیه ‏السّلام سخن گفته و اثر مستقلى به نام كتاب البرهان على صحّة طول عمر الأمام صاحب الزمان تألیف كرده است.(9)
دانشمند یاد شده، نخست، به قرآن كریم استناد مى‏كند و عمر طولانى نوح و خضر را یادآور مى‏ شود، سپس از ابلیس نام مى‏ برد كه به تصریح قرآن، از روزگار آدم، و حتّى پیش از آن، تاكنون زنده است.
وى، سپس، جمع كثیرى از معمّرین را ذكر مى‏كند كه از عُمر دراز برخوردار بوده‏اند، و عمر طولانىِ آنان، افزون بر امّت اسلامى، مورد قبول یهودیان و مسیحیان نیز قرار دارد.(10)

3- شیخ طوسى
سومین دانشمندى كه در سده‏ى پنجم، متعرض مسئله‏ى طول عمر شده و براى پاسخگویى به این مشكل، به چاره‏ جویى پرداخته، محمّد بن حسن طوسى (460 - 385 ه.ق) است.
وى، در كتاب الغیبه، مسئله‏ى طول عُمر حضرت مهدى علیه‏ السّلام را از دو منظر مورد بررسى قرار داده است:
نخست، به احادیثى تمسك مى‏كند كه صاحبان صحاح اهل سنّت در مورد دجّال نقل كرده‏اند كه در زمان رسول خدا علیه ‏السّلام متولّد شده است و به حیات خود ادامه مى‏دهد تا در آخر الزمان خروج كند.
دوم، به (تجربه‏ى تاریخى) استناد مى‏كند و نمونه‏هاى متعدّدى از (معمّرین) را ذكر مى‏كند(11)

سده‏ى ششم
امین الاسلام طبرسى
امین الاسلام فضل بن حسن طبرسى، از دانشمندان سده‏ى ششم ه.ق است. نظر به این كه عمر طولانى هم در قرآن آمده، مانند عمر نوح و مسیح، و هم مورّخان، در تاریخ، از افرادى با عمر طولانى نام برده‏اند، به همین دلیل، دانشمند یاد شده، طول عمر را مسئله‏اى عادى مى‏داند و آن را امرى خارق العاده به شمار نمى‏آورد و معتقد است كه طولانى شدن زمان، وجود حیات را نفى نمى‏كند.
وى، افزون بر استناد به دو دلیل گذشته، به قدرت الهى نیز تمسك مى‏كند و مى‏نویسد:
حال كه ثابت شد كه خداوند سبحان، به شمارى از انسان‏ها، اعم از پیامبران و غیر آنان، عمر طولانى داده و این اقدام بر خلاف قدرت و حكمت خداوند نیست، چرا عُمر طولانى صاحب الزمان علیه ‏السّلام انكار مى‏شود، بخصوص كه او، حجّت خداوند بر بندگان‏اش است و خلیفه‏ى خدا است در زمین؟!
آرى، خداوندى كه به نوح و خضر و عیسى و... عمر طولانى داده، قادر است به امام صاحب الزمان علیه ‏السّلام نیز عمر طولانى دهد. دانشمند یاد شده، سپس از نگاه اعجاز به مسئله‏ى طول عمر مى‏نگرد؛ چرا كه پیامبران و امامان، از قدرت اعجاز برخوردارند(12) و ممكن است در مسئله‏اى مانند طول عمر، از آن بهره گیرند.(13)

سده‏ى هفتم
1- خواجه نصیر طوسى
خواجه نصیر الدین طوسى (672 - 597 ه.ق) در بررسى مسئله‏ى طول عمر، از دو دلیل استمداد جسته است:
نخست، به دلیل قدرت و علم خداوند تمسك مى‏كند و مى‏گوید، كسى كه اعتقاد داشته باشد كه خداوند، قادر و عالم است، مسئله‏ى طول عمر نزد او، امرى بعید نخواهد بود.
سپس، از دلیل (تجربه‏ى تاریخى) بهره مى‏گیرد و از افرادى نام مى‏برد كه از عمر درازى برخوردار بودند و هم اكنون نیز زنده‏اند، مانند خضر و الیاس (از پیامبران) و دجّال و سامرىّ (از شقاوت‏مندان).
وى در بیان نتیجه‏ى بحث مى‏نویسد:
حال كه در دو سوى این مسئله، یعنى هم در جانب پیامبران خدا و هم در جانب دشمنان خدا، داشتن طول عمر جایز است، چرا در جانب وسط كه اولیاى خدا باشند، طول عمر جایز نباشد؟!(14)

2- محقّق اربلى
على بن عیسى اربلى (در گذشته‏ى 693 ه.ق) مسئله‏ى طول عمر را امرى عادى به حساب مى‏آورد و براى اثبات آن، نخست، به قرآن كریم استناد. مى‏كند كه به صراحت، عمر طولانى را براى نوح پیامبر مورد تأیید قرار داده است. سپس به روایاتى تمسّك جسته است كه براساس آن، خضر. طولانى‏ترین عُمر را در میان فرزندان آدم دارد.
وى، آن‏گاه، به تاریخ مراجعه مى‏كند و شمار زیادى از افراد داراى عمر طولانى را نام مى‏برد كه پیش از اسلام و یا معاصر بعثت رسول اكرم صلّى ‏اللّهُ‏ علیه ‏وآله ‏وسلّم در میان عرب و غیرعرب مى‏زیسته‏اند.
وى، سپس، به دلیل قدرت خداوند تمسك مى‏كند و طول عمر حضرت مهدى علیه ‏السّلام را در پرتو قدرت الهى، كاملاً، ممكن و عملى مى‏داند.(15)
قابل ذكر است كه محقّق اربلى. در بحث طول عمر، تا حدود زیادى تحت تأثیر امین الاسلام فضل بن حسن طبرسى قرار دارد.

3- ابن میثم بحرانى
كمال الدین میثم بن على بن میثم بحرانى (699 - 636 ه.ق)، مسئله‏ى طول عمر حضرت مهدى علیه ‏السّلام را نه یك اشكال، بلكه آن را یك استبعاد مى‏داند و براى رفع استبعاد، به سه دلیل تمسك مى‏كند:
نخست، به (تجربه‏ى تاریخى) استناد مى‏كند و با مراجعه به اخبار معمّرین، مقدار عمر حضرت مهدى علیه‏ السّلام، و حتّى بیش از آن را امرى عادى به حساب مى‏آورد. سپس، به قرآن مراجعه مى‏كند و از اقامت نهصد و پنجاه ساله‏ى نوح در میان قوم‏اش نام مى‏برد. آن‏گاه به سنّت مراجعه مى‏كند و از داستان خضر و الیاس و دجال و سامرىّ نام مى‏برد. حیات این دو پیامبر و حیات دجّال و سامرى، مورد اتفّاق فریقین است.(16)

سده‏ى هشتم
علاّمه‏ى حلّى
حسن بن یوسف بن مطّهر، معروف به علاّمه‏ى حلّى، (726 - 648 ه.ق) از بزرگان علماى شیعه در سده‏ى هشتم ه.ق است.(17)
دانشمند یاد شده، مسئله‏ى طول عمر حضرت مهدى علیه ‏السّلام را نه یك اشكال، بلكه یك استبعاد مى‏داند، آن هم استبعادى ضعیف.
وى، براى رفع استبعاد، به دو دلیل تمسك مى‏كند:
نخست، این‏كه امكان عمر طولانى، امرى مسلّم و تردیدناپذیر است.
دوم این‏كه عمر طولانى، در گذشته‏ى تاریخ، واقع شده است.(18)          


پی نوشت‌ها
(1) ر.ك: (امام مهدى منتظر در نهج‏البلاغه)، نوشته‏ى مهدى فقیه ایمانى. در این كتاب، نام صد و دو نفر از دانشمندان اهل سنّت ذكر شده كه همگى، به ولادت امام مهدى علیه ‏السّلام در سال 255 یا 256 ه.ق تصریح كرده‏اند.
در كتاب دفاع عن الكافى نوشته‏ى هاشم حبیب العمیدى، جلد دوم، بیست و شش نفر به این آمار افزوده شده است.
(2) سالنامه‏ى پارس، ص 100 (نقل از كتاب شیعه چه مى‏گوید؟ ص 287، حاج سراج انصارى).
(3) شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، چاپ مؤسّسه‏ى انتشارات اسلامى وابسته به جامعه‏ى مدرسین حوزه‏ى علمیّه‏ى قم.
(4) طبقات أعلام الشیعه،آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 230، دارالكتاب العربى، چاپ یكم، 1390 ه. ق.
(5) كمال الدین و تمام النعمة، ص 576 - 553.
(6) قابل ذكر است كه شمارى از دانشمندان اهل سنت، از جمله ابو حاتم سیستانى، كتاب مستقلى در مورد (معمّرین) تألیف كرده است.
(7) كمال الدین و تمام النعمة، ص 576.
(8) مضفات شیخ مفید، ج 3، ص 103 - 93، با تحقیق سیّد محمد قاضى، چاپ كنگره‏ى هزاره‏ى شیخ مفید، چاپ اوّل، سال 1413 ه.ق
(9) این كتاب، هم اكنون بخشى از جلد دوم كنز الفوائد را تشكیل مى‏دهد.
(10) ) كنز الفوائد، محمّد بن على بن عثمان كراجكى، ج 2، ص 158 - 114، با تحقیق شیخ عبدالله نعمه، انتشارات دارالذخائر، قم، 1410 ه.ق.
(11) 11) كتاب الغیبه، محمّد بن حسن طوسى، ص 126 - 113، با تحقیق عبادالله تهرانى و على احمد ناصح، مؤسسّه‏ى معارف اسلامى، قم، چاپ اوّل، 1411 ه.ق.
(12) پیروان برخى از فرق اسلامى، این اقدام اولیا را كرامت نامیده‏اند، نه معجزه.
(13) اعلام الورى یأعلام الهدى، امین الاسلام فضل بن حسن طبرسى، ج 2، ص 310 - 305 با تحقیق مؤسّسه‏ى آل البیت، چاپ اول، 1417 ه.ق.
(14) تلخیص المحصل (المعروف به (نقدالمحصّل))، خواجه نصرالدین طوسى، ص 433، دارالاضواء، چ دوم، بیروت، لبنان، 1405 ه.ق.
(15) كشف الغمه فی معرفة الأئمه، على بن عیسى اربلى، ج 2، ص 488، به بعد، با تحقیق سیدهاشم رسولى، چاپ علمیّه، قم، 1381 ه.ق.
(16) قواعد المرام فی علم الكلام، كمال الدین میثم بن على بن میثم بحرانى، ص 191، چا مهر، چاپ اوّل، قم، 1398 ه.ق.
(17) طبقات أعلام الشیعه، آقا بزرگ تهرانى، ج 5. ص 52 دارالكتاب العربى چاپ اول 1975 م.
(18) مناهبح الیقین فى اصول الدین، علامه، حسن بن یوسف بن مطهّر حلى، ص 330، با تحقیق محمدرضا انصارى قمى، چاپ اول، 1416 ه.ق.

غلام حسین زینلى

لینک ثابت

«این پیراهن پیامبر (ع) است و در روزی که چهار دندان پیشین حضرت (ص) را در جنگ احد شکستند، آن را بر تن داشتند و حضرت قائم (عج) در حالی که این پیراهن را بر تن دارد، قیام می کند.» من آن خون را بوسیدم و بر دیده خود نهادم و حضرت (ع) لباس را پیچیدند و برداشتند.

به گزارش شيعه آنلاين به نقل از قدس آنلاین، در روایات از لباس مخصوصی برای حضرت قائم (عج) به هنگام ظهور یاد شده است، گاهی از پیراهن رسول خدا (ص) سخن گفته شده و گاه از پیراهن یوسف (ع) به عنوان لباس حضرت (عج) به هنگام ظهور نام برده شده است.

یعقوب پسر شعیب می گوید: امام صادق (ع) فرمودند: «آیا نمی خواهی پیراهنی را که حضرت قائم (عج) به هنگام ظهور بر تن دارد به تو نشان دهم؟» عرض کردم: البته مایلم ببینم. حضرت (ع) صندوقچه ای را خواست و آن را گشود و از آن پیراهن کرباسی بیرون آورد و آن را باز کرد و در گوشه آستین چپ آن لکه خونی بود.

امام (ع) فرمودند: «این پیراهن پیامبر (ع) است و در روزی که چهار دندان پیشین حضرت (ص) را در جنگ احد شکستند، آن را بر تن داشتند و حضرت قائم (عج) در حالی که این پیراهن را بر تن دارد، قیام می کند.» من آن خون را بوسیدم و بر دیده خود نهادم و حضرت (ع) لباس را پیچیدند و برداشتند.

مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (ع) فرمودند: «می دانی پیراهن یوسف چه بود؟» گفتم: خیر، فرمودند: «چون برای ابراهیم آتش بر افروختند، جبرئیل برای او پیراهنی آورد و بر تن او پوشاند تا گرما و سرما به او آسیب نرساند و چون وفات او فرا رسید، آن را در جلد دعایی نهاد و به بازوی فرزندش اسحاق آویخت، او نیز آن را به یعقوب داد، آنگاه که یوسف متولد شد، یعقوب آن را در بازوی یوسف قرار داد. بر یوسف نیز حوادثی گذشت تا اینکه عزیز مصر شد. چون یوسف آن را از آن جا از جلد بیرون آورد. یعقوب (ع) بوی آن را شنید و این سخن خداوند در قرآن است که در حکایت یوسف از قول یعقوب می فرماید: «و من بوی یوسف را استشمام می کنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهید.» و آن همان پیراهنی است که از بهشت فرود آمده است.»

عرض کردم: قربانت گردم، آن پیراهنی به دست چه کسی رسیده است؟ فرمودند: «به دست اهل آن است، پیراهن همراه قائم (عج) ما است، آنگاه که ظهور کند.» سپس فرمودند: «هر پیامبری که دانش یا چیز دیگری را به ارث برده است، همه آنها به محمد (ص) رسیده است.»

منابع:
کمال الدین
بحارالانوار
نشانه هایی از دولت موعود

لینک ثابت

(بسم الله الرحمن الرحیم)

مراقب اوضاع یمن باشید؛ جرقه‌ای در یمن زده می‌شود که با ظهور ارتباط دارد .

آیا جرقه ظهور در یمن زده شده است ؟!

به گزارش جنبش سایبری 313 , بامداد روز پنج‌شنبه جنگنده‌های عربستان سعودی به مواضع انصارالله در یمن حمله کردند. در این حملات کشورهای عضو «شورای همکاری خلیج فارس» جز عُمان، به علاوه‌ ترکیه و مصر و آمریکا و چند کشور دیگر به تجاوز نظامی عربستان به یمن مشارکت دارند. سخنگوی نیروهای سعودی نیز هدف عملیات عربستان علیه یمن را نابودی انصارالله یمن ذکر کرده است .


چندی پیش بود که حجت‌الاسلام کاظم صدیقی در سخنانی که چندی پیش در دانشگاه شریف ایراد کرده بود، تصریح کرد: شخصی در ایوان حرم امام رضا(ع) به محضر آیت‌الله العظمی بهجت(ره) رسید و پرسید "از ظهور چه خبر؟"؛ حضرت آیت‌الله العظمی بهجت(ره) جواب دادند: مراقب اوضاع یمن باشید؛ جرقه‌ای در یمن زده می‌شود که با ظهور ارتباط دارد و ما باید خودمان را برای ظهور آماده کنیم.

حجت‌الاسلام صدیقی با بیان اینکه "معلوم است که این وقایع یمن درباره ظهور است"، خطاب به جوانان  افزود: ما اگر خودمان را بسازیم آقا ظهور می‌کنند.

نقش آخرالزمانی یمن
روایات متعددى از اهل بیت علیهم‌السلام ‌ درباره انقلاب اسلامى و زمینه‌سازي ظهور حضرت مهدى (ع) در یمن وارد شده است كه برخى از آنها صحیح‌السند هستند‌ كه حتمى بودن وقوع این انقلاب را تصریح مى‌كند و آن را درفش هدایت و زمینه‌ساز قیام حضرت مهدى و یارى‌كننده آن حضرت توصیف مى‌كند و وقت آن را همزمان با خروج سفیانى در ماه رجب یعنى چند ماه قبل از ظهور حضرت مهدى (ع) معرفى مى‌كند.

اما نام رهبر آن، در روایات  معروف به "یمنى" است و روایتى نام وى را (حسن) و یا (حسین) و از نسل زیدبن على علیهم السلام یاد مى‌كند ولى این روایت از نظر متن و سند قابل بحث است.

از امام صادق (ع ) روایت شده است كه فرمود: «قبل از قیام قائم وقوع 5 علامت حتمى است: یمنى‌، سفیانى‌، صیحه آسمانى‌، كشته شدن نفس زكیه و فرو رفتن در بیابان

و نیز حضرت فرمود: «خروج سفیانى و یمنى و خراسانى در یك‌ سال و یك‌ ماه و یك‌روز و ترتیب آنها همچون رشته مهره‌ها پشت سرهم خواهد بود. پریشانى و سختى از هر سو پدید مى‌آید واى بر كسى كه با آنها مخالفت و دشمنى كند، در میان درفش‌ها، هدایت‌كننده‌تر از درفش یمین وجود ندارد، چرا كه درفش حق است و شما را به‌سوى صاحبتان دعوت مى‌كند؛ وقتى یمنى قیام كند فروش اسلحه به مردم حرام است و آنگاه كه خروج كند به‌ سوى او بشتاب كه درفش او درفش هدایت است و بر هیچ مسلمانى، سرپیچى از او جایز نیست و اگر كسى چنین كند از اهل آتش خواهد بود، زیرا كه او مردم را به حق و به راه مستقیم دعوت مى‌كند.»

در حديث ديگري از امام رضا(ع) روایت شده است كه: «قبل از این امر، سفیانى و مروانى و شعیب‌بن‌صالح است پس ‍چگونه مى‌گوید این و آن»

مجلسى‌ره گوید: «یعنى چگونه محمدبن‌ ابراهیم یا دیگرى كه خروج مى‌كند مى‌گوید قائم من هستم» و منظور از مروانى یاد شده در روایت، احتمال دارد كه ابقع بوده و یا آنكه اصل او خراسانى باشد كه از سوى نسخه برادران اشتباهى رخ داده باشد.

از امام صادق (ع ) نيز روایت شده است كه فرمود: «خروج این 3 تن، خراسانى، سفیانى و یمنى در یك‌ سال و یك‌ماه و یك‌روز اتفاق مى‌افتد و درفش یمنى از همه هدایت‌كننده‌تر است زیرا كه دعوت به حق مى‌كند.»

و از هشام بن حكم نقل شده است كه گفت: «چون طالب حق خروج كرد به ابوعبدالله امام صادق (ع) گفته شد: «آیا امیدوارید این شخص یمنى باشد؟ حضرت فرمود: خیر، یمنى دوستدار على است و این شخص از آن حضرت بیزارى مى‎جوید» و در همین روایت آمده است كه «یمنى و سفیانى همچون 2 اسب مسابقه هستند و هر یك مى كوشد كه از دیگرى سبقت جوید.»

روایات مى‌گوید: یمنى در پى نبرد سفیانى با وى وارد عراق مى‌شود. نیروهاى یمنى و ایرانى جهت رویارویى با سفیانى وارد عمل مى‌شوند و از روایات چنین ظاهر مى‌شود كه نقش نیروهاى یمن در نبرد سفیانى نقش ‍ پشتیبانى از نیروهاى ایرانى است، زیرا از لحن اخبار چنین فهمیده مى‌شود كه طرف درگیر با سفیانى، مردم مشرق زمین یعنى یاران خراسانى و شعیب هستند و گویا یمنى‌ها پس از یارى رساندن به آنان به یمن بازمى‌گردند.

لینک ثابت
آیه روز
چهار شنبه 26 فروردين 1398برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست

آیه روز

آیة: وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ.( سوره آل عمران، آيه 83)

و تمام کساني که در آسمانها و زمين هستند. از روي اختيار يا از روي اجبار در برابر فرمان او تسليم هستند و به سوي او باز مي گردند.

عياشي به سند خود از رفاعة بن موسي چنين آورده که مي‏گويد: شنيدم حضرت صادق عليه‏السلام مي‏فرمود:

(و هر که در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه مطيع امر حق است) فرمود: هر گاه قائم عليه‏السلام به پا خيزد هيچ سرزميني باقي نماند. مگر اينکه گواهي به شهادتين در آن ندا گردد.

(تفسير عياشي، جلد 1، ص 183.)

لینک ثابت


از ویژگی‌های خانواده مهدی باور، حفاظت و پاک نگه داشتن حریم خانه و خانواده از آسیب‌ها و آفات آخرالزّمانی و جای‌گزینی 'فرهنگ انتظار' در برابر 'فرهنگ ابتذال' است.

 

از مهم‌ترین ناهنجاری های خانوادگی در آخرالزّمان ایجاد گسست شدید عاطفی بین اعضای خانواده و از هم گسیختگی خانواده‌هاست. از منظر احادیث اسلامی، در آخرالزّمان بنیاد خانوده‌ها به شدّت سست و آسیب پذیر خواهد شد و فسادها، فتنه‌ها و آفت‌های فراگیر این دوران، در متن تمام خانه‌های شرق و غرب عالم نفوذ خواهد یافت و نه تنها فرزندان که پدران و مادران را نیز فراخواهد گرفت:
"در آخرالزّمان، خواهی دید که پدران و مادران از فرزندان خود به شدّت ناراضی اند و عاقّ والدین شدن رواج یافته است.1 حرمت پدران و مادران سبک شمرده می‌شود.2 فرزند به پدرش تهمت می‌زند، پدر و مادرش را نفرین می‌کند و از مرگ آنها مسرور می‌شود.3 در آن هنگام، طلاق و جدایی در خانواده‌ها بسیار خواهد شد.4 در آن زمان، فتنه ها چونان پاره‌های شب تاریک، شما را فرا می‌گیرد و هیچ خانه‌ای از مسلمانان در شرق و غرب عالم نمی‌ماند؛ مگر اینکه فتنه‌ها در آن داخل می‌شوند."5

شهوت‌گرایی و لذّت‌جویی

عفّت و نجابت زنان و مردان آخرالزّمانی در تاخت و تاز اسب وحشی شهوت تاراج می‌گردد و روح ایشان به لجن زاری بدبو از بی‌عفّتی و هواپرستی تبدیل می‌گردد: "همّ و غم مردم (در آخرالزّمان) به سیر کردن شکم و رسیدگی به شهوتشان خلاصه می‌شود، دیگر اهمیّت نمی‌دهند که آنچه می‌خورند حلال است یا حرام؟ و اینکه آیا راه اطفای غرایزشان مشروع است یا نامشروع؟!6
زنان در آن زمان، بی ‌حجاب و برهنه و خودنما خواهند شد.7 آنان در فتنه‌ها داخل، به شهوت‌ها علاقه‌مند و با سرعت به سوی لذّت‌ها روی می‌آورند.8 خواهی دید که زنان با زنان ازدواج می‌کنند.9 درآمد زنان از راه خودفروشی و بزهکاری تأمین می‌گردد.10 آنان حرام‌های الهی را حلال می‌شمارند و بدین سان در جهنّم وارد و در آن جاودان می‌گردند.11

بی‌غیرتی خانوادگی
مردان و زنان آخرالزّمانی، دچار نوعی "قحط غیرت" می‌شوند تا جایی که در دفاع از کیان عفّت و نجابت خانواده‌های خود دچار نوعی بی‌حسّی و بی‌میلی می‌گردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان قرار می‌دهند و حتّی به بی‌عفّتی‌ها و خودفروشی ایشان رضایت می‌دهند: "مرد از همسرش انحرافات جنسی را می‌بیند و اعتراضی نمی‌کند. از آنچه از طریق خودفروشی به دست می‌آورد، می‌گیرد و می‌خورد. اگر انحراف سراسر وجودش را فراگیرد، اعتراض نمی‌کند، به آنچه انجام می‌شود و در حقّش گفته می‌شود، گوش نمی‌دهد. پس چنین فردی دیّوث است(که بیگانگان را بر همسر خود وارد می‌کند)."12

زن‌پرستی
یکی از آفات و ناهنجاری‌های خانوادگی در آخرالزّمان، زن‌سالاری تا سر حدّ زن‌پرستی و قبله قرار دادن زنان است: "(در آخرالزّمان) تمام همّت مرد، شکم او و قبله‌اش، همسر او و دینش، درهم و دینار او خواهد بود.13 مرد از همسرش اطاعت می‌کند، ولی پدر و مادرش را نافرمانی می‌کند.14 در آخرالزّمان زن را ببینی که با خشونت با همسرش رفتار می‌کند، آنچه را که او نمی‌خواهد، انجام می‌دهد، اموال شوهرش را به ضرر وی خرج می‌کند."15

مانع تراشی در تربیت دینی فرزندان
از دیگر ناهنجاری‌های خانوادگی در آخرالزّمان، کم توجّهی والدین به تربیت دینی فرزندان و مانع‌تراشی برای علم آموزی دینی و گرایش‌های الهی آنان است: "وای بر فرزندان آخرالزّمان از روش پدرانشان! نه از پدران مشرکشان، بلکه از پدران مسلمانشان که چیزی از فرایض دینی را به آنها یاد نمی‌دهند و اگر فرزندشان نیز از پی فراگیری معارف دینی بروند، منعشان می‌کنند و تنها از این خشنودند که آنها درآمد آسانی از مال دنیا داشته باشند، هر چند ناچیز باشد. من از این پدران بیزارم و آنان نیز از من بیزارند."16

آشناگریزی و همسایه آزاری

از آسیب‌های خانوادگی دوره آخرالزّمان، قطع رحم، آشناگریزی و همسایه‌آزاری به شیوه‌های گوناگون است: "هنگامی که پیوند خویشاوندی قطع شود و برای اطعام و مهمانی دادن بر یکدیگر منّت گذارند... .17 همسایه به همسایه‌اش آزار و اذیّت می‌کند و کسی جلوگیری نمی‌کند.18 و همسایه را می‌بینی که همسایه‌اش را از ترس زبانش اکرام و احترام می‌کند."19

حرام‌خوری و آلودگی‌های اقتصادی

در آخرالزّمان بحران اقتصادی حرام به حدّ اعلای خود می‌رسد، خانواده‌ها تقوای اقتصادی را از دست داده و در منجلاب آلودگی‌های اقتصادی همچون ربا، کم فروشی، رشوه‌خواری و گران‌فروشی غوطه‌ور می‌گردند: "هنگامی که ببینی اگر مردی یک روز گناه بزرگی همچون فحشا، کم فروشی، کلاه‌برداری و شرب خمر انجام نداده باشد، بسیار غمگین و اندوهگین می‌شود که گویی آن روز عمرش تباه شده است20 و می‌بینی که زندگی مردم از کم‌فروشی و تقلّب تأمین می‌شود.21 در آن زمان ربا شایع می‌شود، کارها با رشوه انجام می‌یابد، مقام و ارزش دین تنزّل می‌نماید و دنیا در نظر آنها ارزش پیدا می‌کند."22

منابع:

خانواده و تربیت مهدوی،ص 39 الی 45، آقاتهرانی و حیدری کاشانی.
1. اصول کافی، ج8، ص41.
2. همان.
3. بحار الانوار، ج52، ص259، باب 25.
4. إلزام الناصب، ص182؛ منتخب الأثر، ص 433..
5. الملاحم و الفتن، ص 38.
6. اصول کافی، ج8، ص42.
7. من لایحضره الفقیه، ج3، ص390، ح4374.
8. همان.
9. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 275، ح 21554.
10. همان.
11. همان.
12. إلزام الناصب، ص195.
13. بشارالاسلام، ص 132.
14. إلزام الناصب، ص181، یزدی حائری.
15. اصول کافی، ج 8، ص 38.
16. جامع الأخبار، ص 106، فصل 62.
17. بحار الانوار، ج 52، ص 263.
18. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 275.
19. اصول کافی، ج 8، ص 40.
20. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 279.
21. اصول کافی، ج 8، ص 40.
22. وسائل الشّیعه، ج 15، ص 348.

لینک ثابت

یک بار نویسنده ی کتابی در حال امضا کردن کتابش به من گفت: «این کتاب را فقط نخر؛ بخوانش!» و همین طور که کتاب را به دستم می داد گفت: «فقط نخوانش، به کار ببندش.» برخی اوقات، تأکید این نویسنده برای خواندن کتابش، مرا یاد بزرگ ترین کتاب عالم می اندازد. کتابی که فرمان بردن از نویسنده اش بر ما واجب است و فرمانش هم این است: «آنچه از قرآن برایتان میسّر شد بخوانید.»(1) ما قرآن را نخوانده ایم؛ وگرنه به خوبی و روشنی در آن می دیدیم که خداوند وعده داده است که تمامی پیامبران الهی(علیهم السلام) را بار دیگر به دنیا بازمی گرداند تا برای آنها روزهایی که سختی کشیدند و ثمره ای ندیدند، جبران کند. چنانچه می فرماید: «قطعاً ما رسولان خویش و مؤمنان را در دنیا آن روزی که شاهدان به پا خیزند، یاری خواهیم نمود.»(2)

در این مطلب دلایل رجعت پیامبران(ع) در قرآن را برمی شمریم و در مطلب بعدی به آنانی که بازخواهند گشت اشاره خواهیم کرد؛ ان شاء الله.

1. بازگشت رسل(ع)
الف) یاری رسولان در دنیا
آیه  را یک بار دیگر به دقّت بخوانید و آنگاه استدلال ساده ی زیر را نگاه کنید.
«قطعاً ما رسولان خویش و مؤمنان را در دنیا آن روزی که شاهدان به پا خیزند، یاری خواهیم نمود.»

در وعده گاه تاریخ، دو روز را می توان روز «برپایی شاهدان» و محکمه ی الهی خواند: در زمان ظهور کبرای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) و روز حساب. معلوم است که قیامت کبرا، نمی تواند مصداق این آیه باشد؛ چرا که در زمان برپایی قیامت، دنیایی وجود نخواهد داشت.

به علاوه رسولان محدودی در دنیا بهره مند شدند؛ همچون حضرت داوود و سلیمان (علی نبینا و آله و علیهما السلام). باقی پیامبران رنجهای بسیاری کشیدند و در نهایت با یاران اندک یا بدون یاور و تنها از دنیا رفتند. حضرت نوح(ع) پس از 950 سال هدایتگری تنها 48 یاور یافت و از میان آنان تنها 8 شیعه باقی ماندند و بر کشتی سوار گشتند. حضرت ابراهیم(ع) به جرم بت شکنی، پس از آنکه به اتش افکنده شد، از شهر مادری خویش تبعید شد. حضرت لوط(ع)  ترسان از قوم ظالمش، شبانه آنان را ترک کرد در حالی که چند نفر از اعضای خانواده اش با ایشان بود. حضرت موسی(ع)   در حالی رحلت فرمود که حضرت ملک الموت(ع) بر قبرش خاک می ریخت. حضرت عیسی(ع) به خاطر خیانت یکی از دوستان نزدیکش، نزدیک بود که به صلیب کشیده شود و پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) در حالی از دنیا رفتند که بر سر جانشینی شان در سقیفه دعوا راه افتاد و خلیفه ی برحقشان، امیرمؤمنان علی(علیه السلام) به تنهایی بر پیکر پاک رسول خدا(ص) نماز گزاردند.

با این روزگار رفته بر پیامبران، آیا یاری و نصرتی از جانب خداوند صورت گرفت؟ پاسخ منفی است. «البتّه وعده های خداوند حق است.»(3) پس باید پیامبران الهی به دنیا بازگردند تا وعده ی او محقّق شود.چنانچه امام صادق(ع) فرمودند:

«به خدا قسم [تأویل] این [آیه] در رجعت است. نمى ‏دانى كه بسیارى از پیغمبران در دنیا یارى نشدند و كشته گشتند و ائمه هم كشته شدند و كسى آنها را یارى نكرد؟ تأویل این آیه در رجعت است.»(4)

ب) عهد انبیا برای یاری خاتم الانبیاء(ص)
در آیه ی 81 سوره ی آل عمران، خداوند به عهدی اشاره کرده است که در آن، خداوند از همه ی پیامبران(ع) پیمان گرفته است که رسول خدا(ص) را یاری کنند.
خداوند در این آیه فرموده است:

«و [ياد كن‏] هنگامى را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه هرگاه به شما كتاب و حكمتى دادم، سپس برای شما فرستاده ‏اى آمد كه آنچه را با شماست تصديق كرد، به او ايمان بياوريد و حتماً ياري اش كنيد. [آنگاه‏] فرمود: «آيا اقرار كرديد و در اين باره پيمانم را پذيرفتيد؟» گفتند: «آرى، اقرار كرديم.» فرمود: «پس گواه باشيد و من با شما از گواهانم.»

حتماً شما هم می دانید که رسول خاتم(ص) رسولان و انبیای پیشین را ندیدند. پس چه زمان پیامبران فرصت یاری حضرت رسول(ص) را پیدا کردند؟ این هم که نمی شود که پیامبران الهی و خداوند متعال دروغ بگویند. پس می‌ بایست زمانی باشد که رسولان، حضرت محمّد(ص) را چون خاتم در نگین حمایت بگیرند و برای فراگیری یکتاپرستی یاری اش کنند.

حضرت صادق(ع) درباره ی این آیه فرمودند: «تمام پیغمبران به رسول خدا ایمان مى ‏آورند و على(ع) را یارى می نمایند» سپس فرمودند: «آرى و اللَّه خداوند از زمان آدم تا پیغمبر خاتم هر پیغمبرى را كه مبعوث گردانید، دوباره به دنیا برمی گرداند تا در ركاب امیر المؤمنین(ع) جهاد كنند.»(5)

2. بازگشت رسول خاتم(ص)
برخی از آیات به طور اختصاصی به بازگشت حضرت خاتم(ص) اشاره می کنند. این آیات هم دو گونه ی مستقیم و غیر مستقیم دارند. البته آیات دیگری هم درباره ی بازگشت پیامبران و خاتم پیامبران(ع) وجود دارد؛ امّا ما به همین نمونه ها بسنده می کنیم.

الف) فراگیری اسلام
خداوند فرموده است:
«او کسی است که فرستاده اش را برای هدایت فرستاده است و دین حقّش را قطعاً بر همگان ظاهر می کند؛ حتّی اگر مشرکان خوش نداشته باشند.»(6)
امام صادق(ع) ضمن حدیث مفصلی درباره ی رجعت، در تفسیر این آیه فرمودند: «...خداوند سلطنت تمام اهل عالم را از روز آفرینش دنیا تا روز فناى جهان به پیغمبر (ص) می دهد تا وعده ‏اى كه در قرآن به آن حضرت داده مصداق پیدا كند.»(7)

ب) بازگشت رسول الله(ص) به وعده گاه
خداوند در قرآن کریم به رسول گرامی اش فرمود: «همان کس که قرآن را بر تو واجب ساخت، تو را به وعده گاه بازخواهد گرداند.»(8)
پیش از آنکه سخنمان را با کلام اهل بیت(ع) منطق ببخشیم، با کمی فکر کردن در آیه می توانیم بفهمیم که منظور خداوند قیامت نیست. چرا که خداوند همه را در روز محشر گرد می آورد و نیازی نیست که با چنین قاطعیتی رسول خدا(ص) را از بازگشتن در روز قیامت مطمئن کند.
وقتی از امام سجّاد(ع) معنی این آیه را پرسیدند، حضرت فرمودند: «نبیّ شما به سویتان بازمی گردد....»(9)
در قسمت بعدی رجعت، از پیامبرانی نام خواهیم برد که روایات به رجعت آنان به طور حتمی اشاره کرده است؛ ان شاء الله.

پی نوشت:
1.    فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن‏، مزمّل: 20.
2.    غافر :  51 إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهاد.
3.    یونس: 55.
4.    حلى، حسن بن سليمان بن محمّد، «مختصر البصائر»، ايران، قم، مؤسسة النشر الإسلامي‏، چاپ اوّل، 1421 ق. ص 92؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.
5.    عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي - تهران، المطبعة العلمية، چاپ: اول، 1380 ق. ج 1، ص 180؛ با استفاده از همان نرم افزار.
6.    الصف :  9و التوبة :  33 «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون‏»
7.    حلى، حسن بن سليمان بن محمّد، «مختصر البصائر»، همان، صص 433-499؛ با استفاده از همان.
8.    القصص :  85 إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى‏ مَعاد.
9.    قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي - قم، دارالکتاب، چاپ: سوم، 1404ق. ج 2، ص 147؛ با استفاده از همان.

لینک ثابت


بعد از امام زمان(ع) مهدیینی هستند که آنها حکومت امر را دنبال می کنند. این روایت نشان می دهد که زمین از حجت خالی می شود و این با روایات متعدد مخالف و معارض است و از اخبار شاذ می باشد.



آیت الله نجم الدین مروجی طبسی، مدرس مرکز تخصصی مهدویت در برنامه "نشان صبح" به بررسی روایات مهدوی می پردازد.

بحث راجع به روایاتی است که بعد از امام زمان(ع) مهدیینی هستند که آنها حکومت امر را دنبال می کنند و این روایات نشان می دهد که زمین از حجت خالی می شود و این با روایات متعدد مخالف و معارض است و از اخبار شاذ است. ما می خواهیم نگاهی به اسناد اینها بیندازیم که چند روایت هستند و سندشان چیست و مفادشان چگونه است؟

آیا 12 مهدی که بعد از امام زمان(ع) می آیند را می توان توجیح کرد؟

با روایات رجعت مطابق است اگر، 11 مهدی است، همان ائمه 11 گانه هستند و اگر 12 مهدی باشد، یعنی خود امام زمان(ع) هم دوباره رجعت می کنند، آیا می شود توجیح کرد؟ ۴ روایت که شاذ و مخالف است را بررسی کردیم. روایت پنجم را شیخ طوسی در غیبت خود نقل کرده است، مبنی بر اینکه پیامبر(ص) می فرمایند: نزدیک رحلت امام زمان(ع)، آقا حکومت را تحویل فرزندشان می دهند. چون بعد از امام زمان(ع) 12 مهدی هستند و امام زمان(ع) حکومت را به نخستین مهدی می دهد که این روایت معارض است، این روایت از نظر سند مشکل دارد و مجهول است.

روایت ششم روایت خصال است که این نیز معارض می باشد. شیخ صدوق نقل می کند از کعب الاحبار که گفته خلفا 12 نفرند و دوران رحلت دوازدهمین خلیفه که برسد، گروه صالحی می آیند همانطور که امام زمان(ع) عمر طولانی دارند. آنها هم عمر طولانی دارند و حکومت را دنبال می کنند. این روایت در کتاب عیون، اثبات الهدی، بحار الانوار و عوالم نیز آمده است.

باید توجه داشت که کعب الاحبار معلوم الاحوال است و روایتش نیز سند ندارد، این شخص مجهول الحال است، بنابراین این روایت به امام معصوم(ع) منتهی نمی شود و معارض است.

روایت هفتم را شیخ طوسی نقل می کند، امام فرمودند به ابوحمزه ثمالی که بعد از امام زمان(ع) 11 مهدی داریم که از پسران امام حسین(ع) هستند، آنها معصوم نیستند. در حال حاضر می خواهیم ببینیم آیا می توانیم به قرینه روایت دیگر این روایت را حل کنیم. اینکه می توانیم این مهدی را در این روایت حمل کنیم بر امام معصوم که آیا بعد از امام زمان(ع) 11 امام معصوم می آیند.

امام حسین(ع) در حدیثی می فرمایند: از ماست آن 12 مهدی، عین عبارت حدیث است و امام در ادامه خودشان تبیین می کنند که مراد از مهدی(ع) کیست؟، می فرمایند که اولشان امام علی(ع) و آخرین مهدی(ع) نیز نهمین فرزند از فرزندان من است که با امام زمان(ع) مطابقت دارد.

در ادامه می فرمایند: خداوند زمین را به برکت او زنده می کند. بعد از اینکه زمین مرده و دین حق را بر ادیان دیگر ظاهر می کند. چه بپسندند یا نپسندند، دوزادهمین مهدی(ع) ه امام بر حق است، او غیبت طولانی دارد. عده ای در راه او مرتد می شوند و عده ای هم ثابت قدم می مانند. آنها که ثابت قدم هستند، در دوران غیبت مورد اذیت قرار می گیرند و اگر کسی بر اذیت او صبر کند، همانند کسی است که در رکاب رسول خدا(ص) ست.

امام حسین(ع) از 12 مهدی تعبیر ائمه می کنند، این روایت با روایت دیگر قابل جمع نیست، در روایت اولی می گوید، 11 مهدی داریم که از فرزندان حسین(ع) هستند. ممکن است معصوم نباشند ولی این روایت می گوید 12 مهدی که با احتساب امام زمان(ع) همگی معصوم هستند. این روایت به لحاظ سندی مشکلی ندارد. اما بی اشکال هم نیست.

روایت هشتم روایتی است که راوی به امام باقر(ع) عرض می کند، بعد از حرم خدا و رسول خدا(ص) کدام یک از بقعه ها افضل است، که امام فرمودند: کوفه است. امروز نجف است و قبور انبیا در وادی السلام است که مرسل و غیر مرسل آنجا هستند و اوصیا آنجا هستند و در آنجا مسجد سهله است. این مسجد هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر اینکه در این مسجد نماز خواند و عدالت خداوند از این مسجد ظاهر می شود. امام مهدی(عج) که قیام می کند و در مسجد سهله سکنی می کنند.

ادامه می دهند کسی که قیام می کند، آنجاست و قائمین به امر بعد از امام زمان(ع) مسکنشان مسجد سهله است، این روایت نشان می دهد بعد از امام زمان(ع) آنها حجت معصوم نیستند. بلکه قوام به امر هستند، می توانیم بگوییم که ائمه هستند. این روایت نیز از نظر سند معارض است.

لینک ثابت

 

مداومت کردن بر خواندن دعايي که

شيخ صدوق به سند خود، از عبد اللَّه بن سنان روايت کرده که گفت:

حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام فرمود:

پس از اين، شبهه ‏اي شما را خواهد رسيد، که بدون نشانه ديده شدني و امام هدايت کننده ‏اي خواهيد ماند و از آن نجات نمي‏يابد، مگر کسي که دعاي غريق را بخواند.

راوي گويد:

عرضه داشتم: دعاي غريق چگونه است؟

فرمود: چنين بگويد:

«يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحِيمُ يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ»؛

اي خداوند! اي رحمان! اي مهربان! اي دگرگون کننده دل‏ها! دل مرا بر دينت پايدار کن.


راوي گويد: من گفتم:

«يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحِيمُ يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأَبْصارِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ».

فرمود: البته خداوند دگرگون کننده دل‏ها و ديده‏ها است،

ولي همين‏طور که من مي‏گويم، تو نيز بگو: «يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ». 1

. و شيخ نعماني در کتاب الغيبة به سند خود، از حمّاد بن عيسي، از عبد اللَّه بن سنان روايت آورده که گفت:

من با پدرم به محضر امام ابوعبد اللَّه صادق ‏عليه السلام شرفياب شديم، پس آن حضرت فرمود:

چگونه خواهيد بود اگر در حالي واقع شديد که امام هدايتگر و نشانه آشکاري نباشد (ديده نشود)؟

که از آن حيرت و سرگرداني نجات نيابد، مگر کسي که به دعاي غريق (يا حريق) دعا کند.

پدرم گفت: به خدا سوگند! اين بلا است. پس فدايت شوم! در آن هنگام چگونه رفتار کنيم؟

فرمود:

هرگاه چنان شد - و تو آن زمان را درک خواهي کرد - به آنچه در دست داريد [از عقيده راستين] متمسّک شويد، تا آن‏که امر برايتان به خوبي روشن شود. 2

  • 1. کمال‏الدين، 351:2
  • 2. غيبت، 81
منابع: 
سید محمد تقی موسوی اصفهانی,مترجم:سید مهدی حائری قزوینی، مکیال المکارم، انتشارات بدر، ج2، ص

لینک ثابت
پـازل ظــــهور
چهار شنبه 6 اسفند 1398برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست


 

با استفاده از روایت‌های بیان کننده نشانه‌های ظهور، می‌توان تصویری کاملاً واضح از آخرالزّمان و آستانه ظهور امام عصر(عج) به دست آورد.
در منابع اسلامی، از نشانه‌های ظهور با چند اصطلاح یاد شده است که عبارتند از:

با استفاده از روایت‌های بیان کننده نشانه‌های ظهور، می‌توان تصویری کاملاً واضح از آخرالزّمان و آستانه ظهور امام عصر(عج) به دست آورد.
در منابع اسلامی، از نشانه‌های ظهور با چند اصطلاح یاد شده است که عبارتند از:

••• علائم و علامات: این واژه در متون شیعی بسیار به چشم می‌خورد و بسیاری از نویسندگان شیعی از این کلمه برای بیان نشانه‌های ظهور استفاده کرده‌اند.

آیه: این واژه برگرفته از «قرآن کریم» است که در برخی از روایت‌ها برای بیان بعضی حوادث مهم به کار گرفته شده است.

••• اشراط السّاعه(نشانه‌های قیامت):
بسیاری از نویسندگان اهل سنّت از این واژه که برگرفته از آیه «فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها» است، برای بیان مقصود فوق استفاده نموده‌اند. اشکال استفاده از این واژه آن است که مجموعه حوادث دوره‌های قبل و بعد از ظهور، رجعت و پس از آن تا سرآغاز قیامت را شامل می‌شود.

••• ارهاصات: این واژه بیشتر برای بیان آن دسته از حوادثی به کار برده شده است که پیش از آمدن انبیای بزرگ رخ داده‌اند1 و استعمال آن برای نشانه‌های ظهور و آمدن امام عصر(عج) کمتر رایج است؛ البتّه برخی از آثار، از این واژه علاوه بر متن اثر، در عنوان کتاب نیز استفاده کرده‌اند که به طور شاخص می‌توان به کتاب «الفجر المقدّس المهدی(عج) و ارهاصات الیوم الموعود» نوشته جناب آقای مجتبی السّاده اشاره کرد.

••• فتن (فتنه‌ها): این واژه جمع فتنه و به معنای آزمایش، امتحان، شورش، اختلاف آرا، محنت و رنج است. این واژه در اصل به عملی گفته می‌شود که برای پاک کردن طلا و نقره از ناخالصی انجام می‌شود.2

ملاحم: این واژه، جمع ملحمه به معنای جنگ و خون ریزی بزرگ و رزمگاه است که اصطلاحاً به جنگ‌ها و رویدادهای سیاسی، اجتماعی گفته می‌شود که چهارده معصوم(ع) پیشاپیش، از وقوع آنها خبر داده‌اند.3

فواید بیان و دانستن نشانه‌های ظهور
اطّلاع از نشانه‌های ظهور، علاوه بر آنکه حسّ کنجکاوی انسان‌ها را ارضا می‌نماید، ثمره‌ها و برکت‌های مهم‌تری را نیز به دنبال می‌آورد که برخی از آنها عبارت است از:

1. یقین به علم غیب و علم به آینده معصومان(ع)
تحقّق و رخداد پیش‌گویی‌ها، قرن‌ها پس از بیان آنها باعث می‌شود که شنونده و خواننده ناخواسته به گوینده این بیان‌ها ایمان بیاورد؛ به خصوص در موارد متعدّدی که مطلب بیان شده بسیار فراتر از سطح فهم مخاطبان و شنوندگان این دست روایت‌ها در مقطع صدورشان باشد.

2. افزایش امید به وقوع و قرب ظهور
از آنجا که بسیاری از مطالب مطرح شده در این روایت‌ها در مقام بیان و تبیین نشانه‌های ظهور امام عصر(عج) هستند، به طور طبیعی خوانندگان و مستمعان این نشانه‌ها نسبت به امام عصر(عج)، ظهور ایشان و نزدیکتر شدن این رخداد، یقین بیشتری پیدا می‌کنند.

3. شناسایی جایگاه خود در نقشه و پازل هستی
چند هزار سال است که پس از هبوط حضرت آدم (ع)، آدمیان بر زمین زندگی می‌کنند و پس از ما نیز صدها و شاید هزاران سال بعد نیز این جریان زندگی برای بنی‌آدم ادامه داشته باشد. آنچه در دست ماست، میراث تمام آنهاست که پیش از ما می‌زیسته‌اند که باید درنهایت امانت‌داری و حدّاقل به همان شکل که تحویل گرفته‌ایم، آن را به نسل‌های پس از خود تحویل دهیم. کوتاهی در انجام هریک از وظایفی که در این راستا برعهده ما نهاده شده است، می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری را برای ما و آیندگان ما به دنبال بیاورد. تفصیل این مطلب، به مجال دیگری نیاز دارد و در اینجا نمی‌توان حقّ آن را ادا کرد. متأسّفانه بسیاری از ما، خود را تنها در ظرف این چند روزه محدود و معدود دنیا می‌نگریم و نه تنها از آینده بشریّت که از آینده دنیایی و آخرتی خویش نیز غافلیم. فهم این نکته که از کجا آمده و به کجا می‌رویم و اساساً برای انجام چه مهمّی ما را به صحنه هستی آورده‌اند، باعث می‌شود که رفتاری کاملاً متفاوت با آنچه اکنون انجام می‌دهیم، از ما مشاهده شود.

4. آمادگی برای مواجهه با آسیب‌ها و فتنه‌ها
دوره آخرالزّمان را به طور شاخص با انحراف‌ها، اعوجاج‌ها، بحران‌ها و آسیب‌ها می‌شناسند. مسلّماً افرادی که پیش از وقوع فتنه‌ها و بحران‌ها، از آمدن آنها خبر دارند، خود را برای مواجهه با آن مهیّا می‌کنند. به حدّی که در مواردی می‌توانند بدون ذرّه‌ای آسیب، آن را پشت سر بنهند. مثال شاخص و ملموس این آمادگی، بحران خشکسالی هفت ساله «مصر» در دوران حضرت یوسف(ع) است که تنها با خوابی و تعبیری توانستند از آن رهایی یابند و حتّی از مناطق اطراف خویش مانند «کنعان» نیز دستگیری نمایند. شاید اگر ما هم به طور جدّی به مطالعه نشانه‌های ظهور بپردازیم، بتوانیم به چنین توفیقی دست یابیم.

5. شناسایی و ریشه‌یابی دقیق‌تر مشکل‌ها و بحران‌ها
از آنجا که ما در حال حاضر از جمله ساکنان آخرالزّمان به شمار می‌آییم، می‌توانیم با نگاهی گذرا به اطراف خود، موارد متعدّدی از فتنه‌ها و آسیب‌ها را احصا کنیم که متأسّفانه در تحلیل‌ها و چاره‌جویی‌ها، بدون توجّه به ریشه‌ها و علل و اسباب اصلی، افراد به ارائه راه حلّی سطحی‌نگرانه بسنده می‌کنند. بدیهی است که نتیجه یک راه حلّ ساده و سطحی در بهترین حالت، آن است که مشکل مرتفع نشود و در واقع، در موارد متعدّد، باعث دامن زدن و تشدید مشکل تا مرز چاره‌ناپذیری می‌شود.

6. جهت‌یابی برای برنامه‌ریزی‌های خرد (فردی، خانوادگی و...) و کلان اجتماعی (درون مرزی، درون دینی و مذهبی، بین المللی)
مشهور است که می‌گویند: فهم سؤال نیمی از جواب است و تا مسئله‌ای را خوب نفهمیم، نمی‌توانیم آن را به درستی حل کنیم. با شناسایی و ریشه‌یابی دقیق مشکلات و نیز نقش تاریخی خود، به راحتی می‌توان دریافت که چه برعهده ماست و باید در شرایط کنونی، متولّی انجام چه اموری شویم و هدف پیش روی ما چیست؟ شناسایی مبدأیی که در آن هستیم، هدفی که باید به آن برسیم و مسیر میان مبدأ تا مقصد، همان برنامه‌ریزی مهم و اساسی است که باید در تمامی عرصه‌های خرد و کلان، آن را لحاظ کنیم و صد افسوس که مورد غفلت ما واقع شده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. «لغت‌نامه لاروس»، ذیل واژه.
2. «لسان العرب»، ج10، ص178؛ «معرفت امام زمان (ع)»، ج2، ص417..
3. همان.

محمود مطهری نیا

لینک ثابت


 

«ثاقب» در زبان عربی، به معنای سوراخ کننده و شکافنده می‌باشد. «شهاب ثاقب» به سنگ آسمانی‌ای گفته می‌شود که به‌طور ناگهانی تاریکی شب را می‌شکافد. صفت بارز و شاخص آن همین است که در تاریکی مطلق ـ که هیچ روشنایی در آن نیست ـ به صورت ناگهانی نورافشانی می‌کند. پس ظهور امام عصر(عج) هم که به شهاب ثاقب تشبیه شده‌اند، به همین صورت خواهد بود. ایشان در تاریکی محض، ظهور می‌کنند و به صورت دفعی و ناگهانی آشکار می‌شوند.


••• ظهور به‌طور ناگهانی محقّق می‌شود
مطابق آنچه از ائمّه اطهار(ع) نقل شده است، ظهور امام زمان(عج) به صورت دفعی و بدون زمینه قبلی واقع خواهد شد. حضرت ولیّ‌عصر(عج) در توقیع مبارک به جناب شیخ مفید فرموده‌اند: «فإنَّ اَمرَنا یَبْعَثُه فَجْأَةً؛10 (خداوند) کار ما را به‌طور ناگهانی برمی‌انگیزد.» در حدیث دیگری امام علیّ‌بن موسی‌الرضا(ع) نقل فرموده‌اند که وقتی از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند که قیام کننده از فرزندان شما چه وقت ظهور می‌کند، حضرت در پاسخ فرمودند:
«مَثَلُه مَثَلُ الساعَةِ التی لا یُجَلّیها لِوَقْتِها إلّا هو... لا یأتیکُم إلّا بَغْتَةً؛1
ظهور همچون قیامت است که آن را در زمان خاصّ خودش فقط خداوند ظاهر می‌سازد... جز این نیست که به‌طور ناگهانی برایتان رخ می‌دهد.»
تعبیر «فَجْأَه» و «بَغْتَه» این دو حدیث شریف بر یک معنای صریح دلالت می‌کنند و آن این است که ظهور حضرت هنگامی واقع می‌شود که به حساب ظاهری و روی قرینه‌ها مشهود، انتظار وقوع آن نمی‌رود و انسان‌ها عموماً آمادگی و انتظارش را ندارند. دفعی و ناگهانی بودن، نقطه مقابل تدریجی بودن است. چیزی که تدریجاً واقع می‌شود، ابتدا زمینه‌ها و مقدّماتش فراهم می‌گردد، بعد آرام آرام شرایط برای رسیدن به آن آماده‌تر می‌شود و افراد کم کم آمادگی وقوع آن را پیدا می‌کنند؛ ولی ظهور امام زمان(عج) این‌گونه نیست. ایشان بدون مقدّمه و زمینه قبلی خروج می‌فرمایند و جز افراد بسیار بسیار اندک که انتظار ظهور ایشان را دارند، وضعیت اکثر مردم و شرایط عمومی به گونه‌ای نیست که بتوان نزدیکی وقوع آن را از قبل پیش‌بینی کرد. این، معنای ناگهانی و دفعی بودن فرج امام عصر(عج) است. حال که چنین است، اگر عموم مردم و اوضاع و احوال عادی بشر در غفلت و یأس از فرج الهی باشند، آیا مؤمن واقعی انتظار فرجش را از دست می‌دهد؟ آیا در هیچ شرایطی مُجاز هستیم که از ظهور مولای غایب از دیدگانمان ناامید باشیم؟ این مطلب تأکید دیگری است بر همان قاعده کلّی «کن لما لا ترجو أرجی منک لما ترجو» که در ناامیدی بسی امید است. نکته دیگری که از ناگهانی بودن ظهور حضرت مهدی(عج) فهمیده می‌شود این است که: ما نمی‌توانیم به چیزی به نام «ظهور صغری» قائل شویم؛ آن چنان‌که اخیراً در بعضی از نوشته‌ها به چشم می‌خورد. می‌گویند: «لازمه تشبیه وجود مقدّس حضرت بقیّه‌الله (ارواحنا فداه) به خورشید که در روایات متعّددی آمده، این است که: چنان‌که، خورشید بعد از غروب تا یکی دو ساعت نورش باقی می‌ماند و یک‌دفعه جهان را تاریک نمی‌کند و نمی‌گذارد فسادهایی که ناشی از یک مرتبه تاریک شدن است، ایجاد شود، در موقع طلوع هم یک‌دفعه روشن نمی‌شود؛ بلکه با یکی دو ساعت طول کشیدن، کم کم نورش ظاهر می‌شود و نمی‌گذارد ضررهایی که ناشی از روشن شدن ناگهانی است، به وجود آید. همچنین حضرت بقیّه‌الله (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) هم وقتی می‌خواهد از میان مردم، غایب شود باید غیبت صغری داشته باشد، که داشته و باید ظهور صغری نیز داشته باشد که مدّعای ماست.2
حضرت بقیّه‌الله، ارواحنا فداه، به خورشید تشبیه شده‌اند، پس باید همه خصوصیاتی که در طلوع و غروب خورشید هست، به ایشان نسبت بدهیم. این سخن هیچ دلیل و منطقی ندارد؛ زیرا در هر تشبیهی، گوینده یکی دو وجه شباهت را قصد می‌کند و هیچ‌گاه همه خصوصیات مشبَّهٌ‌به به مشبَّه سرایت داده نمی‌شود. اگر به وجه یا وجوه شباهت، تصریح شده باشد که روشن می‌شود، و اگر جهت تشبیه مشخّص نشده باشد، معمولاً صفات بارز و شاخص مشبّهٌ‌به را به عنوان وجه شباهت تلقّی می‌کنند؛ مثلاً اگر انسان شجاع را در زبان فارسی یا عربی به شیر تشبیه می‌کنند، هرگز تمام صفات شیرـ اعمّ از حیوانیّت، درنده بودن و...ـ مورد نظر تشبیه کننده نیست؛ بلکه وجه شباهت همان ویژگی شجاعت است که صفت بارز و شاخص در شیر درنده است. اگر کسی بخواهد ویژگی دیگری از مشبّه‌به را ـ که به آن تصریح نشده است ـ به مشبّه سرایت دهد، باید قرینه و دلیل روشن اقامه کند. حال در تشبیه امام(ع) به خورشید و امام غایب به خورشید پشت ابر، آن وجوهی از شباهت که در روایت‌ها به آن تصریح شده است، محلّ بحث و گفت‌وگو نیست، ولی به جز آنچه تصریح شده صرفاً می‌توانیم صفت بارز خورشید راـ که همان منبع نور و گرمی و حیات است ـ به وجود مقدّس امام(ع) نسبت بدهیم و حق نداریم بدون ارائه دلیل و قرینه قطعی، خصوصیات دیگر خورشید را با ذوق و سلیقه شخصی برای آن حضرت اثبات کنیم.
امام باقر(ع) فرمودند:
«یَظْهَرُ کالشِّهابِ الثّاقِبِ فی اللَّیْله الظَّلْماء؛3
امام عصر (عج) همچون سنگ آسمانیِ شکافنده در شب تاریک ظاهر می‌شوند.»
«ثاقب» در زبان عربی، به معنای سوراخ کننده و شکافنده می‌باشد. «شهاب ثاقب» به سنگ آسمانی‌ای گفته می‌شود که به‌طور ناگهانی تاریکی شب را می‌شکافد. صفت بارز و شاخص آن همین است که در تاریکی مطلق ـ که هیچ روشنایی در آن نیست ـ به صورت ناگهانی نورافشانی می‌کند. پس ظهور امام عصر(عج) هم که به شهاب ثاقب تشبیه شده‌اند، به همین صورت خواهد بود. ایشان در تاریکی محض، ظهور می‌کنند و به صورت دفعی و ناگهانی آشکار می‌شوند. این تشبیه، به روشنی نظریّه‌هایی از قبیل «ظهور صغری» را رد می‌کند. اگر کسی به قصد ایجاد سوز انتظار فرج بخواهد خدمتی در حقّ دیگران انجام دهد، به جای طرح نظریّه‌های بی‌دلیل، بهتر است آنچه را خود اهل بیت(ع) به این منظور فرموده‌اند، به خوبی بیان و تشریح کند و لازم نیست سخنی بگوید که با مبانی صحیحِ دینی در تعارض باشد. علاوه بر همه اینها، چون وقت ظهور حضرت مهدی(عج) قابل بداء است، به فرض هم که چیزی تحت عنوان «ظهور صغری» تحقّق پیدا کند، هیچ ضرورتی بر اینکه پس از آن، ظهور کامل انجام شود، وجود ندارد. این موضوع را همان نویسنده‌ای که نظریّه «ظهور صغری» را مطرح کرده است، در انتهای سخنانش پذیرفته است: «شاید این تجلیّات و این علائم و این نور که از افق سرزده (خدای ناکرده) باز منتهی به تاریکی مطلق شود. زیرا اینها تمام تحت اراده الهی است و می‌دانیم که خدا دستش باز است و هرچه بخواهد می‌کند و کسی نمی‌تواند ایرادی داشته باشد یا از او سؤالی بکند.»4
حال که چنین است، طرح این نظریّه بدون دلیل چه فایده و اثر مثبتی می‌تواند داشته باشد؟ تجلّیات نور مقدّس امام عصر(عج) در طول غیبت کبرای ایشان وجود داشته، گاهی کمتر و گاهی زیادتر بوده است. کثرت اینها را نمی‌توان به عنوان نشانه و مقدّمه‌ای قطعی برای ظهور حضرت دانست. در عین حال، ما اطّلاع دقیقی از وضعیت شیعیان گذشته در ارتباط با امام زمان(عج) نداریم و لذا نمی‌توانیم بگوییم که در مجموع، تجلّیات حضرت در زمان ما بر شیعیان بیشتر شده است؛ بلکه بعضی از قرینه‌ها نشان می‌دهد که در بعضی از زمان‌های پیشین ارتباط مؤمنان با حضرت ولیّ‌عصر(عج) بسیار قوی‌تر بوده است. در این خصوص، ماجرایی آموزنده را از طریق معتبر نقل می‌کنیم که از چند جهت می‌تواند برای منتظران فرج حضرت مفید باشد.


••• علائم حتمی ظهور چه می‌شود؟
در بحث از ناگهانی بودن ظهور، ممکن است این اشکال به نظر برسد که با وجود علائم حتمی برای ظهور، چگونه می‌توانیم به دفعی بودن آن قائل شویم؟ اگر آن علامت‌ها قطعاً واقع می‌شوند، پس ظهور نمی‌تواند ناگهانی باشد؛ بلکه ابتدا باید نشانه‌های آن ظاهر شود و تا وقتی آن نشانه‌ها واقع نشده‌اند، امید به ظهور نمی‌توان داشت. اگر هم نشانه‌های حتمی آشکار شوند، خود مقدّمه‌ای برای ظهور خواهند بود و دیگر نمی‌توان ظهور را یک امر ناگهانی دانست. این اشکال را نویسنده بزرگوار کتاب ارزشمند «مکیال المکارم» مطرح فرموده‌اند و در پاسخ به آن دو جواب داده‌اند.5 ما با الهام از فرمایش‌های ایشان و با استفاده از بحث بداءپذیری علائم ظهور به پاسخ از اشکال می‌پردازیم. در این مورد دو احتمال می‌توان داد: احتمال اوّل: چه بسا در وقوع این علائم، بداء صورت پذیرد و محتوم نامیدن آنها، منافاتی با ظهور بداء در مورد آنها نداشته باشد.
احتمال دوم: بدون قائل شدن به بداء، در مورد آن علائم نیز می‌توانیم ناگهانی بودن ظهور حضرت را بپذیریم. راه‌حلّ مسئله این است که ظهور حضرت را همراه با وقوع علائم آن، دفعی و ناگهانی بدانیم؛ این احتمال را حتّی اگر قائل به بداء در مورد علائم ظهور بشویم، نمی‌توانیم مردود بداینم؛ زیرا وقتی چیزی بداءپذیر باشد، نمی‌توان گفت که لزوماً واقع نمی‌شود. امکان بداء غیر از وقوع بداء است. ما در بحث از علائم ظهور، امکان بداء را در مورد آن اثبات می‌کنیم نه ضرورت وقوع آن را. بنابراین چه بسا در برخی از علائم ـ چه حتمی و چه غیرحتمی ـ بداء صورت نگیرد؛ ولی در عین حال، ظهور حضرت دفعی و ناگهانی باشد. رمز مطلب این است که نشانه‌های ظهور را بسیار نزدیک و بلکه مقارن با خود ظهور بدانیم. در این‌صورت هم می‌توانیم قائل به وقوع بعضی از علائم ظهور بشویم و هم اصل ظهور را تدریجی ندانیم. ممکن است گفته شود که: در روایت‌ها برای بعضی علائم ظهور مدّت زمانی معیّن شده است که با وجود آن زمان، نمی‌توانیم وقوعش را نزدیک و بلکه مقارن با خود ظهور بدانیم. مثلاً در مورد خروج سفیانی، مدّتی که در بعضی روایت‌ها معیّن شده است، پانزده ماه می‌باشد و این زمان با نزدیکی و مقارنت آن با اصل ظهور سازگاری ندارد. به این سؤال می‌توان چنین پاسخ داد: بنا بر احتمالی که از مرحوم علّامه مجلسی در نقل شده است، چه بسا در اصل خروج سفیانی بداء نشود، ولی در مدّت زمان خروجش، بداء صورت بگیرد و اینکه در حدیث فرموده‌اند: در امر محتوم هم امکان بداء وجود دارد، می‌تواند اشاره به بداء در خصوصیات نشانه‌ای، مانند خروج سفیانی باشد. به هر حال اگر وقوع علامتی از علائم بسیار نزدیک به اصل ظهور باشد، به ناگهانی بودن آن لطمه وارد نمی‌سازد. مثلاً درباره کشته شدن «نفس زکیّه» که جزو علائم حتمی ظهور دانسته شده،6 از امام صادق(ع) چنین نقل شده است:
«لَیس بینَ قیامِ قائم آل محمّدٍ(ص) و بینَ قَتْلِ النّفْسِ الزَّکیَّةِ اِلّا خَمْسَةَ عَشَرَ لَیْلَةً؛7
فاصله میان قیام قائم آل‌محمّد(ص) و کشته شدن نفس زکیّه فقط پانزده شب است.»
این مقدار فاصله زمانی با ظهور حضرت، لطمه‌ای به ناگهانی بودن آن نمی‌زند. اگر واقعاً چنین شود، عرفاً این دو حادثه را مقارن یکدیگر می‌شمارند. علاوه بر اینکه چه بسا درباره این پانزده شب هم بداء صورت بگیرد، بدون آنکه در اصل کشته شدن نفس زکیّه بداء شود. همچنین است در مورد «ندا» یا «صیحه» که آن هم از علائم حتمی به شمار آمده،8 ولی ممکن است در زمان وقوعش بداء شود. مثلاً اینکه فرموده‌اند ندا در شب بیست و سوم ماه رمضان است و قیام حضرت در روز عاشورا، که فاصله این دو با یکدیگر بیش از سه ماه می‌باشد، چه بسا در اصل، ندا و صیحه آسمانی بدائی صورت نگیرد؛ ولی در فاصله آن با ظهور بداء حاصل شود. پس می‌توان گفت: همه اینها امکان‌پذیر است و وقوع همه علائم یا بعضی از آنها با ناگهانی بودن ظهور قابل جمع می‌باشد. آنچه در این بحث باید به عنوان یک اصل مسلّم و قطعی تلقّی گردد، همین است که انتظار فرج امام زمان(عج) در هر سال و هر ماه و هر هفته و هر روز و بلکه هر ساعت و هر لحظه در دل و ذهن مؤمن زنده بماند؛ این اصلی است که به هیچ وجه نباید مخدوش گردد.

••• یأس از ظهور یک لحظه هم پذیرفته نیست
نتیجه بسیار مهمّی که از اعتقاد به بداءپذیر بودن وقت ظهور و ناگهانی بودن آن به دست می‌آید این است که: امر فرج امام زمان(عج) متوقّف بر حصول زمینه و مقدّمه‌ای که با دفعی بودن آن منافات داشته باشد، نیست. بنابراین ناامیدی از امر فرج در هیچ مدّت زمانی، هر چند کوتاه روا نیست؛ بلکه حال انتظار فرج همیشه و در هر لحظه باید در مؤمن وجود داشته باشد. این معنا با تعابیر مختلف در احادیث ذکر شده است. امام هادی(ع) چنین فرموده‌اند:
«اِذا رُفِعَ عَلَمُکُم مِن بَینِ اَظْهُرِکم، فَتَوقَّعُوا الفَرَجَ مِنْ تَحتِ اَقدامِکم؛9
هرگاه نشانه شما از میان شما برداشته شود، از زیر پاهایتان منتظر فرج باشید.»
«عَلَم» به معنای نشانه و پرچم است. و به امام(ع) عَلَم اطلاق می‌شود چون ایشان نشانه ایمان، توحید، تقوا و... هستند (اَعْلامُ التُّقی)10 و مسیر هدایت به وسیله ایشان ـ و تنها به وسیله ایشان ـ شناخته می‌شود. برداشته شدن این عَلَم از میان مردم، می‌تواند به معنای پنهان شدن ایشان از دیدگان مردم باشد؛ البتّه با غیبت امام(ع) همه جنبه‌های نشانه بودن ایشان رفع نمی‌شود و تنها بخشی از آن برداشته می‌شود. انتظار فرج از زیر پاـ مطابق توضیح مرحوم علّامه مجلسی ـ ممکن است کنایه از ظهور ناگهانی باشد. چون وقتی می‌گویند از زیر پاها، یعنی همانجا که ایستاده‌ای منتظر فرج باش نه اینکه از آنجا بگذری تا فرج فرا برسد، همانجا که هستی بدون آنکه قدم برداری آماده ظهور باش. پس این حدیث شریف دلالت بر وجوب انتظار فرج در هر زمان و هر مکان می‌کند. حدیث دیگر از حضرت باقرالعلوم(ع) است که می‌فرمایند: «اِذا اشْتَدَّت الحاجَةُ و الفاقَةُ و اَنکَرَ الناسُ بعضُهم بعضاً فَعِندَ ذلکَ تَوقَّعُوا هذا الاَمرَ صَباحاً و مَساءً؛ وقتی که فقر و نیازمندی شدّت یابد و مردم یکدیگر را انکار کنند، در آن زمان صبح و شام منتظر ظهور باشید.»
انتظار شب و روز به این معناست که اگر در یک شب حضرت ظهور نفرمودند، فردای آن شب ـ در روزـ باید منتظر بود، و اگر در روز ظهور نکردند، همان شب احتمال فرج وجود دارد. این‌طور نیست که اگر شبی ظهور واقع نشد، دیگر تا شب بعد بتوان از آن ناامید بود و نیز اگر در روزی ظهور واقع نشد، نمی‌توان گفت که همان شب ـ یعنی قبل از آنکه روز بعد بیاید ـ احتمال فرج وجود ندارد. راوی می‌گوید: فقر و نیازمندی را فهمیدیم که چیست. اینکه مردم یکدیگر را انکار کنند، یعنی چه؟ حضرت فرمودند:
«یَأتِی الرجُلُ أخاه فی حاجةٍ فَیَلقاهُ بِغَیرِ الوَجْهِ الذی کانَ یَلْقاه فیه و یُکَلِّمُهُ بِغَیرِ الکَلامِ الذی کانَ یُکَلِّمُهُ؛11
کسی برای رفع نیازی به برادر دینی‌اش مراجعه می‌کند ولی او آن‌طور که قبلاً با او برخورد می‌کرد (وقتی حاجتی نداشت) با او برخورد نمی‌کند و آن‌طور که قبلاً با او حرف می‌زد، حرف نمی‌زند.»
منظور این است که روابط بین مؤمنان طوری سرد می‌شود که وقتی یکی از آنها احتیاجی به دیگری پیدا می‌کند، او برخورد خوبی از خود نشان نمی‌دهد و آن‌طور که قبلاً او را تحویل می‌گرفت، تحویل نمی‌گیرد. این نشان می‌دهد که مسائل مادّی ارزش بیشتری از رابطه دینی و ایمانی پیدا می‌کند. در چنین شرایطی باید صبح و شام منتظر فرج بود. تعبیر صبح و شام هم نظیر تعبیر شب و روز، همیشگی بودن انتظار فرج را می‌رساند. خلاصه اینکه یأس از فرج الهی و ظهور امام زمان(عج) از بزرگترین گناهان کبیره است که نه به صورت دائمی و کلّی و نه به شکل موقّت و جزیی، حتّی برای یک ساعت و لحظه هم از مؤمن پذیرفته نیست. علاوه بر این ادلّه، احادیثی که تعیین کردنِ وقت برای ظهور را حرام دانسته‌اند نیز بر این مقصود دلالت می‌کنند؛ زیرا به تعبیر مرحوم صاحب مکیال:12 اگر کسی ظهور حضرت را در مدّت زمان معیّنی نفی کند، مثلاً بگوید تا چند سال آینده یا چند ماه بعد، ظهور واقع نمی‌شود، در حقیقت به همین مقدار برای آن تعیین وقت کرده است و مقتضای ناامیدی از ظهور حضرت در یک زمان خاص، همین است.


پی‌نوشت‌ها:
1. کمال‌الدین باب 35، ح 6.
2. آیا ظهور نزدیک است، ص 135 و 136.
3. بحارالأنوار، ج 24، ص 78.
4. آیا ظهور نزدیک است، ص 142.
5. مکیال المکارم، ج 2، ص 160 و 161.
6. اثبات الهداه، ج 7، ص 422، ح 99، از امام صادق (ع): و النداء من المحتوم... و قتل النفس الزکیه من المحتوم.
7. کمال الدین باب 57، ح 2.
8. کمال الدین باب 57، ح 2.
9. اصول کافی، کتاب الحجه، بابٌ فی الغیبه، ح 24.
10. زیارت جامعه کبیره (بحارالأنوار، ج 102، ص 128).
11. بحارالأنوار، ج 52، ص 185، ح 9.
12. مکیال المکارم، ج 2، ص 158.
به نقل از نورپرتال

لینک ثابت


پیش‌روی‌ها و پیروزی‌های امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز به تدریج صورت می‌گیرد، کم کم پیروزی‌های آن حضرت توسعه می‌یابد، و با نیروهای تازه که به آن حضرت ملحق می‌شود، به سراغ فتح مواضع جدید می‌رود. روایات از ائمه معصومین علیه السلام در این زمینه شاهد گویایی است:








ذو القرنین و تسخیر زمین

پیروزی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از راه‌های معمولی، با تأییدات خداوندی، امری ممکن است که نمونه‌های آن در تاریخ بشری تحقق پیدا کرده است و از این رو غلبه آن حضرت بر قدرت‌های زمینی و تشکیل حکومت واحدی که در آن فقط خدا پرستیده شود و عدالت و امنیت عمومی برقرار شود، چیز تازه‌ای نیست که سابقه نداشته باشد. حضرت ذو القرنین از جمله کسانی بود که قسمت اعظم روی زمین را به تسخیر خود درآورد که داستانش در قرآن آمده است.

کمال الدین و تمام النعمه، به سند خود از اصبغ بن نباته روایت می‌کند که حضرت امیرمؤمنان علیه السلام بر فراز منبر بود، ابن الکواء از وی پرسید که ما را از داستان ذو القرنین خبر بده، که پیغمبر بود یا ملک؟ دو شاخ او از طلا بود یا نقره؟

فرمود: نه پیامبر بود، نه ملک. او مردی بود که خدا را دوست می‌داشت و خدا او را دوست می‌داشت، او برای خدا خیر می‌خواست و خدا برای او خیر می‌خواست. او مردم را به سوی خدا دعوت کرد، او را زدند و یک طرف- شاخ – سرش را شکستند.

پس مدتی از مردم غائب شد و بار دیگر برگشت و مردم را به سوی خدا دعوت کرد، او را زدند و طرف دیگر سرش را شکستند، و اینک در میان شما نیز کسی مانند او هست.[36] برخی گفته‌اند او را بدین جهت به ذوالقرنین ملقب کردند که شجاعت داشت، چنان چه شجاع را کبش گویند (قوچ جنگی)؛ زیرا با شاخ خود، اقران را از پای درمی آورد.[37]

سرگذشت ذی القرنین در قرآن چنین آمده است: «از سرگذشت ذی القرنین از تو می‌پرسند، بگو به زودی مقداری از سرگذشت او را می‌خوانم.»[38]

«ما در روی زمین برای او قدرت عطا کردیم و برای او از هر چیز سببی دادیم».[39]

یعنی؛ برای وی قدرت تصرف در زمین را دادم، و وی را به انجام کارهای مهمی توانا کردم، برایش استقرار و ثبات دادم و اسباب و وسائل رسیدن به هر چیز را به او دادم؛ عقل، دین، علم، نیروی جسمی، کثرت مال، لشکر، وسعت ملک، حسن تدبیر و نیروهای جوی و ابر و نور را در اختیارش قرار دادم، و او را به اسباب گسترده و وسایل فراوان رساندم.

و این منتی از طرف خداوند است که بر ذی القرنین می‌گذارد و با بلیغ‌ترین وجه امر او را اعظام می‌دارد و نمونه‌هایی از سیره، عمل و گفتار او را نقل می‌کند که مملو از حکمت و قدرت است.[40]

«پس سببی را آماده کرد، چون به غروب‌گاه آفتاب رسید، آن را دید که در چشمه گل آلود فرو می‌رود، نزدیک چشمه مردی را دید. گفتیم ‌ای ذی القرنین آیا اینها را عذاب می‌کنی یا با آنان طریقه نیکو پیش می‌گیری».[41]

«سبب» در اصل به معنای ریسمان است که توسط آن از درخت نخل بالا می‌روند و جمع آن «اسباب» است. «سبب» استعاره گرفته شده برای هر چیزی که به مقصود می‌رساند؛ و شامل علم، قدرت، ابزار و آلات و...می شود و نیز به معنای طریق و شیوه یک کار است.[42]

ذی القرنین وقتی به غروب‌گاه آفتاب و به ساحل دریا رسید، آن طرف دریا خشکی دیده نمی‌شد، و انتهای دریا به افق چسبیده بود، و چنین به نظر می‌رسید که آفتاب به دریا غروب می‌کند. بعضی‌ها گفته اند: چنین چشمه لجن‌زاری، با دریای محیط، یعنی اقیانوس غربی که جزایر خالدات در آن است منطبق می‌باشد؛ جزایر نام‌برده در هیئت و جغرافیای قدیم، مبدأ طول به شمار می‌رفت، بعدها غرق شده و فعلاً اثری از آن باقی نیست. و در نزدیک آن مردمی را دید؛ و این دلیلی است برآن که آن جا آخرین نقطه ی معمور دنیا بوده است.[43]

بعضی «عَینٍ حَمِیه» (آب لجن‌زار) را «عینٍ حامِیَه» (آب گرم) خوانده است. اگر این قرائت صحیح باشد، با دریای حار یا قسمت استوائی اقیانوس کبیر که مجاور آفریقاست، منطبق است. در این صورت ذی القرنین در سفر غربی اش، به سواحل آفریقا، رسیده است.[44]

قُلنا یا ذَا القرنَینِ...

خداوند می‌فرماید: (من توسط یکی از پیامبرانم که با او بود) پرسش کردیم که حال که بر ایشان مسلط شده‌ای با اینان چه معامله می‌کنی؟ عذاب یا احسان؟

«گفت: هر که ستم کند زود باشد که عذابش کنیم، و پس از آن به سوی پروردگارش برند و سخت عذابش کند. و هر که ایمان آورد و کار شایسته کند، پاداش نیک دارد».[45]

این آیه بیان می‌کند که همه این مردم، ظالم و گناه کار نبوده اند.

سفر به مغرب

«بار دیگر وسایلی برای سفر تهیه کرده، و راه دیگری را دنبال کرد، و به سوی مشرق عالم حرکت کرد، تا به صحرایی از طرف مشرق رسید و دید که آفتاب بر قومی طلوع می‌کند که برای آنان وسیله پوششی از آن قرار نداده ایم».[46]

منظور از«ستر»، چیزی است که آدمی خود را با آن می‌پوشاند و پنهان می‌کند، مانند ساختمان و لباس؛ یعنی اینها مردمی بودند که روی خاک زندگی می‌کردند، و خانه‌ای که در آن پناهنده شوند، و خود را از حرارت آفتاب پنهان کنند، نداشتند. و نیز عریان بودند و لباسی هم بر تن نداشتند و آن مردم هنوز به این مرحله از تمدن نرسیده بودند که بفهمند خانه و لباس هم لازم است.

و هنوز علم ساختمان کردن و خیمه زدن و لباس بافتن و دوختن را نداشتند.[47]

وقتی خورشید طلوع می‌کرد، در زیرزمین‌ها و میان دریاها می‌رفتند، وقتی غروب می‌کرد، مانند حیوانات برای چرا بیرون می‌رفتند.

این قدرت شگرف و نیروی تصرف و تسخیر قسمت معمور زمین، توسط ذی القرنین، با امدادهای غیبی و زیر نظر خداوند بود؛ چنان چه می‌فرماید:

«چنین بود و ما از آن چیزها که نزد وی بود به طور کامل خبر داشتیم»؛[48] یعنی ما از عدّه و عُدهّ اش و از آن چه جریان می‌یافت خبردار بودیم. ظاهرا این کنایه از این است که آن چه وی تصمیم می‌گرفت و هر راهی را که می‌رفت، به هدایت خدا و امر او بود. و این آیه در معنای کنایی‌اش، نظیر آیه «کشتی را زیر نظر و به وحی ما بساز» است.[49]

سفر به طرف شمال

«آن‌گاه اسبابی را تهیه کرده و راهی را دنبال کرد، تا وقتی میان دو کوه رسید و در نزدیک آن، قومی را یافت که سخن نمی‌فهمیدند. گفتند: ای ذوالقرنین، یأجوج و مأجوج در این سرزمین تباه‌کارند، آیا برای شما خرجی مقرر داریم که میان ما و آنها سدی بنا کنی؟ گفت: آن چیزها که خداوند به من تمکن آن را داده بهتر است، با نیرو به من کمک کنید تا میان شما و آنها سد محکمی سازم. قطعات آهن پیش من آورید، تا چون میان دو کوه پر شد.

گفت: بدمید تا آن را بگدازید و گفت: مس گداخته نزد من آورید تا بر آن بریزم. پس نتوانستند برآن بالا روند، و نتوانستند آن را نقب زنند. گفت: این رحمتی از جانب پروردگار من است».[50]

ضمائر «مفسدون» و «بینهم» که مخصوص عاقل است، نشان دهنده این است که یأجوج و مأجوج، دو طایفه از انسان بودند که از پشت آن کوه به این مردم حمله می‌کردند، اینها را می‌کشتند، گوشت‌شان را می‌خوردند، در هنگام بهار بیرون می‌شدند و همه کشت‌ها و زراعت‌ها را پاک می‌خوردند؛ چارپایان و درندگان را صید می‌کردند، حشرات را می‌خوردند، که فساد همه اینها را شامل می‌شود، لباس‌شان پوست درندگان و خوردنی‌شان چیزهایی بود که از دریا بیرون انداخته می‌شد، و در غایت سادگی و انحطاط به سر می‌بردند؛ از این رو، حرفی و سخنی را نمی‌فهمیدند.[51]

قومی که نزدیک دو کوه بودند پیشنهاد کردند که مالی را از ایشان بگیرد، و میان آنان و یأجوج و مأجوج سدی بسازد که مانع از تجاوز آنان شود. ذی القرنین گفت: آن قدرت و وسعتی که خدا برایم داده است، از مالی که شما وعده می‌دهید بهتر است و من به آن احتیاج ندارم؛ خرج نمی‌خواهم؛ با نیروی انسانی کمکم کنید؛ کارگر، مصالح ساختمانی؛ آهن و مس و دم بیاورید.

قوم مذکور آن چنان پاره‌های آهن آوردند که میان دو کوه پر شد؛ آن گاه فرمود: دم‌های آهنگری را بر آن نصب کنید و بدمید تا آهن‌ها ذوب شود، وانگهی مس گداخته را روی آن ریخت تا شکاف‌ها را پر کرده و آهن‌ها با هم دیگر جوش خورد؛ آن چنان که در اثر بلندی، استحکام و لغزندگی، یأجوج و مأجوج دیگر نتوانستند بر آن بالا روند یا آن را سوراخ نمایند. آن گاه ذی القرنین گفت: این از رحمت پروردگار من است.[52]

داستان ذی القرنین در قرآن این درس را به ما می‌آموزد که، هرگاه خداوند بخواهد کاری را انجام دهد، اسباب آن را از پیش فراهم می‌کند. نقشه‌ها و توطئه‌های مخالفین و دشمنان را خنثی و به ضرر خودشان تغییر می‌دهد و برای بعضی از بندگان شایسته خود آن چنان قدرت و حکمت می‌دهد که می‌تواند همه روی زمین را تسخیر نماید.[53]

شاید چنین به نظر برسد که جریان ذوالقرنین، یک امر غیر معمولی و غیر عادی است و صبغه اعجاز را دارد. حال آن که مدعا این است که بندگان صالح خداوند، با استفاده از شیوه‌های معمولی به پیروزی می‌رسند.

پاسخ این است که از ظاهر آیاتی که مربوط به ذی القرنین است، عمل خارق العاده و اعجازی که از ذوالقرنین سرزده باشد، فهمیده نمی‌شود. مسافرت‌ها و پیروزی‌های ذوالقرنین، به صورت عادی و معمولی ارائه شده است و طبیعی است که لشکرکشی‌ها و مسافرت‌های این چنین دور و طولانی، بدون تحمل رنج و خستگی، بی‌خوابی، بیماری و هلاکت نبوده است. البته روایاتی که در این زمینه آمده است، یادآور این مسئله می‌باشد که خداوند، نیروهای طبیعت- باد و نور و ابر- را در اختیار ذوالقرنین قرار داد و این رنگ اعجاز دارد.

بلی، ذوالقرنین یکی از اولیای خاص الهی بود و سنت خداوندی بر این جاری است که پیامبران، اولیا و مؤمنین را در لحظه‌های سخت یاری می‌کند و این غیر از اعجاز است. خداوند می‌فرماید:

«ما به یقین پیامبران خود را و کسانی را که ایمان آورده‌اند، در زندگی دنیا و در روزی که گواهان به پا می‌خیزند، یاری می‌دهیم».[54]

«وعده قطعی ما برای بندگان فرستاده ما از پیش مسلم شده است که آنان یاری شدگانند، و لشکر ما پیروزند».[55]

مجاهدین بدر را با هزار فرشته پشت سرهم ردیف شده[56]، سه هزار ملائکه فرود آینده[57]و پنج هزار فرشته نشانه‌دار[58] کمک کرد؛ در حالی که از نظر عده و عُدّه ضعیف بودند.

مجاهدین بدر که هم تعدادشان کم بودند، و هم ساز و برگ نظامی در اختیار نداشتند و ناگهان خود را در برابر تهاجم یک ارتش نیرومند انتقام جو و خشن، دیدند و از سویی زمین زیر پای شان، شن‌های نرم و ریگ‌های روان بود و پاها گیر می‌کرد. (در جنگ‌های قدیمی تن به تن، بسیار مهم است که زیر پا سفت و محکم باشد) وقتی خستگی بر ایشان عارض شد و به خواب رفتند، ولی محتلم از خواب بیدار شدند، آب نبود که غسل کنند، از این رو شدیداً مورد وسوسه شیطان قرار گرفتند که بدون غسل چگونه به جنگ می‌پردازید؟ باران نرمی فرود آمد و با آن غسل کردند و زیر پایشان سفت و محکم گردید و رعب و ترس در دل کافران پدید آمد.[59]

از این گونه امدادهای غیبی، در مورد اولیاء الله و مؤمنین، زیاد تحقق یافته است.

بعد از مطالعه داستان ذوالقرنین به سراغ روایات وارده از حضرت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام می‌رویم، مبنی بر آن که خداوند در آخرالزمان نیز، یکی از بندگان شایسته اش را، مکنت و قدرت می‌دهد و به سلاح و تجهیزات روز مسلح و مجهزش می‌کند، و مورد تأیید قرار می‌دهد و همه روی زمین را توسط او تسخیر می‌کند و مردم را از ظلم و فساد نجات می‌دهد و... .

جابرانصاری گوید: شنیدم از حضرت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم که می‌فرمودند: ذی القرنین، بنده شایسته‌ای بود که خداوند او را حجت بر بندگانش قرار داد. او قومش را به سوی خداوند خواند، و به تقوای الهی دستور داد، اما بر استخوان سرش ضربه‌ای زدند (سرش را شکستند) پس مدتی از آنها غیبت کرد و دوباره به سوی قومش برگشت، دوباره به طرف دیگر سرش زدند.

آگاه باشید که در میان شما کسی هست که طریقه او را دارد. خدای- عزوجل- او را در زمین قدرت داد، و وسیله رسیدن به هر چیز را به وی عطا کرد و او به مشرق و مغرب عالم رسید و بی‌تردید که خدای تعالی، راه و روش او را در قائم علیه السلام که از اولاد من است به جریان می‌اندازد، و او را در مشرق و مغرب عالم مسلّط می‌کند؛ تا آن که باقی نمی‌ماند از هموار و ناهموار زمین و کوه‌هایی که ذوالقرنین پیمود، حتماً او هم می‌پیماید. خداوند، گنج‌ها و معدن‌های زمین را برای او آشکارا می‌نماید و با رعب او را یاری می‌نماید و زمین را از قسط و عدل پر می‌کند؛ آن چنان که از ظلم و ستم پر شده باشد.[60]

حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قوای طبیعت؛ از قبیل رعد، صاعقه، برق و...، را تسخیر و در اختیار می‌گیرد. خداوند اسباب آسمان و زمین را در اختیار او قرار می‌دهد، و راه رسیدن به آرزوهای آسمان و زمین را به او می‌نمایاند. و بر وسایلی سوار می‌شود که او را به سوی آسمان بالا می‌برد و به سوی کرات آسمانی صعود می‌دهد.

«آگاه باشید که ذی القرنین بین دو نوع ابر، مخّیر گردید و او ابر رام را برگزید و ابر مشکل را برای صاحب شما ذخیره کرد. راوی می‌گوید: گفتم: صعب چیست؟ فرمود: آن چه از ابری که رعد، صاعقه و برق دارد، صاحب شما بر آن سوار می‌شود. بدانید که نزدیک است که وی سوار بر ابر شود و به وسیله اسباب بالا رود؛ اسباب آسمان‌های هفت گانه و زمین‌های هفت گانه».[61]

منظور از اسباب، راه‌های آسمان‌هاست؛ چنان چه خداوند از قول فرعون نقل کرده است: «ای هامان! برایم کاخی بنا کن، شاید به راه‌های آسمان‌ها برسم».[62]

یا منظور از سبب، وسایلی است که انسان را به مقصود می‌رساند؛ چنانچه خداوند فرموده است: «سپس اسبابی را تهیه کرد، یا به دنبال سبب افتاد».[63]

شاید منظور از ابر، سوار شدن هواپیماهایی باشد که دارای رعد و برق هستند و بر فراز ابرها بالا می‌روند. در مورد سحاب ذلول کلمه «یرکب» نیامده است، شاید منظور وسایل و اسباب عادی باشد که نسبت به اسباب و وسایل دیگران پیشرفته‌تر بوده است.

حضرت امام صادق علیه السلام گوید: خداوند ذوالقرنین را بین دو ابر رام و دشوار و سرکش مخّیر کرد، و او ابر رام را برگزید، و آن چیزی است که رعد و برق ندارد، اگر ابر سرکش را برمی‌گزید، نمی‌توانست؛ زیرا خداوند آن را برای حضرت قائم علیه السلام ذخیره کرده است.[64]

ظهور کامل حق و پیروزی‌های علمی

در آیه «او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد، تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند».[65]

خداوند نوید قطعی می‌دهد که دین رسولش، بر همه ادیان و مذاهب غلبه می‌یابد. وعده خداوند، قطعی الوقوع است. ولی هنوز این وعده الهی حتمی نشده است و یقیناً حتمیت پیدا می‌کند.

در این وعده، خداوند تصریح نکرده که این پیروزی و غلبه حتمی با اسلحه و زور نظامی است، بلکه غلبه از طریق منطق و استدلال و اقامه برهان نیز است. چنان چه برخی مفسرین یادآور این نکته شده‌اند که غلبه دین خدا، بر همه ادیان با برهان و حجت و اسلحه است. و این در زمان خروج مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که در آن روز، احدی باقی نمی‌ماند، جز آن که داخل اسلام می‌شود و یا جزیه می‌پردازد. و این قول که مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همان عیسی است، صحیح نیست؛ زیرا اخبار صحیحه متواتره مبنی بر آن که مهدی از عترت رسول صل الله علیه و آله و سلم است، وجود دارد.[66]

وی در ذیل آیات مربوط به ذوالقرنین می‌گوید: کسانی که بر همه روی زمین حکم راندند، چهار نفر بودند، دو نفر کافر: نمرود و بخت‌النصر. دو نفر مؤمن: سلیمان و اسکندر. (منظورشان ذوالقرنین است) و به زودی از میان این امت، شخص پنجمی پیدا می‌شود که همه روی زمین را تسخیر می‌کند و  (لِیُظهِرُهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ)تحقق پیدا می‌کند. و او مهدی است.[67]

بنابراین بشریت هر چند از نظر فکری و عملی پیشرفت نماید، حقایق دینی و الهی بیشتر، کشف و روشن می‌گردد.

و روزگاری می‌آید که حقانیت دین اسلام، مورد تصدیق دانشمندان منصف غیر مسلمان قرار گیرد. اگر یک عده با لجاجت و عناد با حقایق برخورد می‌کنند، عده زیادی با دید منصفانه و حق یابی، حقایق را مورد ارزیابی قرار می‌دهند. معنای معجزه خالده بودن قرآن این است که در هر عصر و زمان، پاسخ گوی نیازهای بشری است. و این موضوع با حس کنجکاوی و حقیقت یابی انسانی به اثبات می‌رسد، و بشریتی که به دنبال منجی و راه نجات می‌گردند، وقتی منجی و راه نجات واقعی برایشان کشف شد، در برابر آن گردن می‌نهند.

وقتی عدی بن رقاع شعری ـ که در آن تشبیهی نسبتاً ظریف به کار برده شده بود ـ انشا کرد، شاعران دیگری که مهارت شعری او و عجز خود را احساس کردند، در برابر او به سجده افتادند. وقتی برای آنها گفته شد چرا سجده کردید؟ گفتند: آن چنان که شما آیات سجده را در قرآن می‌شناسید، ما نیز موارد سجده را در شعر می‌شناسیم.[68]

وقتی ساحران فرعون وسایل جادوگری ـ ریسمان‌ها و عصاهای ـ خود را به کار انداختند و در نظر بینندگان به صورت مارهای گوناگون نمایانده شد. وقتی حضرت موسی علیه السلام عصای خود را افکند و همه عصاها و ریسمان‌ها را بلعید، ساحران که عجز و ناتوانی خود را در برابر کاری که از موسی علیه السلام سر زد احساس کردند، همگی به سجده افتادند، و گفتند ما به پروردگار عالمیان و پروردگار موسی و هارون ایمان آوردیم.[69]

در روایات آمده است که علم 27 جزء دارد، و تاکنون دو جزء آن به مردم آموخته شده، و 25جزء دیگر آن در نزد امام معصوم علیه السلام ذخیره است. آیا کسی که به همه 27جزء علم، عالم باشد، از تولید سلاح‌های مدرن و مد روز عاجز می‌ماند؟[70]

ارتشی آراسته به اخلاق و فضائل انسانی

کتاب عقدالدرر و کتاب الفتن از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که «حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از یاران خود بیعت می‌گیرد با این شروط که دزدی و زنا نکنند، مسلمانی را دشنام ندهند، نفس محترمه‌ای را نکشند، به حریم کسی تجاوز نکنند، به خانه کسی هجوم نیاورند، کسی را بدون حق نزنند، طلا و نقره، گندم و جویی را ذخیره نکنند، مال یتیم را نخورند، بدون علم شهادت ندهند، مسکرات شرب نکنند، لباس ابریشم در بر نکنند، کمربند طلا در کمر نبندند، قطاع الطریقی نکنند و راهروی را نترسانند، طعامی را- گندم باشد یا جو- ذخیره نکنند، به کارهای اندک قناعت نکنند، و از نجاست دوری نمایند، به معروف، امر و از منکرات نهی نمایند، لباس خشن بپوشند، صورت روی بالش خاک گذارند، در راه خدا آن چنان که باید جهاد کنند، (حضرت مهدی) با یاران خود شرط می‌بندد که از هر راهی که آنها می‌روند، برود و هر لباسی که آنها می‌پوشند، بپوشد و هر مرکبی را که آنها سوار می‌شوند، سوار شود و به غذا و لباس کم قناعت کند، پرده و دربان برای خود نگیرد.»[71]

تلقی مردم در طول تاریخ از ارتش غالب، تجاوز، غارت، بی‌رحمی و قساوت، کشتارهای ناجائز، حرمت شکنی، بی‌احترامی به جان و مال و ناموس مردم و دیگر روش‌های غیر انسانی بوده است؛ چون همین شیوه‌ها را از لشکر دیده اند. وقتی مردم ارتشی را ببینند که حامل پیام الهی و دارای رسالت انسانی هستند، و به اخلاق و فضائل او آراسته‌اند؛ هم ارتش مسلح‌اند و هم ارتش مصلح، در دستی اسلحه دارند و در دستی دیگر کتاب و ترازو؛ مردم تشنه عدالت از جور به ستوه آمده، خود جزء این ارتش خواهند شد.

ارتش با روحیه و کیفیت

اسلحه هر چند پیشرفته باشد، به تنهایی کارساز نیست؛ بلکه روحیه قوی جنگی، ثبات قدم، ایمان به هدف و بهره گیری از بهترین تاکتیک‌ها و سازمان دهی‌های جنگی است که به راستی کارساز است. مگر طالوت اسرائیلی به جز از روحیه و ایمان و ثبات قدم، چه نیروی حسابی در اختیار داشت که جالوت زورمند و طاغی را با لشکریانش از پای درآورد؟[72]

ساز و برگ نظامی حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در مقایسه با ساز و برگ نظامی دشمنانش، بسیار اندک و ناچیز و بی‌کیفیت بود. اما روحیه نیرومند جنگی، ایمان و ثبات قدم و استفاده از تازه‌ترین و پیشرفته‌ترین تاکتیک‌های رزمی‌ای که تا آن زمان هیچ ژنرال و فرمانده نظامی رومی، یونانی و ایرانی، از آن استفاده نکرده بود، حضرت پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم را به پیروزی رساند.[73]

یکی از تأییدات غیبی الهی این بود که در دل مؤمنان، پایداری و ثبات ایجاد می‌کرد و در دل کافران رعب و ترس.

«به زودی در دل‌های کافران رعب و ترس می‌افکنم.»[74]

قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، تداوم قیام حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم است، و آن حضرت آخرین ودیعه و ذخیره خداوندی است. لذا آن حضرت از تاکتیک‌های نوین و پیشرفته‌ای بهره می‌گیرد که کسی از آن استفاده نکرده است، و یاران آن حضرت با همان روحیه اصحاب بدر می‌جنگند و در دل دشمنان او رعب و خوف به وجود می‌آید.

«قائم ما با رعبی که در دل دشمنانش به وجود می‌آید، نصرت می‌یابد و با نصرت خداوندی تأیید می‌شود.»[75]

«پیش‌روی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و یارانش، رعب ایجاد می‌کند، با دشمنی روبه رو نمی‌شود جز آنکه آنان را شکست می‌دهد، شعارشان این است که بمیران، بمیران و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده‌ای باک ندارند.»[76]

«لباس او ـ خدا داناتر است ـ خشن است، خوردنی اش جو، جز به شمشیر و مردن در سایه شمشیر نیندیشد.»[77]

«راهبان شب و شیران روزند.»[78]

«اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پایگاه استوارند، برای هر یکی نیروی چهل مرد داده می‌شود، دل آنان مانند پاره آهن است، اگر بالای کوه‌ها راه روند کوه‌ها هموار می‌شوند، تا خداوند- عزوجل- راضی نشده، شمشیرهای خود را باز نمی‌دارند.»[79]

«یاران مهدی همه جوانند، پیر در میان‌شان نیست مگر مانند سرمه چشم، و نمک در میان طعام که خیلی کم از آن در طعام می‌ریزند.»[80]

پیشروی‌ها و پیروزی‌های تدریجی

هر حرکت اصلاحی و اجتماعی در ابتدا، از یک نقطه محدود و کوچک شروع می‌شود و به تدریج پیش می‌رود. چنان چه حضرت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در روزهای اول بعثت، دو نفر مرد و زن پشت سر او نماز می‌خواندند، و به تدریج سراسرجزیره العرب را که به مساحت اروپای منهای روسیه است، زیر فرمان خود درآورد.

پیش‌روی‌ها و پیروزی‌های امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز به تدریج صورت می‌گیرد، کم کم پیروزی‌های آن حضرت توسعه می‌یابد، و با نیروهای تازه که به آن حضرت ملحق می‌شود، به سراغ فتح مواضع جدید می‌رود. روایات از ائمه معصومین علیه السلام در این زمینه شاهد گویایی است:

1. مفضل از حضرت صادق علیه السلام روایت می‌کند:«313مرد در مکه با آن حضرت بیعت می‌کنند، آن حضرت در مکه می‌ماند تا ده هزار نیرو کامل شود، آن گاه به سوی مدینه حرکت می‌کنند.»[81]

2. ابن وزیر غافقی از حضرت امیرمؤمنان روایت می‌کند: «اولین نیروی رزمی‌ای که با حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حرکت می‌کنند، بین دوازده هزار و پانزده هزار نفر هستند.»[82]

3. ابوبصیر از حضرت صادق علیه السلام نقل می‌کند: «یاران حضرت مهدی (طبق سازمان دهی قبلی) از گوشه و کنار زمین، دور او جمع می‌شوند و با او بیعت می‌کنند، بعد از مکه حرکت می‌کنند تا به کوفه می‌رسند و در نجف فرود می‌آیند، از آن جا به سوی تمامی شهر و بلاد متفرق می‌شوند.»[83]

این گونه روایات یک نواخت به وضوح بیان می‌کند که یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با آمادگی و ارتباطات قبلی که با مرکز فرماندهی خود داشته‌اند، در زمان معینی و در جای معینی (مکه) گرد می‌آیند و با آن حضرت پیمان وفاداری می‌بندند، و از مکه حرکت می‌کنند، تا آن که به کوفه و نجف می‌رسند و به تعداد قابل ملاحظه‌ای می‌رسند، آن گاه آنان را برای تسخیر نقاط دیگر بسیج می‌نماید.

«لشکریان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مانند ابرهای خزانی، جمع و در یک نقطه متمرکز می‌شوند؛ در حالی که مانند راهبان شب و شیران روزند. خداوند توسط آنان، اول سرزمین حجاز را فتح می‌کند، و زندانیان از ابنای بنی هاشم از زندان آزاد می‌شوند، پرچم‌های سیاه (گمراهی) از کوفه به زیر کشیده می‌شوند، (صاحب رایت) برای بیعت به سوی مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برانگیخته می‌شود، و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف لشکریانش را به سوی شهرها و کشورها می‌فرستد.»[84]

از مجموع این روایات به دست می‌آید که حرکت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از یک نقطه خاص (مکه) و یا یک گروه اندک (313) نفر آغاز می‌شود، و به تدریج به تعداد پیروان آن حضرت افزوده می‌شود. و دامنه فتوحات نیز گسترش می‌یابد و این تعداد اندک که هسته مقاومت را تشکیل می‌دهد، با یک سازمان دهی منظم و ارتباطات و اطلاعات قبلی، در مدت بسیار کوتاهی خود را به مرکز فرماندهی (مکه) می‌رسانند.

نتیجه

پس، به طور خلاصه پاسخ به این سؤال که با وجود پیچیدگی سلاح‌های امروزین و توانایی ارتش‌های امروز چگونه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پیروز خواهد شد این است که سنت تغییر ناپذیر الهی که قرآن کریم در مصداق‌های روشن آن را بیان فرموده این است:

1. پیروزی گروه کم بر گروه بسیار؛

2. غلبه سلاح‌های ساده بر سلاح‌های پیچیده؛

3. علم مبتنی بر تقوا بر تجربه‌های بشر غافل از خدا غالب می‌شود.

4. معجزه بر هر سحر و قدرت و سلاحی چیره خواهدشد.

5. تمدّن مادی افول پذیر بوده و گذشته از فناپذیری عذاب الهی را هم خواهند چشید و اساس پیروزی حق طلبان خداپرستی است که «هو الواحد القهّار».

پی نوشت ها:

[36]. تفسیرالمیزان، ج13، ص633؛ تفسیرکبیر، ج11، ص160؛ محمود آلوسی بغدادی، تفسیر روح المعانی، ح16، ص130، تفسیرکشاف، ج2، ص693 و بحارالانوار، ج52، ص323 و ج12، ص180.

[37]. کشاف، ج2، ص694؛ تفسیر کبیر، ج11، ص165 و تفسیرروح المعانی، ج16، ص24.

[38]. کهف، آیه 83، Gوَیَسْأَلُونَکَ عَن ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْرًاF.

[39]. کهف، آیه 84، Gإِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًاF.

[40]. المیزان، ج13، ص611 و روح المعانی، ج16، ص130.

[41]. کهف، آیات 86-85، Gفَأَتْبَعَ سَبَبًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَه وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًاF.

[42]. مفردات القرآن (ماده سبب)؛ تفسیرکبیر، ج11، ص166؛ تفسیرتبیان، ج7، ص86 و قرطبی، الجامع‌الاحکام القرآن، ج16، ص52.

[43]. المیزان، ج13، ص499.

[44]. همان.

[45]. کهف، آیات 88 – 87، Gقَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّکْرًا ﴿87﴾ وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَىF

[46]. همان، 91-89، Gثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًاF.

[47]. المیزان، ج13، ص502، بحارالانوار، ج12، ص183.

[48]. کهف، آیه 92، Gکَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًاF.

[49]. هود، آیه 37، G وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَاF.

[50]. کهف، آیه 93، Gثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿92﴾ حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿93﴾ قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿94﴾ قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّه أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا ﴿95﴾ آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا ﴿96﴾ فَمَا اسْطَاعُوا أَن یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿97﴾ قَالَ هَذَا رَحْمَه مِّن رَّبِّیF.

[51]. المیزان، ج13، ص502؛ کشف الاسرار، ج5، ص546؛ تفسیرکبیر، ج11، ص33 و 49 و بحارالانوار، ج12، ص190.

[52]. ر.ک: المیزان، ج13، ص505-504؛ مجمع البیان، ج6، ص491-489؛ انوارالتنزیل، ج2، ص12-11؛ کشاف، ج2، ص697 و قرطبی، الجامع‌الاحکام القرآن، ج11، ص48.

[53]. الجامع لاحکام القرآن، ج11، ص45.

[54]. غافر، آیه51، Gإِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاه الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُF.

[55]. صافات، آیات 171-173، Gوَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَF.

[56]. انفال، آیه 9.

[57]. آل عمران، آیه 124.

[58]. همان، آیه.

[59].آل عمران، آیه 151 و انفال، آیه 12.

[60]. بحارالانوار، ج52، ص323 و کمال الدین و تمام النعمه، ص221-220، (عَنْ جابِرِ الأنْصاری قالَ سَمِعتُ رَسُولَ الله یَقُولُ: «اِنَّ ذَاالقرنینِ کانَ عبداً صالحاً جَعَلَهُ اللهُ حُجَّه عَلی عِبادِهِ فَدَعا قَومَهُ اِلَی اللهِ- عَزَّوَجَلَّ- وَ اَمَرَهُمُ بِتقْواهُ فَضَرَبُوهُ عَلی قرْنِهِ فَغابَ عنْهُمْ زَماناً ثُمَّ رَجَعَ اِلَی قَوْمِه فَضَرَبُوهُ عَلی قرْنِه.

اَلا وَفِیُکُمْ مَنْ هُوَ عَلی سُنَّته، وَاِنَّ الله- عَزَّوَجَلَّ- مَکَّنَ لَهُ الأرضَ واتاه مِنْ کُلِِّ شَیءٍ سَبَباً وَبَلَغَ الْمشرِقَ وَالْمَغرِبَ، وَ اِنَّ اللهَ تَعالی سَیْجری سُنَّته فی القائِمِ مِنْ وُلدی وَ یُبلِّغُهُ شرْقَ الارَضَ وَغربَها، حَتّی لا یبقی سَهلٌ وَ لا موْضِعُ مِنْ سَهْلٍ وَلا جَبَلٍ وَطَئَهُ ذوالْقَرنِینُ، اِلاّ وَطَئَهُ وَیُظهِرُ لَهُ کُنُوزَ الأرضِ وَ مَعادِنَها وَیَنْصرُهُ بالرِّعُبِ وَ یملأَ اللهُ الأرَضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَتُ ظُلماً وَ جَؤراً).

[61]. بحارالانوار، ج12، ص183، وج52، ص321، (عَنْ اَبی‌جَعْفَر علیه السلام: أَما اَنَّ ذَاالْقَرنینِ قَدْ خُیِرَّ السَّحابینِ فَاخُتارَ الذَّلُولَ، وَذَخَّرلِصاحِبِکُمْ الصَعْبَ. قال: قُلتُ وَ ما الَصّعبُ؟ قال ما کانَ مِنْ سَحابٍ فِیه رعدٌ وَ صاعِقَه اوْ بَرقٌ فَصاحِبُکُمُ یَرکُبُه. أما اِنَّهُ سَیرکَبُ السَّحابَ وَیرقی فی الاسبابِ؛ أسبابِ السَّمواتِ السّبعِ وَالأَرضِینَ السَّبعِ).

[62]. مومن، آیات 37-36، Gیا هامانُ بْنِ لی صرحاً لَعلَّی أبلُغُ الاسبابَ أسبابَ السَّمواتِF.

[63]. کهف، آیه 90، Gثُمَّ أتَبَع سَبَباًF.

[64]. بحارالانوار، ج52، ص321 و ج12، ص183، (عَنْ اَبی عَبْدِاللهِ: «اِنَّ اللهَ خِیرُّ ذَااُلقَرْنِینِ السَّحابین؛ اَلذَّلُولَ وَ الَصَّعبَ. فَاخْتارَ الذَّلُولَ وَ هُوَ ما لَیْسَ فِیهِ برقٌ وَ لا رعْدُ. وَ کَوْ أختارَ الصَّعْبَ لَمْ یَکُنُ لَهُ ذلِکَ، لاِنَّ اللهَ اِدَّخَرَهُ لِلقائِم».)

[65]. صف، آیه9، توبه، آیه 33، Gهُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَF.

[66]. الجامع لاحکام القرآن، ج8، ص 121.

[67]. همان، ج11، ص48.

[68]. شرح نهج البلاغه، ج11، ص152.

[69]. اعراف، آیات 116-125 و طه، آیات65-71.

[70]. مشکلات مذهبی روز، ص120، به نقل از الزام الناصب، ص230.

[71]. آیت‌الله صافی، منتخب الاثر، ص469، ، چاپ سوم، تهران، انتشارات صدر، (اِنَّهُ یأخُذُِ الْبیعَه عنْ أصْحابِهِ عَلَی أنْ لایسْرَقُوا، وَلایزنُوُا، وَلایَسُّبُوا مُسلِماً، وَلا یَقْتُلُوا مُحَرَّماً، وَلا یَهتکُوا حَرِیماً مُحرَّماً، وَلا یَهجَمُوا مُنزِلاً، وَلا یَضرِبُوا اَحَداً اِلاّ بِالحَقِِّ، وَلا یَکنَزُوا ذَهَباً وَلا فِضَّه وَلا بُرّاً وَلا شَعِیراً، وَلا یاکُلُوا مالَ الْیَتیمِ، وَلا یَشْهَدُوا بِما لایَعْلَمُونَ، وَلا یَشرِبُوا مُسکِراً، وَلا یلبِسوُا الخزّ وَلا الْحَرِیرَ، وَلا یَتمنطِقُوا بِالذَّهِب، وَلا یَقْطَعُوا طَریقاً وَلا یخیِفُوا سَبیلاً، وَلا یُحبوُا طَعاماً مِنْ بُرٍ اوْ شَعِیرٍ، وَ یرضونَ بِالْقَلیلِ، وَیکرَهُونَ النِِّجاسَه، وَیأمُرُونَ بِالْمَعرُوفِ وَ ینْهونَ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَیَلْبِسُونَ الْخَشِنِ مِنْ الثّیابِ، وَیَتوسَّدَوُنَ التُّرابَ عَلَی الْخدُودِ، وَیُجاهِدُونَ فی اللهَ حق جِهادِهِ، وَیشْترِطُ عَلی نَفْسِهِ لَهُمُ أنْ یَمْشِیَ حَیْثُ یَمشونَ، وَیلبِسَ کَما یَلْبِسُونَ، وَیَرکِبَ کَما یرکبون، وَیَرضی بِالقَلیلِ، وَلا یَتَّخِذُ حاجِباً وَلا بَواّباً).

[72]. بقره، آیات 249-250.

[73]. ر.ک: رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در میدان جنگ، پروفسور محمد حمید الله و سیره جنگی و اخلاق نظامی حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم، نگارنده.

[74]. انفال، آیه 12، آل عمران، آیه 101، Gسَنُلُقِی فی قُلُوبِ الذَّینَ کَفَرُوا الرُّعُبF.

[75]. منتخب الاثر، ص292، (القائمُ مِنّا منْصُورُ بِالرُّعبِ، مُؤیّدٌ بِالنصر).

[76]. همان، ص476، (وَیَسیِرُ الرُّعُبُ بینَ یَدیهِ، لا یلقاهُ عَدُوُّ اِلاّ هَزَمَهُمُ، شُعارُهُمُ اَمِتْ اَمِتْ، لایُبالُونَ فی الله لؤمَه لائمِ).

[77]. همان، ص489، (ما لِباسُهُ- وَاللهُ أعلَمُ- اِلاّ الْغَلیظُ، وَما طَعامُهُ اِلاّ الشَّعیرُ، وَ ما هُوَ اِلاّ السَّیُفُ وَالْمُوتُ تَحتَ ظِلِّ السَیفِ).

[78]. همان، ص490، (رُهبانٌ بِاللّیلِ اسُدٌ بالنَّهارِ).

[79]. همان، ص486، (وَهُمُ الرّکُنُ الشَّدِیدُ، فَاِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمُ یُعطی قُوَّه أربَعینَ رَجُلاً، وَ اِنَّ قلْبَ رَجُلٍ مِنْهُمُ کَزُبُرِ الْحَدِیدِ، وَلومَرّوُا بِالجِبالِ لَتَدکْدَکتْ، لا یَکُفُّونَ سُیُوفَهُمُ حَتّی یرضیَ اللهَ عَزّوَجَلّ).

[80]. همان، 484، (أصحابُ الْمَهدِی شَبابُ لا کَهُوُلُ فِیهِمُ اِلاّ مِثلُ کحلُ الْعَینِ وَ الْمِلحُ فی الزاّدِ وَاَقّلُ الزّادُ المُلِحُ).

[81]. همان، 486، (وَقَدْ وافاهُ ثَلاثَه مأه وَ ثلاث عَشَرَ رَجُلاً فَیبایَعُونَهُ وَیُقیِمُ بِمَکَّه حَتّی یُتِّمُ عشْرَه الافٍ، ثُمَّ یَسیرُ مِنها اِلی الْمَدِینَه...).

[82]. همان، 486. (یُخرُجُ المهدِیْ فی اثِنی عَشَرَ ألفاً اِنْ قَلوُّا وَخمْسَه عَشَرَ ألفاً اِنُ کَثُروُا...).

[83]. همان، ص485، (فَیَسیِروُا اِلیه أنصارُهُ مِنْ أطْرافِ الأرضِ یُبایِعُونَهُ. ثُمَّ یَسیِرُ عنْ مَکَّه حَتّی یاتِیَ الْکُوفَه، فَیَنْزِلُ عَلی نَجَفِها، ثُمَّ یُفَرِقٌّ الْجُنُودَ مِنْها اِلی جَمیعِ الامصارِ).

[84]. همان، 490، (قزعاً ک‍قزعِ الْخ‍زیفِ، رُهبانٌ بِاللَّیلِ اسُدُ بِالنهار، فَیفتَحُ اللهُ أرضَ الْحِجازِ، وَیخْرُجُ مَنْ کانَ فی السِجّنِ مِنْ بَنی هاشِمٍ، وَتَنزَّلَ الراّیاتِ السوُّدِ الکُوفَه، فَیبعُثُ بِالبَیعَه الِیَ الْمهدی، فَیبعُثُ المهدِی جُنُودَهُ الِیَ الْبُلدانِ).

حجت‌الاسلام والمسلمین عزیزالله علیزاده مالستانی

لینک ثابت

 

در کتاب حدیثی ابو نعیم اصفهانی حدیثی آمده که در آن به بیان اوصاف قومی از اقوام آخر الزمان اشاره دارد و این اوصاف بسیار با حالات وهابیون و سلفی هایی که الان در سوریه مشغول جنگ اند مطابقت دارد .



حضرت فرموده اند : "إذا رأیتم الرایات السود فالزموا الأرض ولا تحرکوا أیدیکم و لا أرجلکم ثم یظهر قوم ضعفاء لا یُوبه لهم قلوبهم کزُبَر الحدید هم "أصحاب الدولة” لا یفون بعهد ولا میثاق یدعون إلی الحق ولیسوا من أهله "أسماؤهم الکنی ونسبتهم القری” و "شعورهم مرخاة کشعور النساء” حتی یختلفوا فیما بینهم ثم یؤتی الله الحق من یشاء.

ترجمه روایت: اگر شما پرچم های سیاه این گروه را دیدید زمین گیر شوید.همراه آنها نجنگید نه دست خود را به حرکت دارید و نه پای خود را. بعد از آن افرادی ضعیف النفس به آنان ملحق می شوند که کسی به آنها توجه ندارد. دلهایشان مثل آهن سفت است. آنها خود را اصحاب دولت می دانند. به عهد خود پایدار نیستند به حق دعوت می کنند لکن از اهل حق نیستند. اسم هایشان با کنایات است و خود را به روستاها نسبت می دهند. موهای خود را مثل زنان بلند می کنند بین خود اختلاف می کند و بعد از آن خداوند، حق را در هر کس که بخواهد نمایان می کند.

شایان ذکر است تمام این اوصاف با شورشیان سوریه قابل تطبیق است. اسم گروه خود را دولت اسلام گذاشتند و موهایشان بلند و اسم ها به کنایه مثل ابومصعب و ابوخالد و خود را به روستاها نسبت می دهند مثل جولانی بغدادی زرقاوی بین خود اختلاف دارند و در حال جنگ هستند  و در آخر پرچم هایشان سیاه است.
 

لینک ثابت

بنابر روایات ائمه معصوم (ع) برای ظهور حضرت ولی عصر (عج) نشانه هایی وجود دارد که می توان با استناد به آنها در بازار پررونق ادعاهای دروغین و معرفی نشانه های غیرمرتبط و ناصحیح، در مسیر مهدویت بیراهه نرفت.


به گزارش موعود ، رسول اکرم (ص) فرمودند: «پس از من خلفایی بر سر کار خواهند آمد؛ بعد از خلفا، امرایی و پس از امرا، پادشاهان و پس از آنان جباران  و ستمگران. سپس مهدی (عج) ظهور می کند.»

همان حضرت (ص) می فرمایند: «ای علی! ظهور مهدی (عج) در هنگامی است که شهرها دگرگون شده، بندگان خدا ضعیف می شوند و از فرج و ظهور مهدی مایوس می گردند. در این هنگام مهدی قائم (ع) از فرزندان من ظاهر می گردد.»

امیرمومنان علی (ع) می فرمایند: «به خدا قسم، به خدا قسم! آن کس را که انتظارش مى کشید، نمى بینید مگر آنگاه که خدا را جز با اشاره دست و ابروى خود [نتوانید] بخوانید، و از زمین چیزى در اختیار نداشته باشید، جز همان جاى گام هاى خود و جنگ افزارتان بر پشت هایتان باشد. در آن روز مرا یارى نمى رساند مگر خداوند به وسیله فرشتگان خود و کسانى که بر [صفحه] دلشان ایمان نقش بسته است.»

امام کاظم (ع) می فرمایند: «هر گاه آن بیابانگرد زشت روى را در میان لشکرى انبوه دیدى، براى خود و شیعیان مؤمنت در انتظار فرج باش. هر گاه خورشید گرفت چشم به آسمان دار و بنگر که خداوند عزّ و جلّ با مجرمان چه مى کند. »

امام صادق (ع) نیز فرمودند: «خروج سه کس: قیام خراسانی و سفیانی و یمانی، در یک سال و در یک ماه و یک روز خواهد بود و در این میان، هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی، به حق و هدایت دعوت نمی کند.»

همچنین، امیرمومنان علی (ع) درباره نشانه های ظهور می فرمایند: «آنگاه که خاطب به هلاکت درمى افتد و امامِ عصر از دیدگان پنهان مى شود و دل هایى شاداب و دل هایى دیگر فسرده مى گردند، آرزومندان نابود مى شوند و از هم فرو مى پاشند و مؤمنان باقى مى مانند که شمارشان اندک است، سیصد نفر یا بیشتر. در رکاب این مؤمنان دسته اى [از فرشتگان] مى جنگند که روز بدر در کنار پیامبر خدا صلى الله علیه و آله جنگیدند که نه کشته شدند و نه مردند.»





منبع: قدس آنلاین

لینک ثابت
صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 24 صفحه بعد

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم