برخى از دانشمندان، يکى از علايم ظهور حضرت مهدى عليه السلام را وقوع معرکه جنگى در منطقه اى به نام هرمجدّون وبه تعبير روايات قرقيسيا مى دانند. اين قضيه حتّى در کتب اهل کتاب نيز به ان اشاره شده است.(5)
اهل کتاب از يهود ونصارا اين معرکه جنگى را بس عظيم وخطرناک مى دانند که در پايان تاريخ بشر اتفاق خواهد افتاد.
(هرمجدون) کلمه اى است مشتق از (هَرْ) به معناى کوه، و(مجدّو) که اسم وادى يا کوه کوچکى در شمال فلسطين است. اهل کتاب را گمان بر اين است که مساحت معرکه اين جنگ از منطقه (مجدّو) در شمال فلسطين تا (ايدوم) در جنوب امتداد دارد که حدود دويست ميل است.(6)
انان معتقدند که در اين جنگ لشکرى با حدود 400 مليون نفر شرکت خواهند داشت.(7) لشکرى که از عراق، ايران، ليبى، سودان وقفقاز در جنوب روسيه تشکيل شده است.(8)
دکتر عبد الکريم زبيدى مى گويد: (… اين حادثه همان حادثه بزرگى است که قبل از ظهور امام مهدى عليه السلام تحقق خواهد يافت، ودر روايات از ان به معرکه (قرقيسيا) ياد شده است. در ان واقعه ميليون ها لشکر از امريکا، اروپا، روسيه، ترکيه، مصر ودولت هاى مغرب عربى، ولشکريانى از شهرهاى شام يعنى سوريه، اردن، لبنان، فلسطين واسرائيل شرکت خواهند داشت. همگى در منطقه اى به نام قرقيسيا از بلاد شام با هم مواجهه خواهند داشت، وسفيانى در اين هنگام خروج خواهد کرد…).(9)
کلينى به سند خود از امام باقر عليه السلام نقل کرده که به ميسّر فرمود: اى ميسّر! چه مقدار بين شما وقرقيسيا فاصله است؟) عرض کرد: نزديک شاطئ الفرات است. حضرت فرمود: (اما انّه سيکون بها وقعة لم يکن مثلها منذ خلق اللَّه تبارک وتعالى السموات والارض ولا يکون مثلها ما دامت السموات والارض. مادبة للطير تشبع منها سباع الارض وطيور السماء…)؛(10) (اگاه باش که در ان مکان واقعه اى اتفاق خواهد افتاد که نظير ان از زمان خلقت اسمان ها وزمين از جانب خداوند تبارک وتعالى اتفاق نيفتاده است ونخواهد افتاد. انجا محلّ پذيرايى پرندگان خواهد بود. درندگان زمين وپرندگان اسمان از ان سير خواهند شد).
از مجموعه روايات در اين باب به خوبى استفاده مى شود که در اين جنگ فرمانده عملياتى اين جنگ از جانب دشمنان اسلام، شخصى به نام سفيانى است. او کسى است که به کمک مراکز جاسوسى يهود وامريکا در ميان مردم تفرقه انداخته ومردم را بر ضدّ شيعيان اهل بيت تحريک خواهد کرد، ونيز بعد از پناه بردن امام زمان عليه السلام به کعبه با عده اى از ياران خود درصدد مقابله با حضرت برآمده که خود او با لشکريانش درمنطقه اى به نام بيدا به زمين فرو خواهند رفت.
در همين جنگ است که بنيه يهود از هم پاشيده شده وبسيارى از انها نابود خواهند شد.
بخارى به سندش از رسول خدا صلى الله عليه واله نقل کرده که فرمود: (قيامت برپا نمى شود تا انکه شما با يهود بجنگيد، در ان هنگام به حدّى از انان کشته خواهد شد که حتّى سنگى که يک يهودى در ان پناه گرفته مى گويد: اى مسلمان! اين يهودى است که در کنار من پناه گرفته، او را به قتل برسان).(11)
(5) رؤياى يوحنّا، 16-13/16؛ سفر زکريا، 5-1/14؛ کتاب مقدس، ص 843.
(6) شبکه معلومات، ص 4.
(7) همان، ص 2.
(8) مجله الفکر الجديد، شماره 15و16.
(9) همان.
(10) کافى، ج 8، ص 245، ح 451.
(11) صحيح بخارى، ج 3، ص 232.
این احتمال وجود دارد که هشت ماه یاد شده، مدت زمان فتح و تسلط بر دنیا نباشد، بلکه مدت زمانی باشد که امام دنیا را از شر دشمنان و منحرفان پاک میکنند؛ به این معنی که امام نخست کل دنیا را فتح خواهند کرد.
اشاره
برخوردهای آغازین امام مهدی(عج) با اهل کتاب چگونه است؟ عادلانه و همراه با رأفت و مدارا یا سهمگین و همراه خشونت؟ در قسمت نخست نوشتار حاضر ، بر مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی(عج) با اهل کتاب ذکر شده است.
بر اساس این، قرآن تنها شماری از اهل کتاب ـ که متعصبانه حق را انکار می کنند ـ در جریان فتح دنیا به دست سپاه امام مهدی(عج) کشته خواهند شد و اکثریت آنان راه رستگاری و فلاح را در پیش خواهند گرفت و در پایان، به بررسی روایاتی پرداخته شده است که از برخوردهای سپاه امام مهدی(عج) با اهل کتاب سخن به میان آورده اند. نتیجه کنکاش در روایات، این است که آنها نه تنها تعارضی با مدعای فوق ندارند، بلکه آن را تأیید نیز می کنند.
مقدمه
از دیرباز، اندیشه خرافی برخوردهای تند و خشونت بار سپاه امام مهدی (عج) با انسانهای عصر ظهور در اذهان بسیاری نفوذ کرده است و گاه این تصور به دور از واقعیت و تصویر تاریک از عصر پرفروغ ظهور، انسانهای نادان را به مرز بی رغبتی و احیاناً تنفر از درک آن روزگار پرشکوه کشانده است. براساس این دیدگاه، وقتی برخورد امام مهدی(عج) با مسلمانان و شیعیان چنین باشد، غیر مسلمانان جای خود دارند.
فرورفتن در منجلاب فساد و تباهی و دوری از فضیلتها و آرمانهای اخلاقی، غیر مسلمانان را سزاوار برخوردی سهمگین و انتقامی سخت کرده است و سپاه مهدی موعود (عج) از سوی خداوند متعال مأمور گرفتن این انتقام است.
اما میراث فرهنگی پیشوایان دینی (ع) سخنی جز این دارد و واقعیت را به گونهای دیگر ترسیم کرده است. مهدی (عج) نه مهدی مسلمانان که مهدی همه امتها است؛ ((السلام علی مهدی الامم)).۲ و عدالت او نه مخصوص مسلمانان که برای همگان است: ((یسع عدله البروالفاجر))۳٫ او مظهر رحمت واسعه الهی است: ((السلام علیکَ ایها الرَحمه الوَاسِعَه))۴ و رحمت الهی همگان را فراگرفته است. رحمتی وُسِعَت کل شی۵٫ او بهار مردمان است: ((السلام علی ربیعالانام))۶ و خرمی روزگاران: ((ونضره الایام))۷ و چونان بهار، خرمی و طراوتش را به همگان هدیه میکند.
از عدالت مهدوی در ارتباط با معتقدان دیگر ادیان الهی در ابعاد مختلف میتوان سخن گفت. عدالت در دعوت (تبیین، دادن فرصت فکر و تصمیم گیری و…)، عدالت قضایی، عدالت اقتصادی و… از ابعاد مختلف برخوردهای عادلانه امام مهدی (عج) است و این مواجهه گاه از مرز عدالت خارج شده و به حوزه احسان وارد میشود.
نزول عیسی از آسمان و شرکت دادن او در تشکیل حکومت عدل جهانی و نیز سپردن نقش محوری به ایشان در کشتن دجال و سفیانی ـ به عنوان دو جبهه از مهمترین جبهه های مخالف حکومت جهانی امام مهدی (عج) ـ و در نتیجه، شکل گرفتن احساس مشارکت و بلکه مالکیت نسبت به این حرکت جهانی در میان اهل کتاب، از اقدامات محسنانه امام مهدی (عج) خواهد بود.
ما از میان ابعاد مختلف عدالت مهدوی در مواجهه با اهل کتاب، تنها به این سؤال پاسخ خواهیم داد که آیا آن حضرت در آغاز حرکت جهانی خویش با اهل کتاب برخوردی عادلانه، مسالمت آمیز و همراه با رأفت و رحمت خواهد داشت و یا این که بسیاری از آنان را از دم شمشیر خواهد گذراند؟ قراین کدام دیدگاه را تأیید میکنند و از روایات مربوط کدام نظریه را میتوان تایید کرد؟
نوشتار حاضر پاسخی کوتاه به سؤال فوق است.
به اعتقاد ما، استفاده امام از حربه قتل، جنگ و خشونت در کمترین حد ممکن خواهد بود و درصد بسیار اندکی از اهل کتاب در رویارویی با امام، به قتل خواهند رسید. آن هم اهل کتابی که از لجاجت و عناد خود دست برنداشته و حق آشکار را انکار کنند. این دیدگاه را میتوان به وسیله قراین متعددی تأیید و تقویت کرد از جمله:
۱٫ مؤید اول: نرمش دولتها در برابر امام مهدی (عج)
بیگمان، امام مهدی (عج) براساس موازین فقهی و اسلامی پیش از لشکرکشی و آغاز جهاد، اهل کتاب را به اسلام خوانده و اهداف خود از جهاد را به آنان اعلام خواهد فرمود. آن اهداف عبارتند از گسترش توحید، معنویت، عدالت… . رساندن این پیام به گوش جهانیان، با توجه به فنآوری موجود در امر اطلاع رسانی و ارتباطات امری ساده خواهد بود.
با رسیدن پیام حضرت به گوش جهانیان، این پیام آسمانی در دل انسانهای خسته و مأیوس نور امیدی می تاباند و انسانهای تشنه معنویت و عدالت و خسته از پوچی و ظلم و فساد را به جنبش و تحرک وا میدارد و در درون کشورهای مسیحی و یهودی گروهها و جماعت های زیادی خود به خود و به صورت خودجوش شکل گرفته و خود را برای کمک به امام که در حال حرکت به سوی آنهاست آماده میکنند. امام صادق میفرماید:
اذا خرج القائم خرج من هذالامر من کان یری انه من اهله و دخل فیه شبه عبده الشمس والقمر۸
چون قائم (عج) قیام کند، کسی که گمان میرفت اهل این امر باشد از آن خارج میشود. و در مقابل، افرادی که مانند خورشید و ماه پرستان هستند به آن می پیوندند.
گرچه در این روایت تعبیر ((مثل خورشید و ماه پرستان)) آمده، ولی به قرینه صدر روایت منظور کسانی است که از آنها پیوستن به امام مهدی (عج) توقع نمی رفت و این تعبیر شامل تمامی غیر مسلمانان میشود. هم چنین بسیاری از اهل کتاب امروز جهان، به اسم، اهل کتابند و از نظر عمل و اعتقادات و اخلاقیات به ماه و خورشید پرستان بی شباهت نیستند.
به هر حال ((با شکل گرفتن این گروهها و جماعتها، حکومتهای این مناطق هرچند هم که مصمم بر مقاومت و جنگ باشند، ناگزیر از نرمش و اقدام مسالمت آمیز خواهند بود؛ چرا که حاکم در چنین شرایطی مانند شخص غیرمسلحی است که هیچ توان و نیرویی ندارد. و تدریجاً دولتهای کافر درمی یابند که آینده جهان در دست امام مهدی (عج) خواهد بود و این حقیقتی است که گریزی از آن نیست یا اینکه دست کم حکومت امام مهدی (عج) هم چون دولت بزرگی خواهد بود که جبهه گیری و رویارویی با او بسیار مشکل خواهد بود. بنابراین بهترین روش، نزدیک شدن به او و داشتن برخوردی محترمانه است)).۹
با وجود چنین نرمشی از سوی دولتها، به یقین، جنگ و کشتار به پایینترین سطح ممکن خواهد رسید.
۲٫ مؤید دوم: یاری شدن امام مهدی (عج) به وسیله رعب
در روایات فراوانی به این نکته اشاره شده است که امام مهدی (عج) با ایجاد رعب از سوی خداوند یاری میشود. (منصور بالرعب) برخی از آن روایات به این شرح اند:
الف) امام باقر :
… الرعب یسیر مسیره شهر امامه و خلفه و عن یمینه و عن شماله.
… رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او، پشت سر او و از راست و چپ او حرکت میکند.۱۰
ب) امام باقر:
… یسیرالرعب امامه شهراً و خلفه شهراً امدّه الله بخمس الاف من الملائکه مسومین۱۱
رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او و به فاصله یک ماه پشت سر او حرکت میکند. خداوند او را با پنج هزار فرشته نشانه دار کمک میکند.
اثر آشکار این رعب و هراس تضعیف روحیه مخالفان امام مهدی (عج) و به حداقل رسیدن مقاومت آنها و در نتیجه، به حداقل رسیدن درگیری و تلفات خواهد بود.
۳ـ مؤید سوم: رفتار مسالمت آمیز امام مهدی (عج) با اهل کتاب
روایات فراوانی به مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی (عج) با اهل کتاب گواهی می دهد. پیش از آوردن آنها، تذکر دو نکته مفید به نظر میرسد:
نکته اول
سید محمد صدر پس از آوردن برخی از روایاتی که بر قتل مخالفان امام (عج) دلالت میکند می گوید:
ممکن است این سؤال در ذهن خطور کند که ظاهر روایات یادشده این است که قتل زیاد مخصوص مسلمانان بوده و غیر مسلمانان را دربرنمیگیرد. به راستی دلیل این مسئله چیست؟ با آنکه میدانیم که کافر و مشرک از حق دورتر و نسبت به قتل از مسلمان منحرف سزاوارترند؟
ما میتوانیم به این سؤال دو پاسخ متفاوت بدهیم:
الف) ما دلالت این روایات بر اختصاص کثرت قتل به مسلمانان را انکار میکنیم؛ زیرا این روایات دو دسته اند:
دسته اول، روایاتی که مطلق اند و هیچ اشاره ای نسبت به اختصاص به مسلمانان در آن ها وجود ندارد، بلکه ظاهر آنها عام است و شامل همه مردم میشود.
مانند این روایات: ((القائم یسیر بالقتل…))، ((لایستتیب احداً…))، ((ما هو الاالسیف…))، ((فلا یزال یقتل اعداء الله حتی یرضی الله عزوجل)) و امثال اینها.
دسته دوم، اخباری که در آنها از برخی گروهها نام برده شده است. مانند: قریش، بتریه،۱۲ اهل سواد، عرب، فارس، ۷۰ قبیله از عرب. از این گروهها، بتریه طبق فرض، منحرف اند و مستحق قتل، ولی نسبت به دیگر گروهها اینها عناوینی هستند غیردینی که در هر کدام از آنها مسلمان ـ با مذاهب متفاوت ـ و غیر مسلمان ـ با دینهای متفاوت ـ به نسبتهایی یافت میشوند.
آمدن اسامی این گروهها در برخی از اخبار به معنای عدم شمول قتل نسبت به دیگر گروهها نیست؛ زیرا قانون ((کلّم الناس علی قدر عقولهم؛ با مردم به اندازه عقلشان سخن بگو))، باعث شده است که پیشوایان اسلامی اسامی همه گروه هایی که مشمول حکم قتل اند را بیان نکنند؛ زیرا سطح فکری و فرهنگی مردم عصر صدور این روایات ظرفیت فراگیری آن را نداشته است.
ب: ما اگر از پاسخ اول کوتاه بیاییم و بپذیریم که ظاهر روایات این است که کثرت قتل مخصوص مسلمانان است، این، امر بعید و دور از ذهنی نیست. بلکه میتواند مطابق با قواعد عمومی اسلامی و برنامههای کلی الهی باشد؛ زیرا ما پیشتر اشاره کردیم که تسلط امام مهدی (عج) بر غیر مسلمانان و کشورهای غیر اسلامی برنامه ویژه و مخصوصی دارد و ما روایاتی که این معنی را تأیید میکنند در آینده خواهیم آورد.
آن برنامه مخصوص، تسلطی است که بیش تر آن جنبه مسالمت آمیز دارد. هم چنانکه مسلمانان و کشورهای اسلامی نیز برنامه ای ویژه به خود را دارند که آن برنامه، کثرت قتل آنها میباشد و روایات یادشده بر این مطلب دلالت داشتند. این کثرت قتل به منظور تسلط نیست؛ به خاطر پاک سازی جامعه از عناصر سوء است)).۱۳
در ادامه، سید محمد صدر علل مختلفی را برای تفاوت رفتار امام (عج) با مسلمانان و غیر مسلمانان بر می شمارد. یکی از مهمترین آن دلایل این است که:
دلیل و حجت حقانیت دین اسلام برای مسلمانان در محدوده وسیعی آشکار و واضح است. به خلاف غیر مسلمانان که چنین وضوحی برای همه و در سطح واحدی فراهم نشده است. وجود این ویژگی در مسلمانان، اقتضا میکند که مسلمانان از بالاترین رتبههای ایمان و اخلاص برخودار باشند و بهترین نمونه و الگوی نظریه ای باشند که خود آن را طرح کرده اند. مسلمانانی که این گونه نباشند، به زودی یا در دراز مدت در امر رهبری و نیز اجرای تئوری عدالت کامل، در سرزمین خود و سراسر گیتی اخلال ایجاد میکنند و این با هدف بلند امام (عج) منافات دارد.۱۴
نکته دوم
گرچه در این روایات، واژه اهل کتاب به کار نرفته است، ولی از سرزمینهایی چون روم نام برده شده است و از آنجا که بیش تر مردمان مغرب زمین اهل کتاب اند، شیوه رویارویی امام (عج) با مغرب زمین همان شیوه امام با اهل کتاب خواهد بود.
به هرحال، برخی از روایاتی که بر مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی (عج) با اهل کتاب دلالت میکنند به قرار ذیل است:
الف) امام علی (ع) میفرماید:
ثم یسیر و من معه من المسلمین لایمرون علی حصن ببلد الروم الا قالوا علیه لااله الاالله فتتساقط حیطانه ثم ینزل من القسطنطنیه فیکبرون تکبیرات فینشف خلیجها و یسقط سورها ثم یسیر الی رومیه فاذا نزل علیه کبرالمسلمون ثلاث تکبیرات فتکون کالرمله علی نشز.۱۵
سپس او و همراهانش حرکت میکنند. در کشور روم به دژی برنمی خورند؛ مگر اینکه با گفتن ذکر لااله اله الله دیوارهایش فرو می ریزد. سپس در قسطنطنیه (استامبول) فرود میآیند و با گفتن چند تکبیر رودخانه اش می خشکد و حصارهایش فرو می ریزد. آنها سپس به سمت رومیه حرکت میکنند و با گفتن سه تکبیر، آنجا چون شنزاری بر بلندی میشود.
ب) امام باقر(ع):
… و یبعث جنداً الی القسطنطنیه فاذا بلغوا الخلیج کتبوا علی اقدامهم شیئاً و مشوا علی الماء فاذا نظر الهیم الروم یمشون علی الماء قالوا هولاء اصحابه یمشون علی الماء فکیف هو؟ فعند ذلک یفتحون لهم ابواب المدینه فیحکمون فیها ما یشائون.۱۶
… و مهدی (عج) سپاهی را به سوی قسطنطنیه گسیل میدارد. چون به رودخانه رسیدند، بر پایشان چیزی نوشته و بر آب راه میروند. چون رومیان این صحنه را مشاهده کردند، می گویند اصحاب او بر آب راه میروند، پس خود او ـ امام مهدی (عج) ـ چگونه خواهد بود؟ در این هنگام، درهای شهر را بر آنان میگشایند و سپاه امام وارد شهر شده و هر چه اراده کند انجام میدهد.
ج) امام علی(ع):
… و یسیر المهدی حتی ینزل بیت المقدس و تنقل الیه الخزائن و تدخل العرب و العجم و اهل الحرب و الروم و غیرهم فی طاعته من غیر قتال۱۷
… مهدی (عج) حرکت کرده در بیت المقدس فرود میآید. تمام خزاین نزد او برده میشود و عرب، عجم، ستیزه جویان، رومیان و دیگران بی جنگ و درگیری اطاعت او را گردن می نهند.
این مضمون ـ برخورد مسالمت آمیز با اهل کتاب ـ را میتوان با روایات دیگری نیز تأیید کرد از جمله:
امام علی فرمود:
… فیسیر المهدی (عج) بمن معه لایحدث فی بلد حادثه الا الامن و الامان والبشری.۱۸
… سپس مهدی و همراهانش حرکت میکنند. در هیچ شهری جز امن و دادن امان و بشارت اتفاقی رخ نمی دهد.
۴ـ مؤید چهارم: مدت زمان فتح دنیا
چهارمین زاویه ای که میتوان از آن به مسئله رویارویی امام (عج) با اهل کتاب نگریست و می تواند قرینهای بر استفاده حداقل امام مهدی (عج) از حربه قتل باشد، مسئله مدت جنگ و نبرد امام (عج) برای فتح دنیاست. برخی از روایات این موضوع بدین قرارند:
الف: عیسی الخشاب میگوید به امام حسین عرض کردم آیا شما صاحب این امر هستید؟ حضرت فرمودند:
لا ولکن صاحب الامر الطرید الشرید الموتور بابیه المکنی بعمه یضع سیفه علی عاتقه ثمانیه اشهر۱۹
خیر، ولی صاحب این امر طردشده رانده شده ای است که کسی برای پدرش خونخواهی نکرده، او هم کنیه عموی خود است و شمشیر را هشت ماه بر دوش میگذارد.
ب) امام باقر (ع):
… و یضع السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر یقتل هرجا…
… شمشیر را برهنه کرده، هشت ماه بر دوش میگذارد و بسیار میکشد…۲۰
ما مدت حکومت امام مهدی (عج) را به هر میزان که بدانیم، براساس روایات یادشده هشت ماه آن که قاعدتاً هشت ماه آغازین ظهور است، مدت زمانی است که امام با مخالفان خود به جنگ و نبرد خواهد پرداخت. با توجه به دو نکته میتوان این احتمال را تقویت کرد که درگیریهای امام (عج) با غیر مسلمانان بسیار اندک خواهد بود و آنان در برابر امام مقاومت چندانی نخواهند کرد و امام با کم ترین درگیری، سرزمینهای آنان را فتح خواهد نمود.
نکته اول: روایاتی که در آنها به نبرد امام با دیگر گروهها اشاره شده است، مانند درگیری با قریش، بنی شیبه، اهل بصره، اعراب و سفیانی در نقاط مختلف و… . برخی از این روایات از این قرارند:
الف: امام باقر (ع):
اذا بلغ السفیانی ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتی یلقی القائم… فیقتتلون یومهم ذلک حتی ان الله تعالی یمنح القائم و اصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتی یفنوهم… .۲۱
چون سفیانی مطلع میشود که قائم (عج) از جانب کوفه به سوی او رهسپار شده است او نیز همراه با سوارانش حرکت میکند تا اینکه با قائم (عج) روبه رو میشود… پس آن روز با یکدیگر میجنگند. سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آنها مسلط میکند تا اینکه آنها را کشته و از بین می برند.
ب: امام صادق (ع):
اذا قام القائم (عج) من آل محمد صلوات الله علیه اقام خمسمأه من قریش فضرب اعناقهم ثم اقام خمسمأه فضرب اعناقهم ثم خمسمأه اخری حتی یفعل ذلک ستّ مرات. قلت: و یبلغ عدد هولاء هذا؟ قال: نعم منهم و من موالیهم.۲۲
چون قائم آل محمد (عج) یام کرد پانصد نفر از قریش را گردن میزند. سپس پانصد نفر دیگر را گردن میزند و سپس پانصد نفر دیگر را و این کار را شش بار تکرار میکند. راوی میگوید: عرض کردم قریش این مقدار هستند؟ فرمود؟ آری از آن ها و از دوستانشان.
اینها نمونههایی است از جنگها و درگیریهای امام مهدی(عج) با دشمنان به منظور پاک کردن دنیا از وجودشان.
نکته دوم: اندک بودن مدت زمان هشت ماه برای فتح کل دنیا؛
با پیوست کردن این دو نکته، یعنی جنگها و درگیریهای حضرت با گروههای گوناگون در خاورمیانه از یکسو و اندک بودن مدت زمانی که حضرت طی آن بر تمام دنیا مسلط میشود، میتوان این احتمال را تقویت کرد که درگیریهای امام (عج) با اهل کتاب و دیگر ملتها بسیار اندک خواهد بود؛ چرا که جنگهای حضرت در خاورمیانه، طبیعتاً بخش عمده ای از هشت ماه را به خود اختصاص خواهد داد. بنابراین اگر فتح مغرب زمین و دیگر نقاط دنیا نیز همراه با جنگ و درگیری و قتل و کشتار باشد، فتح دنیا در هشت ماه امری بعید خواهد بود؛ به ویژه با توجه به وسعت فوق العاده مناطق مسکونی کره زمین.
نکته قابل توجهی که مؤید مدعای ماست، این است که این احتمال وجود دارد که هشت ماه یاد شده، مدت زمان فتح و تسلط بر دنیا نباشد، بلکه مدت زمانی باشد که امام دنیا را از شر دشمنان و منحرفان پاک میکند؛ به این معنی که امام نخست کل دنیا را فتح خواهند کرد.
طبیعتا پس از فتح دنیا انسانهای معاند و منحرفی نیز هستند که به دنبال ضربه زدن به نظام امام مهدی (عج) و مخالفت با اهداف و آرمانهای حضرت باشند و امام چاره ای جز درگیری با این گروه نخواهد داشت. سید محمد صدر معتقد است هشت ماه یادشده تنها زمان فتح دنیا نیست؛ بلکه مدت زمانی است که اولاً امام (عج) دنیا را فتح میکند و ثانیاً دنیا را از لوث وجود معاندان و منحرفان پاک میکند.۲۳
براساس این احتمال، فتح دنیا در مدتی بسیار کمتر از هشت ماه اتفاق خواهد افتاد و مدت زمان فتح مغرب زمین ـ سرزمین اهل کتاب ـ بسیار بسیار اندک خواهد بود. در نتیجه، قتل و درگیری به کمترین میزان خود خواهد بود.
۵ ـ مؤید پنجم: جنگها و مرگ فراگیر
قرینه پنجمی را نیز میتوان بر مدعای برخورد مسالمت آمیز و به دور از جنگ و خون ریزی امام مهدی(عج) با اهل کتاب اقامه کرد. آن قرینه این است که براساس تعداد چشم گیری از روایات، پیش از ظهور، قتل و مرگ به شکل گستردهای بر بشریت سایه خواهد افکند و درصد بسیار بالایی از انسانها بر اثر جنگها و حوادث طبیعی از میان خواهند رفت.
بی تردید وجود این دو عامل به ویژه عامل اول ـ جنگ و درگیری ـ توان نظامی و دفاعی بشریت را به شدت کاهش خواهد داد و کشورها را از نظر نظامی آسیب پذیر خواهد نمود. به یقین، بشریتی که امروزه به مرگبارترین سلاحهای کشتار جمعی مجهز است و برخی از نیروی اتمی در اختیارش برای متلاشی کردن کل کره زمین کفایت می کند، در صورت وقوع جنگی فراگیر، از توان نظامی خود تا حد ممکن استفاده خواهد کرد و بسیار طبیعی خواهد بود که در صورت وقوع چنین جنگی، نیروهای متخاصم و نیز توان نظامی و دفاعی آن ها به شکل وسیعی از میان برود.
این جمله معروف که اگر جنگ جهانی سومی وجود داشته باشد جنگ جهانی چهارم با سنگ و چوب خواهد بود، به همین واقعیت اشاره دارد.
با رخ دادن چنین جنگی و فرسایش توان نظامی کشورهای متخاصم، مقاومت در برابر سپاه امام مهدی(عج) به کمترین حد خود خواهد رسید و سپاه امام با کمترین جنگ و درگیری دنیا را فتح خواهد نمود.
البته اصل وجود جنگ و مرگ، پیش از ظهور، مسائلی است که در روایات فراوانی به آن اشاره شده است، ولی به گستردگی و فراگیر بودن آن، تنها در چند روایت اشاره شده است و ما مدعی نیستیم که چنین جنگی با این گستردگی حتماً اتفاق خواهد افتاد.
بی تردید، اثبات وقوع چنین حادثه هولناکی نیازمند بررسی روایات و اسناد و دلالت آنها از یک سو و بررسی سایر روایات موافق و مخالف و جمع بندی آنها از سوی دیگر، و نیز تحلیل شرایط جهانی است؛ ولی وجود این روایات در منابع دست اول و تعدد آنها این احتمال را تقویت میکند و همین برای ما به عنوان شاهد کفایت میکند.
برخی از این روایات بدین قرارند:
الف) امام علی (ع):
لایخرج المهدی حتی یقتل ثلث و یموت ثلث و یبقی ثلث.
مهدی (عج) ظهور نمیکند مگر هنگامی که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم بمیرند و یک سوم باقی بمانند.۲۴
ب) شیخ صدوق به سند خود از سلیمان بن خالد از امام صادق روایت میکند:
قدّام القائم موتان موت احمر و موت ابیض حتی یذهب من کل سبعه خمسه. الموت الاحمر السیف والموت الابیض الطاعون.۲۵
پیش از ظهور قائم (عج) دو مرگ وجود خواهد داشت: مرگ سرخ و مرگ سفید تا از هر هفت نفر پنج نفر بمیرند. مرگ سرخ مرگ با شمشیر است و مرگ سفید مرگ با طاعون.
یادآوری این نکته لازم است که گرچه بشریت از نظر بهداشتی و مبارزه با بیماریهای گوناگون از جمله طاعون و وبا به پیشرفت چشم گیری دست یافته است و مرگ انسانها با طاعون با توجه به شرایط کنونی بعید به نظر میرسد، ولی این احتمال وجود دارد که شیوع طاعون پس از بروز جنگ های فراگیر باشد.
با بروز چنین جنگهایی که با سلاحهای کشتار جمعی، بسیاری از انسانها کشته میشوند، هم توان مالی و اقتصادی کشورها از بین میرود و هم نیروی انسانی لازم برای مبارزه با بیماریها به شدت کاهش خواهد یافت؛ با این شرایط، مبارزه با بیماری فراگیر طاعون امری مشکل خواهد بود. بنابراین اگر در این روایات، از مرگ بسیاری از انسانها به وسیله طاعون سخن به میان آمده، میتوان برای آن وجه معقولی تصور کرد. احتمال یادشده را میتوان با توجه به این نکته تأیید کرد که در روایت بالا و روایات همانند، مرگ با شمشیر پیش از مرگ به سبب طاعون آورده شده است.
آن چه گذشت، قراین و شواهد خارجی بر رویارویی مسالمت آمیز امام (عج) با اهل کتاب بود. اکنون نوبت آن رسیده است که به بررسی روایاتی بپردازیم که در آنها به مسئله قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدی (عج) اشاره شده است. ما به منظور کامل شدن بحث و زدودن شبهه، دلالت روایات بر کشتار وسیع اهل کتاب توسط سپاه امام (عج) در اینجا مجموعه روایات را آورده و مضامین آنها را به کوتاهی بررسی خواهیم نمود.
به تعبیر دیگر، هدف از آوردن این احادیث در این جا این است که اثبات کنیم از مجموعه روایاتی که بر قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدی(عج) دلالت دارند، به هیچ وجه نمی توان کشته شدن بیشتر آنان را فهمید. بنابراین قراین و شواهدی که بر مسالمت آمیز بودن رویارویی امام (عج) با اهل کتاب اقامه شد، معارضی ندارند.
روایات
مجموعه این روایات را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
۱٫ دسته اول روایتی که احتمالاً بر کشته شدن همه کافران و مشرکان به دست امام(عج) دلالت میکند:
شیخ صدوق به سند خود از ابیبصیر از امام صادق در تفسیر آیه
هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون (صف: ۹)
او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند. نقل می کند:
فاذا خرج القائم (عج) لم یبق کافر بالله العظیم و لامشرک بالامام الاکره خروجه حتی ان لو کان کافر او مشرک فی بطن صخره لقالت: یا مؤمن فی بطنی کافر فاکسرنی واقتله.۲۶
چون قائم (عج) قیام کرد، منکر خداوند و مشرک به امامی نمیماند، مگر اینکه از خروج او ناخشنود است. تا آنجا که اگر کافر یا مشرکی در دل صخره ای پنهان شده باشد، به صدا درآمده میگوید: ای مؤمن در دل من کافری است؛ مرا بشکن و او را بکش.
این احتمال وجود دارد که مفاد این روایت عمومیت قتل نسبت به تمامی کفار و مشرکین باشد؛ چرا که نکره در سیاق نفی افاده عموم میکند (لم یبق کافر و لامشرک؛ هیچ کافر و مشرکی نمی ماند…) توجه به جمله ((اذا خرج القائم؛ چون قائم قیام کند)) این احتمال که قتل تمامی مشرکان و کفار مخصوص مکان یا زمان یا جنگ خاصی باشد را تضعیف میکند. به عبارت دیگر، براساس ظاهر روایت، وقتی امام قیام خود را آغاز کرد و خبر آن به گوش کفار و مشرکان رسید، همه آنها از این حادثه ناخرسند خواهند شد و همه آنها به دست امام کشته خواهند شد.
اگر ما روایت بالا را به شکلی که گذشت معنی کنیم، بر قتل تمامی کفار و مشرکین دلالت دارد؛ ولی به نظر میرسد چنین معنایی از روایت فوق قابل استظهار نباشد؛ چرا که غایت بودن جمله ((حتی لوکان کافر او مشرک فی بطن صخره…)) از جمله قبل، وجه معقولی ندارد؛ یعنی این که بگوییم ((همه کفار و مشرکان از ظهور امام(عج) ناخشنود هستند تا اینکه اگر کافر یا مشرکی در جایی پنهان شود، آنجا میگوید کافر یا مشرکی زیر من پنهان شده)) معنای محصلی ندارد؛ چرا که پنهان شدن کفار و مشرکان و خبر دادن موجودات از آنها نمیتواند غایت ناخشنودی آنان باشد.
بلکه ظاهراً حتی غایت از چیزی است که از سیاق جمله فهمیده میشود؛ یعنی همه کفار و مشرکان از ظهور امام ناخشنود میشوند، میان کفار و مشرکین و امام جنگ و درگیری رخ میدهد و آنها با یکدیگر می جنگند تا آن جا که اگر در دل سنگ هم پنهان شوند…)).
و طبیعتاً آنانی که با سپاه امام به رویارویی برمیخیزند، همه اهل کتاب نیستند؛ بلکه بخشی از آنها هستند. بنابراین این روایت بر قتل همه اهل کتاب دلالت ندارد.
۲٫ دسته دوم روایاتی هستند که بر قتل اهل کتاب در زمان یا جنگ خاصی دلالت می کنند؛ از جمله:
الف: امام علی (ع):
… ثم یموت عیسی و یبقی المنتظر المهدی من آل محمد (ص) فیسیر فی الدنیا و سیفه علی عاتقه و یقتل الیهود والنصاری و اهل البدع۲۷
… سپس عیسی رحلت میکند و مهدی منتظر آل محمد (ص) باقی میماند. او در حالی که شمشیر بر دوش دارد، زمین را درمینوردد و یهود، نصارا و بدعت گزاران را میکشد.
این روایت بر قتل آن گروه از اهل کتاب دلالت میکند که پس از مرگ عیسی بر دین خود باقی مانده اند؛ ولی اینکه این عده از اهل کتاب چند درصد از مجموع اهل کتاب پیش از ظهورند، همه، اکثریت یا اقلیت، معلوم نیست. چه بسا با توجه به قراین و شواهدی که در جای خود ذکر شده است،۲۸ بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و تنها گروه اندکی باقی مانده و کشته شوند. بنابراین از این روایت نمی توان کمیت اهل کتابی را که به دست حضرت کشته میشوند به دست آورد.
ب: امام علی (ع):
… و یخرج عیسی فیلتقی الدجّال فیطعنه فیذوب کما یذوب الرصاص ولاتقبل الارض منهم احدا لایزال الحجر والشجر یقول: یا مومن تحتی کافر اقتله.۲۹
… و عیسی خروج میکند و با دجال روبه رو میشود. پس نیزهای به او میزند و او مانند سرب ذوب میشود. زمین هیچ یک از آنها را در خود نمی پذیرد. پیوسته سنگها و درختان می گویند: ای مؤمن کافری در زیر من پنهان شده است او را بکش.
ج: امام باقر:
… ثم ان الله تعالی یمنح القائم و اصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتی یفنوهم حتی ان الرجل یختفی فی الشجره والحجره فتقول الشجره والحجره: یا مؤمن هذا رجل کافر فاقتله فیقتله.۳۰
… سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آنها مسلط میکند تا اینکه آنها را کشته و از بین میبرند. تا آن جا که اگر شخصی پشت درخت یا سنگی پنهان شود، درخت و سنگ میگویند: ای مومن، این مردی است کافر؛ او را بکش. پس او را میکشد.
روایت ((ب)) مخصوص جنگ با سپاه دجال است. بنابراین دلالت بر کشته شدن کفار سپاه دجال میکند؛ نه مطلق کفار. روایت ((ج)) نیز به قرینه صدر روایت، بر قتل کفار در جنگ با سفیانی دلالت میکند:
اذا بلغ السفیانی ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتی یلقی القائم(عج)؛ …
چون به سفیانی خبر میرسد که قائم (عج) از سمت کوفه به سوی او حرکت کرده، با سواران خود به سوی او حرکت میکند تا اینکه با قائم (عج) روبه رو میشود…)).
بنابراین نهایت مدلول این دو روایت و امثال آن، قتال تمامی کفاری است که در سپاه دجال و سفیانی حضور دارند؛ ولی این مطلب را که این تعداد از کفار چند درصد از همه کفار هستند، از این روایات نمی توان به دست آورد.
۳٫ دسته سوم، روایاتی که نه بر شمول قتل دلالت دارند و نه قتل در زمان یا جنگ خاصی که ما بعضی از آنها را در این جا میآوریم:
الف: امام باقر (ع):
ولاتبقی ارض الا نودی فیها بشهاده ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمدا رسول الله و هو قوله: له اسلم من فی السموات و الارض طوعا و کرها و الیه ترجعون و لا یقبل صاحب هذالامر الجزیه کما قبلها رسول الله (ص) و هو قول الله و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین کله لله.۳۱
جایی نمیماند مگر این که در آن به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر (ص) شهادت داده میشود و این همان سخن خداوند است که میفرماید: ((تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیم اند و همه به سوی او بازگردانده میشوند.)) و صاحب این امر، آنچنان که رسول خدا (ص) جزیه می گرفت، جزیه قبول نمیکند و این همان سخن خداوند است که میفرماید: و با آنها پیکار کنید تا فتنه (شرک و سلب آزادی) برچیده شود و دین (پرستش) همه مخصوص خدا باشد.
با توجه به اینکه در ذیل روایت به آیه شریفه ((و قاتلوهم)) … استناد شده است، بنابراین امام با اهل کتاب به جهاد خواهند پرداخت و طبیعی است که در این جهاد، گروهی از اهل کتاب کشته خواهند شد؛ ولی این که چه قدر از اهل کتاب به دست سپاه امام به قتل خواهند رسید، مسئلهای است که روایت نسبت به آن ساکت است.
ب: امام کاظم در تفسیر آیه و له اسلم من فی السموات والارض طوعا و کرها؛ (آل عمران: ۸۳) ((و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیم اند)).
فرمود:
انزلت فی القائم اذا خرج بالیهود والنصاری والصابئین والزنادقه و اهل الرده والکفار فی شرق الارض و غربها فعرض علیهم الاسلام فمن اسلم طوعاً امره بالصلاه والزکاه و ما یؤمر به المسلم و یجب لله علیه و من لم یسلم ضرب عنقه حتی لایبقی فی المشارق والمغارب احد الا وحد الله قلت له: جعلت فداک ان الخلق اکثر من ذلک. فقال: ان الله اذا اراد امرا قلل الکثیر و کثر القلیل.۳۲
این آیه درباره قائم (عج) نازل شده است. او چون بر یهود، نصاری، صابئان، ملحدان، مرتدان و کفار شرق و غرب زمین خروج کرد، اسلام را بر آنها عرضه میکند. پس کسی که از سر اختیار اسلام آورد، او را به نماز و زکات و واجبات الهی و آنچه که بر عهده مسلمان است دستور میدهد و کسی که اسلام نیاورد را گردن میزند. تا این که در شرق و غرب کسی نمیماند، مگر اینکه به یگانگی خداوند معتقد باشد. راوی گوید: عرض کردم: فدایت شوم مردمان بیش از این هستند که بتوان آنها را کشت. حضرت فرمود: چون خداوند اراده فرماید زیاد را کم و کم را زیاد میکند.
گرچه در این روایت، قتل غیر مسلمانان مشروط به اسلام نیاوردن آنها شده و جمله شرطیه به خودی خود هیچ دلالتی بر تحقق شرط ندارد؛ لذا تحقق مشروط نیز قطعی نیست؛ ولی با توجه به علم امام (عج) به آینده، طبیعتاً اگر این شرط برآورده نمی شد و کسی نیز کشته نمی شد ـ یعنی همه مسلمان میشدند ـ امام جمله را به این شکل بیان نمی کرد؛ بلکه می فرمود همه مسلمان میشوند.
بنابراین بیان مطلب به شکل قضیه شرطیه خالی از اشاره به وجود برخی از افرادی که اسلام را اختیار نکرده و کشته میشوند نیست. مؤید این مطلب فهم راوی حدیث است که او نیز از قضیه شرطیه تحقق شرط ـ عدم اسلام ـ و در نتیجه، تحقق مشروط قتل ـ را فهمیده است؛ لذا می پرسد که مردم بسیارند و قتل آنها ممکن نیست و حضرت نیز فهم او را رد نکرده و با این پاسخ که برای خداوند کم و زیاد تفاوتی ندارد فهم او را تأیید میکند.
بنابراین دلالت روایت بر قتل برخی از اهل کتاب مسلم است، ولی کمیت اهل کتابی که کشته میشوند مسئلهای است که در این روایت به آن هیچ اشاره ای نشده است. چه بسا با توجه به قراین و شواهد گذشته، بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و گروه اندکی کشته می شوند.
پرسش: مدلول ذیل روایت بالا این است که بسیاری از اهل کتاب به دست حضرت کشته می شوند؛ زیرا راوی از سخن حضرت این گونه فهمیده که گروه زیادی به دست امام مهدی (عج) کشته خواهند شد و حضرت نیز این فهم را رد نمیکند و پاسخ میدهد خداوند اگر بخواهد کم را زیاد و زیاد را کم میکند که این پاسخ به گونهای پذیرفتن فهم راوی نیز هست. بنابراین از این روایت فهمیده میشود که امام مهدی(عج) در رویارویی با اهل کتاب، از حربه قتل و کشتار به گستردگی استفاده میکند و تعداد بسیاری از آنان را به قتل می رسانند.
پاسخ
یکم: در این روایت، از شش گروه نام برده شده است: یهود، نصاری، صابئین، ملحدین، مرتدین و کفار و مدلول روایت قتل بسیاری از مجموعه این شش گروه است؛ نه کشته شدن بسیاری از یهود و نصارا. بنابراین اگر ما از شواهد و قراین دریافتیم که شیوه امام(عج) در رویارویی با اهل کتاب برپایه گذشت و مداراست، در نتیجه، سهم اهل کتاب از این کشتار گسترده بسیار اندک خواهد بود.
دوم: ((قتل کثیر)) غیر از ((قتل اکثر)) است؛ ممکن است امام(عج) از یک مجموعه صد میلیون نفری ۵۰ هزار معاند را به قتل برساند؛ ولی این گروه، بیش تر مجموعه صدمیلیونی نیستند. گرچه اگر بدون مقایسه در نظر گرفته شوند، گروه زیادی هستند.
بنابراین ما این واقعیت را می پذیریم که ممکن است از اهل کتاب نیز گروه زیادی کشته شوند، ولی با توجه به قراینی که پیشتر برشمردیم، این گروه زیاد در مقایسه با جمعیت مجموعه اهل کتاب، درصد بسیار اندکی خواهند بود و قتل این تعداد از اهل کتاب به دلیل عناد و خصومتی که با حکومت جهانی امام(عج) دارند، بسیار طبیعی خواهد بود.
جمع بندی:
از مجموع روایاتی که متعرض مسئله قتل اهل کتاب شده است، در روایات دسته دوم و سوم، گرچه به مسئله قتل اشاره شده است، لیکن از میزان استفاده امام مهدی (عج) از این اهرم ذکری به میان نیامده است.
بنابراین با توجه به قراینی که سابقاً برشمردیم ـ قراین اسلام اکثریت۳۳ و برخورد مسالمت آمیز امام با اهل کتاب ـ میتوان این احتمال را تقویت کرد که اهل کتابی که به دست امام (عج) کشته میشوند، در مقایسه با مجموعه جمعیت اهل کتاب بسیار اندک خواهند بود.
در معنای روایت دسته اول، دو احتمال وجود داشت که براساس احتمال اصح، معنای روایت، عمومیت قتل کفار و مشرکین نبود؛ لیکن اگر ما مفاد این روایت را عمومیت قتل کفار و مشرکان بدانیم، این معنی به چند دلیل قابل اخذ نیست:
۱ـ روایات دسته دوم و سوم که براساس آنها، قتل کفار و مشرکین پس از اتمام حجت و عرضه اسلام خواهد بود.
۲ـ این اصل مسلم و قطعی عقلی و اسلامی که کشتن شخصی پیش از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت ممنوع است. بنابراین اگر در این روایت، سخن از قتل تمامی کفار به میان آمده است، منظور کفاری است که پس از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت، باز بر عقیده باطل خود اصرار بورزند.
علاوه بر این که ظهور عبارت ((اذا قام القائم))۳۴ بر شروع قتل از همان آغاز ظهور نیز محل تأمل است؛ چرا که این واژه میتواند به این معنی باشد که این اتفاقات ـ ناخشنودی کفار از ظهور و قتل آنها ـ پس از قیام رخ خواهد داد؛ اما بلافاصله یا با تأخیر بودن این اتفاقات، مطلب دیگری است که از این واژه نمی توان استفاده کرد.
آن چه گذشت، برخوردهای اولیه سپاه امام مهدی(عج) با اهل کتاب بود. تحقیق درباره سرنوشت اقلیت باقیمانده اهل کتاب را که نه اسلام آورده و نه در جریان فتح دنیا کشته میشوند در جای خود باید دنبال کرد.
پی نوشت ها:
۱ . نوشتار حاضر قسمتی از پایان نامه نویسنده است که به عنوان دین در عصر ظهور برای مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در مقطع کارشناسی ارشد به رشته تحریر در آمده است.
۲ . مصباح کفعمی، زیاره المهدی(عج).
۳ . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۹۰٫
۴ . مفاتیح الجنان، زیارت آل یس.
۵ . اعراف، ۱۵۶٫
۶ . مفاتیح الجنان،زیارت آل یس.
۷ . همان.
۸ . محمد بن ابراهیم النعمانی، غیبت نعمانی، ص ۴۵۰٫
۹ . محمد صدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۳۷۸٫
۱۰ . محمد بن ابراهیم النعمانی، غیبت نعمانی، ص ۳۳۷٫
۱۱ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۲۵۱٫
۱۲ . بتریه پیروان کثیرالنوای ابتر هستند. ر.ک: محمد بن عبدالکریم (شهرستانی)، الملل و النحل، ج ۱ (بیروت: دارالمعرفه، ۱۴۰۲) ص۱۶۱٫
۱۳ . محمد صدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۹۷٫
۱۴ . همان، ص ۹۸٫
۱۵ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۱۲۴٫
۱۶ . همان، ج ۳، ص ۳۱۷٫
۱۷ . همان، ج ۳، ص ۱۱۹٫
۱۸ . همان، ج ۳، ص ۹۶٫
۱۹ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۱۸۰٫
۲۰ . همان، ص ۲۴۰٫
۲۱ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۳۱۶٫
۲۲ . همان، ج ۳، ص ۳۱۴٫
۲۳ . محمد صدر، تاریخ مابعدالظهور، ص ۴۱۰٫
۲۴ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۲۱٫
۲۵ . همان، ج ۳، ص ۴۴۰٫
۲۶ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۱۴۵٫
۲۷ . همان، ج ۳، ص ۱۲۱٫
۲۸ . ر.ک: فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله: اهل کتاب در دولت مهدی(عج).
۲۹ . همان، ج ۳، ص ۱۲۲٫
۳۰ . همان، ج ۳، ص ۳۱۶٫
۳۱ . همان.
۳۲ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۶۰٫
۳۳ . فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله اهل کتاب در دولت مهدی (عج).
۳۴ ـ ص ۳۰٫
نصرت اله آیتی
ماهنامه انتظار موعود – شماره 13
براساس بعضی از روایات، امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهورشان در جوار کعبه، ابتدا این آیه را می خواند: «ذخیره الهی بهتر است برای شما، اگر شما مومن باشید». سپس می گویند: و من ذخیره الهی بر روی زمین و خلیفه او و حجت او بر شما هستم ».
به گزارش تبیان به نقل از گروه مهدویت خبرگزاری شبستان، بنابر تصریح روایات حضرت مهدی (عج) در بدو ظهور سخنان خاصی را ایراد و حتی آیاتی ویژه باز قرآن را تلاوت می کنند که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:
امام صادق (ع) در روایتی می فرمایند: «قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف به دیوار کعبه تکیه داده و مردم جهان را مخاطب قرار می دهد و می فرماید: «هر کس بخواهد آدم و شیث را ببیند، اینک منم آدم و شیث، هر کس بخواهد نوح و سام را ببیند، اینک منم نوح و سام، هر کس بخواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، اینک منم ابراهیم و اسماعیل، هر کس بخواهد موسی و یوشع را ببیند، منم موسی و یوشع، هر کس بخواهد عیسی و شمعون را ببیند، منم عیسی و شمعون، هر کس بخواهد محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام را ببیند، منم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام، هر کس بخواهد حسن و حسین را ببیند، منم حسن و حسین، هر کس بخواهد امامان از اولاد حسین علیه السلام را ببیند، منم آن امام معصوم از نسل پاک حسین علیه السلام،اینک سخنان مرا گوش کنید تا شما را از آن چه شنیده و می دانید و آن چه تا کنون نشنیده و نمی دانید، خبر دهم... .(2)
براساس بعضی از روایات، امام زمان (ع) بعد از ظهورشان در جوار کعبه، ابتدا این آیه را می خواند: «ذخیره الهی بهتر است برای شما، اگر شما مؤمن باشید».[1] سپس می گویند: و من ذخیره الهی بر روی زمین و خلیفه او و حجت او بر شما هستم».[2]
پی نوشت ها:
[1]. هود، 86: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».
[2]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، مصحح و تعلیق: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 331، النشر الاسلامی، قم، 1405ق، «أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیْکُمْ».
بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) استان تهران
روایات متعدد از ائمه ی اطهار علیهم السلام به ما رسیده است که یاران حضرت مهدی 313 نفر به تعداد یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جنگ بدر هستند. (منتخب الاثر، صافی گلپایگانی، الفصل السابع، الباب الخامس، بیست و پنج روایت را با این مضمون گردآوری کرده است) و در منابع روایی اهل سنت نیز همین تعداد به عنوان یاران حضرت مهدی علیه السلام بیان شده است. (مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نور الدین هیثمی، ص 119)
حال سوال این است که: اگر 313 یار امام مهدی (علیه السلام) کامل شود، آن حضرت ظهور خواهند کرد؟!
در تحلیل پاسخ به این سوال می توان گفت که:
مفضّل می گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: آیا وقتى براى آن (ظهور امام زمان) تعیین نشده است؟! فرمود: اى مفضل! نه من وقتى بر آن معیّن می کنم و نه وقتى براى آن تعیین شده است! هر کس براى ظهور مهدى ما وقت تعیین کند، خود را در علم خداوند شریک دانسته و (به ناحق) ادعا کرده که توانسته است بر اسرار خدا آگاهى یابد!
1- گرچه نمی توانیم ادعا کنیم که در زمانی، این تعداد افرادی که هر کدام باید بخش مهمی از جامعه اسلامی زمان ظهور را مدیریت کنند، وجود داشته اما امام غایب (علیه السلام) ظهور نکرده اند، اما با این وجود، شرط تکمیل تعداد 313 نفر انسان لایق در سپاه امام زمان (عج)، شرط لازم است نه کافی؛ یعنی این طور نیست که با تکمیل این تعداد، آن حضرت ظهور کند، بلکه برای تحقق قیام امام مهدی غیر از این شرط، شرایط دیگری نیز وجود دارد که با تکمیل این تعداد و تحقق تمام شرایط دیگر، آن حضرت ظهور و قیام خواهد نمود. به بیان دیگر، علاوه بر جمع تعداد 313 نفر افراد لایق، شرایط دیگری نیز برای ظهور امام زمان (عج) وجود دارد؛ مانند مرکزیت شهر مقدس قم در نشر دین و آماده شدن جامعه جهانی.
در روایت آمده است امام صادق (علیه السلام) نام کوفه را برد و فرمود: به زودى کوفه از مؤمنان تهى می شود و دانش از او نهان گردد، چنانچه مار در سوراخش پنهان شود. سپس دانش در شهرى پدیدار می شود که آن را قم می گویند. آن جا معدن علم و فضل می گردد، تا آنجا که در روى زمین هیچ نادانى نسبت به دین نماند و حتی دخترکان پرده نشین نیز از دین آگاه شوند، این (مرکزیت قم) نزدیک به ظهور قائم ما باشد، و خدا قم و مردمش را مقام حجت سازد، و اگر آن نباشد زمین اهلش را فرو برد و حجتى در زمین نماند، و دانش از آن به همه بلاد منتشر گردد، در مشرق و مغرب و حجت خدا بر مردم تمام شود. تا کسى در روى زمین نماند که علم و دین بدو نرسد، سپس قائم ظهور کند و سبب انتقام و خشم خدائى بر بنده ها شود؛ زیرا خدا از بنده ها انتقام نگیرد، مگر پس از این که حجت را انکار کنند. [1]
حضرت عبد العظیم بن عبد اللَّه حسنىّ می گوید: به حضرت جواد (علیه السلام) گفتم: مولاى من! آرزویم این است که شما آن قائمى از بیت محمّد باشید که زمین را پر از قسط و عدل می کند، همچنان که آکنده از ظلم و جور شده است! حضرت فرمود: هر کدام از ما قائم به امر خداوند و هادى به دین او است، امّا قائمى که خداوند توسّط او زمین را از لوث وجود اهل کفر و انکار پاک سازد و آن را پر از عدل و داد نماید کسى است که ولادتش بر مردم پوشیده و شخصش از ایشان پنهان و بردن نامش حرام است. او همنام و هم کنیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است؛ او کسى است که زمین برایش در پیچیده شود و هر مشکلى برایش هموار گردد؛ اصحاب او به تعداد اهل بدر سی صد و سیزده نفر از دورترین نقاط زمین به گرد او فراهم آیند، و این همان فرمایش خداوند است که: «هر جا که باشید خدا همه شما را فراهم آورد، که خدا بر هر چیزى توانا است» [2] پس هنگامى که این تعداد افراد مخلص گرد آیند خداوند متعال امر خود را ظاهر سازد و چون عقد- که آن ده هزار مرد باشد- براى او کامل شود، به اذن و فرمان خداى تعالى قیام کند، و آن قدر دشمنان خدا را بکشد تا خداوند خشنود شود. عبد العظیم گفت: به آن حضرت عرض کردم: سرور من! چگونه می فهمد خداوند متعال خشنود گردید؟ فرمود: خداوند در قلب او رحمت می افکند.[3]
همچنین مفضّل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هنگامى که به امام اجازه (ظهور) داده می شود، خدا را به نام عبرانیش می خواند سی صد و سیزده نفر یاران آن حضرت براى او گرد آورده می شوند و همچون پاره پاره ابر پائیزى اند، آنان پرچم دارانند؛ بعضى از ایشان شبانه از بسترش ناپدید می گردد و بامداد در مکّه است، و پاره اى از ایشان در روز دیده می شود که در میان ابر مى رود و نام خودش و نام پدرش و مشخّصاتش و نسبش شناخته شده است، عرض کردم: فدایت گردم کدام یک از ایشان از نظر ایمان برتر است؟ فرمود: همان که در روز میان ابر می رود. و ایشانند آن ناپدیدشوندگان و این آیه در مورد آنان نازل شده است: «هر کجا باشید خداوند شما را جملگى مى آورد».[4]، [5]
حضرت عبد العظیم بن عبد اللَّه حسنىّ می گوید: به حضرت جواد (علیه السلام) گفتم: مولاى من! آرزویم این است که شما آن قائمى از بیت محمّد باشید که زمین را پر از قسط و عدل می کند، همچنان که آکنده از ظلم و جور شده است! حضرت فرمود: هر کدام از ما قائم به امر خداوند و هادى به دین او است، امّا قائمى که خداوند توسّط او زمین را از لوث وجود اهل کفر و انکار پاک سازد و آن را پر از عدل و داد نماید کسى است که ولادتش بر مردم پوشیده و شخصش از ایشان پنهان و بردن نامش حرام است. او همنام و هم کنیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است
2- برای ظهور امام زمان (عج) شرایطی وجود دارد که دانش واقعی آن نزد خداوند است.
مفضّل می گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: آیا وقتى براى آن (ظهور امام زمان) تعیین نشده است؟! فرمود: اى مفضل! نه من وقتى بر آن معیّن می کنم و نه وقتى براى آن تعیین شده است! هر کس براى ظهور مهدى ما وقت تعیین کند، خود را در علم خداوند شریک دانسته و (به ناحق) ادعا کرده که توانسته است بر اسرار خدا آگاهى یابد! در صورتى که خداوند هر سرّى دارد براى این مخلوق که از خدا و اولیای خدا برگشته اند واقع شده است، هر خیرى خدا داشته باشد اختصاص به بندگانش دارد که باید به آن برسند؛ زیرا که خدا همه وقت با بندگانش است. آن اسرار که به آنها می دهد براى این است که بر آنها حجت باشد.
مفضل گفت: در وقت ظهورش چگونه است؟ فرمود: اى مفضل! او در وضع شبهه ناکى آشکار می شود، تا این که امرش روشن شود و نامش بالا رود و کارش آشکار گردد، و نام و کنیه و نسبش برده شود، و آوازه او در زبان پیروان حق و باطل و موافقان و مخالفان زیاد برده می شود؛ تا این که به واسطه شناختن او حجت بر مردم تمام شود. [6]
بنابر این، وجود 313 نفر تنها شرط ظهور امام مهدی نیست تا گفته شود با تکمیل شدن این تعداد چرا ظهور نمی کند، بلکه شرایط دیگری نیز وجود دارد که برخی از آن در روایات بیان شد و برخی نیز بیان نشد و علمش نزد خداوند است که با تحقق تمام شرایط امام ظهور خواهد کرد.
پی نوشتها:
[1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار (آسمان و جهان)، ترجمه، کمره اى، محمد باقر، ج 4، ص 184 و 185، تهران، اسلامیه، چاپ اول، 1351ش .
[2]. بقره، 148.
[3]. طبرسی، احتجاج، ترجمه، جعفرى ، بهراد، ج 2، ص 523 و 524، تهران ، اسلامیه ، چاپ اول، 1381ش .
[4]. «اَیْنَ ما تَکُونُوا یَاْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمیعاً». بقره، 148.
[5]. نعمانى، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانى، ترجمه، غفارى، محمد جواد، ص 434، تهران، نشر صدوق، چاپ دوم، 1376ش، 1418ق .
[6]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار (مهدى موعود)، ترجمه، دوانى ، على، ج 13، ص 1146 ٓ 1148، تهران، دار الکتب الاسلامیه ، چاپ بیست و هشتم، 1378ش .
منابع:
سایت اسلام کوئیست
سایت حرف آخر
بحارالانوار ج 13 و ج 4
زمانی كه محمد بن عثمان این جمله را گفت حضار همه متعجب بودند، چرا كه هیچ كدام حتی فكر نمی كردند كه از میان این همه یار نزدیك حسین بن روح-یك ایرانی تبار- برای این مقام برگزیده شود.
«اگر حادثه رحلت من به وقوع پیوست، جانشین من حسین بن روح نوبختی است. من مأمور شده ام او را به جای خود تعیین كنم؛ پس شما هم به او مراجعه كنید و در كارهای خود به او اعتماد نمایید.»(1)
زمانی كه محمد بن عثمان این جمله را گفت حضار همه متعجب بودند، چرا كه هیچ كدام حتی فكر نمی كردند كه از میان این همه یار نزدیك حسین بن روح-یك ایرانی تبار-برای این مقام برگزیده شود.
ولی در واقع همین غیر منتظره بودن در اذهان یكی از مهمترین دلایل انتصاب او بود. چرا كه اگر افراد دیگری غیر از ایشان، به نیابت منصوب می گشت، ممكن بود دشمنان و بعضی از ناآگاهان تصور كنند كه این انتخاب، به خاطر روابط نزدیك محمد بن عثمان با آن فرد است و نتیجه بگیرند كه نظر شخصی محمدبن عثمان است، نه نظر امام زمان(عج). چون آگاهان و روشنفكران اجتماعی آن زمان، واگذاری به ایشان را بعید می دانستند، ایجاد چنین شبهه ای برطرف شد و معلوم شد كه انتخاب او به اذن و رضایت امام زمان(عج) صورت پذیرفته است.
از ابو سهل نوبختی سۆال كردند: « چطور شد كه امر نیابت به شیخ ابوالقاسم روح نوبختی واگذار گردید، ولی به تو واگذار نشد؟ و او پاسخ داد: آنان- ائمه علیهم السلام- بهتر از هر كس می دانند چه كسی را به این مقام برگزینند. من آدمی هستم كه با دشمنان رفت و آمد دارم و با ایشان مناظره می كنم. اگر آنچه ابوالقاسم(ابن روح) درباره امام می داند، می دانستم، شاید در بحث هایم با دشمنان و جدال با آنها می كوشیدم تا دلایل بنیادینی را بر وجود امام ارائه دهم و در نتیجه محل اقامت او را آشكار سازم. اما اگر ابوالقاسم امام را در زیر جامه خود پنهان داشته باشد، بدنش را با قیچی قطعه قطعه كنند تا او را نشان دهد، هرگز چنین نخواهد كرد.» (2)
زمانی كه محمد بن عثمان این جمله را گفت حضار همه متعجب بودند، چرا كه هیچ كدام حتی فكر نمی كردند كه از میان این همه یار نزدیك حسین بن روح-یك ایرانی تبار- برای این مقام برگزیده شود
از این حدیث اراده او در مخفی كردن مسائل مربوط به امام غایب(عج) و درجه ایمان او در مقابل شكنجه دشمن و استقامت او در برابر مصائب و ناملایمات روشن می گردد كه این یكی از عوامل انتخاب او به شمار می رود.
وفاداری و هوشیاری، صبر و بردباری و در یك كلمه «اخلاص» او از دیگر عوامل جانشینی وی بود. از این گذشته بر طبق گواهی مورخین و محدثین، خردمندترین شخص زمان خویش در نزد دوست و دشمن بود و بر اوضاع سیاسی-اجتماعی زمان خویش شناخت كامل داشت(3).
یكی از روشهای او در معاشرت با مخالفین، «تقیه» بود كه به وسیله آن قلبهای مخالفان را نیز به سمت خود جلب می كرد. حتی در بعضی از احادیث می بینیم وقتی كه مخالفین جهت بحث با او می رفتند، اگر عده آنها ده نفر بود، موقع رفتن نُه نفر او را لعن می كردند و یك نفر درباره او تردید داشت ولی وقتی با او مواجه می شدند و حسین بن روح با آنها صحبت می كرد به گونه ای صحبت می كرد كه نُه نفر از آنها به خاطر دوست داشتن حسین بن روح به سوی خدا مجذوب می شدند و تنها یك نفر تردید می كرد.
نمونه های بسیاری از استفاده از تقیه را كه عاقلانه ترین شیوه در آن دوره بود بیان شده است كه توانست به وسیله استفاده از آن مصالح شیعیان را به خوبی حفظ نماید.
منبع:
1- الغیبه، ص 342. بحارالانوار، ج51، ص 355
2- الغیبه، ص 391، حدیث 358. بحار الانوار، ج 51، ص 359.
3- الغیبه، ص 384
مریم محبی
با اقتباس از كتاب پژوهشی پیرامون زندگانی نواب خاص امام زمان(عج)
ایشان نیز همانند یوسف در کودکی از کنار قوم خویش غایب شد . کودکی در غایت زیبایی . آن یوسف زیبا مورد حسادت برادران قرار گرفت و یوسف زهرا مورد حسادت مظلوم نمایان غاصب .
برادران یوسف خواهان مرگ او شدند اما دیگران او را بسیار دوست داشتند و عزیز مصرش کردند حضرت مهدی هم چه بسیار مورد جفای دوستان قرار خواهد گرفت همان افرادی که امروز منتظرش هستند اما طردش میکنند و نمی توانند تمام الگوی محبت و عشق را تحمل کنند اما چه بسیار افراد و نا آشنایان که مجذوب عشق او شده و باورش خواهند کرد .بیایید با خلوص دل همرنگ شویم و یک صدا فریاد کنیم یوسف زهرا بیا که صادقانه دوستت داریم و یعقوب وار منتظرت هستیم . همانند حضرت یعقوب شویم که عشق یوسف را و بازگشتش را باور داشت و اهمیتی به سرزنش کنندگان نمی کرد و درخت ناامیدی را از قلب های فرزندان نیز قطع می کرد.
ما همیشه درخواندن تاریخ گناه برادران یوسف را نمی بخشیم اما حداقل نیاز به آذوقه و مادیات موجب کشش برادران یوسف سوی او شد ولی گناه خویش را در تاریخ به راحتی می بخشیم که با اینهمه نیاز به سوی حضرتش ، دستی بسوی او دراز نمی کنیم تا پرده های محکم غیبت را کنار زنیم که جمال دلربایش همانند جمال یوسف عیان شود
ما همیشه درخواندن تاریخ گناه برادران یوسف را نمی بخشیم اما حداقل نیاز به آذوقه و مادیات موجب کشش برادران یوسف سوی او شد ولی گناه خویش را در تاریخ به راحتی می بخشیم که با اینهمه نیاز به سوی حضرتش ، دستی بسوی او دراز نمی کنیم تا پرده های محکم غیبت را کنار زنیم که جمال دلربایش همانند جمال یوسف عیان شود .
برادران یوسف فهمیدند که او تنها راه است و طولانی بودن مسیر را به جان خریدند ما هم میدانیم که یوسف زهرا تنها راه است ولی در مسیر دل قرار نمی گیریم ، نباشد همانند برادران یوسف او را بخواهیم، بلکه بیایید یعقوب وار برای یوسف زهرا دلدادگی کنیم . از خدای متعال ظهورش را بخواهیم نه برای اینکه عدالت را به ارمغان بیاورد و ظلم را بر چیند و احیای دین کند ، بیاید برای اینکه دوستش داریم . دستها را به آسمان دل پل زنیم و بگوییم مهدی بیا چون دوستت داریم .
امام صادق در فرازی از دعای ندبه : « بِنَفسِی أنت مِن مُغیّب لَم یَخلُ مِنّا ، بنَفسی أنتَ مِن نازِحٍ ما نَزَحَ عنّا »
بحار الانوار ، ج 36 ،ص296
دنیاخواهی و اسیر دنیا بودن یکی از عوامل جداکننده حقیقت طلبان از باطل جویان است. از آنجا که حکومت حضرت مهدی(عج) عالم گیر است و منفعت طلبان به عدالت سوق داده می شوند و بر آمال دنیا خواهی شان تازیانه عدالت و حقیقت نواخته خواهد شد؛ بنابراین بیشترین مخالفت ها از سوی دنیاطلبان و دنیاخواهانی است که در هراس از دست دادن آن یا به شوق و عشق زیاده خواهی آنند. پس مبارزه شان جدی تر و کراهت و ناپسندی شان از آن حادثه و از آن واقعه، بیشتر و جدی تر است.
عدم فهم جایگاه امام و ولایت
این افراد که دلبسته دنیایند و برای رسیدن به آن همواره در تلاش و کوشش، نسبت به جایگاه امام و ولایت نه تنها هیچ شناختی ندارند؛ بلکه از درک و فهم آن نیز عاجزند. در زیارت حضرت امیر(علیه السلام) می خوانیم: "خدایا شکرت که مرا بر این زیارت موفق ساختی ... در حالی که اهل دنیا و آنانی که آیات خدا را به تمسخر گرفته و فریفته دنیا شدند، از زیارت او سر باز زدند. شکر تو را که مرا معرفتی دادی که اهل دنیا جاهل آنند و به دیگران روی آوردند."(1)
ترجیح دنیا به آخرت
خداوند از این ویژگی آنان چنین سخن می گوید: "ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ"؛ این به خاطر آن است که زندگی دنیا(و پست را) بر آخرت ترجیح دادند و خداوند افراد بی ایمان (لجوج) را هدایت نمی کند."(2)
کفر به آیات الهی
در آیه دیگری درباره این ویژگی آنان می خوانیم: "(در آن روز به آن ها می گوید:) ای گروه جن و انس! آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو می کردند و شما را از ملاقات چنین روزی بیم می دادند؟ آن ها می گویند: "بر ضد خودمان گواهی می دهیم، (آری) ما بد کردیم" و زندگی (پر زرق و برق) دنیا آن ها را فریب داد و به زیان خود گواهی میدهند که کافر بودند."(3)
فریفته دنیا شدن
از دیگر ویژگی های آنان این است که دنیا آن ها را فریفته و اسیر خود کرده است: "همان ها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت. امروز ما آن ها را فراموش می کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند."(4)
این افراد که خود را برتر از دیگران و به خصوص مۆمنان می پندارند، همواره به تمسخر آنان می پردازند. قرآن در این باره می فرماید: "زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این رو افراد باایمان را (که گاهی دستشان تهی است) مسخره می کنند، درحالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند (چرا که ارزش های حقیقی در آنجا آشکار می شود و صورت عینی به خود می گیرد) و خداوند هرکس را بخواهد، بدون حساب روزی می دهد
دل بسته دنیا و ماندن در آن
آیه دیگری از این صفت آنان چنین نام برده است: "و آن ها را حریص ترین مردم ـ حتی حریص تر از مشرکان ـ بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آنجا) که هر یک از آن ها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود؛ درحالی که این عمر طولانی او را از کیفر (الهی) باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آن ها بیناست."(5)
سستی و تنبلی
نیم نگاهی به این آیه شریفه که می فرماید: "ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا هنگامی که به شما گفته می شود: "به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید" بر زمین سنگینی می کنید (و سستی به خرج می دهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست"(6) بیانگر آن است که این افراد در امور معنوی و تکالیف خود سست و کسل اند؛ زیرا تمام همت و عشق شان رسیدن بیشتر به دنیاست.
تمسخر مۆمنین
این افراد که خود را برتر از دیگران و به خصوص مۆمنان می پندارند، همواره به تمسخر آنان می پردازند. قرآن در این باره میفرماید: "زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این رو افراد باایمان را (که گاهی دستشان تهی است) مسخره می کنند، در حالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند (چرا که ارزش های حقیقی در آنجا آشکار میشود و صورت عینی به خود می گیرد) و خداوند هر کس را بخواهد، بدون حساب روزی می دهد."(7)
رویگردانی از راه خدا و تحریف
از آنجا که افق دید دلبستگان دنیا تنها همین دنیای فانی را می بیند، می کوشند که دیگران را نیز با خود همسو کنند و آن ها را از انجام تکالیف خود باز دارند تا بیشتر از دنیا بهره گیرند یا آنان را بیشتر استثمار کنند. قرآن در توصیف آنان می فرماید: "همان ها که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و (مردم را) از راه خدا باز می دارند و می خواهند راه حق را منحرف سازند، آن ها در گمراهی دوری هستند."(8)
متظاهر به انتظار امام
امام صادق(علیه السلام) در سخنی حال و روز این افراد متظاهر کوفی صفت را این گونه بیان می کند: "مردم درباره ما سه گروهند: گروهی ما را دوست دارند، سخن ما را می گویند و منتظر فرج ما هستند، ولی عمل ما را انجام نمی دهند؛ اینان اهل دوزخند. گروه دوم نیز ما را دوست دارند، سخن ما را می گویند، منتظر فرج ما هم هستند، عمل ما را انجام می دهند، اما برای رسیدن به دنیا و دریدن مردمان. اینان نیز جایگاهشان دوزخ است و گروه سوم ما را دوست دارند، سخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند و عمل میکنند (برای خدا) اینان از ما و ما از آنانیم."(9)
از دیگر صفات و ویژگی های آنان می توان به مواردی همچون عدم یاری راه حق، عدم ادای حقوق الهی چون زکات و خمس، عدم زمینه سازی همراهی و یاری بیشتر افراد به خاطر ثروت اندوزی شان، عدم اطاعت و همراهی و گاه نفرت از نواب عام امام نیز همراهی با دشمنان دین و ولایت نام برد.
ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا هنگامی که به شما گفته می شود: "به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید" بر زمین سنگینی می کنید (و سستی به خرج می دهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست.
پذیرفتن دیگران به جای ائمه(علیه السلام)
امام حسن مجتبی(علیه السلام) در پاسخ حسن بصری که در نامه ای به حضرت از حیرت و سردرگمی امت نوشته و از حضرت خواسته بود به او آنچه از خدا آموخته، بیاموزد؛ نوشت: "بله چنان که نوشتی ما اهل بیتیم. نزد خدا و پیامبر(ص)، اما پیش تو و اصحابت. اگر چنان که گفتی بود، دیگران را بر ما مقدم نمی داشتید. به جانم سوگند خداوند شما را در قرآن چنین مثال زده: "أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ" ؛ "این درباره شما و اصحاب توست".(10)
از دیگر ویژگی های آنان این است که دنیا آن ها را فریفته و اسیر خود کرده است: "همان ها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت. امروز ما آن ها را فراموش می کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند
انکار ولایت
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه "فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ"؛ "امروز ما آن ها را فراموش می کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند"(11) به شیوه مبارزاتی این افراد اشاره کرده و به جابر فرمود: "قسم به خدا آیات ما را انکار کردند. ای جابر! چه می گویی درباره آنانی که سنت و راه ما را نابود کرده و دشمنان ما را اطاعت نموده و حرمت ما را هتک کردند. به ما ظلم روا داشته و حق ما را غصب نمودند. سنت و روش ظالمان را به پا داشته و راه و مسیر فاسقان را پیمودند."(12)
رویارویی و مبارزه با امام
در احادیث کربلا افرادی چون شبث بن ربعی، حماد بن ابجر، یزید بن حارث، قیس بن الاشعث، عمرو بن حجاج زیدی و ... تمام گفته ها و نوشته های خود برای امام و عهد و سوگندها را فراموش کرده و در مقابل سخن و احتجاج امام حسین علیهالسلام نامه را انکار کردند. اینان به خیال پست و مقام و مسئولیت آمده بودند؛ بنابراین به خیل نامه نگاران پیوستند و روزی با آمدن ابن زیاد، از این فرقه برون آمده و خرقه و لباس جنگ با امام حسین(علیه السلام) را به تن کردند. اینان بندگان دنیا بودند و هر کس که ذره ای از آن را داشت یا به آن ها وعده آن را می داد، بندگی می نمودند.
یاری نکردن و سستی در کارها
خداوند در قرآن می فرماید: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیلٌ"؛ "ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا هنگامی که به شما گفته می شود: "به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید" بر زمین سنگینی می کنید (و سستی به خرج میدهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست."(13)
پی نوشت ها :
1. بحارالانوار، ج97، ص336.
2. نحل، 107.
3. انعام،130.
4. اعراف، 51.
5. بقره، 96.
6. توبه، 38.
7. بقره، 212.
8. ابراهیم، 3.
9. تحفالعقول، ص513.
10. بحارالأنوار، ج10، ص136 .
11. اعراف، 51.
12. بحارالأنوار، ج26، ص12 .
13. توبه، 38.
انتقاد کنندگان میگویند: عادتاً بسیار بعید به نظر میرسد که «مهدی» از روزی که ولادت یافته تا به حال که مدت زیادی میگذرد، در پنهان به سر برد و هیچ کس از پیروان و خویشاوندانش جای او را ندانسته و خبری از او به دست نیاورند..
این انتقاد نادرست بوده و از چندین جهت مورد اشکال است:
1- عدهای از دوستان و پیروان مورد اعتماد «حسن بن علی» که مدتها محرم راز و واسطه بین او و شیعیان بودهاند، همواره «مهدی» را ملاقات نموده و احکام و مسایل چندی از او نقل کردهاند و حقوق مالی اسلامی را از شیعیان گرفته و به وی تحویل میدادهاند. از جمله «عثمان بن سعید سمان عمری» و پسرش «محمد بن عثمان» که هردو از موثق ترین افراد وی بودند و نیز «بنی سعید» و «بنی مهزیار» در اهواز و «بنی الرکولی» در کوفه و «بنی نوبخت» در بغداد و عدهای از اهل «قزوین» و «قم» و سایر مراکز که همگی نزد «امامیه» و «زیدیه» معروف و مشهورند و اکثر اهل تسنن آنان را می شناسند و تمامشان مردمان عاقل، امین، فهمیده، دانشمند و مورد اعتماد شیعه و غیر شیعه بودهاند.
2- مدتها قبل از اینکه «مهدی» متولد شود، پیغمبر و همه امامان قبل از او خبر داده بودند که «مهدی» قبل از اینکه ظاهر شده و قیام کند، حتماً باید دو «غیبت» را سپری کند، غیبت اول، کوتاه و غیبت دوم، بسیار طولانی خواهد بود. در غیبت اول، دوستان خصوصیش، اخبار و مکانش را به دیگران خواهند گفت، ولی در غیبت دوم، هیچگونه اطلاعی از اخبارش نخواهند داشت و تنها مکانش را عدهای از دوستان مۆمن و با تقوا که همواره در خدمت او بوده و کارهایش را انجام میدهند، خواهند دانست.(1)
در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان میکند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد
این اخبار در کتابهای شیعیان که قبل از تولد «حسن بن علی» و پدر و جدش نوشته شده، موجود است. و ما دیدیم که تحقق این دو غیبت، چگونه صدق این اخبار و صحت عقیده «امامیه» را آشکار ساخت.
3- به چه دلیل میتوان ادعا کرد هر فردی که به خاطر امری از امور دینی و غیر آن از انظار مردم پنهان شود، حتماً باید عدهای از خویشان و یا دوستان نزدیکش، از مکان و احوالش آگاهی داشته باشند بلکه افراد زیادی بودهاند که از انظار پنهان شده و هیچ خبری از آنان در هنگام غیبتشان به دست نیامده است و ما تعدادی از این افراد را در اینجا ذکر میکنیم:
در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان میکند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد، مگر زمانی که به پیغمبری مبعوث شده بود و برای دعوت قومش به مصر بازگشت نمود
اول: تمام تاریخ نویسان اسلامی و غیر اسلامی از پیروان ادیان آسمانی نقل کردهاند که یکی از پیغمبران به نام «حضرت خضر علیه السلام» مدتها قبل از «موسی بن عمران علیه السلام» پنهان شده و تا این زمان به زندگی خود ادامه میدهد و احدی نتوانسته محل سکونت وی را کشف کرده و یا از کسانی که با او دوستی و معاشرت دارند خبری به دست آورد. تنها قرآن قصه کوتاهی از او با «موسی بن عمران» نقل کرده است.
و پاره ای از مردم میگویند: بعضی از «پارسایان و مردان با خدا» او را دیده ولی نشناخته اند و پس از اینکه از او جدا شدهاند به ذهنشان رسیده که آن شخص «حضرت خضر» بوده است.(2)
دوّم: در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان میکند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد، مگر زمانی که به پیغمبری مبعوث شده بود و برای دعوت قومش به مصر بازگشت نمود.
سوم: قصه «اصحاب کهف» است که تا اندازهای شرح فرار آنان از قومشان و رفتنشان به غاری که در دور دست واقع شده بود، در قرآن کریم ذکر شده و در آن، چنین بیان گردیده که آنان همراه «سگی» به طرف «غار» رفته و داخل آن شدند، ولی آن سگ در مقابل غار، سر خود را بر روی دو دستش گذاشت و همگی مدت «309» سال در آن غار ماندند و مانند شخصی که در خواب معمولی فرو رفته باشد.
جای تردید نیست که چنین قصهای «عادتاً و عرفاً» محال مینماید.و اگر صریحاً در قرآن ذکر نگردیده بود، حتماً مخالفان ما آن را انکار میکردند، همانگونه که «مادیین و طبیعیین» آن را محال میدانند.
چهارم: قصه حیرت آور دیگر، سرگذشت «صاحب الاغ» است که در قرآن و سایر کتب آسمانی ذکر شده(3) و یهود و نصارا او را پیغمبر میدانند. خلاصه این قصه بدین گونه میباشد که «او از شهری گذشت و دید که آن شهر خراب و ویران گردیده، با خود گفت خداوند چگونه مردمی را که مدتها است مردهاند و اثری از آنان باقی نمانده، زنده میگرداند؟!
در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان میکند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد
خداوند برای اینکه ثابت کند چگونه آنان را زنده خواهد نمود، او را میراند و پس از صد سال زنده کرد، در حالی که خوراکی های همراه وی، تازه مانده و هیچ تغییری نکرده بود و «الاغ» او نیز، در حال چریدن بسر میبرد(4) و به همان حالی که از اول بود باقیمانده و ابداً تغییری در او به وجود نیامده بود.
خداوند به وی گفت: به «غذایت» نگاه کن که ابداً تغییری نکرده و به استخوان های بدنهای انسانهای مرده نیز بنگر که چگونه ما ذرّات آن را از زیر خاک بیرون آورده و به یکدیگر وصل نموده و گوشت، روی آنها می-رویانیم و آنها را به صورت اولیه در میآوریم. «عزیر» هنگامی که جریان زنده شدن «مردگان» را دید، گفت: «حال دانستم که خداوند بر هر کاری تواناست».
همانگونه که گفتیم:
این قصه در قرآن کریم ذکر شده و اهل کتاب نیز آن را نقل کرده و به آن اعتقاد دارند. بدون تردید این قصه نیز با جریان عادی و متعارف هیچ توافقی ندارد و به همین خاطر همه «مادیین» و «طبیعیین» و «مدعیان فلسفه» آن را شدیداً انکار میکنند و حال اینکه ادعای «امامیه» درباره «غیبت مهدی»، به عقل و عادت نزدیکتر است تا قصههای یاد شده. نظیر این قصهها در کتابهای تاریخ ادیان بسیار ذکر گردیده است.
پی نوشت ها:
1. ر.ک: بحارالانوار، ج 51، چاپ تهران. بشارةالاسلام. غیبت نعمانی و غیبت طوسی.
2. در این باره و در مورد قصه های بعدی، به کتابهای تاریخ اسلام، مانند: تاریخ طبری، ابن اثیر، بحارالانوار، ج 5 و غیر آنها رجوع شود.
3. قرآن از «صاحب الاغ» تنها به «آن کسی که بر قریه ویران شدهای گذشت» یاد کرده و در تاریخ نام او مختلف آمده است. بعضی از آنان نام او را «عزیر» و بعضی دیگر «ارمیا» ذکر کردهاند. و هر دو اسم در اخبار مذهبی نیز نقل شده است. و اختلافهای دیگری در خصوصیات این قصه وجود دارد. (ر.ک: بحار، ج10، 7 و 14 و... طبری، ج 1 و تفسیر آیه 259 از سوره بقره).
4. در اینکه آیا خداوند، حمار عُزیر را نیز مانند خود عُزیر قبض روح کرد و یا نه، در تاریخ، به اختلاف نقل شده، پارهای اول و برخی دوم را نقل کردهاند، ولی ظاهر قرآن کریم چندان توافقی با نقل اول ندارد. (رجوع شود به تفسیر آیه 259 از سوره بقره).
منبع:
سایت شعائر بر گرفته از ده انتقاد و پاسخ پیرامون غیبت امام مهدی؛ ترجمه كتاب «المسائل العشر فی الغیبة»، شیخ مفید (رحمة الله علیه)
آیاتی از قرآن عزیز، بشارت به حکومت مؤمنان صالح بر روی زمین می دهد؛ که بهترین مصداق کامل آن، حکومت حضرت مهدی علیه السّلام، بعد از ظهور شریفشان است؛ در این مقاله به بیان معنای ظاهری (تفسیر) و باطنی (تأویل) برخی از این آیات می پردازیم.
«وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون * إِنَّ فی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدین*»(1) : قطعاً، بعد از ذکر (تورات) در «زبور» نوشتیم (قطعی کردیم) که یقیناً، بندگان شایسته ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد. در این، ابلاغ روشنی است برای گروه عبادت کنندگان.
زمین برای او [قائم] جمع می شود و گنجهای آن برای او آشکار می گردد. حکومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند به دست او دینش را بر همه دینها غلبه خواهد بخشید، هر چند مشرکان ناخشنود باشند. هیچ ویرانه ای باقی نمی ماند جز اینکه آباد می شود و حضرت عیسی علیه السلام فرود می آید و پشت سر او به نماز می ایستد ...
این آیه دلالت می کند که روزی خواهد رسید که صلح و راستی، بر سراسر جهان سایه افکنده و ظلم و بیداد از روی زمین برچیده خواهد شد. چون در زمان هیچ یک از انبیا و امامان قبلی، چنین اتفاقی نیفتاده، بنابراین باید این امر در آینده، اتفاق بیافتد. برای اینکه بدانیم این وعده، چه وقت و توسّط چه کسی تحقق خواهد یافت، باید به "ثقل اصغر" به یادگار مانده از پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله مراجعه نماییم.
شکافنده ی علوم، پنجمین گوهر نایاب علیه السّلام فرمودند: «اینان، اصحاب مهدی در آخرالزمانند.»(2)
طبق نقل شیعه و اهل سنت، از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله می خوانیم: «اگر فقط یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خدا، آن روز را طولانی می کند تا مردی صالح از اهل بیت مبعوث گرداند و زمین را چنان که پر از ظلم و جور شده است، پر از عدل و داد کند.»(3) بنابراین، اگر روایت امام باقر علیه السلام و روایتهای متعدد دیگری، از این دست را کنار هم بگذاریم، متوجه خواهیم شد که کل زمین طعم شیرین حاکمیت معصوم را با ظهور امام مهدی علیه السلام خواهد چشید؛ چیزی که تا به امروز، تنها گاهی و برای قسمتی از زمین محقق شده است.
«هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (4): او، کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه ی آیین ها، غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
وعده ی غالب شدن دین اسلام، بر همه ی آیین ها، تاکنون تحقق نیافته و آیین های دیگری با پیروان فراوان وجود دارند که هنوز نه تنها مغلوب دین حق پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نشده اند؛ بلکه سعی می کنند تا اسلام مظلوم را، از بین ببرند. ولی چون وعده ی الهی حق است و راست؛ پس باید روزی تحقق پیدا کند.
نه تنها شواهد تاریخی عدم تحقق این مسأله، ما را مطمئن می سازد که روزی این وعده عملی می شود، بلکه روایات زیبایی بر این مسأله مهر تأیید زده و زمان این وعده را معرفی می نمایند. پیشوای پنجم ما، امام باقر علیه السلام فرمودند: «... زمین برای او [قائم] جمع می شود و گنج های آن برای او آشکار می گردد. حکومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند به دست او دینش را بر همه دینها غلبه خواهد بخشید، هر چند مشرکان ناخشنود باشند. هیچ ویرانه ای باقی نمی ماند جز اینکه آباد می شود و حضرت عیسی علیه السلام فرود می آید و پشت سر او به نماز می ایستد ...» (5)
همچنین صادق آل طه علیه السّلام فرمودند: «به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده و نخواهد شد تا آنکه قائم خروج کند.» (6)
«الَّذینَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاة وَ آتَوُا الزَّكاة وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَة الْأُمُور»(7): همان کسانی که هرگاه در زمین به آنان قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و پایان همه کارها از آن خداست.
حاکمی که هنگام تسلّط پیدا کردن و حاکمیت، به فکر اقامه نماز، پرداخت زکات، امر به معروف و نهی از منکر است؛ کیست؟ حاکمی که با وجود قدرت داشتن، آن قدر عظیمتر از دنیاست، که هیچ چیزی نمی تواند، او را از فکر محبوب خود (نماز) و فکر عیال الله و بندگان خدا (زکات) جدا کند.
مولای ما، امام باقر علیه السّلام فرمودند: «این آیه، برای آل محمد است و (خداوند) مهدی و اصحابش را فرمانروای مشارق و مغارب زمین می گرداند و به دست او و یارانش، دین را غالب کرده و بدعتها و باطلها را می میراند.» (8)
روزی خواهد رسید که صلح و راستی، بر سراسر جهان سایه افکنده و ظلم و بیداد از روی زمین برچیده خواهد شد. چون در زمان هیچ یک از انبیا و امامان قبلی، چنین اتفاقی نیفتاده، بنابراین باید این امر در آینده، اتفاق بیافتد. برای اینکه بدانیم این وعده، چه وقت و توسّط چه کسی تحقق خواهد یافت، باید به "ثقل اصغر" به یادگار مانده از پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله مراجعه نماییم
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئًا وَ مَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ.»(9)
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید.
همچنین دین و آیینی را برای آنان پسندیده، پا بر جا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می کند. آن چنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند.
خداوند در این آیه جامعه ای را به مؤمنان وعده داده است که سه ویژگی مهم را داراست:
1. حاکمیتی در اختیار مؤمنان؛
2. استقرار دین اسلام و چیرگی این دین، بر همه ی ادیان؛
3. امنیت کامل مؤمنان و عدم ترس آنان.
چنین جامعه ای در گذشته ی تاریخ اسلام، تحقق نیافته است و چون مضمون آیه، وعده ی خداست، پس باید در آینده ی جهان، پدیدار گردد. (10)
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر این آیه می فرماید: «حق مطلب این است که این آیه جز با جامعه ای که با ظهور امام مهدی علیه السّلام تشکیل می شود، با هیچ جامعه دیگری قابل انطباق نیست.» (11)
بنابراین با مراجعه به آیات قرآن و کلام معصومین علیهم السلام در می یابیم که تحقق حاکمیت صالحان و وعده غالب شدن دین اسلام که تاکنون به وقوع نپیوسته است، در زمان حکومت امام عصر علیه السلام تحقق خواهد یافت.
به امید آن روز صالح باشیم و مؤمن!
پی نوشت:
1 . انبیا: ۱05 ۱۰۶.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «من، در میان شما، دو چیز گرانبها باقی می گذارم؛ تا زمانی که به این دو تمسک جویید، گمراه نمی شوید: کتاب خداوند (قرآن) و عترت و خاندان من، این دو از هم جدا نمی شوند تا در روز قیامت بر من در حوض وارد شوند.» (2) بنابراین باقی مانده از عترت پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی امام مهدی علیه السلام در میان ما وجود دارند.
طبق برخی از آیات قرآن کریم مانند: آیه چهارم سوره قدر و آیه هفتم سوره رعد و روایات متعدد، زمین هیچ گاه از حجت خالی نیست و در هر زمان یك نفر از اولیاى الهی، امامِ زمانِ خود و حجّت و خلیفه الهی در روى زمین است. محمد بن فضیل از امام رضا علیه السلام پرسید: «آیا می شود زمین بدون امام باشد؟ امام فرمودند: نه، در این صورت اهل خود را فرو می برد.» (3)
علاوه بر آن احادیث زیادی داریم که تعداد جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را دوازده نفر می شمارد و اسامی آنها را ذکر می کند و آخرین آن ها را امام مهدی علیه السلام معرفی می کند. به طور مثال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «جانشینان بعد از من به تعداد سرپرستان بنی اسرائیل، دوازده نفر می باشند سپس دستش را بر پشت امام حسین علیه السلام گذاشتند و فرمودند نه نفر از نسل او (امام حسین علیه السلام) و نهمین آنها مهدی است که زمین را از عدل و داد پر می کند همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد ...» (4)
اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش «مهدی» و از اولاد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مورد اتفاق همه فرَق اسلامی است، در حالیکه بنا بر آیات قرآن (5) خداوند حضرت عیسی علیه السلام را به سوی خود بالا برد.
برخی از علما، تعداد آیاتی را که درباره امام مهدی علیه السلام تفسیر (معنای ظاهر آیه) و تأویل (معنای باطن آیه) شده است، حدود دویست آیه دانسته اند. (6) علامه مجلسی، بیشتر آنها را در «بحارالأنوار» گرد آورده است. (7) آیة الله صافی گلپایگانی در مقدمه کتاب «منتخب الأثر» می نویسد: «بر هر کسی که توجه به تاریخ و احادیث داشته باشد، معلوم است که بشارتهای نقل شده از پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام و اصحاب آن حضرت در مورد ظهور مهدی علیه السلام به تواتر رسیده است.» ایشان در این کتاب مجموع احادیث مربوط به امام مهدی علیه السلام را که در کتابهای مختلف و معتبر شیعه و اهل سنت ذکر شده، ۶۳۳۸ روایت بدون حذف احادیث تکراری می داند.»
به اندازه ای احادیث دوازدهمین جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (امام مهدی علیه السلام) که جهان را پر از عدل و داد می کند، در میان مردم جا افتاده بود که افرادی برای افزایش موقعیت در میان مردم لقب مهدی را به کار می بردند.
به عنوان نمونه، منصور عباسی، خلیفه دوم عباسی، لقب مهدی را بر فرزندش محمد که ولیعهدش بود گذاشت تا شأن او را در میان مردم بالا ببرد. مهدی عباسی خلیفه سوم عباسی از سال 158 تا 169 ق همزمان با امامت امام کاظم علیه السلام حکومت کرد. «خاندان عباسی و پیروان آنان، طبق روایات و اخبار متواتر، می دانستند مهدى موعود كه تار و مار كننده كلیه حكومتهاى خودكامه است، از نسل حضرت عسكرى علیه السلام خواهد بود، به همین جهت پیوسته مراقب وضع زندگی او بودند تا بلكه بتوانند فرزند او را به چنگ آورده و نابود كنند، همچون تلاش بیهوده فرعونیان براى نابودى موسی!» (8) لذا خانه امام حسن عسکری علیه السلام را تحت نظر داشتند تا جلوی ولادت امام دوازدهم را بگیرند اما اراده الهی بر این تعلق گرفت که ولادت امام پنهانی صورت گیرد و جانشان حفظ شود.
علاوه بر روایات متواتر در مورد امام مهدی علیه السلام در منابع اسلامی، در انجیل (کتاب مقدس مسیحیان) نیز بشارتهایی آمده است. در انجیل و ملحقات آن، 80 بار کلمه «پسر انسان» آمده است که فقط 30 مورد آن، با حضرت عیسی مسیح علیه السلام قابل تطبیق است؛ امّا 50 مورد دیگر، از نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخر الزمان و پایان روزگار ظهور خواهد کرد. (9) به طور مثال در انجیل لوقا آمده است: «و کمرهای خود را ببندید، چراغهای خود را افروخته بدارید. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد، پس شما نیز مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی برید، پسر انسان می آید .» (10)
بنابراین با وجود آیات قرآن کریم و احادیث متعدد، موعود وعده داده شده در اسلام امام مهدی علیه السلام می باشد. در انجیل نیز به منجی دیگری غیر از حضرت عیسی علیه السلام، اشاره شده است.
پی نوشت:
1. حدیث ابن ماجه که به سندش به رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت داده که فرمودند: «و مهدی جز عیسی بن مریم نیست.» (ابن ماجه، سنن، ج ۲، ص ۱۳۴۰، ح ۴۰۳۹)
توحید و نبوت و معاد را همه شنیده اند که به آنها اصول دین می گویند. اما قضیه مهدویت حتی منحصر به مسلمانان نیست، همه اقوام و همه ادیان این اعتقاد را دارند. وقتی به تاریخ ملل و اقوام عالَم می نگریم، می بینیم از زمانهای پیش این مسأله، آنان را به خود متوجه و مشغول ساخته و به انتظار مصلحی که بتواند جهان را نیکو اداره کند، دقیقه شماری می کنند.
البته این اعتقاد (چنان كه در میان شیعه بسیار عمیق، عینى و راهبردى است) در بین بیشتر مكاتب و اقوام به عنوان آموزه اى اصیل و بنیادین مطرح نیست و به عنوان باورى فرعى و احتمالى تلقّى مى شود. در واقع شیعه با اندیشه «مهدویت» زنده و پویا است و با آن زندگى مى كند و نفَس مى كشد و آن را ركن اساسى اعتقاداتش مى داند؛ امّا در میراث مكتوب و شفاهى بیشتر ملل و ادیان، تنها اشاراتى گذرا به آن شده و مطالبى اجمالى درباره آن طرح گشته است. این اعتقاد، هنوز به عنوان باورى اثرگذار و یقینى تبدیل نشده و جایگاه استراتژیك خود را نیافته است! با این حال همین اشارات و بیانات نیز، نشانگر فراگیرى و ریشه دار بودن اندیشه «ظهور رهایى بخش بزرگ» و حقانیت و درستى آن است.
1. برهمنان:
برهمنان بر این عقیده اند که در آخر الزمان "ویشنو" ظهور می نماید، در حالی که بر اسب سفیدی سوار است و شمشیر آتشبار در دست دارد. ویشنو مخالفین برهمنان را می کشد و دنیا را سعادتمند می نماید.
2. انگلیسی ها:
ساکنین جزایر انگلستان از چندین قرن قبل، به انتظار "آرتور" می باشند که می گویند: در جزیره آوالون سکونت دارد. گویند: روزی ظاهر شود و نژاد "ساکسون" را در دنیا غالب گرداند و سعادت را نصیب و روزی آنان سازد.
3. نژاد اسلاو:
نژاد اسلاو بر این عقیده بودند كه از مشرق زمین، یك نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.
4. نژاد ژرمن:
نژاد ژرمن معتقد بودند: یك نفر فاتح از طوایف آنان قیام مى كند و «ژرمن» را بر دنیا حاكم مى گرداند.
5. مسیحیان:
یكى از اعتقادات غربیان مسیحى، باور به بازگشت عیسى مسیح -به عنوان نجات دهنده مسیحیان و تحقق بخش ملكوت و سلطنت الهى- است. با این حال در میان اقوام مختلف غربى نیز سخن از یك منجى بزرگ مطرح بوده و پاره اى از افراد از چنین انتظارى بهره بردارى كرده اند.
6. یهودیان:
یهودیان بر این عقیده بوده و هستند که در آخرالزمان "ماشیح" پیدا شود و پادشاه پادشاهان گردد.
7. ایرانیان باستان:
ایرانیان بر این اعتقاد راسخ بودند که "گرزاسپه" پهلوان تاریخی ایران زنده است و در کابل خوابیده و صدهزار فرشته او را نگهبان هستند و روزی بیدار شود و قیام کند. دسته دیگری از ایرانیان اعتقادشان این بود که "کیخسرو" پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایی، سلطنت را به فرزند خود واگذار کرده، رو به کوهستان نموده، در آنجا آرمیده روزی ظاهر گردد و اهریمنان را از گیتی براند.
آری در هر دوره و زمانی مردم جهان منتظر یک نجات دهنده بوده اند ولی باید گفت که آنها در تعیین مصداق، که آن منجی و مصلح کیست در اشتباه اند.
اما شیعه با سند محکم و از طریق وحی منجی خود را معرفی می کند، مشخصات امام مهدی(عج) در اخبار شیعه از طریق قرآن و روایات رسیده و از نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام می باشد و چنان مشخصات ایشان دقیق بیان شده است که بر هیچ کس جز فرزند امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین پیشوای شیعه تطبیق نمی کند.
از بین صدها روایت به یک حدیث اشاره می شود:
امام صادق علیه السلام از آباء گرامی اش که از امیرالمؤمنین علیه السلام، از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند، می فرماید: امامهای بعد از من دوازده نفرند. اولی آنها علی بن ابی طالب و آخری آنها حضرت خاتم الاوصیاء است که آنها جانشینان و اوصیاء من و حجتهای الهی بر امت من هستند. کسی که به امامت آنها اقرار کند مؤمن است و کسی که آنها را انکار کند کافر است. (کمال الدین و تمام النعمة)
در این حدیث و احادیث بسیاری به وجود امام دوازدهم اشاره می شود و این که قطعا دوازدهمین جانشین پیامبر صلی الله علیه و اله از نسل ائمه علیهم السلام خواهند بود. اما روایات زیادی به برپایی حکومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه اشاره می کنند حتی در منابع اهل سنت، از جمله: ابن حجر در کتاب "صواعق المحرقة" از ابوالحسن امری چنین نقل می کند: اخبار متواتر و فراوانی از پیامبر (صلی الله علیه و اله) نقل شده که سرانجام مهدی ظهور می کند و او از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) است ... و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (صواعق ص 99)
و نیز محمد شبلنجی دانشمند معروف مصری در کتاب "نور الابصار" می نویسد: اخبار متواتری از پیامبر (صلی الله علیه و اله) آمده که مهدی از خاندان اوست، او همه زمین را پر از عدل می کند.
به طور کل از مجموع احادیث روشن می شود که مصلح بزرگ جهانی، مهدی موعود علیه السلام دارای مشخصات زیر است:
- از خاندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و فرزندان اوست.
- از فرزندان امام حسین علیه السلام است.
- دوازدهمین پیشوا پس از پیامبر صلی الله علیه و اله است.
- فرزند حسن بن علی العسکری علیهماالسلام است.
- دنیا را مملو از عدل و داد خواهد کرد.
- حکومت جهان در اختیار او قرار می گیرد.
- مستضعفین و استعمارشدگان، در عصر او از قید و زنجیر اسارت آزاد می شوند، و جنگها برچیده می شود و صلح و آرامش جای آن را می گیرد.
با این مقدمات به این نتیجه می رسیم که باید هر چه بیشتر و بهتر مصلح و منجی واقعی را به جهان بشناسانیم زیرا دنیایی که خود را در وحشت و اضطراب و در آستانه سقوط می بیند، گوش به زنگ است تا هر ندایی که به نام صلح بلند گردد، مشتاقانه از آن استقبال کند و مردم در چنین شرایطی برای پاسخ به منادی واقعی صلح، آمادگی دارند و نیاز خود را به یک مصلح آسمانی احساس می کنند و این وظیفه مسلمانان را سنگین تر می کند که امام را به جهانیان معرفی کنند و زمان بعد از ظهور را به تصویر کشند.
توماس کارلایل تاریخ نگار اسکاتلندی می گوید: دنیا در جستجوی پیشوایی است که بتواند دنیا را اداره کند، هر چه جستجو می کند کسی را پیدا نمی کند به جز علی بن ابیطالب.
و امروز همان نجات دهنده بشر یازدهمین فرزند امام علی بن ابیطالب علیه السلام است، که با عقل و قدرت خدادادی، جهان را در قبضه قدرت خود می گیرد و به نابسامانی های موجود سر و سامان می بخشد.
آری آنان که متوجه اوضاع عالمند، در به در دنبال فرشته صلح می گردند و می دانند جهان باید خود را آماده پذیرش ندای «جاءَ الحَقُ وَ زَهَقَ الباطِلُ» کند و زمینه را برای مصلح حقیقی و حکومت جهانی ولی عصر امام زمان (عج) آماده سازد. چون نجات دنیا و مردم، از چنگال ستمکاران، جباران و مفسدان و اهتزاز پرچم یکتاپرستی و احیا کردن آیین توحیدی جز با تشکیل دولت کریمه مهدوی صورت نخواهد گرفت.
با توجه به شرایط خاصی كه در دوران امام صادق علیه السلام بوجود آمد؛ یعنی انحطاط حكومت فاسد اموی و روی كار آمدن حكومت بنی عباس، فرصت مناسبی فراهم شد تا فرهنگ اهل بیت علیهم السلام و اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله توسط ایشان گسترش یابد. لذا در میان معصومین علیهم السلام بیشترین احادیث مهدوی در موضوعات مختلف مهدویت از امام صادق علیه السلام به دست ما رسیده است؛ در حدود 297 حدیث(2) كه نشان از اهمیت این موضوع دارد.
در این مقاله سعی بر این داریم تا به بیان تعداد معدودی از احادیث امام صادق علیه السلام در سه محور (ضرورت، غیبت و انتظار) از نگاه ایشان بپردازیم.
روح معرفت و عبودیت خداوند متعال، معرفت امامان معصوم علیهم السلام می باشد؛ زیرا اوصیای الهی به فرموده امام صادق علیه السلام ابواب الله (درهای خداوند) می باشند كه از آن درها به سوی خداوند روی آورده می شود. (3) پس خدا را تنها از راه معصومین علیهم السلام می توان شناخت.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «مردم راهی جز معرفت ما ندارند و بخاطر نشناختن ما عذری از ایشان پذیرفته نیست ...» (4)
سرحلقه اتصال به حجت الهی و یاری او شناخت و محبت است. مقام والای معرفت امام، انسان را به جایگاه رفیع خدا باوری می رساند، ارتباط این دو ارتباطی ناگسستنی است به طوری كه در آیات ابتدایی سوره مبارکه بقره، هدایت پذیری از قرآن، ویژه متقینی است كه به غیب و حجت غایب ایمان دارند
پس امروز كه ولی خدا در پشت پرده غیبت نهان گردیده مهمترین وظیفه ما شناخت و باور قلبی نسبت به ایشان است. «الم * ذلك الكتاب لا ریب فیه هدی للمتقین * الذین یومنون بالغیب ... * ؛ الم * این كتاب بی هیچ شك راهنمای پرهیزگاران است. آن كسانی كه به غیب ایمان آرند...» امام صادق علیه السلام درباره ی این آیه فرمودند: «المتقون، شیعة علی علیه السلام، و الغیب فهو الحجة الغایب؛ متقین شیعیان امام علی علیه السلام هستند و غیب، حجت غایب است.» (5)
سرحلقه اتصال به حجت الهی و یاری او شناخت و محبت است. مقام والای معرفت امام، انسان را به جایگاه رفیع خدا باوری می رساند، ارتباط این دو ارتباطی ناگسستنی است به طوری كه در آیات ابتدایی سوره مبارکه بقره، هدایت پذیری از قرآن، ویژه متقینی است كه به غیب و حجت غایب ایمان دارند. (6)
یكی از مهمترین مباحثی كه در مهدویت به آن پرداخته می شود غیبت و علل آن می باشد. غیبت امام علیه السلام به امر پروردگار محقق شده و امام صادق علیه السلام نیز مانند دیگر معصومین علیهم السلام از وقوع آن خبر داده اند: «نزدیکترین حالات مومنین نزد خداوند عزوجل، و خشنودترین هنگام او از آنان، زمانی است که حجت خدا را نیابند و برای آنان آشکار نشود و از دیدگان آنها پوشیده بماند، اما در عین حال بدانند که حجت ها و بینات الهی باطل نشده و در آن هنگام، هر صبح و شام، منتظر باشند و شدیدترین خشم و غضب خداوند بر دشمنانش موقعی است که حجت خود را از آنان مخفی بدارد و بر آنان آشکار نگردد، (و آنها نیز او را انکار کنند) و خداوند دانسته است که اولیای او در تردید واقع نمی شوند و اگر می دانست که آنها در شک می افتند، یک چشم بر هم زدن، حجت خود را از آنها، نهان نمی ساخت.» (7)
در مورد اینكه چرا امام مهدی علیه السلام غایب شدند و علت محرومیت مردم از بركات ظهور ایشان چیست روایات متعدد و بی شماری موجود است. سرّی از اسرار الهی، حفظ جان امام، و آزمایش مردم از جمله علتهای غیبت امام عصر علیه السلام می باشند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «بی تردید برای صاحب الامر غیبتی است كه هر اهل باطلی، در آن به شك می افتد.» راوی در باره علت غیبت سوال كرد. حضرت فرمود: «غیبت به سبب امری است كه اجازه نداریم آن را برای شما بیان كنیم... غیبت سری از اسرار الهی است
امام صادق علیه السلام فرمودند: «بی تردید برای صاحب الامر غیبتی است كه هر اهل باطلی، در آن به شك می افتد.» راوی درباره علت غیبت سوال كرد. حضرت فرمود: «غیبت به سبب امری است كه اجازه نداریم آن را برای شما بیان كنیم... غیبت سری از اسرار الهی است؛ ولی چون می دانیم كه خداوند بزرگ، حكیم است، می پذیریم كه همه كارهای او (بر اساس) حكمت است؛ هر چند علت آن كارها برای ما معلوم نباشد.» (8)
و در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام علت غیبت را حفظ جان امام عصر علیه السلام بیان می نمایند: «امام منتظر، پیش از قیام خود مدتی از چشمها غایب خواهد شد.» از حضرت درباره علت آن سوال شد. حضرت فرمودند: «بر جان خویش بیناك است.» (9)
هویت جامعه شیعی به انتظار فرج وابسته است و مهمترین وظیفه شیعیان در دوران غیبت، انتظار فرج است. انتظار سازنده و پویا یعنی انتظاری كه مشق مقاومت و پایداری، كرامت و شرافت را با خود به ارمغان بیاورد. چنین انتظاری حتی اگر به وصال مهدی نیانجامد نام انسان را در زمره یاوران ثبت خواهد كرد.
امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: «مَنْ سُرَّ أَنْ یَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِر؛ (10) هر کس که بودن در شمار یاران قائم، او را شادمان سازد باید به انتظار باشد و باید با پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار کند. پس اگر اجلش فرا رسد و امام قائم پس از درگذشت او قیام کند، بهره او از پاداش برابر با پاداش کسی است که آن حضرت را درک کرده باشد. پس بکوشید و منتظر باشید گوارا باد شما را ای گروه بخشوده.»
آماده سازی برای ظهور از مهمترین وظایف هر منتظریست و برای اینكه در جرگه یاران امام عصر علیه السلام قرار بگیریم باید تقوا پیشه كرده و خود را به حسن خلق مزین نماییم.
همچنین نباید منتظران از آمادگی نظامی و تجهیزات جنگی غافل بمانند: «لَیُعِدَّنَّ أحَدُكُم لِخُروجِ القائِمِ وَلَو سَهماً؛ (11) هر یک از شما باید خود را براى ظهور حضرت قائم آماده كند، اگرچه با فراهم كردن یک تیر.»
امام صادق علیه السلام برای چنین رادمردانی دعا فرموده و آرزوی طول عمر می نمایند تا توفیق در حضور و خدمتگذاری در ركاب حضرت را بیابند.
پی نوشت:
1- امام مهدی علیه السلام در احادیث شیعه و سنی ،ص 31
2-همان
3- اصول كافی، ج1، ص275، ح9
4- همان، ص266،ح11
5 -كمال الدین و تمام النعمة ،ج2 ، ص20، ح14
6- برگرفته از كتاب سلوك مهدوی، محمد باقر حیدری كاشانی، ص 74
7- كمال الدین، ج2، ص339
8- كمال الدین و تمام النعمة ، ج1، باب 32، ص204، ح11
9- همان، ص233، ح7
10- الغیبة، نعمانی، ص 200
11- بحارالأنوار، ج 52، ص 366
در پاسخ باید گفت که اولاً: در روایات مختلف، برای یاران و اصحاب خاص حضرت مهدی علیه السلام، صفات و خصوصیات ویژه ای ذکر شده که ممکن است این افراد با این شرایط ویژه هنوز در بین ما موجود نباشند.
ثانیاً: از مجموعه احادیث استفاده می شود که یاران حضرت مهدی علیه السلام بعد از ظهور، محدود به 313 نفر نمی شود و باید دسته دیگری از یاوران امام زمان علیه السلام که ده هزار نفر هستند نیز برای قیام حاضر باشند، چراکه بدون حضور ایشان در مکه قیام صورت نمی گیرد.(1)
ثالثاً فراهم شدن ۳۱۳ نفر از یاران خاص حضرت ولی عصر علیه السلام علت تامّه برای ظهور حضرت نیست و تنها یکی از شرایط تحقق ظهور است. در حقیقت ظهور امام مهدی علیه السلام شرط مهم دیگری نیز دارد که همان «آمادگی عمومی» و استقبال جهانی برای تشکیل حکومت عدل الهی است.
اقبال و خواست عموم مردم نسبت به امام زمان علیه السلام و حمایت از تشکیل حکومت عدالت گستر مهدوی نیازمند این است که شناخت و بصیرت نسبت به حقانیت و اهداف قیام امام عصر علیه السلام در بین مردم به بالاترین حد ممکن برسد. بنابراین می توان گفت: یکی از مهمترین ابزار ایجاد آمادگی عمومی، برای ظهور امام مهدی علیه السلام بصیرت افزایی در جوامع اسلامی است.
گرچه 313 نفر که فرماندهان و یاران اصلی ایشان را تشکیل می دهند در اوجِ ایمان، ولایت پذیری، صبر و بصیرت هستند؛ عموم یاران نیز با توجه به مقدار بهره ای که از این اوصاف کریمه دارند به حضرت نزدیکتر خواهند بود گرچه عموم مردم هم برای حمایت از دولت ایشان باید از این اوصاف بهره مند باشند. بنابراین برای فراهم آوردن یکی از مهمترین شرایط ظهور امام زمان علیه السلام باید سعی بر افزایش سطح بصیرت دینی در جامعه داشت
لفظ بصیرت از نظر لغوی به معنای بینایی است اما در اصطلاح به بینایی قلب و درک و فهم عمیق مسائل گفته می شود. بصیرة -و بصر- نیروى بینائى چشم و قدرت ادراك دل است.(2)
«بصیر» فردی است كه نسبت به مسائل اجتماعی، سیاسی، معنوی و... ، از بینش عمیق و صحیحی برخوردار باشد که به وسیله آن بتواند حق و باطل را از هم تمیز داده و در هنگام بحران و فتنه، راه حق و سعادت را تشخیص دهد و طبق آن حركت كند.
یاران امام زمان علیه السلام باید از بالاترین سطح بصیرت برخوردار باشند. گرچه 313 نفر که فرماندهان و یاران اصلی ایشان را تشکیل می دهند در اوجِ ایمان، ولایت پذیری، صبر و بصیرت هستند؛ عموم یاران نیز با توجه به مقدار بهره ای که از این اوصاف کریمه دارند به حضرت نزدیکتر خواهند بود گرچه عموم مردم هم برای حمایت از دولت ایشان باید از این اوصاف بهره مند باشند. بنابراین برای فراهم آوردن یکی از مهمترین شرایط ظهور امام زمان علیه السلام باید سعی بر افزایش سطح بصیرت دینی در جامعه داشت.
1. تقوای دل: یکی از مهمترین راه های بصیرت افزایی پرورش روح تقوا و دوری از معاصی در جامعه است. قرآن کریم می فرماید: «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً»(3) اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند قدرت تمیز حق از باطل را به شما عطا خواهد کرد.
همان طور که در تعریف بصیرت آمد، بصیرت نوعی ادراک قلبی است که به وسیله آن می توان حق و باطل را از هم تمییز داد؛ بنابراین به نورانیت دل بستگی دارد و اگر قلب از زنگار گناه پاک باشد می تواند حقیقت را به روشنی در آینه دل جلوه گر ببیند.
2. تذکر و غفلت زدایی: یکی از مهمترین امور بصیرت بخش؛ «یادآوری» و «ذکر» است که موجب «غفلت زدایی» می شود. خداوند متعال در بسیاری از آیات قرآن بندگان را به ذکر خود و یا یادآوری نعمات و آیات الهی، وقایع عبرت آموز و بلایای واردشده بر امتهای پیشین و... سفارش کرده است.(4)
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره تأثیر ذکر بر افزایش بصیرت می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الذِّكْرَ جَلَاءَ الْقُلُوبِ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ»(5) بدرستى كه خداى سبحان ذكر را جلادهنده دلها، قرار داده که بینا می شوند به وسیله آن بعد از کوری و اشتباه در تاریكى .
چنانکه خداوند نیز خطاب به پیامبرش می فرماید: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنین »)6) پیوسته تذكر ده، زیرا تذكر مؤمنان را سود مى بخشد.
و در جای دیگر خداوند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به یادآوری «ایام الله» [روزهای خدا] دستور می دهد و می فرماید: « وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه »(7)
مفسران در تفسیر آن احتمالات مختلفى داده اند اما اصولا نمى توان این تعبیر گویا و رسا را محدود ساخت. ایام الله تمام روزهایى است كه داراى عظمتى در تاریخ زندگى بشر است. هر روز كه یكى از فرمانهاى خدا در آن چنان درخشیده، كه بقیه امور را تحت الشعاع خود قرار داده، از ایام الله است. هر روز كه فصل تازه اى در زندگى انسانها گشوده، و درس عبرتى به آنها داده و ظهور و قیام پیامبرى در آن بوده، یا طاغوت و فرعون گردنكشى در آن به قعر دره نیستى فرستاده شده، و خلاصه هر روز كه حق و عدالتى بر پا شده و ظلم و بدعتى خاموش گشته، همه آنها از ایام الله است.(8)
در روایتی نیز امام محمدباقر علیه السلام سه روز را به عنوان برجسته ترین روزهای دوران، «ایام الله» معرفی می فرماید: «أَیَّامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثَةٌ یَوْمَ یَقُومُ الْقَائِمُ وَ یَوْمَ الْكَرَّةِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَة»(9) ایام خدا سه روز است: روز ظهور حضرت حجت و روز رجعت و روز قیامت.
یادآوری نعمات و الطاف الهی بر مردم، هنگامی که در راه حق استقامت ورزیدنده به پیروزی رسیدند و همچنین یادآورشدن شکستها و مصائبی که به سبب غفلت، بی صبری، تفرقه و عدم ولایت پذیری، در طول تاریخ دامنگیرشان شده است، نقش بسزایی در افزایش بصیرت عمومی خواهد داشت
طبق این روایت روز ظهور امام قائم علیه السلام، ایام الله است. بنابراین با تمسک به آیه «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه » پیوسته باید این وعده الهی را یادآور شد تا به این وسیله غبار غفلت در عصر غیبت از قلوب مؤمنین زدوده شود.
بنابراین یادآوری نعمات و الطاف الهی بر مردم، هنگامی که در راه حق استقامت ورزیدنده به پیروزی رسیدند و همچنین یادآورشدن شکستها و مصائبی که به سبب غفلت، بی صبری، تفرقه و عدم ولایت پذیری، در طول تاریخ دامنگیرشان شده است، نقش بسزایی در افزایش بصیرت عمومی خواهد داشت.
3. تفکر و عبرت پذیری: امیرالمؤمنین علیه السلام در تعریف انسان بصیر می فرماید: «فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً وَاضِحاً»)10) انسان صاحب بصیرت كسى است كه به درستى شنید و اندیشه كرد، پس به درستى نگریست و آگاه شد، و از عبرتها پند گرفت، سپس راه روشنى را پیمود، و از افتادن در پرتگاه ها، و گم شدن در كوره راهها دورى كرد.
امیرالمؤمنین علیه السلام در جای دیگر می فرماید: «لَا بَصِیرَةَ لِمَنْ لَا فِكْرَ لَهُ»)11) کسی که تفکر نمی کند بصیرتی برایش نخواهد بود؛ زیرا بصیرت در هر باب، از تفكر و تأمّل در آن حاصل می شود.
عبرت گرفتن بارزترین شاخصه برای افراد بصیر است. تا جایی که در بسیاری از کتب لغت «بصیرت» را مساوی با «عبرت» معنا کرده اند.)12)
مقام معظم رهبری نیز در این باره می فرماید: «این بصیرتى كه در حوادث لازم است و در روایات و در كلمات امیرالمؤمنین علیه السلام هم روى آن تكیه و تأكید شده، به معناى این است كه انسان در حوادثى كه پیرامون او می گذرد و در حوادثى كه پیش روى اوست و به او ارتباط پیدا می كند، تدبر كند؛ سعى كند از حوادث به شكل عامیانه و سطحى عبور نكند.» (13)
بنابراین باید توجه داشت یکی از شرایط ظهور امام عصر علیه السلام آمادگی یاران و عموم مردم برای تشکیل حکومت عدالت گستر الهی است و این آمادگی جز با افزایش بصیرت اجتماعی امکانپذیر نیست. آنچه موجب افزایش بصیرت خواهد شد در مرحله اول شناخت حدود و احکام الهی و رعایت این حدود است که از آن به «تقوا» یاد می شود. راهکار قرآنی و روایی دیگر برای افزایش بصیرت، «ذکر» و یادآوری «ایام الله» است که البته باید همراه با «تفکر» و «عبرت پذیری» باشد تا جامعه منتظر را به اوج بصیرت و آمادگی برای ظهور امام زمان علیه السلام و زمینه سازی برای آن سوق دهد.
پی نوشت:
1. ر.ک. كمال الدین: ج2، ص 654 ، ح 20؛ بحار الأنوار:ج 52، ص 323 ، ح 33
2. ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن،ج 1، ص275
3. سوره انفال: 29
4. ر.ک. بقره:152، المائدة : 11، الأنفال : 26، اعراف:74 و...
5. بحار الأنوار ، ج 66، ص: 325
6. الذاریات:55
7. ابراهیم:5
8. تفسیر نمونه، ج 10، ص: 271 و272
9. الخصال، ج 1، ص: 108
10. نهج البلاغه، صبحی صالح، ص: 213 ، خطبه153
11. غرر الحكم و درر الكلم، ص783
12. لسان العرب، ج 4، ص: 65، كتاب العین، ج 7، ص: 118
13. سخنان مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان استان قم 1389
در طول تاریخ بشریت، همیشه دو جبهه حق و باطل در مقابل هم بوده اند و ظالمان و ستمگران و مستکبران در برابر اولیا و انبیای الهی قد علم کرده اند و این، به خاطر عدم سکوت حق در مقابل باطل بوده است. رسولانی الهی مانند ابراهیم، موسی و پیامبر اکرم علی نبینا و آله و علیهم السلام در برابر ظالمانی مانند نمرود، فرعون، ابوجهل و ابوسفیان مبارزه کرده اند و مبارزه همچنان ادامه دارد.
در این میان، قیام امام حسین علیه السلام و قیام امام مهدی علیه السلام، به عنوان مهمترین و تاثیر گذارترین مبارزه در تاریخ و زندگی بشریت میان حق و باطل، از همه پررنگ ترند. یکی اتفاق افتاده و دیگری در شرف تحقق است و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مقدمه این مبارزه سرنوشت ساز خواهد بود.
لشکریان شجره خبیثه بنی امیه به مبارزه با امام حسین علیه السلام و یاران فداکار آن حضرت پرداختند و بزرگترین نبرد و مقابله باطل علیه حق در سرزمین کربلا در عاشورای 61 هجری قمری به وقوع پیوست.
با توجه به روایات، اهدافی که برای قیام حضرت اباعبد الله الحسین علیه السلام ذکر شده، همان اهداف قیام و انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام است. بنابراین می توان گفت قیام امام مهدی علیه السلام استمرار قیام امام حسین علیه السلام است و آن را به ثمر خواهد رساند.
در این مقاله سعی شده به برخی از این اهداف پرداخته شود:
قیام امام حسین علیه السلام و قیام امام مهدی علیه السلام، به عنوان مهمترین و تاثیر گذارترین مبارزه در تاریخ و زندگی بشریت میان حق و باطل، از همه پررنگ ترند. یکی اتفاق افتاده و دیگری در شرف تحقق است و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مقدمه این مبارزه سرنوشت ساز خواهد بود
یکی از مهمترین اهداف قیام امام حسین علیه السلام حق طلبی و احیای آن بوده است. آن حضرت در مسیر کربلا به نشانه اعتراض و بیدارکردن کسانی که چشمانشان را به روی فساد بسته و خود را به خواب غفلت زده اند می فرماید: «آیا نمی بینید كه به حقّ عمل نمی شود؟! و از باطل جلوگیری به عمل نمی آید؟!»
(1) با نگاه به روایات می توان فهمید که قیام امام مهدی علیه السلام نیز در همین راستا خواهد بود: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»(2) فرمودند: هنگامی که امام قائم قیام کند، دولت باطل برچیده می شود. (3)
امام حسین علیه السلام هدف خویش از قیام را اقامه عدل و رفع ظلم و ستم از مظلومان و نجات بندگان خدا بیان کردند. ایشان در نامه ای به مردم کوفه فرمودند: «...به جان خودم سوگند! امام و پیشوا، تنها کسی است که در برابر کتاب خدا داوری کند و او دادگر، عدالت گستر و متدین به دین حق باشد...» (4)
حضرت مهدی علیه السلام نیز همین هدف را دنبال کرده و به سرانجام می رساند. رسول خدا فرمودند: «شما را به مهدی مژده می دهم ... که او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طوری که پر از ظلم و ستم شده است ساکنان آسمان و زمین از او خشنود می شوند.» (5)
همچنین درباره امام مهدی علیه السلام آمده است: «چون قائم قیام کند، به عدالت داوری می کند و در زمان او جور و ستم ریشه کن شود و راه ها امن گردد.» (6)
در زمان معاویه و یزید به قدری بدعت ها و خرافات وارد دین شده بود که مردم از اسلام ناب محمدی چیزی نمی دانستند و فقط با اسلامی که حکومت بنی امیه بر آنان عرضه کرده بود، آشنا بودند. قیام امام حسین علیه السلام و جنایات یزید در مورد اهل بیت علیهم السلام موجب شد که ماهیت حکومت یزید برای مردم روشن شود و مردم قدرت تشخیص بین اسلام بنی امیه و اسلام مکتب اهل بیت علیهم السلام را پیدا کنند.
امام حسین علیه السلام در نامه ای به مردم بصره فرمودند: «من شما را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می خوانم. آگاه باشید که سنت ها نابود شده و بدعت ها آشکار شده و شما ای مردم اگر با من همراه شوید و ندایم را پاسخ مثبت گویید من به راه روشن دیانت رهنمونتان خواهم کرد.» (7)
قیام امام زمان علیه السلام نیز برای برقراری دین اسلام و سنت نبوی است. در مورد حضرت مهدی علیه السلام آمده است: «...وقتی قائم ما قیام کند و سخنگوی ما سخن بگوید، قرآن و احکام دین را، همان گونه که بر پیامبر نازل شده است، از نو به شما می آموزد ...» (8)
اگر چه قیام اباعبدالله علیه السلام به ظاهر شکست خورد و با این کار دین اسلام را زنده نگه داشت؛ اما در قیام امام مهدی علیه السلام شکست ظاهری هم اتفاق نمی افتد
امام حسین علیه السلام تا ابد، چراغ هدایت برای گمراهان در بیابان های تاریک غفلت و سرگردانی هستند. در زیارت اربعین در مورد امام حسین علیه السلام آمده است: «... و بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَه وَ الْجَهَالَه: حسین بن على، جان و خون خود را در راه تو داد تا بندگانت را از جهل نجات بدهد و از سرگردانى ناشى از ضلالت و گمراهى آنها را برهاند. (9)
امام مهدی علیه السلام نیز همین هدف را دنبال خواهند کرد. امام حسن مجتبی علیه السلام در سخنی از پدر بزرگوارشان امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل کرده که ایشان فرمودند: «در آخر الزمان و سختی روزگار و جهالت مردمان، خداوند مردی را بر می انگیزد که او را با فرشتگان تأیید می کند و یارانش را محافظت می نماید، و او را با آیاتش یاری می دهد و بر سرتاسر زمین مسلّط می گرداند ... او زمین را از قسط و عدالت و نور و برهان پر می کند طول و عرض جهان به تسلّط او در می آید. در روی زمین کافری نمی ماند جز این که ایمان می آورد و شخص ناشایستی نمی ماند جز این که به صلاح و تقوا می گراید ...» (10)
اگر چه قیام اباعبدالله علیه السلام به ظاهر شکست خورد و با این کار دین اسلام را زنده نگه داشت؛ اما در قیام امام مهدی علیه السلام شکست ظاهری هم اتفاق نمی افتد. جبهه حق با تمام قوا به رهبری امام مهدی علیه السلام در برابر جبهه باطل ایستادگی می کند. بدست ایشان و یارانش بساط ظلم و ستم برچیده می شود و حق و عدالت در سراسر جهان برقرار می گردد و نهالی را که امام حسین علیه السلام کاشته بودند در قیام فرزندشان به بار خواهد نشست.
پی نوشت:
1. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، چاپ قم، ص245.
در قرآن كریم آمده است وقتی شیطان به علّت سجده نکردن بر انسان از پیشگاه الهی رانده شد به خداوند عرض کرد: پروردگارا! تا روزى که انسان ها برانگیخته مى شوند به مهلت بده. خداوند فرمود: «فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * إِلىَ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم؛ تو از مهلت یافتگانى، تا زمانى معین و معلوم » (سوره ص، آیات 79-81) امّا "در اینکه منظور از «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم»، چه روزى است، مفسران احتمالات متعددى داده اند:
بعضى گفته اند منظور پایان این جهان و بر چیده شدن دوران تکلیف است، چرا که بعد از آن، طبق ظاهر آیات قرآن، همه جهانیان از بین میروند و تنها ذات پاک خداوند باقى مى ماند، بنابر این تنها به مقدارى از درخواست ابلیس موافقت شد.
بعضى دیگر احتمال داده اند که منظور از وقت معلوم زمان معینى است که تنها خدا مى داند، و جز او هیچکس از آن آگاه نیست، چرا که اگر آنوقت را آشکار مى ساخت ابلیس تشویق به گناه و سرکشى بیشتر شده بود.
بعضى نیز احتمال داده اند منظور روز قیامت است چرا که او مى خواست تا آن روز زنده بماند تا از حیات جاویدان برخوردار گردد و با نظر او موافقت گردید، به خصوص اینکه تعبیر به یوم الوقت المعلوم در آیه 50 سوره واقعه درباره روز قیامت نیز آمده است. ولى این احتمال بسیار بعید است ، چرا که اگر چنین مى بود باید خداوند به طور کامل با درخواست او موافقت کرده باشد، در حالى که ظاهر آیات فوق این است که بطور کامل با درخواست او موافقت نشده و تنها تا یوم الوقت المعلوم موافقت شده است. و به هر حال تفسیر اول با روح و ظاهر آیه از همه موافقتر است، و در بعضى از روایات که از امام صادق علیه السلام نقل شده نیز به این معنى تصریح گردیده است." (تفسیر نمونه، ج11، ص71)
در روایتی نقل شده است که شخصی در مورد جمله «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» كه در آیه مذكور آمده، از امام صادق علیه السلام سوال كرد، حضرت فرمود: «وقتی كه قائم ما ظهور كند و به حجر كوفه بیاید، در این حجر شیطان به حضور آن حضرت می آید و زانو به زمین می زند و می گوید: «یا ویل من هذا الیوم؛ ای وای از این روز.» آنگاه امام قائم موی پیشانی شیطان را می گیرد و گردنش را می زند و او را به هلاكت می رساند.(اثبات الهداة، ج7، ص101)
اما آن حضرت در حدیث دیگرى مى فرمایند: «شیطان بین نفخه اول و دوم صور اسرافیل مى میرد.» (بحارالانوار، ج 60، ص 244)
در این میان برخی به اشتباه دچار خلط شده اند و گفته اند که "متن این دو روایت با یكدیگر معارض است، و جمع كردن آنها با یكدیگر ممكن نیست. زیرا هنگام ظهور حضرت ولى عصرعلیه السلام تا نفخه صور بسیار فاصله است، و طبق اعتقاد شیعه بین زمان ظهور و نفخه صور، رجعت نیز وجود دارد؛ و چون دومین روایت بیشتر نقل شده است و در سند آن مؤیّداتى وجود دارد، موجب مى شود تا آن بر نخستین روایت ترجیح داده شود؛ پس كشته شدن شیطان توسط امام زمان علیه السلام دلیل محكمى ندارد."
اما می توان گفت این دو روایت تعارض ندارند و سبب خلط به خاطر آن است كه برای مرگ ابلیس نتوانسته اند دو مرگ را قائل شوند. همانطور كه انسانها از دنیا رحلت می كنند -یعنی یك زمان مشخص برای مرگ دارند، و پس از آنكه در برزخ حاضر شدند تا زمان دمیده شدن صور و بر پایی قیامت در آنجا مستقر اند- پس از دمیده شدن صور همین افراد نیز خواهند مرد -البته باید توجه كرد كه مرگ، در دو نشئه مختلف است- حال می توان برای شیطان دو مرگ متصور شد در این صورت نه تنها روایات متعارض نیستند بلكه دو مطلب جداگانه را می خواهند اثبات نمایند.
عده ای هم ادعا كرده اند که " «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» پس از اتمام زندگی انسانها خواهد بود، چون انسان باید بین خوبی ها و بدی ها وسوسه ای داشته باشد تا انتخاب كند و دارای اجر و یا عذاب شود و اگر شیطان در عصر ظهور كشته شود با تكلیف انسانی در تعارض است."
در پاسخ باید گفت در آن زمان، آزادی و اختیار از انسانها گرفته نمی شود؛ چنانکه مرحوم علامه طباطبایى مى فرماید: «ملازمه اى بین تکلیف انسان و وجود شیطان براى اغواگرى او وجود ندارد؛ پس چنین نیست که تا انسان مکلّف است در پى گمراه کردن او باشد؛ زیرا ممکن است خداوند، جامعه انسانى را صالح گرداند و فساد را ریشه کن کند، و مردم جز پروردگار کسى را نپرستند، در این صورت شیطان نمى تواند کسى را گمراه کند.»(المیزان، ج ۱٢، ص 128) به عبارت دیگر هر چند وجود شیطان سبب افزایش وسوسه خواهد بود اما تمام وسوسه با شیطان نیست بلكه نفس اماره هم اگر شیطان نباشد، انسان را به امور ناپسند وسوسه می كند پس این قول هم بسیار ضعیف هست و نمی توان بدان توجه كرد.
برخی می گویند که "كشته شدن و نابودی شیطان همانند كشته شدن و نابودی انسان نیست؛ شیطان مانند ما جسم ندارد تا كشته شود" در صورتی که باید توجه نمود علاوه بر اینکه طبق قولی شیطان چون از جن است، مثل آنها می توان برای او مرگ و كشته شدن نیز تصور كرد.
همچنین این احتمال وجود دارد كشته شدن شیطان همان قطع نفوذ او است و مرگ حكومت و تزویز او. یعنی منظور از كشته شدن شیطان این است كه ریشه های فساد و عوامل انحراف و ظلم و جو در عصر درخشان حكومت امام مهدی علیه السلام نابود می گردد و به جای آن عقل و ایمان حكومت می كند. چنانچه در در صحف ادریس پیامبر آمده است:
"تو ای شیطان تا زمانی كه مقدر كرده ام كه زمین را در آن زمان از كفر و شرك و گناه پاك سازم، مهلت داده خواهی شد؛ ولی در این زمان به جای تو بندگان خالص و پاك دل و با ایمان روی كار می آیند. آنها را خلیفه می كنم و حاكم زمین می كنم و دینشان را استوار سازد كه آنها تنها مرا می پرستند و هیچ چیز را شریك من قرار نمی دهند در آن روز است كه تو و همه لشكریانت از پیاده و سواره را نابود می نماییم."
یعنی در آن زمان حنای شیطان و فرزندان او رنگی دیگر ندارد و در حكومت صالحان حكومت شیطان از بین رفتنی است.
توحید و نبوت و معاد را همه شنیده اند که به آنها اصول دین می گویند. اما قضیه مهدویت حتی منحصر به مسلمانان نیست، همه اقوام و همه ادیان این اعتقاد را دارند. وقتی به تاریخ ملل و اقوام عالَم می نگریم، می بینیم از زمانهای پیش این مسأله، آنان را به خود متوجه و مشغول ساخته و به انتظار مصلحی که بتواند جهان را نیکو اداره کند، دقیقه شماری می کنند.
البته این اعتقاد (چنان كه در میان شیعه بسیار عمیق، عینى و راهبردى است) در بین بیشتر مكاتب و اقوام به عنوان آموزه اى اصیل و بنیادین مطرح نیست و به عنوان باورى فرعى و احتمالى تلقّى مى شود. در واقع شیعه با اندیشه «مهدویت» زنده و پویا است و با آن زندگى مى كند و نفَس مى كشد و آن را ركن اساسى اعتقاداتش مى داند؛ امّا در میراث مكتوب و شفاهى بیشتر ملل و ادیان، تنها اشاراتى گذرا به آن شده و مطالبى اجمالى درباره آن طرح گشته است. این اعتقاد، هنوز به عنوان باورى اثرگذار و یقینى تبدیل نشده و جایگاه استراتژیك خود را نیافته است! با این حال همین اشارات و بیانات نیز، نشانگر فراگیرى و ریشه دار بودن اندیشه «ظهور رهایى بخش بزرگ» و حقانیت و درستى آن است.
1. برهمنان:
برهمنان بر این عقیده اند که در آخر الزمان "ویشنو" ظهور می نماید، در حالی که بر اسب سفیدی سوار است و شمشیر آتشبار در دست دارد. ویشنو مخالفین برهمنان را می کشد و دنیا را سعادتمند می نماید.
2. انگلیسی ها:
ساکنین جزایر انگلستان از چندین قرن قبل، به انتظار "آرتور" می باشند که می گویند: در جزیره آوالون سکونت دارد. گویند: روزی ظاهر شود و نژاد "ساکسون" را در دنیا غالب گرداند و سعادت را نصیب و روزی آنان سازد.
3. نژاد اسلاو:
نژاد اسلاو بر این عقیده بودند كه از مشرق زمین، یك نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.
4. نژاد ژرمن:
نژاد ژرمن معتقد بودند: یك نفر فاتح از طوایف آنان قیام مى كند و «ژرمن» را بر دنیا حاكم مى گرداند.
5. مسیحیان:
یكى از اعتقادات غربیان مسیحى، باور به بازگشت عیسى مسیح -به عنوان نجات دهنده مسیحیان و تحقق بخش ملكوت و سلطنت الهى- است. با این حال در میان اقوام مختلف غربى نیز سخن از یك منجى بزرگ مطرح بوده و پاره اى از افراد از چنین انتظارى بهره بردارى كرده اند.
6. یهودیان:
یهودیان بر این عقیده بوده و هستند که در آخرالزمان "ماشیح" پیدا شود و پادشاه پادشاهان گردد.
7. ایرانیان باستان:
ایرانیان بر این اعتقاد راسخ بودند که "گرزاسپه" پهلوان تاریخی ایران زنده است و در کابل خوابیده و صدهزار فرشته او را نگهبان هستند و روزی بیدار شود و قیام کند. دسته دیگری از ایرانیان اعتقادشان این بود که "کیخسرو" پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایی، سلطنت را به فرزند خود واگذار کرده، رو به کوهستان نموده، در آنجا آرمیده روزی ظاهر گردد و اهریمنان را از گیتی براند.
آری در هر دوره و زمانی مردم جهان منتظر یک نجات دهنده بوده اند ولی باید گفت که آنها در تعیین مصداق، که آن منجی و مصلح کیست در اشتباه اند.
اما شیعه با سند محکم و از طریق وحی منجی خود را معرفی می کند، مشخصات امام مهدی(عج) در اخبار شیعه از طریق قرآن و روایات رسیده و از نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام می باشد و چنان مشخصات ایشان دقیق بیان شده است که بر هیچ کس جز فرزند امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین پیشوای شیعه تطبیق نمی کند.
از بین صدها روایت به یک حدیث اشاره می شود:
امام صادق علیه السلام از آباء گرامی اش که از امیرالمؤمنین علیه السلام، از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند، می فرماید: امامهای بعد از من دوازده نفرند. اولی آنها علی بن ابی طالب و آخری آنها حضرت خاتم الاوصیاء است که آنها جانشینان و اوصیاء من و حجتهای الهی بر امت من هستند. کسی که به امامت آنها اقرار کند مؤمن است و کسی که آنها را انکار کند کافر است. (کمال الدین و تمام النعمة)
در این حدیث و احادیث بسیاری به وجود امام دوازدهم اشاره می شود و این که قطعا دوازدهمین جانشین پیامبر صلی الله علیه و اله از نسل ائمه علیهم السلام خواهند بود. اما روایات زیادی به برپایی حکومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه اشاره می کنند حتی در منابع اهل سنت، از جمله: ابن حجر در کتاب "صواعق المحرقة" از ابوالحسن امری چنین نقل می کند: اخبار متواتر و فراوانی از پیامبر (صلی الله علیه و اله) نقل شده که سرانجام مهدی ظهور می کند و او از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) است ... و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (صواعق ص 99)
و نیز محمد شبلنجی دانشمند معروف مصری در کتاب "نور الابصار" می نویسد: اخبار متواتری از پیامبر (صلی الله علیه و اله) آمده که مهدی از خاندان اوست، او همه زمین را پر از عدل می کند.
به طور کل از مجموع احادیث روشن می شود که مصلح بزرگ جهانی، مهدی موعود علیه السلام دارای مشخصات زیر است:
- از خاندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و فرزندان اوست.
- از فرزندان امام حسین علیه السلام است.
- دوازدهمین پیشوا پس از پیامبر صلی الله علیه و اله است.
- فرزند حسن بن علی العسکری علیهماالسلام است.
- دنیا را مملو از عدل و داد خواهد کرد.
- حکومت جهان در اختیار او قرار می گیرد.
- مستضعفین و استعمارشدگان، در عصر او از قید و زنجیر اسارت آزاد می شوند، و جنگها برچیده می شود و صلح و آرامش جای آن را می گیرد.
با این مقدمات به این نتیجه می رسیم که باید هر چه بیشتر و بهتر مصلح و منجی واقعی را به جهان بشناسانیم زیرا دنیایی که خود را در وحشت و اضطراب و در آستانه سقوط می بیند، گوش به زنگ است تا هر ندایی که به نام صلح بلند گردد، مشتاقانه از آن استقبال کند و مردم در چنین شرایطی برای پاسخ به منادی واقعی صلح، آمادگی دارند و نیاز خود را به یک مصلح آسمانی احساس می کنند و این وظیفه مسلمانان را سنگین تر می کند که امام را به جهانیان معرفی کنند و زمان بعد از ظهور را به تصویر کشند.
توماس کارلایل تاریخ نگار اسکاتلندی می گوید: دنیا در جستجوی پیشوایی است که بتواند دنیا را اداره کند، هر چه جستجو می کند کسی را پیدا نمی کند به جز علی بن ابیطالب.
و امروز همان نجات دهنده بشر یازدهمین فرزند امام علی بن ابیطالب علیه السلام است، که با عقل و قدرت خدادادی، جهان را در قبضه قدرت خود می گیرد و به نابسامانی های موجود سر و سامان می بخشد.
آری آنان که متوجه اوضاع عالمند، در به در دنبال فرشته صلح می گردند و می دانند جهان باید خود را آماده پذیرش ندای «جاءَ الحَقُ وَ زَهَقَ الباطِلُ» کند و زمینه را برای مصلح حقیقی و حکومت جهانی ولی عصر امام زمان (عج) آماده سازد. چون نجات دنیا و مردم، از چنگال ستمکاران، جباران و مفسدان و اهتزاز پرچم یکتاپرستی و احیا کردن آیین توحیدی جز با تشکیل دولت کریمه مهدوی صورت نخواهد گرفت.
در شمارة قبلی این مقالة كوتاه و گذرا به انگیزة بهرهگیری استعمار از مباحث منجیگرایی و تسلط بر خاورمیانه را عرض كردیم؛ در این شماره به مباحث موعودگرایی از نگاه اوانجیلیستها و مبلّغان انجیلی میپردازیم.
پس از تشكیل مذهب پروتستان و حاكمیت پیورتینها در انگلستان، حركت جدیدی در میان این مذهب قدرت گرفت كه به «مبلّغان انجیلی» نامیده میشد.
تبلیغ كردن انجیل با روحیة جنگهای صلیبی از خصوصیات اوانجیلیستها یا همان مبلّغان انجیلی میباشد؛ آنها با تفسیر نادرست از مضامین كتاب مقدس (مجموعة عهد عتیق و عهد جدید) و بهرهگیری از تفسیرهای «سایروس اسكوفیلد» وضعیت سیاسی و فرهنگی دنیا را به سمت خواستههای دنیا طلبانة خود سوق میدهند.
هواداران نظریة پایان جهان به شیوة صهیونیسم مسیحی این باور را دارند كه جهان در آستانة پایان یافتن است و در نهایت، هزارهای جدید شكل میگیرد كه پس از نابودی نیروی شر (مسلمانان) به وسیلة عیسی مسیح و نیروی خیر (مسیحیان نو تعمید یافته(1) و یهودیان صهیونیست)، بشر در صلح و آرامش زندگی خواهد كرد؛ مطابق اعتقادات مكتب یاد شده، باید حوادثی به وقوع بپیوندد تا مسیح دوباره ظهور كند و تلاش برای پدیداری شرایط ظهور از وظایف پیروان این مكتب است؛ تعدادی از این شرایط عبارتند از:
1- حمایت و اعتقاد به برگزیدگی یهودیان و اسكان آنها در سرزمین موعود (فلسطین).
«واتر ریگانز» دبیر كل «سفارت بینالمللی مسیحیان» ـ كه یكی از مدرنترین و خطرناكترین نهادهای صهیونیستی است ـ در تعریف اصطلاح صهیونیسم مسیحی میگوید:
«این واژه بر هر مسیحی ـ كه از اهداف صهیونیستی حكومت، ارتش، دولت و فرهنگ اسراییل حمایت میكند ـ اطلاق میشود».(2)
همچنین طبق گزارههای عهد عتیق، اعتقاد دارند كه یهودیان، مایة بركت روی زمین هستند، چرا كه «غیر یهودیان به نور شما (یهودیان) گردش خواهند كرد». (اشعیا 60:3)
از نظر صهیونیست مسیحی، بازگشت قوم اسراییل به سرزمین تاراج شده قدیم (فلسطین)، شاهدی بر نجات وعده داده شده بر جهانیان است ... . حمایت از اسراییل (پیدایش 12:3)، تأمین آسایش آن (اشعیا 40: 2 ـ 1) و دعا برای آرامش آن (اشعیا 62: 7 ـ 6) به معنای تلاش در راستای خواست خداست.(3)
گروهی از یهودیان ـ كه مسلحانه از دیوار شهر قدیمی، وارد میدان مسجد شده بودند ـ ماكتی از مسجد ساختهاند تا تمرینهای لازم برای تخریب آن، انجام و زمان لازم برای هر اقدام، محاسبه شود
2- یهودیان و مسیحیان، باید دو مسجد اقصی و صخره در بیتالمقدس را منهدم كنند.
گروهی از یهودیان ـ كه مسلحانه از دیوار شهر قدیمی، وارد میدان مسجد شده بودند ـ ماكتی از مسجد ساختهاند تا تمرینهای لازم برای تخریب آن، انجام و زمان لازم برای هر اقدام، محاسبه شود.
یكی از تروریستهای صهیونیست ـ كه «ایهود اتسیون» نام دارد ـ ادعا كرد: دولت اسراییل در پاكسازی اماكن اسلامی كوتاهی مینماید؛ بنابراین من باید دست به آن بزنم.(4)
از نظر تدبیرگرایان به طور خاص، همان اندازه كه صهیون، متعلق به صهیونیسم است، بیت المقدس نیز به اسراییل تعلق دارد.
«لیندزی» خاطرنشان میكند كه اهمیت اورشلیم در تاریخ فراتر از اهمیت وسعت و اقتصاد آن است؛ از اعصار گذشته، اورشلیم، مهمترین شهر روی این سیاره بوده است ... پیشگویی راجع به اورشلیم، بیش از هر نقطة دیگری بر روی زمین، صورت گرفته است.(5)
اوانجیلیستها، غصب فلسطین یا همان به اصطلاح سرزمین موعود یهودیان را اولین گام در برگزیدگی یهود و تحقق ظهور مسیح میدانند، چنانچه «جانداری» چنین میگوید: پس، نخستین امری را كه خداوند ]حضرت عیسی[ انجام خواهد داد، پاك كردن سرزمین خود (سرزمینی كه به یهود تعلق دارد) از اهالی صور فلسطینیان و اهالی صیهون خواهد بود و به طور خلاصه از نیل تا فرات؛ این امر با قدرت مسیح و به نفع قوم او ـ كه بار دیگر در اثر نیكی وی، تثبیت میشوند ـ صورت میگیرد.(6)
این چنین مردم فلسطین (به خصوص در 1948ـ كه رژیم غاصب صهیونیستی با حمایت سازمان ملل و آمریكا پاگرفت ـ) گرفتار جاه طلبی سیاستمداران زراندوز و مفسران نادان انجیل و تورات شده، از كاشانة خود آواره گردیدند.
(لازم به یادآوری میباشد كه از سال 1967 بیش از صد تجاوز، علیه اماكن اسلامی در بیتالمقدس صورت گرفته است).
3- ساخت هیكل سلیمان به جای مسجدالاقصی و ذبح گوسالة سه ساله در معبد.
گریس هالسل ـ كه خود، زمانی از معتقدان به انجیلیها بوده است ـ در كتاب تدارك جنگ بزرگ و یدالله اینگونه میگوید:
راهنمای ما (از اوانجیلیستها) در حالیكه به قبة الصخرة و مسجدالاقصی اشاره میكرد، گفت: هیكل سوم در آنجا بنا خواهد شد، همه چیز را برای ساخت هیكل، فراهم كردهایم حتی مواد اولیه برای ساخت نیز آماده است».(7)
از نظر صهیونیست مسیحی، بازگشت قوم اسراییل به سرزمین تاراج شده قدیم (فلسطین)، شاهدی بر نجات وعده داده شده بر جهانیان است
كشیش «كلایدلات» نگهبان كلیسای نزول روحالقدس، بخشهایی از كتاب مقدس را تفسیر میكند تا بگوید، ساخت هیكل سوم یهودیان، باید پیش از دومین ظهور مسیح صورت گیرد، وی مشغول ساخت گوسالة قرمزی است (البته این گوساله، تولید شده است و در اسراییل نگهداری میشود) كه با قربانی كردن آن، خاكستر تولید شده را هنگام خواندن نماز عشای ربانی در هیكل آینده استفاده كنند و برای اینكه این مسئله به وقوع بپیوندد، باید بناهای اسلامی مانند قبة الصخره از بین بروند.(8)
در نهایت، این فرقه ـ كه به اعتقاد كشیش «ریاض گرگوری» (رئیس شورای كلیساهای خاورمیانه)، منحرف از ایمان حقیقی به مسیحیت و دفاع از برنامههای سیاسی و قومی خاص است ـ تمام این شرایط را بیان كرده، ارتباط به جنگ پایانی به نام «آرماگدون» میدهند تا مسیر ایجاد ژاندارمی به نام اسراییل با تسلط بر خاورمیانه برای زراندوزی بیشتر و تصاحب ذخایر انرژی این منطقه را هموار كنند؛ امید است با شناسایی بهتر این گروه، دشمن شناسی خویش را تقویت نموده، یاورانی خالص برای حضرت مهدی علیه السلام باشیم.
پی نوشت:
1- تعمید: مسیحیان، كسانی را كه به دین عیسوی در آیند، طبق مراسم مخصوص، غسل میدهند (فرهنگ معین)
2- صهیونیسم مسیحی، تدوین محمد قربانی، به نقل از اسقف ریاض گرگوری (رئیس شورای كلیساهای خاورمیانه)، نشر معارف.
3- صهیونیسم مسیحی، استفان سایزر؛ ص45
4- ید الله، گریسهالسل؛ ص104، نشر هلال.
5- صهیونیسم مسیحی، سایزر؛ ص35.
6- همان.
7- همان؛ ص92.
8- همان، ص105.
در این جا سۆالى مطرح است و آن این که آیا به واسطه طولانى شدن غیبت امام عصر(علیه السلام) همه شیعیان دچار شکّ و تردید نسبت به آن حضرت مى شوند؟
در پاسخ این پرسش باید بگوییم: چنانکه از روایات پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمه معصومین(علیهم السلام) استفاده مى شود، چنین نیست که تمام شیعیان دچار شکّ و تردید شوند. زیرا شواهد تاریخى نیز نشان مى دهد که معمولا در مسایل اعتقادى و ایمان به خدا و پیامبران الهى، گر چه در مواردى تعداد زیادى از دین و اعتقادات صحیح منحرف مى شدند، لکن چنین نیست که به طور کلّى در همه افراد، ارتداد حاصل شود و همگان به انحراف کشیده شوند; بلکه همیشه عدّه اى ـ اگر چه اندکى از آنها ـ بر دین و اعتقادات صحیح باقى مى مانند.
قرآن کریم این حقیقت را در ماجراى طالوت و جالوت بیان مى کند و مى فرماید:
(فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَر فمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنّی وَمَن لَمْ یَطْعَمهُ فَإنَّه مِنّی إِلاّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرفَةً بِیدِهِ فَشرِبُوا مِنْهُ إِلاّ قَلیلا مِنْهُمْ فَلَمّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قالوا لاطَاقَةَ لَنا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظنُّونَ أَنَّهُم مُلاقُوا اللّهِ کَمْ مِن فِئَة قَلیلَة غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرةً بِإذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابرِینَ * وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَانْصُرنا عَلَى الْقَومِ الکَافِرِینَ * فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُم بِبَعض لَفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلِکنَّ اللّهَ ذُوفَضْل عَلَى الْعالَمِینَ).(1)
«هنگامى که طالوت سپاهش را با خود برد، به آنان گفت: خداوند شما را به وسیله نهر آبى آزمایش مى کند; هر کس از آن بنوشد، از من نیست و هر کس جز یک پیمانه ننوشد، از من است که جز عدّه کمى همه از آن نهر نوشیدند. آن گاه افرادى که از بوته آزمایش به سلامتى بیرون آمدند، وقتى از نهر گذشتند از کمى افراد و نفرات خود ناراحت شدند و گفتند: «ما توانایى مقابله با نیروهاى جالوت را نداریم».
«از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: «بهترین زمان قرب بندگان به خدا و بهترین زمان رضایت و خشنودى خداوند از آن ها، زمانى است که آن ها حجت خدا را در میان خود نیابند و مکان وى را ندانند و در عین حال، مى دانند که حجت و برهان خداوند باطل نمى شود. و زمین از حجت خالى نمى ماند)
آنان که مى دانند خدا را ملاقات خواهند کرد، با قدرت ایمان و تکیه بر یارى خداوند گفتند: «چه بسیار گروه هاى کوچکى که به فرمان و یارى خدا بر گروه هاى بزرگ و عظیمِ دشمن غلبه یافتند و پیروز گردیدند. زیرا خداوند با صبر پیشگان است».
سپس همان گروه اندک، امّا با ایمان، در مقابل سپاهیان انبوه جالوت به استقامت پرداختند و گفتند: «پروردگارا! پیمانه صبر و استقامت را بر ما فرو ریز و ما را در مقابل دشمن ثابت قدم دار و ما را بر کافران، ظفر و پیروزى عنایت فرما».
آن ها به فرمان خدا سپاه دشمن را به هزیمت و فرار واداشتند و داود، جالوت را کشت و خداوند، حکومت و دانش را به وى بخشید و آنچه خواست به او تعلیم داد. و اگر خدا بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر، دفع نمى کرد، زمین پر از تباهى و فساد مى شد، لکن خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان مى نماید».
با توجه به مفهوم آیات کریمه و روایات اهل بیت(علیهم السلام) جواب پرسش فوق بیشتر روشن مى شود. زیرا درست است که طولانى شدن غیبت، در روحیه و افکار و احیاناً اعتقادات مردم تأثیر مى گذارد، لکن موجب نمى شود که تمام معتقدین به امامت امام غایب(علیه السلام) در عقیده و اعتقاد خود سست شوند، بلکه مۆمنین و معتقدینى هم وجود دارند که امتداد غیبت، ذرّه اى در ایمان راسخ آنان خلل وارد نمى کند چنانکه احادیث فراوانى نیز مۆیّد این معناست که نمونه اى از آنها را ذکر مى کنیم:
چنین نیست که تمام شیعیان دچار شکّ و تردید شوند. زیرا شواهد تاریخى نیز نشان مى دهد که معمولا در مسایل اعتقادى و ایمان به خدا و پیامبران الهى، گر چه در مواردى تعداد زیادى از دین و اعتقادات صحیح منحرف مى شدند، لکن چنین نیست که به طور کلّى در همه افراد، ارتداد حاصل شود و همگان به انحراف کشیده شوند; بلکه همیشه عدّه اى ـ اگر چه اندکى از آنها ـ بر دین و اعتقادات صحیح باقى مى مانند
عن أبی عبد اللّه(علیه السلام) قال: «أقرب ما یکون العباد من اللّه عزّوجلّ و أرضى ما یکون عنهم إذا افتقدوا حجّة اللّه عزّوجلّ، فلم یظهر لهم و لم یعلموا بمکانه، و هم فی ذلک یعلمون أنّه لم تبطل حجج اللّه ]عنهم و بیّناته [فعندها فتوقّعوا الفرج صباحاً و مساءً، وإنّ أشدَّ ما یکون غضب اللّه تعالى على أعدائه إذا افتقدوا حجّة اللّه فلم یظهر لهم، و قد علم أنّ اولیائَه لایرتابون، ولو علم أنّهم یرتابون لما غیّب عنهم حجّته طرفة عین، ولایکون ذلک إلا على رأس شرار الناس».( 2 )
«از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: «بهترین زمان قرب بندگان به خدا و بهترین زمان رضایت و خشنودى خداوند از آن ها، زمانى است که آن ها حجت خدا را در میان خود نیابند و مکان وى را ندانند و در عین حال، مى دانند که حجت و برهان خداوند باطل نمى شود. و زمین از حجت خالى نمى ماند). در این هنگام است که باید شما شیعیان هر صبح و شام، منتظر فرج امام (علیه السلام) باشید. شدیدترین زمان غضب خدا بر دشمنانش نیز، زمان غیبت حجت او است. خداوند مى داند که بندگان واقعى وى به جهت غیبت حُجّتش، دچار شکّ و تردید نمى شوند. زیرا اگر چنین بود، خدا لحظه اى حجت خود را از بندگانش غایب نمى فرمود و این امر (مسئله غیبت) نمى باشد مگر به خاطر شریرترین افراد مردم».
پی نوشت ها:
1 ـ سوره بقره، آیات 249 ـ 251.
2ـ کمال الدین، ص 337، ح 10.
براساس روایات یکی از نشانههای ظهور خروج دجال است. که در باره آن آراء و احتمالات مختلفی بیان شده است در ذیل به بررسی این عنوان میپردازیم.
«دجّال» در زبان عربی به معنای «آب طلا» و طلا اندود کردن است و به همین علت، افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه میدهند «دجّال» نامیده میشوند.(1)
از روایات استفاده میشود، دجّال ستمکاری است که در آخر الزمان، مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزههای هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از آن سخن به میان آمده است. افرادی در هر سه جامعه دینی میگویند: دجّال تولد یافته و زنده است.(2)
در برخی روایات از خروج «دجّال» به عنوان نشانة ظهور و در برخی دیگر، از آن، به عنوان یکی از «اَشْراطُ السَّاعَة» (نشانههای برپایی قیامت) یاد شده است. این نشانه، در کتابهای اهل سنّت بیشتر یکی از نشانههای برپایی قیامت دانسته شده است؛(3) ولی در منابع روایی شیعه، بیشتر از آن، به عنوان حادثهای مهّم که مقارن ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف رخ خواهد داد، یاد شده است.(4)
دجال کیست؟
دربارة دجّال، چند احتمال وجود دارد:
احتمال اول: دجّال نام شخص معیّنی نیست و هر کس که با ادعاهای پوچ و بیاساس و با توسل به حیلهگری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. اینکه در روایات، از «دجّال»های فراوان سخن به میان آمده است، این احتمال را تقویت میکند. پیامبر اکرم- فرموده است: قیامت، برپا نمیشود، تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند. مهدی قیام نمیکند، تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هر کدام بگویند: من پیامبرم.(5) در روایات، از این «دجّال« ها و دروغگویان فراوان نام برده شده است؛ در بعضی دوازده، در برخی سی و در برخی شصت و یا هفتاد دجال آمده است.(6) از میان این دجالها فردی که در دروغگویی، حیلهگری و مردم فریبی سرآمد همة دجالان و فتنهاش از همه بزرگتر است، نشانة ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و یا برپایی قیامت است. بر این اساس، دو نوع دجّال هست: یکی همان دجّال حقیقی و واقعی است که پس از همة «دجّال»ها میآید و دیگر گروهی شیّاد و دروغگو که دست به فریب کاری و گمراهی مردم میزنند. پیامبر اکرم- میفرماید: «پیش از خروج دجّال، بیش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد.»(7) حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانة هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق که معتقد به نظامهای پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزشهایند، برای نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همة تلاش خود را به کار میگیرند و با سوء استفاده از زمینههای فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیلهگری میزنند.
اصل داستان «دجّال» در کتابهای مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژة «دجّال» بارها به کار رفته و به کسانی که منکر حضرت مسیح علیهم السلام باشند یا «پدر و پسر» را انکار کنند، «دجّال» گفته شده است: «دروغگو کیست، جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند»
در انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین خطری پیشبینی شده است. از آنجا که این انقلاب از همة انقلابهای تاریخ بزرگتر و گستردهتر است، خطر فریبکاران دجّال صفت نیز به مراتب بیشتر و گستردهتر است. در آستانة ظهور، آنان همة تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را فریب دهند و آنها را از نتیجة قیام حضرت، دلسرد و ناامید سازند و سرانجام از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته در این احتمال میتوان گفت: ممکن است یکی از آن دجّالها که صفات زشت در او بیشتر از همه وجود دارد، نشانه ظهور باشد.
احتمال دوم: فردی معیّن و مشخص به نام «دجّال» در دورة غیبت ـ با همان ویژگیهایی که برای وی بیان شده است ـ خروج میکند و مردم را به انحراف میکشاند.
برخی با استناد به بعضی از روایات، او را زنده میدانند؛ برای مثال گفته میشود که او در زمان حضرت رسول اکرم-زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند.(8) برخی از کتابها و فیلمها نام «دجّال» برخود دارند. «دجّال» لقب دغلبازی است که نزد یهودیان «آرمیلوس» و نزد مسلمانان «صائدبنصید» نامیده میشود.(9)
اصل داستان «دجّال» در کتابهای مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژة «دجّال» بارها به کار رفته و به کسانی که منکر حضرت مسیح علیهم السلام باشند یا «پدر و پسر» را انکار کنند، «دجّال» گفته شده است: «دروغگو کیست، جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند.»(10)
طرفداران احتمال دوم به روایتی استناد کردهاند که اصبغ بن نباته از حضرت علی علیهم السلام پرسید: ای امیر مۆمنان! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمود: «دجّال، صائد بن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب کند... چشم راستش ممسوح [به هم چسبیده و حدقه ندارد] و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح میدرخشد. در آن، نقطه عَلَقهای [خون بسته شده] است که با خون در آمیخته است و میان دو چشمش نوشته است: «کافر» و هر خواننده و بیسواد آن را میخواند. در دریاها فرو میرود و آفتاب با او میگردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور میکنند طعام است. در زمان قحطی سختی خروج میکند؛ در حالی که بر الاغ سپیدی سوار است. هر گام الاغش، یک میل [حدده 185 متر] است و زمین، منزل به منزل زیر پایش در نوردیده شود. بر آبی نگذرد؛ جز آنکه فرو رود. تا روز قیامت. به آوازی که همة جن و انس و شیاطین ـ در شرق و غرب ـ عالم آن را میشنوند، فریاد کند: ای دوستان من! نزد من آیید. منم آن که آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما. دشمن خدا دروغ میگوید. او یک چشمی است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود.
حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانة هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق که معتقد به نظامهای پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزشهایند، برای نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همة تلاش خود را به کار میگیرند و با سوء استفاده از زمینههای فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیلهگری میزنند
به راستی که پروردگار شما، نه یک چشم است و نه غذا میخورد، نه راه میرود و نه زوال دارد و خدا از این اوصاف برتر است. آگاه باشید! بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگاناند و صاحب پوستینهای سبز. خداوند تعالی او را در شام بر سر گردنهای که آن را افیق نامند به دست کسی که عیسی علیهم السلام پشت سرش نماز میخواند، هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد.»(11)
احتمال سوم: مراد از «دجّال» همان سفیانی است که در کتابهای اهل سنّت بیشتر با عنوان «دجّال» و در کتابهای شیعی با عنوان سفیانی آمده است. البته این احتمال مردود است.(12)
احتمال چهارم: دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطرة فرهنگ مادی بر جهان است. برخی از اهل نظر، این احتمال را تقویت کرده و همة ویژگیهایی را که برای دجّال بیان شده، با ویژگیهای استکبار جهانی برابر دانستهاند. «استکبار» به معنای واقعی، دجّال است که خود را قیّم[سرپرست] ملتها میداند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم، در همه جای زمین دخالت میکند و همه را به زیر سلطه خویش میآورد.(13)
از نکات شگفتآور و تأمل برانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی، ارتباط تنگاتنگ بین دجّال و یهودیان است. در روایات، بیشتر پیروان دجال یهودی معرفی شدهاند(14) در منابع اهل سنّت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجّال به دست حضرت عیسی علیهم السلام است.(15)و(16)
پی نوشت:
1. ر.ک: لسان العرب، ج4، ص294.
2. ر.ک: کنزالعمال، ج12، ص323.
3. صحیح، مسلم، باب فی الآیات التی تکون قبل الساعة؛ سنن، ترمذی، ج4، ص507.
4. کمالالدین و تمام النعمة، ج1، ص 250.
5. لاتقوم الساعة حتی یخرج المهدی من ولدی و لایخرج المهدی حتی یخرج ستون کذابا کلهم یقول انا نبی؛ الارشاد، ج2، ص371.
6. کنز العمال، ج14، ص200 -198.
7. همان، ج14، ص200.
8. الغیبة الطوسی، ص 113، ح 86.
9. هزارهگراییدر فلسفه تاریخ مسیحیت، ص26.
10. رساله یوحنا، باب2: 18 و 22.
11. همان، ص527.
12.الغیبة الطوسی، ص463.
13. تاریخ غیبت کبری، ص536ـ 532.
14. کمالالدین و تمام النعمة، ج2، ص528.
15. تفسیر طبری، ج3، ص 290.
16. فرهنگ نامه مهدویت، ص 205 -201.