آیه روز
چهار شنبه 26 فروردين 1398برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست

آیه روز

آیة: وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ.( سوره آل عمران، آيه 83)

و تمام کساني که در آسمانها و زمين هستند. از روي اختيار يا از روي اجبار در برابر فرمان او تسليم هستند و به سوي او باز مي گردند.

عياشي به سند خود از رفاعة بن موسي چنين آورده که مي‏گويد: شنيدم حضرت صادق عليه‏السلام مي‏فرمود:

(و هر که در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه مطيع امر حق است) فرمود: هر گاه قائم عليه‏السلام به پا خيزد هيچ سرزميني باقي نماند. مگر اينکه گواهي به شهادتين در آن ندا گردد.

(تفسير عياشي، جلد 1، ص 183.)

لینک ثابت


از ویژگی‌های خانواده مهدی باور، حفاظت و پاک نگه داشتن حریم خانه و خانواده از آسیب‌ها و آفات آخرالزّمانی و جای‌گزینی 'فرهنگ انتظار' در برابر 'فرهنگ ابتذال' است.

 

از مهم‌ترین ناهنجاری های خانوادگی در آخرالزّمان ایجاد گسست شدید عاطفی بین اعضای خانواده و از هم گسیختگی خانواده‌هاست. از منظر احادیث اسلامی، در آخرالزّمان بنیاد خانوده‌ها به شدّت سست و آسیب پذیر خواهد شد و فسادها، فتنه‌ها و آفت‌های فراگیر این دوران، در متن تمام خانه‌های شرق و غرب عالم نفوذ خواهد یافت و نه تنها فرزندان که پدران و مادران را نیز فراخواهد گرفت:
"در آخرالزّمان، خواهی دید که پدران و مادران از فرزندان خود به شدّت ناراضی اند و عاقّ والدین شدن رواج یافته است.1 حرمت پدران و مادران سبک شمرده می‌شود.2 فرزند به پدرش تهمت می‌زند، پدر و مادرش را نفرین می‌کند و از مرگ آنها مسرور می‌شود.3 در آن هنگام، طلاق و جدایی در خانواده‌ها بسیار خواهد شد.4 در آن زمان، فتنه ها چونان پاره‌های شب تاریک، شما را فرا می‌گیرد و هیچ خانه‌ای از مسلمانان در شرق و غرب عالم نمی‌ماند؛ مگر اینکه فتنه‌ها در آن داخل می‌شوند."5

شهوت‌گرایی و لذّت‌جویی

عفّت و نجابت زنان و مردان آخرالزّمانی در تاخت و تاز اسب وحشی شهوت تاراج می‌گردد و روح ایشان به لجن زاری بدبو از بی‌عفّتی و هواپرستی تبدیل می‌گردد: "همّ و غم مردم (در آخرالزّمان) به سیر کردن شکم و رسیدگی به شهوتشان خلاصه می‌شود، دیگر اهمیّت نمی‌دهند که آنچه می‌خورند حلال است یا حرام؟ و اینکه آیا راه اطفای غرایزشان مشروع است یا نامشروع؟!6
زنان در آن زمان، بی ‌حجاب و برهنه و خودنما خواهند شد.7 آنان در فتنه‌ها داخل، به شهوت‌ها علاقه‌مند و با سرعت به سوی لذّت‌ها روی می‌آورند.8 خواهی دید که زنان با زنان ازدواج می‌کنند.9 درآمد زنان از راه خودفروشی و بزهکاری تأمین می‌گردد.10 آنان حرام‌های الهی را حلال می‌شمارند و بدین سان در جهنّم وارد و در آن جاودان می‌گردند.11

بی‌غیرتی خانوادگی
مردان و زنان آخرالزّمانی، دچار نوعی "قحط غیرت" می‌شوند تا جایی که در دفاع از کیان عفّت و نجابت خانواده‌های خود دچار نوعی بی‌حسّی و بی‌میلی می‌گردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان قرار می‌دهند و حتّی به بی‌عفّتی‌ها و خودفروشی ایشان رضایت می‌دهند: "مرد از همسرش انحرافات جنسی را می‌بیند و اعتراضی نمی‌کند. از آنچه از طریق خودفروشی به دست می‌آورد، می‌گیرد و می‌خورد. اگر انحراف سراسر وجودش را فراگیرد، اعتراض نمی‌کند، به آنچه انجام می‌شود و در حقّش گفته می‌شود، گوش نمی‌دهد. پس چنین فردی دیّوث است(که بیگانگان را بر همسر خود وارد می‌کند)."12

زن‌پرستی
یکی از آفات و ناهنجاری‌های خانوادگی در آخرالزّمان، زن‌سالاری تا سر حدّ زن‌پرستی و قبله قرار دادن زنان است: "(در آخرالزّمان) تمام همّت مرد، شکم او و قبله‌اش، همسر او و دینش، درهم و دینار او خواهد بود.13 مرد از همسرش اطاعت می‌کند، ولی پدر و مادرش را نافرمانی می‌کند.14 در آخرالزّمان زن را ببینی که با خشونت با همسرش رفتار می‌کند، آنچه را که او نمی‌خواهد، انجام می‌دهد، اموال شوهرش را به ضرر وی خرج می‌کند."15

مانع تراشی در تربیت دینی فرزندان
از دیگر ناهنجاری‌های خانوادگی در آخرالزّمان، کم توجّهی والدین به تربیت دینی فرزندان و مانع‌تراشی برای علم آموزی دینی و گرایش‌های الهی آنان است: "وای بر فرزندان آخرالزّمان از روش پدرانشان! نه از پدران مشرکشان، بلکه از پدران مسلمانشان که چیزی از فرایض دینی را به آنها یاد نمی‌دهند و اگر فرزندشان نیز از پی فراگیری معارف دینی بروند، منعشان می‌کنند و تنها از این خشنودند که آنها درآمد آسانی از مال دنیا داشته باشند، هر چند ناچیز باشد. من از این پدران بیزارم و آنان نیز از من بیزارند."16

آشناگریزی و همسایه آزاری

از آسیب‌های خانوادگی دوره آخرالزّمان، قطع رحم، آشناگریزی و همسایه‌آزاری به شیوه‌های گوناگون است: "هنگامی که پیوند خویشاوندی قطع شود و برای اطعام و مهمانی دادن بر یکدیگر منّت گذارند... .17 همسایه به همسایه‌اش آزار و اذیّت می‌کند و کسی جلوگیری نمی‌کند.18 و همسایه را می‌بینی که همسایه‌اش را از ترس زبانش اکرام و احترام می‌کند."19

حرام‌خوری و آلودگی‌های اقتصادی

در آخرالزّمان بحران اقتصادی حرام به حدّ اعلای خود می‌رسد، خانواده‌ها تقوای اقتصادی را از دست داده و در منجلاب آلودگی‌های اقتصادی همچون ربا، کم فروشی، رشوه‌خواری و گران‌فروشی غوطه‌ور می‌گردند: "هنگامی که ببینی اگر مردی یک روز گناه بزرگی همچون فحشا، کم فروشی، کلاه‌برداری و شرب خمر انجام نداده باشد، بسیار غمگین و اندوهگین می‌شود که گویی آن روز عمرش تباه شده است20 و می‌بینی که زندگی مردم از کم‌فروشی و تقلّب تأمین می‌شود.21 در آن زمان ربا شایع می‌شود، کارها با رشوه انجام می‌یابد، مقام و ارزش دین تنزّل می‌نماید و دنیا در نظر آنها ارزش پیدا می‌کند."22

منابع:

خانواده و تربیت مهدوی،ص 39 الی 45، آقاتهرانی و حیدری کاشانی.
1. اصول کافی، ج8، ص41.
2. همان.
3. بحار الانوار، ج52، ص259، باب 25.
4. إلزام الناصب، ص182؛ منتخب الأثر، ص 433..
5. الملاحم و الفتن، ص 38.
6. اصول کافی، ج8، ص42.
7. من لایحضره الفقیه، ج3، ص390، ح4374.
8. همان.
9. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 275، ح 21554.
10. همان.
11. همان.
12. إلزام الناصب، ص195.
13. بشارالاسلام، ص 132.
14. إلزام الناصب، ص181، یزدی حائری.
15. اصول کافی، ج 8، ص 38.
16. جامع الأخبار، ص 106، فصل 62.
17. بحار الانوار، ج 52، ص 263.
18. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 275.
19. اصول کافی، ج 8، ص 40.
20. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 279.
21. اصول کافی، ج 8، ص 40.
22. وسائل الشّیعه، ج 15، ص 348.

لینک ثابت

یک بار نویسنده ی کتابی در حال امضا کردن کتابش به من گفت: «این کتاب را فقط نخر؛ بخوانش!» و همین طور که کتاب را به دستم می داد گفت: «فقط نخوانش، به کار ببندش.» برخی اوقات، تأکید این نویسنده برای خواندن کتابش، مرا یاد بزرگ ترین کتاب عالم می اندازد. کتابی که فرمان بردن از نویسنده اش بر ما واجب است و فرمانش هم این است: «آنچه از قرآن برایتان میسّر شد بخوانید.»(1) ما قرآن را نخوانده ایم؛ وگرنه به خوبی و روشنی در آن می دیدیم که خداوند وعده داده است که تمامی پیامبران الهی(علیهم السلام) را بار دیگر به دنیا بازمی گرداند تا برای آنها روزهایی که سختی کشیدند و ثمره ای ندیدند، جبران کند. چنانچه می فرماید: «قطعاً ما رسولان خویش و مؤمنان را در دنیا آن روزی که شاهدان به پا خیزند، یاری خواهیم نمود.»(2)

در این مطلب دلایل رجعت پیامبران(ع) در قرآن را برمی شمریم و در مطلب بعدی به آنانی که بازخواهند گشت اشاره خواهیم کرد؛ ان شاء الله.

1. بازگشت رسل(ع)
الف) یاری رسولان در دنیا
آیه  را یک بار دیگر به دقّت بخوانید و آنگاه استدلال ساده ی زیر را نگاه کنید.
«قطعاً ما رسولان خویش و مؤمنان را در دنیا آن روزی که شاهدان به پا خیزند، یاری خواهیم نمود.»

در وعده گاه تاریخ، دو روز را می توان روز «برپایی شاهدان» و محکمه ی الهی خواند: در زمان ظهور کبرای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) و روز حساب. معلوم است که قیامت کبرا، نمی تواند مصداق این آیه باشد؛ چرا که در زمان برپایی قیامت، دنیایی وجود نخواهد داشت.

به علاوه رسولان محدودی در دنیا بهره مند شدند؛ همچون حضرت داوود و سلیمان (علی نبینا و آله و علیهما السلام). باقی پیامبران رنجهای بسیاری کشیدند و در نهایت با یاران اندک یا بدون یاور و تنها از دنیا رفتند. حضرت نوح(ع) پس از 950 سال هدایتگری تنها 48 یاور یافت و از میان آنان تنها 8 شیعه باقی ماندند و بر کشتی سوار گشتند. حضرت ابراهیم(ع) به جرم بت شکنی، پس از آنکه به اتش افکنده شد، از شهر مادری خویش تبعید شد. حضرت لوط(ع)  ترسان از قوم ظالمش، شبانه آنان را ترک کرد در حالی که چند نفر از اعضای خانواده اش با ایشان بود. حضرت موسی(ع)   در حالی رحلت فرمود که حضرت ملک الموت(ع) بر قبرش خاک می ریخت. حضرت عیسی(ع) به خاطر خیانت یکی از دوستان نزدیکش، نزدیک بود که به صلیب کشیده شود و پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) در حالی از دنیا رفتند که بر سر جانشینی شان در سقیفه دعوا راه افتاد و خلیفه ی برحقشان، امیرمؤمنان علی(علیه السلام) به تنهایی بر پیکر پاک رسول خدا(ص) نماز گزاردند.

با این روزگار رفته بر پیامبران، آیا یاری و نصرتی از جانب خداوند صورت گرفت؟ پاسخ منفی است. «البتّه وعده های خداوند حق است.»(3) پس باید پیامبران الهی به دنیا بازگردند تا وعده ی او محقّق شود.چنانچه امام صادق(ع) فرمودند:

«به خدا قسم [تأویل] این [آیه] در رجعت است. نمى ‏دانى كه بسیارى از پیغمبران در دنیا یارى نشدند و كشته گشتند و ائمه هم كشته شدند و كسى آنها را یارى نكرد؟ تأویل این آیه در رجعت است.»(4)

ب) عهد انبیا برای یاری خاتم الانبیاء(ص)
در آیه ی 81 سوره ی آل عمران، خداوند به عهدی اشاره کرده است که در آن، خداوند از همه ی پیامبران(ع) پیمان گرفته است که رسول خدا(ص) را یاری کنند.
خداوند در این آیه فرموده است:

«و [ياد كن‏] هنگامى را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه هرگاه به شما كتاب و حكمتى دادم، سپس برای شما فرستاده ‏اى آمد كه آنچه را با شماست تصديق كرد، به او ايمان بياوريد و حتماً ياري اش كنيد. [آنگاه‏] فرمود: «آيا اقرار كرديد و در اين باره پيمانم را پذيرفتيد؟» گفتند: «آرى، اقرار كرديم.» فرمود: «پس گواه باشيد و من با شما از گواهانم.»

حتماً شما هم می دانید که رسول خاتم(ص) رسولان و انبیای پیشین را ندیدند. پس چه زمان پیامبران فرصت یاری حضرت رسول(ص) را پیدا کردند؟ این هم که نمی شود که پیامبران الهی و خداوند متعال دروغ بگویند. پس می‌ بایست زمانی باشد که رسولان، حضرت محمّد(ص) را چون خاتم در نگین حمایت بگیرند و برای فراگیری یکتاپرستی یاری اش کنند.

حضرت صادق(ع) درباره ی این آیه فرمودند: «تمام پیغمبران به رسول خدا ایمان مى ‏آورند و على(ع) را یارى می نمایند» سپس فرمودند: «آرى و اللَّه خداوند از زمان آدم تا پیغمبر خاتم هر پیغمبرى را كه مبعوث گردانید، دوباره به دنیا برمی گرداند تا در ركاب امیر المؤمنین(ع) جهاد كنند.»(5)

2. بازگشت رسول خاتم(ص)
برخی از آیات به طور اختصاصی به بازگشت حضرت خاتم(ص) اشاره می کنند. این آیات هم دو گونه ی مستقیم و غیر مستقیم دارند. البته آیات دیگری هم درباره ی بازگشت پیامبران و خاتم پیامبران(ع) وجود دارد؛ امّا ما به همین نمونه ها بسنده می کنیم.

الف) فراگیری اسلام
خداوند فرموده است:
«او کسی است که فرستاده اش را برای هدایت فرستاده است و دین حقّش را قطعاً بر همگان ظاهر می کند؛ حتّی اگر مشرکان خوش نداشته باشند.»(6)
امام صادق(ع) ضمن حدیث مفصلی درباره ی رجعت، در تفسیر این آیه فرمودند: «...خداوند سلطنت تمام اهل عالم را از روز آفرینش دنیا تا روز فناى جهان به پیغمبر (ص) می دهد تا وعده ‏اى كه در قرآن به آن حضرت داده مصداق پیدا كند.»(7)

ب) بازگشت رسول الله(ص) به وعده گاه
خداوند در قرآن کریم به رسول گرامی اش فرمود: «همان کس که قرآن را بر تو واجب ساخت، تو را به وعده گاه بازخواهد گرداند.»(8)
پیش از آنکه سخنمان را با کلام اهل بیت(ع) منطق ببخشیم، با کمی فکر کردن در آیه می توانیم بفهمیم که منظور خداوند قیامت نیست. چرا که خداوند همه را در روز محشر گرد می آورد و نیازی نیست که با چنین قاطعیتی رسول خدا(ص) را از بازگشتن در روز قیامت مطمئن کند.
وقتی از امام سجّاد(ع) معنی این آیه را پرسیدند، حضرت فرمودند: «نبیّ شما به سویتان بازمی گردد....»(9)
در قسمت بعدی رجعت، از پیامبرانی نام خواهیم برد که روایات به رجعت آنان به طور حتمی اشاره کرده است؛ ان شاء الله.

پی نوشت:
1.    فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن‏، مزمّل: 20.
2.    غافر :  51 إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهاد.
3.    یونس: 55.
4.    حلى، حسن بن سليمان بن محمّد، «مختصر البصائر»، ايران، قم، مؤسسة النشر الإسلامي‏، چاپ اوّل، 1421 ق. ص 92؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.
5.    عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي - تهران، المطبعة العلمية، چاپ: اول، 1380 ق. ج 1، ص 180؛ با استفاده از همان نرم افزار.
6.    الصف :  9و التوبة :  33 «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون‏»
7.    حلى، حسن بن سليمان بن محمّد، «مختصر البصائر»، همان، صص 433-499؛ با استفاده از همان.
8.    القصص :  85 إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى‏ مَعاد.
9.    قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي - قم، دارالکتاب، چاپ: سوم، 1404ق. ج 2، ص 147؛ با استفاده از همان.

لینک ثابت


بعد از امام زمان(ع) مهدیینی هستند که آنها حکومت امر را دنبال می کنند. این روایت نشان می دهد که زمین از حجت خالی می شود و این با روایات متعدد مخالف و معارض است و از اخبار شاذ می باشد.



آیت الله نجم الدین مروجی طبسی، مدرس مرکز تخصصی مهدویت در برنامه "نشان صبح" به بررسی روایات مهدوی می پردازد.

بحث راجع به روایاتی است که بعد از امام زمان(ع) مهدیینی هستند که آنها حکومت امر را دنبال می کنند و این روایات نشان می دهد که زمین از حجت خالی می شود و این با روایات متعدد مخالف و معارض است و از اخبار شاذ است. ما می خواهیم نگاهی به اسناد اینها بیندازیم که چند روایت هستند و سندشان چیست و مفادشان چگونه است؟

آیا 12 مهدی که بعد از امام زمان(ع) می آیند را می توان توجیح کرد؟

با روایات رجعت مطابق است اگر، 11 مهدی است، همان ائمه 11 گانه هستند و اگر 12 مهدی باشد، یعنی خود امام زمان(ع) هم دوباره رجعت می کنند، آیا می شود توجیح کرد؟ ۴ روایت که شاذ و مخالف است را بررسی کردیم. روایت پنجم را شیخ طوسی در غیبت خود نقل کرده است، مبنی بر اینکه پیامبر(ص) می فرمایند: نزدیک رحلت امام زمان(ع)، آقا حکومت را تحویل فرزندشان می دهند. چون بعد از امام زمان(ع) 12 مهدی هستند و امام زمان(ع) حکومت را به نخستین مهدی می دهد که این روایت معارض است، این روایت از نظر سند مشکل دارد و مجهول است.

روایت ششم روایت خصال است که این نیز معارض می باشد. شیخ صدوق نقل می کند از کعب الاحبار که گفته خلفا 12 نفرند و دوران رحلت دوازدهمین خلیفه که برسد، گروه صالحی می آیند همانطور که امام زمان(ع) عمر طولانی دارند. آنها هم عمر طولانی دارند و حکومت را دنبال می کنند. این روایت در کتاب عیون، اثبات الهدی، بحار الانوار و عوالم نیز آمده است.

باید توجه داشت که کعب الاحبار معلوم الاحوال است و روایتش نیز سند ندارد، این شخص مجهول الحال است، بنابراین این روایت به امام معصوم(ع) منتهی نمی شود و معارض است.

روایت هفتم را شیخ طوسی نقل می کند، امام فرمودند به ابوحمزه ثمالی که بعد از امام زمان(ع) 11 مهدی داریم که از پسران امام حسین(ع) هستند، آنها معصوم نیستند. در حال حاضر می خواهیم ببینیم آیا می توانیم به قرینه روایت دیگر این روایت را حل کنیم. اینکه می توانیم این مهدی را در این روایت حمل کنیم بر امام معصوم که آیا بعد از امام زمان(ع) 11 امام معصوم می آیند.

امام حسین(ع) در حدیثی می فرمایند: از ماست آن 12 مهدی، عین عبارت حدیث است و امام در ادامه خودشان تبیین می کنند که مراد از مهدی(ع) کیست؟، می فرمایند که اولشان امام علی(ع) و آخرین مهدی(ع) نیز نهمین فرزند از فرزندان من است که با امام زمان(ع) مطابقت دارد.

در ادامه می فرمایند: خداوند زمین را به برکت او زنده می کند. بعد از اینکه زمین مرده و دین حق را بر ادیان دیگر ظاهر می کند. چه بپسندند یا نپسندند، دوزادهمین مهدی(ع) ه امام بر حق است، او غیبت طولانی دارد. عده ای در راه او مرتد می شوند و عده ای هم ثابت قدم می مانند. آنها که ثابت قدم هستند، در دوران غیبت مورد اذیت قرار می گیرند و اگر کسی بر اذیت او صبر کند، همانند کسی است که در رکاب رسول خدا(ص) ست.

امام حسین(ع) از 12 مهدی تعبیر ائمه می کنند، این روایت با روایت دیگر قابل جمع نیست، در روایت اولی می گوید، 11 مهدی داریم که از فرزندان حسین(ع) هستند. ممکن است معصوم نباشند ولی این روایت می گوید 12 مهدی که با احتساب امام زمان(ع) همگی معصوم هستند. این روایت به لحاظ سندی مشکلی ندارد. اما بی اشکال هم نیست.

روایت هشتم روایتی است که راوی به امام باقر(ع) عرض می کند، بعد از حرم خدا و رسول خدا(ص) کدام یک از بقعه ها افضل است، که امام فرمودند: کوفه است. امروز نجف است و قبور انبیا در وادی السلام است که مرسل و غیر مرسل آنجا هستند و اوصیا آنجا هستند و در آنجا مسجد سهله است. این مسجد هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر اینکه در این مسجد نماز خواند و عدالت خداوند از این مسجد ظاهر می شود. امام مهدی(عج) که قیام می کند و در مسجد سهله سکنی می کنند.

ادامه می دهند کسی که قیام می کند، آنجاست و قائمین به امر بعد از امام زمان(ع) مسکنشان مسجد سهله است، این روایت نشان می دهد بعد از امام زمان(ع) آنها حجت معصوم نیستند. بلکه قوام به امر هستند، می توانیم بگوییم که ائمه هستند. این روایت نیز از نظر سند معارض است.

لینک ثابت

 

مداومت کردن بر خواندن دعايي که

شيخ صدوق به سند خود، از عبد اللَّه بن سنان روايت کرده که گفت:

حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام فرمود:

پس از اين، شبهه ‏اي شما را خواهد رسيد، که بدون نشانه ديده شدني و امام هدايت کننده ‏اي خواهيد ماند و از آن نجات نمي‏يابد، مگر کسي که دعاي غريق را بخواند.

راوي گويد:

عرضه داشتم: دعاي غريق چگونه است؟

فرمود: چنين بگويد:

«يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحِيمُ يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ»؛

اي خداوند! اي رحمان! اي مهربان! اي دگرگون کننده دل‏ها! دل مرا بر دينت پايدار کن.


راوي گويد: من گفتم:

«يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحِيمُ يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأَبْصارِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ».

فرمود: البته خداوند دگرگون کننده دل‏ها و ديده‏ها است،

ولي همين‏طور که من مي‏گويم، تو نيز بگو: «يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِکَ». 1

. و شيخ نعماني در کتاب الغيبة به سند خود، از حمّاد بن عيسي، از عبد اللَّه بن سنان روايت آورده که گفت:

من با پدرم به محضر امام ابوعبد اللَّه صادق ‏عليه السلام شرفياب شديم، پس آن حضرت فرمود:

چگونه خواهيد بود اگر در حالي واقع شديد که امام هدايتگر و نشانه آشکاري نباشد (ديده نشود)؟

که از آن حيرت و سرگرداني نجات نيابد، مگر کسي که به دعاي غريق (يا حريق) دعا کند.

پدرم گفت: به خدا سوگند! اين بلا است. پس فدايت شوم! در آن هنگام چگونه رفتار کنيم؟

فرمود:

هرگاه چنان شد - و تو آن زمان را درک خواهي کرد - به آنچه در دست داريد [از عقيده راستين] متمسّک شويد، تا آن‏که امر برايتان به خوبي روشن شود. 2

  • 1. کمال‏الدين، 351:2
  • 2. غيبت، 81
منابع: 
سید محمد تقی موسوی اصفهانی,مترجم:سید مهدی حائری قزوینی، مکیال المکارم، انتشارات بدر، ج2، ص

لینک ثابت
پـازل ظــــهور
چهار شنبه 6 اسفند 1398برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست


 

با استفاده از روایت‌های بیان کننده نشانه‌های ظهور، می‌توان تصویری کاملاً واضح از آخرالزّمان و آستانه ظهور امام عصر(عج) به دست آورد.
در منابع اسلامی، از نشانه‌های ظهور با چند اصطلاح یاد شده است که عبارتند از:

با استفاده از روایت‌های بیان کننده نشانه‌های ظهور، می‌توان تصویری کاملاً واضح از آخرالزّمان و آستانه ظهور امام عصر(عج) به دست آورد.
در منابع اسلامی، از نشانه‌های ظهور با چند اصطلاح یاد شده است که عبارتند از:

••• علائم و علامات: این واژه در متون شیعی بسیار به چشم می‌خورد و بسیاری از نویسندگان شیعی از این کلمه برای بیان نشانه‌های ظهور استفاده کرده‌اند.

آیه: این واژه برگرفته از «قرآن کریم» است که در برخی از روایت‌ها برای بیان بعضی حوادث مهم به کار گرفته شده است.

••• اشراط السّاعه(نشانه‌های قیامت):
بسیاری از نویسندگان اهل سنّت از این واژه که برگرفته از آیه «فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها» است، برای بیان مقصود فوق استفاده نموده‌اند. اشکال استفاده از این واژه آن است که مجموعه حوادث دوره‌های قبل و بعد از ظهور، رجعت و پس از آن تا سرآغاز قیامت را شامل می‌شود.

••• ارهاصات: این واژه بیشتر برای بیان آن دسته از حوادثی به کار برده شده است که پیش از آمدن انبیای بزرگ رخ داده‌اند1 و استعمال آن برای نشانه‌های ظهور و آمدن امام عصر(عج) کمتر رایج است؛ البتّه برخی از آثار، از این واژه علاوه بر متن اثر، در عنوان کتاب نیز استفاده کرده‌اند که به طور شاخص می‌توان به کتاب «الفجر المقدّس المهدی(عج) و ارهاصات الیوم الموعود» نوشته جناب آقای مجتبی السّاده اشاره کرد.

••• فتن (فتنه‌ها): این واژه جمع فتنه و به معنای آزمایش، امتحان، شورش، اختلاف آرا، محنت و رنج است. این واژه در اصل به عملی گفته می‌شود که برای پاک کردن طلا و نقره از ناخالصی انجام می‌شود.2

ملاحم: این واژه، جمع ملحمه به معنای جنگ و خون ریزی بزرگ و رزمگاه است که اصطلاحاً به جنگ‌ها و رویدادهای سیاسی، اجتماعی گفته می‌شود که چهارده معصوم(ع) پیشاپیش، از وقوع آنها خبر داده‌اند.3

فواید بیان و دانستن نشانه‌های ظهور
اطّلاع از نشانه‌های ظهور، علاوه بر آنکه حسّ کنجکاوی انسان‌ها را ارضا می‌نماید، ثمره‌ها و برکت‌های مهم‌تری را نیز به دنبال می‌آورد که برخی از آنها عبارت است از:

1. یقین به علم غیب و علم به آینده معصومان(ع)
تحقّق و رخداد پیش‌گویی‌ها، قرن‌ها پس از بیان آنها باعث می‌شود که شنونده و خواننده ناخواسته به گوینده این بیان‌ها ایمان بیاورد؛ به خصوص در موارد متعدّدی که مطلب بیان شده بسیار فراتر از سطح فهم مخاطبان و شنوندگان این دست روایت‌ها در مقطع صدورشان باشد.

2. افزایش امید به وقوع و قرب ظهور
از آنجا که بسیاری از مطالب مطرح شده در این روایت‌ها در مقام بیان و تبیین نشانه‌های ظهور امام عصر(عج) هستند، به طور طبیعی خوانندگان و مستمعان این نشانه‌ها نسبت به امام عصر(عج)، ظهور ایشان و نزدیکتر شدن این رخداد، یقین بیشتری پیدا می‌کنند.

3. شناسایی جایگاه خود در نقشه و پازل هستی
چند هزار سال است که پس از هبوط حضرت آدم (ع)، آدمیان بر زمین زندگی می‌کنند و پس از ما نیز صدها و شاید هزاران سال بعد نیز این جریان زندگی برای بنی‌آدم ادامه داشته باشد. آنچه در دست ماست، میراث تمام آنهاست که پیش از ما می‌زیسته‌اند که باید درنهایت امانت‌داری و حدّاقل به همان شکل که تحویل گرفته‌ایم، آن را به نسل‌های پس از خود تحویل دهیم. کوتاهی در انجام هریک از وظایفی که در این راستا برعهده ما نهاده شده است، می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری را برای ما و آیندگان ما به دنبال بیاورد. تفصیل این مطلب، به مجال دیگری نیاز دارد و در اینجا نمی‌توان حقّ آن را ادا کرد. متأسّفانه بسیاری از ما، خود را تنها در ظرف این چند روزه محدود و معدود دنیا می‌نگریم و نه تنها از آینده بشریّت که از آینده دنیایی و آخرتی خویش نیز غافلیم. فهم این نکته که از کجا آمده و به کجا می‌رویم و اساساً برای انجام چه مهمّی ما را به صحنه هستی آورده‌اند، باعث می‌شود که رفتاری کاملاً متفاوت با آنچه اکنون انجام می‌دهیم، از ما مشاهده شود.

4. آمادگی برای مواجهه با آسیب‌ها و فتنه‌ها
دوره آخرالزّمان را به طور شاخص با انحراف‌ها، اعوجاج‌ها، بحران‌ها و آسیب‌ها می‌شناسند. مسلّماً افرادی که پیش از وقوع فتنه‌ها و بحران‌ها، از آمدن آنها خبر دارند، خود را برای مواجهه با آن مهیّا می‌کنند. به حدّی که در مواردی می‌توانند بدون ذرّه‌ای آسیب، آن را پشت سر بنهند. مثال شاخص و ملموس این آمادگی، بحران خشکسالی هفت ساله «مصر» در دوران حضرت یوسف(ع) است که تنها با خوابی و تعبیری توانستند از آن رهایی یابند و حتّی از مناطق اطراف خویش مانند «کنعان» نیز دستگیری نمایند. شاید اگر ما هم به طور جدّی به مطالعه نشانه‌های ظهور بپردازیم، بتوانیم به چنین توفیقی دست یابیم.

5. شناسایی و ریشه‌یابی دقیق‌تر مشکل‌ها و بحران‌ها
از آنجا که ما در حال حاضر از جمله ساکنان آخرالزّمان به شمار می‌آییم، می‌توانیم با نگاهی گذرا به اطراف خود، موارد متعدّدی از فتنه‌ها و آسیب‌ها را احصا کنیم که متأسّفانه در تحلیل‌ها و چاره‌جویی‌ها، بدون توجّه به ریشه‌ها و علل و اسباب اصلی، افراد به ارائه راه حلّی سطحی‌نگرانه بسنده می‌کنند. بدیهی است که نتیجه یک راه حلّ ساده و سطحی در بهترین حالت، آن است که مشکل مرتفع نشود و در واقع، در موارد متعدّد، باعث دامن زدن و تشدید مشکل تا مرز چاره‌ناپذیری می‌شود.

6. جهت‌یابی برای برنامه‌ریزی‌های خرد (فردی، خانوادگی و...) و کلان اجتماعی (درون مرزی، درون دینی و مذهبی، بین المللی)
مشهور است که می‌گویند: فهم سؤال نیمی از جواب است و تا مسئله‌ای را خوب نفهمیم، نمی‌توانیم آن را به درستی حل کنیم. با شناسایی و ریشه‌یابی دقیق مشکلات و نیز نقش تاریخی خود، به راحتی می‌توان دریافت که چه برعهده ماست و باید در شرایط کنونی، متولّی انجام چه اموری شویم و هدف پیش روی ما چیست؟ شناسایی مبدأیی که در آن هستیم، هدفی که باید به آن برسیم و مسیر میان مبدأ تا مقصد، همان برنامه‌ریزی مهم و اساسی است که باید در تمامی عرصه‌های خرد و کلان، آن را لحاظ کنیم و صد افسوس که مورد غفلت ما واقع شده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. «لغت‌نامه لاروس»، ذیل واژه.
2. «لسان العرب»، ج10، ص178؛ «معرفت امام زمان (ع)»، ج2، ص417..
3. همان.

محمود مطهری نیا

لینک ثابت


 

«ثاقب» در زبان عربی، به معنای سوراخ کننده و شکافنده می‌باشد. «شهاب ثاقب» به سنگ آسمانی‌ای گفته می‌شود که به‌طور ناگهانی تاریکی شب را می‌شکافد. صفت بارز و شاخص آن همین است که در تاریکی مطلق ـ که هیچ روشنایی در آن نیست ـ به صورت ناگهانی نورافشانی می‌کند. پس ظهور امام عصر(عج) هم که به شهاب ثاقب تشبیه شده‌اند، به همین صورت خواهد بود. ایشان در تاریکی محض، ظهور می‌کنند و به صورت دفعی و ناگهانی آشکار می‌شوند.


••• ظهور به‌طور ناگهانی محقّق می‌شود
مطابق آنچه از ائمّه اطهار(ع) نقل شده است، ظهور امام زمان(عج) به صورت دفعی و بدون زمینه قبلی واقع خواهد شد. حضرت ولیّ‌عصر(عج) در توقیع مبارک به جناب شیخ مفید فرموده‌اند: «فإنَّ اَمرَنا یَبْعَثُه فَجْأَةً؛10 (خداوند) کار ما را به‌طور ناگهانی برمی‌انگیزد.» در حدیث دیگری امام علیّ‌بن موسی‌الرضا(ع) نقل فرموده‌اند که وقتی از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند که قیام کننده از فرزندان شما چه وقت ظهور می‌کند، حضرت در پاسخ فرمودند:
«مَثَلُه مَثَلُ الساعَةِ التی لا یُجَلّیها لِوَقْتِها إلّا هو... لا یأتیکُم إلّا بَغْتَةً؛1
ظهور همچون قیامت است که آن را در زمان خاصّ خودش فقط خداوند ظاهر می‌سازد... جز این نیست که به‌طور ناگهانی برایتان رخ می‌دهد.»
تعبیر «فَجْأَه» و «بَغْتَه» این دو حدیث شریف بر یک معنای صریح دلالت می‌کنند و آن این است که ظهور حضرت هنگامی واقع می‌شود که به حساب ظاهری و روی قرینه‌ها مشهود، انتظار وقوع آن نمی‌رود و انسان‌ها عموماً آمادگی و انتظارش را ندارند. دفعی و ناگهانی بودن، نقطه مقابل تدریجی بودن است. چیزی که تدریجاً واقع می‌شود، ابتدا زمینه‌ها و مقدّماتش فراهم می‌گردد، بعد آرام آرام شرایط برای رسیدن به آن آماده‌تر می‌شود و افراد کم کم آمادگی وقوع آن را پیدا می‌کنند؛ ولی ظهور امام زمان(عج) این‌گونه نیست. ایشان بدون مقدّمه و زمینه قبلی خروج می‌فرمایند و جز افراد بسیار بسیار اندک که انتظار ظهور ایشان را دارند، وضعیت اکثر مردم و شرایط عمومی به گونه‌ای نیست که بتوان نزدیکی وقوع آن را از قبل پیش‌بینی کرد. این، معنای ناگهانی و دفعی بودن فرج امام عصر(عج) است. حال که چنین است، اگر عموم مردم و اوضاع و احوال عادی بشر در غفلت و یأس از فرج الهی باشند، آیا مؤمن واقعی انتظار فرجش را از دست می‌دهد؟ آیا در هیچ شرایطی مُجاز هستیم که از ظهور مولای غایب از دیدگانمان ناامید باشیم؟ این مطلب تأکید دیگری است بر همان قاعده کلّی «کن لما لا ترجو أرجی منک لما ترجو» که در ناامیدی بسی امید است. نکته دیگری که از ناگهانی بودن ظهور حضرت مهدی(عج) فهمیده می‌شود این است که: ما نمی‌توانیم به چیزی به نام «ظهور صغری» قائل شویم؛ آن چنان‌که اخیراً در بعضی از نوشته‌ها به چشم می‌خورد. می‌گویند: «لازمه تشبیه وجود مقدّس حضرت بقیّه‌الله (ارواحنا فداه) به خورشید که در روایات متعّددی آمده، این است که: چنان‌که، خورشید بعد از غروب تا یکی دو ساعت نورش باقی می‌ماند و یک‌دفعه جهان را تاریک نمی‌کند و نمی‌گذارد فسادهایی که ناشی از یک مرتبه تاریک شدن است، ایجاد شود، در موقع طلوع هم یک‌دفعه روشن نمی‌شود؛ بلکه با یکی دو ساعت طول کشیدن، کم کم نورش ظاهر می‌شود و نمی‌گذارد ضررهایی که ناشی از روشن شدن ناگهانی است، به وجود آید. همچنین حضرت بقیّه‌الله (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) هم وقتی می‌خواهد از میان مردم، غایب شود باید غیبت صغری داشته باشد، که داشته و باید ظهور صغری نیز داشته باشد که مدّعای ماست.2
حضرت بقیّه‌الله، ارواحنا فداه، به خورشید تشبیه شده‌اند، پس باید همه خصوصیاتی که در طلوع و غروب خورشید هست، به ایشان نسبت بدهیم. این سخن هیچ دلیل و منطقی ندارد؛ زیرا در هر تشبیهی، گوینده یکی دو وجه شباهت را قصد می‌کند و هیچ‌گاه همه خصوصیات مشبَّهٌ‌به به مشبَّه سرایت داده نمی‌شود. اگر به وجه یا وجوه شباهت، تصریح شده باشد که روشن می‌شود، و اگر جهت تشبیه مشخّص نشده باشد، معمولاً صفات بارز و شاخص مشبّهٌ‌به را به عنوان وجه شباهت تلقّی می‌کنند؛ مثلاً اگر انسان شجاع را در زبان فارسی یا عربی به شیر تشبیه می‌کنند، هرگز تمام صفات شیرـ اعمّ از حیوانیّت، درنده بودن و...ـ مورد نظر تشبیه کننده نیست؛ بلکه وجه شباهت همان ویژگی شجاعت است که صفت بارز و شاخص در شیر درنده است. اگر کسی بخواهد ویژگی دیگری از مشبّه‌به را ـ که به آن تصریح نشده است ـ به مشبّه سرایت دهد، باید قرینه و دلیل روشن اقامه کند. حال در تشبیه امام(ع) به خورشید و امام غایب به خورشید پشت ابر، آن وجوهی از شباهت که در روایت‌ها به آن تصریح شده است، محلّ بحث و گفت‌وگو نیست، ولی به جز آنچه تصریح شده صرفاً می‌توانیم صفت بارز خورشید راـ که همان منبع نور و گرمی و حیات است ـ به وجود مقدّس امام(ع) نسبت بدهیم و حق نداریم بدون ارائه دلیل و قرینه قطعی، خصوصیات دیگر خورشید را با ذوق و سلیقه شخصی برای آن حضرت اثبات کنیم.
امام باقر(ع) فرمودند:
«یَظْهَرُ کالشِّهابِ الثّاقِبِ فی اللَّیْله الظَّلْماء؛3
امام عصر (عج) همچون سنگ آسمانیِ شکافنده در شب تاریک ظاهر می‌شوند.»
«ثاقب» در زبان عربی، به معنای سوراخ کننده و شکافنده می‌باشد. «شهاب ثاقب» به سنگ آسمانی‌ای گفته می‌شود که به‌طور ناگهانی تاریکی شب را می‌شکافد. صفت بارز و شاخص آن همین است که در تاریکی مطلق ـ که هیچ روشنایی در آن نیست ـ به صورت ناگهانی نورافشانی می‌کند. پس ظهور امام عصر(عج) هم که به شهاب ثاقب تشبیه شده‌اند، به همین صورت خواهد بود. ایشان در تاریکی محض، ظهور می‌کنند و به صورت دفعی و ناگهانی آشکار می‌شوند. این تشبیه، به روشنی نظریّه‌هایی از قبیل «ظهور صغری» را رد می‌کند. اگر کسی به قصد ایجاد سوز انتظار فرج بخواهد خدمتی در حقّ دیگران انجام دهد، به جای طرح نظریّه‌های بی‌دلیل، بهتر است آنچه را خود اهل بیت(ع) به این منظور فرموده‌اند، به خوبی بیان و تشریح کند و لازم نیست سخنی بگوید که با مبانی صحیحِ دینی در تعارض باشد. علاوه بر همه اینها، چون وقت ظهور حضرت مهدی(عج) قابل بداء است، به فرض هم که چیزی تحت عنوان «ظهور صغری» تحقّق پیدا کند، هیچ ضرورتی بر اینکه پس از آن، ظهور کامل انجام شود، وجود ندارد. این موضوع را همان نویسنده‌ای که نظریّه «ظهور صغری» را مطرح کرده است، در انتهای سخنانش پذیرفته است: «شاید این تجلیّات و این علائم و این نور که از افق سرزده (خدای ناکرده) باز منتهی به تاریکی مطلق شود. زیرا اینها تمام تحت اراده الهی است و می‌دانیم که خدا دستش باز است و هرچه بخواهد می‌کند و کسی نمی‌تواند ایرادی داشته باشد یا از او سؤالی بکند.»4
حال که چنین است، طرح این نظریّه بدون دلیل چه فایده و اثر مثبتی می‌تواند داشته باشد؟ تجلّیات نور مقدّس امام عصر(عج) در طول غیبت کبرای ایشان وجود داشته، گاهی کمتر و گاهی زیادتر بوده است. کثرت اینها را نمی‌توان به عنوان نشانه و مقدّمه‌ای قطعی برای ظهور حضرت دانست. در عین حال، ما اطّلاع دقیقی از وضعیت شیعیان گذشته در ارتباط با امام زمان(عج) نداریم و لذا نمی‌توانیم بگوییم که در مجموع، تجلّیات حضرت در زمان ما بر شیعیان بیشتر شده است؛ بلکه بعضی از قرینه‌ها نشان می‌دهد که در بعضی از زمان‌های پیشین ارتباط مؤمنان با حضرت ولیّ‌عصر(عج) بسیار قوی‌تر بوده است. در این خصوص، ماجرایی آموزنده را از طریق معتبر نقل می‌کنیم که از چند جهت می‌تواند برای منتظران فرج حضرت مفید باشد.


••• علائم حتمی ظهور چه می‌شود؟
در بحث از ناگهانی بودن ظهور، ممکن است این اشکال به نظر برسد که با وجود علائم حتمی برای ظهور، چگونه می‌توانیم به دفعی بودن آن قائل شویم؟ اگر آن علامت‌ها قطعاً واقع می‌شوند، پس ظهور نمی‌تواند ناگهانی باشد؛ بلکه ابتدا باید نشانه‌های آن ظاهر شود و تا وقتی آن نشانه‌ها واقع نشده‌اند، امید به ظهور نمی‌توان داشت. اگر هم نشانه‌های حتمی آشکار شوند، خود مقدّمه‌ای برای ظهور خواهند بود و دیگر نمی‌توان ظهور را یک امر ناگهانی دانست. این اشکال را نویسنده بزرگوار کتاب ارزشمند «مکیال المکارم» مطرح فرموده‌اند و در پاسخ به آن دو جواب داده‌اند.5 ما با الهام از فرمایش‌های ایشان و با استفاده از بحث بداءپذیری علائم ظهور به پاسخ از اشکال می‌پردازیم. در این مورد دو احتمال می‌توان داد: احتمال اوّل: چه بسا در وقوع این علائم، بداء صورت پذیرد و محتوم نامیدن آنها، منافاتی با ظهور بداء در مورد آنها نداشته باشد.
احتمال دوم: بدون قائل شدن به بداء، در مورد آن علائم نیز می‌توانیم ناگهانی بودن ظهور حضرت را بپذیریم. راه‌حلّ مسئله این است که ظهور حضرت را همراه با وقوع علائم آن، دفعی و ناگهانی بدانیم؛ این احتمال را حتّی اگر قائل به بداء در مورد علائم ظهور بشویم، نمی‌توانیم مردود بداینم؛ زیرا وقتی چیزی بداءپذیر باشد، نمی‌توان گفت که لزوماً واقع نمی‌شود. امکان بداء غیر از وقوع بداء است. ما در بحث از علائم ظهور، امکان بداء را در مورد آن اثبات می‌کنیم نه ضرورت وقوع آن را. بنابراین چه بسا در برخی از علائم ـ چه حتمی و چه غیرحتمی ـ بداء صورت نگیرد؛ ولی در عین حال، ظهور حضرت دفعی و ناگهانی باشد. رمز مطلب این است که نشانه‌های ظهور را بسیار نزدیک و بلکه مقارن با خود ظهور بدانیم. در این‌صورت هم می‌توانیم قائل به وقوع بعضی از علائم ظهور بشویم و هم اصل ظهور را تدریجی ندانیم. ممکن است گفته شود که: در روایت‌ها برای بعضی علائم ظهور مدّت زمانی معیّن شده است که با وجود آن زمان، نمی‌توانیم وقوعش را نزدیک و بلکه مقارن با خود ظهور بدانیم. مثلاً در مورد خروج سفیانی، مدّتی که در بعضی روایت‌ها معیّن شده است، پانزده ماه می‌باشد و این زمان با نزدیکی و مقارنت آن با اصل ظهور سازگاری ندارد. به این سؤال می‌توان چنین پاسخ داد: بنا بر احتمالی که از مرحوم علّامه مجلسی در نقل شده است، چه بسا در اصل خروج سفیانی بداء نشود، ولی در مدّت زمان خروجش، بداء صورت بگیرد و اینکه در حدیث فرموده‌اند: در امر محتوم هم امکان بداء وجود دارد، می‌تواند اشاره به بداء در خصوصیات نشانه‌ای، مانند خروج سفیانی باشد. به هر حال اگر وقوع علامتی از علائم بسیار نزدیک به اصل ظهور باشد، به ناگهانی بودن آن لطمه وارد نمی‌سازد. مثلاً درباره کشته شدن «نفس زکیّه» که جزو علائم حتمی ظهور دانسته شده،6 از امام صادق(ع) چنین نقل شده است:
«لَیس بینَ قیامِ قائم آل محمّدٍ(ص) و بینَ قَتْلِ النّفْسِ الزَّکیَّةِ اِلّا خَمْسَةَ عَشَرَ لَیْلَةً؛7
فاصله میان قیام قائم آل‌محمّد(ص) و کشته شدن نفس زکیّه فقط پانزده شب است.»
این مقدار فاصله زمانی با ظهور حضرت، لطمه‌ای به ناگهانی بودن آن نمی‌زند. اگر واقعاً چنین شود، عرفاً این دو حادثه را مقارن یکدیگر می‌شمارند. علاوه بر اینکه چه بسا درباره این پانزده شب هم بداء صورت بگیرد، بدون آنکه در اصل کشته شدن نفس زکیّه بداء شود. همچنین است در مورد «ندا» یا «صیحه» که آن هم از علائم حتمی به شمار آمده،8 ولی ممکن است در زمان وقوعش بداء شود. مثلاً اینکه فرموده‌اند ندا در شب بیست و سوم ماه رمضان است و قیام حضرت در روز عاشورا، که فاصله این دو با یکدیگر بیش از سه ماه می‌باشد، چه بسا در اصل، ندا و صیحه آسمانی بدائی صورت نگیرد؛ ولی در فاصله آن با ظهور بداء حاصل شود. پس می‌توان گفت: همه اینها امکان‌پذیر است و وقوع همه علائم یا بعضی از آنها با ناگهانی بودن ظهور قابل جمع می‌باشد. آنچه در این بحث باید به عنوان یک اصل مسلّم و قطعی تلقّی گردد، همین است که انتظار فرج امام زمان(عج) در هر سال و هر ماه و هر هفته و هر روز و بلکه هر ساعت و هر لحظه در دل و ذهن مؤمن زنده بماند؛ این اصلی است که به هیچ وجه نباید مخدوش گردد.

••• یأس از ظهور یک لحظه هم پذیرفته نیست
نتیجه بسیار مهمّی که از اعتقاد به بداءپذیر بودن وقت ظهور و ناگهانی بودن آن به دست می‌آید این است که: امر فرج امام زمان(عج) متوقّف بر حصول زمینه و مقدّمه‌ای که با دفعی بودن آن منافات داشته باشد، نیست. بنابراین ناامیدی از امر فرج در هیچ مدّت زمانی، هر چند کوتاه روا نیست؛ بلکه حال انتظار فرج همیشه و در هر لحظه باید در مؤمن وجود داشته باشد. این معنا با تعابیر مختلف در احادیث ذکر شده است. امام هادی(ع) چنین فرموده‌اند:
«اِذا رُفِعَ عَلَمُکُم مِن بَینِ اَظْهُرِکم، فَتَوقَّعُوا الفَرَجَ مِنْ تَحتِ اَقدامِکم؛9
هرگاه نشانه شما از میان شما برداشته شود، از زیر پاهایتان منتظر فرج باشید.»
«عَلَم» به معنای نشانه و پرچم است. و به امام(ع) عَلَم اطلاق می‌شود چون ایشان نشانه ایمان، توحید، تقوا و... هستند (اَعْلامُ التُّقی)10 و مسیر هدایت به وسیله ایشان ـ و تنها به وسیله ایشان ـ شناخته می‌شود. برداشته شدن این عَلَم از میان مردم، می‌تواند به معنای پنهان شدن ایشان از دیدگان مردم باشد؛ البتّه با غیبت امام(ع) همه جنبه‌های نشانه بودن ایشان رفع نمی‌شود و تنها بخشی از آن برداشته می‌شود. انتظار فرج از زیر پاـ مطابق توضیح مرحوم علّامه مجلسی ـ ممکن است کنایه از ظهور ناگهانی باشد. چون وقتی می‌گویند از زیر پاها، یعنی همانجا که ایستاده‌ای منتظر فرج باش نه اینکه از آنجا بگذری تا فرج فرا برسد، همانجا که هستی بدون آنکه قدم برداری آماده ظهور باش. پس این حدیث شریف دلالت بر وجوب انتظار فرج در هر زمان و هر مکان می‌کند. حدیث دیگر از حضرت باقرالعلوم(ع) است که می‌فرمایند: «اِذا اشْتَدَّت الحاجَةُ و الفاقَةُ و اَنکَرَ الناسُ بعضُهم بعضاً فَعِندَ ذلکَ تَوقَّعُوا هذا الاَمرَ صَباحاً و مَساءً؛ وقتی که فقر و نیازمندی شدّت یابد و مردم یکدیگر را انکار کنند، در آن زمان صبح و شام منتظر ظهور باشید.»
انتظار شب و روز به این معناست که اگر در یک شب حضرت ظهور نفرمودند، فردای آن شب ـ در روزـ باید منتظر بود، و اگر در روز ظهور نکردند، همان شب احتمال فرج وجود دارد. این‌طور نیست که اگر شبی ظهور واقع نشد، دیگر تا شب بعد بتوان از آن ناامید بود و نیز اگر در روزی ظهور واقع نشد، نمی‌توان گفت که همان شب ـ یعنی قبل از آنکه روز بعد بیاید ـ احتمال فرج وجود ندارد. راوی می‌گوید: فقر و نیازمندی را فهمیدیم که چیست. اینکه مردم یکدیگر را انکار کنند، یعنی چه؟ حضرت فرمودند:
«یَأتِی الرجُلُ أخاه فی حاجةٍ فَیَلقاهُ بِغَیرِ الوَجْهِ الذی کانَ یَلْقاه فیه و یُکَلِّمُهُ بِغَیرِ الکَلامِ الذی کانَ یُکَلِّمُهُ؛11
کسی برای رفع نیازی به برادر دینی‌اش مراجعه می‌کند ولی او آن‌طور که قبلاً با او برخورد می‌کرد (وقتی حاجتی نداشت) با او برخورد نمی‌کند و آن‌طور که قبلاً با او حرف می‌زد، حرف نمی‌زند.»
منظور این است که روابط بین مؤمنان طوری سرد می‌شود که وقتی یکی از آنها احتیاجی به دیگری پیدا می‌کند، او برخورد خوبی از خود نشان نمی‌دهد و آن‌طور که قبلاً او را تحویل می‌گرفت، تحویل نمی‌گیرد. این نشان می‌دهد که مسائل مادّی ارزش بیشتری از رابطه دینی و ایمانی پیدا می‌کند. در چنین شرایطی باید صبح و شام منتظر فرج بود. تعبیر صبح و شام هم نظیر تعبیر شب و روز، همیشگی بودن انتظار فرج را می‌رساند. خلاصه اینکه یأس از فرج الهی و ظهور امام زمان(عج) از بزرگترین گناهان کبیره است که نه به صورت دائمی و کلّی و نه به شکل موقّت و جزیی، حتّی برای یک ساعت و لحظه هم از مؤمن پذیرفته نیست. علاوه بر این ادلّه، احادیثی که تعیین کردنِ وقت برای ظهور را حرام دانسته‌اند نیز بر این مقصود دلالت می‌کنند؛ زیرا به تعبیر مرحوم صاحب مکیال:12 اگر کسی ظهور حضرت را در مدّت زمان معیّنی نفی کند، مثلاً بگوید تا چند سال آینده یا چند ماه بعد، ظهور واقع نمی‌شود، در حقیقت به همین مقدار برای آن تعیین وقت کرده است و مقتضای ناامیدی از ظهور حضرت در یک زمان خاص، همین است.


پی‌نوشت‌ها:
1. کمال‌الدین باب 35، ح 6.
2. آیا ظهور نزدیک است، ص 135 و 136.
3. بحارالأنوار، ج 24، ص 78.
4. آیا ظهور نزدیک است، ص 142.
5. مکیال المکارم، ج 2، ص 160 و 161.
6. اثبات الهداه، ج 7، ص 422، ح 99، از امام صادق (ع): و النداء من المحتوم... و قتل النفس الزکیه من المحتوم.
7. کمال الدین باب 57، ح 2.
8. کمال الدین باب 57، ح 2.
9. اصول کافی، کتاب الحجه، بابٌ فی الغیبه، ح 24.
10. زیارت جامعه کبیره (بحارالأنوار، ج 102، ص 128).
11. بحارالأنوار، ج 52، ص 185، ح 9.
12. مکیال المکارم، ج 2، ص 158.
به نقل از نورپرتال

لینک ثابت


پیش‌روی‌ها و پیروزی‌های امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز به تدریج صورت می‌گیرد، کم کم پیروزی‌های آن حضرت توسعه می‌یابد، و با نیروهای تازه که به آن حضرت ملحق می‌شود، به سراغ فتح مواضع جدید می‌رود. روایات از ائمه معصومین علیه السلام در این زمینه شاهد گویایی است:








ذو القرنین و تسخیر زمین

پیروزی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از راه‌های معمولی، با تأییدات خداوندی، امری ممکن است که نمونه‌های آن در تاریخ بشری تحقق پیدا کرده است و از این رو غلبه آن حضرت بر قدرت‌های زمینی و تشکیل حکومت واحدی که در آن فقط خدا پرستیده شود و عدالت و امنیت عمومی برقرار شود، چیز تازه‌ای نیست که سابقه نداشته باشد. حضرت ذو القرنین از جمله کسانی بود که قسمت اعظم روی زمین را به تسخیر خود درآورد که داستانش در قرآن آمده است.

کمال الدین و تمام النعمه، به سند خود از اصبغ بن نباته روایت می‌کند که حضرت امیرمؤمنان علیه السلام بر فراز منبر بود، ابن الکواء از وی پرسید که ما را از داستان ذو القرنین خبر بده، که پیغمبر بود یا ملک؟ دو شاخ او از طلا بود یا نقره؟

فرمود: نه پیامبر بود، نه ملک. او مردی بود که خدا را دوست می‌داشت و خدا او را دوست می‌داشت، او برای خدا خیر می‌خواست و خدا برای او خیر می‌خواست. او مردم را به سوی خدا دعوت کرد، او را زدند و یک طرف- شاخ – سرش را شکستند.

پس مدتی از مردم غائب شد و بار دیگر برگشت و مردم را به سوی خدا دعوت کرد، او را زدند و طرف دیگر سرش را شکستند، و اینک در میان شما نیز کسی مانند او هست.[36] برخی گفته‌اند او را بدین جهت به ذوالقرنین ملقب کردند که شجاعت داشت، چنان چه شجاع را کبش گویند (قوچ جنگی)؛ زیرا با شاخ خود، اقران را از پای درمی آورد.[37]

سرگذشت ذی القرنین در قرآن چنین آمده است: «از سرگذشت ذی القرنین از تو می‌پرسند، بگو به زودی مقداری از سرگذشت او را می‌خوانم.»[38]

«ما در روی زمین برای او قدرت عطا کردیم و برای او از هر چیز سببی دادیم».[39]

یعنی؛ برای وی قدرت تصرف در زمین را دادم، و وی را به انجام کارهای مهمی توانا کردم، برایش استقرار و ثبات دادم و اسباب و وسائل رسیدن به هر چیز را به او دادم؛ عقل، دین، علم، نیروی جسمی، کثرت مال، لشکر، وسعت ملک، حسن تدبیر و نیروهای جوی و ابر و نور را در اختیارش قرار دادم، و او را به اسباب گسترده و وسایل فراوان رساندم.

و این منتی از طرف خداوند است که بر ذی القرنین می‌گذارد و با بلیغ‌ترین وجه امر او را اعظام می‌دارد و نمونه‌هایی از سیره، عمل و گفتار او را نقل می‌کند که مملو از حکمت و قدرت است.[40]

«پس سببی را آماده کرد، چون به غروب‌گاه آفتاب رسید، آن را دید که در چشمه گل آلود فرو می‌رود، نزدیک چشمه مردی را دید. گفتیم ‌ای ذی القرنین آیا اینها را عذاب می‌کنی یا با آنان طریقه نیکو پیش می‌گیری».[41]

«سبب» در اصل به معنای ریسمان است که توسط آن از درخت نخل بالا می‌روند و جمع آن «اسباب» است. «سبب» استعاره گرفته شده برای هر چیزی که به مقصود می‌رساند؛ و شامل علم، قدرت، ابزار و آلات و...می شود و نیز به معنای طریق و شیوه یک کار است.[42]

ذی القرنین وقتی به غروب‌گاه آفتاب و به ساحل دریا رسید، آن طرف دریا خشکی دیده نمی‌شد، و انتهای دریا به افق چسبیده بود، و چنین به نظر می‌رسید که آفتاب به دریا غروب می‌کند. بعضی‌ها گفته اند: چنین چشمه لجن‌زاری، با دریای محیط، یعنی اقیانوس غربی که جزایر خالدات در آن است منطبق می‌باشد؛ جزایر نام‌برده در هیئت و جغرافیای قدیم، مبدأ طول به شمار می‌رفت، بعدها غرق شده و فعلاً اثری از آن باقی نیست. و در نزدیک آن مردمی را دید؛ و این دلیلی است برآن که آن جا آخرین نقطه ی معمور دنیا بوده است.[43]

بعضی «عَینٍ حَمِیه» (آب لجن‌زار) را «عینٍ حامِیَه» (آب گرم) خوانده است. اگر این قرائت صحیح باشد، با دریای حار یا قسمت استوائی اقیانوس کبیر که مجاور آفریقاست، منطبق است. در این صورت ذی القرنین در سفر غربی اش، به سواحل آفریقا، رسیده است.[44]

قُلنا یا ذَا القرنَینِ...

خداوند می‌فرماید: (من توسط یکی از پیامبرانم که با او بود) پرسش کردیم که حال که بر ایشان مسلط شده‌ای با اینان چه معامله می‌کنی؟ عذاب یا احسان؟

«گفت: هر که ستم کند زود باشد که عذابش کنیم، و پس از آن به سوی پروردگارش برند و سخت عذابش کند. و هر که ایمان آورد و کار شایسته کند، پاداش نیک دارد».[45]

این آیه بیان می‌کند که همه این مردم، ظالم و گناه کار نبوده اند.

سفر به مغرب

«بار دیگر وسایلی برای سفر تهیه کرده، و راه دیگری را دنبال کرد، و به سوی مشرق عالم حرکت کرد، تا به صحرایی از طرف مشرق رسید و دید که آفتاب بر قومی طلوع می‌کند که برای آنان وسیله پوششی از آن قرار نداده ایم».[46]

منظور از«ستر»، چیزی است که آدمی خود را با آن می‌پوشاند و پنهان می‌کند، مانند ساختمان و لباس؛ یعنی اینها مردمی بودند که روی خاک زندگی می‌کردند، و خانه‌ای که در آن پناهنده شوند، و خود را از حرارت آفتاب پنهان کنند، نداشتند. و نیز عریان بودند و لباسی هم بر تن نداشتند و آن مردم هنوز به این مرحله از تمدن نرسیده بودند که بفهمند خانه و لباس هم لازم است.

و هنوز علم ساختمان کردن و خیمه زدن و لباس بافتن و دوختن را نداشتند.[47]

وقتی خورشید طلوع می‌کرد، در زیرزمین‌ها و میان دریاها می‌رفتند، وقتی غروب می‌کرد، مانند حیوانات برای چرا بیرون می‌رفتند.

این قدرت شگرف و نیروی تصرف و تسخیر قسمت معمور زمین، توسط ذی القرنین، با امدادهای غیبی و زیر نظر خداوند بود؛ چنان چه می‌فرماید:

«چنین بود و ما از آن چیزها که نزد وی بود به طور کامل خبر داشتیم»؛[48] یعنی ما از عدّه و عُدهّ اش و از آن چه جریان می‌یافت خبردار بودیم. ظاهرا این کنایه از این است که آن چه وی تصمیم می‌گرفت و هر راهی را که می‌رفت، به هدایت خدا و امر او بود. و این آیه در معنای کنایی‌اش، نظیر آیه «کشتی را زیر نظر و به وحی ما بساز» است.[49]

سفر به طرف شمال

«آن‌گاه اسبابی را تهیه کرده و راهی را دنبال کرد، تا وقتی میان دو کوه رسید و در نزدیک آن، قومی را یافت که سخن نمی‌فهمیدند. گفتند: ای ذوالقرنین، یأجوج و مأجوج در این سرزمین تباه‌کارند، آیا برای شما خرجی مقرر داریم که میان ما و آنها سدی بنا کنی؟ گفت: آن چیزها که خداوند به من تمکن آن را داده بهتر است، با نیرو به من کمک کنید تا میان شما و آنها سد محکمی سازم. قطعات آهن پیش من آورید، تا چون میان دو کوه پر شد.

گفت: بدمید تا آن را بگدازید و گفت: مس گداخته نزد من آورید تا بر آن بریزم. پس نتوانستند برآن بالا روند، و نتوانستند آن را نقب زنند. گفت: این رحمتی از جانب پروردگار من است».[50]

ضمائر «مفسدون» و «بینهم» که مخصوص عاقل است، نشان دهنده این است که یأجوج و مأجوج، دو طایفه از انسان بودند که از پشت آن کوه به این مردم حمله می‌کردند، اینها را می‌کشتند، گوشت‌شان را می‌خوردند، در هنگام بهار بیرون می‌شدند و همه کشت‌ها و زراعت‌ها را پاک می‌خوردند؛ چارپایان و درندگان را صید می‌کردند، حشرات را می‌خوردند، که فساد همه اینها را شامل می‌شود، لباس‌شان پوست درندگان و خوردنی‌شان چیزهایی بود که از دریا بیرون انداخته می‌شد، و در غایت سادگی و انحطاط به سر می‌بردند؛ از این رو، حرفی و سخنی را نمی‌فهمیدند.[51]

قومی که نزدیک دو کوه بودند پیشنهاد کردند که مالی را از ایشان بگیرد، و میان آنان و یأجوج و مأجوج سدی بسازد که مانع از تجاوز آنان شود. ذی القرنین گفت: آن قدرت و وسعتی که خدا برایم داده است، از مالی که شما وعده می‌دهید بهتر است و من به آن احتیاج ندارم؛ خرج نمی‌خواهم؛ با نیروی انسانی کمکم کنید؛ کارگر، مصالح ساختمانی؛ آهن و مس و دم بیاورید.

قوم مذکور آن چنان پاره‌های آهن آوردند که میان دو کوه پر شد؛ آن گاه فرمود: دم‌های آهنگری را بر آن نصب کنید و بدمید تا آهن‌ها ذوب شود، وانگهی مس گداخته را روی آن ریخت تا شکاف‌ها را پر کرده و آهن‌ها با هم دیگر جوش خورد؛ آن چنان که در اثر بلندی، استحکام و لغزندگی، یأجوج و مأجوج دیگر نتوانستند بر آن بالا روند یا آن را سوراخ نمایند. آن گاه ذی القرنین گفت: این از رحمت پروردگار من است.[52]

داستان ذی القرنین در قرآن این درس را به ما می‌آموزد که، هرگاه خداوند بخواهد کاری را انجام دهد، اسباب آن را از پیش فراهم می‌کند. نقشه‌ها و توطئه‌های مخالفین و دشمنان را خنثی و به ضرر خودشان تغییر می‌دهد و برای بعضی از بندگان شایسته خود آن چنان قدرت و حکمت می‌دهد که می‌تواند همه روی زمین را تسخیر نماید.[53]

شاید چنین به نظر برسد که جریان ذوالقرنین، یک امر غیر معمولی و غیر عادی است و صبغه اعجاز را دارد. حال آن که مدعا این است که بندگان صالح خداوند، با استفاده از شیوه‌های معمولی به پیروزی می‌رسند.

پاسخ این است که از ظاهر آیاتی که مربوط به ذی القرنین است، عمل خارق العاده و اعجازی که از ذوالقرنین سرزده باشد، فهمیده نمی‌شود. مسافرت‌ها و پیروزی‌های ذوالقرنین، به صورت عادی و معمولی ارائه شده است و طبیعی است که لشکرکشی‌ها و مسافرت‌های این چنین دور و طولانی، بدون تحمل رنج و خستگی، بی‌خوابی، بیماری و هلاکت نبوده است. البته روایاتی که در این زمینه آمده است، یادآور این مسئله می‌باشد که خداوند، نیروهای طبیعت- باد و نور و ابر- را در اختیار ذوالقرنین قرار داد و این رنگ اعجاز دارد.

بلی، ذوالقرنین یکی از اولیای خاص الهی بود و سنت خداوندی بر این جاری است که پیامبران، اولیا و مؤمنین را در لحظه‌های سخت یاری می‌کند و این غیر از اعجاز است. خداوند می‌فرماید:

«ما به یقین پیامبران خود را و کسانی را که ایمان آورده‌اند، در زندگی دنیا و در روزی که گواهان به پا می‌خیزند، یاری می‌دهیم».[54]

«وعده قطعی ما برای بندگان فرستاده ما از پیش مسلم شده است که آنان یاری شدگانند، و لشکر ما پیروزند».[55]

مجاهدین بدر را با هزار فرشته پشت سرهم ردیف شده[56]، سه هزار ملائکه فرود آینده[57]و پنج هزار فرشته نشانه‌دار[58] کمک کرد؛ در حالی که از نظر عده و عُدّه ضعیف بودند.

مجاهدین بدر که هم تعدادشان کم بودند، و هم ساز و برگ نظامی در اختیار نداشتند و ناگهان خود را در برابر تهاجم یک ارتش نیرومند انتقام جو و خشن، دیدند و از سویی زمین زیر پای شان، شن‌های نرم و ریگ‌های روان بود و پاها گیر می‌کرد. (در جنگ‌های قدیمی تن به تن، بسیار مهم است که زیر پا سفت و محکم باشد) وقتی خستگی بر ایشان عارض شد و به خواب رفتند، ولی محتلم از خواب بیدار شدند، آب نبود که غسل کنند، از این رو شدیداً مورد وسوسه شیطان قرار گرفتند که بدون غسل چگونه به جنگ می‌پردازید؟ باران نرمی فرود آمد و با آن غسل کردند و زیر پایشان سفت و محکم گردید و رعب و ترس در دل کافران پدید آمد.[59]

از این گونه امدادهای غیبی، در مورد اولیاء الله و مؤمنین، زیاد تحقق یافته است.

بعد از مطالعه داستان ذوالقرنین به سراغ روایات وارده از حضرت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام می‌رویم، مبنی بر آن که خداوند در آخرالزمان نیز، یکی از بندگان شایسته اش را، مکنت و قدرت می‌دهد و به سلاح و تجهیزات روز مسلح و مجهزش می‌کند، و مورد تأیید قرار می‌دهد و همه روی زمین را توسط او تسخیر می‌کند و مردم را از ظلم و فساد نجات می‌دهد و... .

جابرانصاری گوید: شنیدم از حضرت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم که می‌فرمودند: ذی القرنین، بنده شایسته‌ای بود که خداوند او را حجت بر بندگانش قرار داد. او قومش را به سوی خداوند خواند، و به تقوای الهی دستور داد، اما بر استخوان سرش ضربه‌ای زدند (سرش را شکستند) پس مدتی از آنها غیبت کرد و دوباره به سوی قومش برگشت، دوباره به طرف دیگر سرش زدند.

آگاه باشید که در میان شما کسی هست که طریقه او را دارد. خدای- عزوجل- او را در زمین قدرت داد، و وسیله رسیدن به هر چیز را به وی عطا کرد و او به مشرق و مغرب عالم رسید و بی‌تردید که خدای تعالی، راه و روش او را در قائم علیه السلام که از اولاد من است به جریان می‌اندازد، و او را در مشرق و مغرب عالم مسلّط می‌کند؛ تا آن که باقی نمی‌ماند از هموار و ناهموار زمین و کوه‌هایی که ذوالقرنین پیمود، حتماً او هم می‌پیماید. خداوند، گنج‌ها و معدن‌های زمین را برای او آشکارا می‌نماید و با رعب او را یاری می‌نماید و زمین را از قسط و عدل پر می‌کند؛ آن چنان که از ظلم و ستم پر شده باشد.[60]

حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قوای طبیعت؛ از قبیل رعد، صاعقه، برق و...، را تسخیر و در اختیار می‌گیرد. خداوند اسباب آسمان و زمین را در اختیار او قرار می‌دهد، و راه رسیدن به آرزوهای آسمان و زمین را به او می‌نمایاند. و بر وسایلی سوار می‌شود که او را به سوی آسمان بالا می‌برد و به سوی کرات آسمانی صعود می‌دهد.

«آگاه باشید که ذی القرنین بین دو نوع ابر، مخّیر گردید و او ابر رام را برگزید و ابر مشکل را برای صاحب شما ذخیره کرد. راوی می‌گوید: گفتم: صعب چیست؟ فرمود: آن چه از ابری که رعد، صاعقه و برق دارد، صاحب شما بر آن سوار می‌شود. بدانید که نزدیک است که وی سوار بر ابر شود و به وسیله اسباب بالا رود؛ اسباب آسمان‌های هفت گانه و زمین‌های هفت گانه».[61]

منظور از اسباب، راه‌های آسمان‌هاست؛ چنان چه خداوند از قول فرعون نقل کرده است: «ای هامان! برایم کاخی بنا کن، شاید به راه‌های آسمان‌ها برسم».[62]

یا منظور از سبب، وسایلی است که انسان را به مقصود می‌رساند؛ چنانچه خداوند فرموده است: «سپس اسبابی را تهیه کرد، یا به دنبال سبب افتاد».[63]

شاید منظور از ابر، سوار شدن هواپیماهایی باشد که دارای رعد و برق هستند و بر فراز ابرها بالا می‌روند. در مورد سحاب ذلول کلمه «یرکب» نیامده است، شاید منظور وسایل و اسباب عادی باشد که نسبت به اسباب و وسایل دیگران پیشرفته‌تر بوده است.

حضرت امام صادق علیه السلام گوید: خداوند ذوالقرنین را بین دو ابر رام و دشوار و سرکش مخّیر کرد، و او ابر رام را برگزید، و آن چیزی است که رعد و برق ندارد، اگر ابر سرکش را برمی‌گزید، نمی‌توانست؛ زیرا خداوند آن را برای حضرت قائم علیه السلام ذخیره کرده است.[64]

ظهور کامل حق و پیروزی‌های علمی

در آیه «او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد، تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند».[65]

خداوند نوید قطعی می‌دهد که دین رسولش، بر همه ادیان و مذاهب غلبه می‌یابد. وعده خداوند، قطعی الوقوع است. ولی هنوز این وعده الهی حتمی نشده است و یقیناً حتمیت پیدا می‌کند.

در این وعده، خداوند تصریح نکرده که این پیروزی و غلبه حتمی با اسلحه و زور نظامی است، بلکه غلبه از طریق منطق و استدلال و اقامه برهان نیز است. چنان چه برخی مفسرین یادآور این نکته شده‌اند که غلبه دین خدا، بر همه ادیان با برهان و حجت و اسلحه است. و این در زمان خروج مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که در آن روز، احدی باقی نمی‌ماند، جز آن که داخل اسلام می‌شود و یا جزیه می‌پردازد. و این قول که مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همان عیسی است، صحیح نیست؛ زیرا اخبار صحیحه متواتره مبنی بر آن که مهدی از عترت رسول صل الله علیه و آله و سلم است، وجود دارد.[66]

وی در ذیل آیات مربوط به ذوالقرنین می‌گوید: کسانی که بر همه روی زمین حکم راندند، چهار نفر بودند، دو نفر کافر: نمرود و بخت‌النصر. دو نفر مؤمن: سلیمان و اسکندر. (منظورشان ذوالقرنین است) و به زودی از میان این امت، شخص پنجمی پیدا می‌شود که همه روی زمین را تسخیر می‌کند و  (لِیُظهِرُهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ)تحقق پیدا می‌کند. و او مهدی است.[67]

بنابراین بشریت هر چند از نظر فکری و عملی پیشرفت نماید، حقایق دینی و الهی بیشتر، کشف و روشن می‌گردد.

و روزگاری می‌آید که حقانیت دین اسلام، مورد تصدیق دانشمندان منصف غیر مسلمان قرار گیرد. اگر یک عده با لجاجت و عناد با حقایق برخورد می‌کنند، عده زیادی با دید منصفانه و حق یابی، حقایق را مورد ارزیابی قرار می‌دهند. معنای معجزه خالده بودن قرآن این است که در هر عصر و زمان، پاسخ گوی نیازهای بشری است. و این موضوع با حس کنجکاوی و حقیقت یابی انسانی به اثبات می‌رسد، و بشریتی که به دنبال منجی و راه نجات می‌گردند، وقتی منجی و راه نجات واقعی برایشان کشف شد، در برابر آن گردن می‌نهند.

وقتی عدی بن رقاع شعری ـ که در آن تشبیهی نسبتاً ظریف به کار برده شده بود ـ انشا کرد، شاعران دیگری که مهارت شعری او و عجز خود را احساس کردند، در برابر او به سجده افتادند. وقتی برای آنها گفته شد چرا سجده کردید؟ گفتند: آن چنان که شما آیات سجده را در قرآن می‌شناسید، ما نیز موارد سجده را در شعر می‌شناسیم.[68]

وقتی ساحران فرعون وسایل جادوگری ـ ریسمان‌ها و عصاهای ـ خود را به کار انداختند و در نظر بینندگان به صورت مارهای گوناگون نمایانده شد. وقتی حضرت موسی علیه السلام عصای خود را افکند و همه عصاها و ریسمان‌ها را بلعید، ساحران که عجز و ناتوانی خود را در برابر کاری که از موسی علیه السلام سر زد احساس کردند، همگی به سجده افتادند، و گفتند ما به پروردگار عالمیان و پروردگار موسی و هارون ایمان آوردیم.[69]

در روایات آمده است که علم 27 جزء دارد، و تاکنون دو جزء آن به مردم آموخته شده، و 25جزء دیگر آن در نزد امام معصوم علیه السلام ذخیره است. آیا کسی که به همه 27جزء علم، عالم باشد، از تولید سلاح‌های مدرن و مد روز عاجز می‌ماند؟[70]

ارتشی آراسته به اخلاق و فضائل انسانی

کتاب عقدالدرر و کتاب الفتن از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که «حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از یاران خود بیعت می‌گیرد با این شروط که دزدی و زنا نکنند، مسلمانی را دشنام ندهند، نفس محترمه‌ای را نکشند، به حریم کسی تجاوز نکنند، به خانه کسی هجوم نیاورند، کسی را بدون حق نزنند، طلا و نقره، گندم و جویی را ذخیره نکنند، مال یتیم را نخورند، بدون علم شهادت ندهند، مسکرات شرب نکنند، لباس ابریشم در بر نکنند، کمربند طلا در کمر نبندند، قطاع الطریقی نکنند و راهروی را نترسانند، طعامی را- گندم باشد یا جو- ذخیره نکنند، به کارهای اندک قناعت نکنند، و از نجاست دوری نمایند، به معروف، امر و از منکرات نهی نمایند، لباس خشن بپوشند، صورت روی بالش خاک گذارند، در راه خدا آن چنان که باید جهاد کنند، (حضرت مهدی) با یاران خود شرط می‌بندد که از هر راهی که آنها می‌روند، برود و هر لباسی که آنها می‌پوشند، بپوشد و هر مرکبی را که آنها سوار می‌شوند، سوار شود و به غذا و لباس کم قناعت کند، پرده و دربان برای خود نگیرد.»[71]

تلقی مردم در طول تاریخ از ارتش غالب، تجاوز، غارت، بی‌رحمی و قساوت، کشتارهای ناجائز، حرمت شکنی، بی‌احترامی به جان و مال و ناموس مردم و دیگر روش‌های غیر انسانی بوده است؛ چون همین شیوه‌ها را از لشکر دیده اند. وقتی مردم ارتشی را ببینند که حامل پیام الهی و دارای رسالت انسانی هستند، و به اخلاق و فضائل او آراسته‌اند؛ هم ارتش مسلح‌اند و هم ارتش مصلح، در دستی اسلحه دارند و در دستی دیگر کتاب و ترازو؛ مردم تشنه عدالت از جور به ستوه آمده، خود جزء این ارتش خواهند شد.

ارتش با روحیه و کیفیت

اسلحه هر چند پیشرفته باشد، به تنهایی کارساز نیست؛ بلکه روحیه قوی جنگی، ثبات قدم، ایمان به هدف و بهره گیری از بهترین تاکتیک‌ها و سازمان دهی‌های جنگی است که به راستی کارساز است. مگر طالوت اسرائیلی به جز از روحیه و ایمان و ثبات قدم، چه نیروی حسابی در اختیار داشت که جالوت زورمند و طاغی را با لشکریانش از پای درآورد؟[72]

ساز و برگ نظامی حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در مقایسه با ساز و برگ نظامی دشمنانش، بسیار اندک و ناچیز و بی‌کیفیت بود. اما روحیه نیرومند جنگی، ایمان و ثبات قدم و استفاده از تازه‌ترین و پیشرفته‌ترین تاکتیک‌های رزمی‌ای که تا آن زمان هیچ ژنرال و فرمانده نظامی رومی، یونانی و ایرانی، از آن استفاده نکرده بود، حضرت پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم را به پیروزی رساند.[73]

یکی از تأییدات غیبی الهی این بود که در دل مؤمنان، پایداری و ثبات ایجاد می‌کرد و در دل کافران رعب و ترس.

«به زودی در دل‌های کافران رعب و ترس می‌افکنم.»[74]

قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، تداوم قیام حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم است، و آن حضرت آخرین ودیعه و ذخیره خداوندی است. لذا آن حضرت از تاکتیک‌های نوین و پیشرفته‌ای بهره می‌گیرد که کسی از آن استفاده نکرده است، و یاران آن حضرت با همان روحیه اصحاب بدر می‌جنگند و در دل دشمنان او رعب و خوف به وجود می‌آید.

«قائم ما با رعبی که در دل دشمنانش به وجود می‌آید، نصرت می‌یابد و با نصرت خداوندی تأیید می‌شود.»[75]

«پیش‌روی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و یارانش، رعب ایجاد می‌کند، با دشمنی روبه رو نمی‌شود جز آنکه آنان را شکست می‌دهد، شعارشان این است که بمیران، بمیران و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده‌ای باک ندارند.»[76]

«لباس او ـ خدا داناتر است ـ خشن است، خوردنی اش جو، جز به شمشیر و مردن در سایه شمشیر نیندیشد.»[77]

«راهبان شب و شیران روزند.»[78]

«اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پایگاه استوارند، برای هر یکی نیروی چهل مرد داده می‌شود، دل آنان مانند پاره آهن است، اگر بالای کوه‌ها راه روند کوه‌ها هموار می‌شوند، تا خداوند- عزوجل- راضی نشده، شمشیرهای خود را باز نمی‌دارند.»[79]

«یاران مهدی همه جوانند، پیر در میان‌شان نیست مگر مانند سرمه چشم، و نمک در میان طعام که خیلی کم از آن در طعام می‌ریزند.»[80]

پیشروی‌ها و پیروزی‌های تدریجی

هر حرکت اصلاحی و اجتماعی در ابتدا، از یک نقطه محدود و کوچک شروع می‌شود و به تدریج پیش می‌رود. چنان چه حضرت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در روزهای اول بعثت، دو نفر مرد و زن پشت سر او نماز می‌خواندند، و به تدریج سراسرجزیره العرب را که به مساحت اروپای منهای روسیه است، زیر فرمان خود درآورد.

پیش‌روی‌ها و پیروزی‌های امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز به تدریج صورت می‌گیرد، کم کم پیروزی‌های آن حضرت توسعه می‌یابد، و با نیروهای تازه که به آن حضرت ملحق می‌شود، به سراغ فتح مواضع جدید می‌رود. روایات از ائمه معصومین علیه السلام در این زمینه شاهد گویایی است:

1. مفضل از حضرت صادق علیه السلام روایت می‌کند:«313مرد در مکه با آن حضرت بیعت می‌کنند، آن حضرت در مکه می‌ماند تا ده هزار نیرو کامل شود، آن گاه به سوی مدینه حرکت می‌کنند.»[81]

2. ابن وزیر غافقی از حضرت امیرمؤمنان روایت می‌کند: «اولین نیروی رزمی‌ای که با حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حرکت می‌کنند، بین دوازده هزار و پانزده هزار نفر هستند.»[82]

3. ابوبصیر از حضرت صادق علیه السلام نقل می‌کند: «یاران حضرت مهدی (طبق سازمان دهی قبلی) از گوشه و کنار زمین، دور او جمع می‌شوند و با او بیعت می‌کنند، بعد از مکه حرکت می‌کنند تا به کوفه می‌رسند و در نجف فرود می‌آیند، از آن جا به سوی تمامی شهر و بلاد متفرق می‌شوند.»[83]

این گونه روایات یک نواخت به وضوح بیان می‌کند که یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با آمادگی و ارتباطات قبلی که با مرکز فرماندهی خود داشته‌اند، در زمان معینی و در جای معینی (مکه) گرد می‌آیند و با آن حضرت پیمان وفاداری می‌بندند، و از مکه حرکت می‌کنند، تا آن که به کوفه و نجف می‌رسند و به تعداد قابل ملاحظه‌ای می‌رسند، آن گاه آنان را برای تسخیر نقاط دیگر بسیج می‌نماید.

«لشکریان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مانند ابرهای خزانی، جمع و در یک نقطه متمرکز می‌شوند؛ در حالی که مانند راهبان شب و شیران روزند. خداوند توسط آنان، اول سرزمین حجاز را فتح می‌کند، و زندانیان از ابنای بنی هاشم از زندان آزاد می‌شوند، پرچم‌های سیاه (گمراهی) از کوفه به زیر کشیده می‌شوند، (صاحب رایت) برای بیعت به سوی مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برانگیخته می‌شود، و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف لشکریانش را به سوی شهرها و کشورها می‌فرستد.»[84]

از مجموع این روایات به دست می‌آید که حرکت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از یک نقطه خاص (مکه) و یا یک گروه اندک (313) نفر آغاز می‌شود، و به تدریج به تعداد پیروان آن حضرت افزوده می‌شود. و دامنه فتوحات نیز گسترش می‌یابد و این تعداد اندک که هسته مقاومت را تشکیل می‌دهد، با یک سازمان دهی منظم و ارتباطات و اطلاعات قبلی، در مدت بسیار کوتاهی خود را به مرکز فرماندهی (مکه) می‌رسانند.

نتیجه

پس، به طور خلاصه پاسخ به این سؤال که با وجود پیچیدگی سلاح‌های امروزین و توانایی ارتش‌های امروز چگونه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پیروز خواهد شد این است که سنت تغییر ناپذیر الهی که قرآن کریم در مصداق‌های روشن آن را بیان فرموده این است:

1. پیروزی گروه کم بر گروه بسیار؛

2. غلبه سلاح‌های ساده بر سلاح‌های پیچیده؛

3. علم مبتنی بر تقوا بر تجربه‌های بشر غافل از خدا غالب می‌شود.

4. معجزه بر هر سحر و قدرت و سلاحی چیره خواهدشد.

5. تمدّن مادی افول پذیر بوده و گذشته از فناپذیری عذاب الهی را هم خواهند چشید و اساس پیروزی حق طلبان خداپرستی است که «هو الواحد القهّار».

پی نوشت ها:

[36]. تفسیرالمیزان، ج13، ص633؛ تفسیرکبیر، ج11، ص160؛ محمود آلوسی بغدادی، تفسیر روح المعانی، ح16، ص130، تفسیرکشاف، ج2، ص693 و بحارالانوار، ج52، ص323 و ج12، ص180.

[37]. کشاف، ج2، ص694؛ تفسیر کبیر، ج11، ص165 و تفسیرروح المعانی، ج16، ص24.

[38]. کهف، آیه 83، Gوَیَسْأَلُونَکَ عَن ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْرًاF.

[39]. کهف، آیه 84، Gإِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًاF.

[40]. المیزان، ج13، ص611 و روح المعانی، ج16، ص130.

[41]. کهف، آیات 86-85، Gفَأَتْبَعَ سَبَبًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَه وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًاF.

[42]. مفردات القرآن (ماده سبب)؛ تفسیرکبیر، ج11، ص166؛ تفسیرتبیان، ج7، ص86 و قرطبی، الجامع‌الاحکام القرآن، ج16، ص52.

[43]. المیزان، ج13، ص499.

[44]. همان.

[45]. کهف، آیات 88 – 87، Gقَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّکْرًا ﴿87﴾ وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَىF

[46]. همان، 91-89، Gثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًاF.

[47]. المیزان، ج13، ص502، بحارالانوار، ج12، ص183.

[48]. کهف، آیه 92، Gکَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًاF.

[49]. هود، آیه 37، G وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَاF.

[50]. کهف، آیه 93، Gثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿92﴾ حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿93﴾ قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿94﴾ قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّه أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا ﴿95﴾ آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا ﴿96﴾ فَمَا اسْطَاعُوا أَن یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿97﴾ قَالَ هَذَا رَحْمَه مِّن رَّبِّیF.

[51]. المیزان، ج13، ص502؛ کشف الاسرار، ج5، ص546؛ تفسیرکبیر، ج11، ص33 و 49 و بحارالانوار، ج12، ص190.

[52]. ر.ک: المیزان، ج13، ص505-504؛ مجمع البیان، ج6، ص491-489؛ انوارالتنزیل، ج2، ص12-11؛ کشاف، ج2، ص697 و قرطبی، الجامع‌الاحکام القرآن، ج11، ص48.

[53]. الجامع لاحکام القرآن، ج11، ص45.

[54]. غافر، آیه51، Gإِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاه الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُF.

[55]. صافات، آیات 171-173، Gوَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَF.

[56]. انفال، آیه 9.

[57]. آل عمران، آیه 124.

[58]. همان، آیه.

[59].آل عمران، آیه 151 و انفال، آیه 12.

[60]. بحارالانوار، ج52، ص323 و کمال الدین و تمام النعمه، ص221-220، (عَنْ جابِرِ الأنْصاری قالَ سَمِعتُ رَسُولَ الله یَقُولُ: «اِنَّ ذَاالقرنینِ کانَ عبداً صالحاً جَعَلَهُ اللهُ حُجَّه عَلی عِبادِهِ فَدَعا قَومَهُ اِلَی اللهِ- عَزَّوَجَلَّ- وَ اَمَرَهُمُ بِتقْواهُ فَضَرَبُوهُ عَلی قرْنِهِ فَغابَ عنْهُمْ زَماناً ثُمَّ رَجَعَ اِلَی قَوْمِه فَضَرَبُوهُ عَلی قرْنِه.

اَلا وَفِیُکُمْ مَنْ هُوَ عَلی سُنَّته، وَاِنَّ الله- عَزَّوَجَلَّ- مَکَّنَ لَهُ الأرضَ واتاه مِنْ کُلِِّ شَیءٍ سَبَباً وَبَلَغَ الْمشرِقَ وَالْمَغرِبَ، وَ اِنَّ اللهَ تَعالی سَیْجری سُنَّته فی القائِمِ مِنْ وُلدی وَ یُبلِّغُهُ شرْقَ الارَضَ وَغربَها، حَتّی لا یبقی سَهلٌ وَ لا موْضِعُ مِنْ سَهْلٍ وَلا جَبَلٍ وَطَئَهُ ذوالْقَرنِینُ، اِلاّ وَطَئَهُ وَیُظهِرُ لَهُ کُنُوزَ الأرضِ وَ مَعادِنَها وَیَنْصرُهُ بالرِّعُبِ وَ یملأَ اللهُ الأرَضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَتُ ظُلماً وَ جَؤراً).

[61]. بحارالانوار، ج12، ص183، وج52، ص321، (عَنْ اَبی‌جَعْفَر علیه السلام: أَما اَنَّ ذَاالْقَرنینِ قَدْ خُیِرَّ السَّحابینِ فَاخُتارَ الذَّلُولَ، وَذَخَّرلِصاحِبِکُمْ الصَعْبَ. قال: قُلتُ وَ ما الَصّعبُ؟ قال ما کانَ مِنْ سَحابٍ فِیه رعدٌ وَ صاعِقَه اوْ بَرقٌ فَصاحِبُکُمُ یَرکُبُه. أما اِنَّهُ سَیرکَبُ السَّحابَ وَیرقی فی الاسبابِ؛ أسبابِ السَّمواتِ السّبعِ وَالأَرضِینَ السَّبعِ).

[62]. مومن، آیات 37-36، Gیا هامانُ بْنِ لی صرحاً لَعلَّی أبلُغُ الاسبابَ أسبابَ السَّمواتِF.

[63]. کهف، آیه 90، Gثُمَّ أتَبَع سَبَباًF.

[64]. بحارالانوار، ج52، ص321 و ج12، ص183، (عَنْ اَبی عَبْدِاللهِ: «اِنَّ اللهَ خِیرُّ ذَااُلقَرْنِینِ السَّحابین؛ اَلذَّلُولَ وَ الَصَّعبَ. فَاخْتارَ الذَّلُولَ وَ هُوَ ما لَیْسَ فِیهِ برقٌ وَ لا رعْدُ. وَ کَوْ أختارَ الصَّعْبَ لَمْ یَکُنُ لَهُ ذلِکَ، لاِنَّ اللهَ اِدَّخَرَهُ لِلقائِم».)

[65]. صف، آیه9، توبه، آیه 33، Gهُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَF.

[66]. الجامع لاحکام القرآن، ج8، ص 121.

[67]. همان، ج11، ص48.

[68]. شرح نهج البلاغه، ج11، ص152.

[69]. اعراف، آیات 116-125 و طه، آیات65-71.

[70]. مشکلات مذهبی روز، ص120، به نقل از الزام الناصب، ص230.

[71]. آیت‌الله صافی، منتخب الاثر، ص469، ، چاپ سوم، تهران، انتشارات صدر، (اِنَّهُ یأخُذُِ الْبیعَه عنْ أصْحابِهِ عَلَی أنْ لایسْرَقُوا، وَلایزنُوُا، وَلایَسُّبُوا مُسلِماً، وَلا یَقْتُلُوا مُحَرَّماً، وَلا یَهتکُوا حَرِیماً مُحرَّماً، وَلا یَهجَمُوا مُنزِلاً، وَلا یَضرِبُوا اَحَداً اِلاّ بِالحَقِِّ، وَلا یَکنَزُوا ذَهَباً وَلا فِضَّه وَلا بُرّاً وَلا شَعِیراً، وَلا یاکُلُوا مالَ الْیَتیمِ، وَلا یَشْهَدُوا بِما لایَعْلَمُونَ، وَلا یَشرِبُوا مُسکِراً، وَلا یلبِسوُا الخزّ وَلا الْحَرِیرَ، وَلا یَتمنطِقُوا بِالذَّهِب، وَلا یَقْطَعُوا طَریقاً وَلا یخیِفُوا سَبیلاً، وَلا یُحبوُا طَعاماً مِنْ بُرٍ اوْ شَعِیرٍ، وَ یرضونَ بِالْقَلیلِ، وَیکرَهُونَ النِِّجاسَه، وَیأمُرُونَ بِالْمَعرُوفِ وَ ینْهونَ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَیَلْبِسُونَ الْخَشِنِ مِنْ الثّیابِ، وَیَتوسَّدَوُنَ التُّرابَ عَلَی الْخدُودِ، وَیُجاهِدُونَ فی اللهَ حق جِهادِهِ، وَیشْترِطُ عَلی نَفْسِهِ لَهُمُ أنْ یَمْشِیَ حَیْثُ یَمشونَ، وَیلبِسَ کَما یَلْبِسُونَ، وَیَرکِبَ کَما یرکبون، وَیَرضی بِالقَلیلِ، وَلا یَتَّخِذُ حاجِباً وَلا بَواّباً).

[72]. بقره، آیات 249-250.

[73]. ر.ک: رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم در میدان جنگ، پروفسور محمد حمید الله و سیره جنگی و اخلاق نظامی حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم، نگارنده.

[74]. انفال، آیه 12، آل عمران، آیه 101، Gسَنُلُقِی فی قُلُوبِ الذَّینَ کَفَرُوا الرُّعُبF.

[75]. منتخب الاثر، ص292، (القائمُ مِنّا منْصُورُ بِالرُّعبِ، مُؤیّدٌ بِالنصر).

[76]. همان، ص476، (وَیَسیِرُ الرُّعُبُ بینَ یَدیهِ، لا یلقاهُ عَدُوُّ اِلاّ هَزَمَهُمُ، شُعارُهُمُ اَمِتْ اَمِتْ، لایُبالُونَ فی الله لؤمَه لائمِ).

[77]. همان، ص489، (ما لِباسُهُ- وَاللهُ أعلَمُ- اِلاّ الْغَلیظُ، وَما طَعامُهُ اِلاّ الشَّعیرُ، وَ ما هُوَ اِلاّ السَّیُفُ وَالْمُوتُ تَحتَ ظِلِّ السَیفِ).

[78]. همان، ص490، (رُهبانٌ بِاللّیلِ اسُدٌ بالنَّهارِ).

[79]. همان، ص486، (وَهُمُ الرّکُنُ الشَّدِیدُ، فَاِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمُ یُعطی قُوَّه أربَعینَ رَجُلاً، وَ اِنَّ قلْبَ رَجُلٍ مِنْهُمُ کَزُبُرِ الْحَدِیدِ، وَلومَرّوُا بِالجِبالِ لَتَدکْدَکتْ، لا یَکُفُّونَ سُیُوفَهُمُ حَتّی یرضیَ اللهَ عَزّوَجَلّ).

[80]. همان، 484، (أصحابُ الْمَهدِی شَبابُ لا کَهُوُلُ فِیهِمُ اِلاّ مِثلُ کحلُ الْعَینِ وَ الْمِلحُ فی الزاّدِ وَاَقّلُ الزّادُ المُلِحُ).

[81]. همان، 486، (وَقَدْ وافاهُ ثَلاثَه مأه وَ ثلاث عَشَرَ رَجُلاً فَیبایَعُونَهُ وَیُقیِمُ بِمَکَّه حَتّی یُتِّمُ عشْرَه الافٍ، ثُمَّ یَسیرُ مِنها اِلی الْمَدِینَه...).

[82]. همان، 486. (یُخرُجُ المهدِیْ فی اثِنی عَشَرَ ألفاً اِنْ قَلوُّا وَخمْسَه عَشَرَ ألفاً اِنُ کَثُروُا...).

[83]. همان، ص485، (فَیَسیِروُا اِلیه أنصارُهُ مِنْ أطْرافِ الأرضِ یُبایِعُونَهُ. ثُمَّ یَسیِرُ عنْ مَکَّه حَتّی یاتِیَ الْکُوفَه، فَیَنْزِلُ عَلی نَجَفِها، ثُمَّ یُفَرِقٌّ الْجُنُودَ مِنْها اِلی جَمیعِ الامصارِ).

[84]. همان، 490، (قزعاً ک‍قزعِ الْخ‍زیفِ، رُهبانٌ بِاللَّیلِ اسُدُ بِالنهار، فَیفتَحُ اللهُ أرضَ الْحِجازِ، وَیخْرُجُ مَنْ کانَ فی السِجّنِ مِنْ بَنی هاشِمٍ، وَتَنزَّلَ الراّیاتِ السوُّدِ الکُوفَه، فَیبعُثُ بِالبَیعَه الِیَ الْمهدی، فَیبعُثُ المهدِی جُنُودَهُ الِیَ الْبُلدانِ).

حجت‌الاسلام والمسلمین عزیزالله علیزاده مالستانی

لینک ثابت

 

در کتاب حدیثی ابو نعیم اصفهانی حدیثی آمده که در آن به بیان اوصاف قومی از اقوام آخر الزمان اشاره دارد و این اوصاف بسیار با حالات وهابیون و سلفی هایی که الان در سوریه مشغول جنگ اند مطابقت دارد .



حضرت فرموده اند : "إذا رأیتم الرایات السود فالزموا الأرض ولا تحرکوا أیدیکم و لا أرجلکم ثم یظهر قوم ضعفاء لا یُوبه لهم قلوبهم کزُبَر الحدید هم "أصحاب الدولة” لا یفون بعهد ولا میثاق یدعون إلی الحق ولیسوا من أهله "أسماؤهم الکنی ونسبتهم القری” و "شعورهم مرخاة کشعور النساء” حتی یختلفوا فیما بینهم ثم یؤتی الله الحق من یشاء.

ترجمه روایت: اگر شما پرچم های سیاه این گروه را دیدید زمین گیر شوید.همراه آنها نجنگید نه دست خود را به حرکت دارید و نه پای خود را. بعد از آن افرادی ضعیف النفس به آنان ملحق می شوند که کسی به آنها توجه ندارد. دلهایشان مثل آهن سفت است. آنها خود را اصحاب دولت می دانند. به عهد خود پایدار نیستند به حق دعوت می کنند لکن از اهل حق نیستند. اسم هایشان با کنایات است و خود را به روستاها نسبت می دهند. موهای خود را مثل زنان بلند می کنند بین خود اختلاف می کند و بعد از آن خداوند، حق را در هر کس که بخواهد نمایان می کند.

شایان ذکر است تمام این اوصاف با شورشیان سوریه قابل تطبیق است. اسم گروه خود را دولت اسلام گذاشتند و موهایشان بلند و اسم ها به کنایه مثل ابومصعب و ابوخالد و خود را به روستاها نسبت می دهند مثل جولانی بغدادی زرقاوی بین خود اختلاف دارند و در حال جنگ هستند  و در آخر پرچم هایشان سیاه است.
 

لینک ثابت

بنابر روایات ائمه معصوم (ع) برای ظهور حضرت ولی عصر (عج) نشانه هایی وجود دارد که می توان با استناد به آنها در بازار پررونق ادعاهای دروغین و معرفی نشانه های غیرمرتبط و ناصحیح، در مسیر مهدویت بیراهه نرفت.


به گزارش موعود ، رسول اکرم (ص) فرمودند: «پس از من خلفایی بر سر کار خواهند آمد؛ بعد از خلفا، امرایی و پس از امرا، پادشاهان و پس از آنان جباران  و ستمگران. سپس مهدی (عج) ظهور می کند.»

همان حضرت (ص) می فرمایند: «ای علی! ظهور مهدی (عج) در هنگامی است که شهرها دگرگون شده، بندگان خدا ضعیف می شوند و از فرج و ظهور مهدی مایوس می گردند. در این هنگام مهدی قائم (ع) از فرزندان من ظاهر می گردد.»

امیرمومنان علی (ع) می فرمایند: «به خدا قسم، به خدا قسم! آن کس را که انتظارش مى کشید، نمى بینید مگر آنگاه که خدا را جز با اشاره دست و ابروى خود [نتوانید] بخوانید، و از زمین چیزى در اختیار نداشته باشید، جز همان جاى گام هاى خود و جنگ افزارتان بر پشت هایتان باشد. در آن روز مرا یارى نمى رساند مگر خداوند به وسیله فرشتگان خود و کسانى که بر [صفحه] دلشان ایمان نقش بسته است.»

امام کاظم (ع) می فرمایند: «هر گاه آن بیابانگرد زشت روى را در میان لشکرى انبوه دیدى، براى خود و شیعیان مؤمنت در انتظار فرج باش. هر گاه خورشید گرفت چشم به آسمان دار و بنگر که خداوند عزّ و جلّ با مجرمان چه مى کند. »

امام صادق (ع) نیز فرمودند: «خروج سه کس: قیام خراسانی و سفیانی و یمانی، در یک سال و در یک ماه و یک روز خواهد بود و در این میان، هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی، به حق و هدایت دعوت نمی کند.»

همچنین، امیرمومنان علی (ع) درباره نشانه های ظهور می فرمایند: «آنگاه که خاطب به هلاکت درمى افتد و امامِ عصر از دیدگان پنهان مى شود و دل هایى شاداب و دل هایى دیگر فسرده مى گردند، آرزومندان نابود مى شوند و از هم فرو مى پاشند و مؤمنان باقى مى مانند که شمارشان اندک است، سیصد نفر یا بیشتر. در رکاب این مؤمنان دسته اى [از فرشتگان] مى جنگند که روز بدر در کنار پیامبر خدا صلى الله علیه و آله جنگیدند که نه کشته شدند و نه مردند.»





منبع: قدس آنلاین

لینک ثابت

سفیانی پس از سرکوب مخالفان، هدفی جز حمله به عراق ندارد، از این‌رو، با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار می‌شود، در میانه راه، در منطقه‌ای به نام قرقیسیا جنگی هولناک درمی‌گیرد و بسیاری کشته می‌شوند.

 

با تحرک تروریست‌های تکفیری داعش، باز برخی شروع به داستان‌سرایی در عرصه تطبیق نشانه‌های ظهور کرده‌اند و بازار را برای سخنان عوامانه و به تعبیر مقام معظم رهبری صرف تخیلات و توهمات خود مناسب دیده‌اند، مدعی شده‌اند که این گروه همان سفیانی روایات است.

یکی از نشانه‌های سفیانی شیعه‌کشی و دشمن اهل بیت بودن است، در حدیث معتبری از امام باقر(ع) چنین آمده است: «فَإِنَّ حَنَقَهُ وَ شَرَهَهُ إِنَّمَا هِیَ عَلَى شِیعَتِنَا»(1)؛ شدت خشم و حرص او تنها بر شیعیان ماست، گروه تروریستی داعش نیز در این نشانه شبیه سفیانی است، اما آیا می‌توان به صرف یک مشابهت چنین حکم کرد که این گروه همان سفیانی روایات است؟

روشن است که برای اثبات این تطبیق باید تمام روایات سفیانی در نظر گرفته شود، حجت‌الاسلام و المسلمین جواد جعفری(کارشناس مهدویت) در خصوص این شبهه به شش تفاوت داعش با سفیانی اشاره می‌کند و بیان می‌دارد:

*نشانه نخست

در حدیث معتبری امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ أَمْرَ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ‏ فِی‏ رَجَب»(2) و در حدیث معتبر دیگری امام صادق(ع) فرمودند: «خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِیِّ وَ السُّفْیَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِّ فِی‏ سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِد»(3)، طبق این دو روایت سفیانی در ماه رجب و همزمان با خراسانی و یمانی شورش خواهد کرد، روشن است که به هیچ وجه این نشانه قابل تطبیق بر داعش نیست، زیرا هنوز نه خراسانی قیام کرده نه یمانی.

*نشانه دوم

در حدیث معتبری امام صادق(ع) فرمود: «مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ یُقَاتِلُ‏ فِیهَا فَإِذَا مَلَکَ الْکُوَرَ الْخَمْسَ مَلَکَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ یَزِدْ عَلَیْهَا یَوْماً»(4)، از اول قیام سفیانی تا آخر کارش 15 ماه است. شش ماه می‌جنگد و پنج آبادی را می‌گیرد و نه ماه حکومت می‌کند و یک روز هم بیشتر نمی‌شود. در روایت دیگری امام صادق(ع) این پنج آبادی را در شام نام می‌برد: «مَلَکَ کُوَرَ الشَّامِ الْخَمْسَ دِمَشْقَ وَ حِمْصَ وَ فِلَسْطِینَ وَ الْأُرْدُنَّ وَ قِنَّسْرِینَ»(5)، مناطق پنجگانه آمده در روایات اکنون چهار کشور سوریه، لبنان، فلسطین و اردن است. طبق این بیان اولاً سفیانی کسی است که شش ماه بتواند چهار کشور را بگیرد و بسیار روشن است که این نشانه به هیچ وجه قابل تطبیق بر داعش نیست، ثانیاً کل شورش و حکومت سفیانی از ظهور تا افولش بیش از پانزده ماه نخواهد بود، در حالی که داعش بیش از دو برابر این مدت است که شر کشورهای اسلامی شده است و حتی یک کشور را هم نتوانسته است بگیرد.

*نشانه سوم

در حدیث معتبری امام باقر(ع) فرمودند: «وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ بَأْسٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی»(6)، شر سفیانی به زنان شیعیان نخواهد رسید، در حالی که گروه وحشی داعش میان زنان و مردان شیعه فرقی نمی‌گذارند.

*نشان چهارم

امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «یَخْرُجُ بِالشَّامِ فَیَنْقَادُ لَهُ‏ أَهْلُ‏ الشَّام»(7)، سفیانی شورش می‌کند و اهل شام از او پیروی می‌کنند، در حالی که روشن است مردم سوریه در انتخابات داعش را حمایت نکردند.

*نشان پنجم

سفیانی پس از سرکوب مخالفان، هدفی جز حمله به عراق ندارد، از این‌رو، با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار می‌شود، در میانه راه، در منطقه‌ای به نام قرقیسیا(شهری در سوریه در محل اتصال رود خابور و فرات) جنگی هولناک درمی‌گیرد و بسیاری کشته می‌شوند. سپاه سفیانی پس از پیروزی در نبرد قرقیسیا به صورت هم‌زمان با دو سپاه مختلف به مدینه و عراق یورش خواهد برد.(8) چنان که در این روایت آمده سفیانی پس از تسلط بر چهار کشور سپاهی را به عراق خواهد فرستاد، در حالی که داعش پس از شکست در سوریه به سراغ عراق آمده است، علاوه قبل از آمدن به عراق سفیانی نبرد قرقیسیا را خواهد داشت که نبردی بسیار خونین خواهد بود، در حالی که داعش چنین نبردی را نکرده است و در واقع به عراق فرار کرده است.

*نشان ششم

در روایتی امام باقر(ع) فرمود: «وَ یَبْعَثُ السُّفْیَانِیُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِینَةِ فَیَنْفَرُ الْمَهْدِیُّ مِنْهَا إِلَى مَکَّةَ فَیَبْلُغُ أَمِیرَ جَیْشِ السُّفْیَانِیِّ أَنَّ الْمَهْدِیَّ قَدْ خَرَجَ إِلَى مَکَّةَ فَیَبْعَثُ جَیْشاً عَلَى أَثَرِهِ فَلَا یُدْرِکُهُ ... َ وَ الْقَائِمُ یَوْمَئِذٍ بِمَکَّةَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْبَیْتِ الْحَرَامِ مُسْتَجِیراً بِه‏»(9)، این بیان نیز نشان می‌دهد قیام سفیانی هم زمان با ظهور امام عصر(عج) خواهد بود، در حالی که حرکت داعش به قیام امام ربطی نیافته است. با توجه به این نشانه‌های روشن که در روایات معتبر و کتاب‌های متقن ما آمده است، معلوم می‌‌شود هیچ شباهتی میان داعش و سفیانی وجود ندارد، ادعاهای بی‌اساسی که برخی افراد بدون دقت در روایات بیان می‌کنند، موجب رواج مدعیان دروغین، منحرف کردن مردم از حقیقت انتظار، ایجاد امید کاذب در جامعه و مشکلات بین المللی برای کشور می‌شود، امید است کسانی که تریبون‌های عمومی مخصوصاً مقدس در اختیار آنهاست در اظهار نظر کردن در مورد نشانه‌های ظهور محتاطانه عمل کنند و از ماجرهای چند سال گذشته عبرت گرفته موجب به خطر افتادن آبروی خود و دیگران نشوند.

 

پی نوشت ها

1. الغیبة للنعمانی؛ ص300.

2. کمال الدین و تمام النعمة؛ ج‏2 ؛ ص650.

3. الغیبة (للطوسی)، کتاب الغیبة للحجة؛ النص ؛ ص446.

4. الغیبة للنعمانی، النص؛ ص299

5. کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2؛ ص651.

6. الغیبة للنعمانی، النص، ص300

7. الغیبة للنعمانی، النص، ص304.

8. الغیبة للنعمانی، ص317، باب18، ح17.

9. الغیبة للنعمانی، النص، ص279.

لینک ثابت

مفهوم غیبت به معنای پنهانی بودن هویت فرستاده الهی برای تدبیر حفظ جان و فراهم شدن امکان ادای وظیفه و مأموریت و مشیت و خواست الهی در بسیاری از قصص قرآن قابل بازشناسی است. ابراهیم، یوسف، ذوالقرنین، خضر، موسی و عیسی(علیهم السلام) همگی در دوره ای از زندگانی، از قوم خود غایب بودند. تدبر در داستان غیبت هر یک از آنان، از حقایق بسیاری درباره غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) پرده بر می دارد؛ حقایقی چون مفهوم غیبت، عامل غیبت، مکان غیبت، وظیفه امام غایب و وظیفه منتظران و شرایط ظهور.

حال بر آنیم تا شباهت های غیبت حضرت یوسف (علیه السلام) را با غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) بیان نماییم.

خداوند متعال در آغاز سوره یوسف، سرگذشت یوسف(علیه السلام) و برادرانش را آیت ها و نشانه هایی برای جویندگان حقیقت می خواند. در روایات اهل بیت (علیهم السلام) غیبت حضرت یوسف(علیه السلام) نشانه ای برای غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) و داستان حضرت یوسف(علیه السلام) درسی برای منتظران او خوانده شده است. با تدبر در آیات این سوره حقایقی درباره غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) کشف می گردد.

 

فقط اگر او بخواهد

برادران یوسف (علیه السلام) از نوادگان و فرزندان پیامبران بودند و یوسف (علیه السلام) را فروختند، در حالی که برادران او بودند و آنها یوسف (علیه السلام) را نشناختند تا زمانی که او به آنها گفت: من یوسف هستم.

مردم این امت، منکر نمی شوند زمانی را که خداوند خواسته باشد حجتش مخفی باشد، در آن زمان یوسف(علیه السلام) در مصر بود و بین او و پدرش ۱۸ روز فاصله بود، اگر خدا می خواست که یوسف(علیه السلام) شناخته شود، قادر بود. همانگونه هنگامی که بشارت زنده بودن یوسف(علیه السلام) به یعقوب(علیه السلام) داده شد، به خدا قسم که یعقوب و فرزندانش آن راه را ۹ روزه رفتند تا به یوسف رسیدند.

 

مردم منکر این واقعیت نمی شوند که خداوند همان کاری را که با یوسف(علیه السلام) نمود، که برادرانش هم او را نمی شناختند، همان کار را با حجت خویش انجام دهد و حجت خدا در بازارها رفت و آمد کند، ولی مردم او را نشناسند تا آنکه خداوند به او اجازه دهد تا خود را به مردم معرفی کند، همانطور که به یوسف(علیه السلام) اجازه داده شد و یوسف(علیه السلام) به برادران خود گفت: آیا دانستید که با یوسف(علیه السلام) و برادرش بنیامین در زمانی که جاهل بودید، چه کردید؟ آنها گفتند: آیا تو یوسف(علیه السلام) هستی؟ گفت: من یوسف(علیه السلام) هستم و این هم برادرم است.(منتخب الأثر، صفحه۹۷)

 

امان ز لحظه غفلت

روایت فوق از امام صادق(علیه السلام) می باشد. و چه زیبا این روایت تنهایی و غربت حضرت را در میان شیعیانشان ترسیم می نماید. این روایت به ما نشان می دهد که ما شیعیان همچون برادران یوسف(علیه السلام)، اماممان را در چاه غفلت خویش افکندیم. ما از او غافل و او به حال ما آگاه است. برادران یوسف(علیه السلام) روزی به کرده خود آگاه شدند، اما وای به حال روزی که حضرت مهدی(عج الله فرجه) ندای “أنا المهدی” را سر دهند و ما هنوز در خواب غفلت مانده باشیم و منکر امامت ایشان بگردیم.

 

شباهت های داستان دو یوسف

بنا بر آیه پانزدهم سوره یوسف، غیبت آن حضرت از دل چاه و در پی حسادت و توطئه برادرانش، آغاز می شود. غیبت حضرت یوسف(علیه السلام) از خویشاوندان و حتی پدر ایشان که یکی از انبیاء الهی بود، صورت گرفت. اما با این غیبت از مقام حجت خدا بودن، پایین نمی آمد.

غیبت حضرت یوسف(علیه السلام) شباهت هایی به غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) دارد. یکی از آن شباهت ها مکان غیبت کردن بوده است. برادران حضرت یوسف(علیه السلام)، ایشان را در چاه انداختند و غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) نیز از سرداب آغاز شد.

غیبت بدین ترتیب بود که در شهری که خانه پدرش در آنجا بود یعنی شهر سامرا، برای خانه ها سرداب هایی می ساختند تا خود را در گرمای تابستان، از گرما حفظ کنند. مأموران بنی عباس زمانی که متوجه شدند که حضرت مهدی(عج الله فرجه) در سرداب خانه پدرش به سر می برد، در سرداب را بستند تا امام را از بین ببرند. همانند برادران حضرت یوسف(علیه السلام) که ایشان را در چاهی انداختند که احدی از آن مسیر عبور نمی کرد اما همان خداوندی که حیله آنها را از کار انداخت و حضرت یوسف(علیه السلام) را نجات داد، همان خداوند نیز، حیله بنی عباس را نابود کرد، به طوریکه کور شدند و خداوند متعال بر چشمان آنها پرده افکند تا خروج حضرت مهدی(عج الله فرجه) را نبینند. مانند جدش رسول الله صلی الله علیه و آله که بر دیده قریش، که نقشه قتل او را کشیده بودند، پرده افکند و آن حضرت از میان آنها خارج شد و به مدینه هجرت کرد.

 

درسی از سوره یوسف برای منتظران

حضرت یعقوب(علیه السلام) با اینکه پیامبر بود ولی در فراق حضرت یوسف(علیه السلام) گریه ها می کرد، حضرت یعقوب(علیه السلام)  می دانست که حضرت یوسف(علیه السلام) در سلامتی به سر می برد و می دانست که فرزندش در کاخ عزیز مصر در آسایش است، ولی در فراقش گریه می کرد؛ قرآن با مثال زدن داستان حضرت یعقوب(علیه السلام) و حضرت یوسف(علیه السلام) به ما یاد می دهد که در زمان غیبت حضرت مهدی(عج الله فرجه) چطور حضرت را یاری دهیم و چگونه بر غربت و فراق و تنهایی حضرت با سوز دل بگرییم.

یکی از وظایف ما شیعیان در زمان غیبت این است که دائماً به یاد امام زمانمان باشیم و دعا برای فرج ایشان را هرگز فراموش نکنیم.

چرا که ما در روایات رسیده از حضرت مهدی(علیه السلام) خوانده ایم که: برای فرج من دعا کنید تا برای سلامتیتان دعا کنم.(سخنرانی حجت الإسلام دانشمند)

«اللهم بلِّغ مولای صاحب الزمان صلوات الله علیه»

منبع:

سمیرا باقری، بخش مهدویت تبیان

سوره مبارکه یوسف.

لینک ثابت

سوال: چطور عیسى که یک پیامبر است پشت سر امام زمان نماز مى خواند؟

حضرت عیسى (علیه السلام) و امام مهدى (عجل الله فرجه) هر دو، دو پیشوا مى باشند. یکى پیغمبر ودیگرى امام. اگر آنها در محلى اجتماع کنند وامام سِمَت پیشوایى پیدا کند، قهرا نسبت به دیگرى که پیغمبر است مقتدا و پیشوا است؛ و مى دانیم که امام و پیغمبر، هر دو از ارتکاب افعال زشت و ریا و نفاق، معصوم و پیراسته مى باشند، و هیچکدام عملى را که از حریم شریعت بیرون و مخالف خواسته خدا و رسول باشد براى خود ادعا نمى کنند.

لذا، از این رو امام، برتر از مأموم، یعنى حضرت عیسى (علیه السلام) است که پشت سر وى نماز مى گزارد. زیرا از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که فرمود: (امام جماعت باید پیشواى جماعت باشد، اگر دو نفر مساوى بودند، آنکه عالم تر است، و چنانچه هر دو در علم مساوى بودند آنکه فقیه تر است، و اگر هر دو نفر مساوى بودند، آن را که خوش صورت تر است باید مقدم داشت وبا او نماز گزارد).

پس اگر امام زمان (علیه السلام) بداند که عیسى از او برتر است، جایز نیست که بر او پیشى گیرد، چه اینکه امام از هر کس آشناتر به مسائل دین و منزه تر از ارتکاب فعل مکروه است.

همچنین اگر عیسى (علیه السلام) بداند که امام مهدى (عجل الله فرجه) از او برتر است، جایز نیست که در نماز به وى اقتدا کند، زیرا پیغمبر از عمل ریا ونفاق ونیرنگ پیراسته است.

بنابراین امام زمان (عجل الله فرجه) به خوبى مى داند که از عیسى (علیه السلام) برتر مى باشد، از این رو بر او مقدم مى شود، و عیسى هم مى داند که مهدى از او برتر است وبه همین جهت او را برخود مقدم مى دارد وپشت سر او نماز مى گزارد، واگر جز این بود معنى نداشت که به او اقتدا کند.

اما درباره جهاد عیسى بن مریم (علیهما السلام) در رکاب امام زمان (عجل الله فرجه) باید دانست که جهاد عبارت است از جان دادن در راه خدا به فرمان کسى که براى خدا مى جنگد، واگر جز این بود، معنى نداشت کسى به فرمان پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) جهاد کند.

و از طرفى نیز، امام (علیه السلام) در میان امت اسلام، نماینده پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) است وبراى حضرت عیسى (علیه السلام) جایز نیست که بر پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) که اشرف مخلوقات و خاتم پیامبران است، پیشى بگیرد، همچنین بر نماینده او نیز نمى تواند مقدم باشد.

مۆید این سخن روایت مفصلى است که حافظ ابن ماجه قزوینى به نزول عیسى (علیه السلام) از آسمان، نقل کرده است که قسمتى از آن این است: ام شریک، دختر ابى عسکر، عرض کرد: یابن رسول الله! در آن روز قوم عرب کجا هستند؟ فرمود: (عرب در آن روز عده کمى هستند، بیشترشان در بیت المقدس مى باشند. امام آنها هر صبح با آنها نماز مى خواند، چون عیسى فرود آید، امام آنها به عقب برگشته تا عیسى جلو آمده وبا مردم نماز گزارد، ولى عیسى دست خود را روى شانه هاى او مى گذارد و مى گوید: بایست تا ما با شما نماز بگزاریم).( کفایه الطالب، به ضمیمه البیان، گنجى شافعى، ص ۴۹۸)

          

لینک ثابت

سوال: اولین سخنانى که امام بعد از ظهور مى فرمایند چیست؟

هنگامى که خداوند اذن ظهور به امام مهدى (عجل الله فرجه) بدهد، آن حضرت براى اصلاح جهانى قیام مى کند و در کنار خانه خدا در میان رکن و مقام از سیصد و سیزده یار با وفایش که فرماندهان لشکرى و کشورى حکومت حقه هستند بیعت مى گیرد، و نخستین جمله اى را که بر زبان جارى مى فرماید، آیه (بقیه الله…) است. چنان‌که امام باقر (علیه السلام) مى فرماید: (هنگامى که مهدى (علیه السلام) ظاهر شود، پشت خود را به خانه کعبه تکیه مى دهد و اولین سخنى که مى گوید، این آیه شریفه است: (بقیه الله خیر لکم ان کنتم مۆمنین).(۱)

و نیز مفضل از امام صادق (علیه السلام) روایت مى کند که فرمود: قائم (علیه السلام) پشت خود را به دیوار کعبه تکیه داده مردم جهان را مخاطب قرار مى دهد و مى فرماید: هر کس بخواهد آدم و شیث را ببیند اینک منم آدم و شیث. هر کس بخواهد نوح و سام را ببیند اینک منم نوح و سام. هر کس بخواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند اینک منم ابراهیم و اسماعیل. هر کس بخواهد موسى و یوشع را ببیند اینک منم موسى و یوشع. هر کس بخواهد عیسى و شمعون را ببیند اینک منم عیسى و شمعون. هر کس بخواهد محمد و على (علیهماالسلام) را ببیند اینک منم محمد و على. هر کس بخواهد حسن و حسین را ببیند، اینک منم حسن و حسین. هر کس بخواهد امامها را از اولاد حسین ببیند، اینک منم آن امامان معصوم از نسل پاک حسین.

اینک به سخنانم گوش فرا دهید تا شما را از آنچه شنیده ومى دانید و آنچه تا کنون نشنیده و نمى دانید، خبر دهم… هر کس کتابهاى آسمانى را مى شناسد گوش فرا دهد..).

آنگاه امام مهدى (عجل الله فرجه) به خواندن کتابهاى آسمانى مى پردازد، و صحیفه آدم و شیث و نوح و ابراهیم – علیهم السلام – را مى خواند، و هم تورات و انجیل و زبور را… و سپس قرآن کریم را…).(۲)

 

——————————————————————————————–

پی نوشت:

(۱) المهدى فى القرآن، سید صادق شیرازى، ص ۷۶٫

(۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹٫

          

لینک ثابت

چه روایاتی در مورد وجود یا عدم وجود همسر و فرزند برای امام زمان‌ وجود دارد؟
اگرچه از ظاهر بعضی روایات و ادعیه معصومین، چنین استنباط شده که آن حضرت دارای همسر و اولاد می‌‌باشد، اما همان‌طور که خواهد آمد، برخی روایات نیز که از درجه اعتبار زیادی برخوردارند، به نداشتن فرزند برای آن حضرت تصریح دارند.
ابتدا به روایاتی که به‌وسیله آنها می‌توان بر فرزندداشتن امام عصر استدلال نمود، می‌پردازیم و آنها را مورد بررسی قرار می‌دهیم:

۱. شیخ طوسی از مفضل‌بن‌عمر روایت می‌کند که امام صادق علیه‌السلام فرمود:
لَا یَطَّلِعُ عَلَى مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا غَیْرِهِ إِلَّا الْمَوْلَى الَّذِی یَلِی أَمْرَه‏.[۱]
هیچ‌یک از فرزندان او و دیگران از محل وی اطلاع ندارند، مگر خدایی که اختیار او را در دست دارد.

استدلال به این روایت از چند جهت صحیح نیست:
الف. نعمانی، همین جمله را چنین روایت کرده است: «لا یَطَّلِعُ علی مَوضِعِهِ اَحدُ مِن ولیٍ وَ لا غَیره...».[۲]
ب. گفته می‌شود در روایت شیخ طوسی تحریف واقع شده است؛ زیرا در روایت ضمیر مفرد به جای ضمیر جمع استفاده شده، می‌گوید: «از فرزندان او و دیگری، درحالی‌که صحیح این بود که بگوید: «از فرزندان او و دیگران».
ج. بر فرض بپذیریم،‌ باز هم چیزی در روایت وجود ندارد که حاکی از وجود بالفعل زنان و فرزندان امام باشد و شاید پس از چند قرن فرزندانش متولد شوند.

۲. روایت «جزیره خضرا» که مرحوم مجلسی در «بحارالانوار» نقل کرده است. در صورتی که این روایت دارای سند معتبر و قابل اعتمادی نیست، و بیشتر شبیه یک افسانه و رمان است تا واقعیت.

۳. روایت «پنج شهر» احمدبن‌محمدبن‌یحیی انباری مبنی بر اینکه امام زمان فرزندانی دارد که پنج‌تن از آنان حکومت پنج شهر و پایتخت را عهده دارند. این روایت نیز به یک افسانه می‌ماند، ضمن اینکه سند این داستان بسیار سست و بی‌اساس است.
علامه محقق، شیخ آقا بزرگ تهرانی، در صحت روایت مذکور تشکیک کرده چنین می‌نویسد:
«این داستان در آخر یکی از نسخه‌های کتاب «تعازی» تألیف محمدبن‌علی علومی مرقوم بوده است؛ پس علی‌بن‌فتح‌الله کاشانی، گمان کرده که داستان مرقوم، جزو آن کتاب است، در صورتی که اشتباه کرده و ممکن نیست داستان، جزو آن کتاب باشد؛ زیرا یحیی‌بن‌هبیره وزیر، که این قضیه در منزلش اتفاق افتاده، در تاریخ 560هـ.ق. وفات کرده و مؤلف کتاب «تعازی» قریب دویست سال بر وی تقدم داشته است.
علاوه بر آن، در متن داستن نیز، تناقضاتی دیده می‌شود؛ زیرا احمدبن‌محمد‌بن‌یحیی انباری که ناقل داستان است، می‌گوید: «وزیر از ما پیمان گرفت که داستان مذکور را،‌ برای احدی نقل نکنیم، ما هم به عهد خود وفا کردیم و تا زنده بود برای هیچ‌کس ابراز ننمودیم». بنابراین باید حکایت آن داستان، بعد از تاریخ وفات وزیر یعنی 560هـ.ق. اتفاق افتاده باشد، در صورتی که در متن داستان، عثمان‌بن‌عبدالباقی می‌گوید، احمدبن‌محمد‌بن‌یحیی انباری داستان را در تاریخ 543هـ.ق. برای من حکایت کرد».[۳]

۴. روایتی که سیدبن‌طاووس نقل کرده است که امام ‌رضا علیه‌السلام در مقام دعا عرض کرد: «اللهُمَّ صَلِّ علی وُلاةِ‌ عَهدِهِ وَ الاَئِمَةِ مِن وُلدِهِ».[۴]
این روایت نیز قابل اعتماد نیست؛ زیرا سند آن ضعیف است. ضمناً بنابر تصریح خود سیدبن‌طاووس، دارای متن دیگری نیز می‌باشد که به این شکل است: «اللهُمَّ صَلِّ علی وُلاةِ‌ عَهدِهِ وَ الاَئِمَةِ مِن بَعدِهِ».[۵]
همچنین اگر صحت روایت را بپذیریم، باز هم در آن نکته‌ای که حاکی از زمان ولادت فرزندان امام باشد، وجود ندارد.

اما دلایلی که احتمال عدم وجود فرزند برای امام عصر را ـ دست‌کم درحال‌حاضر ـ تقویت می‌کنند، عبارت‌اند از:
۱. مسعودی روایت کرده است، علی‌بن‌ابی‌‌حمزه، ابن‌السّراج و ابن‌سعید مکاری بر امام رضا علیه‌السلام وارد شدند. علی‌بن‌ابی‌حمزه، به آن حضرت عرض کرد: از پدرانت روایت کرده‌ایم… تا بدین‌جا رسید که روایت‌ کرده‌ایم که امام از دنیا نمی‌رود تا فرزندش را ببیند.
حضرت فرمود: آیا در این حدیث روایت کرده‌اید «الّا القائم». عرض کردند: بلی. حضرت فرمود: آری، روایت کرده‌اید. شما نمی‌دانید که چرا گفته شده و معنای آن چیست؟ ابن‌ابی‌حمزه گفت: این مطلب در حدیث چیست؟ حضرت به او فرمود: وای بر تو، چگونه جرأت کردی با چیزی بر من استدلال کنی که بعضی از آن، با بعضی دیگر درهم آمیخته است و فرمود: خداوند متعال به‌زودی فرزندم را به من نشان خواهد داد.[۶]

۲. از محمدبن‌عبدالله‌بن‌جعفر حمیری، از پدرش، از علی‌بن‌سلیمان‌بن‌رشید، از حسن‌بن‌علی خراز نقل کند که گفت: علی‌بن‌ابی‌حمزه بر حضرت رضا علیه‌السلام وارد شد و عرض کرد: آیا شما امام هستی؟ فرمود: آری. عرض کرد: من از جدت، جعفربن‌محمد‌ علیهماالسلام شنیدم که فرمود: امامی وجود ندارد، مگر اینکه فرزندی داشته باشد و از خود نسلی برجای بگذارد. فرمود: ای پیر! فراموش کردی یا خود را به فراموشی زدی؟ جعفر این‌گونه نگفت، بلکه فرمود: امامی وجود ندارد، مگر اینکه فرزندی دارد، جز امامی که حسین برای او از قبر بیرون می‌آید، او فرزند ندارد.
عرض کرد: فدایت شوم، درست فرمودی. شندیم که جدت چنین گفت.[۷]
روایات دیگری که بر فرزند نداشتن امام تصریح دارد، نیز موجود است که می‌توان برای آگاهی بیشتر به کتاب‌های مربوطه مراجعه کرد.[۸]
به هر تقدیر، اگرچه همسر و فرزند داشتن آن حضرت محتمل است، اما در بررسی اخبار و احادیث وارده، به روایت معتبری که موجب اطمینان باشد، نرسیدیم. البته باید تأکید کرد که این امور از معارف اساسی و پراهمیت نیست و دنبال‌نمودن آنها لزومی ندارد.

معرفی منابع برای مطالعه بیشتر
• موعود شناسی، علی‌اصغر رضوانی، ص ۴۷۹.
• جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت، ترجمه ابوالفضل طریقه‌دار.
• احوالات آخرین رهبر الهی، احمد رقمی.
• زندگانی ولی عصر صاحب‌الزمان، حسین عمادزاده.


پی‌نوشت‌ها
۱. الغیبة، شیخ طوسی، ص۱۰۲.
۲. الغیبة، نعمانی، ص۱۷۲.
۳. دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص۲۰۷.
۴. جمال‌الاسبوغ، سیدبن‌طاووس، ص۵۱۲.
۵. همان‌.
۶. اثبات‌الوصیة، مسعودی، ترجمه نجفی، ص۲۰۱.
۷. الغیبة، شیخ طوسی، ص۱۳۴.
۸. از جمله کتاب «جزیره خضرا افسانه یا واقعیت» علامه سید مرتضی جعفر عاملی، ترجمه سپهری، ص۲۲۱.

لینک ثابت


ممکن است گفته شود: براساس بعضى از آیات و روایات، یهود و نصارا از بین نمى روند و تا قیامت باقى هستند ؛ پس این اسلام نمى تواند فراگیر شود؟!
براى تشکیل جامعه واحد و فراگیرى حکومت جهانى، یک موضوع ضرورى است و آن جهان بینى واحد و اعتقاد واحد است. باید نگرش و جهان بینى واحدى بر جامعه حاکم باشد تا انسجام و وحدتى خلل ناپذیر در جامعه پدیدار گردد.

بر این اساس است که در دوران ظهور و روزگار دولت مهدوى، جهان بینى واحدى بر جهان حاکم و راه و روش و برنامه ها نیز یکى مى گردد و یکپارچگى واقعى در عقیده و مرام پدید مى آید و مردمان همه یکدل و یک زبان به سوى سعادت و صلاح حرکت مى کنند.ناسازگارى و دوگانگى در اندیشه ها و عقیده ها نیست ؛ چنان که در راه و روش هاى اجتماعى نیز اختلاف و چندگانگى دیده نمى شود

امام صادق (علیه السلام)  به صراحت به این مطلب اشاره فرموده است: «افوالله لیرفع عن الملل و الادیان الاختلاف و یکون الدین کله واحدا کما قال جل ذکره ان الدین عندالله الاسلام» ؛ «به خدا قسم!… ناهماهنگى و اختلاف مذاهب و ادیان از بین مى رود و فقط یک دین در سراسر گیتى حکومت مى کند ؛ چنان که خداى تبارک و تعالى فرموده است: به راستى دین در نزد خدا، اسلام است».
امام مهدى(عج) با این اصل اساسى و زیربنایى (وحدت عقیده) در ساختن جامعه یگانه بشرى به توفیقى بزرگ و بى مانند دست مى یابد و همه علل و عوامل ناسازگارى و برخورد و اختلاف را نفى مى کند. راه و روش او، بر قانون جاودان حق و عدل و یکتا پرستى استوار و با فطرت و سرشت انسان ها، هماهنگ و سازگار مى باشد. او وحدتى واقعى را براساس اصول توحید و ایدئولوژى اسلامى پى مى ریزد و همه انسان ها را در زیر شعار یگانه و دین واحد گرد مى آورد.
امام على (علیه السلام)  نیز مى فرماید: «تمام خیر در این روزگار است ؛ در آن زمان قائم ما قیام مى کند و همه را بر (محور) یک مرام و یک عقیده گرد مى آورد (ثم یجمعهم على امر واحد)».
با این حال ممکن است گفته شود: براساس بعضى از آیات و روایات، یهود و نصارا از بین نمى روند و تا قیامت باقى هستند ؛ پس این اسلام نمى تواند فراگیر شود؟!
در این رابطه باید گفت که ما با سه دسته از آیات و روایات رو به رو هستیم؛
۱٫ دسته اول آیات و روایاتى است که ظاهر آنها، وجود غیرمسلمانان در دوران حکومت حضرت است ؛ مانند:
«وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ… وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ»؛ یهود گفته دست خدا بسته است… (پس)کینه و دشمنى را تاقیامت میان آنان افکندیم».
مشابه این آیه درباره مسیحیت نیز آمده است:
«وَ مِنَ الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصارى أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ وَ سَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللّهُ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ».
در این آیات، دشمنى و کینه توزى تا قیامت در بین یهود و نصارا مطرح شده و نیز برترى نصارا بر کفار تا قیامت آمده است. و مقتضاى ظاهر آیات این است که دین یهود و نصارا تا قیامت باقى خواهند ماند.
از بعضى از روایات نیز همین مضمون استفاده مى شود: «ابى بصیر مى گوید: که به امام صادق (علیه السلام)  گفتم: در دوره حضرت مهدى(عج) با اهل ذمه (یهود و نصارا) چگونه رفتار مى شود؟ فرمود: «با آنان از سرآشتى و مسالمت رفتار مى کند ؛ همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه وآله)  با آنان از سر مسالمت رفتار کرد (یسالمهم کم سالمهم رسول الله)».به هر حال از ظاهر اینها به دست مى آید که یهود و نصارا نیز در عصر ظهور وجود دارند و تحت حکومت حضرت مهدى(عج) زندگى مى کنند.
۲٫ دسته دوم روایاتى است که اشاره دارد امام(عج) در همه جا دین اسلام را برپا خواهند کرد و همه مردم مسلمان خواهند شد. هیچ خانه اى در شهر و بیابان نمى ماند مگر این که توحید در آن نفوذ مى کند. اسلام به صورت یک آیین رسمى، همه جهان را فرا خواهد گرفت. حکومت به صورت یک حکومت اسلامى در مى آید و غیر از قوانین اسلام، چیزى بر جهان حکومت نخواهد داشت. در این زمینه به چند روایت اشاره مى شود:
امام صادق (علیه السلام)  مى فرماید: «وقتى قائم ما قیام کند. اهل هیچ دینى باقى نمى ماند مگر این که اظهار اسلام مى کنند و با ایمان مشهور و معروف مى گردند».
«تا هر کجا که تاریکى شب وارد شود، دین اسلام نفوذ خواهد کرد (لیدخلن هذا الدین ما دخل علیه اللیل)».
در آن عصر، شرک و کفر و پلیدى رخت برمى بند و آموزه هاى متعالى اسلام به همه جاى جهان ابلاغ خواهد شد: «بى تردید آیین محمد (صلی الله علیه وآله)  به هر نقطه اى که شب و روز مى رسد، خواهد رسید و دیگر اثرى از شرک روى زمین نمى ماند (لیبلغن دین محمد ما بلغ اللیل و النهار)».
در آن عصر دین برتر و مسلط اسلام خواهد بود و یهودیان، مسیحیان و… همه آن را خواهند پذیرفت: «به درستى خداوند هنگام قیام قائم(عج) اسلام را بر تمامى ادیان برترى خواهد داد».
و نیز «هیچ یهودى و مسیحى و صاحب دینى باقى نمى ماند، مگر این که داخل اسلام شده باشد (لایبقى یهودى و لانصرانى و لاصاحب مله الاّ دخل فى الاسلام)».
امام (علیه السلام)  چندگانگى و اختلافات دینى را بر طرف مى کند و وحدت عقیدتى در سایه اسلام به وجود مى آورد:
«یرفع المذاهب فلایبقى الاّ الدین الخالص»؛ «همه ادیان و مذاهب از روى زمین برداشته مى شود و جز دین خالص باقى مى ماند».
۳٫ بر اساس دسته سوم روایات، امام مهدى(عج) ابتدا همگان را به دین اسلام دعوت مى کند و از آنان مى خواهد که همگان با رغبت و بصیرت، آن را بپذیرند و در صورت سرپیچى و باقى ماندن در کفر و ضلالت، برخورد شدیدى با آنان مى کند.
عبداللّه   بن بکیر از امام موسى بن جعفر (علیه السلام)  در تفسیر آیه «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً…»فرمود: «آیه مذکور در شأن  حضرت قائم نازل شده است. وقتى آن حضرت ظاهر شد، دین اسلام را بر یهود، نصارا، صائبین و کفار شرق و غرب عرضه مى دارد، پس هر کس با میل و اختیار اسلام بیاورد، به نماز و زکات و سایر واجبات امرش مى کند و هر کس از قبول اسلام امتناع ورزد، گردنش را مى زند تا این که در شرق و غرب زمین جز موحد و خداپرست کسى باقى نماند».
امام باقر (علیه السلام)  نیز مى فرماید: «…خدا شرق و غرب جهان را براى صاحب امر مفتوح مى کند ؛ آن قدرى مى جنگد تا این که جز دین محمد، دینى باقى نماند».
امام صادق (علیه السلام)  فرمود: «وقتى که قائم قیام کند، هیچ کافر و مشرکى پیدا نمى شود، مگر این که قیام او را انکار کرده و ناپسند مى شمرد، ولى کار به جایى مى رسد که اگر کافر و مشرکى در شکم سنگى سخت پنهان شده باشند، آن سنگ مى گوید: اى مؤمن در شکم من کافر است، مرا بشکن و او را بکش».
امام باقر (علیه السلام) نیز مى فرماید: «قائم(عج) هر منافق شکاکى را به قتل مى رساند».
با توجه به این احادیث، همه مردم جهان، اسلام را مى پذیرند و البته عموم آنان با علاقه و رغبت مسلمان مى شوند و منافقان و کافران نیز با الزام حکومتى، اسلام را مى پذیرند ؛ قرآن نیز به این مطلب اشاره فرموده است:
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».
جمع بندى روایات:
این چند دسته از روایات و آیات، مربوط به دوره ها و مراحل مختلف حکومت حضرت مهدى(عج) است:
دسته اول اشاره به سیره و روش حضرت مهدى(عج) در ابتداى ظهور دارد و دسته دیگر، اشاره به دوره تحکیم و تثبیت حاکمیت آن حضرت.
توضیح اینکه امام (علیه السلام)  در ابتداى ظهور، تنها کافرانى را که به ظلم و فساد در زمین مشغول اند، سرکوب مى کند و یا ملزم به پذیرش اسلام و قوانین حیات بخش آن مى کند.
امام با کافرانى که از ظلم و جور و فساد به دوراند و پذیراى حکومت دادگستر ایشان هستند، همانند سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)  از سرمسالمت رفتار مى کند و از آنان جزیه (مالیات مخصوص) مى گیرد و به تدریج با برقرارى عدل و فراگیرى آن در سراسر زمین و از بین بردن باطل ها و بدعت ها و آشکار شدن نشانه ها و آیات حق، حجت هاى روشن الهى بر مردم، تمام مى شود و دیگر جاى هیچ عذرى براى کفر و شرک باقى نخواهد ماند و در آن دوره مردم مسلمان خواهند شد و کفر و شرک مصداق روشن ظلم و تجاوز از حق خواهد بود که جایى در حکومت الهى مهدى(عج) ندارد و باید از اساس حذف گردد.
حضرت صادق (علیه السلام)  در تفسیر آیه«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى»[۱۰۶] به فضل فرمود: «اى مفضل! اگر پیامبر بر همه دین ها غالب شده بود، از آتش پرستان، یهودیان، نصارا، ستاره پرستان و از تفرقه، نفاق و شرک اثرى نبود. این که خداوند فرموده «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» مربوط به روز ظهور مهدى(عج) است»[۱۰۷].
وضعیت اهل کتاب (یهود و نصار):
با توجه به مطالب پیش گفته، مانعى ندارد که بگوییم: اقلیتى از یهود و نصارا در پناه حکومت حضرت مهدى(عج) با شرایط اهل ذمه وجود داشته باشد.
از امام باقر (علیه السلام)  نقل شده است: «وقتى قائم قیام کند، میان اهل تورات به تورات و میان اهل انجیل به انجیل حکم مى کند و میان اهل زبور به زبور و میان اهل قرآن به قرآن…» مى توان گفت اینها مربوط به مراحل آغازین ظهور است، ولى تکامل بشر به حدى مى رسد که همگان موحد و مسلمان مى شوند و یا حداقل آنان از عقاید شرک آلود خود (مانند تثلیث و این که خدا پسر دارد و…) دست بر دارند تا مدتى تحت حکومت اسلامى به زندگى خود ادامه مى دهند.
درباره آیات مربوط به وجود یهود و نصارا تا قیامت مى توان گفت: منظور از ادامه زندگى، مى تواند مربوط به دوره آخرالزمان باشد و به جهت نزدیکى ظهور امام زمان(عج) و برپایى قیامت و با یک تعبیر از آن یاد شده است ؛ چنان که بسیارى از علایم آخرالزمان و علایم برپایى قیامت یکسان باشد. بنابراین یهود و نصارا تا آن دوران هستند و با ظهور امام زمان(عج) و اقتداى حضرت مسیح (علیه السلام)  به ایشان، پیروان حق طلب ادیان با حق آشنا مى شوند و همه زیر پرچم امام زمان(عج) مى آیند.
برگرفته از کتاب مهدویت(دوران ظهور)

لینک ثابت


مردی از پیامبر(ص) پرسید: ای رسول خدا(ص) قیامت چه وقت بر پا خواهد شد؟ فرمود: کسی که مورد سوال قرار گرفته (خود پیامبر) از سوال کننده (آن مرد) در این زمینه آگاه تر نیست. ولی قیامت دارای نشانه هایی است: یکی از آن ها تقارب بازارهاست.



یکی از پرسش هایی که ذهن بیشتر انسان هارا به خود مشغول کرده، آن است که امام زمان(ع) چگونه نظام های سیاسی گوناگون را که دارای افکار و توانایی های مختلفی هستند، از میان برمی دارد و نظام واحد جهانی تشکیل می دهد؟
سیستم و برنامه حکومتی آن حضرت چگونه است که در آن ظلم و ستمی در جهان نخواهد بود؛ فسادی صورت نمی گیرد و گرسنه ای یافت نمی شود؟

وضعیت اقتصادی جهان در عصر ظهور

شیوع گرانی، گرسنگی، فقر و کساد تجارت


مردی از پیامبر(ص) پرسید: ای رسول خدا(ص) قیامت چه وقت بر پا خواهد شد؟ فرمود: کسی که مورد سوال قرار گرفته (خود پیامبر) از سوال کننده (آن مرد) در این زمینه آگاه تر نیست. ولی قیامت دارای نشانه هایی است: یکی از آن ها تقارب بازارهاست.

پرسید تقارب بازارها چیست؟ فرمود: کساد بازارها و تجارت و معاملات زیاد می شود. ولی بهره ای اندک نصیب مردم می گردد و پس از آن قحطی سختی رخ می دهد.

محمد بن مسلم می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: پیش از ظهور حضرت قائم(ع) از سوی خداوند برای مومنان نشانه هایی است. گفتم: خدا مرا فدای تو گرداند، آن نشانه ها کدام است؟ فرمود: آنها همان گفته خداوند است که فرمود: "وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ" و شما (مومنان) را (پیش از ظهور قائم(ع)) به چیزی از ترس و گرسنگی و کمی دارایی ها و جان ها و میوه ها می آزماییم، پس صابران را مژده ده. آن گاه فرمود: خداوند مومنان را به سبب ترس از پادشاهان بنی فلان و دوران پایانی حکومت شان می آزماید و مراد از گرسنگی گرانی قیمت هاست و منظور از کمی دارایی، کساد تجارت و کمبود درآمد است و مقصود از نقصان جان ها، مرگ های فراوان و سریع و پی در پی است و مراد از کمبود عایدات و محصولات کشاورزی است. پس صابران را بشارت باد به تعجیل ظهور قائم(ع) در آن هنگام.

و به نقل از اعلام الوری، قله المعاملات به معنای کساد بازار و کمی داد و ستد است.

امام صادق(ع) می فرماید: در آن هنگام که سفیانی خروج می کند. مواد غذایی کم شده، قحطی به مردم روی می آورد و باران کم می بارد.

ابن مسعود می گوید: هنگامی که تجارت ها از بین برود و راه ها ویران گردد. مهدی(ع) ظهور می کند.

شاید وضعیت بد بازار در آن زمان، معلول ویرانی مراکز تولید و صنعت، کم شدن نیروی انسانی، کاهش قدرت خرید، قحطی، ناامنی راه ها و . . . باشد.

در مسند احمد آمده است: پیش از ظهور مهدی(ع) سه سال مردم دچار گرسنگی شدید می شوند.

ابوهریره می گوید: وای بر اعراب از شرّی که به آنان نزدیک می شود؛ گرسنگی شدیدی رخ می دهد و مادران از گرسنگی فرزندان خود، به گریه می افتند.

مبادله زنان در مقابل مواد غذایی

عمق فاجعه قحطی و گرسنگی پیش از ظهور به اندازه ای است که گروهی مجبور می شوند دختران خود را برای خوراک اندکی معامله کنند.

ابومحمد از مردی از اهل مغرب روایت می کند: مهدی ظهور نمی کند تا آن که شخص (از شدت فقر و تنگدستی) دختر یا کنیز زیبای خود را به بازار می آورد و می گوید: کیست که این دختر را از من بخرد و در برابر آن خوراک بدهد؟ در این شرایط است که مهدی(ع) ظهور می کند.

منبع: "نشانه هایی از دولت موعود" نوشته حجت الاسلام نجم الدین طبسی

لینک ثابت

شهر کوفه کجاست؟ که منتظر حکومت آخرین امام است. گویی باید مساله شهر کوفه در جهان حل شود تا مساله ظهور حل شود. اگر مساله نخبگان مدعی و خودخواهی که از ولایت سر باز می زنند حل شد، امام ظهور می کنند. اگر خواص، تحمیل گری نداشته باشند امام ظهور می کنند.

روند تاریخی تحولات اجتماعی صدر اسلام در دوره ی امیر المؤمنین(ع) نشان می دهد که "کوفه" به عنوان پایگاه مهم اسلامی تا جنگ جمل و بروز اختلافات عقیدتی و سیاسی حین این جنگ، به عنوان پایگاه مدافع حکومت علوی، رویکردی نسبتاً مناسب داشت؛ چنان که حضرت توانست در این جنگ بر منافقان و ناکثان پیروز شود. اما سپس آن روند تنزلی و ریزش از جبهه ی حق در میان کوفیان به طور جدی آغاز می شود، آنجا که در جنگ صفین جلوه های روشنی از آن نمودار می شود. بخش مهمی از شکوه های حضرت در نهج البلاغه، به تبیین چهره حقیقی کوفیان و روان شناسی اجتماعی و علل ریزش آنان مربوط می شود. از این رو بر آن شدیم تا تحلیل حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مورد کوفه؛ مقر حکومت امام عصر(ع) را منتشر کنیم:

"وقتی از فرج امام زمان(ع) صحبت می کنیم از همه دین حرف می زنیم، اگر از هر کجای اسلام حرف بزنیم از قطعه ای از حکومت حضرت مهدی(ع)، انقلاب مهدوی و جامعه مهدوی و دگرگونی عالم در فرج حضرت سخن گفته ایم، از هر قطعه ای از تاریخ اسلام سخن بگوییم، از قطعه ای از تاریخ پر نور آینده که منتظرش هستیم، حرف زده ایم. از هر قطعه ای از زندگی امام زمان(ع) در دروان حکومتشان، اصحابشان و جامعه که درست می کنند حرف بزنیم در واقع از قطعه ای از تاریخ گذشته دین حرف زده ایم، اینها کاملا به هم مرتبط هستند.

ما باید در این زمینه تمرین کافی داشته باشیم، وقتی از عاشورای امام حسین(ع) حرف می زنیم بدانیم که با ظهور حضرت ولی عصر(ع) ارتباط دارد و ارتباطشان را خوب درک کنیم.

در روز عید غدیر وقتی پیامبر(ص) امام علی (ع) را به عنوان جانشین خود معرفی کردند در همان خطبه از امام زمان(ع) و آخرین امام مفصل سخن گفتند، روز غدیر خم روز امام زمان(ع) است، لذا در هر قسمتی از دین که حرف بزنیم، باید ربط آن را با ظهور امام زمان(ع)، با فرج حضرت و چگونگی شکل گیری حکومت ایشان بدانیم.

حتی اگر از اخلاقیات و اجتماعیات حرف می زنیم، باید ربط میان حرف هایمان را با آنچه در حکومت حضرت خواهد گذشت، بدانیم. اگر در جامعه بحث از حجاب می شود باید ببینیم که حجاب در زمان حضرت چگونه است، در مورد مسائل مالی باید بدانیم که نظام اقتصادی در زمان حضرت چگونه خواهد شد.

بدین ترتیب تمام مباحث و معارف دینی ما به نوعی ارتباط با معارف مهدوی دارد، نباید معارف مهدوی را به چند روایت خاص محدود کرد که مربوط به زندگی و غیبت حضرت است.

در دعای ندبه بعد از بیان خصوصیات و اوصاف حضرت ولی عصر(ع) بخش عمده ای از دعا، ناله ها و ندبه های دعا کنندگان درباره غربت امام علی(ع) است، چرا در دعای ندبه این همه از امام علی(ع) از فضایل ایشان و از غریبی او سخن به میان آمده است؟

غصه های امام علی(ع) در شهر کوفه و قصه های این شهر بسیار عجیب است. باید ببینیم که ارتباطش با حکومت امام عصر(ع) چیست و چرا محل استقرار حکومت حضرت، شهر کوفه است؟ و چرا داستان شهر کوفه با ظهور امام عصر(ع) دوباره زنده می شود؟.

وقتی به سابقه کوفه در تاریخ اسلام بر می گردیم. این سابقه باید رابطه روشنی با ظهور امام زمان(ع) داشته باشد، کوفه از قرن 6 عالمان بسیار بزرگی را در خود دارد، شهری که هزار شهید تقدیم کرده، بیش از 3 هزار جانباز دارد، 50 تن از فرماندهان لشکر عاشورا در دفاع مقدس از شهر کوفه بودند، شواهد نشان می دهد که چنین شهری پر معنویت، هوشمند و انقلابی است.

هر کس منتظر ظهور حضرت ولی عصر(ع) است باید دو واحد کوفه شناسی را پاس کرده باشد و پیش نیازی را به عنوان آگاهی پشت سرگذاشته باشد، باید رازهای شهر کوفه را بشناسد.

در معرفی شهر کوفه که دردهای تاریخ اسلام در آن نهفته و درکی عمیق از حکومت حضرت است. ما چه می دانیم؟ معمولا از کوفه که نام می برند، به بی وفایی می رسیم. بی وفا بودن برای این شهر توصیف سطحی و ساده ای است، با بی وفایی نمی شود این شهر را شناخت؛ زیرا شهر کوفه 3 امام ما را اسیر خود می کند، 3 امام بزرگ ما را به قتل می رساند.

شهر کوفه محل ماموریت رسالت امام علی(ع) قرار می گیرد و به ایشان دستور داده می شود که شما با همه قدرت معنوی خود به شهر کوفه برو و آن را اصلاح کن، شهری که 2 امام در آن کار کردند ولی نتیجه اش شهادت امام حسین(ع) شد، این شهر درست نمی شود.

شهر کوفه کجاست؟ که منتظر حکومت آخرین امام است. گویی باید مساله شهر کوفه در جهان حل شود تا مساله ظهور حل شود، بعد از برقراری حکومت جامعه دینی به وسیله پیامبر(ص)، مساله تاریخ اسلام و شکل گیری دین، حل مسائل شهر کوفه می شود.

شهر کوفه به هیچ وجه شهری به معنای رایج کلمه نبوده که خصلت قومی خاصی داشته باشد، در زمان خلافت امام علی(ع) 15، 20 سال از تاسیس نگذشته است، یک شهرک جدید الاحداث بوده و همه اعضای آن از مهاجرین بودند، پس چرا اینقدر اهمیت پیدا می کند؟

شهر کوفه شهری است که خواص و نخبگان و برجستگان جامعه دینی آنجا حضور دارند، فرماندهان سپاه اسلام در آن زمان این شهرک را ساختند، شهر کوفه شهر سران جامعه اسلامی است، شهر مدیر کل ها، آدم هایی در سطح وزارت و وکالت که سابقه در دین داشته و خدمات جهادی دارند، اهل کوفه بودن یعنی جزو خواص جامعه بودند.

بنابراین نخستین ویژگی این شهر این بود که خواص آن زیر بار ولایت نمی رفتند. چون خود را از نخبگان می دانستند. چرا کوفیان به سهولت تحت فرمان حضرت امیر(ع) قرار نگرفتند، چون خواصی پر مدعا بودند، باید بدانیم که نخبگان به سادگی به راه نمی آیند.

داستان شهر کوفه داستان غیبت هزار ساله امام زمان(ع) است، امام عصر(ع) دنبال 313 آدم حسابی می گردد که جزو خواص کوفی نباشند، اگر ما 313 نخبه و خواص عالی به امام معرفی کنیم آقا حتما می آیند، ای مردم! اگر مساله شهر کوفه حل شود امام غایب ما می آید، یعنی اینکه اگر مساله نخبگان مدعی و خودخواهی که زیر بار ولایت نمی روند حل شود، امام ظهور می کنند.

دهه محرم دهه امر به معروف ونهی از منکر است این مساله باید تن دانه درشت ها و خواص جامعه را بلرزاند، نهی از منکر آدم حسابی ها هستند که اگر حسابی خوب شدند، امام زمان(ع) ظهور می کنند، نقش عموم مردم هم این است که اگر نخبگان جامعه خوب عمل نکردند جلویشان بایستند نه اینکه فریبشان را بخورند.

کوفه مهم است؛ زیرا 3 امام ما را اسیر کرد. 2 امام را مستقیم به قتل رساند و یک اماممان را غیرمستقیم به قتل رساند، مساله، 50 سال سابقه دین ماست که در این شهرگیر کرده است.

یکی از روش های نخبگان شهر کوفه که امیرمومنان را آزار می داد این بود که نباید نخبگان جامعه دینی داشته باشند تا امام زمان()ع بیاید، تحمیل گری بود، آن خواص ولایت را محلی قرار داده بودند که بتوانند حرف خود را به امام تحمیل کنند، امام علی(ع) در خطبه 209 نهج البلاغه که خطبه کوتاهی است، روش های تحمیل گری کوفیان را بیان می کنند.

روش های تحمیل گری را همه منتظران باید بلد باشند، ما جز عموم هستیم که باید جلوی تحمیل گری خواص را بگیریم، تحمیل گری درجات مختلفی دارد، گاهی با ایجاد جو وحشتناکی واقعیت تلخی را تحمیل می کنند. به طور مثال معاویه با ایجاد قائله ای پیراهن عثمان را علم کرد. گفت می خواهم انتقام بگیرم تا خودش را تحمیل کند، همچنین خوارج کاری کردند که در شهر کوفه مومنین، مومنین را بکشند، مومن بودند ولی احمق متعصب و ...

برپایی حکومت آقا امام زمان(ع) یعنی اینکه مساله شهر کوفه حل شده است، یکی دیگر از روش های تحمیل گری وارد شدن از راه دوستی و مشاوره دادن بود. به طور مثال ابن عباس به امام علی(ع) مشاوره می داد، و امام راه نشانش می داد، فرمود ابن عباس می خواهی به من مشورت بدهی، بده ولی متوجه باش که دوست من هستی تحمیل گری نکنی، اگر من حرف تو را نپذیرفتم، تو حرف مرا بپذیر.

تحمیل گری جریان خبیثی است، امام زمان(ع) کسی را می خواهد که تحمیل گر نباشد. یکی از ویژگی های 313 نفر این است که مانند برده ای در پیش آقای خود هستند. ما باید این مساله را در جمهوری اسلامی با ولایت ولی فقیه تمرین کنیم.

یکی دیگر از روشن های تحمیل گری نخبگان کوفه این بود که می دانستند امام علی (ع) دلسوز و مهربان هستند، اینکه آگاه بودند که چون امام ستمگر نیست، اگر در مخمصه اش بگذاریم، آخر قبول می کند. یکی از رازهای 1400 سال گریه شیعه بر امام حسین(ع) همین مساله است."
 

لینک ثابت

گرفتاری بر اهل آخرالزمان ادامه می یابد، به گونه ای که مأیوس می شوند و به فرج و گشایش گمان بد می برند. در این موقع خداوند، مردی از پاکان عترت من و نیکان فرزندانم را که عادل، مبارک و پاک است، می فرستد و . . .

یکی از پرسش هایی که ذهن بیشتر انسان هارا به خود مشغول کرده، آن است که امام زمان(ع) چگونه نظام های سیاسی گوناگون را که دارای افکار و توانایی های مختلفی هستند، از میان برمی دارد و نظام واحد جهانی تشکیل می دهد؟

سیستم و برنامه حکومتی آن حضرت چگونه است که در آن ظلم و ستمی در جهان نخواهد بود؛ فسادی صورت نمی گیرد و گرسنه ای یافت نمی شود؟

امنیت پیش از ظهور

آرزوی مرگ زندگان

رسول خدا(ص) می فرماید: سوگند به آن که جانم در دست اوست، دنیا به پایان نمی رسد تا آن زمانی فرارسد که مردم به هنگام عبور از گورستان، خود را روی قبر انداخته، می گوید: ای کاش من به جای صاحب این قبر بودم. درحالی که مشکل او بدهکاری نیست، بلکه گرفتاری و فشار روزگار و ظلم و جور است.

از ذکر کلمه رجل در روایت، دو مطلب استفاده می شود: یکی اینکه گرفتاری ها و مشکلات آن دوران و به دنبال آن آرزوی مرگ به طایفه، ملت و گروه خاصی اختصاص ندارد و همه از حوادث ناگوار در رنج و عذاب خواهند بود. دوم این که تعبیر مرد نشان دهنده شدن فشار و سختی آن روزگار است، زیرا غالبا مرد در برابر مشکلات و رنج های آن روزگار را ندارند، استفاده می شود که مشکل بسیار بزرگ و کمرشکن است.

ابوحمزه ثمالی می گوید: امام باقر(ع) می فرمود: ای اباحمزه! حضرت قائم(ع) قیام نمی کند، مگر در دورانی که خوف و ترس شدید و مصیبت ها و فتنه ها بر جامعه حاکم باشد و گرفتاری و بلا دامنگیر مردم شود و پیش از آن، بیماری طاعون شیوع یابد، درگیری شدید و مهلکی میان عرب اتفاق افتد، اختلاف شدیدی بین مردم حاکم شود، از هم گسیختگی در دین و آیین آنان رخ دهد و وضعیت مردم تغییر کند تا جایی که هر آرزومندی هر شب و روز از آن چه که از درنده خویی مردم و تجاوز آنان به حقوق یک دیگر می بیند، آرزوی مرگ می کند.

حذیفه صحابی از پیامبر(ص) نقل می کند: به یقین زمانی بر شما فرا می رسد که انسان در آن روزگار، آرزوی مرگ می کند، بدون آن که از جهت فقر و تنگ دستی در فشار باشد.

ابن عمر می گوید: به یقین زمانی بر مردم بیاید که مومن در اثر شدت گرفتاری ها و بلاهای روی زمین، آرزو کند که ای کاش که خود و خانواده اش بر کشتی سوار می شدند و در دریا به سر می بردند.

به اسارت رفتن مسلمانان

حذیفه بن الیمان می گوید: پیامبر(ص) ضمن برشمردن مشکلاتی که مسلمانان با آن رو به رو خواهند شد، فرمود: در اثر فشارهایی که بر آنان وارد می شود، آزاده ها را می فروشند و زنان و مردان به بردگی اقرار می کنند. مشرکان، مسلمانان را به استخدام و مزدوری خود در می آورند و آنان را در شهرها می فروشند و کسی بر این امر دل گیر نمی شود، نه نیکان و نه بدان و فاجران.

ای حذیفه! گرفتاری بر اهل آن دوران ادامه می یابد، به گونه ای که مأیوس می شوند و به فرج و گشایش گمان بد می برند. در این موقع خداوند، مردی از پاکان عترت من و نیکان فرزندانم را که عادل، مبارک و پاک می باشد، می فرستد و از ذره ای چشم پوشی و اغماض نمی کند. خداوند، دین، قرآن، اسلام و اهل آن به کمک او، عزیز و شرک را ذلیل می کند. او همواره از خداوند بیمناک است و هرگز به خویشاوندی خود با من مغرور نمی شود، سنگی را روی سنگ و احدی را شلاق نمی زند. مگر به حق و برای اجرای حد. خداوند به سبب او، بدعت ها را محو و فتنه ها را نابود می کند و در حق را باز و درهای باطل را می بندد و اسیران مسلمان را در هر نقطه ای که هستند، به وطن خودشان باز می گرداند.

فرورفتن در زمین

رسول خدا(ص) می فرماید: به یقین بر این امت، روزگاری فرا رسد که روز را به شب رسانند، درحالی که از یک دیگر بپرسند، زمین امشب چه کسانی را فرو برد، هم چنان که از یک دیگر می پرسند از فلان قبیله چه کسانی زنده مانده اند و آیا از فلان خاندان کسی زنده مانده است؟

شاید این سخنان کنایه از جنگ و کشتار در آخرالزمان باشد که با استفاده از سلاح های پیشرفته و کشتار جمعی، هر روز تعداد زیادی کشته می شوند و شاید بر اثر کثرت گناه، زمین اهلش را فرو می برد. و یا به علل دیگری که ما آن را نمی دانیم.

افزایش مرگ های ناگهانی

پیامبر اکرم(ص) می فرماید: از نشانه های رستاخیز، بیماری فلج و مرگ ناگهانی است. نیز می فرماید: قیامت برپا نمی گردد، تا این که مرگ سفید ظاهر شود، گفتند: یا رسول الله! مرگ سفید چیست؟ فرمود: مرگ ناگهانی.

امیرمومنان می فرماید: پیش از ظهور قائم(ع) مرگ سرخ و سفید وجود دارد. مرگ سفید طاعون است.

امام محمد باقر(ع) می فرماید: قائم(ع) قیام نمی کند مگر در روزگاری که ترس شدید حاکم باشد و پیش از آن نیز طاعون شیوع یابد.

ناامیدی جهانیان از نجات

رسول خدا(ص) می فرمود: ای علی! ظهور مهدی(ع) در هنگامی است که شهرها دگرگون شده، بندگان خدا ضعیف می شوند و از فرج و ظهور مهدی مایوس می گردند. در این هنگام مهدی قائم از فرزندان من ظاهر می گردد.

ابوحمزه ثمالی می گوید: امام باقر(ع) فرمود: قیام و ظهور مهدی(ع) به هنگام ناامیدی و یاس مردم از گشایش در کارها و فرج حصرتش می باشد.

علی(ع) در این باره می فرماید: به یقین از اهل بیت من، کسی به جانشینی من خواهد نشست و جانشینی او پس از دورانی سخت و مصیبت بار خواهد بود. دورانی که بلا و گرفتاری در آن شدت می یابد و امیدها از بین می رود.

منبع: "نشانه هایی از دولت موعود" نوشته حجت الاسلام نجم الدین طبسی

لینک ثابت


فرض کنید نه یک مؤمن متعهد و نه یک محقّق توانا، بلکه رسانه‌های صهیونیستی بر اساس مبانی معرفتی خویش که منتهی به تسلّط کامل شیطان بر زمین و انسان است زمان خاصّی را برای ظهور منجی و پایان نزاع‌‌های جهان، اعلام کردند و بنابر تعریفی که از توقیت مردود شد، ما ملزم به تکذیب این حرکت رسانه‌ای شیطان شدیم، حال آیا اینکه بیان کنیم گفته‌های آنها و توقیتشان دروغ است، کافی است؟
 
 

در مجوعه روایات اسلامی و خصوصاً شیعی به بخشی از روایات منقول از معصومان(ع) برمی‌خوریم که تعیین وقت برای ظهور منجی را مردود اعلام کرده 1 و عواقب خطرناکی نیز برای این رویکرد مشخّص فرموده‌اند که تأمّل برانگیزترین آنها، وقوع «بداء» در زمینه‌ها و خصوصاً زمان ظهور منجی است و بر همین اساس، منتظران به تکذیب «وقّاتون» موظّف گردیده‌اند.2

حال با توجّه به مقدّمه‌ای که گذشت و توجّه بیشتر به بحث واقع‌گرایی و اجتناب از اخباری زدگی3 و تطبیق‌های سلیقه‌ای، لازم است عبارت‌‌های اصلی و معانی مدّ نظر ائمۀ هدی(ع) در مقولۀ توقیت را بررسی نماییم.

توقیت از نظر ادبی تعیین زمان و اجل برای انجام کاری است؛ یعنی انجام فعلی مدّ نظرست که منوط به گذر زمان و لحاظ ظرف خاصّی از زمان بر آن هستیم. در این صورت برای انجام آن کار، وقت خاص و مشخّصی تعیین می‌کنیم،4 امّا توقیت اصطلاحی که در مباحث مهدویت و آخرالزّمان کاربرد دارد، به اضافۀ معنای ادبی آن، واجد دو مشخّصۀ دیگر نیز می‌باشد، اوّل اینکه توقیت مصطلح، تعیین زمان برای امر ظهور است که از قبل و توسط خداوند متعال، زمان آن تعیین گشته است5 و دوم اینکه با توجّه به منفی بودن نگاه آیات قرآن کریم و پیشوایان دین به مقولۀ توقیت، می‌توان نتیجه گرفت، وقت گذاری ِ زمان تعیین شده با نیّتی سوء و به جهت انحراف فعلی می‌ باشد که قرار است در آن زمان تعیین شده، انجام گیرد و به عبارت بهتر توقیت مصطلح همان «تحریف زمانی» است؛ یعنی همان‌طور که یک کلمۀ الهیّه با جابه‌جا شدن حروفش چه در ظاهر، چه در معنا و چه در سرّ نهفته در آن تحریف می‌گردد6 و محرّفان با این اقدام در صدد ایجاد انحراف در سنّت‌الهی و هدایت شوندگی انسان‌ها هستند، با توقیت و تحریف زمانی نیز وقوع بزرگترین وعدۀ خداوند متعال را که ظهور دین اسلام و غلبه بر همۀ ادیان و عقاید است، دچار جابه‌جایی نموده و حق طلبان را از پیوستن به جبهۀ حق و پیروی از ولیّ‌الله بازمی‌دارند تا عملاً تحقّق وعدۀ الهی به تأخیر بیفتد.

با این توضیح به این نتیجه می‌رسیم که بحث توقیت نه تنها از هر فرد مسلمان و معتقدی که عِرق مذهبی دارد، ساخته نیست، بلکه اصولاً محقّقان معتقد نیز از توقیت دور و ناتوانند، چراکه لازمۀ توقیت بهره‌مندی از برنامه‌ای مدوّن و وسیع برای تقابل با برنامه‌ریزی خداوند متعال در به کمال رساندن فرد و جامعۀ ‌انسانی است و این امر اصولاً در تناقض با ایمان مداری و سلوک در راه حق است.

آری، اگر افق دید را وسیع تر کنیم، در می‌یابیم توقیت نیز سرآمد تلاش شیطان و تابعان او برای نزاع و جنگ راهبردی و عمیق با ولیّ‌الله است و صرف اعلام زمانی خاص یا عام برای ظهور منجی، توقیت مردود محقّق نمی‌گردد البتّه نفی توقیت شیطانی و لزوم تکذیب آن، دلیلی بر توجیه تعیین زمان از سوی محقّقان و مشتاقان امر شریف ظهور نیست؛ چرا که یکایک اتّفاقات عالم بر اساس مشیّت الهی و آنچه در لوح محفوظ نگاشته و با مدیریت مستقیم ولیّ الله در حال انجام است و صرفاً زمانی اینگونه شبهات و سردرگمی‌ها ایجاد می‌گردد که فرد یا جامعۀ اسلامی در دام خوراک، افکار و اعمال شیطانی گرفتار شده باشد و از درک و قبول پیام‌‌های متوالی حجّت باطنی که همواره توسط حجّت ظاهری حق نیز تأیید می‌گردد، عاجز شود.

پس «توقیت مردود»، تحریف وقت تعیین شده از سوی خداوند برای تحقّق وعدۀ او در ظهور کامل اسلام توسط ولیّ الله است که بیان‌ها، قلم‌ها و رسانه‌هایی که امروزه با مطرح کردن زمان‌‌های مختلف و در پی زمینه سازی‌های فرهنگی و عقیدتی مختلفی که در جوامع خویش و بلکه جامعۀ جهانی نموده‌اند، لزوماً باید تکذیب گردند.

امّا باز هم مسئلۀ مهمّی در تکذیب توقیت مورد غفلت واقع شده است؛ فرض کنید نه یک مؤمن متعهد و نه یک محقّق توانا، بلکه رسانه‌های صهیونیستی بر اساس مبانی معرفتی خویش که منتهی به تسلّط کامل شیطان بر زمین و انسان است زمان خاصّی را برای ظهور منجی و پایان نزاع‌‌های جهان، اعلام کردند و بنابر تعریفی که از توقیت مردود شد، ما ملزم به تکذیب این حرکت رسانه‌ای شیطان شدیم، حال آیا اینکه بیان کنیم گفته‌های آنها و توقیتشان دروغ است، کافی است؟

آیا با این موضع گیریِ ظاهریِ ما، جلوی «بداء» گرفته خواهد شد؟

آیا در برابر این تهاجم رسانه‌ای شیطان که در عبارت موجز «توقیت» نهفته است، شیعیان و به‌ویژه علمای خبیر، موظّف به ارائۀ برنامه و راهکار برای تحقّق وعدۀ الهی نیستند ؟

واضح است که جواب این سؤالات تداعی کنندۀ وظیفۀ سنگینی است که با غفلت ما شیعیان، نه تنها به تأخیر امر فرج منتهی گشته، بلکه شیطان را به پیروزی نهایی و حقیقی خویش امیدوار می‌کند. آری، پاسخ به این سؤالات مستلزم درک صحیحی از وعدۀ خدا و ویژگی‌‌های تحقّق آن است که قرون متمادی با سرگرم شدن به بسیاری از مباحث بی‌فرجام و ناکارآمد از فکر و بحث اندیشمندان ما دور مانده است و بی‌شک در این کوتاهی‌ها، نقش اخباری گری7 و ایجاد ترس کاذب و پوشالی از ورود به درک ویژگی‌‌های وعدۀ الهی بسیار مؤثّر و بلکه ویران‌گر بوده است.

رحمت خداوند بر امام خمینی (ره) که با نگرشی عرشی این حجب ظلمانی را شکافت و عملاً در تحقّق وعدۀ الهی و ظهور اسلام، گام نهاد و با برپایی انقلاب اسلامی ایران، انتصاب عینی و واقعی ولی فقیه به قطب عالم امکان و ولیّ الله فی ارضه را نه از حیث امور شخصیّه، بلکه از حیث شأن اجتماعی و حکومتی آن هویدا ساخت و مقدّمه و زمینۀ ظهور8 موفور السّرور امام عصر(ع) را در قالب انقلاب عظیم اسلامی مهیّا نمود؛ یعنی همان‌گونه که شروع غیبت خاتم الاوصیاء همراه بود با برگزیدن خواصّی از امّت که واسطه و رابط امام و امّت باشند، اتمام این شب تاریک نیز با سحر انقلاب اسلامی ایران و به وساطت ولایت مطلقۀ فقیه که در منابع روایی ما مصداق عینی آن؛ یعنی سیّدی از «قم»9 و سیّدی خراسانی10 هستند، رقم خواهد خورد.

امام راحل(ره) در بحث زمان، مکان و دیگر ویژگی‌های انقلاب الهی‌اش نیز همچون انبیای عظام و به ویژه جدّ بزرگوارش، سیّدالشّهدا(ع) با سیاستی معصومانه و لحاظ تاکتیک‌‌های ثمربخش و پیچیده، شروع امر شریف ظهور را بر دوش گرفت.

باید توجّه داشت که توقیت مردود همواره توسط شیطان و ایادی او، خصوصاً یهود طرّاحی و از دو مسیر اصلی منتشر می‌گردد. مسیر اوّل و اصلی، رسانه‌های صهیونیستی است و مسیر دوم، عالمان و محقّقانی که تحت‌تأثیر دام‌‌های شیطان از جایگاه معنوی و الهی خویش فاصله گرفته و به دشمن داخلی اسلام و بلکه ظهور منجی بدل گشته‌اند. یهود به عنوان میداندار و مدیر اجرایی شیطان در تمامی پروژه‌های گمراهی، سابقۀ طولانی در «تحریف زمانی» دارد، که از مهم‌ترین مصادیق آن، شکستن حرمت روز شنبه و تدارک جنگ زمانی با ولیّ خدا بوده است. این گروه از بنی‌اسرائیل که به اصحاب السّبت11 مشهورند، برای سرکشی از امر خداوند متعال، به شگرد پیچیدۀ جنگ دین علیه دین روی آوردند و نهایتاً به عذاب الهی گرفتار شدند. امروز نیز پیروان آنها پرچمدار تحریف زمانی و توقیت مردود هستند که با ساز وکار‌های پیچیده، عقاید شیطانی خود را تبلیغ می‌کنند. برای درک بهتر روش‌ها و مسیر‌های این دشمنان اسلام ناچار به ارائۀ توضیحات و نشانه‌هایی هستیم؛

1. همان‌طور که در مقدّمه آمد، دشمن اصلی اسلام در دو جبهۀ درونی و بیرونی و با میدانداری یهود در صدد مقابله با ولیّ الله است. دشمن بیرونی، تابلودار، شناخته شده، مستکبر و فاسد است. اقلّیتی شیطان پرست که بر اکثر منابع طبیعی و انسانی تسلّط یافته و در تلاش برای برقراری کامل حکومت شیطان بر روی زمین هستند. برترین ابزار شیطان برای ترویج افکار ضدّ الهی خویش که در لسان روایات شریف به دجّال مشهور است، وسیلۀ ارتباطی آنها با ایادی خویش و دیگر انسان‌هایی است که در دامشان اسیر گشته و پیرو هوای نفس خویش شده‌اند.

2. از صدر اسلام شیوۀ تهاجم رسانه‌ای یهود به اسلام رایج بوده است و پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و هم‌زمان با غصب خلافت، جنگ رسانه‌ای وسیعی علیه ولیّ الله تدارک دیده شد، که توسط یهود بیرونی برنامه‌ریزی و هدایت شده و توسط یهود امّت و منافقان و با ورود برخی تازه مسلمانان یهودی و مسیحی که هیچ‌گاه حقیقتاً به اسلام ایمان نیاوردند، برای ترویج افکار ضدّالهی و در قالب‌‌های مختلف هنری و ادبی اجرا می‌گردید؛ اشارۀ صریح روایات معصومان(ع) به دوری گزینی از شعرای منحرف و خصوصاً «قاصّ» یا «قُصّاص» که نوک پیکان تهاجم شیطانی یهود به باور‌های اسلامی بودند و تحریم ‌اسرائیلیات، من جمله اقدامات ضدّ دجّالِ آل الله است که در دوره‌های مختلف به اشکال مختلف تبیین می‌گردید.

3. رسانه‌های صهیونیستی که امروزه به‌طور الکترونیک و بسیار گسترده و با شیوه‌های مختلف سال، ماه و روز آخر دنیا را تبلیغ می‌‌کنند، عمدتاً بر اساس اخبار مندرج در کتاب مقدّس تحریف شده و تفاسیر ذیل آیات آن، خصوصاً «تلمود» و همچنین اسناد کهن باقی مانده از اقوام مختلف و با تکیه بر پیش‌گویی‌های جادوگران نوین و قدیم، اقدام به توقیت می‌‌نمایند و با تسلّط فراوان به منابع علمی و برتری تکنیکی، حقّانیت این توقیت را در هماهنگی آن با طبیعت و نظام تکوین که ظاهراً دور از دسترس بشر عادیست به اثبات می‌‌رسانند.

بلایای به ظاهر طبیعی که عمدتاً تحت مدیریت پنهان جبهۀ استکبار وقوع می‌یابد؛
تهاجم موجودات فرازمینی به اماکن و افراد مختلف که با بهره‌گیری از فناوری نوین و ارتباط پیچیده با اجنّه و برخی نیرو‌های شیطانی و ظلمانی محقّق می‌‌شود؛
گسترش روزافزون و هدفدار بیماری‌‌های پیچیده، کشنده و ناشناخته؛

شیوع نگرش‌ها و عرفان‌های پیچیده و الهام گونه که ماحصل تعالیم دو سدۀ گذشته، تعالیم شیطانی خصوصاً از طریق رسانه‌های دیداری و شنیداری و ارتباط نامحسوس و ناخواسته با شیاطین کافراست،گسترش افکار و اوهام غیر قابل کنترل و عجیب در اذهان آدمیان که ماحصل خوراک ناپاک و ناسالم و همچنین آلودگی محیطی و اثرپذیری شدید از امواج فراحسّی موجود، در فضای پیرامونی است.

ظهور اعجاب انگیز شخصیّت‌های پیش‌گویی شده که غالباً با رسوخ در مراحل پیش و در حین ازدواج و دست بردن در مراحل اوّلیۀ خلقت جسمانی و شبیه سازی‌های ضدّ اخلاقی صورت می‌‌پذیرد.

و دیگر مواردی که شبیه سازی شدۀ همان اتّفاقات و علائمی است که فی الجمله در تعالیم اسلام، اخبار و روایات شیعی نیز مطرح گشته، همه و همه در پی اثبات این مدّعای باطل هستند که توقیت تبلیغ شده در رسانه‌های استکباری، همان وعدۀ خدا و «یوم معلوم» است تا از این طریق به دو هدف شوم دست یابند:

اوّل: تسلّط کامل بر جهان و تلاش برای پیروزی نهایی شیطان در سایۀ غفلت و تخدیر شدید انسان‌ها؛

دوم: ایجاد یأس و ناامیدی در مسلمانان و حق طلبان و منتظران منجی موعود که از یک‌سو از پرداختن به خصوصیات و شرایط و اجزای ظهور واهمه داشته و برحذر داشته شوند و از سوی دیگر با این سستی کردن و خمودگی به بلای عظیم «بداء»12 گرفتار گردند.

یوم معلوم و توقیت حق

از جمله معارف قرآنی بحث از سرانجام زندگی انسان‌ها بر روی زمین و برپایی بهشت زمینی توسط خلیفۀ خدا و در راستای تحقّق وعدۀ خدواند متعال است13 که تحقّق این وعده، متشکّل از دو مقولۀ مهمّ ظهور منجی و رجعت صالحان است. ظهور منجی بشریّت که وعدۀ حتمی پروردگار عالمیان است، پس از گسترش ظلم و فساد و بر اساس برنامه‌ای دقیق، رخ از پس پردۀ ناپیدایی بیرون می‌‌کشد و این شیوه نه تنها مختصّ او، بلکه سیرۀ برخی از انبیای عظام و اوصیای گرامی ایشان بوده است.

خداوند متعال از ابتدای آفرینش آدم و تبیین اهداف خلقت او، ظرف زمانی حضور بنی آدم را بر روی زمین تشریح نموده و مقاطع مهم و تعیین کننده‌ای را بر شمرده است که نقطۀ عطف همۀ مناسبات ویژۀ زمانی «وقت معلوم»14 نام نهاده شده است. ابلیس از سر کبر بر خدای خویش شورید، که این طغیان را در اغوای بنی آدم به فعلیّت رساند. او که خود پیش از رانده شدن از عالمان و مقرّبان درگاه الهی بوده است، به سرّ و حقیقت خلقت آدم آگاه بوده و خود را در برابر حق ناتوان و مکایدش را ناکارآمد می‌ یابد15 از این‌رو با کرنش در برابر انوار الهی که متقدّم بر او، وجود، عبادت و علم او بوده‌اند از راه پنهان دیگری مخالفت و سرکشی خود را نمایان می‌سازد. برای او فریفتن انسانی خلق شده از روح و جسم، بسیار دست یافتنی‌تر از در افتادن با انوار عرشی و حقّ مطلق است و به گمان خویش، اگر «زمانی» برای اغواگری بیابد، با تصرّف و نفوذ در آنچه که مایحتاج بنی آدم است، پیدا و پنهان او را از حقیقت عرشی خویش دور ساخته و رفته رفته در مقابل مبداء خلقتش و حقیقت و هدف خلقتش قرار خواهد داد.16

بحث عرفانی فلسفی

شیطان که خود جن است و امکان نامریی شدن دارد17 به سادگی می‌تواند انسان‌های ظاهر بین را به عجز و درماندگی بیندازد و در جایگاه خدای گونه نشسته و ظلمات فکر و عمل خویش را بر جای عقل و فطرت او بنشاند و از این راه، بندگانی را گرد خویش جمع آورده و وعدۀ روز پیشینش مبنی بر نپذیرفتن فرمان خدا و اثبات برتری‌اش بر آدم را عینیّت بخشد. از این روی عنصر زمان برای او مهم‌ترین و حیاتی‌ترین عامل است و تنها چیزی است که جایگزین نداشته و از دست دادنش مساوی با خلود در جهنّم خواهد بود. بنابراین در راهبرد اساسی شیطان برای نفوذ در عناصر خلقت مادّی انسان با هدف انحراف ریشه‌ای و خداگریزی او، تصرّف در زمان و جهت‌دهی خاص به عنصر زمان از اهمّیت بسزایی برخوردار است.

اوّلین و مهم‌ترین جنگ شیطان، جنگ به‌وسیلۀ زمان است؛ چه اینکه زمان از حیث ماهیّت از دیگر عناصر لطیف‌تر و وسیع‌تر و از حیث دیگر برای او محدوده‌ای است برای خودنمایی و اثبات ادّعای روز اوّل خلقت آدم؛ پس هرآنچه از ایّام و لیالی که از جانب خدا در بساط تکوین نشانه و مرحله‌ای برای رسیدن به مقام خلیفـ[اللهی است18 خاکریز مستحکمی است که می‌ بایست شیطان در اندیشۀ فتح آن باشد و اگر در هِرَم ِهمۀ ایّام الله و لیالی متبرّک، رأسی معیّن شده باشد، تسلّط بر آن رأس به معنای فتح مهم‌ترین عنصر خلقت بنی آدم و به‌عبارتی نیل به هدف شوم او در تقابل با بنده‌پروری ربّ العالمین خواهد بود.

گرچه وجود، اغواگری و شکست حتمی و پایانی شیطان رجیم از مشیّت و برنامۀ پیش نوشتۀ الهی خارج نیست، امّا غفلت از عنصر زمان، هیبتی کاذب برای او ایجاد می‌کند که گویی خود ربّ بدی‌ها و خدای شررات‌هاست. به‌عبارت ساده‌تر، تنها نقطۀ اتّکای شیطان در فریب بنی آدم، ورود به عنصر زمان است، زیرا این تنها نقطۀ ضعفی است که بر اثر غفلت‌های پیاپی برای هرکس و هرچیز جایگاهی خداگونه برای شیطان در نظر بنی آدم می‌سازد و او به‌جای ربّ العالمین، خدای دروغین را خواهد پرستید.

خداوند متعال آدم(ع) و حوّا را در بهشت سکنا داد و آنها را از نزدیک شدن به درخت و میوۀ ممنوعه بازداشت و فرمود شیطان دشمن شماست، از او بر حذر باشید. با توجّه به آیات و روایات متعدّدی که این داستان را تبیین نموده است؛ اگرچه ظاهراً دلیل اخراج آدم و حوّا از بهشت، فریب خوردن از شیطان و تناول از میوۀ ممنوعه بود، امّا با دّقت بیشتر و نگاه راهبردی و عمیق در می‌یابیم ورود به منطقۀ ممنوعه (عنصر مکان)، خود معلول علّتی قدیمی‌تر و نامحسوس‌تر بوده و آنچه علّت اصلی این تخطّی و فریب خوردگی است، ضعف در فهم صحیح عنصر زمان می‌باشد. آنجا که شیطان به آن دو این‌گونه خطاب نمود که اگر می‌خواهید ابدی باشید از این ممنوعه بخورید؛ زیرا علّت منع خدا جز این نیست که او نخواسته است همچو او ابدی شوید !19

شیطان در ترفند اوّل و آخر خویش انسان را از محدودیّت زمانی که اتّفاقاً برای خودش و از جانب خدا و به‌عنوان مهلت تعیین شده است، می‌ترساند و در کلام ساده او را با انداختن در دام عجله به ‌انجام هر ناشایستی ترغیب می‌ نماید. با اینکه در نگاه دقیق در می‌یابیم این محدودیّت و امهال برای خود او معیّن گشته است20 و او با احالۀ این عذاب موقوت به بنی آدم، به‌ظاهر، به جایگاه خدایی برای او بدل گشته و او را از مقام خلیفـ[ اللهی به اسفل السّافلین ذلّت و تباهی می‌کشاند.

امّت وسط

از این مقدّمه که بخشی از مباحث نظری و کلامی شیعی است، نتیجه می‌گیریم نهایت تلاش شیطان در جنگ با خدا، رخنه در عنصر زمان و به چالش کشیدن انسان‌ها از طریق پس و پیش جلوه دادن زمان‌های معیّن است. هم او که برای خارج ساختن آدم و حوّا از بهشت، آنها را به عجله واداشت، در سویی دیگر، پس از فریفتن اوّلیۀ ‌انسان، او را از هر عجله و سرعتی بازداشته و به تسویف و تأخیر و بلکه، مهلت خواستن و گذر از عنصر زمان، ترغیب و وادار می‌سازد21.

البتّه اشاره به این نکتۀ عرفانی ـ فلسفی که بخشی از خواصّ «ظهور انفسی» است، جلوه‌ای اجتماعی نیز دارد که بیانگر «ظهور آفاقی» و نقش مهمّ عنصر زمان در وقوع آن است. در نبرد بزرگ حزب‌الله (ولیّ الله و همۀ پیروان او) با حزب الشّیطان (شیطان و تابعانش) جنگ بر سر عنصر زمان، حسّاس‌ترین و بزرگترین جنگ ناپیدا و تعیین کننده است. هرکس در این جنگ پیروز شود از «تقدّم» و «تاخّر» مصون گشته و در امّت وسط22 جای دارد23 و امام او، ولیّ‌الله پیروز نهایی زندگی دنیایی و اخرویست و در سوی دیگر، آن کس که بی‌توجّه به زمان و در غفلت از این عنصر پیچیده و مهم، دچار یکی از «پیشروی» یا «عقب افتادگی» از ولیّ خدا گردد، دنیا و آخرتش را یک جا از دست می‌دهد و این، نتیجۀ اغواگری شیطان رجیم است.

سطح رویین این نبرد، همان تحریف زمانی است که راهبرد اصلی دجّال در همۀ زمان‌ها بوده و هست. در اعصار پیشین و در هنگامۀ فترت؛ بعثت انبیای الهی که وعدۀ خداوند در زمانی مقرّر و معلوم محقّق می‌گرداند. در اذهان انسان‌های غفلت زده، تکذیب (زمانی) کرده و پس از بعثت فرستادگان حق تعالی، پیروی از آنها را موکول به فردا و فصلی دیگر می‌کند. از یک‌سو در اندیشۀ غفلت زدگان این‌گونه بر می‌تاباند که ما پیرو پیشینیان خود هستیم و به رسالت و هدایتگری تو نیاز نداریم24 و از سوی دیگر و پس از تبلیغ و تبیین حق، فرستادۀ خدا را در اذهانشان اُمّی و عقب مانده و خود را پیشرو و امروزین می‌ نمایاند و در زمان وصیّ او نیز عَلَم تجدّد و روزآمدی و گذر از سنّت و کهنگی و کهولت بر افراشته و به اصلاح دروغین که عین افساد است، دست می‌یازد.

در پایان می‌توان گفت: یقیناً آنچه زمینۀ اصلی عدالت گستری جهانی امام مهدی(ع) است، گذشته از تدارک آیۀ شریف «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّۀٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ؛ و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب‌هاى آماده، بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید.»25 عمق ایمان و تعالی معرفت مؤمنان و منتظران قدوم مبارک اوست؛ مقام معظّم رهبری در بیانی نورانی این حقیقت آشکار را این‌گونه بازگو می‌فرمایند: ...ما به زمان ظهور امام زمان ارواحنافداه، این محبوب حقیقى انسان‌ها نزدیک شده‏ایم؛ زیرا معرفت‌ها پیشرفت کرده است...26 آری این مهم که مطمئنّاً سرآمد محصولات و ثمرات مبارک شجرۀ طیّبۀ ‌انقلاب اسلامی است، نه تنها جان‌های مشتاق ایرانیان را لبریز نموده است، بلکه رفته رفته سرتاسر گیتی را نیز به رایحۀ خوش خویش مشعوف می‌سازد؛ از «آسیای جنوب شرقی» تا «آفریقا» و از «اروپا» تا «آمریکای جنوبی» و حتّی در دل ممالک استکباری که مهد شیطان و اذناب اوست، نور معرفت الهی ایرانیان و صاحبان ایمان‌های ثابت و گام‌های استوار رسوخ نموده و همۀ مستضعفان و محرومان را به طلوع خورشید صلح و عدالت امیدوارتر کرده است که به فرمودۀ حق تعالی «إِنَّ الأَرْضَ لله یُورِثُهَا مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَۀُ لِلْمُتَّقِینَ؛ زمین از آن خداست آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مى‏دهد و فرجام [نیک] براى پرهیزگاران است.»27

ماهنامه موعود شماره 120
مهدی طباطبایی
پی‌نوشت‌ها:
1. کافی، باب کراهـۀ التَّوقیت، ج 1، صص 368 و 369.
1. همان، ص 369.
3. ر ک: مقالۀ «ظهور از واقعیت تا تطبیق»، سایت تا ظهور.
4. لسان العرب؛ مجمع البحرین.
5. سورۀ حجر (15)، آیۀ 38.
6. سورۀ نساء (4)، آیۀ 46.
7. امروزه «مکتب تفکیک» در قلم و گفتار بسیاری از محقّقان عهده‌دار اخباری‌گری نوین در عصر ما معرفی می‌گردد.
8. بحارالانوار، ج 52، ص 252.
9. همان، ص 216و ج 65، ص 193.
10. همان، ج 52، ص 217؛ ملاحم ابن طاووس، ص 53؛ ر ک: روایات متعدد در باب رایات سود.
11. بحارالانوار، ج 14، ص 56.
12. جایگزین کردن تقدیری به جای تقدیر دیگر از سوی خداوند متعال و بنابر حکمتی خاص؛ ر ک: تفسیر المیزان، ج 11، ص 523؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 246.
13. سورۀ نور (24)، آیۀ 55؛ ر ک: بحارالانوار، ج 51، ص 58.
14. سورۀ حجر (15)، آیۀ 38 و سورۀ ص (38)، آیۀ 80.
15. سورۀ (15)، حجر 40؛ سورۀ ص (38)، آیۀ 83.
16. سورۀ اسراء (17)، آیۀ 64.
17. سورۀ اعراف (7)، آیۀ 27.
18. سورۀ ابراهیم (14)، آیۀ 5.
19. سورۀ اعراف (7)، آیات10 27.
20. همان، آیات 14و15.
21. ر ک: مباحث اخلاقی ـ عرفانی علمای اعلام مخصوصاً کتاب شریف چهل حدیث امام خمینی(ره).
22. بحارالانوار، ج 84، ص 66.
23. کافی، ج 1، ص 191؛ بحارالانوار، ج 23، ص 351.
24. سورۀ مائده (5)، آیۀ 104.
25. سورۀ انفال(8)، آیۀ 60.
26. بیانات مقام معظّم رهبری در مرداد ماه 1378.
27. سورۀ اعراف(7)، آیۀ 128.
 

لینک ثابت


مردم! اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بوديد، از خانه‏ها كوچ می‏كرديد، در بيابان‏ها سرگردان می‏شديد و بر كردارتان اشك می‏ريختيد و چونان زنان مصيبت ديده بر سر و سينه می‏زديد، سرماية خود را بدون نگهبان و جانشين رها می‏كرديد و هر كدام از شما تنها به كار خود می‏پرداختيد و به ديگری توجّهی نداشتيد. افسوس! آنچه را به شما تذكّر دادند فراموش كرديد

تحقّق پیش‌گویی‌های نهج‌البلاغه

حضرت امام علی(ع) جایگاه ممتازی در میان صحابة رسول خدا(ص) داشتند و بنابر شرایط خاصّی که در مدّت حکومت خویش به دست آوردند، پرده از اخبار غیبی متعدّدی برداشته و رازگشایی نمودند. امام علی(ع) داناترین صحابه به امور غیبی بودند. حضرت علی(ع) فرمودند:
«مردم! اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بوديد، از خانه‏ها كوچ می‏كرديد، در بيابان‏ها سرگردان می‏شديد و بر كردارتان اشك می‏ريختيد و چونان زنان مصيبت ديده بر سر و سينه می‏زديد، سرماية خود را بدون نگهبان و جانشين رها می‏كرديد و هر كدام از شما تنها به كار خود می‏پرداختيد و به ديگری توجّهی نداشتيد. افسوس! آنچه را به شما تذكّر دادند فراموش كرديد و از آنچه شما را ترساندند، ايمن گشتيد! گويا عقل از سرتان پريده و كارهای شما آشفته شده است.»1
روزی آن حضرت در «کوفه» می‌فرمودند:
«اگر بخواهم، می‌توانم تا قیامت نام  سیصدنفر(به بالاتر) تبليغ کننده و فرمانده‌شان را بگویم.»2
همچنین ایشان ضمن خطبه‌ای فرمودند:
«ای مردم! پيش از آنكه مرا نيابيد، آنچه می‏خواهيد از من بپرسيد. به خدا قسم! از من نخواهيد پرسيد از گروهی كه صد نفر را گمراه نموده‏اند و صد نفر را هدايت كرده‏اند، مگر اينكه تبليغ‏كنندة آنها و رهبرشان را تا روز قيامت برايتان معرفی می‏كنم.»3
و نیز فرمودند:
«ای مردم! پيش از آنكه مرا نيابيد، آنچه می‏خواهيد از من بپرسيد، كه من راه‌های آسمان را بهتر از راه‌های زمين می‏شناسم. بپرسيد قبل از آنكه فتنه‏ها چونان شتری بی‌صاحب حركت كند و مهار خود را پايمال نمايد و مردم را بكوبد و بيازارد و عقل‏ها را سرگردان كند.»4
باز در «نهج‌البلاغه نسخة صبحی صالح» آمده است:
«قبل از اینکه مرا از دست بدهید، بپرسید. قسم به آنکه جانم به دست اوست! از هرآنچه میان شما تا قیامت هست یا هر گروهی که صد تن را هدایت یا گمراه می‌کند، شما را با خبر می‌کنم. همچنین از تبلیغاتچی، فرمانده، راننده، مسیر عبور و باراندازشان و نیز اینکه کدامیک کشته شده و کدامیک به مرگ طبیعی می‌میرند.»5
و نیز این روایت که فرمودند:
«من بودم كه ريشة فتنه را كندم. اگر من نبودم كسی با اهل جمل، اهل صفّين و اهل نهروان قتال نمي‌كرد. (هرچه مي‌خواهيد) از من بپرسيد قبل از آنكه مرا نيابيد، قبل از آنكه بميرم يا كشته شوم. شقی‌ترين امّت، محبوس نمي‌شود تا اينكه (محاسن مرا) به خون خضاب نمايد. قسم به خدایی كه حبّه را مي‌شكافد و جنبندگان را می‏آفريند! راجع به گروهی كه صد (نفر) را گمراه يا هدايت كند، از من نمی‏پرسيد؛ مگر اينكه شما را از راننده و سرلشكر و خوانندة آن خبر می‏دهم.»6
بر اساس این مقدّمات، نگاهی گذرا و اجمالی به برخی از پیش‌گویی‌های محقّق شدة «نهج‌البلاغه» می‌اندازیم. علاقه‌مندان جهت مطالعة بیشتر می‌توانند به کتاب «علامات المهدی المنتظر(ع) فی خطب الامام علی(ع) و رسائله و احادیثه» نوشتة استاد مهدی حمد فتلاوی و نیز کتاب «مجموعه‌ای از اخبار غیبی یا پیشگویی‌های امام علی(ع)» نوشتة دکتر محمّدجعفر واصف مراجعه نمایند. به نمونه‌هایی از این پیش‌گویی‌ها اشاره می‌کنیم:

حوادث و فتنه های پیش روی
در برخی مناطق




الف. آیندة بصره

«بصره» شهری که همیشه کانون فتنه‌ها و آشوب‌ها بوده است. امام(ع) دربارة آیندة این شهر در خطبة 13 نهج‌البلاغه فرمودند:
«سپاه زن بوديد و از چهارپا پيروی نموديد! بانگ كرد و پاسخ گفتيد. پی شد و گريختيد. خوی شما پست است و پيمانتان دستخوش شكست. دورويی‏اتان شعار است و آبتان تلخ و ناگوار. آنكه ميان شما به سر برد، به كيفر گناهش گرفتار و آنكه شما را ترك گويد، مشمول آمرزش پروردگار. گويی مسجد شما چون سينة كشتی است. به امر خدا زير و زبر آن در عذاب است و هر كه در آن است غرقه در آب. [و در روايتی است كه]: به خدا سوگند! شهر شما غرقة آب شود؛ گويی مسجد آن را می‏نگرم، چون سينة كشتی از آب برون مانده، يا شتر مرغی بر سينة به زمين خفته. [و در روايتی:] چون سينة مرغی در ميان موج دريايی. [و در روايتی ديگر:] خاك شهر شما گنده‏ترين خاك است و زمين آن مغاك. نزديك‌ترين به آب و دورترين شهرها به آسمان و نه دهم شرّ و فساد نهفته در آن. آنكه درون شهر است، زندانی گناه و آنكه برون است، عفو خدايش پناه. گويی شهر شما را می‏بينم كه از هر سو، به آب درون است؛ جز كنگره‏های مسجد كه برون است، همچون سينة پرنده كه بر كوهة آب دريا نشسته است.»
ب‌. آیندة کوفه
امام(ع) دربارة شهر پرقصّه و غصّة «کوفه» در خطبة 47 فرمودند:
«ای كوفه! می‏بينم چون چرم عكاظی گسترده شوی. درهای سختی به رويت گشاده، بار سنگين بلا بر سرت فتاده و می‏دانم كه هيچ ستمكار، دست بدی بر تو نيازد، جز اينكه خدا بلايی به جانش اندازد يا قاتلی را بر او چيره سازد.»

ج‌. شورش صاحب زنج و حمله مغول
شورش صاحب زنج  از بصره شروع شد و تا دروازه‌هاي «بغداد» به پيش رفت و بر قسمت بزرگي از «عراق» مسلّط شد. در اين شورش، همواره اساس خلافت عبّاسي در معرض تهديد و زوال بود. در اين فتنه ده‌ها هزار نفر کشته و عِرض و ناموس هزاران نفر از بين رفت و ده‌ها شهر به آتش کشيده شد. صاحب زنج، رهبر اين شورش در سال (255 ه‍ .ق.) در بصره قيام کرد. امام(ع) دو قرن قبل چنین دربارة او در خطبة 128 پیش‌گویی کردند:
اين سخنرانی در سال 36 هجری پس از «جنگ جمل» در شهر بصره ايراد شده است:
«ای أحنف!  گويا من او را می‏بينم كه با لشكری بدون غبار و سر و صدا و بدون حركات لگام‏ها و شيهة اسبان، به راه افتاده، زمين را زير قدم‏های خود چون گام شترمرغان درمی‏نوردند. پس وای بر كوچه‏های آباد و خانه‏های زينت‌شدة بصره كه بال‏هايی چونان بال كركسان و ناودان‏هايی چون خرطوم‏های پيلان دارد! وای بر اهل بصره كه بر كشتگان آنان نمی‏گريند و از گمشدگانشان كسی جست‌وجو نمی‏كند! من دنيا را به رو، بر زمين كوبيده و چهره‏اش را به خاك ماليدم و پيش از آنچه ارزش دارد، بهايش نداده‏ام و با ديده‏ای كه سزاوار است، به آن نگريسته‏ام.
[وصف ترك‏های مغول:] گويا آنان را می‏بينم كه با رخساری چونان سپرهای چكّش خورده، لباس‏هايی از ديباج و حرير پوشيده، كه اسب‏های اصيل را يدك می‏كشند و آن‌چنان كشتار و خونريزی دارند كه مجروحان از روی بدن كشتگان حركت می‏كنند و فراريان از اسير شدگان كمترند.»

4. روزهای پیش‌روی اسلام و شیعه
الف. استمرار شیعه تا زمان ظهور امام عصر(ع)
شیعه هماره در طول تاریخ در اقلّیت بوده و این بیم وجود داشته است که مبادا شیعیان در تاریخ، هضم و مضمحل شوند. امام(ع) این نگرانی را در خطبة 100 چنین پاسخ داده‌اند:
اين سخنرانی را ظاهراً در جمعه سوم ايّام خلافت خود در سال 35 هجری در روز جمعه ايراد فرمودند:
«... آگاه باشيد! مثل آل محمّد(ص) چونان ستارگان آسمان است. اگر ستاره‏ای غروب كند، ستارة ديگری طلوع خواهد كرد [تا ظهور صاحب الزّمان(ع)]. گويا می‏بينم در پرتو خاندان پيامبر(ص) نعمت‏های خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو داريد، رسيده‏ايد.»

ب‌. غیبت امام زمان(ع)
امام علی(ع) بیش از دویست سال قبل از ولادت امام عصر(ع)، از غیبت ایشان در خطبة 150 چنین خبر داده‌اند:
«بدانيد آن كس از ما [حضرت مهدی(عج)] كه فتنه‏های آينده را دريابد، با چراغی روشنگر در آن گام می‏نهد و بر همان سيره و روش پيامبر(ص) و امامان(ع) رفتار می‏كند تا گره‏ها را بگشايد، بردگان و ملّت‏های اسير را آزاد سازد، جمعيّت‏های گمراه و ستمگر را پراكنده و حق‌جويان پراكنده را جمع آوری می‏كند. حضرت مهدی(عج) سال‏های طولانی در پنهانی از مردم به سر می‏برد؛ آن‌چنان كه اثرشناسان، اثر قدمش را نمی‏شناسند؛ گرچه در يافتن اثر و نشانه‏ها تلاش فراوان كنند. سپس گروهی برای درهم كوبيدن فتنه‏ها آماده می‏گردند و چونان شمشيرها صيقل می‏خورند، ديده‏هاشان با قرآن روشنايی گيرد و در گوش‏هاشان تفسير قرآن طنين افكند و در صبحگاهان و شامگاهان جام‌های حكمت سر می‏كشند.»
و در خطبة 182 می‌فرمایند:
«زره دانش بر تن دارد و با تمامی آداب و با توجّه و معرفت كامل، آن را فرا گرفته است. حكمت گمشدة اوست كه همواره در جست‌وجوی آن می‏باشد و نياز اوست كه در به دست آوردنش می‏پرسد. در آن هنگام كه اسلام غروب می‏كند و چونان شتری در راه مانده دم خود را به حركت در آورده، گردن به زمين می‏چسباند، او پنهان خواهد شد [دوران غيبت صغری و كبری] او باقی‌ماندة حجّت‏های الهی و آخرين جانشين از جانشينان پيامبران است.»

ج‌. غربت و واژگونی اسلام در دورة غیبت امام عصر(ع)
همه چیز در آخرالزّمان زیرو رو می‌شوند و وارونه که اسلام هم از این قاعده مستثنی نخواهد ماند:
در خطبة 147 امام(ع) می‌فرمایند: «همانا پس از من روزگاری بر شما فراخواهد رسيد كه چيزی پنهان‏تر از حق و آشكارتر از باطل و فراوان‏تر از دروغ به خدا و پيامبرش نباشد و نزد مردم آن زمان كالايی زيانمندتر از قرآن نيست؛ اگر آن را درست بخوانند و تفسير كنند و متاعی پرسودتر از قرآن يافت نمی‏شود؛ آنگاه كه آن را تحريف كنند و معانی دل‌خواه خود را رواج دهند. در شهرها چيزی ناشناخته‏تر از معروف و شناخته‏تر از منكر نيست. حاملان قرآن آن را واگذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش می‏كنند. پس در آن روز، قرآن و پيروانش از ميان مردم رانده و مهجور می‏گردند و هر دو غريبانه در يك راه ناشناخته سرگردانند و پناهگاهی ميان مردم ندارند. پس قرآن و پيروانش در ميان مردمند؛ امّا گويا حضور ندارند، با مردمند؛ ولی از آنها بريده‏اند؛ زيرا گمراهی و هدايت هرگز هماهنگ نشوند؛ گر چه كنار يكديگر قرار گيرند. مردم در آن روز، در جدايی و تفرقه هم داستان و در اتّحاد و يگانگی پراكنده‏اند؛ گويی آنان پيشوای قرآن بوده و قرآن پيشوای آنان نيست. پس از قرآن، جز نامی نزدشان باقی نماند و آنان جز خطّی را از قرآن نشناسند و در گذشته نيكوكاران را كيفر داده و سخن راست آنان را بر خدا دروغ پنداشتند و كار نيكشان را پاداش بد دادند و همانا آنان كه پيش از شما زندگی می‏كردند، به خاطر آرزوهای دراز و پنهان بودن زمان اجل‏ها، نابود گرديدند. تا ناگهان مرگ وعده داده شده بر سرشان فرود آمد؛ مرگی كه عذرها را نپذيرد و درهای باز توبه را ببندد و حوادث سخت و مجازات‏های پس از مردن را به همراه آورد.»

د‌. تهی شدن اسلام از مفاهیم واقعی و اصلی خود در این دوره
اسلام آخرالزّمان، اسلامی نوین است و به تعبیر امام(ع) در خطبة 103 در این‌باره می‌فرمایند:
«ای مردم! به زودی زمانی بر شما خواهد رسيد كه اسلام، چونان ظرف واژگون شده، آنچه در آن است، ريخته می‏شود. ای مردم! خداوند به شما ظلم نخواهد كرد و از اين جهت تأمين داده است؛ امّا هرگز شما را ايمن نساخت كه آزمايش نفرمايد كه اين سخن از آن ذات برتر است كه فرمود: «در جريان نوح، نشانه‏هايی است و ما مردم را می‏آزماييم.»

هـ. سختی‌های زندگی در دورة غیبت امام زمان(ع)
امام(ع) دربارة مشکلات پیش روی منتظران امام عصر(ع) در خطبة 187 فرمودند:
«آگاه باشيد آنان كه پدر و مادرم فدايشان باد! از كسانی هستند كه در آسمان‏ها معروف و در زمين گمنامند. هان ای مردم! در آينده پشت كردن روزگار خوش و قطع شدن پيوندها و روی كار آمدن خردسالان را انتظار كشيد و اين روزگاری است كه ضربات شمشير بر مؤمن آسان‌تر از يافتن مال حلال است، روزگاری كه پاداش‌گيرنده از دهنده بيشتر است و آن روزگاری كه بی نوشيدن شراب مست می‏شويد، با فراوانی نعمت‏ها. بدون اجبار سوگند می‏خوريد و نه از روی ناچاری دروغ می‏گوييد و آن روزگاری است كه بلاها شما را می‏گزد؛ چونان گزيدن و زخم كردن دوش شتران از پالان! آه! آن رنج و اندوه چقدر طولانی و اميد گشايش چقدر دور است!»

و بالأخره: پیش‌گویی محقّق نشدة نهج‌البلاغه تاکنون:
ظهور امام عصر(ع) و بازگشت رهبری اسلام به اهل بیت(ع)
حکمت260+1:
«چون آن‌گونه شود، پيشوای دين قيام كند. پس مسلمانان پيرامون او چونان ابر پاييزی گرد آيند [اشاره به نحوة جمع شدن سیصد و سیزده یار امام عصر(ع)].»
خطبة 138:
«او (حضرت مهدی«عج») خواسته‏ها را تابع هدايت وحی می‏كند. هنگامی‌كه مردم هدايت را تابع هوس‏های خويش قرار می‏دهند، در حالی‌كه به نام تفسير، نظريّه‏های گوناگون خود را بر قرآن تحميل می‏كنند، او نظريّه‏ها و انديشه‏ها را تابع قرآن می‏سازد.»
حکمت209:
«دنيا پس از سركشی، به ما روی می‏كند؛ چونان شتر مادّة بدخو كه به بچّة خود مهربان گردد. [امام(ع) سپس اين آيه را خواندند:] «و اراده كرديم كه بر مستضعفان زمين، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حكومت‏ها گردانيم.»

پی نوشت‌ها:
1.‌ «نهج‌البلاغه»، ص 173، (خطبة 116 نسخه چاپ قم، خطبة 101 نسخه صبحی صالح)؛ «ارشادالقلوب»، ج 1، ص 33؛ «بحارالانوار»، ج 55، ص 101.
2. «الفتن»، ابن حماد، ص 17.
3. «الارشاد»، مفید، ج 1، ص 35؛ «ارشادالقلوب»، دیلمی، ج 2، ص 306؛ «اعلام الوری»، ص 174؛ «بحارالانوار»، ج 10، ص 125 و ...
4. «نهج‌البلاغه»، ص 280؛ «بحارالانوار»، ج 10، ص 128.
5. «نهج‌البلاغه»، صبحی صالح، خطبه 93.
6. «الملاحم و الفتن»، ابن طاووس، ص 106.

لینک ثابت

حیف است نشانه‌های ظهور دستاویز فرصت‌طلبان قرار گیرد که همه کارها را به آن زمان حواله می‌دهند، بلکه بر عکس، نشانه‌های ظهور می‌تواند آن ‌قدر ظرفیت والا از خود نشان دهد که تمام عقبه تاریخی ما را روشن و آینده ما را هم تضمین کند.



همیشه دعواها و جنجال‌های علمی و غیر علمی بر سر آن است که بالاخره علائم ظهور، کدامش حتمی است؟ کدامش غیر حتمی؟ چه زمانی اتفاق می‌افتد؟ زمان ما چقدر به آن زمان نزدیک است؟ و خلاصه، همه مشتاق‌اند جواب‌های آماده و بی‌ اما و اگر تحویل بگیرند.

حجت‌الاسلام جواد اسحاقیان از کارشناسان مرکز تخصصی مهدویت این گونه به این شبهه پاسخ می‌دهد:

اجازه بدهید این بار زیر باران حقایق برویم و چشم‌های غفلت را بشوییم. اگر موافقید، گوش‌های خود را هم کمی بشوییم و از «ندای آسمانی» شروع کنیم که گفته‌اند در شرق و غرب هم آن را می‌شنوند؛ خواب و بیدار، نشسته و ایستاده را تحت تأثیر قرار می‌دهد و ندای جبرئیل، آغاز کننده آن است.(1) حالا فقط کمی فکر کنیم. آیا بارها و بارها ندای وحی از زبان جبرئیل بر انبیاء و سپس بر مردم نرسیده است و مردم هر زمان، از راه وحی و نبوت و اعجاز، دلایل حقانیت راه الهی را ندیده‌اند و لمس نکرده‌اند؟

ممکن است ندای آسمانی ظهور، در نوع ندا و اتفاقی که پس از آن می‌افتد، متفاوت باشد، اما در رسیدن پیام آسمانی و الهی و اتمام حجت، امر بی‌سابقه‌ای نیست. ندای شیطانی ـ که در برابر ندای آسمانی اتفاق می‌افتد و عده‌ای تمام حقایق را انکار می‌کنند ـ هم مسأله جدیدی نیست؛ چرا که همواره دروغگویان و مدعیان ارتباط با غیبت و ماوراء در لباس‌های سنتی و مدرن ظاهر شده و می‌شوند.

اگر موافقید به مسأله «خروج سفیانی» اشاره کنیم که در کشورهای اسلامی با ظاهر مردم فریب و ذکر «یا رب یا رب» در برابر حجت الهی خروج می‌کند و سرانجام، خود و سپاهش در سرزمین بیداء فرو می‌روند.(2)

«خسف بیداء» نشانه‌ای دیگر است. حالا واقعاً‌ بنگریم؛ آیا در طول تاریخ قارون‌ها، سامری‌ها و بلعم باعوراهایی نبوده‌اند که تحت پوشش ثروت، فناوری، علم و حتی اسم اعظمی که عاریه خدا نزد آن‌ها بود، کم‌کم مغرور شدند و خود را رقیب انبیاء و اولیای الهی دانستند و فتنه‌ها و آشوب‌های اجتماعی و سیاسی را راه انداختند، اما دست قدرت پروردگار سر انجام آن‌ها را با تمام شوکت و عظمتشان یا با معجزه و یا با مرگ خفت بار، در زمین فرو برد؟

چه خسف بیدایی عظیم‌تر از آنکه طاغوت‌ها و متجاوزان و فرعون‌های جدید و قدیم و منطقه‌ای و بین‌المللی ـ که همیشه نمونه‌هایی از آن‌ها را داریم ـ اکنون، اثری از هیبت و خانه عنکبوتی‌شان نیست و حتی منطق و آیین و روش آن‌ها محکوم و مردود ذهن اندیشمندان و تحلیل گران است؟ آری! آن خسف بیداء زمان ظهور، به حکومت جهانی نور منتهی می‌شود؛ اما در طول تاریخ نیز سفیانی‌ها بر زمین‌گرم انتقام الهی زده شده‌اند؛ در عمق زمین فراموشی دفن گشته‌اند و نورانیت حق و ادیان الهی بر آن‌ها غلبه کرده است.

حالا به سراغ «قتل نفس زکیه» برویم که آن هم از نشانه‌های حتمی ظهور خوانده شده است و طی آن، یکی از بهترین و پاک‌ترین افراد، مظلومانه و در مقدس‌ترین مکان‌ها کشته می‌شود و فاصله ریختن خون او تا ظهور حق و حقیقت، بسیار کم است.(3)

باز هم باید گفت درست است که آن نفس زکیه و آن ظهور، مسأله ویژه و منحصر به فردی است و در ابعاد خود، قابل قیاس با حوادث دیگر نیست، اما آیا بارها و بارها، انسان‌های پاک به جرم حق‌طلبی و خدا محوری در بهترین سرزمین‌ها به تیغ ظلم، گرفتار نشده‌اند و پس از آن، به حرمت و جوشش خون پاک آن‌ها حقایق آشکار نشده و قیام‌ها و نهضت‌ها بر پا نشده است؟ بهترین نمونه آن، شهادت سید و سالار شهیدان(ع) در سرزمین کربلاست که در فاصله کوتاهی پس از آن فاجعه خونبار، حقیقت در عرصه عالم ظهور کرد و از آن پس، تمام قیام‌ها و حتی قیام ظهور امام زمان(عج) در امتداد و به نام و یاد آن است.

همین عظمت و حقانیت و نورانیت است که عالمان و عارفان و شهدا و شاعران بزرگی را پرورانده و قلم آن‌ها را به جوشش واداشته و زبان و قلم آن‌ها همواره تزویرهای دجالان و تخت و تاج سفیانی‌ها را در هم شکسته و فرو ریخته است و تیزی قلم آن‌ها به اکتشاف معدن بی‌انتهای خون پاک شهدایی منجر شده است که در راه بصیرت و رفع فتنه‌ها، درخت حقیقت را آبیاری کرده‌اند.

فکر می‌کنم دیگر لازم نباشد به سراغ نشانه‌های غیرحتمی و حوادثی مثل «طلوع خورشید از مغرب»، «قیام خراسانی»، «دابة الارض»، «زلزله‌ها» و... برویم. چون هر چقدر هم که در بررسی اعتبار و صحت و تحلیل آن‌ها بحث کنیم ـ که در جای خود با ارزش است ـ باز هم ارزش آن کمتر از دانستن این مطلب است که نشانه‌های ظهور و رجعت و قیامت، نباید خوراک فیلم‌ها و نرم‌افزارها و هیجانات و احساسات زود گذر شود.

چنانکه در دستگاه‌ هالیوودی از نوع غربی، یا فرهنگ بودایی و هندویی از نوع شرقی شده است. حیف است نشانه‌های ظهور دستاویز فرصت‌طلبان و رفاه‌جویانی قرار گیرد که همه کارها و وظایف را به آن زمان حواله می‌دهند و واگذار می‌کنند؛ بلکه بر عکس، نشانه‌های ظهور می‌تواند آن ‌قدر ظرفیت والا و نورانیتی از خود نشان دهد که تمام عقبه تاریخی ما را روشن کند و علاوه بر آنکه آینده ما را هم تضمین می‌کند، قطب نمای امروز هم باشد.

بله! نشانه‌های ظهور، واقعاً نشانه خود ظهور است. اما نشانه‌ها و آیات الهی همیشه ظاهر است و حتی در دوران غیبت نیز نشانه‌های ظهور حق و نور خاموش نشدنی حجت‌های الهی، پوشیده نیست. خدا نکند که ما هم مثل بنی‌اسرائیل، فقط منتظر باشیم که موسای زمان با عصای اعجازانگیز خود برای ما از زمین و آسمان آب و غذا و رفاه ببارد و بیاورد و خود، یک تنه به فتح سرزمین‌های تحت ظلم برود و ما تنها بگوییم: «إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ»!(4)



پی‌نوشت‌ها:

1- روایت امام باقر، الغیبة نعمانی، ص 235، ح13. البته بحث انواع ندای آسمانی و زمان‌های آن‌ها در جای خود بحث شده است، ولی در اینجا اجمالاً به بخشی از آن اشاره کرده‌ایم.

2- شیخ صدوق،‌کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص651؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص449؛ نعمانی ‌الغیبة، ص 279، ح67؛ کلینی، الکافی، ج8، ص310، ح483.

3- شیخ صدوق، کمال الدین، ج1، ص330، ح16؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص445، ح440؛ کلینی، الکافی، ج8، ص310، ح435.

4-  اشاره به آیه قرآن که به ماجرای بنی اسرائیل اشاره دارد که برای فتح سرزمین اشغالی، گروهی از مردم به حضرت موسی گفتند: «تو و پروردگارت برو و بجنگ. ما اینجا نشسته‌ایم»!

لینک ثابت

انطباق عجیب تحوّلات و رخدادهای کنونی «خاورمیانه» و جهان، با نشانه‌ها و وقایع آستانه ظهور، خصوصاً در طیّ دهه گذشته، هر شیعه منتظری را ناخواسته بر آن می‌دارد که به کنکاش و جست‌وجوی بیشتر در این زمینه بپردازد تا به میزان صحّت این انطباق‌ها پی ببرد.

 


سرزمین شام از دیرباز نقش مهمّی در تحوّلات جامعه اسلامی بازی کرده است و این روند بعد از گذر از مراحل متعدّد، امروز در قالب ستمی چندباره ظهور یافته و دورانی را رقم می‌زند به نام شام پیش از خروج سفیانی.
انطباق عجیب تحوّلات و رخدادهای کنونی «خاورمیانه» و جهان، با نشانه‌ها و وقایع آستانه ظهور، خصوصاً در طیّ دهه گذشته، هر شیعه منتظری را ناخواسته بر آن می‌دارد که به کنکاش و جست‌وجوی بیشتر در این زمینه بپردازد تا به میزان صحّت این انطباق‌ها پی ببرد.
هم‌زمان، بشارت‌های بزرگان و علما نیز بر آتش این اشتیاق می‌افزاید و موجب می‌شود تا فرد منتظر با دقّت و اشتیاق فراوانی به دنبال بررسی نشانه‌های ظهور برآید که خواه، ناخواه در صورت یقین به صحّت این انطباق‌ها و نزدیکی ظهور، برای زمینه سازی بیشتر ظهور و استقبال از آن واقعه مبارک، فرد منتظر به اصلاح خود و جامعه مبادرت می‌ورزد که میزان آن بستگی به میزان صداقت و همّت افراد دارد.


بررسی حوادث و نشانه‌های ظهور در صورتی به حال فرد و جامعه اثرگذار و مفید است که منجر به حرکت به سوی قواعد ظهور شود، یعنی فرد پس از یقین به این همانی تحوّلات جاری، به سمت اصلاح خود و جامعه و تقویت ایمان و باورهای دینی و مبارزه صحیح با مظاهر بی‌دینی در جامعه و تلاش برای تحقّق اهداف و آرمان‌های انقلاب و اسلام بپردازد که به جرئت می‌توان گفت افرادی که با صداقت به بررسی تحوّلات و حوادث این واقعه شریف می‌پردازند، اهداف فوق را در درجه‌های مختلف درک کرده و به سمت قواعد ظهور پیش خواهند رفت.


بعد از گذر از این مقدّمه مهم که توجّه به آن، بسیار ضروری است، به موضوع اصلی مقاله برمی‌گردیم، تحوّلات چندماهه کشورهای خاورمیانه، ازجمله کشور «سوریه»، همه نگاه‌ها را به خود جلب کرده است، تجّمع تمام نیروهای اهریمنی بر روی سوریه و به میدان آوردن تمام نیروها و امکانات سیاسی، فکری، بین المللی و ایجاد جنگ روانی عظیم و زمینه‌سازی برای مداخله نظامی، تحریک همسایگان سوریه، تجهیز گروه‌های مسلّح و حمایت همه‌جانبه از آنها و به راه انداختن جنگ رسانه‌ای با انواع دروغ و فریب و ... علیه سوریه نشان از آغاز مرحله‌ای جدید در تحوّلات شام دارد که با توجّه به تحقّق بسیاری از نشانه‌های ظهور، می‌توان گفت مرحله جدید می‌تواند آخرین مرحله، قبل از خروج سفیانی یا مرحله زمینه‌سازی برای خروج این عنصر مزدور در منطقه باشد که در تحوّلات عصر ظهور، طیّ روایت‌های بسیاری مورد اشاره قرار گرفته است.


چرخش عجیب «ترکیه» ضدّ سوریه، افزایش مداخلات «عربستان»، «قطر» و دیگر کشورهای عربی در اوضاع سوریه و «لبنان»، مواضع و تحرّکات قابل تأمّل «اردن» در قبال سوریه، هماهنگی کامل «اروپا» و «آمریکا» برای ایجاد ناامنی و به سقوط کشاندن حکومت سوریه و بالاگرفتن موج اعتراضات داخلی در این کشور، نشان می‌دهد که احتمالاً تحوّلات بزرگ و غیرمنتظره‌ای در این منطقه حسّاس رخ خواهد داد که تأثیرات عمیقی بر وقایع پیش روی خاورمیانه دارد. هر یک از جبهه حق و باطل در تلاش است تا با تسلّط بر این منطقه حسّاس دست بالا را در وقایع تاریخ‌ساز آتی داشته باشد. آیا تحوّلات جاری می‌تواند همان تحوّلات مورد اشاره روایت‌ها در آستانه خروج سفیانی باشد؟


تلاش این مقاله بر آن است تا حدّ ممکن، تصویری روشن از تحوّلات شام قبل از خروج سفیانی و انطباق آن با تحوّلات جاری را به دست آوریم: سرزمین شام از دیرباز نقش مهمّی در تحوّلات جامعه اسلامی بازی کرده است، حضور معاویه و یزید و دیگر حکّام مکّار و خون‌ریز اموی در این منطقه و نقش عمیق آنها در تحوّلات زمان خود که عمدتاً نقشی منفی بوده است، از دیرباز کفّه این سرزمین را در تحوّلات منطقه سنگین کرده است. در طول تاریخ، این منطقه تأثیر مهمّی بر سایر بلاد اسلامی داشته است. در روایت‌های عصر ظهور نیز یکی از مهم‌ترین نقاط اثرگذار بر واقعه شریف ظهور، شام است. شام در لسان روایت‌ها شامل سوریه، اردن، لبنان و قسمت‌هایی از فلسطین و حتّی به نقلی برخی از نقاط شمال غربی «عراق» است، اصلی‌ترین شورش مقابله کننده با ظهور از این مناطق برمی‌خیزد که در نظر دارد ضمن مبارزه با موج بیداری و انقلاب اسلامی منطقه‌ای، جوامع اسلامی را تحت سلطه خود درآورد. این سرزمین مبدأ، معبر و محلّ تلاقی قیام‌های بسیاری در عصر ظهور است. جنگ‌های بزرگی در این سرزمین در عصر ظهور واقع می‌شود که نشان از اهمّیت آن برای طرف‌های درگیر دارد.


تحوّلات شام بعد از خروج سفیانی دارای شفّافیت خوبی است و می‌توان توالی و ترتیب آن را تا حدودی مشخّص کرد، امّا این سرزمین قبل از خروج سفیانی و در فاصله زمانی متّصل به خروج وی نیز شاهد تحوّلات مهمّی خواهد بود که به صورت نامنظّم و کمی مبهم در روایت‌های ذکر شده است، با توجّه به اهمیت تحوّلات این مقطع زمانی، یعنی تحوّلات قبل از خروج سفیانی و احتمال انطباق آن بر تحوّلات جاری منطقه، این مقاله در تلاش است تا با نگاهی تحلیلی و دقیق به این تحوّلات مهم پرداخته و انطباق وقایع جاری این سرزمین با روایت‌ها عصر ظهور را بررسی نماید: روایت‌های شریف برای سرزمین شام، قبل از خروج سفیانی تحوّلات بسیاری را برشمرده‌اند که با دسته‌بندی آنها می‌توان به وقایع زیر اشاره کرد:


1. فتنه عمومی در سرزمین‌های اسلامی که در شام هم وجود دارد؛
2. فتنه ویژه برای شام، اختلاف شدید، خشک‌سالی و قطحی به علّت محاصره اقتصادی غرب؛
3. وجود درگیری میان دو گروه معارض در شام و ایجاد پراکندگی و ضعف در آنها؛
4. بلند شدن ندا و صدایی بشارت بخش از جانب شام؛
5. وقوع زلزله‌ای مهیب و کشته شدن افراد زیاد در شام؛
6. ورود نیروهای خارجی به شام که شامل نیروهای ایرانی، غربی، مغربی و ترک می‌باشد؛
7. کشته شدن حاکم شام؛
8. درگیری ابقع، اصهب و سفیانی در شام که منجر به قدرت یابی سفیانی می‌شود.


فتنه عمومی در سرزمین‌های اسلامی که در شام هم وجود دارد. روایت‌های عصر ظهور، جوّی متلاطم و متشنّج را در اکثر کشورهای اسلامی در آستانه ظهور به تصویر می‌کشند که البتّه این تلاطم و اختلاف‌ها، بخش جدانشدنی هر تغییر و انقلابی است؛ زیرا عدّه‌ای که مخالف تغییر و انقلاب هستند و منافع و وجود خود را در خطر می‌بینند، تلاش می‌کنند تا به هر وسیله ممکن، حتّی با جنایات هولناک، جلوی انقلاب را بگیرند.


هرچند مبدأ زمانی و فاصله مشخّصی برای این فتنه‌ها و اختلاف‌ها تا ظهور ذکر نشده است؛ امّا آنچه مسلّم است این فتنه‌ها و اختلاف‌ها که مدّتی قبل از ظهور، در جوامع انسانی و خصوصاً در خاورمیانه، به عنوان مکان جغرافیایی ظهور وجود دارد، در سال‌های منتهی به ظهور تشدید می‌شود و در سال ظهور به اوج خود می‌رسد: فتنه تیر و تاری پدید آید و آنگاه فتنه به دنبال فتنه برپا شود تا مردی از اهل بیت(ع) من به نام مهدی(ع) خارج شود، اگر او را درک کردی با او باش تا از هدایت یافتگان باشی.1
مردم شرق و غرب به اختلاف می‌گرایند، اهل قبله(مسلمانان) نیز دچار اختلاف می‌شوند، مردم از ناامنی به شدّت رنج می‌برند و این چنین روزگار سپری می‌شود تا منادی آسمانی ندا دهد ...2
...و آن سالی است که در تمام سرزمین عرب اختلافات روی می‌دهد.3
آنگاه که در عراق اضطراب‌های شدید سلب آرامش نمود و اختلاف‌ها شام را فراگرفت و اهل «یمن» بر سر حکومت درگیر شدند...4
شما را به مهدی(عج) بشارت می‌دهم، هنگامی که اختلاف شدید در میان مردم پدید آید و زلزله‌های سختی واقع شود، او قیام می‌کند.5
قائم قیام نمی‌کند مگر پس از وحشت شدید، زلزله‌ها و فتنه‌های فراگیری که بر مردم چیره شود و طاعونی پیش از آن شایع شود و شمشیر برنده‌ای در میان عرب پدید آید و اختلاف در میان مردم افتد....6 ‌


ای جابر! قائم ظهور نمی‌کند مگر هنگامی که شهرها را فتنه و آشوب فراگرفته باشد و مردم راه فرار بجویند ولی راهی پیدا نکنند.7
حرکت عمومی مردمی ضدّ حاکمان مستبد و طاغوتی نیز که می‌توان از آن به یک بیداری اسلامی و انقلاب مقدّس نام برد، در روایت‌های متعدّدی مورد اشاره قرار گرفته است که در آستانه ظهور رخ می‌دهد، مانند روایتی که می‌فرماید: ظهور در هنگام انقلاب‌ها و قیام‌های مردمی خواهد بود: ابوسعید خدری از رسول معظّم(ص) روایت کرده که فرمود: «شما را بشارت می‌دهم که مهدی(ع) در موقع اختلاف و انقلاب امّت من ظهور خواهد کرد. فتنه‌ها و آشوب‌های آخرالزّمان،8 آن (ظهور) هنگامی است که زمام‌داران ستمگر شما که سیاست مسلمانان را بلد نبودند، از بین بروند.»9


به طور مسلّم، این اختلاف و درگیری که می‌توان از آن به فتنه‌های آستانه ظهور نام برد، در سرزمین شام که از مهم‌ترین بلاد مسلمانان است نیز روی خواهد داد، هم‌چنان‌که برخی از روایت‌ها صریحاً به این موضوع اشاره کرده‌اند: مژده پیروزی را از سمت دمشق می‌شنوید... و شورشیان «روم» پیش می‌آیند و در «رمله» مستقر می‌شوند، پس اوّلین جایی که از غرب (غرب بلاد اسلامی) خراب می‌شود، سرزمین شام است.10 وقتی‌که از کشمکش و اختلافات داخلی شام اطّلاع یافتید باید از شام گریخت؛ زیرا آشوب و جنگ در آنجاست.11 در آن سال، اختلاف‌های بسیاری در هر زمین از ناحیه غرب روی می‌دهد. نخستین جایی که خراب می‌شود شام است...12 با دیدن سه علامت منتظر آمدن مهدی باشید. وی عرض کرد: یا امیرالمؤمنین آنها چیستند؟


فرمود: اوّل اختلافی که در بین اهل شام پدید می‌آید و آمدن پرچم‌های سیاه از خراسان و وحشتی در ماه رمضان.13
سعیدبن مسیّب می‌گوید: در شام فتنه‌ای خواهد بود که از هر ناحیه‌ای آن را برطرف می‌کنند. از ناحیه دیگری سربلند می‌کند و آن فتنه انتها ندارد تا اینکه منادی از آسمان ندا می‌کند که امیر شما فلان خواهد بود. فتنه‌ها و آشوب‌های آخرالزّمان14 وقتی که در سرزمین شام بلوایی را مشاهده نمودی، پس مرگ است و مردن، تا آنکه غربیان به تحرّک آمده و روانه سرزمین‌های عربی گردند که حوادثی بین آنان رخ خواهد داد.15

پی‌نوشت‌ها:
1. «الحاوی للفتاوی»، ج 2، ص138.
2. «غیبت نعمانی»، ص 132؛ «ملاحم و الفتن»، ص 114.
3. «بحارالأنوار»، ج‏52، ص 222.
4. «الزام الناصب»، ص 204.
5. «غیبت»، شیخ طوسی، ص 111، «ملاحم و الفتن»، ص 134.
6. «غیبت»، نعمانی، ص 123، «بشارت الاسلام»، ص 92.
7. مهدی موعود(ع) (ترجمه بحارالأنوار)، ص 1055.
8. «ملاحم و الفتن»، باب 18، ص 155.
9. «الزام الناصب»، ص 213.
10. «غیبت شیخ طوسی»، 269؛ «غیبت نعمانی»، 279/67.
11. مهدی موعود(ترجمه بحارالأنوار)، ص 1055.
12. مهدی موعود(ترجمه بحارالأنوار)، ص 987.
13. «غیبت»، نعمانی، ص 133؛ «بحارالأنوار»، ج 52، ص 229؛ منتخب الاثر، ص 220.
14. «الملاحم و الفتن»، باب 76، ص 29.
15. همان، ص 107.

لینک ثابت


وقتی انسان خطایی می‌کند، عقوبت آن را هم باید به جان بخرد، حالا این عقوبت می‌تواند فقط در این دنیا باشد یا سرای دیگر یا هم در این دنیا و هم در سرای دیگر. در ابعاد بزرگ‌تر، وقتی جامعه‌ای نیز به فساد و گناه رو می‌آورد، باید عذابی را که خداوند بر آنان فرو می‌فرستد، گردن نهد. امّت‌های عصر کنونی که به انواع فسادها،گناهان، سرکشی‌ها و ستمگری‌ها آلوده و از آفریننده هستی غافل شده‌اند، به یقین عذابی سخت‌تر خواهند داشت.

 


این طرز تفکّر از زمان‌های قدیم وجود داشته است؛ همچنان‌که در اساطیر «هند»، از نابودی پایانی آفرینش همراه با علائمی دهشت بار سخن به میان آمده است که به نوعی می‌تواند با بروز بلایای طبیعی در دوره آخرالزّمان مربوط باشد:
پس از صد سال خشکسالی و قحطی، هفت خورشید بر آسمان پدیدار می‌گردد و همه آب‌ها را می‌خشکاند. آتش و در پی آن، باد سراسر زمین را جارو می‌کشد و زمین و جهان زیرین را ویران می‌سازد. بر آسمان، ابرهایی چون پیل نمایان و تندر غرّیدن می‌گیرد؛ دوازده سال پی در پی باران می‌بارد و همه جهان را در خود غرق می‌کند.1
در اساطیر کهن ملّت‌های «شمال اروپا» نیز به بلایای دوره آخرالزّمان اشاره شده است:
خورشید به تیرگی می‌گراید و زمین در دریا غرق می‌شود و ستارگان داغ از آسمان فرو می‌افتند و آتش تا به آسمان زبانه می‌کشد، آنگاه ملکوتی نو و زمینی نو، با زیبایی شگفت‌انگیز دوباره متجلّی می‌شود و خانه‌ها سقفی از طلا می‌یابند و کشت‌زارها، میوه‌های رسیده می‌دهند و شادی ابدی بر همه جا سایه می‌گسترد.2
در متون زرتشتیان و «تورات» نیز از این بلایا سخنان فراوانی به میان آمده است.3
نیم نگاهی به وضعیت کنونی جهان، بیانگر انواع بلاهای مخرّب طبیعی، همچون زلزله، سیل، خشک‌سالی و طوفان است که نتیجه‌اش بیماری، رنج، خسارات و نابودی می‌باشد. زمین در حال نزدیک شدن به فجایعی است که بشر، هرگز در طول تاریخ زندگی خود بر روی این کره آن را تجربه نکرده است. گرم شدن زمین که بر اثر انتشار گازهای گل‌خانه‌ای پدید می‌آید، سبب بروز طوفان‌ها و سیلاب‌های مخرّب خواهد شد. رشد فعّالیت‌های خورشیدی و تغییرات آنها نیز موجب افزایش دمای کره زمین و بروز دگرگونی‌های نامناسب آب و هوایی در عصر حاضر می‌باشد.4

علّت افزایش بلاها
هرچند بیشتر بلاهای طبیعی و گرفتاری‌هایی که مردم آخرالزّمان با آنها مواجه هستند، در ظاهر منشأ طبیعی و مادّی دارند، امّا در واقع اثر وضعی و نتیجه قهری کارهای بد و گناهانی است که نظم طبیعت را بر هم می‌زنند و خشم خالق هستی را بر می‌انگیزند. در سخنی از پیامبر اسلام(ص) آمده است:
«هرگاه شر در زمین آشکار شود، خدای متعال سختی‌اش را بر اهل زمین فرو می‌فرستد.»5
همچنین در سخن هشدارگونه دیگری از حضرت آمده است:
«هرگاه پنج چیز در میان شما رواج یابد، پنج چیز بر شما فرود می‌آید: هنگامی که بین شما زنا رواج یابد، زلزله می‌آید؛ وقتی‌که میان شما ربا شایع گردد، فرو رفتن زمین روی می‌دهد؛ آنگاه که از زکات جلوگیری شود، چهارپایان اهلی نابود می‌شوند؛ موقعی که سلطان ستم ورزد، باران نمی‌بارد و زمانی که با اهل ذمّه، حیله‌ورزی شود، دولت در اختیار مشرکان قرار می‌گیرد.»6
ظهور و سال‌های پربلا
آنچه از متون کهن و روایت‌های اسلامی بر می‌آید، بیانگر آن است که در دوره آخرالزّمان و پیش از خروج دجّال، جهانیان با سه سال سخت و پربلا رو به رو خواهند شد. در متون زرتشتیان آمده است:
در پایان هزاره هوشیدربامی، دیوی مهیب به نام «ملکوش» زمستانی سخت و ترسناک پدید می‌آورد و در مدّت سه سال، سراسر گیتی را با برف و باران و تگرگ و باد سرد و طوفان ویران می‌سازد و مردمان و جانوران و دیگر موجودات روی زمین را نابود می‌کند. 7
در سخنی از پیامبر خدا(ص) در این‌باره می‌خوانیم:
«... بی‌گمان، پیش از خروج دجّال، سه سال سخت خواهد بود که در آنها،گرسنگی شدید دامن‌گیر مردم می‌شود...»8
امام باقر(ع) نیز درباره آغاز و پایان این دوره کوتاه سه‌ساله فرموده است:
«هرگاه عبّاسی به خراسان رسد، گیسوی سختی‌آور در مشرق طلوع می‌کند. نخستین بار که طلوع کرد، برای نابودی قوم نوح بود؛ هنگامی که خدا غرقشان کرد. در زمان ابراهیم، آنگاه که او را در آتش افکندند و زمانی‌که خداوند فرعون و همراهانش را نابود ساخت و هنگامی‌که یحیی، پسر زکریّا کشته شد، طلوع کرد. پس هرگاه آن را دیدید، از شرّ فتنه‌ها به خدا پناه برید. طلوع این ستاره پس از گرفتن خورشید و ماه خواهد بود. سپس [بنی عبّاس] درنگ نمی‌کنند تا آنکه ابقع در مصر آشکار شود.»9

سیل
طبق روایت‌های اسلامی، افزایش بارندگی و بالا آمدن سطح آب رودخانه‌ها و دریاها و جاری شدن سیل بر روی زمین، از جمله نشانه‌های نزدیک شدن زمان ظهور امام مهدی(عج) می‌باشد. در روایتی آمده است:
از امام هادی(ع) پرسیدند: چه وقت آنان (مردم «قم») منتظر فرج خواهند بود؟ حضرت فرمود: «هنگامی‌که آب روی زمین را فراگیرد.»10
در برخی احادیث اسلامی به وقوع سیل در برخی شهرهای «عراق» و غرق شدن بعضی از آنها در آب، پیش از ظهور امام مهدی(عج) اشاره شده است. امام سجّاد(ع) در این باره فرموده است:
«هر گاه نجف شما را سیل و باران پرکرد ... منتظر ظهور قائم منتظَر ما باشید.»11

زلزله
از مدارک به دست آمده از گذشته‌های دور، چنین به دست می‌آید که پیش از ظهور منجی، زلزله‌ها زیاد می‌شوند و پی در پی روی می‌دهند. در نوشته‌های زرتشتیان آمده است: زمین لرزه بسیار بُوَد و بسیار ویرانی بکند.12
در «کتاب مقدّس» نیز آمده است:
و زلزله‌های عظیم در جای‌ها ... پدید [آید]...13 پیامبر خدا(ص) فرموده است: «زمان ظهور فرا نمی‌رسد؛ مگر آنکه ... زلزله‌ها فراوان شوند...»14 در حدیثی از امام علی(ع) نیز آمده است: «...هنگام طلوع بهرام و کیوان با اقتران دقیق... لرزش‌ها و زلزله‌ها پیاپی رخ خواهند داد...»15
برخی روایت‌های اسلامی بیانگر این است که وقوع زلزله در برخی مناطق مانند «خراسان» و «شام»، ارتباطی ویژه با دیگر حوادث پیش از ظهور دارد. در روایتی از پیامبر(ص) آمده است که حضرت به جایگاه برآمدن خورشید رو کرد و فرمود: «از اینجا (مشرق)گیسوی شیطان طلوع می‌کند؛ از همین جا زلزله‌ها و فتنه‌ها ... خواهند بود».16  امام علی(ع) نیز فرموده است: « هر گاه ... آتش درخشان زبانه کشد، بپرهیزید، کاملاً بپرهیزید از کسی که از غرب می‌آید، هنگامی که زلزله‌ها در خراسان آشکار شوند.»17

طوفان و گردباد
در احادیث اسلامی به بروز بادهای خطر آفرین و طوفان‌های ویرانگر در دوره آخرالزّمان اشاره شده است. حسن بصری به هم‌شهریانش چنین می‌گوید: بادی زرد از سوی قبله (جنوب غربی) به سوی شما می‌آید. سه روز و دو شب ادامه دارد تا آنجا که شب از شدّت زردی، مانند روز روشن شود و غرق شدن بصره در پی آن خواهد بود ...18 همچنین در حدیثی از رسول خدا(ص) آمده است: «خرابی چین با شن خواهد بود...»19

رانش زمین و خشک‌سالی
رسول خدا(ص) در بیان نشانه‌های زمان ظهور چنین فرموده است: «... زمین از فراوانی باران سست شود و هر گروهی گمان کند که این حالت تنها در منطقه آنان رخ داده است ...»20
همچنین در متون برجای مانده از گذشتگان، خشک سالی به عنوان یکی از بلاهای فراگیر دوره آخرالزّمان مورد توجّه قرار گرفته است. در متون زرتشتیان آمده است:
...باران نیز به هنگام خویش نبارد ...و آب رودها و چشمه‌ها بکاهد ...21
امام صادق(ع) نیز فرموده است: «... سرزمین‌ها خشک می‌شوند ...»22

مر گ و میر فراوان
امام علی(ع) فرموده است: «... مرگی شتابان و فراگیر مردمان را می‌رباید؛ به طوری که مرد صبح سالم است، در حالی که شب دفن می‌گردد و شب زنده است، در حالی که صبح می‌میرد...»23
پیامبر اکرم(ص) نیز فرموده است: «از نشانه‌های نزدیک شدن زمان ظهور ... آن است که مرگ ناگهانی پدیدار شود».24


زهرا رضائیان
پی‌نوشت‌ها:
1. «شناخت اساطیر هند»، ص41.
2. «سیری در اساطیر یونان و رم»، ص 433، کتاب هفتم.
3. زند بهمن یسن، ص 11، ف 6، بند4.
4. روزنامه کیهان، ش 17453.
5. «الفتن»، ص 431، جزء 9، ذیل ح 1354.
6. «روضه الواعظین»، ص532.
7. «سوشیانت»، ص97، بخ4، یادداشت 1، با حذف و تصرف.
8. «عقد الدرر»، ص345، ب12، ف2.
9. «الفتن»، ص148، جزء 3، ح 607.
10. «بحارالأنوار»، ج18، ص 311.
11. «التشریف بالمنن»، ص 369.
12. «جاماسب‌نامه پهلوی»، ف 1، بند 5.
13. «کتاب مقدّس»، عهد جدید، ص 133؛ انجیل لوقا، ب21، بند11.
14. «صحیح البخاری»، ج 1، ص 448.
15. «مشارق أنوار الیقین»، ص 266.
16. «المعجم الصغیر»، جزء 2، ص 36.
17. «إلزام الناصب»، ح 2، ص 183.
18. «التشریف بالمنن»، ص 254.
19. نمحاضره الأبرار»، ج 1، ص 340.
20. «تفسیر قمی»، ج 2، ص 282.
21. زند بهمن یسن، ص 282.
22. «امالی»، صدوق، ص 65.
23. «بحارالأنوار»، ج 93، ص 304.
24. «المعجم الاوسط»، ج 9، ص 255.

لینک ثابت

بشارت موعود در حديث قدسي

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم فرموده اند:

 «هنگامي كه به سير آسماني (معراج ) رفتم خداوند به من چنين وحي نمود و فرمود:

 اي محمد! چون به زمين نظر كردم تو را برگزيدم و ژيامبر نمودم. اسم تو از من

 ريشه گرفته است من محمودم وتو احمد.

 سپس در نظري دوباره علي را انتخاب كردم و او را وصي و جانشين و همسر دختر تو و پدر

 فرزندان و نسل تو قرار دادم.

 

اسم او نيز از اسم من مشتق شده است.

 

پس من علي الاعلي هستم و فاطمه و حسن و حسين را از نور شما دو نفر آفريدم.

 

سپس ولايت آنها را بر فرشتگان عرضه نمودم هر كس آن را بپذيرد از نزديكان من خواهد بود

 

و هر كس نپذيرد هر چند در عبادت بكوشداو را در بهشت جاي نخواهم داد.

 

آنگاه خداوند فرمود:' اي محمد! آيا مي خواهي آنان را ببيني؟

 

گفتم: آري

 

پس خداوند فرمود: سرت را بالا بگير و من چنين كردم.

 

آنگاه نور علي، فاطمه، حسن، حسين، علي بن حسين، محمد بن علي، جعفر بن

 

محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد، حسن بن

 

علي، و (م ح م د) فرزند حسن،يعني قائم (موعود) را در وسط آنان، همچون ستاره

 

اي درخشان ديدم . گفتم: خدايا! اينها چه كساني هستند؟

 

فرمود: اينها امامان هستند. و اين قائم كسي است كه حلال و حرام را آشكار مي سازد و با او

 

از دشمنانم انتقام مي گيرم و او آرامش اولياي من است و او كسي است كه دلهاي شيعيان تو

 

را شفا مي دهد...»(1)

 

-----------------------

1- كمال الدين، ج1، ص252

لینک ثابت

 

 

مسئله عقیده به ظهور مصلح در پایان دنیا، امری عمومی و همگانی است و اختصاص به قوم و ملّتی خاص ندارد. سرمنشأ این اعتقاد کهن و ریشه‌دار علاوه بر اشتیاق درونی و میل باطنی هر انسان ـ که به طور طبیعی خواهان حکومت حق و عدل و برقراری نظام صلح و امنیّت در سرتاسر جهان است ـ نویدهای بی‌شائبه پیامبران الهی در تاریخ بشریّت به مردم مؤمن و آزادی‌خواه جهان است.

 

مسئله عقیده به ظهور مصلحی جهانی در پایان دنیا، امری عمومی و همگانی است و اختصاص به قوم و ملّتی خاص ندارد. سرمنشأ این اعتقاد کهن و ریشه‌دار علاوه بر اشتیاق درونی و میل باطنی هر انسان ـ که به طور طبیعی خواهان حکومت حق و عدل و برقراری نظام صلح و امنیّت در سرتاسر جهان است ـ نویدهای بی‌شائبه پیامبران الهی در تاریخ بشریّت به مردم مؤمن و آزادی‌خواه جهان است.

تمامی پیامبران بزرگ الهی در دوران مأموریت خود، به عنوان جزیی از رسالت خویش به مردم وعده داده‌اند که در آخرالزّمان و در پایان روزگار، یک مصلح بزرگ جهانی ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بی‌دینی و بی‌عدالتی را در تمام جهان ریشه‌کن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. سیری کوتاه در افکار و عقاید ملّت‌های مختلف، مانند «مصر باستان»، «هند»، «چین»، «ایران» و «یونان» و نگرش به افسانه‌های دیگر اقوام مختلف بشری این حقیقت را به خوبی روشن و مسلّم می‌سازد که همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آراء، عقاید و اندیشه‌های متضادّی که با یکدیگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانی به سر می‌برند.

موعود در دین مسیحیّت
همان‌طور که نجات‌دهنده پایانی بر مبنای معتقدات یهودیان، مسیح (ماشیع) است که جهان را درخشان و با شکوه می‌سازد، به اعتقاد مسیحیان نیز مسیح(ع) نجات‌بخش است. البتّه برای زمان ظهور حضرت مسیح(ع) تاریخ مشخّصی در بشارت «انجیل» نمی‌یابیم و از این جهت، شباهت دقیقی با اعتقاد اسلامی درباره زمان ظهور وجود دارد. در انجیل می‌خوانیم:
امّا آن روز و آن ساعت را نمی‌داند کسی از بشر و فرشتگان آسمان، مگر پدر.1
بر اساس بشارت فراوانی که در انجیل آمده است، حضرت مسیح(ع) به دنبال قیام حضرت قائم(ع) در «فلسطین» آشکار خواهد شد و به یاری آن حضرت خواهد شتافت و پشت سر حضرتش نماز خواهد گزارد تا یهودیان و مسیحیان و پیروان وی، تکلیف خویش را بدانند و به اسلام بگروند و حامی حضرت مهدی(ع) گردند. از این رو، در آخرین روزهای زندگی ـ و شاید در طول دوران حیات ـ به یاران و شاگردان خود توصیه‌ها و سفارش‌های اکیدی درباره بازگشت خود به زمین نموده و آنان را در انتظار گذارده و امر به بیداری و هوشیاری و آمادگی فرموده است.
متن برخی از آن بشارات که در انجیل آمده است:
پس بیدار باشید؛ زیرا که نمی‌دانید در کدام ساعت خداوند شما می‌آید؛ لیکن این را بدانید که اگر صاحب خانه می‌دانست در چه پاس از شب دزد می‌آید، بیدار می‌ماند و نمی‌گذاشت که به خانه‌اش نقب زند. پس شما نیز حاضر باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان می‌آید. پس آن غلام امین و دانا کیست که آقایش او را بر اهل خانه خود بگمارد تا ایشان را در وقت معیّن خوراک دهد. خوشا به حال آن غلامی که چون آقایش آید، او را در چنین کاری مشغول یابد.2
نظیر این پیش‌گویی در «انجیل لوقا» نیز آمده است:3 مقصود از «پسر انسان» حضرت مسیح(ع) نیست، زیرا مطابق نوشته جیمز هاکس آمریکایی در «قاموس کتاب مقدّس» این عبارت هشتاد بار در انجیل و ملحقات آن (عهد جدید) آمده است که فقط سی مورد آن با حضرت عیسی مسیح(ع) قابل تطبیق است؛ ولی پنجاه مورد دیگر از نجات‌دهنده‌ای سخن می‌گوید که در آخر‌الزّمان و پایان روزگار ظهور خواهد کرد و حضرت عیسی(ع) نیز با او خواهد آمد و او را جلال و عظمت خواهد داد و از ساعت و روز ظهور او جز خداوند متعال کسی اطّلاع ندارد. که او کسی جز حضرت مهدی(عج)، آخرین حجّت خدا نخواهد بود.
به طوری که می‌بینیم فرازهایی از «عهد جدید»، با روایات اسلامی وجوه مشترک فراوانی دارد که از آن جمله است: نزول حضرت عیسی(ع)4، صیحه آسمانی، زنده شدن گروهی از افراد صالح، آمدن او بر فراز ابر و ربوده شدن یاران حضرت ولیّ‌عصر(ع) از محراب‌ها و رختخواب‌های خود و انتقال یافتن آنها بر فراز ابرها، همه این موارد در احادیث اسلامی آمده و با این فقرات انجیل دقیقاً منطبق است.5


پی‌نوشت‌ها:
1. ترجمه اناجیل اربعه، میرمحمّدباقر خاتون‌آبادی، انتشارات نقطه.
2. کتاب مقدّس، انجیل متی، ص 41، باب 24، بندهای 1 ـ 8، 23 ـ 28، 29 ـ 37 و 42 ـ 46.
3. کتاب مقدّس، انجیل لوقا، ص 16، باب 12، بندهای 35 و 37 ـ 40.
4. محمّدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 52، ص 181.
5. برای مطالعه بیشتر درباره شباهت‌های امام مهدی(ع) و موعود دیگر ادیان، ر.ک: هاشمی شهیدی، سیّد اسدالله، ظهور حضرت مهدی(ع) از دیدگاه ادیان و مذاهب و ملل جهان، فصل نهم.

 

لینک ثابت

امام صادق علیه‌السلام: حكمت غیبت قائم بعد از آمدن خود او ظاهر مى‌شود، چنانكه حكمت سوراخ كردن كشتى توسط خضر و كشتن آن بچه و تعمیر دیوار، براى حضرت موسى علیه‌السلام ظاهر نگشت، مگر موقعى كه خواستند از هم جدا شوند.

 

عبداللّه بن فضل هاشمى روایت كرده كه از امام جعفر صادق علیه السلام شنیدم می‌فرمود: همانا براى "صاحب الامر" غیبتى تخلف ناپذیر است، به طوریكه اهل باطل در آن تردید می‌كنند.

عرض كردم: یابن رسول اللّه! چرا غیبت می‌كند؟

فرمود: به علّتى كه به ما اجازه نداده‌اند آشكار سازیم.

عرض كردم: چه حكمتى در غیبت اوست؟

فرمود: همان حكمتى كه در غیبت حجّت‌هاى پیش از او بوده است،حكمت غیبت قائم بعد از آمدن خود او ظاهر مى‌شود، چنانكه حكمت سوراخ كردن كشتى توسط خضر و كشتن آن بچه و تعمیر دیوار، براى حضرت موسى - علیه السلام - ظاهر نگشت، مگر موقعى كه خواستند از هم جدا شوند.

متن حدیث:

انّ لصاحب هذا الامر غیبه لابدّ منها یرتاب فیها كلّ مبطل، فقلت: و لم جعلت فداك؟ قال: لأمر لم یؤذن لنا فى كشفه لكم قلت فما وجه الحكمه فى غیبته؟ قال وجه الحكمه فى غیبته وجه الحكمه فى غیبات من تقدّمه من حجج اللّه ـ تعالى ذكره ـ ان وجه الحكمه فى ذلك لا ینكشف الاّ بعد ظهوره كما لم ینكشف وجه الحكمه فیما آتاه الخضر(علیه السلام)من خرق السفینه و قتل الغلام و اقامه الجدار لموسى(علیه السلام) الى وقت افتراقهما.

 

«شیخ صدوق، كمال‌الدین و تمام‌النعمه،ج 2،ص482»

لینک ثابت

پیشوای پنجم علیه السلام در توصیف یاران حضرت مهدی علیه السلام كه در زمان غیبت، خود را برای شركت در قیام جهانی آن حضرت آماده می‌كنند، به ابو خالد كابلی فرمود: «من به گروهی می‌نگرم كه در آستانه ظهور از طرف مشرق زمین به پا می‌خیزند.

 

 

امامان معصوم علیهم السلام به جهت اهمیت مسئله مهدویت و غیبت دوازدهمین حجت الهی، در فرصتهای مناسب از عصر ظهور سخن گفته و شیعیان را با نشانه‌ها، علائم و ویژگیهای دولت كریمه حضرت قائم علیه السلام آشناساخته اند.
این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است كه اهل ایمان و منتظران حكومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته آن عصر گشته، نسلهای بعدی را نیز با این فرهنگ مأنوس كنند.
دلدادگان فرهنگ انتظار با همه مشكلات و گرفتاریهایی كه دشمنان برایشان فراهم می‌آورند، هرگز امید به رسیدن آن روز دیدنی و لذتبخش را از دست نمی‌دهند، بلكه شوق و عشقشان بیشتر می‌شود و زیر لب زمزمه می‌كنند:
چه خوش باشد كه بعد از انتظاری // به امیدی رسد امیدواری
سخن از خصوصیات انقلاب جهانی آن یار سفر كرده، زمانی شیرین‌تر می‌شود كه امامان معصوم علیهم السلام ویژگیها و نشانه‌های عصر ظهور حضرت قائم آل محمد صلی الله علیه و آله را برایمان توصیف كنند و بذر امید و آرزوی استقرار دولت كریمه امام زمان علیه السلام را در دلهای به انتظار نشسته مان شكوفا گردانند تا رایحه دل انگیز دوران ظهور در روح و جسم انسانهای خسته از ظلم و ناعدالتی و فتنه و فساد، حیاتی تازه ببخشد.
اگر آن نائب رحمان ز درم بازآید // عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید
دارم امید خدایا كه كنی تأخیری // در اجل تا به سرم تاج سرم بازآید
گر نثار قدم مهدی هادی نكنم // گوهر جان به چه كار دگرم بازآید
آن كه فرق سر من خاك كف پای وی است // پادشاهی كنم ار او به سرم بازآید
كوس نو دولتی از بام سعادت بزنم // گر ببینم كه شه دین ز درم بازآید
می روم در طلبش كوی به كو دشت به دشت // شخصم ار باز نیاید خبرم بازآید
«فیض» نومید مشو در غم هجران و منال // شاید ار بشنود آه سحرم، بازآید

منتظران مژده باد
امام باقر علیه السلام در گفتاری امیدآفرین و نشاط بخش به منتظران حقیقی آن حضرت مژده می‌دهد كه «یأْتِی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یغِیبُ عَنْهُمْ اِمامُهُمْ فَیاطُوبی لِلثّابِتِینَ عَلی اَمْرِنا فِی ذلِكَ الزَّمانِ اِنَّ اَدْنی ما یكُونُ لَهُمْ مِنَ الثّوابِ اَنْ ینادِیهُمُ الْبارِی ءُ عَزَّ وَجَلَّ عِبادِی آمَنْتُمْ بِسِرّی وَصَدَّقْتُمْ بِغَیبی فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوابِ مِنّی؛ (1) بر مردم زمانی می‌آید كه امامشان از منظر آنان غایب می‌شود. خوشا به حال آنان كه در آن زمان در امر [ولایت] ما اهل بیت ثابت قدم و استوار بمانند! كمترین پاداشی كه به آنان می‌رسد، این است كه خدای متعال خطابشان می‌كند و می‌فرماید: بندگان من! شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق كردید. پس بر شما مژده باد كه بهترین پاداش من در انتظارتان است.»
آن گاه امام باقر علیه السلام ادامه داد: «خداوند متعال به خاطر ارج گذاری از چنین منتظران راستینی به آنان می‌فرماید: شما مردان و زنان، بندگان حقیقی من هستید. رفتار نیك و شایسته تان را می‌پذیرم و از كردار ناپسندتان عفو می‌كنم و به خاطر شما سایر گنهكاران را می‌آمرزم و بندگانم را به خاطر شما با باران رحمت خود سیراب و از آنان بلا را دفع می‌كنم.‌ای عزیزترین بندگان من! اگر شما نبودید، عذاب دردناك خود را به مردم نافرمان نازل می‌كردم.» (2)

یاران وفادار
پیشوای پنجم علیه السلام در توصیف یاران حضرت مهدی علیه السلام كه در زمان غیبت، خود را برای شركت در قیام جهانی آن حضرت آماده می‌كنند، به ابو خالد كابلی فرمود: «من به گروهی می‌نگرم كه در آستانه ظهور از طرف مشرق زمین به پا می‌خیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حكومت الهی تلاش می‌كنند. بارها از متولیان حكومت اجراء حق را خواستار می‌شوند، امّا با بی اعتنایی مسئولین مواجه می‌شوند. وقتی كه وضع را چنین ببینند، شمشیرهای خود را به دوش می‌نهند و با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواسته شان اصرار می‌ورزند تا اینكه سردمداران حكومت نمی‌پذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام و انقلاب می‌گردند و كسی نمی‌تواند جلوگیرشان شود. این حق جویان وقتی كه حكومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیه السلام به كس دیگری نمی‌سپارند. كشته‌های اینها همه از شهیدان راه حق محسوب می‌شوند.»

در اینجا امام باقر علیه السلام به ابو خالد كابلی جمله‌ای زیبا فرمود كه می‌تواند نصب العین همه منتظران لحظات ظهور باشد.
آن حضرت فرمود: «اَما اِنِّی لَوْ اَدْرَكْتُ ذلِكَ لاَءَسْتَبْقَیتُ نَفْسی لِصاحِبِ هذَا الاْءَمْرِ؛ (3) مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درك كنم، جانم را برای فداكاری در ركاب حضرت صاحب الامر علیه السلام تقدیم می‌دارم.»
امام پنجم علیه السلام در مورد استقامت و استواری یاران حضرت مهدی علیه السلام به آیه‌ای از قرآن استناد كرد و در تفسیر آیه «فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُوْلهُما بَعَثْنا عَلَیكُمَ عِبادا لَنا اُولی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَكانَ وَعْدا مَفْعُولاً»؛(4) «هنگامی كه نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیكارجوی خود را بر ضد شما برمی انگیزیم [تا شما را سخت درهم كوبند و برای به دست آوردن مجرمان] خانه‌ها را جستجو می‌كنند و این وعده‌ای است قطعی.» فرمود: «این بندگان پیكارجو و مقاوم كه به طرفداری از حق به پا می‌خیزند، همان حضرت قائم و یاران وفادار او هستند.» (5)

چشم به راه ظهور
از منظر امام باقر علیه السلام در عصر غیبت، چشم به راه ظهور حضرت مهدی علیه السلام بودن و انتظار حكومت آل محمد صلی الله علیه و آله را كشیدن از عبادات شایسته و برتر محسوب می‌شود. آن گرامی به نقل از وجود مقدس رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ انْتِظارُ الْفَرَجِ؛ (6) انتظار [پیروزی و] فرج [آل محمد صلی الله علیه و آله] از برترین عبادات محسوب می‌شود.»

جهان در آستانه ظهور

در آستانه ظهور حضرت مهدی علیه السلام اوضاع جهان به بدترین وضع خود می‌رسد و ظلم و ناعدالتی، تبعیض، تضییع حقوق دیگران به بدترین وضع خود تبدیل شده و مردم از هر كس و حكومتی ناامید گردیده، به دنبال روزنه امید و ندای عدالتی می‌گردند كه آنان را از آن منجلاب ستم و از چنگال زورمداران و مستكبران نجات بخشد. مردم چنان از دست دروغگویان فتنه انگیز و فرصت طلب به تنگ می‌آیند كه شب و روز آرزوی قیام منادی عدالت را در سر می‌پرورانند. حضرت امام باقر علیه السلام فضای تاریك جهان قبل از ظهور را این گونه بیان می‌كند: «لا یقُومُ الْقائِمُ اِلاّ عَلی خَوْفٍ شَدیدٍ مِنَ النّاسِ وَزَلازِلَ وَفِتْنَةٍ وَبَلاءٍ یصیبُ النّاسَ وَطاعُونٍ قَبْلَ ذلِكَ وَسَیفٍ قاطِعٍ بَینَ الْعَرَبِ وَاخْتِلافٍ شَدیدٍ بَینَ النّاسِ وَتشْتیتٍ فی دینِهِمْ وَتَغْییرٍ فی حالِهِمْ حَتّی یتَمَنَّی الْمُتَمَنّی الْمَوْتَ صَباحا وَمَساءً مِنْ عِظَمِ ما یری مِنْ كَلْبِ النّاسِ وَاَكْلِ بَعْضِهِمْ بَعْضا؛ (7) حضرت قائم علیه السلام قیام نمی‌كند، مگر در حال ترس شدید مردم و زلزله‌ها و فتنه و بلایی كه بر مردم فرا رسد و قبل از آن، گرفتار طاعون می‌شوند. آن گاه شمشیر برنده میان اعراب حاكم می‌شود و اختلاف میان مردم و تفرقه در دین و دگرگونی احوالشان به اوج می‌رسد؛ به گونه‌ای كه هر كس بر اثر مشاهده درنده خویی و گزندگی‌ای كه در میان برخی از مردم نسبت به بعضی دیگر به وجود می‌آید، صبح و شام آرزوی مرگ می‌كند.» امام آن گاه افزود: «وقتی كه یأس و ناامیدی تمام مردم را فرا گرفت و دیگر از هر جهت خود را در بن بست احساس كردند، امام غائب علیه السلام قیام می‌كند.»

اقتدار حضرت مهدی علیه السلام
برای اجراء عدالت و گسترش مساوات در جامعه اسلامی لازم است كه موانع عدالت را از میان برداشت و راه آن را هموار ك رد؛ زیرا اصحاب زر و زور و تزویر و كسانی كه از درهم ریختگی جامعه در راه ترویج فساد و انحراف بهره می‌برند، هرگز از عدالت و برنامه‌های عادلانه راضی نخواهند بود و با توسل به هر شیوه‌ای در مسیر احقاق حقوق مردم سنگ اندازی خواهند كرد. بنابراین، یكی از مهم‌ترین ویژگیهای زمامداران عادل قاطعیت و صلابت در مقابله با دشمنان داخلی و خارجی است. امام زمان علیه السلام نیز با اقتدار كامل مخالفین اسلام و دشمنان عدالت را سركوب خواهد كرد. امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «لَیسَ شَأْنُهُ اِلاّ بِالسَّیفِ؛ (8) آن حضرت [در سركوب دشمنان قسم خورده اش] فقط شمشیر را می‌شناسد.»
او در قاطعیت همانند جدّش رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل خواهد كرد و به خیانتكاران، كافران و عوامل داخلی دشمن اجازه هیچ گونه توطئه‌ای نخواهد داد.
حضرت باقر علیه السلام درباره شباهت حضرت مهدی علیه السلام به پیامبران الهی مطالبی فرموده و درباره تشابه حضرت خاتم الاوصیاء به حضرت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرموده است: «وَاَمّا مِنْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَالْقِیامُ بِالسَّیفِ وَتَبْیینُ آثارِهِ ثُمَّ یضَعُ سَیفَهُ عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیةَ اَشْهُرٍ فَلا یزالُ یقْتُلُ اَعْداءَ اللّهِ حَتّی یرْضَی اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ؛(9) و امّا [شباهت حضرت مهدی علیه السلام] به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله قیام با شمشیر است [كه دشمنان لجوج را از میان برمی دارد] و آثار آن حضرت را آشكار می‌كند. آن گاه هشت ماه به صورت مسلّح و آماده به سر می‌برد و همواره با دشمنان خدا مبارزه می‌كند تا اینكه خداوند راضی شود.»

بانوان در دولت مهدوی
بدون تردید بانوانِ شایسته و متعهد در دولت آن حضرت جایگاه ارزشمندی دارند. نقش زن در آن زمان همانند زنان صدر اسلام، فراخور حال آنان و نسبت به موقعیت ویژه شان خواهد بود؛ یعنی همان رسالتی كه یك زن مسلمان طبق آیین اسلام به دوش گرفته است، در عصر ظهور نیز به آن پای بند خواهد بود. آنچه از روایات برمی آید، آن است كه عده‌ای از كارگزاران آن حضرت از بانوان ارجمند هستند. جابر بن یزید جعفی از یاران نزدیك امام محمد باقر علیه السلام به نقل از آن حضرت فرمود: «وَیجِی ءُ وَاللّهِ ثَلاثُ مِائَةٍ وَبِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فیهِمْ خَمْسُونَ امْرَأَةً یجْتَمِعُونَ بِمَكَّةَ عَلی غَیرِ میعادٍ؛(10) به خدا سوگند! 313 نفر یاران مهدی علیه السلام می‌آیند كه پنجاه نفر از آنان زن می‌باشند و بدون هیچ گونه وعده قبلی در شهر مكه گرد هم جمع می‌شوند.»
روایت دیگری در این زمینه از‌ام سلمه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله از طریق اهل سنت نقل شده است كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در آن گفتار با اشاره به عصر ظهور و اجتماع یاران حضرت مهدی علیه السلام در اطراف آن حضرت می‌فرماید: «یعُوذُ عائِذٌ فِی الْحَرَمِ فَیجْتَمِعُ النّاسُ اِلَیهِ كَالطَیرِ الْوارِدِ الْمُتَفَرِّقَةِ حَتّی یجْتَمِعَ اِلَیهِ ثَلاثُ مِائَةٍ وَاَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فِیهِ نِسْوَةٌ...؛ [در زمان ظهور] پناه خواهی به حرم خداوند در مكه پناهنده می‌شود. مردم همانند كبوتران از هر سو به جانب ا و رو می‌آورند تا اینكه سیصد و چهارده نفر كه عده‌ای از آنان زن هستند، دور او را می‌گیرند.» و ادامه داد: «و از همان جا خروج می‌كنند و بر تمام ستمگران و اعوان و انصارشان پیروز می‌گردند و عدل را آن چنان در روی زمین برقرار می‌سازند كه زندگان آرزو می‌كنند كه‌ای كاش مرده هایشان نیز از طعم آن عدالت می‌چشیدند!» (11)

مخالفین دولت مهدوی

سران جبهه باطل معمولاً افرادی خودخواه، متكبر، صاحب صفات ناپسند انسانی هستند كه در مقابل حق خودنمایی می‌كنند. آنان چنان در منجلاب فساد و گناه غوطه ورند كه انسانهای حق طلب و جلوه‌های فضیلت را خطرناك‌ترین دشمنان خویش قلمداد می‌كنند. به همین جهت، تمام تلاشهای خود را برای نابودی آیین حق و رهبران الهی به كار می‌گیرند. امّا خداوند طبق سنت پایدار خود همواره حق را پیروز گردانیده و دشمنانش را مأیوس و مغلوب كرده است.
قرآن می‌فرماید: «یرِیدُونَ أَن یطْفِئُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَ هِهِمْ وَیأْبَی اللَّهُ إِلآَّ أَن یتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَـفِرُونَ.» ؛ (12) « [مخالفین حق [می خواهند نور خدا را با دهانهای خود خاموش كنند، ولی خدا جز این نمی‌خواهد كه نورش را كامل كند؛ هر چند كافران را خوش نیاید.»
در عصر ظهور، تلاشهای زیادی صورت می‌گیرد تا از استقرار حكومت قائم آل محمد صلی الله علیه و آله جلوگیری شود، امّا آن حضرت به لطف و مدد الهی، تمام موانع را از میان برمی دارد. سفیانی یكی از دشمنان سرسخت حضرت مهدی علیه السلام است.
امیر مؤمنان علی علیه السلام در مورد جنایات وی به كوفیان فرمود: «بدا به حال كوفه! سفیانی چه جنایاتی در آنجا انجام می‌دهد! به حریم شما تجاوز می‌كند، كودكان را سر می‌برد و ناموس شما را هتك می‌كند.» (13)
امام باقر علیه السلام درباره ویژگیهای این دشمن سرسخت حضرت مهدی علیه السلام فرمود: «اگر سفیانی را مشاهده كنی، در واقع پلیدترین مردم را دیده ای. وی دارای رنگی بور و سرخ و كبود است. هرگز سر به بندگی خدا فرو نیاورده و مكه و مدینه را ندیده است.» (14)
امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «گویا من سفیانی (سركرده دشمنان حضرت امام عصر علیه السلام) را می‌بینم كه در زمینهای سرسبز شما در كوفه اقامت گزیده، ندا می‌دهد كه هر كس سر یك تن از شیعیان علی علیه السلام را بیاورد، هزار درهم پاداش اوست. در این هنگام، همسایه به همسایه دیگر حمله می‌كند و می‌گوید: این شخص از شیعیان است. او را می‌كشد و هزار درهم جایزه می‌گیرد.» (15)
شیصبانی نیز یكی دیگر از سران جبهه باطل در عصر ظهور است. او از دشمنان كینه توز اهل بیت علیهم السلام و حضرت مهدی علیه السلام می‌باشد. ریشه‌اش به بنی عباس می‌رسد و شخصی بدكردار، شیطان صفت و گمنام است. امام باقر علیه السلام به جابر جعفی فرمود: «سفیانی خروج نمی‌كند، مگر آنكه قبل از او شیصبانی در سرزمین عراق خروج می‌كند. او همانند جوشیدن آب از زمین، یكباره پیدا می‌شود و فرستادگان شما را به قتل می‌رساند. بعد از آن در انتظار خروج سفیانی و ظهور قائم علیه السلام باشید.» (16)


دجّال نیز فتنه گری كذّاب و فریبنده است كه موجی از آشوب و فتنه به پا می‌كند و بسیاری را با دسیسه‌های شیطانی‌اش می‌فریبد. چشم راست او ناپیداست و نام اصلی‌اش صیف بن عائد است. او ادّعای خدایی می‌كند. در سحر و جادو، زبردست و در فریب مردم، مهارت عجیبی دارد. شیطان صفتان به اطراف او گرد می‌آیند.
امّا طبق مشیت الهی و سنت تغییرناپذیرش همچنان كه در طول تاریخ همواره به اثبات رسیده است، اهل باطل همچون كف روی آب نابود شدنی هستند و حضرت مهدی علیه السلام نیز با غلبه بر سران كفر و فتنه و نفاق طومار زندگانی دشمنان فضیلت و كمال را درهم می‌پیچد و بساط عدل و داد و انسانیت را در روی زمین می‌گسترد.

پی نوشت :

1) كمال الدین، ج 1، ص 330.
2) همان.
3) غیبت نعمانی، ص 273.
4) اسراء / 5.
5) تفسیر عیاشی، ج 2، ص 281.
6) بحارالانوار، ج 52، ص 125.
7) همان، ص 230.
8) همان، ص 354.
9) كمال الدین، ص 329.
10) بحار الانوار، ج 52، ص 222.
11) معجم احادیث المهدی علیه السلام، ج 1، ص 501؛ المعجم الاوسط، ج 5، ص 334.
12) توبه / 32.
13) یوم الخلاص، ص 93.
14) بحارالانوار، ج 52، ص 354.
15) بحار الانوار، ج 52، ص 215.
16) غیبت نعمانی، ص 302.

کریم حیدری نهند

لینک ثابت
ناگهانی بودن
یک شنبه 17 فروردين 1398برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست

يکي از ويژگي هاي مشترک زمان ظهور حضرت مهدي عليه السلام و واقعه قيامت، ناگهاني رخ دادن آن هاست. در بين آيات قرآن کريم و بيان ائمه ي معصومين (ع) کلماتي مثل«بغته» و «دفعه» که هر دو به معناي ناگهاني بودن هستند، براي توصيف اين وقايع مهم به کار رفته است.

حجت موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف در يکي از نامه هاي خود تأکيد کردند که ظهور ايشان به صورت ناگهاني و زماني دور از انتظار به وقوع مي پيوندد:

«فإنّ أمرَنا بغته فجاءه حينَ لاتَنفَعُه توبهً و لاينجيهُ من عِقابّنا ندمٌ علي حَوبهٍ:
فرمان ما به يک باره و ناگهاني فرامي رسد و در آن زمان توبه و بازگشت براي کسي سودي ندارد و پشيماني از گناه، کسي را از کيفر ما نجات نمي بخشد(1).»

امام باقر(ع) در شرح آيه 66سوره زخرف، «آيا چشم به راه چيزي جز آن ساعتند که ناگاه و بي خبرشان بيايد؟» فرمودند: «مراد از ساعت، ساعت [قيام] قائم است که ناگهان بر ايشان بيايد(2).»

قيامت هم دفعي است
روزي، مردي از رسول خدا صلي الله عليه و آله از زمان قيامت پرسيد. ايشان در جواب فرمودند: «من از تو آگاه تر از اين امر نيستم، قيامت نخواهد آمد، مگر ناگهاني(3).»

از اشاراتي که خداوند در مورد ناگهاني بودن قيامت کرده است، آيه 107 سوره يوسف است که مي فرمايد: «أَفَأَمِنُواْ أَن تَأْتِيَهُمْ غَاشِيَةٌ مِّنْ عَذَابِ اللّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ: آيا ايمنند از اينكه عذاب فراگير خدا به آنان درسد يا قيامت در حالى كه بى‏خبرند بناگاه آنان را فرا رسد؟(4)»

حسن ختام اين مطلب حديثي از امام رئوف (ع) است که به واسطه پدرانشان از رسول گرامي اسلام (ص) چنين نقل کرده اند: «...ظهور او[مهدي] مانند قيامت است، تنها خداوند است که چون زمانش فرارسد، آشکارش مي سازد. فرارسيدن آن بر آسمانيان و زمينيان پوشيده است. جز به ناگهان بر شما نيايد(5).»

اين ها درست همان ويژگي هايي است که در آيات قرآن و روايات ما به صورت جداگانه هم براي قيامت کبري و هم براي ظهور مهدي موعود عليه السلام برشمرده شده است.

پي نوشت:
1.      الاجتجاج، ج2، ص498؛ بحارالانوار، ج53، ص176؛ به نقل از معرفت امام عصر ئ تکليف منتظران، ص383؛
2.      بحارالانوار، ج24، ص164، به نقل از معرفت امام عصر ئ تکليف منتظران، ص383؛
3.      ديلمي، حسن بن محمد، ارشادالقلوب، ترجمه رضايي، تهران، اسلاميه، چاپ سوم، ج1، ص164؛
4.      ترجمه استاد فولادوند؛
5.      کمال الدين و تمامه النعمه، ج2، ص373؛ به نقل از معرفت امام عصر و تکليف منتظران، ص382.
 

لینک ثابت

حرکت امام زمان(عج)، آخرین حرکت الهی در مسیر هدایت است، به همین جهت اراده خداوند بدون احتیاج به ظهور علل و اسباب طبیعی در آن به ایفای نقش می‌پردازد. یکی از علامت‌های الهی نیز از کار افتادن سلاح‌های روز در مقابل اراده آن حضرت است!







اعتقاد به وجود مبارک امام زمان(عج) و نیز عقیده به اینکه در پایان دوران زندگی بشری، مردی الهی قیام می‌کند و جهان را از ظلم پیراسته کرده و به عدل مطلق می‌آراید، تنها در شمار عقائد شیعیان نیست. به همین منظور در ادامه پای درس مهدویت آیت‌الله محمدعلی ناصری استاد اخلاق و مدیر حوزه علمیه حضرت ولی عصر(عج) درباره چگونگی مقابله امام زمان(عج) با سلاح‌های امروزی می‌نشینیم که این مبحث توسط مجید هادی‌زاده به رشته تحریر در آمده است.

*چگونگی مقابله حضرت با سلاح‌های امروزی

یکی از مسائلی که درباره عصر ظهر همواره مطرح می‌شده و امروزه با پیشرفت‌هایی که در تولید سلاح‌های مخرب و پرقدرت روز حاصل شده، بیشتر از پیش مطرح می‌شود؛ این است که ادعای شیعیان در طول تاریخ بر آن بوده است که حضرت ولی عصر(عج) در زمان ظهور، بر مسند حکمرانی تمام جهان تکیه می‌زنند.

حال می‌توان پرسید که: آن حضرت با وجود قدرت‌های امروز و سلاح‌های اتمی و بسیار قوی آنان، چگونه می‌توانند بر این مسند تکیه کنند؟ اصولاً اضمحلال قدرت‌های اتمی امروز - که به سلاح‌های مخرب‌تر از سلاح‌های اتمی نیز مجهز شده‌اند -، چگونه ممکن است؟ آیا آن حضرت(عج) می‌توانند با شمشیر بر سلاح‌های فوق پیشرفته امروزی غالب آیند؟

پاسخ ما به این پرسش آن است که همان گونه که وجود مبارک آن حضرت(عج) از مصادیق «غیب» است و ایمان به آن واجب و تنها طریق به دست آوردن معلومات مربوط به آن، وحی و سخنان معصومان است، هر آنچه به آن حضرت مربوط می‌شود نیز از همین‌ گونه است.

به عبارت دیگر، درباره مسائل غیبی و آنچه به غیب مربوط است، نمی‌توان به عقل و استنباط‌های آن اتکاء کرد. از این رو، مسائل مربوط به آن حضرت را نیز می‌باید از وحی و سخنان معصومان - که عدل وحی است- دریافت.

بر این اساس، اگرچه امروزه شماری از نیمه روشنفکران بر این باور رفته‌اند که آن حضرت نیز به سلاح‌های روز مجهز می‌شوند و با وسائل امروزی به جنگ قدرت‌های بزرگ می‌شتابند، اما به باور ما این چنین نیست. اینان، «شمشیر»- که به صراحت نام آن در روایات معصومان به عنوان سلاح آن حضرت به کار رفته است- را نمادی از «اسلحه» قلمداد می‌کنند، و بدین ترتیب قائل می‌شوند که آن حضرت نه با شمشیر واقعی که با شمشیر‌های روز به نهضت جهانی خود می‌پردازند؛ و شمشیر روز نیز سلاح‌های کشتار جمعی، هواپیماهای کارآمد و ناوگان‌های هواپیما‌بر امروزی است. بنابراین، حضرت نیز از نیروهای زمینی، هوایی و دریایی امروز جهان با همان سلاح‌های متعارف این نیروها استفاده می‌کنند.

به باور ما اگر چه سنت خداوند در جریان طبیعی امور بر آن بنا نهاده شده که هر امری را به وسیله اسباب و علل طبیعی آن به پیش برد؛ اما این قاعده تنها درباره امور طبیعی و غیرماورایی صادق است. به عبارت دیگر، اصل صادق «أَبَیَ اللّهُ أَنْ یُجْرِیَ الأُمُورَ اِلاّ بِأَسْبابِها»، تنها بر امور طبیعی صادق است و درباره امور غیرطبیعی جریان پیدا نمی‌کند. بنابراین، ما بر این باوریم که اگرچه این اصل، اصلی است صحیح و در صحت آن هیچ تردیدی نیست، اما حضرت ولی عصر(عج) در زمان ظهور، نه با سلاح‌هایی که امروزه متعارف است که با همان شمشیر و سلاح‌های دوره صدر اسلام به مبارزه و تشکیل حکومت خویش خواهند پرداخت.

توضیح این مطلب را، به چند نکته توجه می‌دهیم:

نکته اول: همانگونه که زین پیش اشاره کردیم، در امور خارق‌ عادت و ماوراء طبیعی، خداوند خود به اعمال اراده خویش می‌پردازد و آن چنان این گونه امور را هدایت می‌کند که به جریان طبیعی علل و اسباب، احتیاجی حاصل نمی‌شود.

نمونه این مسأله را در بسیاری از موارد تقابل حق و باطل می‌توان دید. در جریان افکندن حضرت ابراهیم (ع) در آتش، بدون آنکه علل و اسباب طبیعی در میان باشد آتش بر وجود مبارک حضرت ابراهیم خنک و گوارا شد؛ چه در آن دوران، جنگ میان نور و ظلمت به مرحله نهایی خود رسیده بود و اگر آن حضرت از آن آتش آسیبی می‌دید، تئوری نمرودیان بر نظریه ابراهیمیان پیشی می‌گرفت و خواه ناخواه مسیر هدایت مردمان مسدود می‌گشت. از این رو امر (نارُکُونِی بَرْداً وَ سَلاماً) صدور یافت، و آن آتش، آنچنان عزیزانه، حضرتش را در میان خود گرفت.

واقعه حضرت حجت(عج) نیز از همین سنخ است؛ چه حرکت آن حضرت، آخرین حرکت الهی در مسیر هدایت است و بدین ترتیب اراده خداوند بدون احتیاج به ظهور علل و اسباب طبیعی در آن به ایفای نقش می‌پردازد. از همین نمونه است ماجرای سلطنت جهانی حضرت سلیمان بن داوود(ع)؛ آیا پیش از ایشان حکومتی در جهان مستقر نبود؟ و آیا ایشان بر تمامی کره زمین مسلط نشد؟ آیا می‌توان پذیرفت که آن حضرت با لشکر‌کشی به شهرها و کشتار مردمان بی‌گناه به این حکومت دست یافتند؟.

در جریان انقلاب جهانی پیامبر اکرم(ص) نیز داستانی این چنین رخ داد. چه می‌دانیم که سلاح‌های مردم حجاز در مقابل سلاح‌های امپراطوری‌های رم و ایران، چندان ناچیز بود که اصلاً به عنوان اسلحه جنگی محسوب نمی‌شد. منجنیق‌های قلعه کوب، پیلان مست جنگی و لشکرهای زره‌پوش- که حتی اسبان آن لشکر‌ها نیز سراپا غرق در آن بودند- در دست امپراطوران روزگار بود، و مشتی شمشیر و نیزه- که گاه در بعضی از جنگ‌ها به وام گرفته می شد تا حداقل اسلحه جنگاوران تأمین شود- نیز، در دست یاران پیامبر اکرم(ص). رستم فرخ‌زاد فرمانده لشگر ایران در آن جنگ، تخت خود را در میان رود کارون برافراشته بود و سه هزار زن رامشگر به همراه آورده بود، چه جنگ با اعراب نو مسلمان را کاری کودکانه می‌پنداشت و بر این باور بود، که شمار فزون نیروهای او و نیز سلاح‌های پیشرفته آن روزگار- که به وفور در اختیار او بود- جنگ با این دشمنان را در ساعتی پایان خواهد بخشید؛ از این رو خود در مرحله نخست به میدان جنگ وارد نشد و از چند تن از سردارانش خواست که به میدان روند و این چند یاغی بادیه نشین را، کت بسته به محضرش آورند!. اما وعده الهی چنان بود که این لشکر عظیم با آن سلاح‌های مجهز، ناکام میدان باشد؛ و سرانجام امپراطوری‌های قدرتمند روزگار یکی پس از دیگری به دست مسلمین فتح و تسخیر شوند.

یکی از دوستان مورد اعتماد ما، نقل می‌کرد که شصت سال پیش از این، از مرحوم عارف نامبردار حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی- که سفری به تهران آمده بود- درباره کیفیت جنگ حضرت ولی عصر(عج) با اصحاب قدرت این روزگار سؤال کردم. ایشان در جواب فرمودند: برخیز و به همراه من بیرون بیا. آن دوست نقل می‌کرد که به همراه مرحوم شیخ از چند خیابان گذشتیم و به خیابان شمس‌العماره- که در آن زمان محل تردد اتوبوس‌های بین شهری و مکان سوار شدن و تخلیه مسافران و بارهای پایتخت بود-، وارد شدیم. در آن هنگام، هنگامه‌ای از تردد اتوبوس‌ها برپا بود و غوغای حرکت آن‌ها، خیابان را فرا گرفته بود. در این حال مرحوم شیخ به قسمتی از خیابان اشاره‌ای کرد و تمامی اتوبوس‌های آن قسمت از خیابان از حرکت باز ایستادند!

آن دوست ما می‌گفت: من متعجب از سکون ماشین‌ها بودم و رانندگان متعجب از اینکه موتور‌ها روشن است اما هیچ حرکتی در آنها مشاهده نمی‌شود! چون چند لحظه گذشت، حضرت شیخ اشارتی کرد و اتوبوس‌ها به حالت نخستین بازگشت و حرکت در خیابان آغاز شد! بعد از آن شیخ فرمود: آقای عزیز! من از خادمان حضرت حجت(عج) نیز محسوب نمی‌شوم، ولی خداوند این قدرت را به من بخشیده است، حال آیا خادمان آن حضرت از چه قدرتی برخوردارند؛ و بدیهی است که از قدرت خود آن حضرت نمی‌توان سخنی گفت، چه آن قدرت در مخیله آدمی نیز نمی‌گنجد.

نکته دوم: یکی از القاب حضرت ولی عصر(عج) «مبدیء الآیات»-ظاهر‌کننده نشانه‌های عظمت الهی- است، چه آیات و نشانه‌های قدرت و عظمت الهی به دست آن حضرت ظاهر می‌شود؛ از این رو ایشان را «مبدی‌ءالآیات» خوانده‌اند.

یکی از علامت‌های عظمت الهی نیز، از کار افتادن سلاح‌های روز و بدون استفاده شدن آن‌ها در مقابل اراده آن حضرت است. آن حضرت، بدون آنکه به سلاح‌های کشتار جمعی امروز احتیاجی داشته باشند، با سلاح‌های مرسوم پیشینیان به مبارزه با معاندان می‌پردازند و بدیهی است که آنان نیز قدرت به کارگیری سلاح‌های خود را نخواهند داشت.

بر اساس روایتی که از حضرت امیر(ع) نقل شده است، ایشان فرموده‌اند: «در هنگام ظهور، ملائکه مقربین و منزلین و کروبیین به یاری آن حضرت می‌شتابند، حضرت جبرئیل از جلو، حضرت میکائیل از سمت راست و حضرت اسرافیل از سمت چپ و دیگر ملائکه الهی از پشت سر، در رکاب ایشان قرار می‌گیرند و به یاری آن حضرت می‌شتابند».

نکته سوم: سر این مطلب در آن است که حضرت ولی عصر(عج) مظهر شماری از اسماء الهی همچون «العدل» و الحکیم» هستند و بدین ترتیب آنچه انجام می‌دهند بر اساس حکمت و عدل است. حال اگر بپذیریم که آن حضرت با سلاح‌های مرگ ‌آفرین امروزین-که با یک انفجار- جمع بسیاری از مردمان را به خاک هلاک می‌افکند- به بسط عدالت می‌پردازند، باید بپذیریم که آن حضرت شماری از بی‌گناهان را نیز نابود می‌کنند و این نمی‌تواند مفهومی به جز بی‌عدالتی داشته باشد. آیا جز این است که یک انفجار اتمی می‌تواند چند صد هزار نفر را در لحظه‌ای روانه دیار خاموشان سازد؟ و آیا آن حضرت(عج) نیز با همین گونه سلاح‌ها به مبارزه با مخالفان برمی‌خیزند؟ اگر چنین باشد پس چگونه آن حضرت می‌توانند مظهر عدالت و حکمت الهی باشند؟ حکمت الهی، مقتضی آن است که تنها معاندان و آنان که از پذیرش حق روی برمی گردانند، به مجازات رسند و عدل او نیز مقتضی آن است که جز از معاندان، دیگران از چنگال مرگ رهایی یابند؛ اما آیا سلاح‌های امروزی تفاوتی بین معاند و غیرمعاند می‌نهد؟، آیا زنان و کودکان نیز در چنین جنگ‌هایی دستخوش تعرض این گونه سلاح‌ها نمی‌شوند؟

در سلاح‌های فردی امر برعکس است. کسی که با شمشیر و دیگر سلاح‌های فردی به جنگ بر می‌خیزد در انتخاب دشمنی که به دست او روانه دیار نیستی می‌شود، حق انتخاب دارد و می‌تواند نیک را از بد بازشناسد و به گونه‌ای به جنگ بپردازد که نتوان او را ظالم و متعدی به مظلومان دانست.

بدین ترتیب، ما بر آن هستیم که آن حضرت نه با سلاح‌های کشتار جمعی امروزه که با سلاح‌های قابل کنترل پیشینیان به بسط عدالت در پهنه گیتی می‌پردازند.

لینک ثابت

 

نامه‌ی دیگری از امام مهدی(عج) به شیخ مفید كه در روز پنجشنبه، 23 ماه ذيحجه سال 412 هجرى به دست شيخ مفيد رسيده است

بنام خداوند بخشاينده بخشايشگر!

درود خدا بر تو اى يارى رسان حق! و آنكه با گفتار راستين و شايسته، مردم را به سوى حق فرا مى‏خوانى!

ما در نامه خويش به تو، خداى جهان آفرين را كه خدايى جز او نيست و خداى ما و خداى نياكان ما است، سپاس مى‏گذاريم و از بارگاه با عظمتش بر سرور و سالارمان محمد(ص) آخرين پيام آور خدا و خاندان پاك و مطهرش، درودى جاودانه مى‏طلبيم.

و بعد! دوست راه يافته به حقيقت! خداوند، بدان وسيله‏اى كه به سبب دوستان ويژه‏ خود، به تو ارزانى داشته است، وجودت را حفظ و تو را از نيرنگ دشمنانش حراست فرمايد.

ما ناظر نيايش تو با خدا بوديم و از خداى جهان آفرين برآورده شدن آن را خواستيم.

ما اينك در قرارگاه خويش، در مكانى ناشناخته، بر فراز قله‏اى سر به آسمان كشيده، اقامت گزيده‏ايم كه به تازگى به خاطر عناصرى بيداد پيشه و بى‏ايمان، بناگزير از منطقه‏اى پر دار و درخت بدين جا آمده‏ايم و به زودى از اينجا نيز به دشتى گسترده كه چندان از آبادى دور نيست، فرود خواهيم آمد. به زودی خبری از ما به تو می‌رسد و تو را آگاه خواهيم ساخت تا بدان وسيله در جريان باشى كه راه تقرب به ما با اعمال و کردار چیست و خداوند به مهر و لطف خود، تو را موفق بدارد. -پس اینگونه باش.

خداى جهان آفرين با چشم عنايتش كه هرگز آن را خواب نمى‏گيرد. وجودت را حفظ كند- بايد در برابر فتنه‏اى كه جان آنانى كه آن را در دل هايشان كاشته‏اند به نابودى خواهد افكند، بايستى! و باطل گرايان بد انديش را بترسانى چرا كه از سرکوبى آنان، ايمان آوردگان، شادمان و جنايتكاران، اندوه زده خواهند شد.

و نشانه حركت و جنبش ما از اين خانه نشينى و كناره‏گيرى، رخداد مهمى است كه در سرزمين وحى و رسالت، مكه معظمه از سوى پليدان نفاق پيشه و نكوهيده، رخ خواهد داد، از جانب عنصرى سفاك كه ريختن خون‏هاى محترم را حلال شمرده و به نيرنگ خويش، آهنگ جان  ايمان آوردگان خواهد كرد، اما به هدف ستم‌بار و تجاوزكارانه خويش دست نخواهد يافت، چراكه ما پشت سر توحيدگرايان شايسته كردار، بوسيله نيايش و راز و نيازى كه از فرمانرواى آسمان و زمين پوشيده نمى‏ماند، آنان را حفاظت و نگهدارى خواهيم كرد.

بنابراين، قلبهاى دوستان ما به دعاى ما به بارگاه خدا، آرامش و اطمينان يابد و آسوده خاطر باشند كه خداوند آنان را بسنده است و گرچه درگيري‌هاى هراس انگيزى، آنان را به دلهره مى‏افكند، اما از گزند آن عنصر تبهكار در امان خواهند بود و سرانجام، كار با دست توانا و ساخت تدبير نيكوى خدا -تا هنگامى كه پيروان ما از گناهان دورى گزينند- شايسته و نيكو خواهد بود.

هان اى دوست پراخلاص كه همواره در راه ما بر ضد بيدادگران در سنگر جهاد و پيكارى! خداوند همانسان كه دوستان شايسته كردار پيشين ما را تأييد فرمود، تو را نيز تأيید نمايد! ما به تو اطمينان مى‏دهيم كه هركس از برادران دينى‏ات، پرواى پروردگارش را پيشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه نابود كننده و گرفتاريهاى تيره و تار و گمراه‌گرانه، در امان خواهد بود و هر آن كس كه در دادن نعمت‌هايى كه خداوند به او ارزانى داشته، به كسانى كه دستور رسيدگى به آنان را داده است، بخل ورزد، چنين كسى در اين جهان و سراى ديگر، بازنده و زيانكار خواهد بود.

دوست واقعى! اگر پيروان ما -كه خداى آنان را در فرمانبردارى خويش توفيق ارزانى بدارد- به راستى در راه وفاى به عهد و پيمانى كه بر دوش دارند، هم دل و يك صدا بودند، هرگز خجستگى ديدار ما از آنان به تأخير نمى‏افتاد و سعادت ديدار ما، ديدارى براساس آگاهى عميق و خالصانه نسبت به ما، زودتر روزى آنان مى‏گشت.

از اين رو (بايد بدانند كه) جز برخى رفتار ناشايسته آنان كه ناخوشايند ما است و آن عملكرد را زيبنده اينان نمى‏دانيم، عامل ديگرى ما را از آنان دور نمى‏دارد. خداوند ما را در يارى، بسنده و نيك، كارساز است و درود او بر سرور و بشارت دهنده و بيم دهنده ما محمد (ص) و خاندان پاكش باد!

متن عربی

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

سلام اللّه عليك أيّها النّاصر للحقّ، الدّاعي إليه بكلمة الصدق، فانا نحمد اللّه إليك الذي لا إله إلاّ هو، إلهنا و إله آبائنا الأولين، و نسأله الصلاة على نبيّنا و سيدنا و مولانا محمّد خاتم النبيّين، و على أهل بيته الطاهرين.

و بعد: فقد كنّا نظرنا مناجاتك عصمك اللّه بالسبب الذي وهبه اللّه لك من أوليائه، و حرسك به من كيد أعدائه، و شفعنا ذلك الآن من مستقر لنا ينصب في شمراخ ، من بهماء   صرنا إليه آنفا من غماليل ألجأنا إليه السباريت من الإيمان و يوشك أن يكون هبوطنا منه إلى صحصح من غير بعد من الدهر و لا تطاول من الزمان و يأتيك نبأ منا بما يتجدد لنا من حال، فتعرف بذلك ما نعتمده من الزلفة إلينا بالأعمال، و اللّه موفقك لذلك برحمته، فلتكن حرسك اللّه بعينه التي لا تنام أن تقابل لذلك فتنة تبسل نفوس قوم حرثت باطلا لاسترهاب المبطلين و يبتهج لدمارها المؤمنون، و يحزن لذلك المجرمون.

 و آية حركتنا من هذه اللوثة حادثة بالحرم المعظّم من رجس منافق مذمم، مستحل للدم المحرم، يعمد بكيده أهل الإيمان و لا يبلغ بذلك غرضه من الظلم لهم و العدوان، لأنّنا من وراء حفظهم بالدعاء الذي لا يحجب عن ملك الأرض و السّماء، فليطمئن بذلك من أوليائنا القلوب، و ليثقوا بالكفاية منه، و ان راعتهم بهم الخطوب   و العاقبة بجميل صنع اللّه سبحانه تكون حميدة لهم ما اجتنبوا المنهي عنه من الذنوب.

و نحن نعهد إليك أيّها الولي المخلص المجاهد فينا الظالمين، أيدك اللّه بنصره الذي أيّد به السلف من أوليائنا الصّالحين، انّه من اتّقى ربه من إخوانك في الدّين و اخرج ممّا عليه إلى مستحقيه، كان آمنا من الفتنة المطلة   ، و محنها المظلمة المظلة، و من بخل منهم بما أعاره اللّه نعمته على من أمره بصلته، فانّه يكون خاسرا بذلك لأولاه و آخرته، و لو أن أشياعنا وفّقهم اللّه لطاعته على اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا، و لتعجلت لهم السّعادة بمشاهدتنا على حقّ المعرفة و صدقها منهم بنا، فما يحبسنا عنهم إلاّ ما يتصل بنا ممّا نكرهه و لا نؤثره منهم، و اللّه المستعان و هو حسبنا و نعم الوكيل، و صلواته على سيّدنا البشير النذير محمّد و آله الطاهرين و سّلم.(2)

احتجاج طبرسی/ج2/صص655-653/ احتجاج(طبع جدید)/ج2/صص602-600

 

لینک ثابت

از علایم ظهور فقط علامات حتمى مانده است
حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محمد باقر ملبوبى صاحب كتاب «الوقايع و الحوادث» خوابى را كه خود از آيت الله سيد محمد گلپايگانى شنيده اند، طبق درخواست نويسنده چنين مرقوم فرمودند:
آیت الله سيد محمد گلپايگانى فرزند عارف واصل، آيت الله العظمی سيد جمال الدین گلپايگانى فرمودند: مدتها پس از فوت مرحوم پدرم، شبى در خواب ديدم حضورشان مشرف شدم و ايشان در اطاق مفروش به زيلو و فاقد اثاث نشسته اند. گفتم: پدر! اگر خبرى نيست ما هم به دنبال كارمان برويم؟ وضع طلبگى در گذشته و حال همين است كه به چشم مى خورد.
فرمودند: پسر، حرف مزن! هم اكنون ولى امر تشريف مى آورند. آنگاه پدرم از جا برخاست. متوجه شدم محبوب كل عالم، حضرت ولى عصر عليه السلام تشريف آوردند. پس از عرض سلام و جواب حضرت، قبل از اين كه من حرفى بزنم، حضرت فرمودند:
«سيد محمد! مقام پدرت اين حجره ی محقر نيست، بلكه مقامش آن جاست. به محل مورد اشاره ی دست حضرت نگاه كردم، قصرى با شكوه و ساختمانى با عظمت – كه لايدرک و لايوصف است – ديدم و خوشحال گرديدم.»
عرض كردم: يابن رسول الله! آيا وقت ظهور مبارک رسيده است تا ديدگان همه به جمال و حضورتان روشن شود؟
حضرت فرمودند:«لم تبق من العلامات الا المتحويات و ربما اوقعت فى مدة قليلة، فعليكم بدعاء الفرج؛» از علایم ظهور فقط علامات حتمى مانده است و شايد آنها نيز در مدتى كوتاه به وقوع بپيوندند؛ پس بر شما باد كه براى فرج دعا كنيد.

لینک ثابت


کار از اینها هم بالاتر می گیرد و تمام خبرگزاری ها اعلام می کنند که زن مسلمان باردار و جنینش در دادگاه و جلوی قاضی با ضربات چاقو به شهادت رسیدند.

ماه رمضان فرا می رسد و تو روزه می گیری و به ظاهر مسلمانی، جلوی چشمانت ساندویچی می خورد و تو را به خاطر عمل به دستورات دین مسخره ات می کند و قاه قاه می خندد.

خبر می رسد که در یک کشور اسلامی، روحانی ای در حالی که داشت امر به معروف و نهی از منکر می کرد، با ضربات چاقو کشته شد.

درست متوجه شدید، اینها همه وصف زندگی مومنان است در روزهای آخرالزمان.

ذلت و خواری مومنان
رسول خدا(ص) در توصیف اوضاع مومنان و خواری آنان در روزهای آخرالزمان می فرمایند:

«و زمانی خواهد آمد، که مومن در آن زمان از گوسفند زبون تر خواهد بود.»(1)

و امام علی(ع) فرمودند: امر خدا واقع نمی شود، مگر بعد از آنکه شما مومنان در میان مردان از مردار هم خوارتر و زبون تر باشید ... و آن هنگامی است که یک ضربت با شمشیر برای مومن از به دست آوردن یک درهم از طریق حلال آسانتر باشد و ... .(2)

و هم چنین ایشان فرمودند:

«... در چنین روزگاری چیزی از شما باقی نمی ماند مگر ته مانده ای همانند ته مانده ی دیگ غذایی که خورده اند و یا باقیمانده ای که در ساک دستی باقی می ماند.»(3)
«اینان همانند پوستی که دباغی می شود شما را مالش و همانند گندمی که در خرمن کوبیده می شود شما را فشار می دهند.»(4)

«اینان مومن را از میان شما برای زجر دادن همانند پرنده ای که دانه ی چاق تر را انتخاب می کنند، بیرون می کشند...» (5)

و امام باقر(ع) می فرمایند: «آن فرجی که شما انتظار می کشید، واقع نمی شود مگر بعد از آنکه شما چون بز ذبح شده باشید که دیگر قصاب اعتنا نمی کند که دست به کدام عضو آن بزند! آری ستمگران شما را ارجی نمی نهند و شما  پناهگاهی پیدا نمی کنید که امر خود را به او مستند سازید.»(6)
و هم چنین امام صادق(ع) در این باره تصریح دارند که: «در آن زمان می بینی که پیروان همه ادیان تحقیر می شوند و حتی هر کس که یک فرد دیندار را دوست داشته باشد. مردم ارتباط با او را تحریم می کنند و از خود می رانند.»(7)

عدم امکان امر به معروف و نهی از منکر

مومنان در روزهای قبل از ظهور حضرت مهدی(ع) حتی نمی توانند به واجباتی مانند امر به معروف و نهی از منکر عمل کنند.

رسول خدا(ص) فرمودند: «… در آن وقت قلب مومن درونش آب می شود، مثل آب شدن نمک در آب. زیرا منکرات را می بیند و قدرت جلوگیری و تغییر آن را ندارد. مومن در میان آنها با ترس و لرز راه می رود، که اگر حرف بزند، او را می خورند و اگر ساکت شود، دق مرگ می شود.(8)

و هم چنین امام صادق(ع) فرمودند: «مومن در آن زمان محزون و مورد تحقیر قرار می گیرد. او نمی تواند که منکرات را جز در دلش انکار کند و در معرض هر نوع تحقیری قرار می گیرد.»(9)

سختی حفظ دین برای مومنان
رسول خدا(ص) درباره سخت و دشوار بودن حفظ دین در روزهای آخرالزمان فرمودند: «واى بر عرب از شرّى كه به آنان نزديك شده است. فتنه‏ هايى چون پاره‏ هاى شب تاريك و ظلمانى. صبح‏گاهان مرد مؤمن است و به هنگام غروب كافر. گروهى دين خود را به بهاى ناچيز و متاع اندك مى‏ فروشند. كسى كه در آن روز به دين خود چنگ زده و پاى بند است، همانند كسى است كه گلوله‏ اى از آتش را در دست گرفته يا بوته‏ اى از خار را در دست مى ‏فشرد.(10)

راه نجات از سختی ها

رسول خدا(ص) این سختی در زندگی مومنان را پیش بینی کرده  و فرموده اند: «برای مردم زمانی پیش می آید که برای هیچ دین داری دینش سالم نمی ماند جز اینکه از کوهی به کوهی فرار کند و همچون روباه بچه هایش را برداشته از لانه ای به لانه ای بگریزد... .»(11)

امام صادق(ع) نیز فرمودند: «هنگامی که چنین زمانی فرا رسد، گلیم خانه خود باشید تا خداوند امام غائب، غریب و فراری را که پاکیزه و پسر پاکیزه است، ظاهر سازد. هر کس فتنه ای به پا کند، خود گرفتار همان فتنه گردد. هر وقت برای هدفی شما را مورد هجوم قرار دهند خداوند برای آنها حادثه ای پدید آورد که سرشان آنجا گرم شود و از شما بازمانند.»(12)

و هم چنین ایشان می فرمایند: «برای شما زمانی پیش می آید که از افراد متدین کسی نجات نمی یابد، به جز افرادی که مردم آنها را ابله تصور کنند و آنها صبر و شکیبایی داشته باشند بر آنان که آنها را ابله و بی خرد بخوانند.»(13)
امام صادق (ع) خطاب به افراد با ایمان در آخرالزمان فرمودند: «آیا می دانید آنان که با ایمان راسخ در انتظار حضرت مهدی (عج) هستند و در بدترین شرایط صبر می کنند از آزار ها و سختی ها و ترس و ناملایمات بسیاری می بینند ، آنها روز قیامت از پیروان راستین ما هستند و به ما نزدیکترند.»(14)

آنچه باید باشد
احادیثی که در بالا آورده شد برای زمانه ای است که زمین پر از ظلم و جور شده و دیگر هیچ چیز بر سر جایش نیست.

در بیان مقام مومن همین بس که پیامبر خدا(ص) نگاهی به کعبه کردند و فرمودند: «آفرین بر تو ای خانه [خدا] چقدر نزد خداوند بزرگی و حرمت داری! اما به خدا سوگند که مؤمن (نزد خداوند) محترم تر از توست، زیرا خداوند تو را تنها از یک جهت محترم قرار داده است، ولی مؤمن را از سه جهت : مالش، جانش و اینکه به او گمان بد برده شود.»(15)؛ و هم چنین در روایات مومن را از فرشته مقرب هم گرامی تر دانسته اند.(16)



بر اساس روایات ظلم به برادران دینی(مومنان)  و از بین بردن حقوق آنان گناهی است که بخشوده نمی شود(17) و درست آخرالزمان دوره ای است پر از این گناه نابخشودنی.

پی نوشت:
1.       نهج الفصاحه،ج2،ص645؛ روزگار رهایی، ص354
2.       منتخب الاثر، ص314 ؛به نقل از روزگار رهایی، ص364
3.       نهج البلاغه، خطبه ی 107 ، صفحه ی 239
4.       همان
5.       همان
6.       بحار الانوار، ج52، ص110 و 264؛ روزگار رهایی، ص374
7.       بشارة الاسلام، ص 132
8.       الزام الناصب، ص182؛ روزگار رهایی، ص 355
9.       الزام الناصب ص183؛ به نقل از روزگار رهایی382
10.   احمد، مسند، ج‏2، ص‏390
11.   منتخب الاثر، ص 437؛ کشکول شیخ بهایی، ص580؛ به نقل از روزگار رهایی،ص794
12.   غیبت شیخ طوسی ص206
13.   اصول کافی، ج2، ص117؛ به نقل از روزگار رهایی، ص382
14.   احمد، مسند، ج‏2، ص‏390
15.   بحارالانوار، ج67، ص71، ح39
16.   همان، ج68،صص18و19، ح26
17.   وسائل الشیعه، العاملی، ج11،ص474،ح6

لینک ثابت

در روایات متعددی، موضوع تسلط یهود بر سرزمین‌های اسلامی و حوادث پس از آن پیشگویی شده است که در اینجا به مناسبت حوادث جاری در منطقه به دو مورد از آنها اشاره می‌کنیم:

در روایتی که از امیرمؤمنان(علیه السّلام) نقل شده است در این زمینه چنین آمده است:یهود برای تشکیل دولت خود در فلسطین، از غرب [به منطقه عربی خاور میانه] خواهند آمد.

عرضه داشتند: یا اباالحسن! پس عرب‌ها در آن موقع کجا خواهند بود؟فرمود: در آن زمان عرب‌ها نیروهایشان از هم پاشیده و ارتباط آنها از هم گسیخته، و متّحد و هماهنگ نیستند.

از آن حضرت سؤال شد: آیا این بلا و گرفتاری طولانی خواهد بود؟فرمود: نه، تا زمانی که عرب‌ها زمام امور خودشان را از نفوذ دیگران رها ساخته و تصمیم‌های جدّی آنان دوباره تجدید شود آنگاه سرزمین فلسطین به دست آنها فتح خواهد شد، و عرب‌ها پیروز و متّحد خواهند گردید، ونیروهای کمکی از [طریق] سرزمین عراق به آنان خواهد رسید که بر روی پرچم‌هایشان نوشته شده است: «القوّة».عرب‌ها و سایر مسلمانان همگی مشترکاً برای نجات فلسطین قیام خواهند کرد [و با یهودیان خواهند جنگید] و چه جنگ بسیار سختی که در وقت مقابله با یکدیگر در بخش عظیمی از دریا روی خواهد داد که در اثر آن مردمان در خون شناور شده و افراد مجروح بر روی اجساد کشته‌ها عبور کنند.آنگاه فرمود:

و عرب‌ها سه بار با یهود می‌جنگند، و در مرحلة چهارم که خداوند ثبات قدم و ایمان و صداقت آنها را دانست همای پیروزی بر سرشان سایه می‌افکند.

بعد از آن فرمود:به خدای بزرگ سوگند که یهودیان مانند گوسفند کشته می‌شوند تا جایی که حتّی یک نفر یهودی هم در فلسطین باقی نخواهد ماند.

آن حضرت در روایتی دیگر که «عباید اسدی» آن را نقل کرده است، می‌فرماید:

من در آینده در مصر منبری روشنی‌بخش بنیان خواهم نمود ...، و یهود و نصاری را از سرزمین های عرب بیرون خواهم راند، و عرب را با این عصای خود [به طرف حق] سوق خواهم داد.

عبایه می‌گوید: من عرض کردم: یا امیر المؤمنین! گویی شما خبر می‌دهید که بعد از مردن بار دیگر زنده می‌شوید و این کارها را انجام می‌دهید!

فرمود:هیهات ای عبایه! مقصود من از این سخنان آن گونه که تو خیال کردی نیست؛ مردی از دودمان من اینها را انجام خواهد داد.با امید به آنکه به زودی با ظهور امام مهدی(علیه السّلام) شاهد نابودی صهیونیسم متجاوز و آزادی کامل سرزمین فلسطین و قدس شریف باشیم.

 

لینک ثابت

 
فراوانی رحلت علما در آخرالزمان

چند روز پیش بود که باز هم رسانه ها خبر فوت عالمی بزرگ را اعلام کردند و زمین از وجود مومنی دیگر خالی شد. رحلت علما و دانشمندان دینی موضوعی است که در احادیث آخرالزمانی پیش بینی شده است.



امیر مومنان، حضرت علی(ع) می فرمایند:
«و آن هنگامی است که مرگ فقهای راستین را یکی پس از دیگری برباید و امت محمد (ص) نماز را ترک گویند.»(1)

رسول خدا(ص) در این مورد فرمودند:
«هنگامی که دانشمندان شما کم شوند، قاریان شما از بین بروند، شما از دادن زکات ابا کنید، گناهان را علنی انجام دهید، صداهای شما در مساجد بلند شود، ... دانش را زیر پای خود بیفکنید، گفتارتان دروغ باشد، شیرینی مجالستان غیبت باشد، درآمدتان از طریق حرام به دست آید ... در چنین زمانی لعنت بر شما نازل می شود، ترس در میان شما انداخته می شود و نیروی شما بر علیه همدیگر به کارگرفته می شود.»(2)

ایشان هم چنین می فرمایند:
«خداوند علم و دانشی که به شما داده از شما سلب نمی کند، بلکه از طریق رحلت علمای ربانی این علم از میان شما رخت بر می بندد و گروهی نادان برای شما می ماند، از آنها فتوا می پرسید و آنها با رای خود برای شما فتوا می دهند، خود گمراه شده، شما را نیز گمراه می کنند.»(3)

و «هنگامی که فرج نزدیک باشد، مرگ بهترین امت را برمی گزیند، آن سان که شما خرماهای رطب را از یک طبق خرما بر می گزینید.»(4)

هم چنین امام علی(ع) در مورد کمی فقیه هدایتگر و فراوانی فقیه خائن می فرمایند:
«هنگامی که فقهای هدایتگر کم شوند و فقیهان گمراه و خیانت پیشه فراوان باشند و شاعران بسیار شوند.»(5)

آنچه باید باشد
در تمام طول تاریخ بر اساس تاکید تعالیم اسلام و رسولان و ائمه(ع)، علما از جایگاه ویژه ای برخوردار و مورد احترام مردم بوده اند تا آنجا که وارثان انبیا  (6) معرفی شده اند و امام علی(ع) در فواید معاشرت با علما می فرمایند: «با علما معاشرت كن تا علمت زياد، ادبت نيكو و جانت پاك شود.»؛ و حتی قلم علما از خون شهدا بالاتر دانسته شده است.»(7)

اما منظور اسلام از عالم، عالم حقیقی است نه هر کسی که خود را عالم معرفی می کند زیرا به قول امام علی(ع) «چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالشان سودی نمی دهد.»(8)

فقدان عالم، نقصان در زمین و شکاف در دین
امام صادق(ع) در تفسیر آیه «أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها...»(9)؛ آیا ندیدید كه ما پیوسته به سراغ زمین می‌آئیم و از اطراف آن كم می‌كنیم، فرمودند: «ننقُضها بذِهابِ علماءِها و فقهاءِها و خیارِها»؛ این نقصان به واسطه علماء، فقها و اخیار است.(10)

هم چنین امام علی(ع) فرمودند:  هنگامی كه دانشمندی می‌میرد، چنان شكافی در اسلام پدید می‌آید كه جز جانشینش آن را پر نمی‌سازد.(11)

پی نوشت:
1.       الامام المهدی صفحه 219، بحارالانوار جلد 52 صفحه 258، الزام الناصب صفحه 194 و بشاره الاسلام صفحه 75 و 133
2.       الزام الناصب صفحه 180، بحارالانوار جلد 52 صفحه 263، بشاره الاسلام صفحه 23 و الامام المهدی صفحه 217
3.       تحف العقول صفحه 23 و نورالابصار صفحه 35
4.       نهج الفصاحه جلد 1 صفحه 36
5.       منتخب الاثر صفحه 425، بحارالانوار جلد 51 صفحه 70 و بشاره الاسلام صفحه 5
6.       بحار الانوار، ج 1، ص 164، علامه مجلسی، چ بیروت، 1403 ق
7.       غررالحکم و درر الکلم،ص430
8.       نهج البلاغه،ص755
9.       رعد، 41.
10.   تفسیر برهان، ج 2، ص 301.
11.    الارشاد، ج 1، ص 230، شیخ مفید (ره)، چ اول، 1413 ق، ناشر: المؤتمر العالمی للألفیه الشیخ المفید.

لینک ثابت

 

بسیاری از مردم حاضرند تقریباً هر چیزی را بدهند تا از آینده آگاهی یابند. این مسئله قدمتی به درازای هبوط آدم(ع) در زمین دارد. وقتی روایت‌ها را مرور می‌کنیم، می‌بینیم این کنجکاوی و پرسش از آینده از زمان حضرت آدم(ع) مطرح بوده است.
اصحاب معصومان(ع) نیز از این قاعده مستثنا نبودند. بارها از معصومان(ع) در مورد زمان خروج قائم(ع)پرسیدند؛ امّا آنان از مشخّص نمودن آن نهی نمودند و زمان ظهور را همانند علم به زمان قیامت در انحصار خدا معرفی کردند. معصومان(ع) اغلب با آنها در مورد ظهور و زمانی که مستضعفان پیروز و حکومت الهی بر همه چیز حاکم خواهد شد، صحبت کرده‌اند.

بسیاری از مردم حاضرند تقریباً هر چیزی را بدهند تا از آینده آگاهی یابند. این مسئله قدمتی به درازای هبوط آدم(ع) در زمین دارد. وقتی روایت‌ها را مرور می‌کنیم، می‌بینیم این کنجکاوی و پرسش از آینده از زمان حضرت آدم(ع) مطرح بوده است.
اصحاب معصومان(ع) نیز از این قاعده مستثنا نبودند. بارها از معصومان(ع) در مورد زمان خروج قائم(ع)پرسیدند؛ امّا آنان از مشخّص نمودن آن نهی نمودند و زمان ظهور را همانند علم به زمان قیامت در انحصار خدا معرفی کردند. معصومان(ع) اغلب با آنها در مورد ظهور و زمانی که مستضعفان پیروز و حکومت الهی بر همه چیز حاکم خواهد شد، صحبت کرده‌اند.
شاید بهترین روایتی که به طور مفصّل به احوالات آخرالزّمان می‌پردازد، حدیث نبوی(ص) است که ابن عبّاس نقل کرده است و آن ماجرای گفت‌وگوی سلمان و پیامبر(ص) است.
گفت‌وگوهای اصحاب با معصومان(ع) قرن‌ها پیش رخ داده است. مسلّماً حضرت مهدی(ع) نمی‌توانست در طول عمر آن اصحاب ظهور کند؛ آنها سال‌های زیادی را به انتظار گذراندند و همگی مردند؛ در حالی که هنوز در انتظار ظهور او بودند.
زمانی که آنها زنده بودند، به طور جدّی بارها و بارها وعده ظهور او را تبلیغ کردند و مشتاقانه آرزوی ظهور او را داشتند. یکی از روایت‌های نقل شده به وسیله یکی از این افراد از امام جواد(ع) هشداری برای مردمان آخرالزّمان است که در طول زمان باقی مانده و اکنون نیز خوانده می‌شود. ایشان از برخی شکّاکان و منکران سخن به میان آوردند که او را انکار و یادش را به سخره می‌گیرند:
«... او زمانی قیام می‌کند که در میان مردم یادش از بین رفته و بیشتر افرادی که قائل به امامت او هستند، مرتد می‌شوند ... غیبتش طولانی می‌شود و مخلصان، در انتظار ظهور او می‌مانند و شکّاکان او را انکار می‌کنند و منکران یاد او را مسخره می‌کنند. هر کس که وقتی را مشخّص می‌کند، دروغ می‌گوید و هر کس که عجله کند، هلاک می‌شود و هر کس تسلیم خداوند باشد، نجات می‌یابد.»1
ابوالجارود گوید: امام باقر(ع) به من فرمودند:
«ای ابوالجارود! چون فلک دوّار بچرخد و مردم بگویند: قائم مرده یا هلاک شده و در کدامین وادی سلوک می‌کند؟ و طالب بگوید: کجا قائمی وجود دارد و استخوان‌های او نیز پوسیده است، در این هنگام بدو امیدوار باشید و چون دعوت او را شنیدید، نزد او بروید؛ گرچه به صورت سینه‌خیز و بر روی برف باشید.»2
امّا «خدا هرگز خلف وعده نمی‌کند».3
وقتی که او بیاید، آن زمان پایانی برای دنیای آلوده به گناه و پایان جهانی است که در آن انسان خطاکار حکومت می‌کند.

پیش‌گویی‌هایی بشری در مورد آخرالزّمان
زمانی که اصحاب از معصومان(ع) در خصوص زمان ظهور و قیامت پرسیدند، ایشان صرفاً از نشانه‌های آن یاد کردند.
از روایات چنین بر می‌آید که وقتی از رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در مورد زمان خروج حضرت مهدی(ع) پرسیده‌اند، آن بزرگواران با قاطعیّت و با صراحت تمام علم به زمان ظهور را همچون علم به قیامت، منحصر به خداوند متعال دانسته‌اند و از خودشان نیز نفی کرده‌اند.
کمیت از امام باقر(ع) در مورد همین قضیّه پرسید، امام(ع) فرمودند:
«از پیامبر(ص) در همین مورد سؤال شد، ایشان فرمودند: مَثل ظهور مهدی(عج)، همچون برپایی قیامت است، کسی جز خدا از وقت آن آگاه نیست.»4
حتّی سخنانی بدین مضمون را به حضرت عیسی(ع) در گفت‌وگو با حواریونش نسبت می‌دهند.
هنگامی که شاگردان عیسی(ع) از او در خصوص زمان رسیدن آخرالزّمان پرسیدند، او نیز آنها را صرفاً از نشانه‌های آخرالزّمان آگاه کرد و در خصوص زمان آن گفت: «هیچ کس آن روز و ساعت را نمی‌داند، جز پدر؛ حتّی فرشتگان آسمان و پسر نیز از آن آگاه نیستند.»5
امّا به رغم گفته‌های این بزرگواران، انسان‌ها از پیش‌گویی‌های بیباکانه منصرف نشدند. در این خصوص می‌توان به نمونه‌های زیادی اشاره کرد، از جمله شاه‌ نعمت‌ الله ‌ولی، نوستر آداموس و اخیراً کتاب ریموند هاندلی به نام «پایان دنیا در سال 2012 م.» اشاره و مراجعه کرد.
از آنجا که بحث در خصوص سال 2012 م. است، کتاب اخیر و پیش‌گویی‌های مشابه آن برای سال 2012 م.را بررسی خواهیم کرد.
این کتاب به استناد 149 پیش‌گویی مختلف از آخرالزّمان بین 44 سال قبل از میلاد و 2008 م. نوشته شده است.
پیش‌بینی پایان جهان در سال 2008 م. متوقّف نشد. در حقیقت، حرکت بهمن پیش‌گویی‌ها شتاب گرفته است. بسیاری از پیش‌گویی‌ها حتّی در روز خاص تمرکز کرده‌اند: 21 دسامبر 2012 م.
این روز یکی از جذّاب‌ترین روزهای تاریخ نامیده شده است. گرایش کسانی که به این تاریخ اشاره کرده‌اند، به طور گسترده‌ای متفاوت است. برخی از آنها مذهبی و برخی سکولار می‌باشند. همگی متّفق القول می‌گویند:
این حوادث منجر به کشتار نهایی شده و وحشتی انسان ساخته، جهان را فرا می‌گیرد.
امّا آیا این حوادث اتّفاق خواهد افتاد؟ اعتقاد مسلمانان به حقیقت قرآن و سنّت برای امنیّت و آرامش روح و ذهنشان بسیار حیاتی است. فریب‌دهندگان بسیاری در جهان وجود دارند، قرآن می‌فرماید: «شیطان هر آینه در زمین (باطل را) در نظرشان زینت می‌دهد (آنان را خواهد فریفت) و همگی‌شان را به هلاکت می‌برد.»6 به این دلیل، معصومان(ع) به ما هشدار دادند که: «آگاه و هوشیار باشید».
بسیاری از مردم تفسیر خاصّ خود را در مورد آینده تحمیل می‌کنند؛ امّا تنها راهنما باید قرآن و عترت باشد. این تفاسیر در حاشیه پیش‌گویی‌های آخرالزّمانی معصومان(ع) است و ممکن است ناظر به حقیقت امر نباشد. بنابراین لازم است در خصوص تحریفاتی که مردم در پیش‌گویی‌های آخرالزّمانی انجام می‌دهند، هوشیار باشیم.
در حالی که می‌توان به مرور زمان یک ایده بهتر از زمان اجمالی ظهور ارائه داد و می‌بینیم پیش‌گویی‌هایی در اطراف ما برآورده شده‌اند؛ امّا با این حال صفحات تاریخ مملوّ از تاریخ‌های اشتباهی است که برخی در آن، انتظار فرا رسیدن آخرالزّمان را داشتند.
مارک هیچکاک در کتاب «2012 کتاب مقدّس و پایانی جهان» در صفحه 102 می‌گوید:
قدیمی‌ترین پیش‌بینی باقی مانده از پایان قریب‌الوقوع جهان، یک تخته گِلی آشوری است که حاکی است، زمین ما در آخرالزّمان نابود خواهد شد. علائم حرکت سریع جهان به سمت نابودی عبارت است از: رواج رشوه‌خواری و فساد.
جالب است که برخی از مسلمانان نیز فریب این تاریخ‌سازی را خورده‌اند و اعتقاد دارند که ظهور در سال 2012 م. رخ خواهد داد.
امّا عاقلانه است که به جای توجّه به این پیامبرانِ خود خوانده، به قرآن و عترت مراجعه کنیم. این پیامبران خود خوانده چه می‌کنند؟
هیچکاک در خصوص تفسیر به رأی‌کنندگان در خصوص 2012 م.
می‌گوید:
تا زمانی که متون مقدّس از نظریّه 2012 آنها پشتیبانی می‌کند، آن را طرف مشورت و قابل اعتماد در نظر می‌گیرند؛ امّا هنگامی که آن را در تضاد با باورهایشان می‌بینند، آن را رد می‌کنند و در برخی موارد حتّی به سخره می‌گیرند. (ص 92).

پیش‌بینی 21 دسامبر 2012 م.
چرا بسیاری، 21 دسامبر 2012 م. را به عنوان روز فاجعه انتخاب کرده‌اند؟ به طوری کلّی این موضوع ریشه در محاسبات تقویم‌های قوم مایای باستان دارد.
مردم مایا در «آمریکای مرکزی» زندگی می‌کردند، اوج تمدّن آنها از 250 قبل از میلاد تا 900 م. بود. کشیشان مایایی سیستم تقویمی مرتبط با مشاهدات نجومی را ابداع کرده بودند که برخی بر این باورند، از تقویمی بوده که امروزه استفاده می‌کنیم، دقیق‌تر است. آنها تلسکوپ نداشتند و با استفاده از چشم غیر مسلّح به مطالعه آسمان می‌پرداختند.

تقویم آنها چه بود؟
مایا بر اساس مطالعاتی در نجوم، یک سیستم تقویم ابداع کرده بودند که مطابق آن، تاریخ جهان کنونی در تاریخ 11 آگوست 3114 پیش از میلاد شروع شده است. با استفاده از سیستم تقویم قمری، مایا زمان را در 20 واحد اندازه‌گیری می‌کرد. بیست کین (روز) یک یونال (ماه) و 18 یونال یک تون (سال) و 20 تون یک کاتون (20 سال) و 20 کاتون یک بکتون (400 سال) را تشکیل می‌داد.
آنها برای مشخّص کردن یک تاریخ خاص، آن را بر اساس اینکه چقدر از آغاز خلقت فاصله دارد، ثبت می‌کردند ... اهمّیت تقویم مایا در این است که به نظر می‌رسد 13 باکتون را به عنوان زمان پایان عمر جهان حاضر پیش‌بینی کرده است. این تقویم به طور ناگهانی با پایان بکتون سیزدهم به پایان می‌رسد.
با توجّه به مبدأ این تقویم (11 آگوست 3114 پیش از میلاد) و ترجمه تاریخ تقویم مایا به سیستم تقویم میلادی کنونی بکتون سیزدهم در 21 دسامبر 2012 م. به پایان می‌رسد.7 این تاریخ برابر با 5126 است که انتهای آن 21 دسامبر 2012 و مصادف با زمان انقلاب زمستانی است.
وسواس مایا در خصوص زمان را می‌توان در این واقعیّت دریافت که آنها 20 تقویم مختلف را ابداع کرده‌اند. مایا متّکی به سه سیستم متفاوت تاریخ‌نگاری که عبارتند از سیستم شمارش بلند یا شمارش طویل (Long Count)، تزولکین (Tezolkin) و هاب (Haab) یا تقویم مردمی بوده است که بیشتر شبیه به تاریخ 2012 م. می‌باشد... سومین سیستم شمارش مایا، سیستم شمارش طویل است. این سیستم مخصوص ثبت چرخه‌های زمانی جهان ‌است که مرتّب تکرار می‌شوند.
این تقویم به پنج واحد تقسیم می‌شود که قبل و بعد از تاریخ پیدایش اسطوره‌ای مایا را شامل می‌شود و به اعتقاد آنها از 11 آگوست 3114 قبل از میلاد می‌باشد... سال 2012 م. سالی است که چرخه بزرگ پنجم قرار است به پایان برسد. کلّ یک دوره تقویم طولانی مایاها 5125 سال است و مایاها هر دوره این تقویم را یک عمر جهان نامیده‌اند و کلّ جهان را در قالب 5 دوره تقسیم کرده‌اند. خاستگاه اعتقاد به پایان دنیا در سال 2012 م. همین است.8

این باورها منشأ خدایی ندارد
مایاها مفاهیم مذهبی و کیهان شناختی مربوط به تقویم خود را از کجا دریافته‌اند؟ در این آیین چنین مفاهیمی مطمئنّاً از جانب خدا نیامده است؛ زیرا مایاها قربانی‌کردن انسان را به عنوان بخشی از مراسم مذهبی خود انجام می‌دهند. اغلب از کودکان برای این آیین استفاده می‌کنند که در آن کشیش مایا قفسه سینه کودکی را که هنوز زنده است، شکافته و قلب او را به عنوان قربانی به خدایان در می‌آورد. در واقع، در جشن آغاز یک سال جدید، مایا قلب قربانی را پاره پاره می‌کرد.
هیچکاک می‌نویسد:
بخش عمده‌ای از عبادت وحشیانه مایاها، از جمله قربانی، زمانی قابل توجیه است که بدانیم این کار به واسطه قدرت واقعی خدایان سنگی آنها انجام می‌یافته است.

مایاهای مدرن به چه چیزی اعتقاد دارند؟
در حالی که بسیاری از غربی‌ها در 21 دسامبر 2012 م. به عنوان تاریخ این فاجعه بی‌نظیر توقّف کرده‌اند، مایاهای مدرن به طور کلّی بدین صورت به موضوع نگاه نمی‌کنند. دون آلخاندرو، یکی از رهبران کنونی مایا، نظر خود را در خصوص معنا و مفهوم این زمان ارائه داده است. او در جملاتی زمان تغییر مثبت را معرفی می‌کند:
با توجّه به سیستم شمارش بلند یا شمارش طویل تقویم مایا، ما در انتهای بکتون هستیم و ... در نتیجه در حال نزدیک شدن به سال صفر ... جهان تغییر یافته است و ما وارد دوران تفاهم و هم‌زیستی هماهنگ شده‌ایم که در آن عدالت اجتماعی و برابری برای همه وجود دارد.
این یک شیوه جدید زندگی است. با یک نظم نوین اجتماعی زمانی برای آزادی رسیده است که در آن ما می‌توانیم بدون محدودیّت و بدون مرز، مانند ابرها حرکت کنیم. ما مانند پرندگان، بدون نیاز به گذرنامه سفر خواهیم کرد. مانند رودخانه‌ها که همه به یک مقصد در حال حرکت هستند ... »9
یکی دیگر از رهبران، بنیتو رامیرز مندوتا، ‌این دیدگاه را ارائه می‌دهد:
همان‌طور که بزرگان گفته‌اند، همه چیز به سمت تغییر می‌رود. جهان در آن تاریخ به یاد ماندنی تغییر خواهد کرد. فرزندان ما جهان‌بینی متفاوت خواهند داشت، زمان تمام خواهد شد و موجودات دیگری ساکن زمین خواهند شد ... .
صلح جهانی و هماهنگی در سال 2012 م. به صورت توأمان نخواهد آمد؛ امّا سرانجام خواهد آمد و خواهیم دید. هر دو این پیش‌گویی‌ها شامل برخی از عناصر حقیقت است؛ امّا شایان ذکر است که این مایاها دیدگاه‌های فاجعه‌باری را که بسیاری از مردم درباره سال 2012 م. دارند، ‌ندارند.
هاندلی با اشاره به افسانه مایایی می‌گوید:
به نظر می‌رسد که اگر 21 دسامبر 2021 م. پیش‌گویی تکان‌دهنده مایا برای پایان جهان بود، آن را به عنوان بخش مهمّی از میراث فرهنگی و مذهبی آن تمدّن، حتّی برای امروز حفظ می‌کردند؛ امّا ظاهراً این مورد محلّی از اعراب ندارد. بسیاری از مایاهای مدرن چنین تفسیری از سیستم تقویم و اعتقاد خود را قبول نمی‌کنند؛ امّا از غربی‌ها، به دلیل اینکه به سبب دیدگاه‌ها و مقاصد خود، تفسیر خود را بر آنها تحمیل می‌کنند، شکایت دارند.
به این ترتیب می‌بینیم که این ایده که تقویم مایاها پایان جهان را در سال 2012 م. پیش‌بینی کرده، به سادگی فاقد اعتبار است. این مطالب معنایی ندارند و تنها به این دلیل است که دنیای ما چنان شکل غمگنانه‌ای دارد که ناچار برخی به چنین چیزهایی توجّه کرده‌اند.

پیش‌بینی‌های دیگر
پیش‌گویان پر مدّعا، داستان‌های ترسناک دیگری از فجایعی که بنا بر ادّعای آنها در سال 2012 م. رخ خواهد داد، بافته‌اند.
خشک‌سالی در سراسر جهان، سیل، طوفان، سونامی، زلزله و فوران‌های آتش‌فشانی ناشی از طوفان‌های خورشیدی، ترک‌های تشکیل شده در میدان مغناطیسی زمین و انقراض توده‌ای در زمستان هسته‌ای، قحطی، بیماری‌های انسانی، جنگ، تحوّلات ناگهانی و عمده اقتصادی، فوران‌های عظیم خورشیدی، واژگونی قطبی و ... این همه پیش‌بینی شده است که در سال 2012 م.
رخ می‌دهد.10
بله، برخی از این چیزها در حال حاضر در نقاط مختلف زمین رخ می‌دهند. در روایت‌های آخرالزّمان اسلام و آنچه که به مسیح(ع) در کتاب مقدّس نسبت داده شده است، پیش‌بینی می‌کنند که برخی از این فجایع قبل از ظهور پایان روزگار، در محدوده جهانی رخ خواهد داد! امّا آیا سال 2012 م. برای فرا رسیدن این حوادث وحشتناک کمی زود نیست؟
بله، برخی از این تهدیدات بسیار واقعی هستند. یکی از سناریوها که به نظر می‌رسد به احتمال زیاد اتّفاق می‌افتد، فوران یک سوپر آتش‌فشان است. «انجمن زمین‌شناسی لندن» اعلام کرده است که فوران یک سوپر آتش‌فشان دیر یا زود این سیّاره را لرزانده و تمدّن بشری را تهدید می‌کند.
دهانه غول پیکر «پارک ملّی یلوستون» از این لحاظ قابل شناسایی است. فوران 5 ریشتری «کوه سنت هلن» در سال 1980 م. لبه آتش‌فشان را منفجر کرد، جنگل‌های اطراف را به وسعت چند مایل نابود کرد، 3 میلیارد دلار خسارت به بار آورد و 57 نفر را کشت. سازمان زمین‌شناسی ایالات متّحده آن را به عنوان بدترین فاجعه آتش‌فشانی ثبت شده در تاریخ ایالات متّحده توصیف کرد. فوران فوق العادّه در یلوستون هزار بار قوی‌تر خواهد بود.
امّا یلوستون تنها دهانه ماگمایی در ایالات متّحده نمی‌باشد. حدّاقل یک مورد دیگر در «لانگ ولی» در «کالیفرنیا» در نزدیکی «پارک ملّی یوسمیت» و پیست اسکی «دریاچه ماموت» وجود دارد. دیگر موارد ممکن در «ژاپن»، «نیوزیلند»، «آند» و «اندونزی» قرار دارد. از میان این دهانه‌ها یلوستون اغلب مورد مطالعه قرار گرفته است ... قابل ذکر است که این منطقه به طور مداوم تحت فعّالیت‌های لرزه‌ای قرار دارد و قطعاً در برخی نقاط فوران خواهد کرد.
دامنه چنین فاجعه‌ای فراتر از تصوّر است. آیا در سال 2012 م. اتّفاق می‌افتد؟ ما نمی‌دانیم. هیچ چیزی به احتمال اتّفاق افتادن آن در سال 2012 م. اشاره نمی‌کند. این اتّفاق می‌تواند در سال جاری یا در سال 2013 م. یا سال‌های پس از آن رخ دهد یا ممکن است هرگز رخ ندهد.
با این حال، با مراجعه به روایت‌های آخرالزّمانی اسلام و متون مقدّس مسیحیّت می‌بینیم صاعقه، قحطی، ویرانی، آتش‌سوزی، طوفان، خرابی، رخ دادن حوادثی در خورشید و ماه و ستارگان، زلزله، قذف و فوران‌های آتش‌فشانی، قبل از ظهور وجود خواهد داشت.
امام جواد(ع) فرمودند:
«قائم(ع) قیام نخواهد کرد؛ مگر به دنبال خوف و هراس جدّی، زلزله‌ها، فتنه‌ها، بلایا و طاعونی که (مردم) بدان مبتلا شده باشند و شمشیر برّان (جنگ نمایان) میان اعراب و اختلاف زیاد مردم و تفرقه مذهبی آنها و تعدّد ادیان و مذاهب و تغییر و تحوّل آنها و ...»11
حضرت علی(ع) فرمودند: «مهدی قیام نخواهد کرد تا اینکه یک سوم مردم کشته شوند، یک سوم بمیرند و یک سوم باقی بمانند.»12
«کوه‌ها از هیبت حضور خداوند تمام جهان، مانند موم ذوب می‌شوند.»13
«ای خداوند! آسمان را بشکاف و فرود بیا! کوه‌ها را لمس کن تا از آنها دود برخیزد.»14


سیاره X
یکی دیگر از بلایای طبیعی پیش‌گویی شده آخرالزّمانی، سناریوی برخورد یا نزدیک شدن یک سیاره دیگر با زمین است. گوی اسرارآمیزی که ظاهراً ما را تهدید می‌کند، به نام سیاره X یا سیاره نیبیرو معروف است و برخی انتظار دارند که در 12 دسامبر 2012 م. به زمین برسد.
امّا شواهد این اتّفاق چیست؟ هیچ شواهد علمی برای کمک به این ایده وجود ندارد. تمام ماجرا به زنی به نام نانسی و موجوداتی ماورایی به نام «زتا» بر می‌گردد.
زتا و نانسی لیدر چه کسانی هستند؟ داستان از این قرار است:
نانسی تنها نُه ساله بود که آن اتّفاق رخ داد. چیزی شبیه به نور درخشان از آسمان آمد و در زمینی نزدیک خانه‌اش سقوط کرد. پدر و مادر او برای خرید بیرون رفته بودند. بنابراین نانسی به تنهایی به تحقیق در مورد این رویداد عجیب و غریب پرداخت. زمانی که او به نزدیکی محلّ سقوط رسید، از آنچه به نظر می‌رسد یک سفینه فضایی معلّق در هوا بالاتر از سطح زمین بود، وحشت‌زده شد. هنگامی که در سفینه باز شد، نانسی غش کرد.
وقتی به هوش آمد، در داخل سفینه بود و موجودات عجیب و غریب معلّق در هوا، در اطراف او حرکت می‌کردند. همان‌طور که سعی کرد صحبت کند، یکی از زتاها به او گفت تا بی‌حرکت دراز بماند. یک بازوی مکانیکی بزرگ با یک وسیله کوچک در انتهای آن شروع به حرکت کرد و به سر او نزدیک و نزدیک‌تر شد، دستگاه پوست سر او را لمس کرد و او را در بیهوشی فرو برد.
وقتی بیدار شد، داخل خانه‌اش بود. یکی از آن موجودات ماورایی او را به آرامی در بستر خود قرار داد و سپس با او سخن گفت: نانسی، نترس. شما از میان همه مردم سیاره زمین انتخاب شده‌اید تا صدای ما در زمین باشید. ما در مورد آنچه که در سیاره شما اتّفاق می‌افتد، بسیار نگران هستیم. این دستگاه که در سر تو قرار داده‌ایم، ما را قادر به برقراری ارتباط و ارسال پیام به ساکنان جهان خواهد کرد.
یا این داستان ساختگی است یا وی با اجنّه برخورد داشته است.
گاورت شیلینگ، نویسنده بین المللی و نامدار در عرصه نجوم است. او و دانشمندان برجسته دیگری طرح سیّاره ایکس / نیبیرو را افشا و خنثی‌سازی کرده‌اند. شیلینگ در کتاب «شکار سیّاره ایکس» ص 115 این توضیحات قانع کننده را در مورد سیّاره ایکس ارائه می‌دهد:
این بدان معنی است که مطالب زیادی برای افشاگران، باستان‌شناسان و ستاره‌شناسانی که نگاهی عمیق و تردیدآمیز به موج چرند و پرندها در مورد نیبیرو دارند و با دقّت علمی اشتباهات موجود در این افسانه کیهانی را تبیین می‌کنند، وجود دارد. آنها حجم کار خود را در چند سال آینده کاهش خواهند داد.
و در تاریخ 22 دسامبر 2012 م. یک شبه داستان جعلی برای توجیه ناکامی خود ترتیب خواهند داد و بازی دوباره و دوباره شروع خواهد شد. از آنجا که مهم نیست که چه تعداد اجرام آسمانی جدید در منظومه شمسی یافت شده است، همیشه نیاز به یک سیّاره مرموز X وجود دارد.

چه چیز را باید انتظار داشت؟
بله، 21 دسامبر 2012 م. خواهد آمد و خواهد رفت، 22 دسامبر خواهد رسید و زمین ادامه حیات خواهد داد و نظریّه‌های جدیدی در مورد تاریخ دقیق پایان جهان داده خواهد شد.
متأسّفانه، بسیاری این غیرواقع‌ها و دیگر پیش‌بینی‌های شکست خورده را به عنوان بهانه‌ای برای ردّ پیش‌بینی‌های روایت‌های آخرالزّمانی ما استفاده می‌کنند. بدون شک حتّی شاهد افزایش تمسخرکنندگان ظهور خواهیم بود؛ همان‌گونه که قبلاً ذکر شد؛ امّا مطمئنّاً پیش‌گویی‌های واقعی روایت‌های آخرالزّمانی ما مانند پیش‌بینی‌های نادرست و مخدّر 2012 م. نیست. آنچه خداوند وعده داده، قطعاً خواهد آمد. فقط نمی‌دانیم دقیقاً چه زمانی؟ پس چه باید کرد؟
هنگامی که دعبل خزاعی اشعار معروف خود را در حضور امام رضا(ع) خواند، امام در ضمن سخنان خویش به وی فرمودند:
«مَثل او مَثل روز قیامت است که وقت قیامت را جز خدا آشکار نکند، قیامت از جهت سختی‌ها در آسمان‌ها و زمین گران است و آن به شما نیاید، مگر ناگهانی.»15
بنابراین در تمام زمان غیبت و در هر حالی که احتمال ظهور می‌رود، واجب است انسان آماده یاری‌رسانی باشد و به امام توجّه داشته و منتظر ظهور او باشد.
گفتار منسوب به عیسی مسیح(ع) نیز در این باره کاملاً واضح و آشکار است:
«پس شما نیز آماده باشید؛ زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظار آن را ندارید.»16

پی‌نوشت‌ها:
1. بحارالأنوار، ج 51، ص 158؛ شیخ صدوق، کمال الدّین و تمام النّعمه، ص 378.
2. کمال الدّین و تمام النّعمه، ج 1، ص 596، ح 5.
3. سوره ابراهیم، آیه 47.
4. بحارالأنوار، ج 51، ص 154.
5. متی، 36: 24.
6. سوره حجر، آیه 39.
7. هاندلی، صص 7 ـ 8.
8. هیچکاک، صص 32 ـ 33.
9. به نقل از جان میجر جنکینز، داستان 2012، 2009، ص 369.
10. جان کلیز، آخرالزّمان 2012، 2010، ص 1.
11. السّاده، مجتبی، شش ماه پایان، ص 288.
12. صدر، سیّد صدرالّدین، المهدی، ص 198؛ سلیمان، کامل، یوم الخلاص، ص 564.
13. مزمور، 5: 97.
14. همان، 5: 144.
15. عیون اخبار الرّضا(ع)، ج 1، ص 297، ح 35؛ بحارالأنوار، ج 49، ص 237، ح 6.
16. متی، 44: 24.

لینک ثابت

 

 

به باور مسیحیان انجیلی که پیگیر اخبار آخرالزمان هستند، از نظر انجیل، 21 نشانه حتمی برای آخرالزمان وجود دارد که یکی از آنها تجدید قوای پرشیا(ایران) و تبدیل شدن آن به یکی از چند قدرت برتر جهانی است. درک این معنا که ایران سلاح اتمی ندارد، برای صهیونیسم مسیحی بسیار سخت است. براساس این دیدگاه، ایران مشغول یارگیری در دنیای اسلام است. طرح بحث آزادی فلسطین از سوی ایران و مبارزه تمام عیار با اسرائیل، توهم اتمی بودن ایران را تقویت می کند

یک. راهبرد انتظار

انگاره انتظار برای ظهور منجی بین همه انسانها و ادیان، بویژه مسیحیت، یهودیت و اسلام مشترک است. نکته قابل تأکید، توجه به دو واژه «انتظار فعال» و«انتظار منفعل» است. منتظران فعال، کسانی هستند که با باور به ظهور منجی امکانات خویش را برای تحقق پایان تاریخ بسیج می کنند. انفعال منتظران نیز بمعنای سلب مسئولیت از خود است وآنان هرگونه اقدام پیش از ظهور را محکوم می کنند. نگاه به کارکردهای صهیونیسم مسیحی، از انتظار فعال هرچند سلبی در روش، حکایت می کند.

برای مشاهده انتظار فعال صهیونیسم مسیحی کافی است در یکی از جستجوگرهای اینترنتی، کلماتی چون «پیشگویی های انجیل»، «آنتی کرایست»، «نازارین» و «آخرالزمان» را جستجو کنیم تا ببینیم چندین هزار مقاله و پایگاه پیش روی ما در فضای سایبر قرار خواهد گرفت.

برای مثال، سایت آرماگدون نیوز(1) (اخبار آرماگدون) هر روز دهها صفحه مطلب به صورت خبر در مورد آخرالزمان عرضه می کند که کاملا اخبار غریبه است. تیمی در این سایت، وظیفه دارد با رصد وقایع مختلف جهان، آنها را به وقایع آخرالزمان ربط دهد. برای نمونه اگر در زمان خاصی در کشوری خورشید با کیفیت خاصی گرفت یا باران سیاه رنگی بارید، تیم یادشده با مراجعه به انجیل، این حوادث را به مثابه خبر آخرالزمانی در سایت منعکس می کنند. سایت آرماگدون آلرت(2)(هشدار آخرالزمان) به مراتب، افراطی تر از سایت قبلی است. این سایت بگونه ای اخبار خود را درج می کند که گویا فردا، آخرالزمان است و زمان ظهور مسیح فرا رسیده است.

پیش از حمله آمریکا به عراق، صهیونیستهای مسیحی با انتشار دهها مقاله، این جنگ را یکی از نشانه های آخرالزمان دانستند. استدلالشان نیز این بود که عراق، محل جغرافیایی بابل باستانی است و یکی از پیشگویی های انجیل در مورد آخرالزمان می گوید بابل از نو پدید می آید و به دلیل گناهانش نابود می شود و حمله آمریکا نیز نابودی همان بابل ثانی است. حتی به دلایل طنزآلودی استدلال می کردند و می گفتند که در عراق روزنامه ای به نام «بابل» منتشر می شود که پسر بزرگ صدام سردبیر آن است یا در عراق سیگاری وجود دارد که نامش «بابل» است.

شبکه های ماهواره ای متعددی نیز برنامه های مذهبی جنبش صهیونیسم مسیحی را شبانه روزی پخش می کنند. تمام برنامه های شبکه TBN که متعلق به کلیسای اونجلیست هاست، بر محوریت آخرالزمان تعریف شده است. شخصی به نام هایلینزی که از چهل سال پیش بر مبنای پیشگویی های کتاب مقدس، اخبار آخرالزمان را پخش و بررسی می کند در این شبکه، سخنرانی هفتگی دارد. این شخص در یکی از سخنرانیهای تازه اش به صراحت، از نبرد دنیای مسیحیت با اسلام و فرا رسیدن آخرالزمان به میان آورد.(3)

القای تفکر آخرالزمانی در افکار عمومی مسیحیان و یهودیان و آمادگی آنان برای جنگ با مسلمانان در جنگ جهانی آرماگدون، رقابت تسلیحاتی را تشدید کرده و بازار تولید و مصرف تجهیزات نظامی را رونق داده است.

دو. عملیاتی سازی مقدمات ظهور

اول. حادثه سپتامبر 2001

نومحافظه کاران حاکم بر امریکا که باورهای صهیونیستی داشتند پس از حمله تروریستی به برجهای دوقلوی نیویورک در 11 سپتامبر 2001، برای یافتن مقصر، اذهان عمومی را به سمت خارج از امریکا و کشورهای اسلامی هدایت کردند. این در حالی است که باید دریابیم متهم کردن مسلمانان برای چه گروهی سودمند است. می دانیم که اسرائیل برای تحقق رویای سرزمین موعود از نیل تا فرات با مانع سختی روبروست که همان مسلمانان و کشورهای اسلامی هستند.

از آنجا که اسرائیل به تنهایی قدرت رویارویی با کشورهای اسلامی را ندارد، تلاش می کند با درگیر کردن امریکا با مسلمانان، از توان نظامی و اقتصادی امریکا برای شکست دادن دشمنانش استفاده کند. در این میان شواهدی نشان دهنده دستان نامرئی صهیونیستها در رویداد 11 سپتامبر است مانند به تعویق افتادن سفر شارون به امریکا و حاضر نشدن چهار هزار صهیونیست در ساختمان دوقلوی تجارت جهانی(4) واژه «انتقام» برای اسرائیل همانقدر مقدس است که واژه «دفاع» برای مسلمانان. به این ترتیب، می توان میان «بیگانه ستیزی» و«دفاع از حقوق بشر با مداخله نظامی» (یعنی دفاع از حقوق بیگانگان) در امریکا جمع کرد.

خویشتن داری غیر معمول امریکایی ها در این رویداد، تاکید جرج بوش، رئیس جمهور امریکا بر اینکه باید «منافع ملی امریکا، منافع جهانی تلقی شود»(5)(یعنی همه جهانیان از آن دفاع کنند) و درخواست کالین پاول، وزیرامور خارجه وقت امریکا، برای تشکیل ائتلاف بین المللی با شرکت کشورهای اسلامی و غیراسلامی در روند مبارزه با تروریسم جهانی نشان دهنده اراده امریکا برای دفاع همه جانبه از کیان رژیم صهیونیستی است. در این صورت با مشغول کردن افکار جهانی به مبارزه با تروریسم مورد نظر امریکا اسرائیل توانست با آزادی کامل و خارج شدن از تیتر اول جهان، به شهرک سازی و کشتار فلسطینیان در سرزمینهای اشغالی ادامه دهد.

دوم. طرح خاورمیانه بزرگ

طراحی حوادث 11سپتامبر به دست صهیونیستها برای عملیاتی سازی «طرح خاورمیانه بزرگ» بود که پیش از آن برای ایجاد سرزمین موعود اسرائیلی و فراهم کردن مقدمات ظهور مسیح ترسیم کرده بودند.

با توجه به تاثیر فزاینده لابی صهیونیستی بر سیاستهای کلان ایالات متحده امریکا بنظر می رسد«طرح خاورمیانه بزرگ» بیش از آنکه صرفا امریکایی باشد طرحی امریکایی- صهیونیستی است. توجه ویژه یهود به خاورمیانه برای رسیدن به سرزمین موعود سبب شده است اسرائیل طرحهای گوناگونی را برای نفوذ بیشتر در منطقه طراحی کند. آخرین و خطرناک ترین طرحی که شیمون پرز، نخست وزیر اسبق اسرائیل در اوایل دهه 90م. ارائه کرد، «خاورمیانه جدید» بود. پرز در کتاب خاورمیانه جدید(6) که در سال 1993م. منتشر شد، با تاکید بر ایجاد منطقه تجاری مشترک در خاورمیانه همراه با صلح و امنیت فراگیر، اسرائیل را بخشی از این منطقه دانست و آن را تنها دولت مسلط بر مقدرات منطقه قلمداد کرد. پرز در فصلنامه الشرق الاوسط (مارس 1995م) نیز از اهداف نهایی اسرائیل برای این طرح پرده برداشت و اعلام کرد هدف آینده اسرائیل، پیوستن به جامعه کشورهای عربی است.(7)

مجید سفتاج(8) نیز معتقد است بحث «خاورمیانه بزرگ» و ایجاد تغییرات در منطقه کاملا به نفع صهیونیسم است و مقامهای اسرائیل سالها پیش آن را اعلان کرده بودند. آریل شارون، نخست وزیر سابق رژیم صهیونسیتی یکی از کسانی است که ابتدا از«طرح صهیونیسم برای خاورمیانه جدید» سخن گفت. در آن زمان، از«خاورمیانه بزرگ» نام برده نمی شد، چون بخشی از جمهوریهای تازه استقلال یافته شوروی، هنوز بخشی از شوروی بزرگ بودند و بصورت مستقل نمی توانستند با اسرائیل قرارداد داشته باشند. امروزه با عقد قراردادهای مهم اقتصادی و نظامی کشورهای تازه استقلال یافته شوروی با اسرائیل، می توان پیش بینی کرد که طرح اسرائیلی «خاورمیانه بزرگ» در حال عملیاتی شدن است.

باید دانست عنوان «خاورمیانه بزرگ» از پروتکل های صهیونیستها گرفته شده است. رژیم صهیونیستی معتقد است برای رسیدن به آرزوی «ارض موعود» از نیل تا فرات، بخشی از شمال افریقا شامل مصر و سودان تا خلیج فارس و یمن از سوی دیگر عراق و بخشی از ایران تا شیراز و بخشی از کشورهای آسیای میانه باید در حیطه قدرت و نفوذ صهیونیسم قرار بگیرد.

اسرائیل به دلیل جمعیتی نمی تواند در منطقه حضور فیزیکی داشته باشد ولی تلاش می کند با برقراری روابط اقتصادی در منطقه یا عقد قراردادهای نظامی و امنیتی مشترک با برخی کشورها همچون ترکیه، جمهوری آذربایجان و ازبکستان در منطقه نفوذ کند.(9)
در پی اظهارات مقامهای رژیم صهیونیستی درباره «خاورمیانه جدید» برای نخستین بار روزنامه واشنگتن پست در شماره مورخ 2004/2/9 خود، مطالبی را در زمینه طرح «خاورمیانه بزرگ» چاپ کرد که رئیس جمهور امریکا با عنوانی متفاوت، ولی با همان محتوا بیان کرده بود.

مسئولان عالی رتبه کاخ سفید و وزارت امورخارجه امریکا در پی عملیاتی کردن این طرح، با هم پیمانان اروپایی خود درباره چگونگی ترسیم طرح مذاکره کردند تا آن را به هشت کشور صنعتی بزرگ، سازمان پیمان آتلانیتک شمالی[ناتو] و اتحادیه اروپایی ارائه کنند. این طرح، نسخه بدل معاهده هلسینکی (1975م) است که 35 کشور از جمله ایالات متحده امریکا، اتحادجماهیر شوروی و بیشتر کشورهای اروپایی آن را امضا کرده بودند.«جورج بوش در دیدار با گرهارد شرودر در تاریخ 2004/2/28 اعلام کرد که فترت پس از سقوط طالبان، نمونه ای از تغییرسیاسی است و امکان تکرار این تجربه در کشورهای دیگر با ایجاد نهادهای دموکراتیک وجود دارد. بوش اظهار داشت که این تجربه، میراثی است که می توان ازخلال آن به ریشه کنی خشونت، وحشت و ترور در خاورمیانه نایل شد».(10)

مفهوم «خاورمیانه بزرگ» برای نخستین بار در اجلاس سازمان جهانی اقتصاد(WEO) که در ژانویه 2004 در شهر کوهستانی سوئیس بنام داووس(11) برگزار گردید، توضیح داده شد. در آنجا، دیک چنی، معاون رئیس جمهور ایالات متحده امریکا، یک استراتژی پیش رو برای آزادی را مطرح ساخت که امریکا را متعهد به حمایت از کسانی می کند که در راه اصلاحات در «خاورمیانه بزرگ» فعالیت می کنند و فداکاری به خرج می دهند.(12) وی در این اجلاس برای مجموعه ای از نخبگان جهان سخن می گفت که عمدتا غیر امریکایی بودند و مقامهای دولتی و تجاری فرانسوی و آلمانی هم در میان آنها حضور داشتند. او در ادامه صحبتهای خود گفت که دولت بوش اصرار دارد «دموکراسی را در سراسر خاورمیانه و فراسوی آن ارتقا بخشد»(13) اساس این طرح بر آزادی و دموکراسی بنا نهاده شده و این همان چیزی است که منافع امریکا را با براندازی تنها چالش فراروی آن در خاورمیانه یعنی جنبشهای اسلام گرا بوسیله تاسیس حکومتهای دموکراتیک از نوع امریکایی حفظ می کند.

امریکا در ژوئن 2004، سند راهنمای «طرح خاورمیانه بزرگ» را به صورت رسمی در جریان گردهمایی سران گروه هشت در سی آیلند جرجیا(35) منتشر کرد، پیش از آنکه کشورهای عرب از محتوای آن مطلع شوند، البته با همه پنهان کاریهای اولیه، محتوای طرح در ماه فوریه 2004، یعنی چند ماه قبل از گردهمایی یادشده، در روزنامه عرب زبان «الحیات» منتشر شده بود. بوش یک ماه پیش از آن نیز در جریان یک سخنرانی پیشنهاد کرده بود که تا یک دهه آینده منطقه تجارت آزاد میان ایالات متحده امریکا و خاورمیانه ایجاد شود.

پیروز مجتهدزاده(14) با اشاره به خاستگاه این طرح، براین باور است که امریکا یک سلسله مفاهیم از جمله«خاورمیانه بزرگ» را از طریق محافل دانشگاهی برای توجیه و از بین بردن موانع موجود بر سر راه تحقق یافتن «نظام نوین جهانی» مطرح می کند. بنظر وی، اصطلاحات جعلی «نظام نوین جهانی» و بحث «برخورد تمدنها» نیز از مواردی بودند که برای توجیه عملیات توجیه ناپذیر در شرایط عادی مطرح شدند.(15) توجیه افکار عمومی درباره توسعه طلبی و امپریالیسم فرانو، به تعریف مشروع اقدامات سیاسی نیاز دارد و این «غیری»(16) که امریکا پس از فروپاشی جبهه کمونیسم بدان تمسک جسته، همان «اسلام گرایی»(17) در خاورمیانه است. امریکا همه اقدامات خود را با هدف از بین بردن خشونت و ترور ناشی از اسلام و مسلمانان در منطقه توجیه می کند و با استفاده از باورهای دینی مردم امریکا اقدام خود را «رسالت الهی» می داند که خداوند بر عهده مردم امریکا نهاده است تا مردم دنیا را از قید استبداد و دیکتاتوری برهانند و به آزادی کامل برسانند.

1. نگاهی گذرا به محتوای طرح «خاورمیانه بزرگ»(18)

در مقدمه طرح «خاورمیانه بزرگ» با اشاره به دو معضل اساسی در کشورهای منطقه خاورمیانه و بیان آمارهای متعدد نشان دهنده عقب ماندگی ساکنان آن، نسخه درمان آنها تنها پناه بردن به دامان غرب معرفی می شود.

متن طرح به نقل از روزنامه الحیات به اختصار چنین است:
این طرح، راهکار مهم، مناسب و فرصت استثنایی برای جامعه جهانی است تا در پرتو آن نسبت به رفع دو نقیصه مهم در کشورهای خاورمیانه شامل آگاهی در مورد ضرورت نهادینه شدن مفهوم آزادی و ایجاد بستر مناسب برای مشارکت زنان در توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، اقدامهای بایسته صورت گیرد تا زمانی که سیاست دور کردن مردم ار فعالیتهای سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه رو به افزایش باشد و کانونهای قدرت تنها در دایره بسته باقی بمانند، فعالیتهای تروریستی میزان جرایم و مهاجرتهای غیرقانونی به کشورهای غربی روند صعودی خواهد داشت.

2. راه برون رفت از بحران «خاورمیانه بزرگ»

از منظر این طرح، تنها گزینه برون رفت از دایره بسته فقر و عقب ماندگی، اجرای اصلاحات در همه زمینه ها و اجرای نتایج تحقیقات کارشناسان و دانشگاهیان بوسیله حکومتهای عرب است. در این بین، طرح مشارکت اقتصادی کشورهای حوزه دریای مدیترانه، طرح مشارکت کشورهای خاورمیانه و امریکا با هدف اجرای اصلاحات بنیادین و کوششهایی که برای بازسازی افغانستان و عراق می شود، همگی بخشی از سیاستهای کلان هشت کشور صنعتی جهان برای خروج کشورهای خاورمیانه از وضعیت نابسامان است.

سرنگون شدن دو رژیم دیکتاتور در افغانستان و عراق، فرصت استثنایی برای کشورهای صنعتی غربی بوجود آورد تا رهبری جریان اصلاحات را در کشورهای خاورمیانه بدست گیرند. کشورهای صنعتی غرب با در دستور کار قرار دادن برنامه توسعه انسانی سازمان ملل متحد باید برای اجرای اصلاحات در خاورمیانه فعالیت جدی و موثری داشته باشند. حمایت از نهادینه شدن اصول دموکراسی، روی کار آمدن حکومتهای منتخب مردمی، بسترسازی برای گسترش دانش و فن آوری در جوامع خاورمیانه و ایجاد فرصتهای مناسب اقتصادی که منافع دراز مدت این کشورها را تامین کند، بخشی از اقدامهای کشورهای صنعتی غربی در این منطقه مهم جهان را تشکیل می دهد.

براساس طرح «خاورمیانه بزرگ» کشورهای عرب از نظر آزادیهای اجتماعی، بویژه آزادی بیان در همسنجی با دیگر کشورهای جهان در پایین ترین جایگاه قرار دارند. هشت کشور صنعتی جهان برای اجرای تغییرات بنیادین در جوامع عرب باید نهادینه شدن دموکراسی و ضرورت اجرای بنیان های دموکراسی را در کشورهای عرب در نظر بگیرند. کشورهای پیشرفته غربی برای برگزاری انتخابات آزاد می توانند آموزه ها و تجربه های خود را در زمینه برگزاری انتخابات سالم و به دور از تقلب در اختیار این کشورها بگذارند. افزون براین، با توجه به حضور کم رنگ زنان در مجالس نمایندگان این کشورها باید مراکز غیردولتی با هدف آشنا کردن زنان دانشگاهی برای استیفای حقوق سیاسی و اجتماعی شان تاسیس شود.

شاید در نگاه نخست، این طرح را دخالت در امور داخلی کشورها بپنداریم و عملیاتی سازی آن را با حمله امریکا به افغانستان، عراق و کمک به اسرائیل در حمله به لبنان، جنون سیاسی بدانیم. با این حال، وقتی با عینک آخرالزمانی صهیونیسم مسیحی به وقایع بنگریم، همه این کارها توجیه پذیر و معقول می نماید. طرح «خاورمیانه بزرگ» با پاک سازی منطقه خاورمیانه از اسلام سیاسی به بهانه مبارزه با تروریسم و محوریت بخشیدن به اسرائیل در این منطقه، با واسطه سازی موعودگرایی و آماده ساختن مقدمات ظهور مسیح صورت می گیرد.

سوم. ایران اتمی

به باور مسیحیان انجیلی که پیگیر اخبار آخرالزمان هستند، از نظر انجیل، 21 نشانه حتمی برای آخرالزمان وجود دارد که یکی از آنها تجدید قوای پرشیا(ایران) و تبدیل شدن آن به یکی از چند قدرت برتر جهانی است. درک این معنا که ایران سلاح اتمی ندارد، برای صهیونیسم مسیحی بسیار سخت است؛ چرا که بر مبنای نگاه آخرالزمانی ایران باید اکنون این سلاح را داشته باشد. نبود ایران هسته ای، الگوی آخرالزمانی آنها را خدشه دار می کند. آنان معتقدند 12لشکر از 12 منطقه دنیا متحد می شود و زیر نظر حکومت پرشیا که قویترین حکومت است، به سمت آرماگدون حمله می کنند و جنگ جهانی سوم موسوم به آرماگدون شکل می گیرد.(19)

براساس این دیدگاه، ایران مشغول یارگیری در دنیای اسلام است. طرح بحث آزادی فلسطین از سوی ایران و مبارزه تمام عیار با اسرائیل، توهم اتمی بودن ایران را تقویت می کند. با تلاش جنبش صهیونیسم مسیحی، ارتباط کشورهای اسلامی با حوادث 11سپتامبر به ورای پیشگویی های کتاب مقدس سرایت کرد. برخی تعبیرهای نوستراداموس در مورد کشورهای اسلامی مصداق یافت. تعبیرThe king of Terror «سلطان وحشت» در مورد اسامه بن لادن تفسیر شد، به این صورت که پادشاه ترس از آسمان می آید و وحشت را با خود می آورد. او از آسمان سخن می گوید، ولی در زمین، بذر مرگ می پاشد.(20)

بن لادن در کنار ایجاد چهره ای دگم و خشن از اسلام که انسان غربی از آن نفرت دارد، شخصی است که پرچم مخالفت با شیعه را نیز یدک می کشد. غرب با انتخاب او به مثابه طرف حساب خود، دلایل مختلفی را دنبال می کند که نشان دادن اسلام به صورت دین تروریست پرور و ایجاد اختلاف بین شیعی و سنی در جهان اسلام از آن جمله است.

3. چشم انداز جنبش صهیونیسم مسیحی

پیش تر اشاره شد که واقع گرایی انتقادی با قوه خلاقیت سیاست پروژه در هم می آمیزد و به تجرید و انتزاع دست می زند و ما را در آینده پژوهی این جنبش کمک می کند.

اسطوره ها در دو صورت کارایی خود را از دست می دهند. نخست، در صورتی که واسطه ها قدرت توجیه خود را درباره اعمال سیاسی قدرتها از دست بدهند و این کار با عیان شدن روابط زیرین قدرت صورت می پذیرد. دوم، در صورتی که موانع پیش روی به اندازه ای جدی باشند که با وجود نیرومندی ساختارها و قدرت توجیه گری واسطه ها، نتوانند به اهداف خویش دست یابند. به نظر نگارنده، هر دو صورت برای آینده این جنبش صهیونیسم مسیحی قابل ترسیم است. برای نمونه، امروزه مبلغان این جنبش در بعد واسطه ها(آموزه های دینی) عقب نشینی کرده اند، بگونه ای که حتی پیامبری حضرت موسی(ع) نزول وحی در کوه سینا و نیز معجزات ایشان را نوعی روان پریشی آن حضرت می پندارند.

بنی شانون، محقق اسرائیلی، مدعی است موسی بر فراز کوه سینا تحت تاثیر مواد مخدر قوی بود و بر اثر آن ادعا کرد که ده فرمان را از طرف خداوند دریافت کرده است. به تعبیر او،«چنین موادی که سبب تغییر و تحول در ذهن انسان می شوند، در آن دوران جزو لاینفک آداب بنی اسرائیل بودند». به گفته وی، «موسی بر کوه سینا یا تحت تاثیر وقایع ماورایی بوده است که من به آن عقیده ندارم یا این موضوع، یک افسانه است که به این هم اعتقاد ندارم یا اینکه موسی و بنی اسرائیل همگی تحت تاثیر مواد روانگردان بوده اند. البته نظر آخر بسیار محتمل تر از دو نظر قبل است. به احتمال زیاد، موسی هنگامی هم که درخت مشتعل را دیده، از مواد مخدر استفاده کرده است»(21)

عبارتهای بالا، کم رنگ شدن آموزه دینی یهود در جنبش صهیونیسم مسیحی و ضعف توجیه پذیری کارکردهای سیاسی این جنبش را نشان می دهد.

صورت دوم ناکارآمدی جنبش، یعنی برخوردن به موانع جدی در راه رسیدن به اهداف هژمونیک گرایانه، در چشم انداز این جنبش پررنگ تر و بااهمیت تر باشد. جدی ترین مانع پیش روی مسیحیان صهیونیست، رشد بیداری اسلامی بویژه اسلام سیاسی در جهان اسلام در خاورمیانه است. اسلام سیاسی که کانونی ترین عنصر آن، مهدوی گرایی اسلامی است، این حرکت را به انتظاری فعال و مثبت واداشته است که برای پاک سازی درونی و بیرونی منتظران و نگاه دکترینال به مقوله منجی عمل می کند.
در ادامه، نگاهی به ماهیت اسلام سیاسی، ما را در ترسیم چشم انداز منجی گرایان یاری خواهد کرد.

4. احیای اسلام سیاسی

شاید مهمترین جلوه انتظار موعود را در بعد عمل مسلمانان، ورود اسلام به عرصه سیاسی و خلق پدیده ای بنام اسلام سیاسی بتوان دانست. اسلام سیاسی بگونه ای موفق عمل کرد که توانست توجه ویژه سیاست مداران و صاحبان اندیشه غربی را بخود جلب کند. فولر در کتاب آینده اسلام سیاسی(22) فصلی را به کاربست اسلام سیاسی اختصاص داده است. وی در این کتاب اسلام سیاسی را از رابطه صرفا فردی انسان با خدا فراتر و شکل گیری آن را پاسخ به نیاز جامعه اسلامی می شمارد.

به باور وی، امروزه جنبشهای اسلامی در دنیای اسلام با نیازی عمومی روبرو می شوند که پس از گذشت چندین دهه از عمل گرایی، احساس میشود و هنوز هم به فرجام خود نرسیده است. کاهش نقش اسلام سیاسی در صورت وقوع، معلول دو علت است: ضعف یا نبود شرایطی که به اسلام گرایی کمک کرده است تا وارد زندگی سیاسی شود؛ ظهور نیرو یا ایدئولوژی دیگری که تلاش کند برخورد موثرتری با این نیاز داشته باشد. به باور فولر، ظهور اسلام سیاسی پدیده ای فوق العاده است. امروزه برای اولین بار احیای اسلامی در صحنه مدرن سیاست، یعنی عرصه دموکراسی سازی و جهانی سازی اجرا شده است.

اسلام به خودی خود، ایدئولوژی سیاسی نیست، بلکه یک دین است. با این حال اسلام گرایی برخی ابعاد ایدئولوژی سیاسی را دارد و این ایدئولوژی اشکال گوناگونی بخود می گیرد. اسلام گرایی شامل مجموعه ای از کارکردهای کاملا متفاوت سیاسی، اجتماعی، روانشناختی و اقتصادی- حتی طبقاتی- می شود. اسلام گرایی معرف انواع مختلف جنبشهایی است که عموما از اسلام الهام گرفته اند. امروزه جنبشهای اسلام گرا صرفا آخرین موج جنبشهای سیاسی و اجتماعی در تاریخ اسلام هستند که در شرایط خاص تاریخی از ایمان و فرهنگ ریشه گرفته اند. برخی گونه های کنونی اسلام گرایی در ادامه مسیر خود، محبوبیت و اهمیتشان را از دست خواهند داد که نشانه های آن را در برخی جنبشهای حاشیه ای و افراطی تر می بینیم.

با این حال، پدیده اسلام گرایی هرگز به طور کلی ناپدید نخواهد شد، چون رسالت آن برای مسلمانان زمان مند نیست. بنابراین اسلام سیاسی تکامل و تغییر خواهد یافت، تقسیم و یکپارچه خواهد شد و در محبوبیتش فزونی یا کاهش رخ خواهد داد، ولی ناپدید نخواهد شد. فولر با مطرح کردن رشد فزاینده اسلام سیاسی، مهمترین جلوه راهبردی آن را که به تعبیر او از تعالیم اسلام و به تعبیر دقیق تر از فرهنگ مهدی گرایی در بین مسلمانان برمی خیزد، مطرح کردن «امت» به جای«ملت» می داند که به امام و اتصال آن به منبع وحی باور دارد. امت، فراتر از مرزها به حکومتی جهانی می اندیشد که در رأس آن، یک امام است امامی که در منابع اسلامی، ظهور او به مسلمانان وعده داده شده است و همگان در انتظارش به سر می برند.(23)

5. امت در مقابل هویت ملی

اسلام از همان آغاز، این ایده برجسته و مترقی را مطرح کرد که قبیله گرایی و پیوندهای خونی، مبنای سالمی برای ایجاد دولتها، روش حکومت داری یا سیاست ورزی نیست.

بنابراین، «امت» را به مثابه یک ایدئال فراتر از دولت- ملت بنیان نهاد. وحدت معنوی امت هدفی ثابت و دایمی است حتی اگر هرگز بطور کامل در قالب سیاسی آن تحقق نیابد. برخلاف دولت- ملت، خداوند مفهوم «امت» را تقدیس کرده است. این تمایز وفاداری به دولت- ملت را نفی نمی کند، بلکه به معنای وفادار نبودن به دولتی است که رژیم سرکوب گر آن را اداره می کند.

در دوره ای که جهان اسلام دچار آشوب باشد، اسلام گرایان در زمینه پیشبرد مفهوم امت بحث از نهادهای بالقوه آن توسعه ارزشهای مشترک مسلمانان و ظاهر شدن در قالب رسولان هماهنگی بین جنبشهای اسلام گرا، بسیار فعال می شوند. اخوان المسلمین، سازمان اسلام گرای بین المللی است که در سرتاسر جهان عرب نمایندگی دارد و با شبکه جنوب آسیایی جماعت اسلامی نیز روابط صمیمانه برقرار کرده است. اسلام گرایان از هر برنامه ای برای ایجاد بازارهای منطقه ای مشترک، پیمانهای دفاعی یا دیگر سیاستهای هماهنگی بین دولتهای اسلامی- دست کم به مثابه یک آرمان- حمایت می کنند. در این میان در حوزه امنیتی استثنا قایل می شوند: از نظر اسلام گرایان، میان وزرای کشور عربی و مسئولان امنیتی هماهنگی و برنامه ریزی وجود دارد و دیگران چیزی بیش از تقویت کننده قدرت سرکوب گر دولت اتوریته برای آزار مخالفان نیستند.

امروزه اسلام گرایان، واژه «امت» را در همه جا از طریق حلقه های فراملی خود و از همه مهمتر با یاری ابزارهای الکترونیکی جدید نهادینه می کنند. در نتیجه، اسلام، کمتر عرب محور می شود؛ زیرا بخشهای غیر عرب دنیای اسلام مانند پاکستانیها، مالزیاییها، ترکهاو اندونزیایی ها که مدت زمان زیادی از جدایی شان نمی گذرد، همگی برای تقویت تفکر جدید همکاری می کنند. بجز آن، مهاجرت مسلمانان نیز سبب گسترش تماس مسلمانان با یکدیگر می شود و آگاهی جدیدی نسبت به مسائل عمومی و دیدگاههای فرامحلی ایجاد می کند. در حقیقت، اسلام گرایان جوامع ایدئولوژیک جدیدی را ایجاد می کنند که به مفاهیم یک امت زنده با ارزشهای مشترک و جهان شمول اسلامی متعهد باشد.(24) مهمترین مصداقهای اسلامی سیاسی را که در قالب زمینه سازان ظهور منجی عمل می کنند، می توان چنین برشمرد:

1. پیروزی انقلاب اسلامی ایران در عصر افول معنویت؛
2. پیروزی ایران در جنگ هشت ساله تحمیلی به یاری فرهنگ انتظار و شهادت؛
3. انتفاضه مسجد الاقصی و مبارزه پنجاه ساله اسلام گرایان فلسطینی با اسرائیل؛
4. مقاومت اسلامی حزب الله در برابر توسعه طلبی های اسرائیل؛
5. مقاومت مردم عراق و افغانستان در برابر اشغالگران مسیحیان صهیونیست؛
6. مطرح کردن خاورمیانه اسلامی به جای خاورمیانه اسرائیلی؛
7. تقویت سیاسی، اقتصادی و نظامی کشورهای اسلامی در برابر دشمن، مانند تجهیز ایران به فن آوری هسته ای با اعتمادسازی کامل برای غنی سازی صلح آمیز اورانیوم؛
8. حاصل شدن اجماع کشورهای اسلامی (امت اسلامی) در عرصه بین المللی در دفاع از ایران اتمی، محکومیت اشغال افغانستان و عراق به دست امریکا و متحدانش و تظاهرات مستمر علیه جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین و لبنان.

جمع بندی

در این فصل، منجی گرایی به مثابه برجسته ترین واسطه و نمود بیرونی جنبش صهیونیسم مسیحی مطرح شد که واسطه های دیگر را می توان به نوعی بدان بازگرداند. نگاه ما به منجی گرایی با توجه به بنیادهای سیاسی پس این آموزه، دکترینال است که به باور و عمل، چشم دارد. تبیین انواع مثبت و منفی راهبرد انتظار موعود و تعیین نوع منفی آن برای جنبش صهیونیسم مسیحی از نکات قابل تامل در این فصل بود.

براساس مطالعه جریان شناسانه، در ترسیم چشم انداز این جنبش و ناتوانی اش در دستیابی به اهداف سیاسی به دو صورت می توان بحث کرد:

1. ناتوانی واسطه ها در توجیه عملیات سیاسی این جنبش: تحریف و گسترش بی باوری به آموزه های دینی در درون صهیونیستهای مسیحی را می توان نشانه آن دانست.

2. ناتوانی جنبش در برخورد با موانع جدی پیش روی با وجود نیرومندی توجیه کنندگی واسطه ها: بیداری اسلامی، بویژه اسلام سیاسی در جهان از جمله این موانع بشمار می آید.

پی نوشت ها :

1. - Armageddon News.
2. - Armageddon Alert.
3. - ر.ک: شاه حسینی، «تصویر منجی در رسانه های غرب».
4. - سعید آجرلو، «سایه صهیونیستها بر آورهای نیویورک، (روی خط اینترنت) قابل دسترس در آدرس:www.e-resaneh.com/persian/siyasisee/Archive/saye sehyounnist.htm.
5. - ر.ک: فرخ ادامه طلب،«خشونتهای پست مدرن: انفجارهای 11 سپتامبر از نگاهی دیگر»،(روی خط اینترنت) قابل دسترس در آدرس:www.e-resaneh.com/persian/siyasee/khoshoonartayepost modern.Htm.
6. - Shimon peres,The New Middle East,NY Henry Holt and Company,lst ed. 1993h.
7. - ر.ک: محمدالداعور، «مشورع امریکی یرسم خریطه جدیده للمنطقه: الشرق الوسط الکبیر او الجدید» الجزیره، عدد 72، 25 محرم 1425.www.al-jazirah.com.
8. - کارشناس خاورمیانه و سرپرست علمی دایره المعارف فلسطین.
9. - ر.ک: پیروزمجتهد زاده، «طرح خاورمیانه بزرگ و تحقق نظام تک قطبی امریکا در جهان»، خراسان،6/7/1378.
10. - محمدالداعور، «مشروع امریکی یرسم خریطه جدید، للمنطقه:الشرق الاوسط الکبیر اوالجدید»، همان.
11. - Davos.
12. -Cheney,http://www.theglpbalist.com/DBWeb/Storyld.aspx?Storyld=3754.
13. -CheneyspeechinDavos, http://www.whitehouse.gov/news/reeases/2004/01/20040124-1.html.
14. - Sea Islan,Georgia.
15. - استاد دانشگاه و رئیس بنیاد یوروسیویک انگلیس.
16. - ر.ک: پیروز مجتهدزاده، «طرح خاورمیانه بزرگ و تحقق نظام تک قطبی امریکا در جهان».
17. - Other.
18. - Islamism.
19. - برای مطالعه بیشتر، ر.ک:http://www.whitehouse.gov/news/reeases/2004/01/20040124-1.html.«نص مشروع»(الشرق الاوسط الکبیر)، دارالحیاه، 1322004.http://www.daralhayat.com.ایرنا، جمعه15 اسفند 1382، برابر با 5 مارس 2004.
20. - علی حبیبی،«تصویر منجی در رسانه های غربی»،(روی خط اینترنیت)، منتشر شده در تاریخ 12/9/1386، قابل دسترس در:http://sayehsareshgh.blogfa.com/post-8.aspx.
21. - Nostradamus Qutrains, Century x.Qutrain72:The year 1999 seventh mounth.From the sky will come great king of Terror.To bring back to life the freat king of the Mongols.Before and after Mars to reign by food luck.
22. - «موسی تحت تاثیر مواد روان گردان بود» (روی خط اینترنت)منتشرشده در تاریخ1386/12/16، قابل دسترس در آدرس:http://mouood.org/content/view/648/2.
23. - raham E.Fuller, the Future of political Islam,USA, palfrave Macmillan,2003,chapter2,p13.
24. - Ibid,p.17.
25. - Ibid,p.19.

منبع : بنیادهای سیاسی جنبش صهیونیسم مسیحی و انگاره موعود گرایی/ محسن قنبری آلانق

 

لینک ثابت

 

اگر به آنچه گذشت تماميت طلبى غرب، نظريه جهانى سازى، انديشه «پايان تاريخ فوكوياما» و «جنگ تمدن ها» را بيافزاييم، خواهيم ديد كه انديشه انتظار يكى از موضوعات چالش خيز ميان جهان اسلام، به ويژه ايران و جهان غرب است.

 

شوق آتشين باز آمدن يا آمدن منجى موعود، قرن ها است بشر وامانده از عدالت، معنويت و آزادى را بى قرار ساخته است. هرچند افق نگاه مردمان، گونه هاى مختلفى به انتظار بخشيده است۱، اما اين واژه در معناى عام خود يكى از مشتركات بشر وانسان معاصر به حساب مى آيد. در اين ميان، اديان ابراهيمى به اين مسأله اهميتى ويژه مى دهند; چرا كه ظهور موعود در هر يك از اين اديان به مفهوم تشكيل حكومت و سرورى بر ديگران است. باتوجه به شرايط كنونى، آنچه دغدغه اين نوشتار را فراهم ساخته است، نگاهى كوتاه به بازخوانى انديشه موعود در جهان مسيحيت است. اين مسأله از آن جا مهم و در خور اعتنا است كه هم اينك بخشى از جهان مسيحيت با تكيه بر وعده هاى توراتى انجيلى و فن آورى موجود در دنياى غرب به گونه اى خاص به تأويل و تفسير آخرالزمان و انديشه انتظار مى پردازد و با ارائه نگاهى جنگ طلبانه، تمامى اهرم هاى خود را براى تحميل نظريه خويش به كار مى برد. از اين رو، با گذرى كوتاه بر انديشه بازگشت مسيح، تلاش خواهيم نمود تا از زاويه اى ديگر به اين ماجرا بنگريم.


مسيحيان و بازگشت مسيح

انديشه بازگشت عيسى(عليه السلام) يكى از باورهاى غالب جامعه مسيحيت است. اين شوق و انتظار، در بخش هاى قديمى تر عهد جديد مانند رساله اول و دوم پولس به تسالونيكيان به خوبى منعكس گشته است. اما در رساله هاى بعدى مانند رساله هاى پولس به تيموتاؤس و تيطس، همچنين رساله هاى پطرس به بعد اجتماعى مسيحيت توجه شده است. اين مسأله از آن جا ناشى مى شد كه عيسويان با گذشت زمان پى بردند كه بازگشت مسيح(عليه السلام)برخلاف تصور آنان نزديك نيست.۲ هرچند اقليتى از آنان بر اين عقيده باقى ماندند كه عيسى به زودى خواهد آمد و حكومت هزارساله خود را تشكيل خواهد داد; حاكميتى كه به روز داورى پايان خواهد يافت. از همين رو، از دير باز گروه هاى كوچكى به نام هزاره گرا در مسيحيت پديد آمده اند كه تمام سعى و تلاش خود را صرف آمادگى براى ظهور دوباره عيسى در آخرالزمان مى كنند.۳ البته، وجود آياتى در انجيل اين حالت انتظار را تشديد مى كند و با اشاره به عدم تعيين وقت ظهور، آن را ناگهانى معرفى مى كنند. به عنوان مثال، در انجيل متّا از زبان عيسى اين گونه نقل شده است: «شما نمى توانيد زمان و موقع آمدن مرا بدانيد; زيرا اين فقط در يد قدرت خداست. هيچ بشرى از آن لحظه (زمان ظهور) آگاهى ندارد حتى فرشتگان، تنها خدا آگاه است.»۴ يا آن كه در انجيل لوقا به نقل از مسيح چنين آمده است: «هميشه آماده باشيد; زيرا كه من زمانى مى آيم كه شما گمان نمى بريد.»۵

روشن نگه داشتن چراغ انتظار در لابه لاى انجيل به چشم مى خورد: «كمرهاى خود را بسته و چراغ هاى خود را افروخته بداريد، بايد مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مى كشند كه چه وقت از عروسى مراجعت كند. تا هر وقت آيد و در را بكوبد، بى درنگ در را براى او باز كنند. خوشا به حال آن غلامانى كه آقاى ايشان چون آيد، ايشان را بيدار يابد. پس شما نيز مستعد باشيد; زيرا در ساعتى كه شما گمان نمى بريد پسر انسان مى آيد.»۶

مسيحيت ضمن تأكيد بر غيرمنتظره بودن بازگشت عيسى، هدف از اين بازگشت را ايجاد حكومتى الهى در راستاى حكومت الهى آسمان ها ارزيابى مى كند.۷ علاوه بر اين، ظهور مسيح يگانه راه حل براى ادامه حيات و زندگانى برشمرده مى شود۸ و عيسى منجى انسان ها و پادشاهِ پادشاهان معرفى مى گردد.۹وى براساس سخنان دانيال نبى، نظام اجتماعى، اقتصادى، سياسى، تربيتى و مذهبى جهان را عوض خواهد كرد و جهانى بر مبناى راه و روش خدا بنا مى كند.۱۰

مسيحيان همچنين علاماتى براى ظهور عيسى بن مريم قايل مى باشند: «عنقريب بعد از آن آزمايش سخت، روزگاران خورشيد تيره و تار مى گردد و ماه نور خود را از دست خواهد داد و ستارگان افول خواهند كرد و قدرت هاى آسمانى نيز به لرزه درخواهند آمد و سپس آثار و علايم ظهور آن مرد آسمانى آشكار خواهد شد و سپس تمامى قبايل زمين نگران و غمگين مى گردند و آن گاه عيسى از ابرهاى آسمان با جلال و شكوه و قدرت فرو خواهد آمد.»۱۱

در انجيل مرقس نيز ضمن تأكيد بر همين مضامين، به جمع آورى ياران توسط مسيح اشاره شده است: «سپس عيسى با شكوه و جلال و قدرت خواهد آمد و فرشتگان تحت امر خود را به اطراف و اكناف عالم روانه خواهد كرد و منتخبان خود را از چهارگوشه جهان از بالاترين نقطه آسمان تا پايين ترين نقطه زمين جمع خواهد كرد.»۱۲ روايات اسلامى نيز بر آمدن مسيح(عليه السلام)صحه مى گذارند. از جمله آن كه، پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمودند: «سوگند به آن كه جانم به دست او است، به طور يقين عيسى بن مريم به عنوان داورى عادل و پيشوايى دادگر در ميان شما فرود خواهد آمد.»۱۳

مفسران در تفسير آيه ۱۵۹ سوره نساء، آن را با بازگشت حضرت مسيح در آخر الزمان مرتبط مى دانند و اين آيه را در همين رابطه ارزيابى مى كند.۱۴ به هر حال، مسأله فرود آمدن مسيح و بازگشت وى در آخرالزمان، از موضوعات مشترك انديشه انتظار نزد مسلمانان و مسيحيان است. البته، اسلام در اين رابطه منجى موعود را مهدى(عليه السلام)معرفى نموده، او را پيشواى آخرالزمان تلقى مى كند: «چگونه خواهيد بود، آن گاه كه عيسى بن مريم در ميان شما فرود آيد و پيشواى شما از خود شما باشد.»۱۵ يا آن كه در روايتى ديگر از امام باقر(عليه السلام)نقل شده است: «پيش از قيامت(عيسى) به دنيا فرود مى آيد و هيچ كس از ملت يهود و مسيحى نمى ماند مگر آن كه پيش از مرگ به او ايمان آورد و آن حضرت پشت سر مهدى نماز مى گذارد.»۱۶

بى گمان بر هر پژوهشگر آگاه روشن است كه روايات اسلامى و اعتقادات مسيحى در رابطه با مسأله ظهور بسيار به هم نزديك هستند. مقايسه خبرهاى رسيده از روايات اسلامى در رابطه با پيشرفت غيرقابل تصور علوم در زمان ظهور۱۷، ايجاد رفاه اجتماعى۱۸، علايم ظهور۱۹ و ساير موارد با آنچه آمد به روشنى اين مدعا را ثابت مى كند.

اين مسأله به خودى خود مى تواند زمينه هاى گفت وگو و هم انديشى بين انتظار اسلامى و مسيحى را فراهم آورد. ناگفته نماند كه حتى در برخى از انجيل هاى مورد پذيرش گروهى از پروتستان ها، به روشنى از ظهور نجات دهنده اى صحبت به ميان مى آيد كه از فرزندان پيامبر عربى است: مسيح در وصاياى خود به شمعون پطرس مى فرمايد: «اى شمعون! خداى من فرمود، تو را وصيت مى كنم به سيد انبيا، كه بزرگ فرزندان آدم و پيغمبران امى عربى است. او بيايد، ساعتى كه فرج قوى گردد و نبوت بسيار شود و مانند سيل جهان را پركند.»۲۰

بازگشت مسيح از زاويه اى ديگر

هزاره گرايى در ميان مسيحيت همواره وجود داشته است. اين انديشه اگرچه در طول تاريخ داراى فراز و نشيب هاى فراوانى بوده است، اما هم اينك با گذر از قرن بيستم و ورود به قرن بيست و يكم، اميدهاى تازه اى را پديد آورده است. با نگاهى به پايگاه هاى اينترنتى و حجم گسترده اطلاعات آن ها، شور انتظار به راحتى محسوس است.۲۱ اين مسأله به تنهايى خطرخيز نيست، اما اگر اين مطلب را در كنار وقوع انقلاب اسلامى، ادعاى زمينه سازى ظهور، كه به وسيله برخى روايات نيز تأييد مى شود،۲۲ نگاه هژمونيك و جهان شمول اسلام۲۳ جذابيت هاى ذاتى شيعه و محتواى غنى آن را در نظر بگيريم، مسأله پيچيده تر خواهد شد.

حال، اگر به آنچه گذشت تماميت طلبى غرب، نظريه جهانى سازى، انديشه «پايان تاريخ فوكوياما» و «جنگ تمدن ها» را بيافزاييم، خواهيم ديد كه انديشه انتظار يكى از موضوعات چالش خيز ميان جهان اسلام، به ويژه ايران و جهان غرب است. ساخت فيلم هاى روز استقلال، آرماگدون و ماتريس در پايان دهه نود و نوستراداموس در دهه هشتاد، نمادى از همين تقابل است; تقابلى كه با گذشت زمان، روز به روز جدى تر مى شود.

 

منتظران هارمجدون (آرماگدون)۲۴

يكى از موضوعاتى كه همواره در انديشه انتظار مسيحيت و اسلام به عنوان چالش مطرح بوده، نبرد آخرالزمان است. با نگاهى به تاريخ اروپا و امريكا در مقاطعى حساس، رهبران آنان با اشاراتى كوتاه و بسيار مبهم مطالبى را بيان مى داشتند كه بيان گر انديشه هاى درونى حاكم بر آنان بوده است.

ناپلئون وقتى به دشت جرزال ميان جليله و سامريه در حوالى كرانه غربى رود اردن رسيد، گفت: «اين، ميدان بزرگ ترين نبرد جهان است.»۲۵ وى اين مطلب را براساس آموزه هاى انجيلى ابراز داشت. اما به نظر نمى رسد هيچ پژوهشگر مسلمانى اين گفتار وى را، كه در تاريخ ثبت شده است، مورد توجه، تجزيه و تحليل قرار داده باشد.

بيش از صد سال بعد، هنگامى كه فرانسه توانست با سوء استفاده از ضعف امپراطورى عثمانى، سوريه و لبنان را اشغال كند، ژنرال گورو فرمانده فرانسوى و فاتح دمشق، در حالى كه پاى خود را با تنفر و تكبر تمام بر مزار صلاح الدين ايوبى گذاشته بود، اظهار داشت: «هان اى صلاح الدين ما بازگشتيم!» اين رفتار متفرعنانه مخصوص اين فرمانده فرانسوى نبود. آلن بى، ژنرال انگليسى نيز كه خود در جنگى ديگر در زمان جنگ جهانى اول در هارمجدون پيروزى ارزشمندى را به دست آورده بود، هنگام ورود به قدس، سرمست از پيروزى خويش در برابر كنيسه قيامت ابراز داشت: «امروز جنگ هاى صليبى به پايان رسيد.» اين حادثه براى يهوديان از چنان اهميتى برخوردار بود كه اسرائيل زانگوئيل آن را «جنگ هشتم صليبى» ناميد.۲۶
در ادامه، خط سير اين انديشه را در رفتار جنگ جويانه آيزنهاور رئيس جمهور امريكا، در دهه پنجاه پى مى گيريم. وى اعلام كرد: «بزرگ ترين جنگى كه در پيش داريم، جنگى است براى تسخير افكار انسان ها.»۲۷ اما وى ابراز نداشت كه سخن وى در واقع روشى براى تحقق نظريه حمبس برونهام، در كتاب «مبارزه براى جهان» است كه نوشته بود: «هدف ما ايجاد دولت جهانى امريكايى است، به گونه اى كه با دولت هاى جهان به رقابت برخيزد.»۲۸

نبردهاى مجدون همزمان با بازگشت مسيح روى خواهد داد. براساس تأويل هاى گروهى از كشيشيان پروتستان، در اين جنگ از سلاح هاى هسته اى استفاده خواهد شد:۳۰ «اى پسر انسان نظر خود را بر جوج، كه از زمين مأجوج و رئيس روش و ماشك و توبال است، بدار و بر او نبوت نما و بگو خداوند «يهوه» چنين مى فرمايد «اينك من اى جوج رئيس روش و ماشك و تو بال بر ضد تو هستم و تو را برگرانيده قلاب خود بر چانه ات مى گذارم و تو را با تمامى لشكرت بيرون مى آورم. اسبان و سواران، كه جميع ايشان با اسلحه تمام آراسته، جمعيت عظيمى با پسرهاو مجنّ ها و همگى اين ها شمشير به دست گرفته.

 

فارس و كوش و فوط با ايشان و جميع ايشان با سپر و خود، جومرو تمامى افواجش و خاندان توجَرمه از اطراف شمال با تمامى افواجش و قوم هاى بسيارى همراه تو. پس مستعد شو و تو تمامى جمعيت كه نزد تو جمع شده اند، خويشتن را مهيا سازيد و تو مستحفظ ايشان باشد. پس از روزهاى بسيار از تو تفقد خواهد شد و در سال هاى آخر به زمينى، كه از شمشير استرداد شده است، خواهى آمد كه از ميان قوم هاى بسيار بر كوه هاى اسرائيل، كه به خرابه هاى دائمى تسليم شده بود، جمع شده است و آن از ميان قوم ها بيرون آورده شده و تمامى اهلش به امنيت ساكن مى باشند.»۳۱

علاوه بر اين آيات، كه به چگونگى تشكيل سپاهيان مهاجم و پايان خوش جنگ مى پردازد، برخى ديگر جنبه هاى دهشت بار نبرد را روشن مى سازند: «خداوند يهوه مى گويد: در آن روز، يعنى در روزى كه جوج به زمين اسرائيل برمى آيد، همانا حدّت خشم من به بينيم خواهد برآمد... هر آينه در آن روز تزلزل عظيمى در زمين اسرائيل خواهد شد و ماهيان دريا و مرغان هوا و حيوانات صحرا و همه حشراتى كه بر زمين مى خزند و همه مردمانى كه بر روى جهانند و به حضور من خواهند لرزيد و كوه ها سرنگون خواهد شد و صخره ها خواهد افتاد و جميع حصارهاى زمين منهدم خواهد گرديد.»۳۲ در كتاب زكرياى نبى، به چگونگى كشته شدن جنگاوران مهاجم اشاره شده است: «گوشت ايشان در حالتى كه بر پاى هاى خود ايستاده اند، كاهيده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گرديد و زبان ايشان در دهانشان كاهيده خواهد شد.»۳۳

شدت حادثه و تعداد كشتگان در اين نبرد عظيم، چنان زياد است كه در مكاشفه يوحنا از آن به عنوان ضيافت خداوند براى پرندگان ياد مى شود: «و ديدم فرشته اى را در آفتاب ايستاده كه به آواز بلند تمامى مرغانى را كه در آسمان پرواز مى كنند ندا كرده، مى گويد: بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد. تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبان و سواران آن ها و گوشت همگان را چه آزاد، چه غلام و چه صغير و چه كبير.»۳۴

اين روايات عهد عتيق و انجيل، شباهت بسيارى با واقعه و نبرد قرقيسيا۳۵ در روايات شيعى دارد. براى مثال، از امام صادق(عليه السلام) در همين زمينه نقل شده است: «ان لله مائدة بقرقيسيا يطلع مطلع من الماء...»۳۶ «همانا براى خداوند در قرقيسيا سفره اى است كه سروش آسمانى از آن خبر مى دهد، پس ندا مى دهد اى پرندگان و اى درندگان زمين! براى سير گشتن ازگوشت ستمكاران شتاب كنيد.» امام باقر(عليه السلام) نيز ضمن تأكيد بر شدت واقعه مى فرمايند: «همانا واقعه اى براى فرزندان عباس و مروانى در قرقيسيا روى خواهد داد كه نوجوان را پير مى كند و خداوند هرگونه يارى را از آنان دريغ داشته، به پرندگان آسمان و درندگان زمين الهام مى كند تا از گوشت ستمگران سير شوند.»۳۷

 

براساس تحليل هاى معتقدان نبرد آخرالزمان، ۳۲ جمعيت جهان طى وقايع و حوادث ظهور از بين خواهند رفت. «خداوند مى گويد: "در تمامى زمين دو حصه منقطع شده، خواهند مُرد و حصه سوم در آن باقى خواهد ماند و حصه سوم را از ميان آتش خواهم گذرانيد و ايشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مثل مصفا ساختن طلا ايشان را مصفا خواهم نمود و اسم مرا خواهند خواند و من ايشان را اجابت نموده، خواهم گفت: ايشان قوم من هستند و ايشان خواهند گفت كه يهوه خداى ما مى باشد."۳۸ اين نگاه نيز با روايات اسلامى مطابقت دارد; چرا كه از اميرمؤمنان(عليه السلام) در اين باره نقل شده است: «لا يخرج المهدى حتى يقتل ثلث و يموت ثلث و يبقى ثلث.»; مهدى زمانى خروج خواهد نمود كه۳۱ كشته مى شوند، ۳۱ مى ميرند و۳۱ باقى مى مانند.۳۹ روايتى ديگر از امام صادق(عليه السلام)نيز بر همين مضامين تأكيد دارد.۴۰
مجموع اين روايات توراتى و انجيلى، دستاويزى قابل اعتنا به دست هزاره گرايان مسيحى و پيروان تندرو مشيت الهى داده است. البته، لازم به يادآورى است كه پيروان اين نظريه حتى به متحدان يهودى خود نيز رحم نمى كنند و ضمن آن كه معتقدند ميليون ها نفر از يهوديان در اين جنگ كشته مى شوند. آينده عده باقى مانده را نيز چنين ترسيم مى كنند: «پس از نبردهاى مجدون، تنها صد و چهل و چهار هزار نفر يهودى زنده خواهند ماند; و همه آنان اعم از مرد، زن و كودك، در برابر مسيح سجده خواهند كرد و به عنوان مسيحيان نوآيين، خود به تبليغ كلام مسيح خواهند پرداخت.»۴۱

با وجود اصرار معتقدان به نبرد آخرالزمان بر واژه هاى مجدون، اين كلمه تنها يك بار در انجيل مطرح شده است.۴۲ با اين حال، اين تفسير جنگ طلبانه در جوامع مسيحى به شدت بازتاب يافته است، به گونه اى كه در سال ۱۹۸۵ م. اين گونه تفسيرها، كه در قالب برنامه هاى تلويزيونى ارائه مى شد، تنها در امريكا حدود شصت ميليون مخاطب را به خود جذب نموده بود.

همچنين فروش كتاب، «مرحوم سياره بزرگ زمين» كه در همين رابطه نوشته شده بود، به مرز هجده ميليون نسخه رسيد و در سراسر دهه هفتاد پرفروش ترين كتاب پس از انجيل به شمار مى رفت.۴۳
هم اكنون امريكاييان به بيش از هزار و چهارصد ايستگاه راديويى، كه برنامه هاى مذهبى پخش مى كنند، گوش فرا مى دهند۴۴ و هشتاد هزار كشيش بنيادگراى پروتستان روزانه از چهارصد ايستگاه راديويى به تبليغ مرام و مكتب خويش مى پردازند. اكثريت آن ها را هواخواهان مشيت الهى (نبرد پيروزمند مسيحيان در آخرالزمان) تشكيل مى دهند.۴۵ اين مبلغان جنگ، كه بيش تر درباره حمايت خداوند از مسيحيان و عظمت و آينده درخشان ايشان سخن مى گويند، با استفاده از شبكه هاى تلويزيونى خويش هم اكنون حدود شصت كشور را تحت پوشش برنامه هاى خود قرار داده اند.

لازم به يادآورى است كه يكى از ايستگاه هاى تلويزيونى مروج اين نوع ديدگاه در جنوب لبنان حضور فعال دارد. يكى ديگر از فعاليت هاى درخور توجه اين گروه تربيت يك صد هزار كشيش متعصب و مدافع مسيحيت جنگ طلب مى باشد، كه عمده فعاليت خود را در امريكا متمركز نموده اند. جالب است بدانيم مفسران و نظريه پردازان اين نظريه تا پيش از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى واژگانى همچون روش، ماشك، توبال، فارس، جومر و توجرمه را، كه به زعم اينان حريفان اصلى نبرد مجدون را تشكيل مى دهند، به ترتيب بر روسيه، مسكو، توبولسك (يكى از شهرهاى شوروى سابق(، ايران، شمال افريقا يا كشورهاى اروپاى شرقى و قزاق هاى جنوب روسيه تطبيق مى كردند.۴۶

اين گروه نسبتاً قدرتمند علاوه بر آن كه، روابط خويش را با اسرائيل مستحكم مى سازند و تشكيل رژيم صهيونيستى را مقدمه ظهور مسيح ارزيابى مى كنند، در عين حال با توجه به اعتقادات خويش، با جريان صلح يا سازش خاورميانه مخالفت مى كنند. جرى فال ول، كه يكى از كشيشان معروف و از رهبران اين گروه هاى افراطى مى باشد، درباره روند صلح خاورميانه و پيمان كمپ ديويد مى گويد: «به رغم انتظارهاى خوش بينانه و دور از واقع بينى دولت ما، اين قرارداد پيمان پايدارى نخواهد بود. ما از صميم قلب براى صلح در اورشليم دعا مى كنيم، ما به يقين بالاترين احترام ها را براى نخست وزير اسرائيل و رياست جمهورى مصر قايل هستيم... اما شما و ما مى دانيم تا روزى كه خداوندگار ما عيسى بر روى تخت داوود در اورشليم (قدس) جلوس نكنند، صلحى در خاورميانه برقرار نخواهد شد.»۴۷
متأسفانه بايد اظهار داشت اين ديدگاه افراطى تنها به پژوهشگران راست مسيحى و برخى كشيشان محدود نمى شود، بلكه رسوبات اين طرز تلقى در يكى از مهم ترين نظريات سياسى راهبردى، يعنى نظريه جنگ تمدن ها و در پيوند با اهداف درازمدت قدرت هاى بزرگ به خوبى قابل مشاهده است. نظريه جنگ تمدن ها، كه استخوان بندى سياست خارجى و دفاعى امريكا را شكل داده است، در رابطه با آينده جوامع بشرى به ويژه دو تمدن اسلام و غرب، نگاهى نزديك به مشيت طلبان مسيحى داشته و ابراز مى دارد: «تقابل اصلى جوامع بشرى برخورد فرهنگ اسلامى و فرهنگ غربى است.»۴۸

حاصل سخن

با جمع بندى آنچه گذشت، مى توان اين حقيقت را دريافت كه در صحنه انتظار موعود رقبايى سرسخت و پركار حضور دارند; انديشه هايى كه با ارائه تفاسير خويش در تلاش هستند تا موجوديت ساير نگرش ها را به خطر اندازند. اين مسأله زمانى جدى تلقى مى شود كه بدانيم هويت شيعه پيوندى حياتى با انديشه انتظار داشته و در ارتباط با اين مفهوم قوام مى يابد. ازاين رو، مى توان با اطمينان اظهار داشت كه بار گران تبيين انديشه مهدويت بيش از هرجا بر دوش شيعه دوازده امامى سنگينى مى كند. حال، اگر اين واقعيت را با وقوع انقلاب اسلامى و داعيه دارى زمينه سازى ظهور حضرت حجت (عج) ملاحظه نماييم، عمق مسأله بيش از پيش آشكار خواهد شد.

بى گمان فرا رسيدن هزاره سوم فرصتى كم نظير و طلايى را فراروى مبلغان واقعى منجى آخرالزمان قرار داده است. استفاده هدفدار و روشمند از اين موقعيت ممتاز با توجه به غنا وگيرايى انديشه انتظار در شيعه، مى تواند راه را بر انديشه هاى رقيب بسته يا دست كم آنان را بى رقيب رها نكند. در برابر بى توجهى به فرصت هاى پيش آمده راه نفوذ و هجوم ديگرى را براى دشمنان فراهم خواهد ساخت; دشمنانى كه با انديشه انتظار نيز برخوردى ابزارى خواهند داشت.

پى نوشت‌ها

۱ ر.ك به: على موحديان، گونه شناسى موعود در اديان مختلف، مجله هفت آسمان، ش ۱۲و ۱۳
۲ حسين توفيقى، آشنايى با اديان بزرگ، چ اول، تهران، طه، سمت، مركز جهانى علوم اسلامى، ص ۱۷۰
۳ ر.ك به: حسين توفقى، هزاره گرايى در فلسفه تاريخ مسيحيت، مجله موعود، شماره ۱۷، ص ۱۴ـ۲۰
۴ انجيل متا، باب ۲۴: ۳۶
۵ لوقا، باب ۱۲:۴۰
۶ لوقا، باب ۱۲: ۳۵ـ۴۰
۷ انجيل متا، باب ۶:۱۰
۸ همان، باب ۲۴:۲
۹ مكاشفه، باب ۱۷: ۱۴ و باب ۱۹: ۱۶
۱۰ دانيال، باب ۲: ۴۴ـ۴۵
۱۱ انجيل متا، باب ۲۴: ۲۹ـ۳۰
۱۲ مرقس، باب ۱۳: ۲۴ـ۲۷، همچنين متا، باب ۲۴: ۳۱
۱۳ على كورانى عاملى، عصر ظهور، ص ۳۴۱ به نقل از ابن حماد، الفتن (خطى)، ص ۱۶۲
۱۴ ر.ك به:مجمع البيان، ج ۳، ص ۲۱۲ / تفسير نمونه، ج ۴، ص ۲۰۴ / الميزان (عربى(، ج ۵، ص ۱۴۳ / همچنين در ربطه با آيات عروج و تصليب عيسى(عليه السلام): آل عمران: ۵۵ / نساء: ۱۵۷ـ۱۵۸
۱۵ نبى اسلام(صلى الله عليه وآله)، بحارالانوار، ج ۱۴ ،ص ۳۴۴;محمدبن اسماعيل بخارى، صحيح بخارى، ج ۴، ص ۱۴۳ / مسلم بن الحجاج النيابورى، صحيح مسلم، ج ۱، ص ۹۴
۱۶ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۳۴۹; محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بيروت، الوفاء، ج ۵۱، ص ۷۱، ۷۷، ۸۴
۱۷ حديث از امام صادق(عليه السلام)، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶; همچنين على كورانى العاملى، عصر الظهور )عربى)، ص ۳۲۷
۱۸ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۶۸، همان، ج ۵۲، ص ۳۵۱
۱۹ نك:محمدرى شهرى،ميزان الحكمه،دارالحديث،ج۱،ص۱۷۷
۲۰ همشهرى، ۲۶/۱۰/۷۴، به نقل از مصلح جهانى به نقل از: آرمان شهر در اديان، محمدعلى بزنونى، پگاه، ش ۲۴ ،ص ۲
۲۱ ر.ك: سيد احمدرضا يكانى فرد، آخرالزمان، منجى گرايى در اينترنت، مجله موعود، ش ۳۱، ص ۶۴
۲۲ ر.ك به: على كورانى العاملى، عصر ظهور، ص ۲۹۹ به بعد.
۲۳ الاسلام يعلو ولا يعلى عليه; پيامبراكرم، شيخ حر العاملى، وسايل الشيعه، قم. آل البيت لاحياء التراث، ج ۲۶، ص ۱۴
۲۴ ر.ك: آيا واقعه ارماگدون پايان جهان است؟، جرولدانست، فاطمه شفيعى سروستانى و فرشاد زاهد، موعود، ش ۳۲، ص ۲۰
۲۵ تدارك جنگ بزرگ، گريس هال سل، ترجمه خسرو اسدى، ص ۵۰
۲۶ نك: نقد و نگرش بر تلمود، ظفرالاسلام خان،محمدرضا رحمتى، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، ص ۷۱
۲۷ احمد رزاقى، تبليغات دينى، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، ص ۲۰ و ۲۱
۲۸ احمد رزاقى، تبليغات دينى، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، ص ۲۰ و ۲۱
۲۹ گريس هال سل، پيشين، ص ۷۴
۳۰ گريس هال سل، پيشين، ص ۷۴
۳۱ عهد عتيق، حزقيال نبى، باب ۳۸، آيات ۲ـ۸
۳۲ همان، باب ۳۸، آيات ۱۸ـ۲۰
۳۳ كتاب زكريا، باب ۱۴، آيه ۱۲
۳۴ مكاشفه يوحنا، باب ۱۹: ۱۷ـ۱۸
۳۵ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۶
۳۶ محمدبن ابراهيم النعمانى، الغيبه، تهران بى نا، ۱۳۹۷ هـ. ق، ج ۶۴ ص ۲۷۸
۳۷ النعمانى، همان، ص ۳۰۳، ح ۱۲
۳۸ زكريا، باب ۱۳: ۸ـ۹
۳۹ ميزان الحكمه، ج ۱، ص ۱۸۵ به نقل از كنزالعمال
۴۰ همان، به نقل از بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳
۴۱ تدارك جنگ بزرگ، ص ۵۴
۴۲ مكاشفه يوحنا، باب ۱۶: ۱۶
۴۳ تدارك جنگ بزرگ، ص ۱۹
۴۴ ر.ك به: زندگى در عيش، مردن درخوشى، نيل پستمن، ترجمه دكتر صادق طباطبايى، فصل هفتم، ص ۲۱۹
۴۵ تدارك جنگ بزرگ، پيشين، ص ۲۶
۴۶ تدارك جنگ بزرگ، پيشين، ص ۲۶
۴۷ همان، ص ۵۹
۴۸ هويت، ص ۲۶

منبع : فصلنامه معرفت/على اقليدى نژاد

ا

لینک ثابت

مختصر اثبات الرجعه از محمد بن مسلم آورده است كه مردى از ابوعبدالله(عليه السلام)پرسيد : قائم كى ظهور مى كند ؟ فرمود : وقتى گمراهى و ستم زياد شود و هدايت اندك باشد ; اصلاح و رستگارى كم باشد و مردان با مردان و زنان با زنان آميزش جنسى كنند . فقيهان دنيا دوست شوند و بيشتر مردم به شعر و شاعرى روى بياورند . گروهى از بدعت گذاران مسخ شوند و به صورت ميمون و خوك درآيند . سفيانى بيايد ، سپس دجال خروج كند و در فريبكارى و گمراهى زياده روى نمايد .



در آن وقت ، در شب بيست و سوم ماه رمضان ، نام قائم(عليه السلام) را از آسمان ندا مى دهند و روز عاشورا قيام مى كند . گويا مى بينم كه بين ركن و مقام ايستاده ، جبرئيل مقابلش ندا مى دهد : براى خدا بيعت كنيد ، كه شيعيان رو به قائم مى آورند .

اثبات الهداه  از الغيبه فضل بن شاذان آورده است : شيعيان از نقاط مختلف زمين ، به قائم رو مى آورند و زمين برايشان درهم نورديده مى شود تا با قائم بيعت كنند ، سپس به كوفه مى رود و در نجف اقامت مى كند ، بعد از آنجا سپاهيانى به شهرها روانه مى كند ، تا كارگزاران دجال را برانند . در پايان ، زمين را از عدل و داد پُر مى كند ، چنان كه از ستم و بيداد پُر شده بود .

راوى پرسيد : آيا كسى از اهالى مكه مى داند كه قائم از كجا مى آيد ؟ فرمود : نه ، ناگهان و يكباره بين ركن و مقام ظاهر مى شود !

مقصود از دجال در اين حديث ، دجال معهود نيست ، بلكه حاكمى است كه در زمان ظهور فرمانروايى مى كند ; چنانكه حديث منفردى كشته شدن سفيانى را پيش از ظهور مهدى(عليه السلام) مى داند ، كه مخالف احاديث بسيارى است و به نظر مى رسد در ترتيب آن اشكال وجود داشته باشد .

نعمانى  از اصبغ بن نباته آورده است كه شنيدم على(عليه السلام) فرمود : سال هاى پيش از ظهور قائم ، سال هاى خدعه و فريب هست ! راستگويان تكذيب مى شوند ، دروغگويان تصديق مى گردند و نيرنگ بازان ارج و قُرب دارند ! ( در حديثى آمده است ) : در آن زمان « رويبضه » سخن مى گويد . راوى پرسيد : رويبضه كيست و نيرنگ بازان كيانند ؟ فرمود : آيا در قرآن نخوانده اى « وهو شديد المحال ; قدرتى بى انتها دارد » ( رعد/13 ) مقصود مكر و ترفند است . . .

كفاية الاثر  از علقمه بن قيس آورده است كه امير مؤمنان(عليه السلام) روى منبر كوفه ، خطبه لؤلؤه را فرمود و در پايان گفت : بدانيد كه به زودى رحلت مى كنم و به عالم غيب مى روم . در انتظار فتنه اموى مملكت كسرى باشيد كه تمام احكامى كه خدا زنده گردانده ، مى ميرند و هر چه ميرانده ، زنده مى شوند ! عبادتگاه خود را منزل خويش گيريد و بر بلاهاى بزرگ صبر پيشه كنيد كه ماندگار خواهند بود . بسيار به ياد خدا باشيد ، كه ياد و نامش بزرگ است ، اگر بدانيد !

امام افزود : شهرى بين دجله و دجيله و فرات ساخته مى شود كه بدان « زورا » مى گويند ; خواهيد ديد كه با گچ و آجر مخلوط به طلا و نقره و لاجورد آبديده و مرمر ساخته مى شود ، نيز با درهايى از عاج و آبنوس ; خيمه ها و گنبدها و نشانه هايى دارد و بناها با چوپ ساج و عرعر و صنوبر ، بالا مى رود ، نيز قصرهايى خواهد داشت كه 24 حاكم از فرزندان شيطان به شمار سال هاى حكومت « كديد » ، يكى از حاكمان اين سلسله ، بر آن شهر حكم خواهند راند ، از جمله : سفاح ، مقلاص ، جموع ، خدوع ، مظفر ، مؤنث ، نظار ، كبش ، مهتور ، عشار ، مصطلم ، مستصعب ، علام ، رهبانى ، حليع، سيار ، مسرف ، كديد ، اكتسب ، مترف ، اكلب ، وشيم ، ظلام و عيوق . گنبد خاكى رنگ ساخته مى شود كه خطوط قرمز دارد .

پس از آن ، قائم ظهور مى كند ، كه از نور صورتش جهان روشن مى شود . مانند ماه بين ستارگان درخشان است . ظهورش ده نشانه دارد : نخست ظهور ستاره دنباله دار . . . در آن وقت هرج و مرج و فتنه به پا مى شود .

علامات نشانه حاصلخيزى است . اين علامت تا آن علامت ، شگفت آفرين است . وقتى علامت هاى دهگانه ظاهر شد ، ماه تابان ، مهدى ، ظاهر مى شود و كلمه اخلاص خداوند بر پايه يكتاپرستى كامل مى گردد . . .

رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ، پيمانى با من بسته است كه كارها ، به دست دوازده امام كه نه تن از نسل حسين هستند ، خواهد افتاد . پيامبر فرمود : وقتى براى معراج ، به آسمان بُرده شدم، به پايه عرش نگاه كردم ، روى آن نوشته شده بود : « لا إله إلا الله ، محمد رسول الله. محمد را با على يارى و پشتيبانى كردم » . دوازده نور ديدم ، پرسيدم : خدايا ! اينها نور چه كسانى است ؟ ندا آمد : اى محمد ! اينها نور امامان ، از نسل تواند . پرسيدم : اى رسول الله ! آيا نام آنان را به من نمى فرمايى ؟ نام ائمه(عليهم السلام) را فرمود و افزود : قائم از فرزندان حسين است . همنام و شبيه ترين افراد به من است ، كه زمين را از عدل و داد پر مى كند ، چنان كه از بيداد و ستم آكنده شده بود .


كافى  از حمران آورده است كه خدمت ابوعبدالله(عليه السلام) ، از خلفاى عباسى و وضع ناگوار شيعه صحبت شد ، فرمود : همراه ابوجعفر منصور بودم ; او بر اسبش سوار بود ; سوارانى ، در پيش رو و پشت سرش ، در موكبش بودند . من سوار بر الاغى كنارش بودم . به من گفت : ابوعبدالله ! حق آن بود كه به خاطر اين توان و عزت و افتخارى كه خدا به ما عطا كرده ، خوشحال باشى و به مردم نگويى كه شما و اهل بيت براى خلافت سزاوارتريد ، و چشم طمع به آن داريد !

امام در پاسخ به منصور مى گويد : هر كسى چنين سخنى از من ، براى شما نقل كرده ، دروغ گفته است ! منصور گفت : قَسَم مى خورى ؟ گفتم : مردم ساحرند ، يعنى دوست دارند ذهنت را نسبت به ما خراب كنند ! به حرفشان گوش مده ، ما به تو نيازمندتريم ، تا تو به ما !

منصور گفت: يادت هست روزى از تو پرسيدم كه آيا ما حكومت خواهيم كرد؟ گفتى: آرى ، دورانى طولانى و سخت ، و همچنان فرصت حكومت داريد و دنيا رو به شما مى آورد ، تا در ماه و شهرى با حرمت ، خونى از ما اهل بيت بريزيد ؟

امام مى افزايد : وقتى فهميدم سخنم را به ياد دارد ، به او گفتم : شايد خيالت آلوده شود اگر بگويم منظورم تو نبودى . اين حديثى بود كه روايت كردم . شايد شخص ديگرى از خاندان خونريز باشد . منصور ساكت شد . وقتى به خانه ام برگشتم ، يكى از دوستان آمد و گفت : شما را در موكب و كاروان منصور ديدم ، كه سوار بر الاغ بودى اما منصور سوار بر اسب ! گويا بر شما برترى داشت و با شما مانند يك زيردست سخن مى گفت ! با خود گفتم : امام ، حجت خدا بر خلايق و شايسته حكومت است و بايد به او اقتدا شود ، اما منصور حاكم شده ، و ستم مى كند ، پيامبرزادگان را مى كشد و روى زمين خون مى ريزد ، ولى خدا دوست ندارد ! منصور همراه موكبش بود اما شما سوار بر الاغ ! به همين خاطر ]در حقانيت شما[ شك كردم ، آن قدر كه ترسيدم دين و جانم از دست برود!

امام به او فرمود : اگر فرشتگانى كه در اطرافم بودند را مى ديدى ، منصور و هر چه دارد را حقير مى ديدى !

دوست شيعى مان گفت : اكنون دلم آرام شد ! تا كى اينها حكومت مى كنند و چه وقت از دستشان راحت مى شويم ؟

امام فرمود : نمى دانى هر چيزى مدتى دارد ؟ گفت : بله ! امام فرمود : اگر دانستنش به حالت سودى دارد ، بگويم كه وقتى موقع از بين رفتن حكومت شان شود ، در كمتر از يك چشم بر هم زدن نابود مى شوند . اگر بدانى نزد خدا چه حال و روز بدى دارند ، بيش از پيش با آنها دشمن خواهى شد ! اگر تو يا همه زمينيان بخواهند كه بنى عباس بيش از اين گناه بكنند ، نمى توانند !]گناهى نمانده كه انجام نداده باشند[ . مراقب باش شيطان فريبت ندهد ! عزت از آنِ خدا و رسول و مؤمنان است ، اما منافقان نمى دانند . مى دانى هر كس در انتظار حكومت و فَرَج ما باشد و بر اذيت و آزار دشمنان ، صبر كند ، فرداى قيامت جزء ماست ؟ روزگارى را مى بينى كه حق ، مُرده و حق خواهان از بين رفته اند ، ستم همه جا را فرا گرفته و قرآن كنار گذاشته شده است ، احكامى كه در آن نيست ، به آن منصوب شده و تفسير به رأى مى شود ، همچنين مى بينى كه مانند آب كه راهش را كج مى كند ، دين دچار كجروى و تحريف شده است و باطل گرايان بر حقجويان چيره اند . شر ، ظاهر و آشكار است و از آن نهى نمى شود و ايرادى متوجه افراد شرور نيست !

همچنين مى بينى كه فسق و فجور آشكار شده ، و مردان با مردان و زنان با زنان آميزش جنسى مى كنند . مؤمن ساكت مى شود و سخنش پذيرفته نمى شود اما فاسق دروغ مى گويد ، ولى كسى وى را تكذيب نمى كند ! كوچك ، بزرگ را تحقير مى كند و پيوندهاى خويشاوندى بُريده مى شود . . .

دلائل الامامه از سلمان فارسى آورده است : امير مؤمنان در مدينه برايمان خطبه خواند و از نزديك بودن فتنه خبر داد، سپس قيام قائم ، از فرزندانش ، را برشمرد كه زمين را از عدل پُر مى كند ، چنان كه از ستم آكنده شده بود .

سلمان مى افزايد : پس از آن به تنهايى خدمت امام آمدم و پرسيدم : قائم كى ظهور مى كند ؟ آه سردى كشيد و فرمود: وقتى حكومت به دست كودكان بيفتد ; حق خداى رحمان پايمال شود ; قرآن را با طَرَب و آواز بخوانند . . . نشانه هاى عصر ستم و زمان ظهور را امام برشمرد .

وقتى قرآن به آواز خوانده شود ، و حاكمان عباسى كوردل ، كشته شوند . . . بصره ويران شود ، آن وقت قائم كه از نسل حسين است ، ظهور مى كند . بحار5 52/27

لینک ثابت

وجود مقدس حضرت بقیة الله الاعظم ، اروحناله الفداء، در معارف به عنوان «خونخواه کشته کربلا» (1) شناخته شده و شیعیان همراهی با آن امام منصور برای گرفتن انتقام خون حسین(ع) و یارانش را یکی از آرزوهای بزرگ خود می دانند، (2) تا جایی که در هر عاشورا به یکدیگر اینگونه سر سلامتی می دهند...

 

وجود مقدس حضرت بقیة الله الاعظم ، اروحناله الفداء، در معارف به عنوان «خونخواه کشته کربلا» (1) شناخته شده و شیعیان همراهی با آن امام منصور برای گرفتن انتقام خون حسین(ع) و یارانش را یکی از آرزوهای بزرگ خود می دانند، (2) تا جایی که در هر عاشورا به یکدیگر اینگونه سر سلامتی می دهند:

«اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین(ع)و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدی من آل محمد» (3)

خداوند پاداش ما را در عزای مصیبت حسین(ع) بزرگ گرداند و او شما را از جمله کسانی که به همراه ولی اش امام مهدی از آل محمد: به خونخواهی او برمی خیزند قرار دهد.

در یک کلام نام حسین(ع) و مهدی(ع) برای شیعیان یادآور یک حکایت ناتمام است، حکایتی که آغازگر آن حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و پایان بخش آن حضرت بقیة الله الاعظم (ع) است.

در هر حال از آنجا که در اذهان شیعیان این دو وجود مقدس از قرابت و ارتباطی جدایی ناپذیر برخوردارند. از همین رو مناسب دیدیم که در ایام عزای سرور آزادگان به بخشی از معارف ارزشمندی که از آن حضرت در ارتباط با فرزند ارجمندش حضرت مهدی(ع) رسیده است اشاره کنیم:

1. نسب مهدی(ع)

حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در روایتهای متعددی به این موضوع که حضرت مهدی(ع) از فرزندان و نوادگان ایشان است اشاره کرده اند که از جمله آنها روایتی است که در زیر آمده است:

«دخلت علی جدی رسول الله (ص) فاجلسنی علی فخذه و قال لی: ان الله اختار من صلبک یا حسین تسعة ائمة، تاسعهم قائمهم، و کلهم فی الفضل والمنزلة عندالله سواء» (4)

بر جدم رسول خدا، که درود و سلام خدا بر او باد، وارد شدم، پس ایشان مرا بر زانوی خود نشانده و فرمود: ای حسین! خداوند از نسل تو نه امام را برگزیده است که نهمین نفر از ایشان قیام کننده آنهاست و همه آنان در پیشگاه خداوند از نظر فضیلت و جایگاه برابر هستند.

این موضوع که قائم آل محمد(ص) از نسل حسین(ع) و نهمین نواده اوست در روایات بسیاری ، که از طریق شیعه و اهل سنت روایت شده، آمده است و هر گونه شک و تردید نسبت به نام و نشان و مشخصات موعود آخرالزمان وآخرین ذخیره الهی را برطرف می سازد.

«دخلت علی النبی (ص)فاذاالحسین علی فخذه و هو یقبل عینیه وفاه و یقول: انت سیدابن سیدانت، امام ابن امام، نت حجة ابن حجة، ابوحجج تسعة من صلبک تاسعهم قائمهم.» (5)

بر پیامبر خدا وارد شدم و دیدم که آن حضرت در حالی که حسین را بر زانوی خود نشانده بر چشمها و دهان او بوسه می زند و می فرماید: تو آقایی فرزند آقایی ، تو امامی فرزند امامی، تو حجتی فرزند حجتی ، تو پدر حجتهای نه گانه ای، از نسل تو نهمین حجت و قیام کننده آنان بر خواهد خاست.

2. عدالت گستری مهدی(ع)

عدالت و تشکیل جامعه ای بر اساس عدل از آرمانهای همیشگی بشر بوده و در طول هزاران سالی که از زندگی انسان بر کره خاک می گذرد و صدها و هزاران نفر در پی تحقق این آرمان، بشریت خسته از ظلم و ستم را به دنبال خود کشیده اند، اما جز در مقاطع کوتاهی از زندگی بشر و آن هم در سرزمینهای محدود هرگز این آرمان بدرستی تحقق نیافته و هنوز هم عدالت آرزویی دست نیافتنی برای انسان عصر حاضر است.

با توجه به همین موضوع در روایتهایی که از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم شیعه: وارد شده، گسترش عدالت و از بین بردن ظلم را یکی از بزرگترین رسالتهای امام مهدی(ع) بر شمرده و تحقق عدالت واقعی را تنها در سایه حکومت او امکان پذیر دانسته اند.

از جمله این روایتها روایتی است که از حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نقل شده و در آن آمده است:

«لولم یبق من الدنیاالا یوم واحد، لطول الله عزوجل ذلک الیوم حتی یخرج رجل من ولدی، فیملاها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما، کذلک سمعت رسول الله (ص) یقول » (6)

اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد و خداوند آن روز را چنان طولانی می گرداند که مردی از فرزندان من قیام کند و دنیا را پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده بود پر از عدل و داد نماید، من این سخن را از رسول خدا، که درود و سلام خداوند بر او باد، شنیدم.

پیامبر گرامی اسلامی (ص) نیز قیام عدالت گستر نهمین فرزند امام حسین(ع) را چنین بیان می کنند:

«... و جعل من صلب الحسین(ع) ائمة یقومون بامری ...التاسع منهم قائم اهل بیتی، مهدی امتی، اشبه الناس بی فی، شمائله واقواله و افعاله، یظهر بعد غیبتة طویلة و حیرة مظلة ، فیعلن امرالله و یظهر دین الله ...فیملاالارض قسطا و عدلا ، کما ملئت جورا و ظلما.» (7)

... خداوند از فرزندان امام حسین ، امامانی قرار داده است که امر (راه و روش آیین) مرا بر پا می دارند. نهم آنان قائم خاندان من مهدی امتم می باشد. او شبیه ترین مردمان است به من در سیما و گفتار و کردار . پس از غیبتی طولانی و سرگردانی و سردرگمی مردم ، ظاهر می شود ، آنگاه امر (آیین) خدا را آشکار می سازد... پس زمین را از عدل و داد لبریز می کند پس از آنکه از ستم و بیداد لبریز شده باشد.

3. صابران در غیبت مهدی(ع)

یکی از ارکان انتظار فرج صبر و پایداری است و انسان منتظر در واقع کسی است که همه سختیها و ناملایمات را به امید رسیدن به آرمان بلند خویش تحمل می کند و از فشار و تهدید زورگویان و طعنه و تکذیب نابخردان هراس به دل راه نمی دهد، از همین رو در روایات صبر و انتظار همواره قرین یکدیگر بوده و فضیلت بسیاری برای صبرپیشگان در زمان غیبت بر شمرده شده است.

حضرت سیدالشهداء (ع) که خود والاترین مظهر صبر و مقاومت در راه ادای تکلیف الهی است در بیان مقام منتظرانی که صبر و شکیبایی پیشه ساخته و بر آرمان خویش پایداری می ورزند می فرماید:

«منا اثنا عشر مهدیا، اولهم امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، و آخرهم التاسع من ولدی، و هوالقائم بالحق، یحیی الله به الارض بعد موتها، و یظهر به دین الحق علی الدین کله، ولو کره المشرکون. له غیبة یرتد فیهااقوام و یثبت فیها علی الدین آخرون، فیؤذون و یقال لهم: «متی هذاالوعد ان کنتم صادقین »،اما ان الصابر فی غیبته علی الاذی و التکذیب بمنزلة المجاهدبالسیف بین یدی رسول الله (ص)» (8)

در میان ما اهل بیت دوازده مهدی وجود دارد که اولین آنها امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و آخرین آنها نهمین فرزند من است. و اوست قیام کننده به حق ، خداوند به وسیله او زمین را پس از آنکه مرده است زنده می کند و دین حق را به دست او بر همه ادیان غلبه می دهد، اگر چه مشرکان نپسندند. برای او غیبتی است که گروهی در آن از دین خدا بر می گردند و گروهی دیگر بر دین خود ثابت می مانند، که این گروه را اذیت کرده و به آنها می گویند:

«پس این وعده چه شد اگر راست می گویید؟» آگاه باشید آنکه در زمان غیبت او بر آزار و اذیت و تکذیب صبر کند همانند کسی است که در مقابل رسول خدا(ص) با شمشیر به جهاد برخاسته است.

شاید بتوان گفت فضیلتهای بی شماری در روایات ما که برای منتظران فرج بر شمرده اند به اعتبار همین صبر و شکیبایی و تحمل مشکلاتی است که منتظران واقعی فرج بر خود هموار می کنند. چنانکه در روایتی که از امام صادق(ع) وارد شده، آمده است:

«...فلا یستفرنک الشیطان، فان العزة لله ولرسوله وللمؤمنین، و لکن المنافقین لایعلمون ، الا تعلم ان من انتظر امرنا و صبر علی ، یری من الاذی والخوف، هو غدا فی زمرتنا...» (9)

شیطان تو را تحریک نکند. زیرا که عزت از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است لیکن منافقان نمی دانند ، آیا نمی دانی کسی که منتظر امر ما (حاکمیت اجتماعی آرمانی ما) باشد، و بر بیمها و آزارهایی که می بیند شکیبایی ورزد، در روز بازپسین در کنار ما خواهد بود...

4. خصال مهدی(ع)

حضرت مهدی(ع) عصار و فشرده عالم هستی (10) و وارث همه انبیاء اولیاء الهی است، و خداوند متعال همه خصال نیکویی را که در بندگان صالح پیش از او وجود داشته، در آن حضرت جمع کرده است. به بیان دیگر آنچه خوبان همه دارند او به تنهایی دارد.

در زمینه آنچه گفته شد روایتهای بسیاری وارد شده که از جمله آنها می توان به روایت زیر که از حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نقل شده اشاره کرد:

«فی القائم منا سنن من الانبیاء: سنة من نوح، و سنة من ابراهیم ، و سنة من موسی و سنة من عیسی ، و سنة من ایوب و سنة من محمد(ص) . فاما من نوح: فطول العمر; واما من ابراهیم: فخفاءالولادة و اعتزال الناس; واما من موسی: فالخوف والغیبة; و اما من عیسی: فاختلاف الناس فیه، واما من ایوب: فالفرج بعدالبلوی; واما من محمد(ص) فالخروج بالسیف.» (11)

در قائم ما (اهل بیت) سنتهایی از پیامبران الهی وجود دارد; سنتی از نوح ، سنتی از ابراهیم ، سنتی از عیسی ، سنتی از ایوب: و سنتی از محمد(ص) از نوح طول عمر، از ابراهیم پوشیده ماندن ولادت و کناره گیری از مردم ، از موسی، ترس و غیبت از جامعه ، از عیسی اختلاف مردم درباره او، از ایوب گشایش بعد از سختیها و بلایا، و از محمد(ص) قیام با شمشیر را .

پی نوشتها:

1. ر. ک: قمی ، شیخ عباس ، مفاتیح الجنان ، دعای ندبه ، اصل عبارتی که در دعای مزبور آمده چنین است:
«این الطالب بدم المقتول بکربلاء»
2. ر. ک: همان ، زیارت امام حسین(ع) در روز عاشورا. در بخشی از زیارت یادشده چنین آمده است: «فاسئل الله الذی اکرم مقامک و اکرمنی ان یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد:»
3. همان جا
4. القندوزی، سلیمان بن ابراهیم ، ینابیع المودة ، نجف ، مکتبة الحیدریة، 1411 ق ، ص 590 ، به نقل از: موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، قم ، دارالمعروف ، 1415 ق ، ص 659 ، ح 688 .
5. حسینی ترمذی ، محمد صالح ، مناقب مرتضوی ، ص 139 ، به نقل از: قرشی،علی اکبر، اتفاق در مهدی موعود7، ص 35
6.الشیخ الصدوق،ابوجعفرمحمدبن علی بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، دارالکتب الاسلامیة،1359 ق، ج 1 ، ص 317 ، ح 4; به نقل از موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 661، ح 693 .
7. همان ، ج 1، ص 257 ، به نقل از: حکیمی، محمد ، عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، 1374 ، صص 36-35.
8 . همان ، ج 1، ص 317 ، به نقل از موسوعة کلمات الامام الحسین، صص 666- 655، ح 703.
9. الکلینی ، محمدبن یعقوب، الکافی ، ج 8 ، ص 37، به نقل از حکیمی،محمد، همان، ص 293 .
10. در برخی از تفاسیر کلمه «والعصر» به وجود حضرت مهدی(ع) تفسیر شده است.
11. علم الیقین ، ج 2 ، ص 793 ، به نقل از موسوعة کلمات الامام الحسین(ع) ، صص 669- 668، ح 710 .

لینک ثابت
صفحه قبل 1 ... 9 10 11 12 13 ... 24 صفحه بعد

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم