مردم! اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بوديد، از خانه‏ها كوچ می‏كرديد، در بيابان‏ها سرگردان می‏شديد و بر كردارتان اشك می‏ريختيد و چونان زنان مصيبت ديده بر سر و سينه می‏زديد، سرماية خود را بدون نگهبان و جانشين رها می‏كرديد و هر كدام از شما تنها به كار خود می‏پرداختيد و به ديگری توجّهی نداشتيد. افسوس! آنچه را به شما تذكّر دادند فراموش كرديد

تحقّق پیش‌گویی‌های نهج‌البلاغه

حضرت امام علی(ع) جایگاه ممتازی در میان صحابة رسول خدا(ص) داشتند و بنابر شرایط خاصّی که در مدّت حکومت خویش به دست آوردند، پرده از اخبار غیبی متعدّدی برداشته و رازگشایی نمودند. امام علی(ع) داناترین صحابه به امور غیبی بودند. حضرت علی(ع) فرمودند:
«مردم! اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بوديد، از خانه‏ها كوچ می‏كرديد، در بيابان‏ها سرگردان می‏شديد و بر كردارتان اشك می‏ريختيد و چونان زنان مصيبت ديده بر سر و سينه می‏زديد، سرماية خود را بدون نگهبان و جانشين رها می‏كرديد و هر كدام از شما تنها به كار خود می‏پرداختيد و به ديگری توجّهی نداشتيد. افسوس! آنچه را به شما تذكّر دادند فراموش كرديد و از آنچه شما را ترساندند، ايمن گشتيد! گويا عقل از سرتان پريده و كارهای شما آشفته شده است.»1
روزی آن حضرت در «کوفه» می‌فرمودند:
«اگر بخواهم، می‌توانم تا قیامت نام  سیصدنفر(به بالاتر) تبليغ کننده و فرمانده‌شان را بگویم.»2
همچنین ایشان ضمن خطبه‌ای فرمودند:
«ای مردم! پيش از آنكه مرا نيابيد، آنچه می‏خواهيد از من بپرسيد. به خدا قسم! از من نخواهيد پرسيد از گروهی كه صد نفر را گمراه نموده‏اند و صد نفر را هدايت كرده‏اند، مگر اينكه تبليغ‏كنندة آنها و رهبرشان را تا روز قيامت برايتان معرفی می‏كنم.»3
و نیز فرمودند:
«ای مردم! پيش از آنكه مرا نيابيد، آنچه می‏خواهيد از من بپرسيد، كه من راه‌های آسمان را بهتر از راه‌های زمين می‏شناسم. بپرسيد قبل از آنكه فتنه‏ها چونان شتری بی‌صاحب حركت كند و مهار خود را پايمال نمايد و مردم را بكوبد و بيازارد و عقل‏ها را سرگردان كند.»4
باز در «نهج‌البلاغه نسخة صبحی صالح» آمده است:
«قبل از اینکه مرا از دست بدهید، بپرسید. قسم به آنکه جانم به دست اوست! از هرآنچه میان شما تا قیامت هست یا هر گروهی که صد تن را هدایت یا گمراه می‌کند، شما را با خبر می‌کنم. همچنین از تبلیغاتچی، فرمانده، راننده، مسیر عبور و باراندازشان و نیز اینکه کدامیک کشته شده و کدامیک به مرگ طبیعی می‌میرند.»5
و نیز این روایت که فرمودند:
«من بودم كه ريشة فتنه را كندم. اگر من نبودم كسی با اهل جمل، اهل صفّين و اهل نهروان قتال نمي‌كرد. (هرچه مي‌خواهيد) از من بپرسيد قبل از آنكه مرا نيابيد، قبل از آنكه بميرم يا كشته شوم. شقی‌ترين امّت، محبوس نمي‌شود تا اينكه (محاسن مرا) به خون خضاب نمايد. قسم به خدایی كه حبّه را مي‌شكافد و جنبندگان را می‏آفريند! راجع به گروهی كه صد (نفر) را گمراه يا هدايت كند، از من نمی‏پرسيد؛ مگر اينكه شما را از راننده و سرلشكر و خوانندة آن خبر می‏دهم.»6
بر اساس این مقدّمات، نگاهی گذرا و اجمالی به برخی از پیش‌گویی‌های محقّق شدة «نهج‌البلاغه» می‌اندازیم. علاقه‌مندان جهت مطالعة بیشتر می‌توانند به کتاب «علامات المهدی المنتظر(ع) فی خطب الامام علی(ع) و رسائله و احادیثه» نوشتة استاد مهدی حمد فتلاوی و نیز کتاب «مجموعه‌ای از اخبار غیبی یا پیشگویی‌های امام علی(ع)» نوشتة دکتر محمّدجعفر واصف مراجعه نمایند. به نمونه‌هایی از این پیش‌گویی‌ها اشاره می‌کنیم:

حوادث و فتنه های پیش روی
در برخی مناطق




الف. آیندة بصره

«بصره» شهری که همیشه کانون فتنه‌ها و آشوب‌ها بوده است. امام(ع) دربارة آیندة این شهر در خطبة 13 نهج‌البلاغه فرمودند:
«سپاه زن بوديد و از چهارپا پيروی نموديد! بانگ كرد و پاسخ گفتيد. پی شد و گريختيد. خوی شما پست است و پيمانتان دستخوش شكست. دورويی‏اتان شعار است و آبتان تلخ و ناگوار. آنكه ميان شما به سر برد، به كيفر گناهش گرفتار و آنكه شما را ترك گويد، مشمول آمرزش پروردگار. گويی مسجد شما چون سينة كشتی است. به امر خدا زير و زبر آن در عذاب است و هر كه در آن است غرقه در آب. [و در روايتی است كه]: به خدا سوگند! شهر شما غرقة آب شود؛ گويی مسجد آن را می‏نگرم، چون سينة كشتی از آب برون مانده، يا شتر مرغی بر سينة به زمين خفته. [و در روايتی:] چون سينة مرغی در ميان موج دريايی. [و در روايتی ديگر:] خاك شهر شما گنده‏ترين خاك است و زمين آن مغاك. نزديك‌ترين به آب و دورترين شهرها به آسمان و نه دهم شرّ و فساد نهفته در آن. آنكه درون شهر است، زندانی گناه و آنكه برون است، عفو خدايش پناه. گويی شهر شما را می‏بينم كه از هر سو، به آب درون است؛ جز كنگره‏های مسجد كه برون است، همچون سينة پرنده كه بر كوهة آب دريا نشسته است.»
ب‌. آیندة کوفه
امام(ع) دربارة شهر پرقصّه و غصّة «کوفه» در خطبة 47 فرمودند:
«ای كوفه! می‏بينم چون چرم عكاظی گسترده شوی. درهای سختی به رويت گشاده، بار سنگين بلا بر سرت فتاده و می‏دانم كه هيچ ستمكار، دست بدی بر تو نيازد، جز اينكه خدا بلايی به جانش اندازد يا قاتلی را بر او چيره سازد.»

ج‌. شورش صاحب زنج و حمله مغول
شورش صاحب زنج  از بصره شروع شد و تا دروازه‌هاي «بغداد» به پيش رفت و بر قسمت بزرگي از «عراق» مسلّط شد. در اين شورش، همواره اساس خلافت عبّاسي در معرض تهديد و زوال بود. در اين فتنه ده‌ها هزار نفر کشته و عِرض و ناموس هزاران نفر از بين رفت و ده‌ها شهر به آتش کشيده شد. صاحب زنج، رهبر اين شورش در سال (255 ه‍ .ق.) در بصره قيام کرد. امام(ع) دو قرن قبل چنین دربارة او در خطبة 128 پیش‌گویی کردند:
اين سخنرانی در سال 36 هجری پس از «جنگ جمل» در شهر بصره ايراد شده است:
«ای أحنف!  گويا من او را می‏بينم كه با لشكری بدون غبار و سر و صدا و بدون حركات لگام‏ها و شيهة اسبان، به راه افتاده، زمين را زير قدم‏های خود چون گام شترمرغان درمی‏نوردند. پس وای بر كوچه‏های آباد و خانه‏های زينت‌شدة بصره كه بال‏هايی چونان بال كركسان و ناودان‏هايی چون خرطوم‏های پيلان دارد! وای بر اهل بصره كه بر كشتگان آنان نمی‏گريند و از گمشدگانشان كسی جست‌وجو نمی‏كند! من دنيا را به رو، بر زمين كوبيده و چهره‏اش را به خاك ماليدم و پيش از آنچه ارزش دارد، بهايش نداده‏ام و با ديده‏ای كه سزاوار است، به آن نگريسته‏ام.
[وصف ترك‏های مغول:] گويا آنان را می‏بينم كه با رخساری چونان سپرهای چكّش خورده، لباس‏هايی از ديباج و حرير پوشيده، كه اسب‏های اصيل را يدك می‏كشند و آن‌چنان كشتار و خونريزی دارند كه مجروحان از روی بدن كشتگان حركت می‏كنند و فراريان از اسير شدگان كمترند.»

4. روزهای پیش‌روی اسلام و شیعه
الف. استمرار شیعه تا زمان ظهور امام عصر(ع)
شیعه هماره در طول تاریخ در اقلّیت بوده و این بیم وجود داشته است که مبادا شیعیان در تاریخ، هضم و مضمحل شوند. امام(ع) این نگرانی را در خطبة 100 چنین پاسخ داده‌اند:
اين سخنرانی را ظاهراً در جمعه سوم ايّام خلافت خود در سال 35 هجری در روز جمعه ايراد فرمودند:
«... آگاه باشيد! مثل آل محمّد(ص) چونان ستارگان آسمان است. اگر ستاره‏ای غروب كند، ستارة ديگری طلوع خواهد كرد [تا ظهور صاحب الزّمان(ع)]. گويا می‏بينم در پرتو خاندان پيامبر(ص) نعمت‏های خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو داريد، رسيده‏ايد.»

ب‌. غیبت امام زمان(ع)
امام علی(ع) بیش از دویست سال قبل از ولادت امام عصر(ع)، از غیبت ایشان در خطبة 150 چنین خبر داده‌اند:
«بدانيد آن كس از ما [حضرت مهدی(عج)] كه فتنه‏های آينده را دريابد، با چراغی روشنگر در آن گام می‏نهد و بر همان سيره و روش پيامبر(ص) و امامان(ع) رفتار می‏كند تا گره‏ها را بگشايد، بردگان و ملّت‏های اسير را آزاد سازد، جمعيّت‏های گمراه و ستمگر را پراكنده و حق‌جويان پراكنده را جمع آوری می‏كند. حضرت مهدی(عج) سال‏های طولانی در پنهانی از مردم به سر می‏برد؛ آن‌چنان كه اثرشناسان، اثر قدمش را نمی‏شناسند؛ گرچه در يافتن اثر و نشانه‏ها تلاش فراوان كنند. سپس گروهی برای درهم كوبيدن فتنه‏ها آماده می‏گردند و چونان شمشيرها صيقل می‏خورند، ديده‏هاشان با قرآن روشنايی گيرد و در گوش‏هاشان تفسير قرآن طنين افكند و در صبحگاهان و شامگاهان جام‌های حكمت سر می‏كشند.»
و در خطبة 182 می‌فرمایند:
«زره دانش بر تن دارد و با تمامی آداب و با توجّه و معرفت كامل، آن را فرا گرفته است. حكمت گمشدة اوست كه همواره در جست‌وجوی آن می‏باشد و نياز اوست كه در به دست آوردنش می‏پرسد. در آن هنگام كه اسلام غروب می‏كند و چونان شتری در راه مانده دم خود را به حركت در آورده، گردن به زمين می‏چسباند، او پنهان خواهد شد [دوران غيبت صغری و كبری] او باقی‌ماندة حجّت‏های الهی و آخرين جانشين از جانشينان پيامبران است.»

ج‌. غربت و واژگونی اسلام در دورة غیبت امام عصر(ع)
همه چیز در آخرالزّمان زیرو رو می‌شوند و وارونه که اسلام هم از این قاعده مستثنی نخواهد ماند:
در خطبة 147 امام(ع) می‌فرمایند: «همانا پس از من روزگاری بر شما فراخواهد رسيد كه چيزی پنهان‏تر از حق و آشكارتر از باطل و فراوان‏تر از دروغ به خدا و پيامبرش نباشد و نزد مردم آن زمان كالايی زيانمندتر از قرآن نيست؛ اگر آن را درست بخوانند و تفسير كنند و متاعی پرسودتر از قرآن يافت نمی‏شود؛ آنگاه كه آن را تحريف كنند و معانی دل‌خواه خود را رواج دهند. در شهرها چيزی ناشناخته‏تر از معروف و شناخته‏تر از منكر نيست. حاملان قرآن آن را واگذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش می‏كنند. پس در آن روز، قرآن و پيروانش از ميان مردم رانده و مهجور می‏گردند و هر دو غريبانه در يك راه ناشناخته سرگردانند و پناهگاهی ميان مردم ندارند. پس قرآن و پيروانش در ميان مردمند؛ امّا گويا حضور ندارند، با مردمند؛ ولی از آنها بريده‏اند؛ زيرا گمراهی و هدايت هرگز هماهنگ نشوند؛ گر چه كنار يكديگر قرار گيرند. مردم در آن روز، در جدايی و تفرقه هم داستان و در اتّحاد و يگانگی پراكنده‏اند؛ گويی آنان پيشوای قرآن بوده و قرآن پيشوای آنان نيست. پس از قرآن، جز نامی نزدشان باقی نماند و آنان جز خطّی را از قرآن نشناسند و در گذشته نيكوكاران را كيفر داده و سخن راست آنان را بر خدا دروغ پنداشتند و كار نيكشان را پاداش بد دادند و همانا آنان كه پيش از شما زندگی می‏كردند، به خاطر آرزوهای دراز و پنهان بودن زمان اجل‏ها، نابود گرديدند. تا ناگهان مرگ وعده داده شده بر سرشان فرود آمد؛ مرگی كه عذرها را نپذيرد و درهای باز توبه را ببندد و حوادث سخت و مجازات‏های پس از مردن را به همراه آورد.»

د‌. تهی شدن اسلام از مفاهیم واقعی و اصلی خود در این دوره
اسلام آخرالزّمان، اسلامی نوین است و به تعبیر امام(ع) در خطبة 103 در این‌باره می‌فرمایند:
«ای مردم! به زودی زمانی بر شما خواهد رسيد كه اسلام، چونان ظرف واژگون شده، آنچه در آن است، ريخته می‏شود. ای مردم! خداوند به شما ظلم نخواهد كرد و از اين جهت تأمين داده است؛ امّا هرگز شما را ايمن نساخت كه آزمايش نفرمايد كه اين سخن از آن ذات برتر است كه فرمود: «در جريان نوح، نشانه‏هايی است و ما مردم را می‏آزماييم.»

هـ. سختی‌های زندگی در دورة غیبت امام زمان(ع)
امام(ع) دربارة مشکلات پیش روی منتظران امام عصر(ع) در خطبة 187 فرمودند:
«آگاه باشيد آنان كه پدر و مادرم فدايشان باد! از كسانی هستند كه در آسمان‏ها معروف و در زمين گمنامند. هان ای مردم! در آينده پشت كردن روزگار خوش و قطع شدن پيوندها و روی كار آمدن خردسالان را انتظار كشيد و اين روزگاری است كه ضربات شمشير بر مؤمن آسان‌تر از يافتن مال حلال است، روزگاری كه پاداش‌گيرنده از دهنده بيشتر است و آن روزگاری كه بی نوشيدن شراب مست می‏شويد، با فراوانی نعمت‏ها. بدون اجبار سوگند می‏خوريد و نه از روی ناچاری دروغ می‏گوييد و آن روزگاری است كه بلاها شما را می‏گزد؛ چونان گزيدن و زخم كردن دوش شتران از پالان! آه! آن رنج و اندوه چقدر طولانی و اميد گشايش چقدر دور است!»

و بالأخره: پیش‌گویی محقّق نشدة نهج‌البلاغه تاکنون:
ظهور امام عصر(ع) و بازگشت رهبری اسلام به اهل بیت(ع)
حکمت260+1:
«چون آن‌گونه شود، پيشوای دين قيام كند. پس مسلمانان پيرامون او چونان ابر پاييزی گرد آيند [اشاره به نحوة جمع شدن سیصد و سیزده یار امام عصر(ع)].»
خطبة 138:
«او (حضرت مهدی«عج») خواسته‏ها را تابع هدايت وحی می‏كند. هنگامی‌كه مردم هدايت را تابع هوس‏های خويش قرار می‏دهند، در حالی‌كه به نام تفسير، نظريّه‏های گوناگون خود را بر قرآن تحميل می‏كنند، او نظريّه‏ها و انديشه‏ها را تابع قرآن می‏سازد.»
حکمت209:
«دنيا پس از سركشی، به ما روی می‏كند؛ چونان شتر مادّة بدخو كه به بچّة خود مهربان گردد. [امام(ع) سپس اين آيه را خواندند:] «و اراده كرديم كه بر مستضعفان زمين، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حكومت‏ها گردانيم.»

پی نوشت‌ها:
1.‌ «نهج‌البلاغه»، ص 173، (خطبة 116 نسخه چاپ قم، خطبة 101 نسخه صبحی صالح)؛ «ارشادالقلوب»، ج 1، ص 33؛ «بحارالانوار»، ج 55، ص 101.
2. «الفتن»، ابن حماد، ص 17.
3. «الارشاد»، مفید، ج 1، ص 35؛ «ارشادالقلوب»، دیلمی، ج 2، ص 306؛ «اعلام الوری»، ص 174؛ «بحارالانوار»، ج 10، ص 125 و ...
4. «نهج‌البلاغه»، ص 280؛ «بحارالانوار»، ج 10، ص 128.
5. «نهج‌البلاغه»، صبحی صالح، خطبه 93.
6. «الملاحم و الفتن»، ابن طاووس، ص 106.

لینک ثابت

حیف است نشانه‌های ظهور دستاویز فرصت‌طلبان قرار گیرد که همه کارها را به آن زمان حواله می‌دهند، بلکه بر عکس، نشانه‌های ظهور می‌تواند آن ‌قدر ظرفیت والا از خود نشان دهد که تمام عقبه تاریخی ما را روشن و آینده ما را هم تضمین کند.



همیشه دعواها و جنجال‌های علمی و غیر علمی بر سر آن است که بالاخره علائم ظهور، کدامش حتمی است؟ کدامش غیر حتمی؟ چه زمانی اتفاق می‌افتد؟ زمان ما چقدر به آن زمان نزدیک است؟ و خلاصه، همه مشتاق‌اند جواب‌های آماده و بی‌ اما و اگر تحویل بگیرند.

حجت‌الاسلام جواد اسحاقیان از کارشناسان مرکز تخصصی مهدویت این گونه به این شبهه پاسخ می‌دهد:

اجازه بدهید این بار زیر باران حقایق برویم و چشم‌های غفلت را بشوییم. اگر موافقید، گوش‌های خود را هم کمی بشوییم و از «ندای آسمانی» شروع کنیم که گفته‌اند در شرق و غرب هم آن را می‌شنوند؛ خواب و بیدار، نشسته و ایستاده را تحت تأثیر قرار می‌دهد و ندای جبرئیل، آغاز کننده آن است.(1) حالا فقط کمی فکر کنیم. آیا بارها و بارها ندای وحی از زبان جبرئیل بر انبیاء و سپس بر مردم نرسیده است و مردم هر زمان، از راه وحی و نبوت و اعجاز، دلایل حقانیت راه الهی را ندیده‌اند و لمس نکرده‌اند؟

ممکن است ندای آسمانی ظهور، در نوع ندا و اتفاقی که پس از آن می‌افتد، متفاوت باشد، اما در رسیدن پیام آسمانی و الهی و اتمام حجت، امر بی‌سابقه‌ای نیست. ندای شیطانی ـ که در برابر ندای آسمانی اتفاق می‌افتد و عده‌ای تمام حقایق را انکار می‌کنند ـ هم مسأله جدیدی نیست؛ چرا که همواره دروغگویان و مدعیان ارتباط با غیبت و ماوراء در لباس‌های سنتی و مدرن ظاهر شده و می‌شوند.

اگر موافقید به مسأله «خروج سفیانی» اشاره کنیم که در کشورهای اسلامی با ظاهر مردم فریب و ذکر «یا رب یا رب» در برابر حجت الهی خروج می‌کند و سرانجام، خود و سپاهش در سرزمین بیداء فرو می‌روند.(2)

«خسف بیداء» نشانه‌ای دیگر است. حالا واقعاً‌ بنگریم؛ آیا در طول تاریخ قارون‌ها، سامری‌ها و بلعم باعوراهایی نبوده‌اند که تحت پوشش ثروت، فناوری، علم و حتی اسم اعظمی که عاریه خدا نزد آن‌ها بود، کم‌کم مغرور شدند و خود را رقیب انبیاء و اولیای الهی دانستند و فتنه‌ها و آشوب‌های اجتماعی و سیاسی را راه انداختند، اما دست قدرت پروردگار سر انجام آن‌ها را با تمام شوکت و عظمتشان یا با معجزه و یا با مرگ خفت بار، در زمین فرو برد؟

چه خسف بیدایی عظیم‌تر از آنکه طاغوت‌ها و متجاوزان و فرعون‌های جدید و قدیم و منطقه‌ای و بین‌المللی ـ که همیشه نمونه‌هایی از آن‌ها را داریم ـ اکنون، اثری از هیبت و خانه عنکبوتی‌شان نیست و حتی منطق و آیین و روش آن‌ها محکوم و مردود ذهن اندیشمندان و تحلیل گران است؟ آری! آن خسف بیداء زمان ظهور، به حکومت جهانی نور منتهی می‌شود؛ اما در طول تاریخ نیز سفیانی‌ها بر زمین‌گرم انتقام الهی زده شده‌اند؛ در عمق زمین فراموشی دفن گشته‌اند و نورانیت حق و ادیان الهی بر آن‌ها غلبه کرده است.

حالا به سراغ «قتل نفس زکیه» برویم که آن هم از نشانه‌های حتمی ظهور خوانده شده است و طی آن، یکی از بهترین و پاک‌ترین افراد، مظلومانه و در مقدس‌ترین مکان‌ها کشته می‌شود و فاصله ریختن خون او تا ظهور حق و حقیقت، بسیار کم است.(3)

باز هم باید گفت درست است که آن نفس زکیه و آن ظهور، مسأله ویژه و منحصر به فردی است و در ابعاد خود، قابل قیاس با حوادث دیگر نیست، اما آیا بارها و بارها، انسان‌های پاک به جرم حق‌طلبی و خدا محوری در بهترین سرزمین‌ها به تیغ ظلم، گرفتار نشده‌اند و پس از آن، به حرمت و جوشش خون پاک آن‌ها حقایق آشکار نشده و قیام‌ها و نهضت‌ها بر پا نشده است؟ بهترین نمونه آن، شهادت سید و سالار شهیدان(ع) در سرزمین کربلاست که در فاصله کوتاهی پس از آن فاجعه خونبار، حقیقت در عرصه عالم ظهور کرد و از آن پس، تمام قیام‌ها و حتی قیام ظهور امام زمان(عج) در امتداد و به نام و یاد آن است.

همین عظمت و حقانیت و نورانیت است که عالمان و عارفان و شهدا و شاعران بزرگی را پرورانده و قلم آن‌ها را به جوشش واداشته و زبان و قلم آن‌ها همواره تزویرهای دجالان و تخت و تاج سفیانی‌ها را در هم شکسته و فرو ریخته است و تیزی قلم آن‌ها به اکتشاف معدن بی‌انتهای خون پاک شهدایی منجر شده است که در راه بصیرت و رفع فتنه‌ها، درخت حقیقت را آبیاری کرده‌اند.

فکر می‌کنم دیگر لازم نباشد به سراغ نشانه‌های غیرحتمی و حوادثی مثل «طلوع خورشید از مغرب»، «قیام خراسانی»، «دابة الارض»، «زلزله‌ها» و... برویم. چون هر چقدر هم که در بررسی اعتبار و صحت و تحلیل آن‌ها بحث کنیم ـ که در جای خود با ارزش است ـ باز هم ارزش آن کمتر از دانستن این مطلب است که نشانه‌های ظهور و رجعت و قیامت، نباید خوراک فیلم‌ها و نرم‌افزارها و هیجانات و احساسات زود گذر شود.

چنانکه در دستگاه‌ هالیوودی از نوع غربی، یا فرهنگ بودایی و هندویی از نوع شرقی شده است. حیف است نشانه‌های ظهور دستاویز فرصت‌طلبان و رفاه‌جویانی قرار گیرد که همه کارها و وظایف را به آن زمان حواله می‌دهند و واگذار می‌کنند؛ بلکه بر عکس، نشانه‌های ظهور می‌تواند آن ‌قدر ظرفیت والا و نورانیتی از خود نشان دهد که تمام عقبه تاریخی ما را روشن کند و علاوه بر آنکه آینده ما را هم تضمین می‌کند، قطب نمای امروز هم باشد.

بله! نشانه‌های ظهور، واقعاً نشانه خود ظهور است. اما نشانه‌ها و آیات الهی همیشه ظاهر است و حتی در دوران غیبت نیز نشانه‌های ظهور حق و نور خاموش نشدنی حجت‌های الهی، پوشیده نیست. خدا نکند که ما هم مثل بنی‌اسرائیل، فقط منتظر باشیم که موسای زمان با عصای اعجازانگیز خود برای ما از زمین و آسمان آب و غذا و رفاه ببارد و بیاورد و خود، یک تنه به فتح سرزمین‌های تحت ظلم برود و ما تنها بگوییم: «إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ»!(4)



پی‌نوشت‌ها:

1- روایت امام باقر، الغیبة نعمانی، ص 235، ح13. البته بحث انواع ندای آسمانی و زمان‌های آن‌ها در جای خود بحث شده است، ولی در اینجا اجمالاً به بخشی از آن اشاره کرده‌ایم.

2- شیخ صدوق،‌کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص651؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص449؛ نعمانی ‌الغیبة، ص 279، ح67؛ کلینی، الکافی، ج8، ص310، ح483.

3- شیخ صدوق، کمال الدین، ج1، ص330، ح16؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص445، ح440؛ کلینی، الکافی، ج8، ص310، ح435.

4-  اشاره به آیه قرآن که به ماجرای بنی اسرائیل اشاره دارد که برای فتح سرزمین اشغالی، گروهی از مردم به حضرت موسی گفتند: «تو و پروردگارت برو و بجنگ. ما اینجا نشسته‌ایم»!

لینک ثابت

انطباق عجیب تحوّلات و رخدادهای کنونی «خاورمیانه» و جهان، با نشانه‌ها و وقایع آستانه ظهور، خصوصاً در طیّ دهه گذشته، هر شیعه منتظری را ناخواسته بر آن می‌دارد که به کنکاش و جست‌وجوی بیشتر در این زمینه بپردازد تا به میزان صحّت این انطباق‌ها پی ببرد.

 


سرزمین شام از دیرباز نقش مهمّی در تحوّلات جامعه اسلامی بازی کرده است و این روند بعد از گذر از مراحل متعدّد، امروز در قالب ستمی چندباره ظهور یافته و دورانی را رقم می‌زند به نام شام پیش از خروج سفیانی.
انطباق عجیب تحوّلات و رخدادهای کنونی «خاورمیانه» و جهان، با نشانه‌ها و وقایع آستانه ظهور، خصوصاً در طیّ دهه گذشته، هر شیعه منتظری را ناخواسته بر آن می‌دارد که به کنکاش و جست‌وجوی بیشتر در این زمینه بپردازد تا به میزان صحّت این انطباق‌ها پی ببرد.
هم‌زمان، بشارت‌های بزرگان و علما نیز بر آتش این اشتیاق می‌افزاید و موجب می‌شود تا فرد منتظر با دقّت و اشتیاق فراوانی به دنبال بررسی نشانه‌های ظهور برآید که خواه، ناخواه در صورت یقین به صحّت این انطباق‌ها و نزدیکی ظهور، برای زمینه سازی بیشتر ظهور و استقبال از آن واقعه مبارک، فرد منتظر به اصلاح خود و جامعه مبادرت می‌ورزد که میزان آن بستگی به میزان صداقت و همّت افراد دارد.


بررسی حوادث و نشانه‌های ظهور در صورتی به حال فرد و جامعه اثرگذار و مفید است که منجر به حرکت به سوی قواعد ظهور شود، یعنی فرد پس از یقین به این همانی تحوّلات جاری، به سمت اصلاح خود و جامعه و تقویت ایمان و باورهای دینی و مبارزه صحیح با مظاهر بی‌دینی در جامعه و تلاش برای تحقّق اهداف و آرمان‌های انقلاب و اسلام بپردازد که به جرئت می‌توان گفت افرادی که با صداقت به بررسی تحوّلات و حوادث این واقعه شریف می‌پردازند، اهداف فوق را در درجه‌های مختلف درک کرده و به سمت قواعد ظهور پیش خواهند رفت.


بعد از گذر از این مقدّمه مهم که توجّه به آن، بسیار ضروری است، به موضوع اصلی مقاله برمی‌گردیم، تحوّلات چندماهه کشورهای خاورمیانه، ازجمله کشور «سوریه»، همه نگاه‌ها را به خود جلب کرده است، تجّمع تمام نیروهای اهریمنی بر روی سوریه و به میدان آوردن تمام نیروها و امکانات سیاسی، فکری، بین المللی و ایجاد جنگ روانی عظیم و زمینه‌سازی برای مداخله نظامی، تحریک همسایگان سوریه، تجهیز گروه‌های مسلّح و حمایت همه‌جانبه از آنها و به راه انداختن جنگ رسانه‌ای با انواع دروغ و فریب و ... علیه سوریه نشان از آغاز مرحله‌ای جدید در تحوّلات شام دارد که با توجّه به تحقّق بسیاری از نشانه‌های ظهور، می‌توان گفت مرحله جدید می‌تواند آخرین مرحله، قبل از خروج سفیانی یا مرحله زمینه‌سازی برای خروج این عنصر مزدور در منطقه باشد که در تحوّلات عصر ظهور، طیّ روایت‌های بسیاری مورد اشاره قرار گرفته است.


چرخش عجیب «ترکیه» ضدّ سوریه، افزایش مداخلات «عربستان»، «قطر» و دیگر کشورهای عربی در اوضاع سوریه و «لبنان»، مواضع و تحرّکات قابل تأمّل «اردن» در قبال سوریه، هماهنگی کامل «اروپا» و «آمریکا» برای ایجاد ناامنی و به سقوط کشاندن حکومت سوریه و بالاگرفتن موج اعتراضات داخلی در این کشور، نشان می‌دهد که احتمالاً تحوّلات بزرگ و غیرمنتظره‌ای در این منطقه حسّاس رخ خواهد داد که تأثیرات عمیقی بر وقایع پیش روی خاورمیانه دارد. هر یک از جبهه حق و باطل در تلاش است تا با تسلّط بر این منطقه حسّاس دست بالا را در وقایع تاریخ‌ساز آتی داشته باشد. آیا تحوّلات جاری می‌تواند همان تحوّلات مورد اشاره روایت‌ها در آستانه خروج سفیانی باشد؟


تلاش این مقاله بر آن است تا حدّ ممکن، تصویری روشن از تحوّلات شام قبل از خروج سفیانی و انطباق آن با تحوّلات جاری را به دست آوریم: سرزمین شام از دیرباز نقش مهمّی در تحوّلات جامعه اسلامی بازی کرده است، حضور معاویه و یزید و دیگر حکّام مکّار و خون‌ریز اموی در این منطقه و نقش عمیق آنها در تحوّلات زمان خود که عمدتاً نقشی منفی بوده است، از دیرباز کفّه این سرزمین را در تحوّلات منطقه سنگین کرده است. در طول تاریخ، این منطقه تأثیر مهمّی بر سایر بلاد اسلامی داشته است. در روایت‌های عصر ظهور نیز یکی از مهم‌ترین نقاط اثرگذار بر واقعه شریف ظهور، شام است. شام در لسان روایت‌ها شامل سوریه، اردن، لبنان و قسمت‌هایی از فلسطین و حتّی به نقلی برخی از نقاط شمال غربی «عراق» است، اصلی‌ترین شورش مقابله کننده با ظهور از این مناطق برمی‌خیزد که در نظر دارد ضمن مبارزه با موج بیداری و انقلاب اسلامی منطقه‌ای، جوامع اسلامی را تحت سلطه خود درآورد. این سرزمین مبدأ، معبر و محلّ تلاقی قیام‌های بسیاری در عصر ظهور است. جنگ‌های بزرگی در این سرزمین در عصر ظهور واقع می‌شود که نشان از اهمّیت آن برای طرف‌های درگیر دارد.


تحوّلات شام بعد از خروج سفیانی دارای شفّافیت خوبی است و می‌توان توالی و ترتیب آن را تا حدودی مشخّص کرد، امّا این سرزمین قبل از خروج سفیانی و در فاصله زمانی متّصل به خروج وی نیز شاهد تحوّلات مهمّی خواهد بود که به صورت نامنظّم و کمی مبهم در روایت‌های ذکر شده است، با توجّه به اهمیت تحوّلات این مقطع زمانی، یعنی تحوّلات قبل از خروج سفیانی و احتمال انطباق آن بر تحوّلات جاری منطقه، این مقاله در تلاش است تا با نگاهی تحلیلی و دقیق به این تحوّلات مهم پرداخته و انطباق وقایع جاری این سرزمین با روایت‌ها عصر ظهور را بررسی نماید: روایت‌های شریف برای سرزمین شام، قبل از خروج سفیانی تحوّلات بسیاری را برشمرده‌اند که با دسته‌بندی آنها می‌توان به وقایع زیر اشاره کرد:


1. فتنه عمومی در سرزمین‌های اسلامی که در شام هم وجود دارد؛
2. فتنه ویژه برای شام، اختلاف شدید، خشک‌سالی و قطحی به علّت محاصره اقتصادی غرب؛
3. وجود درگیری میان دو گروه معارض در شام و ایجاد پراکندگی و ضعف در آنها؛
4. بلند شدن ندا و صدایی بشارت بخش از جانب شام؛
5. وقوع زلزله‌ای مهیب و کشته شدن افراد زیاد در شام؛
6. ورود نیروهای خارجی به شام که شامل نیروهای ایرانی، غربی، مغربی و ترک می‌باشد؛
7. کشته شدن حاکم شام؛
8. درگیری ابقع، اصهب و سفیانی در شام که منجر به قدرت یابی سفیانی می‌شود.


فتنه عمومی در سرزمین‌های اسلامی که در شام هم وجود دارد. روایت‌های عصر ظهور، جوّی متلاطم و متشنّج را در اکثر کشورهای اسلامی در آستانه ظهور به تصویر می‌کشند که البتّه این تلاطم و اختلاف‌ها، بخش جدانشدنی هر تغییر و انقلابی است؛ زیرا عدّه‌ای که مخالف تغییر و انقلاب هستند و منافع و وجود خود را در خطر می‌بینند، تلاش می‌کنند تا به هر وسیله ممکن، حتّی با جنایات هولناک، جلوی انقلاب را بگیرند.


هرچند مبدأ زمانی و فاصله مشخّصی برای این فتنه‌ها و اختلاف‌ها تا ظهور ذکر نشده است؛ امّا آنچه مسلّم است این فتنه‌ها و اختلاف‌ها که مدّتی قبل از ظهور، در جوامع انسانی و خصوصاً در خاورمیانه، به عنوان مکان جغرافیایی ظهور وجود دارد، در سال‌های منتهی به ظهور تشدید می‌شود و در سال ظهور به اوج خود می‌رسد: فتنه تیر و تاری پدید آید و آنگاه فتنه به دنبال فتنه برپا شود تا مردی از اهل بیت(ع) من به نام مهدی(ع) خارج شود، اگر او را درک کردی با او باش تا از هدایت یافتگان باشی.1
مردم شرق و غرب به اختلاف می‌گرایند، اهل قبله(مسلمانان) نیز دچار اختلاف می‌شوند، مردم از ناامنی به شدّت رنج می‌برند و این چنین روزگار سپری می‌شود تا منادی آسمانی ندا دهد ...2
...و آن سالی است که در تمام سرزمین عرب اختلافات روی می‌دهد.3
آنگاه که در عراق اضطراب‌های شدید سلب آرامش نمود و اختلاف‌ها شام را فراگرفت و اهل «یمن» بر سر حکومت درگیر شدند...4
شما را به مهدی(عج) بشارت می‌دهم، هنگامی که اختلاف شدید در میان مردم پدید آید و زلزله‌های سختی واقع شود، او قیام می‌کند.5
قائم قیام نمی‌کند مگر پس از وحشت شدید، زلزله‌ها و فتنه‌های فراگیری که بر مردم چیره شود و طاعونی پیش از آن شایع شود و شمشیر برنده‌ای در میان عرب پدید آید و اختلاف در میان مردم افتد....6 ‌


ای جابر! قائم ظهور نمی‌کند مگر هنگامی که شهرها را فتنه و آشوب فراگرفته باشد و مردم راه فرار بجویند ولی راهی پیدا نکنند.7
حرکت عمومی مردمی ضدّ حاکمان مستبد و طاغوتی نیز که می‌توان از آن به یک بیداری اسلامی و انقلاب مقدّس نام برد، در روایت‌های متعدّدی مورد اشاره قرار گرفته است که در آستانه ظهور رخ می‌دهد، مانند روایتی که می‌فرماید: ظهور در هنگام انقلاب‌ها و قیام‌های مردمی خواهد بود: ابوسعید خدری از رسول معظّم(ص) روایت کرده که فرمود: «شما را بشارت می‌دهم که مهدی(ع) در موقع اختلاف و انقلاب امّت من ظهور خواهد کرد. فتنه‌ها و آشوب‌های آخرالزّمان،8 آن (ظهور) هنگامی است که زمام‌داران ستمگر شما که سیاست مسلمانان را بلد نبودند، از بین بروند.»9


به طور مسلّم، این اختلاف و درگیری که می‌توان از آن به فتنه‌های آستانه ظهور نام برد، در سرزمین شام که از مهم‌ترین بلاد مسلمانان است نیز روی خواهد داد، هم‌چنان‌که برخی از روایت‌ها صریحاً به این موضوع اشاره کرده‌اند: مژده پیروزی را از سمت دمشق می‌شنوید... و شورشیان «روم» پیش می‌آیند و در «رمله» مستقر می‌شوند، پس اوّلین جایی که از غرب (غرب بلاد اسلامی) خراب می‌شود، سرزمین شام است.10 وقتی‌که از کشمکش و اختلافات داخلی شام اطّلاع یافتید باید از شام گریخت؛ زیرا آشوب و جنگ در آنجاست.11 در آن سال، اختلاف‌های بسیاری در هر زمین از ناحیه غرب روی می‌دهد. نخستین جایی که خراب می‌شود شام است...12 با دیدن سه علامت منتظر آمدن مهدی باشید. وی عرض کرد: یا امیرالمؤمنین آنها چیستند؟


فرمود: اوّل اختلافی که در بین اهل شام پدید می‌آید و آمدن پرچم‌های سیاه از خراسان و وحشتی در ماه رمضان.13
سعیدبن مسیّب می‌گوید: در شام فتنه‌ای خواهد بود که از هر ناحیه‌ای آن را برطرف می‌کنند. از ناحیه دیگری سربلند می‌کند و آن فتنه انتها ندارد تا اینکه منادی از آسمان ندا می‌کند که امیر شما فلان خواهد بود. فتنه‌ها و آشوب‌های آخرالزّمان14 وقتی که در سرزمین شام بلوایی را مشاهده نمودی، پس مرگ است و مردن، تا آنکه غربیان به تحرّک آمده و روانه سرزمین‌های عربی گردند که حوادثی بین آنان رخ خواهد داد.15

پی‌نوشت‌ها:
1. «الحاوی للفتاوی»، ج 2، ص138.
2. «غیبت نعمانی»، ص 132؛ «ملاحم و الفتن»، ص 114.
3. «بحارالأنوار»، ج‏52، ص 222.
4. «الزام الناصب»، ص 204.
5. «غیبت»، شیخ طوسی، ص 111، «ملاحم و الفتن»، ص 134.
6. «غیبت»، نعمانی، ص 123، «بشارت الاسلام»، ص 92.
7. مهدی موعود(ع) (ترجمه بحارالأنوار)، ص 1055.
8. «ملاحم و الفتن»، باب 18، ص 155.
9. «الزام الناصب»، ص 213.
10. «غیبت شیخ طوسی»، 269؛ «غیبت نعمانی»، 279/67.
11. مهدی موعود(ترجمه بحارالأنوار)، ص 1055.
12. مهدی موعود(ترجمه بحارالأنوار)، ص 987.
13. «غیبت»، نعمانی، ص 133؛ «بحارالأنوار»، ج 52، ص 229؛ منتخب الاثر، ص 220.
14. «الملاحم و الفتن»، باب 76، ص 29.
15. همان، ص 107.

لینک ثابت


وقتی انسان خطایی می‌کند، عقوبت آن را هم باید به جان بخرد، حالا این عقوبت می‌تواند فقط در این دنیا باشد یا سرای دیگر یا هم در این دنیا و هم در سرای دیگر. در ابعاد بزرگ‌تر، وقتی جامعه‌ای نیز به فساد و گناه رو می‌آورد، باید عذابی را که خداوند بر آنان فرو می‌فرستد، گردن نهد. امّت‌های عصر کنونی که به انواع فسادها،گناهان، سرکشی‌ها و ستمگری‌ها آلوده و از آفریننده هستی غافل شده‌اند، به یقین عذابی سخت‌تر خواهند داشت.

 


این طرز تفکّر از زمان‌های قدیم وجود داشته است؛ همچنان‌که در اساطیر «هند»، از نابودی پایانی آفرینش همراه با علائمی دهشت بار سخن به میان آمده است که به نوعی می‌تواند با بروز بلایای طبیعی در دوره آخرالزّمان مربوط باشد:
پس از صد سال خشکسالی و قحطی، هفت خورشید بر آسمان پدیدار می‌گردد و همه آب‌ها را می‌خشکاند. آتش و در پی آن، باد سراسر زمین را جارو می‌کشد و زمین و جهان زیرین را ویران می‌سازد. بر آسمان، ابرهایی چون پیل نمایان و تندر غرّیدن می‌گیرد؛ دوازده سال پی در پی باران می‌بارد و همه جهان را در خود غرق می‌کند.1
در اساطیر کهن ملّت‌های «شمال اروپا» نیز به بلایای دوره آخرالزّمان اشاره شده است:
خورشید به تیرگی می‌گراید و زمین در دریا غرق می‌شود و ستارگان داغ از آسمان فرو می‌افتند و آتش تا به آسمان زبانه می‌کشد، آنگاه ملکوتی نو و زمینی نو، با زیبایی شگفت‌انگیز دوباره متجلّی می‌شود و خانه‌ها سقفی از طلا می‌یابند و کشت‌زارها، میوه‌های رسیده می‌دهند و شادی ابدی بر همه جا سایه می‌گسترد.2
در متون زرتشتیان و «تورات» نیز از این بلایا سخنان فراوانی به میان آمده است.3
نیم نگاهی به وضعیت کنونی جهان، بیانگر انواع بلاهای مخرّب طبیعی، همچون زلزله، سیل، خشک‌سالی و طوفان است که نتیجه‌اش بیماری، رنج، خسارات و نابودی می‌باشد. زمین در حال نزدیک شدن به فجایعی است که بشر، هرگز در طول تاریخ زندگی خود بر روی این کره آن را تجربه نکرده است. گرم شدن زمین که بر اثر انتشار گازهای گل‌خانه‌ای پدید می‌آید، سبب بروز طوفان‌ها و سیلاب‌های مخرّب خواهد شد. رشد فعّالیت‌های خورشیدی و تغییرات آنها نیز موجب افزایش دمای کره زمین و بروز دگرگونی‌های نامناسب آب و هوایی در عصر حاضر می‌باشد.4

علّت افزایش بلاها
هرچند بیشتر بلاهای طبیعی و گرفتاری‌هایی که مردم آخرالزّمان با آنها مواجه هستند، در ظاهر منشأ طبیعی و مادّی دارند، امّا در واقع اثر وضعی و نتیجه قهری کارهای بد و گناهانی است که نظم طبیعت را بر هم می‌زنند و خشم خالق هستی را بر می‌انگیزند. در سخنی از پیامبر اسلام(ص) آمده است:
«هرگاه شر در زمین آشکار شود، خدای متعال سختی‌اش را بر اهل زمین فرو می‌فرستد.»5
همچنین در سخن هشدارگونه دیگری از حضرت آمده است:
«هرگاه پنج چیز در میان شما رواج یابد، پنج چیز بر شما فرود می‌آید: هنگامی که بین شما زنا رواج یابد، زلزله می‌آید؛ وقتی‌که میان شما ربا شایع گردد، فرو رفتن زمین روی می‌دهد؛ آنگاه که از زکات جلوگیری شود، چهارپایان اهلی نابود می‌شوند؛ موقعی که سلطان ستم ورزد، باران نمی‌بارد و زمانی که با اهل ذمّه، حیله‌ورزی شود، دولت در اختیار مشرکان قرار می‌گیرد.»6
ظهور و سال‌های پربلا
آنچه از متون کهن و روایت‌های اسلامی بر می‌آید، بیانگر آن است که در دوره آخرالزّمان و پیش از خروج دجّال، جهانیان با سه سال سخت و پربلا رو به رو خواهند شد. در متون زرتشتیان آمده است:
در پایان هزاره هوشیدربامی، دیوی مهیب به نام «ملکوش» زمستانی سخت و ترسناک پدید می‌آورد و در مدّت سه سال، سراسر گیتی را با برف و باران و تگرگ و باد سرد و طوفان ویران می‌سازد و مردمان و جانوران و دیگر موجودات روی زمین را نابود می‌کند. 7
در سخنی از پیامبر خدا(ص) در این‌باره می‌خوانیم:
«... بی‌گمان، پیش از خروج دجّال، سه سال سخت خواهد بود که در آنها،گرسنگی شدید دامن‌گیر مردم می‌شود...»8
امام باقر(ع) نیز درباره آغاز و پایان این دوره کوتاه سه‌ساله فرموده است:
«هرگاه عبّاسی به خراسان رسد، گیسوی سختی‌آور در مشرق طلوع می‌کند. نخستین بار که طلوع کرد، برای نابودی قوم نوح بود؛ هنگامی که خدا غرقشان کرد. در زمان ابراهیم، آنگاه که او را در آتش افکندند و زمانی‌که خداوند فرعون و همراهانش را نابود ساخت و هنگامی‌که یحیی، پسر زکریّا کشته شد، طلوع کرد. پس هرگاه آن را دیدید، از شرّ فتنه‌ها به خدا پناه برید. طلوع این ستاره پس از گرفتن خورشید و ماه خواهد بود. سپس [بنی عبّاس] درنگ نمی‌کنند تا آنکه ابقع در مصر آشکار شود.»9

سیل
طبق روایت‌های اسلامی، افزایش بارندگی و بالا آمدن سطح آب رودخانه‌ها و دریاها و جاری شدن سیل بر روی زمین، از جمله نشانه‌های نزدیک شدن زمان ظهور امام مهدی(عج) می‌باشد. در روایتی آمده است:
از امام هادی(ع) پرسیدند: چه وقت آنان (مردم «قم») منتظر فرج خواهند بود؟ حضرت فرمود: «هنگامی‌که آب روی زمین را فراگیرد.»10
در برخی احادیث اسلامی به وقوع سیل در برخی شهرهای «عراق» و غرق شدن بعضی از آنها در آب، پیش از ظهور امام مهدی(عج) اشاره شده است. امام سجّاد(ع) در این باره فرموده است:
«هر گاه نجف شما را سیل و باران پرکرد ... منتظر ظهور قائم منتظَر ما باشید.»11

زلزله
از مدارک به دست آمده از گذشته‌های دور، چنین به دست می‌آید که پیش از ظهور منجی، زلزله‌ها زیاد می‌شوند و پی در پی روی می‌دهند. در نوشته‌های زرتشتیان آمده است: زمین لرزه بسیار بُوَد و بسیار ویرانی بکند.12
در «کتاب مقدّس» نیز آمده است:
و زلزله‌های عظیم در جای‌ها ... پدید [آید]...13 پیامبر خدا(ص) فرموده است: «زمان ظهور فرا نمی‌رسد؛ مگر آنکه ... زلزله‌ها فراوان شوند...»14 در حدیثی از امام علی(ع) نیز آمده است: «...هنگام طلوع بهرام و کیوان با اقتران دقیق... لرزش‌ها و زلزله‌ها پیاپی رخ خواهند داد...»15
برخی روایت‌های اسلامی بیانگر این است که وقوع زلزله در برخی مناطق مانند «خراسان» و «شام»، ارتباطی ویژه با دیگر حوادث پیش از ظهور دارد. در روایتی از پیامبر(ص) آمده است که حضرت به جایگاه برآمدن خورشید رو کرد و فرمود: «از اینجا (مشرق)گیسوی شیطان طلوع می‌کند؛ از همین جا زلزله‌ها و فتنه‌ها ... خواهند بود».16  امام علی(ع) نیز فرموده است: « هر گاه ... آتش درخشان زبانه کشد، بپرهیزید، کاملاً بپرهیزید از کسی که از غرب می‌آید، هنگامی که زلزله‌ها در خراسان آشکار شوند.»17

طوفان و گردباد
در احادیث اسلامی به بروز بادهای خطر آفرین و طوفان‌های ویرانگر در دوره آخرالزّمان اشاره شده است. حسن بصری به هم‌شهریانش چنین می‌گوید: بادی زرد از سوی قبله (جنوب غربی) به سوی شما می‌آید. سه روز و دو شب ادامه دارد تا آنجا که شب از شدّت زردی، مانند روز روشن شود و غرق شدن بصره در پی آن خواهد بود ...18 همچنین در حدیثی از رسول خدا(ص) آمده است: «خرابی چین با شن خواهد بود...»19

رانش زمین و خشک‌سالی
رسول خدا(ص) در بیان نشانه‌های زمان ظهور چنین فرموده است: «... زمین از فراوانی باران سست شود و هر گروهی گمان کند که این حالت تنها در منطقه آنان رخ داده است ...»20
همچنین در متون برجای مانده از گذشتگان، خشک سالی به عنوان یکی از بلاهای فراگیر دوره آخرالزّمان مورد توجّه قرار گرفته است. در متون زرتشتیان آمده است:
...باران نیز به هنگام خویش نبارد ...و آب رودها و چشمه‌ها بکاهد ...21
امام صادق(ع) نیز فرموده است: «... سرزمین‌ها خشک می‌شوند ...»22

مر گ و میر فراوان
امام علی(ع) فرموده است: «... مرگی شتابان و فراگیر مردمان را می‌رباید؛ به طوری که مرد صبح سالم است، در حالی که شب دفن می‌گردد و شب زنده است، در حالی که صبح می‌میرد...»23
پیامبر اکرم(ص) نیز فرموده است: «از نشانه‌های نزدیک شدن زمان ظهور ... آن است که مرگ ناگهانی پدیدار شود».24


زهرا رضائیان
پی‌نوشت‌ها:
1. «شناخت اساطیر هند»، ص41.
2. «سیری در اساطیر یونان و رم»، ص 433، کتاب هفتم.
3. زند بهمن یسن، ص 11، ف 6، بند4.
4. روزنامه کیهان، ش 17453.
5. «الفتن»، ص 431، جزء 9، ذیل ح 1354.
6. «روضه الواعظین»، ص532.
7. «سوشیانت»، ص97، بخ4، یادداشت 1، با حذف و تصرف.
8. «عقد الدرر»، ص345، ب12، ف2.
9. «الفتن»، ص148، جزء 3، ح 607.
10. «بحارالأنوار»، ج18، ص 311.
11. «التشریف بالمنن»، ص 369.
12. «جاماسب‌نامه پهلوی»، ف 1، بند 5.
13. «کتاب مقدّس»، عهد جدید، ص 133؛ انجیل لوقا، ب21، بند11.
14. «صحیح البخاری»، ج 1، ص 448.
15. «مشارق أنوار الیقین»، ص 266.
16. «المعجم الصغیر»، جزء 2، ص 36.
17. «إلزام الناصب»، ح 2، ص 183.
18. «التشریف بالمنن»، ص 254.
19. نمحاضره الأبرار»، ج 1، ص 340.
20. «تفسیر قمی»، ج 2، ص 282.
21. زند بهمن یسن، ص 282.
22. «امالی»، صدوق، ص 65.
23. «بحارالأنوار»، ج 93، ص 304.
24. «المعجم الاوسط»، ج 9، ص 255.

لینک ثابت

بشارت موعود در حديث قدسي

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم فرموده اند:

 «هنگامي كه به سير آسماني (معراج ) رفتم خداوند به من چنين وحي نمود و فرمود:

 اي محمد! چون به زمين نظر كردم تو را برگزيدم و ژيامبر نمودم. اسم تو از من

 ريشه گرفته است من محمودم وتو احمد.

 سپس در نظري دوباره علي را انتخاب كردم و او را وصي و جانشين و همسر دختر تو و پدر

 فرزندان و نسل تو قرار دادم.

 

اسم او نيز از اسم من مشتق شده است.

 

پس من علي الاعلي هستم و فاطمه و حسن و حسين را از نور شما دو نفر آفريدم.

 

سپس ولايت آنها را بر فرشتگان عرضه نمودم هر كس آن را بپذيرد از نزديكان من خواهد بود

 

و هر كس نپذيرد هر چند در عبادت بكوشداو را در بهشت جاي نخواهم داد.

 

آنگاه خداوند فرمود:' اي محمد! آيا مي خواهي آنان را ببيني؟

 

گفتم: آري

 

پس خداوند فرمود: سرت را بالا بگير و من چنين كردم.

 

آنگاه نور علي، فاطمه، حسن، حسين، علي بن حسين، محمد بن علي، جعفر بن

 

محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد، حسن بن

 

علي، و (م ح م د) فرزند حسن،يعني قائم (موعود) را در وسط آنان، همچون ستاره

 

اي درخشان ديدم . گفتم: خدايا! اينها چه كساني هستند؟

 

فرمود: اينها امامان هستند. و اين قائم كسي است كه حلال و حرام را آشكار مي سازد و با او

 

از دشمنانم انتقام مي گيرم و او آرامش اولياي من است و او كسي است كه دلهاي شيعيان تو

 

را شفا مي دهد...»(1)

 

-----------------------

1- كمال الدين، ج1، ص252

لینک ثابت

 

 

مسئله عقیده به ظهور مصلح در پایان دنیا، امری عمومی و همگانی است و اختصاص به قوم و ملّتی خاص ندارد. سرمنشأ این اعتقاد کهن و ریشه‌دار علاوه بر اشتیاق درونی و میل باطنی هر انسان ـ که به طور طبیعی خواهان حکومت حق و عدل و برقراری نظام صلح و امنیّت در سرتاسر جهان است ـ نویدهای بی‌شائبه پیامبران الهی در تاریخ بشریّت به مردم مؤمن و آزادی‌خواه جهان است.

 

مسئله عقیده به ظهور مصلحی جهانی در پایان دنیا، امری عمومی و همگانی است و اختصاص به قوم و ملّتی خاص ندارد. سرمنشأ این اعتقاد کهن و ریشه‌دار علاوه بر اشتیاق درونی و میل باطنی هر انسان ـ که به طور طبیعی خواهان حکومت حق و عدل و برقراری نظام صلح و امنیّت در سرتاسر جهان است ـ نویدهای بی‌شائبه پیامبران الهی در تاریخ بشریّت به مردم مؤمن و آزادی‌خواه جهان است.

تمامی پیامبران بزرگ الهی در دوران مأموریت خود، به عنوان جزیی از رسالت خویش به مردم وعده داده‌اند که در آخرالزّمان و در پایان روزگار، یک مصلح بزرگ جهانی ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بی‌دینی و بی‌عدالتی را در تمام جهان ریشه‌کن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. سیری کوتاه در افکار و عقاید ملّت‌های مختلف، مانند «مصر باستان»، «هند»، «چین»، «ایران» و «یونان» و نگرش به افسانه‌های دیگر اقوام مختلف بشری این حقیقت را به خوبی روشن و مسلّم می‌سازد که همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آراء، عقاید و اندیشه‌های متضادّی که با یکدیگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانی به سر می‌برند.

موعود در دین مسیحیّت
همان‌طور که نجات‌دهنده پایانی بر مبنای معتقدات یهودیان، مسیح (ماشیع) است که جهان را درخشان و با شکوه می‌سازد، به اعتقاد مسیحیان نیز مسیح(ع) نجات‌بخش است. البتّه برای زمان ظهور حضرت مسیح(ع) تاریخ مشخّصی در بشارت «انجیل» نمی‌یابیم و از این جهت، شباهت دقیقی با اعتقاد اسلامی درباره زمان ظهور وجود دارد. در انجیل می‌خوانیم:
امّا آن روز و آن ساعت را نمی‌داند کسی از بشر و فرشتگان آسمان، مگر پدر.1
بر اساس بشارت فراوانی که در انجیل آمده است، حضرت مسیح(ع) به دنبال قیام حضرت قائم(ع) در «فلسطین» آشکار خواهد شد و به یاری آن حضرت خواهد شتافت و پشت سر حضرتش نماز خواهد گزارد تا یهودیان و مسیحیان و پیروان وی، تکلیف خویش را بدانند و به اسلام بگروند و حامی حضرت مهدی(ع) گردند. از این رو، در آخرین روزهای زندگی ـ و شاید در طول دوران حیات ـ به یاران و شاگردان خود توصیه‌ها و سفارش‌های اکیدی درباره بازگشت خود به زمین نموده و آنان را در انتظار گذارده و امر به بیداری و هوشیاری و آمادگی فرموده است.
متن برخی از آن بشارات که در انجیل آمده است:
پس بیدار باشید؛ زیرا که نمی‌دانید در کدام ساعت خداوند شما می‌آید؛ لیکن این را بدانید که اگر صاحب خانه می‌دانست در چه پاس از شب دزد می‌آید، بیدار می‌ماند و نمی‌گذاشت که به خانه‌اش نقب زند. پس شما نیز حاضر باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان می‌آید. پس آن غلام امین و دانا کیست که آقایش او را بر اهل خانه خود بگمارد تا ایشان را در وقت معیّن خوراک دهد. خوشا به حال آن غلامی که چون آقایش آید، او را در چنین کاری مشغول یابد.2
نظیر این پیش‌گویی در «انجیل لوقا» نیز آمده است:3 مقصود از «پسر انسان» حضرت مسیح(ع) نیست، زیرا مطابق نوشته جیمز هاکس آمریکایی در «قاموس کتاب مقدّس» این عبارت هشتاد بار در انجیل و ملحقات آن (عهد جدید) آمده است که فقط سی مورد آن با حضرت عیسی مسیح(ع) قابل تطبیق است؛ ولی پنجاه مورد دیگر از نجات‌دهنده‌ای سخن می‌گوید که در آخر‌الزّمان و پایان روزگار ظهور خواهد کرد و حضرت عیسی(ع) نیز با او خواهد آمد و او را جلال و عظمت خواهد داد و از ساعت و روز ظهور او جز خداوند متعال کسی اطّلاع ندارد. که او کسی جز حضرت مهدی(عج)، آخرین حجّت خدا نخواهد بود.
به طوری که می‌بینیم فرازهایی از «عهد جدید»، با روایات اسلامی وجوه مشترک فراوانی دارد که از آن جمله است: نزول حضرت عیسی(ع)4، صیحه آسمانی، زنده شدن گروهی از افراد صالح، آمدن او بر فراز ابر و ربوده شدن یاران حضرت ولیّ‌عصر(ع) از محراب‌ها و رختخواب‌های خود و انتقال یافتن آنها بر فراز ابرها، همه این موارد در احادیث اسلامی آمده و با این فقرات انجیل دقیقاً منطبق است.5


پی‌نوشت‌ها:
1. ترجمه اناجیل اربعه، میرمحمّدباقر خاتون‌آبادی، انتشارات نقطه.
2. کتاب مقدّس، انجیل متی، ص 41، باب 24، بندهای 1 ـ 8، 23 ـ 28، 29 ـ 37 و 42 ـ 46.
3. کتاب مقدّس، انجیل لوقا، ص 16، باب 12، بندهای 35 و 37 ـ 40.
4. محمّدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 52، ص 181.
5. برای مطالعه بیشتر درباره شباهت‌های امام مهدی(ع) و موعود دیگر ادیان، ر.ک: هاشمی شهیدی، سیّد اسدالله، ظهور حضرت مهدی(ع) از دیدگاه ادیان و مذاهب و ملل جهان، فصل نهم.

 

لینک ثابت

امام صادق علیه‌السلام: حكمت غیبت قائم بعد از آمدن خود او ظاهر مى‌شود، چنانكه حكمت سوراخ كردن كشتى توسط خضر و كشتن آن بچه و تعمیر دیوار، براى حضرت موسى علیه‌السلام ظاهر نگشت، مگر موقعى كه خواستند از هم جدا شوند.

 

عبداللّه بن فضل هاشمى روایت كرده كه از امام جعفر صادق علیه السلام شنیدم می‌فرمود: همانا براى "صاحب الامر" غیبتى تخلف ناپذیر است، به طوریكه اهل باطل در آن تردید می‌كنند.

عرض كردم: یابن رسول اللّه! چرا غیبت می‌كند؟

فرمود: به علّتى كه به ما اجازه نداده‌اند آشكار سازیم.

عرض كردم: چه حكمتى در غیبت اوست؟

فرمود: همان حكمتى كه در غیبت حجّت‌هاى پیش از او بوده است،حكمت غیبت قائم بعد از آمدن خود او ظاهر مى‌شود، چنانكه حكمت سوراخ كردن كشتى توسط خضر و كشتن آن بچه و تعمیر دیوار، براى حضرت موسى - علیه السلام - ظاهر نگشت، مگر موقعى كه خواستند از هم جدا شوند.

متن حدیث:

انّ لصاحب هذا الامر غیبه لابدّ منها یرتاب فیها كلّ مبطل، فقلت: و لم جعلت فداك؟ قال: لأمر لم یؤذن لنا فى كشفه لكم قلت فما وجه الحكمه فى غیبته؟ قال وجه الحكمه فى غیبته وجه الحكمه فى غیبات من تقدّمه من حجج اللّه ـ تعالى ذكره ـ ان وجه الحكمه فى ذلك لا ینكشف الاّ بعد ظهوره كما لم ینكشف وجه الحكمه فیما آتاه الخضر(علیه السلام)من خرق السفینه و قتل الغلام و اقامه الجدار لموسى(علیه السلام) الى وقت افتراقهما.

 

«شیخ صدوق، كمال‌الدین و تمام‌النعمه،ج 2،ص482»

لینک ثابت

پیشوای پنجم علیه السلام در توصیف یاران حضرت مهدی علیه السلام كه در زمان غیبت، خود را برای شركت در قیام جهانی آن حضرت آماده می‌كنند، به ابو خالد كابلی فرمود: «من به گروهی می‌نگرم كه در آستانه ظهور از طرف مشرق زمین به پا می‌خیزند.

 

 

امامان معصوم علیهم السلام به جهت اهمیت مسئله مهدویت و غیبت دوازدهمین حجت الهی، در فرصتهای مناسب از عصر ظهور سخن گفته و شیعیان را با نشانه‌ها، علائم و ویژگیهای دولت كریمه حضرت قائم علیه السلام آشناساخته اند.
این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است كه اهل ایمان و منتظران حكومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته آن عصر گشته، نسلهای بعدی را نیز با این فرهنگ مأنوس كنند.
دلدادگان فرهنگ انتظار با همه مشكلات و گرفتاریهایی كه دشمنان برایشان فراهم می‌آورند، هرگز امید به رسیدن آن روز دیدنی و لذتبخش را از دست نمی‌دهند، بلكه شوق و عشقشان بیشتر می‌شود و زیر لب زمزمه می‌كنند:
چه خوش باشد كه بعد از انتظاری // به امیدی رسد امیدواری
سخن از خصوصیات انقلاب جهانی آن یار سفر كرده، زمانی شیرین‌تر می‌شود كه امامان معصوم علیهم السلام ویژگیها و نشانه‌های عصر ظهور حضرت قائم آل محمد صلی الله علیه و آله را برایمان توصیف كنند و بذر امید و آرزوی استقرار دولت كریمه امام زمان علیه السلام را در دلهای به انتظار نشسته مان شكوفا گردانند تا رایحه دل انگیز دوران ظهور در روح و جسم انسانهای خسته از ظلم و ناعدالتی و فتنه و فساد، حیاتی تازه ببخشد.
اگر آن نائب رحمان ز درم بازآید // عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید
دارم امید خدایا كه كنی تأخیری // در اجل تا به سرم تاج سرم بازآید
گر نثار قدم مهدی هادی نكنم // گوهر جان به چه كار دگرم بازآید
آن كه فرق سر من خاك كف پای وی است // پادشاهی كنم ار او به سرم بازآید
كوس نو دولتی از بام سعادت بزنم // گر ببینم كه شه دین ز درم بازآید
می روم در طلبش كوی به كو دشت به دشت // شخصم ار باز نیاید خبرم بازآید
«فیض» نومید مشو در غم هجران و منال // شاید ار بشنود آه سحرم، بازآید

منتظران مژده باد
امام باقر علیه السلام در گفتاری امیدآفرین و نشاط بخش به منتظران حقیقی آن حضرت مژده می‌دهد كه «یأْتِی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یغِیبُ عَنْهُمْ اِمامُهُمْ فَیاطُوبی لِلثّابِتِینَ عَلی اَمْرِنا فِی ذلِكَ الزَّمانِ اِنَّ اَدْنی ما یكُونُ لَهُمْ مِنَ الثّوابِ اَنْ ینادِیهُمُ الْبارِی ءُ عَزَّ وَجَلَّ عِبادِی آمَنْتُمْ بِسِرّی وَصَدَّقْتُمْ بِغَیبی فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوابِ مِنّی؛ (1) بر مردم زمانی می‌آید كه امامشان از منظر آنان غایب می‌شود. خوشا به حال آنان كه در آن زمان در امر [ولایت] ما اهل بیت ثابت قدم و استوار بمانند! كمترین پاداشی كه به آنان می‌رسد، این است كه خدای متعال خطابشان می‌كند و می‌فرماید: بندگان من! شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق كردید. پس بر شما مژده باد كه بهترین پاداش من در انتظارتان است.»
آن گاه امام باقر علیه السلام ادامه داد: «خداوند متعال به خاطر ارج گذاری از چنین منتظران راستینی به آنان می‌فرماید: شما مردان و زنان، بندگان حقیقی من هستید. رفتار نیك و شایسته تان را می‌پذیرم و از كردار ناپسندتان عفو می‌كنم و به خاطر شما سایر گنهكاران را می‌آمرزم و بندگانم را به خاطر شما با باران رحمت خود سیراب و از آنان بلا را دفع می‌كنم.‌ای عزیزترین بندگان من! اگر شما نبودید، عذاب دردناك خود را به مردم نافرمان نازل می‌كردم.» (2)

یاران وفادار
پیشوای پنجم علیه السلام در توصیف یاران حضرت مهدی علیه السلام كه در زمان غیبت، خود را برای شركت در قیام جهانی آن حضرت آماده می‌كنند، به ابو خالد كابلی فرمود: «من به گروهی می‌نگرم كه در آستانه ظهور از طرف مشرق زمین به پا می‌خیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حكومت الهی تلاش می‌كنند. بارها از متولیان حكومت اجراء حق را خواستار می‌شوند، امّا با بی اعتنایی مسئولین مواجه می‌شوند. وقتی كه وضع را چنین ببینند، شمشیرهای خود را به دوش می‌نهند و با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواسته شان اصرار می‌ورزند تا اینكه سردمداران حكومت نمی‌پذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام و انقلاب می‌گردند و كسی نمی‌تواند جلوگیرشان شود. این حق جویان وقتی كه حكومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیه السلام به كس دیگری نمی‌سپارند. كشته‌های اینها همه از شهیدان راه حق محسوب می‌شوند.»

در اینجا امام باقر علیه السلام به ابو خالد كابلی جمله‌ای زیبا فرمود كه می‌تواند نصب العین همه منتظران لحظات ظهور باشد.
آن حضرت فرمود: «اَما اِنِّی لَوْ اَدْرَكْتُ ذلِكَ لاَءَسْتَبْقَیتُ نَفْسی لِصاحِبِ هذَا الاْءَمْرِ؛ (3) مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درك كنم، جانم را برای فداكاری در ركاب حضرت صاحب الامر علیه السلام تقدیم می‌دارم.»
امام پنجم علیه السلام در مورد استقامت و استواری یاران حضرت مهدی علیه السلام به آیه‌ای از قرآن استناد كرد و در تفسیر آیه «فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُوْلهُما بَعَثْنا عَلَیكُمَ عِبادا لَنا اُولی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَكانَ وَعْدا مَفْعُولاً»؛(4) «هنگامی كه نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیكارجوی خود را بر ضد شما برمی انگیزیم [تا شما را سخت درهم كوبند و برای به دست آوردن مجرمان] خانه‌ها را جستجو می‌كنند و این وعده‌ای است قطعی.» فرمود: «این بندگان پیكارجو و مقاوم كه به طرفداری از حق به پا می‌خیزند، همان حضرت قائم و یاران وفادار او هستند.» (5)

چشم به راه ظهور
از منظر امام باقر علیه السلام در عصر غیبت، چشم به راه ظهور حضرت مهدی علیه السلام بودن و انتظار حكومت آل محمد صلی الله علیه و آله را كشیدن از عبادات شایسته و برتر محسوب می‌شود. آن گرامی به نقل از وجود مقدس رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ انْتِظارُ الْفَرَجِ؛ (6) انتظار [پیروزی و] فرج [آل محمد صلی الله علیه و آله] از برترین عبادات محسوب می‌شود.»

جهان در آستانه ظهور

در آستانه ظهور حضرت مهدی علیه السلام اوضاع جهان به بدترین وضع خود می‌رسد و ظلم و ناعدالتی، تبعیض، تضییع حقوق دیگران به بدترین وضع خود تبدیل شده و مردم از هر كس و حكومتی ناامید گردیده، به دنبال روزنه امید و ندای عدالتی می‌گردند كه آنان را از آن منجلاب ستم و از چنگال زورمداران و مستكبران نجات بخشد. مردم چنان از دست دروغگویان فتنه انگیز و فرصت طلب به تنگ می‌آیند كه شب و روز آرزوی قیام منادی عدالت را در سر می‌پرورانند. حضرت امام باقر علیه السلام فضای تاریك جهان قبل از ظهور را این گونه بیان می‌كند: «لا یقُومُ الْقائِمُ اِلاّ عَلی خَوْفٍ شَدیدٍ مِنَ النّاسِ وَزَلازِلَ وَفِتْنَةٍ وَبَلاءٍ یصیبُ النّاسَ وَطاعُونٍ قَبْلَ ذلِكَ وَسَیفٍ قاطِعٍ بَینَ الْعَرَبِ وَاخْتِلافٍ شَدیدٍ بَینَ النّاسِ وَتشْتیتٍ فی دینِهِمْ وَتَغْییرٍ فی حالِهِمْ حَتّی یتَمَنَّی الْمُتَمَنّی الْمَوْتَ صَباحا وَمَساءً مِنْ عِظَمِ ما یری مِنْ كَلْبِ النّاسِ وَاَكْلِ بَعْضِهِمْ بَعْضا؛ (7) حضرت قائم علیه السلام قیام نمی‌كند، مگر در حال ترس شدید مردم و زلزله‌ها و فتنه و بلایی كه بر مردم فرا رسد و قبل از آن، گرفتار طاعون می‌شوند. آن گاه شمشیر برنده میان اعراب حاكم می‌شود و اختلاف میان مردم و تفرقه در دین و دگرگونی احوالشان به اوج می‌رسد؛ به گونه‌ای كه هر كس بر اثر مشاهده درنده خویی و گزندگی‌ای كه در میان برخی از مردم نسبت به بعضی دیگر به وجود می‌آید، صبح و شام آرزوی مرگ می‌كند.» امام آن گاه افزود: «وقتی كه یأس و ناامیدی تمام مردم را فرا گرفت و دیگر از هر جهت خود را در بن بست احساس كردند، امام غائب علیه السلام قیام می‌كند.»

اقتدار حضرت مهدی علیه السلام
برای اجراء عدالت و گسترش مساوات در جامعه اسلامی لازم است كه موانع عدالت را از میان برداشت و راه آن را هموار ك رد؛ زیرا اصحاب زر و زور و تزویر و كسانی كه از درهم ریختگی جامعه در راه ترویج فساد و انحراف بهره می‌برند، هرگز از عدالت و برنامه‌های عادلانه راضی نخواهند بود و با توسل به هر شیوه‌ای در مسیر احقاق حقوق مردم سنگ اندازی خواهند كرد. بنابراین، یكی از مهم‌ترین ویژگیهای زمامداران عادل قاطعیت و صلابت در مقابله با دشمنان داخلی و خارجی است. امام زمان علیه السلام نیز با اقتدار كامل مخالفین اسلام و دشمنان عدالت را سركوب خواهد كرد. امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «لَیسَ شَأْنُهُ اِلاّ بِالسَّیفِ؛ (8) آن حضرت [در سركوب دشمنان قسم خورده اش] فقط شمشیر را می‌شناسد.»
او در قاطعیت همانند جدّش رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل خواهد كرد و به خیانتكاران، كافران و عوامل داخلی دشمن اجازه هیچ گونه توطئه‌ای نخواهد داد.
حضرت باقر علیه السلام درباره شباهت حضرت مهدی علیه السلام به پیامبران الهی مطالبی فرموده و درباره تشابه حضرت خاتم الاوصیاء به حضرت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرموده است: «وَاَمّا مِنْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَالْقِیامُ بِالسَّیفِ وَتَبْیینُ آثارِهِ ثُمَّ یضَعُ سَیفَهُ عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیةَ اَشْهُرٍ فَلا یزالُ یقْتُلُ اَعْداءَ اللّهِ حَتّی یرْضَی اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ؛(9) و امّا [شباهت حضرت مهدی علیه السلام] به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله قیام با شمشیر است [كه دشمنان لجوج را از میان برمی دارد] و آثار آن حضرت را آشكار می‌كند. آن گاه هشت ماه به صورت مسلّح و آماده به سر می‌برد و همواره با دشمنان خدا مبارزه می‌كند تا اینكه خداوند راضی شود.»

بانوان در دولت مهدوی
بدون تردید بانوانِ شایسته و متعهد در دولت آن حضرت جایگاه ارزشمندی دارند. نقش زن در آن زمان همانند زنان صدر اسلام، فراخور حال آنان و نسبت به موقعیت ویژه شان خواهد بود؛ یعنی همان رسالتی كه یك زن مسلمان طبق آیین اسلام به دوش گرفته است، در عصر ظهور نیز به آن پای بند خواهد بود. آنچه از روایات برمی آید، آن است كه عده‌ای از كارگزاران آن حضرت از بانوان ارجمند هستند. جابر بن یزید جعفی از یاران نزدیك امام محمد باقر علیه السلام به نقل از آن حضرت فرمود: «وَیجِی ءُ وَاللّهِ ثَلاثُ مِائَةٍ وَبِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فیهِمْ خَمْسُونَ امْرَأَةً یجْتَمِعُونَ بِمَكَّةَ عَلی غَیرِ میعادٍ؛(10) به خدا سوگند! 313 نفر یاران مهدی علیه السلام می‌آیند كه پنجاه نفر از آنان زن می‌باشند و بدون هیچ گونه وعده قبلی در شهر مكه گرد هم جمع می‌شوند.»
روایت دیگری در این زمینه از‌ام سلمه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله از طریق اهل سنت نقل شده است كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در آن گفتار با اشاره به عصر ظهور و اجتماع یاران حضرت مهدی علیه السلام در اطراف آن حضرت می‌فرماید: «یعُوذُ عائِذٌ فِی الْحَرَمِ فَیجْتَمِعُ النّاسُ اِلَیهِ كَالطَیرِ الْوارِدِ الْمُتَفَرِّقَةِ حَتّی یجْتَمِعَ اِلَیهِ ثَلاثُ مِائَةٍ وَاَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فِیهِ نِسْوَةٌ...؛ [در زمان ظهور] پناه خواهی به حرم خداوند در مكه پناهنده می‌شود. مردم همانند كبوتران از هر سو به جانب ا و رو می‌آورند تا اینكه سیصد و چهارده نفر كه عده‌ای از آنان زن هستند، دور او را می‌گیرند.» و ادامه داد: «و از همان جا خروج می‌كنند و بر تمام ستمگران و اعوان و انصارشان پیروز می‌گردند و عدل را آن چنان در روی زمین برقرار می‌سازند كه زندگان آرزو می‌كنند كه‌ای كاش مرده هایشان نیز از طعم آن عدالت می‌چشیدند!» (11)

مخالفین دولت مهدوی

سران جبهه باطل معمولاً افرادی خودخواه، متكبر، صاحب صفات ناپسند انسانی هستند كه در مقابل حق خودنمایی می‌كنند. آنان چنان در منجلاب فساد و گناه غوطه ورند كه انسانهای حق طلب و جلوه‌های فضیلت را خطرناك‌ترین دشمنان خویش قلمداد می‌كنند. به همین جهت، تمام تلاشهای خود را برای نابودی آیین حق و رهبران الهی به كار می‌گیرند. امّا خداوند طبق سنت پایدار خود همواره حق را پیروز گردانیده و دشمنانش را مأیوس و مغلوب كرده است.
قرآن می‌فرماید: «یرِیدُونَ أَن یطْفِئُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَ هِهِمْ وَیأْبَی اللَّهُ إِلآَّ أَن یتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَـفِرُونَ.» ؛ (12) « [مخالفین حق [می خواهند نور خدا را با دهانهای خود خاموش كنند، ولی خدا جز این نمی‌خواهد كه نورش را كامل كند؛ هر چند كافران را خوش نیاید.»
در عصر ظهور، تلاشهای زیادی صورت می‌گیرد تا از استقرار حكومت قائم آل محمد صلی الله علیه و آله جلوگیری شود، امّا آن حضرت به لطف و مدد الهی، تمام موانع را از میان برمی دارد. سفیانی یكی از دشمنان سرسخت حضرت مهدی علیه السلام است.
امیر مؤمنان علی علیه السلام در مورد جنایات وی به كوفیان فرمود: «بدا به حال كوفه! سفیانی چه جنایاتی در آنجا انجام می‌دهد! به حریم شما تجاوز می‌كند، كودكان را سر می‌برد و ناموس شما را هتك می‌كند.» (13)
امام باقر علیه السلام درباره ویژگیهای این دشمن سرسخت حضرت مهدی علیه السلام فرمود: «اگر سفیانی را مشاهده كنی، در واقع پلیدترین مردم را دیده ای. وی دارای رنگی بور و سرخ و كبود است. هرگز سر به بندگی خدا فرو نیاورده و مكه و مدینه را ندیده است.» (14)
امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «گویا من سفیانی (سركرده دشمنان حضرت امام عصر علیه السلام) را می‌بینم كه در زمینهای سرسبز شما در كوفه اقامت گزیده، ندا می‌دهد كه هر كس سر یك تن از شیعیان علی علیه السلام را بیاورد، هزار درهم پاداش اوست. در این هنگام، همسایه به همسایه دیگر حمله می‌كند و می‌گوید: این شخص از شیعیان است. او را می‌كشد و هزار درهم جایزه می‌گیرد.» (15)
شیصبانی نیز یكی دیگر از سران جبهه باطل در عصر ظهور است. او از دشمنان كینه توز اهل بیت علیهم السلام و حضرت مهدی علیه السلام می‌باشد. ریشه‌اش به بنی عباس می‌رسد و شخصی بدكردار، شیطان صفت و گمنام است. امام باقر علیه السلام به جابر جعفی فرمود: «سفیانی خروج نمی‌كند، مگر آنكه قبل از او شیصبانی در سرزمین عراق خروج می‌كند. او همانند جوشیدن آب از زمین، یكباره پیدا می‌شود و فرستادگان شما را به قتل می‌رساند. بعد از آن در انتظار خروج سفیانی و ظهور قائم علیه السلام باشید.» (16)


دجّال نیز فتنه گری كذّاب و فریبنده است كه موجی از آشوب و فتنه به پا می‌كند و بسیاری را با دسیسه‌های شیطانی‌اش می‌فریبد. چشم راست او ناپیداست و نام اصلی‌اش صیف بن عائد است. او ادّعای خدایی می‌كند. در سحر و جادو، زبردست و در فریب مردم، مهارت عجیبی دارد. شیطان صفتان به اطراف او گرد می‌آیند.
امّا طبق مشیت الهی و سنت تغییرناپذیرش همچنان كه در طول تاریخ همواره به اثبات رسیده است، اهل باطل همچون كف روی آب نابود شدنی هستند و حضرت مهدی علیه السلام نیز با غلبه بر سران كفر و فتنه و نفاق طومار زندگانی دشمنان فضیلت و كمال را درهم می‌پیچد و بساط عدل و داد و انسانیت را در روی زمین می‌گسترد.

پی نوشت :

1) كمال الدین، ج 1، ص 330.
2) همان.
3) غیبت نعمانی، ص 273.
4) اسراء / 5.
5) تفسیر عیاشی، ج 2، ص 281.
6) بحارالانوار، ج 52، ص 125.
7) همان، ص 230.
8) همان، ص 354.
9) كمال الدین، ص 329.
10) بحار الانوار، ج 52، ص 222.
11) معجم احادیث المهدی علیه السلام، ج 1، ص 501؛ المعجم الاوسط، ج 5، ص 334.
12) توبه / 32.
13) یوم الخلاص، ص 93.
14) بحارالانوار، ج 52، ص 354.
15) بحار الانوار، ج 52، ص 215.
16) غیبت نعمانی، ص 302.

کریم حیدری نهند

لینک ثابت
ناگهانی بودن
یک شنبه 17 فروردين 1398برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست

يکي از ويژگي هاي مشترک زمان ظهور حضرت مهدي عليه السلام و واقعه قيامت، ناگهاني رخ دادن آن هاست. در بين آيات قرآن کريم و بيان ائمه ي معصومين (ع) کلماتي مثل«بغته» و «دفعه» که هر دو به معناي ناگهاني بودن هستند، براي توصيف اين وقايع مهم به کار رفته است.

حجت موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف در يکي از نامه هاي خود تأکيد کردند که ظهور ايشان به صورت ناگهاني و زماني دور از انتظار به وقوع مي پيوندد:

«فإنّ أمرَنا بغته فجاءه حينَ لاتَنفَعُه توبهً و لاينجيهُ من عِقابّنا ندمٌ علي حَوبهٍ:
فرمان ما به يک باره و ناگهاني فرامي رسد و در آن زمان توبه و بازگشت براي کسي سودي ندارد و پشيماني از گناه، کسي را از کيفر ما نجات نمي بخشد(1).»

امام باقر(ع) در شرح آيه 66سوره زخرف، «آيا چشم به راه چيزي جز آن ساعتند که ناگاه و بي خبرشان بيايد؟» فرمودند: «مراد از ساعت، ساعت [قيام] قائم است که ناگهان بر ايشان بيايد(2).»

قيامت هم دفعي است
روزي، مردي از رسول خدا صلي الله عليه و آله از زمان قيامت پرسيد. ايشان در جواب فرمودند: «من از تو آگاه تر از اين امر نيستم، قيامت نخواهد آمد، مگر ناگهاني(3).»

از اشاراتي که خداوند در مورد ناگهاني بودن قيامت کرده است، آيه 107 سوره يوسف است که مي فرمايد: «أَفَأَمِنُواْ أَن تَأْتِيَهُمْ غَاشِيَةٌ مِّنْ عَذَابِ اللّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ: آيا ايمنند از اينكه عذاب فراگير خدا به آنان درسد يا قيامت در حالى كه بى‏خبرند بناگاه آنان را فرا رسد؟(4)»

حسن ختام اين مطلب حديثي از امام رئوف (ع) است که به واسطه پدرانشان از رسول گرامي اسلام (ص) چنين نقل کرده اند: «...ظهور او[مهدي] مانند قيامت است، تنها خداوند است که چون زمانش فرارسد، آشکارش مي سازد. فرارسيدن آن بر آسمانيان و زمينيان پوشيده است. جز به ناگهان بر شما نيايد(5).»

اين ها درست همان ويژگي هايي است که در آيات قرآن و روايات ما به صورت جداگانه هم براي قيامت کبري و هم براي ظهور مهدي موعود عليه السلام برشمرده شده است.

پي نوشت:
1.      الاجتجاج، ج2، ص498؛ بحارالانوار، ج53، ص176؛ به نقل از معرفت امام عصر ئ تکليف منتظران، ص383؛
2.      بحارالانوار، ج24، ص164، به نقل از معرفت امام عصر ئ تکليف منتظران، ص383؛
3.      ديلمي، حسن بن محمد، ارشادالقلوب، ترجمه رضايي، تهران، اسلاميه، چاپ سوم، ج1، ص164؛
4.      ترجمه استاد فولادوند؛
5.      کمال الدين و تمامه النعمه، ج2، ص373؛ به نقل از معرفت امام عصر و تکليف منتظران، ص382.
 

لینک ثابت

حرکت امام زمان(عج)، آخرین حرکت الهی در مسیر هدایت است، به همین جهت اراده خداوند بدون احتیاج به ظهور علل و اسباب طبیعی در آن به ایفای نقش می‌پردازد. یکی از علامت‌های الهی نیز از کار افتادن سلاح‌های روز در مقابل اراده آن حضرت است!







اعتقاد به وجود مبارک امام زمان(عج) و نیز عقیده به اینکه در پایان دوران زندگی بشری، مردی الهی قیام می‌کند و جهان را از ظلم پیراسته کرده و به عدل مطلق می‌آراید، تنها در شمار عقائد شیعیان نیست. به همین منظور در ادامه پای درس مهدویت آیت‌الله محمدعلی ناصری استاد اخلاق و مدیر حوزه علمیه حضرت ولی عصر(عج) درباره چگونگی مقابله امام زمان(عج) با سلاح‌های امروزی می‌نشینیم که این مبحث توسط مجید هادی‌زاده به رشته تحریر در آمده است.

*چگونگی مقابله حضرت با سلاح‌های امروزی

یکی از مسائلی که درباره عصر ظهر همواره مطرح می‌شده و امروزه با پیشرفت‌هایی که در تولید سلاح‌های مخرب و پرقدرت روز حاصل شده، بیشتر از پیش مطرح می‌شود؛ این است که ادعای شیعیان در طول تاریخ بر آن بوده است که حضرت ولی عصر(عج) در زمان ظهور، بر مسند حکمرانی تمام جهان تکیه می‌زنند.

حال می‌توان پرسید که: آن حضرت با وجود قدرت‌های امروز و سلاح‌های اتمی و بسیار قوی آنان، چگونه می‌توانند بر این مسند تکیه کنند؟ اصولاً اضمحلال قدرت‌های اتمی امروز - که به سلاح‌های مخرب‌تر از سلاح‌های اتمی نیز مجهز شده‌اند -، چگونه ممکن است؟ آیا آن حضرت(عج) می‌توانند با شمشیر بر سلاح‌های فوق پیشرفته امروزی غالب آیند؟

پاسخ ما به این پرسش آن است که همان گونه که وجود مبارک آن حضرت(عج) از مصادیق «غیب» است و ایمان به آن واجب و تنها طریق به دست آوردن معلومات مربوط به آن، وحی و سخنان معصومان است، هر آنچه به آن حضرت مربوط می‌شود نیز از همین‌ گونه است.

به عبارت دیگر، درباره مسائل غیبی و آنچه به غیب مربوط است، نمی‌توان به عقل و استنباط‌های آن اتکاء کرد. از این رو، مسائل مربوط به آن حضرت را نیز می‌باید از وحی و سخنان معصومان - که عدل وحی است- دریافت.

بر این اساس، اگرچه امروزه شماری از نیمه روشنفکران بر این باور رفته‌اند که آن حضرت نیز به سلاح‌های روز مجهز می‌شوند و با وسائل امروزی به جنگ قدرت‌های بزرگ می‌شتابند، اما به باور ما این چنین نیست. اینان، «شمشیر»- که به صراحت نام آن در روایات معصومان به عنوان سلاح آن حضرت به کار رفته است- را نمادی از «اسلحه» قلمداد می‌کنند، و بدین ترتیب قائل می‌شوند که آن حضرت نه با شمشیر واقعی که با شمشیر‌های روز به نهضت جهانی خود می‌پردازند؛ و شمشیر روز نیز سلاح‌های کشتار جمعی، هواپیماهای کارآمد و ناوگان‌های هواپیما‌بر امروزی است. بنابراین، حضرت نیز از نیروهای زمینی، هوایی و دریایی امروز جهان با همان سلاح‌های متعارف این نیروها استفاده می‌کنند.

به باور ما اگر چه سنت خداوند در جریان طبیعی امور بر آن بنا نهاده شده که هر امری را به وسیله اسباب و علل طبیعی آن به پیش برد؛ اما این قاعده تنها درباره امور طبیعی و غیرماورایی صادق است. به عبارت دیگر، اصل صادق «أَبَیَ اللّهُ أَنْ یُجْرِیَ الأُمُورَ اِلاّ بِأَسْبابِها»، تنها بر امور طبیعی صادق است و درباره امور غیرطبیعی جریان پیدا نمی‌کند. بنابراین، ما بر این باوریم که اگرچه این اصل، اصلی است صحیح و در صحت آن هیچ تردیدی نیست، اما حضرت ولی عصر(عج) در زمان ظهور، نه با سلاح‌هایی که امروزه متعارف است که با همان شمشیر و سلاح‌های دوره صدر اسلام به مبارزه و تشکیل حکومت خویش خواهند پرداخت.

توضیح این مطلب را، به چند نکته توجه می‌دهیم:

نکته اول: همانگونه که زین پیش اشاره کردیم، در امور خارق‌ عادت و ماوراء طبیعی، خداوند خود به اعمال اراده خویش می‌پردازد و آن چنان این گونه امور را هدایت می‌کند که به جریان طبیعی علل و اسباب، احتیاجی حاصل نمی‌شود.

نمونه این مسأله را در بسیاری از موارد تقابل حق و باطل می‌توان دید. در جریان افکندن حضرت ابراهیم (ع) در آتش، بدون آنکه علل و اسباب طبیعی در میان باشد آتش بر وجود مبارک حضرت ابراهیم خنک و گوارا شد؛ چه در آن دوران، جنگ میان نور و ظلمت به مرحله نهایی خود رسیده بود و اگر آن حضرت از آن آتش آسیبی می‌دید، تئوری نمرودیان بر نظریه ابراهیمیان پیشی می‌گرفت و خواه ناخواه مسیر هدایت مردمان مسدود می‌گشت. از این رو امر (نارُکُونِی بَرْداً وَ سَلاماً) صدور یافت، و آن آتش، آنچنان عزیزانه، حضرتش را در میان خود گرفت.

واقعه حضرت حجت(عج) نیز از همین سنخ است؛ چه حرکت آن حضرت، آخرین حرکت الهی در مسیر هدایت است و بدین ترتیب اراده خداوند بدون احتیاج به ظهور علل و اسباب طبیعی در آن به ایفای نقش می‌پردازد. از همین نمونه است ماجرای سلطنت جهانی حضرت سلیمان بن داوود(ع)؛ آیا پیش از ایشان حکومتی در جهان مستقر نبود؟ و آیا ایشان بر تمامی کره زمین مسلط نشد؟ آیا می‌توان پذیرفت که آن حضرت با لشکر‌کشی به شهرها و کشتار مردمان بی‌گناه به این حکومت دست یافتند؟.

در جریان انقلاب جهانی پیامبر اکرم(ص) نیز داستانی این چنین رخ داد. چه می‌دانیم که سلاح‌های مردم حجاز در مقابل سلاح‌های امپراطوری‌های رم و ایران، چندان ناچیز بود که اصلاً به عنوان اسلحه جنگی محسوب نمی‌شد. منجنیق‌های قلعه کوب، پیلان مست جنگی و لشکرهای زره‌پوش- که حتی اسبان آن لشکر‌ها نیز سراپا غرق در آن بودند- در دست امپراطوران روزگار بود، و مشتی شمشیر و نیزه- که گاه در بعضی از جنگ‌ها به وام گرفته می شد تا حداقل اسلحه جنگاوران تأمین شود- نیز، در دست یاران پیامبر اکرم(ص). رستم فرخ‌زاد فرمانده لشگر ایران در آن جنگ، تخت خود را در میان رود کارون برافراشته بود و سه هزار زن رامشگر به همراه آورده بود، چه جنگ با اعراب نو مسلمان را کاری کودکانه می‌پنداشت و بر این باور بود، که شمار فزون نیروهای او و نیز سلاح‌های پیشرفته آن روزگار- که به وفور در اختیار او بود- جنگ با این دشمنان را در ساعتی پایان خواهد بخشید؛ از این رو خود در مرحله نخست به میدان جنگ وارد نشد و از چند تن از سردارانش خواست که به میدان روند و این چند یاغی بادیه نشین را، کت بسته به محضرش آورند!. اما وعده الهی چنان بود که این لشکر عظیم با آن سلاح‌های مجهز، ناکام میدان باشد؛ و سرانجام امپراطوری‌های قدرتمند روزگار یکی پس از دیگری به دست مسلمین فتح و تسخیر شوند.

یکی از دوستان مورد اعتماد ما، نقل می‌کرد که شصت سال پیش از این، از مرحوم عارف نامبردار حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی- که سفری به تهران آمده بود- درباره کیفیت جنگ حضرت ولی عصر(عج) با اصحاب قدرت این روزگار سؤال کردم. ایشان در جواب فرمودند: برخیز و به همراه من بیرون بیا. آن دوست نقل می‌کرد که به همراه مرحوم شیخ از چند خیابان گذشتیم و به خیابان شمس‌العماره- که در آن زمان محل تردد اتوبوس‌های بین شهری و مکان سوار شدن و تخلیه مسافران و بارهای پایتخت بود-، وارد شدیم. در آن هنگام، هنگامه‌ای از تردد اتوبوس‌ها برپا بود و غوغای حرکت آن‌ها، خیابان را فرا گرفته بود. در این حال مرحوم شیخ به قسمتی از خیابان اشاره‌ای کرد و تمامی اتوبوس‌های آن قسمت از خیابان از حرکت باز ایستادند!

آن دوست ما می‌گفت: من متعجب از سکون ماشین‌ها بودم و رانندگان متعجب از اینکه موتور‌ها روشن است اما هیچ حرکتی در آنها مشاهده نمی‌شود! چون چند لحظه گذشت، حضرت شیخ اشارتی کرد و اتوبوس‌ها به حالت نخستین بازگشت و حرکت در خیابان آغاز شد! بعد از آن شیخ فرمود: آقای عزیز! من از خادمان حضرت حجت(عج) نیز محسوب نمی‌شوم، ولی خداوند این قدرت را به من بخشیده است، حال آیا خادمان آن حضرت از چه قدرتی برخوردارند؛ و بدیهی است که از قدرت خود آن حضرت نمی‌توان سخنی گفت، چه آن قدرت در مخیله آدمی نیز نمی‌گنجد.

نکته دوم: یکی از القاب حضرت ولی عصر(عج) «مبدیء الآیات»-ظاهر‌کننده نشانه‌های عظمت الهی- است، چه آیات و نشانه‌های قدرت و عظمت الهی به دست آن حضرت ظاهر می‌شود؛ از این رو ایشان را «مبدی‌ءالآیات» خوانده‌اند.

یکی از علامت‌های عظمت الهی نیز، از کار افتادن سلاح‌های روز و بدون استفاده شدن آن‌ها در مقابل اراده آن حضرت است. آن حضرت، بدون آنکه به سلاح‌های کشتار جمعی امروز احتیاجی داشته باشند، با سلاح‌های مرسوم پیشینیان به مبارزه با معاندان می‌پردازند و بدیهی است که آنان نیز قدرت به کارگیری سلاح‌های خود را نخواهند داشت.

بر اساس روایتی که از حضرت امیر(ع) نقل شده است، ایشان فرموده‌اند: «در هنگام ظهور، ملائکه مقربین و منزلین و کروبیین به یاری آن حضرت می‌شتابند، حضرت جبرئیل از جلو، حضرت میکائیل از سمت راست و حضرت اسرافیل از سمت چپ و دیگر ملائکه الهی از پشت سر، در رکاب ایشان قرار می‌گیرند و به یاری آن حضرت می‌شتابند».

نکته سوم: سر این مطلب در آن است که حضرت ولی عصر(عج) مظهر شماری از اسماء الهی همچون «العدل» و الحکیم» هستند و بدین ترتیب آنچه انجام می‌دهند بر اساس حکمت و عدل است. حال اگر بپذیریم که آن حضرت با سلاح‌های مرگ ‌آفرین امروزین-که با یک انفجار- جمع بسیاری از مردمان را به خاک هلاک می‌افکند- به بسط عدالت می‌پردازند، باید بپذیریم که آن حضرت شماری از بی‌گناهان را نیز نابود می‌کنند و این نمی‌تواند مفهومی به جز بی‌عدالتی داشته باشد. آیا جز این است که یک انفجار اتمی می‌تواند چند صد هزار نفر را در لحظه‌ای روانه دیار خاموشان سازد؟ و آیا آن حضرت(عج) نیز با همین گونه سلاح‌ها به مبارزه با مخالفان برمی‌خیزند؟ اگر چنین باشد پس چگونه آن حضرت می‌توانند مظهر عدالت و حکمت الهی باشند؟ حکمت الهی، مقتضی آن است که تنها معاندان و آنان که از پذیرش حق روی برمی گردانند، به مجازات رسند و عدل او نیز مقتضی آن است که جز از معاندان، دیگران از چنگال مرگ رهایی یابند؛ اما آیا سلاح‌های امروزی تفاوتی بین معاند و غیرمعاند می‌نهد؟، آیا زنان و کودکان نیز در چنین جنگ‌هایی دستخوش تعرض این گونه سلاح‌ها نمی‌شوند؟

در سلاح‌های فردی امر برعکس است. کسی که با شمشیر و دیگر سلاح‌های فردی به جنگ بر می‌خیزد در انتخاب دشمنی که به دست او روانه دیار نیستی می‌شود، حق انتخاب دارد و می‌تواند نیک را از بد بازشناسد و به گونه‌ای به جنگ بپردازد که نتوان او را ظالم و متعدی به مظلومان دانست.

بدین ترتیب، ما بر آن هستیم که آن حضرت نه با سلاح‌های کشتار جمعی امروزه که با سلاح‌های قابل کنترل پیشینیان به بسط عدالت در پهنه گیتی می‌پردازند.

لینک ثابت

 

نامه‌ی دیگری از امام مهدی(عج) به شیخ مفید كه در روز پنجشنبه، 23 ماه ذيحجه سال 412 هجرى به دست شيخ مفيد رسيده است

بنام خداوند بخشاينده بخشايشگر!

درود خدا بر تو اى يارى رسان حق! و آنكه با گفتار راستين و شايسته، مردم را به سوى حق فرا مى‏خوانى!

ما در نامه خويش به تو، خداى جهان آفرين را كه خدايى جز او نيست و خداى ما و خداى نياكان ما است، سپاس مى‏گذاريم و از بارگاه با عظمتش بر سرور و سالارمان محمد(ص) آخرين پيام آور خدا و خاندان پاك و مطهرش، درودى جاودانه مى‏طلبيم.

و بعد! دوست راه يافته به حقيقت! خداوند، بدان وسيله‏اى كه به سبب دوستان ويژه‏ خود، به تو ارزانى داشته است، وجودت را حفظ و تو را از نيرنگ دشمنانش حراست فرمايد.

ما ناظر نيايش تو با خدا بوديم و از خداى جهان آفرين برآورده شدن آن را خواستيم.

ما اينك در قرارگاه خويش، در مكانى ناشناخته، بر فراز قله‏اى سر به آسمان كشيده، اقامت گزيده‏ايم كه به تازگى به خاطر عناصرى بيداد پيشه و بى‏ايمان، بناگزير از منطقه‏اى پر دار و درخت بدين جا آمده‏ايم و به زودى از اينجا نيز به دشتى گسترده كه چندان از آبادى دور نيست، فرود خواهيم آمد. به زودی خبری از ما به تو می‌رسد و تو را آگاه خواهيم ساخت تا بدان وسيله در جريان باشى كه راه تقرب به ما با اعمال و کردار چیست و خداوند به مهر و لطف خود، تو را موفق بدارد. -پس اینگونه باش.

خداى جهان آفرين با چشم عنايتش كه هرگز آن را خواب نمى‏گيرد. وجودت را حفظ كند- بايد در برابر فتنه‏اى كه جان آنانى كه آن را در دل هايشان كاشته‏اند به نابودى خواهد افكند، بايستى! و باطل گرايان بد انديش را بترسانى چرا كه از سرکوبى آنان، ايمان آوردگان، شادمان و جنايتكاران، اندوه زده خواهند شد.

و نشانه حركت و جنبش ما از اين خانه نشينى و كناره‏گيرى، رخداد مهمى است كه در سرزمين وحى و رسالت، مكه معظمه از سوى پليدان نفاق پيشه و نكوهيده، رخ خواهد داد، از جانب عنصرى سفاك كه ريختن خون‏هاى محترم را حلال شمرده و به نيرنگ خويش، آهنگ جان  ايمان آوردگان خواهد كرد، اما به هدف ستم‌بار و تجاوزكارانه خويش دست نخواهد يافت، چراكه ما پشت سر توحيدگرايان شايسته كردار، بوسيله نيايش و راز و نيازى كه از فرمانرواى آسمان و زمين پوشيده نمى‏ماند، آنان را حفاظت و نگهدارى خواهيم كرد.

بنابراين، قلبهاى دوستان ما به دعاى ما به بارگاه خدا، آرامش و اطمينان يابد و آسوده خاطر باشند كه خداوند آنان را بسنده است و گرچه درگيري‌هاى هراس انگيزى، آنان را به دلهره مى‏افكند، اما از گزند آن عنصر تبهكار در امان خواهند بود و سرانجام، كار با دست توانا و ساخت تدبير نيكوى خدا -تا هنگامى كه پيروان ما از گناهان دورى گزينند- شايسته و نيكو خواهد بود.

هان اى دوست پراخلاص كه همواره در راه ما بر ضد بيدادگران در سنگر جهاد و پيكارى! خداوند همانسان كه دوستان شايسته كردار پيشين ما را تأييد فرمود، تو را نيز تأيید نمايد! ما به تو اطمينان مى‏دهيم كه هركس از برادران دينى‏ات، پرواى پروردگارش را پيشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه نابود كننده و گرفتاريهاى تيره و تار و گمراه‌گرانه، در امان خواهد بود و هر آن كس كه در دادن نعمت‌هايى كه خداوند به او ارزانى داشته، به كسانى كه دستور رسيدگى به آنان را داده است، بخل ورزد، چنين كسى در اين جهان و سراى ديگر، بازنده و زيانكار خواهد بود.

دوست واقعى! اگر پيروان ما -كه خداى آنان را در فرمانبردارى خويش توفيق ارزانى بدارد- به راستى در راه وفاى به عهد و پيمانى كه بر دوش دارند، هم دل و يك صدا بودند، هرگز خجستگى ديدار ما از آنان به تأخير نمى‏افتاد و سعادت ديدار ما، ديدارى براساس آگاهى عميق و خالصانه نسبت به ما، زودتر روزى آنان مى‏گشت.

از اين رو (بايد بدانند كه) جز برخى رفتار ناشايسته آنان كه ناخوشايند ما است و آن عملكرد را زيبنده اينان نمى‏دانيم، عامل ديگرى ما را از آنان دور نمى‏دارد. خداوند ما را در يارى، بسنده و نيك، كارساز است و درود او بر سرور و بشارت دهنده و بيم دهنده ما محمد (ص) و خاندان پاكش باد!

متن عربی

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

سلام اللّه عليك أيّها النّاصر للحقّ، الدّاعي إليه بكلمة الصدق، فانا نحمد اللّه إليك الذي لا إله إلاّ هو، إلهنا و إله آبائنا الأولين، و نسأله الصلاة على نبيّنا و سيدنا و مولانا محمّد خاتم النبيّين، و على أهل بيته الطاهرين.

و بعد: فقد كنّا نظرنا مناجاتك عصمك اللّه بالسبب الذي وهبه اللّه لك من أوليائه، و حرسك به من كيد أعدائه، و شفعنا ذلك الآن من مستقر لنا ينصب في شمراخ ، من بهماء   صرنا إليه آنفا من غماليل ألجأنا إليه السباريت من الإيمان و يوشك أن يكون هبوطنا منه إلى صحصح من غير بعد من الدهر و لا تطاول من الزمان و يأتيك نبأ منا بما يتجدد لنا من حال، فتعرف بذلك ما نعتمده من الزلفة إلينا بالأعمال، و اللّه موفقك لذلك برحمته، فلتكن حرسك اللّه بعينه التي لا تنام أن تقابل لذلك فتنة تبسل نفوس قوم حرثت باطلا لاسترهاب المبطلين و يبتهج لدمارها المؤمنون، و يحزن لذلك المجرمون.

 و آية حركتنا من هذه اللوثة حادثة بالحرم المعظّم من رجس منافق مذمم، مستحل للدم المحرم، يعمد بكيده أهل الإيمان و لا يبلغ بذلك غرضه من الظلم لهم و العدوان، لأنّنا من وراء حفظهم بالدعاء الذي لا يحجب عن ملك الأرض و السّماء، فليطمئن بذلك من أوليائنا القلوب، و ليثقوا بالكفاية منه، و ان راعتهم بهم الخطوب   و العاقبة بجميل صنع اللّه سبحانه تكون حميدة لهم ما اجتنبوا المنهي عنه من الذنوب.

و نحن نعهد إليك أيّها الولي المخلص المجاهد فينا الظالمين، أيدك اللّه بنصره الذي أيّد به السلف من أوليائنا الصّالحين، انّه من اتّقى ربه من إخوانك في الدّين و اخرج ممّا عليه إلى مستحقيه، كان آمنا من الفتنة المطلة   ، و محنها المظلمة المظلة، و من بخل منهم بما أعاره اللّه نعمته على من أمره بصلته، فانّه يكون خاسرا بذلك لأولاه و آخرته، و لو أن أشياعنا وفّقهم اللّه لطاعته على اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا، و لتعجلت لهم السّعادة بمشاهدتنا على حقّ المعرفة و صدقها منهم بنا، فما يحبسنا عنهم إلاّ ما يتصل بنا ممّا نكرهه و لا نؤثره منهم، و اللّه المستعان و هو حسبنا و نعم الوكيل، و صلواته على سيّدنا البشير النذير محمّد و آله الطاهرين و سّلم.(2)

احتجاج طبرسی/ج2/صص655-653/ احتجاج(طبع جدید)/ج2/صص602-600

 

لینک ثابت

از علایم ظهور فقط علامات حتمى مانده است
حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محمد باقر ملبوبى صاحب كتاب «الوقايع و الحوادث» خوابى را كه خود از آيت الله سيد محمد گلپايگانى شنيده اند، طبق درخواست نويسنده چنين مرقوم فرمودند:
آیت الله سيد محمد گلپايگانى فرزند عارف واصل، آيت الله العظمی سيد جمال الدین گلپايگانى فرمودند: مدتها پس از فوت مرحوم پدرم، شبى در خواب ديدم حضورشان مشرف شدم و ايشان در اطاق مفروش به زيلو و فاقد اثاث نشسته اند. گفتم: پدر! اگر خبرى نيست ما هم به دنبال كارمان برويم؟ وضع طلبگى در گذشته و حال همين است كه به چشم مى خورد.
فرمودند: پسر، حرف مزن! هم اكنون ولى امر تشريف مى آورند. آنگاه پدرم از جا برخاست. متوجه شدم محبوب كل عالم، حضرت ولى عصر عليه السلام تشريف آوردند. پس از عرض سلام و جواب حضرت، قبل از اين كه من حرفى بزنم، حضرت فرمودند:
«سيد محمد! مقام پدرت اين حجره ی محقر نيست، بلكه مقامش آن جاست. به محل مورد اشاره ی دست حضرت نگاه كردم، قصرى با شكوه و ساختمانى با عظمت – كه لايدرک و لايوصف است – ديدم و خوشحال گرديدم.»
عرض كردم: يابن رسول الله! آيا وقت ظهور مبارک رسيده است تا ديدگان همه به جمال و حضورتان روشن شود؟
حضرت فرمودند:«لم تبق من العلامات الا المتحويات و ربما اوقعت فى مدة قليلة، فعليكم بدعاء الفرج؛» از علایم ظهور فقط علامات حتمى مانده است و شايد آنها نيز در مدتى كوتاه به وقوع بپيوندند؛ پس بر شما باد كه براى فرج دعا كنيد.

لینک ثابت


کار از اینها هم بالاتر می گیرد و تمام خبرگزاری ها اعلام می کنند که زن مسلمان باردار و جنینش در دادگاه و جلوی قاضی با ضربات چاقو به شهادت رسیدند.

ماه رمضان فرا می رسد و تو روزه می گیری و به ظاهر مسلمانی، جلوی چشمانت ساندویچی می خورد و تو را به خاطر عمل به دستورات دین مسخره ات می کند و قاه قاه می خندد.

خبر می رسد که در یک کشور اسلامی، روحانی ای در حالی که داشت امر به معروف و نهی از منکر می کرد، با ضربات چاقو کشته شد.

درست متوجه شدید، اینها همه وصف زندگی مومنان است در روزهای آخرالزمان.

ذلت و خواری مومنان
رسول خدا(ص) در توصیف اوضاع مومنان و خواری آنان در روزهای آخرالزمان می فرمایند:

«و زمانی خواهد آمد، که مومن در آن زمان از گوسفند زبون تر خواهد بود.»(1)

و امام علی(ع) فرمودند: امر خدا واقع نمی شود، مگر بعد از آنکه شما مومنان در میان مردان از مردار هم خوارتر و زبون تر باشید ... و آن هنگامی است که یک ضربت با شمشیر برای مومن از به دست آوردن یک درهم از طریق حلال آسانتر باشد و ... .(2)

و هم چنین ایشان فرمودند:

«... در چنین روزگاری چیزی از شما باقی نمی ماند مگر ته مانده ای همانند ته مانده ی دیگ غذایی که خورده اند و یا باقیمانده ای که در ساک دستی باقی می ماند.»(3)
«اینان همانند پوستی که دباغی می شود شما را مالش و همانند گندمی که در خرمن کوبیده می شود شما را فشار می دهند.»(4)

«اینان مومن را از میان شما برای زجر دادن همانند پرنده ای که دانه ی چاق تر را انتخاب می کنند، بیرون می کشند...» (5)

و امام باقر(ع) می فرمایند: «آن فرجی که شما انتظار می کشید، واقع نمی شود مگر بعد از آنکه شما چون بز ذبح شده باشید که دیگر قصاب اعتنا نمی کند که دست به کدام عضو آن بزند! آری ستمگران شما را ارجی نمی نهند و شما  پناهگاهی پیدا نمی کنید که امر خود را به او مستند سازید.»(6)
و هم چنین امام صادق(ع) در این باره تصریح دارند که: «در آن زمان می بینی که پیروان همه ادیان تحقیر می شوند و حتی هر کس که یک فرد دیندار را دوست داشته باشد. مردم ارتباط با او را تحریم می کنند و از خود می رانند.»(7)

عدم امکان امر به معروف و نهی از منکر

مومنان در روزهای قبل از ظهور حضرت مهدی(ع) حتی نمی توانند به واجباتی مانند امر به معروف و نهی از منکر عمل کنند.

رسول خدا(ص) فرمودند: «… در آن وقت قلب مومن درونش آب می شود، مثل آب شدن نمک در آب. زیرا منکرات را می بیند و قدرت جلوگیری و تغییر آن را ندارد. مومن در میان آنها با ترس و لرز راه می رود، که اگر حرف بزند، او را می خورند و اگر ساکت شود، دق مرگ می شود.(8)

و هم چنین امام صادق(ع) فرمودند: «مومن در آن زمان محزون و مورد تحقیر قرار می گیرد. او نمی تواند که منکرات را جز در دلش انکار کند و در معرض هر نوع تحقیری قرار می گیرد.»(9)

سختی حفظ دین برای مومنان
رسول خدا(ص) درباره سخت و دشوار بودن حفظ دین در روزهای آخرالزمان فرمودند: «واى بر عرب از شرّى كه به آنان نزديك شده است. فتنه‏ هايى چون پاره‏ هاى شب تاريك و ظلمانى. صبح‏گاهان مرد مؤمن است و به هنگام غروب كافر. گروهى دين خود را به بهاى ناچيز و متاع اندك مى‏ فروشند. كسى كه در آن روز به دين خود چنگ زده و پاى بند است، همانند كسى است كه گلوله‏ اى از آتش را در دست گرفته يا بوته‏ اى از خار را در دست مى ‏فشرد.(10)

راه نجات از سختی ها

رسول خدا(ص) این سختی در زندگی مومنان را پیش بینی کرده  و فرموده اند: «برای مردم زمانی پیش می آید که برای هیچ دین داری دینش سالم نمی ماند جز اینکه از کوهی به کوهی فرار کند و همچون روباه بچه هایش را برداشته از لانه ای به لانه ای بگریزد... .»(11)

امام صادق(ع) نیز فرمودند: «هنگامی که چنین زمانی فرا رسد، گلیم خانه خود باشید تا خداوند امام غائب، غریب و فراری را که پاکیزه و پسر پاکیزه است، ظاهر سازد. هر کس فتنه ای به پا کند، خود گرفتار همان فتنه گردد. هر وقت برای هدفی شما را مورد هجوم قرار دهند خداوند برای آنها حادثه ای پدید آورد که سرشان آنجا گرم شود و از شما بازمانند.»(12)

و هم چنین ایشان می فرمایند: «برای شما زمانی پیش می آید که از افراد متدین کسی نجات نمی یابد، به جز افرادی که مردم آنها را ابله تصور کنند و آنها صبر و شکیبایی داشته باشند بر آنان که آنها را ابله و بی خرد بخوانند.»(13)
امام صادق (ع) خطاب به افراد با ایمان در آخرالزمان فرمودند: «آیا می دانید آنان که با ایمان راسخ در انتظار حضرت مهدی (عج) هستند و در بدترین شرایط صبر می کنند از آزار ها و سختی ها و ترس و ناملایمات بسیاری می بینند ، آنها روز قیامت از پیروان راستین ما هستند و به ما نزدیکترند.»(14)

آنچه باید باشد
احادیثی که در بالا آورده شد برای زمانه ای است که زمین پر از ظلم و جور شده و دیگر هیچ چیز بر سر جایش نیست.

در بیان مقام مومن همین بس که پیامبر خدا(ص) نگاهی به کعبه کردند و فرمودند: «آفرین بر تو ای خانه [خدا] چقدر نزد خداوند بزرگی و حرمت داری! اما به خدا سوگند که مؤمن (نزد خداوند) محترم تر از توست، زیرا خداوند تو را تنها از یک جهت محترم قرار داده است، ولی مؤمن را از سه جهت : مالش، جانش و اینکه به او گمان بد برده شود.»(15)؛ و هم چنین در روایات مومن را از فرشته مقرب هم گرامی تر دانسته اند.(16)



بر اساس روایات ظلم به برادران دینی(مومنان)  و از بین بردن حقوق آنان گناهی است که بخشوده نمی شود(17) و درست آخرالزمان دوره ای است پر از این گناه نابخشودنی.

پی نوشت:
1.       نهج الفصاحه،ج2،ص645؛ روزگار رهایی، ص354
2.       منتخب الاثر، ص314 ؛به نقل از روزگار رهایی، ص364
3.       نهج البلاغه، خطبه ی 107 ، صفحه ی 239
4.       همان
5.       همان
6.       بحار الانوار، ج52، ص110 و 264؛ روزگار رهایی، ص374
7.       بشارة الاسلام، ص 132
8.       الزام الناصب، ص182؛ روزگار رهایی، ص 355
9.       الزام الناصب ص183؛ به نقل از روزگار رهایی382
10.   احمد، مسند، ج‏2، ص‏390
11.   منتخب الاثر، ص 437؛ کشکول شیخ بهایی، ص580؛ به نقل از روزگار رهایی،ص794
12.   غیبت شیخ طوسی ص206
13.   اصول کافی، ج2، ص117؛ به نقل از روزگار رهایی، ص382
14.   احمد، مسند، ج‏2، ص‏390
15.   بحارالانوار، ج67، ص71، ح39
16.   همان، ج68،صص18و19، ح26
17.   وسائل الشیعه، العاملی، ج11،ص474،ح6

لینک ثابت

در روایات متعددی، موضوع تسلط یهود بر سرزمین‌های اسلامی و حوادث پس از آن پیشگویی شده است که در اینجا به مناسبت حوادث جاری در منطقه به دو مورد از آنها اشاره می‌کنیم:

در روایتی که از امیرمؤمنان(علیه السّلام) نقل شده است در این زمینه چنین آمده است:یهود برای تشکیل دولت خود در فلسطین، از غرب [به منطقه عربی خاور میانه] خواهند آمد.

عرضه داشتند: یا اباالحسن! پس عرب‌ها در آن موقع کجا خواهند بود؟فرمود: در آن زمان عرب‌ها نیروهایشان از هم پاشیده و ارتباط آنها از هم گسیخته، و متّحد و هماهنگ نیستند.

از آن حضرت سؤال شد: آیا این بلا و گرفتاری طولانی خواهد بود؟فرمود: نه، تا زمانی که عرب‌ها زمام امور خودشان را از نفوذ دیگران رها ساخته و تصمیم‌های جدّی آنان دوباره تجدید شود آنگاه سرزمین فلسطین به دست آنها فتح خواهد شد، و عرب‌ها پیروز و متّحد خواهند گردید، ونیروهای کمکی از [طریق] سرزمین عراق به آنان خواهد رسید که بر روی پرچم‌هایشان نوشته شده است: «القوّة».عرب‌ها و سایر مسلمانان همگی مشترکاً برای نجات فلسطین قیام خواهند کرد [و با یهودیان خواهند جنگید] و چه جنگ بسیار سختی که در وقت مقابله با یکدیگر در بخش عظیمی از دریا روی خواهد داد که در اثر آن مردمان در خون شناور شده و افراد مجروح بر روی اجساد کشته‌ها عبور کنند.آنگاه فرمود:

و عرب‌ها سه بار با یهود می‌جنگند، و در مرحلة چهارم که خداوند ثبات قدم و ایمان و صداقت آنها را دانست همای پیروزی بر سرشان سایه می‌افکند.

بعد از آن فرمود:به خدای بزرگ سوگند که یهودیان مانند گوسفند کشته می‌شوند تا جایی که حتّی یک نفر یهودی هم در فلسطین باقی نخواهد ماند.

آن حضرت در روایتی دیگر که «عباید اسدی» آن را نقل کرده است، می‌فرماید:

من در آینده در مصر منبری روشنی‌بخش بنیان خواهم نمود ...، و یهود و نصاری را از سرزمین های عرب بیرون خواهم راند، و عرب را با این عصای خود [به طرف حق] سوق خواهم داد.

عبایه می‌گوید: من عرض کردم: یا امیر المؤمنین! گویی شما خبر می‌دهید که بعد از مردن بار دیگر زنده می‌شوید و این کارها را انجام می‌دهید!

فرمود:هیهات ای عبایه! مقصود من از این سخنان آن گونه که تو خیال کردی نیست؛ مردی از دودمان من اینها را انجام خواهد داد.با امید به آنکه به زودی با ظهور امام مهدی(علیه السّلام) شاهد نابودی صهیونیسم متجاوز و آزادی کامل سرزمین فلسطین و قدس شریف باشیم.

 

لینک ثابت

 
فراوانی رحلت علما در آخرالزمان

چند روز پیش بود که باز هم رسانه ها خبر فوت عالمی بزرگ را اعلام کردند و زمین از وجود مومنی دیگر خالی شد. رحلت علما و دانشمندان دینی موضوعی است که در احادیث آخرالزمانی پیش بینی شده است.



امیر مومنان، حضرت علی(ع) می فرمایند:
«و آن هنگامی است که مرگ فقهای راستین را یکی پس از دیگری برباید و امت محمد (ص) نماز را ترک گویند.»(1)

رسول خدا(ص) در این مورد فرمودند:
«هنگامی که دانشمندان شما کم شوند، قاریان شما از بین بروند، شما از دادن زکات ابا کنید، گناهان را علنی انجام دهید، صداهای شما در مساجد بلند شود، ... دانش را زیر پای خود بیفکنید، گفتارتان دروغ باشد، شیرینی مجالستان غیبت باشد، درآمدتان از طریق حرام به دست آید ... در چنین زمانی لعنت بر شما نازل می شود، ترس در میان شما انداخته می شود و نیروی شما بر علیه همدیگر به کارگرفته می شود.»(2)

ایشان هم چنین می فرمایند:
«خداوند علم و دانشی که به شما داده از شما سلب نمی کند، بلکه از طریق رحلت علمای ربانی این علم از میان شما رخت بر می بندد و گروهی نادان برای شما می ماند، از آنها فتوا می پرسید و آنها با رای خود برای شما فتوا می دهند، خود گمراه شده، شما را نیز گمراه می کنند.»(3)

و «هنگامی که فرج نزدیک باشد، مرگ بهترین امت را برمی گزیند، آن سان که شما خرماهای رطب را از یک طبق خرما بر می گزینید.»(4)

هم چنین امام علی(ع) در مورد کمی فقیه هدایتگر و فراوانی فقیه خائن می فرمایند:
«هنگامی که فقهای هدایتگر کم شوند و فقیهان گمراه و خیانت پیشه فراوان باشند و شاعران بسیار شوند.»(5)

آنچه باید باشد
در تمام طول تاریخ بر اساس تاکید تعالیم اسلام و رسولان و ائمه(ع)، علما از جایگاه ویژه ای برخوردار و مورد احترام مردم بوده اند تا آنجا که وارثان انبیا  (6) معرفی شده اند و امام علی(ع) در فواید معاشرت با علما می فرمایند: «با علما معاشرت كن تا علمت زياد، ادبت نيكو و جانت پاك شود.»؛ و حتی قلم علما از خون شهدا بالاتر دانسته شده است.»(7)

اما منظور اسلام از عالم، عالم حقیقی است نه هر کسی که خود را عالم معرفی می کند زیرا به قول امام علی(ع) «چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالشان سودی نمی دهد.»(8)

فقدان عالم، نقصان در زمین و شکاف در دین
امام صادق(ع) در تفسیر آیه «أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها...»(9)؛ آیا ندیدید كه ما پیوسته به سراغ زمین می‌آئیم و از اطراف آن كم می‌كنیم، فرمودند: «ننقُضها بذِهابِ علماءِها و فقهاءِها و خیارِها»؛ این نقصان به واسطه علماء، فقها و اخیار است.(10)

هم چنین امام علی(ع) فرمودند:  هنگامی كه دانشمندی می‌میرد، چنان شكافی در اسلام پدید می‌آید كه جز جانشینش آن را پر نمی‌سازد.(11)

پی نوشت:
1.       الامام المهدی صفحه 219، بحارالانوار جلد 52 صفحه 258، الزام الناصب صفحه 194 و بشاره الاسلام صفحه 75 و 133
2.       الزام الناصب صفحه 180، بحارالانوار جلد 52 صفحه 263، بشاره الاسلام صفحه 23 و الامام المهدی صفحه 217
3.       تحف العقول صفحه 23 و نورالابصار صفحه 35
4.       نهج الفصاحه جلد 1 صفحه 36
5.       منتخب الاثر صفحه 425، بحارالانوار جلد 51 صفحه 70 و بشاره الاسلام صفحه 5
6.       بحار الانوار، ج 1، ص 164، علامه مجلسی، چ بیروت، 1403 ق
7.       غررالحکم و درر الکلم،ص430
8.       نهج البلاغه،ص755
9.       رعد، 41.
10.   تفسیر برهان، ج 2، ص 301.
11.    الارشاد، ج 1، ص 230، شیخ مفید (ره)، چ اول، 1413 ق، ناشر: المؤتمر العالمی للألفیه الشیخ المفید.

لینک ثابت

 

بسیاری از مردم حاضرند تقریباً هر چیزی را بدهند تا از آینده آگاهی یابند. این مسئله قدمتی به درازای هبوط آدم(ع) در زمین دارد. وقتی روایت‌ها را مرور می‌کنیم، می‌بینیم این کنجکاوی و پرسش از آینده از زمان حضرت آدم(ع) مطرح بوده است.
اصحاب معصومان(ع) نیز از این قاعده مستثنا نبودند. بارها از معصومان(ع) در مورد زمان خروج قائم(ع)پرسیدند؛ امّا آنان از مشخّص نمودن آن نهی نمودند و زمان ظهور را همانند علم به زمان قیامت در انحصار خدا معرفی کردند. معصومان(ع) اغلب با آنها در مورد ظهور و زمانی که مستضعفان پیروز و حکومت الهی بر همه چیز حاکم خواهد شد، صحبت کرده‌اند.

بسیاری از مردم حاضرند تقریباً هر چیزی را بدهند تا از آینده آگاهی یابند. این مسئله قدمتی به درازای هبوط آدم(ع) در زمین دارد. وقتی روایت‌ها را مرور می‌کنیم، می‌بینیم این کنجکاوی و پرسش از آینده از زمان حضرت آدم(ع) مطرح بوده است.
اصحاب معصومان(ع) نیز از این قاعده مستثنا نبودند. بارها از معصومان(ع) در مورد زمان خروج قائم(ع)پرسیدند؛ امّا آنان از مشخّص نمودن آن نهی نمودند و زمان ظهور را همانند علم به زمان قیامت در انحصار خدا معرفی کردند. معصومان(ع) اغلب با آنها در مورد ظهور و زمانی که مستضعفان پیروز و حکومت الهی بر همه چیز حاکم خواهد شد، صحبت کرده‌اند.
شاید بهترین روایتی که به طور مفصّل به احوالات آخرالزّمان می‌پردازد، حدیث نبوی(ص) است که ابن عبّاس نقل کرده است و آن ماجرای گفت‌وگوی سلمان و پیامبر(ص) است.
گفت‌وگوهای اصحاب با معصومان(ع) قرن‌ها پیش رخ داده است. مسلّماً حضرت مهدی(ع) نمی‌توانست در طول عمر آن اصحاب ظهور کند؛ آنها سال‌های زیادی را به انتظار گذراندند و همگی مردند؛ در حالی که هنوز در انتظار ظهور او بودند.
زمانی که آنها زنده بودند، به طور جدّی بارها و بارها وعده ظهور او را تبلیغ کردند و مشتاقانه آرزوی ظهور او را داشتند. یکی از روایت‌های نقل شده به وسیله یکی از این افراد از امام جواد(ع) هشداری برای مردمان آخرالزّمان است که در طول زمان باقی مانده و اکنون نیز خوانده می‌شود. ایشان از برخی شکّاکان و منکران سخن به میان آوردند که او را انکار و یادش را به سخره می‌گیرند:
«... او زمانی قیام می‌کند که در میان مردم یادش از بین رفته و بیشتر افرادی که قائل به امامت او هستند، مرتد می‌شوند ... غیبتش طولانی می‌شود و مخلصان، در انتظار ظهور او می‌مانند و شکّاکان او را انکار می‌کنند و منکران یاد او را مسخره می‌کنند. هر کس که وقتی را مشخّص می‌کند، دروغ می‌گوید و هر کس که عجله کند، هلاک می‌شود و هر کس تسلیم خداوند باشد، نجات می‌یابد.»1
ابوالجارود گوید: امام باقر(ع) به من فرمودند:
«ای ابوالجارود! چون فلک دوّار بچرخد و مردم بگویند: قائم مرده یا هلاک شده و در کدامین وادی سلوک می‌کند؟ و طالب بگوید: کجا قائمی وجود دارد و استخوان‌های او نیز پوسیده است، در این هنگام بدو امیدوار باشید و چون دعوت او را شنیدید، نزد او بروید؛ گرچه به صورت سینه‌خیز و بر روی برف باشید.»2
امّا «خدا هرگز خلف وعده نمی‌کند».3
وقتی که او بیاید، آن زمان پایانی برای دنیای آلوده به گناه و پایان جهانی است که در آن انسان خطاکار حکومت می‌کند.

پیش‌گویی‌هایی بشری در مورد آخرالزّمان
زمانی که اصحاب از معصومان(ع) در خصوص زمان ظهور و قیامت پرسیدند، ایشان صرفاً از نشانه‌های آن یاد کردند.
از روایات چنین بر می‌آید که وقتی از رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در مورد زمان خروج حضرت مهدی(ع) پرسیده‌اند، آن بزرگواران با قاطعیّت و با صراحت تمام علم به زمان ظهور را همچون علم به قیامت، منحصر به خداوند متعال دانسته‌اند و از خودشان نیز نفی کرده‌اند.
کمیت از امام باقر(ع) در مورد همین قضیّه پرسید، امام(ع) فرمودند:
«از پیامبر(ص) در همین مورد سؤال شد، ایشان فرمودند: مَثل ظهور مهدی(عج)، همچون برپایی قیامت است، کسی جز خدا از وقت آن آگاه نیست.»4
حتّی سخنانی بدین مضمون را به حضرت عیسی(ع) در گفت‌وگو با حواریونش نسبت می‌دهند.
هنگامی که شاگردان عیسی(ع) از او در خصوص زمان رسیدن آخرالزّمان پرسیدند، او نیز آنها را صرفاً از نشانه‌های آخرالزّمان آگاه کرد و در خصوص زمان آن گفت: «هیچ کس آن روز و ساعت را نمی‌داند، جز پدر؛ حتّی فرشتگان آسمان و پسر نیز از آن آگاه نیستند.»5
امّا به رغم گفته‌های این بزرگواران، انسان‌ها از پیش‌گویی‌های بیباکانه منصرف نشدند. در این خصوص می‌توان به نمونه‌های زیادی اشاره کرد، از جمله شاه‌ نعمت‌ الله ‌ولی، نوستر آداموس و اخیراً کتاب ریموند هاندلی به نام «پایان دنیا در سال 2012 م.» اشاره و مراجعه کرد.
از آنجا که بحث در خصوص سال 2012 م. است، کتاب اخیر و پیش‌گویی‌های مشابه آن برای سال 2012 م.را بررسی خواهیم کرد.
این کتاب به استناد 149 پیش‌گویی مختلف از آخرالزّمان بین 44 سال قبل از میلاد و 2008 م. نوشته شده است.
پیش‌بینی پایان جهان در سال 2008 م. متوقّف نشد. در حقیقت، حرکت بهمن پیش‌گویی‌ها شتاب گرفته است. بسیاری از پیش‌گویی‌ها حتّی در روز خاص تمرکز کرده‌اند: 21 دسامبر 2012 م.
این روز یکی از جذّاب‌ترین روزهای تاریخ نامیده شده است. گرایش کسانی که به این تاریخ اشاره کرده‌اند، به طور گسترده‌ای متفاوت است. برخی از آنها مذهبی و برخی سکولار می‌باشند. همگی متّفق القول می‌گویند:
این حوادث منجر به کشتار نهایی شده و وحشتی انسان ساخته، جهان را فرا می‌گیرد.
امّا آیا این حوادث اتّفاق خواهد افتاد؟ اعتقاد مسلمانان به حقیقت قرآن و سنّت برای امنیّت و آرامش روح و ذهنشان بسیار حیاتی است. فریب‌دهندگان بسیاری در جهان وجود دارند، قرآن می‌فرماید: «شیطان هر آینه در زمین (باطل را) در نظرشان زینت می‌دهد (آنان را خواهد فریفت) و همگی‌شان را به هلاکت می‌برد.»6 به این دلیل، معصومان(ع) به ما هشدار دادند که: «آگاه و هوشیار باشید».
بسیاری از مردم تفسیر خاصّ خود را در مورد آینده تحمیل می‌کنند؛ امّا تنها راهنما باید قرآن و عترت باشد. این تفاسیر در حاشیه پیش‌گویی‌های آخرالزّمانی معصومان(ع) است و ممکن است ناظر به حقیقت امر نباشد. بنابراین لازم است در خصوص تحریفاتی که مردم در پیش‌گویی‌های آخرالزّمانی انجام می‌دهند، هوشیار باشیم.
در حالی که می‌توان به مرور زمان یک ایده بهتر از زمان اجمالی ظهور ارائه داد و می‌بینیم پیش‌گویی‌هایی در اطراف ما برآورده شده‌اند؛ امّا با این حال صفحات تاریخ مملوّ از تاریخ‌های اشتباهی است که برخی در آن، انتظار فرا رسیدن آخرالزّمان را داشتند.
مارک هیچکاک در کتاب «2012 کتاب مقدّس و پایانی جهان» در صفحه 102 می‌گوید:
قدیمی‌ترین پیش‌بینی باقی مانده از پایان قریب‌الوقوع جهان، یک تخته گِلی آشوری است که حاکی است، زمین ما در آخرالزّمان نابود خواهد شد. علائم حرکت سریع جهان به سمت نابودی عبارت است از: رواج رشوه‌خواری و فساد.
جالب است که برخی از مسلمانان نیز فریب این تاریخ‌سازی را خورده‌اند و اعتقاد دارند که ظهور در سال 2012 م. رخ خواهد داد.
امّا عاقلانه است که به جای توجّه به این پیامبرانِ خود خوانده، به قرآن و عترت مراجعه کنیم. این پیامبران خود خوانده چه می‌کنند؟
هیچکاک در خصوص تفسیر به رأی‌کنندگان در خصوص 2012 م.
می‌گوید:
تا زمانی که متون مقدّس از نظریّه 2012 آنها پشتیبانی می‌کند، آن را طرف مشورت و قابل اعتماد در نظر می‌گیرند؛ امّا هنگامی که آن را در تضاد با باورهایشان می‌بینند، آن را رد می‌کنند و در برخی موارد حتّی به سخره می‌گیرند. (ص 92).

پیش‌بینی 21 دسامبر 2012 م.
چرا بسیاری، 21 دسامبر 2012 م. را به عنوان روز فاجعه انتخاب کرده‌اند؟ به طوری کلّی این موضوع ریشه در محاسبات تقویم‌های قوم مایای باستان دارد.
مردم مایا در «آمریکای مرکزی» زندگی می‌کردند، اوج تمدّن آنها از 250 قبل از میلاد تا 900 م. بود. کشیشان مایایی سیستم تقویمی مرتبط با مشاهدات نجومی را ابداع کرده بودند که برخی بر این باورند، از تقویمی بوده که امروزه استفاده می‌کنیم، دقیق‌تر است. آنها تلسکوپ نداشتند و با استفاده از چشم غیر مسلّح به مطالعه آسمان می‌پرداختند.

تقویم آنها چه بود؟
مایا بر اساس مطالعاتی در نجوم، یک سیستم تقویم ابداع کرده بودند که مطابق آن، تاریخ جهان کنونی در تاریخ 11 آگوست 3114 پیش از میلاد شروع شده است. با استفاده از سیستم تقویم قمری، مایا زمان را در 20 واحد اندازه‌گیری می‌کرد. بیست کین (روز) یک یونال (ماه) و 18 یونال یک تون (سال) و 20 تون یک کاتون (20 سال) و 20 کاتون یک بکتون (400 سال) را تشکیل می‌داد.
آنها برای مشخّص کردن یک تاریخ خاص، آن را بر اساس اینکه چقدر از آغاز خلقت فاصله دارد، ثبت می‌کردند ... اهمّیت تقویم مایا در این است که به نظر می‌رسد 13 باکتون را به عنوان زمان پایان عمر جهان حاضر پیش‌بینی کرده است. این تقویم به طور ناگهانی با پایان بکتون سیزدهم به پایان می‌رسد.
با توجّه به مبدأ این تقویم (11 آگوست 3114 پیش از میلاد) و ترجمه تاریخ تقویم مایا به سیستم تقویم میلادی کنونی بکتون سیزدهم در 21 دسامبر 2012 م. به پایان می‌رسد.7 این تاریخ برابر با 5126 است که انتهای آن 21 دسامبر 2012 و مصادف با زمان انقلاب زمستانی است.
وسواس مایا در خصوص زمان را می‌توان در این واقعیّت دریافت که آنها 20 تقویم مختلف را ابداع کرده‌اند. مایا متّکی به سه سیستم متفاوت تاریخ‌نگاری که عبارتند از سیستم شمارش بلند یا شمارش طویل (Long Count)، تزولکین (Tezolkin) و هاب (Haab) یا تقویم مردمی بوده است که بیشتر شبیه به تاریخ 2012 م. می‌باشد... سومین سیستم شمارش مایا، سیستم شمارش طویل است. این سیستم مخصوص ثبت چرخه‌های زمانی جهان ‌است که مرتّب تکرار می‌شوند.
این تقویم به پنج واحد تقسیم می‌شود که قبل و بعد از تاریخ پیدایش اسطوره‌ای مایا را شامل می‌شود و به اعتقاد آنها از 11 آگوست 3114 قبل از میلاد می‌باشد... سال 2012 م. سالی است که چرخه بزرگ پنجم قرار است به پایان برسد. کلّ یک دوره تقویم طولانی مایاها 5125 سال است و مایاها هر دوره این تقویم را یک عمر جهان نامیده‌اند و کلّ جهان را در قالب 5 دوره تقسیم کرده‌اند. خاستگاه اعتقاد به پایان دنیا در سال 2012 م. همین است.8

این باورها منشأ خدایی ندارد
مایاها مفاهیم مذهبی و کیهان شناختی مربوط به تقویم خود را از کجا دریافته‌اند؟ در این آیین چنین مفاهیمی مطمئنّاً از جانب خدا نیامده است؛ زیرا مایاها قربانی‌کردن انسان را به عنوان بخشی از مراسم مذهبی خود انجام می‌دهند. اغلب از کودکان برای این آیین استفاده می‌کنند که در آن کشیش مایا قفسه سینه کودکی را که هنوز زنده است، شکافته و قلب او را به عنوان قربانی به خدایان در می‌آورد. در واقع، در جشن آغاز یک سال جدید، مایا قلب قربانی را پاره پاره می‌کرد.
هیچکاک می‌نویسد:
بخش عمده‌ای از عبادت وحشیانه مایاها، از جمله قربانی، زمانی قابل توجیه است که بدانیم این کار به واسطه قدرت واقعی خدایان سنگی آنها انجام می‌یافته است.

مایاهای مدرن به چه چیزی اعتقاد دارند؟
در حالی که بسیاری از غربی‌ها در 21 دسامبر 2012 م. به عنوان تاریخ این فاجعه بی‌نظیر توقّف کرده‌اند، مایاهای مدرن به طور کلّی بدین صورت به موضوع نگاه نمی‌کنند. دون آلخاندرو، یکی از رهبران کنونی مایا، نظر خود را در خصوص معنا و مفهوم این زمان ارائه داده است. او در جملاتی زمان تغییر مثبت را معرفی می‌کند:
با توجّه به سیستم شمارش بلند یا شمارش طویل تقویم مایا، ما در انتهای بکتون هستیم و ... در نتیجه در حال نزدیک شدن به سال صفر ... جهان تغییر یافته است و ما وارد دوران تفاهم و هم‌زیستی هماهنگ شده‌ایم که در آن عدالت اجتماعی و برابری برای همه وجود دارد.
این یک شیوه جدید زندگی است. با یک نظم نوین اجتماعی زمانی برای آزادی رسیده است که در آن ما می‌توانیم بدون محدودیّت و بدون مرز، مانند ابرها حرکت کنیم. ما مانند پرندگان، بدون نیاز به گذرنامه سفر خواهیم کرد. مانند رودخانه‌ها که همه به یک مقصد در حال حرکت هستند ... »9
یکی دیگر از رهبران، بنیتو رامیرز مندوتا، ‌این دیدگاه را ارائه می‌دهد:
همان‌طور که بزرگان گفته‌اند، همه چیز به سمت تغییر می‌رود. جهان در آن تاریخ به یاد ماندنی تغییر خواهد کرد. فرزندان ما جهان‌بینی متفاوت خواهند داشت، زمان تمام خواهد شد و موجودات دیگری ساکن زمین خواهند شد ... .
صلح جهانی و هماهنگی در سال 2012 م. به صورت توأمان نخواهد آمد؛ امّا سرانجام خواهد آمد و خواهیم دید. هر دو این پیش‌گویی‌ها شامل برخی از عناصر حقیقت است؛ امّا شایان ذکر است که این مایاها دیدگاه‌های فاجعه‌باری را که بسیاری از مردم درباره سال 2012 م. دارند، ‌ندارند.
هاندلی با اشاره به افسانه مایایی می‌گوید:
به نظر می‌رسد که اگر 21 دسامبر 2021 م. پیش‌گویی تکان‌دهنده مایا برای پایان جهان بود، آن را به عنوان بخش مهمّی از میراث فرهنگی و مذهبی آن تمدّن، حتّی برای امروز حفظ می‌کردند؛ امّا ظاهراً این مورد محلّی از اعراب ندارد. بسیاری از مایاهای مدرن چنین تفسیری از سیستم تقویم و اعتقاد خود را قبول نمی‌کنند؛ امّا از غربی‌ها، به دلیل اینکه به سبب دیدگاه‌ها و مقاصد خود، تفسیر خود را بر آنها تحمیل می‌کنند، شکایت دارند.
به این ترتیب می‌بینیم که این ایده که تقویم مایاها پایان جهان را در سال 2012 م. پیش‌بینی کرده، به سادگی فاقد اعتبار است. این مطالب معنایی ندارند و تنها به این دلیل است که دنیای ما چنان شکل غمگنانه‌ای دارد که ناچار برخی به چنین چیزهایی توجّه کرده‌اند.

پیش‌بینی‌های دیگر
پیش‌گویان پر مدّعا، داستان‌های ترسناک دیگری از فجایعی که بنا بر ادّعای آنها در سال 2012 م. رخ خواهد داد، بافته‌اند.
خشک‌سالی در سراسر جهان، سیل، طوفان، سونامی، زلزله و فوران‌های آتش‌فشانی ناشی از طوفان‌های خورشیدی، ترک‌های تشکیل شده در میدان مغناطیسی زمین و انقراض توده‌ای در زمستان هسته‌ای، قحطی، بیماری‌های انسانی، جنگ، تحوّلات ناگهانی و عمده اقتصادی، فوران‌های عظیم خورشیدی، واژگونی قطبی و ... این همه پیش‌بینی شده است که در سال 2012 م.
رخ می‌دهد.10
بله، برخی از این چیزها در حال حاضر در نقاط مختلف زمین رخ می‌دهند. در روایت‌های آخرالزّمان اسلام و آنچه که به مسیح(ع) در کتاب مقدّس نسبت داده شده است، پیش‌بینی می‌کنند که برخی از این فجایع قبل از ظهور پایان روزگار، در محدوده جهانی رخ خواهد داد! امّا آیا سال 2012 م. برای فرا رسیدن این حوادث وحشتناک کمی زود نیست؟
بله، برخی از این تهدیدات بسیار واقعی هستند. یکی از سناریوها که به نظر می‌رسد به احتمال زیاد اتّفاق می‌افتد، فوران یک سوپر آتش‌فشان است. «انجمن زمین‌شناسی لندن» اعلام کرده است که فوران یک سوپر آتش‌فشان دیر یا زود این سیّاره را لرزانده و تمدّن بشری را تهدید می‌کند.
دهانه غول پیکر «پارک ملّی یلوستون» از این لحاظ قابل شناسایی است. فوران 5 ریشتری «کوه سنت هلن» در سال 1980 م. لبه آتش‌فشان را منفجر کرد، جنگل‌های اطراف را به وسعت چند مایل نابود کرد، 3 میلیارد دلار خسارت به بار آورد و 57 نفر را کشت. سازمان زمین‌شناسی ایالات متّحده آن را به عنوان بدترین فاجعه آتش‌فشانی ثبت شده در تاریخ ایالات متّحده توصیف کرد. فوران فوق العادّه در یلوستون هزار بار قوی‌تر خواهد بود.
امّا یلوستون تنها دهانه ماگمایی در ایالات متّحده نمی‌باشد. حدّاقل یک مورد دیگر در «لانگ ولی» در «کالیفرنیا» در نزدیکی «پارک ملّی یوسمیت» و پیست اسکی «دریاچه ماموت» وجود دارد. دیگر موارد ممکن در «ژاپن»، «نیوزیلند»، «آند» و «اندونزی» قرار دارد. از میان این دهانه‌ها یلوستون اغلب مورد مطالعه قرار گرفته است ... قابل ذکر است که این منطقه به طور مداوم تحت فعّالیت‌های لرزه‌ای قرار دارد و قطعاً در برخی نقاط فوران خواهد کرد.
دامنه چنین فاجعه‌ای فراتر از تصوّر است. آیا در سال 2012 م. اتّفاق می‌افتد؟ ما نمی‌دانیم. هیچ چیزی به احتمال اتّفاق افتادن آن در سال 2012 م. اشاره نمی‌کند. این اتّفاق می‌تواند در سال جاری یا در سال 2013 م. یا سال‌های پس از آن رخ دهد یا ممکن است هرگز رخ ندهد.
با این حال، با مراجعه به روایت‌های آخرالزّمانی اسلام و متون مقدّس مسیحیّت می‌بینیم صاعقه، قحطی، ویرانی، آتش‌سوزی، طوفان، خرابی، رخ دادن حوادثی در خورشید و ماه و ستارگان، زلزله، قذف و فوران‌های آتش‌فشانی، قبل از ظهور وجود خواهد داشت.
امام جواد(ع) فرمودند:
«قائم(ع) قیام نخواهد کرد؛ مگر به دنبال خوف و هراس جدّی، زلزله‌ها، فتنه‌ها، بلایا و طاعونی که (مردم) بدان مبتلا شده باشند و شمشیر برّان (جنگ نمایان) میان اعراب و اختلاف زیاد مردم و تفرقه مذهبی آنها و تعدّد ادیان و مذاهب و تغییر و تحوّل آنها و ...»11
حضرت علی(ع) فرمودند: «مهدی قیام نخواهد کرد تا اینکه یک سوم مردم کشته شوند، یک سوم بمیرند و یک سوم باقی بمانند.»12
«کوه‌ها از هیبت حضور خداوند تمام جهان، مانند موم ذوب می‌شوند.»13
«ای خداوند! آسمان را بشکاف و فرود بیا! کوه‌ها را لمس کن تا از آنها دود برخیزد.»14


سیاره X
یکی دیگر از بلایای طبیعی پیش‌گویی شده آخرالزّمانی، سناریوی برخورد یا نزدیک شدن یک سیاره دیگر با زمین است. گوی اسرارآمیزی که ظاهراً ما را تهدید می‌کند، به نام سیاره X یا سیاره نیبیرو معروف است و برخی انتظار دارند که در 12 دسامبر 2012 م. به زمین برسد.
امّا شواهد این اتّفاق چیست؟ هیچ شواهد علمی برای کمک به این ایده وجود ندارد. تمام ماجرا به زنی به نام نانسی و موجوداتی ماورایی به نام «زتا» بر می‌گردد.
زتا و نانسی لیدر چه کسانی هستند؟ داستان از این قرار است:
نانسی تنها نُه ساله بود که آن اتّفاق رخ داد. چیزی شبیه به نور درخشان از آسمان آمد و در زمینی نزدیک خانه‌اش سقوط کرد. پدر و مادر او برای خرید بیرون رفته بودند. بنابراین نانسی به تنهایی به تحقیق در مورد این رویداد عجیب و غریب پرداخت. زمانی که او به نزدیکی محلّ سقوط رسید، از آنچه به نظر می‌رسد یک سفینه فضایی معلّق در هوا بالاتر از سطح زمین بود، وحشت‌زده شد. هنگامی که در سفینه باز شد، نانسی غش کرد.
وقتی به هوش آمد، در داخل سفینه بود و موجودات عجیب و غریب معلّق در هوا، در اطراف او حرکت می‌کردند. همان‌طور که سعی کرد صحبت کند، یکی از زتاها به او گفت تا بی‌حرکت دراز بماند. یک بازوی مکانیکی بزرگ با یک وسیله کوچک در انتهای آن شروع به حرکت کرد و به سر او نزدیک و نزدیک‌تر شد، دستگاه پوست سر او را لمس کرد و او را در بیهوشی فرو برد.
وقتی بیدار شد، داخل خانه‌اش بود. یکی از آن موجودات ماورایی او را به آرامی در بستر خود قرار داد و سپس با او سخن گفت: نانسی، نترس. شما از میان همه مردم سیاره زمین انتخاب شده‌اید تا صدای ما در زمین باشید. ما در مورد آنچه که در سیاره شما اتّفاق می‌افتد، بسیار نگران هستیم. این دستگاه که در سر تو قرار داده‌ایم، ما را قادر به برقراری ارتباط و ارسال پیام به ساکنان جهان خواهد کرد.
یا این داستان ساختگی است یا وی با اجنّه برخورد داشته است.
گاورت شیلینگ، نویسنده بین المللی و نامدار در عرصه نجوم است. او و دانشمندان برجسته دیگری طرح سیّاره ایکس / نیبیرو را افشا و خنثی‌سازی کرده‌اند. شیلینگ در کتاب «شکار سیّاره ایکس» ص 115 این توضیحات قانع کننده را در مورد سیّاره ایکس ارائه می‌دهد:
این بدان معنی است که مطالب زیادی برای افشاگران، باستان‌شناسان و ستاره‌شناسانی که نگاهی عمیق و تردیدآمیز به موج چرند و پرندها در مورد نیبیرو دارند و با دقّت علمی اشتباهات موجود در این افسانه کیهانی را تبیین می‌کنند، وجود دارد. آنها حجم کار خود را در چند سال آینده کاهش خواهند داد.
و در تاریخ 22 دسامبر 2012 م. یک شبه داستان جعلی برای توجیه ناکامی خود ترتیب خواهند داد و بازی دوباره و دوباره شروع خواهد شد. از آنجا که مهم نیست که چه تعداد اجرام آسمانی جدید در منظومه شمسی یافت شده است، همیشه نیاز به یک سیّاره مرموز X وجود دارد.

چه چیز را باید انتظار داشت؟
بله، 21 دسامبر 2012 م. خواهد آمد و خواهد رفت، 22 دسامبر خواهد رسید و زمین ادامه حیات خواهد داد و نظریّه‌های جدیدی در مورد تاریخ دقیق پایان جهان داده خواهد شد.
متأسّفانه، بسیاری این غیرواقع‌ها و دیگر پیش‌بینی‌های شکست خورده را به عنوان بهانه‌ای برای ردّ پیش‌بینی‌های روایت‌های آخرالزّمانی ما استفاده می‌کنند. بدون شک حتّی شاهد افزایش تمسخرکنندگان ظهور خواهیم بود؛ همان‌گونه که قبلاً ذکر شد؛ امّا مطمئنّاً پیش‌گویی‌های واقعی روایت‌های آخرالزّمانی ما مانند پیش‌بینی‌های نادرست و مخدّر 2012 م. نیست. آنچه خداوند وعده داده، قطعاً خواهد آمد. فقط نمی‌دانیم دقیقاً چه زمانی؟ پس چه باید کرد؟
هنگامی که دعبل خزاعی اشعار معروف خود را در حضور امام رضا(ع) خواند، امام در ضمن سخنان خویش به وی فرمودند:
«مَثل او مَثل روز قیامت است که وقت قیامت را جز خدا آشکار نکند، قیامت از جهت سختی‌ها در آسمان‌ها و زمین گران است و آن به شما نیاید، مگر ناگهانی.»15
بنابراین در تمام زمان غیبت و در هر حالی که احتمال ظهور می‌رود، واجب است انسان آماده یاری‌رسانی باشد و به امام توجّه داشته و منتظر ظهور او باشد.
گفتار منسوب به عیسی مسیح(ع) نیز در این باره کاملاً واضح و آشکار است:
«پس شما نیز آماده باشید؛ زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظار آن را ندارید.»16

پی‌نوشت‌ها:
1. بحارالأنوار، ج 51، ص 158؛ شیخ صدوق، کمال الدّین و تمام النّعمه، ص 378.
2. کمال الدّین و تمام النّعمه، ج 1، ص 596، ح 5.
3. سوره ابراهیم، آیه 47.
4. بحارالأنوار، ج 51، ص 154.
5. متی، 36: 24.
6. سوره حجر، آیه 39.
7. هاندلی، صص 7 ـ 8.
8. هیچکاک، صص 32 ـ 33.
9. به نقل از جان میجر جنکینز، داستان 2012، 2009، ص 369.
10. جان کلیز، آخرالزّمان 2012، 2010، ص 1.
11. السّاده، مجتبی، شش ماه پایان، ص 288.
12. صدر، سیّد صدرالّدین، المهدی، ص 198؛ سلیمان، کامل، یوم الخلاص، ص 564.
13. مزمور، 5: 97.
14. همان، 5: 144.
15. عیون اخبار الرّضا(ع)، ج 1، ص 297، ح 35؛ بحارالأنوار، ج 49، ص 237، ح 6.
16. متی، 44: 24.

لینک ثابت

 

 

به باور مسیحیان انجیلی که پیگیر اخبار آخرالزمان هستند، از نظر انجیل، 21 نشانه حتمی برای آخرالزمان وجود دارد که یکی از آنها تجدید قوای پرشیا(ایران) و تبدیل شدن آن به یکی از چند قدرت برتر جهانی است. درک این معنا که ایران سلاح اتمی ندارد، برای صهیونیسم مسیحی بسیار سخت است. براساس این دیدگاه، ایران مشغول یارگیری در دنیای اسلام است. طرح بحث آزادی فلسطین از سوی ایران و مبارزه تمام عیار با اسرائیل، توهم اتمی بودن ایران را تقویت می کند

یک. راهبرد انتظار

انگاره انتظار برای ظهور منجی بین همه انسانها و ادیان، بویژه مسیحیت، یهودیت و اسلام مشترک است. نکته قابل تأکید، توجه به دو واژه «انتظار فعال» و«انتظار منفعل» است. منتظران فعال، کسانی هستند که با باور به ظهور منجی امکانات خویش را برای تحقق پایان تاریخ بسیج می کنند. انفعال منتظران نیز بمعنای سلب مسئولیت از خود است وآنان هرگونه اقدام پیش از ظهور را محکوم می کنند. نگاه به کارکردهای صهیونیسم مسیحی، از انتظار فعال هرچند سلبی در روش، حکایت می کند.

برای مشاهده انتظار فعال صهیونیسم مسیحی کافی است در یکی از جستجوگرهای اینترنتی، کلماتی چون «پیشگویی های انجیل»، «آنتی کرایست»، «نازارین» و «آخرالزمان» را جستجو کنیم تا ببینیم چندین هزار مقاله و پایگاه پیش روی ما در فضای سایبر قرار خواهد گرفت.

برای مثال، سایت آرماگدون نیوز(1) (اخبار آرماگدون) هر روز دهها صفحه مطلب به صورت خبر در مورد آخرالزمان عرضه می کند که کاملا اخبار غریبه است. تیمی در این سایت، وظیفه دارد با رصد وقایع مختلف جهان، آنها را به وقایع آخرالزمان ربط دهد. برای نمونه اگر در زمان خاصی در کشوری خورشید با کیفیت خاصی گرفت یا باران سیاه رنگی بارید، تیم یادشده با مراجعه به انجیل، این حوادث را به مثابه خبر آخرالزمانی در سایت منعکس می کنند. سایت آرماگدون آلرت(2)(هشدار آخرالزمان) به مراتب، افراطی تر از سایت قبلی است. این سایت بگونه ای اخبار خود را درج می کند که گویا فردا، آخرالزمان است و زمان ظهور مسیح فرا رسیده است.

پیش از حمله آمریکا به عراق، صهیونیستهای مسیحی با انتشار دهها مقاله، این جنگ را یکی از نشانه های آخرالزمان دانستند. استدلالشان نیز این بود که عراق، محل جغرافیایی بابل باستانی است و یکی از پیشگویی های انجیل در مورد آخرالزمان می گوید بابل از نو پدید می آید و به دلیل گناهانش نابود می شود و حمله آمریکا نیز نابودی همان بابل ثانی است. حتی به دلایل طنزآلودی استدلال می کردند و می گفتند که در عراق روزنامه ای به نام «بابل» منتشر می شود که پسر بزرگ صدام سردبیر آن است یا در عراق سیگاری وجود دارد که نامش «بابل» است.

شبکه های ماهواره ای متعددی نیز برنامه های مذهبی جنبش صهیونیسم مسیحی را شبانه روزی پخش می کنند. تمام برنامه های شبکه TBN که متعلق به کلیسای اونجلیست هاست، بر محوریت آخرالزمان تعریف شده است. شخصی به نام هایلینزی که از چهل سال پیش بر مبنای پیشگویی های کتاب مقدس، اخبار آخرالزمان را پخش و بررسی می کند در این شبکه، سخنرانی هفتگی دارد. این شخص در یکی از سخنرانیهای تازه اش به صراحت، از نبرد دنیای مسیحیت با اسلام و فرا رسیدن آخرالزمان به میان آورد.(3)

القای تفکر آخرالزمانی در افکار عمومی مسیحیان و یهودیان و آمادگی آنان برای جنگ با مسلمانان در جنگ جهانی آرماگدون، رقابت تسلیحاتی را تشدید کرده و بازار تولید و مصرف تجهیزات نظامی را رونق داده است.

دو. عملیاتی سازی مقدمات ظهور

اول. حادثه سپتامبر 2001

نومحافظه کاران حاکم بر امریکا که باورهای صهیونیستی داشتند پس از حمله تروریستی به برجهای دوقلوی نیویورک در 11 سپتامبر 2001، برای یافتن مقصر، اذهان عمومی را به سمت خارج از امریکا و کشورهای اسلامی هدایت کردند. این در حالی است که باید دریابیم متهم کردن مسلمانان برای چه گروهی سودمند است. می دانیم که اسرائیل برای تحقق رویای سرزمین موعود از نیل تا فرات با مانع سختی روبروست که همان مسلمانان و کشورهای اسلامی هستند.

از آنجا که اسرائیل به تنهایی قدرت رویارویی با کشورهای اسلامی را ندارد، تلاش می کند با درگیر کردن امریکا با مسلمانان، از توان نظامی و اقتصادی امریکا برای شکست دادن دشمنانش استفاده کند. در این میان شواهدی نشان دهنده دستان نامرئی صهیونیستها در رویداد 11 سپتامبر است مانند به تعویق افتادن سفر شارون به امریکا و حاضر نشدن چهار هزار صهیونیست در ساختمان دوقلوی تجارت جهانی(4) واژه «انتقام» برای اسرائیل همانقدر مقدس است که واژه «دفاع» برای مسلمانان. به این ترتیب، می توان میان «بیگانه ستیزی» و«دفاع از حقوق بشر با مداخله نظامی» (یعنی دفاع از حقوق بیگانگان) در امریکا جمع کرد.

خویشتن داری غیر معمول امریکایی ها در این رویداد، تاکید جرج بوش، رئیس جمهور امریکا بر اینکه باید «منافع ملی امریکا، منافع جهانی تلقی شود»(5)(یعنی همه جهانیان از آن دفاع کنند) و درخواست کالین پاول، وزیرامور خارجه وقت امریکا، برای تشکیل ائتلاف بین المللی با شرکت کشورهای اسلامی و غیراسلامی در روند مبارزه با تروریسم جهانی نشان دهنده اراده امریکا برای دفاع همه جانبه از کیان رژیم صهیونیستی است. در این صورت با مشغول کردن افکار جهانی به مبارزه با تروریسم مورد نظر امریکا اسرائیل توانست با آزادی کامل و خارج شدن از تیتر اول جهان، به شهرک سازی و کشتار فلسطینیان در سرزمینهای اشغالی ادامه دهد.

دوم. طرح خاورمیانه بزرگ

طراحی حوادث 11سپتامبر به دست صهیونیستها برای عملیاتی سازی «طرح خاورمیانه بزرگ» بود که پیش از آن برای ایجاد سرزمین موعود اسرائیلی و فراهم کردن مقدمات ظهور مسیح ترسیم کرده بودند.

با توجه به تاثیر فزاینده لابی صهیونیستی بر سیاستهای کلان ایالات متحده امریکا بنظر می رسد«طرح خاورمیانه بزرگ» بیش از آنکه صرفا امریکایی باشد طرحی امریکایی- صهیونیستی است. توجه ویژه یهود به خاورمیانه برای رسیدن به سرزمین موعود سبب شده است اسرائیل طرحهای گوناگونی را برای نفوذ بیشتر در منطقه طراحی کند. آخرین و خطرناک ترین طرحی که شیمون پرز، نخست وزیر اسبق اسرائیل در اوایل دهه 90م. ارائه کرد، «خاورمیانه جدید» بود. پرز در کتاب خاورمیانه جدید(6) که در سال 1993م. منتشر شد، با تاکید بر ایجاد منطقه تجاری مشترک در خاورمیانه همراه با صلح و امنیت فراگیر، اسرائیل را بخشی از این منطقه دانست و آن را تنها دولت مسلط بر مقدرات منطقه قلمداد کرد. پرز در فصلنامه الشرق الاوسط (مارس 1995م) نیز از اهداف نهایی اسرائیل برای این طرح پرده برداشت و اعلام کرد هدف آینده اسرائیل، پیوستن به جامعه کشورهای عربی است.(7)

مجید سفتاج(8) نیز معتقد است بحث «خاورمیانه بزرگ» و ایجاد تغییرات در منطقه کاملا به نفع صهیونیسم است و مقامهای اسرائیل سالها پیش آن را اعلان کرده بودند. آریل شارون، نخست وزیر سابق رژیم صهیونسیتی یکی از کسانی است که ابتدا از«طرح صهیونیسم برای خاورمیانه جدید» سخن گفت. در آن زمان، از«خاورمیانه بزرگ» نام برده نمی شد، چون بخشی از جمهوریهای تازه استقلال یافته شوروی، هنوز بخشی از شوروی بزرگ بودند و بصورت مستقل نمی توانستند با اسرائیل قرارداد داشته باشند. امروزه با عقد قراردادهای مهم اقتصادی و نظامی کشورهای تازه استقلال یافته شوروی با اسرائیل، می توان پیش بینی کرد که طرح اسرائیلی «خاورمیانه بزرگ» در حال عملیاتی شدن است.

باید دانست عنوان «خاورمیانه بزرگ» از پروتکل های صهیونیستها گرفته شده است. رژیم صهیونیستی معتقد است برای رسیدن به آرزوی «ارض موعود» از نیل تا فرات، بخشی از شمال افریقا شامل مصر و سودان تا خلیج فارس و یمن از سوی دیگر عراق و بخشی از ایران تا شیراز و بخشی از کشورهای آسیای میانه باید در حیطه قدرت و نفوذ صهیونیسم قرار بگیرد.

اسرائیل به دلیل جمعیتی نمی تواند در منطقه حضور فیزیکی داشته باشد ولی تلاش می کند با برقراری روابط اقتصادی در منطقه یا عقد قراردادهای نظامی و امنیتی مشترک با برخی کشورها همچون ترکیه، جمهوری آذربایجان و ازبکستان در منطقه نفوذ کند.(9)
در پی اظهارات مقامهای رژیم صهیونیستی درباره «خاورمیانه جدید» برای نخستین بار روزنامه واشنگتن پست در شماره مورخ 2004/2/9 خود، مطالبی را در زمینه طرح «خاورمیانه بزرگ» چاپ کرد که رئیس جمهور امریکا با عنوانی متفاوت، ولی با همان محتوا بیان کرده بود.

مسئولان عالی رتبه کاخ سفید و وزارت امورخارجه امریکا در پی عملیاتی کردن این طرح، با هم پیمانان اروپایی خود درباره چگونگی ترسیم طرح مذاکره کردند تا آن را به هشت کشور صنعتی بزرگ، سازمان پیمان آتلانیتک شمالی[ناتو] و اتحادیه اروپایی ارائه کنند. این طرح، نسخه بدل معاهده هلسینکی (1975م) است که 35 کشور از جمله ایالات متحده امریکا، اتحادجماهیر شوروی و بیشتر کشورهای اروپایی آن را امضا کرده بودند.«جورج بوش در دیدار با گرهارد شرودر در تاریخ 2004/2/28 اعلام کرد که فترت پس از سقوط طالبان، نمونه ای از تغییرسیاسی است و امکان تکرار این تجربه در کشورهای دیگر با ایجاد نهادهای دموکراتیک وجود دارد. بوش اظهار داشت که این تجربه، میراثی است که می توان ازخلال آن به ریشه کنی خشونت، وحشت و ترور در خاورمیانه نایل شد».(10)

مفهوم «خاورمیانه بزرگ» برای نخستین بار در اجلاس سازمان جهانی اقتصاد(WEO) که در ژانویه 2004 در شهر کوهستانی سوئیس بنام داووس(11) برگزار گردید، توضیح داده شد. در آنجا، دیک چنی، معاون رئیس جمهور ایالات متحده امریکا، یک استراتژی پیش رو برای آزادی را مطرح ساخت که امریکا را متعهد به حمایت از کسانی می کند که در راه اصلاحات در «خاورمیانه بزرگ» فعالیت می کنند و فداکاری به خرج می دهند.(12) وی در این اجلاس برای مجموعه ای از نخبگان جهان سخن می گفت که عمدتا غیر امریکایی بودند و مقامهای دولتی و تجاری فرانسوی و آلمانی هم در میان آنها حضور داشتند. او در ادامه صحبتهای خود گفت که دولت بوش اصرار دارد «دموکراسی را در سراسر خاورمیانه و فراسوی آن ارتقا بخشد»(13) اساس این طرح بر آزادی و دموکراسی بنا نهاده شده و این همان چیزی است که منافع امریکا را با براندازی تنها چالش فراروی آن در خاورمیانه یعنی جنبشهای اسلام گرا بوسیله تاسیس حکومتهای دموکراتیک از نوع امریکایی حفظ می کند.

امریکا در ژوئن 2004، سند راهنمای «طرح خاورمیانه بزرگ» را به صورت رسمی در جریان گردهمایی سران گروه هشت در سی آیلند جرجیا(35) منتشر کرد، پیش از آنکه کشورهای عرب از محتوای آن مطلع شوند، البته با همه پنهان کاریهای اولیه، محتوای طرح در ماه فوریه 2004، یعنی چند ماه قبل از گردهمایی یادشده، در روزنامه عرب زبان «الحیات» منتشر شده بود. بوش یک ماه پیش از آن نیز در جریان یک سخنرانی پیشنهاد کرده بود که تا یک دهه آینده منطقه تجارت آزاد میان ایالات متحده امریکا و خاورمیانه ایجاد شود.

پیروز مجتهدزاده(14) با اشاره به خاستگاه این طرح، براین باور است که امریکا یک سلسله مفاهیم از جمله«خاورمیانه بزرگ» را از طریق محافل دانشگاهی برای توجیه و از بین بردن موانع موجود بر سر راه تحقق یافتن «نظام نوین جهانی» مطرح می کند. بنظر وی، اصطلاحات جعلی «نظام نوین جهانی» و بحث «برخورد تمدنها» نیز از مواردی بودند که برای توجیه عملیات توجیه ناپذیر در شرایط عادی مطرح شدند.(15) توجیه افکار عمومی درباره توسعه طلبی و امپریالیسم فرانو، به تعریف مشروع اقدامات سیاسی نیاز دارد و این «غیری»(16) که امریکا پس از فروپاشی جبهه کمونیسم بدان تمسک جسته، همان «اسلام گرایی»(17) در خاورمیانه است. امریکا همه اقدامات خود را با هدف از بین بردن خشونت و ترور ناشی از اسلام و مسلمانان در منطقه توجیه می کند و با استفاده از باورهای دینی مردم امریکا اقدام خود را «رسالت الهی» می داند که خداوند بر عهده مردم امریکا نهاده است تا مردم دنیا را از قید استبداد و دیکتاتوری برهانند و به آزادی کامل برسانند.

1. نگاهی گذرا به محتوای طرح «خاورمیانه بزرگ»(18)

در مقدمه طرح «خاورمیانه بزرگ» با اشاره به دو معضل اساسی در کشورهای منطقه خاورمیانه و بیان آمارهای متعدد نشان دهنده عقب ماندگی ساکنان آن، نسخه درمان آنها تنها پناه بردن به دامان غرب معرفی می شود.

متن طرح به نقل از روزنامه الحیات به اختصار چنین است:
این طرح، راهکار مهم، مناسب و فرصت استثنایی برای جامعه جهانی است تا در پرتو آن نسبت به رفع دو نقیصه مهم در کشورهای خاورمیانه شامل آگاهی در مورد ضرورت نهادینه شدن مفهوم آزادی و ایجاد بستر مناسب برای مشارکت زنان در توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، اقدامهای بایسته صورت گیرد تا زمانی که سیاست دور کردن مردم ار فعالیتهای سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه رو به افزایش باشد و کانونهای قدرت تنها در دایره بسته باقی بمانند، فعالیتهای تروریستی میزان جرایم و مهاجرتهای غیرقانونی به کشورهای غربی روند صعودی خواهد داشت.

2. راه برون رفت از بحران «خاورمیانه بزرگ»

از منظر این طرح، تنها گزینه برون رفت از دایره بسته فقر و عقب ماندگی، اجرای اصلاحات در همه زمینه ها و اجرای نتایج تحقیقات کارشناسان و دانشگاهیان بوسیله حکومتهای عرب است. در این بین، طرح مشارکت اقتصادی کشورهای حوزه دریای مدیترانه، طرح مشارکت کشورهای خاورمیانه و امریکا با هدف اجرای اصلاحات بنیادین و کوششهایی که برای بازسازی افغانستان و عراق می شود، همگی بخشی از سیاستهای کلان هشت کشور صنعتی جهان برای خروج کشورهای خاورمیانه از وضعیت نابسامان است.

سرنگون شدن دو رژیم دیکتاتور در افغانستان و عراق، فرصت استثنایی برای کشورهای صنعتی غربی بوجود آورد تا رهبری جریان اصلاحات را در کشورهای خاورمیانه بدست گیرند. کشورهای صنعتی غرب با در دستور کار قرار دادن برنامه توسعه انسانی سازمان ملل متحد باید برای اجرای اصلاحات در خاورمیانه فعالیت جدی و موثری داشته باشند. حمایت از نهادینه شدن اصول دموکراسی، روی کار آمدن حکومتهای منتخب مردمی، بسترسازی برای گسترش دانش و فن آوری در جوامع خاورمیانه و ایجاد فرصتهای مناسب اقتصادی که منافع دراز مدت این کشورها را تامین کند، بخشی از اقدامهای کشورهای صنعتی غربی در این منطقه مهم جهان را تشکیل می دهد.

براساس طرح «خاورمیانه بزرگ» کشورهای عرب از نظر آزادیهای اجتماعی، بویژه آزادی بیان در همسنجی با دیگر کشورهای جهان در پایین ترین جایگاه قرار دارند. هشت کشور صنعتی جهان برای اجرای تغییرات بنیادین در جوامع عرب باید نهادینه شدن دموکراسی و ضرورت اجرای بنیان های دموکراسی را در کشورهای عرب در نظر بگیرند. کشورهای پیشرفته غربی برای برگزاری انتخابات آزاد می توانند آموزه ها و تجربه های خود را در زمینه برگزاری انتخابات سالم و به دور از تقلب در اختیار این کشورها بگذارند. افزون براین، با توجه به حضور کم رنگ زنان در مجالس نمایندگان این کشورها باید مراکز غیردولتی با هدف آشنا کردن زنان دانشگاهی برای استیفای حقوق سیاسی و اجتماعی شان تاسیس شود.

شاید در نگاه نخست، این طرح را دخالت در امور داخلی کشورها بپنداریم و عملیاتی سازی آن را با حمله امریکا به افغانستان، عراق و کمک به اسرائیل در حمله به لبنان، جنون سیاسی بدانیم. با این حال، وقتی با عینک آخرالزمانی صهیونیسم مسیحی به وقایع بنگریم، همه این کارها توجیه پذیر و معقول می نماید. طرح «خاورمیانه بزرگ» با پاک سازی منطقه خاورمیانه از اسلام سیاسی به بهانه مبارزه با تروریسم و محوریت بخشیدن به اسرائیل در این منطقه، با واسطه سازی موعودگرایی و آماده ساختن مقدمات ظهور مسیح صورت می گیرد.

سوم. ایران اتمی

به باور مسیحیان انجیلی که پیگیر اخبار آخرالزمان هستند، از نظر انجیل، 21 نشانه حتمی برای آخرالزمان وجود دارد که یکی از آنها تجدید قوای پرشیا(ایران) و تبدیل شدن آن به یکی از چند قدرت برتر جهانی است. درک این معنا که ایران سلاح اتمی ندارد، برای صهیونیسم مسیحی بسیار سخت است؛ چرا که بر مبنای نگاه آخرالزمانی ایران باید اکنون این سلاح را داشته باشد. نبود ایران هسته ای، الگوی آخرالزمانی آنها را خدشه دار می کند. آنان معتقدند 12لشکر از 12 منطقه دنیا متحد می شود و زیر نظر حکومت پرشیا که قویترین حکومت است، به سمت آرماگدون حمله می کنند و جنگ جهانی سوم موسوم به آرماگدون شکل می گیرد.(19)

براساس این دیدگاه، ایران مشغول یارگیری در دنیای اسلام است. طرح بحث آزادی فلسطین از سوی ایران و مبارزه تمام عیار با اسرائیل، توهم اتمی بودن ایران را تقویت می کند. با تلاش جنبش صهیونیسم مسیحی، ارتباط کشورهای اسلامی با حوادث 11سپتامبر به ورای پیشگویی های کتاب مقدس سرایت کرد. برخی تعبیرهای نوستراداموس در مورد کشورهای اسلامی مصداق یافت. تعبیرThe king of Terror «سلطان وحشت» در مورد اسامه بن لادن تفسیر شد، به این صورت که پادشاه ترس از آسمان می آید و وحشت را با خود می آورد. او از آسمان سخن می گوید، ولی در زمین، بذر مرگ می پاشد.(20)

بن لادن در کنار ایجاد چهره ای دگم و خشن از اسلام که انسان غربی از آن نفرت دارد، شخصی است که پرچم مخالفت با شیعه را نیز یدک می کشد. غرب با انتخاب او به مثابه طرف حساب خود، دلایل مختلفی را دنبال می کند که نشان دادن اسلام به صورت دین تروریست پرور و ایجاد اختلاف بین شیعی و سنی در جهان اسلام از آن جمله است.

3. چشم انداز جنبش صهیونیسم مسیحی

پیش تر اشاره شد که واقع گرایی انتقادی با قوه خلاقیت سیاست پروژه در هم می آمیزد و به تجرید و انتزاع دست می زند و ما را در آینده پژوهی این جنبش کمک می کند.

اسطوره ها در دو صورت کارایی خود را از دست می دهند. نخست، در صورتی که واسطه ها قدرت توجیه خود را درباره اعمال سیاسی قدرتها از دست بدهند و این کار با عیان شدن روابط زیرین قدرت صورت می پذیرد. دوم، در صورتی که موانع پیش روی به اندازه ای جدی باشند که با وجود نیرومندی ساختارها و قدرت توجیه گری واسطه ها، نتوانند به اهداف خویش دست یابند. به نظر نگارنده، هر دو صورت برای آینده این جنبش صهیونیسم مسیحی قابل ترسیم است. برای نمونه، امروزه مبلغان این جنبش در بعد واسطه ها(آموزه های دینی) عقب نشینی کرده اند، بگونه ای که حتی پیامبری حضرت موسی(ع) نزول وحی در کوه سینا و نیز معجزات ایشان را نوعی روان پریشی آن حضرت می پندارند.

بنی شانون، محقق اسرائیلی، مدعی است موسی بر فراز کوه سینا تحت تاثیر مواد مخدر قوی بود و بر اثر آن ادعا کرد که ده فرمان را از طرف خداوند دریافت کرده است. به تعبیر او،«چنین موادی که سبب تغییر و تحول در ذهن انسان می شوند، در آن دوران جزو لاینفک آداب بنی اسرائیل بودند». به گفته وی، «موسی بر کوه سینا یا تحت تاثیر وقایع ماورایی بوده است که من به آن عقیده ندارم یا این موضوع، یک افسانه است که به این هم اعتقاد ندارم یا اینکه موسی و بنی اسرائیل همگی تحت تاثیر مواد روانگردان بوده اند. البته نظر آخر بسیار محتمل تر از دو نظر قبل است. به احتمال زیاد، موسی هنگامی هم که درخت مشتعل را دیده، از مواد مخدر استفاده کرده است»(21)

عبارتهای بالا، کم رنگ شدن آموزه دینی یهود در جنبش صهیونیسم مسیحی و ضعف توجیه پذیری کارکردهای سیاسی این جنبش را نشان می دهد.

صورت دوم ناکارآمدی جنبش، یعنی برخوردن به موانع جدی در راه رسیدن به اهداف هژمونیک گرایانه، در چشم انداز این جنبش پررنگ تر و بااهمیت تر باشد. جدی ترین مانع پیش روی مسیحیان صهیونیست، رشد بیداری اسلامی بویژه اسلام سیاسی در جهان اسلام در خاورمیانه است. اسلام سیاسی که کانونی ترین عنصر آن، مهدوی گرایی اسلامی است، این حرکت را به انتظاری فعال و مثبت واداشته است که برای پاک سازی درونی و بیرونی منتظران و نگاه دکترینال به مقوله منجی عمل می کند.
در ادامه، نگاهی به ماهیت اسلام سیاسی، ما را در ترسیم چشم انداز منجی گرایان یاری خواهد کرد.

4. احیای اسلام سیاسی

شاید مهمترین جلوه انتظار موعود را در بعد عمل مسلمانان، ورود اسلام به عرصه سیاسی و خلق پدیده ای بنام اسلام سیاسی بتوان دانست. اسلام سیاسی بگونه ای موفق عمل کرد که توانست توجه ویژه سیاست مداران و صاحبان اندیشه غربی را بخود جلب کند. فولر در کتاب آینده اسلام سیاسی(22) فصلی را به کاربست اسلام سیاسی اختصاص داده است. وی در این کتاب اسلام سیاسی را از رابطه صرفا فردی انسان با خدا فراتر و شکل گیری آن را پاسخ به نیاز جامعه اسلامی می شمارد.

به باور وی، امروزه جنبشهای اسلامی در دنیای اسلام با نیازی عمومی روبرو می شوند که پس از گذشت چندین دهه از عمل گرایی، احساس میشود و هنوز هم به فرجام خود نرسیده است. کاهش نقش اسلام سیاسی در صورت وقوع، معلول دو علت است: ضعف یا نبود شرایطی که به اسلام گرایی کمک کرده است تا وارد زندگی سیاسی شود؛ ظهور نیرو یا ایدئولوژی دیگری که تلاش کند برخورد موثرتری با این نیاز داشته باشد. به باور فولر، ظهور اسلام سیاسی پدیده ای فوق العاده است. امروزه برای اولین بار احیای اسلامی در صحنه مدرن سیاست، یعنی عرصه دموکراسی سازی و جهانی سازی اجرا شده است.

اسلام به خودی خود، ایدئولوژی سیاسی نیست، بلکه یک دین است. با این حال اسلام گرایی برخی ابعاد ایدئولوژی سیاسی را دارد و این ایدئولوژی اشکال گوناگونی بخود می گیرد. اسلام گرایی شامل مجموعه ای از کارکردهای کاملا متفاوت سیاسی، اجتماعی، روانشناختی و اقتصادی- حتی طبقاتی- می شود. اسلام گرایی معرف انواع مختلف جنبشهایی است که عموما از اسلام الهام گرفته اند. امروزه جنبشهای اسلام گرا صرفا آخرین موج جنبشهای سیاسی و اجتماعی در تاریخ اسلام هستند که در شرایط خاص تاریخی از ایمان و فرهنگ ریشه گرفته اند. برخی گونه های کنونی اسلام گرایی در ادامه مسیر خود، محبوبیت و اهمیتشان را از دست خواهند داد که نشانه های آن را در برخی جنبشهای حاشیه ای و افراطی تر می بینیم.

با این حال، پدیده اسلام گرایی هرگز به طور کلی ناپدید نخواهد شد، چون رسالت آن برای مسلمانان زمان مند نیست. بنابراین اسلام سیاسی تکامل و تغییر خواهد یافت، تقسیم و یکپارچه خواهد شد و در محبوبیتش فزونی یا کاهش رخ خواهد داد، ولی ناپدید نخواهد شد. فولر با مطرح کردن رشد فزاینده اسلام سیاسی، مهمترین جلوه راهبردی آن را که به تعبیر او از تعالیم اسلام و به تعبیر دقیق تر از فرهنگ مهدی گرایی در بین مسلمانان برمی خیزد، مطرح کردن «امت» به جای«ملت» می داند که به امام و اتصال آن به منبع وحی باور دارد. امت، فراتر از مرزها به حکومتی جهانی می اندیشد که در رأس آن، یک امام است امامی که در منابع اسلامی، ظهور او به مسلمانان وعده داده شده است و همگان در انتظارش به سر می برند.(23)

5. امت در مقابل هویت ملی

اسلام از همان آغاز، این ایده برجسته و مترقی را مطرح کرد که قبیله گرایی و پیوندهای خونی، مبنای سالمی برای ایجاد دولتها، روش حکومت داری یا سیاست ورزی نیست.

بنابراین، «امت» را به مثابه یک ایدئال فراتر از دولت- ملت بنیان نهاد. وحدت معنوی امت هدفی ثابت و دایمی است حتی اگر هرگز بطور کامل در قالب سیاسی آن تحقق نیابد. برخلاف دولت- ملت، خداوند مفهوم «امت» را تقدیس کرده است. این تمایز وفاداری به دولت- ملت را نفی نمی کند، بلکه به معنای وفادار نبودن به دولتی است که رژیم سرکوب گر آن را اداره می کند.

در دوره ای که جهان اسلام دچار آشوب باشد، اسلام گرایان در زمینه پیشبرد مفهوم امت بحث از نهادهای بالقوه آن توسعه ارزشهای مشترک مسلمانان و ظاهر شدن در قالب رسولان هماهنگی بین جنبشهای اسلام گرا، بسیار فعال می شوند. اخوان المسلمین، سازمان اسلام گرای بین المللی است که در سرتاسر جهان عرب نمایندگی دارد و با شبکه جنوب آسیایی جماعت اسلامی نیز روابط صمیمانه برقرار کرده است. اسلام گرایان از هر برنامه ای برای ایجاد بازارهای منطقه ای مشترک، پیمانهای دفاعی یا دیگر سیاستهای هماهنگی بین دولتهای اسلامی- دست کم به مثابه یک آرمان- حمایت می کنند. در این میان در حوزه امنیتی استثنا قایل می شوند: از نظر اسلام گرایان، میان وزرای کشور عربی و مسئولان امنیتی هماهنگی و برنامه ریزی وجود دارد و دیگران چیزی بیش از تقویت کننده قدرت سرکوب گر دولت اتوریته برای آزار مخالفان نیستند.

امروزه اسلام گرایان، واژه «امت» را در همه جا از طریق حلقه های فراملی خود و از همه مهمتر با یاری ابزارهای الکترونیکی جدید نهادینه می کنند. در نتیجه، اسلام، کمتر عرب محور می شود؛ زیرا بخشهای غیر عرب دنیای اسلام مانند پاکستانیها، مالزیاییها، ترکهاو اندونزیایی ها که مدت زمان زیادی از جدایی شان نمی گذرد، همگی برای تقویت تفکر جدید همکاری می کنند. بجز آن، مهاجرت مسلمانان نیز سبب گسترش تماس مسلمانان با یکدیگر می شود و آگاهی جدیدی نسبت به مسائل عمومی و دیدگاههای فرامحلی ایجاد می کند. در حقیقت، اسلام گرایان جوامع ایدئولوژیک جدیدی را ایجاد می کنند که به مفاهیم یک امت زنده با ارزشهای مشترک و جهان شمول اسلامی متعهد باشد.(24) مهمترین مصداقهای اسلامی سیاسی را که در قالب زمینه سازان ظهور منجی عمل می کنند، می توان چنین برشمرد:

1. پیروزی انقلاب اسلامی ایران در عصر افول معنویت؛
2. پیروزی ایران در جنگ هشت ساله تحمیلی به یاری فرهنگ انتظار و شهادت؛
3. انتفاضه مسجد الاقصی و مبارزه پنجاه ساله اسلام گرایان فلسطینی با اسرائیل؛
4. مقاومت اسلامی حزب الله در برابر توسعه طلبی های اسرائیل؛
5. مقاومت مردم عراق و افغانستان در برابر اشغالگران مسیحیان صهیونیست؛
6. مطرح کردن خاورمیانه اسلامی به جای خاورمیانه اسرائیلی؛
7. تقویت سیاسی، اقتصادی و نظامی کشورهای اسلامی در برابر دشمن، مانند تجهیز ایران به فن آوری هسته ای با اعتمادسازی کامل برای غنی سازی صلح آمیز اورانیوم؛
8. حاصل شدن اجماع کشورهای اسلامی (امت اسلامی) در عرصه بین المللی در دفاع از ایران اتمی، محکومیت اشغال افغانستان و عراق به دست امریکا و متحدانش و تظاهرات مستمر علیه جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین و لبنان.

جمع بندی

در این فصل، منجی گرایی به مثابه برجسته ترین واسطه و نمود بیرونی جنبش صهیونیسم مسیحی مطرح شد که واسطه های دیگر را می توان به نوعی بدان بازگرداند. نگاه ما به منجی گرایی با توجه به بنیادهای سیاسی پس این آموزه، دکترینال است که به باور و عمل، چشم دارد. تبیین انواع مثبت و منفی راهبرد انتظار موعود و تعیین نوع منفی آن برای جنبش صهیونیسم مسیحی از نکات قابل تامل در این فصل بود.

براساس مطالعه جریان شناسانه، در ترسیم چشم انداز این جنبش و ناتوانی اش در دستیابی به اهداف سیاسی به دو صورت می توان بحث کرد:

1. ناتوانی واسطه ها در توجیه عملیات سیاسی این جنبش: تحریف و گسترش بی باوری به آموزه های دینی در درون صهیونیستهای مسیحی را می توان نشانه آن دانست.

2. ناتوانی جنبش در برخورد با موانع جدی پیش روی با وجود نیرومندی توجیه کنندگی واسطه ها: بیداری اسلامی، بویژه اسلام سیاسی در جهان از جمله این موانع بشمار می آید.

پی نوشت ها :

1. - Armageddon News.
2. - Armageddon Alert.
3. - ر.ک: شاه حسینی، «تصویر منجی در رسانه های غرب».
4. - سعید آجرلو، «سایه صهیونیستها بر آورهای نیویورک، (روی خط اینترنت) قابل دسترس در آدرس:www.e-resaneh.com/persian/siyasisee/Archive/saye sehyounnist.htm.
5. - ر.ک: فرخ ادامه طلب،«خشونتهای پست مدرن: انفجارهای 11 سپتامبر از نگاهی دیگر»،(روی خط اینترنت) قابل دسترس در آدرس:www.e-resaneh.com/persian/siyasee/khoshoonartayepost modern.Htm.
6. - Shimon peres,The New Middle East,NY Henry Holt and Company,lst ed. 1993h.
7. - ر.ک: محمدالداعور، «مشورع امریکی یرسم خریطه جدیده للمنطقه: الشرق الوسط الکبیر او الجدید» الجزیره، عدد 72، 25 محرم 1425.www.al-jazirah.com.
8. - کارشناس خاورمیانه و سرپرست علمی دایره المعارف فلسطین.
9. - ر.ک: پیروزمجتهد زاده، «طرح خاورمیانه بزرگ و تحقق نظام تک قطبی امریکا در جهان»، خراسان،6/7/1378.
10. - محمدالداعور، «مشروع امریکی یرسم خریطه جدید، للمنطقه:الشرق الاوسط الکبیر اوالجدید»، همان.
11. - Davos.
12. -Cheney,http://www.theglpbalist.com/DBWeb/Storyld.aspx?Storyld=3754.
13. -CheneyspeechinDavos, http://www.whitehouse.gov/news/reeases/2004/01/20040124-1.html.
14. - Sea Islan,Georgia.
15. - استاد دانشگاه و رئیس بنیاد یوروسیویک انگلیس.
16. - ر.ک: پیروز مجتهدزاده، «طرح خاورمیانه بزرگ و تحقق نظام تک قطبی امریکا در جهان».
17. - Other.
18. - Islamism.
19. - برای مطالعه بیشتر، ر.ک:http://www.whitehouse.gov/news/reeases/2004/01/20040124-1.html.«نص مشروع»(الشرق الاوسط الکبیر)، دارالحیاه، 1322004.http://www.daralhayat.com.ایرنا، جمعه15 اسفند 1382، برابر با 5 مارس 2004.
20. - علی حبیبی،«تصویر منجی در رسانه های غربی»،(روی خط اینترنیت)، منتشر شده در تاریخ 12/9/1386، قابل دسترس در:http://sayehsareshgh.blogfa.com/post-8.aspx.
21. - Nostradamus Qutrains, Century x.Qutrain72:The year 1999 seventh mounth.From the sky will come great king of Terror.To bring back to life the freat king of the Mongols.Before and after Mars to reign by food luck.
22. - «موسی تحت تاثیر مواد روان گردان بود» (روی خط اینترنت)منتشرشده در تاریخ1386/12/16، قابل دسترس در آدرس:http://mouood.org/content/view/648/2.
23. - raham E.Fuller, the Future of political Islam,USA, palfrave Macmillan,2003,chapter2,p13.
24. - Ibid,p.17.
25. - Ibid,p.19.

منبع : بنیادهای سیاسی جنبش صهیونیسم مسیحی و انگاره موعود گرایی/ محسن قنبری آلانق

 

لینک ثابت

 

اگر به آنچه گذشت تماميت طلبى غرب، نظريه جهانى سازى، انديشه «پايان تاريخ فوكوياما» و «جنگ تمدن ها» را بيافزاييم، خواهيم ديد كه انديشه انتظار يكى از موضوعات چالش خيز ميان جهان اسلام، به ويژه ايران و جهان غرب است.

 

شوق آتشين باز آمدن يا آمدن منجى موعود، قرن ها است بشر وامانده از عدالت، معنويت و آزادى را بى قرار ساخته است. هرچند افق نگاه مردمان، گونه هاى مختلفى به انتظار بخشيده است۱، اما اين واژه در معناى عام خود يكى از مشتركات بشر وانسان معاصر به حساب مى آيد. در اين ميان، اديان ابراهيمى به اين مسأله اهميتى ويژه مى دهند; چرا كه ظهور موعود در هر يك از اين اديان به مفهوم تشكيل حكومت و سرورى بر ديگران است. باتوجه به شرايط كنونى، آنچه دغدغه اين نوشتار را فراهم ساخته است، نگاهى كوتاه به بازخوانى انديشه موعود در جهان مسيحيت است. اين مسأله از آن جا مهم و در خور اعتنا است كه هم اينك بخشى از جهان مسيحيت با تكيه بر وعده هاى توراتى انجيلى و فن آورى موجود در دنياى غرب به گونه اى خاص به تأويل و تفسير آخرالزمان و انديشه انتظار مى پردازد و با ارائه نگاهى جنگ طلبانه، تمامى اهرم هاى خود را براى تحميل نظريه خويش به كار مى برد. از اين رو، با گذرى كوتاه بر انديشه بازگشت مسيح، تلاش خواهيم نمود تا از زاويه اى ديگر به اين ماجرا بنگريم.


مسيحيان و بازگشت مسيح

انديشه بازگشت عيسى(عليه السلام) يكى از باورهاى غالب جامعه مسيحيت است. اين شوق و انتظار، در بخش هاى قديمى تر عهد جديد مانند رساله اول و دوم پولس به تسالونيكيان به خوبى منعكس گشته است. اما در رساله هاى بعدى مانند رساله هاى پولس به تيموتاؤس و تيطس، همچنين رساله هاى پطرس به بعد اجتماعى مسيحيت توجه شده است. اين مسأله از آن جا ناشى مى شد كه عيسويان با گذشت زمان پى بردند كه بازگشت مسيح(عليه السلام)برخلاف تصور آنان نزديك نيست.۲ هرچند اقليتى از آنان بر اين عقيده باقى ماندند كه عيسى به زودى خواهد آمد و حكومت هزارساله خود را تشكيل خواهد داد; حاكميتى كه به روز داورى پايان خواهد يافت. از همين رو، از دير باز گروه هاى كوچكى به نام هزاره گرا در مسيحيت پديد آمده اند كه تمام سعى و تلاش خود را صرف آمادگى براى ظهور دوباره عيسى در آخرالزمان مى كنند.۳ البته، وجود آياتى در انجيل اين حالت انتظار را تشديد مى كند و با اشاره به عدم تعيين وقت ظهور، آن را ناگهانى معرفى مى كنند. به عنوان مثال، در انجيل متّا از زبان عيسى اين گونه نقل شده است: «شما نمى توانيد زمان و موقع آمدن مرا بدانيد; زيرا اين فقط در يد قدرت خداست. هيچ بشرى از آن لحظه (زمان ظهور) آگاهى ندارد حتى فرشتگان، تنها خدا آگاه است.»۴ يا آن كه در انجيل لوقا به نقل از مسيح چنين آمده است: «هميشه آماده باشيد; زيرا كه من زمانى مى آيم كه شما گمان نمى بريد.»۵

روشن نگه داشتن چراغ انتظار در لابه لاى انجيل به چشم مى خورد: «كمرهاى خود را بسته و چراغ هاى خود را افروخته بداريد، بايد مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مى كشند كه چه وقت از عروسى مراجعت كند. تا هر وقت آيد و در را بكوبد، بى درنگ در را براى او باز كنند. خوشا به حال آن غلامانى كه آقاى ايشان چون آيد، ايشان را بيدار يابد. پس شما نيز مستعد باشيد; زيرا در ساعتى كه شما گمان نمى بريد پسر انسان مى آيد.»۶

مسيحيت ضمن تأكيد بر غيرمنتظره بودن بازگشت عيسى، هدف از اين بازگشت را ايجاد حكومتى الهى در راستاى حكومت الهى آسمان ها ارزيابى مى كند.۷ علاوه بر اين، ظهور مسيح يگانه راه حل براى ادامه حيات و زندگانى برشمرده مى شود۸ و عيسى منجى انسان ها و پادشاهِ پادشاهان معرفى مى گردد.۹وى براساس سخنان دانيال نبى، نظام اجتماعى، اقتصادى، سياسى، تربيتى و مذهبى جهان را عوض خواهد كرد و جهانى بر مبناى راه و روش خدا بنا مى كند.۱۰

مسيحيان همچنين علاماتى براى ظهور عيسى بن مريم قايل مى باشند: «عنقريب بعد از آن آزمايش سخت، روزگاران خورشيد تيره و تار مى گردد و ماه نور خود را از دست خواهد داد و ستارگان افول خواهند كرد و قدرت هاى آسمانى نيز به لرزه درخواهند آمد و سپس آثار و علايم ظهور آن مرد آسمانى آشكار خواهد شد و سپس تمامى قبايل زمين نگران و غمگين مى گردند و آن گاه عيسى از ابرهاى آسمان با جلال و شكوه و قدرت فرو خواهد آمد.»۱۱

در انجيل مرقس نيز ضمن تأكيد بر همين مضامين، به جمع آورى ياران توسط مسيح اشاره شده است: «سپس عيسى با شكوه و جلال و قدرت خواهد آمد و فرشتگان تحت امر خود را به اطراف و اكناف عالم روانه خواهد كرد و منتخبان خود را از چهارگوشه جهان از بالاترين نقطه آسمان تا پايين ترين نقطه زمين جمع خواهد كرد.»۱۲ روايات اسلامى نيز بر آمدن مسيح(عليه السلام)صحه مى گذارند. از جمله آن كه، پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمودند: «سوگند به آن كه جانم به دست او است، به طور يقين عيسى بن مريم به عنوان داورى عادل و پيشوايى دادگر در ميان شما فرود خواهد آمد.»۱۳

مفسران در تفسير آيه ۱۵۹ سوره نساء، آن را با بازگشت حضرت مسيح در آخر الزمان مرتبط مى دانند و اين آيه را در همين رابطه ارزيابى مى كند.۱۴ به هر حال، مسأله فرود آمدن مسيح و بازگشت وى در آخرالزمان، از موضوعات مشترك انديشه انتظار نزد مسلمانان و مسيحيان است. البته، اسلام در اين رابطه منجى موعود را مهدى(عليه السلام)معرفى نموده، او را پيشواى آخرالزمان تلقى مى كند: «چگونه خواهيد بود، آن گاه كه عيسى بن مريم در ميان شما فرود آيد و پيشواى شما از خود شما باشد.»۱۵ يا آن كه در روايتى ديگر از امام باقر(عليه السلام)نقل شده است: «پيش از قيامت(عيسى) به دنيا فرود مى آيد و هيچ كس از ملت يهود و مسيحى نمى ماند مگر آن كه پيش از مرگ به او ايمان آورد و آن حضرت پشت سر مهدى نماز مى گذارد.»۱۶

بى گمان بر هر پژوهشگر آگاه روشن است كه روايات اسلامى و اعتقادات مسيحى در رابطه با مسأله ظهور بسيار به هم نزديك هستند. مقايسه خبرهاى رسيده از روايات اسلامى در رابطه با پيشرفت غيرقابل تصور علوم در زمان ظهور۱۷، ايجاد رفاه اجتماعى۱۸، علايم ظهور۱۹ و ساير موارد با آنچه آمد به روشنى اين مدعا را ثابت مى كند.

اين مسأله به خودى خود مى تواند زمينه هاى گفت وگو و هم انديشى بين انتظار اسلامى و مسيحى را فراهم آورد. ناگفته نماند كه حتى در برخى از انجيل هاى مورد پذيرش گروهى از پروتستان ها، به روشنى از ظهور نجات دهنده اى صحبت به ميان مى آيد كه از فرزندان پيامبر عربى است: مسيح در وصاياى خود به شمعون پطرس مى فرمايد: «اى شمعون! خداى من فرمود، تو را وصيت مى كنم به سيد انبيا، كه بزرگ فرزندان آدم و پيغمبران امى عربى است. او بيايد، ساعتى كه فرج قوى گردد و نبوت بسيار شود و مانند سيل جهان را پركند.»۲۰

بازگشت مسيح از زاويه اى ديگر

هزاره گرايى در ميان مسيحيت همواره وجود داشته است. اين انديشه اگرچه در طول تاريخ داراى فراز و نشيب هاى فراوانى بوده است، اما هم اينك با گذر از قرن بيستم و ورود به قرن بيست و يكم، اميدهاى تازه اى را پديد آورده است. با نگاهى به پايگاه هاى اينترنتى و حجم گسترده اطلاعات آن ها، شور انتظار به راحتى محسوس است.۲۱ اين مسأله به تنهايى خطرخيز نيست، اما اگر اين مطلب را در كنار وقوع انقلاب اسلامى، ادعاى زمينه سازى ظهور، كه به وسيله برخى روايات نيز تأييد مى شود،۲۲ نگاه هژمونيك و جهان شمول اسلام۲۳ جذابيت هاى ذاتى شيعه و محتواى غنى آن را در نظر بگيريم، مسأله پيچيده تر خواهد شد.

حال، اگر به آنچه گذشت تماميت طلبى غرب، نظريه جهانى سازى، انديشه «پايان تاريخ فوكوياما» و «جنگ تمدن ها» را بيافزاييم، خواهيم ديد كه انديشه انتظار يكى از موضوعات چالش خيز ميان جهان اسلام، به ويژه ايران و جهان غرب است. ساخت فيلم هاى روز استقلال، آرماگدون و ماتريس در پايان دهه نود و نوستراداموس در دهه هشتاد، نمادى از همين تقابل است; تقابلى كه با گذشت زمان، روز به روز جدى تر مى شود.

 

منتظران هارمجدون (آرماگدون)۲۴

يكى از موضوعاتى كه همواره در انديشه انتظار مسيحيت و اسلام به عنوان چالش مطرح بوده، نبرد آخرالزمان است. با نگاهى به تاريخ اروپا و امريكا در مقاطعى حساس، رهبران آنان با اشاراتى كوتاه و بسيار مبهم مطالبى را بيان مى داشتند كه بيان گر انديشه هاى درونى حاكم بر آنان بوده است.

ناپلئون وقتى به دشت جرزال ميان جليله و سامريه در حوالى كرانه غربى رود اردن رسيد، گفت: «اين، ميدان بزرگ ترين نبرد جهان است.»۲۵ وى اين مطلب را براساس آموزه هاى انجيلى ابراز داشت. اما به نظر نمى رسد هيچ پژوهشگر مسلمانى اين گفتار وى را، كه در تاريخ ثبت شده است، مورد توجه، تجزيه و تحليل قرار داده باشد.

بيش از صد سال بعد، هنگامى كه فرانسه توانست با سوء استفاده از ضعف امپراطورى عثمانى، سوريه و لبنان را اشغال كند، ژنرال گورو فرمانده فرانسوى و فاتح دمشق، در حالى كه پاى خود را با تنفر و تكبر تمام بر مزار صلاح الدين ايوبى گذاشته بود، اظهار داشت: «هان اى صلاح الدين ما بازگشتيم!» اين رفتار متفرعنانه مخصوص اين فرمانده فرانسوى نبود. آلن بى، ژنرال انگليسى نيز كه خود در جنگى ديگر در زمان جنگ جهانى اول در هارمجدون پيروزى ارزشمندى را به دست آورده بود، هنگام ورود به قدس، سرمست از پيروزى خويش در برابر كنيسه قيامت ابراز داشت: «امروز جنگ هاى صليبى به پايان رسيد.» اين حادثه براى يهوديان از چنان اهميتى برخوردار بود كه اسرائيل زانگوئيل آن را «جنگ هشتم صليبى» ناميد.۲۶
در ادامه، خط سير اين انديشه را در رفتار جنگ جويانه آيزنهاور رئيس جمهور امريكا، در دهه پنجاه پى مى گيريم. وى اعلام كرد: «بزرگ ترين جنگى كه در پيش داريم، جنگى است براى تسخير افكار انسان ها.»۲۷ اما وى ابراز نداشت كه سخن وى در واقع روشى براى تحقق نظريه حمبس برونهام، در كتاب «مبارزه براى جهان» است كه نوشته بود: «هدف ما ايجاد دولت جهانى امريكايى است، به گونه اى كه با دولت هاى جهان به رقابت برخيزد.»۲۸

نبردهاى مجدون همزمان با بازگشت مسيح روى خواهد داد. براساس تأويل هاى گروهى از كشيشيان پروتستان، در اين جنگ از سلاح هاى هسته اى استفاده خواهد شد:۳۰ «اى پسر انسان نظر خود را بر جوج، كه از زمين مأجوج و رئيس روش و ماشك و توبال است، بدار و بر او نبوت نما و بگو خداوند «يهوه» چنين مى فرمايد «اينك من اى جوج رئيس روش و ماشك و تو بال بر ضد تو هستم و تو را برگرانيده قلاب خود بر چانه ات مى گذارم و تو را با تمامى لشكرت بيرون مى آورم. اسبان و سواران، كه جميع ايشان با اسلحه تمام آراسته، جمعيت عظيمى با پسرهاو مجنّ ها و همگى اين ها شمشير به دست گرفته.

 

فارس و كوش و فوط با ايشان و جميع ايشان با سپر و خود، جومرو تمامى افواجش و خاندان توجَرمه از اطراف شمال با تمامى افواجش و قوم هاى بسيارى همراه تو. پس مستعد شو و تو تمامى جمعيت كه نزد تو جمع شده اند، خويشتن را مهيا سازيد و تو مستحفظ ايشان باشد. پس از روزهاى بسيار از تو تفقد خواهد شد و در سال هاى آخر به زمينى، كه از شمشير استرداد شده است، خواهى آمد كه از ميان قوم هاى بسيار بر كوه هاى اسرائيل، كه به خرابه هاى دائمى تسليم شده بود، جمع شده است و آن از ميان قوم ها بيرون آورده شده و تمامى اهلش به امنيت ساكن مى باشند.»۳۱

علاوه بر اين آيات، كه به چگونگى تشكيل سپاهيان مهاجم و پايان خوش جنگ مى پردازد، برخى ديگر جنبه هاى دهشت بار نبرد را روشن مى سازند: «خداوند يهوه مى گويد: در آن روز، يعنى در روزى كه جوج به زمين اسرائيل برمى آيد، همانا حدّت خشم من به بينيم خواهد برآمد... هر آينه در آن روز تزلزل عظيمى در زمين اسرائيل خواهد شد و ماهيان دريا و مرغان هوا و حيوانات صحرا و همه حشراتى كه بر زمين مى خزند و همه مردمانى كه بر روى جهانند و به حضور من خواهند لرزيد و كوه ها سرنگون خواهد شد و صخره ها خواهد افتاد و جميع حصارهاى زمين منهدم خواهد گرديد.»۳۲ در كتاب زكرياى نبى، به چگونگى كشته شدن جنگاوران مهاجم اشاره شده است: «گوشت ايشان در حالتى كه بر پاى هاى خود ايستاده اند، كاهيده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گرديد و زبان ايشان در دهانشان كاهيده خواهد شد.»۳۳

شدت حادثه و تعداد كشتگان در اين نبرد عظيم، چنان زياد است كه در مكاشفه يوحنا از آن به عنوان ضيافت خداوند براى پرندگان ياد مى شود: «و ديدم فرشته اى را در آفتاب ايستاده كه به آواز بلند تمامى مرغانى را كه در آسمان پرواز مى كنند ندا كرده، مى گويد: بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد. تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبان و سواران آن ها و گوشت همگان را چه آزاد، چه غلام و چه صغير و چه كبير.»۳۴

اين روايات عهد عتيق و انجيل، شباهت بسيارى با واقعه و نبرد قرقيسيا۳۵ در روايات شيعى دارد. براى مثال، از امام صادق(عليه السلام) در همين زمينه نقل شده است: «ان لله مائدة بقرقيسيا يطلع مطلع من الماء...»۳۶ «همانا براى خداوند در قرقيسيا سفره اى است كه سروش آسمانى از آن خبر مى دهد، پس ندا مى دهد اى پرندگان و اى درندگان زمين! براى سير گشتن ازگوشت ستمكاران شتاب كنيد.» امام باقر(عليه السلام) نيز ضمن تأكيد بر شدت واقعه مى فرمايند: «همانا واقعه اى براى فرزندان عباس و مروانى در قرقيسيا روى خواهد داد كه نوجوان را پير مى كند و خداوند هرگونه يارى را از آنان دريغ داشته، به پرندگان آسمان و درندگان زمين الهام مى كند تا از گوشت ستمگران سير شوند.»۳۷

 

براساس تحليل هاى معتقدان نبرد آخرالزمان، ۳۲ جمعيت جهان طى وقايع و حوادث ظهور از بين خواهند رفت. «خداوند مى گويد: "در تمامى زمين دو حصه منقطع شده، خواهند مُرد و حصه سوم در آن باقى خواهد ماند و حصه سوم را از ميان آتش خواهم گذرانيد و ايشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مثل مصفا ساختن طلا ايشان را مصفا خواهم نمود و اسم مرا خواهند خواند و من ايشان را اجابت نموده، خواهم گفت: ايشان قوم من هستند و ايشان خواهند گفت كه يهوه خداى ما مى باشد."۳۸ اين نگاه نيز با روايات اسلامى مطابقت دارد; چرا كه از اميرمؤمنان(عليه السلام) در اين باره نقل شده است: «لا يخرج المهدى حتى يقتل ثلث و يموت ثلث و يبقى ثلث.»; مهدى زمانى خروج خواهد نمود كه۳۱ كشته مى شوند، ۳۱ مى ميرند و۳۱ باقى مى مانند.۳۹ روايتى ديگر از امام صادق(عليه السلام)نيز بر همين مضامين تأكيد دارد.۴۰
مجموع اين روايات توراتى و انجيلى، دستاويزى قابل اعتنا به دست هزاره گرايان مسيحى و پيروان تندرو مشيت الهى داده است. البته، لازم به يادآورى است كه پيروان اين نظريه حتى به متحدان يهودى خود نيز رحم نمى كنند و ضمن آن كه معتقدند ميليون ها نفر از يهوديان در اين جنگ كشته مى شوند. آينده عده باقى مانده را نيز چنين ترسيم مى كنند: «پس از نبردهاى مجدون، تنها صد و چهل و چهار هزار نفر يهودى زنده خواهند ماند; و همه آنان اعم از مرد، زن و كودك، در برابر مسيح سجده خواهند كرد و به عنوان مسيحيان نوآيين، خود به تبليغ كلام مسيح خواهند پرداخت.»۴۱

با وجود اصرار معتقدان به نبرد آخرالزمان بر واژه هاى مجدون، اين كلمه تنها يك بار در انجيل مطرح شده است.۴۲ با اين حال، اين تفسير جنگ طلبانه در جوامع مسيحى به شدت بازتاب يافته است، به گونه اى كه در سال ۱۹۸۵ م. اين گونه تفسيرها، كه در قالب برنامه هاى تلويزيونى ارائه مى شد، تنها در امريكا حدود شصت ميليون مخاطب را به خود جذب نموده بود.

همچنين فروش كتاب، «مرحوم سياره بزرگ زمين» كه در همين رابطه نوشته شده بود، به مرز هجده ميليون نسخه رسيد و در سراسر دهه هفتاد پرفروش ترين كتاب پس از انجيل به شمار مى رفت.۴۳
هم اكنون امريكاييان به بيش از هزار و چهارصد ايستگاه راديويى، كه برنامه هاى مذهبى پخش مى كنند، گوش فرا مى دهند۴۴ و هشتاد هزار كشيش بنيادگراى پروتستان روزانه از چهارصد ايستگاه راديويى به تبليغ مرام و مكتب خويش مى پردازند. اكثريت آن ها را هواخواهان مشيت الهى (نبرد پيروزمند مسيحيان در آخرالزمان) تشكيل مى دهند.۴۵ اين مبلغان جنگ، كه بيش تر درباره حمايت خداوند از مسيحيان و عظمت و آينده درخشان ايشان سخن مى گويند، با استفاده از شبكه هاى تلويزيونى خويش هم اكنون حدود شصت كشور را تحت پوشش برنامه هاى خود قرار داده اند.

لازم به يادآورى است كه يكى از ايستگاه هاى تلويزيونى مروج اين نوع ديدگاه در جنوب لبنان حضور فعال دارد. يكى ديگر از فعاليت هاى درخور توجه اين گروه تربيت يك صد هزار كشيش متعصب و مدافع مسيحيت جنگ طلب مى باشد، كه عمده فعاليت خود را در امريكا متمركز نموده اند. جالب است بدانيم مفسران و نظريه پردازان اين نظريه تا پيش از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى واژگانى همچون روش، ماشك، توبال، فارس، جومر و توجرمه را، كه به زعم اينان حريفان اصلى نبرد مجدون را تشكيل مى دهند، به ترتيب بر روسيه، مسكو، توبولسك (يكى از شهرهاى شوروى سابق(، ايران، شمال افريقا يا كشورهاى اروپاى شرقى و قزاق هاى جنوب روسيه تطبيق مى كردند.۴۶

اين گروه نسبتاً قدرتمند علاوه بر آن كه، روابط خويش را با اسرائيل مستحكم مى سازند و تشكيل رژيم صهيونيستى را مقدمه ظهور مسيح ارزيابى مى كنند، در عين حال با توجه به اعتقادات خويش، با جريان صلح يا سازش خاورميانه مخالفت مى كنند. جرى فال ول، كه يكى از كشيشان معروف و از رهبران اين گروه هاى افراطى مى باشد، درباره روند صلح خاورميانه و پيمان كمپ ديويد مى گويد: «به رغم انتظارهاى خوش بينانه و دور از واقع بينى دولت ما، اين قرارداد پيمان پايدارى نخواهد بود. ما از صميم قلب براى صلح در اورشليم دعا مى كنيم، ما به يقين بالاترين احترام ها را براى نخست وزير اسرائيل و رياست جمهورى مصر قايل هستيم... اما شما و ما مى دانيم تا روزى كه خداوندگار ما عيسى بر روى تخت داوود در اورشليم (قدس) جلوس نكنند، صلحى در خاورميانه برقرار نخواهد شد.»۴۷
متأسفانه بايد اظهار داشت اين ديدگاه افراطى تنها به پژوهشگران راست مسيحى و برخى كشيشان محدود نمى شود، بلكه رسوبات اين طرز تلقى در يكى از مهم ترين نظريات سياسى راهبردى، يعنى نظريه جنگ تمدن ها و در پيوند با اهداف درازمدت قدرت هاى بزرگ به خوبى قابل مشاهده است. نظريه جنگ تمدن ها، كه استخوان بندى سياست خارجى و دفاعى امريكا را شكل داده است، در رابطه با آينده جوامع بشرى به ويژه دو تمدن اسلام و غرب، نگاهى نزديك به مشيت طلبان مسيحى داشته و ابراز مى دارد: «تقابل اصلى جوامع بشرى برخورد فرهنگ اسلامى و فرهنگ غربى است.»۴۸

حاصل سخن

با جمع بندى آنچه گذشت، مى توان اين حقيقت را دريافت كه در صحنه انتظار موعود رقبايى سرسخت و پركار حضور دارند; انديشه هايى كه با ارائه تفاسير خويش در تلاش هستند تا موجوديت ساير نگرش ها را به خطر اندازند. اين مسأله زمانى جدى تلقى مى شود كه بدانيم هويت شيعه پيوندى حياتى با انديشه انتظار داشته و در ارتباط با اين مفهوم قوام مى يابد. ازاين رو، مى توان با اطمينان اظهار داشت كه بار گران تبيين انديشه مهدويت بيش از هرجا بر دوش شيعه دوازده امامى سنگينى مى كند. حال، اگر اين واقعيت را با وقوع انقلاب اسلامى و داعيه دارى زمينه سازى ظهور حضرت حجت (عج) ملاحظه نماييم، عمق مسأله بيش از پيش آشكار خواهد شد.

بى گمان فرا رسيدن هزاره سوم فرصتى كم نظير و طلايى را فراروى مبلغان واقعى منجى آخرالزمان قرار داده است. استفاده هدفدار و روشمند از اين موقعيت ممتاز با توجه به غنا وگيرايى انديشه انتظار در شيعه، مى تواند راه را بر انديشه هاى رقيب بسته يا دست كم آنان را بى رقيب رها نكند. در برابر بى توجهى به فرصت هاى پيش آمده راه نفوذ و هجوم ديگرى را براى دشمنان فراهم خواهد ساخت; دشمنانى كه با انديشه انتظار نيز برخوردى ابزارى خواهند داشت.

پى نوشت‌ها

۱ ر.ك به: على موحديان، گونه شناسى موعود در اديان مختلف، مجله هفت آسمان، ش ۱۲و ۱۳
۲ حسين توفيقى، آشنايى با اديان بزرگ، چ اول، تهران، طه، سمت، مركز جهانى علوم اسلامى، ص ۱۷۰
۳ ر.ك به: حسين توفقى، هزاره گرايى در فلسفه تاريخ مسيحيت، مجله موعود، شماره ۱۷، ص ۱۴ـ۲۰
۴ انجيل متا، باب ۲۴: ۳۶
۵ لوقا، باب ۱۲:۴۰
۶ لوقا، باب ۱۲: ۳۵ـ۴۰
۷ انجيل متا، باب ۶:۱۰
۸ همان، باب ۲۴:۲
۹ مكاشفه، باب ۱۷: ۱۴ و باب ۱۹: ۱۶
۱۰ دانيال، باب ۲: ۴۴ـ۴۵
۱۱ انجيل متا، باب ۲۴: ۲۹ـ۳۰
۱۲ مرقس، باب ۱۳: ۲۴ـ۲۷، همچنين متا، باب ۲۴: ۳۱
۱۳ على كورانى عاملى، عصر ظهور، ص ۳۴۱ به نقل از ابن حماد، الفتن (خطى)، ص ۱۶۲
۱۴ ر.ك به:مجمع البيان، ج ۳، ص ۲۱۲ / تفسير نمونه، ج ۴، ص ۲۰۴ / الميزان (عربى(، ج ۵، ص ۱۴۳ / همچنين در ربطه با آيات عروج و تصليب عيسى(عليه السلام): آل عمران: ۵۵ / نساء: ۱۵۷ـ۱۵۸
۱۵ نبى اسلام(صلى الله عليه وآله)، بحارالانوار، ج ۱۴ ،ص ۳۴۴;محمدبن اسماعيل بخارى، صحيح بخارى، ج ۴، ص ۱۴۳ / مسلم بن الحجاج النيابورى، صحيح مسلم، ج ۱، ص ۹۴
۱۶ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۳۴۹; محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بيروت، الوفاء، ج ۵۱، ص ۷۱، ۷۷، ۸۴
۱۷ حديث از امام صادق(عليه السلام)، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶; همچنين على كورانى العاملى، عصر الظهور )عربى)، ص ۳۲۷
۱۸ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۶۸، همان، ج ۵۲، ص ۳۵۱
۱۹ نك:محمدرى شهرى،ميزان الحكمه،دارالحديث،ج۱،ص۱۷۷
۲۰ همشهرى، ۲۶/۱۰/۷۴، به نقل از مصلح جهانى به نقل از: آرمان شهر در اديان، محمدعلى بزنونى، پگاه، ش ۲۴ ،ص ۲
۲۱ ر.ك: سيد احمدرضا يكانى فرد، آخرالزمان، منجى گرايى در اينترنت، مجله موعود، ش ۳۱، ص ۶۴
۲۲ ر.ك به: على كورانى العاملى، عصر ظهور، ص ۲۹۹ به بعد.
۲۳ الاسلام يعلو ولا يعلى عليه; پيامبراكرم، شيخ حر العاملى، وسايل الشيعه، قم. آل البيت لاحياء التراث، ج ۲۶، ص ۱۴
۲۴ ر.ك: آيا واقعه ارماگدون پايان جهان است؟، جرولدانست، فاطمه شفيعى سروستانى و فرشاد زاهد، موعود، ش ۳۲، ص ۲۰
۲۵ تدارك جنگ بزرگ، گريس هال سل، ترجمه خسرو اسدى، ص ۵۰
۲۶ نك: نقد و نگرش بر تلمود، ظفرالاسلام خان،محمدرضا رحمتى، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، ص ۷۱
۲۷ احمد رزاقى، تبليغات دينى، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، ص ۲۰ و ۲۱
۲۸ احمد رزاقى، تبليغات دينى، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، ص ۲۰ و ۲۱
۲۹ گريس هال سل، پيشين، ص ۷۴
۳۰ گريس هال سل، پيشين، ص ۷۴
۳۱ عهد عتيق، حزقيال نبى، باب ۳۸، آيات ۲ـ۸
۳۲ همان، باب ۳۸، آيات ۱۸ـ۲۰
۳۳ كتاب زكريا، باب ۱۴، آيه ۱۲
۳۴ مكاشفه يوحنا، باب ۱۹: ۱۷ـ۱۸
۳۵ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۶
۳۶ محمدبن ابراهيم النعمانى، الغيبه، تهران بى نا، ۱۳۹۷ هـ. ق، ج ۶۴ ص ۲۷۸
۳۷ النعمانى، همان، ص ۳۰۳، ح ۱۲
۳۸ زكريا، باب ۱۳: ۸ـ۹
۳۹ ميزان الحكمه، ج ۱، ص ۱۸۵ به نقل از كنزالعمال
۴۰ همان، به نقل از بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳
۴۱ تدارك جنگ بزرگ، ص ۵۴
۴۲ مكاشفه يوحنا، باب ۱۶: ۱۶
۴۳ تدارك جنگ بزرگ، ص ۱۹
۴۴ ر.ك به: زندگى در عيش، مردن درخوشى، نيل پستمن، ترجمه دكتر صادق طباطبايى، فصل هفتم، ص ۲۱۹
۴۵ تدارك جنگ بزرگ، پيشين، ص ۲۶
۴۶ تدارك جنگ بزرگ، پيشين، ص ۲۶
۴۷ همان، ص ۵۹
۴۸ هويت، ص ۲۶

منبع : فصلنامه معرفت/على اقليدى نژاد

ا

لینک ثابت

مختصر اثبات الرجعه از محمد بن مسلم آورده است كه مردى از ابوعبدالله(عليه السلام)پرسيد : قائم كى ظهور مى كند ؟ فرمود : وقتى گمراهى و ستم زياد شود و هدايت اندك باشد ; اصلاح و رستگارى كم باشد و مردان با مردان و زنان با زنان آميزش جنسى كنند . فقيهان دنيا دوست شوند و بيشتر مردم به شعر و شاعرى روى بياورند . گروهى از بدعت گذاران مسخ شوند و به صورت ميمون و خوك درآيند . سفيانى بيايد ، سپس دجال خروج كند و در فريبكارى و گمراهى زياده روى نمايد .



در آن وقت ، در شب بيست و سوم ماه رمضان ، نام قائم(عليه السلام) را از آسمان ندا مى دهند و روز عاشورا قيام مى كند . گويا مى بينم كه بين ركن و مقام ايستاده ، جبرئيل مقابلش ندا مى دهد : براى خدا بيعت كنيد ، كه شيعيان رو به قائم مى آورند .

اثبات الهداه  از الغيبه فضل بن شاذان آورده است : شيعيان از نقاط مختلف زمين ، به قائم رو مى آورند و زمين برايشان درهم نورديده مى شود تا با قائم بيعت كنند ، سپس به كوفه مى رود و در نجف اقامت مى كند ، بعد از آنجا سپاهيانى به شهرها روانه مى كند ، تا كارگزاران دجال را برانند . در پايان ، زمين را از عدل و داد پُر مى كند ، چنان كه از ستم و بيداد پُر شده بود .

راوى پرسيد : آيا كسى از اهالى مكه مى داند كه قائم از كجا مى آيد ؟ فرمود : نه ، ناگهان و يكباره بين ركن و مقام ظاهر مى شود !

مقصود از دجال در اين حديث ، دجال معهود نيست ، بلكه حاكمى است كه در زمان ظهور فرمانروايى مى كند ; چنانكه حديث منفردى كشته شدن سفيانى را پيش از ظهور مهدى(عليه السلام) مى داند ، كه مخالف احاديث بسيارى است و به نظر مى رسد در ترتيب آن اشكال وجود داشته باشد .

نعمانى  از اصبغ بن نباته آورده است كه شنيدم على(عليه السلام) فرمود : سال هاى پيش از ظهور قائم ، سال هاى خدعه و فريب هست ! راستگويان تكذيب مى شوند ، دروغگويان تصديق مى گردند و نيرنگ بازان ارج و قُرب دارند ! ( در حديثى آمده است ) : در آن زمان « رويبضه » سخن مى گويد . راوى پرسيد : رويبضه كيست و نيرنگ بازان كيانند ؟ فرمود : آيا در قرآن نخوانده اى « وهو شديد المحال ; قدرتى بى انتها دارد » ( رعد/13 ) مقصود مكر و ترفند است . . .

كفاية الاثر  از علقمه بن قيس آورده است كه امير مؤمنان(عليه السلام) روى منبر كوفه ، خطبه لؤلؤه را فرمود و در پايان گفت : بدانيد كه به زودى رحلت مى كنم و به عالم غيب مى روم . در انتظار فتنه اموى مملكت كسرى باشيد كه تمام احكامى كه خدا زنده گردانده ، مى ميرند و هر چه ميرانده ، زنده مى شوند ! عبادتگاه خود را منزل خويش گيريد و بر بلاهاى بزرگ صبر پيشه كنيد كه ماندگار خواهند بود . بسيار به ياد خدا باشيد ، كه ياد و نامش بزرگ است ، اگر بدانيد !

امام افزود : شهرى بين دجله و دجيله و فرات ساخته مى شود كه بدان « زورا » مى گويند ; خواهيد ديد كه با گچ و آجر مخلوط به طلا و نقره و لاجورد آبديده و مرمر ساخته مى شود ، نيز با درهايى از عاج و آبنوس ; خيمه ها و گنبدها و نشانه هايى دارد و بناها با چوپ ساج و عرعر و صنوبر ، بالا مى رود ، نيز قصرهايى خواهد داشت كه 24 حاكم از فرزندان شيطان به شمار سال هاى حكومت « كديد » ، يكى از حاكمان اين سلسله ، بر آن شهر حكم خواهند راند ، از جمله : سفاح ، مقلاص ، جموع ، خدوع ، مظفر ، مؤنث ، نظار ، كبش ، مهتور ، عشار ، مصطلم ، مستصعب ، علام ، رهبانى ، حليع، سيار ، مسرف ، كديد ، اكتسب ، مترف ، اكلب ، وشيم ، ظلام و عيوق . گنبد خاكى رنگ ساخته مى شود كه خطوط قرمز دارد .

پس از آن ، قائم ظهور مى كند ، كه از نور صورتش جهان روشن مى شود . مانند ماه بين ستارگان درخشان است . ظهورش ده نشانه دارد : نخست ظهور ستاره دنباله دار . . . در آن وقت هرج و مرج و فتنه به پا مى شود .

علامات نشانه حاصلخيزى است . اين علامت تا آن علامت ، شگفت آفرين است . وقتى علامت هاى دهگانه ظاهر شد ، ماه تابان ، مهدى ، ظاهر مى شود و كلمه اخلاص خداوند بر پايه يكتاپرستى كامل مى گردد . . .

رسول خدا(صلى الله عليه وآله) ، پيمانى با من بسته است كه كارها ، به دست دوازده امام كه نه تن از نسل حسين هستند ، خواهد افتاد . پيامبر فرمود : وقتى براى معراج ، به آسمان بُرده شدم، به پايه عرش نگاه كردم ، روى آن نوشته شده بود : « لا إله إلا الله ، محمد رسول الله. محمد را با على يارى و پشتيبانى كردم » . دوازده نور ديدم ، پرسيدم : خدايا ! اينها نور چه كسانى است ؟ ندا آمد : اى محمد ! اينها نور امامان ، از نسل تواند . پرسيدم : اى رسول الله ! آيا نام آنان را به من نمى فرمايى ؟ نام ائمه(عليهم السلام) را فرمود و افزود : قائم از فرزندان حسين است . همنام و شبيه ترين افراد به من است ، كه زمين را از عدل و داد پر مى كند ، چنان كه از بيداد و ستم آكنده شده بود .


كافى  از حمران آورده است كه خدمت ابوعبدالله(عليه السلام) ، از خلفاى عباسى و وضع ناگوار شيعه صحبت شد ، فرمود : همراه ابوجعفر منصور بودم ; او بر اسبش سوار بود ; سوارانى ، در پيش رو و پشت سرش ، در موكبش بودند . من سوار بر الاغى كنارش بودم . به من گفت : ابوعبدالله ! حق آن بود كه به خاطر اين توان و عزت و افتخارى كه خدا به ما عطا كرده ، خوشحال باشى و به مردم نگويى كه شما و اهل بيت براى خلافت سزاوارتريد ، و چشم طمع به آن داريد !

امام در پاسخ به منصور مى گويد : هر كسى چنين سخنى از من ، براى شما نقل كرده ، دروغ گفته است ! منصور گفت : قَسَم مى خورى ؟ گفتم : مردم ساحرند ، يعنى دوست دارند ذهنت را نسبت به ما خراب كنند ! به حرفشان گوش مده ، ما به تو نيازمندتريم ، تا تو به ما !

منصور گفت: يادت هست روزى از تو پرسيدم كه آيا ما حكومت خواهيم كرد؟ گفتى: آرى ، دورانى طولانى و سخت ، و همچنان فرصت حكومت داريد و دنيا رو به شما مى آورد ، تا در ماه و شهرى با حرمت ، خونى از ما اهل بيت بريزيد ؟

امام مى افزايد : وقتى فهميدم سخنم را به ياد دارد ، به او گفتم : شايد خيالت آلوده شود اگر بگويم منظورم تو نبودى . اين حديثى بود كه روايت كردم . شايد شخص ديگرى از خاندان خونريز باشد . منصور ساكت شد . وقتى به خانه ام برگشتم ، يكى از دوستان آمد و گفت : شما را در موكب و كاروان منصور ديدم ، كه سوار بر الاغ بودى اما منصور سوار بر اسب ! گويا بر شما برترى داشت و با شما مانند يك زيردست سخن مى گفت ! با خود گفتم : امام ، حجت خدا بر خلايق و شايسته حكومت است و بايد به او اقتدا شود ، اما منصور حاكم شده ، و ستم مى كند ، پيامبرزادگان را مى كشد و روى زمين خون مى ريزد ، ولى خدا دوست ندارد ! منصور همراه موكبش بود اما شما سوار بر الاغ ! به همين خاطر ]در حقانيت شما[ شك كردم ، آن قدر كه ترسيدم دين و جانم از دست برود!

امام به او فرمود : اگر فرشتگانى كه در اطرافم بودند را مى ديدى ، منصور و هر چه دارد را حقير مى ديدى !

دوست شيعى مان گفت : اكنون دلم آرام شد ! تا كى اينها حكومت مى كنند و چه وقت از دستشان راحت مى شويم ؟

امام فرمود : نمى دانى هر چيزى مدتى دارد ؟ گفت : بله ! امام فرمود : اگر دانستنش به حالت سودى دارد ، بگويم كه وقتى موقع از بين رفتن حكومت شان شود ، در كمتر از يك چشم بر هم زدن نابود مى شوند . اگر بدانى نزد خدا چه حال و روز بدى دارند ، بيش از پيش با آنها دشمن خواهى شد ! اگر تو يا همه زمينيان بخواهند كه بنى عباس بيش از اين گناه بكنند ، نمى توانند !]گناهى نمانده كه انجام نداده باشند[ . مراقب باش شيطان فريبت ندهد ! عزت از آنِ خدا و رسول و مؤمنان است ، اما منافقان نمى دانند . مى دانى هر كس در انتظار حكومت و فَرَج ما باشد و بر اذيت و آزار دشمنان ، صبر كند ، فرداى قيامت جزء ماست ؟ روزگارى را مى بينى كه حق ، مُرده و حق خواهان از بين رفته اند ، ستم همه جا را فرا گرفته و قرآن كنار گذاشته شده است ، احكامى كه در آن نيست ، به آن منصوب شده و تفسير به رأى مى شود ، همچنين مى بينى كه مانند آب كه راهش را كج مى كند ، دين دچار كجروى و تحريف شده است و باطل گرايان بر حقجويان چيره اند . شر ، ظاهر و آشكار است و از آن نهى نمى شود و ايرادى متوجه افراد شرور نيست !

همچنين مى بينى كه فسق و فجور آشكار شده ، و مردان با مردان و زنان با زنان آميزش جنسى مى كنند . مؤمن ساكت مى شود و سخنش پذيرفته نمى شود اما فاسق دروغ مى گويد ، ولى كسى وى را تكذيب نمى كند ! كوچك ، بزرگ را تحقير مى كند و پيوندهاى خويشاوندى بُريده مى شود . . .

دلائل الامامه از سلمان فارسى آورده است : امير مؤمنان در مدينه برايمان خطبه خواند و از نزديك بودن فتنه خبر داد، سپس قيام قائم ، از فرزندانش ، را برشمرد كه زمين را از عدل پُر مى كند ، چنان كه از ستم آكنده شده بود .

سلمان مى افزايد : پس از آن به تنهايى خدمت امام آمدم و پرسيدم : قائم كى ظهور مى كند ؟ آه سردى كشيد و فرمود: وقتى حكومت به دست كودكان بيفتد ; حق خداى رحمان پايمال شود ; قرآن را با طَرَب و آواز بخوانند . . . نشانه هاى عصر ستم و زمان ظهور را امام برشمرد .

وقتى قرآن به آواز خوانده شود ، و حاكمان عباسى كوردل ، كشته شوند . . . بصره ويران شود ، آن وقت قائم كه از نسل حسين است ، ظهور مى كند . بحار5 52/27

لینک ثابت

وجود مقدس حضرت بقیة الله الاعظم ، اروحناله الفداء، در معارف به عنوان «خونخواه کشته کربلا» (1) شناخته شده و شیعیان همراهی با آن امام منصور برای گرفتن انتقام خون حسین(ع) و یارانش را یکی از آرزوهای بزرگ خود می دانند، (2) تا جایی که در هر عاشورا به یکدیگر اینگونه سر سلامتی می دهند...

 

وجود مقدس حضرت بقیة الله الاعظم ، اروحناله الفداء، در معارف به عنوان «خونخواه کشته کربلا» (1) شناخته شده و شیعیان همراهی با آن امام منصور برای گرفتن انتقام خون حسین(ع) و یارانش را یکی از آرزوهای بزرگ خود می دانند، (2) تا جایی که در هر عاشورا به یکدیگر اینگونه سر سلامتی می دهند:

«اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین(ع)و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدی من آل محمد» (3)

خداوند پاداش ما را در عزای مصیبت حسین(ع) بزرگ گرداند و او شما را از جمله کسانی که به همراه ولی اش امام مهدی از آل محمد: به خونخواهی او برمی خیزند قرار دهد.

در یک کلام نام حسین(ع) و مهدی(ع) برای شیعیان یادآور یک حکایت ناتمام است، حکایتی که آغازگر آن حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و پایان بخش آن حضرت بقیة الله الاعظم (ع) است.

در هر حال از آنجا که در اذهان شیعیان این دو وجود مقدس از قرابت و ارتباطی جدایی ناپذیر برخوردارند. از همین رو مناسب دیدیم که در ایام عزای سرور آزادگان به بخشی از معارف ارزشمندی که از آن حضرت در ارتباط با فرزند ارجمندش حضرت مهدی(ع) رسیده است اشاره کنیم:

1. نسب مهدی(ع)

حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در روایتهای متعددی به این موضوع که حضرت مهدی(ع) از فرزندان و نوادگان ایشان است اشاره کرده اند که از جمله آنها روایتی است که در زیر آمده است:

«دخلت علی جدی رسول الله (ص) فاجلسنی علی فخذه و قال لی: ان الله اختار من صلبک یا حسین تسعة ائمة، تاسعهم قائمهم، و کلهم فی الفضل والمنزلة عندالله سواء» (4)

بر جدم رسول خدا، که درود و سلام خدا بر او باد، وارد شدم، پس ایشان مرا بر زانوی خود نشانده و فرمود: ای حسین! خداوند از نسل تو نه امام را برگزیده است که نهمین نفر از ایشان قیام کننده آنهاست و همه آنان در پیشگاه خداوند از نظر فضیلت و جایگاه برابر هستند.

این موضوع که قائم آل محمد(ص) از نسل حسین(ع) و نهمین نواده اوست در روایات بسیاری ، که از طریق شیعه و اهل سنت روایت شده، آمده است و هر گونه شک و تردید نسبت به نام و نشان و مشخصات موعود آخرالزمان وآخرین ذخیره الهی را برطرف می سازد.

«دخلت علی النبی (ص)فاذاالحسین علی فخذه و هو یقبل عینیه وفاه و یقول: انت سیدابن سیدانت، امام ابن امام، نت حجة ابن حجة، ابوحجج تسعة من صلبک تاسعهم قائمهم.» (5)

بر پیامبر خدا وارد شدم و دیدم که آن حضرت در حالی که حسین را بر زانوی خود نشانده بر چشمها و دهان او بوسه می زند و می فرماید: تو آقایی فرزند آقایی ، تو امامی فرزند امامی، تو حجتی فرزند حجتی ، تو پدر حجتهای نه گانه ای، از نسل تو نهمین حجت و قیام کننده آنان بر خواهد خاست.

2. عدالت گستری مهدی(ع)

عدالت و تشکیل جامعه ای بر اساس عدل از آرمانهای همیشگی بشر بوده و در طول هزاران سالی که از زندگی انسان بر کره خاک می گذرد و صدها و هزاران نفر در پی تحقق این آرمان، بشریت خسته از ظلم و ستم را به دنبال خود کشیده اند، اما جز در مقاطع کوتاهی از زندگی بشر و آن هم در سرزمینهای محدود هرگز این آرمان بدرستی تحقق نیافته و هنوز هم عدالت آرزویی دست نیافتنی برای انسان عصر حاضر است.

با توجه به همین موضوع در روایتهایی که از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم شیعه: وارد شده، گسترش عدالت و از بین بردن ظلم را یکی از بزرگترین رسالتهای امام مهدی(ع) بر شمرده و تحقق عدالت واقعی را تنها در سایه حکومت او امکان پذیر دانسته اند.

از جمله این روایتها روایتی است که از حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نقل شده و در آن آمده است:

«لولم یبق من الدنیاالا یوم واحد، لطول الله عزوجل ذلک الیوم حتی یخرج رجل من ولدی، فیملاها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما، کذلک سمعت رسول الله (ص) یقول » (6)

اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد و خداوند آن روز را چنان طولانی می گرداند که مردی از فرزندان من قیام کند و دنیا را پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده بود پر از عدل و داد نماید، من این سخن را از رسول خدا، که درود و سلام خداوند بر او باد، شنیدم.

پیامبر گرامی اسلامی (ص) نیز قیام عدالت گستر نهمین فرزند امام حسین(ع) را چنین بیان می کنند:

«... و جعل من صلب الحسین(ع) ائمة یقومون بامری ...التاسع منهم قائم اهل بیتی، مهدی امتی، اشبه الناس بی فی، شمائله واقواله و افعاله، یظهر بعد غیبتة طویلة و حیرة مظلة ، فیعلن امرالله و یظهر دین الله ...فیملاالارض قسطا و عدلا ، کما ملئت جورا و ظلما.» (7)

... خداوند از فرزندان امام حسین ، امامانی قرار داده است که امر (راه و روش آیین) مرا بر پا می دارند. نهم آنان قائم خاندان من مهدی امتم می باشد. او شبیه ترین مردمان است به من در سیما و گفتار و کردار . پس از غیبتی طولانی و سرگردانی و سردرگمی مردم ، ظاهر می شود ، آنگاه امر (آیین) خدا را آشکار می سازد... پس زمین را از عدل و داد لبریز می کند پس از آنکه از ستم و بیداد لبریز شده باشد.

3. صابران در غیبت مهدی(ع)

یکی از ارکان انتظار فرج صبر و پایداری است و انسان منتظر در واقع کسی است که همه سختیها و ناملایمات را به امید رسیدن به آرمان بلند خویش تحمل می کند و از فشار و تهدید زورگویان و طعنه و تکذیب نابخردان هراس به دل راه نمی دهد، از همین رو در روایات صبر و انتظار همواره قرین یکدیگر بوده و فضیلت بسیاری برای صبرپیشگان در زمان غیبت بر شمرده شده است.

حضرت سیدالشهداء (ع) که خود والاترین مظهر صبر و مقاومت در راه ادای تکلیف الهی است در بیان مقام منتظرانی که صبر و شکیبایی پیشه ساخته و بر آرمان خویش پایداری می ورزند می فرماید:

«منا اثنا عشر مهدیا، اولهم امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، و آخرهم التاسع من ولدی، و هوالقائم بالحق، یحیی الله به الارض بعد موتها، و یظهر به دین الحق علی الدین کله، ولو کره المشرکون. له غیبة یرتد فیهااقوام و یثبت فیها علی الدین آخرون، فیؤذون و یقال لهم: «متی هذاالوعد ان کنتم صادقین »،اما ان الصابر فی غیبته علی الاذی و التکذیب بمنزلة المجاهدبالسیف بین یدی رسول الله (ص)» (8)

در میان ما اهل بیت دوازده مهدی وجود دارد که اولین آنها امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و آخرین آنها نهمین فرزند من است. و اوست قیام کننده به حق ، خداوند به وسیله او زمین را پس از آنکه مرده است زنده می کند و دین حق را به دست او بر همه ادیان غلبه می دهد، اگر چه مشرکان نپسندند. برای او غیبتی است که گروهی در آن از دین خدا بر می گردند و گروهی دیگر بر دین خود ثابت می مانند، که این گروه را اذیت کرده و به آنها می گویند:

«پس این وعده چه شد اگر راست می گویید؟» آگاه باشید آنکه در زمان غیبت او بر آزار و اذیت و تکذیب صبر کند همانند کسی است که در مقابل رسول خدا(ص) با شمشیر به جهاد برخاسته است.

شاید بتوان گفت فضیلتهای بی شماری در روایات ما که برای منتظران فرج بر شمرده اند به اعتبار همین صبر و شکیبایی و تحمل مشکلاتی است که منتظران واقعی فرج بر خود هموار می کنند. چنانکه در روایتی که از امام صادق(ع) وارد شده، آمده است:

«...فلا یستفرنک الشیطان، فان العزة لله ولرسوله وللمؤمنین، و لکن المنافقین لایعلمون ، الا تعلم ان من انتظر امرنا و صبر علی ، یری من الاذی والخوف، هو غدا فی زمرتنا...» (9)

شیطان تو را تحریک نکند. زیرا که عزت از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است لیکن منافقان نمی دانند ، آیا نمی دانی کسی که منتظر امر ما (حاکمیت اجتماعی آرمانی ما) باشد، و بر بیمها و آزارهایی که می بیند شکیبایی ورزد، در روز بازپسین در کنار ما خواهد بود...

4. خصال مهدی(ع)

حضرت مهدی(ع) عصار و فشرده عالم هستی (10) و وارث همه انبیاء اولیاء الهی است، و خداوند متعال همه خصال نیکویی را که در بندگان صالح پیش از او وجود داشته، در آن حضرت جمع کرده است. به بیان دیگر آنچه خوبان همه دارند او به تنهایی دارد.

در زمینه آنچه گفته شد روایتهای بسیاری وارد شده که از جمله آنها می توان به روایت زیر که از حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نقل شده اشاره کرد:

«فی القائم منا سنن من الانبیاء: سنة من نوح، و سنة من ابراهیم ، و سنة من موسی و سنة من عیسی ، و سنة من ایوب و سنة من محمد(ص) . فاما من نوح: فطول العمر; واما من ابراهیم: فخفاءالولادة و اعتزال الناس; واما من موسی: فالخوف والغیبة; و اما من عیسی: فاختلاف الناس فیه، واما من ایوب: فالفرج بعدالبلوی; واما من محمد(ص) فالخروج بالسیف.» (11)

در قائم ما (اهل بیت) سنتهایی از پیامبران الهی وجود دارد; سنتی از نوح ، سنتی از ابراهیم ، سنتی از عیسی ، سنتی از ایوب: و سنتی از محمد(ص) از نوح طول عمر، از ابراهیم پوشیده ماندن ولادت و کناره گیری از مردم ، از موسی، ترس و غیبت از جامعه ، از عیسی اختلاف مردم درباره او، از ایوب گشایش بعد از سختیها و بلایا، و از محمد(ص) قیام با شمشیر را .

پی نوشتها:

1. ر. ک: قمی ، شیخ عباس ، مفاتیح الجنان ، دعای ندبه ، اصل عبارتی که در دعای مزبور آمده چنین است:
«این الطالب بدم المقتول بکربلاء»
2. ر. ک: همان ، زیارت امام حسین(ع) در روز عاشورا. در بخشی از زیارت یادشده چنین آمده است: «فاسئل الله الذی اکرم مقامک و اکرمنی ان یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد:»
3. همان جا
4. القندوزی، سلیمان بن ابراهیم ، ینابیع المودة ، نجف ، مکتبة الحیدریة، 1411 ق ، ص 590 ، به نقل از: موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، قم ، دارالمعروف ، 1415 ق ، ص 659 ، ح 688 .
5. حسینی ترمذی ، محمد صالح ، مناقب مرتضوی ، ص 139 ، به نقل از: قرشی،علی اکبر، اتفاق در مهدی موعود7، ص 35
6.الشیخ الصدوق،ابوجعفرمحمدبن علی بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، دارالکتب الاسلامیة،1359 ق، ج 1 ، ص 317 ، ح 4; به نقل از موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 661، ح 693 .
7. همان ، ج 1، ص 257 ، به نقل از: حکیمی، محمد ، عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، 1374 ، صص 36-35.
8 . همان ، ج 1، ص 317 ، به نقل از موسوعة کلمات الامام الحسین، صص 666- 655، ح 703.
9. الکلینی ، محمدبن یعقوب، الکافی ، ج 8 ، ص 37، به نقل از حکیمی،محمد، همان، ص 293 .
10. در برخی از تفاسیر کلمه «والعصر» به وجود حضرت مهدی(ع) تفسیر شده است.
11. علم الیقین ، ج 2 ، ص 793 ، به نقل از موسوعة کلمات الامام الحسین(ع) ، صص 669- 668، ح 710 .

لینک ثابت

 

مدتی است که به گوش می رسد، دیگر نماز جماعت در نمازخانه ی ادارات و مراکز برگزار نمی شود، علت را جویا شدیم و فهمیدیم که امام جماعت و آن مراکز، بر سر قیمت توافقشان نشده و امام جماعت دیگر نمی آید.



این روزها جوانانی را می بینی که تا دیر وقت به عزاداری برای امام حسین(ع) می پردازند و وقتی به خانه می آیند از شدت خستگی نماز صبحشان قضا می شود.

جالب است بدانید که برخی از خانم ها در شب عروسی خود و یا اطرافیانشان، برای اینکه هزینه ی زیادی صرف آرایششان کرده اند، دیگر نمی توانند وضو بگیرند و در آن شب از نماز خبری نیست.

رسول اکرم(ص)  در وصف اوضاع نماز و نمازگزاران آخرالزمانی می فرمایند:
«نمازها تباه می شود و مردم به دنبال شهوت ها رفته از هوای نفس پیروی می کنند.»(1)
امام علی (ع) نیز در این مورد می فرمایند:
«در مورد نماز صبح سستی می کنند.»(2)
«نماز را ضایع می کنند.»(3)

جماعت بی جماعت
هم چنین امام علی(ع) در مورد نماز جماعت در مساجد در روزهای آخرالزمان می فرمایند:
«برای نزاع و جدال، نمازها از مساجد برچیده شود.»(4)

و امام صادق(ع) در این مورد می فرمایند:
«نماز (جماعت) با اجرت خوانده می شود و اذان با اجرت گفته می شود.»(5)
نماز برای ریا
روزی مردی مشغول نماز خواندن با سوز و آه بود، همان لحظه شخصی وارد اتاق می شود و می گوید به به چه نمازی، مرد همان دم برمی گردد و می گوید: تازه روزه هم هستم؛ شاید در نگاه اول این گونه حکایات به نظر خنده دار بیاید اما شاید حکایت برخی از مردم زمانه ما باشد.

امام علی(ع) در مورد ریا در نماز می فرمایند:
«نماز را برای ریا و تظاهر می خوانند.»(6)
«نمازگزار برای مردم نماز می گزارد. (نه برای خدا).»(7)


آنچه باید باشد
نماز در اسلام به عنوان ستون دین(8) نشانه ایمان (9) نور مؤمن(10) و پرچم اسلام(11)شناخته و نخستین حکمی است که خداوند بر بندگانش واجب کرده است.(12) و به قول رسول خدا(ص) نماز سفره ی گسترده ی در زمین است که خداوند آن را روزی پنج مرتبه بر اهل رحمتش گوارا نموده است.(13)

در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:هرگاه کسی به نماز بایستد، رحمت الهی از آسمان بر او نازل می شود و فرشتگان، اطراف او را احاطه می کنند؛ فرشته ای می گوید: اگر این نمازگزار ارزش نماز را می دانست، هیچ گاه از
نماز منصرف نمی شد.(14)

نماز جماعت
در روایات، نماز جماعت بیست و پنج برابر نماز فرادا(15) ارزش دارد و برای آن آداب و ثواب های دنیوی و اخروی بسیاری برشمرده اند.

از پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل است که فرمود: هر کس نماز صبح را به جماعت به جا آورد سپس تا طلوع خورشيد به ذکر خداوند بي‌نياز و بلندمرتبه بپردازد در بهشت هفتاد درجه خواهد داشت و مابين هر درجه‌اي به اندازه‌اي است که اسب دونده عالي و خوش تربيت هفتاد سال بتازد و کسي که نماز ظهر را به جماعت بخواند در بهشت جاويد، پنجاه درجه خواهد داشت و فاصله بين درجات او به اندازه تاختن پنجاه ساله اسب عالي خواهد بود و هر کس نماز عصر را به جماعت بخواند ثواب آزادکردن هشت نفر از فرزندان اسماعيل را خواهد داشت که هر يک از آن‌ها صاحب خانه‌اي باشند و کسي که نماز مغرب را به جماعت بخواند گويا يک حج و يک عمره مقبول به جا آورده است و هر کس نماز عشاء را به جماعت بخواهد مانند اين است که شب قدر را شب زنده‌داري نموده است.‌‌(16)


ریا مبطل نماز
همان طور که می دانید ریا از رذایل اخلاقی است و این ویژگی در نماز هم می تواند وجود داشته باشد. در شرع اسلام ریا یکی از مواردی است که باعث باطل شدن نماز می گردد و نماز ریاکار مورد قبول نمی باشد.


پی نوشت:
1.       الزام الناصب ص182؛ روزگار رهایی 794
2.       همان، ص21؛ روزگار رهایی743
3.       روزگار رهایی770؛ سوره مریم آیه59
4.       بحارالانوار،ج52،ص259و 264؛ روزگار رهایی ص802
5.       بحارالانوار، ج52، ص259؛ روزگار رهایی ص809
6.       بحارالانوارج52، ص258؛ به نقل از روزگار رهایی810
7.       الملاحم و الفتن، ص64؛ به نقل از روزگار رهایی،ص922
8.       ميزان الحكمه، ج5 ص370.
9.       شهاب الاخبار، ص59.
10.   شهاب الاخبار، ص50.
11.   كنز العمال، ج7 ص279.
12.   کنز العمال، ج 7، ح 1885
13.   مستدرك الوسائل، ج1 ص170.
14.   اصول کافی، ج 3، ص 265
15.   وسائل الشیعة، ج 5، ص 374
16.   امالي، شيخ صدوق، ص 41؛ بحار، ج 85، ص 436.

 

لینک ثابت

 


 

ارشاد  از امام صادق آورده است : وقتى خدا اذن خروج به قائم دهد ، مردم را در بالاى منبر به سوى خويش فرا مى خواند و خدا را به ياد آنها مى آورد و آنان را به حق خود مى خواند . همچنين طبق سنت رسول خدا رفتار كرده و مانند او عمل كند . جبرئيل در منطقه حطيم از طرف خدا بر او فرود مى آيد و مى پرسد: به چه فرا مى خوانى ؟ قائم پاسخش را مى دهد . جبرئيل مى پرسد : من نخستين كسى هستم كه با تو بيعت مى كنم . دستت را باز كن . بعد دستش را روى دست حضرت كشيد ، سپس سيصد و چند مرد خدمت قائم مى آيند و با او بيعت مى كنند . قائم در مكه اقامت مى كند تا يارانش به ده هزار نفر برسند ، بعد از آنجا به مدينه مى رود .



عياشى  از ابو عبد الله(عليه السلام) آورده است : جبرئيل ، نخستين كسى است كه با قائم بيعت مى كند . او به صورت پرنده اى سفيد نازل مى شود و بيعت مى كند . سپس يك پايش را بر بيت الحرام و پاى ديگرش را بر بيت المقدس مى نهد و با صداى بلند ندايى مى دهد كه مردم مى شنوند : « أتى أمر الله فلا تستعجلوه ; فرمان خدا (براى مجازات مشركان و مجرمان) فرا رسيده ، براى آن عجله نكنيد (نحل/1)

كمال الدين  از امام صادق آورده است : سپس با صدايى رسا ندا مى دهد كه مردمان مى شنوند . . .

دلائل الامامه از امام صادق ، مانند روايت عياشى ، با تفاوتى ، و در آن آمده است : وقتى خدا اراده كند كه قائم قيام كند . قائم حاضر مى شود و كنار مقام ابراهيم دو ركعت نماز مى گزارد ، بعد در حالى كه 313 مرد از يارانش پيرامونش هستند ، برمى گردد . در ميان يارانش كسانى هستند كه شبانه از بسترشان به مكه آورده شده اند . در حالى كه سنگى همراهش هست ، خروج مى كند كه وقتى آن را بياندازد ، زمين سرسبز مى شود .

الغيبه نعمانى  آمده است كه ابو عبد الله(عليه السلام) در توضيح فرمايش خدا « أتى أمر الله فلا تستعجلوه » فرمود : مقصود امر ماست . خدا دستور داده كه براى انجام آن شتاب نشود ، تا آن را با سه لشكر يارى دهد : فرشتگان ، مؤمنان و ترس (ستمگران از قيام قائم) . خروج مهدى مانند خروج رسول خداست ، كه خداوند فرمود : « كما أخرجك ربُّك من بيتك بالحق ; همان گونه كه خدا تو را به حق از خانه (به سوى ميدان بدر) بيرون فرستاد » ( انفال/5 )

نعمانى  از محمد بن مسلم از ابو جعفر(عليه السلام) درباره آيه «أمّن يجيب المضطر إذا دعاه» فرمود : اين آيه درباره قائم نازل شده است . جبرئيل بر فراز ناودان كعبه به صورت پرنده اى سفيد فرود مى آيد و نخستين آفريده خداست كه با قائم بيعت مى كند . 313 نفر از مردم هم بيعت مى كنند ; هر كسى در راه مانده باشد در آن ساعت مى رسد و هر كسى در راه نيست ، از بسترش ناپديد مى شود . اين وضع ، فرمايش امير مؤمنان است : « از بسترشان ناپديد مى شوند » كه فرمايش خداست: « فاستبقوا الخيرات أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعاً إن الله على كل شيء قدير » خيرها در ولايت ما اهل بيت است .

دلائل الامامه از عمران بن ابان از ابو عبد الله(عليه السلام) آورده است : وقتى خدا اراده كند ، قائم قيام مى كند . خداوند ، جبرئيل را به صورت پرنده اى سفيد مى فرستد كه يك پايش را بر كعبه و ديگرى را بر بيت المقدس مى نهد ، سپس با رساترين صدا ندا مى دهد : « أتى أمر الله فلا تستعجلوه ; فرمان خدا (براى مجازات مشركان و مجرمان) فرا رسيده ، براى آن عجله نكنيد » ( نحل/1 )

امام افزود : قائم حاضر مى شود و كنار مقام ابراهيم(عليه السلام) دو ركعت نماز مى گزارد ، سپس برمى گردد . 313 نفر ازيارانش پيرامونش هستند . ميان يارانش ، كسانى هستند كه از بسترشان شبانه به مكه آورده شده اند . قائم خروج مى كند و همراهش سنگى است كه آن را مى اندازد و زمين سرسبز مى شود .

كافى  از بكير بن اعين آورده است كه از ابو عبدالله(عليه السلام) پرسيدم : چرا حجر الاسود در ركنى كه الان هست ، قرار گرفته و جاى ديگر گذاشته نشده است ؟ چرا آن را مى بوسيم ؟ براى چه از بهشت آورده شد ؟ براى چه ميثاق و عهد كنار آن بود ، نه كنار چيز ديگر ؟ خدا مرا فدايتان كند ، به من جواب بدهيد كه انديشه ام در حيرت است .

راوى مى گويد كه امام فرمود : فكر مى كنى كه مسأله سخت و دشوارى است و در حل آن ، خود را به نهايت سختى انداخته اى ! جواب را بشنو و دلت را خالى كن ! ان شاء الله به تو پاسخ مى دهم . خدا حجر الاسود كه گوهرى بيرون آمده از بهشت بود را به آدم(عليه السلام)داد كه در آن ركن به سبب ميثاق نهاده شد ; ميثاق مربوط به زمانى است كه خدا از صلب فرزندان آدم ، ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خود كرد . در آن جا (كنار حجر الاسود) خدا از آنها پيمان گرفت. در آنجاست كه پرنده اى كنار قائم(عليه السلام) مى آيد . آن پرنده، نخستين بيعت كننده است كه به خدا سوگند ! جبرئيل است . قائم ، در آن مقام تكيه مى دهد و حجر الاسود ، حجت و دليل براى قائم است و شاهدى براى كسانى است كه در آنجا كنار قائم هستند ، همچنين شاهدِ كسانى است كه در آن مكان نزد قائم آمده اند و گواه كسانى است كه ميثاق و عهدى با قائم كرده اند ، كه خدا از بندگان گرفت كه امام را يارى نمايند.

الهداية حضينى از مدلج بن هارون بن سعيد آورده است كه شنيدم امير مؤمنان با «عمر» سخن مى گفت . فرمايش امام طولانى بود ، تا اينكه حرفى زد كه « عمر » گريست و گفت: از آنچه فرمودى، به خدا پناه مى برم ، بعد پرسيد : آيا نشانه اى دارد ؟ فرمود : آرى، كشتار زياد، مرگ سريع و طاعون زشت . در اين زمان فقط 31 مردم باقى مى مانند و منادى از آسمان نام مردى از فرزندانم را ندا مى دهد و نشانه ها زياد مى شود . كارى به جايى مى رسد كه زنده گان به خاطر چيزهاى ترسناكى كه مى بينند ، آرزوى مرگ مى كنند . هر كسى كشته شود ، راحت مى شود و هر كسى عمل خوبى نزد خدا داشته باشد ، نجات مى يابد . سپس مردى از فرزندانم ظهور مى كند كه زمين را از عدل و داد پُر مى كند چنان كه از ستم و بيداد آكنده شده بود . خدا بازماندگان قوم موسى(عليه السلام) را براى وى مى آورد و اصحاب كهف به او مى پيوندند . خدا وى را با فرشتگان و جن و شيعيان مخلص ما يارى مى دهد . از آسمان باران مى بارد و زمين سر سبزى اش را بيرون مى دهد . مانند روايت در ارشاد القلوب با تفاوت اندك .

 

لینک ثابت


نعمانى از محمد بن مسلم آورده است كه شنيدم ابو جعفر باقر(عليه السلام) فرمود: تقواى الهى پيشه كنيد و با ورع (= پرهيز از حرام) و اجتهاد (= كوشش در انجام واجبات) در راه اطاعت خدا بر عقيده تان ، يارى بجوييد .



وقتى يكى از شما به سراى آخرت شتافت و درهاى دنيا به رويش بسته شد ، بالاترين توشه اى كه مورد غبطه و رشك ديگران واقع مى شود ، ديندارى و پرهيزكاريش است . وقتى انسان به سراى ديگر گام نهاد ، مى داند كه به پيشواز نعمت ها و بخشش هاى الهى و مژده رفتن به بهشت مى رود و از چيزى (شيطان )كه مى ترسيده ، ايمن است . همچنين يقين خواهد كرد كه باور و دينى كه در دنيا بر آن ثابت قدم بوده ، حق و درست است و كسانى كه با دين مخالفت مىورزيدند ، باطلند و هلاك خواهند شد ! پس شما را (بر اين عقيده) مژده مى دهم ، باز بشارت مى دهم ! چه مى خواهيد ؟ آيا نمى بينيد كه دشمنانتان در راه ارتكاب گناهان الهى كشته مى شوند و براى رسيدن به دنيا يكديگر را به قتل مى رسانند ، ولى شما چنين نيستيد و به دور از آنها ، در خانه هايتان ، آسوده و در امانيد . بلاى سفيانى كه از دشمنان ماست ، برايتان كافى است .

وى از نشانه هايى است كه برايتان (براى فهم نزديكى ظهور) قرار داده شده است . وقتى اين فاسق خروج كند ، در جاى خود بمانيد ، چون تا يك يا دو ماه پس از خروجش ، خطرى متوجه شما نيست اما تعداد زيادى بجز شما (شيعيان) را خواهد كشت .

برخى اصحاب پرسيدند : در آن اوضاع ، با عيال ( زن و فرزند ) خود چه كنيم ؟ فرمود : مردان خود را از سفيانى دور كنيد، چون كينه و حرص شيعيان را به دل دارد ، ولى به زنان ان شاء الله گزندى نخواهد رسيد .

پرسيدند : مردان از دست او به كجا فرار كنند ؟ فرمود : بعضى به مدينه يا مكه يا جاهاى ديگر مى گريزند اما وقتى لشكر آن فاسق (= سفيانى) به آنجا رو آورد ، چه مى كنيد ؟! به مكه برويد كه محل گردهمايى شماست ، فتنه او به اندازه زمان حاملگى يك زن يعنى نُه ماه طول مى كشد . ان شاء الله بيش از اين نخواهد بود ! بحار 52/140 .

نعمانى  از حارث همدانى آورده است كه امير مؤمنان فرمود : مهدى هنگام راه رفتن ، تمام بدنش حركت مى كند ، موهايش مجعد و خالى بر گونه دارد ، آغاز كارش از سوى شرق (= پرچم هاى خراسان) است . وقتى زمانش برسد ، سفيانى خروج مى كند و به مدت آبستن بودن يك زن ( نه ماه ) حكومت مى كند . خروجش در شام است و اهالى آنجا از وى پيروى مى كنند مگر كسانى كه در راه حق ثابت قدم اند و خدا آنان را از همراهى با سفيانى حفظ مى كند . با سپاهى انبوه به مدينه مى آيد ، وقتى به بيداء مدينه مى رسد ، خدا او را در زمين فرو مى بَرَد . اين همان فرمايش خداست كه مى فرمايد : « كاش مى ديدى هنگامى را كه كافران وحشت زده اند ، آنجا كه راه گريزى نمانده است و از جايى گرفتار آمده اند » ( سبأ/51 )

لینک ثابت

نابع ما ( شيعى ) از امير مؤمنان(عليه السلام) روايت كرده اند كه فرمود : منبرى در مصر خواهم ساخت و دمشق را سنگ سنگ خراب خواهم كرد . يهوديان را از مناطق عربى بيرون و عرب را با اين عصايم ادب خواهم كرد .

 



راوى ( عبايه اسدى ) مى گويد كه عرض كردم : اى امير مؤمنان ! گويا مى فرمايى كه پس از شهادتت زنده مى شوى ! فرمود : هيهات ، اى عبايه ! سخنم را نفهميدى و ذهنت جاى ديگر رفت ! مردى از نسل من آن را انجام مى دهد ، يعنى مهدى(عليه السلام). معانى الاخبار /406 ; ايقاظ /385 ; بحار 53/60 .

اين حديث دلالت دارد كه مهدى(عليه السلام) پس از نبردى ويرانگر با سفيانى ، دمشق را اشغال مى كند و يهوديان را كه در زمان ايشان در مناطق عربى پراكنده اند ، از آنجا بيرون مى راند و مصر را مركز تبليغات جهانى مى كند . روايت بعدى مى افزايد كه مهدى(عليه السلام)وارد مصر مى شود و اهالى به پيشواز ايشان مى روند .

در مختصر البصائر آمده است : على(عليه السلام) در يكى از خطبه هايش مهدى را توصيف كرد و فرمود : « صديق اكبر با پرچم هدايت روانه مى شود . . . آن گاه به مصر مى رود و بر فراز منبر براى مردم خطبه مى خواند . زمين به عدالت بشارت مى دهد ، آسمان باران مى بارد ، درختان ميوه مى دهد ، زمين سرسبزى اش را مى روياند و براى زمينيان زيبا مى شود . حيوانات وحشى در امان مى مانند ، تا آن حد كه مثل چارپايان در گوشه و كنار زمين مى چرند . نور علم و دانش در دل مؤمنان افكنده مى شود و مؤمنى به دانش برادرش نياز پيدا نمى كند . آن روز تأويل اين آيه است : « خدا هر يك را از گشايش خود بى نياز گرداند و خدا گشايشگر حكيم است » ( نساء/ 130 ) ر.ك : بشارة الاسلام /71

روايتى وجود دارد كه بيانگر گنج ها و انباشته هايى از دانش و غيره براى مهدى در دو هرم مصر است .

صدوق در كمال الدين  به نقل از احمد بن محمد شعرانى (از فرزندان عمار ياسر) از محمد بن قاسم مصرى آورده است كه ابن احمد بن طولون ، هزار كارگر را به مدت يك سال براى جستجوى درِ هِرَم به كار گرفت ، تا آن كه صخره مرمرينى يافت كه ديوارى پشت آن بود ولى نتوانست آن را خُرد كند . اسقفى از حبشه نوشته روى صخره را خواند كه از زبان يكى از فرعون ها نوشته شده بود : اهرام و كاخ هاى خارج از شهر را ساختم و دو هرم بنا نهادم و گنج ها و انباشته هايم را در آن جا پنهان كردم. ابن طولون گفت: در اين باره جز قائم آل محمد(عليه السلام) احدى نمى تواند كارى كند ! سپس تخته سنگ را به همان جايى كه بود برگرداند .

نقاط ضعفى در روايت وجود دارد كه احتمالا به علت مطالبى است كه برخى راويان به آن افزوده اند ، اما نقاط قوّت قابل توجهى هم دارد .

ابن حماد در كتابش ( الفتن ) رواياتى از « كعب » و ديگران درباره ارتباط مصر با رخدادهاى پس از خروج سفيانى و ورود اهالى غرب به مصر و شام بيان كرده است ، اما آنها روايات غير مستند هستند كه حتى اگر هم صحيح باشند ، منطبق با ورود لشكر مغرب فاطمى به مصر و شام است . ابن حماد  از عمار بن ياسر مى گويد : نشانه ظهور مهدى(عليه السلام) آن است كه تركان بر شما يورش مى آورند و خليفه شما كه اموال را جمع آورى مى كند ، مى ميرد و جانشين ضعيفى قرار مى دهد كه پس از دو سال بيعت با وى ، خلع و بركنار مى شود . همچنين قسمت غربى مسجد دمشق ، فرو مى ريزد و سه نفر در شام قيام مى كنند ، و نيز اهالى مغرب به سوى مصر خروج مى كنند ، كه حكومت سفيانى است . ابن منادى /44 و سنن دانى /78

ابن حماد  به نقل از ارطاة مى گويد : وقتى ترك ها و روميان جمع شوند و قريه اى در دمشق و ديوار غربى مسجد دمشق فرو ريزد ، در شام سه پرچم برافراشته مى شود ، ابقع(ابقع در چهره آبله دارد .) ، اصهب( اصهب ، نام شير است و زردگون است .) و سفيانى . مردى دمشق را محاصره  مى كند اما وى و همراهانش كشته مى شوند . دو مرد از فرزندان ابو سفيان شورش مى كنند كه دومى پيروز مى شود . وقتى پشتيبانان « ابقع » از مصر مى رسند ، سفيانى با سپاهش به رويارويى با آنها برمى خيزد و آن قدر ترك ها و روميان را در «قرقيسيا» مى كشد كه درندگان زمين از گوشتشان سير مى شوند .

طوسى هم از همين نوع حديث را در الغيبه  به همان سند از ابن حماد به نقل از عمار ياسر آورده است كه دولت خاندان پيامبر شما در آخر الزمان خواهد بود و ظهورش نشانه هايى دارد . زمانى كه اين علائم ظاهر شد ، در جاى خود بنشينيد و هيچ كارى نكنيد تا آن نشانه ها بگذرد : وقتى كه روم و ترك به شما حمله كردند و لشكرها آراستند ، و خليفه شما ( مسلمانان ) كه كارش جمع آورى اموال بود ، جان داد و مردى درستكار به جاى او نشست ، و چند سال پس از بيعتش از خلافت بركنار شد . نابود كننده دولت آنها از همان منطقه اى است كه دولت شان در روز نخست به وجود آمد .( ابو مسلم خراسانى ، به وجود آورنده دولت بنى عباس و از خراسان بود . هلاكوخان نيز از خراسان است كه بنى عباس را منقرض مى كند .) آن گاه روم و ترك به جان هم مى افتند و جنگ هاى زيادى روى مى دهد . در آن موقع كسى از قلعه دمشق صدا مى زند : واى بر ساكنان زمين از شرى كه نزديك است ! سمت غربى مسجد دمشق به زمين فرو مى رود و ديوارش فرو مى ريزد . سه نفر در شام قد عَلَم مى كنند و هر سه خواهان سلطنت هستند . يكى از آنها ابقع ( آبله رو ) ديگرى اصهب ( سرخ و سفيد ) و سومى از خاندان ابو سفيان است . وى از نهر كلب ]محلى ميان بيروت و صيدا[ مى آيد و مردم را در دمشق حاضر مى كند و غربيان به مصر حمله مى آورند. ورود آنها به مصر ، نشانه آمدن سفيانى است .


اين روايت ، به وضوح بر جنبش فاطميون مطابقت دارد اما برخى راويان با روايت سفيانى آن را اشتباه گرفته اند ، بنابراين نمى توان ثابت كرد كه سفيان رابطه و كششى به مصر دارد . روايات ديگرى هم از مصر در عصر ظهور سخن مى گويد اما يا مستند نيست و يا مربوط به رخدادهايى است كه اتفاق افتاده و گذشته است ; مانند روايات بحران اقتصادى در حجاز به سبب منع واردات مواد غذايى از مصر ; اگر اين روايت صحيح باشد ، به سده هاى نخستين مربوط مى شود كه مصر تأمين كننده مواد غذايى حجاز بود اما راويان آن را با احاديث امام مهدى آميخته اند . همچنين مانند روايت احمد 2/262 از ابوهريره كه رسول خدا فرمود: عراق پيمانه قفيز و درهمش را منع مى كند، شام مُد و دينارش را ; مصر اِردب ]= پيمانه غلات[ و دينارش را و به سر جاى اولى برمى گرديد كه شروع كرده بوديد ( سه بار فرمود ) ابو هريره مى گويد : گوشت و خون ابو هريره بر اين مطلب گواهى است !


ملاحم ابن منادی از ابوذر آورده است كه پيامبر فرمود: پس از يك سلطان در مصر، مردى از بنى اميه مى آيد ، اما بر حكومتش چيره مى شوند و آن را از وى مى گيرند . او به روم فرار مى كند و روميان را به طرف مسلمانان مى كشاند ، و اين نخستين نبرد است .


نگارنده : علاوه بر اشكال در سند ، اين مطلب ، شايد رخدادى باشد كه واقع شده و تمام گرديده است اما منافى فرمايش پيامبر نيست كه فرمود : اين نخستين نبرد است ، يعنى از جمله رخدادهاى مربوط به ظهور مهدى است .

لینک ثابت


 
فرض کنید نه یک مؤمن متعهد و نه یک محقّق توانا، بلکه رسانه‌های صهیونیستی بر اساس مبانی معرفتی خویش که منتهی به تسلّط کامل شیطان بر زمین و انسان است زمان خاصّی را برای ظهور منجی و پایان نزاع‌‌های جهان، اعلام کردند و بنابر تعریفی که از توقیت مردود شد، ما ملزم به تکذیب این حرکت رسانه‌ای شیطان شدیم، حال آیا اینکه بیان کنیم گفته‌های آنها و توقیتشان دروغ است، کافی است؟
 
 

در مجوعه روایات اسلامی و خصوصاً شیعی به بخشی از روایات منقول از معصومان(ع) برمی‌خوریم که تعیین وقت برای ظهور منجی را مردود اعلام کرده 1 و عواقب خطرناکی نیز برای این رویکرد مشخّص فرموده‌اند که تأمّل برانگیزترین آنها، وقوع «بداء» در زمینه‌ها و خصوصاً زمان ظهور منجی است و بر همین اساس، منتظران به تکذیب «وقّاتون» موظّف گردیده‌اند.2

حال با توجّه به مقدّمه‌ای که گذشت و توجّه بیشتر به بحث واقع‌گرایی و اجتناب از اخباری زدگی3 و تطبیق‌های سلیقه‌ای، لازم است عبارت‌‌های اصلی و معانی مدّ نظر ائمۀ هدی(ع) در مقولۀ توقیت را بررسی نماییم.

توقیت از نظر ادبی تعیین زمان و اجل برای انجام کاری است؛ یعنی انجام فعلی مدّ نظرست که منوط به گذر زمان و لحاظ ظرف خاصّی از زمان بر آن هستیم. در این صورت برای انجام آن کار، وقت خاص و مشخّصی تعیین می‌کنیم،4 امّا توقیت اصطلاحی که در مباحث مهدویت و آخرالزّمان کاربرد دارد، به اضافۀ معنای ادبی آن، واجد دو مشخّصۀ دیگر نیز می‌باشد، اوّل اینکه توقیت مصطلح، تعیین زمان برای امر ظهور است که از قبل و توسط خداوند متعال، زمان آن تعیین گشته است5 و دوم اینکه با توجّه به منفی بودن نگاه آیات قرآن کریم و پیشوایان دین به مقولۀ توقیت، می‌توان نتیجه گرفت، وقت گذاری ِ زمان تعیین شده با نیّتی سوء و به جهت انحراف فعلی می‌ باشد که قرار است در آن زمان تعیین شده، انجام گیرد و به عبارت بهتر توقیت مصطلح همان «تحریف زمانی» است؛ یعنی همان‌طور که یک کلمۀ الهیّه با جابه‌جا شدن حروفش چه در ظاهر، چه در معنا و چه در سرّ نهفته در آن تحریف می‌گردد6 و محرّفان با این اقدام در صدد ایجاد انحراف در سنّت‌الهی و هدایت شوندگی انسان‌ها هستند، با توقیت و تحریف زمانی نیز وقوع بزرگترین وعدۀ خداوند متعال را که ظهور دین اسلام و غلبه بر همۀ ادیان و عقاید است، دچار جابه‌جایی نموده و حق طلبان را از پیوستن به جبهۀ حق و پیروی از ولیّ‌الله بازمی‌دارند تا عملاً تحقّق وعدۀ الهی به تأخیر بیفتد.

با این توضیح به این نتیجه می‌رسیم که بحث توقیت نه تنها از هر فرد مسلمان و معتقدی که عِرق مذهبی دارد، ساخته نیست، بلکه اصولاً محقّقان معتقد نیز از توقیت دور و ناتوانند، چراکه لازمۀ توقیت بهره‌مندی از برنامه‌ای مدوّن و وسیع برای تقابل با برنامه‌ریزی خداوند متعال در به کمال رساندن فرد و جامعۀ ‌انسانی است و این امر اصولاً در تناقض با ایمان مداری و سلوک در راه حق است.

آری، اگر افق دید را وسیع تر کنیم، در می‌یابیم توقیت نیز سرآمد تلاش شیطان و تابعان او برای نزاع و جنگ راهبردی و عمیق با ولیّ‌الله است و صرف اعلام زمانی خاص یا عام برای ظهور منجی، توقیت مردود محقّق نمی‌گردد البتّه نفی توقیت شیطانی و لزوم تکذیب آن، دلیلی بر توجیه تعیین زمان از سوی محقّقان و مشتاقان امر شریف ظهور نیست؛ چرا که یکایک اتّفاقات عالم بر اساس مشیّت الهی و آنچه در لوح محفوظ نگاشته و با مدیریت مستقیم ولیّ الله در حال انجام است و صرفاً زمانی اینگونه شبهات و سردرگمی‌ها ایجاد می‌گردد که فرد یا جامعۀ اسلامی در دام خوراک، افکار و اعمال شیطانی گرفتار شده باشد و از درک و قبول پیام‌‌های متوالی حجّت باطنی که همواره توسط حجّت ظاهری حق نیز تأیید می‌گردد، عاجز شود.

پس «توقیت مردود»، تحریف وقت تعیین شده از سوی خداوند برای تحقّق وعدۀ او در ظهور کامل اسلام توسط ولیّ الله است که بیان‌ها، قلم‌ها و رسانه‌هایی که امروزه با مطرح کردن زمان‌‌های مختلف و در پی زمینه سازی‌های فرهنگی و عقیدتی مختلفی که در جوامع خویش و بلکه جامعۀ جهانی نموده‌اند، لزوماً باید تکذیب گردند.

امّا باز هم مسئلۀ مهمّی در تکذیب توقیت مورد غفلت واقع شده است؛ فرض کنید نه یک مؤمن متعهد و نه یک محقّق توانا، بلکه رسانه‌های صهیونیستی بر اساس مبانی معرفتی خویش که منتهی به تسلّط کامل شیطان بر زمین و انسان است زمان خاصّی را برای ظهور منجی و پایان نزاع‌‌های جهان، اعلام کردند و بنابر تعریفی که از توقیت مردود شد، ما ملزم به تکذیب این حرکت رسانه‌ای شیطان شدیم، حال آیا اینکه بیان کنیم گفته‌های آنها و توقیتشان دروغ است، کافی است؟

آیا با این موضع گیریِ ظاهریِ ما، جلوی «بداء» گرفته خواهد شد؟

آیا در برابر این تهاجم رسانه‌ای شیطان که در عبارت موجز «توقیت» نهفته است، شیعیان و به‌ویژه علمای خبیر، موظّف به ارائۀ برنامه و راهکار برای تحقّق وعدۀ الهی نیستند ؟

واضح است که جواب این سؤالات تداعی کنندۀ وظیفۀ سنگینی است که با غفلت ما شیعیان، نه تنها به تأخیر امر فرج منتهی گشته، بلکه شیطان را به پیروزی نهایی و حقیقی خویش امیدوار می‌کند. آری، پاسخ به این سؤالات مستلزم درک صحیحی از وعدۀ خدا و ویژگی‌‌های تحقّق آن است که قرون متمادی با سرگرم شدن به بسیاری از مباحث بی‌فرجام و ناکارآمد از فکر و بحث اندیشمندان ما دور مانده است و بی‌شک در این کوتاهی‌ها، نقش اخباری گری7 و ایجاد ترس کاذب و پوشالی از ورود به درک ویژگی‌‌های وعدۀ الهی بسیار مؤثّر و بلکه ویران‌گر بوده است.

رحمت خداوند بر امام خمینی (ره) که با نگرشی عرشی این حجب ظلمانی را شکافت و عملاً در تحقّق وعدۀ الهی و ظهور اسلام، گام نهاد و با برپایی انقلاب اسلامی ایران، انتصاب عینی و واقعی ولی فقیه به قطب عالم امکان و ولیّ الله فی ارضه را نه از حیث امور شخصیّه، بلکه از حیث شأن اجتماعی و حکومتی آن هویدا ساخت و مقدّمه و زمینۀ ظهور8 موفور السّرور امام عصر(ع) را در قالب انقلاب عظیم اسلامی مهیّا نمود؛ یعنی همان‌گونه که شروع غیبت خاتم الاوصیاء همراه بود با برگزیدن خواصّی از امّت که واسطه و رابط امام و امّت باشند، اتمام این شب تاریک نیز با سحر انقلاب اسلامی ایران و به وساطت ولایت مطلقۀ فقیه که در منابع روایی ما مصداق عینی آن؛ یعنی سیّدی از «قم»9 و سیّدی خراسانی10 هستند، رقم خواهد خورد.

امام راحل(ره) در بحث زمان، مکان و دیگر ویژگی‌های انقلاب الهی‌اش نیز همچون انبیای عظام و به ویژه جدّ بزرگوارش، سیّدالشّهدا(ع) با سیاستی معصومانه و لحاظ تاکتیک‌‌های ثمربخش و پیچیده، شروع امر شریف ظهور را بر دوش گرفت.

باید توجّه داشت که توقیت مردود همواره توسط شیطان و ایادی او، خصوصاً یهود طرّاحی و از دو مسیر اصلی منتشر می‌گردد. مسیر اوّل و اصلی، رسانه‌های صهیونیستی است و مسیر دوم، عالمان و محقّقانی که تحت‌تأثیر دام‌‌های شیطان از جایگاه معنوی و الهی خویش فاصله گرفته و به دشمن داخلی اسلام و بلکه ظهور منجی بدل گشته‌اند. یهود به عنوان میداندار و مدیر اجرایی شیطان در تمامی پروژه‌های گمراهی، سابقۀ طولانی در «تحریف زمانی» دارد، که از مهم‌ترین مصادیق آن، شکستن حرمت روز شنبه و تدارک جنگ زمانی با ولیّ خدا بوده است. این گروه از بنی‌اسرائیل که به اصحاب السّبت11 مشهورند، برای سرکشی از امر خداوند متعال، به شگرد پیچیدۀ جنگ دین علیه دین روی آوردند و نهایتاً به عذاب الهی گرفتار شدند. امروز نیز پیروان آنها پرچمدار تحریف زمانی و توقیت مردود هستند که با ساز وکار‌های پیچیده، عقاید شیطانی خود را تبلیغ می‌کنند. برای درک بهتر روش‌ها و مسیر‌های این دشمنان اسلام ناچار به ارائۀ توضیحات و نشانه‌هایی هستیم؛

1. همان‌طور که در مقدّمه آمد، دشمن اصلی اسلام در دو جبهۀ درونی و بیرونی و با میدانداری یهود در صدد مقابله با ولیّ الله است. دشمن بیرونی، تابلودار، شناخته شده، مستکبر و فاسد است. اقلّیتی شیطان پرست که بر اکثر منابع طبیعی و انسانی تسلّط یافته و در تلاش برای برقراری کامل حکومت شیطان بر روی زمین هستند. برترین ابزار شیطان برای ترویج افکار ضدّ الهی خویش که در لسان روایات شریف به دجّال مشهور است، وسیلۀ ارتباطی آنها با ایادی خویش و دیگر انسان‌هایی است که در دامشان اسیر گشته و پیرو هوای نفس خویش شده‌اند.

2. از صدر اسلام شیوۀ تهاجم رسانه‌ای یهود به اسلام رایج بوده است و پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و هم‌زمان با غصب خلافت، جنگ رسانه‌ای وسیعی علیه ولیّ الله تدارک دیده شد، که توسط یهود بیرونی برنامه‌ریزی و هدایت شده و توسط یهود امّت و منافقان و با ورود برخی تازه مسلمانان یهودی و مسیحی که هیچ‌گاه حقیقتاً به اسلام ایمان نیاوردند، برای ترویج افکار ضدّالهی و در قالب‌‌های مختلف هنری و ادبی اجرا می‌گردید؛ اشارۀ صریح روایات معصومان(ع) به دوری گزینی از شعرای منحرف و خصوصاً «قاصّ» یا «قُصّاص» که نوک پیکان تهاجم شیطانی یهود به باور‌های اسلامی بودند و تحریم ‌اسرائیلیات، من جمله اقدامات ضدّ دجّالِ آل الله است که در دوره‌های مختلف به اشکال مختلف تبیین می‌گردید.

3. رسانه‌های صهیونیستی که امروزه به‌طور الکترونیک و بسیار گسترده و با شیوه‌های مختلف سال، ماه و روز آخر دنیا را تبلیغ می‌‌کنند، عمدتاً بر اساس اخبار مندرج در کتاب مقدّس تحریف شده و تفاسیر ذیل آیات آن، خصوصاً «تلمود» و همچنین اسناد کهن باقی مانده از اقوام مختلف و با تکیه بر پیش‌گویی‌های جادوگران نوین و قدیم، اقدام به توقیت می‌‌نمایند و با تسلّط فراوان به منابع علمی و برتری تکنیکی، حقّانیت این توقیت را در هماهنگی آن با طبیعت و نظام تکوین که ظاهراً دور از دسترس بشر عادیست به اثبات می‌‌رسانند.

بلایای به ظاهر طبیعی که عمدتاً تحت مدیریت پنهان جبهۀ استکبار وقوع می‌یابد؛
تهاجم موجودات فرازمینی به اماکن و افراد مختلف که با بهره‌گیری از فناوری نوین و ارتباط پیچیده با اجنّه و برخی نیرو‌های شیطانی و ظلمانی محقّق می‌‌شود؛
گسترش روزافزون و هدفدار بیماری‌‌های پیچیده، کشنده و ناشناخته؛

شیوع نگرش‌ها و عرفان‌های پیچیده و الهام گونه که ماحصل تعالیم دو سدۀ گذشته، تعالیم شیطانی خصوصاً از طریق رسانه‌های دیداری و شنیداری و ارتباط نامحسوس و ناخواسته با شیاطین کافراست،گسترش افکار و اوهام غیر قابل کنترل و عجیب در اذهان آدمیان که ماحصل خوراک ناپاک و ناسالم و همچنین آلودگی محیطی و اثرپذیری شدید از امواج فراحسّی موجود، در فضای پیرامونی است.

ظهور اعجاب انگیز شخصیّت‌های پیش‌گویی شده که غالباً با رسوخ در مراحل پیش و در حین ازدواج و دست بردن در مراحل اوّلیۀ خلقت جسمانی و شبیه سازی‌های ضدّ اخلاقی صورت می‌‌پذیرد.

و دیگر مواردی که شبیه سازی شدۀ همان اتّفاقات و علائمی است که فی الجمله در تعالیم اسلام، اخبار و روایات شیعی نیز مطرح گشته، همه و همه در پی اثبات این مدّعای باطل هستند که توقیت تبلیغ شده در رسانه‌های استکباری، همان وعدۀ خدا و «یوم معلوم» است تا از این طریق به دو هدف شوم دست یابند:

اوّل: تسلّط کامل بر جهان و تلاش برای پیروزی نهایی شیطان در سایۀ غفلت و تخدیر شدید انسان‌ها؛

دوم: ایجاد یأس و ناامیدی در مسلمانان و حق طلبان و منتظران منجی موعود که از یک‌سو از پرداختن به خصوصیات و شرایط و اجزای ظهور واهمه داشته و برحذر داشته شوند و از سوی دیگر با این سستی کردن و خمودگی به بلای عظیم «بداء»12 گرفتار گردند.

یوم معلوم و توقیت حق

از جمله معارف قرآنی بحث از سرانجام زندگی انسان‌ها بر روی زمین و برپایی بهشت زمینی توسط خلیفۀ خدا و در راستای تحقّق وعدۀ خدواند متعال است13 که تحقّق این وعده، متشکّل از دو مقولۀ مهمّ ظهور منجی و رجعت صالحان است. ظهور منجی بشریّت که وعدۀ حتمی پروردگار عالمیان است، پس از گسترش ظلم و فساد و بر اساس برنامه‌ای دقیق، رخ از پس پردۀ ناپیدایی بیرون می‌‌کشد و این شیوه نه تنها مختصّ او، بلکه سیرۀ برخی از انبیای عظام و اوصیای گرامی ایشان بوده است.

خداوند متعال از ابتدای آفرینش آدم و تبیین اهداف خلقت او، ظرف زمانی حضور بنی آدم را بر روی زمین تشریح نموده و مقاطع مهم و تعیین کننده‌ای را بر شمرده است که نقطۀ عطف همۀ مناسبات ویژۀ زمانی «وقت معلوم»14 نام نهاده شده است. ابلیس از سر کبر بر خدای خویش شورید، که این طغیان را در اغوای بنی آدم به فعلیّت رساند. او که خود پیش از رانده شدن از عالمان و مقرّبان درگاه الهی بوده است، به سرّ و حقیقت خلقت آدم آگاه بوده و خود را در برابر حق ناتوان و مکایدش را ناکارآمد می‌ یابد15 از این‌رو با کرنش در برابر انوار الهی که متقدّم بر او، وجود، عبادت و علم او بوده‌اند از راه پنهان دیگری مخالفت و سرکشی خود را نمایان می‌سازد. برای او فریفتن انسانی خلق شده از روح و جسم، بسیار دست یافتنی‌تر از در افتادن با انوار عرشی و حقّ مطلق است و به گمان خویش، اگر «زمانی» برای اغواگری بیابد، با تصرّف و نفوذ در آنچه که مایحتاج بنی آدم است، پیدا و پنهان او را از حقیقت عرشی خویش دور ساخته و رفته رفته در مقابل مبداء خلقتش و حقیقت و هدف خلقتش قرار خواهد داد.16

بحث عرفانی فلسفی

شیطان که خود جن است و امکان نامریی شدن دارد17 به سادگی می‌تواند انسان‌های ظاهر بین را به عجز و درماندگی بیندازد و در جایگاه خدای گونه نشسته و ظلمات فکر و عمل خویش را بر جای عقل و فطرت او بنشاند و از این راه، بندگانی را گرد خویش جمع آورده و وعدۀ روز پیشینش مبنی بر نپذیرفتن فرمان خدا و اثبات برتری‌اش بر آدم را عینیّت بخشد. از این روی عنصر زمان برای او مهم‌ترین و حیاتی‌ترین عامل است و تنها چیزی است که جایگزین نداشته و از دست دادنش مساوی با خلود در جهنّم خواهد بود. بنابراین در راهبرد اساسی شیطان برای نفوذ در عناصر خلقت مادّی انسان با هدف انحراف ریشه‌ای و خداگریزی او، تصرّف در زمان و جهت‌دهی خاص به عنصر زمان از اهمّیت بسزایی برخوردار است.

اوّلین و مهم‌ترین جنگ شیطان، جنگ به‌وسیلۀ زمان است؛ چه اینکه زمان از حیث ماهیّت از دیگر عناصر لطیف‌تر و وسیع‌تر و از حیث دیگر برای او محدوده‌ای است برای خودنمایی و اثبات ادّعای روز اوّل خلقت آدم؛ پس هرآنچه از ایّام و لیالی که از جانب خدا در بساط تکوین نشانه و مرحله‌ای برای رسیدن به مقام خلیفـ[اللهی است18 خاکریز مستحکمی است که می‌ بایست شیطان در اندیشۀ فتح آن باشد و اگر در هِرَم ِهمۀ ایّام الله و لیالی متبرّک، رأسی معیّن شده باشد، تسلّط بر آن رأس به معنای فتح مهم‌ترین عنصر خلقت بنی آدم و به‌عبارتی نیل به هدف شوم او در تقابل با بنده‌پروری ربّ العالمین خواهد بود.

گرچه وجود، اغواگری و شکست حتمی و پایانی شیطان رجیم از مشیّت و برنامۀ پیش نوشتۀ الهی خارج نیست، امّا غفلت از عنصر زمان، هیبتی کاذب برای او ایجاد می‌کند که گویی خود ربّ بدی‌ها و خدای شررات‌هاست. به‌عبارت ساده‌تر، تنها نقطۀ اتّکای شیطان در فریب بنی آدم، ورود به عنصر زمان است، زیرا این تنها نقطۀ ضعفی است که بر اثر غفلت‌های پیاپی برای هرکس و هرچیز جایگاهی خداگونه برای شیطان در نظر بنی آدم می‌سازد و او به‌جای ربّ العالمین، خدای دروغین را خواهد پرستید.

خداوند متعال آدم(ع) و حوّا را در بهشت سکنا داد و آنها را از نزدیک شدن به درخت و میوۀ ممنوعه بازداشت و فرمود شیطان دشمن شماست، از او بر حذر باشید. با توجّه به آیات و روایات متعدّدی که این داستان را تبیین نموده است؛ اگرچه ظاهراً دلیل اخراج آدم و حوّا از بهشت، فریب خوردن از شیطان و تناول از میوۀ ممنوعه بود، امّا با دّقت بیشتر و نگاه راهبردی و عمیق در می‌یابیم ورود به منطقۀ ممنوعه (عنصر مکان)، خود معلول علّتی قدیمی‌تر و نامحسوس‌تر بوده و آنچه علّت اصلی این تخطّی و فریب خوردگی است، ضعف در فهم صحیح عنصر زمان می‌باشد. آنجا که شیطان به آن دو این‌گونه خطاب نمود که اگر می‌خواهید ابدی باشید از این ممنوعه بخورید؛ زیرا علّت منع خدا جز این نیست که او نخواسته است همچو او ابدی شوید !19

شیطان در ترفند اوّل و آخر خویش انسان را از محدودیّت زمانی که اتّفاقاً برای خودش و از جانب خدا و به‌عنوان مهلت تعیین شده است، می‌ترساند و در کلام ساده او را با انداختن در دام عجله به ‌انجام هر ناشایستی ترغیب می‌ نماید. با اینکه در نگاه دقیق در می‌یابیم این محدودیّت و امهال برای خود او معیّن گشته است20 و او با احالۀ این عذاب موقوت به بنی آدم، به‌ظاهر، به جایگاه خدایی برای او بدل گشته و او را از مقام خلیفـ[ اللهی به اسفل السّافلین ذلّت و تباهی می‌کشاند.

امّت وسط

از این مقدّمه که بخشی از مباحث نظری و کلامی شیعی است، نتیجه می‌گیریم نهایت تلاش شیطان در جنگ با خدا، رخنه در عنصر زمان و به چالش کشیدن انسان‌ها از طریق پس و پیش جلوه دادن زمان‌های معیّن است. هم او که برای خارج ساختن آدم و حوّا از بهشت، آنها را به عجله واداشت، در سویی دیگر، پس از فریفتن اوّلیۀ ‌انسان، او را از هر عجله و سرعتی بازداشته و به تسویف و تأخیر و بلکه، مهلت خواستن و گذر از عنصر زمان، ترغیب و وادار می‌سازد21.

البتّه اشاره به این نکتۀ عرفانی ـ فلسفی که بخشی از خواصّ «ظهور انفسی» است، جلوه‌ای اجتماعی نیز دارد که بیانگر «ظهور آفاقی» و نقش مهمّ عنصر زمان در وقوع آن است. در نبرد بزرگ حزب‌الله (ولیّ الله و همۀ پیروان او) با حزب الشّیطان (شیطان و تابعانش) جنگ بر سر عنصر زمان، حسّاس‌ترین و بزرگترین جنگ ناپیدا و تعیین کننده است. هرکس در این جنگ پیروز شود از «تقدّم» و «تاخّر» مصون گشته و در امّت وسط22 جای دارد23 و امام او، ولیّ‌الله پیروز نهایی زندگی دنیایی و اخرویست و در سوی دیگر، آن کس که بی‌توجّه به زمان و در غفلت از این عنصر پیچیده و مهم، دچار یکی از «پیشروی» یا «عقب افتادگی» از ولیّ خدا گردد، دنیا و آخرتش را یک جا از دست می‌دهد و این، نتیجۀ اغواگری شیطان رجیم است.

سطح رویین این نبرد، همان تحریف زمانی است که راهبرد اصلی دجّال در همۀ زمان‌ها بوده و هست. در اعصار پیشین و در هنگامۀ فترت؛ بعثت انبیای الهی که وعدۀ خداوند در زمانی مقرّر و معلوم محقّق می‌گرداند. در اذهان انسان‌های غفلت زده، تکذیب (زمانی) کرده و پس از بعثت فرستادگان حق تعالی، پیروی از آنها را موکول به فردا و فصلی دیگر می‌کند. از یک‌سو در اندیشۀ غفلت زدگان این‌گونه بر می‌تاباند که ما پیرو پیشینیان خود هستیم و به رسالت و هدایتگری تو نیاز نداریم24 و از سوی دیگر و پس از تبلیغ و تبیین حق، فرستادۀ خدا را در اذهانشان اُمّی و عقب مانده و خود را پیشرو و امروزین می‌ نمایاند و در زمان وصیّ او نیز عَلَم تجدّد و روزآمدی و گذر از سنّت و کهنگی و کهولت بر افراشته و به اصلاح دروغین که عین افساد است، دست می‌یازد.

در پایان می‌توان گفت: یقیناً آنچه زمینۀ اصلی عدالت گستری جهانی امام مهدی(ع) است، گذشته از تدارک آیۀ شریف «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّۀٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ؛ و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب‌هاى آماده، بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید.»25 عمق ایمان و تعالی معرفت مؤمنان و منتظران قدوم مبارک اوست؛ مقام معظّم رهبری در بیانی نورانی این حقیقت آشکار را این‌گونه بازگو می‌فرمایند: ...ما به زمان ظهور امام زمان ارواحنافداه، این محبوب حقیقى انسان‌ها نزدیک شده‏ایم؛ زیرا معرفت‌ها پیشرفت کرده است...26 آری این مهم که مطمئنّاً سرآمد محصولات و ثمرات مبارک شجرۀ طیّبۀ ‌انقلاب اسلامی است، نه تنها جان‌های مشتاق ایرانیان را لبریز نموده است، بلکه رفته رفته سرتاسر گیتی را نیز به رایحۀ خوش خویش مشعوف می‌سازد؛ از «آسیای جنوب شرقی» تا «آفریقا» و از «اروپا» تا «آمریکای جنوبی» و حتّی در دل ممالک استکباری که مهد شیطان و اذناب اوست، نور معرفت الهی ایرانیان و صاحبان ایمان‌های ثابت و گام‌های استوار رسوخ نموده و همۀ مستضعفان و محرومان را به طلوع خورشید صلح و عدالت امیدوارتر کرده است که به فرمودۀ حق تعالی «إِنَّ الأَرْضَ لله یُورِثُهَا مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَۀُ لِلْمُتَّقِینَ؛ زمین از آن خداست آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مى‏دهد و فرجام [نیک] براى پرهیزگاران است.»27

ماهنامه موعود شماره 120
مهدی طباطبایی
پی‌نوشت‌ها:
1. کافی، باب کراهـۀ التَّوقیت، ج 1، صص 368 و 369.
1. همان، ص 369.
3. ر ک: مقالۀ «ظهور از واقعیت تا تطبیق»، سایت تا ظهور.
4. لسان العرب؛ مجمع البحرین.
5. سورۀ حجر (15)، آیۀ 38.
6. سورۀ نساء (4)، آیۀ 46.
7. امروزه «مکتب تفکیک» در قلم و گفتار بسیاری از محقّقان عهده‌دار اخباری‌گری نوین در عصر ما معرفی می‌گردد.
8. بحارالانوار، ج 52، ص 252.
9. همان، ص 216و ج 65، ص 193.
10. همان، ج 52، ص 217؛ ملاحم ابن طاووس، ص 53؛ ر ک: روایات متعدد در باب رایات سود.
11. بحارالانوار، ج 14، ص 56.
12. جایگزین کردن تقدیری به جای تقدیر دیگر از سوی خداوند متعال و بنابر حکمتی خاص؛ ر ک: تفسیر المیزان، ج 11، ص 523؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 246.
13. سورۀ نور (24)، آیۀ 55؛ ر ک: بحارالانوار، ج 51، ص 58.
14. سورۀ حجر (15)، آیۀ 38 و سورۀ ص (38)، آیۀ 80.
15. سورۀ (15)، حجر 40؛ سورۀ ص (38)، آیۀ 83.
16. سورۀ اسراء (17)، آیۀ 64.
17. سورۀ اعراف (7)، آیۀ 27.
18. سورۀ ابراهیم (14)، آیۀ 5.
19. سورۀ اعراف (7)، آیات10 27.
20. همان، آیات 14و15.
21. ر ک: مباحث اخلاقی ـ عرفانی علمای اعلام مخصوصاً کتاب شریف چهل حدیث امام خمینی(ره).
22. بحارالانوار، ج 84، ص 66.
23. کافی، ج 1، ص 191؛ بحارالانوار، ج 23، ص 351.
24. سورۀ مائده (5)، آیۀ 104.
25. سورۀ انفال(8)، آیۀ 60.
26. بیانات مقام معظّم رهبری در مرداد ماه 1378.
27. سورۀ اعراف(7)، آیۀ 128.
 

لینک ثابت

از مشهورترین روایات مربوط به آخرالزّمان و قیامت ظهور، این حدیث نبوی پیامبر اعظم(ص) است که درباره حضرت مهدی(ع) فرمود:
«یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛ او، [حضرت مهدی(ع)]، زمین را پر از قسط و عدالت می‌کند آن‌چنان که پر از ظلم و جور شده بود.»
اغلب به معنای جامع و عمیق این روایت توجّه نمی‌شود. تلقّی ما از ظلم و جور، عموماً زورگویی‌ها و خشونت‌های نظامی گردنکشان و مستکبران علیه محرومان و ضعیفان است و کمی که پیشتر می‌رویم به مظالم اقتصادی و فاصله‌های عظیم فقر و غنا نیز به عنوان مصادیقی از ظلم توجّه می‌کنیم؛ ولی حقیقت این است که معنای ظلم و جور آن هم به نحو امتلاء و آکندگی، معنایی بس وسیع‌تر و عمیق‌تر دارد.


امیرالمؤمنین(ع) در روایتی، عدل را به «وضع الشئ فی موضعه؛ قرار گرفتن هر چیزی در جایگاه خودش» تعریف فرمودند و بعد تصریح کردند که معنای ظلم نیز از این تعریف روشن می‌شود و آن عبارت است از قرار نداشتن اشیا و امور در جایگاه خودشان.
واژه جور نیز که در روایت نبوی آمده است، به معنای از مسیر و راه خارج شدن و منحرف گشتن است و بیانی دیگر از واژه ظلم است. بر این اساس باید به این نکته توجّه کنیم که روایت مشهور یاد شده، معنایی بس عمیق‌تر از آنچه ما اغلب تصوّر می‌کنیم، در بر دارد.
آکندگی عالم از ظلم و جور؛ یعنی آنکه در آخرالزّمان هیچ عرصه‌ای از عرصه‌های حیات فردی و اجتماعی از تباهی، انحراف و کژی خالی نیست و به هر جا که بنگری نشانه‌های ناراستی، اعوجاج و انحراف از حق را می‌بینی و در حقیقت تباهی بر مزاج عالم غلبه کرده است و نبود توازن و تعادل مهم‌ترین ویژگی عصر آخرالزّمان است.
اقتصاد، سیاست، علم، نظام تعلیم و تربیت، خانواده، شهر، مذهب، غذا، اخلاق، معماری، ارتباطات، خواص، عوام، زنان، مردان، کودکان، جوانان و خلاصه همه عرصه‌های فردی و اجتماعی در سرتاسر عالم و حیات بشری، کم و بیش بیمار و دچار اعوجاج گشته و از مسیر عدل، تعادل و توازن خارج شده‌اند.
در آیه 41 سوره روم می‌خوانیم: «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدیّ النّاس؛ تباهی در خشکی و دریا به خاطر اعمال و دستاوردهای خودسرانه بشری ظاهر و غالب شده است». این آیه نیز بیانی دیگر از آکندگی عصر آخرالزّمان از عدم تعادل و بی‌توازنی است و از همین رو در دعای عهد خطاب به خداوند مویه می‌کنیم که:
«قلت و قولک الحقّ ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی الناس فاظهر اللهم لنا ولیّک؛ تو خود گفتی و سخنت حق است که به سبب آنچه دست‌های مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، پس ای خدا! ولیّ خود را بر ما آشکار ساز.»  مروری بر روایاتی که نشانه‌های آخرالزّمان را بیان کرده‌اند نیز به وضوح، بیانگر این معنای وسیع از ظلم و جور و در واقع همان آکندگی از نبود تعادل و بی‌توازنی است. بر اساس این روایات ما شاید نتوانیم عرصه‌ای را پیدا کنیم که از آسیب، انحراف و کژی در امان مانده باشد. به برخی از این نشانه‌ها که برگرفته از روایات است، توجّه کنید:
مردم، دارای آرای مختلف خواهند شد و از هواها و خواهش‌های نفسانی پیروی می‌کنند.  قرآن، کهنه شده و چیزهایی بدان می‌بندند که در آن نیست.  دین، تغییر و دگرگونی پیدا کرده چنان که آب کاسه تغییر پیدا می‌کند (آفت مهلکِ خود بنیادی معرفتی و اعتقادی و قرائت‌های گوناگون از دین).
شخص، صبح مؤمن است، شب کافر می‌شود (ارتدادهای عقیدتی).
معروف منکر شود و منکر معروف. مردم حرام را مباح دانند و امور باطل را در بین خود ترویج کنند. بدعت‌ها فاش و فتنه‌ها ظاهر شود. اهل اخبار و حدیث (علمای خالص و صادق دین) موهون شده و دوستداران آنها از نظر بیفتند ـ بعضی از مشاهده جدّ و جهد مؤمنی در امر دین به خدا پناه می‌برند! ـ مؤمن محزون و از نظر افتاده و خوار است (واژگونی ارزش‌ها)
نماز را سبک شمرند. مساجد را مثل معابد یهود و کلیسا زینت دهند. مناره‌ها را بلند سازند. اغنیای امّت به منظور گردش و تفریح؛ طبقه متوسط برای تجارت و فقرا به منظور خودنمایی و ریا به حج روند. قرآن، مهجور و مساجد از هدایت تهی گردد و قرآن را با آواز و مزامیر و به صورت غنا می‌خوانند بدون اینکه از خداوند ترسی داشته باشند. در چنین عصری ترانه‌ها و ساز و آواز، آدمیان را به طرب می‌آورد، آن‌چنان که نفس‌هایشان گویی در طرب می‌آید و لذّت و شیرینی قرآن خواندن از آنها گرفته می‌شود. مردم، شطرنج، نرد و موسیقی را کاری پسندیده بشمارند و در مقابل، امر به معروف و نهی از منکر را عملی نکوهیده بدانند و در مکّه و مدینه کارهایی می‌کنند که خداوند دوست ندارد و کسی هم نیست که مانع شود و هیچ‌کس آنها را از اعمال زشت باز نمی‌دارد. آلات موسیقی در مکّه و مدینه آشکار است. (رسوخ انحراف در اعمال عبادی و دینی)
و فساد زیاد و هدایت کم گردد و آرزوها، طولانی گردد و مردم آنچه را که می‌گویند، عمل نمی‌کنند. و مرده را تشییع می‌کنند و کسی هم وحشت نمی‌کند (عبرت نمی‌گیرد). شنیدن تلاوت قرآن بر مردم گران و استماع سخنان باطل برای مردم آسان است. (بی پروایی معنوی)
[در روابط جنسی] مردان به مردان اکتفا می‌کنند و زنان به زنان قناعت می‌ورزند. فحشا بسیار گردد به طوری که کار و شغل قرار گیرد و زنا علنی گردد و فساد در همه جا آشکار است و کسی از آن جلوگیری نمی‌کند و مرتکبان آن هم خود را معذور می‌دانند. لهو و لعب آشکار می‌گردد و کسی که از کنار آن می‌گذرد، جلوگیری نمی‌کند یا کسی قادر به جلوگیری از آن نیست. (تباهی اخلاقی و بی‌تعادلی در روابط جنسی)
مردان شبیه زنان و زنان شبیه مردان گردند. زنان را به مشاوره گیرند. زنان برای خود تشکیل مجلس می‌دهند و جمعیّت‌های زیادی به راه می‌اندازند، به گونه‌ای که در آن اجتماعات مانند مردان سخنرانی می‌کنند و تشکیل این جماعات برای سرگرمی است و در مسیر غیر رضای خداوند انجام می‌شود. زن، شوهر خود را بدبخت و بر خلاف میل او عمل می‌کند و نفقه شوهرش را می‌پردازد. مردان و پسران مسلمان با طلا خود را بیارایند. زنان بر زین‌ها سوار شوند (بر هم خوردن توازن و تعادل در روابط اجتماعی و جابه‌جایی کارکردها و وظایف اجتماعی).
خوردن مال یتیمان را حلال کرده و رباخواری و کم فروشی کنند. ربا را به صورت بیع و رشوه را به اسم هدیه حلال شمرند. زکات را از مستحقّان قطع کنند. فقر، بسیار شود. مردم اموال خود را در راه غیر خدا بذل می‌کنند و کسی را از این کار بر حذر نمی‌دارند و جلوی آنها را نمی‌گیرند. کسی که طلب حلال می‌کند، در نظر مردم سرزنش می‌شود و طالب حرام را مدح و احترام می‌کنند. مرد، مال بسیاری دارد ولی وجوهات شرعی آن را نمی‌دهد. (مناسبات ظالمانه اقتصادی)
رشوه را به اسم هدیه حلال شمارند، به اسم امانت، خیانت کنند. دروغ، بسیار شود. لجاجت در میان مردم آشکار گردد. برادری در راه رضای خداوند کم می‌شود؛ چنان که درهم‌های حلال کم می‌گردد. پس مردم به بدترین حالت باز می‌گردند. شاهد (در دادگاه) بدون اینکه از وی درخواست شود، شهادت می‌دهد و دیگری به خاطر دوست خود بر خلاف حق گواهی دهد. صاحب هر پیشه در پیشه خود دروغ گوید. کبر و منیّت چون سم در دل‌ها راه یابد. مردم در لباس به یکدیگر مباهات کنند. ثروتمندان بلندمرتبه و فقرا پست باشند. توانگر به آنچه دارد بخل می‌ورزد و فقیر آخرت خود را به دنیا می‌فروشد. همسایه، همسایه‌اش را آزار می‌رساند و کسی هم او را منع نمی‌کند. صاحب مال از شخص با ایمان عزیزتر است. اگر یک روز بر مردی بگذرد و در آن روز گناه بزرگی مانند زنا و کم‌فروشی و غلّ و غش در معامله یا شراب‌خواری نکرده باشد، اندوهگین و محزون است که آن روز را مفت از دست داده و عمرش ضایع شد.! بیدادگری و جرائم، آشکار گردد. فتنه و اضطراب بسیار شود. (مناسبات ظالمانه اجتماعی)
ارحام (پیوند خویشان) را قطع کنند. طلاق فراوان شود و مردم پیشینیان خود را لعنت نمایند. بی‌احترامی به پدر و مادر آشکار گردد و مقام آنها را سبک شمرند و نزد فرزندشان سیه روزتر از همه شوند. پسر به پدر و مادرش افتراء می‌بندد و آنها را نفرین می‌کند و از مرگ آنها خوشحال می‌شود. کوچک، بزرگ را مسخره می‌کند (تضعیف پیوندهای سالم اجتماعی و فروپاشی نهاد حیاتی خانواده که منجر به فروپاشی کامل اجتماعی می‌شود).
مردمِ عمارت‌های محکم و رفیع بسازند (میل به خلود در ارض و الگوهای غلط و غیر دینی در معماری و شهر سازی).
ویرانی بیش از عمران و آبادی است (توسعه غربی که عین ویرانی است، آبادی تلقّی می‌شود).
مردم نوشیدنی‌ها و خوراکی‌های پست می‌خورند (تباهی در نوشیدنی‌ها و خوراکی‌ها که عموماً از حالت طبیعی و سالم خود خارج شده‌‌اند و منشأ ضررهای گوناگون برای سلامت انسان‌ها هستند).
حتّی نبود توازن و بی‌تعادلی به پدیده‌های طبیعی نیز سرایت می‌کند:
«پس چون آن زمان آید هلال ماه شب اوّل مانند ماه شب دوم خود را بنماید و گاهی نیز مخفی می‌شود به طوری که مردم اوّل ماه رمضان را افطار کرده و آخر ماه را که عید می‌باشد، روزه بگیرند. مرگ‌ها سریع باشد و مردم به صورت ناگهانی بمیرند به طوری که مرد هنگام صبح سالم باشد و شب دفن شده باشد و شب زنده و صبح مرده باشد. باران در غیر فصل ببارد. زلزله، فراوان گردد. عمرها کم شود. بلاها ظاهر گردد.»
البتّه مطالب بالا بدین معنا نیست که در ظلمت آخرالزّمان هیچ نقطه نورانی‌ای وجود ندارد و اصلاً مؤمنی یافت نمی‌شود یا هیچ حرکت سازنده‌ای وجود ندارد؛ بلکه مقصود غلبه و سیطره تباهی و ظلم و جور بر امور و دنیا است و در اقلّیت محض بودن خوبی و خوبان است. ضمن آنکه مصیبت آخرالزّمان آن قدر شدید است که حتّی خوبان و مصلحان را نیز ممکن است به نسبت‌هایی متأثّر سازد.
در هر صورت در همان آخرالزّمان «الموطئون للمهدی؛ زمینه‌سازان برای قیام مهدی(ع)» وجود دارند. سیّد خراسانی و سیّد یمانی و مغربی با یارانشان هستند که با ظهور حضرت به ایشان می‌پیوندند؛ امّا مسئله این است که مؤمنان راستین و آنها که واقعاً دغدغه سالم ماندن و ثبات ایمانی و عقیدتی دارند، نباید از عمق ظلم و ظلمت و تباهی آخرالزّمان غافل شوند و خویش را در معرض انواع فتنه‌ها و پرتگاه‌ها قرار دهند.
مهدی نصیری

لینک ثابت

 

فتنه را در لغت، امتحان و آزمودن معنا کرده‌اند. این واژه معمولاً درباره آن دسته از امتحاناتی به کار برده می‌شود که با تلخی و سختی همراه است.
در «قرآن کریم»، این واژه برای همین معنا، بستن راه و بازگرداندن از مسیر حق، شرک و کفر،افتادن در معاصی و نفاق،اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن حق از باطل، گمراهی، کشتار و اسارت، تفرقه و اختلاف میان مردم و ... به کار رفته است.

 

فتنه را در لغت، امتحان و آزمودن معنا کرده‌اند.1 این واژه معمولاً درباره آن دسته از امتحاناتی به کار برده می‌شود که با تلخی و سختی همراه است.2
در «قرآن کریم»، این واژه برای همین معنا،3 بستن راه و بازگرداندن از مسیر حق،4 شرک و کفر،5 افتادن در معاصی و نفاق،6 اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن حق از باطل،7 گمراهی،8 کشتار و اسارت،9 تفرقه و اختلاف میان مردم10 و ... به کار رفته است.
حضرت علی(ع)، منشأ فتنه‌ها را چنین بیان نموده‌اند:
«همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پیروی از هوای نفس و آرزوی طولانی، امّا پیروی از هوای نفس از حق باز می‏دارد و امّا آرزوی دراز، آخرت را در طاق نسیان می‏نهد. همانا دنیا، پشت‌كنان، كوچ كرده و می‏رود و آخرت، كوچ كرده و به سوی ما می‏آید و هر كدام را فرزندانی است. پس شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید؛ زیرا امروز كار هست و محاسبه نیست و فردا محاسبه هست و كار نیست و همان فتنه‏ها و آشوب‏ها از هواپرستی آغاز می‏شود و از احكام بدعت و خود پرداخته، شروع می‏گردد. در این احكام خود پرداخته با خدا مخالفت می‏شود و مردانی در عهده‌دار شدن آنها، به جای مردانی دیگر می‏نشینند.
اگر حق خالص در میان بود، اختلاف به چشم نمی‏خورد و اگر باطل محض در میان بود، بر هیچ خردمندی پوشیده نمی‏ماند؛ لیكن مشتی از حق و مشتی از باطل برگرفته شده و با هم آمیخته گردیده و اینجاست كه شیطان به دوست‌داران خود چیره می‏گردد و كسانی رهایی می‏یابند كه از طرف خداوند، عاقبت نیكی برای آنها رقم خورده باشد.
همانا من از رسول خدا(ص) شنیدم كه می‏فرمود:
«چگونه خواهید بود، زمانی كه فتنه‏ای شما را در برگیرد كه در آن كودكان بیش از آن به نظر می‏رسند كه هستند [سنّ و سالشان بیشتر به نظر می‏رسد] و جوانان به پیری می‏رسند. مردم به كژراهه می‏روند و آن را چونان سنّت خویش می‏گزینند و هر گاه بخشی از آن به روش درست تبدیل گردد، گفته می‏شود سنّت دگرگون شده است و این در نظر مردم كاری زشت آید و در پی آن، بلایا شدّت یابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بكوبد؛ چنان كه آتش هیزم را می‏كوبد و آسیاب طعمه خود را. آنها دین می‏آموزند؛ امّا نه برای خدا و دانش می‏جویند؛ امّا نه برای عمل و به وسیله كار آخرت، دنیا را می‏طلبند.»11
در بیانات آن حضرت، صحبت از فتنه فراگیری است که در آخرالزّمان، میان تمام مسلمانان رخ می‌دهد که تا زمان ظهور ادامه می‌یابد:
از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که فرمود:
«جبرئیل به نزدم آمد و گفت: یا محمّد! به زودی در امّتت فتنه به پا خواهد شد. پرسیدم: چگونه از آن می‌توان خارج شد؟ گفت: در کتاب خدا خبر پیشینیان و آنها که پس از شما می‌آیند و حکم (آنچه) ما بین شما (رخ می‌دهد) آمده است. فاصل میان حقّ و باطل است و هزل نیست، هر ستم‌کاری که بدان عمل نکند، خداوند او را در هم می‌شکند و هر کس جز در آن به دنبال هدایت باشد، خداوند گمراهش خواهد ساخت. ریسمان محکم الهی و ذکر حکیم و صراط مستقیم است.»12
در دیگر روایات حضرت امیر(ع)، دسته نجات یابنده را خود و شیعیانشان13 و تمام پیروان خویش،14 معرفی نموده‌اند.
«رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبی كه مرا به آسمان‌ها بردند، قصرهایی دیدم كه از یاقوت سرخ و زبرجد سبز و درّ و مرجان و طلای خالص بود، كاه‌گل آنها از مشك خوشبو و خاكش از زعفران و دارای میوه و نخل خرما و انار بود و حوریه‏ و زن‌های زیبا و نهرهای شیر و عسل كه بر روی درّ و جواهر می‏گذشت و در كنار آن دو نهر خیمه‏ها و غرفه‏هایی بنا شده بود و در آنها خدمت‌كارها و پسرانی بودند و فرش‌هایش از استبرق و سندس و حریر بود و طناب‌هایی در آنها بود. گفتم: «ای حبیب من، جبرئیل! این قصرها از آن كیست؟ و قصّه آنها چیست؟» جبرئیل گفت: این قصرها و آنچه در آن است و چندین برابر آن، مخصوص شیعیان برادرت و جانشین تو، پس از تو بر امّت علی است و ایشان را در آخرالزّمان به نامی كه دیگران را آزار دهد، بخوانند. آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتی كه این نام برای آنان زینت است؛ زیرا ایشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زده‏اند و سواد اعظم اینانند و اینها مخصوص شیعیان فرزندت حسن، پس از اوست و برای شیعیان برادرش حسین، پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی پس از اوست و مخصوص شیعیان فرزندش جعفر بن محمّد پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی بعد از او و برای شیعیان فرزندش حسن بن علی پس از او و برای شیعیان فرزندش محمّد المهدی پس از اوست. ای‏ محمّد! اینان امامان پس از تو نشانه‏های هدایت و چراغ‌های روشن در تاریكی‏ها هستند، شیعیانشان تمامی فرزندان تو هستند و دوست‌داران آنها پیروان حق و دوستان خدا و رسولند كه باطل را واگذارده و از آن دوری كرده‏اند و آهنگ حق نموده و از آن پیروی كرده‏اند، آنها را در زمان زندگی‏شان دوست داشته و پس از مرگشان زیارت كنند، درصدد یاری آنهایند و به دوستی آنها اعتماد كنند، رحمت خدا بر ایشان باد؛ زیرا او آمرزنده و مهربان است.»
شدّت این فتنه را از آنجا می‌توان دریافت که ایشان می‌فرمایند:
«...اگر کسی را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل می‌کشانند و به عکس.»15
سختی این فتنه‌ها برای مؤمنان نیز از این روایت قابل درک است که ایشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند که فرمود:
«زمانی بر مردم می‏آید كه دل مؤمن در نهادش آب می‏شود، همان طور كه سرب در آتش آب می‏شود و نیست سبب آن، مگر اینكه فتنه‏ها و بدعت‌هایی را كه در دین آنها ظاهر گشته مشاهده می‌كند و توانایی تغییر و بر طرف ساختن آنها را ندارد.»16
در جای دیگر از حضرتش نقل شده که: «مؤمنان آخرالزّمان از کنیزان پست‌تر شمرده خواهند شد.»17

آثار بروز فتنه‌ها در جامعه
هر چند فتنه‌ها سختی‌ها و تلخی‌های خاصّ خود را به دنبال می‌آورد؛ لیکن شیرینی‌هایی در پی آن نصیب مؤمن می‌شود که شاید از هیچ راه دیگری تحصیل آنها برای مؤمن ممکن نباشد:
ـ از فتنه‌های آخرالزّمان کراهت نداشته باشید که منافقان را نابود می‌کنند.18
ـ در ضمن وصایای رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان(ع) آمده است: «ای علی! شگفت‌آورترین مردم از نظر ایمان و بزرگ‌ترین آنان از نظر یقین، مردمانی باشند كه در آخرالزّمان پیامبری ندیدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سیاهی و سفیدی كتاب ایمان آورده‏اند.»19
ـ امام صادق(ع) كه فرمود:
«پس از آنكه عثمان كشته شد و با امیرالمؤمنین(ع) بیعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشریف برد و خطبه‏ای خواند كه امام صادق(ع) آن خطبه را بیان فرمودند. حضرت امیر(ع) در آن خطبه می‌فرماید: «هان كه گرفتاری شما به گرفتاری همان روز كه خداوند پیغمبرش را برانگیخت، بازگشت نموده است. سوگند به آنكه او را به حق برانگیخت، حتماً باید گرفتار وسوسه شوید و غربال گردید تا آنكه زیرورو شوید و بالا و پایین گردید و حتماً باید افرادی كه كوتاه آمده‏اند، پیشی گیرند و آنانی كه پیشی گرفته‏اند، كوتاه بیایند. به خدا قسم هیچ نشانه‏ای را پنهان نكرده‏ام و هیچ دروغی نگفته‏ام و مرا از این مقام و چنین روز آگاهی بود.»20
مسلّماً هر آزمونی که سخت‌تر باشد، بسیاری نمی‌توانند در آن قبول شوند، در عین آنکه آن عدّه‌ای که توفیق و پیروزی می‌یابند، تعدادی اندک بوده و جایگاهی رفیع خواهند داشت.

پی‌نوشت‌ها:
1. تهذیب اللغـ[، ج 14، ص 296؛ مقاییس اللغـ[، ج 4، ص 472.
2. النهایـ[، ج 3، ص410.
3. سوره عنکبوت (29)، آیه 2.
4. سوره مائده (5)، آیه 49.
5. سوره بقره (2)، آیه 193.
6. سوره حدید (57)، آیه 14.
7. سوره انفال (8)، آیه 73.
8. سوره مائده (5)، آیه 41.
9. سوره نساء (4)، آیه 101.
10. سوره توبه (9)، آیه 47.
11. روضه کافی، ص58.
12. تفسیر عیْاشی، ج 1، ص 3.
13. بحارالانوار، ج 24، ص 146.
14. بحارالانوار، ج 28، ص 10.
15. الصّراط المستقیم، ج 2، ص 153.
16. امالی طوسی، ج 2، ص 132.
17. فتن ابن حماد، ص123.
18. کنز العمّال، ج 11، ص 189.
19. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 366.
20. الغیبـ[ نعمانی، ص 201.

 

لینک ثابت


جهان پیش از ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، به گونه ای است که ظلم و ستم بیداد می کند و جامعه انسانی را به جایگاهی می رساند که از خویشتن خویش ناامید شده و موعود وعده داده شده را می طلبند تا بنیان هر چه ظلم و ستم را از ریشه برکند و عدل و داد را در میان مردم جاری و ساری کند. این جهان دارای ویژگی هایی است که در ادامه از لسان روایات به بیان برخی از آنها خواهیم پرداخت.



نفوذ زنان در حكومت ها
امام صادق علیه السلام در حدیثی درباره نقش زنان در دوران پیش از ظهور فرموده است: « و می بینی كه زنان در حكومت داری چیره شده و هر كاری كه روی می دهد، مطابق میل آن هاست».(1) 
در این دوران مردان شخصیت خود را از دست داده و از كثرت معاشرت با زنان مصداق بارز اشباه الرجال می شوند و با این روحیه، در همه زمینه ها چه زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی مغلوب هواهای نفسانی زنان هستند و همین معنا در رابطه با خود حكومت داران نیز وجود دارد و كشورها زنان را در كارهای حكومتی دخالت می دهند و یا با رأی خود مردم، زنان را به عنوان مهره های اصلی حكومت انتخاب می كنند.
امام علی علیه السلام نیز فرموده است: «هنگامی كه زنان بر امور جامعه مسلط شوند و دختران زمام كار در دست گیرند و كودكان به امارت رسند... .»(2)


در دوران قبل از ظهور ملاك ارزش ها به طور كلی عوض می شود و پول و قدرت و ریاست و هواپرستی حرف نخست را می زنند، در چنین محیطی احكام الهی نیز زیر پا گذاشته می شود؛ زیرا زندگی مردم مطابق با امیال نفسانی شان می شود و در نتیجه دیگر جایی برای اجرای احکام الهی باقی نمی ماند


بی توجهی به احكام
در سخنی از امام صادق علیه السلام در توصیف چنین شرایطی می خوانیم: « خواهی دید كه مردانی خواهند آمد كه ثروت فراوان داشته و هرگز زكاتی از آن نداده اند».(3) رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز فرموده است: « خواهید دید كه اندوخته حرام غنیمت شمرده می شود و پرداخت زكات زیان و خسارت»(4) و باز در سخن دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: « در آن هنگام خواهی دید كسی كه روزی حلال را می جوید، مذمت شده و آن كه حرام را می طلبد، ستایش و تعظیم می شود».(5)

در دوران قبل از ظهور ملاك ارزش ها به طور كلی عوض می شود و پول و قدرت و ریاست و هواپرستی حرف نخست را می زنند، در چنین محیطی احكام الهی نیز زیر پا گذاشته می شود؛ زیرا زندگی مردم مطابق با امیال نفسانی شان می شود و در نتیجه دیگر جایی برای اجرای احکام الهی باقی نمی ماند.


مساجد ویران
در این دوران وضعیت مساجد به گونه ای است که در ظاهر از بهترین سنگ ها و كاشی ها آذین شده و با بهترین فرش ها مفروش گردیده و عود و عنبر در مجمرهایش می سوزند، اما واقیعت و بطن آن طوری است که از درِ آن تا محرابش سراسر نیرنگ و دروغ و بر منبرها كفر و الحاد رخنه كرده و مسلمانان را از اسلام ناب دور می سازد.

امام صادق علیه السلام در سخنی در این باره فرموده است: «مساجد را خواهی دید كه لبریز از افرادی است كه از خدا نمی ترسند. برای غیبت و خوردن گوشت اهل حقیقت جمع می شوند و به توصیف شراب مست كننده می پردازند».(6) در سخنی از امام علی علیه السلام نیز می خواینم: « مسجدها در آن زمان از گمراهی، آباد و از هدایت، ویران است. قاریان و عامران [سیاست گذاران اعتقادی و اجتماعی] آن ناامیدترین مردم به خدایند، گمراهی از ایشان شروع شده و به آنان باز خواهد گشت؛ پس حاضر شدن در مسجدهای آنان و قدم برداشتن به سوی آن ها كفر به خدای بزرگ است، مگر كسی كه از گمراهی آنان با خبر بوده باشد؛ در این حال مسجدهای آنان با عملكردشان از هدایت ویران خواهد شد».(7)
هر یك از دین شناسان كه نفس خود را حفظ كرده و از دین خود مراقبت نموده و با هوا و هوس مخالفت ورزیده و مطیع امر مولای خود است، مردم می توانند [در احكام خدا] از او پیروی كنند

اوضاع دین
مهم ترین ضربه ای که در این دوران به جامعه انسانی وارد می شود و در سایر ابعاد نیز اثری عظیم بر آن می گذارد، دین داری و دین باوری انسان هاست كه از میان تمام جوامع، جامعه مسلمین این ضربه را بیشتر بر كالبد خود احساس می كند؛ چرا كه او از بهترین معارف و اصیل ترین فرهنگ های آسمانی برخوردار بوده و اینك پوچ بی محتواست. امام صادق علیه السلام در این زمینه فرموده است: « آن هنگام قرآن كهنه می شود و بدعت ها در آن صورت می گیرد ... و خواهی دید كه دین دست خوش نظرها گشته و كتاب و احكام خدا تعطیل می شود ... ».(8)


فقیهان دنیا دوست
در این دوران جامعه بشری در اثر دوری از مربی دلسوز، انسان كامل و ولی خدا، ارزش های اصیل خود را فراموش می كند و رو به پوچی می گذارد؛ زیرا اندک اندک در اثر کم شدن فقیهان راستین و پابرجا در طریق اهل بیت علیهم السلام، گروهی فقیه نما جای ایشان را خواهند گرفت كه این خود موجب انحطاط هر چه بیشتر و فراگیرتر جوامع خواهد شد. امام عسکری علیه السلام در سخنی این دوران را این چنین توصیف کرده است: « هر یك از دین شناسان كه نفس خود را حفظ كرده و از دین خود مراقبت نموده و با هوا و هوس مخالفت ورزیده و مطیع امر مولای خود است، مردم می توانند [در احكام خدا] از او پیروی كنند؛ البته چنین شخصی نیست، مگر برخی از فقیهان نه همه آنان؛ چرا كه بعضی از آن ها زشتی ها و جنایاتی مرتكب می شوند كه پست ترین طبقه مردم مرتكبند. پس از ایشان به نام ما چیزی را نپذیرید كه آن ها كرامتی نزد ما ندارند».(9)

امام علی علیه السلام نیز فرموده است: « و دانشمندان به سوی كذب و دروغ روی آورده و به شك و شبهه مایل می شوند؛ آنگاه است كه پرده از حجاب ها برگرفته شده و خورشید از مغرب طلوع می كند. در آن هنگام منادی از آسمان فریاد می كند: "ای ولی خدا! ظاهر شو برای زنده سازی"»(10)


وضعیت امنیت
شرایط به گونه ای می شود که دیگر خبری از امنیت باقی نخواهد ماند و اساساً نابود می شود. حتی امنیتی برای نفس كشیدن وجود ندارد. سمیای این جهان، جهان در هم ریخته و پرآشوبی است؛ زیرا هنگامی كه انسان از دایره بندگی و اطاعت خالق خود بیرون رود و نظم درونی اش بر آشوبد و از حقیقت انسانی خود خارج شود، تمام نظام بیرونی او نیز آشفته خواهد شد. در حدیثی آمده است: « آسمان و این زمین لایتناهی غبارآلود می شود و امنیت از راه های زمینی و هوایی برداشته می شود...».(11)    

ادامه دارد ...
پی نوشت ها:
1. كافی ،ج 8 ص 41.
2. همان، ص 69.
3. همان، ص 40.
4. بحار الانوار ، ج 52 ص 263.
5. كافی ، ج 8 ص 40.
6. همان.
7. همان، ص 389.
8. همان، ص 37 و 39.
9. وسائل الشیعه ، ج 27، ص 131.
10. الزام الناصب،ج 2 ، ص 225.
11.مستدرك الوسائل،ج 11 ، ص 377

زهرا رضائیان .

لینک ثابت

احاديث بسيارى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) توسط سنى و شيعى روايت شده كه امت گرفتار حاكمان فاسد خواهند شد كه به ستم حكومت مى كنند . و همچنين گرفتارِ عالمان بدكردارى كه توجيه گر اعمال حاكمان هستند . احاديث اين فتنه ، قسمتى از احاديث مربوط به پيشوايان گمراه كننده است كه برخى از راويان سنى كوشيده اند كه زمان حديث را از زمان وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) دور كنند و با اينكه از نظر زمانى ، بصورت مطلق بيان شده سعى كرده اند كه آن را مربوط به آخر الزمان يا نزديك برپايى قيامت بدانند . نشانه هايى در آن احاديث وجود دارد كه تصريح دارد زمان آن بلافاصله پس از پيامبر است و برخى نيز دلالت دارند كه فتنه ها در آخر الزمان و نزديك ظهور امام مهدى(عليه السلام) اتفاق مى افتد .

 



آيات و احاديث بسيارى در نكوهش عالِمان بدكردار و حاكمان ستمگر وجود دارد كه گردآورندگان حديث ، باب هاى خاصى را براى آنها گشوده اند ، ولى هدف ما آنهايى هستند با ظهور امام زمان(عليه السلام) مرتبطند .

در مجمع الزوائد  از معاذ بن جبل آمده است كه رسول خدا فرمود : قيامت برپا نخواهد شد ، مگر وقتى كه اين گروه ها ظاهر شوند : اميران دروغگو ، وزيران بدكردار ، امينان خيانتكار ، قاريان فاسد كه شكل ظاهرى شان مانند راهبان است اما از حرام نمى پرهيزند . خداوند آنها را گرفتار فتنه اى شديد و تاريك مى كند ، مانند كسانى كه گرفتار خرافات يهوديان شدند.( در حديث واژه « تهوك » است كه اصطلاحى نبوى براى صحابه اى مى باشد كه از يهوديان تأثير پذيرفته اند. تعبير « لا تقوم الساعة ... » فقط دلالت بر حتمى بودن رخدادها دارد ، نه اين كه نزديك قيامت خواهند بود اما فرمايش پيامبر در حديث بعدى « فإن أدركتموهم فصلّوا صلاتكم لوقتها » دلالت دارد كه نزديك وفات پيامبر اين رخدادها پيش مى آيد .)

تعبير ( لا تقوم الساعة حتى . . . ; قيامت برپا نخواهد شد مگر . . . ) كه در روايت است، دلالت بر حتمى بودن موضوع ندارد نه اينكه موضوع ، نزديك به قيامت اتفاق مى افتد . و اما جمله ( پس اگر در آخرالزمان بوديد، نمازتان را به موقع برپا كنيد ) در حديث بعدى دلالت دارد كه آخر الزمان نزديك وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) است.

روايت ابن ابى شيبه  دلالت دارد كه اين افراد هنگام ظهور مهدى(عليه السلام)مى آيند ( في آخر هذا الزمان قراء فسقة . . . )
در المنثور ابن مردويه از ابن عباس آورده است : پيامبر(صلى الله عليه وآله) پس از حجة الوداع ، حلقه درِ كعبه را گرفت و فرمود : اى مردم ! آيا نشانه هاى قيامت را به شما بگويم ؟ سلمان عرض كرد : پدر و مادرم به فدايت ! اى رسول خدا ! ما را آگاه كن ! فرمود : « ضايع شدن نماز ، گرايش به هوا و هوس و تكريم ثروتمندان از نشانه هاى قيامت است » .

سلمان پرسيد : آيا چنين خواهد شد ، اى رسول خدا ؟! فرمود : سوگند به خدايى كه جان محمد در دست اوست ! آرى، اى سلمان ! در آن هنگام ، زكات ، جريمه به شمار مى آيد و خراج ، غنيمت ! دروغگو را تصديق مى كنند و راستگو را تكذيب ! خائن را امين مى شمرند و امين را خائن ! و «رويبضه» سخن مى گويد .

پرسيدند : « رويبضه » كيست ؟ فرمود : فرد پَست و فرومايه اى كه درباره امور عمومى سخن مى گويد . (از ديگر نشانه هاى قيامت آن است كه)  منكر حق اند و از اسلام جز نام و از قرآن جز ظاهر و نشانه اى باقى نمى ماند ; قرآن را با طلا مى آرايند و مردان امتم (براى انجام كار حرام) چاق و فربه مى شوند ; با كنيزكان (= زنان فرومايه) مشورت مى شود، كودكان بر منبرها سخن مى گويند و مخاطبان زنان خواهند بود !

مساجد مانند كنيسه ها و پرستشگاه هاى يهوديان زينت داده مى شود، منبرها بلند و صف ها (و گروه ها) زياد مى شوند ، با دل هايى كه پُر از كينه و زبان هايى گوناگون و هوا و هوس هايى كه انباشته شده است .

سلمان پرسيد : اى رسول خدا ! چنين خواهد شد ؟ فرمود : سوگند به خدايى كه جان محمد در دست اوست ، آرى ! در آن زمان ، مؤمن ميان مردم ، خوارتر از كنيز است . قلبش مانند نمك در آب ، ذوب مى شود، چرا كه منكراتى را مى بيند و نمى تواند آنها را تغيير دهد . مردان ]در آميزش جنسى[ به مردان بسنده مى كنند و زنان به زنان ! چنان كه دختركان باكره خواستگار دارند ، پسركان هم خواهند داشت .

اى سلمان ! در آن وقت (= آخر الزمان) اميرانى فاسق ، وزيرانى بدكار و امينانى خيانتكار خواهند بود . نماز را ضايع مى كنند و دنباله رو شهواتند . اگر چنين اشخاصى را ديديد ، در اوّل وقت نماز برپا داريد .

اى سلمان ! در آن هنگام كسانى از شرق و مردمى از غرب مى آيند كه جسم و تنشان همچون آدم است اما دلهايشان شيطانى است . به صغير رحم نمى كنند و به كبير احترام نمى گذارند .

اى سلمان ! در آخر الزمان ، مردم به سوى بيت الحرام حج مى گزارند اما پادشاهان براى تفريح و سرگرمى ، ثروتمندان براى تجارت ، مساكين براى گدايى و قاريان (=راويان و عالِمان) براى ريا و شهرت به حج مى آيند !

سلمان پرسيد : اى رسول خدا ! چنين خواهد شد ؟! فرمود : سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست! آرى. اى سلمان! در آخر الزمان ، دروغ زياد مى شود و ستاره دنباله دارى مى آيد ; در تجارت ، زن با شوهرش شريك مى شود و بازارها مانند هم مى شوند .

سلمان پرسيد : در چه چيزى مانند هم مى شوند ؟ فرمود : در كسادى و كمى سود !

اى سلمان ! در آخر الزمان ، خدا نسيمى را مى فرستد كه بهره اى از حيات ندارد و جان عالِمان بزرگ را مى گيرد ، چون شاهد منكرات بودند اما آن را تغيير ندادند .

سلمان پرسيد : اى رسول خدا ! چنين خواهد بود ؟! فرمود : سوگند به خدايى كه به حق محمد را مبعوث كرد ، آرى !

به رغم تصريح اين حديث و ديگر احاديث كه فساد حُكّام و علما را نزديك قيامت مى داند ، اما تعدادى از احاديث گاهى با صراحت و گاهى با اشاره مى گويند كه چنين جريانى نزديك به زمان پيامبر است ، بنابراين يا راويان ، حديث را تحريف كرده و وقت آن را در آخر الزمان قرار داده اند و يا اينكه اين پديده چند بار رخ مى دهد ، هم پس از پيامبر و هم نزديك برپايى قيامت .

تاريخ دمشق  از انس كه رسول خدا فرمود : « در جهنم آسيابى است كه عالمان بد كردار را همچون آرد خُرد مى كند »

المستطرف  از انس آورده است كه رسول خدا فرمود : « واى بر حال امتم از علماى بد كردار كه علم را ابزار تجارت مى كنند و آن را مى فروشند . خدا به تجارتشان سود ندهد ! »
در فيض القدير  آمده است : از پيامبر پرسيدند : شرورترين مردمان كيست ؟ فرمود : « عالمان بد كردار » . در  آمده : « واى بر حال امتم از عالمانِ بد كردار » .

زمان اين احاديث مطلق است و در منابع شيعه و سنى بسيار است .

اما منابع ما ( شيعيان ) احاديث صريحى در نكوهش علماى بدكردار آورده و آيات مذمت ايشان را تفسير كرده است و اين دلالت دارد كه زمان حضورشان ، پس از پيامبر تا ظهور امام مهدى(عليه السلام) است .

نمونه هايى از اين روايات را مرور مى كنيم :

كافى  از امير مؤمنان آورده است كه رسول خدا فرمود : « به زودى بر مردم زمانى خواهد آمد كه از قرآن جز خط و نشان ، و از اسلام جز اسمى باقى نمى ماند . به آن شناخته مى شوند ، در حالى كه دورترين مردم از قرآن و اسلام اند. مساجدشان آباد اما خالى از هدايت و ارشاد است . فقيهان آن زمان ، بدترين فقهاى زير آسمانند . فتنه از آنها برمى خيزد و به خودشان هم بازمى گردد . مانند حديث در ثواب الاعمال /301 و اعلام الدين /406 .

جامع الاخبار  آورده است كه رسول خدا فرمود : « علماى آنان بدترين خَلق خدا روى زمين اند . در اين هنگام خدا به چهار پيامد گرفتارشان مى كند : ستم سلطان ، قحطى دوران ، ظلم واليان و ستم حاكمان » .

اصحاب با تعجب پرسيدند : بت ها را هم مى پرستند ؟ فرمود : « آرى ، هر درهمى براى آنان مانند بُتى است »

خصالاز على(عليه السلام) آورده است: «آسيابى در جهنم است كه پنج گروه را خُرد مى كند. آيا نمى پرسيد كيانند ؟ » پرسيدند : اى امير مؤمنان ، كيانند ؟ فرمود: « عالمان فاجر ، قاريان فاسق ، ظالمان ، وزيران خيانتكار و سرشناسان دروغگو . در آتش جهنم ، شهرى است به نام « حصينه » . آيا نمى پرسيد در آن جا چه هست؟ » پرسيدند : اى امير مؤمنان ! چه چيزى در آن جا وجود دارد ؟ فرمود : «دست هاى بيعت شكنان».

نوادر المعجزات  از جابر جعفى فشار و ستم حاكمان ستمگر بنى اميه بر اهل بيت(عليهم السلام) و شيعيانشان را نقل كرده ومى گويد : شيعيان را در شهرها دستگير كرده ، كشتند و ريشه شان از بيخ و بُن كندند . عالِمان بد كردار به طمع مال دنيا با آنان همكارى كردند !

بحار الانوار  آيات و احاديث نكوهش عالمان بدكردار را تحت عنوان « ذم علماء السوء ولزوم التحرز عنهم » در 25 حديث ، آورده است ، از جمله اينكه پيامبر فرمود : « فقيهان ، امينان رسولان خدا هستند تا وقتى كه آلوده دنيا نشده باشند » . پرسيدند : چگونه آلوده دنيا مى شوند ؟ فرمود : « با پيروى از سلطان . وقتى اين كار را كردند ، به خاطر حفظ دينتان از آنها دورى كنيد » .

نيز : « براى امتم از مؤمن و مشرك نمى ترسم . ايمانِ مؤمن ، وى را حفظ مى كند و كفر مشرك ، او را ذليل مى نمايد ، اما از منافق سخندانى مى ترسم كه آنچه را كه خوب مى دانيد ، مى گويد اما به آنچه بد مى دانيد ، عمل مى كند » ! همچنين : « بدترين شر ، عالِمان بدكردارند و بهترين خير ، عالمان نيكو رفتارند » چنان كه فرمود : « خدا به داوود وحى كرد : بين من و خودت ، عالم شيفته دنيا را قرار مده كه تو را از راه محبتم باز مى دارد . آنها راهزن بندگانى هستند كه در پى منند » .

امام باقر(عليه السلام) درباره آيه « والشعراء يتّبعهم الغاوون » فرمود : ديده ايد كسى از شاعرى دنباله روى كند ؟! آنها كسانى هستند كه براى اهداف غير دينى ، تحقيق كرده اند كه گمراه شده و گمراه كرده اند.

در كتاب احتجاج  و تفسير امام عسكرى درباره تقليد امت از عالمان بدكردار تحريفگر ، گفته اند كه به سرنوشت يهود گرفتار خواهند شد.

« هر كسى از عوام شيعه ، از چنين فقهايى تقليد كند ، مانند يهوديانى است كه خدا آنها را به سبب تقليد از فقيهان فاسق ، نكوهش كرده است . و اما اگر فقيهى ]از گناه [خويشتن دار باشد ، پاسدار دين و مخالف هوى و هوسش باشد و از دستور مولا ( خدا ) پيروى كند ، عوام بايد از وى تقليد كنند ، كه بعضى فقهاى شيعه ، نه همه آنها ، اينچنين هستند اما فقيهى كه همچون عوام فاسق ، كارهاى زشت و فحشا را انجام دهد ، هيچ چيزى را از از او قبول نكنيد » .

سپس امام باقر(عليه السلام) عالمان بدكار تحريفگر را چنين توصيف مى فرمايد :

« زيان اين گروه براى شيعيان ضعيف الايمان ، بيشتر از لشكر يزيد است كه بر حسين بن على(عليه السلام) و يارانش تاختند ! چرا كه اينان جان و مال شان را غارت شد اما عالِمان بد كردار مانند ناصبى ها در ظاهر دوستداران ما و دشمن مخالفان ما هستند اما در دلِ شيعيان ضعيف الايمان شك و شبهه مى افكنند و گمراهشان مى كنند و از هدف درست و حق ، آنها را باز مى دارند » .

بعد امام افزود كه رسول خدا فرمود : « عالمان بد امت من ، از طريق ما مردم را گمراه مى كنند ; راه را بر كسانى كه به طرف ما مى آيند مى بندند ; نام و نشان ما را بر دشمنان ما مى نهند ; القاب ما را بر مخالفان ما مى گذارند ; بر اينان درود و سلام مى فرستند ، در حالى كه سزوار لعن و نفرين اند ; ما را لعن مى كنند ، در حالى كه در كراماتى غرقيم كه خدا به ما بخشيده است ; و با صلوات و سلام خدا و فرشتگان مقرّب او ، از ستايش و درود آنها بى نيازيم » .

آنگاه امام فرمايش على(عليه السلام) را شاهد آورد : « بدترين آفريده هاى خدا ، علماى فاسدند كه سخنان باطل و بيهوده گفته و حقايق را كتمان مى كنند . خداوند در مورد اينها فرمود: «كسانى كه آيات و دلايل روشن ما را كه براى هدايت خلق فرستاديم ، پس از آنكه براى مردم در كتاب آسمانى بيان كرديم ، كتمان مى كنند . خداوند آنها را لعنت كرده و جن و انس و فرشته نيز لعن مى كنند » ( بقره/159 )

بصائر از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است: « در كتاب پدرم خواندم: طبق حكم خدا، رهبران مردم دو گونه اند : پيشوايان هدايت و پيشوايان گمراهى . پيشوايان هدايت ، خواست و دستور خدا را بر خواست خود مقدّم مى دارند اما پيشوايان گمراهى ، امر خود را مقدم بر امر خدا مى دانند و حكم خويش را از حكم الله جلو مى اندازند ، چون پيرو هوى و هوس اند و با آنچه در كتاب ( قرآن ) آمده ، مخالفند » .

در تفسير امام عسكرى(عليه السلام) به نقل از على بن محمد ]امام هادى[ آمده است : « اگر بعد از غيبت قائم ، عالمانى نبودند كه به دين خدا بخوانند ، راه او را نشان دهند ، با حجت هاى الهى از دين دفاع كنند ، بندگان ضعيف الايمان را از دام ابليس و شيطان هاى سركش نجات دهند و از تله هاى نواصب بِرَهانند ، همه از دين خدا مرتد مى شدند ، اين ها عالمانى هستند كه قلوب شيعيان ضعيف الايمان را حفظ مى كنند ، همانطوركه سكاندار ، كشتى را از غرق شدن حفظ مى كند . اينان نزد خدا برترين افرادند » .

كافى  از مفضل بن عمر آورده است : ابو عبد الله(عليه السلام) به من فرمود : « دانشت را بنويس و ميان برادرانت منتشر كن . بعد از وفات ، كتاب هايت را براى فرزندانت به ارث بگذار . هرج و مرجى براى مردم پيش خواهد آمد كه جز با كتاب هاى خويش ، مأنوس نخواهند بود » .

به تلخیص و ویرایش از دانش‌نامه امام مهدی

لینک ثابت

این روزها حتی اگر سرپرست خانوار هم نباشید، کافی است تا سوار اتوبوس و مترو و ... شده و پای درد دل های مردم کوچه و بازار نشسته باشید و یا اگربرای اطلاع از وضع موجود در سایر نقاط جهان پیچ تلویزیون و رادیو را باز کنید و یا سری به روزنامه ها و مجلات داخلی و خارجی بزنید، احتمالاً در همه ی این فضاها واژه ای مشترک به گوشتان خورده است، آن واژه واژه ی گرانیست؛ چیزی که این روزها اگر راهتان به بازار بیفتد، مصادیق علنی آن را زیاد می بینید.

 

همان طور که می دانید گران فروشی و کم فروشی و غش در معامله(1) از مسائلی است که در دین اسلام و سخن معصومین(ع) بسیار مورد مذمت بوده و یکی از گناهان کبیره است، مسئله ای که خداوند بزرگ آن را پیش بینی کرده تا جایی که سوره ای با این نام در قرآن نازل شده است: ویلٌ للمطففین.


پیش بینی ائمه(ع) درباره آخرالزمان
با دیدن اوضاع این روزهای جهان به نظر می آید که حدیث امام صادق(ع) درست همین زمانه را نشانه گرفته است؛ ایشان می فرمایند:
پيش از ظهور حضرت قائم(عج) از سوى خداوند براى مؤمنان نشانه ‏هايى است.  آنها همان گفته خداوند در سوره بقره، آیه 155 است كه فرمود: «و شما (مؤمنان) را (پيش از ظهور قائم(عج)) به چيزى از ترس و گرسنگى و كمى دارايى ‏ها و جان ‏ها و ميوه ‏ها مى ‏آزماييم؛ پس صابران را مژده ده؛ آن گاه فرمودند: ... مراد از گرسنگى، گرانى قيمت‏هاست و منظور از كمى دارايى‏ها، كسادی تجارت و كمبود درآمد است و مقصود از نقصان جان‏ها، مرگ‏هاى فراوان و سريع و پى در پى است و مراد از كمبود ميوه‏ها، كمبود عايدات و محصولات كشاورزى است. پس صابران را بشارت باد به تعجيل ظهور قائم(عج) در آن هنگام». (2).

هم چنین ایشان در توصیف مردمان آخرالزمان می فرمایند:
«هنگامی که ببینی اگر مردی یک روز گناه بزرگی انجام نداده باشد، از قبیل : فحشاء،کم فروشی، کلاهبرداری و شرب خمر بسیار غمگین و اندوهگین می شود که گویی آن روز عمرش تباه شده است.» (3)

« و می بینی که زندگی مرد از کم فروشی و تقلب تأمین می شود».(4)
«... و میبینی بیشتر در آمد یک فرد برای مخارج زندگی از کاستی در وزن و کم کردن کیفیت مقدار اجناسی که به مردم می دهد، تامین می شود . و آنکه حق یتیمان را می خورد حق صلاحیت این کار را به خود می دهد و دیگران نیز به او حق می دهند . و می بینی که مردم به یکدیگر نگاه می کنند... حاکمان مردم ، قوت و جیره مردم را به دست می گیرند و بنا بر سیاستی که دارند آنرا احتکار می کنند...»(5)

آنچه باید باشد
سخن خدا با مفسدین اقتصادی
در بالا اشاره کردیم که خداوند در جای جای قرآن کریم به موضوع کم فروشی و مذمت کم فروشان پرداخته و آن را در ردیف گناهانی بزرگ و کارهای حرام آورده است. برای مثال:

1. سوره مطففين: واي به حال كم فروشان!  آنان كه وقتي چيزي را با پيمانه يا وزن از مردم تحويل مي گيرند، كاملاً حق خود را استيفاء مي كنند ولي وقتي چيزي را تحويل مردم مي دهند، در پيمانه و وزن كمتر مي دهند.  آيا آنها عقيده ندارند كه بعد از مرگ زنده خواهند شد و به روز بزرگ رستاخيز ايمان ندارند.

2. سوره اسراء، آیه 35: جنس را با پيمانه كامل و وزن درست تحويل بدهيد . كه اين كار خوب مي باشد و عاقبت بهتري براي شما دربردارد.

3. سوره الرحمن، آیه 9 و 8: آسمان را خداوند برافراشت و ميزان عدل را برقرار كرد . تا در آنچه وزن مي كنند تجاوز و تعدي روا نداريد و هرگاه چيزي را وزن مي كنيد عدالت و صحت ترازو را رعايت كنيد و آنچه را وزن مي كنيد كم ندهيد.

4. سوره انعام، آیه 52: پيمانه را تمام و وزن را درست و عادلانه تحويل بدهيد.

5. سوره اعراف، آیه 85: در اين سوره شريفه خداوند خطاب به قوم شعيب، اهالي شهر مدين مي فرمايد : پيمانه و وزن را تمام و كمال تحويل بدهيد و در مال مردم نقصان روا مداريد و در پهنه زمين پس از آنكه صلاح و اصلاح برقرار شد، فساد را منتشر نكنيد و اين امر براي شما بهتر است اگر ايمان داشته باشيد.

6. سوره هود، آیه 84: و همچنين براي مردم مدين برادرشان شعيب را فرستاديم . شعيب به آنان گفت اي قوم خداي يگانه را پرستش كنيد كه پروردگار ديگري جز او نداريد و در پيمانه ترازو كم فروشي نكنيد ، من شما را در حال و روز خوبي مي بينم ولي براي شما بيم دارم از فرا رسيدن روزي كه عذاب آن شما را هر طرف دربرگيرد اي قوم پيمانه و ترازو را از روي عدالت به تمام و كمال ادا كنيد و حق مردم را ضايع نكنيد و در روي زمين فساد را پراكنده نسازيد . آنچه كه بدون كم فروشي و با اطاعت از دستورات الهي براي شما باقي مي ماند متضمن خير و بركت بيشتر مي باشد اگر ايمان به داشته باشيد ...

گرانفروشی و کم فروشی در روایات
«اى خواروبارفروش، زير اين‏ كالا همانند روى آن است؟ هركس به مسلمانان خيانت كند مسلمان نيست».(6)

«هركس يك شب در آرزوى گرانى براى امت من باشد خداوند اعمال چهل ساله او را تباه خواهد كرد.»(7)

این سخنان از رسول خدا(ص) اعتقاد اسلام را درباره ی شرایط مطلوب بازار و مذمت کم فروشی و گران فروشی نشان می دهد.
امام علی (ع) به تاجران می فرمودند:« اى گروه تجار! اول فقه بیاموزید، و سپس تجارت كنید...تاجر فاجر است و فاجر در دوزخ است مگر آنها كه به مقدار حق خویش از مردم بگیرند و حق مردم را بپردازند.»(8)

و در جای دیگر ایشان در نامه ای به مالک اشتر می فرمایند:
«... بدان كه در بسيارى از آنان سختگيرى بى‏اندازه و بخل ورزى زشت و نكوهيده و احتكار و نگاه‏دارى (اشياء) براى گران‏ فروشى‏ و به دلخواه نرخ نهادن در فروختني ها مى‏باشد، و اين كارهاى ايشان سبب زيان رساندن به همگان و زشتى حكمرانان است...»(9)

امام صادق(ع) نیز فرمودند: «مغبون ساختن مؤمن، حرام است و مغبون ساختن کسی که در قیمت کالا (و سالم بودن جنس) به فروشنده اعتماد کرده، حرام است.»
اهمیت این موضوع تا جایی است که پیامبر گرامی اسلام، مسلمانان را از مخلوط کردن شیر و آب برای فروش نهی کرده است.

پیامد کم فروشی و گران فروشی در اسلام
از پیامبر گرامی اسلام(ص) درباره ی پیامد های این گناه کبیره روایت شده است:
«هنگامی که در میان گروهی کم فروشی رایج شود، خداوند، کشاورزی آنان را از میان می برد و آنان را گرفتار خشک سالی می سازد.»(10)
در حدیث دیگری ایشان فرمودند:« پنج خصلت بد است كه با پنج مصیبت و بلا همراه است هیچ گروهی نیستند كه پیمان شكنی كنند مگر خدا دشمن را برایشان مسلط می‌فرماید و هیچ گروهی نیستند كه بغیر حكم خدا حكم كنند مگر تهیدستی در میانشان آشكار شود و هیچ گروهی نباشند كه در میانشان فاحشه (نابایست) پیدا شود مگر مرگ در آن‌ها پیدا شود و هیچ فرقه‌ای نباشند كه كم سنجیدن و كم پیمودن را پیشه كنند مگر از نباتات و قوت ‌ها محروم گردند و به قحط و غلا مؤاخذه شوند و هیچ گروهی نباشند كه زكات را بمستحقان نرسانند مگر باران از ایشان باز گرفته می‌شود.»(11)

«و كسی كه با مسلمانی در خرید و فروش غش كند از ما نیست و روز قیامت با طایفه یهود محشور می‌شود زیرا كسیكه با مردم غش می‌كند مسلمان نیست و سه مرتبه فرمود كسیكه با ما غش كند از ما نیست و كسیكه با برادر مسلمانش غش كند خداوند بركت را از روزیش برمی‌دارد و معیشت و زندگیش را خراب فرموده و بخودش واگذارش می‌فرماید»(12)

پی نوشت:

1.    «غش» در لغت یعنی تقلب و تزویر و خیانت و در اصطلاح، یعنی جنس خوب را با جنس بد مخلوط کردن یا اینکه فروشنده، جنس نامرغوب را به صورت کالای مرغوب ارائه دهد، به گونه ای که مشتری و خریدار نفهمد.
2.     كمال الدين، ج‏2، ص‏650؛ نعمانى، غيبة، ص‏250؛ مفيد، ارشاد، ص‏361؛ اعلام الورى‏، ص‏456؛ عياشى، تفسير، ج‏1، ص‏68
3.    منتخب الاثر، ص431؛ روزگار رهایی،ص745
4.    الزام الناصب، ص183؛ به نقل از روزگار رهایی745 
5.      اصول کافی، ج8، ص40
6.    كنز العمال جلد 4، ص60
7.     كنزالعمال جلد 4، ص98
8.     كافى جلد 5 باب آداب التجارة حدیث 1
9.     ترجمه و شرح نهج البلاغة( فيض الإسلام) شريف الرضي، محمد بن حسين‏ص1018
10.    ترجمه ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ترجمه محمد علی مجاهدی، ص639
11.    تفسیر منهج الصادقین به نقل از از آيت الله شهيد دستغيب ـ گناهان كبيره، ج1،ص374
12.    عقاب الاعمال به نقل از آيت الله شهيد دستغيب ـ گناهان كبيره، ج1،ص374
 

لینک ثابت

«من در مورد امت خود از کشتارهای جنگی بیمناک نیستم و از دشمنی که آنها را ریشه کن سازد اندیشه نمی کنم، ولی ترس من در مورد آنها از رهبران گمراهی است که اگر از آنها پیروی کنند آنها را فریب می دهند و اگر نافرمانی کنند آنها را به قتل می رسانند.»(1)

«پست ترین مردمان، رهبر آنان می گردد».(2)
رسول خدا(ص) اوضاع زمامداران و حاکمان ظالم آخرالزمان را توصیف می کنند و در آخر زندگی در آن روزها را در زیر زمین، بهتر از روی زمین می دانند.(3)

روزی مردم در دستان ظالمان
چند روزی است که خبر حمله ی آمریکا به سوریه و حمایت برخی از کشورهای عربی از آن، تیتر اول همه ی روزنامه ها و خبرگزاری ها شده است. تلویزیون، خبرنگاری را نشان می دهد که به میان مردم عربستان رفته و نظرشان را در مورد شروع جنگ می پرسد و مردم اعتراض می کنند که رئیس جمهور پول ما مردم را در دست دارد و بدون اعتنا به نظر مردم آن را صرف جنگ و کشتار مردم بی گناه جهان می کنه و ما حتی نمی توانیم از حق خودمان دفاع کنیم...

رسول خدا(ص) می فرمایند:
«رهبرانی بر شما مسلط می شوند، که روزیهای شما را به دست می گیرند، چون با شما سخن بگویند دروغ می گویند، از شما راضی نمی شوند مگر هنگامی که کارهای ناشایست آنها را تحسین کنید و دروغهای آنانرا تصدیق نمائید.» (4)

حاکمان بلا
اگر این روزها به اوضاع مردمانی مانند اهالی میانمار و شیعیان عربستانی و ... نگاهی بیندازیم، با مصادیق حدیث زیر آشنا خواهید شد:

«در آخرالزمان بلای سختی از ناحیه زمامداران به امت من وارد می شود، این بلا به قدری سخت می شود که نظیر آن هرگز شنیده نشده، و زمین را با این وسعت و گستردگی در نظر آنها تنگ می نماید، کسی از آنها پناهگاهی پیدا نمی کند که از ستم زمامداران به آنجا پناه ببرد، در چنین زمانی خداوند مردی را از عترت من بر می انگیزد...» (5)

غضب خداوند، حکومت بدترین مردم
اما در حدیث دیگری پیامبر اسلام(ص) علت سر کار آمدن حاکم ظالم را غضب خداوند از مردم معرفی می کنند:

«هنگامی که خداوند بر قومی غضب کند آنها را به عذاب هائی چون خسف و مسخ دچار نمی کند بلکه قیمت ها بالا می رود، باران حبس می شود و بدترین مردم بر آنها حکومت می کند.»(6)

در کل به قول حضرت محمد(ص)، «هنگامی که کارها به غیر اهل سپرده شود منتظر فرج باشید.» (7)

آنچه باید باشد
در تعالیم دین اسلام و سخنان بزرگان دین، منش و رفتار حاکم بسیار اهمیت داشته است تا جایی که رسول خدا(ص) این موضوع را عامل نگرانی خود معرفی می کنند:

«برای امتم بعد از خود در مورد سه چیز بیمناکم: 1- لغزش عالم، 2- ستم زمامدار، 3- پیروی هوای نفس».(8)

و ایشان اصلاح مردم را در گرو اصلاح افراد و طبقاتی خاص از جامعه می دانند:
«دو صنف از امت من هستند که اگر آنها اصلاح شوند مردمان اصلاح می شوند، و اگر آنها فاسد باشند مردمان فاسد می شوند: آنها دانشمندان و زمامداران می باشند.»(9)

امام على(ع) برترين بندگان خدا را پيشواى دادگرى می دانند كه رهيافته باشد و رهنما و سنّتى شناخته شده را بر پا دارد و بدعتى ناشناخته را بميراند(10).

اما در نهایت بهتر است حاکم کامل را در بخشی از نامه ی امام علی (ع) به مالک اشتر بشناسیم:
« و مقدارى از وقت خود را به نيازمندان خود اختصاص ده و با آنان در يك مجلس عمومى بنشين و شخصا به مشكلاتشان رسيدگى كن و در آن مجلس براى خداوندى كه تو را آفريده است فروتنى نما و سربازان و يارانت را كه جزو محافظان و نگهبانان تو هستند از آنان دور بدار ، تا هر كه مى‏خواهد سخن بگويد بدون لكنت زبان و بى‏ترس و واهمه مطالبش را اظهار كند . چرا كه من از رسول خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم بارها شنيدم كه مى‏فرمود : امّتى كه در آن حقّ ناتوان ، بدون ترس و واهمه از قدرتمندان گرفته نشود ، هرگز روى رستگارى را نمى‏ بيند. همچنين درشتى و درماندگى و ناتوانى آنان در سخن گفتن را تحمّل كن و كم حوصلگى و تكبّر را از خود دور گردان ...» (11)

1.       نهج الفصاحه جلد 2 صفحه 472 و الزام الناصب صفحه 196
2.       الامام المهدی صفحه 219، الزام الناصب صفحه 180 و بشاره الاسلام صفحه 22
3.       نهج الفصاحه جلد 1 صفحه 45
4.       صحیح مسلم جلد 8 صفحه 58، بشاره الاسلام صفحه 23، الامام المهدی صفحه 217 و بحارالانوار جلد 52 صفحه 212
5.       بشاره الاسلام صفحه 28 و 31، الامام المهدی صفحه 66 و 108، الحاوی للفتاوی جلد 2 صفحه 135 و المهدی صفحه 206
6.       صحیح مسلم جلد 8 صفحه 58، بشاره الاسلام صفحه 23، الامام المهدی صفحه 217 و بحارالانوار جلد 52 صفحه 212
7.       الزام الناصب صفحه 178
8.       نهج الفصاحه جلد 1 صفحه 194
9.       نهج الفصاحه جلد 2 صفحه 393، المحجه البیضاء جلد 1 صفحه 15 و تحف العقول صفحه 42
10.   نهج البلاغة : الخطبة 164 منتخب ميزان الحكمة : 448
11.   نهج البلاغة : الكتاب 53 منتخب ميزان الحكمة : 618
 

لینک ثابت

«تمام همت یک مرد شکم او خواهد بود، و قبله اش همسر او، و دینش درهم و دینار او.»

فتنه ی زنانه
رسول خدا(ص) در توصیف مردان و زنان اهل آخرالزمان می فرمایند:
«بعد از عصر من هیچ فتنه ای برای مردان پیش نمی آید که زیانبارتر از فتنه ای باشد که از ناحیه زنان می رسد.»(1)

هم چنین می فرمایند:
«در مورد امت خود، از هیچ فتنه ای چون زن ها و مشروبات الکلی اندیشناک نیستم.»(2)

شاید اگر سالها پیش، کسی این احادیث را می خواند، درک معانی عمیق این سخنان برایش کمی مشکل بود اما شاید مردمان زمانه ما که اوضاع برخی از زنان امروز را در کوی و برزن می بینند، حتماً راحتتر به عمق این احادیث می رسند.

آیا رفتار و عملکرد برخی از زنان آخرالزمان، مانند حضور غیرضروری خانم ها در اجتماع با انواع آرایش و مدل مو و لباس  و عشوه گری های نا به جای زنانه در خیابان و...، اثری جز از هم پاشیدن زندگی های آرام خانوادگی را به همراه داشته است؟ آیا این نوع رفتارهای زنان را نمی توان فتنه نامید؟

زن قبله ی شوهر

پیرزن با یک ساک کوچک گوشه ی امامزاده نشسته و از پسرش می گوید که او را از خانه بیرون کرده است. او می گوید عروسم با من بدرفتاری می کرد و تا امروز هم برای شستن کهنه های بچه اش و نگهداری از او مرا نگه داشته بودند و حالا که بچه بزرگتر شده، دیشب پسرم گفت که تو داری زندگی ما را به هم میزنی و برای خودت جایی را دست و پا کن.

رسول خدا(ص)، مردانی آخرالزمانی که بی چون و چرا از زنانشان تبعیت می کنند را این طور تو صیف می کنند:
«مرد از همسرش اطاعت می کند ولی پدر و مادرش را نافرمانی می کند و برای به هلاکت رسانیدن برادرش تلاش می کند، به همسایه اش ستم روا می دارد و پیوند خویشاوندی را قطع می کند و صدای فاجران بلند می شوند.»(3)

«تمام همت یک مرد شکم او خواهد بود، و قبله اش همسر او، و دینش درهم و دینار او.»(4)

«هنگامی که نابخردان بر سر کار باشند و زنها مورد مشورت قرار گیرند.»(5)

آنچه باید باشد
با مرور احادیثی که به وصف زنان آخرالزمانی می پردازد می توان دریافت که اطاعت بی چون و چرای مردان از زنان

به معنی ترجیح دادن نظرات آنان بر دستورات خداوند و معصومین(ع) است که باعث دور شدن مردان از مجموع اوامر دینی می شود.

شرایط جوامع در آخرالزمان، زنان را به این سمت سوق می دهد که از جایگاه زن بودن و مادر بودن دور شوند و شان مردانه و مناصب مردان را بر عهده بگیرند و جای زن و مرد عوض شود.

همان طور که امروزه نیز شاهد هستیم، بعد شهوانی و نفسانی زنان بیشتر از سایر ابعاد وجودی آنها خودنمایی می کند و این امر باعث ایجاد فساد در جامعه و انحراف مردان می شود و در روزهای آخر الزمان، زنان از طرق غیر معمول از چنان جایگاهی برخوردار می شوند که حتی در تصمیم گیری های کلان نیز دخیل می شوند.

همه ی مواردی که در بالا بیان شد، برای زن مورد پذیرش اسلام نیست و زنان در دین اسلام از جایگاهی خاص و ویژه برخوردارند و این شان ویژه را می توان در حقوق و احکام اسلامی مربوط به بانوان مشاهده کرد.

پی نوشت:
1.       نهج الفصاحه جلد 2 صفحه 533
2.       همان، صفحه 540
3.       الزام الناصب صفحه 181، بشاره الاسلام صفحه 22 و 76 و بحارالانوار جلد 52 صفحه 263
4.       بشاره الاسلام صفحه 132
5.       بشاره الاسلام صفحه 44

لینک ثابت
جنگ قرقيسيا
یک شنبه 24 شهريور 1398برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست

 

ا

قرقيسيا شهرى كوچك نزديك سرچشمه رود خابور در نهر فرات است كه امروز به ويرانه اى نزديك شهر دير الزور ، كنار مرز سوريه تبديل شده و به مرز تركيه هم نسبتاً نزديك است .برخى روايات در مورد نبردى بزرگ در آن سامان سخن گفته و آن را به سفيانى ربط داده اند كه در زمان امام مهدى(عليه السلام) خواهد بود. در آن سال در هر نقطه اى از مغرب زمين ، كشمكش زيادى روى مى دهد . نخستين سرزمين عرب كه خراب مى شود ، شام است...



معجم البلدان حموى   مى گويد : اين شهر ، به سبب قرقيسيا بن طهمورت ملك به اين نام ناميده شد . حمزه اصفهانى مى گويد : قرقيسيا معرّب كركيسيا است كه برگرفته از « كركيس » ، نام محل اسب دوانى است كه به عربى «حلبه» مى گويند و در شعر ، بسيارى اوقات بصورت مقصور مى آيد . ( آخرش حذف مى شود ) .

برخى روايات در مورد نبردى بزرگ در آن سامان سخن گفته كه بعضى وقت آن را معين كرده و بين بنى عباس و بنى اميه دانسته اند . بعضى روايات هم آن را به سفيانى ربط داده اند كه در زمان امام مهدى(عليه السلام) خواهد بود اما برخى ديگر ، سبب درگيرى را گنجى مى دانند كه در مسير فرات پيدا مى شود و بين سفيانى و اتراك اختلاف پيش مى آيد .

از جمله روايات ، كافى  از امام باقر(عليه السلام) آورده است كه به ميسّر فرمود : فاصله شما و قرقيسيا چقدر است ؟ عرض كردم : نزديك است ، كنار ساحل فرات ، فرمود : اتفاقى در آنجا خواهد افتاد كه از روزى كه خدا آسمان ها و زمين را آفريده و تا زمانى كه آسمان ها و زمين وجود خواهند داشت ، مانند آن وجود نداشته و نخواهد داشت . (ميدان جنگ) سفره پرندگان خواهد بود و درندگان زمين و پرندگان آسمان ، از آن سفره سير خواهند شد . افراد قبيله « قيس » در آن نبرد كشته مى شود و خونخواه و طرفدارى نخواهند داشت .

صاحب كافى مى گويد : عده اى اين روايت را آورده اند و اضافه كرده اند : منادى ندا مى دهد : بياييد و گوشت ستمگران را بخوريد !

در از حذيفه بن منصور از امام صادق(عليه السلام) : خدا مائده (در روايتى « مأدبه» ) و سفره اى در قرقيسيا دارد كه فردى از آسمان از اين رخداد مطلع مى شود و مى گويد : اى پرندگان آسمان و درندگان زمين ! بياييد از گوشت بدن ستمگران سير شويد !

از عبد الله بن ابى يعفور آمده است كه ابو جعفر(عليه السلام) به من فرمود : فرزندان عباس و مروان در قرقيسيا نبردى خواهند داشت كه در آن نبرد زورمندان به بلوغ نرسيده، پير مى شوند . خداوند پيروزى را نصيب شان نخواهد كرد و به پرندگان آسمان و درندگان زمين وحى مى شود كه از گوشت ستمكاران سير شويد . آن گاه سفيانى خروج مى كند .

از جمله رواياتى كه در مورد خروج سفيانى و ظهور امام مهدى وارد شده ، حديثى است كه مفيد در اختصاص  آورده است : جابر جعفى مى گويد كه ابوجعفر(عليه السلام) به من فرمود : اى جابر ! سرِ جايت بمان و تكان نخور (=كارى نكن )تا نشانه هايى را كه برايت مى گويم ، ببينى و آنها را دريابى : نشانه اول ، اختلاف فرزندان فلانى (بنى عباس بر سر مُلك) است كه گمان نمى كنم آن را ببينى ، ولى پس از من اينها را نقل كن . نشانه ديگر صدايى است كه از آسمان شنيده مى شود ، همچنين صدايى كه از جانب دمشق به شما مى رسد و نويد فتح مى دهد . قريه اى از شام به نام « جابيه » فرو مى رود و قسمت راست مسجد دمشق فرو مى ريزد و گروهى از تركستان خروج مى كنند ، و پس از آن اوضاع مردم آشفته خواهد شد . برادران ترك در جزيره پياده مى شوند و جمعى از روم خروج كرده و در « رمله » فرود مى آيند .

اى جابر ! در آن سال در هر نقطه اى از مغرب زمين ، كشمكش زيادى روى مى دهد . نخستين سرزمين عرب كه خراب مى شود ، شام است . در شام سه پرچم مختلف با هم جنگ خواهند داشت : پرچم اول اصهب ( سرخ و سفيد ) پرچم دوم ابقع (سياه و سفيد) و پرچم سوم سفيانى است . سفيانى با پرچم ابقع برخورد مى كند و با هم مى جنگند و او و تمام همراهانش را به قتل مى رساند . بعد پرچم اصهب را تار و مار مى كند . آن گاه هدفى جز رفتن به عراق ندارد . سپس لشكر او به قرقيسيا مى رسد و جنگى در آنجا جنگ درمى گيرد كه صد هزار نفر از ستمگران كشته مى شود .

پس از آن سفيانى هفتاد هزار لشكر به كوفه مى فرستد ، آنها مردم كوفه را يا مى كشند، يا دار مى زنند ، و يا به اسيرى مى گيرند . در اين بين چند لشكر از خراسان با سرعت برق، منازل ميان راه را طى مى كنند . چند نفر از ياران قائم در ميان آنها هستند . سپس مردى از موالى اهل كوفه قيام مى كند ، ولى سرلشكر سفيانى او را بين حيره و كوفه به قتل مى رساند .

آن گاه سفيانى لشكرى به مدينه مى فرستد . مهدى از مدينه به مكه مى رود . چون خبر رفتن مهدى از مدينه به سرلشكر سفيانى مى رسد، لشكرى را به دنبال او مى فرستد، ولى وى را نمى يابند مهدی وارد مدینه می‌شود. سرلشكر سفيانى در بيابان « بيدا » فرود مى آيد . در آن جا گوينده اى از آسمان صدا مى زند : اى بيدا ! اين قوم را نابود گردان ، و با اين صدا زمين آنها را در كام خود فرو مى برد . تنها سه نفر از آنها باقى مى ماند كه خدا صورت هاى آنها را به عقب برمى گرداند . آن سه نفر از قبيله كلب اند . اين آيه درباره اينها آمده است :

« اى كسانى كه كتاب آسمانى به شما داده شد ! ايمان بياوريد به آنچه نازل كرديم ، كه آنچه را نزد خود داريد ، تصديق مى كند ، پيش از آن كه بعضى از صورت ها را تغيير دهيم ، و آن را به پشت برگردانيم » ( نساء/50 )

در آن روز قائم در مكه است . او در آن جا به بيت الحرام ( خانه خدا ) تكيه مى دهد ، در حالى كه به آن پناه بُرده است . مى گويد : اى مردم ! ما از خدا و هر كسى كه دعوت ما را بپذيرد ، يارى مى طلبيم . من از خانواده محمد ، پيغمبرتان هستم . ما از هر كس به خدا و محمد نزديك تريم . . .

ابن حماد  گفته « ارطاة » را نقل كرده كه معركه قرقيسيا را به سفيانى ربط داده و طرفين را ترك و روم قرار داده و مى گويد : وقتى ترك ها و روميان گرد بيايند و قريه اى در دمشق فرو رود و ديوار سمت غرب مسجد دمشق فرو ريزد ، در شام سه پرچم برافراشته مى شود : ابقع ، اصهب و سفيانى . در دمشق مردى و همراهانش محاصره شده و كشته مى شوند و دو نفر از آل ابو سفيان خروج مى كنند كه پيروزى با دومى است . وقتى پيروان « ابقع » از مصر حركت كنند ، سفيانى با سپاهش بر ضد آنها شورش مى كند ، و آنقدر از تركان و روميان در قرقيسيا مى كشد كه درندگان زمين از گوشت شان سير مى شوند .

اما اين روايت ، فقط سخنى بُريده است . همچنين چند روايت وجود دارد كه احاديث را مربوط به گنجى مى داند كه در آن اختلاف دارند . روشن ترين روايت ، روايتى است كه از ابن حماد  از پيامبر آورده شده است : « كوهى از طلا و نقره در مسير فرات نمايان مى شود كه از هر نُه نفر كه براى دستيابى بر آن بجنگند ، هفت نفر كشته مى شوند . اگر شاهد چنين وضعى بوديد ، نزديك آن نشويد . . . فتنه چهارم هجده سال است ، سپس رخدادهايى نمودار مى شود كه خود را نشان مى دهد و فرات كوهى از طلا را نمايان مى كند . امت بر آن هجوم آورده ، از هر نُه نفر ، هفت تن كشته مى شود .

از على(عليه السلام) : سفيانى در شام ظهور مى كند ، آن گاه نبردى ميان آنها در قرقيسيا رخ مى دهد (و آن قدر كشته مى دهد) كه پرندگان آسمان و درندگان زمين از لاشه هايشان سير مى شوند . سپس در پشت سرشان جنگى رخ مى دهد و گروهى مى آيند تا وارد خراسان شوند . لشكر سفيانى در پى اهالى خراسان مى آيند ، چنانكه شيعه آل محمد را در كوفه مى كشند ، آن گاه اهل خراسان در پى مهدى بيرون مى روند .

مقصود از فتنه چهارم در اين حديث معلوم نيست ، چرا كه تعداد فتنه ها در روايات ناهمگون است . با اينكه تشخيص آخرين فتنه متصل به ظهور مهدى(عليه السلام) آسان است اما اكثر نصوص مربوط به اين معركه ، مُرسَل و گفته اشخاص بوده و جزء احاديث نبوى نيست اما اگر درست باشد ، احتمال دارد كه گنج مذكور ، منبع نفت يا معدن طلا و نقره باشد كه محل درگيرى سه دولت مى شود اما بيشتر احاديث مى گويد طرف مقابل سفيانى در اين معركه ، ترك ها هستند و چون درگيرى به خاطر ثروتى است كه در مرزهاى سوريه و تركيه وجود دارد ، بنابراين ممكن است منظور از ترك ها ، اهالى فعلى تركيه باشند .

برخى روايات مى گويد پيش از خروج سفيانى ، عده اى در جزيره اى كه جزيره ربيعه يا ديار بكر ، نزديك قرقيسياست ، فرود مى آيند . شايد مقصود روس ها يا ديگران باشند كه امت ترك ناميده مى شوند .

بر اساس روايات ، مهدى(عليه السلام) نخستين پرچم خود را براى جنگ با تركان برمى افرازد . مقصود از جزيره در اينجا منطقه اى نزديك موصل است كه آن نيز ديار ربيعه ناميده مى شود ، اما « رمله » كه نيروهاى روم در آنجا فرود مى آيند ، شايد « رمله » فلسطين يا مصر باشد ، والله العالم !

 

لینک ثابت

نعمانى از ابو الحسن الرضا(عليه السلام) آورده است : پيش از اين امر (ظهور) سفيانى ، يمانى و مروانى و شعيب بن صالح مى آيند . پس چگونه مى گويند اين و آن خواهد شد ؟! ( اثبات الهداة 3/735 ; بحار 52/233 ) .

كافى  از معلى بن خنيس آورده است : پيش از ظهور عباسيان ، نامه عبدالسلام بن نعيم ، سدير و چند نفر ديگر را خدمت ابوعبدالله(عليه السلام) بُردم . نوشته بودند : مى توانيم امر (حكومت) را به شما بسپاريم ، نظرتان چيست؟ (راوى مى گويد :) امام نامه ها را بر زمين زد و فرمود : من امام اينها نيستم. آيانمى دانند امامشان كسى است كه سفيانى را مى كشد ؟!
مى بايست به فشارهايى كه شيعيان و طمعورزان حكومت به امامان وارد مى كردند ، توجه داشت . اينها مى خواستند از ائمه ، اجازه فعاليت سياسى گرفته و به بهانه آن كه پيامبر به مهدى و دولتش بشارت داده است به نام آنها انقلاب كنند ، اما ائمه نمى پذيرفتند و براى امت توضيح مى دادند كه از شروط ظهور مهدى(عليه السلام) خروج سفيانى پيش از ايشان است .

لینک ثابت

نعمانى  از عيسى بن اعين از ابو عبدالله(عليه السلام) آورده است : خروج سفيانى حتمى و در ماه رجب است . از آغاز تا پايان خروجش ، پانزده ماه طول مى كشد . شش ماه مى جنگد و وقتى بر پنج گنج ]= منطقه[ دست يافت ، نُه ماه حكمرانى مى كند و حتى يك روز هم بر اين مدت افزوده نمى شود .



نعمانى از هشام بن سالم از ابو عبدالله(عليه السلام) آورده است : وقتى سفيانى بر مناطق پنجگانه چيره شد ، حكومتش را نه ماه بشماريد .

هشام مى پندارد كه مناطق پنجگانه عبارتند از : دمشق ، فلسطين ، اردن ، حمص و حلب .

نعمانى  از معلى بن خنيس مى گويد : خروج سفيانى در رجب حتمى است .

نعمانى از خلاد صائغ از ابو عبد الله(عليه السلام) مى گويد : « سفيانى بايد بيايد و جز در رجب خروج نمى كند » . مردى مى گويد : اى ابوعبدالله ! حال و روز ما در هنگام خروج چگونه است ؟ فرمود : اگر چنين رخدادى شد ، سوى ما ]به مدينه [بياييد .

كمال الدين  از عبد الله بن ابو منصور بجلى آورده است : نام سفيانى را از ابوعبدالله(عليه السلام) پرسيدم ، فرمود : به اسم او چه كار دارى ؟ وقتى گنج هاى پنجگانه شام : دمشق ، حمص ، فلسطين ، اردن و قنسرين را به چنگ آورد ، منتظر فَرَج ]ظهور قائم [باشيد . پرسيدم : نُه ماه حكومت مى كند ؟ فرمود : نه ، هشت ماه ، بدون يك روز بيشتر !

كمال الدين  از ابوعبدالله(عليه السلام) آورده است : «آمدن سفيانى حتمى و خروجش در رجب است » .

الغيبه طوسى از عمار دهنى آورده است ابو جعفر(عليه السلام) ]امام باقر[ فرمود : فكر مى كنيد مدت ]حكومت[ سفيانى چقدر است ؟ عرض كردم : نُه ماه ، به اندازه حاملگى زن ! فرمود : اى مردم كوفه ! چقدر شما دانائيد ! مانند روايت در خرائج 3/1159 وبه نقل از آن اثبات الهداة 3/730 و بحار 52/216 .

الغيبه طوسى از محمد بن مسلم آورده است كه شنيدم ابوعبدالله(عليه السلام)فرمود : وقتى سفيانى خروج كند ، به مدت حاملگى يك زن ، بر پنج منطقه چيره مى شود ( سپس فرمود : ) استغفر الله ! به اندازه حاملگى يك شتر ! آمدنش حتمى است و بايد رخ دهد .
نويسنده اثبات الهداة بر ترديد نصّ ]اصلاح سخن امام با استغفار [ايراد به حقّى گرفته است ; چرا كه ترديد و تحيّر به روشنى در روايت ديده مى شود و نبايد چنين ترديدى از معصوم ديده شود ]مگر در حال تقيه يا «بدا» [چنان كه « جمل » ]كه در حديث آمد[ بنابر گفته لغوى ها ، فقط اسم مذكر شتر است كه سن بالا و دندان نيش داشته باشد .

لینک ثابت

 

دلیل بر ولادت و وجود حضرت مهدى‏(ع) در حقیقت همان ادله نقلى متواتر و صحیح است که دلالت بر ولاد

 

به گزارش موعود به نقل از فارس، یکی از شبهاتی که با هدف سست کردن اعتقادات شیعه از سوی برخی رسانه‌های فارسی زبان ماهواره‌ای به خصوص رسانه‌هایی که از طرف وهابیت راه اندازی شده است، مطرح می‌شود، اصل تولد حضرت مهدی (عج) است.

به همین جهت گفت‌وگوی مشروحی با «علی اصغر رضوانی» استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم و نویسنده کتاب‌های مختلف درباره امام زمان مانند «علایم ظهور»، «هنگامه ظهور»، «حکومت حضرت مهدى‌ ‏علیه‌السلام در عصر ظهور»، «وظایف ما در عصر غیبت‏»، «بررسى دعاى ندبه» و «‏دکترین مهدویت تنها راه نجات بشر» انجام دادیم که بخش اول آن از نظر می‌گذرد.

قرآن به بسیارى از مسائل اشاره نکرده است و بیان آن را به پیامبر واگذار نموده است

به عنوان نخستین سؤال بفرمایید چرا در قرآن به مسئله ولادت حضرت مهدی (عج) صریحاً اشاره نشده است؟

اولاً قرآن به بسیارى از مسائل عقیدتى و عملى اشاره نکرده است، بلکه بیان آن را به پیامبرش واگذار نموده است، گرچه اصول معارف و احکام در قرآن کریم موجود است. موضوع ولادت حضرت مهدی(ع) نیز از جمله همین معارف است که به وسیله پیامبر(ص) و اهلبیت علیه (ع) تبیین شده است.

ثانیاً: از بعضی از آیات قرآن به طور وضوح ولى کلى استظهار مى‌شود که باید در هر زمانى انسان کامل و معصومى به نام حجت خدا موجود باشد. پس باید حجت خدا در این زمان متولد شده باشد.

بیش از چهل نفر از علمای اهل سنت به ولادت امام زمان (عج) اعتراف کرده‌اند

آیا کسی از علمای اهل سنت به ولادت حضرت اعتراف کرده است؟

بله، گروهى از علماى اهل سنّت به ولادت فرزندى براى امام حسن عسکرى ‏علیه‌السلام به نام مهدى‏ علیه‌السلام اعتراف کرده‌اند که تعداد آنها بیش از چهل نفر است.

بنده به چند نفر از آنها اشاره می‌کنم.

علامه شمس‏الدین قاضى ابن خلکان شافعى. (وفیات الاعیان جلد۴ ص ۱۷۶) ابن اثیر جزرى. (الکامل فى التاریخ جلد۴ ص ۴۵۴) محیى الدین عربى. (فتوحات مکیه باب۳۱۶) شیخ سلیمان قندوزى حنفى. (ینابیع المودة جلد۳ ص ۳۰۶) ابن خلدون. (تاریخ ابن خلدون جلد۳ ص ۳۶۱) جلال الدین بلخى رومى. (به نقل از ینابیع المودة جلد۳، ص ۳۵۰) فخر رازى شافعى. (الشجرة المبارکة فى انساب الطالبیه ص ۷۸و۷۹) شیخ عبداللَّه بن محمّد شبراوى مصرى شافعى. (الاتحاف بحبّ الاشراف ص ۱۷۹)



برخى از علمای اهل سنت تصریح به زنده بودن حضرت و نیز موعود بودن او دارند

آیا کسی از علمای اهل سنت هست که فرزند امام عسکری(ع) را همان منجی منتظر بد‌اند؟

هر چند بعضی از علماى اهل سنت فقط به ولادت فرزندى به نام مهدى از امام حسن عسکرى ‏علیه‌السلام اشاره کرده‌اند و حیات او تا این زمان و منجى و موعود بودن او را به شیعه نسبت مى‌دهند، ولى عده‌ای از آنان تصریح به زنده بودن او تاکنون و نیز موعود و منجى بودن او دارند مثلاً محمّد بن یوسف گنجى شافعى مى‌گوید: ابو محمّد حسن عسکرى‏علیه السلام ازخود فرزندى به جاى‏ گذاشت که همان امام منتظر است. (کفایة‌الطالب، ص ۳۱۲)

یا عبدالوهاب شعرانى حنفى مى‌‌گوید: در آخر الزمان امید به خروج مهدى است. او از اولاد امام حسن عسکرى‏ علیه‌السلام است. ولادت او نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجرى اتفاق افتاد. تا به حال زنده است تا با حضرت عیسى‏ علیه‌السلام اجتماع کند. عمرش تا این زمان ۷۰۶ سال است. این چنین شیخ حسن عراقى به من خبر داد. (الیواقیت و الجواهر، ج ۲، ص ۱۲۷)

همچنین نورالدین عبدالرحمن جامى حنفى؛ بعد از بیان تاریخ ولادت حضرت مهدى‏ علیه‌السلام مى‌گوید: او کسى است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (شواهد النبوه، ص ۴۰۴)

قاضى بهلول بهجت افندى مى‌‌گوید: ولادت امام دوازدهم در پانزدهم ماه شعبان سال ۲۵۵ هجرى بود و اسم مادرش نرجس است. براى او دو غیبت است: یکى صغرا و دیگرى کبرا. هر گاه خداوند به او اذن دهد ظهور کرده، آن گاه زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (المحاکمة فى تاریخ آل محّمدصلى الله علیه وآله، ص ۲۴۶)

لطفاً در پاسخ به این شبهه که موضوع ولادت حضرت مورد اتفاق بزرگان شیعه نبوده است توضیح بفرمایید؟

این مسأله صحیح نیست چون علماء و عموم شیعه امامیه بعد از وفات امام حسن عسکرى‏ علیه‌السلام در طول قرن‏ها بر ولادت امام زمان‏ علیه‌السلام اتفاق داشته‌اند.

اگر چه در ابتدا حیرت و شکى در ولادت و امامت آن حضرت در بین گروهى از شیعیان بود، ولى بعد از گذشت زمان نه چندان طولانى و به عنایت و تبلیغ بزرگان امامیه، همگى به راه مستقیم هدایت شده و به امامت امام عصر علیه‌السلام اعتقاد پیدا کردند، همان‌گونه که شیخ مفید در کتاب «الفصول المختاره» به آن اشاره کرده است.

محدثین امامیه نهایت کوشش و احتیاط خود را در نقل احادیث در کتب خود داشته‌اند

آیا صحیح است که مبنای مؤلفان مصادر مهدویت در نقل حدیث قوی نبوده است؟

معروف نزد قدما چنین بوده که هر روایتى در مسائل تاریخى و از آن جمله موضوع مهدویت را بدون بررسى سند آن نقل مى‌کردند. ولى بعد از آن عصر، حرکت جدیدى پدید آمد و بین روایات تمییز داده شد، تا زمانى که حرکت اصولیین پدید آمد و اخبار را به دسته‌هاى مختلف از قبیل: صحیح، حسن، قوى و ضعیف تقسیم کردند، ولى این پیشرفت و حرکت شامل روایت‌هاى تاریخى که از آن جمله روایات مهدویت است، نشد.

این ادعا درست نیست چون اولاً آنچه از قدماى محدثین امامیه مى‌دانیم این است که آنها نهایت سعى و کوشش و احتیاط خود را در جمع و نقل احادیث در کتب خود داشته‌اند، که از آن جمله کلینى رحمة الله علیه است.

کلینی نزد اهل فن حدیث، معروف به دقت نظر و احتیاط در نقل اخبار است. و نیز مى‌دانیم که بزرگانى امثال شیخ طوسى ‏رحمة الله علیه چه اهتمام وافرى به شناخت شیوخ روایى خود داشته‌اند.

شخصى مثل شیخ صدوق‏ رحمة الله علیه عادتاً شیوخ خود را مى‌شناخته و نیز از حالات آنان از ایمان و عدالت آگاهى داشته است، و از کسى که او را نمى‌شناخته روایت نقل نمى‌کرده است.

ثانیاً ما اطمینان داریم که این بزرگان به صحت این گونه روایات که در باب امامت و مهدویت وارد شده اطمینان کامل داشته‌اند، و یا لااقل به جهت برخى قرائن معتبر که همراه آنها بوده و موجب جبران ضعف برخى از آنها مى‌شده، آنها را با اطمینان کامل نقل مى‌کردند. و گرنه جاى این سؤال باقى است که امثال شیخ صدوق و طوسى و دیگران چه اهدافى غیر از احتجاج و استدلال به آنها، داشته‌اند. مگر این نیست که شیخ صدوق کتابش را براى رفع حیرت در امر حضرت مهدى‏ علیه‌السلام نوشته است؟

ثالثاً تمام یا بیشتر اصول و منابع اصلى احادیث مهدویت که در سه قرن اوّل نوشته شده به دست شیخ صدوق، طوسى و نعمانى رسیده و خود به آن کتاب‏ها استناد داشته‌اند، و لذا به آن روایات استدلال مى‌نمودند.

رابعاً گرچه تقسیم حدیث به چهار قسم از اصطلاحات متأخرین است ولى قدماى محدثین از آن جمله شیخ طوسى روش خاصى در قبول خبر داشته‌اند.

احتمالى نیز وجود دارد که بناى قدما بر تمسک به «اصالة الصدق و العدالة» باشد. یعنى اصل اولى بر صدق و عدالت راوى است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.

مقصود از این اصل همان اصل عدم و یا استصحاب عدم فسق است. به همین جهت است که ما احتیاجى به اثبات عدالت خواه به معناى ملکه یا حسن ظاهر نداریم؛ زیرا احراز آن مستلزم تعطیل امور و تضییع بسیارى از مصالح است. کمتر کسى است که بتوان عدالت او را به اثبات رسانید. این مطلب مورد تأیید عقلا نیز هست.

براى اثبات اعتبار روایات نباید تنها اعتبار سندى را مطرح ساخت، بلکه باید به همه راه‌ها و اسباب اعتبار شخص توجه کرد و در نظر داشت که مبناى بسیارى از عالمان شیعه، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان، حجیّت خبر موثوقٌ به است؛ یعنى خبرى که از طرق مختلف به آن اطمینان و وثوق حاصل شود.

در مورد ولادت حضرت روایات قوی و صحیحی وجود دارد

آیا روایات ولادت حضرت مهدی (عج) ضعیف است؟

خیر، چون احادیث مربوط به ولادت حضرت مهدى‏ علیه‌السلام به خاطر وجود برخى از سندهاى صحیح در بین آنها کافى است که سند روایات دیگر که از ضعیف هستند را تقویت کند، و این مسلکى است که مورد قبول محدثین شیعه و اهل سنّت واقع شده است.

همچنین احادیثى که درباره مسائل مسلّم اعتقادى و کلامى است از آن جهت که نزد شیعه ثابت بوده و به تأیید قطعى عقل نیز رسیده است، راویان آن مورد جرح و تعدیل قرار نگرفته‌اند، و به طور کلى احتیاجى به آن نبوده است، که از آن جمله مى‌توان به احادیث مهدویت اشاره کرد.

البته احادیث ولادت حضرت مهدى ‏علیه‌السلام که به دلالت مطابقى یا تضمنى یا التزامى دلالت بر ولادت حضرت دارد از حدّ لازم تواتر فراتر رفته است، لذا به جهت آنکه مفید یقین است احتیاج به بررسى سندى ندارد.

خبر متواتر، نقل جماعت کثیرى است که اتفاقشان بر دروغ، محال است و مى‌‌دانیم که در خبر متواتر لازم نیست که هر یک از راویان حدیث از ثقات و عدول باشند، بلکه مى‌‌توان از راه تراکم احتمالات به یقین رسید.

شخص متتبّع بعد از ملاحظه وضع سیاسى عصر امام عسکرى‏ علیه‌السلام و قبل و بعد از آن پى مى‌برد که یکى از عوامل جهالت حال راویان احادیث ولادت حضرت مهدى‏علیه السلام همان فشارهاى سیاسى بوده که از طریق حاکمان ظلم و جور بر شیعیان وارد شده است، و لذا بسیارى از راویان، خود را با اسامى مستعار معرّفى مى‌کردند تا شناخته نشوند، خصوصاً با در نظر گرفتن اینکه برخى از راویان از مناطق دور به سامرا مى‌آمده و در مورد حضرت سؤال مى‌کردند و براى دیگران نقل مى‌نمودند.

حدود ۱۰۷ روایت از پیامبر(ص) در مورد ولادت حضرت نقل شده است

در مورد ولادت حضرت مهدی(عج) از رسول خدا(ص) خبری رسیده است؟


بله، از ۱۰۷ حدیث، شهادت به ولادت آن حضرت از ناحیه رسول خدا صلى الله علیه وآله استفاده مى‏شود.

مثلاً ابن عباس از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: خداوند تبارک و تعالى توجّهى بر زمین کرد و مرا انتخاب نمود و من را نبى قرار داد سپس بار دوم توجهى کرد و على را از روى زمین انتخاب نمود و او را امام قرار داد و مرا امر نمود که او را برادر و ولىّ و وصىّ و خلیفه و وزیر خود قرار دهم، پس على از من و من از على‌ام، او شوهر دختر من و پدر دو نوه‌ام حسن و حسین است. آگاه باشید که خداوند تبارک و تعالى من و آنان را حجت‌هایى بر بندگانش قرار داده است. و از صلب حسین امامانى قرار داد که به امر من قیام کرده و وصیت مرا حفظ خواهند نمود. نهمین از آنها قائم اهل بیت من و مهدى امّت من است. شبیه‌ترین مردم به من در شمایل و اقوال و افعال است. بعد از غیبت طولانى و حیرت گمراه کننده ظهور مى‌کند.

اهل بیت علیهم‌السلام با احتیاط تمام با نشر قضیه ولادت حضرت برخورد مى‌‏کردند

چرا هیچ یک ازامامان هویت شخصی حضرت مهدی(عج) را بیان نکرده‌اند؟


چون همان گونه که از بسیارى روایات استفاده مى‌شود موقعیّت حضرت مهدى ‏علیه‌السلام از جهت سیاسى بسیار خطیر بوده است، زیرا حاکمان ظلم و جور از آنجا که مى‌دانستند او با ظلم و بى‏عدالتى در سطح گسترده مقابله مى‌کند و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، لذا از ابتدا درصدد مقابله شدید با او برآمده بودند.

به همین جهت، اهل بیت عصمت و طهارت‏ علیهم‌السلام نیز با احتیاط تمام با نشر قضیه ولادت حضرت برخورد مى‏کردند، تا از طرفى زمینه سازى اعتقاد ولادت آن حضرت را بیان کرده باشند و از طرف دیگر کارى نکنند که جان آن حضرت در خطر افتد.

البته هر یک از معصومین‏ علیهم‌السلام از حضرت رسول اکرم‏(ص) گرفته تا امام عسکرى‏(ع) در صدد تشخیص هویّت حضرت مهدى‏ علیه‌السلام برآمده‌اند.

وضعیت دشوار سیاسی اقتضاء می‌کرد ولادت امام زمان (عج) مخفی بماند

چرا ولادت حضرت در اختفای تام صورت پذیرفت؟


امام حسن عسکری (ع) معاصر با حکومت سه نفر از حاکمان بنى عباس؛ یعنى معتز، مهتدى و معتمد بوده است.

معتمد عباسى تعصّب و کینه خاصى نسبت به اهل بیت‏ علیهم‌السلام داشت. از جمله کارهاى او این بود که بعد از شهادت امام عسکرى ‏علیه‌السلام دستور داد خانه حضرت را تفتیش کرده، تا از وجود فرزند حضرت آگاه شود، و این به جهت سعایتى بود که جعفر به دستگاه حاکم کرده بود.

در این مورد جریانی نقل شده که نشان دهنده وضعیت سیاسی زمان حضرت است.

داوود بن اسود مى‌گوید: امام عسکرى ‏علیه‌السلام عصایى به من داد و فرمود: این را به عَمْرى برسان. در بین راه عصا شکست، ناگهان مشاهده کردم که در میان آن نامه‌اى است. خدمت امام که رسیدم جریان را بازگو کردم. حضرت فرمود: «... وإذا سمعت لنا شاتماً فامض لسبیلک الّتى أمرت بها وإیّاک أن تجاوب من یشتمنا أو تعرفه من أنت، فأنا ببلد سوء ومصر سوء وامض فى طریقک فإنّ أخبارک وأحوالک ترد إلینا فاعلم ذلک» یعنی هر گاه مشاهده کردى که کسى ما را دشنام مى‌دهد تو به دنبال مأموریتى که فرستاده شدى برو، و مبادا در صدد پاسخ او برآیى یا خودت را به او معرفى کنى، زیرا ما در بد شهرى قرار داریم، تو به راه خودت ادامه بده، زیرا اخبار و احوال تو به ما مى‌رسد، این را به خوبى بدان.

حتى مشاهده مى‌‌کنیم که امام به اصحاب خود دستور مى‏دهد تا هیچ کس به او سلام نکند و با دست به او اشاره ننماید زیرا در غیر این صورت جانش در امان نخواهد بود.

امام حسن عسکری(ع) پنهانی با شیعیان ملاقات می‌کرد

حضرت‏ علیه‌السلام براى ملاقات با شیعیان خود مکانى را معین مى‌‌کرد و مى‌‏فرمود: «صیروا إلى موضع کذا وکذا وإلى دار فلان بن فلان. العشاء والعتمة فى لیلة کذا، فإنّکم تجدونى هناک...» یعنی در فلان مکان و فلان خانه، شب هنگام مراجعه کنید که مرا در آنجا خواهید یافت.

محمّد بن عبدالعزیز بلخى مى‌گوید: صبح هنگامى در خیابان گوسفند فروشان نشسته بودم که ناگهان مشاهده کردم امام عسکرى‏ علیه‌السلام از منزل خود خارج شده و به سوى خانه عمومى مى‌رود. در دلم گفتم: اگر فریاد زنم که این مرد، حجت خداست، بر شما باد که او را بشناسید مرا خواهند کشت؟ هنگامى که حضرت به من نزدیک شد با انگشت سبّابه خود بر دهان خود اشاره فرمود که ساکت باش! همان شب حضرت را ملاقات کردم، فرمود: «إنّه هو الکتمان أو القتل فاتّقِ اللَّه على نفسک» یعنی یا باید کتمان کنى و یا اینکه به قتل خواهى رسید. بر خودت از خدا بترس.

به همین جهت است که مرحوم مقدس اردبیلى مى‌فرماید: هرگاه حدیثى از «رجل» نقل شد، مقصود امام حسن عسکرى‏ علیه‌السلام است.

این قضایا وضعیت بس دشوار سیاسى عصر امام عسکرى‏ علیه‌السلام و زمان ولادت امام زمان ‏علیه‌السلام را مى‌رساند. و به همین جهت است که ولادت آن حضرت در اختفاى تام صورت پذیرفت.

در این بین امام عسکرى ‏علیه‌السلام دو وظیفه را دنبال مى‌کرده است: یکى اینکه حضرت در صدد اثبات ولادت و وجود فرزندش بوده است و دیگر اینکه طورى باید فرزندش را معرفى کند که جانش در خطر نیفتد.

ادلّه نقلى قرآنى و حدیثى بر ولادت امام زمان(عج) دلالت دارد

آیا ایمان به وجود حضرت یک فرضیه فلسفی و ظنی است؟


خیر، مسأله ایمان به وجود و ولادت حضرت مهدى ‏علیه‌السلام گرچه پشتوانه عقلى و فلسفى قطعى دارد، ولى ادلّه نقلى قرآنى و حدیثى نیز بر آن دلالت دارد.

نه تنها روایات فراوانى در حدّ تواتر بر ولادت حضرت دلالت دارد، بلکه احادیث صحیح السند نیز این موضوع را تأیید مى‌نماید. و نیز ادله نقلى فراوانى در حدّ تواتر بر وجود حضرت دلالت دارد.

اکثر جامعه شیعى بعد از امام حسن عسکری (ع) معتقد به ولادت امام زمان‏(ع) بودند

گفته شده که که برخی از شیعیان بعد از امام حسن عسکری(ع) قائل به توقف شدند در این مورد اگر مطلبی هست بفرمایید؟


این مطلب صحت ندارد چون از کتب تواریخ و ملل و نحل استفاده مى‌شود اکثر جامعه شیعى در آن زمان، معتقد به ولادت امام زمان‏ علیه‌السلام بودند. گرچه بعد از وفات امام عسکرى علیه‌السلام شیعیان در ابتدا به چهارده فرقه متفرق شدند ولى بعد از مدتى کوتاه با ارشادات علما و اصحاب، همگى معتقد به ولادت و وجود امام خود شدند.

در مورد توقف شیعیان روایتى نقل شده که ادعا شده دلالت بر تحقق فترت و انقطاع امامت دارد، اما با دقت در آن، خلاف آنچه ادعا شده استفاده مى‌شود، زیرا در آن روایت از امام باقر علیه‌السلام نقل است که فرمود: «إذا غضب اللَّه تبارک و تعالى على خلقه نحّانا عن جوارهم» یعنی هر گاه خداوند تبارک و تعالى بر خلقش غضب کند ما را از جوارشان دور خواهد گرداند. این حدیث به خوبى دلالت بر وجود و غیبت امام زمان ‏علیه‌السلام دارد.

اختلاف در هر امری دلیل بر بطلان آن امر نیست

گاهی اختلاف در امری سبب وهن در آن می‌شود آیا اختلاف در مورد ولادت حضرت سبب وهن آن نمی‌شود؟

مجرد اختلاف دلیل بر بطلان و وهن نمی‌شود ‌‌‌‌‌اگر مجرد اختلاف دلیل بر بطلان باشد، باید اختلاف در هر امرى از جمله اصل امامت و خلافت و نبوت را نیز دلیل بر بطلان آن دانست، در حالى که هیچ کس چنین ادعایى نکرده است. آیا پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه وآله خبر نداده که امتش بعد از او به ۷۳ فرقه متفرق خواهند شد؟

دلیل بر ولادت و وجود حضرت مهدى‏ علیه‌السلام در حقیقت همان ادله نقلى متواتر و صحیح است که دلالت بر ولادت و وجود حضرت دارد، زیرا روایات صحیح السند در این باره شنیده شده و جماعت بسیارى نیز آن حضرت را مشاهده نمودند و شیعه نیز بر این امر تبانى و اتفاق داشتند.

قدماى از شیعه و متأخرین، مضافاً به این ادّله، بر ولادت و وجود حضرت به ادله عقلى و فلسفى به جهت تأیید این مسأله استدلال کرده‏اند، خصوصاً آنکه این ادله مى‌تواند قرینه‏اى قطعى براى روایات در این موضوع باشد. حال چه اشکالى در این نوع استدلال وجود دارد؟

از حیث تاریخ نیز جامعه شیعى، امامت امام مهدى‏ علیه‌السلام را پذیرفته‌اند. از طرفى دیگر مى‌دانیم که هر کس وظیفه دارد امام زمان خود را بشناسد و بیعت او را بر گردن داشته باشد. در نتیجه اعتقاد به ولادت و وجود امام زمان، حضرت مهدى‏ علیه‌السلام ضرورى است، گرچه به جهت شرایط و موانعى در غیبت به سر مى‌برد.

اختلاف برخى از شیعیان نیز هرگز نمى‌تواند به این تواتر ضررى برساند؛ زیرا اصل این اختلاف به جهت سرّى بودن ولادت امرى طبیعى است، خصوصاً آنکه تمام کسانى که در مسأله ولادت حضرت مخالف بودند به تعبیر شیخ مفید با ارشادات علما و اصحاب و نیز با بررسى دقیق موضوع و دیدن معجزات از طرف حضرت، ولادت او را پذیرفتند.

 

لینک ثابت


ی‌شك، بزرگ‌ترین مضطرّ تاریخ، امامی است كه ناگزیر، در پس پرده غیبت چونان طردشدگان مانده است. همو كه در انتظار فرا رسیدن وقت گشایش بخت فروخفته محرومان و آمادگی و همراهی آنان برای بركندن درخت ستم لحظه‌شماری می‌كند... با آگاهی از نقش‌آفرینی شیعیان در سرانجام تاریخ و همراهی آنان با موعود مقدّس، به امید تغییر مسیر تاریخ، همه سعی خود را مصروف تصرّف مناطق استراتژیك در جغرافیای حضور و عمل منجيّ موعود و انهدام و انعدام شیعیان همراهی كننده با ایشان كرده‌اند.

 

درك این نكته سخت نیست. آنچه را كه در غفلت و به سادگی از دست داده‌ایم، به سادگی به دست نخواهیم آورد. ریشه‌كنی درخت تنومند شده ظلم كه در اقصاء نقاط آسمان و زمین ریشه دوانده، بی‌شك در گرو فراهم آمدن شرایط زیر است:
1. بازگشت بخت فروخفته محرومان و یتیمان آل محمّد(ص)؛
2. آمادگی و همراهی محرومانی كه به خودآگاهی رسیده باشند؛
3. حضور و عمل منجّی موعود در وقت معلوم.
از كم خردی ماست كه موضوع غیبت امام مبین را به امام(ع) معطوف داشته و سهمی برای خود در این واقعه سخت قائل نمی‌شویم. آنچه از فساد و تباهی در خشكی و دریا جاری شده، حاصل عمل خود انسان است كه حسب سنّت لایتغيّر خداوندی به منصه ظهور رسیده است. چنان‌كه فرمود:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِی النَّاس‏...؛1
آشكار شدن این همه فساد در خشكی و دریا، حاصل دست و عمل مردم است؛ ورنه از منشأ صدور خیر، جز خیر سر نمی‌زند.»
مولای متقّیان، علی(ع)، پرده از راز سرگردانی امّت مسلمان برداشته و ظلم رفته بر امامان حق را منشأ این سرگردانی و غیبت و لاجرم تبعات این واقعه بیان می‌كنند.
«كما تاهت بنوا اسرائیل على عهد موسى ...؛2
حیران و سرگردان شوید، آن سان كه بنی‌اسرائیل در عهد موسی سرگردان شدند. به حق می‌گویم: سرگردانی شما چندین برابر سرگردانی آنها خواهد بود و آن در اثر ستم‌هایی است كه بر فرزندان من روا خواهید داشت.»
آنكه پدر و پشت و پناه خود را می‌كشد، ناگزیر سنگ تیپا خورده هر رهگذر و طعمه هر گرگ آدمخواری خواهد شد.
در این وجه از دریافت و درك و تجربه اضطرار تمام است كه اجابت كننده‌ای، پاسخگوی درخواست و تجربه اضطرار تمام مضطرّ خواهد شد.
بی‌شك، بزرگ‌ترین مضطرّ تاریخ، امامی است كه ناگزیر، در پس پرده غیبت چونان طردشدگان مانده است. همو كه در انتظار فرا رسیدن وقت گشایش بخت فروخفته محرومان و آمادگی و همراهی آنان برای بركندن درخت ستم لحظه‌شماری می‌كند.
در روایت زیبایی امام رضا(ع) می‌فرمایند:
«لَا يَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْناقَكُمْ حَتَّى تُمَيَّزُوا؛
آنچه گردن‌هایتان را در انتظار آن دراز می‌كنید، واقع نخواهد شد؛ مگر بعد از آنكه آزمایش و امتحان شوید و از بوته امتحان، جز افراد بسیار كم پیروزمندانه بیرون نمی‌آیند...».
واسپس این آزمون و آمادگی و حسب سنّت ثابت خداوندگار هستی، بخت فروخفته طلوع می‌كند و دوران خفّت و شكستگی به سر می‌رسد. در این وقت و بخت كه از آن به عنوان وقت معلوم یاد شده، امام مبین از پس پرده غیبت بیرون آمده و نجات بخش مظلومان و سركوب‌گر ظالمان خواهد شد.3
در روایت زیبایی، اَبان بن تغلب از امام صادق(ع) درباره طلوع این ستاره بخت می‌فرمایند:
«يَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يُصِیبُهُمْ فِیهِ سَبْطَةٌ، يَأْرِزُ الْعِلْمُ فِیهَا كَمَا تَأْرِزُ الْحَيَّةُ فِی حِجْرَهَا. فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ اذ طَلع عَلَيْهِمْ نَجْمُهُم؛
برای مردم، روزگاری فرا می‌رسد كه همگان در آن دچار تب و لرز می‌گردند، علم و دانش در آن ايّام در هم پیچیده شود، آن سان كه مار در لانه  خود، به دور خود می‌پیچد. در آن هنگام، ستاره آنها طلوع می‌كند.»
از امام صادق(ع) پرسیده شد: فَمَا السَّبطَةُ؟؛
سَّبطَه چیست؟
فَقَالَ: «الْفَتْرَه النُّعاس وَ الضَّعفِ: كُونُوا عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يُطْلِعَ اللَّهُ لَكُمْ نَجْمَكُم؛4
فرمودند: روزهای فترت كه همگان در آن دچار ضعف و سستی می‌گردند. در آن ايّام بر عقاید خود استوار باشید تا خداوند ستاره شما را ظاهر گرداند.»
امام از این دوران، به عنوان روزهای فترت یاد می‌كنند. فترت، در خود دو معنی و مفهوم ضعف و سستی و زمان فی مابین را دارد. گاه این زمان میانی، به مدّت زمان بین ظهور دو پیامبر یا به تخت نشستن دو پادشاه اطلاق می‌شود. به فاصله و وقفه میان دو دوره نیز گفته شده است. دوره فترت برای بسیاری از اقوام قبلی نیز رخ داده است.
آیه «یا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ؛5
ای اهل كتاب! رسول ما، پس از فاصله و فترتی میان پیامبران به سوی شما آمد؛ در حالی‌كه [حقایق] را برای شما بیان می‌كند...».
به تبع دور شدن از بخت و دولت پیشین و تا طلوع ستاره بخت دولت فردا، نوعی سستی و ضعف در همه اركان فرهنگی و تمدّنی اقوام حادث می‌شود. جماعتی در حیرت و سرگردانی همه سلامت و ایمان خود را از دست می‌دهند. جماعتی طعمه دیوان و ددان آدمخوار در كمین نشسته، می‌شوند، شمار اندكی نیز در كشاكش حوادث و هواجس، پا برجا مانده و به دولت و بخت جدید می‌پیوندند. اینان شایستگی و سزاواری تجربه دولت فردا را در خود جمع كرده‌اند.
برای زمان در رسیدن آن دولت منتظَر وقتی نمی‌توان معلوم كرد؛ چنان‌كه در عموم روایات شیعی از تعیین وقت خودداری شده و همگان را از این عمل منع كرده‌اند. بی‌گمان حكمتی دراین ممانعت از تعیین وقت نهفته است؛ چنان‌كه امام جواد(ع)، حكمت این خودداری حضرات معصومان(ع) از تعیین وقت را بیان داشته و می‌فرمایند:
«اِنّها سَتَكونُ حَیرةً، لو عُيِّنَ لِهَذالامرِ وقت لَقَسَتِ القُلُوبُ...؛
حیرت و سرگردانی خواهد بود. [فترت] اگر برای این امر وقتی تعیین شود، دل‌ها قساوت می‌گیرد و توده مردمان از اسلام برمی‌گردند؛ ولی گفته‌اند: چه زود است؟ چقدر نزدیك است؟ تا دل مردم آرام بگیرد و فرج نزدیك شود.»6
صبح امید كه به معتكف پرده غیبت ـ گو برون آی كار شب تار آخر شد
در این وضع، برای آدمی، حالتی مابین خوف و رجا حادث می‌شود. خوف بازدارندگی و رجا امیدواری را چون دو بال به انسان متذكّر و منتظر هدیه می‌كند تا از فراز ابتلاء و امتحان بگذرد و تا تجربه دولت فردا، جان سالم به در برد.
راز نگون‌بختی و سقوط اقوام در سیاهچال یأس و ابتذال به جایگاه تذكّر و تفكّر میان آنها و غفلتشان در این‌باره برمی‌گردد. همه انبیاء و اولیاء، مردم را متذكّر شده و دعوت به تفكّر درباره احوال خود و روزگار خود كرده‌اند.
آدمی در ابتلاء به هواجس و حوادث، مبتلای فراموشی و نسیان می‌شود و ذكر، او را از این حالت خارج كرده و متذكّرش می‌سازد.
ذكر به معنای یاد است در مقابل فراموشی. در این حالت و هنگام دریافت ذكر و متذكّر نفس به حقیقت خود و به فطرت الهی خود بازگشت كرده و خود را از تباهی محفوظ می‌دارد. ذكر، وقتی مؤثر می‌افتد كه در دل و نفس، واقعه‌ای مقدّس و زیبا حاضر شود. پس فرمودند:
«وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنین؛7
اندرز بده كه اندرز، مؤمنان را سودمند افتد.»

شهری بی‌دروازه نیست!
امام محمدباقر(ع) درباره امتحان و غربال شدن مردم در دوران فترت می‌فرمایند:
«وَ اللَّهِ لَتُمَيَّزُنَّ وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُنَّ وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ كَمَا يُغَرْبَلُ الزُّؤَانُ مِنَ الْقَمْح؛8
به خدا سوگند! آزموده می‌شوید؛ امتحان می‌شوید؛ غربال می‌شوید؛ آن سان كه گندم غربال می‌شود و از شلتك جدا می‌گردد.»
خداوند ديّار البشری را از ابتلاء و امتحان معاف نداشته است. این از سنّت‌های خداوند متعال است. تنها در این صورت است كه سعید از شقيّ و صالح از طالح بازشناخته می‌شود. پیامبران الهی نیز هماره در معرض بزرگ‌ترین امتحانات و ابتلائات بودند؛ حتّی آنان مراتب سخت‌تری از امتحان و ابتلاء را تجربه كرده‌اند. خداوند مؤمنان را از ابتلائات وحشتناك آخرتی و شقاوت امان داده؛ امّا از ابتلاء و امتحان معاف ندانسته است. در همین باره امام صادق(ع) می‌فرمایند:
«الْمُؤْمِنُونَ يُبْتَلَوْنَ ثُمَّ يُمَيِّزُهُمُ اللَّهُ عِنْدَه...؛
مؤمنان به شدّت مبتلا می‌شوند تا خداوند آنها را مورد آزمایش قرار دهد. خداوند آنها را از بلاها و تلخی‌های دنیا امان نداده است؛ بلكه آنها را از كوری و شقاوت آخرت امان داده است؛ چنان كه حسین‌بن علی(ع) ـ در روز عاشورا ـ كشته‌های خود را روی یكدیگر قرار می‌داد و می‌گفت: كشته‌های ما، كشته‌های پیامبر و آل پیامبران است.»9
به استناد این روایات، هرچه زمان بگذرد و به سال‌های قبل از ظهور نزدیك‌تر شویم، وضع مؤمنان و شیعیان سخت و سخت‌تر می‌شود تا در غربالگری عصر غیبت، مؤمنان و منتظران بازشناخته شوند.
این چنین نیست كه دروازه‌ای را گشوده و رخصت دهند تا جماعتی گله‌وار هجوم بیاورند، بر مسندها تكیه بزنند و گمان برند كه پذیرفته درگاه حضرت محبوب شده‌اند.
لاجرم هركس باید شرایط پذیرفته شدن را در خود فراهم آورد. این سخن معقول و پذیرفته هر صاحب خردی است. در این دوران سخت، و آنگاه كه شدّت و سختی به منتهای خودش می‌رسد، صفوف، معلوم و تفكیك می‌شود تا به آنجا كه هركس جای خودش را در صفوف تشكیل شده شناخته و در آن قرار می‌گیرد؛ بلكه آن را فاش و علنی نیز می‌سازد.
شدّت یافتن سختی‌ها و مصیبت‌های طاقت‌فرسا، به منزله فرمان سكوت و انفعال در برابر عوامل آشكار و نهان ابلیس و مستكبران و متجاوزان نیست؛ به عكس، این‌همه، خود حاصل سكوت و انفعال درازمدّت سالیان متمادی و قرون ماضی در برابر غاصبان و متجاوزان به حقّ آل محمّد(ص) و تنها گذاردن ایشان در برابر صفوف فشرده آل‌اميّه و آل‌عبّاس و بالأخره خاندان‌های زرسالار یهودی است. برآیند نهایی عمل جمعی مردم در سال‌های قبل از ظهور، ظهور عینی یافته و خود را می‌نمایاند. به عبارتی، از ماست كه بر ماست. با این‌همه، این آمادگی مستضعفان برای از خود بیرون شدن و مطالبه حقوق از دست رفته‌اشان است كه سبب جبران مافات و انهدام و انعدام آل‌اسرائیل و فرزند خواندگانش در سراسر جهان می‌شود.

استراتژی اتّحادیه ظالمان
تصویر ارائه شده درباره وضعيّت و موقعيّت شیعیان و مؤمنان در عصر غیبت و به ویژه سال‌های قبل از ظهور كبری، بیانگر انباشته شدن زمین از ظلم ظالمان و عمل سازمان‌یافته و كین‌ورزانه آنان درباره مظلومان است. در این عصر، چنان‌كه مصادیق و نشانه‌های آن را پیرامون خود و در جهان اسلام مشاهده می‌كنیم، استراتژی اتّحادیه ظالمان؛ انهدام و انعدام نسل شیعیان مظلوم از صحنه گیتی است.
در همه آنچه تحت عنوان ائتلاف صلیب، سلفی و صهیون نوشته و منتشر كرده‌ایم، آمده است كه سران این ائتلاف، با آگاهی از نقش‌آفرینی شیعیان در سرانجام تاریخ و همراهی آنان با موعود مقدّس، به امید تغییر مسیر تاریخ، همه سعی خود را مصروف تصرّف مناطق استراتژیك در جغرافیای حضور و عمل منجيّ موعود و انهدام و انعدام شیعیان همراهی كننده با ایشان كرده‌اند.
هیچ‌یك از اقوام و ملل، به جز شیعیان آل محمّد(ص)، درباره تاریخ فردا و كیفيّت حضور در سال‌های قبل و بعد از ظهور، واجد سخن و طرح نیستند. دلیل انتظار جدّی آنان و اعتراض همه جانبه درباره عمل اتّحادیه ظالمان در حوزه «فرهنگی و تمدّنی الحادی صلیبی و صهیونی» نیز به همین آگاهی آنان درباره آینده جهان و جهان آینده برمی‌گردد؛ چنان‌كه دلیل اتّخاذ استراتژی انهدام و انعدام شیعیان نیز به این آگاهی و طبع سیری‌ناپذیرشان برای تأسیس حكومت جهانی شیطانی، در جهانی عاری از مؤمنان شیعی برمی‌گردد.
طيّ هجمه دویست ساله استعمارگران، ابتدا جهان اسلام همه یكپارچگی خود را از دست داد و در گام بعدی، جمله حكماء، امراء و سلاطین از میان سرسپردگان به صلیب و صهیون برگزیده شدند؛ چنان‌كه امرای سلفی و پشتیبانان اهل فتوا در میانشان، با رویكردی خصمانه درباره مظلومان و محرومان، به اتّحادی نامیمون به صلیب و صهیون رسیده و موفّق به ایجاد ائتلاف صلیب و سلفی و صهیون شدند.
عموم سران این كشورهای به ظاهر اسلامی، تحت قیموميّت لژهای مخفی ماسونی اداره می‌شوند و امراء و حكّام برگزیده شده، در جمع اعضای لژ‌های فراماسونری و شوالیه‌های مالتا قابل شناسایی‌اند. در حركت بعدی و طيّ دو سه دهه اخیر، سران مجامع مخفی صلیبی و صهیونی، با سوگیری خاص و به قصد اجرای پروژه نظم نوین جهانی، گام بزرگی را به سوی آخرین مرحله از تأسیس حكومت جهانی بنی‌اسرائیل برداشته‌اند. در این گام، تحقّق استراتژی انهدام و انعدام شیعیان كه هم‌اكنون از طرف جریانات و گروه‌های سلفی و وهّابی در حال اجراست از جایگاه مهمّی برخوردار است.
امام كاظم(ع)، در توصیف شیعیان در این موقعيّت و تكلیف آنان در دوره فترت می‌فرمایند:
«طُوبَى لِشِیعَتِنَا الْمُتَمَسِّكِینَ بِحَبْلِنَا فِی غَيْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِینَ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا...؛10
خوشا به حال شیعیان ما! آنان‌كه به ریسمان ما در غیبت قائم ما چنگ زنند و بر ولایت ما و بیزاری از دشمنان ما پابرجا باشند. آنان از مایند و ما از ایشان، آنان به راستی ما را امام خود پسندیده‌اند و ما نیز ایشان را شیعه خود پسندیده‌ایم. پس طوبی برای آنان كه چه سعادتمند و خوشبخت‌اند! به خدا سوگند! آنان در روز قیامت با ما و در مراتب ما خواهند بود.»
امام، شیعیان رامتذكّر حفظ دو صفت و مراعات دو رویكرد می‌شوند؛ اوّل، چنگ انداختن در ریسمان ولایت اهل بیت(ع) و دوّم، تبرّی جستن و بیزاری از دشمنان اهل بیت(ع).
در شرایط امن و راحت، احراز این دو صفت و رویكرد، ساده می‌نماید؛ امّا با ظاهر شدن نشانه‌های تندباد گزنده و كین‌ورزی دشمنان متّحد و ملتزم به قتل عامّ شیعیان و محرومان، چنان‌كه امروز در «عراق»، «سوریه»، «پاكستان» و «بحرین» حادث شده است، اتّخاذ این استراتژی، سخت و گاه غیرممكن می‌نماید. تا شیعیان در خود، این رویكرد را جمع و آن را بارز نسازند، حائز مقام مذكور در روایت، یعنی از ایشان بودن و مقبول ایشان بودن نخواهند شد.
شرایط تاریخی سال‌های قبل از ظهور، چنان‌كه امروزه قابل شناسایی و تجربه است و پیش‌بینی حضرات معصومان(ع) نشان می‌دهد كه وضعيّت هر روز نسبت به قبل شدیدتر و سخت‌تر خواهد شد. در میان بلاء و ابتلاء و امتحان، ناگزیر هر طایفه، جای خویش را در میان صفوف شناخته و بدان ملحق می‌شود و جالب‌تر آنكه، آن وضع را هم اظهار می‌كند.


معنی ظهور، غربالگری بزرگ
همه ما با شنیدن لفظ ظهور، متوجّه و متذكّر امر ظهور كبرای امام زمان(ع) می‌شویم؛ امّا می‌توان متوجّه و متذكّر این معنا هم بود كه ظهور، به معنی آشكار شدن و از پرده بیرون افتادن نهانی‌ها و اسرار است. این آشكاری، در وجهی معطوف به ظهور و آشكار شدن امام مبین از پس پرده غیبت است؛ امّا از وجهی دیگر، معطوف به آشكار شدن نهان و پوشیدگی‌های مردم است. همه آنچه كه در پس پرده مصلحت‌سنجی، ریاورزی و تظاهر و خیره‌سری حیله‌گرانه پنهان مانده است.
آشكار شدن اضطرار عمومی، آشكار شدن منتهی علیه طلب و تقاضای محرومان، آشكار شدن یأس و نومیدی حاصل از تجربه حكومت‌های طغیانگر و بالأخره آشكار شدن نهان‌ها و آنچه كه مردم پوشیده داشته‌اند، در زمره مفاهیمی است كه در وقت گفت‌وگو از ظهور باید بدان توجّه داشت.
در اوج ابتلاء و سختی، آنگاه كه هیچ دستگیر مطمئنّی برای گریز از بحران وجود ندارد، مافی‌الضّمیر خلق روزگار به آشكاری می‌رسد. همین امر، سبب می‌شود تا كسی، برخلاف روزهای امن و آسایش، منافقانه خود را مستور و پوشیده نساخته و آنچه را پنهان داشته است، آشكار كند. این واقعه، باعث صف‌بندی و جدا شدن مردم از یكدیگر می‌شود. درست مثل آن هنگام كه غربالگری اتّفاق می‌افتد. امام محمّدباقر(ع)، درباره غربالگری حوادث سخت سال‌های قبل از ظهور می‌فرمایند: «به خدا قسم! تمییز داده می‌شوید و آزمایش خواهید شد، به خدا قسم! غربال می‌شوید؛ چنان‌كه دانه تلخ با غربال از گندم جدا می‌شود».11این غربالگری، تعداد محدودی از صالحان و منتظران حقیقی را تفكیك ساخته و از جمع مدّعیان خارج می‌سازد. در این موقعيّت، حوادث سخت، با بیرون افكندن و ظاهر ساختن ما فی الضّمیر، نقش غربال را ایفاء می‌كنند. محمّدبن منصور و او از پدرش روایت كرده است كه گفت:
ما در خدمت امام جعفر صادق(ع) صحبت می‌كردیم. ناگهان حضرت متوجّه ما گردید و فرمود: «در مورد چه موضوعی صحبت می‌كنید؟ كجا؟ كی؟
نه، به خدا! آنچه كه شما دیدگان خود را بدان دوخته‌اید، پدید نمی‌آید، مگر بعد از ناامیدی. نه به خدا! آنچه چشمان خود را به آن دوخته‌اید، آشكار نمی‌گردد؛ مگر اینكه غربال شوید. نه به خدا! كسی كه شما چشم به او دارید، نمی‌آید؛ مگر بعد از اینكه از هم امتیاز داده شوید. نه به خدا! امری را كه شما به آن چشم دوخته‌اید، به وقوع نمی‌پیوندد تا آن كسی كه شقّی است، معلوم شود و كسی كه سعادتمند است، شناخته شود.»12
این تعداد اندك، جماعت صاف و سالمی هستند كه دیگر فتنه‌ها در آنها كارگر نمی‌افتد.
فتنه‌ها، به رغم همه زیان‌ها و آسیب‌های مالی و جانی، در شرایط سخت قبل از ظهور، وظیفه جداسازی مردم، غربال‌گری آنها و بازشناسی سعید از شقيّ و صدّیق از دروغگو را برعهده دارند. فتنه، بیانگر سلسله‌ای از رخدادهای سیاسی ـ اجتماعی است كه جمع بزرگی از مردم را درگیر ساخته و موجب ابتلاء و امتحان آنان می‌شود.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) ضمن بیان تمثیلی متذكّر می‌شوند: «... شماها از یكدیگر متمایز و جدا می‌شوید تا اینكه نماند، مگر جمعيّتی كه دیگر هیچ فتنه‌ای به ایشان آسیب نرساند.»
این واقعه، یكی از مصادیق بسیار روشن موضوع ظهور است. تا برای مردم ظهور و آشكاری حادث نشود، آنان استعداد ظهور كبرای امام عصر(ع) را پیدا نمی‌كنند. از این روست كه عرض می‌كنم، ما مردم می‌بایست به ظهور خود بیاندیشیم. این ظهور مقدّم بر ظهور امام مبین است؛ در حالی‌كه هیچ آمادگی برای این واقعه مهم و سرنوشت‌ساز در ما وجود ندارد.
به همان‌سان كه درد زایمان برای زادن فرزند طبیعی و ضروری است، خروج فرزند قسط و عدل از رحم غیبت و دوری نیز ضروری می‌نماید. به شرط، پایمردی در شداید، چنگ انداختن به ریسمان ولایت حجّت حيّ خداوند و بالأخره اظهار بیزاری و تبرّی جستن نظری و عملی از دشمنان اهل بیت(ع).
والسّلام
سردبیر


پی‌نوشت‌ها:
1. سوره روم(30)، آیه 41.
2. روزگار رهایی، ج 1، ص 337 [ص 75 شیعه در عصر غیبت].
3. همان، ص 389 [ص 83 شیعه در عصر غیبت].
4. همان، ص 340.
5. سوره مائده (5)، آیه 19.
6. همان، ص 343 [ص 77 شیعه در عصر غیبت].
7. سوره ذاریات (51)، آیه 55.
8. یوم الخلاص، ج 1، ص 366 [ص 79 شیعه در عصر غیبت].
9. روزگار رهایی، ج 1، ص 382 [ص 68 شیعه در عصر غیبت].
10. شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ص 361
11. بحارالانوار، ج 13.
12. بحارالانوار، ج 3، ترجمه مرحوم علی دوانی، كتاب مهدی موعود.
 

 

لینک ثابت
حکومت جهانی امام مهدی چند سال به طول می‌انجامد بعد از آنكه مصلحت الهى اقتضاء كرد امام زمان (عليه السلام) از پرده غيبت بيرون مى آيند، دشمنان و ستمگران در مقابل آنحضرت به صف آرايى مى پردازند و جنگهاى سختى پيش مى آيد كه به لطف خداوند و همّت پيروان صديق و وفادارشان آن حضرت در همه وقايع عليرغم تحمّل رنجهاى فراوان به پيروزى نائل مى شوند و حكومت عدل الهى را تأسيس مى نمايند كه در توصيف آن، ام السلمه از پيامير اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)نقل مى كند: .... حكومت جهانى حضرت مهدى (عليه السلام) چه ويژگيهايى دارد و امام زمان (عليه السلام) چند سال حكومت مى كنند؟ بعد از آنكه مصلحت الهى اقتضاء كرد امام زمان (عليه السلام) از پرده غيبت بيرون مى آيند، دشمنان و ستمگران در مقابل آنحضرت به صف آرايى مى پردازند و جنگهاى سختى پيش مى آيد كه به لطف خداوند و همّت پيروان صديق و وفادارشان آن حضرت در همه وقايع عليرغم تحمّل رنجهاى فراوان به پيروزى نائل مى شوند و حكومت عدل الهى را تأسيس مى نمايند كه در توصيف آن، ام السلمه از پيامير اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)نقل مى كند: كه در سايه حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) چنان عدالتى در جامعه مستقر مى شود كه زنده ها آرزو مى كنند اى كاش مرده ها زنده مى بودند و از آن عدالت بهره مند مى گشتند. و در مورد ديگر ضمن اشاره به اين حقيقت كه حضرت مهدى (عليه السلام) بر دلهاى مردم حكومت خواهند كرد مى فرمايند: شما را به مهدى، مردى از قريش بشارت مى دهم كه ساكنان آسمان و زمين از حكومت و فرمانروايى او خشنودند ... در دوره حكومت آن حضرت زمين بركات خود را به روى مردم مى گشايد، امنيت بر همه جوامع حاكميت پيدا مى كند، تعليم و تربيت و علم و دانش پيشرفت فوق العاده اى پيدا مى كند، در روابط اجتماعى صفا و صميميّت رواج مى يابد و ... حضرت كوفه را پايتخت حكومت خود بر مى گزينند و حتى امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند: مسجد سهله خانه امام (عليه السلام) خواهد بود يعنى حضرت با خانواده اش در آنجا سكونت خواهند داشت. در زمينه مدّت حكومت آن حضرت اقوال متفاوتى در روايات وارد شده است; در برخى از روايات مدت حكومت امام زمان(عليه السلام)هفت سال، در برخى ديگر هشت سال و در بعضى ده و بيست و يا حتى هزار سال ذكر شده است كه جمع نمودن بين اين روايات گفته اند سالهاى آن زمان با سالهاى رايج در زمان ما فرق خواهد داشت، چنانكه در بعضى از روايات آمده است كه حكومت حضرت هفت سال است و هر سال آن به مقدار ده سال از سالهاى شماست. علامه مجلسى در بحارالانوار درباره اختلاف اين روايات مى نويسند: برخى روايات بر تمام مدت حكومت دلالت دارد، برخى بر مدت ثبات و استقرار حكومت، بعضى بر طبق سالها و روزهايى است كه ما با آن آشنائيم و بعضى احاديث ديگر بر طبق سالها و ماه هاى روزگار حضرت است كه طولانى خواهد بود و ... بااين همه آنچه مسلم است دوره حكومت آنحضرت كوتاه نخواهد بود زيرا با توجه به زحمات فراوانى كه انبياء و ائمه(عليها السلام)در طول تاريخ كشيده اند بعيد است نتيجه اش ايجاد يك حكومت 7 يا 8 ساله باشد، آنهم با اين همه روايات و توصيفاتى كه درباره آن حكومت جهانى از آدم تا خاتم نقل شده است; بهرحال مدّت اين حكومت به اندازه اى خواهد بود كه طعم عدالت به ذائقه بشريت چشانده مى شود و آنان بعد از تحمل قرن ها بى عدالتى و ستم، به يك جامعه جهانى عادلانه دست مى يابند كه مسائلى همچون اقتصاد، بهداشت، امنيت، دانش و صنعت، كشاورزى و ... در حدّ بسيار بالايى از سلامت و رشد و ترقى برخوردار خواهد بود بعد از آنكه مصلحت الهى اقتضاء كرد امام زمان (عليه السلام) از پرده غيبت بيرون مى آيند، دشمنان و ستمگران در مقابل آنحضرت به صف آرايى مى پردازند و جنگهاى سختى پيش مى آيد كه به لطف خداوند و همّت پيروان صديق و وفادارشان آن حضرت در همه وقايع عليرغم تحمّل رنجهاى فراوان به پيروزى نائل مى شوند و حكومت عدل الهى را تأسيس مى نمايند كه در توصيف آن، ام السلمه از پيامير اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)نقل مى كند: .... حكومت جهانى حضرت مهدى (عليه السلام) چه ويژگيهايى دارد و امام زمان (عليه السلام) چند سال حكومت مى كنند؟ بعد از آنكه مصلحت الهى اقتضاء كرد امام زمان (عليه السلام) از پرده غيبت بيرون مى آيند، دشمنان و ستمگران در مقابل آنحضرت به صف آرايى مى پردازند و جنگهاى سختى پيش مى آيد كه به لطف خداوند و همّت پيروان صديق و وفادارشان آن حضرت در همه وقايع عليرغم تحمّل رنجهاى فراوان به پيروزى نائل مى شوند و حكومت عدل الهى را تأسيس مى نمايند كه در توصيف آن، ام السلمه از پيامير اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)نقل مى كند: كه در سايه حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) چنان عدالتى در جامعه مستقر مى شود كه زنده ها آرزو مى كنند اى كاش مرده ها زنده مى بودند و از آن عدالت بهره مند مى گشتند. و در مورد ديگر ضمن اشاره به اين حقيقت كه حضرت مهدى (عليه السلام) بر دلهاى مردم حكومت خواهند كرد مى فرمايند: شما را به مهدى، مردى از قريش بشارت مى دهم كه ساكنان آسمان و زمين از حكومت و فرمانروايى او خشنودند ... در دوره حكومت آن حضرت زمين بركات خود را به روى مردم مى گشايد، امنيت بر همه جوامع حاكميت پيدا مى كند، تعليم و تربيت و علم و دانش پيشرفت فوق العاده اى پيدا مى كند، در روابط اجتماعى صفا و صميميّت رواج مى يابد و ... حضرت كوفه را پايتخت حكومت خود بر مى گزينند و حتى امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند: مسجد سهله خانه امام (عليه السلام) خواهد بود يعنى حضرت با خانواده اش در آنجا سكونت خواهند داشت. در زمينه مدّت حكومت آن حضرت اقوال متفاوتى در روايات وارد شده است; در برخى از روايات مدت حكومت امام زمان(عليه السلام)هفت سال، در برخى ديگر هشت سال و در بعضى ده و بيست و يا حتى هزار سال ذكر شده است كه جمع نمودن بين اين روايات گفته اند سالهاى آن زمان با سالهاى رايج در زمان ما فرق خواهد داشت، چنانكه در بعضى از روايات آمده است كه حكومت حضرت هفت سال است و هر سال آن به مقدار ده سال از سالهاى شماست. علامه مجلسى در بحارالانوار درباره اختلاف اين روايات مى نويسند: برخى روايات بر تمام مدت حكومت دلالت دارد، برخى بر مدت ثبات و استقرار حكومت، بعضى بر طبق سالها و روزهايى است كه ما با آن آشنائيم و بعضى احاديث ديگر بر طبق سالها و ماه هاى روزگار حضرت است كه طولانى خواهد بود و ... بااين همه آنچه مسلم است دوره حكومت آنحضرت كوتاه نخواهد بود زيرا با توجه به زحمات فراوانى كه انبياء و ائمه(عليها السلام)در طول تاريخ كشيده اند بعيد است نتيجه اش ايجاد يك حكومت 7 يا 8 ساله باشد، آنهم با اين همه روايات و توصيفاتى كه درباره آن حكومت جهانى از آدم تا خاتم نقل شده است; بهرحال مدّت اين حكومت به اندازه اى خواهد بود كه طعم عدالت به ذائقه بشريت چشانده مى شود و آنان بعد از تحمل قرن ها بى عدالتى و ستم، به يك جامعه جهانى عادلانه دست مى يابند كه مسائلى همچون اقتصاد، بهداشت، امنيت، دانش و صنعت، كشاورزى و ... در حدّ بسيار بالايى از سلامت و رشد و ترقى برخوردار خواهد بود
لینک ثابت
راز عدد ۳۱۳ و ظهور معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسان‌هاست، اعتقاد به بشارت‌های پیامبران گذشته و ائمه دین(ع) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه می‌تواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیراستن اعمال از زشتی‌هاست و از جنبه اجتماعی باعث هم‌دلی مؤمنان و ایستادگی در برابر ظالمان می‌شود، کارکرد وسیع و عمیق آموزه‌های مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان می‌دهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسش‌های بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آن‌ها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست. در روایات آمده که ولی عصر(عج) زمانی ظهور می‌کند که زمین پر از ستم شود، اما معنای این روایت‌ها چنین نیست که پر شدن جهان از ظلم و ستم، علت ظهور است، بلکه می‌فرماید: هنگام ظهور وضع جهان چنین خواهد بود. معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسان‌هاست، اعتقاد به بشارت‌های پیامبران گذشته و ائمه دین(ع) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه می‌تواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیراستن اعمال از زشتی‌هاست و از جنبه اجتماعی باعث هم‌دلی مؤمنان و ایستادگی در برابر ظالمان می‌شود، کارکرد وسیع و عمیق آموزه‌های مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان می‌دهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسش‌های بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آن‌ها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست. پژوهشکده مهدویت در کتاب «مهدویت، پرسش‌ها و پاسخ‌ها» به برخی از شبهات این گونه پاسخ می‌دهد: ***در چه شرایطی می‌توان انتظار ظهور داشت؟ -امام زمان(عج) آمدنی است یا آوردنی؟ چرا امام زمان(عج) ظهور نمی‌کند؟ باید توجه داشت که اصل ظهور و آمدن امام مهدی(عج) و پر کردن زمین از عدل و داد، از وعده‌های الهی است و خداوند هرگز بر خلاف وعده‌اش عمل نمی‌کند، بنابراین ظهور حتماً اتفاق خواهد افتاد، چیزی نمی‌تواند مانع شود؛ پس تا این حد را نمی‌توان آمدنی دانست و کسی نمی‌‌تواند آن را تغییر دهد. اما اینکه امام زمان(عج) چه وقت ظهور می‌کند، زود یا دیر، این به دست مردم و بسته به شرایط است، هر چه شرایط زودتر فراهم شود، امام سریع‌تر ظهور می‌کند. همین طور با تأخیر شرایط، ظهور نیز به تأخیر می‌افتد، از این لحاظ می‌توان گفت حضرت آوردنی است و برای تعجیل ظهورش باید تلاش کرد. اما کی و چه وقت مردم به این عقیده و بینش می‌رسند؟ وقتی به این نتیجه می‌رسند که تمام حکومت‌ها و گرایش‌ها ‌را تجربه کنند و همه مدعیان با انواع تفکر، به مرور زمان بر سر کار آیند و نارسایی و ناتوانی همگی آن‌ها برای مردم آشکار شود. از این رو در روایات آمده است: «دولت مهدی آخرین دولت است» تا عده‌ای نگویند اگر قدرت دست ما بود ما هم می‌توانستیم، وقتی مردم از تمام مکتب‌ها و حکومت‌ها قطع امید کردند (چنان که این اتفاق در غرب در حال وقوع است)، خواهان منجی الهی می‌شوند و این ظرفیت را در خود ایجاد می‌کنند که هر چه منجی الهی گوید، با جان و دل بپذیرند و به جا آوردند، چنین جامعه‌ای، جامعه منتظر است و با چنین شرایطی می‌توان توقع ظهور داشت. *راز ۳۱۳ و نقش آن در تحقق ظهور -آیا امام زمان(عج) هنگامی که ۳۱۳ یار داشته باشد ظهور می‌کند؟ در روایتی جناب عبدالعظیم حسنی از امام جواد (ع) نقل می‌فرمایند: «۳۱۳ نفر از اصحاب امام مهدی(عج) به تعداد اهل بدر، از طرف زمین به سوی حضرت می‌آیند و اطرافش جمع می‌شوند... وقتی این عده از اهل اخلاص جمع شوند، خداوند امرش را آشکار می‌کند». برخی براساس این روایت معتقدند: اگر امام زمان(عج) فقط ۳۱۳ یار مخلص داشته باشد، ظهور می‌کند، اما حقیقت آن است که تکمیل شدن این تعداد یار برای امام مهدی(عج) تنها شرط و علت تامه برای ظهور نیست، بلکه یکی از شرایط ظهور، وجود یاران است. ظهور امام مهدی(عج) شرایط دیگری مانند آمادگی و استقبال جهانی نیز دارد بنابراین زمینه ظهور و حکومت جهانی فقط وجود یاران نیست. *رابطه ظلم و ظهور/ظلم و ستم باعث ظهور می‌شود؟ -با وجود این همه ستم و فسادی که در دنیا رایج شده و خود امام زمان(عج) هم شاهد آن هستند، چرا ظهور نمی‌کنند؟ امام عصر وقتی بیاید ظالمان و مستکبران را نابود می‌کند؛ ‌اما چرا این کار وقتی صورت می‌گیرد که جهان پر از ظلم شود؟ مگر پیش‌گیری بهتر از درمان نیست؟ باید توجه داشت که آنچه موجب ظهور امام زمان(عج) می‌شود، آمادگی مردم برای پذیرش حکومت امام و همچنین وجود یاران مخلص و فداکاری است که دستورهای امام را دقیقاً اجرا کنند و در این راه از هیچ کوششی فروگذاری نکنند. بنابراین وجود ستم و پر شدن عالم از آن، باعث ظهور نمی‌شود، آری، در روایات آمده که حضرت زمانی ظهور می‌کند که زمین پر از ستم شود، اما معنای این روایت‌ها این نیست که پر شدن جهان از ظلم و ستم، علت ظهور است، بلکه می‌فرماید: هنگام ظهور وضع جهان چنین خواهد بود و حضرت در اوج بیداد و ستم ظهور خواهد کرد، به عبارت دیگر، این احادیث گویای اوضاع جهان در زمان ظهور است، نه بیان کننده علت ظهور. پس اگر بخواهیم ظهور هر چه سریع‌تر اتفاق بیفتد، باید زمینه پذیرش حکومت عدل امام مهدی(عج) را در خود و جامعه به وجود آوریم و به جایی برسیم که بدانیم به جز امام زمان(عج) کسی نمی‌تواند ما را به نیکبختی برساند و هر چه امام امر کند، به سود ماست؛ گرچه این عدالت مهدوی، گاه به ضررمان نیز تمام شود، البته پر شدن جهان از ستم نیز انسان را برای هر چه زودتر به نتیجه رسیدن، یاری می‌رساند. نکته بعد این که باید دریابیم پیشرفت صنعت و علم، بدون معنویت و انسانیت، به تنهایی نمی‌تواند برای مردم عدالت و سعادت بیاورد؛ بلکه انسانی الهی لازم است تا به کمک علم و هدایت او، نیازهای واقعی بشر پاسخ گفته شود و او راه سعادت را به همه نشان دهد، بنابراین برای ظهور حضرت مهدی(عج) آمادگی عمومی جامعه برای حق‌پذیری و ظلم ستیزی آنان و فراهم شدن یاران مخلص و فداکار، ضروری‌ترین شرط ظهور است و در غیر این صورت، امام به تنهایی نمی‌تواند کاری انجام دهد؛ چنان که ائمه گذشته نتوانستند جامعه را اصلاح کنند. پس مهم، فراهم شدن زمینه ظهور است که در رأس آن‌ها، آمادگی جامعه انسانی برای پذیرش دولتی کاملاً حق‌گرا و ظلم ستیز، بر اساس فرمان‌های الهی قرار دارد؛ و گرنه هر اندازه هم بیداد زیاد باشد، امام ظهور نخواهد کرد؛ چون زمینه ظهور فراهم نشده است و ایشان نمی‌تواند برنامه الهی خود را اجرا کند. با توجه به مطالب یاد شده، روشن شد که برای تسریع در ظهور امام زمان باید یاوران مخلص و توانمندی تربیت شوند و در فضای جامعه و در سطح بین‌الملل، نام و یاد حضرت گسترش یابد و فرهنگ مهدویت تبلیغ شود تا مردم مشتاق و آماده پذیرش حکومت عدل جهانی امام مهدی(عج) شوند.
لینک ثابت

دجّال (آنتى كردايست) در كتاب مقدس در تمام اديان ابراهيمى موضوع ظهور »دجال« در آخرالزمان مطرح شده است. امّا اينكه دجال كيست، چه ويژگى‌‌هايى دارد، چگونه ظهور مى‌‌كند و... موضوعاتى است كه كمتر در مورد آنها اتفاق نظر وجود دارد. آنچه در پى خواهد آمد ترجمه مطلبى است كه در ذيل مدخل دجال (antichrist) در دايرة المعارف كاتوليك (Catholic Encyclopedia) آمده است . اين مقاله اطلاعات جامعى را در زمينه نگاه كتاب مقدس به موضوع دجال به دست مى‌‌دهد. با سپاس از مترجم محترم و حجة الاسلام و المسلمين حسين توفيقى كه زحمت مقابله و تصحيح اين ترجمه را پذيرا شدند، توجه شما را به اين مقاله جلب مى‌‌كنيم. مترجم: اسماعيل نعمت اللهى اشاره: در تمام اديان ابراهيمى موضوع ظهور »دجال« در آخرالزمان مطرح شده است. امّا اينكه دجال كيست، چه ويژگى‌‌هايى دارد، چگونه ظهور مى‌‌كند و... موضوعاتى است كه كمتر در مورد آنها اتفاق نظر وجود دارد. آنچه در پى خواهد آمد ترجمه مطلبى است كه در ذيل مدخل دجال (antichrist) در دايرة المعارف كاتوليك (Catholic Encyclopedia) آمده است . اين مقاله اطلاعات جامعى را در زمينه نگاه كتاب مقدس به موضوع دجال به دست مى‌‌دهد. با سپاس از مترجم محترم و حجة الاسلام و المسلمين حسين توفيقى كه زحمت مقابله و تصحيح اين ترجمه را پذيرا شدند، توجه شما را به اين مقاله جلب مى‌‌كنيم. پيشوند anti (ضد) در تركيب معانى متفاوتى دارد: antibasileus به معناى پادشاهى است كه دوران فترتى را پر مى‌‌كند؛ antistrategos به معناى كنسول فرماندار [استان قديم روم] است؛ antihoupatos در روم قديم به معناى فرماندار كل بوده است؛ در هومر antiheos شخصى است كه از لحاظ نيرو و زيبايى به خدا مى‌‌ماند، در حالى كه در آثار ديگر نمايانگر خداى ستيزه‌‌جو است. اگر صرفاً از قياس پيروى كنيم، مى‌‌توانيم antichristos را به شخصى تفسير كنيم كه از لحاظ سيما و نيرو به »مسيح« شباهت دارد؛ امّا راه مطمئن‌‌تر اين است كه واژه مذكور را طبق كاربرد آن در كتاب مقدس و [زبان ] كليسايى تعريف كنيم . الف: معناى اين واژه‌‌در كتاب مقدس واژه دجّال (antichrist) تنها در رسائل يوحنا وارد شده؛ امّا ادعا شده است كه در مكاشفه يوحنا، رسائل پولس و با صراحت كمترى در اناجيل و كتاب دانيال نيز مترادف‌‌هاى اين واژه به كار رفته است . 1. در رسائل يوحنا يوحناى قديس در رسائلش فرض را بر اين قرار داده كه مسيحيان اوليه با آموزه مربوط به آمدن دجّال آشنا هستند: »شنيده‌‌ايد كه دجّال مى‌‌آيد« (رساله اول يوحنا، 18:2)؛ »و اين1 است روح دجّال كه شنيده‌‌ايد كه او مى‌‌آيد« (رساله اول يوحنا، 3:4). اگر چه يوحنا از چندين دجّال سخن مى‌‌گويد، ولى بين دجّالان بسيار و يك دجّال اصلى فرق مى‌‌گذارد: »دجّال مى‌‌آيد. الحال هم دجالان بسيار ظاهر شده‌‌اند« (رساله اول يوحنا، 18:2). وى همچنين سيرت و رفتار دجّال را شرح مى‌‌دهد: »از ما بيرون شدند لكن از ما نبودند« (رساله اول يوحنا، 19:2)؛ »دروغگو كيست جز آنكه مسيح بودن عيسى را انكار كند؟ آن دجّال است كه پدر و پسر را انكار مى‌‌نمايد« (رساله اول يوحنا، 22:2)؛ »و هر روحى كه عيسى مسيحف مجسم شده را انكار كند از خدا نيست و اين است روح دجال« (رساله اول يوحنا، 3:4)؛ »زيرا گمراه كنندگان بسيار به دنيا بيرون شدند كه عيسى مسيحف ظاهر شده در جسم را اقرار نمى‌‌كنند: آن است گمراه كننده و دجال« (رساله دوم يوحنا، 7). همچنين يوحنا زمان آمدن دجّال را »ساعت آخر« تعيين مى‌‌كند (رساله اول يوحنا، 18:2)؛ علاوه بر اين، وى معتقد است كه او »الان هم در جهان است« (رساله اول يوحنا، 3:4). 2. در مكاشفه تقريباً همه مفسران دريافته‌‌اند كه دجّال در مكاشفه يوحنا ذكر شده است؛ امّا در مورد باب خاصى كه در آن از وى ياد شده، اتفاق نظر ندارند. برخى به »وحش« در آيه 7 باب 11 ، برخى2 به »اژدهاى [بزرگ ] آتشگون« در باب 12، و ديگران نيز به وحشى »كه ده شاخ و هفت سر دارد« در باب 13 و آيات بعدى اشاره مى‌‌كنند؛ در حالى كه بسيارى از محققان، دجّال را بر وحشى كه »دو شاخ مثل شاخ‌‌هاى بره« داشت و »مانند اژدها« سخن مى‌‌گفت (13: 11 و آيات بعدى) يا بر وحش قرمزى كه »هفت سر و ده شاخ داشت« (باب 17)يا سرانجام، بر شيطانى كه »از زندان خود خلاصى خواهد يافت« و امت‌‌ها را گمراه خواهد كرد (20: 7 و آيات بعدى) منطبق مى‌‌دانند. شرح مفصل دلايلف له و عليه هر يك از اين نظريات، به بحث كنونى ما ارتباطى ندارد. 3. در رساله پولس يوحناى قديس مفروض مى‌‌گيرد كه آموزه مربوط به آمدن دجّال در نزد خوانندگانش شناخته شده است. مفسران براين باورند كه اين آموزه از طريق نوشته‌‌هاى پولس مقدس در مسيحيت شناخته شده است. يوحناى قديس عليه بدعت گذاران زمانه‌‌اش اصرار مى‌‌ورزيد كه كسانى كه راز تجسّم را انكار مى‌‌كنند اَشكال كمرنگى از دجّال بزرگ آتى هستند. دجّال در رساله دوم پولس به تسالونيكان (2: 3 و آيات بعدى، 7 -10) به طور كامل‌‌ترى وصف شده‌‌است. در كليساى تسالونيك به واسطه اين اعتقاد كه دومين ظهور مسيح قريب الوقوع است، اضطراب‌‌هايى پديد آمد. اين تصور تا حدودى ناشى از فهم نادرست آيه 15 و آيات بعدى باب چهارم از رساله پولس به تسالونيكان و تا حدودى ناشى از دسيسه‌‌هاى گمراه كنندگان بود. به منظور بر طرف كردن اين اضطراب‌‌ها بود كه پولس مقدس دومين رساله خود را به تسالونيكان نوشت و به ويژه، آيات 3 تا 10 باب دوم را درج كرد. آموزه پولس چنين است: پيش از »روز مسيح«، »ارتدادى« رخ خواهد داد و »مرد شرير« ظاهر خواهد شد. وى در هيكل (معبد) خدا مى‌‌نشيند و خود را چنان مى‌‌نماياند كه گويى خداست؛ او با قدرت شيطان و آيات و عجايب دروغين عمل مى‌‌كند؛ آنهايى را كه محبت راستين را نپذيرفتند تا نجات يابند، گمراه مى‌‌كند؛ امّا عيسى خداوند او را با نفَس دهان خود هلاك خواهد كرد و به تجلى ظهور خويش او را نابود خواهد ساخت .امّا در مورد اين زمان، » آن سرّ بى‌‌دينى الان عمل مى‌‌كند فقط تا وقتى كه آن كه تا به حال مانع است از ميان برداشته شود. خلاصه آن كه، پيش از »روز مسيح«، »مرد شرير« كه در رساله يوحنا به دجّال معروف است ظاهر خواهد شد؛ پيش از ظهور »مرد شرير«، »شورش« يا ارتداد بزرگى به وقوع خواهد پيوست؛ اين ارتداد نتيجه »سرّ بى‌‌دينى« اى است كه الان عمل مى‌‌كند و به گفته يوحنا، خود را در اينجا و آنجا با اشكال كمرنگ دجّال نمايش مى‌‌دهد. يوحنا سه مرحله پيدايش شرارت را معرفى مى‌‌كند: خمير مايه شرارت؛ ارتداد بزرگ و مرد شرير. امّا منظور تعيين دقيق‌‌تر زمان حادثه اصلى، قيدى را اضافه مى‌‌كند؛ وى ابتدا چيزى را به عنوان شى‌‌ء (to datechon »آنچه«) و سپس به عنوان شخص3 (ho hatechon »آنكه«) وصف مى‌‌كند كه از وقوع حادثه بزرگ جلوگيرى مى‌‌كند: »فقط تا وقتى كه آنكه تا به حال مانع است از ميان برداشته شود« [رساله دوم پولس رسول به تسالونيكيان، 2: 7.م]. در اينجا تنها مى‌‌توانيم نظريات عمده راجع به معناى اين قيدى را برشماريم، بدون آنكه از ارزش آنها سخن بگوييم: مانعف حادثه اصلى، »مرد شرير«است؛ حادثه اصلى، ظهور دوباره عيسى مسيح است (گريم »Grimm«، سيمار »Simar«). مانع، امپراتورى روم است؛ حادثه اصلى كه از آن جلوگيرى شده، »مرد شرير« است (اغلب آباء لاتينى و مفسران بعدى). رسول به اشخاص و حوادث زمان خود اشاره مى‌‌كند؛ مانع (Katechon) و »مرد شرير« به طرق مختلف بر امپراتورانى مانند تيتوس (Titus)، نرون( Nero)، كلاوديوس (Claudius)، و غيره منطبق شده است (متكلمان پروتستان كه پس از قرن هفتم مى‌‌زيستند). رسول مستقيماً به اشخاص و حوادث معاصرى اشاره مى‌‌كند كه با اين حال، نمونه‌‌هايى از »مانع« (Katechon)، »مرد شرير« و روز مسيح در آخرالزمان هستند؛ به عنوان مثال خرابى اورشليم [به سال 70 ميلادى] نمونه ظهور مجدد مسيح است (دالينگر Dخlinger). قبل از رها كردن نظريه پولس در باب دجال، مى‌‌توان پرسيد كه پولس آموزه خود را از كجا به دست آورده است؟ در اينجا نيز با پاسخ‌‌هاى مختلفى مواجه مى‌‌شويم: پولس قديس صرفاً نظر خود را بر اساس سنت يهودى و تصويرپردازى دانيال و حزقيال نبى بيان مى‌‌كند. اين نظريه مورد تأييد برخى از نويسندگان پروتستان قرار گرفته است . رسول انديشه‌‌اى را بيان مى‌‌كند كه از طريق آموزه آخرالزمانى عيسى مسيح در عالم مسيحيت ارائه شد. اين نظريه را دالينگر( Dخlinger) بيان كرده است . پولس قديس نظريه خود در مورد دجّال را از كلمات مسيح، پيش گويى دانيال، و حوادث معاصر به دست آورده است. اين نظريه را نيز دالينگر مطرح كرده است . رسول پيشگويى را بيان كرده كه از طريق الهام از روح القدس دريافت كرده است. مفسران كاتوليك عموماً طرفدار اين نظريه‌‌اند. 4. در اناجيل و كتاب دانيال پس از مطالعه تصوير دجّال در رساله پولس به تسالونيكيان، »مرد شرير« در كتاب دانيال (7: 8، 11، 20، 21)، جايى كه رسول »شاخ كوچك« را وصف مى‌‌كند به راحتى شناخته مى‌‌شود. نمونه‌‌اى از دجّال در كتاب دانيال 8: 8 و آيات بعدى، 23 و آيات بعدى، 11: 21 - 45 در قالب انتيخوس اپيفانه (Antiochus Epiphanrs ) يافت مى‌‌شود. بسيارى از مفسران در آمدن مسيح‌‌هاى دروغين و پيامبران دروغين (متّى 24: 24؛ مرقس، 13: 6، 22؛ لوقا، 21: 8)، »مكروه ويرانى« (متّى: 24: 15)، و كسى كه »به اسم خود مى‌‌آيد« (يوحنا، باب پنجم: 43) اشاره‌‌هاى كم و بيش آشكارى را به دجّال دريافته‌‌اند . ب - دجّال در زبان كليسايى بوست (Bousset) بر اين باور است كه در ميان يهوديان افسانه كاملاً تكامل يافته‌‌اى وجود داشت كه توسط مسيحيان پذيرفته شد و توسعه يافت؛ و اين افسانه از مفاهيمى كه در مكاشفه يوحنا ديده مى‌‌شود در نقاط مهمى انحراف يافته و با آن متناقض است. به عقيده ما بوست نظريه خود را به طور كامل اثبات نكرده است، نظر وى در باره توسعه مفهوم دجّال توسط مسيحيان از مزاياى يك نظريه ابتكارى فراتر نمى‌‌رود. در اينجا ضرورتى ندارد به بررسى اثر گونكل (Gunkel) بپردازيم كه در آن انديشه دجّال را به اژدهاى ما قبل تاريخى عمق دريا رديابى مى‌‌كند؛ اين نظريه نيز شايان توجهى بيشتر از اوهام اساطيرى ساير نويسندگان نيست . پس مفهوم حقيقى دجّال در زبان كليسايى چيست؟ سواز (Suarez) بر اين باور است كه اين يك امر اعتقادى است كه دجّال شخصى خاص يعنى دشمن برجسته مسيح است. اين نظريه عقيده كسانى را كه دجّال را به مجموعه كامل كسانى كه با عيسى مسيح مخالفند يا به مقام پاپى (Papacy) تفسير مى‌‌كنند مردود مى‌‌شمارد. بدعت گذاران والدنسى (Waldensian) و البيجنسى (Albigensian)، ونير وايكليف (Wyclif) و هوس (Hus) پاپ را دجّال ناميده‌‌اند؛ امّا آنها اين اصطلاح را صرفاً به طور استعاره به كار برده‌‌اند. تنهاپس از دوره نهضت اصلاح طلبى (Reformism) بود كه اين نام به مفهوم واقعى اش در مورد پاپ به كار رفت. از آن پس اين امر عملاً در آيين لوتريان داخل شد و از سال 1861 به بعد، به شدت مورد حمايت و دفاع آنان در مجله الهيات لوترى (Zeitschrift) fur lutherische Theologie قرار گرفت. گفته مى‌‌شودكه اين تغيير از كليساى واقعى به قلمرو سلطنت دجّال بين 19 فوريه و 10 نوامبر 607 ميلادى به وقوع پيوسته است؛ زمانى كه پاپ بونيفاس سوم (Boniface III Pope) از نيوتن (Newton) امپراتور يونان لقب »رئيس همه كليساها« را براى كليساى روم دريافت كرد. در تاييد اين تاريخ به مكاشفه يوحنا( 13: 8) توسل جسته‌‌اند و از آيه 3 باب يازدهم تخمين زده‌‌اند كه پايان جهان احتمالاً سال 1866 ميلادى خواهد بود. كاردينال بالارمين (Ballarmine) در جلد سوم كتاب »پيرامون رهبر روحانى روم« (De.Rom.Pont) نادرستى اين نظريه را هم از ديدگاه تفسيرى و هم از ديدگاه تاريخى اثبات كرد. بر خلاف باور برخى از نويسندگان پيشين، مصداق فردى دجال، ديو (demon) نخواهد بود؛ شخصف شيطان تجسم يافته در قالب انسانى دجّال هم نخواهد بود. اگر توجيه مربوط به آيه 17 از باب 49 سفر پيدايش، همراه با توجيه حذف دان (Dan) از فهرست قبايل، چنانكه در كتاب مكاشفه (باب 7) يافت مى‌‌شود، صحت داشته باشد، وى شخصى انسانى و احتمالاً داراى اصل و نژاد يهودى خواهد بود. بايد به خاطر داشت كه سنت خارج از كتاب مقدس (Scriptural) - extra چيزى بيش از اطلاعات كتاب مقدس در باره دجّال به ما نمى‌‌دهد. در حالى كه اين اطلاعات براى متقاعد ساختن مؤمنان به تصديق »انسان شرير« در زمان آمدن وى كافى هستند، فقدان هر گونه وحى قابل اعتماد ديگرى بايد ما را در برابر افكارباطل‌‌ايروينگيست‌‌ها(Irvingistes) مورمون‌‌ها (Mormons) و اشخاص ديگرى كه اخيراً مدعى دريافت وحى‌‌هاى جديدى شده‌‌اند، هشيار سازد. بى‌‌مناسبت نيست كه توجه خواننده را به دو رساله‌‌اى كه توسط كاردينال نيومن فقيد (Newman) در باره دجّال نوشته شد، جلب كنيم. رساله اول با عنوان »انديشه، دجّال نزد پدران كليسا« به بررسى زمان، دين،4 شهر و آزار و اذيت‌‌هاى وى مى‌‌پردازد. اين رساله هشتاد و سومين شماره (Tracts for the Times) را تشكيل مى‌‌دهد. رساله دوم به »انديشه دجّال نزد پروتستان‌‌ها« موسوم است . 5 به منظور درك اهميت رساله‌‌هاى كاردينال در باره مسئله دجال، بايد توجه داشت كه به مرور زمان چندين نظريه در باره ماهيت اين دشمن مسيحيت ظاهر شد. كاپ (Koppe)، نيچه (Nitzch)، استور (Storr) و پلت (Pelt) معتقد بودند كه دجّال يك اصل شرارت‌‌آميز است نه اين كه در قالب يك شخص يا حكومت تجسم يابد. اين نظريه هم با نظريه پولس رسول متعارض است و هم با نظريه يوحناى رسول. هر دوى آنها اين دشمن را به عنوان يك انسانى واقعى وصف مى‌‌كنند. نظريه دوم اذعان مى‌‌كند كه دجال، شخص است اما معتقد است كه انسانى مربوط به گذشته است. دجّال به اشكال گوناگون بر نرون (Nero)،ديوكلتين (Diocletian)، جوليان (Julian) ، كاليگولا (Caligula)، تيتوس (Titus) شمعون مجوسى (Simion Magus) شمعون پسر گيورا (Giora ) كاهن اعظم، آنانياس (Ananias) ويتيلوس (Vitellius)، يهوديان (jews) فريسيان (Pharisees) و متعصبان يهودى (jewish zeabts) منطبق شده است. امّا اين نظريه از لحاظ سنتى وثاقت كمى دارد؛ علاوه بر آن، به نظر نمى‌‌رسد كه با پيش گويى‌‌هاى پيامبرانه مطابق باشد و در مورد برخى از طرفدارانش، نظريه مذكور مبتنى بر اين فرض است كه نويسندگانف مفلهَم نمى‌‌توانند از محدوده تجاربشان فراتر روند. نظريه سوم تصديق مى‌‌كند كه دجّال بايد به صورت انسانى واقعى ظاهر شود، امّا اين شخص واقعى را با نظام پاپى يكى مى‌‌داند. لوتر (Luther)، كالوين (Calvin)، زوينگلى (Zwingli)، ملانكتون (Melanchthon) بوسر (Bucer)، بزا(Beza)، كاليكستوس (Calixtus )، بنگل (Bengel)، ميكائليس (Michaelis) و تقريباً تمام نويسندگان پروتستان اروپاى برّى از حاميان اين نظريه به شمار آمده‌‌اند؛ همين مطلب را مى‌‌توان در مورد متلكمان انگليسى: كرانمر (Cranmer)، لاتيمر (Latimer)، ريدلى (Ridley)، هوپر (Hooper)، هاتچينسون (Hutchinson)، تينديل (Tyndale) سانديس (Sandys)، فيلوپ (Philop)، جول (Jewell)، راجرز (Rogers)، فولكه (Fulke)، برادفورد (Bradford)، كينگ جيمز (King James) و آندروس (Andrewes) گفت. برامهال (Bramhall) اصلاحاتى را به اين نظريه وارد كرد و پس از آن استيلاى اين نظريه در ميان نويسندگان انگليسى رو به زوال نهاد. همچنين نمى‌‌توان فرض كرد كه نظريه دجّال بودن پاپ به همان شكل مورد تاييد پروتستان‌‌ها بوده است. آرتيوس (Aretius)، فوكسه (Foxe) ناپيرميد (Napier Mede) جوريو (Jurieu)، كانينگهام (Cunninghame)، فابر (Faber) وود هاوس (Woodhouse) و هابرشون (Habershon) »پيامبر دروغين« يا دومين »وحش« در كتاب مكاشفه را بر دجّال و مقام پاپى منطبق كرده‌‌اند، به نظر مارلورات (Marlorat) كينگ جيمز داوبوز (Daubuz)، و گالووى (Galloway) اولين »وحش« در مكاشفه چنين وضعيتى دارد؛ از اين رو هر دو »وحش« توسط برايتمن (Brightman)، پاروس (Pareus)، ويترينگا (Vitringa) گيل (Gill) بكمير (Bachmair) فريزر (Fraser) كرولى (Croly )، فايش (Fysh) و اليوت (Elliott) شناسايى شده‌‌اند. پس از مرور اجمالى نظريات پروتستان‌‌ها در باره دجّال، مى‌‌توانيم برخى از اظهارات انتقادى كاردينال نيومن را درباره مسئله مورد بحث تصديق كنيم . اگر ثابت شود كه بخشى از روحانيت كليسا ماهيتى دجّالى دارد، تمام روحانيت، از جمله شاخه پروتستان، چنين خواهد بود . نظريه دجّال بودن پاپ به تدريج توسط سه گروه تاريخى يعنى: البيجنسى‌‌ها (Albigenses) والدنسى‌‌ها (Waldenses ) و فراتسل‌‌ها (Fraticelli) بين قرون يازدهم و شانزدهم توسعه يافت. آيا اينان مفسرانى هستند كه كليساى مسيح بايد تفسير واقعى پيشگويى‌‌ها را از آنها دريافت كند؟ مدافعان نظريه دجّال بودن پاپ، خبطهاى بزرگى در استدلال‌‌هاى خود مرتكب شده‌‌اند؛ به اعتقاد آنها برنارد مقدس (St.Bernard )، »وحش« در مكاشفه را بر پاپ منطبق نموده، در حالى كه برنارد مقدس در عبارت مورد نظر از ناپاپ (Antipope) سخن مى‌‌گويد؛ آنها به آبوت يواكيم (Joashim Abbot ) به عنوان كسى كه معتقد است دجّال به مقام پاپى (See Apostolic ) ترفيع مى‌‌يابد توسل مى‌‌جويند؛ در حالى كه آبوت در واقع معتقد است كه دجال، پاپ را سرنگون مى‌‌كند و مقام وى را غصب مى‌‌كند؛ سرانجام اينكه آنها به سخن پاپ گريگورى (Gregory) كبير استشهاد مى‌‌جويند كه گفته است: چون دجّال به مسيح شباهت دارد و پاپ تمثال مسيح است پس اگر پاپ جانشين واقعى مسيح است، دجّال بايد تاحدودى به پاپ شباهت داشته باشد. ماهنامه موعود شماره 30 پى نوشت : × برگرفته از: دائرة المعارف كاتوليك،ج 1 (The Catholic). Volume 1 ,Encyclopedia 1. تمام جملات، عبارات و كلمات مربوط به كتاب مقدس، حتى الامكان، از ترجمه فارسى كتاب مقدس نقل شده است (م). 2. »و چون شهادت خود را به اتمام رسانند آن وحش كه از هاويه برمى آيد با ايشان جنگ كرده، غلبه خواهد يافت و ايشان را خواهد كشت« (مكاشفه يوحناى رسول، 11: 7). (م). 3. رساله دو پولس رسول با تسالونيكيان، باب 2: 6: »و الان آنچه را كه مانع است مى‌‌دانيد تا او در زمان خود ظاهر بشود« (م). .The Patrristic Idea ofAntichrist .4 .5.The Protestan Idea ofAntichris

لینک ثابت
صفحه قبل 1 ... 11 12 13 14 15 ... 24 صفحه بعد

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم