یا مهدی ادرکنی یک کارشناس مهدوی با بیان اینکه شناخت امام مرز حیات و ممات است، گفت: امیرالمومنین(ع) در خطبه ۱۵۰ نهج البلاغه می فرمایند: «کسی داخل آتش نمی شود مگر کسی که ائمه معصوم(ع) و امام زمان خود را منکر شود» و انکار زمانی است که انسان امام را نشناخته باشد. دعای غیبت که معروف به دعای معرفت است، به دو گونه کوتاه و طولانی بیان شده است که بخش کوتاه آن از امام صادق(ع) در کتاب «کافی» شیخ کلینی، «غیبت» نعمانی و «کمال الدین» شیخ صدوق آمده است اما بخش طویل آن به واسطه عثمان بن سعید از امام زمان(عج) نقل شده است و در «کمال الدین» شیخ صدوق، «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و «جمال الاسبوع» سیدبن طاووس بیان شده و در فضایل آن آمده است که در روز جمعه اگر انسان فرصت قرائت هیچ دعایی را نیافت، نسبت به خواندن این دعا اهتمام داشته باشد. با توجه به این توصیه و تاکید و به منظور بررسی فرازهای این دعا سلسله گفتگوهایی را با حجت الاسلام «عباس رمضانعلی زاده»، کارشناس مرکز تخصصی مهدویت داشته ایم که در ادامه بخش دوم آن تقدیم حضورتان می شود: حجت الاسلام «عباس رمضانعلی زاده»، در تشریح فراز دیگری از دعای غیبت اظهار کرد: در فراز دوم این دعا می خوانیم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ‏؛ اى خدا تو رسولت را به من بشناسان و گرنه حجتت را نخواهم شناخت» این یعنی بعد از شناخت خداوند، شناخت پیامبر (ص) بر هر مومنی واجب است. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت با بیان اینکه هدف از خلقت انسان، عبادت خداوند است، تصریح کرد: رحمانیت خداوند اقتضا می کند از باب قاعده لطف برای هدایت انسان ها، پیامبر(ص) را معرفی نماید و در این فراز نیز انسان از خداوند می خواهد که رسول را به ما معرفی کند و در ادامه نیز گفته می شود که اگر ایشان را نشناسیم، قادر به شناخت حجت خدا نخواهیم بود. رمضانعلی زاده با بیان اینکه جایگاه و معصومیت پیامبر(ص) به گونه ای است که معرفیش باید توسط خداوند صورت گیرد و از انسان برنمی آید، افزود: اگر فردی پیامبر(ص) را از مجرای صحیح نشناسد، شناخت امامان و حجت الهی را از مجرای صحیح دنبال نمی کند چنان که در صدر اسلام مسلمانان به چنین بلای بزرگی مبتلا شدند و به طور مثال معصوم بودن پیامبر(ص) را زیرسوال بردند و عصمت مطلق را از ایشان زایل کردند. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت با بیان اینکه لازم است، مسلمانان پیامبر(ص) را واسطه خالق و مخلوق بدانند، گفت: تمام مخلوقات هستی به خاطر پیامبر(ص) خلق شده است «یـا أَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ؛ ای احمد اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی‌کردم». رمضانعلی زاده با اشاره به اینکه پیامبر(ص) از نظر خلقت و خُلق، برترین مخلوقات است، بیان کرد: از همسر پیامبر(ص) سوال شد که خُلق ایشان چگونه است و او پاسخ داد: «خُلقُهُ القُرآن؛ اخلاق پیغمبر، قرآن بود» یعنی ایشان قرآن مجسم است و پیامبر(ص) با همین اخلاق مردم را به اسلام جذب کردند چنان که خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ؛ و اگر بد خلق و سختدل بودی حتما از دورت پراکنده می شدند». وی با اشاره به فراز دیگری از دعای غیبت ابراز کرد: در فراز بعدی می خوانیم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی؛ خدایا تو حجتت را به من بشناسان و گرنه از دین خود گمراه خواهم شد» یعنی یکی از معرفت های واجب، معرفت نسبت به امام است که در روایتی از امام حسین(ع) پیرامون معرفت نسبت به خداوند داریم: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ؛ معرفت خدا عبارت است از اینکه اهل هر زمان امامی را كه اطاعتش بر آنان واجب است، بشناسد» یعنی امام آیینه تمام نمای خداوند است. وی در پاسخ به این سوال که اگر فردی امام را نشناسد چه می شود؟، افزود: شناخت امام، مرز حیات و ممات است یعنی اگر امام را شناختیم، حیات است و اگر نشناختیم، ممات. رمضانعلی زاده با اشاره به تبعات عدم شناخت امام گفت: یکی از تبعات عدم شناخت امام، مردن به مرگ جاهلی است چنان که در روایت است: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة؛ هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهل مرده است» و دومین عقوبت آن، مردن به دین یهود و نصاراست که فخر رازی از علمای بزرگ اهل تسنن در کتاب خود می نویسد که پیامبر(ص) فرمود: «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، اگر بخواهد یهودی از دنیا می رود و اگر بخواهد نصرانی از دنیا می رود.» یعنی حق ندارد مسلمان بمیرد. کارشناس مرکز تخصصی مهدویت ادامه داد: سومین عارضه سوء عدم شناخت امام، هلاکت واقعی است، امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره می فرماید: «وَالْبابُ الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ مَنْ اَتیکُمْ نَجى وَمَنْ لَمْ یَاْتِکُمْ هَلَک؛ آنكه به سوى شما آمد نجات یافت و هر كه نیامد هلاك شد» و چهارمین عارضه، عدم عبور از پل صراط است که پیامبر(ص) می فرماید: «لا یجوز أحدٌ الصراط إلّا من كَتَبَ له علیٌّ الجواز؛ ... ﺍﺣﺪﻯ ﺍﺯ ﺻﺮﺍﻁ نمی گذرد ﻣﮕﺮ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻋﻠﻰ(ع) ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﺟﻮﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ». وی با بیان اینکه پنجمین عارضه نشناختن امام، گمراهی و ضلالت در دین است، افزود: در دعای غیبت می خوانیم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏؛ خدایا تو حجتت را به من بشناسان و گرنه از دین خود گمراه خواهم شد». رمضانعلی زاده ادامه داد: در آیه 85 سوره مبارکه طه آمده است: «وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ؛ و سامری آنان را گمراه کرد» بنی اسرائیل هارون را که جانشین موسی (ع) بود، نشناختند و توسط طاغوت که همان سامری بود، گمراه شدند و در صدر اسلام نیز همین بلا نصیب مسلمانان شد و پس از رحلت پیامبر(ص)، امت امام زمان خود را نشناختند و دچار گمراهی و مبتلا به مصائب بسیار شدند. این کارشناس مرکز تخصصی مهدویت تصریح کرد: ششمین عارضه، دخول در آتش جهنم است که امیرالمومنین(ع) در خطبه 150 نهج البلاغه می فرمایند: «کسی داخل آتش نمی شود مگر کسی که ائمه معصوم(ع) و امام زمان خود را منکر شود» و انکار زمانی رخ می دهد که انسان امام را نشناخته باشد. وی اضافه کرد: امیرالمومنین(ع) فرمودند: «اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَه وَ أُولِی الْأَمْرِ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ؛ بشناسید خدا را به خدا، و رسول را به رسالت، و صاحب امر را به امر به معروف و عدالت و نیكویى نمودن» بنابر این، وظیفه منتظران در عصر غیبت این است که امام را بشناسند. رمضانعلی زاده در پایان این بخش از سخنان خود خاطرنشان کرد: ابونصر نقل می کند که امام عصر(عج) از من سوال کردند: «من را می شناسی» پاسخ دادم بله شما فرزند امام عسکری(ع) و امام من هستید و ایشان پاسخ دادند نه این شناخت را نمی خواهم و فرمودند: «من خاتم اوصیاء پیامبر(ص) هستم و خداوند به واسطه من بلا را از اهل و شیعه من برطرف می کند» یعنی باید رسالت و جایگاه امام را بشناسیم و صرف شناخت شناسنامه ای کافی نیست. منبع: خبرگزاری شبستان
لینک ثابت
یا صاحب الزمان حجت الاسلام «محمدجواد مروجی طبسی» درباره رویکرد و اهدافی که در نگارش کتاب «بامداد بشریت» دنبال کرده است، اظهار کرد: عرضه معارف اسلامی و اطلاع رسانی درباره مسائل مختلف مهدوی در یک تالیف، از مهمترین اهدافی است که در تدوین و تالیف این کتاب که مشتمل بر نزدیک به 50 پرسش و پاسخ درباره امام مهدی(عج) و مهدویت است، دنبال می شود. پژوهشگر و مولف مهدوی درباره ضرورت پاسخ به پرسش های مهدوی تصریح کرد: از صدر اسلام و زمان پیامبر اکرم(ص) برای انتقال فرهنگ جلسات پرسش و پاسخ برقرار بوده و حتی پیروان دیگر ادیان به محضر حضرت رسول(ص) و نیز ائمه علیهم السلام برای پرسش و پاسخ و دریافت جواب سوالات شان می رسیدند. وی اضافه کرد: برای مثال مرحوم طبرسی در کتاب خود به نام «الاحتجاج» که بالغ بر 800 تا 900 صفحه است، تمام گفت وگوهای معصومان(ع) را جمع کرده و نیز مرحوم علامه مجلسی بخش وسیعی از گفتگوهای معصومان(ع) را جمع آوری کرده که این نشان می دهد گفت وگو و پرسش و پاسخ جایگاه ویژه ای نه فقط در اسلام بلکه در دیگر ادیان دارد. مروجی طبسی تاکید کرد: از همین رو احساس کردم که باید بخشی از فعالیت های فرهنگی خود را بر محور گفت وگو و پاسخ به سوالات دینی متمرکز کنم لذا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در این عرصه ورود کردم که کتاب «بامداد بشریت» از خروجی های آن است؛ البته در هر شماره از نشر بنابر درخواست ها بخش هایی به کتاب افزوده شده تا به پرسش های بیشتری در حوزه مهدویت پاسخ داده شود. این پژوهشگر و مولف مهدوی درباره رمز موفقیت کتاب «بامداد بشریت» ابراز کرد: این کتاب تا کنون 12 مرتبه منتشر شده است و به نظر می رسد علت استقبال به ویژه از سوی جوانان از آن به دلیل گفت وگو محوری است و اینکه سعی کرده به سوالات در ابعاد مختلف مسئله مهدویت پاسخ دهد. وی در پایان خاطرنشان کرد: این کتاب به یک موضوع خاص اختصاص ندارد بلکه به جمیع مباحث مهدوی همچون ظهور، غیبت، ولادت، محل حکومت و ... امام زمان(عج) پرداخته و همین باعث می شود مخاطب بیشتری را به خود جلب کند چون دیگر لازم نیست برای دیگر مسائل وقت و هزینه برای کتابی دیگر صرف شود. منبع : خبرگزاری شبستان
لینک ثابت
منتظران ظهور امام صادق(ع) می فرمایند: «فریب نماز و روزه اشخاص را نخورید، چراکه شخص چه بسا به نماز و روزه حریص و به آنها عادت کرده باشد که اگر ترک کند، دچار وحشت شود. لیکن آنان را با راستگویی و امانت داری امتحان کنید.» منتظران امام عصر(عج) و آنها که در انتظار آمدن مصلحی جهانی اند که بیاید و شب تار ظلم و ستم و بی عدالتی را به صبح روشن عدالت تبدیل کند قطعاً باید خود نیز صالح بوده و در تلاش باشند تا به صفات صالحان آراسته شوند و از رذیلت هایی که آنها را از صفوف مهدی باوران و مهدی یاوران جدا می کند، بپرهیزند و در ترک آنها برآیند. یکی از این رذیلت ها که در نهی و مذمت و ترک آن به کرّات در آیات و روایات توصیه شده «دروغ» است، چنان که در روایت از امام عسکری(ع) است که فرمودند: «تمام پلیدى ها در اتاقى قرار داده شده و کلید آن اتاق، دروغ است»1 لذا بنابر تصریح آموزه های دینی، دروغ از گناهان کبیره است که ایمان را نابود می کند. از بعضى از روایات استفاده مى شود که دروغ کلید گناهان است. در حدیثى از امام باقر (علیه السلام) مى خوانیم: «اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشّرِّ اَقْفالا وَجَعَلَ مفاتیحَ تِلْکَ الاَْقْفالِ اَلشَّرابَ، وَ الْکِذْبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرابِ؛ خداوند متعال براى شرّ قفل هایى قرار داده است، و کلید آن قفل ها شراب است (چرا که مانع اصلى زشتى ها عقل است و شراب عقل را از کار مى اندازد) و دروغ از شراب هم بدتر است».2 علاوه بر این، امیرالمومنین امام علی(ع) در حدیثی شریف فرمودند: «بدترین سخن، دروغ است».3 ایشان همچنین در مذمت دوستی با دروغگویان فرمودند: «از دوستى با دروغگو بپرهیز که مانند سراب است، دور را در نظر تو نزدیک، و نزدیک را دور مى سازد (و تو را گمراه مى کند)».4 این روایات و تاکیدی که بر زشتی و آثار سوء دروغگویی شده، ثابت می کند یکی از اصلی ترین فضایل اخلاقی که منتظران امام عصر(عج) به عنوان منجی موعود(عج) باید خود را به آن آراسته کنند، صدق و راستگویی و پرهیز از دروغگویی است، چنان که امام صادق(ع) می فرمایند: «فریب نماز و روزه اشخاص را نخورید، چراکه شخص چه بسا به نماز و روزه حریص و به آنها عادت کرده باشد که اگر ترک کند، دچار وحشت شود. لیکن آنان را با راستگویی و امانت داری امتحان کنید.»5 حجت الاسلام «مرتضی آقاتهرانی» در سخنانی با عنوان «دروغ، خط قرمز مومن»، اظهار کرد: صدق دارای مراتب است، گاهی فرد دارای صدق است، گاهی صدوق است و گاه صدّیق، یعنی در گفتار او به قدری صدق حاکم است و راستی اش تا جایی شدت دارد که هر چه دقت کنی، او راست گفته است؛ اینطور انسان ها بسیار عادل اند. چون عدالت یعنی قرار دادن شیء در جای خودش است لذا فرد صدیق اگر تعریف می کند به اندازه است نه کم و نه زیاد. این دقت را باید بچه مسلمان ها داشته باشند وگرنه بتدریج کاذب و خدای ناکرده کذاب می شویم. استاد اخلاق ادامه داد: از محضر امام صادق(ع) پرسیدند: ممکن است مومن دهانش به شراب آلوده شود؟ حضرت(ع) فرمودند: «بعید نیست»، پرسیدند: ممکن است دامن اش به فحشاء آلوده شود؟ ایشان پاسخ دادند: «بعید نیست» پرسیدند: ممکن است مومن دروغ بگوید؟ امام(ع) فرمودند: «هرگز، دروغ می گوید فقط کسی که ایمان ندارد». وی تصرح کرد: ما ابزاری برای سنجش ایمان افراد نداریم اما از نشانه ها می توان به وجود و میزان ایمان در افراد پی برد، مثل زمانی که پزشک با نشانه ها به بیماری پی می برد و آن را تشخیص می دهد. آقاتهرانی صداقت و راستگویی را از نشانه های ایمان برشمرد و گفت: نباید حتی در شوخی دروغ بگویید، چنان که در روایت است «بنده ای طعم ایمان را نمی چشد مگر دروغ را ترک کند چه به شوخی و چه جدی»؛ وقتی راست می گوییم باید دست و پا و زبان مان هم راست بگویند، وقتی در زبان می گوییم شیعه و محب امام حسین(ع) هستم به راستی و در قلب و زبان و عمل هم باید چنین باشیم. وی با بیان اینکه بنابر روایت «مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان اش در امان باشند»، ابراز کرد: دست و زبان ما هم باید مسلمانی را نشان بدهد؛ خُلف وعده دروغ است اینکه شخصی می گوید 8 می آیم 8 و نیم می رسد، اینکه به ولی فقیه اعتماد می دهیم و بعد کار خودمان را می کنیم و ... دروغ است. حجت الاسلام آقاتهرانی با بیان اینکه دروغ نشانه عدم ایمان است، خاطرنشان کرد: دروغگویی و خلف وعده در تاریخ اسلام بسیار است چنان که پنجم شوال سال 60 هجری (25 روز پس از ورود مسلم بن عقیل(ع) به کوفه) حدود 18 هزار نفر از مسلمان (اعم از شیعه و اهل سنت) با نماینده امام حسین(ع) بیعت کردند و 12 هزار نامه از کوفه به سوی سیدالشهداء(ع) فرستادند اما بعد زیرش زدند و عاشورا رقم خورد؛ البته این خُلف وعده ها سابقه داشت چنان که در غدیر با پیامبر(ص) بیعت کردند و بعد از رحلت نبوی، امیرالمومنین(ع) را تنها گذاشتند.6 بنابر آنچه بیان شد دروغگویی از آفاتی است که اگر به سبک زندگی منتظرانه بخورد از نشاط و اثرگذاری اش کاسته و روح انتظار را تضعیف می کند. چراکه اساساً در پرتوی ایمان است که می توان منتظر بود و مسیر را برای ظهور و روی کار آمدن آن دولت موعود فراهم کرد وگرنه با از بین ایمان در پی دروغ و دروغگویی، دیگر انتظار و زمینه سازی برای ظهور معنی نخواهد داشت. پی نوشت: 1-بحارالانوار، جلد 169، صفحه 263؛ 2.اصول کافى، جلد 3، صفحه 339؛ 3- نهج البلاغه، خطبه 84؛ 4- نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 38؛ 5-اصول کافی، ج2، صص104 و 105؛ 6- http://ganjineh.valiasr-aj.com/audio/view/7055
لینک ثابت
دعا فرج از مردمی كه نه در سلك علما هستند و نه در زمره دانشجویان، با ظرافتی خاص به «مستمعین» یاد شده است، تا بفهمانند اگر كسی از دو گروه مذكور نیست برای سعادتمندی راهی جز گوش سپردن و متابعت از راه شناسان ندارد. از دعاهای منسوب به امام عصر(عج)، دعای معروف «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ...» است که به زیبایی هر چه تمام و در فرازهایی کوتاه، وظایف منتظران از اقشار و صنوف مختلف را بیان کرده و راه و رسم زندگی به سبک انتظار را نشان می دهد. از این رو، در سلسله مطالبی شرح فرازهای نورانی و ژرف این دعا مرور می شود: امام عصر(عج) در ادامه این دعای شریف بیان می کنند: «و علی المستمعین بالإتّباع و الموعظه؛ بر شنوندگان پیروی و پند گیری تفضل نما» آیت الله العظمی جوادی آملی در شرح این فراز به نكاتی اشاره دارد: «از مردمی كه نه در سلك علما هستند و نه در زمره دانشجویان، با ظرافتی خاص به «مستمعین» یاد شده است، تا بفهمانند اگر كسی از دو گروه مذكور نیست برای سعادتمندی راهی جز گوش سپردن و متابعت از راه شناسان ندارد. وظیفه خطیر و راه منحصر هدایت این گروه در دو عنوان كلی بدین شكل بیان شده است: اتّباع اقتضای معنای متابعت، حركت همراه با میل و اراده در پشت سر كسی یا چیزی است؛ خواه در عمل تابع او گردد یا در فكر و نظر، بنابراین، نخستین وصف از ویژگی های انتظار راستین اهل استماع آن است كه با میل و رغبت در پی دین شناسان و عالمان ربّانی كه مقصد و مقصود اوامر معصوم (ع) را می شناسند حركت كنند و از مسیر نورانی قرآن و عترت منحرف نشوند: و علی المستمعین بالاتّباع. موعظه واژه موعظه به منای ارشاد به حق از راه تذكره های مفید و اثرگذار است؛ لیكن به قرینه مقام و نیز قرائن لفظی چون «مستمعین» و «اتباع» چنین فهمیده می شود كه موعظه در اینجا به معنای «اتعاظ» یعنی پندپذیری و قبول ارشاد است. بر این اساس منتظرانِ مستمع باید قلب خویش را بر سخنان حكیمانه عالمان ربّانی كه برگرفته از معارف ناب قرآن و عترت است بگشایند: و الموعظة.»[1] اصل (اتباع) كسی را تعقیب و دنبال نمودن است و نیز این كلمه در (پیروی از) دین و عقل و عمل (فردی) نیز به كار برده می شود. مفسرین در قرآن (اتباع) را به همین دو معنی ترجمه و تفسیر کرده اند: به معنای تعقیب و دنبال نمودن در قرآن این چنین آمده: «فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ ...» (سوره طه آیه 78﴾ یعنی : پس فرعون با لشكریانش آنها را دنبال وتعقیب كرد. ومانند آیه: «فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ» (سوره شعراء، آیه60) یعنی: پس هنگام برآمدن آفتاب آنها را تعقیب و دنبال كردند . و به معنای دوم یعنی (پیروی نمودن از فردی) آمده همانند: «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ». پی نوشت: 1- امام مهدی موجود موعود، ص208.
لینک ثابت
یا اباصالح المهدی یا اباصالح المهدی اغلب اخباری که از زندگانی اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) در منابر و رسانه‌های جمعی در معرض شیعیان قرار می‌گیرد به صورت گزینشی است؛ طوری که گاهی ممکن است مهم‌ترین مسائل به حاشیه برده شوند. به عنوان نمونه مهم‌ترین چالش مسلمانان و به ویژه شیعیان در عصر امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) مسأله مهدویت و مدعیان دروغین مهدویت بود که توسط بنی‌العباس به اوج خود رسید. این فتنه به قدری شدید بود که در حدیث مشهور به لوح جابر که جابر بن عبدالله آن را به نقل از صحیفه حضرت فاطمه(س) برای امام صادق(ع) بیان کرد، از این فتنه با عنوان «فتنه کور» یاد شده است: «وَ بَعْدَهُ‏ مُوسَى‏ فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ حِنْدِسٌ، پس از او موسى است که (در زمان او) فتنه‎ای کور و گیج‌‏کننده فرا گیرد»؛ زیرا با اندک مطالعه‌ای می‌توان دریافت فتنه‌ای کورتر و گیج‌کننده‌تر از مهدیان دروغین در این عصر نبود. در این عصر بود که عباسیان با شعار «الرضا من آل‌الرسول» دست به قیام زدند و به دروغ مهدی موعود را از نسل عباس عموی پیامبر(ص) معرفی کردند. از این منظر تلاش‌ امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) یک بار قابل مطالعه خواهد بود؛ طرح دعای ندبه از سوی امام صادق(ع) در این عصر حاکی از اهمیت این موضوع بود. از این رو ائمه(ع) در قالب ادعیه، روایات و یا بیان احادیث مهدوی، در ذیل برخی آیات قرآن به تبیین مهدویت پرداختند. موضوعات این روایات بطور کلی شامل بیان مفاهیم آخرالزمانی، تبیین رفتاری شیعیان در قبال مسائل آخرالزمانی، ویژگی‌های عصر ظهور و دوران پس از استقرار حکومت امام عصر(عج) در پهنه عالم بود. فتنه‌ای که در عصر امام کاظم(ع) قلب‌های مردم را به لرزه در آورد در یکی از این روایات، امام کاظم علیه‌السلام خطاب به یکی از یاران خویش فرازهای قابل تأملی را درباره ویژگی‌های یاران قائم(عج) بیان فرمود که با استفاده از این فرازها می‌توان به تبیین مناسبی درباره بایسته‌های رفتاری یک شیعه دست یافت. ایشان در این روایت فرمود: اى ابن بکیر، من چیزى به تو می‌گویم که پدرانم آن را مى‌‏گفتند، اگر در بین شما به تعداد افراد جنگ بدر بودند قائم ما قیام مى‌کرد. اى بنده خدا، ما مردم را بررسى می‌کنیم و می‌دانیم مردم چه هستند، بعضى از آنها در دوستى با ما راستگو هستند و جانشان را براى ما نثار مى‏‌کنند و بعضى از آنها حقیقتى را که بر زبانشان جارى می‌کنند‌‏، در قلبشان وجود ندارد و بعضى از آنان همچون چشمى براى دشمنان ما بر علیه ما هستند؛ کلام ما را مى‌‏شنوند و اگر در چیز اندکى از دنیا طمع پیدا کنند از دشمن بر ما دشمن‌تر می‌شو‌‏ند، چگونه آنان خوشى و شادى را می‌بینند در حالى که چنین صفتى دارند؟ إِنَّا نُدَاوِی النَّاسَ وَ نَعْلَمُ مَا هُمْ فَمِنْهُمْ مَنْ یُصَدِّقُنَا الْمَوَدَّةَ وَ یَبْذُلُ مُهْجَتَهُ لَنَا وَ مِنْهُمْ مَنْ لَیْسَ فِی قَلْبِهِ حَقِیقَةُ مَا یُظْهِرُ بِلِسَانِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ عَیْنٌ لِعَدُوِّنَا عَلَیْنَا یَسْمَعُ حَدِیثَنَا وَ إِنْ أَطْمَعُ فِی شَیْ‏ءٍ قَلِیلٍ مِنَ الدُّنْیَا کَانَ أَشَدَّ عَلَیْنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ کَیْفَ یَرَوْنَ هَؤُلَاءِ السُّرُورَ وَ هَذِهِ صِفَتُهُم‏. ویژگی‌های شیعیان آخرالزمان در بیان امام کاظم(ع) در این روایت شریف افراد در قبال اهل‌بیت(ع) به دو دسته تقسیم‌بندی شده‌اند: مؤمنان و تصدیق‌کنندگان عترت(ع)، دشمنان و منافقان نسبت به عترت(ع). امام کاظم(ع) درباره دسته اول یعنی مؤمنان و تصدیق‌کنندگان عترت(ع)، به دو ویژگی اشاره فرمودند: 1ـ در اظهار مودت ما صادقند 2ـ برای ما بذل جان می‌کنند. مودت حبّی همراه با تبعیت است مودت نسبت به عترت(ع) همان دعوتی است که خداوند در آیه23 سوره شوری خطاب به پیامبر(ص) فرمود که به مردم بگو: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏؛ بگو: «به ازاى آن [رسالت‏] پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر مودت درباره خویشاوندان.» تفاوت مودت با محبت در این است که در مودت حبّی همراه با تبعیت نهفته است در حالی که در محبت ممکن است دوست داشتن باشد، اما با عمل به دستورات عترت(ع) و سنت همراه نباشد. مثل برخی کسانی که دم از محبت عترت(ع) می‌زنند، اما تقید کمی نسبت به احکام شرعی دارند. بذل جان اولین شرط ورود به کاروان اباعبدالله(ع) ویژگی دیگری که امام کاظم(ع) نسبت به مؤمنان به عترت(ع) نسبت دادند، بذل جان در راه اهل‌بیت(ع) است. برای درک عظمت این صفت می‌توان یاران اباعبدالله(ع) را مثال زد چرا که اولین شرط ورود به کاروان اباعبدالله(ع) همین خصلت بود آنجا که امام(ع) در ابتدای قیام فرمود: «هرکس قصد دارد جان خود را در راه ما بدهد و در لقای خداوند وطن گزیند، با ما همراه شود؛ مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا». از این جهت در سجده شکر زیارت عاشورا اصحاب امام حسین(ع) را افرادی می‌خوانیم که جانشان را فدای امام حسین(ع) کردند؛ آنجا که پس از درخواست از خداوند مبنی بر ثبات قدم همراه با امام حسین(ع) و اصحاب بزرگوار ایشان، در وصف ایشان می‌خوانیم: «الَّذِینَ‏ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْن‏؛ کسانی که جان خویش را تقدیم امام حسین(ع) کردند». از جمع‌بندی این بخش از روایت به این نتیجه می‌رسیم که امام کاظم(ع) دو خصلت مهم به شیعیان خویش آموختند که در پرتو آن می‌توانند سایر صفات منتظران واقعی را در خود نهادینه کنند.
لینک ثابت
امام زمان(عج)؛ آرام و امنیت زمینیان وجود امام زمان(عج)، عامل امنیت اهل زمین است. خود ایشان فرمود: «إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ؛ من امان و مایه امنیت اهل زمین ام؛ همان گونه که ستارگان امنیت بخش اهل آسمان هستند». زمان تقریبی مطالعه : 2 دقیقه تاریخ : سه شنبه 1397/05/23 امام زمان خداوند در آیه 65 سوره حج می فرماید: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ؛ آیا ندیدی که خداوند، آنچه در زمین است و نیز کشتی هایی که به امر او در دیا می روند را برای شما رام کرده است و آسمان را نگاه داشته تا جز به فرمان او به زمین نیفتد؟ همانا خداوند نسبت به مردم رافت و رحمت دارد).(1) نکته ها 1.مراد از تسخیر موجودات برای انسان، آن است که همه آنها در مسیر کام گیری و منافع بشر قرار داده شده اند؛ مثل خورشید مسخر ماست، یعنی از او بهره مند می شویم. 2.تسخیر جهان هستی، به اراده خداست« أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ» 3.انسان شریف ترین مخلوق خداوند است و می تواند بر زمین و پدیده های آن غالب شود. (سَخَّرَ لَكُمْ) 4.سیر طبیعت، در مسیر اراده خداوند است. (تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ) 5.قوانین طبیعی، مانع اراده الهی نیست. (إِلَّا بِإِذْنِهِ) 6.وجود امام زمان(عج)، عامل امنیت اهل زمین است. خود ایشان فرمود: «إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ؛ من امان و مایه امنیت اهل زمین ام؛ همان گونه که ستارگان امنیت بخش اهل آسمان هستند».(2) 7.امام سجاد(ع) فرمود: «إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ وَ نَحنُ الَّذینَ بِنَا» (يُمْسِكُ اَلسَّمٰاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى اَلْأَرْضِ إِلاّٰ بِإِذْنِهِ) «وَ بِنَا يُمْسِكُ اَلْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا يُنَزِّلُ اَلْغَيْثَ وَ بِنَا يَنْشُرُ اَلرَّحْمَةَ وَ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ اَلْأَرْضِ وَ لَوْ لاَ مَا فِي اَلْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا» (ما امامان اهل زمین هستیم، هم چنان که ستارگان امان اهل آسمان اند و ما کسانی هستیم که خداوند به واسطه ما آسمان را نگاه داشته تا بر زمین نیفتد، مگر به اذن او و به خاطر ما زمین را نگاه داشته که اهلش را نلرزاند. به سبب ما باران را فرو فرستد و رحمت را منتشر کند و برکات زمین را خارج سازد و اگر ما روی زمین نبودیم، زمین اهلش را فرو می برد».(3) پی نوشت: 1.سوره حج، آیه 65 2.إعلام الوری بأعلام الهدی، ص453 3.کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص۲۰۷ *برگرفته از کتاب «پرتوی از آیه های مهدوی»، محسن قرائتی به کوشش حسن ملایی منبع: خبرگزاری شبستان
لینک ثابت
تاثیر ازدواج بر تقویت مهدی یاوران جامعه‌ای که در آن خانواده جایگاه نداشته باشد، به سمت ظهور حرکت نمی کند، زمینه‌سازان ظهور در خانواده‌ تربیت می شوند؛ راه تشکیل خانواده ازدواج است برای همین دشمن در این باره کارشکنی می کند، چون جبهه مهدی یاوران از این راه تقویت می شود. یکم ذی الحجه به تصریح تقویم قمری سالروز ازدواج آسمانی امیرالمومنین امام علی(ع) و حضرت زهرای مرضیه(س) است، ازدواجی که نتیجه آن شجره طیبه ای است که تاریخ را وامدار خود کرده، نشان این مدعا اثرگذاری فرهنگ عاشورا بر جهان و چشم انتظاری بشریت برای آمدن منجی آخرالزمان(عج) است. اگرچه این ازدواج آسمانی و برکات آن به مشیت و اراده الهی بوده است اما در هر عصر و زمانه ای می توان با الگوگیری از مولفه های این ازدواج، امروز و فردای خود و آیندگان را از برکاتی خاص بهره مند کرد. این مهم در عصر معروف به غیبت امام عصر(عج) که دست انسان از دامان امام معصوم(ع) کوتاه شده ضرورتی دوچندان دارد تا در سایه ازدواج های صحیح بتوان به زندگی های خانوادگی و تربیت فرزندان رنگ مهدویت و انتظار زد و در سایه تشکیل خانواده های مهدی باور و مهدی یاور بتوان سربازان و زمینه سازان ظهور حضرت حجت(عج) را تربیت کرده و تحویل جامعه داد. از این رو در بررسی کیفیت چنین ازدواج هایی با کارشناسان به گفت وگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد: حجت الاسلام مرتضی رجبی، کارشناس مهدوی با اشاره به آیه 21 سوره مبارکه روم گفت: خداوند در این آیه می فرماید: «و از جمله نشانه هاى او این است که براى شما از جنس خودتان همسرانى آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و میان شما الفت و رحمت برقرار ساخت تا نسل بشر را تداوم بخشد. به یقین در آنچه یاد شد، براى مردمى که مى اندیشند نشانه هایى است بر این که تدبیر امور انسان ها در اختیار خداوند است.» این نشان می دهد که انس میان زن و مرد به عنوان همسر، ودیعه الهی است. وی اضافه کرد: در آیات 2 و 3 سوره مبارکه طلاق آمده: «... مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً(2) وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ...(3)؛ هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند(2) و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد(3)» در موضوع ازدواج به این دلیل که انس، محبت و عشق در وجود همسران وجود دارد که موجب اتصال آنها به یکدیگر می شود، نمی شود ابعاد مادی و نیازهای دنیایی زناشویی را نادیده گرفت که براساس این آیه خداوند می فرماید: اگر دل در گرو من بسپاری و قدردان لطف من باشی؛ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ راه گریزی برای تو در زندگی قرار می دهم و تو را بطور ویژه روزی می دهم. رجبی در پاسخ به این سوال که اگر دو جوان به خاطر امام زمان(عج)، کمک به زمینه سازی ظهور و یاری حضرت(عج) و همچنین تربیت نسل مهدوی ازدواج کنند، چه ثمراتی خواهد داشت، تاکید کرد: مهمترین خواست امام زمان(عج) و مهمترین اتفاقی که بعد از ظهور حضرت(عج) می افتد، بسط عدالت است چنان که در روایت داریم: «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً» ایشان ظهور می کنند تا عدالت را بگستراند و ظلم را که نقطه مقابل عدالت است، کنار بزنند. وی اضافه کرد: جالب است که در رابطه همسری نیز عدالت مطرح است و خداوند موضوع همسری را با عدالت در قرآن گره زده و می فرماید: «ازدواج، شرط عدالت می خواهد» بنابراین، کسی می تواند ازدواج کند که بتواند حق همسر را ادا کند. این یعنی وجه اشتراکی میان ازدواج و هدف امام زمان(عج) وجود دارد. کارشناس مهدوی تاکید کرد: یک زوج مهدوی که محور زندگی خود را تقوا قرار داده اند، همدیگر را موهبت الهی می دانند و حقوق یکدیگر را رعایت می کنند و تلاش دارند در جهت تحقق عدالت، نقش آفرینی کنند، عنصر جهاد برای رشد و تعالی آنها نمایان می شود و این عنصری است که از درون آن، ایثار، گذشت، تقدم دهی فرد مقابل، کنار رفتن منیت حاصل می شود و این زوج از باب تقوا و عدالت از «من» تبدیل به «ما» می شوند و در موضوع مجاهدت، حتی از ما نیز می گذرند و به مرحله گذشت به خاطر دیگران می رسند. تقویت جبهه مهدی یاوران با ازدواج های صحیح و بهنگام حجت الاسلام سیداحمد موسوی، مدیر گروه پژوهشی قرآن مرکز تخصصی مهدویت نیز با تاکید بر اینکه در فضای خانواده هم تولید نسل می شود و هم نسل سالم و تربیت شده شکل می گیرد، ابراز کرد: این برای دشمن قابل قبول نیست، چراکه جبهه یاری امام زمان(عج) از این راه تقویت می شود. وی اضافه کرد: جامعه‌ای که در آن خانواده جایگاه نداشته باشد، نمی تواند به سمت ظهور حرکت کند، چون نسل امروز و منتظر زمینه‌ساز ظهور باید در خانواده‌ تربیت شود؛ وقتی فضای خانواده سالم باشد هم تربیت فرزند آن سالم است هم همسایه‌داری او سالم و هم فضای علمی آن سالم باقی می ماند. موسوی ابراز کرد: سنگ بنای تشکیل خانواده ازدواج است، نمی توان 20 سال بعد از ازدواج را در نظر گرفت بلکه خانواده از همان روز اول با یک ازدواج سالم بنیان نهاده می شود. اگر ازدواج ها سالم شد می توان امیدوار بود که زن و شوهرهای سالم در جامعه داشته باشیم و وجود زن و شوهر سالم، پدر و مادرهای سالمی را به جامعه تحویل می دهد و توسط پدر و مادر سالم است که فرزند سالم و صالح و مهدی یاور تربیت می شود. زوجین باید والدین خوبی برای تربیت نسل منتظر باشند این گزارش می افزاید: حجت الاسلام علی صدوقی، کارشناس مرکز تخصصی مهدویت درباره کارکردهای ازدواج در زمینه انتظار، گفت: بهترین تشبیه در امر ازدواج، تشبیه قرآن از زن و شوهر به «لباس» است؛ وظیفه لباس ایجاد امنیت و پوشاندن عیب ها و نقص های انسان است. اما لباسی که قرآن از آن سخن می گوید جنس متفاوتی دارد، چنان که می فرماید: «وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ»؛ بنابر این، همسران باتقوا می توانند مکمل هم باشند و یکدیگر را در جهت هدف غایی خلقت یعنی بندگی خدا رشد دهند. وی تاکید کرد: زن و مردی که با هم ازدواج می کنند باید پدر و مادر خوبی نیز برای تولید نسل منتظر باشند و برای این کار باید ساختار و مبانی تربیتی را بدانند و خود نیز بر اساس آن مبانی زندگی کنند و ساختار شخصیتی آنها بر این مبانی روشن شود. پدر و مادر باتقوا فرزند را امانت الهی می دانند صدوقی ابراز کرد: : اگر قرار باشد این سه هدف را در زندگی داشته باشیم باید تقوا در ما وجود داشته باشد چون پدر و مادری که تقوا را ملاک زندگی قرار داده اند به این باور می رسند که فرزند آنها امانت الهی است نه مملوک آنها و می دانند باید با این امانت به شکلی برخورد کرد که صاحب و مالک آن یعنی خداوند راضی باشد. این استاد اخلاق ادامه داد: ما در این مسیر به راهبر نیاز داریم و خداوند این راهبر را از طریق انسانی به نام امام معصوم در اختیار ما قرار داده است. امام عصر (ع) راهبر زندگی ما است و ما باید زندگی را با رضایت ایشان همراه کنیم. ایشان باید راه و رسم سکون و آرامش بنیادی را به ما بیاموزد، آن حضرت(عج) باید ملاک و معیارهای تکمیل و ارتقاء و اصلاح همسر را برای ما بیان کند، ایشان باید تربیت فرزند را آنچنان که با فطرت الهی همراه باشد و در مسیر عبودیت و بندگی قرار بگیرد به ما نشان دهد؛ این یعنی ایشان باید سکاندار زندگی ما باشند. وی در پایان یادآور شد: رهاورد این راهبری سبک زندگی منتظرانه است که لحظه به لحظه هم شخص آنها را به آرامش نزدیک می کند و هم افرادی را که در مجاورت و اطراف این زندگی هستند. بنابر آنچه گذشت، ازدواج به عنوان راه تشکیل خانواده می تواند کلید ورود به سبک زندگی مهدوی و فرصت ساز تربیت مهدی باوران و مهدی یاوران باشد به شرط آنکه انتخاب ها صحیح و آگاهانه و با معیارها دینی الهی باشد و در ادامه مسیر هم رضای خدای متعال و امام عصر(عج) بر افکار، گفتار و رفتار زوجین حاکم باشد ... ان شاءالله. منبع : خبرگزاری شبستان
لینک ثابت
مصداق‌تراشی برای علائم ظهور در گذر تاریخ یکی از مشکلاتی که جامعه اسلامی پیوسته با آن مواجه بوده است سوء استفاده از نشانه‌های ظهور و مصداق‌تراشی برای آنهاست با مطالعه تاریخ می‌توان به حجم وسیعی از این مصداق‌های دروغین دست یافت. ظهور یکی از مشکلاتی که جامعه اسلامی پیوسته با آن مواجه بوده است سوء استفاده از نشانه‌های ظهور و مصداق‌تراشی برای آنهاست با مطالعه تاریخ می توان به حجم وسیعی از این مصداق‌های دروغین دست یافت. توجه به این حجم وسیع از مصادیق دروغین که گذر زمان دروغ بودنشان را اشکارتر نمود می تواند تلنگری باشد برای این که به هوش باشیم و در دام فرصت‌طلبانی که با مصداق سازی برای نشانه های ظهور می کوشند به منافع و مطامع خود دست یابند گرفتار نشویم. دامنه آنـچه دربـاره مـصداق‌تراشی‌ و یا‌ اشتباه در تعیین مصادیق گفته‌ شده‌ بـه‌ حـوزه نشانه‌های ظهور‌ نیز‌ کشیده شده است و در‌ این‌ وادی نیز موارد متعددی را می‌توان سراغ گـرفت کـه برخی به اشتباه و از سر‌ جـهل‌ و بـرخی هدفمند و مـدیریت شـده بـه قصد‌ شیطنت‌ برای نشانه‌های‌ ظهور‌ تـعیین‌ مـصداق کرده‌اند و اساساً افراط‌ در تطبیق‌گرایی یکی از شایع‌ترین آسیب‌های اندیشه مهدویت است که بـاید نـسبت به آن حساس‌ بود‌ چرا که گـاهی فرو رفتن در‌ این‌ وادی آثـار‌ زیان‌بار‌ و غیرقابل جبرانی به‌ هـمراه‌ دارد. نشانه اول: پرچم‌های‌ سیاه درباره برافراشته شدن پرچم‌های سیاه از جانب‌ مشرق‌ روایات متعددی در مجامع روایی وجود دارد که البته عمده انها در مـنابع اهل‌سنت منعکس شده است و در منابع‌ شیعی‌ هم‌ تعداد انگشت شماری از آن وجود دارد به عنوان نمونه‌ می‌توان به این روایت از پیامبر گرامی اسلام اشاره کرد: «هنگامی که دیدید پرچم‌های سیاه از جانب خراسان‌ پدیـدار‌ شـد‌ به آن‌ها بپیوندید چرا که مهدی خلیفه خداوند در آن است‌.»[1] برافراشته شدن‌ پرچم‌ سیاه به‌ دستور‌ مستقیم‌ علی محمد باب بوده است و انتخاب‌ ملاحسین‌ بـشرویه کـه اصـالتاً اهل خراسان بود برای بـدست گـرفتن پرچـم می‌توانست تداعی‌ گر‌ همان خراسانی باشد که محل خروج‌ پرچم‌های سیاه است. قـضاوت دربـاره دیدگاه‌های مطرح شده‌ را‌ باید‌ به جای خود حوالت داد. با این‌ وجـود‌ آنـچه در اینجا‌ برای ما مهم است این اسـت کـه از ایـن پرچم‌های سیاه صرف‌ نظر‌ از این‌که اصالتاً مربوط به نهضت‌ ابومسلم خراسانی باشد یا‌ قـیامی‌ کـه نـزدیک به ظهور رخ‌ می‌دهد‌ در طول تاریخ سوء استفاده‌های مختلفی شده است و جریان‌های مختلفی تـلاش کـرده‌اند آن‌ را‌ بر خود تطبیق دهند برخی‌ از‌ این‌ جریان‌ها بدین قرارند‌: ابومسلم‌ خراسانی‌: اگر فرضیه مربوط بودن پیشگویی افراشته شدن پرچم‌های سیاه به آخرالزمان را بپذیریم استفاده ابومسلم خراسانی از پرچـم‌های سـیاه در قیام‌ خود‌ و ادعای‌ این‌که همو صاحب پرچم‌های سیاه است یکی از‌ موارد سوء استفاده از این پیشگویی خواهد در پاره‌ای از منابع تاریخی درباره تلاش ابومسلم برای انطباق افراشته شدن پرچم‌های‌ سیاه‌ بر‌ قـیام خـود چنین نـوشته‌اند: روایت شده ابومسلم گروهی را به‌ سوی نصر فرستاد و نامه‌ای برای نصر نوشته و او را به اطاعت خود فراخواند و گـفت این پرچم‌های سیاهی که‌ برافراشته‌ همان‌ پرچم‌هایی است که پیوسته پیـش‌بینی آن را شـنیده بـود... فرستادگان نزد‌ نصر‌ آمدند او گفت:... به خدا سوگند این‌ حقیقتی‌ اسـت‌ ‌ ‌کـه هرکس آن را انکار کند پشیمان می‌شود به خدا سوگند ما‌ پیوسته‌ پیش‌بینی‌ پرچم‌های سـیاه را مـی‌شنیدیم تـا این‌که آن را دیدیم و با آن ازموده شدیم.[2] بهائیت: یکی از‌ فتنه‌هایی‌ که ایران را در دستخوش حوادث و ناملایمات بسیاری کرد و و رگه‌هایی از پیامدهای‌ منفی‌ آن‌ هنوز نیز باقی مانده است فتنه بـابیت و در ادامـه آن فتنه بهائیت بود. این فتنه‌ که‌ از‌ در ابتدا بر اساس باورهای انحرافی آخرالزمانی شکل گرفته بود برای اثبات‌ خود‌ نیازمند دلایل مذهبی بود و به همین دلیل در جای جای نظام اعتقادی آن مـی‌توان مـستندات دینی‌ فراوانی‌ یافت که به صورت هدفمند و متناسب با اهداف این فرقه تاویل و تفسیر‌ شده‌اند‌. در این‌باره نمونه‌های متعددی قابل ذکر است‌ که‌ در‌ ادامه خواهد آمد، اما آنچه در اینجا‌ مـقصود‌ اسـت اشاره به بهره‌برداری این گروه از پرچم‌های سیاه است. از گزارش‌های تاریخی‌ چنین‌ برمی اید که برافراشته شدن‌ پرچم‌ سیاه به‌ دستور‌ مستقیم‌ علی محمد باب بوده است و انتخاب‌ ملاحسین‌ بـشرویه کـه اصـالتاً اهل خراسان بود برای بـدست گـرفتن پرچـم می‌توانست تداعی‌ گر‌ همان خراسانی باشد که محل خروج‌ پرچم‌های سیاه است. پس‌ از‌ افراشته شدن این پرچم درشهرهای‌ مختلف‌ مبلغین بـابی از مـردم مـی‌خواستند به سوی این پرچم حرکت کرده و به هـر‌ صـورت‌ ممکن خود را به آن‌ برسانند‌ ماجرای‌ برافراشته شدن پرچم‌های‌ سیاه‌ بهائیان توسط یکی از‌ نویسندگان‌ بهایی این چنین گزارش شـده اسـت: "جـناب قدوس به هیچ یک از اصحاب اجازه‌ نمی‌دادند‌ که در ساری بـمانند و به هر‌ یک‌ از اصحاب‌ امر‌ می‌کردند‌ که در ظل علم‌ سیاه جناب ملاحسین درآیند این علم سیاه همان‌ بود که حضرت رسول ص درباره آن‌ خطاب‌ به‌ مسلمین‌ فـرموده‌اند‌: هـر وقت دیدید‌ علم‌های‌ سیاه از طرف خراسان مرتفع شد بشتابید اگرچه با سینه روی برف هم شده بـروید تـا‌ در‌ ظـل‌ آن درایید زیرا علم سیاه که از‌ خراسان‌ برافراشته‌ می‌شود‌ مبشر‌ به‌ ظهور مـهدی اسـت .ایـن علم سیاه به امر حضرت باب به وسیله جناب ملا حسین به اسم قـدوس مـرتفع شـد."[3] البته روشن است که میان استناد بهائیان‌ به احادیث و روایات سود و استناد ابومسلم خـراسانی بـه همین احادیث تفاوت بسیاری وجود دارد اما هر دو در اصل مصداق تراشی و سوء استفاده از نـشانه‌های ظـهور بـا یکدیگر مشابهت دارند. بیشتر بخوانیم: نشانه‏‌های ظهور، مفاهیم و اصطلاحات تشخیص و تطبیق نشانه‌های ظهور نشانه دوم: خروج سفیانی یکی دیگر از نشانه‌های مهم ظهور که هم در احادیث شیعه از آن سخن‌ گفته‌ شده و هم در روایات اهل‌سنت‌، سـفیانی‌ اسـت. تفصیل جزئیات مربوط به این نشانه را باید در جای خود پی گرفت. آنچه در اینجا می‌اید اشاره‌ای است به کسانی که در‌ طول‌ تاریخ خود را سفیانی‌ خوانده‌اند‌. ابومحمد زیاد بن عبدالله: وی از نوادگان یـزید بـن معاویه بود. هنگامی که عبدالله بن علی عباسی برای تصفیه شام از امویان به این منطقه رفت ابومحمد زیاد‌ بن‌ عبدالله سفیانی به طمع حکومت و ادعای این‌که او سفیانی موعود اسـت و دولت امـوی را برمی گرداند از مردم بیعت گرفت.[4] یـکی از‌ حـوادثی‌ که‌ به حسب برخی روایات پیش از ظهور اتفاق می‌افتد قیام گروهی از اهل مشرق است. این گروه انگیزه‌های حقی دارنـد و قـیامشان‌ قـرین‌ پیروزی‌ خواهد بود ابـوحرب: یکی از شورش‌هایی که در اواخر حکومت معتصم(227ق) رخ داد قیام ابوحرب یمانی معروف به مـبرقع اسـت در نـام و نسب او ارتباطی باسفیانی‌ وجود‌ ندارد اما طبری می‌گوید: او ادعا می‌کرد اموی است و کسانی کـه دعـوتش را اجـابت کردند گفتند او سفیانی است.[5] نشانه سوم: قیام اهل مشرق یـکی از‌ حـوادثی‌ که‌ به حسب برخی روایات پیش از ظهور اتفاق می‌افتد قیام گروهی از اهل مشرق است. این گروه انگیزه‌های حقی دارنـد و قـیامشان‌ قـرین‌ پیروزی‌ خواهد بود، از امام باقر در این باره‌ چنین‌ روایت شـده است: گوئى مى‏‌بینم كه قومى در مشرق خروج كرده‌‏اند و خواستار حقّ‏ند ولى به ایشان داده نمى‏‌شود، باز‌ خواستار‌ آن‌ مى‌‏شوند و به آنـان داده نـمى‏‌شود، پس چـون چنین مى‏‌بینند شمشیرهاى‌ خود را بر گردن خویش مى‌‏افكنند (آماده كارزار مى‌‏شوند) پس آنـچه مـى‌‏طلبند به ایشان بدهند ولى ایشان از‌ پذیرفتن‌ آن‌ خوددارى مى‌‏كنند تا اینكه قیام نمایند و آن را به كسى باز‌ نـدهند‌ مـگر بـه صاحب شما، كشتگانشان شهیدند، بدانید اگر من خود آن را در مى‏‌یافتم حتماً خود‌ را‌ بـراى‌ صـاحب ایـن امر نگاه مى‏‌داشتم». در این باره که مقصود از اهل‌ مشرق‌ در‌ این روایت کیست قضاوت‌های مـتفاوتی شـده و ایـن روایات بر مصادیق متعددی تطبیق داده شده‌ است‌. در‌ ادامه به برخی از این مصادیق اشاره مـی‌شود: سـلسله صفویه: اولین تطبیق این روایت‌ از‌ سوی علامه مجلسی انجام پذیرفته است. ایشان بـر ایـن عـقیده بودند که روایت‌ مورد‌ نظر‌ ناظر به سلسله صفویه است وی در این باره چنین مـی‌نویسد: "بر صاحبان‌ بصیرت‌ ظاهر است که از جانب مشرق کسی‌ که‌ دین‌ حـق را طـلب نمود و مردم را به دین‌ حق‌ دعوت کرد و پادشـاهی یـافت، بـه غیر سلسله علیّه صفویّه ـ خلّد الله ملکهم ـ نـبود‌. و در‌ ایـن حیث شریف شیعیان خصوصا انصار و اعوان‌ این‌ دولت را توامان بشارت‌هاست که‌ بر‌ عاقل پوشـیده نـیست."[6] نهضت مشروطه: دومین مصداقی که بـرای روایت پیش گفته بـرشمرده‌ شـده‌ نهضت مشروطه است ناظم الاسـلام‌ کـرمانی‌ از‌ نویسندگان دوره مشروطه‌ در‌ این باره چنین نوشته‌ است‌: "یکی از علائم قریب به ظهور حـضرت صـاحب‌الامر مشروطه شدن ایران است، چـه در‌ اخـبار‌ لوازم مـشروطه را به طریق کـنایه‌ و اشـاره‌ بیان فرموده‌اند‌ و هم‌ کـیفیت‌ گـرفتن آن را... بالجمله‌ این علامت واقع شده، چه در سال ۱۳۲۶ که محمدعلی شاه مشروطه را بر داشت‌ و تـوپ‌ بـه مجلس بست پس از مدتی‌ مردم‌ در‌ مقام‌ اسـترداد‌ حـق برآمدند و از آذربایجان و جاهای دیگر نیز مطالبه کردند به آن‌ها‌ ندادند‌. پس‌ از چندی باز در مقام مـطالبه بـرآمدند‌. باز‌ به‌ آن‌ها‌ ندادند‌ تا‌ آنـکه اکـثر بـلدان بـلوا کـردند. در تبریز و اصفهان و رشـت و قـزوین مخالفت آغاز کردند.... اما لوازم مترتبه بر مشروطه در طی علائم ظهور خواهد آمد ان‌شاءالله تعالی."* ادامه دارد... پی نوشت‌ها: [1] مسند احمد‌ حـنبل‌، ج5، ص277 [2] أخبار الدولة العـباسیة ص286 – 288. [3] تـلخیص‌ تـاریخ نبیل ص346 [4]تاریخ طبری ج7ص444،445 [5]تاریخ طبری ج9ص116و118 [6]مهدیان‌ دروغین‌ ص158 *این متن خلاصه ای است از مقاله "تطبیق نشانه‌های ظهور در گذر تاریخ" به قلم نصرت الله آیتی که در شماره 38 مجله "مشرق موعود" منتشر شده است.
لینک ثابت
حکومت مهدوی امام صادق(علیه السلام) فرمودند: در صاحب این امر که صاحب قیام باشد روش‌ها و سنت‌های انبیاء سلف وجود دارد. سنتی از حضرت موسی(علیه السلام) و حضرت عیسی(علیه السلام) و حضرت یوسف(علیه السلام) و حضرت محمد(صلی الله و علیه وآله) در وجود نازنین حضرت حجت وجود دارد. شباهت او به موسی ابن عمران، ترسان بودن امام است. امام زمان(عج) در یک زندگی همراه با خوف هستند. شباهت به جناب عيسی همانی است که راجع به عيسی می‌گويند. مسيحيت راجع به عيسی مي‌گويند که عيسی در حاليکه زنده است کشته شده است و به صليب آويخته شده است. در روايت آمده است غيبت امام آنقدر طول می‌کشد که شيعيان او يعنی پيروان او و متوليان ولايت او مردد می‌شوند و می‌گويند اگر امام زمان(عج) بود می‌آمد. عده‌ای پا را از این هم فراتر می‌گذارند و می‌گویند مهدی درگذشته است... سنت و روش و شباهت ایشان به جناب یوسف، پوشش او است که خداوند بین او و مردم حجابی را قرارداد که مردم او را می دیدند ولی او را نمی شناختند، همین خصلت در وجود امام زمان(عج) است. او را می‌بینیم ولی او را نمی‌شناسیم. سنت او از محمد(صلی الله و علیه وآله) آن است كه به روش هدايت او ، هدايت كرده و به سيره او عمل مى كند. امام، اسلام جدیدی را ایجاد می‌کند راوی می‌گوید: "از امام صادق (علیه السلام) در مورد روش حضرت مهدی سوال کردم که او چه روشی را در رهبری دارند. حضرت فرمود: همان کاری را می‌کندکه پیغمبر کرد. پیغمبر دوران قبل از خودش را باطل کرد که دوران قبل از خودش جاهلیت بود. امام هم دوران جاهلیت را باطل می‌کند و یک اسلام جدیدی را ایجاد می‌کند." از زمان غیبت تا زمان ظهور، اسلام چه استحاله‌ای پیدا می‌کند که وقتی روش امام ما، روش پیغمبر است می‌گویند دین جدید آورده است. پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) چه کاری کرده‌اند که ما در دوران غیبت آن را ترک می‌کنیم و امام زمان(عج) که می‌آیند همان را احیا می‌کنند و مردم می‌گویند این یک دین جدید است در حالیکه " امام صادق(علیه السلام) فرمودند: حلال حضرت محمد(صلی الله و علیه وآله) حلال است تا روز قیامت، حرام حضرت محمد(صلی الله و علیه وآله)، حرام است تا روز قیامت" اخلاق‌مداری در سیره حکومتی امام زمان(ع) سیره پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) در رهبری امت، اخلاق است. شما در هیچ یک از سنوات بیست و سه ساله رسالت پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) حتی اقامه یک استدلال از ناحیه پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) را برای جمع کردن مردم نمی‌بینید. آنچه را که می‌بینید ارتکاب به رفتارهای اخلاقی است. امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: هر گاهی که امام زمان(عج) تشریف بیاورند سیره او سیره رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) است. یعنی اخلاق را احیا می‌‌کنند. وقتی اخلاق را احیا می‌کنند مردم می‌گویند یک دین جدید آورده است. چقدر پول، مشکل تو را حل می‌کند؟ رفتارهای اخلاقی دو ملاک دارد: 1. رفتارهای اخلاقی همواره مطابق با اطاعت خدا هستند. پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) در اوایل بعثتشان سراغ قبیله‌ای به نام قبیله بنی عامر رفتند تا تبلیغ دین بکنند. رئیس قبیله گفت: چه می‌گویی؟ حرف تو چیست؟ فرمود: من فرستاده خدا هستم. گفت: چه کاری می‌خواهی بکنی؟ حضرت رسالتش را بیان کرد که هدف من توحید است. هدف من اجتناب از شرک و بت‌پرستی است. هدف من احیای اخلاق است و همه را بیان کرد. گفت: ما قبیله بنی عامر از نظر جمعیت زیاد و آدم‌های بسیار شجاعی هستیم. ما به تو کمک می‌‌کنیم. تو را بر تمام عرب مسلط می‌کنیم. اما شرط داریم. حضرت فرمود: شرطش چیست؟ گفت: بعد از اینکه تو مسلط شدی و عمرت پایان یافت، جانشینی و حکومت به ما برسد. حضرت فرمود: کار حکومت دست من نیست. گفت: دست کیست؟ فرمود: دست خدا است. گفت: خدا به چه کسی سپرده است؟ فرمود: به علی ابن ابی طالب. گفت: علی کیست؟ فرمود: پسر عموی من است. گفت: ما سینه‌هایمان ستبر بکنیم در مقابل دشمن، بعد هم حکومت را به علی بدهی؟ ما نیستیم. فرمود: نباشید. دیپلماسی امروز اگر بود چه می‌گفت؟ می‌گفت: تو قبول می‌کردی. وقتی که زمان مرگت فرا می‌رسید دبه می‌کردی. این دیپلماسی امروز است. ولی پیغمبر برای آمدن به دینش اینطور رفتار نکرد. 2. رفتارهای اخلاقی، ضامن حفظ کرامت انسان‌ها است. شخصی از ایران در مدینه شرفیاب محضر حضرت رضا شد. عده‌ای هم در جلسه بودند. گفت: من در شهرم پولدار هستم. الان پولم تمام شده است. حضرت فرمودند: بنشین. چون رفتار اخلاقی، حفظ کرامت انسانی است. خلوت شد و سه چهار نفر ماندند. حضرت فرمود: چقدر پول، مشکل تو را حل می‌کند؟ عرض کرد: دویست دینار مشکل من را حل می‌کند. حضرت به اندرونی رفتند. یک کیسه دویست دیناری را آوردند. لای در را باز کردند و به آن شخص دادند. بعد فرمودند: برو که دیگر چشمت به چشم من نیفتد. او رفت. آن دو سه نفری که آنجا بودند پرسیدند: چرا اینطور به او پول دادید؟ فرمود: نمی‌خواستم خِفّت خواستن را در چشم او ببینم. کسی که دستش را دراز می‌کند و می‌گوید به من کمک کن خودش را خفیف کرده است. هر کاری را خواستید انجام بدهید باید این دو خصیصه را داشته باشد. این همان چیزی است که امام زمان(عج) می‌خواهد انجام بدهد. یک روش مدیریتی است. ما به عنوان افرادی که منتظر ایشان هستیم باید باری از دوش او برداریم و غمی از دلش بزداییم و به سیره‌ای که می‌خواهد احیا کند، ملتزم باشیم.
لینک ثابت
تحلیل و بررسى برخورد یهودیان با پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) که در قرآن کریم نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است، بسیار درس آموز بوده و مى‌ تواند ما را با شیوه‌هاى تبلیغاتى آن‌ها که حتى امروز هم در بسیارى از رسانه‌هاى نوشتارى، دیدارى و شنیدارى وابسته به یهود، در برخورد با جهان اسلام مورد استفاده قرار مى‌ گیرد آشنا سازد. با توجه به آنچه گفته شد، در این مقاله پس از بررسى علت هجرت یهود به جزیرهالعرب و تحلیل این موضوع که یهودیان چگونه پس از سال‌ها انتظار بعثت بر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به انکار او پرداختند، شیوه‌هاى برخورد یهودیان جزیرهالعرب با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان تبیین شده است. منتظران فرج هجرت یهود به جزیره العرب درباره پیشینه و علت کوچ یهودیان به مناطقى از جزیرهالعرب نظرات گوناگونى وجود دارد. ابوالفرج اصفهانى که صفحاتى از کتاب الأغانى خود را به یهودیان و اشعار آنان اختصاص داده، معتقد است حضور یهود در حجاز به دوران حضرت موسى(ع) مربوط است. وى تفصیل این مطلب را این‌گونه آورده است که: ساکنان اولیه حجاز گروهى به نام عمالیق بودند که به مردم ستم مى‌ کردند. موسى(ع) لشکرى از بنى‌ اسرائیل را به جنگ آنان فرستاد و فرمود کسى از آنان را زنده نگذارید. لشکر بنى‌ اسرائیل به حجاز آمده با کشتن همه آنان به پیروزى رسیدند. در این میان تنها فرزند حاکم را به جهت زیبایى‌ اش نکشتند و با خود بردند. چون به شام بازگشتند، موسى(ع) وفات کرده بود و بنى‌ اسرائیل به این لشکریان اعتراض کردند که چرا یک نفر را زنده آورده و از فرمان سرپیچى کرده‌اید. لذا از ورود آنان به وطنشان جلوگیرى کردند. لشکریان که چنین دیدند گفتند به حجاز برمى‌ گردیم و در محل گروهى که با ایشان جنگیدیم سکونت مى‌ کنیم. پس به اطراف یثرب آمدند و در آنجا مسکن گزیدند. آن‌گاه که رومیان بر شام غلبه کرده، بنى‌ اسرائیل را قلع و قمع کردند، بنى‌ نضیر و بنى‌ قریظه و بنى‌ بهدل از شام گریخته، نزد دوستان هم‌کیش خود در حجاز آمدند و در آنجا ساکن شدند(۱) با آن که این داستان در منابع تا حدودى شهرت یافته(۲)سهیلى آن را نپذیرفته و آن را با عمر حضرت موسى(ع) نامتناسب مى‌ داند.(۳)یکى از نویسندگان معاصر نیز با اشاره به این گزارش مى‌ نویسد: تاریخ ورود اولین گروه از یهودیان به حجاز آمیخته با افسانه است. (۴) البته در این گزارش مطالبى هست که مى‌ تواند تردیدى ایجاد کند؛ این که پیامبر خدا بر کشتن همه افراد تأکید کند یا وقتى یک نفر زنده مى‌ ماند مؤمنان بنى‌ اسرائیل اعتراض مى‌ کنند؛ بى‌ شباهت به افسانه نیست. عامل دیگرى که براى مهاجرت یهودیان به جزیره عربى ذکر شده، غلبه رومیان به شام و ویرانى معبد و کشتار آنان است. این موضوع در بخش دوم گزارش ابوالفرج آمده ولى به زمان آن اشاره نشده است. بلاذرى و طبرى مى‌ گویند وقتى بخت النّصر به بیت‌المقدس حمله کرد بنى‌ اسرائیل به حجاز کوچ کرد برخى هم زمان حمله رومیان را سال هفتاد میلادى ذکر کرده‌اند. در منابع اسلامى علت دیگرى براى کوچ یهودیان ذکر شده و آن، آگاهى یهود از ظهور پیامبر آخرالزمان در این نقطه است. ابوبصیر از امام صادق(ع) روایت مى‌ کند: یهود در کتاب‌هاى خود خوانده بودند که محل هجرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) میان دو کوه عیر و احد است. پس در جست‌وجوى این دو کوه راه افتادند تا این که آن‌ها را یافته در کنارش ساکن شدند.(۵) این روایت با توجه به آیه ۸۹ سوره بقره که مى‌ فرماید: یهودیان هنگام درگیرى با عرب وعده پیروزى خود به همراه پیامبر موعود را مى‌ دادند. مى‌ تواند دلیل قابل توجهى براى کوچ یهود به این منطقه باشد. علاوه بر این، آیات زیادى از قرآن به شناخت یهود نسبت به پیامبر اشاره دارد.(۶) انکار پس از انتظار یکى از اقدام‌هاى یهود پس از بعثت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، انکار گفته‌هاى پیشین خود مبنى بر پیشگویى ظهور پیامبر آخرالزمان بود. در این مطلب جاى تردید نیست که قوم یهود، مدتى طولانى پیش از ظهور اسلام، منتظر پیامبرى بودند که نشانه‌هاى آن مطابق فردى بود که در میان قریش به رسالت مبعوث شد لیکن جهودان به دلایلى او را پیامبر موعود خود ندانستند و گفتند کسى که ما مى‌ گفتیم، محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نیست. دلیل اصلى انکار، اسماعیلى بودن حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بود در حالى که یهودیان انتظار پیامبر از نسل اسحاق را داشتند. به دیگر سخن، آنان بر این گمان بودند که پیامبر موعود از بنى‌ اسرائیل خواهد بود در حالى که رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) از قوم عرب ظاهر شد. حسادت یهود ـ که در برخى آیات قرآن هم به آن اشاره شده ـ ناشى از همین موضوع و اصل نژادپرستى آنان است. مورخان هم گفته‌اند: وقتى بحیرا، راهب مسیحى، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را در کودکى شناخت، ابوطالب را از ادامه سفر به شام منع کرد و گفت: او را از یهود برحذر دار چون او عرب است و یهود مى‌ خواهد پیامبر موعود از بنى‌ اسرائیل باشد و به او حسادت مى‌ کند.(۷) گزارش‌هاى دیگرى از نقشه ترور پیامبر در کودکى یا نوجوانى به دست یهودیان هست که چندان نمى‌ توان به آن‌ها اعتماد کرد، چون در این روایت‌ها مطالبى هست که به افسانه بیشتر شباهت دارد.(۸) از انکار و مقابله یهودیان نسبت به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، پیش از هجرت گزارشى در دست نیست. به نظر مى‌ رسد تا زمانى که آن حضرت در مکه بوده و یهود مدینه رقیبى نداشتند رد و اثباتى از سوى آنان نسبت به رسالت ایشان وجود نداشته است. اما هنگامى که اسلام به مدینه آمد و یهودیان موقعیت خود را در خطر دیدند و از طرفى بناى پیروى از پیامبر خدا را نداشتند، دست به اقدام‌هاى تخریبى و سپس نظامى زدند. ابن‌اسحاق آغاز دشمنى اسلام از قبایل یهودى و یهودیان انصار را نام برده است.(۹) با آن که قوم یهود به خصوص علماى آنان، پیامبر آخرالزمان را همچون فرزندان خود مى‌ شناختند.(۱۰) و از صفات و نشانه‌هاى او آگاه بودند، آن حضرت را انکار کردند و گفتند او کسى نیست که ما در انتظارش بوده‌ایم. گزارش‌هاى زیر که در منابع تاریخى و تفسیرى آمده است نشان این مطلب است که جهودان تصمیم داشتند از پیروى رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) سر باز زنند و از طرفى گفته‌هاى قبلى خود را به گونه‌اى توجیه کنند: ۱٫ ابن اسحاق از صفیه دختر حُیى بن اخطب که پس از نبرد خیبر به اسارت در آمد و با پیامبر ازدواج کرد، روایت کرده است که: وقتى رسول خدا به مدینه هجرت کرد و در قبا مسکن گزید پدر و عمویم سپیده‌دم یک روز نزد آن حضرت رفتند و غروب روز بعد، با خستگى زیادى برگشتند. طبق معمول به سوى آنان دویدم ولى به من، که از فرزندان دیگر خود بیشتر دوستم مى‌ داشتند، توجهى نکردند، چون در اندوه بزرگى فرو رفته بودند. عمویم ابویاسر به پدرم گفت: آیا او [رسول خدا] همان است [که ما انتظارش را مى‌ کشیدیم]؟ پدرم گفت: آرى،‌ به خدا قسم. عمویم گفت آیا او را شناختى و تطبیق کردی؟ گفت: آرى، ابویاسر گفت پس چه خواهى کرد و در دلت چه مى‌ گذرد؟ پدرم گفت: به خدا قسم تا زنده باشم با او دشمنى خواهم کرد.(۱۱) ابن اسحاق در جاى دیگرى گفته است: حیى و برادرش ابویاسر حسودترین یهودیان نسبت به عرب بودند، چون خداوند پیامبر را از میان این گروه برگزید. این دو نفر تا آنجا که مى‌ توانستند براى دور کردن مردم از اسلام تلاش مى‌ کردند. آیه ۱۰۹ سوره بقره(۱۲)هم درباره آنان نازل شد.(۱۳) ۲٫ مورخان و مفسران به نقل از ابن عباس آورده‌اند که یهود، پیش از اسلام به اوس و خزرج مى‌ گفتند به واسطه پیامبر بر شما غلبه خواهیم کرد.(۱۴) اما پس از مبعوث شدن آن حضرت سخن خود را انکار کردند. معاذ بن جبل و بشر بن براء به آنان گفتند تقوا پیشه کنید و اسلام آورید چون خود شما در زمانى که ما مشرک بودیم محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را براى ما وصف مى‌ کردید و مى‌ گفتید مبعوث خواهد شد و به واسطه او بر ما پیروز خواهید شد. سلام بن مشکم یهودى گفت: کسى که از او سخن مى‌ گفتیم محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نیست و چیزى که براى ما شناخته شده باشد، نیاورده است.(۱۵) در اینجا آیه ۸۹ سوره بقره نازل شد که مى‌ فرماید: هنگامى که براى یهودیان کتابى از سوى خدا آمد، آنچه را نزد ایشان بود [پیشگویى‌ هاى تورات] تصدیق کرد. و خود آنان هم به واسطه پیامبر، بر کافران (اوس و خزرج) طلب پیروزى مى‌ کردند. اما به آنچه مى‌ شناختند کفر ورزیدند. پس لعنت خدا بر کافران باد.(۱۶) ۳٫ در گزارش دیگرى از برخى انصار نقل شده است که: آنچه باعث اسلام آوردن ما شد ـ علاوه بر هدایت و رحمت الهى ـ این بود که پیوسته میان ما که مشرک بودیم با یهود اهل کتاب نزاع وجود داشت. وقتى آنان ازما ناراحت مى‌ شدند مى‌ گفتند: به زودى پیامبرى مبعوث خواهد شد و ما همراه او با شما خواهیم جنگید و شما را چون قوم عاد و ارم خواهیم کشت. ما این سخن را فراوان از یهودیان مى‌ شنیدیم؛ اما همین که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برانگیخته شد و ما به او ایمان آوردیم، آنان کافر شدند. پس درباره ما و آنان آیه ۸۹ سوره بقره نازل شد.(۱۷) ۴٫ سلمه بن سلامه انصارى گوید: پیش از اسلام، در همسایگى ما، یکى از یهودیان زندگى مى‌ کرد. روزى در مقابل افراد قبیله ما ایستاد و از قیامت و برانگیخته شدن و محاسبه الهى و بهشت و جهنم سخن گفت. مخاطبان او که مشرک و بت‌پرست بودند و زندگى پس از مرگ را قبول نداشتند از گفته او تعجب کردند و پس از پرسش و پاسخ از او، گفتند نشانه حرف تو چیست؟ یهودى گفت: پیامبرى که در این سرزمین مبعوث مى‌ شود (و به سمت مکه اشاره کرد). گفتند کى مى‌ آید؟ او به من که کوچک‌تر از بقیه بودم اشاره کرد و گفت: اگر این زنده بماند او را درک خواهد کرد. سلمه گوید آن‌گاه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مبعوث شد ما به او ایمان آوردیم و آن یهودى که هنوز زنده بود از روى کینه و حسد ایمان نیاورد. گفتیم واى بر تو! آیا تو نبودى که آن سخنان را مى‌ گفتی؟ گفت بله ولى این، کسى نیست که من مى‌ گفتم.(۱۸) ۵٫ درباره اسلام آوردن برخى از بنى قریظه گفته شده است: اندکى پیش از اسلام، شخصى به نام ابن هیبان از شام نزد این قبیله آمد. مقام او به اندازه‌اى بود که به واسطه او استقسا مى‌ کردند و باران مى‌ بارید. وى پیش از مرگ خود به یهودیان گفت: «آیا مى‌ دانید چرا از سرزمین حاصل‌خیز، به زمین خشک آمدم؟» گفتند خود آگاه‌تری. گفت: «به این جا آمدم تا ظهور پیامبرى را ببینم که زمانش نزدیک است و به این آبادى هجرت مى‌ کند. امید داشتم مبعوث شود و از او پیروى کنم. اکنون زمان او نزدیک است، مبادا دیگران در ایمان آوردن بر شما سبقت جویند…» هنگام نبرد بنى‌ قریظه، سه نفر از خاندان سعیه که کم‌سن بودند به دوستان خود گفتند: «به خدا قسم این همان پیامبر است که ابن‌هیبان مى‌ گفت.» یهودیان گفتند او نیست. این سه نفر گفتند: «چرا به خدا قسم هموست، با همان نشانه ها و صفات.» آن‌گاه از قلعه‌ها پایین آمده اسلام آوردند.(۱۹) علامه جعفر مرتضى با تردید در این خبر مى‌ نویسد: «ابن هیبان پیش از بعثت رسول اکرم یعنى حدود هجده سال پیش از نبرد بنى‌ قریظه برده است و اگر این روایت درست باشد،باید فرزندان سعیه در آن زمان دست کم ده سال داشته باشند تا به اهمیت کلام او پى ببرند. پس سن آنان در هنگام نبرد بنى قریضه نزدیک سى سال خواهد شد و حال آن که در روایت، نوجوان یاد شده‌اند.» ازاشکالى که این محقق کرده گریزى نیست مگر این که تعبیرهاى «فتیه، شباب و احداث» در این گزارش را بر سنین سى تا چهل درست بدانیم. پى‌ نوشت‌: ۱٫ الأغانى،‌ ج۲۲،‌ص۳۴۳٫ ۲٫ سفر خروج، ۱۷/۹؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۰۰؛ الأعلاق النفسیه، ص۶۴؛ وفاء الوفا، ج۱،‌ص۱۵۹٫ ۳٫ الروض الأنف، ج۴، ص۲۹۰٫ ۴٫ محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و الیهود، ص۶۰٫ ۵٫ الروضه من الکافى، ‌ص۳۰۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۱۰؛ در وفاءالوفا، ج۱، ص۱۵۷ و ۱۶۰ نیز گزارشى در این باره آمده است. ۶٫ براى نمونه ر.ک: بقره(۲) آیه ۱۴۶، انعام(۶) آیه ۲۰ و اعراف (۷) آیه ۱۵۷٫ ۷٫ الطبقات الکبرى، ج۱، ص۱۲۳٫ البته این در صورتى است که اصل داستان بحیرا را بپذیریم اما برخى از محققان، این داستان را نادرست مى‌ دانند. «نقد و بررسى منابع سیره نبوى، ص۳۱۳». ۸٫ الطبقات الکبرى، ج۱، ص۹۱و ۱۲۳٫ ۹٫ سیره ابن هشام، ج۱، ص۵۱۳٫ ۱۰٫ در دو آیه از قرآن این جمله تکرار شده است که «اهل کتاب، پیامبر را همچون فرزندان خود مى‌ شناسند» یعنى با توجه به پیشگویى‌ هاى کتب پیشین، خصوصیات آن حضرت براى آنان به خوبى روشن است «آیه ۱۴۶ بقره و ۲۰ انعام». ۱۱٫ سیره ابن هشام، ‌ج۱، ص۵۱۹٫ ۱۲٫ ودّ کثیر من أهل الکتب لو یردّونکم من بعد إیمانکم کفّاراً حسداً من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحقّ؛ بسیارى از اهل کتاب از روى حسادتى که دارند دوست دارند شما را از ایمان به کفر بازگردانند با آنکه حق برایشان روشن است. ۱۳٫ سیره ابن هشام، ج۱، ص۵۴۸؛ مجمع‌البیان، ص۳۵۳؛ التفسیر الکبیر، ج۱، ص۶۴۶٫ ۱۴٫ سیوطى نقل کرده که یهودیان این گونه دعا مى‌ کردند: خدایا تو را به حق محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) برى که به ما وعده داده‌اى در آخرالزمان براى ما بفرستى ما را بر این گروه پیروز کن «درالمنثور، ج۱، ص۱۹۶». ۱۵٫ همین شخص، بارها به رسالت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراف کرده است، براى نمونه به المغازى، ج۱، ص۳۶۸ مراجعه شود. ۱۶٫ و لمّا جاء هم کتب من عند الله مصدق لما معهم و کانوا من قبل یستفتحون على الّذین کفروا فلمّا جاءهم ما عرفوا کفروا به فلعنه الله على الکافرین. «سیره ابن هشام، ج۱، ص۵۴۷؛ التبیان، ج۱، ص۳۶۵؛ درالمنثور، ج۱، ص۱۹۶». ۱۷٫ سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۱۱؛ جامع البیان، ج۱، ص۵۷۸٫ ۱۸٫ سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۱۲؛ مسند احمد ج۳، ص۴۶۷؛ درالمنثور، ج۱، ص۱۹۷٫ ۱۹٫ سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۱۳. منبع: ماهنامه موعود شماره ۶۸/مصطفى صادقى
لینک ثابت
در سال های غیبت به قدری تحریفات و مسائل خرافی وارد دین می شود که در زمان ظهور گفتار امام زمان (عج) را دین و سنتی جدید تلقی می کنند. امام زمان در برخی از روایات عصر ظهور امام عصر (عجل الله فرجه) آمده است که ایشان وقتی ظهور می فرمایند مردم از گفته های ایشان بقدری متعجب می شوند که می گویند او دینی جدید آورده است. یکی از مسائل مهمی که درباره مهدویت وجود دارد همین نحوه برخورد حضرت با دین موجود و همچنین متقابلا برخورد مردم با مطالب دینی مطرح شده توسط امام زمان است. سنت جدید امام زمان(عج) در روایت در روایتى که از امام صادق(علیه السلام) در کتاب «اثبات الهداة» نقل شده، مى خوانیم: «اذا خرج القائم یقوم بامر جدید، و کتاب جدید، و سنّة جدید و قضاء جدید(اثبات الهداة ج 7، ص 83)؛ هنگامى که قائم خروج کند، امر تازه، روش تازه و داورى تازه اى با خود مى آورد». تازگى این برنامه ها و روش ها و داوری ها نه به خاطر آن است که مذهب جدیدى مى آورد، بلکه چنان اسلام را از میان انبوه خرافات و تحریف ها و تفسیرهاى نادرست و برداشت هاى غلط بیرون مى آورد که بنائى کاملا نو و جدید جلوه مى کند. همچنین تازگى کتاب به مفهوم آن نیست که کتاب آسمانى جدید بر او نازل مى شود، چرا که امام قائم است و حافظ دین، نه پیامبر و آورنده آئین و کتاب جدید; بلکه قرآن اصیل فراموش شده را چنان از زوایاى تحریف هاى معنوى و تفسیرهاى نادرست بیرون مى کشد که مى توان نام کتاب جدید بر آن گذاشت. شاهد این گفتار علاوه بر صراحت قرآن در زمینه ختم نبوّت در آیه 40 سوره احزاب و گذشته از روایاتى که خاتمیّت پیامبر اسلام را ثابت مى کند، احادیث متعدّدى است که تصریح مى کند با روش پیامبر و کتاب و سنّت و آئین او برمى خیزد. چرا امام زمان بیان جدیدی دارند؟ یک. مطابق برخى روایات، بخشى از احکام به جهت نبود شرایط و مقتضیات در عصر معصومان بیان نشده و تنها علمش نزد اهل بیت(علیهم السلام) باقى مانده است و در عصر ظهور آن احکام بیان خواهد شد. در عصر غیبت به جهت دورى از امام معصوم، علما و فقها مأمور به گرفتن احکام از ادله‌اى هستند که برخی از آنها ظنّى است و در نتیجه احکامى که استخراج مى‌شود احکام ظاهرى است نه واقعى، اگر چه در عصر غیبت مأمور به عمل به آنها هستیم، ولى در عصر ظهور توسط امام زمان(عج) احکام واقعى عرضه مى‌شود دو. بخشى از احکام به جهت از بین رفتن کتاب‌ها و احادیث تلف شده و به دست ما نرسیده است که قطعاً نزد امام زمان(علیه السلام) موجود است و در عصر ظهور آنها را بیان کرده و به اجرا خواهد گذاشت. سه. در عصر غیبت به جهت دورى از امام معصوم، علما و فقها مأمور به گرفتن احکام از ادله‌اى هستند که برخی از آنها ظنّى است و در نتیجه احکامى که استخراج مى‌شود احکام ظاهرى است نه واقعى، اگر چه در عصر غیبت مأمور به عمل به آنها هستیم، ولى در عصر ظهور توسط امام زمان(عج) احکام واقعى عرضه مى‌شود. چهار. در طول تاریخ اسلام برخى از احکام بنا به مصالحی کمتر به آنها عمل شده و یا اصلاً در جامعه بیان نشده است؛ که به طور حتم این‌گونه احکام در عصر ظهور به اجرا در خواهد آمد. پنج. تا عصر ظهور دیدگاه و سطح فکر و تعقل مردم بسیار بالا رفته و آمادگى و قابلیت‌هایى فوق العاده در فهم معارف دینى خواهند یافت که در نتیجه احتیاج به پاسخ‌گویى با انحای مختلف به این خواسته‌ها است. نتیجه نهایی از آنچه گذشت در می یابیم که امام زمان(عج) به عنوان امامی که شارح و تبیین کننده دین جد بزرگوارشان هستند در هنگام ظهور قصد آوردن دین جدید و یا طریقی غیر از راه پیامبر و ائمه را نمی خواهند بروند بلکه فقط تحریف های وارد شده در دین را نمایان می کنند و دین راستین و مطابق وحی را بر مردم عرضه خواهند کرد. منابع: اسلام کوئست سایت پاسخگو( مرکز پاسخگویی به سوالات دینی)
لینک ثابت
علائم ظهور امام زمان به دو قسم حتمی و غیر حتمی تقسیم می شود . آیا راست است که یکی از نشانه های ظهور امام زمان وقوع زلزله های متعدد است؟ امور حتمی تحقق شدنی هستند اما امور غیر حتمی ممکن است محقق شود و ممکن است محقق نشود . امام صادق علیه السلام فرمود ؛« ندای آسمانی از امور حتمی است و خروج سفیانی حتمی است و خروج یمانی هم حتمی است و کشته شدن نفس زکیه نیز حتمی است و پدیدار شدن کف دستی از آسمان نیز حتمی است و نیز آیه سهمگین ماه رمضان که خوابیده را بیدار می کند و بیدار را می ترساند و دخترکان را از پس پرده بیرون می کشد » (الغیبه نعمانی ص262 ) از جمله علایم غیر حتمی ظهور امام زمان علیه السلام فراوانی زلزله ها در عالم است . پیامبر گرامی فرمود ؛« او به هنگام فراوان شدن اختلاف مردم و زلزله ، قیام کرده و زمین را پر از عدل و داد می کند ، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است ، ساکنان آسمان و زمین به او راضی هستند و مال را به درستی قسمت می کند » (دلائل الامامه ص 471 ) در نقل دیگری فرمود ؛« شما را به مهدی بشارت می دهم ، هنگامی که مردم دچار اختلاف و زلزله شدند ، میان امتم بر انگیخته می شود ، زمین را پر از عدل و داد می کند همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است » (الغیبه طوسی ص 178 ) البته چنان که گفته شد برای ظهور امام عصر علیه السلام باید علایم دیگر از جمله علایم حتمی نیز محقق شود .
لینک ثابت
صفحات تاریخ بشریت با همه نشیب ها و فرازها، طلوع ها و افول ها، سراسر مشحون است از حوادث ریز و درشت كه آفرینندگان آن ها با دست هاى هم اندیشه و هم سو با خود، این صحنه ها را رقم زده اند. این دستان همفكر و هم جهت «یاران» نامیده مى شوند كه با تمام وجود در تحقق اهداف و گرایش هاى خود تلاش مى كنند و موفقیت آنان، مرهون جان فشانى، اخلاص و ایثار چنین یارانى است. مطابق معیارهاى تعقل تاریخى، رمز موفقیت یا شكست این گونه افراد اغلب در توان و صلاحیت یا عدم توان یاران خود نهفته است. زهرا رضاییان- بخش مهدویت تبیان یاران آسمانی حضرت مهدی پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام هم از این مسئله مستثنى نیستند و به وسیله یاران مخلص، مرام و منظور خود را پیاده كرده و رسالت الهى شان را انجام داده اند. همان طورى كه پیامبر صلی الله علیه و آله با مساعدت مهاجرین و انصار هدف الهى خود را تحقق بخشید و حضرت على علیه السلام و فرزندان اطهارش هم با همدلى و همیارى یاران اندك خود، در صدد اجراى منویات الهى خود بودند و در این میان رشادت ها و ایثارها و جانفشانی هاى یاران حضرت سیدالشهداء علیه السلام جایگاه ویژه اى در تاریخ بشریت دارد. همچنین حضرت بقیة اللَّه الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف را در تحقق دولت كریمه، یارانى مساعدت خواهند كرد و جهان را زیر لواى آن حضرت خواهند آورد و بستر تحقق حكومت واحد جهانى را مهیا خواهند ساخت. از برخی روایات استفاده می ‏شود که اصحاب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بعد از ظهور از ده هزار نفر کمتر نیست. محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل می ‏کند که فرمود: « هر گاه برای او ـ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ده هزار مرد جمع شد، پس در روی زمین معبودی به جز خدا باقی نمی ‏ماند».(1) اینکه مقصود از این روایات و روایاتی که اصحاب حضرت را 313 نفر معین کرده چیست، چند احتمال وجود دارد: از برخی روایات استفاده می ‏شود که اصحاب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بعد از ظهور از ده هزار نفر کمتر نیست. محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل می ‏کند که فرمود: « هر گاه برای او ـ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ده هزار مرد جمع شد، پس در روی زمین معبودی به جز خدا باقی نمی ‏ماند 1. دو دسته کردن اصحاب حضرت، به جهت اختلاف در درجات اخلاص آن هاست؛ یعنی 313 نفر از آن ها در کمال درجه اخلاص‏ اند و بقیه تا ده هزار نفر یا ده هزار نفر دیگر در مرتبه‏ ای پایین ‏ترند؛ 2. اختلاف دو دسته در سرعت ملحق شدن آن ها و رسیدن آنان به حضرت مهدی ‏ عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ یعنی 313 نفر از دیگران زودتر به حضرت ملحق می ‏شوند؛ 3. اختلاف در سرعت ایمان و بیعت نمودن با حضرت است؛ 4. اختلاف در دفاع نمودن از حضرت باشد، به این معنا که 313 نفر اولین دسته ‏ای است که حضرت را یاری خواهند نمود؛ 5. اختلاف به لحاظ وظایف و کارهایی است که به جهت اختلاف درجات اصحاب به آن ها محول خواهد شد؛ برای مثال 313 نفر از فرماندهان و رئیسان هستند، بر خلاف بقیه افراد. مطابق روایات، اصحاب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از کشورها و شهرهای مختلف هستند که خدمت حضرت مشرف می ‏شوند. در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که حضرت فرمود: «بین رکن و مقام سیصد و چند نفر به تعداد اهل بدر با قائم بیعت خواهند کرد، در میان آن ها نجیبانی از اهل مصر و شخصیت‏ هایی از اهل شام و اخیاری از اهل عراق است».(2) همچنین از امام علی‏ علیه السلام نقل شده که فرمود: «درود بر طالقان؛ پس همانا برای خداوند در آن گنج‏ هایی است که از طلا و نقره نیست، ولکن در آن مردانی است که خداوند شناخت تمام به آن ها دارد و آنان یاوران مهدی آخرالزمان ‏اند».(3) ورود اصحاب به مکه در مورد چگونگی ورود اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به مکه، چند احتمال وجود دارد: 1. اینکه این جماعت به طور اعجاز و با سرعت وارد مکه می‏ شوند. این احتمال، مطابق ظاهر برخی روایات و صریح برخی روایات دیگر است. در برخی روایات آمده که آن ها در یک ساعت در جایی اجتماع می ‏کنند، ولی در برخی روایات تصریح به اعجازی بودن آن شده است. در روایت ابن صباغ آمده است: « پس انصار او از اطراف زمین به خدمت او می ‏رسند، در حالی که زمین برای آن ها می‏ چرخد تا اینکه با او بیعت کنند» و در خبر طبرسی آمده است: « پس شیعیان از اطراف زمین خدمت او می ‏رسند، در حالی که زمین برای آن ها می‏چرخد، تا آنکه با او بیعت کنند».(4) 2. احتمال دیگر اینکه مردم چند دسته شوند: برخی از راه طبیعی خدمت امام عجل الله تعالی فرجه الشریف مشرف می ‏شوند؛ برخی نیز شب هنگام که در رختخواب خود آرمیده ‏اند، ناگهان خود را در مکه می‏ یابند؛ برخی نیز بر ابر سوار در روز به خدمت حضرت مشرف می ‏شوند. از برنامه ‏ها و روش‏ های امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، پیمان‏ گیری از یاران خویش است. پیمان و بیعت در جامعه اسلامی از آغاز تشکیل حاکمیت اسلام رسم شد و پایه ‏گذاری نخستین مرکزیت و حکومت اسلامی به دست مبارک پیامبر اسلام ‏صلی الله علیه و آله با آیین بیعت و پیمان گرفتن از یکایک مردم همراه بود 3. همگی با سفر عادی به خدمت حضرت مشرف می ‏شوند؛ زیرا همان گونه که در روایات اشاره شده به اسم مهدی‏ عجل الله تعالی فرجه الشریف در ماه رمضان ندا داده می ‏شود و ظهور حضرت نیز در دهم محرم است. در فاصله این مدت مخلصین، خود را به حضرت می ‏رسانند. از میان این احتمالات، احتمال سوم ترجیح دارد؛ زیرا اگرچه مطابق زمان صدور این روایات حرکت سریع به سوی مقصدی دور تنها با اعجاز متصور بوده، ولی در این عصر بلکه عصر ظهور، حرکت ‏ها به حدی سریع شده که اجتماع افرادی را از اطراف عالم در یک ساعت ممکن ساخته است. از این رو ممکن است که مقصود از سیر در سحاب و ابرها سفر با هواپیما و پیچیده شدن زمین، سفر با ماشین و قطار سریع السیر باشد.(5) اصول امام برای پیمان با یاران از برنامه ‏ها و روش‏ های امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، پیمان‏ گیری از یاران خویش است. پیمان و بیعت در جامعه اسلامی از آغاز تشکیل حاکمیت اسلام رسم شد و پایه ‏گذاری نخستین مرکزیت و حکومت اسلامی به دست مبارک پیامبر اسلام ‏صلی الله علیه و آله با آیین بیعت و پیمان گرفتن از یکایک مردم همراه بود. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز چون نیاکان خویش از یارانش بیعت می‏ گیرد و با آنان پیمان می ‏بندد. پیمان امام بر سر اصولی است که راه و رسم و شیوه و روش امام را در حکومت تبیین می‏ کند. امام علی‏ علیه السلام می ‏فرماید: «همانا قائم با یارانش پیمان می‏ بندد و از آنان بیعت می‏ گیرد که: مسلمانی را دشنام ندهند... حریمی را هتک نکنند، به خانه‏ ای هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند، طلا و نقره گنج نکنند، همچنین گندم و جو اندوخته نسازند. مال یتیمان را نخورند... لباس خز و حریر نپوشند. کمربند زرین نبندند... در امور معاش به اندک بسنده کنند... لباس درشت بپوشند و صورت بر خاک بگذارند... و در راه خدا به جهادی شایسته دست یازند. خود (امام) نیز متعهد می ‏شود که از همان راهی که آنان می ‏روند، برود و چون آنان لباس بپوشد و بر مرکوبی مانند مرکوب آنان سوار شود و چنان باشد که آنان هستند. به اندک بسنده کند و زمین را با یاری خدای دادگری پر کند؛ پس از آنکه از ستم پر شده باشد... و صاحب و دربانی نگمارد».(6) پی نوشت ها: 1. اعلام الوری، ص 433. 2. الغیبة، طوسی، ص 284. 3. البیان، گنجی شافعی، ص 69؛ ینابیع المودة، ص 589. 4. بحارالأنوار، ج 52، ص 288. 5. ر.ک: رضوانی، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص 500 ـ 491. 6. منتخب الأثر، ص 469.
لینک ثابت
مدت زمان فتح دنیا توسط امام زمان(عج) این احتمال وجود دارد که هشت ماه یاد شده، مدت زمان فتح و تسلط بر دنیا نباشد، بلکه مدت زمانی باشد که امام دنیا را از شر دشمنان و منحرفان پاک می‌کنند؛ به این معنی که امام نخست کل دنیا را فتح خواهند کرد. ۰۰۰۲۶۴۲۱ اشاره برخوردهای آغازین امام مهدی(عج) با اهل کتاب چگونه است؟ عادلانه و همراه با رأفت و مدارا یا سهمگین و همراه خشونت؟ در قسمت نخست نوشتار حاضر ، بر مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی(عج) با اهل کتاب ذکر شده است. بر اساس این، قرآن تنها شماری از اهل کتاب ـ که متعصبانه حق را انکار می کنند ـ در جریان فتح دنیا به دست سپاه امام مهدی(عج) کشته خواهند شد و اکثریت آنان راه رستگاری و فلاح را در پیش خواهند گرفت و در پایان، به بررسی روایاتی پرداخته شده است که از برخوردهای سپاه امام مهدی(عج) با اهل کتاب سخن به میان آورده اند. نتیجه کنکاش در روایات، این است که آنها نه تنها تعارضی با مدعای فوق ندارند، بلکه آن را تأیید نیز می کنند. مقدمه از دیرباز، اندیشه خرافی برخوردهای تند و خشونت بار سپاه امام مهدی (عج) با انسانهای عصر ظهور در اذهان بسیاری نفوذ کرده است و گاه این تصور به دور از واقعیت و تصویر تاریک از عصر پرفروغ ظهور، انسانهای نادان را به مرز بی رغبتی و احیاناً تنفر از درک آن روزگار پرشکوه کشانده است. براساس این دیدگاه، وقتی برخورد امام مهدی(عج) با مسلمانان و شیعیان چنین باشد، غیر مسلمانان جای خود دارند. فرورفتن در منجلاب فساد و تباهی و دوری از فضیلتها و آرمانهای اخلاقی، غیر مسلمانان را سزاوار برخوردی سهمگین و انتقامی سخت کرده است و سپاه مهدی موعود (عج) از سوی خداوند متعال مأمور گرفتن این انتقام است. اما میراث فرهنگی پیشوایان دینی (ع) سخنی جز این دارد و واقعیت را به گونهای دیگر ترسیم کرده است. مهدی (عج) نه مهدی مسلمانان که مهدی همه امتها است؛ ((السلام علی مهدی الامم)).۲ و عدالت او نه مخصوص مسلمانان که برای همگان است: ((یسع عدله البروالفاجر))۳٫ او مظهر رحمت واسعه الهی است: ((السلام علیکَ ایها الرَحمه الوَاسِعَه))۴ و رحمت الهی همگان را فراگرفته است. رحمتی وُسِعَت کل شی۵٫ او بهار مردمان است: ((السلام علی ربیعالانام))۶ و خرمی روزگاران: ((ونضره الایام))۷ و چونان بهار، خرمی و طراوتش را به همگان هدیه میکند. از عدالت مهدوی در ارتباط با معتقدان دیگر ادیان الهی در ابعاد مختلف میتوان سخن گفت. عدالت در دعوت (تبیین، دادن فرصت فکر و تصمیم گیری و…)، عدالت قضایی، عدالت اقتصادی و… از ابعاد مختلف برخوردهای عادلانه امام مهدی (عج) است و این مواجهه گاه از مرز عدالت خارج شده و به حوزه احسان وارد میشود. نزول عیسی از آسمان و شرکت دادن او در تشکیل حکومت عدل جهانی و نیز سپردن نقش محوری به ایشان در کشتن دجال و سفیانی ـ به عنوان دو جبهه از مهمترین جبهه های مخالف حکومت جهانی امام مهدی (عج) ـ و در نتیجه، شکل گرفتن احساس مشارکت و بلکه مالکیت نسبت به این حرکت جهانی در میان اهل کتاب، از اقدامات محسنانه امام مهدی (عج) خواهد بود. ما از میان ابعاد مختلف عدالت مهدوی در مواجهه با اهل کتاب، تنها به این سؤال پاسخ خواهیم داد که آیا آن حضرت در آغاز حرکت جهانی خویش با اهل کتاب برخوردی عادلانه، مسالمت آمیز و همراه با رأفت و رحمت خواهد داشت و یا این که بسیاری از آنان را از دم شمشیر خواهد گذراند؟ قراین کدام دیدگاه را تأیید میکنند و از روایات مربوط کدام نظریه را میتوان تایید کرد؟ نوشتار حاضر پاسخی کوتاه به سؤال فوق است. به اعتقاد ما، استفاده امام از حربه قتل، جنگ و خشونت در کمترین حد ممکن خواهد بود و درصد بسیار اندکی از اهل کتاب در رویارویی با امام، به قتل خواهند رسید. آن هم اهل کتابی که از لجاجت و عناد خود دست برنداشته و حق آشکار را انکار کنند. این دیدگاه را میتوان به وسیله قراین متعددی تأیید و تقویت کرد از جمله: ۱٫ مؤید اول: نرمش دولتها در برابر امام مهدی (عج) بیگمان، امام مهدی (عج) براساس موازین فقهی و اسلامی پیش از لشکرکشی و آغاز جهاد، اهل کتاب را به اسلام خوانده و اهداف خود از جهاد را به آنان اعلام خواهد فرمود. آن اهداف عبارتند از گسترش توحید، معنویت، عدالت… . رساندن این پیام به گوش جهانیان، با توجه به فنآوری موجود در امر اطلاع رسانی و ارتباطات امری ساده خواهد بود. با رسیدن پیام حضرت به گوش جهانیان، این پیام آسمانی در دل انسانهای خسته و مأیوس نور امیدی می تاباند و انسانهای تشنه معنویت و عدالت و خسته از پوچی و ظلم و فساد را به جنبش و تحرک وا میدارد و در درون کشورهای مسیحی و یهودی گروهها و جماعت های زیادی خود به خود و به صورت خودجوش شکل گرفته و خود را برای کمک به امام که در حال حرکت به سوی آنهاست آماده میکنند. امام صادق میفرماید: اذا خرج القائم خرج من هذالامر من کان یری انه من اهله و دخل فیه شبه عبده الشمس والقمر۸ چون قائم (عج) قیام کند، کسی که گمان میرفت اهل این امر باشد از آن خارج میشود. و در مقابل، افرادی که مانند خورشید و ماه پرستان هستند به آن می پیوندند. گرچه در این روایت تعبیر ((مثل خورشید و ماه پرستان)) آمده، ولی به قرینه صدر روایت منظور کسانی است که از آنها پیوستن به امام مهدی (عج) توقع نمی رفت و این تعبیر شامل تمامی غیر مسلمانان میشود. هم چنین بسیاری از اهل کتاب امروز جهان، به اسم، اهل کتابند و از نظر عمل و اعتقادات و اخلاقیات به ماه و خورشید پرستان بی شباهت نیستند. به هر حال ((با شکل گرفتن این گروهها و جماعتها، حکومتهای این مناطق هرچند هم که مصمم بر مقاومت و جنگ باشند، ناگزیر از نرمش و اقدام مسالمت آمیز خواهند بود؛ چرا که حاکم در چنین شرایطی مانند شخص غیرمسلحی است که هیچ توان و نیرویی ندارد. و تدریجاً دولتهای کافر درمی یابند که آینده جهان در دست امام مهدی (عج) خواهد بود و این حقیقتی است که گریزی از آن نیست یا اینکه دست کم حکومت امام مهدی (عج) هم چون دولت بزرگی خواهد بود که جبهه گیری و رویارویی با او بسیار مشکل خواهد بود. بنابراین بهترین روش، نزدیک شدن به او و داشتن برخوردی محترمانه است)).۹ با وجود چنین نرمشی از سوی دولتها، به یقین، جنگ و کشتار به پایینترین سطح ممکن خواهد رسید. ۲٫ مؤید دوم: یاری شدن امام مهدی (عج) به وسیله رعب در روایات فراوانی به این نکته اشاره شده است که امام مهدی (عج) با ایجاد رعب از سوی خداوند یاری میشود. (منصور بالرعب) برخی از آن روایات به این شرح اند: الف) امام باقر : … الرعب یسیر مسیره شهر امامه و خلفه و عن یمینه و عن شماله. … رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او، پشت سر او و از راست و چپ او حرکت میکند.۱۰ ب) امام باقر: … یسیرالرعب امامه شهراً و خلفه شهراً امدّه الله بخمس الاف من الملائکه مسومین۱۱ رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او و به فاصله یک ماه پشت سر او حرکت میکند. خداوند او را با پنج هزار فرشته نشانه دار کمک میکند. اثر آشکار این رعب و هراس تضعیف روحیه مخالفان امام مهدی (عج) و به حداقل رسیدن مقاومت آنها و در نتیجه، به حداقل رسیدن درگیری و تلفات خواهد بود. ۳ـ مؤید سوم: رفتار مسالمت آمیز امام مهدی (عج) با اهل کتاب روایات فراوانی به مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی (عج) با اهل کتاب گواهی می دهد. پیش از آوردن آنها، تذکر دو نکته مفید به نظر میرسد: نکته اول سید محمد صدر پس از آوردن برخی از روایاتی که بر قتل مخالفان امام (عج) دلالت میکند می گوید: ممکن است این سؤال در ذهن خطور کند که ظاهر روایات یادشده این است که قتل زیاد مخصوص مسلمانان بوده و غیر مسلمانان را دربرنمیگیرد. به راستی دلیل این مسئله چیست؟ با آنکه میدانیم که کافر و مشرک از حق دورتر و نسبت به قتل از مسلمان منحرف سزاوارترند؟ ما میتوانیم به این سؤال دو پاسخ متفاوت بدهیم: الف) ما دلالت این روایات بر اختصاص کثرت قتل به مسلمانان را انکار میکنیم؛ زیرا این روایات دو دسته اند: دسته اول، روایاتی که مطلق اند و هیچ اشاره ای نسبت به اختصاص به مسلمانان در آن ها وجود ندارد، بلکه ظاهر آنها عام است و شامل همه مردم میشود. مانند این روایات: ((القائم یسیر بالقتل…))، ((لایستتیب احداً…))، ((ما هو الاالسیف…))، ((فلا یزال یقتل اعداء الله حتی یرضی الله عزوجل)) و امثال اینها. دسته دوم، اخباری که در آنها از برخی گروهها نام برده شده است. مانند: قریش، بتریه،۱۲ اهل سواد، عرب، فارس، ۷۰ قبیله از عرب. از این گروهها، بتریه طبق فرض، منحرف اند و مستحق قتل، ولی نسبت به دیگر گروهها اینها عناوینی هستند غیردینی که در هر کدام از آنها مسلمان ـ با مذاهب متفاوت ـ و غیر مسلمان ـ با دینهای متفاوت ـ به نسبتهایی یافت میشوند. آمدن اسامی این گروهها در برخی از اخبار به معنای عدم شمول قتل نسبت به دیگر گروهها نیست؛ زیرا قانون ((کلّم الناس علی قدر عقولهم؛ با مردم به اندازه عقلشان سخن بگو))، باعث شده است که پیشوایان اسلامی اسامی همه گروه هایی که مشمول حکم قتل اند را بیان نکنند؛ زیرا سطح فکری و فرهنگی مردم عصر صدور این روایات ظرفیت فراگیری آن را نداشته است. ب: ما اگر از پاسخ اول کوتاه بیاییم و بپذیریم که ظاهر روایات این است که کثرت قتل مخصوص مسلمانان است، این، امر بعید و دور از ذهنی نیست. بلکه میتواند مطابق با قواعد عمومی اسلامی و برنامههای کلی الهی باشد؛ زیرا ما پیشتر اشاره کردیم که تسلط امام مهدی (عج) بر غیر مسلمانان و کشورهای غیر اسلامی برنامه ویژه و مخصوصی دارد و ما روایاتی که این معنی را تأیید میکنند در آینده خواهیم آورد. آن برنامه مخصوص، تسلطی است که بیش تر آن جنبه مسالمت آمیز دارد. هم چنانکه مسلمانان و کشورهای اسلامی نیز برنامه ای ویژه به خود را دارند که آن برنامه، کثرت قتل آنها میباشد و روایات یادشده بر این مطلب دلالت داشتند. این کثرت قتل به منظور تسلط نیست؛ به خاطر پاک سازی جامعه از عناصر سوء است)).۱۳ در ادامه، سید محمد صدر علل مختلفی را برای تفاوت رفتار امام (عج) با مسلمانان و غیر مسلمانان بر می شمارد. یکی از مهمترین آن دلایل این است که: دلیل و حجت حقانیت دین اسلام برای مسلمانان در محدوده وسیعی آشکار و واضح است. به خلاف غیر مسلمانان که چنین وضوحی برای همه و در سطح واحدی فراهم نشده است. وجود این ویژگی در مسلمانان، اقتضا میکند که مسلمانان از بالاترین رتبههای ایمان و اخلاص برخودار باشند و بهترین نمونه و الگوی نظریه ای باشند که خود آن را طرح کرده اند. مسلمانانی که این گونه نباشند، به زودی یا در دراز مدت در امر رهبری و نیز اجرای تئوری عدالت کامل، در سرزمین خود و سراسر گیتی اخلال ایجاد میکنند و این با هدف بلند امام (عج) منافات دارد.۱۴ نکته دوم گرچه در این روایات، واژه اهل کتاب به کار نرفته است، ولی از سرزمینهایی چون روم نام برده شده است و از آنجا که بیش تر مردمان مغرب زمین اهل کتاب اند، شیوه رویارویی امام (عج) با مغرب زمین همان شیوه امام با اهل کتاب خواهد بود. به هرحال، برخی از روایاتی که بر مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی (عج) با اهل کتاب دلالت میکنند به قرار ذیل است: الف) امام علی (ع) میفرماید: ثم یسیر و من معه من المسلمین لایمرون علی حصن ببلد الروم الا قالوا علیه لااله الاالله فتتساقط حیطانه ثم ینزل من القسطنطنیه فیکبرون تکبیرات فینشف خلیجها و یسقط سورها ثم یسیر الی رومیه فاذا نزل علیه کبرالمسلمون ثلاث تکبیرات فتکون کالرمله علی نشز.۱۵ سپس او و همراهانش حرکت میکنند. در کشور روم به دژی برنمی خورند؛ مگر اینکه با گفتن ذکر لااله اله الله دیوارهایش فرو می ریزد. سپس در قسطنطنیه (استامبول) فرود میآیند و با گفتن چند تکبیر رودخانه اش می خشکد و حصارهایش فرو می ریزد. آنها سپس به سمت رومیه حرکت میکنند و با گفتن سه تکبیر، آنجا چون شنزاری بر بلندی میشود. ب) امام باقر(ع): … و یبعث جنداً الی القسطنطنیه فاذا بلغوا الخلیج کتبوا علی اقدامهم شیئاً و مشوا علی الماء فاذا نظر الهیم الروم یمشون علی الماء قالوا هولاء اصحابه یمشون علی الماء فکیف هو؟ فعند ذلک یفتحون لهم ابواب المدینه فیحکمون فیها ما یشائون.۱۶ … و مهدی (عج) سپاهی را به سوی قسطنطنیه گسیل میدارد. چون به رودخانه رسیدند، بر پایشان چیزی نوشته و بر آب راه میروند. چون رومیان این صحنه را مشاهده کردند، می گویند اصحاب او بر آب راه میروند، پس خود او ـ امام مهدی (عج) ـ چگونه خواهد بود؟ در این هنگام، درهای شهر را بر آنان میگشایند و سپاه امام وارد شهر شده و هر چه اراده کند انجام میدهد. ج) امام علی(ع): … و یسیر المهدی حتی ینزل بیت المقدس و تنقل الیه الخزائن و تدخل العرب و العجم و اهل الحرب و الروم و غیرهم فی طاعته من غیر قتال۱۷ … مهدی (عج) حرکت کرده در بیت المقدس فرود میآید. تمام خزاین نزد او برده میشود و عرب، عجم، ستیزه جویان، رومیان و دیگران بی جنگ و درگیری اطاعت او را گردن می نهند. این مضمون ـ برخورد مسالمت آمیز با اهل کتاب ـ را میتوان با روایات دیگری نیز تأیید کرد از جمله: امام علی فرمود: … فیسیر المهدی (عج) بمن معه لایحدث فی بلد حادثه الا الامن و الامان والبشری.۱۸ … سپس مهدی و همراهانش حرکت میکنند. در هیچ شهری جز امن و دادن امان و بشارت اتفاقی رخ نمی دهد. ۴ـ مؤید چهارم: مدت زمان فتح دنیا چهارمین زاویه ای که میتوان از آن به مسئله رویارویی امام (عج) با اهل کتاب نگریست و می تواند قرینهای بر استفاده حداقل امام مهدی (عج) از حربه قتل باشد، مسئله مدت جنگ و نبرد امام (عج) برای فتح دنیاست. برخی از روایات این موضوع بدین قرارند: الف: عیسی الخشاب میگوید به امام حسین عرض کردم آیا شما صاحب این امر هستید؟ حضرت فرمودند: لا ولکن صاحب الامر الطرید الشرید الموتور بابیه المکنی بعمه یضع سیفه علی عاتقه ثمانیه اشهر۱۹ خیر، ولی صاحب این امر طردشده رانده شده ای است که کسی برای پدرش خونخواهی نکرده، او هم کنیه عموی خود است و شمشیر را هشت ماه بر دوش میگذارد. ب) امام باقر (ع): … و یضع السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر یقتل هرجا… … شمشیر را برهنه کرده، هشت ماه بر دوش میگذارد و بسیار میکشد…۲۰ ما مدت حکومت امام مهدی (عج) را به هر میزان که بدانیم، براساس روایات یادشده هشت ماه آن که قاعدتاً هشت ماه آغازین ظهور است، مدت زمانی است که امام با مخالفان خود به جنگ و نبرد خواهد پرداخت. با توجه به دو نکته میتوان این احتمال را تقویت کرد که درگیریهای امام (عج) با غیر مسلمانان بسیار اندک خواهد بود و آنان در برابر امام مقاومت چندانی نخواهند کرد و امام با کم ترین درگیری، سرزمینهای آنان را فتح خواهد نمود. نکته اول: روایاتی که در آنها به نبرد امام با دیگر گروهها اشاره شده است، مانند درگیری با قریش، بنی شیبه، اهل بصره، اعراب و سفیانی در نقاط مختلف و… . برخی از این روایات از این قرارند: الف: امام باقر (ع): اذا بلغ السفیانی ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتی یلقی القائم… فیقتتلون یومهم ذلک حتی ان الله تعالی یمنح القائم و اصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتی یفنوهم… .۲۱ چون سفیانی مطلع میشود که قائم (عج) از جانب کوفه به سوی او رهسپار شده است او نیز همراه با سوارانش حرکت میکند تا اینکه با قائم (عج) روبه رو میشود… پس آن روز با یکدیگر میجنگند. سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آنها مسلط میکند تا اینکه آنها را کشته و از بین می برند. ب: امام صادق (ع): اذا قام القائم (عج) من آل محمد صلوات الله علیه اقام خمسمأه من قریش فضرب اعناقهم ثم اقام خمسمأه فضرب اعناقهم ثم خمسمأه اخری حتی یفعل ذلک ستّ مرات. قلت: و یبلغ عدد هولاء هذا؟ قال: نعم منهم و من موالیهم.۲۲ چون قائم آل محمد (عج) یام کرد پانصد نفر از قریش را گردن میزند. سپس پانصد نفر دیگر را گردن میزند و سپس پانصد نفر دیگر را و این کار را شش بار تکرار میکند. راوی میگوید: عرض کردم قریش این مقدار هستند؟ فرمود؟ آری از آن ها و از دوستانشان. اینها نمونههایی است از جنگها و درگیریهای امام مهدی(عج) با دشمنان به منظور پاک کردن دنیا از وجودشان. نکته دوم: اندک بودن مدت زمان هشت ماه برای فتح کل دنیا؛ با پیوست کردن این دو نکته، یعنی جنگها و درگیریهای حضرت با گروههای گوناگون در خاورمیانه از یکسو و اندک بودن مدت زمانی که حضرت طی آن بر تمام دنیا مسلط میشود، میتوان این احتمال را تقویت کرد که درگیریهای امام (عج) با اهل کتاب و دیگر ملتها بسیار اندک خواهد بود؛ چرا که جنگهای حضرت در خاورمیانه، طبیعتاً بخش عمده ای از هشت ماه را به خود اختصاص خواهد داد. بنابراین اگر فتح مغرب زمین و دیگر نقاط دنیا نیز همراه با جنگ و درگیری و قتل و کشتار باشد، فتح دنیا در هشت ماه امری بعید خواهد بود؛ به ویژه با توجه به وسعت فوق العاده مناطق مسکونی کره زمین. نکته قابل توجهی که مؤید مدعای ماست، این است که این احتمال وجود دارد که هشت ماه یاد شده، مدت زمان فتح و تسلط بر دنیا نباشد، بلکه مدت زمانی باشد که امام دنیا را از شر دشمنان و منحرفان پاک میکند؛ به این معنی که امام نخست کل دنیا را فتح خواهند کرد. طبیعتا پس از فتح دنیا انسانهای معاند و منحرفی نیز هستند که به دنبال ضربه زدن به نظام امام مهدی (عج) و مخالفت با اهداف و آرمانهای حضرت باشند و امام چاره ای جز درگیری با این گروه نخواهد داشت. سید محمد صدر معتقد است هشت ماه یادشده تنها زمان فتح دنیا نیست؛ بلکه مدت زمانی است که اولاً امام (عج) دنیا را فتح میکند و ثانیاً دنیا را از لوث وجود معاندان و منحرفان پاک میکند.۲۳ براساس این احتمال، فتح دنیا در مدتی بسیار کمتر از هشت ماه اتفاق خواهد افتاد و مدت زمان فتح مغرب زمین ـ سرزمین اهل کتاب ـ بسیار بسیار اندک خواهد بود. در نتیجه، قتل و درگیری به کمترین میزان خود خواهد بود. ۵ ـ مؤید پنجم: جنگها و مرگ فراگیر قرینه پنجمی را نیز میتوان بر مدعای برخورد مسالمت آمیز و به دور از جنگ و خون ریزی امام مهدی(عج) با اهل کتاب اقامه کرد. آن قرینه این است که براساس تعداد چشم گیری از روایات، پیش از ظهور، قتل و مرگ به شکل گستردهای بر بشریت سایه خواهد افکند و درصد بسیار بالایی از انسانها بر اثر جنگها و حوادث طبیعی از میان خواهند رفت. بی تردید وجود این دو عامل به ویژه عامل اول ـ جنگ و درگیری ـ توان نظامی و دفاعی بشریت را به شدت کاهش خواهد داد و کشورها را از نظر نظامی آسیب پذیر خواهد نمود. به یقین، بشریتی که امروزه به مرگبارترین سلاحهای کشتار جمعی مجهز است و برخی از نیروی اتمی در اختیارش برای متلاشی کردن کل کره زمین کفایت می کند، در صورت وقوع جنگی فراگیر، از توان نظامی خود تا حد ممکن استفاده خواهد کرد و بسیار طبیعی خواهد بود که در صورت وقوع چنین جنگی، نیروهای متخاصم و نیز توان نظامی و دفاعی آن ها به شکل وسیعی از میان برود. این جمله معروف که اگر جنگ جهانی سومی وجود داشته باشد جنگ جهانی چهارم با سنگ و چوب خواهد بود، به همین واقعیت اشاره دارد. با رخ دادن چنین جنگی و فرسایش توان نظامی کشورهای متخاصم، مقاومت در برابر سپاه امام مهدی(عج) به کمترین حد خود خواهد رسید و سپاه امام با کمترین جنگ و درگیری دنیا را فتح خواهد نمود. البته اصل وجود جنگ و مرگ، پیش از ظهور، مسائلی است که در روایات فراوانی به آن اشاره شده است، ولی به گستردگی و فراگیر بودن آن، تنها در چند روایت اشاره شده است و ما مدعی نیستیم که چنین جنگی با این گستردگی حتماً اتفاق خواهد افتاد. بی تردید، اثبات وقوع چنین حادثه هولناکی نیازمند بررسی روایات و اسناد و دلالت آنها از یک سو و بررسی سایر روایات موافق و مخالف و جمع بندی آنها از سوی دیگر، و نیز تحلیل شرایط جهانی است؛ ولی وجود این روایات در منابع دست اول و تعدد آنها این احتمال را تقویت میکند و همین برای ما به عنوان شاهد کفایت میکند. برخی از این روایات بدین قرارند: الف) امام علی (ع): لایخرج المهدی حتی یقتل ثلث و یموت ثلث و یبقی ثلث. مهدی (عج) ظهور نمیکند مگر هنگامی که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم بمیرند و یک سوم باقی بمانند.۲۴ ب) شیخ صدوق به سند خود از سلیمان بن خالد از امام صادق روایت میکند: قدّام القائم موتان موت احمر و موت ابیض حتی یذهب من کل سبعه خمسه. الموت الاحمر السیف والموت الابیض الطاعون.۲۵ پیش از ظهور قائم (عج) دو مرگ وجود خواهد داشت: مرگ سرخ و مرگ سفید تا از هر هفت نفر پنج نفر بمیرند. مرگ سرخ مرگ با شمشیر است و مرگ سفید مرگ با طاعون. یادآوری این نکته لازم است که گرچه بشریت از نظر بهداشتی و مبارزه با بیماریهای گوناگون از جمله طاعون و وبا به پیشرفت چشم گیری دست یافته است و مرگ انسانها با طاعون با توجه به شرایط کنونی بعید به نظر میرسد، ولی این احتمال وجود دارد که شیوع طاعون پس از بروز جنگ های فراگیر باشد. با بروز چنین جنگهایی که با سلاحهای کشتار جمعی، بسیاری از انسانها کشته میشوند، هم توان مالی و اقتصادی کشورها از بین میرود و هم نیروی انسانی لازم برای مبارزه با بیماریها به شدت کاهش خواهد یافت؛ با این شرایط، مبارزه با بیماری فراگیر طاعون امری مشکل خواهد بود. بنابراین اگر در این روایات، از مرگ بسیاری از انسانها به وسیله طاعون سخن به میان آمده، میتوان برای آن وجه معقولی تصور کرد. احتمال یادشده را میتوان با توجه به این نکته تأیید کرد که در روایت بالا و روایات همانند، مرگ با شمشیر پیش از مرگ به سبب طاعون آورده شده است. آن چه گذشت، قراین و شواهد خارجی بر رویارویی مسالمت آمیز امام (عج) با اهل کتاب بود. اکنون نوبت آن رسیده است که به بررسی روایاتی بپردازیم که در آنها به مسئله قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدی (عج) اشاره شده است. ما به منظور کامل شدن بحث و زدودن شبهه، دلالت روایات بر کشتار وسیع اهل کتاب توسط سپاه امام (عج) در اینجا مجموعه روایات را آورده و مضامین آنها را به کوتاهی بررسی خواهیم نمود. به تعبیر دیگر، هدف از آوردن این احادیث در این جا این است که اثبات کنیم از مجموعه روایاتی که بر قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدی(عج) دلالت دارند، به هیچ وجه نمی توان کشته شدن بیشتر آنان را فهمید. بنابراین قراین و شواهدی که بر مسالمت آمیز بودن رویارویی امام (عج) با اهل کتاب اقامه شد، معارضی ندارند. روایات مجموعه این روایات را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: ۱٫ دسته اول روایتی که احتمالاً بر کشته شدن همه کافران و مشرکان به دست امام(عج) دلالت میکند: شیخ صدوق به سند خود از ابیبصیر از امام صادق در تفسیر آیه هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون (صف: ۹) او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند. نقل می کند: فاذا خرج القائم (عج) لم یبق کافر بالله العظیم و لامشرک بالامام الاکره خروجه حتی ان لو کان کافر او مشرک فی بطن صخره لقالت: یا مؤمن فی بطنی کافر فاکسرنی واقتله.۲۶ چون قائم (عج) قیام کرد، منکر خداوند و مشرک به امامی نمیماند، مگر اینکه از خروج او ناخشنود است. تا آنجا که اگر کافر یا مشرکی در دل صخره ای پنهان شده باشد، به صدا درآمده میگوید: ای مؤمن در دل من کافری است؛ مرا بشکن و او را بکش. این احتمال وجود دارد که مفاد این روایت عمومیت قتل نسبت به تمامی کفار و مشرکین باشد؛ چرا که نکره در سیاق نفی افاده عموم میکند (لم یبق کافر و لامشرک؛ هیچ کافر و مشرکی نمی ماند…) توجه به جمله ((اذا خرج القائم؛ چون قائم قیام کند)) این احتمال که قتل تمامی مشرکان و کفار مخصوص مکان یا زمان یا جنگ خاصی باشد را تضعیف میکند. به عبارت دیگر، براساس ظاهر روایت، وقتی امام قیام خود را آغاز کرد و خبر آن به گوش کفار و مشرکان رسید، همه آنها از این حادثه ناخرسند خواهند شد و همه آنها به دست امام کشته خواهند شد. اگر ما روایت بالا را به شکلی که گذشت معنی کنیم، بر قتل تمامی کفار و مشرکین دلالت دارد؛ ولی به نظر میرسد چنین معنایی از روایت فوق قابل استظهار نباشد؛ چرا که غایت بودن جمله ((حتی لوکان کافر او مشرک فی بطن صخره…)) از جمله قبل، وجه معقولی ندارد؛ یعنی این که بگوییم ((همه کفار و مشرکان از ظهور امام(عج) ناخشنود هستند تا اینکه اگر کافر یا مشرکی در جایی پنهان شود، آنجا میگوید کافر یا مشرکی زیر من پنهان شده)) معنای محصلی ندارد؛ چرا که پنهان شدن کفار و مشرکان و خبر دادن موجودات از آنها نمیتواند غایت ناخشنودی آنان باشد. بلکه ظاهراً حتی غایت از چیزی است که از سیاق جمله فهمیده میشود؛ یعنی همه کفار و مشرکان از ظهور امام ناخشنود میشوند، میان کفار و مشرکین و امام جنگ و درگیری رخ میدهد و آنها با یکدیگر می جنگند تا آن جا که اگر در دل سنگ هم پنهان شوند…)). و طبیعتاً آنانی که با سپاه امام به رویارویی برمیخیزند، همه اهل کتاب نیستند؛ بلکه بخشی از آنها هستند. بنابراین این روایت بر قتل همه اهل کتاب دلالت ندارد. ۲٫ دسته دوم روایاتی هستند که بر قتل اهل کتاب در زمان یا جنگ خاصی دلالت می کنند؛ از جمله: الف: امام علی (ع): … ثم یموت عیسی و یبقی المنتظر المهدی من آل محمد (ص) فیسیر فی الدنیا و سیفه علی عاتقه و یقتل الیهود والنصاری و اهل البدع۲۷ … سپس عیسی رحلت میکند و مهدی منتظر آل محمد (ص) باقی میماند. او در حالی که شمشیر بر دوش دارد، زمین را درمینوردد و یهود، نصارا و بدعت گزاران را میکشد. این روایت بر قتل آن گروه از اهل کتاب دلالت میکند که پس از مرگ عیسی بر دین خود باقی مانده اند؛ ولی اینکه این عده از اهل کتاب چند درصد از مجموع اهل کتاب پیش از ظهورند، همه، اکثریت یا اقلیت، معلوم نیست. چه بسا با توجه به قراین و شواهدی که در جای خود ذکر شده است،۲۸ بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و تنها گروه اندکی باقی مانده و کشته شوند. بنابراین از این روایت نمی توان کمیت اهل کتابی را که به دست حضرت کشته میشوند به دست آورد. ب: امام علی (ع): … و یخرج عیسی فیلتقی الدجّال فیطعنه فیذوب کما یذوب الرصاص ولاتقبل الارض منهم احدا لایزال الحجر والشجر یقول: یا مومن تحتی کافر اقتله.۲۹ … و عیسی خروج میکند و با دجال روبه رو میشود. پس نیزهای به او میزند و او مانند سرب ذوب میشود. زمین هیچ یک از آنها را در خود نمی پذیرد. پیوسته سنگها و درختان می گویند: ای مؤمن کافری در زیر من پنهان شده است او را بکش. ج: امام باقر: … ثم ان الله تعالی یمنح القائم و اصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتی یفنوهم حتی ان الرجل یختفی فی الشجره والحجره فتقول الشجره والحجره: یا مؤمن هذا رجل کافر فاقتله فیقتله.۳۰ … سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آنها مسلط میکند تا اینکه آنها را کشته و از بین میبرند. تا آن جا که اگر شخصی پشت درخت یا سنگی پنهان شود، درخت و سنگ میگویند: ای مومن، این مردی است کافر؛ او را بکش. پس او را میکشد. روایت ((ب)) مخصوص جنگ با سپاه دجال است. بنابراین دلالت بر کشته شدن کفار سپاه دجال میکند؛ نه مطلق کفار. روایت ((ج)) نیز به قرینه صدر روایت، بر قتل کفار در جنگ با سفیانی دلالت میکند: اذا بلغ السفیانی ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتی یلقی القائم(عج)؛ … چون به سفیانی خبر میرسد که قائم (عج) از سمت کوفه به سوی او حرکت کرده، با سواران خود به سوی او حرکت میکند تا اینکه با قائم (عج) روبه رو میشود…)). بنابراین نهایت مدلول این دو روایت و امثال آن، قتال تمامی کفاری است که در سپاه دجال و سفیانی حضور دارند؛ ولی این مطلب را که این تعداد از کفار چند درصد از همه کفار هستند، از این روایات نمی توان به دست آورد. ۳٫ دسته سوم، روایاتی که نه بر شمول قتل دلالت دارند و نه قتل در زمان یا جنگ خاصی که ما بعضی از آنها را در این جا میآوریم: الف: امام باقر (ع): ولاتبقی ارض الا نودی فیها بشهاده ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمدا رسول الله و هو قوله: له اسلم من فی السموات و الارض طوعا و کرها و الیه ترجعون و لا یقبل صاحب هذالامر الجزیه کما قبلها رسول الله (ص) و هو قول الله و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین کله لله.۳۱ جایی نمیماند مگر این که در آن به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر (ص) شهادت داده میشود و این همان سخن خداوند است که میفرماید: ((تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیم اند و همه به سوی او بازگردانده میشوند.)) و صاحب این امر، آنچنان که رسول خدا (ص) جزیه می گرفت، جزیه قبول نمیکند و این همان سخن خداوند است که میفرماید: و با آنها پیکار کنید تا فتنه (شرک و سلب آزادی) برچیده شود و دین (پرستش) همه مخصوص خدا باشد. با توجه به اینکه در ذیل روایت به آیه شریفه ((و قاتلوهم)) … استناد شده است، بنابراین امام با اهل کتاب به جهاد خواهند پرداخت و طبیعی است که در این جهاد، گروهی از اهل کتاب کشته خواهند شد؛ ولی این که چه قدر از اهل کتاب به دست سپاه امام به قتل خواهند رسید، مسئلهای است که روایت نسبت به آن ساکت است. ب: امام کاظم در تفسیر آیه و له اسلم من فی السموات والارض طوعا و کرها؛ (آل عمران: ۸۳) ((و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیم اند)). فرمود: انزلت فی القائم اذا خرج بالیهود والنصاری والصابئین والزنادقه و اهل الرده والکفار فی شرق الارض و غربها فعرض علیهم الاسلام فمن اسلم طوعاً امره بالصلاه والزکاه و ما یؤمر به المسلم و یجب لله علیه و من لم یسلم ضرب عنقه حتی لایبقی فی المشارق والمغارب احد الا وحد الله قلت له: جعلت فداک ان الخلق اکثر من ذلک. فقال: ان الله اذا اراد امرا قلل الکثیر و کثر القلیل.۳۲ این آیه درباره قائم (عج) نازل شده است. او چون بر یهود، نصاری، صابئان، ملحدان، مرتدان و کفار شرق و غرب زمین خروج کرد، اسلام را بر آنها عرضه میکند. پس کسی که از سر اختیار اسلام آورد، او را به نماز و زکات و واجبات الهی و آنچه که بر عهده مسلمان است دستور میدهد و کسی که اسلام نیاورد را گردن میزند. تا این که در شرق و غرب کسی نمیماند، مگر اینکه به یگانگی خداوند معتقد باشد. راوی گوید: عرض کردم: فدایت شوم مردمان بیش از این هستند که بتوان آنها را کشت. حضرت فرمود: چون خداوند اراده فرماید زیاد را کم و کم را زیاد میکند. گرچه در این روایت، قتل غیر مسلمانان مشروط به اسلام نیاوردن آنها شده و جمله شرطیه به خودی خود هیچ دلالتی بر تحقق شرط ندارد؛ لذا تحقق مشروط نیز قطعی نیست؛ ولی با توجه به علم امام (عج) به آینده، طبیعتاً اگر این شرط برآورده نمی شد و کسی نیز کشته نمی شد ـ یعنی همه مسلمان میشدند ـ امام جمله را به این شکل بیان نمی کرد؛ بلکه می فرمود همه مسلمان میشوند. بنابراین بیان مطلب به شکل قضیه شرطیه خالی از اشاره به وجود برخی از افرادی که اسلام را اختیار نکرده و کشته میشوند نیست. مؤید این مطلب فهم راوی حدیث است که او نیز از قضیه شرطیه تحقق شرط ـ عدم اسلام ـ و در نتیجه، تحقق مشروط قتل ـ را فهمیده است؛ لذا می پرسد که مردم بسیارند و قتل آنها ممکن نیست و حضرت نیز فهم او را رد نکرده و با این پاسخ که برای خداوند کم و زیاد تفاوتی ندارد فهم او را تأیید میکند. بنابراین دلالت روایت بر قتل برخی از اهل کتاب مسلم است، ولی کمیت اهل کتابی که کشته میشوند مسئلهای است که در این روایت به آن هیچ اشاره ای نشده است. چه بسا با توجه به قراین و شواهد گذشته، بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و گروه اندکی کشته می شوند. پرسش: مدلول ذیل روایت بالا این است که بسیاری از اهل کتاب به دست حضرت کشته می شوند؛ زیرا راوی از سخن حضرت این گونه فهمیده که گروه زیادی به دست امام مهدی (عج) کشته خواهند شد و حضرت نیز این فهم را رد نمیکند و پاسخ میدهد خداوند اگر بخواهد کم را زیاد و زیاد را کم میکند که این پاسخ به گونهای پذیرفتن فهم راوی نیز هست. بنابراین از این روایت فهمیده میشود که امام مهدی(عج) در رویارویی با اهل کتاب، از حربه قتل و کشتار به گستردگی استفاده میکند و تعداد بسیاری از آنان را به قتل می رسانند. پاسخ یکم: در این روایت، از شش گروه نام برده شده است: یهود، نصاری، صابئین، ملحدین، مرتدین و کفار و مدلول روایت قتل بسیاری از مجموعه این شش گروه است؛ نه کشته شدن بسیاری از یهود و نصارا. بنابراین اگر ما از شواهد و قراین دریافتیم که شیوه امام(عج) در رویارویی با اهل کتاب برپایه گذشت و مداراست، در نتیجه، سهم اهل کتاب از این کشتار گسترده بسیار اندک خواهد بود. دوم: ((قتل کثیر)) غیر از ((قتل اکثر)) است؛ ممکن است امام(عج) از یک مجموعه صد میلیون نفری ۵۰ هزار معاند را به قتل برساند؛ ولی این گروه، بیش تر مجموعه صدمیلیونی نیستند. گرچه اگر بدون مقایسه در نظر گرفته شوند، گروه زیادی هستند. بنابراین ما این واقعیت را می پذیریم که ممکن است از اهل کتاب نیز گروه زیادی کشته شوند، ولی با توجه به قراینی که پیشتر برشمردیم، این گروه زیاد در مقایسه با جمعیت مجموعه اهل کتاب، درصد بسیار اندکی خواهند بود و قتل این تعداد از اهل کتاب به دلیل عناد و خصومتی که با حکومت جهانی امام(عج) دارند، بسیار طبیعی خواهد بود. جمع بندی: از مجموع روایاتی که متعرض مسئله قتل اهل کتاب شده است، در روایات دسته دوم و سوم، گرچه به مسئله قتل اشاره شده است، لیکن از میزان استفاده امام مهدی (عج) از این اهرم ذکری به میان نیامده است. بنابراین با توجه به قراینی که سابقاً برشمردیم ـ قراین اسلام اکثریت۳۳ و برخورد مسالمت آمیز امام با اهل کتاب ـ میتوان این احتمال را تقویت کرد که اهل کتابی که به دست امام (عج) کشته میشوند، در مقایسه با مجموعه جمعیت اهل کتاب بسیار اندک خواهند بود. در معنای روایت دسته اول، دو احتمال وجود داشت که براساس احتمال اصح، معنای روایت، عمومیت قتل کفار و مشرکین نبود؛ لیکن اگر ما مفاد این روایت را عمومیت قتل کفار و مشرکان بدانیم، این معنی به چند دلیل قابل اخذ نیست: ۱ـ روایات دسته دوم و سوم که براساس آنها، قتل کفار و مشرکین پس از اتمام حجت و عرضه اسلام خواهد بود. ۲ـ این اصل مسلم و قطعی عقلی و اسلامی که کشتن شخصی پیش از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت ممنوع است. بنابراین اگر در این روایت، سخن از قتل تمامی کفار به میان آمده است، منظور کفاری است که پس از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت، باز بر عقیده باطل خود اصرار بورزند. علاوه بر این که ظهور عبارت ((اذا قام القائم))۳۴ بر شروع قتل از همان آغاز ظهور نیز محل تأمل است؛ چرا که این واژه میتواند به این معنی باشد که این اتفاقات ـ ناخشنودی کفار از ظهور و قتل آنها ـ پس از قیام رخ خواهد داد؛ اما بلافاصله یا با تأخیر بودن این اتفاقات، مطلب دیگری است که از این واژه نمی توان استفاده کرد. آن چه گذشت، برخوردهای اولیه سپاه امام مهدی(عج) با اهل کتاب بود. تحقیق درباره سرنوشت اقلیت باقیمانده اهل کتاب را که نه اسلام آورده و نه در جریان فتح دنیا کشته میشوند در جای خود باید دنبال کرد. پی نوشت ها: ۱ . نوشتار حاضر قسمتی از پایان نامه نویسنده است که به عنوان دین در عصر ظهور برای مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در مقطع کارشناسی ارشد به رشته تحریر در آمده است. ۲ . مصباح کفعمی، زیاره المهدی(عج). ۳ . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۹۰٫ ۴ . مفاتیح الجنان، زیارت آل یس. ۵ . اعراف، ۱۵۶٫ ۶ . مفاتیح الجنان،زیارت آل یس. ۷ . همان. ۸ . محمد بن ابراهیم النعمانی، غیبت نعمانی، ص ۴۵۰٫ ۹ . محمد صدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۳۷۸٫ ۱۰ . محمد بن ابراهیم النعمانی، غیبت نعمانی، ص ۳۳۷٫ ۱۱ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۲۵۱٫ ۱۲ . بتریه پیروان کثیرالنوای ابتر هستند. ر.ک: محمد بن عبدالکریم (شهرستانی)، الملل و النحل، ج ۱ (بیروت: دارالمعرفه، ۱۴۰۲) ص۱۶۱٫ ۱۳ . محمد صدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۹۷٫ ۱۴ . همان، ص ۹۸٫ ۱۵ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۱۲۴٫ ۱۶ . همان، ج ۳، ص ۳۱۷٫ ۱۷ . همان، ج ۳، ص ۱۱۹٫ ۱۸ . همان، ج ۳، ص ۹۶٫ ۱۹ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۱۸۰٫ ۲۰ . همان، ص ۲۴۰٫ ۲۱ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۳۱۶٫ ۲۲ . همان، ج ۳، ص ۳۱۴٫ ۲۳ . محمد صدر، تاریخ مابعدالظهور، ص ۴۱۰٫ ۲۴ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۲۱٫ ۲۵ . همان، ج ۳، ص ۴۴۰٫ ۲۶ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۱۴۵٫ ۲۷ . همان، ج ۳، ص ۱۲۱٫ ۲۸ . ر.ک: فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله: اهل کتاب در دولت مهدی(عج). ۲۹ . همان، ج ۳، ص ۱۲۲٫ ۳۰ . همان، ج ۳، ص ۳۱۶٫ ۳۱ . همان. ۳۲ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۶۰٫ ۳۳ . فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله اهل کتاب در دولت مهدی (عج). ۳۴ ـ ص ۳۰٫ نصرت اله آیتی ماهنامه انتظار موعود – شماره
لینک ثابت
image_pdfimage_print مدت زمان فتح دنیا توسط امام زمان(عج) این احتمال وجود دارد که هشت ماه یاد شده، مدت زمان فتح و تسلط بر دنیا نباشد، بلکه مدت زمانی باشد که امام دنیا را از شر دشمنان و منحرفان پاک می‌کنند؛ به این معنی که امام نخست کل دنیا را فتح خواهند کرد. ۰۰۰۲۶۴۲۱ اشاره برخوردهای آغازین امام مهدی(عج) با اهل کتاب چگونه است؟ عادلانه و همراه با رأفت و مدارا یا سهمگین و همراه خشونت؟ در قسمت نخست نوشتار حاضر ، بر مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی(عج) با اهل کتاب ذکر شده است. بر اساس این، قرآن تنها شماری از اهل کتاب ـ که متعصبانه حق را انکار می کنند ـ در جریان فتح دنیا به دست سپاه امام مهدی(عج) کشته خواهند شد و اکثریت آنان راه رستگاری و فلاح را در پیش خواهند گرفت و در پایان، به بررسی روایاتی پرداخته شده است که از برخوردهای سپاه امام مهدی(عج) با اهل کتاب سخن به میان آورده اند. نتیجه کنکاش در روایات، این است که آنها نه تنها تعارضی با مدعای فوق ندارند، بلکه آن را تأیید نیز می کنند. مقدمه از دیرباز، اندیشه خرافی برخوردهای تند و خشونت بار سپاه امام مهدی (عج) با انسانهای عصر ظهور در اذهان بسیاری نفوذ کرده است و گاه این تصور به دور از واقعیت و تصویر تاریک از عصر پرفروغ ظهور، انسانهای نادان را به مرز بی رغبتی و احیاناً تنفر از درک آن روزگار پرشکوه کشانده است. براساس این دیدگاه، وقتی برخورد امام مهدی(عج) با مسلمانان و شیعیان چنین باشد، غیر مسلمانان جای خود دارند. فرورفتن در منجلاب فساد و تباهی و دوری از فضیلتها و آرمانهای اخلاقی، غیر مسلمانان را سزاوار برخوردی سهمگین و انتقامی سخت کرده است و سپاه مهدی موعود (عج) از سوی خداوند متعال مأمور گرفتن این انتقام است. اما میراث فرهنگی پیشوایان دینی (ع) سخنی جز این دارد و واقعیت را به گونهای دیگر ترسیم کرده است. مهدی (عج) نه مهدی مسلمانان که مهدی همه امتها است؛ ((السلام علی مهدی الامم)).۲ و عدالت او نه مخصوص مسلمانان که برای همگان است: ((یسع عدله البروالفاجر))۳٫ او مظهر رحمت واسعه الهی است: ((السلام علیکَ ایها الرَحمه الوَاسِعَه))۴ و رحمت الهی همگان را فراگرفته است. رحمتی وُسِعَت کل شی۵٫ او بهار مردمان است: ((السلام علی ربیعالانام))۶ و خرمی روزگاران: ((ونضره الایام))۷ و چونان بهار، خرمی و طراوتش را به همگان هدیه میکند. از عدالت مهدوی در ارتباط با معتقدان دیگر ادیان الهی در ابعاد مختلف میتوان سخن گفت. عدالت در دعوت (تبیین، دادن فرصت فکر و تصمیم گیری و…)، عدالت قضایی، عدالت اقتصادی و… از ابعاد مختلف برخوردهای عادلانه امام مهدی (عج) است و این مواجهه گاه از مرز عدالت خارج شده و به حوزه احسان وارد میشود. نزول عیسی از آسمان و شرکت دادن او در تشکیل حکومت عدل جهانی و نیز سپردن نقش محوری به ایشان در کشتن دجال و سفیانی ـ به عنوان دو جبهه از مهمترین جبهه های مخالف حکومت جهانی امام مهدی (عج) ـ و در نتیجه، شکل گرفتن احساس مشارکت و بلکه مالکیت نسبت به این حرکت جهانی در میان اهل کتاب، از اقدامات محسنانه امام مهدی (عج) خواهد بود. ما از میان ابعاد مختلف عدالت مهدوی در مواجهه با اهل کتاب، تنها به این سؤال پاسخ خواهیم داد که آیا آن حضرت در آغاز حرکت جهانی خویش با اهل کتاب برخوردی عادلانه، مسالمت آمیز و همراه با رأفت و رحمت خواهد داشت و یا این که بسیاری از آنان را از دم شمشیر خواهد گذراند؟ قراین کدام دیدگاه را تأیید میکنند و از روایات مربوط کدام نظریه را میتوان تایید کرد؟ نوشتار حاضر پاسخی کوتاه به سؤال فوق است. به اعتقاد ما، استفاده امام از حربه قتل، جنگ و خشونت در کمترین حد ممکن خواهد بود و درصد بسیار اندکی از اهل کتاب در رویارویی با امام، به قتل خواهند رسید. آن هم اهل کتابی که از لجاجت و عناد خود دست برنداشته و حق آشکار را انکار کنند. این دیدگاه را میتوان به وسیله قراین متعددی تأیید و تقویت کرد از جمله: ۱٫ مؤید اول: نرمش دولتها در برابر امام مهدی (عج) بیگمان، امام مهدی (عج) براساس موازین فقهی و اسلامی پیش از لشکرکشی و آغاز جهاد، اهل کتاب را به اسلام خوانده و اهداف خود از جهاد را به آنان اعلام خواهد فرمود. آن اهداف عبارتند از گسترش توحید، معنویت، عدالت… . رساندن این پیام به گوش جهانیان، با توجه به فنآوری موجود در امر اطلاع رسانی و ارتباطات امری ساده خواهد بود. با رسیدن پیام حضرت به گوش جهانیان، این پیام آسمانی در دل انسانهای خسته و مأیوس نور امیدی می تاباند و انسانهای تشنه معنویت و عدالت و خسته از پوچی و ظلم و فساد را به جنبش و تحرک وا میدارد و در درون کشورهای مسیحی و یهودی گروهها و جماعت های زیادی خود به خود و به صورت خودجوش شکل گرفته و خود را برای کمک به امام که در حال حرکت به سوی آنهاست آماده میکنند. امام صادق میفرماید: اذا خرج القائم خرج من هذالامر من کان یری انه من اهله و دخل فیه شبه عبده الشمس والقمر۸ چون قائم (عج) قیام کند، کسی که گمان میرفت اهل این امر باشد از آن خارج میشود. و در مقابل، افرادی که مانند خورشید و ماه پرستان هستند به آن می پیوندند. گرچه در این روایت تعبیر ((مثل خورشید و ماه پرستان)) آمده، ولی به قرینه صدر روایت منظور کسانی است که از آنها پیوستن به امام مهدی (عج) توقع نمی رفت و این تعبیر شامل تمامی غیر مسلمانان میشود. هم چنین بسیاری از اهل کتاب امروز جهان، به اسم، اهل کتابند و از نظر عمل و اعتقادات و اخلاقیات به ماه و خورشید پرستان بی شباهت نیستند. به هر حال ((با شکل گرفتن این گروهها و جماعتها، حکومتهای این مناطق هرچند هم که مصمم بر مقاومت و جنگ باشند، ناگزیر از نرمش و اقدام مسالمت آمیز خواهند بود؛ چرا که حاکم در چنین شرایطی مانند شخص غیرمسلحی است که هیچ توان و نیرویی ندارد. و تدریجاً دولتهای کافر درمی یابند که آینده جهان در دست امام مهدی (عج) خواهد بود و این حقیقتی است که گریزی از آن نیست یا اینکه دست کم حکومت امام مهدی (عج) هم چون دولت بزرگی خواهد بود که جبهه گیری و رویارویی با او بسیار مشکل خواهد بود. بنابراین بهترین روش، نزدیک شدن به او و داشتن برخوردی محترمانه است)).۹ با وجود چنین نرمشی از سوی دولتها، به یقین، جنگ و کشتار به پایینترین سطح ممکن خواهد رسید. ۲٫ مؤید دوم: یاری شدن امام مهدی (عج) به وسیله رعب در روایات فراوانی به این نکته اشاره شده است که امام مهدی (عج) با ایجاد رعب از سوی خداوند یاری میشود. (منصور بالرعب) برخی از آن روایات به این شرح اند: الف) امام باقر : … الرعب یسیر مسیره شهر امامه و خلفه و عن یمینه و عن شماله. … رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او، پشت سر او و از راست و چپ او حرکت میکند.۱۰ ب) امام باقر: … یسیرالرعب امامه شهراً و خلفه شهراً امدّه الله بخمس الاف من الملائکه مسومین۱۱ رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او و به فاصله یک ماه پشت سر او حرکت میکند. خداوند او را با پنج هزار فرشته نشانه دار کمک میکند. اثر آشکار این رعب و هراس تضعیف روحیه مخالفان امام مهدی (عج) و به حداقل رسیدن مقاومت آنها و در نتیجه، به حداقل رسیدن درگیری و تلفات خواهد بود. ۳ـ مؤید سوم: رفتار مسالمت آمیز امام مهدی (عج) با اهل کتاب روایات فراوانی به مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی (عج) با اهل کتاب گواهی می دهد. پیش از آوردن آنها، تذکر دو نکته مفید به نظر میرسد: نکته اول سید محمد صدر پس از آوردن برخی از روایاتی که بر قتل مخالفان امام (عج) دلالت میکند می گوید: ممکن است این سؤال در ذهن خطور کند که ظاهر روایات یادشده این است که قتل زیاد مخصوص مسلمانان بوده و غیر مسلمانان را دربرنمیگیرد. به راستی دلیل این مسئله چیست؟ با آنکه میدانیم که کافر و مشرک از حق دورتر و نسبت به قتل از مسلمان منحرف سزاوارترند؟ ما میتوانیم به این سؤال دو پاسخ متفاوت بدهیم: الف) ما دلالت این روایات بر اختصاص کثرت قتل به مسلمانان را انکار میکنیم؛ زیرا این روایات دو دسته اند: دسته اول، روایاتی که مطلق اند و هیچ اشاره ای نسبت به اختصاص به مسلمانان در آن ها وجود ندارد، بلکه ظاهر آنها عام است و شامل همه مردم میشود. مانند این روایات: ((القائم یسیر بالقتل…))، ((لایستتیب احداً…))، ((ما هو الاالسیف…))، ((فلا یزال یقتل اعداء الله حتی یرضی الله عزوجل)) و امثال اینها. دسته دوم، اخباری که در آنها از برخی گروهها نام برده شده است. مانند: قریش، بتریه،۱۲ اهل سواد، عرب، فارس، ۷۰ قبیله از عرب. از این گروهها، بتریه طبق فرض، منحرف اند و مستحق قتل، ولی نسبت به دیگر گروهها اینها عناوینی هستند غیردینی که در هر کدام از آنها مسلمان ـ با مذاهب متفاوت ـ و غیر مسلمان ـ با دینهای متفاوت ـ به نسبتهایی یافت میشوند. آمدن اسامی این گروهها در برخی از اخبار به معنای عدم شمول قتل نسبت به دیگر گروهها نیست؛ زیرا قانون ((کلّم الناس علی قدر عقولهم؛ با مردم به اندازه عقلشان سخن بگو))، باعث شده است که پیشوایان اسلامی اسامی همه گروه هایی که مشمول حکم قتل اند را بیان نکنند؛ زیرا سطح فکری و فرهنگی مردم عصر صدور این روایات ظرفیت فراگیری آن را نداشته است. ب: ما اگر از پاسخ اول کوتاه بیاییم و بپذیریم که ظاهر روایات این است که کثرت قتل مخصوص مسلمانان است، این، امر بعید و دور از ذهنی نیست. بلکه میتواند مطابق با قواعد عمومی اسلامی و برنامههای کلی الهی باشد؛ زیرا ما پیشتر اشاره کردیم که تسلط امام مهدی (عج) بر غیر مسلمانان و کشورهای غیر اسلامی برنامه ویژه و مخصوصی دارد و ما روایاتی که این معنی را تأیید میکنند در آینده خواهیم آورد. آن برنامه مخصوص، تسلطی است که بیش تر آن جنبه مسالمت آمیز دارد. هم چنانکه مسلمانان و کشورهای اسلامی نیز برنامه ای ویژه به خود را دارند که آن برنامه، کثرت قتل آنها میباشد و روایات یادشده بر این مطلب دلالت داشتند. این کثرت قتل به منظور تسلط نیست؛ به خاطر پاک سازی جامعه از عناصر سوء است)).۱۳ در ادامه، سید محمد صدر علل مختلفی را برای تفاوت رفتار امام (عج) با مسلمانان و غیر مسلمانان بر می شمارد. یکی از مهمترین آن دلایل این است که: دلیل و حجت حقانیت دین اسلام برای مسلمانان در محدوده وسیعی آشکار و واضح است. به خلاف غیر مسلمانان که چنین وضوحی برای همه و در سطح واحدی فراهم نشده است. وجود این ویژگی در مسلمانان، اقتضا میکند که مسلمانان از بالاترین رتبههای ایمان و اخلاص برخودار باشند و بهترین نمونه و الگوی نظریه ای باشند که خود آن را طرح کرده اند. مسلمانانی که این گونه نباشند، به زودی یا در دراز مدت در امر رهبری و نیز اجرای تئوری عدالت کامل، در سرزمین خود و سراسر گیتی اخلال ایجاد میکنند و این با هدف بلند امام (عج) منافات دارد.۱۴ نکته دوم گرچه در این روایات، واژه اهل کتاب به کار نرفته است، ولی از سرزمینهایی چون روم نام برده شده است و از آنجا که بیش تر مردمان مغرب زمین اهل کتاب اند، شیوه رویارویی امام (عج) با مغرب زمین همان شیوه امام با اهل کتاب خواهد بود. به هرحال، برخی از روایاتی که بر مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی (عج) با اهل کتاب دلالت میکنند به قرار ذیل است: الف) امام علی (ع) میفرماید: ثم یسیر و من معه من المسلمین لایمرون علی حصن ببلد الروم الا قالوا علیه لااله الاالله فتتساقط حیطانه ثم ینزل من القسطنطنیه فیکبرون تکبیرات فینشف خلیجها و یسقط سورها ثم یسیر الی رومیه فاذا نزل علیه کبرالمسلمون ثلاث تکبیرات فتکون کالرمله علی نشز.۱۵ سپس او و همراهانش حرکت میکنند. در کشور روم به دژی برنمی خورند؛ مگر اینکه با گفتن ذکر لااله اله الله دیوارهایش فرو می ریزد. سپس در قسطنطنیه (استامبول) فرود میآیند و با گفتن چند تکبیر رودخانه اش می خشکد و حصارهایش فرو می ریزد. آنها سپس به سمت رومیه حرکت میکنند و با گفتن سه تکبیر، آنجا چون شنزاری بر بلندی میشود. ب) امام باقر(ع): … و یبعث جنداً الی القسطنطنیه فاذا بلغوا الخلیج کتبوا علی اقدامهم شیئاً و مشوا علی الماء فاذا نظر الهیم الروم یمشون علی الماء قالوا هولاء اصحابه یمشون علی الماء فکیف هو؟ فعند ذلک یفتحون لهم ابواب المدینه فیحکمون فیها ما یشائون.۱۶ … و مهدی (عج) سپاهی را به سوی قسطنطنیه گسیل میدارد. چون به رودخانه رسیدند، بر پایشان چیزی نوشته و بر آب راه میروند. چون رومیان این صحنه را مشاهده کردند، می گویند اصحاب او بر آب راه میروند، پس خود او ـ امام مهدی (عج) ـ چگونه خواهد بود؟ در این هنگام، درهای شهر را بر آنان میگشایند و سپاه امام وارد شهر شده و هر چه اراده کند انجام میدهد. ج) امام علی(ع): … و یسیر المهدی حتی ینزل بیت المقدس و تنقل الیه الخزائن و تدخل العرب و العجم و اهل الحرب و الروم و غیرهم فی طاعته من غیر قتال۱۷ … مهدی (عج) حرکت کرده در بیت المقدس فرود میآید. تمام خزاین نزد او برده میشود و عرب، عجم، ستیزه جویان، رومیان و دیگران بی جنگ و درگیری اطاعت او را گردن می نهند. این مضمون ـ برخورد مسالمت آمیز با اهل کتاب ـ را میتوان با روایات دیگری نیز تأیید کرد از جمله: امام علی فرمود: … فیسیر المهدی (عج) بمن معه لایحدث فی بلد حادثه الا الامن و الامان والبشری.۱۸ … سپس مهدی و همراهانش حرکت میکنند. در هیچ شهری جز امن و دادن امان و بشارت اتفاقی رخ نمی دهد. ۴ـ مؤید چهارم: مدت زمان فتح دنیا چهارمین زاویه ای که میتوان از آن به مسئله رویارویی امام (عج) با اهل کتاب نگریست و می تواند قرینهای بر استفاده حداقل امام مهدی (عج) از حربه قتل باشد، مسئله مدت جنگ و نبرد امام (عج) برای فتح دنیاست. برخی از روایات این موضوع بدین قرارند: الف: عیسی الخشاب میگوید به امام حسین عرض کردم آیا شما صاحب این امر هستید؟ حضرت فرمودند: لا ولکن صاحب الامر الطرید الشرید الموتور بابیه المکنی بعمه یضع سیفه علی عاتقه ثمانیه اشهر۱۹ خیر، ولی صاحب این امر طردشده رانده شده ای است که کسی برای پدرش خونخواهی نکرده، او هم کنیه عموی خود است و شمشیر را هشت ماه بر دوش میگذارد. ب) امام باقر (ع): … و یضع السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر یقتل هرجا… … شمشیر را برهنه کرده، هشت ماه بر دوش میگذارد و بسیار میکشد…۲۰ ما مدت حکومت امام مهدی (عج) را به هر میزان که بدانیم، براساس روایات یادشده هشت ماه آن که قاعدتاً هشت ماه آغازین ظهور است، مدت زمانی است که امام با مخالفان خود به جنگ و نبرد خواهد پرداخت. با توجه به دو نکته میتوان این احتمال را تقویت کرد که درگیریهای امام (عج) با غیر مسلمانان بسیار اندک خواهد بود و آنان در برابر امام مقاومت چندانی نخواهند کرد و امام با کم ترین درگیری، سرزمینهای آنان را فتح خواهد نمود. نکته اول: روایاتی که در آنها به نبرد امام با دیگر گروهها اشاره شده است، مانند درگیری با قریش، بنی شیبه، اهل بصره، اعراب و سفیانی در نقاط مختلف و… . برخی از این روایات از این قرارند: الف: امام باقر (ع): اذا بلغ السفیانی ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتی یلقی القائم… فیقتتلون یومهم ذلک حتی ان الله تعالی یمنح القائم و اصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتی یفنوهم… .۲۱ چون سفیانی مطلع میشود که قائم (عج) از جانب کوفه به سوی او رهسپار شده است او نیز همراه با سوارانش حرکت میکند تا اینکه با قائم (عج) روبه رو میشود… پس آن روز با یکدیگر میجنگند. سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آنها مسلط میکند تا اینکه آنها را کشته و از بین می برند. ب: امام صادق (ع): اذا قام القائم (عج) من آل محمد صلوات الله علیه اقام خمسمأه من قریش فضرب اعناقهم ثم اقام خمسمأه فضرب اعناقهم ثم خمسمأه اخری حتی یفعل ذلک ستّ مرات. قلت: و یبلغ عدد هولاء هذا؟ قال: نعم منهم و من موالیهم.۲۲ چون قائم آل محمد (عج) یام کرد پانصد نفر از قریش را گردن میزند. سپس پانصد نفر دیگر را گردن میزند و سپس پانصد نفر دیگر را و این کار را شش بار تکرار میکند. راوی میگوید: عرض کردم قریش این مقدار هستند؟ فرمود؟ آری از آن ها و از دوستانشان. اینها نمونههایی است از جنگها و درگیریهای امام مهدی(عج) با دشمنان به منظور پاک کردن دنیا از وجودشان. نکته دوم: اندک بودن مدت زمان هشت ماه برای فتح کل دنیا؛ با پیوست کردن این دو نکته، یعنی جنگها و درگیریهای حضرت با گروههای گوناگون در خاورمیانه از یکسو و اندک بودن مدت زمانی که حضرت طی آن بر تمام دنیا مسلط میشود، میتوان این احتمال را تقویت کرد که درگیریهای امام (عج) با اهل کتاب و دیگر ملتها بسیار اندک خواهد بود؛ چرا که جنگهای حضرت در خاورمیانه، طبیعتاً بخش عمده ای از هشت ماه را به خود اختصاص خواهد داد. بنابراین اگر فتح مغرب زمین و دیگر نقاط دنیا نیز همراه با جنگ و درگیری و قتل و کشتار باشد، فتح دنیا در هشت ماه امری بعید خواهد بود؛ به ویژه با توجه به وسعت فوق العاده مناطق مسکونی کره زمین. نکته قابل توجهی که مؤید مدعای ماست، این است که این احتمال وجود دارد که هشت ماه یاد شده، مدت زمان فتح و تسلط بر دنیا نباشد، بلکه مدت زمانی باشد که امام دنیا را از شر دشمنان و منحرفان پاک میکند؛ به این معنی که امام نخست کل دنیا را فتح خواهند کرد. طبیعتا پس از فتح دنیا انسانهای معاند و منحرفی نیز هستند که به دنبال ضربه زدن به نظام امام مهدی (عج) و مخالفت با اهداف و آرمانهای حضرت باشند و امام چاره ای جز درگیری با این گروه نخواهد داشت. سید محمد صدر معتقد است هشت ماه یادشده تنها زمان فتح دنیا نیست؛ بلکه مدت زمانی است که اولاً امام (عج) دنیا را فتح میکند و ثانیاً دنیا را از لوث وجود معاندان و منحرفان پاک میکند.۲۳ براساس این احتمال، فتح دنیا در مدتی بسیار کمتر از هشت ماه اتفاق خواهد افتاد و مدت زمان فتح مغرب زمین ـ سرزمین اهل کتاب ـ بسیار بسیار اندک خواهد بود. در نتیجه، قتل و درگیری به کمترین میزان خود خواهد بود. ۵ ـ مؤید پنجم: جنگها و مرگ فراگیر قرینه پنجمی را نیز میتوان بر مدعای برخورد مسالمت آمیز و به دور از جنگ و خون ریزی امام مهدی(عج) با اهل کتاب اقامه کرد. آن قرینه این است که براساس تعداد چشم گیری از روایات، پیش از ظهور، قتل و مرگ به شکل گستردهای بر بشریت سایه خواهد افکند و درصد بسیار بالایی از انسانها بر اثر جنگها و حوادث طبیعی از میان خواهند رفت. بی تردید وجود این دو عامل به ویژه عامل اول ـ جنگ و درگیری ـ توان نظامی و دفاعی بشریت را به شدت کاهش خواهد داد و کشورها را از نظر نظامی آسیب پذیر خواهد نمود. به یقین، بشریتی که امروزه به مرگبارترین سلاحهای کشتار جمعی مجهز است و برخی از نیروی اتمی در اختیارش برای متلاشی کردن کل کره زمین کفایت می کند، در صورت وقوع جنگی فراگیر، از توان نظامی خود تا حد ممکن استفاده خواهد کرد و بسیار طبیعی خواهد بود که در صورت وقوع چنین جنگی، نیروهای متخاصم و نیز توان نظامی و دفاعی آن ها به شکل وسیعی از میان برود. این جمله معروف که اگر جنگ جهانی سومی وجود داشته باشد جنگ جهانی چهارم با سنگ و چوب خواهد بود، به همین واقعیت اشاره دارد. با رخ دادن چنین جنگی و فرسایش توان نظامی کشورهای متخاصم، مقاومت در برابر سپاه امام مهدی(عج) به کمترین حد خود خواهد رسید و سپاه امام با کمترین جنگ و درگیری دنیا را فتح خواهد نمود. البته اصل وجود جنگ و مرگ، پیش از ظهور، مسائلی است که در روایات فراوانی به آن اشاره شده است، ولی به گستردگی و فراگیر بودن آن، تنها در چند روایت اشاره شده است و ما مدعی نیستیم که چنین جنگی با این گستردگی حتماً اتفاق خواهد افتاد. بی تردید، اثبات وقوع چنین حادثه هولناکی نیازمند بررسی روایات و اسناد و دلالت آنها از یک سو و بررسی سایر روایات موافق و مخالف و جمع بندی آنها از سوی دیگر، و نیز تحلیل شرایط جهانی است؛ ولی وجود این روایات در منابع دست اول و تعدد آنها این احتمال را تقویت میکند و همین برای ما به عنوان شاهد کفایت میکند. برخی از این روایات بدین قرارند: الف) امام علی (ع): لایخرج المهدی حتی یقتل ثلث و یموت ثلث و یبقی ثلث. مهدی (عج) ظهور نمیکند مگر هنگامی که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم بمیرند و یک سوم باقی بمانند.۲۴ ب) شیخ صدوق به سند خود از سلیمان بن خالد از امام صادق روایت میکند: قدّام القائم موتان موت احمر و موت ابیض حتی یذهب من کل سبعه خمسه. الموت الاحمر السیف والموت الابیض الطاعون.۲۵ پیش از ظهور قائم (عج) دو مرگ وجود خواهد داشت: مرگ سرخ و مرگ سفید تا از هر هفت نفر پنج نفر بمیرند. مرگ سرخ مرگ با شمشیر است و مرگ سفید مرگ با طاعون. یادآوری این نکته لازم است که گرچه بشریت از نظر بهداشتی و مبارزه با بیماریهای گوناگون از جمله طاعون و وبا به پیشرفت چشم گیری دست یافته است و مرگ انسانها با طاعون با توجه به شرایط کنونی بعید به نظر میرسد، ولی این احتمال وجود دارد که شیوع طاعون پس از بروز جنگ های فراگیر باشد. با بروز چنین جنگهایی که با سلاحهای کشتار جمعی، بسیاری از انسانها کشته میشوند، هم توان مالی و اقتصادی کشورها از بین میرود و هم نیروی انسانی لازم برای مبارزه با بیماریها به شدت کاهش خواهد یافت؛ با این شرایط، مبارزه با بیماری فراگیر طاعون امری مشکل خواهد بود. بنابراین اگر در این روایات، از مرگ بسیاری از انسانها به وسیله طاعون سخن به میان آمده، میتوان برای آن وجه معقولی تصور کرد. احتمال یادشده را میتوان با توجه به این نکته تأیید کرد که در روایت بالا و روایات همانند، مرگ با شمشیر پیش از مرگ به سبب طاعون آورده شده است. آن چه گذشت، قراین و شواهد خارجی بر رویارویی مسالمت آمیز امام (عج) با اهل کتاب بود. اکنون نوبت آن رسیده است که به بررسی روایاتی بپردازیم که در آنها به مسئله قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدی (عج) اشاره شده است. ما به منظور کامل شدن بحث و زدودن شبهه، دلالت روایات بر کشتار وسیع اهل کتاب توسط سپاه امام (عج) در اینجا مجموعه روایات را آورده و مضامین آنها را به کوتاهی بررسی خواهیم نمود. به تعبیر دیگر، هدف از آوردن این احادیث در این جا این است که اثبات کنیم از مجموعه روایاتی که بر قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدی(عج) دلالت دارند، به هیچ وجه نمی توان کشته شدن بیشتر آنان را فهمید. بنابراین قراین و شواهدی که بر مسالمت آمیز بودن رویارویی امام (عج) با اهل کتاب اقامه شد، معارضی ندارند. روایات مجموعه این روایات را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: ۱٫ دسته اول روایتی که احتمالاً بر کشته شدن همه کافران و مشرکان به دست امام(عج) دلالت میکند: شیخ صدوق به سند خود از ابیبصیر از امام صادق در تفسیر آیه هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون (صف: ۹) او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند. نقل می کند: فاذا خرج القائم (عج) لم یبق کافر بالله العظیم و لامشرک بالامام الاکره خروجه حتی ان لو کان کافر او مشرک فی بطن صخره لقالت: یا مؤمن فی بطنی کافر فاکسرنی واقتله.۲۶ چون قائم (عج) قیام کرد، منکر خداوند و مشرک به امامی نمیماند، مگر اینکه از خروج او ناخشنود است. تا آنجا که اگر کافر یا مشرکی در دل صخره ای پنهان شده باشد، به صدا درآمده میگوید: ای مؤمن در دل من کافری است؛ مرا بشکن و او را بکش. این احتمال وجود دارد که مفاد این روایت عمومیت قتل نسبت به تمامی کفار و مشرکین باشد؛ چرا که نکره در سیاق نفی افاده عموم میکند (لم یبق کافر و لامشرک؛ هیچ کافر و مشرکی نمی ماند…) توجه به جمله ((اذا خرج القائم؛ چون قائم قیام کند)) این احتمال که قتل تمامی مشرکان و کفار مخصوص مکان یا زمان یا جنگ خاصی باشد را تضعیف میکند. به عبارت دیگر، براساس ظاهر روایت، وقتی امام قیام خود را آغاز کرد و خبر آن به گوش کفار و مشرکان رسید، همه آنها از این حادثه ناخرسند خواهند شد و همه آنها به دست امام کشته خواهند شد. اگر ما روایت بالا را به شکلی که گذشت معنی کنیم، بر قتل تمامی کفار و مشرکین دلالت دارد؛ ولی به نظر میرسد چنین معنایی از روایت فوق قابل استظهار نباشد؛ چرا که غایت بودن جمله ((حتی لوکان کافر او مشرک فی بطن صخره…)) از جمله قبل، وجه معقولی ندارد؛ یعنی این که بگوییم ((همه کفار و مشرکان از ظهور امام(عج) ناخشنود هستند تا اینکه اگر کافر یا مشرکی در جایی پنهان شود، آنجا میگوید کافر یا مشرکی زیر من پنهان شده)) معنای محصلی ندارد؛ چرا که پنهان شدن کفار و مشرکان و خبر دادن موجودات از آنها نمیتواند غایت ناخشنودی آنان باشد. بلکه ظاهراً حتی غایت از چیزی است که از سیاق جمله فهمیده میشود؛ یعنی همه کفار و مشرکان از ظهور امام ناخشنود میشوند، میان کفار و مشرکین و امام جنگ و درگیری رخ میدهد و آنها با یکدیگر می جنگند تا آن جا که اگر در دل سنگ هم پنهان شوند…)). و طبیعتاً آنانی که با سپاه امام به رویارویی برمیخیزند، همه اهل کتاب نیستند؛ بلکه بخشی از آنها هستند. بنابراین این روایت بر قتل همه اهل کتاب دلالت ندارد. ۲٫ دسته دوم روایاتی هستند که بر قتل اهل کتاب در زمان یا جنگ خاصی دلالت می کنند؛ از جمله: الف: امام علی (ع): … ثم یموت عیسی و یبقی المنتظر المهدی من آل محمد (ص) فیسیر فی الدنیا و سیفه علی عاتقه و یقتل الیهود والنصاری و اهل البدع۲۷ … سپس عیسی رحلت میکند و مهدی منتظر آل محمد (ص) باقی میماند. او در حالی که شمشیر بر دوش دارد، زمین را درمینوردد و یهود، نصارا و بدعت گزاران را میکشد. این روایت بر قتل آن گروه از اهل کتاب دلالت میکند که پس از مرگ عیسی بر دین خود باقی مانده اند؛ ولی اینکه این عده از اهل کتاب چند درصد از مجموع اهل کتاب پیش از ظهورند، همه، اکثریت یا اقلیت، معلوم نیست. چه بسا با توجه به قراین و شواهدی که در جای خود ذکر شده است،۲۸ بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و تنها گروه اندکی باقی مانده و کشته شوند. بنابراین از این روایت نمی توان کمیت اهل کتابی را که به دست حضرت کشته میشوند به دست آورد. ب: امام علی (ع): … و یخرج عیسی فیلتقی الدجّال فیطعنه فیذوب کما یذوب الرصاص ولاتقبل الارض منهم احدا لایزال الحجر والشجر یقول: یا مومن تحتی کافر اقتله.۲۹ … و عیسی خروج میکند و با دجال روبه رو میشود. پس نیزهای به او میزند و او مانند سرب ذوب میشود. زمین هیچ یک از آنها را در خود نمی پذیرد. پیوسته سنگها و درختان می گویند: ای مؤمن کافری در زیر من پنهان شده است او را بکش. ج: امام باقر: … ثم ان الله تعالی یمنح القائم و اصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتی یفنوهم حتی ان الرجل یختفی فی الشجره والحجره فتقول الشجره والحجره: یا مؤمن هذا رجل کافر فاقتله فیقتله.۳۰ … سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آنها مسلط میکند تا اینکه آنها را کشته و از بین میبرند. تا آن جا که اگر شخصی پشت درخت یا سنگی پنهان شود، درخت و سنگ میگویند: ای مومن، این مردی است کافر؛ او را بکش. پس او را میکشد. روایت ((ب)) مخصوص جنگ با سپاه دجال است. بنابراین دلالت بر کشته شدن کفار سپاه دجال میکند؛ نه مطلق کفار. روایت ((ج)) نیز به قرینه صدر روایت، بر قتل کفار در جنگ با سفیانی دلالت میکند: اذا بلغ السفیانی ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتی یلقی القائم(عج)؛ … چون به سفیانی خبر میرسد که قائم (عج) از سمت کوفه به سوی او حرکت کرده، با سواران خود به سوی او حرکت میکند تا اینکه با قائم (عج) روبه رو میشود…)). بنابراین نهایت مدلول این دو روایت و امثال آن، قتال تمامی کفاری است که در سپاه دجال و سفیانی حضور دارند؛ ولی این مطلب را که این تعداد از کفار چند درصد از همه کفار هستند، از این روایات نمی توان به دست آورد. ۳٫ دسته سوم، روایاتی که نه بر شمول قتل دلالت دارند و نه قتل در زمان یا جنگ خاصی که ما بعضی از آنها را در این جا میآوریم: الف: امام باقر (ع): ولاتبقی ارض الا نودی فیها بشهاده ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمدا رسول الله و هو قوله: له اسلم من فی السموات و الارض طوعا و کرها و الیه ترجعون و لا یقبل صاحب هذالامر الجزیه کما قبلها رسول الله (ص) و هو قول الله و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین کله لله.۳۱ جایی نمیماند مگر این که در آن به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر (ص) شهادت داده میشود و این همان سخن خداوند است که میفرماید: ((تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیم اند و همه به سوی او بازگردانده میشوند.)) و صاحب این امر، آنچنان که رسول خدا (ص) جزیه می گرفت، جزیه قبول نمیکند و این همان سخن خداوند است که میفرماید: و با آنها پیکار کنید تا فتنه (شرک و سلب آزادی) برچیده شود و دین (پرستش) همه مخصوص خدا باشد. با توجه به اینکه در ذیل روایت به آیه شریفه ((و قاتلوهم)) … استناد شده است، بنابراین امام با اهل کتاب به جهاد خواهند پرداخت و طبیعی است که در این جهاد، گروهی از اهل کتاب کشته خواهند شد؛ ولی این که چه قدر از اهل کتاب به دست سپاه امام به قتل خواهند رسید، مسئلهای است که روایت نسبت به آن ساکت است. ب: امام کاظم در تفسیر آیه و له اسلم من فی السموات والارض طوعا و کرها؛ (آل عمران: ۸۳) ((و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیم اند)). فرمود: انزلت فی القائم اذا خرج بالیهود والنصاری والصابئین والزنادقه و اهل الرده والکفار فی شرق الارض و غربها فعرض علیهم الاسلام فمن اسلم طوعاً امره بالصلاه والزکاه و ما یؤمر به المسلم و یجب لله علیه و من لم یسلم ضرب عنقه حتی لایبقی فی المشارق والمغارب احد الا وحد الله قلت له: جعلت فداک ان الخلق اکثر من ذلک. فقال: ان الله اذا اراد امرا قلل الکثیر و کثر القلیل.۳۲ این آیه درباره قائم (عج) نازل شده است. او چون بر یهود، نصاری، صابئان، ملحدان، مرتدان و کفار شرق و غرب زمین خروج کرد، اسلام را بر آنها عرضه میکند. پس کسی که از سر اختیار اسلام آورد، او را به نماز و زکات و واجبات الهی و آنچه که بر عهده مسلمان است دستور میدهد و کسی که اسلام نیاورد را گردن میزند. تا این که در شرق و غرب کسی نمیماند، مگر اینکه به یگانگی خداوند معتقد باشد. راوی گوید: عرض کردم: فدایت شوم مردمان بیش از این هستند که بتوان آنها را کشت. حضرت فرمود: چون خداوند اراده فرماید زیاد را کم و کم را زیاد میکند. گرچه در این روایت، قتل غیر مسلمانان مشروط به اسلام نیاوردن آنها شده و جمله شرطیه به خودی خود هیچ دلالتی بر تحقق شرط ندارد؛ لذا تحقق مشروط نیز قطعی نیست؛ ولی با توجه به علم امام (عج) به آینده، طبیعتاً اگر این شرط برآورده نمی شد و کسی نیز کشته نمی شد ـ یعنی همه مسلمان میشدند ـ امام جمله را به این شکل بیان نمی کرد؛ بلکه می فرمود همه مسلمان میشوند. بنابراین بیان مطلب به شکل قضیه شرطیه خالی از اشاره به وجود برخی از افرادی که اسلام را اختیار نکرده و کشته میشوند نیست. مؤید این مطلب فهم راوی حدیث است که او نیز از قضیه شرطیه تحقق شرط ـ عدم اسلام ـ و در نتیجه، تحقق مشروط قتل ـ را فهمیده است؛ لذا می پرسد که مردم بسیارند و قتل آنها ممکن نیست و حضرت نیز فهم او را رد نکرده و با این پاسخ که برای خداوند کم و زیاد تفاوتی ندارد فهم او را تأیید میکند. بنابراین دلالت روایت بر قتل برخی از اهل کتاب مسلم است، ولی کمیت اهل کتابی که کشته میشوند مسئلهای است که در این روایت به آن هیچ اشاره ای نشده است. چه بسا با توجه به قراین و شواهد گذشته، بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و گروه اندکی کشته می شوند. پرسش: مدلول ذیل روایت بالا این است که بسیاری از اهل کتاب به دست حضرت کشته می شوند؛ زیرا راوی از سخن حضرت این گونه فهمیده که گروه زیادی به دست امام مهدی (عج) کشته خواهند شد و حضرت نیز این فهم را رد نمیکند و پاسخ میدهد خداوند اگر بخواهد کم را زیاد و زیاد را کم میکند که این پاسخ به گونهای پذیرفتن فهم راوی نیز هست. بنابراین از این روایت فهمیده میشود که امام مهدی(عج) در رویارویی با اهل کتاب، از حربه قتل و کشتار به گستردگی استفاده میکند و تعداد بسیاری از آنان را به قتل می رسانند. پاسخ یکم: در این روایت، از شش گروه نام برده شده است: یهود، نصاری، صابئین، ملحدین، مرتدین و کفار و مدلول روایت قتل بسیاری از مجموعه این شش گروه است؛ نه کشته شدن بسیاری از یهود و نصارا. بنابراین اگر ما از شواهد و قراین دریافتیم که شیوه امام(عج) در رویارویی با اهل کتاب برپایه گذشت و مداراست، در نتیجه، سهم اهل کتاب از این کشتار گسترده بسیار اندک خواهد بود. دوم: ((قتل کثیر)) غیر از ((قتل اکثر)) است؛ ممکن است امام(عج) از یک مجموعه صد میلیون نفری ۵۰ هزار معاند را به قتل برساند؛ ولی این گروه، بیش تر مجموعه صدمیلیونی نیستند. گرچه اگر بدون مقایسه در نظر گرفته شوند، گروه زیادی هستند. بنابراین ما این واقعیت را می پذیریم که ممکن است از اهل کتاب نیز گروه زیادی کشته شوند، ولی با توجه به قراینی که پیشتر برشمردیم، این گروه زیاد در مقایسه با جمعیت مجموعه اهل کتاب، درصد بسیار اندکی خواهند بود و قتل این تعداد از اهل کتاب به دلیل عناد و خصومتی که با حکومت جهانی امام(عج) دارند، بسیار طبیعی خواهد بود. جمع بندی: از مجموع روایاتی که متعرض مسئله قتل اهل کتاب شده است، در روایات دسته دوم و سوم، گرچه به مسئله قتل اشاره شده است، لیکن از میزان استفاده امام مهدی (عج) از این اهرم ذکری به میان نیامده است. بنابراین با توجه به قراینی که سابقاً برشمردیم ـ قراین اسلام اکثریت۳۳ و برخورد مسالمت آمیز امام با اهل کتاب ـ میتوان این احتمال را تقویت کرد که اهل کتابی که به دست امام (عج) کشته میشوند، در مقایسه با مجموعه جمعیت اهل کتاب بسیار اندک خواهند بود. در معنای روایت دسته اول، دو احتمال وجود داشت که براساس احتمال اصح، معنای روایت، عمومیت قتل کفار و مشرکین نبود؛ لیکن اگر ما مفاد این روایت را عمومیت قتل کفار و مشرکان بدانیم، این معنی به چند دلیل قابل اخذ نیست: ۱ـ روایات دسته دوم و سوم که براساس آنها، قتل کفار و مشرکین پس از اتمام حجت و عرضه اسلام خواهد بود. ۲ـ این اصل مسلم و قطعی عقلی و اسلامی که کشتن شخصی پیش از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت ممنوع است. بنابراین اگر در این روایت، سخن از قتل تمامی کفار به میان آمده است، منظور کفاری است که پس از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت، باز بر عقیده باطل خود اصرار بورزند. علاوه بر این که ظهور عبارت ((اذا قام القائم))۳۴ بر شروع قتل از همان آغاز ظهور نیز محل تأمل است؛ چرا که این واژه میتواند به این معنی باشد که این اتفاقات ـ ناخشنودی کفار از ظهور و قتل آنها ـ پس از قیام رخ خواهد داد؛ اما بلافاصله یا با تأخیر بودن این اتفاقات، مطلب دیگری است که از این واژه نمی توان استفاده کرد. آن چه گذشت، برخوردهای اولیه سپاه امام مهدی(عج) با اهل کتاب بود. تحقیق درباره سرنوشت اقلیت باقیمانده اهل کتاب را که نه اسلام آورده و نه در جریان فتح دنیا کشته میشوند در جای خود باید دنبال کرد. پی نوشت ها: ۱ . نوشتار حاضر قسمتی از پایان نامه نویسنده است که به عنوان دین در عصر ظهور برای مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در مقطع کارشناسی ارشد به رشته تحریر در آمده است. ۲ . مصباح کفعمی، زیاره المهدی(عج). ۳ . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۹۰٫ ۴ . مفاتیح الجنان، زیارت آل یس. ۵ . اعراف، ۱۵۶٫ ۶ . مفاتیح الجنان،زیارت آل یس. ۷ . همان. ۸ . محمد بن ابراهیم النعمانی، غیبت نعمانی، ص ۴۵۰٫ ۹ . محمد صدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۳۷۸٫ ۱۰ . محمد بن ابراهیم النعمانی، غیبت نعمانی، ص ۳۳۷٫ ۱۱ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۲۵۱٫ ۱۲ . بتریه پیروان کثیرالنوای ابتر هستند. ر.ک: محمد بن عبدالکریم (شهرستانی)، الملل و النحل، ج ۱ (بیروت: دارالمعرفه، ۱۴۰۲) ص۱۶۱٫ ۱۳ . محمد صدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۹۷٫ ۱۴ . همان، ص ۹۸٫ ۱۵ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۱۲۴٫ ۱۶ . همان، ج ۳، ص ۳۱۷٫ ۱۷ . همان، ج ۳، ص ۱۱۹٫ ۱۸ . همان، ج ۳، ص ۹۶٫ ۱۹ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۱۸۰٫ ۲۰ . همان، ص ۲۴۰٫ ۲۱ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۳۱۶٫ ۲۲ . همان، ج ۳، ص ۳۱۴٫ ۲۳ . محمد صدر، تاریخ مابعدالظهور، ص ۴۱۰٫ ۲۴ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۲۱٫ ۲۵ . همان، ج ۳، ص ۴۴۰٫ ۲۶ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۱۴۵٫ ۲۷ . همان، ج ۳، ص ۱۲۱٫ ۲۸ . ر.ک: فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله: اهل کتاب در دولت مهدی(عج). ۲۹ . همان، ج ۳، ص ۱۲۲٫ ۳۰ . همان، ج ۳، ص ۳۱۶٫ ۳۱ . همان. ۳۲ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۶۰٫ ۳۳ . فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله اهل کتاب در دولت مهدی (عج). ۳۴ ـ ص ۳۰٫ نصرت اله آیتی ماهنامه انتظار موعود – شماره ۱۳
لینک ثابت
title به گزارش تبیان به نقل از حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بدیهی است ظهور مصلح جهانى‏ براى ریشه‏ كن ساختن ظلم و ستم از كره زمین است،[1] لذا طبق روایات مختلفى كه در منابع اسلامى وارد شده مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می‌ كند و به برنامه جهانى‏ شدن اسلام تحقق بخشد.[2] باید اذعان نمود ایمان به ظهور مصلح جهانى‏ جزئى از «عشق به آگاهى» و «عشق به زیبایى» و «عشق به نیكى» (سه بعد از ابعاد چهارگانه روح انسان) است.[3] که در کنار علاقه انسان به پیشرفت و تكامل، دانایى و زیبایى و نیكى و عدالت لیکن انتظار ظهور یك مصلح بزرگ جهانى‏ آخرین نقطه اوج است‏.[4] از این رو پیشگویی‌ هائى كه تقریبا در همه منابع مذهبى دنیا به ویژه اسلام با جزئیات دقیق در زمینه چنین ظهورى شده است؛[5] و همچنین روایات فراوانى که در آموزه های اسلامی درباره مشخصات جسمى و روحى مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نشانه‏هاى ظهور و كیفیت حكومت و انقلاب جهانى‏ او و سایر موضوعات مربوط به این قیام بزرگ بیان شده است[6] نشان می دهد حكومت جهانى در اختیار او قرار مى‏ گیرد.[7] در تبیین این مسأله باید گفت فشار جنگ ‌ها، فشار مظالم و بیدادگری ‌ها، فشار تبعیض‌ ها و بى‏ عدالتی‌ ها، توأم با ناكامى و سرخوردگى انسان‌ ها از قوانین فعلى براى از بین بردن یا كاستن این فشارها، سرانجام واكنش شدید خود را آشكار خواهد ساخت.[8] لذا تداوم این امر به ما مى گوید وضع كنونى جهان، آبستن انقلابى است.[9] حال آیا این انقلاب الزاماً به «حكومت واحد جهانى‏» مى‏ انجامد؟[10] بدیهی است با مراجعه به احادیث راویان مختلف، در منابع مشهور می توان دریافت سرانجام حكومت‏ جهانى‏ به دست با كفایت مهدى‏ علیه السلام برپا مى‏ شود؛[11] بنابراین چنین مقدرشده است كه تمدنى پى‏ ریزى شود كه تمام تمدن ‌هاى اطراف را در خود هضم كرده و تمام نقاط را به وسیله یك دكترین‏ به هم پیوند دهد[12] که در ادامه به مهمترین آن اشاره می شود. عقلانیت در حکومت جهانی مهدوی باید اذعان نمود هیچ عاقلى بى‏ هدف گام بر نمى‏ دارد، و هر حركتى كه در پرتو عقل‏ و علم انجام گیرد در مسیر هدفى قرار خواهد داشت.[13] لذا در عصر ظهور پرده‏ هاى غفلت كنار مى‏ رود، عقل‏ها بیدار مى‏ شوند و مردم آماده پذیرش حكومت الهى حضرت مهدى علیه السلام مى ‏گردند، که در آن شرایط براى فراهم شدن آمادگى بیشتر باید سنت‏هاى اسلامى را حفظ كنند و نسبت به ولایت وفادار باشند.[14] اینگونه است که در سایه حكومت مهدى‏ علیه السلام عقل‌ ها كامل مى‏ شود و ارزش‌ هاى انسانى زنده مى‏ گردد و انواع مواهب الهى در اختیار انسان ‌ها قرار مى‏ گیرد و عوامل ظلم و ستم برچیده مى‏ شود.[15] زیرا به بیان عقل بازگشت به عقب نه ممكن است و نه منطقى، و این بر خلاف سنت آفرینش و اصل تكامل در زندگى انسان ‌ها است؛[16] بنابراین، هیچ دلیلى وجود ندارد كه با جهش جامعه انسانى به سوى حق و عدالت، ترقى و پیشرفت جامعه متوقف گردد، و یا عقب‏ نشینى كند، عقب گرد و گذشته ‏گرائى با چنان پیشرفت و جهشى متناسب نیست.[17] هم چنین عقل‏ و خرد مى ‏گوید [18]كه نظام نوین زندگى و فرسوده پیشین ممكن نیست بلكه باید این طرح نو، در جهانى‏ نو، پیاده شود، و این تحول و نوسازى مانند تحولات و نوسازی‌ هاى مهم دیگر جهان با یك جهش و انقلاب صورت مى‏ گیرد، انقلابى عظیم و فوق العاده وسیع كه امواج آن‏ سراسر عالم هستى را مى‏ پوشاند.[19] عقلانیت ارتباطی در عصر پساظهور گفتنی است قیام یك مصلح بزرگ براى استقرار عدل و آزادى در سراسر جهان هیچ‏گاه سبب نمى‏ شود كه جنبش صنعتى و ماشینى در شكل سالم و مفیدش بر چیده یا متوقف شود.[20] بلکه یكى از پایه‏هاى استقرار حكومت واحد جهانى، نزدیكى و بهم پیوستگى دنیا از نظروسایل ارتباطى و پیوندهاى اجتماعى است و این موضوع بدون تكامل صنعتى ممكن نیست.[21] لذا وسایل اطلاعاتى آن قدر پیشرفته خواهد بود كه دنیا را همچون كف دست آشكار مى سازد؛ و به حكومت مركزى تسلط كامل بر اوضاع جهان مى ‏بخشد تا بموقع و بدون فوت وقت براى حل مشكلات جهانى بكوشد؛ و هر گونه فسادى را (عمدى و غیر عمد) در نطفه خفه سازد.[22] وسایل سریع السیرى كه با وسایل كنونى قابل مقایسه نیست، نه فقط براى دور زدن كره زمین در یك زمان كوتاه، بلكه براى مسافرت ‌هاى دور دست فضایى در اختیار آن حكومت قرار مى ‏گیرد.[23] علم محوری در حکومت جهانی مهدوی هیچ برنامه انقلابى بدون یك جهش فكرى و فرهنگى، پایا و پویا نخواهد بود و رشد و تكامل لازم را نخواهد یافت؛[24] لذا، بدون شك نخستین گام در تحقق بخشیدن به چنین هدفى، اقدام به یك انقلاب فرهنگى است كه افكار را از طرفى، در زمینه علوم و دانش ‌هایى كه مورد نیاز یك جامعه آباد و آزاد و سالم است (این از نظر مادى و روبنائى).[25] از سوى دیگر، در زمینه آگاهى به اصول یك زندگى صحیح‏ انسانى آمیخته با ایمان در جهت معنوى و زیر بنائى.[26] در حدیثى از امام صادق علیه السلام چنین مى‏ خوانیم:«علم و دانش بیست و هفت حرف (بیست و هفت شعبه و شاخه) است؛ تمام آنچه پیامبران الهى براى مردم آوردند دو حرف بیش نبود، و مردم تا كنون جز آن دو حرف را نشناخته ‏اند، اما هنگامى كه قائم ما قیام كند بیست و پنج حرف (بیست و پنج شاخه و شعبه) دیگر را آشكار مى‏‌سازد؛ و در میان مردم منتشر مى ‏سازد؛ و دو حرف را به آن ضمیمه مى‏ كند تا بیست و هفت حرف كامل و منتشر گردد.»[27] این حدیث به روشنى جهش فوق العاده علمى عصر انقلاب مهدى علیه السلام را مشخص مى‏ سازد كه تحولى به میزان بیش از 12 برابر! نسبت به تمام علوم و دانش‌ هایى كه در عصر همه پیامبران راستین به بشریت اعطا شد، پیش مى ‏آید؛ و درهاى همه رشته ‏ها و همه شاخه ‏هاى علوم مفید و سازنده به روى انسانها گشوده مى‏ شود، و راهى را كه بشر طى هزاران سال پیموده به میزان 12 برابر در دوران كوتاهى مى‏ پیماید؛ چه جهشى از این بالاتر و سریع‌تر! .[28] هم چنین از امام باقر علیه السلام نقل شده، که معنى حدیث فوق را تكمیل مى‏ كند، آنجا كه مى‏ گوید:«اذا قام قائمنا وضع یده على رءوس العباد، فجمع بها عقولهم و كملت بها احلامهم‏[29]؛ هنگامى كه قائم ما قیام كند، دستش را بر سر بندگان مى‏ گذارد و عقول آنها را با آن كامل و افكارشان را پرورش داده تكمیل مى‏ كند.»[30] در فراز دیگر راوى از امام صادق علیه السلام تفسیر یکی از آیات را سؤال کرد. حضرت در پاسخ فرمود: لوط آرزو مى‏ كرد كه یكى از یاران مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) در اختیار او باشد، سپس امام(علیه السلام) توضیح مى‏ دهد كه یکی از ویژگی های یاران مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) علم‏ و دانش است.[31] و به این گونه در پرتو ارشاد و هدایت مهدى علیه السلام و در زیر دست عنایت او مغزها در مسیر كمال به حركت در مى‏ آیند؛ و اندیشه‏ ها شكوفان مى ‏گردند، و تمام كوته ‏بینى‏ها و تنگ‏ن ظری‌ها و افكار پست و كوتاه كه سرچشمه بسیارى از تضادها و تزاحم ‌ها و برخوردهاى خشونت ‏آمیز اجتماعى است بر طرف مى‏ گردد.[32] از سوی دیگر مردمى بلند نظر، با افكارى باز، و سینه ‏هائى گشاده، و همتى والا، و بینشى وسیع، پرورش مى‏ یابند كه بسیارى از مشكلات اجتماعى را در روح خود حل مى ‏كنند و جهانى از صلح و صفا مى‏ سازند.[33] لذا وجود امام و علم‏ و عدالت جهان گستر اوست كه مایه حیات جامعه انسانى است.[34] پویایی فکری و فرهنگی در حکومت جهانی مهدوی باید توجه نمود كه شرط ظهور امام علیه السلام این است که مردم جهان از نظر رشد فكرى‏ و كمالات روحى به حدى برسند كه بتوانند ارزش وجود امام علیه السلام را درك نمایند و شایسته رهبرى او گردند،[35] در این صورت امام(عجل الله تعالى فرجه الشریف) بدون هیچ قید و شرطى ظهور نموده و از پس پرده غیبت بیرون مى ‏آید.[36] حال با این اوصاف باید اعتراف كرد كه بسیارى از مفاهیم نزد گروه كثیرى از مسلمانان چنان مسخ و واژگون شده كه مى ‏توان گفت هم‏ اكنون اسلام اصیل عصر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در میان بسیارى اصلا نایاب است!.[37] به عنوان نمونه سازنده ‏ترین مفاهیم همچون «زهد و پارسایى» و «صبر» و «انتظار» و «شهادت» و «شفاعت» و «عبادت» گاهى گرفتار تحریف و تفسیرهاى نادرست و وارونه می شود و بسیارى از قوانین اسلام با كلاه‌ هاى «شرعى» و «غیر شرعى» عملا به نابودى گرائیده، همچون حكم ربا كه تنها اسمى از آن بر جاى مانده است.[38] لیکن آن حضرت پس از ظهور همچون باغبان پرتوان و ماهرى، علف هرزه ‏هاى گوناگون را، هر چند چنان با نهال هاى اصلى پیچیده شده باشند كه جدا كردنشان محال به نظر برسد، از باغستان اسلام ریشه كن مى ‏سازد.[39]زنگار تفسیرهاى نادرست را مى ‏زداید؛ گرد و غبار نسیان و فراموشكارى را از آن پاك مى‏ كند؛ و دستهاى سوء استفاده كنندگان و منحرفان را از آن كوتاه مى‏ نماید.[40] یكى از رسالت هاى مهدى علیه السلام پیراستن اسلام از همین وصله‏ ها و پیرایه‏ ها و به تعبیر دیگر نوسازى و تجدید بناى كاخ شكوهمند آن است.[41] مسجد را كه روزى فعالترین كانون‌ هاى اسلام و مركز هرگونه حركت سیاسى و علمى و فرهنگى و اجتماعى و اخلاقى بود و امروز در میان گروهى به شكل مركزى براى از كار افتاده‏ ها و بازنشسته‏ ها و بى‏ خانه‏ ها و لانه‏ ها، و بیكارها، و یا شكل یك سرگرمى، و حد اعلاء یك عادت در آمده، به شكل نخستینش بازمى‏ گرداند،جمود و سكوت جاى خود را به جنبش و حركت و فریاد مى ‏دهد،جهاد اسلامى را در تمام زمینه‏ ها زنده مى‏ كند، توحید اصیل اسلام را از هر گونه آلودگى به شرك رهایى مى‏بخشد و مفاهیم مسخ شده و واژگون شده را به صورت صحیح تفسیر مى‏ كند.[42] سلیقه ‏هاى شخصى را از اسلام كنار مى‏ زند و زنگ عادات و رسوم را از آن مى‏ زداید. اسلام را از شكل‌ هاى محدود قومى و محلى در مى ‏آورد و در شكل جهانى‏ اش آشكار مى‏ سازد.[43]مجموع این نوسازى و بازسازى آنچنان زیاد و دگرگون‏ كننده است كه در پاره ‏اى از روایات اسلامى از آن به‏ «دین جدید» تعبیر شده است.[44] در روایتى كه از امام صادق علیه السلام در كتاب‏ «اثبات الهداة» نقل شده، چنین مى‏ خوانیم:«هنگامى كه قائم خروج كند امر تازه، و روش تازه و داورى تازه‏اى با خود مى‏ آورد».[45] روشن است كه تازگى این برنامه ‏ها و روش‌ ها و داوری‌ ها نه به خاطر آن است كه مذهب جدیدى با خود مى‏ آورد، بلكه آنچنان اسلام را از میان انبوه خرافات، و تحریف‌ ها، و تفسیرهاى نادرست و تلقى ‏هاى غلط بیرون مى ‏آورد كه بنائى كاملا نو و جدید جلوه مى‏ كند.[46] همچنین تازگى كتاب نه مفهوم آن است كه یك كتاب آسمانى جدید بر او نازل مى‏شود چرا كه امام قائم است و حافظ دین، نه پیامبر و آورنده آئین و كتاب جدید؛ بلكه قرآن اصیل فراموش شده را چنان از زوایاى تحریف هاى معنوى، و تفسیرهاى نادرست بیرون مى‏ كشد كه مى‏ توان نام كتاب جدید بر آن گذاشت.[47] لذا در فراز دیگر وقتی از امام پرسیدند روش و سیره مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف در حکومت جهانی چگونه است؟ امام در پاسخ فرمود: «همان كارى را كه رسول خدا انجام داد، انجام مى‏ دهد؛ برنامه‏ هاى (نادرست) پیشین را ویران مى‏ سازد، همانگونه كه رسول خدا اعمال جاهلیت را ویران ساخت؛ و اسلام را نوسازى مى‏ كند.»[48] شکوه عدالت اجتماعی‏ در حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) بی تردید براى مبارزه با فساد و تجاوز و ستم، از یك سو تقویت پایه‏ هاى ایمان و اخلاق لازم است؛ و از سوى دیگر به وجود آمدن یك سیستم صحیح و نیرومند قضائى با هوشیارى كامل و احاطه وسیع.[49] شك نیست كه در عصر آن مصلح‏ بزرگ جهان، آموزش‌ هاى اخلاقى با وسایل ارتباط جمعى فوق العاده پیشرفته، آنچنان وسعت مى‏ گیرد كه اكثریت قاطع مردم جهان را براى یك زندگى صحیح انسانى و آمیخته با پاكى و عدالت‏ اجتماعى آماده سازد.[50]لیکن در هر اجتماع صالحى ممكن است کسانی پیدا شوند كه از آزادى خود سوء استفاده كنند و از آن براى وصول به مقاصد شومى بهره گیرند.[51] لذا باید یك دستگاه قضائى سالم و كاملاً آگاه و مسلط باشد كه حقوق مردم را به آنها برساند و ستمگر را بر سر جاى خود بنشاند.[52] با اجراى عدالت اجتماعى و تقسیم عادلانه ثروت، ریشه بسیارى از مفاسد اجتماعى كه از تنازع و كشمكش بر سر اندوختن ثروت‌ ها و استثمار طبقات ضعیف، و حیله و تزویر، و انواع تقلب‌ها، و دروغ و خیانت و جنایت به خاطر در آمد بیشتر از هر راه با هر وسیله، سرچشمه مى ‏گیرد، بر چیده مى ‏شود.[53] از سوی دیگر آموزش و تربیت صحیح اثر عمیقى در مبارزه با فساد و تجاوز و انحرافات اجتماعى و اخلاقى دارد،[54]هرگاه این وضع دگرگون گردد، در مدت كوتاهى بطور قطع قسمت مهمى از مفاسد اجتماعى فرو خواهد نشست؛ و این كار جز از یك حكومت صالح و سالم جهانى كه در مسیر منافع توده‏ هاى جهان و نه قدرت های استکباری براى ساختن جهانى آباد و آزاد و مملو از صلح و عدالت و ایمان، ساخته نیست.[55] از مجموع احادیث مربوط به دوران حكومت مهدى علیه السلام استفاده مى ‏شود كه آن حضرت در عصر انقلابش از مولفه های مذکور در تحقق عدالت اجتماعی بهره مى ‏گیرد آنچنان كه مسامحتاً می توان به آن جمله معروفى كه حكم ضرب المثل را دارد ملتزم شد که«زمانى فرا مى‏ رسد كه گرگ و میش در كنار هم آب مى‏ خورند!»[56] اگر چه این اشاره به برقرارى عدالت در جهان، و تغییر روش گرگ صفتان خونخوار می باشد كه باسازش با حكومت جبار قرن‌ ها به خوردن خون قشرهاى مستضعف جامعه انسانى ادامه مى‏ دادند، مى‏ باشد.[57] هم چنین در حدیثى از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نقل شده كه آن قدر مردم غناى جسمى و روحى پیدا مى‏ كنند كه اموال اضافى مى ‏ماند و طالبى ندارد؛ یعنى مردم در یك نظام صحیح حكومت آنچنان تربیت مى ‏شوند كه اموال زائد بر نیاز خود را دردسرى براى خویش مى‏ بینند! و تمام شور و شرها و قال و غوغایى كه از این رهگذر پیدا مى‏ شود، فرو مى‏ نشیند![58] هم چنین در عصر پساظهور زندگى همه تأمین و از آینده نیز هیچ گونه نگرانى نخواهند داشت تا به خاطر تأمین آن تن به آلودگى‏ ها و مسابقه جمع ثروت بدهند.[59] و نیز در حدیث دیگرى ذکر شده است سطح افكار مردم در عصر حكومت او چنان بالا مى‏ رود كه به هیچ وجه با امروز قابل قیاس نیست، و طبعا تضادها و كشمكش ‌هائى كه مولود كوته ‏نظرى ‏ها وتنگ‏ چشمى‏ ها، و پائین بودن سطح افكار و خلاصه كردن شخصیت در میزان مال و ثروت است؛ برچیده خواهد شد.[60] باید دانست به خاطر مراقبت شدیدى كه در عصر حكومت آن حضرت ، اعمال مى‏گردد؛ حتى مجرمان در محیط خانه خود در امان نیستند، چرا كه ممكن است با وسائل پیشرفت ه‏اى تحت كنترل باشند و حتى مثلا امواج صوتى آنها بر روى دیوار قابل كنترل گردد؛ این خود اشاره دیگرى به وسعت ابعاد مبارزه با فساد در عصر حكومت او است.[61] لذا آنچنان امنیتى در سایه حكومت او جهان را فرا مى‏ گیرد كه طبق روایتى یك زن تنها مى‏ تواند از شرق جهان به غرب عالم برود بدون این كه كسى مزاحم او شود!.[62] وحدت دینی در سایۀ نفی پلورالیسم دینی[63] امروزى طرفداران «پلورالیسم‏» (تكثرگرایى یعنى راه به سوى خدا منحصر به یك راه نیست بلكه تمام راه‏ها به خدا مى‏ رسد) مى‏ گویند پیروان همه ادیان اهل نجات هستند یهود به جاى وهم خود نصارى به جاى خود.[64] در پاسخ باید گفت:این همان بحثى است كه صوفى ‏ها تحت عنوان «صلح كل» مطرح كرده و مى ‏گفتند حتى بت‏پرستى هم خداپرستى است.[65] یكى دیگر از این عناوین جدید «هرمونتیك» است كه همان تفسیرهاى مختلف است یعنى تفسیر به رأى و عمل به برداشت شخصى از آیه، و مى‏ گویند همه در دین خودشان آزاد هستند كه این‏ها را هم حق مى‏ دانند.[66] در حالی که باید اذعان نمود دین به خاطر ایجاد وحدت‏ عقیده، انسان‏ ها را از پراكندگى فكرى نجات داده، هدف ‏هاى مادى را تعدیل مى‏ كند و سرانجام، افراد یك جامعه را مانند اعضاى یك بدن، تحت فرمان یك روح، یك اراده و یك فكر قرار مى‏ دهد.[67] لذا روح توحید بر همه محتویات دعوت اسلام حكومت مى‏ كند، «و وحدت‏ دین‏ وحدت جامعه انسانى، وحدت نژادها و كشورها را» در پرتو ایدئولوژى واحد اسلامى در بر مى‏ گیرد.[68] شك نیست كه اختلافات مذهبى با یك نظام توحیدى در تمام زمینه ‏ها، سازگار نیست؛ زیرا همین اختلاف براى بر هم زدن هر نوع وحدت كافى است.[69]بعكس، یكى از عوامل مهم وحدت، وحدت دین و مذهب است كه مى‏ تواند مافوق همه اختلاف ‏ها باشد، و نژادها و زبان‏ ها و ملیت‌ ها و فرهنگ ‏هاى گوناگون را در خود گردآورى و از آنها جامعه واحدى‏ بسازد كه همگان در آن همچون برادران و خواهران باشند كه: «انما المؤمنون اخوه»[70] به همین دلیل، یكى از برنامه‏ هاى اساسى آن مصلح و انقلابى بزرگ، توحید صفوف در سایه توحید مذهب، است.[71] با توجه به این كه در دوران حكومت آن مصلح بزرگ، همه وسایل پیشرفته ارتباط جمعى، در اختیار او و پیروان رشید او است، و با توجه به این كه اسلام راستین با حذف پیرایه‏ ها كشش و جاذبه ‏اى فوق ‏العاده ‏اى دارد، بخوبى مى ‏توان پیش‏بینى كرد كه اسلام با تبلیغ منطقى و پیگیر، از طرف اكثریت قاطع مردم جهان پذیرفته خواهد شد؛ و وحدت ادیان از طریق اسلام پیشرو، عملى مى‏ گردد.[72] اگر چه با این‌همه نمى‏توان گفت كه اقلیت‌ هاى كوچكى از پیروان ادیان آسمانى دیگر مطلقا وجود نخواهد داشت چرا كه انسان داراى آزادى اراده است و اجبارى در چنین نظام حكومتى در كار نیست؛ [73] لیکن آنها در قالب یک اقلیت سالم و با حفظ شرایط «اهل ذمه» مورد حمایت آن حكومت اسلامى خواهند بود.[74] سخن آخر در خاتمه باید گفت سرانجام این خواست‌ه اى واپس‏زده انسانى، در پرتو آگاهى روزافزون ملت‌ ها، چنان عقده اجتماعى تشكیل مى ‏دهد كه از نهان‌گاه ضمیر باطن جامعه، با یك جهش برق‏ آسا، خود را ظاهر خواهند ساخت و سازمان نظام كنونى جوامع انسانى را به هم مى‏ ریزند؛ و طرح نوینى ایجاد مى‏ كنند.[75]و این بارقه دیگرى است از آینده روشنى كه جامعه جهانى‏ در پیش دارد.[76] هم چنین به هنگام ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف رهبر حكومت جهانى‏، تمام حكومت ‌هاى ظلم و جور به حكم اجبار در برابر قدرت آن حضرت و حمایت هاى الهى او سر تسلیم فرود مى‏ آورند.[77] كم كم زمانى فرا مى ‏رسد كه‏ «وجود حكومت واحد جهانى» براى پایان دادن به مسابقه كمرشكن تسلیحاتى؛ براى پایان دادن به كشمكش هاى روزافزون قدرت هاى بزرگ؛ براى كنار زدن دنیا از لب پرتگاه جنگ؛[78] به‏ عنوان یك «ضرورت» و «یك واقعیت اجتناب‏ ناپذیر» احساس خواهد شد كه باید سرانجام این مرزهاى ساختگى و دردسرساز بر چیده شود و همه مردم جهان زیر یك پرچم و با یك قانون زندگى كنند!.[79] بی تردید طبق آنچه در روایات آمده، عمل آن حضرت سرمشق و الگویى است براى مردمى كه تحت پوشش حكومت او قرار دارند، یعنى براى همه مردم جهان.[80] پی نوشت ها: [1] پیدایش مذاهب ؛ ص124. [2] تفسیر نمونه ؛ ج‏7 ؛ ص373. [3] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص86. [4] مسئله انتظار ؛ ص12. [5] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص110. [6] همان ؛ ص155. [7] همان. [8] همان ؛ ص30. [9] همان. [10] همان؛ص 10. [11] پیام قرآن ؛ ج‏9 ؛ ص403. [12] اسرار عقب ماندگى شرق، ص: 43. [13] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص234. [14] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج‏5 ؛ ص539. [15] همان؛ ج‏5 ؛ ص531. [16] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص243. [17] همان. [18] معاد و جهان پس از مرگ ؛ ص299. [19] همان؛ص300. [20] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص243. [21] همان؛ص 244. [22] همان ؛ ص263. [23] همان. [24] همان ؛ ص260. [25] همان. [26] همان؛ ص275. [27] بحار الأنوار، ج 52، ص 336. [28] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص262. [29] بحار الأنوار، ج 52، ص 328. [30] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص: 262. [31] گفتار معصومین(ع) ؛ ج‏1 ؛ ص203. [32] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص: 262. [33] همان. [34] برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج‏5 ؛ ص242. [35] پاسخ به پرسش‌هاى مذهبى ؛ ص210. [36] همان. [37] حكومت جهانى مهدى (عج)، ص: 283. [38] همان. [39] همان. [40] همان؛ص284. [41] همان. [42] همان. [43] همان. [44] همان؛ص285. [45] اثبات الهداة، ج 7، ص 83. [46] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص285. [47] همان. [48] همان؛286. [49] همان ؛ ص275. [50] همان. [51] همان. [52] همان؛ ص 276. [53] همان. [54] همان. [55] همان؛ص277. [56] همان. [57] همان؛ ص 278. [58] همان. [59] همان. [60] همان؛ص 279. [61] همان. [62] همان؛ص280. [63] Religious Pluralism. [64] كتاب النكاح ؛ ج‏4 ؛ ص130. [65] همان. [66] همان. [67] آفریدگار جهان ؛ ص28. [68] اسلام در یك نگاه ؛ ص62. [69] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص287. [70] همان. [71] همان. [72] همان. [73] همان؛ ص289. [74] همان؛ ص 290. [75] همان؛ ص 30. [76] همان؛ ص 32. [77] تفسیر نمونه ؛ ج‏15 ؛ ص189. [78] حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص36. [79] همان؛ ص 37. [80] همان؛ ص281.
لینک ثابت
«قرقسيا» كه در برخى نسخه‌ها «قريه‌ى سبا» ، ضبط شده است، نام شهرى است كه در سوريه واقع شده و اكنون در نزديكى مرز عراق و سوريه است. (۱) برخى نيز آن‌را معرّب «گرگ سياه» دانسته‌اند. در علائم ظهور مربوط به خروج سفيانى گفته شده است، او، به محلّى به اين نام وارد مى‌شود و رخدادى بزرگ براى او در آن‌جا اتّفاق مى‌افتد. (۲) امام على عليه‌السّلام مى‌فرمايد: «سفيانى، در شام بر دشمنان پيروز مى‌شود. بعد از آن، بين او و دشمنان ديگرى در «قرقسيا»، جنگى روى مى‌دهد كه پرندگان آسمان و درندگان زمين، از باقي مانده‌هاى كشته‌ها، سير مى‌شوند.» (۳) هم‌چنين «قرقسيا» را محلّى در كنار نهر فرات دانسته‌اند. (۴ بنابراين، به نظر مى‌رسد نام «قرقسيا» تنها اسم محلّى است كه برخى از علائم ظهور در آن اتّفاق مى‌افتد و در كتاب‌ها، بيش از اين اشاره نشده است. ۱) . سيد محمد كاظم قزوينى، امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص454 ۲) . همان، ص 251. ۳) . حسين كريم شاهى بيدگلى، فرهنگ موعود، ص 188 ۴) . بحار الأنوار، ج 13. مهدى موعود، ترجمه‌ى على دوانى، ص983.
لینک ثابت
روایتی از پیامبر اکرم (ص) دجال به شرترین چیز تفسیر شده است: « الدجال فانه شر غایب ینتظر؛ یعنی دجال شرترین و بدترین غایبی است که انتظار خروج او می رود. واقعیت این است که تاکنون هیچ کس نتوانسته دقیقا بگوید که آیا دجال یک شخص واقعی است یا یک جریان است یا یک گرفتاری و مشکل فرهنگی است یا یک پدیده و شی ء؟! این درحالی است که در منابع شیعی کمترین اشاره ای به دجال شده و نقش سفیانی در جریانات آخرالزمانی پر رنگ مطرح گشته است. بر عکس بحث دجال در منابع اهل سنت به طور گسترده طرح شده است. در هر صورت در روایتی از پیامبر اکرم (ص) دجال به شرترین چیز تفسیر شده است: « الدجال فانه شر غایب ینتظر » ( بحار الانوار ُ ج۷۷ ُ ص۷۸) یعنی دجال شر ترین و بدترین غایبی است که انتظار خروج او می رود یا دجال بدترین و پلیدترین گرفتاری است که برای انسان ها به وجود می آید! پس اصل وجود دجال پذیرفته شده است اما درباره چیستی و کیستی آن نمی توان به نظر قطعی و صائب دست یافت.
لینک ثابت
ظهور حضرت مهدى عجل اللّه تعالى فرجه الشریف به عنوان بزرگ ترین و باشکوه ترین واقعه جهانی، داراى نشانه‏هایى است. این نشانه ها در امیدبخشی و ایجاد آمادگی عمومی برای استقبال از ظهور حضرت مهدی علیه السلام نقش بسزایی دارند. "دجال" نیز یکی از نشانه‌های غیرحتمی است که در روایات فراوانی به ویژه در کتب اهل سنت، از آن سخن به میان آمده است. مهدیه سعیدی نشاط – بخش مهدویت تبیان دجال، ظهور دجال، تولد دجال، تطبیق دجال دجّال در لغت «دجال» در لغت به معنی «کذاب» یعنی فردی بسیار دروغگو، است. در احادیث زیادی از «دجال»( 234411) نام برده شده است و او کسی است که در آخرالزمان ظاهر می‌شود و ادعای خدایی دارد و به خاطر زیادی دروغ و فریب به او «دجال» گفته می‌شود. (ر.ک. لسان العرب، ج‏11، ص: 237) در یهودیت، مسیحیت و اسلام از «دجّال» سخن به میان آمده است. در انجیل این واژه بارها به كار رفته و از كسانى كه منكر حضرت مسیح علیه السلام باشند و یا «پدر و پسر» را انكار كنند، به عنوان «دجّال» یاد شده است: «دروغگو كیست؛ جز آن‏كه مسیح بودن عیسى را انكار كند. آن دجّال است كه پسر و پدر را انكار كند» (رساله یوحنا، باب 2، آیه 22) دجال در روایات اسلامی در روایات اهل سنت صفات مختلفی برای دجال نقل شده است از جمله اینکه؛ دجال(103192) کافر است، ادعای خدایی می کند، بین دو چشم او نوشته شده "کافر"، پیامبر از فتنه او به خدا پناه برده است، طول عمرش دراز است، همراه او آب و آتش است، کور را بینا می کند و مرده را زنده می کند و به آسمان فرمان می دهد ببار پس می‌بارد، مردم برای خوردن از طعامی که به همراه دارد از او تبعیت می کنند با اینکه شهادت می دهند کافر است، هرکس او را انکار کند بهشت بر او واجب می شود و عاقبت به دست حضرت مسیح کشته می‌شود. (ر.ک. الفتن ابن حماد، صص 355 تا383) در برخی روایات نیز از وجود چندین «دجّال» صحبت شده است و از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله روایت شده است: «یكون قبل خروج الدجال‏ نیف على سبعین‏ دجالا» پیش از خروج دجال، بیش از هفتاد دجال خروج خواهد كرد. (كنز العمال، ج 14، ص200 و الفتن ابن حماد، ص 357) در روایات شیعه نیز به فتنه دجال اشاره شده است؛ امام باقر علیه السّلام فرمود: «مَنْ قَرَأَ وَ أَكْثَرَ مِنْ قِرَاءَةِ الْقَارِعَةِ آمَنَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ أَنْ یُؤْمِنَ بِهِ ...» هر كه سوره قارعه را بسیار تلاوت كند خداى گرامى و بزرگ او را از فتنه دجّال و ایمان آوردن به او ... در امان دارد. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 125) در روایت دیگری خروج دجال، یکی از ده علامتی معرفی شده است که قبل از قیامت واقع می شود. (الخصال، ج‏2، ص: 449) طبق روایتی از رسول خدا دجال، یکی از بدترین افراد بین اولین تا آخرین خلق خداوند است؛ نامش در امت های گذشته آمده است ولی در آخرالزمان بیرون می‌آید. «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ شَرُّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ اثْنَا عَشَرَ....وَ الدَّجَّالَ اسْمُهُ فِی الْأَوَّلِینَ وَ یَخْرُجُ فِی الْآخِرِین‏...» (الخصال، ج‏2، ص 458) اینکه سفیانی و دجال کیست نمی دانیم ولی به نظر می رسد دجال با آمریکا و صهیونیست ها تطبیق دارد و سفیانی منطبق با عرب است چرا که خیلی روایت داریم و تطبیق می کنند با همین آل سعود، تکفیری ها، داعش و... که ابزار دست دجال هستند و خودشان را مسلمان می دانند.» در روایتی از امام صادق علیه السّلام درباره چهارده معصوم پرسش شد که چه کسانی هستند؛ ایشان فرمود: محمّد و علىّ و فاطمه و حسن و حسین و ائمّه از فرزندان حسین و آخرین آنها قائمى است كه پس از غیبتش قیام كند و دجّال‏ را بكشد و زمین را از هر جور و ظلمى پاك سازد. (كمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص: 335، باب33، ح7) احتمالات درباره دجال در میان علماى شیعه و همین‏طور علماى اهل سنت دو دیدگاه درباره «دجّال» وجود دارد: برخى عقیده دارند، كه دجال شخص خاصى است درحالى‏كه برخی معتقدند هركس یا هر جریان انحرافى(43859) كه موجب گمراهى مردم شود؛ می تواند دجال باشد. آیت الله مکارم شیرازی حفظه الله با بیان دلایلی دجال را شخص نمی‌دانند. نظر ایشان بر این است که: «همانگونه كه از ریشه لغت دجّال از یك سو و از منابع حدیث از سوى دیگر استفاده مى‏شود، دجّال منحصر به یك فرد نیست بلكه عنوانى است كلّى براى افراد پرتزویر و حیله‏گر؛ و پرمكر و فریب و حقّه باز كه براى كشیدن توده‏هاى مردم به دنبال خود از هر وسیله‏ای استفاده مى‏كنند،....البتّه هیچ مانعى ندارد كه یك دجّال بزرگ در رأس همه آنها باشد. و امّا نشانه‏هایى كه در بعضى از روایات براى او ذكر شده بى‏شباهت به تعبیرات سمبولیك و اشاره و كنایه نیست...بعید نیست دجّال با آن صفاتى كه گفته شد اشاره به فریبكاران و رهبران مادّى ستمگر در دنیاى ماشینى باشد.» (حكومت جهانى مهدى علیه السلام، صص171تا178 ) اما آیت الله نجم الدین طبسی حفظه الله دجال را شخص خاصی می دانند که البته جریانی را به دنبال دارد، ایشان معتقدند: «تعابیرى كه درباره دجّال در روایات آمده با جریان بودن او سازگار نیست، مثلا در روایات آمده است كه امام زمان علیه السّلام یا عیسى ابن مریم دجّال را به قتل مى‏رساند... كه با شخص خاص بودن وى سازگارى دارد. از دیدگاه ما نیز دجّال شخص خاصى است، البته جریان سیاسى و فرهنگى بودن او را نفى نمى‏كنیم؛ ولى معتقدیم دجّال فردى است كه جریانى را نیز به همراه دارد» (تا ظهور، ج‏2، ص: 372) در جمع‏بندى این دیدگاه‏ ها مى‏توان گفت با توجه به این‏كه در روایات از دجال ‏هاى متعدد سخن به میان آمده، هر شخص یا جریانى كه موجب گمراهى مردم گردد، دجال شمرده مى ‏شود؛ اما در میان این دجالان، شخص فریبنده و حیله‏گرى وجود دارد كه سرآمد همه دجالان و فتنه‏گران است و این دجال از نشانه ‏هاى ظهور حضرت به شمار مى‏آید. (مهدویت پرسش‏ها و پاسخ‏ها، ص 185) رابطه دجال با آمریکا و صهیونیسم در حال حاضر تكبر، خودكامگى، ظلم، جنایت و جنگ طلبی، به وضوح در فرهنگ و تمدن غربى، سیاست و حتی تكنولوژى آمریكا و یهودیت صهیونیستى(137413) آشكار گشته است. جریانى فاسد و مفسد كه از همه امكانات خود براى سلطه كامل بر زمین، فریب انسان ها و مبارزه با حق بهره مى برد. طبق آنچه گذشت؛ دجال می تواند جریانی استعماری و فریبنده باشد علیه جوامع اسلامی، گرچه رهبری چنین جریانی به دست شخص یا اشخاصی حقیقی است که شاید شناسایی ایشان به سادگی ممکن نباشد. شهید سیّد محمّد صدر در كتاب «تاریخ ما بعد الظهور» فرهنگ و تمدن مادی غرب را که با دو ابزار دانش و نظامى‏گرى به جوامع اسلامى یورش می‌برد را "دجال" معرفی می‌کند چراکه بسیاری به امید رسیدن به ثروت و امكانات مادى به عظمت و چیرگى او ایمان آورده و در دام وسوسه‏هایش گرفتار شده اند. (ر.ک. تاریخ پس از ظهور، ص: 127) احتمالی بودن تطبیق این دو جریان و عدم تطبیق قطعی آمریکا و صهیونیست ها را بر دجال و آل سعود و داعش را بر سفیانی زمان ظهور؛ آشکار می کند. چراکه این احتمال وجود دارد که دجال و سفیانی آستانه ظهور از میان این دو جریان جنایتکار امروزی سربرآورند استاد محمّد طىّ نیز دجّال را قدرتى جهانى می داند و معتقد است: «امكانات مادّى گسترده‏اى كه الآن در اختیار آمریكا قرار دارد، مى‏تواند معجزات و خوارق عاداتى كه در روایات دجال به آن اشاره شده است را عملى سازد. این‏كه در روایات مى‏خوانیم كسى را مى‏كشد و دوباره زنده مى‏كند ممكن است اشاره به سقوط یك نظام سیاسى و احیاى دوباره آن باشد.» (ر.ک. علائم ظهور، علی‌ اصغر رضوانی، ص64 و 65 به نقل از المهدى المنتظر بین الدین و الفكر البشرى، ص 177) بنابراین بعید نیست که دجّال، سمبلی باشد از دشمنی تمدّن و جهان‏بینى مادیگرای غربی به سرکردگی آمریکا و صهیونیست هایی که در پی نابودی دین حق و سلطه کامل بر جهان هستند. تطبیق آمریکا و صهیونست بر دجال در کلام آیت الله امامی کاشانی (حفظه الله) آیت‌الله امامی کاشانی(حفظه الله) در خطبه دوم نمازجمعه ۲۶ آذر ۱۳۹۵، در بخشی از سخنان خود به وضع جهان اسلام و منطقه اشاره کرده و گفتند: «بی سر و سامانی دنیا از دو نقطه دجال و سفیانی شروع می شود... اینکه سفیانی و دجال کیست نمی دانیم ولی به نظر می رسد دجال با آمریکا و صهیونیست ها تطبیق دارد و سفیانی منطبق با عرب است چرا که خیلی روایت داریم و تطبیق می کنند با همین آل سعود، تکفیری ها، داعش و... که ابزار دست دجال هستند و خودشان را مسلمان می دانند.» (سایت شبکه خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران) در بیانات ایشان توجه به دو نکته ضروری به نظر می رسد؛ اول: با توجه به روایاتی که تعدد دجال و سفیانی را نشان می‌دهد مانند روایتی که فرمود: «یكون قبل خروج الدجال‏ نیف على سبعین‏ دجالا؛ پیش از خروج دجال، بیش از هفتاد دجال خروج خواهد كرد» (كنز العمال، ج 14، ص200. و الفتن ابن حماد، ص: 357) و بیان ایشان که فرمودند: «جهان اسلام را دو گروه یعنی پیروان دجال و پیروان سفیانی به هم می ریزند و اوضاعی که امروز داریم چنین است، وضع ما این است که می بینید.» سخن آیت الله امامی کاشانی مربوط به زمان کنونی ماست نه آستانه ظهور؛ بنابراین نمی توان گفت که ایشان در پی تطبیق قطعی آمریکا و صهیونیست با دجالی که در آستانه ظهور خروج کرده و به دست حضرت مهدی علیه السلام نابود خواهد شد؛ هستند. دوم: از آنجاکه آیت الله امامی کاشانی در سخنان خود تصریح می کنند: «اینکه سفیانی و دجال کیست نمی دانیم» و اینکه فرمودند: «به نظر می رسد...»؛ احتمالی بودن تطبیق این دو جریان و عدم تطبیق قطعی آمریکا و صهیونیست ها را بر دجال و آل سعود و داعش را بر سفیانی زمان ظهور؛ آشکار می کند. چراکه این احتمال وجود دارد که دجال و سفیانی آستانه ظهور از میان این دو جریان جنایتکار امروزی سربرآورند و ممکن است طی سالیان دراز دوجریان حاضر متحول و یا نابود شوند و در آستانه ظهور سفیانی و دجالی دیگری در مقابل امام زمان علیه‌ السلام خروج کنند که در واقع آنها مد نظر روایات بوده اند. خلاصه سخن: درباره اینکه دجال شخص باشد دو نظریه وجود دارد. در جمع‏بندى این دیدگاه‏ ها مى‏توان گفت هر شخص یا جریانى كه موجب گمراهى مردم گردد، دجال شمرده مى ‏شود. با توجه به روایاتی که تعدد دجال و سفیانی را نشان می‌دهد، از بیانات آیت الله امامی کاشانی که دجال را به آمریکا و صهیونیست تطبیق دادند، استفاده می شود که سخن ایشان مربوط به زمان کنونی ماست نه آستانه ظهور؛ بنابراین نمی توان گفت که ایشان در پی تطبیق قطعی آمریکا و صهیونیست با دجالی که در آستانه ظهور خروج کرده و به دست حضرت مهدی علیه السلام نابود خواهد شد؛ هستند.
لینک ثابت
لزوم تشکیل حکومت از نگاه هیچ اندیشمندی پوشیده نیست. رشد و آگاهی و حضور همیشگی مردم را نمی توان در به وجود آمدن هر انقلابی نادیده گرفت. اصلی که در حکومت جهانی حضرت نیز محقق است. طیبه نوحی – بخش مهدویت تبیان امام زمان، صاحب الزمان آیا وقت آن نشده راه بر ستیزه جویان و نابخردان که هر آن بشر را به سیاه چال های نادانی سوق می دهند، بسته شود؟همان ها که از جهل بشر سوء استفاده نموده و پیوسته راه بر تعالی او می بندند و بر اندیشه او ارجی نمی نهند. ادیان جدید، رقیب و ساختگی بر سر راه او می گمارند. لزوم حکومت همه می دانند که آنچه بیش از همه باعث رشد انسان شده و چون چراغی راهگشا در برابر سیلاب این حوادث، هادی و روشنگر وی است، حکومت می باشد. لزوم تشکیل حکومت در نظر هیچ اندیشمندی پوشیده نیست. تنها کسانی که سود و منفعت خود را در هرج و مرج می دانند از نظم و قانون حاکم بر جامعه بشری نگران و هراسناک خواهند شد.. حکمت ضرورت حکومت و وجود رهبری سیاسی تامین حداقل نیاز و حقوق مردم است که برای این هدف تشکیل حکومت به هر شکل آن اجتناب ناپذیر است. اینکه هر حکومتی دارای سه رکن اصلی رهبری، ایدئولوژی و مردم است کاملا مبرهن می نماید. انقلاب اسلامی ایران نیز از این قائده مستثنا نبوده است. راز ماندگاری در تاریخ و بارور شدن این است که اصل و ریشه، طیب و پاکیزه باشد. چنانچه خداوند می فرمایند: أَلَمْ تَرَ كَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَیِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ ﴿ابراهیم، آیه ۲۴﴾ آیا ندیدى خدا چگونه مثل زده سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ریشه‏ اش استوار و شاخه‏ اش در آسمان است. نهالی که در سرزمین مناسبی غرس شود رشد خواهد نمود. نهال حکومت جهانی حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف در سرزمین اسلام قرار گرفته است. چرا که انقلاب اسلامی هویت اسلامی بود و در آن از هیچ ایدئولوژی غربی استفاده نشده بود . اینکه هر حکومتی دارای سه رکن اصلی رهبری، ایدئولوژی و مردم است کاملا مبرهن می نماید. انقلاب اسلامی ایران نیز از این قائده مستثنا نبوده است زمینه سازی حکومت توسط مردم یکی از اساسی ترین موارد تاکید شده در اصل حکومت و هر انقلابی مردم هستند. رشد و آگاهی و حضور همیشگی مردم را نمی توان در به وجود آمدن هر انقلابی نادیده گرفت. اصلی که در حکومت جهانی حضرت نیز محقق است. خداوند می فرمایید: إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْم حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ 11 رعد .این امر به عنوان اصلی است که شاید کمتر کسی آن را نمی پذیرد . مقاتل بن سلیمان شاگرد مکتب تفسیری ابن عباس تاکید می کند که کفار مکه یکی از نمونه های بارزی بودند که شامل این سنت الهی شدند. (مقاتل بن سلیمان/ ج 2/ 370) ظهور حکومت حضرت نیز بر این اصل استوار است و نقش مردم در زمینه سازی و پیشبرد این امر و همچنین در هنگام ظهور ضرورتی اجتناب ناپذیر است. سزاوار است مردم بر این امر کوشیده و آگاهان نا آگاهان را بیدار نمایند چرا که ایشان در بستر سازی و فراهم نمودن زمینه های ظهور نقش اساسی ایفا می کنند . اگر چه برخی به اشتباه معتقدند مردم، هم اکنون وظیفه ای نداشته و بعد از برقراری حکومت مصلح کل، باید نقش خود را ایفا کنند. به صراحت می توان گفت طبق آیه ی 11 سوره رعد اگر خودشان نخواهند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد اگرچه؛ نقش آنان را بعد از حکومت نیز نادیده نخواهیم گرفت. بنابراین اگرچه در کنار زمینه ها ، فراهم آمدن شرایط ظهور نیز دارای اهمیت است اما چه بسا شرایط پدید آمده در جهان معاصر منتظر حلقه ی آخرین این زنجیر یعنی دگرگونی مردم باشند. همه می دانند که آنچه بیش از همه باعث رشد انسان شده و چون چراغی راهگشا در برابر سیلاب این حوادث، هادی و روشنگر وی است، حکومت می باشد ایجاد همبستگی و یکپارچگی بین انسان ها و افکار و آمال و دیدگاه های آنان شاید امروزه از مسائل دست نیافتنی محسوب شود. اما با ظهور یگانه منجی قطب عالم امکان و با بالارفتن بینش و از بین رفتن منیّت ها و خودخواهی ها اتحاد شگرفی در میان انسان ها رخ خواهد داد. امام باقر علیه السلام می فرمایند: تمام جهان، ملت واحد می شوند و آن ملت اسلام است و هر چه معبود غیر خدا در زمین باشد به آتش فرود آمده از آسمان خواهند سوخت (منخب الاثر / ص 308) خلاصه سخن : لزوم تشکیل حکومت در نظر هیچ اندیشمندی پوشیده نیست. یکی از اساسی ترین موارد تاکید شده در اصل حکومت و هر انقلابی مردم هستند. رشد و آگاهی و حضور همیشگی مردم را نمی توان در به وجود آمدن هر انقلابی نادیده گرفت. ظهور حکومت حضرت نیز بر این اصل استوار است و نقش مردم در زمینه سازی و پیشبرد این امر و همچنین در هنگام ظهور ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
لینک ثابت
ظهور حضرت مهدی(عج) ظهور حکومت عدل الهی، ظهور رحمت، رأفت، امنیت، آسایش، صمیمیت و ... است و حکومت الهی جز اجرای فرامین او و هدایت به صراط مستقیم چیزی دیگر نیست،آنچه که برای شیعیان حضرت مطرح است اینست که بعد از نشانه های مذکور قبل از دوره ظهور حضرت که اتفاقات ناگوار و ناخوشایندی چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی افراد رخ میدهد آیا بعد از ظهور ودر دوره حکومت حضرت برنامه ایی برای جبران این اتفاقات و ظلم و ستم ها وجود دارد آیا برای شیعیان راستین که در آن دوران طاقت فرسای قبل از ظهور حل خواهد شد و اگر می شود به چه شکل .... فرآوری : م. احمدیزاده ظهور، ظهور امام زمان، امام مهدی از جمله اقداماتی که به امام زمان (عج) در هنگام ظهور آن حضرت نسبت داده شده است، و برخی روایات هم به آن اشاره دارد، تخریب برخی مساجد و اماکن متبرکه است در روایات متعدد مشاهده میشود آنچه که تحت عنوان وقایع پس از ظهور و دوره حکومت عدلل از آن یاد میشود که از جمله آن همین تخریب مساجد و اماکن متبرکه است صحت داشته و جزو برنامه ههای آنحضرت است اما چرا ؟ ابوبصیر می‌گوید: امام باقر(ع) فرمود: هنگامی که قائم ما قیام کند، چهار مسجد را در کوفه ویران می‌سازد و همچنین مسجدی که مشرف بر دیگران باشد نمی‌گذارد، مگر اینکه حالت اشراف آن را برداشته و با حالت سادگی می‌گذارد و دیگر مسجدی که در مسیر جاده‌ها قرار گیرد از بین میبرد پس در نتیجه یکی از ذلایل این اقدام حضرت را میتوان ایرادات فیزیکی و شرعی وارد بر این اماکن مثل قبله اشتباه این مساجد که سوی اصلی نمازگزاران را تعیین میکرده و یا اشراف آن بر منازل و یا اماکن دیگر بوده و یا در مسیر حرکت دیگران بودن با توجه به اینکه محل عبادت نباید غصبی یا محل تردد باشد چرا که این امر هم تمرکز بنده را نسبت به خدای متعال کم میکند وهم بلحاظ شرعی نماز مکان غصبی صحیح نمیباشد. امام زمان بر اساس رسالتی که دارد که همانا اصلاح دین و مبارزه با انحرافات دینی است به مقابله با این پدیده بر می خیزد و به پالایش مساجد از مظاهری که مورد رضایت دین نیست می پردازد، تا بار دیگر مساجد کانون توحید و خدا پرستی و عبادت و عروج انسان گردد دین و مذهب همواره انسان ها را از سطحی نگری و تجمل گرایی زاید منع کرده است. در طول تاریخ اسلام به واسطه تسلط حکومت های نالایق که برداشت صحیحی از تعالیم اسلام نداشتند، مظاهر فرهنگ تمدن اسلامی به اشکال مختلف مورد تغییر قرار گرفت و ظاهر تجمل گرایی به مؤسسات دینی نیز سرایت نموده است. مساجدی که در صدر اسلام محل دعوت به دین و ارشاد و هدایت بود و حتی تصمیمات حکومتی مهم؛ نظیر امر به جهاد با مشرکان در آن جا تصمیم گیری می شد. و در واقع محل عروج انسان به شمار می رفت، در آخر زمان بعضی از این مساجد اهمیت خود را از دست داده و به جای تعلیم و ارشاد دینی در آنها، به گسترش کمی و تزیین آنها پرداخته می شود، در حالی که خالی از مؤمنان است؛ به همین دلیل است که پیامبر اکرم (ص) می فرماید: زمانی بر امت من خواهد رسید .... که مساجدشان در ظاهر آباد است، در حالی که از هدایت تهی و ویران می باشد... امام زمان بر اساس رسالتی که دارد که همانا اصلاح دین و مبارزه با انحرافات دینی است به مقابله با این پدیده بر می خیزد و به پالایش مساجد از مظاهری که مورد رضایت دین نیست می پردازد، تا بار دیگر مساجد کانون توحید و خدا پرستی و عبادت و عروج انسان گردد. دیگر این که امور اصلاحی امام فراگیر است و شامل تمام حوزه های دین می شود. لذا وقتی سخن از خراب کردن مسجد به میان می آید از حیز انتفاع انداختن آن نیست، بلکه از روایات دیگر به همین مضمون استفاده می شود که حضرت در کیفیت بنای مساجد به شکلی که برای مردم مزاحمت ایجاد کرده، نظر دارد و برطرف کردن این اشکال نسبت به اماکن دینی از وظایف حکومت دینی است که امام در رأس آن قرار دارد. این امر نه تنها مذموم نیست، بلکه این پیام را برای انسان ها به همراه دارد که دین حتی در مقدس ترین مقوله ها ضامن حقوق آنها می باشد. همچنین حضرت علی(علیه السلام) از نماز گزاردن در پنج مسجد در کوفه نهی می نمود؛ مسجد اشعث بن قیس کندی، مسجد جریر بن عبدالله بجلی، مسجد سماک بن مخرمه، مسجد شبث بن ربعی و مسجد تیم. چهار مسجد از این مساجد را امام باقر (علیه السلام) به مساجد ملعونه تعبیر نموده اند که ممکن است در زمان حضرت قائم وجود داشته باشند و توسط ایشان تخریب شوند. حضرت مهدی (عج) نیز در برخورد با بدعت ها و انحرافات اعتقادی مانند پیامبر رفتار می نماید و به مانند سیره وی عمل می کند. امام زمان نیز مانند پیامبر( ص) با این جریانات برخورد خواهد کرد و دستور تخریب پایگاه های آنان که حتی ممکن است در پوشش مسجد باشد را صادر خواهد نمود. حضرت مهدی (عج) نیز در برخورد با بدعت ها و انحرافات اعتقادی مانند پیامبر رفتار می نماید و به مانند سیره وی عمل می کند. امام زمان نیز مانند پیامبر(صلی الله علیه و آله) با این جریانات برخورد خواهد کرد و دستور تخریب پایگاه های آنان که حتی ممکن است در پوشش مسجد باشد را صادر خواهد نمود در مورد تخریب مسجد الحرام، کعبه، و مسجد النبی نیز روایات حاکی از ویران کردن آنها و از حیز انتفاع ساقط کردن نیست، بلکه آنچه در روایات بدان تصریح شده است، خراب کردن و بنای مجدد آنها است که این امر دلایل خاص خود را دارد. برای مثال خانه کعبه در طول دوره های مختلف تاکنون دچار دگرگونی شده است و بنا به روایتی پیامبر اکرم (ص) قصد اصلاح آن را داشت، لکن شرایط اجتماعی مانع از این امر بودحضرت مهدی (عج) نیز در برخورد با بدعت ها و انحرافات اعتقادی مانند پیامبر رفتار می نماید و به مانند سیره وی عمل می کند. امام زمان نیز مانند پیامبر(ص) با این جریانات برخورد خواهد کرد و دستور تخریب پایگاه های آنان که حتی ممکن است در پوشش مسجد باشد را صادر خواهد نمود. بر اساس آنچه گفته شد، روشن می شود که تخریب مساجد و یا ویران کردن برخی مساجد و بازسازی آنها در عصر مهدی منتظر(عج) امری دور از انتظار و عجیب نخواهد بود. برخی از مساجد به دلیل عدم رعایت اصول شرعی بنا شده اند و نیز برخی از آنها تغییر ماهیت داده و پایگاهی برای مبارزه با دین شده اند که بر اساس روایات یاد شده تخریب می شوند. همچنین برخی مساجد به دلایل تغییراتی که در طول زمان در حدود آن ایجاد شده، تخریب و بر اساس اولیه خود بازسازی خواهند شد. منابع: سایت جنبش سایبری 313 سایت مشرق
لینک ثابت
معرکه هرمجدون چيست؟
چهار شنبه 22 ارديبهشت 1395برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست

 

برخى از دانشمندان، يکى از علايم ظهور حضرت مهدى عليه السلام را وقوع معرکه جنگى در منطقه اى به نام هرمجدّون وبه تعبير روايات قرقيسيا مى دانند. اين قضيه حتّى در کتب اهل کتاب نيز به ان اشاره شده است.(5)

اهل کتاب از يهود ونصارا اين معرکه جنگى را بس عظيم وخطرناک مى دانند که در پايان تاريخ بشر اتفاق خواهد افتاد.

(هرمجدون) کلمه اى است مشتق از (هَرْ) به معناى کوه، و(مجدّو) که اسم وادى يا کوه کوچکى در شمال فلسطين است. اهل کتاب را گمان بر اين است که مساحت معرکه اين جنگ از منطقه (مجدّو) در شمال فلسطين تا (ايدوم) در جنوب امتداد دارد که حدود دويست ميل است.(6)

انان معتقدند که در اين جنگ لشکرى با حدود 400 مليون نفر شرکت خواهند داشت.(7) لشکرى که از عراق، ايران، ليبى، سودان وقفقاز در جنوب روسيه تشکيل شده است.(8)

دکتر عبد الکريم زبيدى مى گويد: (… اين حادثه همان حادثه بزرگى است که قبل از ظهور امام مهدى عليه السلام تحقق خواهد يافت، ودر روايات از ان به معرکه (قرقيسيا) ياد شده است. در ان واقعه ميليون ها لشکر از امريکا، اروپا، روسيه، ترکيه، مصر ودولت هاى مغرب عربى، ولشکريانى از شهرهاى شام يعنى سوريه، اردن، لبنان، فلسطين واسرائيل شرکت خواهند داشت. همگى در منطقه اى به نام قرقيسيا از بلاد شام با هم مواجهه خواهند داشت، وسفيانى در اين هنگام خروج خواهد کرد…).(9)

کلينى به سند خود از امام باقر عليه السلام نقل کرده که به ميسّر فرمود: اى ميسّر! چه مقدار بين شما وقرقيسيا فاصله است؟) عرض کرد: نزديک شاطئ الفرات است. حضرت فرمود: (اما انّه سيکون بها وقعة لم يکن مثلها منذ خلق اللَّه تبارک وتعالى السموات والارض ولا يکون مثلها ما دامت السموات والارض. مادبة للطير تشبع منها سباع الارض وطيور السماء…)؛(10) (اگاه باش که در ان مکان واقعه اى اتفاق خواهد افتاد که نظير ان از زمان خلقت اسمان ها وزمين از جانب خداوند تبارک وتعالى اتفاق نيفتاده است ونخواهد افتاد. انجا محلّ پذيرايى پرندگان خواهد بود. درندگان زمين وپرندگان اسمان از ان سير خواهند شد).

از مجموعه روايات در اين باب به خوبى استفاده مى شود که در اين جنگ فرمانده عملياتى اين جنگ از جانب دشمنان اسلام، شخصى به نام سفيانى است. او کسى است که به کمک مراکز جاسوسى يهود وامريکا در ميان مردم تفرقه انداخته ومردم را بر ضدّ شيعيان اهل بيت تحريک خواهد کرد، ونيز بعد از پناه بردن امام زمان عليه السلام به کعبه با عده اى از ياران خود درصدد مقابله با حضرت برآمده که خود او با لشکريانش درمنطقه اى به نام بيدا به زمين فرو خواهند رفت.

در همين جنگ است که بنيه يهود از هم پاشيده شده وبسيارى از انها نابود خواهند شد.

بخارى به سندش از رسول خدا صلى الله عليه واله نقل کرده که فرمود: (قيامت برپا نمى شود تا انکه شما با يهود بجنگيد، در ان هنگام به حدّى از انان کشته خواهد شد که حتّى سنگى که يک يهودى در ان پناه گرفته مى گويد: اى مسلمان! اين يهودى است که در کنار من پناه گرفته، او را به قتل برسان).(11)

 

(5) رؤياى يوحنّا، 16-13/16؛ سفر زکريا، 5-1/14؛ کتاب مقدس، ص 843.

(6) شبکه معلومات، ص 4.

(7) همان، ص 2.

(8) مجله الفکر الجديد، شماره 15و16.

(9) همان.

(10) کافى، ج 8، ص 245، ح 451.

(11) صحيح بخارى، ج 3، ص 232.

 

لینک ثابت

 

مدت زمان فتح دنیا توسط امام زمان(عج)

این احتمال وجود دارد که هشت ماه یاد شده، مدت زمان فتح و تسلط بر دنیا نباشد، بلکه مدت زمانی باشد که امام دنیا را از شر دشمنان و منحرفان پاک می‌کنند؛ به این معنی که امام نخست کل دنیا را فتح خواهند کرد.

۰۰۰۲۶۴۲۱

اشاره

برخوردهای آغازین امام مهدی(عج) با اهل کتاب چگونه است؟ عادلانه و همراه با رأفت و مدارا یا سهمگین و همراه خشونت؟ در قسمت نخست نوشتار حاضر ، بر مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی(عج) با اهل کتاب ذکر شده است.
بر اساس این، قرآن تنها شماری از اهل کتاب ـ که متعصبانه حق را انکار می کنند ـ در جریان فتح دنیا به دست سپاه امام مهدی(عج) کشته خواهند شد و اکثریت آنان راه رستگاری و فلاح را در پیش خواهند گرفت و در پایان، به بررسی روایاتی پرداخته شده است که از برخوردهای سپاه امام مهدی(عج) با اهل کتاب سخن به میان آورده اند. نتیجه کنکاش در روایات، این است که آنها نه تنها تعارضی با مدعای فوق ندارند، بلکه آن را تأیید نیز می کنند.

مقدمه
از دیرباز، اندیشه خرافی برخوردهای تند و خشونت بار سپاه امام مهدی (عج) با انسانهای عصر ظهور در اذهان بسیاری نفوذ کرده است و گاه این تصور به دور از واقعیت و تصویر تاریک از عصر پرفروغ ظهور، انسانهای نادان را به مرز بی رغبتی و احیاناً تنفر از درک آن روزگار پرشکوه کشانده است. براساس این دیدگاه، وقتی برخورد امام مهدی(عج) با مسلمانان و شیعیان چنین باشد، غیر مسلمانان جای خود دارند.

فرورفتن در منجلاب فساد و تباهی و دوری از فضیلتها و آرمانهای اخلاقی، غیر مسلمانان را سزاوار برخوردی سهمگین و انتقامی سخت کرده است و سپاه مهدی موعود (عج) از سوی خداوند متعال مأمور گرفتن این انتقام است.
اما میراث فرهنگی پیشوایان دینی (ع) سخنی جز این دارد و واقعیت را به گونهای دیگر ترسیم کرده است. مهدی (عج) نه مهدی مسلمانان که مهدی همه امتها است؛ ((السلام علی مهدی الامم)).۲ و عدالت او نه مخصوص مسلمانان که برای همگان است: ((یسع عدله البروالفاجر))۳٫ او مظهر رحمت واسعه الهی است: ((السلام علیکَ ایها الرَحمه الوَاسِعَه))۴ و رحمت الهی همگان را فراگرفته است. رحمتی وُسِعَت کل شی۵٫ او بهار مردمان است: ((السلام علی ربیعالانام))۶ و خرمی روزگاران: ((ونضره الایام))۷ و چونان بهار، خرمی و طراوتش را به همگان هدیه میکند.
از عدالت مهدوی در ارتباط با معتقدان دیگر ادیان الهی در ابعاد مختلف میتوان سخن گفت. عدالت در دعوت (تبیین، دادن فرصت فکر و تصمیم گیری و…)، عدالت قضایی، عدالت اقتصادی و… از ابعاد مختلف برخوردهای عادلانه امام مهدی (عج) است و این مواجهه گاه از مرز عدالت خارج شده و به حوزه احسان وارد میشود.

نزول عیسی از آسمان و شرکت دادن او در تشکیل حکومت عدل جهانی و نیز سپردن نقش محوری به ایشان در کشتن دجال و سفیانی ـ به عنوان دو جبهه از مهمترین جبهه های مخالف حکومت جهانی امام مهدی (عج) ـ و در نتیجه، شکل گرفتن احساس مشارکت و بلکه مالکیت نسبت به این حرکت جهانی در میان اهل کتاب، از اقدامات محسنانه امام مهدی (عج) خواهد بود.

ما از میان ابعاد مختلف عدالت مهدوی در مواجهه با اهل کتاب، تنها به این سؤال پاسخ خواهیم داد که آیا آن حضرت در آغاز حرکت جهانی خویش با اهل کتاب برخوردی عادلانه، مسالمت آمیز و همراه با رأفت و رحمت خواهد داشت و یا این که بسیاری از آنان را از دم شمشیر خواهد گذراند؟ قراین کدام دیدگاه را تأیید میکنند و از روایات مربوط کدام نظریه را میتوان تایید کرد؟
نوشتار حاضر پاسخی کوتاه به سؤال فوق است.
به اعتقاد ما، استفاده امام از حربه قتل، جنگ و خشونت در کمترین حد ممکن خواهد بود و درصد بسیار اندکی از اهل کتاب در رویارویی با امام، به قتل خواهند رسید. آن هم اهل کتابی که از لجاجت و عناد خود دست برنداشته و حق آشکار را انکار کنند. این دیدگاه را میتوان به وسیله قراین متعددی تأیید و تقویت کرد از جمله:
۱٫ مؤید اول: نرمش دولتها در برابر امام مهدی (عج)
بیگمان، امام مهدی (عج) براساس موازین فقهی و اسلامی پیش از لشکرکشی و آغاز جهاد، اهل کتاب را به اسلام خوانده و اهداف خود از جهاد را به آنان اعلام خواهد فرمود. آن اهداف عبارتند از گسترش توحید، معنویت، عدالت… . رساندن این پیام به گوش جهانیان، با توجه به فنآوری موجود در امر اطلاع رسانی و ارتباطات امری ساده خواهد بود.

با رسیدن پیام حضرت به گوش جهانیان، این پیام آسمانی در دل انسانهای خسته و مأیوس نور امیدی می تاباند و انسانهای تشنه معنویت و عدالت و خسته از پوچی و ظلم و فساد را به جنبش و تحرک وا میدارد و در درون کشورهای مسیحی و یهودی گروهها و جماعت های زیادی خود به خود و به صورت خودجوش شکل گرفته و خود را برای کمک به امام که در حال حرکت به سوی آنهاست آماده میکنند. امام صادق میفرماید:

اذا خرج القائم خرج من هذالامر من کان یری انه من اهله و دخل فیه شبه عبده الشمس والقمر۸
چون قائم (عج) قیام کند، کسی که گمان میرفت اهل این امر باشد از آن خارج میشود. و در مقابل، افرادی که مانند خورشید و ماه پرستان هستند به آن می پیوندند.
گرچه در این روایت تعبیر ((مثل خورشید و ماه پرستان)) آمده، ولی به قرینه صدر روایت منظور کسانی است که از آنها پیوستن به امام مهدی (عج) توقع نمی رفت و این تعبیر شامل تمامی غیر مسلمانان میشود. هم چنین بسیاری از اهل کتاب امروز جهان، به اسم، اهل کتابند و از نظر عمل و اعتقادات و اخلاقیات به ماه و خورشید پرستان بی شباهت نیستند.

به هر حال ((با شکل گرفتن این گروهها و جماعتها، حکومتهای این مناطق هرچند هم که مصمم بر مقاومت و جنگ باشند، ناگزیر از نرمش و اقدام مسالمت آمیز خواهند بود؛ چرا که حاکم در چنین شرایطی مانند شخص غیرمسلحی است که هیچ توان و نیرویی ندارد. و تدریجاً دولتهای کافر درمی یابند که آینده جهان در دست امام مهدی (عج) خواهد بود و این حقیقتی است که گریزی از آن نیست یا اینکه دست کم حکومت امام مهدی (عج) هم چون دولت بزرگی خواهد بود که جبهه گیری و رویارویی با او بسیار مشکل خواهد بود. بنابراین بهترین روش، نزدیک شدن به او و داشتن برخوردی محترمانه است)).۹
با وجود چنین نرمشی از سوی دولتها، به یقین، جنگ و کشتار به پایینترین سطح ممکن خواهد رسید.
۲٫ مؤید دوم: یاری شدن امام مهدی (عج) به وسیله رعب
در روایات فراوانی به این نکته اشاره شده است که امام مهدی (عج) با ایجاد رعب از سوی خداوند یاری میشود. (منصور بالرعب) برخی از آن روایات به این شرح اند:
الف) امام باقر :
… الرعب یسیر مسیره شهر امامه و خلفه و عن یمینه و عن شماله.
… رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او، پشت سر او و از راست و چپ او حرکت میکند.۱۰
ب) امام باقر:
… یسیرالرعب امامه شهراً و خلفه شهراً امدّه الله بخمس الاف من الملائکه مسومین۱۱
رعب به فاصله یک ماه پیشاپیش او و به فاصله یک ماه پشت سر او حرکت میکند. خداوند او را با پنج هزار فرشته نشانه دار کمک میکند.
اثر آشکار این رعب و هراس تضعیف روحیه مخالفان امام مهدی (عج) و به حداقل رسیدن مقاومت آنها و در نتیجه، به حداقل رسیدن درگیری و تلفات خواهد بود.
۳ـ مؤید سوم: رفتار مسالمت آمیز امام مهدی (عج) با اهل کتاب
روایات فراوانی به مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی (عج) با اهل کتاب گواهی می دهد. پیش از آوردن آنها، تذکر دو نکته مفید به نظر میرسد:
نکته اول
سید محمد صدر پس از آوردن برخی از روایاتی که بر قتل مخالفان امام (عج) دلالت میکند می گوید:
ممکن است این سؤال در ذهن خطور کند که ظاهر روایات یادشده این است که قتل زیاد مخصوص مسلمانان بوده و غیر مسلمانان را دربرنمیگیرد. به راستی دلیل این مسئله چیست؟ با آنکه میدانیم که کافر و مشرک از حق دورتر و نسبت به قتل از مسلمان منحرف سزاوارترند؟
ما میتوانیم به این سؤال دو پاسخ متفاوت بدهیم:
الف) ما دلالت این روایات بر اختصاص کثرت قتل به مسلمانان را انکار میکنیم؛ زیرا این روایات دو دسته اند:
دسته اول، روایاتی که مطلق اند و هیچ اشاره ای نسبت به اختصاص به مسلمانان در آن ها وجود ندارد، بلکه ظاهر آنها عام است و شامل همه مردم میشود.

مانند این روایات: ((القائم یسیر بالقتل…))، ((لایستتیب احداً…))، ((ما هو الاالسیف…))، ((فلا یزال یقتل اعداء الله حتی یرضی الله عزوجل)) و امثال اینها.
دسته دوم، اخباری که در آنها از برخی گروهها نام برده شده است. مانند: قریش، بتریه،۱۲ اهل سواد، عرب، فارس، ۷۰ قبیله از عرب. از این گروهها، بتریه طبق فرض، منحرف اند و مستحق قتل، ولی نسبت به دیگر گروهها اینها عناوینی هستند غیردینی که در هر کدام از آنها مسلمان ـ با مذاهب متفاوت ـ و غیر مسلمان ـ با دینهای متفاوت ـ به نسبتهایی یافت میشوند.

آمدن اسامی این گروهها در برخی از اخبار به معنای عدم شمول قتل نسبت به دیگر گروهها نیست؛ زیرا قانون ((کلّم الناس علی قدر عقولهم؛ با مردم به اندازه عقلشان سخن بگو))، باعث شده است که پیشوایان اسلامی اسامی همه گروه هایی که مشمول حکم قتل اند را بیان نکنند؛ زیرا سطح فکری و فرهنگی مردم عصر صدور این روایات ظرفیت فراگیری آن را نداشته است.
ب: ما اگر از پاسخ اول کوتاه بیاییم و بپذیریم که ظاهر روایات این است که کثرت قتل مخصوص مسلمانان است، این، امر بعید و دور از ذهنی نیست. بلکه میتواند مطابق با قواعد عمومی اسلامی و برنامههای کلی الهی باشد؛ زیرا ما پیشتر اشاره کردیم که تسلط امام مهدی (عج) بر غیر مسلمانان و کشورهای غیر اسلامی برنامه ویژه و مخصوصی دارد و ما روایاتی که این معنی را تأیید میکنند در آینده خواهیم آورد.

آن برنامه مخصوص، تسلطی است که بیش تر آن جنبه مسالمت آمیز دارد. هم چنانکه مسلمانان و کشورهای اسلامی نیز برنامه ای ویژه به خود را دارند که آن برنامه، کثرت قتل آنها میباشد و روایات یادشده بر این مطلب دلالت داشتند. این کثرت قتل به منظور تسلط نیست؛ به خاطر پاک سازی جامعه از عناصر سوء است)).۱۳
در ادامه، سید محمد صدر علل مختلفی را برای تفاوت رفتار امام (عج) با مسلمانان و غیر مسلمانان بر می شمارد. یکی از مهمترین آن دلایل این است که:
دلیل و حجت حقانیت دین اسلام برای مسلمانان در محدوده وسیعی آشکار و واضح است. به خلاف غیر مسلمانان که چنین وضوحی برای همه و در سطح واحدی فراهم نشده است. وجود این ویژگی در مسلمانان، اقتضا میکند که مسلمانان از بالاترین رتبههای ایمان و اخلاص برخودار باشند و بهترین نمونه و الگوی نظریه ای باشند که خود آن را طرح کرده اند. مسلمانانی که این گونه نباشند، به زودی یا در دراز مدت در امر رهبری و نیز اجرای تئوری عدالت کامل، در سرزمین خود و سراسر گیتی اخلال ایجاد میکنند و این با هدف بلند امام (عج) منافات دارد.۱۴
نکته دوم
گرچه در این روایات، واژه اهل کتاب به کار نرفته است، ولی از سرزمینهایی چون روم نام برده شده است و از آنجا که بیش تر مردمان مغرب زمین اهل کتاب اند، شیوه رویارویی امام (عج) با مغرب زمین همان شیوه امام با اهل کتاب خواهد بود.
به هرحال، برخی از روایاتی که بر مسالمت آمیز بودن رفتار امام مهدی (عج) با اهل کتاب دلالت میکنند به قرار ذیل است:
الف) امام علی (ع) میفرماید:
ثم یسیر و من معه من المسلمین لایمرون علی حصن ببلد الروم الا قالوا علیه لااله الاالله فتتساقط حیطانه ثم ینزل من القسطنطنیه فیکبرون تکبیرات فینشف خلیجها و یسقط سورها ثم یسیر الی رومیه فاذا نزل علیه کبرالمسلمون ثلاث تکبیرات فتکون کالرمله علی نشز.۱۵
سپس او و همراهانش حرکت میکنند. در کشور روم به دژی برنمی  خورند؛ مگر اینکه با گفتن ذکر لااله اله الله دیوارهایش فرو می ریزد. سپس در قسطنطنیه (استامبول) فرود میآیند و با گفتن چند تکبیر رودخانه اش می خشکد و حصارهایش فرو می ریزد. آنها سپس به سمت رومیه حرکت میکنند و با گفتن سه تکبیر، آنجا چون شنزاری بر بلندی میشود.
ب) امام باقر(ع):
… و یبعث جنداً الی القسطنطنیه فاذا بلغوا الخلیج کتبوا علی اقدامهم شیئاً و مشوا علی الماء فاذا نظر الهیم الروم یمشون علی الماء قالوا هولاء اصحابه یمشون علی الماء فکیف هو؟ فعند ذلک یفتحون لهم ابواب المدینه فیحکمون فیها ما یشائون.۱۶
… و مهدی (عج) سپاهی را به سوی قسطنطنیه گسیل میدارد. چون به رودخانه رسیدند، بر پایشان چیزی نوشته و بر آب راه میروند. چون رومیان این صحنه را مشاهده کردند، می گویند اصحاب او بر آب راه میروند، پس خود او ـ امام مهدی (عج) ـ چگونه خواهد بود؟ در این هنگام، درهای شهر را بر آنان میگشایند و سپاه امام وارد شهر شده و هر چه اراده کند انجام میدهد.
ج) امام علی(ع):
… و یسیر المهدی حتی ینزل بیت المقدس و تنقل الیه الخزائن و تدخل العرب و العجم و اهل الحرب و الروم و غیرهم فی طاعته من غیر قتال۱۷
… مهدی (عج) حرکت کرده در بیت المقدس فرود میآید. تمام خزاین نزد او برده میشود و عرب، عجم، ستیزه جویان، رومیان و دیگران بی جنگ و درگیری اطاعت او را گردن می نهند.
این مضمون ـ برخورد مسالمت آمیز با اهل کتاب ـ را میتوان با روایات دیگری نیز تأیید کرد از جمله:
امام علی فرمود:
… فیسیر المهدی (عج) بمن معه لایحدث فی بلد حادثه الا الامن و الامان والبشری.۱۸
… سپس مهدی و همراهانش حرکت میکنند. در هیچ شهری جز امن و دادن امان و بشارت اتفاقی رخ نمی دهد.
۴ـ مؤید چهارم: مدت زمان فتح دنیا
چهارمین زاویه ای که میتوان از آن به مسئله رویارویی امام (عج) با اهل کتاب نگریست و می تواند قرینهای بر استفاده حداقل امام مهدی (عج) از حربه قتل باشد، مسئله مدت جنگ و نبرد امام (عج) برای فتح دنیاست. برخی از روایات این موضوع بدین قرارند:
الف: عیسی الخشاب میگوید به امام حسین عرض کردم آیا شما صاحب این امر هستید؟ حضرت فرمودند:
لا ولکن صاحب الامر الطرید الشرید الموتور بابیه المکنی بعمه یضع سیفه علی عاتقه ثمانیه اشهر۱۹
خیر، ولی صاحب این امر طردشده رانده شده ای است که کسی برای پدرش خونخواهی نکرده، او هم کنیه عموی خود است و شمشیر را هشت ماه بر دوش میگذارد.
ب) امام باقر (ع):
… و یضع السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر یقتل هرجا…
… شمشیر را برهنه کرده، هشت ماه بر دوش میگذارد و بسیار میکشد…۲۰
ما مدت حکومت امام مهدی (عج) را به هر میزان که بدانیم، براساس روایات یادشده هشت ماه آن که قاعدتاً هشت ماه آغازین ظهور است، مدت زمانی است که امام با مخالفان خود به جنگ و نبرد خواهد پرداخت. با توجه به دو نکته میتوان این احتمال را تقویت کرد که درگیریهای امام (عج) با غیر مسلمانان بسیار اندک خواهد بود و آنان در برابر امام مقاومت چندانی نخواهند کرد و امام با کم ترین درگیری، سرزمینهای آنان را فتح خواهد نمود.
نکته اول: روایاتی که در آنها به نبرد امام با دیگر گروهها اشاره شده است، مانند درگیری با قریش، بنی شیبه، اهل بصره، اعراب و سفیانی در نقاط مختلف و… . برخی از این روایات از این قرارند:
الف: امام باقر (ع):
اذا بلغ السفیانی ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتی یلقی القائم… فیقتتلون یومهم ذلک حتی ان الله تعالی یمنح القائم و اصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتی یفنوهم… .۲۱
چون سفیانی مطلع میشود که قائم (عج) از جانب کوفه به سوی او رهسپار شده است او نیز همراه با سوارانش حرکت میکند تا اینکه با قائم (عج) روبه رو میشود… پس آن روز با یکدیگر میجنگند. سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آنها مسلط میکند تا اینکه آنها را کشته و از بین می برند.
ب: امام صادق (ع):
اذا قام القائم (عج) من آل محمد صلوات الله علیه اقام خمسمأه من قریش فضرب اعناقهم ثم اقام خمسمأه فضرب اعناقهم ثم خمسمأه اخری حتی یفعل ذلک ستّ مرات. قلت: و یبلغ عدد هولاء هذا؟ قال: نعم منهم و من موالیهم.۲۲
چون قائم آل محمد (عج) یام کرد پانصد نفر از قریش را گردن میزند. سپس پانصد نفر دیگر را گردن میزند و سپس پانصد نفر دیگر را و این کار را شش بار تکرار میکند. راوی میگوید: عرض کردم قریش این مقدار هستند؟ فرمود؟ آری از آن ها و از دوستانشان.
اینها نمونههایی است از جنگها و درگیریهای امام مهدی(عج) با دشمنان به منظور پاک کردن دنیا از وجودشان.
نکته دوم: اندک بودن مدت زمان هشت ماه برای فتح کل دنیا؛
با پیوست کردن این دو نکته، یعنی جنگها و درگیریهای حضرت با گروههای گوناگون در خاورمیانه از یکسو و اندک بودن مدت زمانی که حضرت طی آن بر تمام دنیا مسلط میشود، میتوان این احتمال را تقویت کرد که درگیریهای امام (عج) با اهل کتاب و دیگر ملتها بسیار اندک خواهد بود؛ چرا که جنگهای حضرت در خاورمیانه، طبیعتاً بخش عمده ای از هشت ماه را به خود اختصاص خواهد داد. بنابراین اگر فتح مغرب زمین و دیگر نقاط دنیا نیز همراه با جنگ و درگیری و قتل و کشتار باشد، فتح دنیا در هشت ماه امری بعید خواهد بود؛ به ویژه با توجه به وسعت فوق العاده مناطق مسکونی کره زمین.
نکته قابل توجهی که مؤید مدعای ماست، این است که این احتمال وجود دارد که هشت ماه یاد شده، مدت زمان فتح و تسلط بر دنیا نباشد، بلکه مدت زمانی باشد که امام دنیا را از شر دشمنان و منحرفان پاک میکند؛ به این معنی که امام نخست کل دنیا را فتح خواهند کرد.

طبیعتا پس از فتح دنیا انسانهای معاند و منحرفی نیز هستند که به دنبال ضربه زدن به نظام امام مهدی (عج) و مخالفت با اهداف و آرمانهای حضرت باشند و امام چاره ای جز درگیری با این گروه نخواهد داشت. سید محمد صدر معتقد است هشت ماه یادشده تنها زمان فتح دنیا نیست؛ بلکه مدت زمانی است که اولاً امام (عج) دنیا را فتح میکند و ثانیاً دنیا را از لوث وجود معاندان و منحرفان پاک میکند.۲۳
براساس این احتمال، فتح دنیا در مدتی بسیار کمتر از هشت ماه اتفاق خواهد افتاد و مدت زمان فتح مغرب زمین ـ سرزمین اهل کتاب ـ بسیار بسیار اندک خواهد بود. در نتیجه، قتل و درگیری به کمترین میزان خود خواهد بود.
۵ ـ مؤید پنجم: جنگها و مرگ فراگیر
قرینه پنجمی را نیز میتوان بر مدعای برخورد مسالمت آمیز و به دور از جنگ و خون ریزی امام مهدی(عج) با اهل کتاب اقامه کرد. آن قرینه این است که براساس تعداد چشم گیری از روایات، پیش از ظهور، قتل و مرگ به شکل گستردهای بر بشریت سایه خواهد افکند و درصد بسیار بالایی از انسانها بر اثر جنگها و حوادث طبیعی از میان خواهند رفت.

بی تردید وجود این دو عامل به ویژه عامل اول ـ جنگ و درگیری ـ توان نظامی و دفاعی بشریت را به شدت کاهش خواهد داد و کشورها را از نظر نظامی آسیب پذیر خواهد نمود. به یقین، بشریتی که امروزه به مرگبارترین سلاحهای کشتار جمعی مجهز است و برخی از نیروی اتمی در اختیارش برای متلاشی کردن کل کره زمین کفایت می کند، در صورت وقوع جنگی فراگیر، از توان نظامی خود تا حد ممکن استفاده خواهد کرد و بسیار طبیعی خواهد بود که در صورت وقوع چنین جنگی، نیروهای متخاصم و نیز توان نظامی و دفاعی آن ها به شکل وسیعی از میان برود.

این جمله معروف که اگر جنگ جهانی سومی وجود داشته باشد جنگ جهانی چهارم با سنگ و چوب خواهد بود، به همین واقعیت اشاره دارد.
با رخ دادن چنین جنگی و فرسایش توان نظامی کشورهای متخاصم، مقاومت در برابر سپاه امام مهدی(عج) به کمترین حد خود خواهد رسید و سپاه امام با کمترین جنگ و درگیری دنیا را فتح خواهد نمود.
البته اصل وجود جنگ و مرگ، پیش از ظهور، مسائلی است که در روایات فراوانی به آن اشاره شده است، ولی به گستردگی و فراگیر بودن آن، تنها در چند روایت اشاره شده است و ما مدعی نیستیم که چنین جنگی با این گستردگی حتماً اتفاق خواهد افتاد.

بی تردید، اثبات وقوع چنین حادثه هولناکی نیازمند بررسی روایات و اسناد و دلالت آنها از یک سو و بررسی سایر روایات موافق و مخالف و جمع بندی آنها از سوی دیگر، و نیز تحلیل شرایط جهانی است؛ ولی وجود این روایات در منابع دست اول و تعدد آنها این احتمال را تقویت میکند و همین برای ما به عنوان شاهد کفایت میکند.
برخی از این روایات بدین قرارند:
الف) امام علی (ع):
لایخرج المهدی حتی یقتل ثلث و یموت ثلث و یبقی ثلث.
مهدی (عج) ظهور نمیکند مگر هنگامی که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم بمیرند و یک سوم باقی بمانند.۲۴
ب) شیخ صدوق به سند خود از سلیمان بن خالد از امام صادق روایت میکند:
قدّام القائم موتان موت احمر و موت ابیض حتی یذهب من کل سبعه خمسه. الموت الاحمر السیف والموت الابیض الطاعون.۲۵
پیش از ظهور قائم (عج) دو مرگ وجود خواهد داشت: مرگ سرخ و مرگ سفید تا از هر هفت نفر پنج نفر بمیرند. مرگ سرخ مرگ با شمشیر است و مرگ سفید مرگ با طاعون.
یادآوری این نکته لازم است که گرچه بشریت از نظر بهداشتی و مبارزه با بیماریهای گوناگون از جمله طاعون و وبا به پیشرفت چشم گیری دست یافته است و مرگ انسانها با طاعون با توجه به شرایط کنونی بعید به نظر میرسد، ولی این احتمال وجود دارد که شیوع طاعون پس از بروز جنگ های فراگیر باشد.

 با بروز چنین جنگهایی که با سلاحهای کشتار جمعی، بسیاری از انسانها کشته میشوند، هم توان مالی و اقتصادی کشورها از بین میرود و هم نیروی انسانی لازم برای مبارزه با بیماریها به شدت کاهش خواهد یافت؛ با این شرایط، مبارزه با بیماری فراگیر طاعون امری مشکل خواهد بود. بنابراین اگر در این روایات، از مرگ بسیاری از انسانها به وسیله طاعون سخن به میان آمده، میتوان برای آن وجه معقولی تصور کرد. احتمال یادشده را میتوان با توجه به این نکته تأیید کرد که در روایت بالا و روایات همانند، مرگ با شمشیر پیش از مرگ به سبب طاعون آورده شده است.
آن چه گذشت، قراین و شواهد خارجی بر رویارویی مسالمت آمیز امام (عج) با اهل کتاب بود. اکنون نوبت آن رسیده است که به بررسی روایاتی بپردازیم که در آنها به مسئله قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدی (عج) اشاره شده است. ما به منظور کامل شدن بحث و زدودن شبهه، دلالت روایات بر کشتار وسیع اهل کتاب توسط سپاه امام (عج) در اینجا مجموعه روایات را آورده و مضامین آنها را به کوتاهی بررسی خواهیم نمود.

 به تعبیر دیگر، هدف از آوردن این احادیث در این جا این است که اثبات کنیم از مجموعه روایاتی که بر قتل اهل کتاب توسط سپاه امام مهدی(عج) دلالت دارند، به هیچ وجه نمی توان کشته شدن بیشتر آنان را فهمید. بنابراین قراین و شواهدی که بر مسالمت آمیز بودن رویارویی امام (عج) با اهل کتاب اقامه شد، معارضی ندارند.

روایات
مجموعه این روایات را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
۱٫ دسته اول روایتی که احتمالاً بر کشته شدن همه کافران و مشرکان به دست امام(عج) دلالت میکند:
شیخ صدوق به سند خود از ابیبصیر از امام صادق در تفسیر آیه
هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون (صف: ۹)
او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند. نقل می کند:
فاذا خرج القائم (عج) لم یبق کافر بالله العظیم و لامشرک بالامام الاکره خروجه حتی ان لو کان کافر او مشرک فی بطن صخره لقالت: یا مؤمن فی بطنی کافر فاکسرنی واقتله.۲۶
چون قائم (عج) قیام کرد، منکر خداوند و مشرک به امامی نمیماند، مگر اینکه از خروج او ناخشنود است. تا آنجا که اگر کافر یا مشرکی در دل صخره ای پنهان شده باشد، به صدا درآمده میگوید: ای مؤمن در دل من کافری است؛ مرا بشکن و او را بکش.
این احتمال وجود دارد که مفاد این روایت عمومیت قتل نسبت به تمامی کفار و مشرکین باشد؛ چرا که نکره در سیاق نفی افاده عموم میکند (لم یبق کافر و لامشرک؛ هیچ کافر و مشرکی نمی ماند…) توجه به جمله ((اذا خرج القائم؛ چون قائم قیام کند)) این احتمال که قتل تمامی مشرکان و کفار مخصوص مکان یا زمان یا جنگ خاصی باشد را تضعیف میکند. به عبارت دیگر، براساس ظاهر روایت، وقتی امام قیام خود را آغاز کرد و خبر آن به گوش کفار و مشرکان رسید، همه آنها از این حادثه ناخرسند خواهند شد و همه آنها به دست امام کشته خواهند شد.
اگر ما روایت بالا را به شکلی که گذشت معنی کنیم، بر قتل تمامی کفار و مشرکین دلالت دارد؛ ولی به نظر میرسد چنین معنایی از روایت فوق قابل استظهار نباشد؛ چرا که غایت بودن جمله ((حتی لوکان کافر او مشرک فی بطن صخره…)) از جمله قبل، وجه معقولی ندارد؛ یعنی این که بگوییم ((همه کفار و مشرکان از ظهور امام(عج) ناخشنود هستند تا اینکه اگر کافر یا مشرکی در جایی پنهان شود، آنجا میگوید کافر یا مشرکی زیر من پنهان شده)) معنای محصلی ندارد؛ چرا که پنهان شدن کفار و مشرکان و خبر دادن موجودات از آنها نمیتواند غایت ناخشنودی آنان باشد.

بلکه ظاهراً حتی غایت از چیزی است که از سیاق جمله فهمیده میشود؛ یعنی همه کفار و مشرکان از ظهور امام ناخشنود میشوند، میان کفار و مشرکین و امام جنگ و درگیری رخ میدهد و آنها با یکدیگر می جنگند تا آن جا که اگر در دل سنگ هم پنهان شوند…)).
و طبیعتاً آنانی که با سپاه امام به رویارویی برمیخیزند، همه اهل کتاب نیستند؛ بلکه بخشی از آنها هستند. بنابراین این روایت بر قتل همه اهل کتاب دلالت ندارد.
۲٫ دسته دوم روایاتی هستند که بر قتل اهل کتاب در زمان یا جنگ خاصی دلالت می کنند؛ از جمله:
الف: امام علی (ع):
… ثم یموت عیسی و یبقی المنتظر المهدی من آل محمد (ص) فیسیر فی الدنیا و سیفه علی عاتقه و یقتل الیهود والنصاری و اهل البدع۲۷
… سپس عیسی رحلت میکند و مهدی منتظر آل محمد (ص) باقی میماند. او در حالی که شمشیر بر دوش دارد، زمین را درمینوردد و یهود، نصارا و بدعت گزاران را میکشد.
این روایت بر قتل آن گروه از اهل کتاب دلالت میکند که پس از مرگ عیسی بر دین خود باقی مانده اند؛ ولی اینکه این عده از اهل کتاب چند درصد از مجموع اهل کتاب پیش از ظهورند، همه، اکثریت یا اقلیت، معلوم نیست. چه بسا با توجه به قراین و شواهدی که در جای خود ذکر شده است،۲۸ بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و تنها گروه اندکی باقی مانده و کشته شوند. بنابراین از این روایت نمی توان کمیت اهل کتابی را که به دست حضرت کشته میشوند به دست آورد.
ب: امام علی (ع):
… و یخرج عیسی فیلتقی الدجّال فیطعنه فیذوب کما یذوب الرصاص ولاتقبل الارض منهم احدا لایزال الحجر والشجر یقول: یا مومن تحتی کافر اقتله.۲۹
… و عیسی خروج میکند و با دجال روبه رو میشود. پس نیزهای به او میزند و او مانند سرب ذوب میشود. زمین هیچ یک از آنها را در خود نمی پذیرد. پیوسته سنگها و درختان می گویند: ای مؤمن کافری در زیر من پنهان شده است او را بکش.
ج: امام باقر:
… ثم ان الله تعالی یمنح القائم و اصحابه اکتافهم فیقتلونهم حتی یفنوهم حتی ان الرجل یختفی فی الشجره والحجره فتقول الشجره والحجره: یا مؤمن هذا رجل کافر فاقتله فیقتله.۳۰
… سپس خداوند قائم (عج) و یارانش را بر آنها مسلط میکند تا اینکه آنها را کشته و از بین میبرند. تا آن جا که اگر شخصی پشت درخت یا سنگی پنهان شود، درخت و سنگ میگویند: ای مومن، این مردی است کافر؛ او را بکش. پس او را میکشد.
روایت ((ب)) مخصوص جنگ با سپاه دجال است. بنابراین دلالت بر کشته شدن کفار سپاه دجال میکند؛ نه مطلق کفار. روایت ((ج)) نیز به قرینه صدر روایت، بر قتل کفار در جنگ با سفیانی دلالت میکند:
اذا بلغ السفیانی ان القائم قد توجه من ناحیه الکوفه یتجرد بخیله حتی یلقی القائم(عج)؛ …
چون به سفیانی خبر میرسد که قائم (عج) از سمت کوفه به سوی او حرکت کرده، با سواران خود به سوی او حرکت میکند تا اینکه با قائم (عج) روبه رو میشود…)).
بنابراین نهایت مدلول این دو روایت و امثال آن، قتال تمامی کفاری است که در سپاه دجال و سفیانی حضور دارند؛ ولی این مطلب را که این تعداد از کفار چند درصد از همه کفار هستند، از این روایات نمی توان به دست آورد.
۳٫ دسته سوم، روایاتی که نه بر شمول قتل دلالت دارند و نه قتل در زمان یا جنگ خاصی که ما بعضی از آنها را در این جا میآوریم:
الف: امام باقر (ع):
ولاتبقی ارض الا نودی فیها بشهاده ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمدا رسول الله و هو قوله: له اسلم من فی السموات و الارض طوعا و کرها و الیه ترجعون و لا یقبل صاحب هذالامر الجزیه کما قبلها رسول الله (ص) و هو قول الله و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین کله لله.۳۱
جایی نمیماند مگر این که در آن به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر (ص) شهادت داده میشود و این همان سخن خداوند است که میفرماید: ((تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیم اند و همه به سوی او بازگردانده میشوند.)) و صاحب این امر، آنچنان که رسول خدا (ص) جزیه می گرفت، جزیه قبول نمیکند و این همان سخن خداوند است که میفرماید: و با آنها پیکار کنید تا فتنه (شرک و سلب آزادی) برچیده شود و دین (پرستش) همه مخصوص خدا باشد.
با توجه به اینکه در ذیل روایت به آیه شریفه ((و قاتلوهم)) … استناد شده است، بنابراین امام با اهل کتاب به جهاد خواهند پرداخت و طبیعی است که در این جهاد، گروهی از اهل کتاب کشته خواهند شد؛ ولی این که چه قدر از اهل کتاب به دست سپاه امام به قتل خواهند رسید، مسئلهای است که روایت نسبت به آن ساکت است.
ب: امام کاظم در تفسیر آیه و له اسلم من فی السموات والارض طوعا و کرها؛ (آل عمران: ۸۳) ((و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر فرمان او تسلیم اند)).
فرمود:
انزلت فی القائم اذا خرج بالیهود والنصاری والصابئین والزنادقه و اهل الرده والکفار فی شرق الارض و غربها فعرض علیهم الاسلام فمن اسلم طوعاً امره بالصلاه والزکاه و ما یؤمر به المسلم و یجب لله علیه و من لم یسلم ضرب عنقه حتی لایبقی فی المشارق والمغارب احد الا وحد الله قلت له: جعلت فداک ان الخلق اکثر من ذلک. فقال: ان الله اذا اراد امرا قلل الکثیر و کثر القلیل.۳۲
این آیه درباره قائم (عج) نازل شده است. او چون بر یهود، نصاری، صابئان، ملحدان، مرتدان و کفار شرق و غرب زمین خروج کرد، اسلام را بر آنها عرضه میکند. پس کسی که از سر اختیار اسلام آورد، او را به نماز و زکات و واجبات الهی و آنچه که بر عهده مسلمان است دستور میدهد و کسی که اسلام نیاورد را گردن میزند. تا این که در شرق و غرب کسی نمیماند، مگر اینکه به یگانگی خداوند معتقد باشد. راوی گوید: عرض کردم: فدایت شوم مردمان بیش از این هستند که بتوان آنها را کشت. حضرت فرمود: چون خداوند اراده فرماید زیاد را کم و کم را زیاد میکند.
گرچه در این روایت، قتل غیر مسلمانان مشروط به اسلام نیاوردن آنها شده و جمله شرطیه به خودی خود هیچ دلالتی بر تحقق شرط ندارد؛ لذا تحقق مشروط نیز قطعی نیست؛ ولی با توجه به علم امام (عج) به آینده، طبیعتاً اگر این شرط برآورده نمی شد و کسی نیز کشته نمی شد ـ یعنی همه مسلمان میشدند ـ امام جمله را به این شکل بیان نمی کرد؛ بلکه می فرمود همه مسلمان میشوند.

بنابراین بیان مطلب به شکل قضیه شرطیه خالی از اشاره به وجود برخی از افرادی که اسلام را اختیار نکرده و کشته میشوند نیست. مؤید این مطلب فهم راوی حدیث است که او نیز از قضیه شرطیه تحقق شرط ـ عدم اسلام ـ و در نتیجه، تحقق مشروط قتل ـ را فهمیده است؛ لذا می پرسد که مردم بسیارند و قتل آنها ممکن نیست و حضرت نیز فهم او را رد نکرده و با این پاسخ که برای خداوند کم و زیاد تفاوتی ندارد فهم او را تأیید میکند.
بنابراین دلالت روایت بر قتل برخی از اهل کتاب مسلم است، ولی کمیت اهل کتابی که کشته میشوند مسئلهای است که در این روایت به آن هیچ اشاره ای نشده است. چه بسا با توجه به قراین و شواهد گذشته، بیشتر اهل کتاب اسلام آورده و گروه اندکی کشته می شوند.
پرسش: مدلول ذیل روایت بالا این است که بسیاری از اهل کتاب به دست حضرت کشته می شوند؛ زیرا راوی از سخن حضرت این گونه فهمیده که گروه زیادی به دست امام مهدی (عج) کشته خواهند شد و حضرت نیز این فهم را رد نمیکند و پاسخ میدهد خداوند اگر بخواهد کم را زیاد و زیاد را کم میکند که این پاسخ به گونهای پذیرفتن فهم راوی نیز هست. بنابراین از این روایت فهمیده میشود که امام مهدی(عج) در رویارویی با اهل کتاب، از حربه قتل و کشتار به گستردگی استفاده میکند و تعداد بسیاری از آنان را به قتل می رسانند.
پاسخ
یکم: در این روایت، از شش گروه نام برده شده است: یهود، نصاری، صابئین، ملحدین، مرتدین و کفار و مدلول روایت قتل بسیاری از مجموعه این شش گروه است؛ نه کشته شدن بسیاری از یهود و نصارا. بنابراین اگر ما از شواهد و قراین دریافتیم که شیوه امام(عج) در رویارویی با اهل کتاب برپایه گذشت و مداراست، در نتیجه، سهم اهل کتاب از این کشتار گسترده بسیار اندک خواهد بود.
دوم: ((قتل کثیر)) غیر از ((قتل اکثر)) است؛ ممکن است امام(عج) از یک مجموعه صد میلیون نفری ۵۰ هزار معاند را به قتل برساند؛ ولی این گروه، بیش تر مجموعه صدمیلیونی نیستند. گرچه اگر بدون مقایسه در نظر گرفته شوند، گروه زیادی هستند.

بنابراین ما این واقعیت را می پذیریم که ممکن است از اهل کتاب نیز گروه زیادی کشته شوند، ولی با توجه به قراینی که پیشتر برشمردیم، این گروه زیاد در مقایسه با جمعیت مجموعه اهل کتاب، درصد بسیار اندکی خواهند بود و قتل این تعداد از اهل کتاب به دلیل عناد و خصومتی که با حکومت جهانی امام(عج) دارند، بسیار طبیعی خواهد بود.
جمع بندی:
از مجموع روایاتی که متعرض مسئله قتل اهل کتاب شده است، در روایات دسته دوم و سوم، گرچه به مسئله قتل اشاره شده است، لیکن از میزان استفاده امام مهدی (عج) از این اهرم ذکری به میان نیامده است.
بنابراین با توجه به قراینی که سابقاً برشمردیم ـ قراین اسلام اکثریت۳۳ و برخورد مسالمت آمیز امام با اهل کتاب ـ میتوان این احتمال را تقویت کرد که اهل کتابی که به دست امام (عج) کشته میشوند، در مقایسه با مجموعه جمعیت اهل کتاب بسیار اندک خواهند بود.
در معنای روایت دسته اول، دو احتمال وجود داشت که براساس احتمال اصح، معنای روایت، عمومیت قتل کفار و مشرکین نبود؛ لیکن اگر ما مفاد این روایت را عمومیت قتل کفار و مشرکان بدانیم، این معنی به چند دلیل قابل اخذ نیست:
۱ـ روایات دسته دوم و سوم که براساس آنها، قتل کفار و مشرکین پس از اتمام حجت و عرضه اسلام خواهد بود.
۲ـ این اصل مسلم و قطعی عقلی و اسلامی که کشتن شخصی پیش از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت ممنوع است. بنابراین اگر در این روایت، سخن از قتل تمامی کفار به میان آمده است، منظور کفاری است که پس از اتمام حجت و آشکار شدن حقیقت، باز بر عقیده باطل خود اصرار بورزند.
علاوه بر این که ظهور عبارت ((اذا قام القائم))۳۴ بر شروع قتل از همان آغاز ظهور نیز محل تأمل است؛ چرا که این واژه میتواند به این معنی باشد که این اتفاقات ـ ناخشنودی کفار از ظهور و قتل آنها ـ پس از قیام رخ خواهد داد؛ اما بلافاصله یا با تأخیر بودن این اتفاقات، مطلب دیگری است که از این واژه نمی توان استفاده کرد.
آن چه گذشت، برخوردهای اولیه سپاه امام مهدی(عج) با اهل کتاب بود. تحقیق درباره سرنوشت اقلیت باقیمانده اهل کتاب را که نه اسلام آورده و نه در جریان فتح دنیا کشته میشوند در جای خود باید دنبال کرد.
پی نوشت ها: 
۱ . نوشتار حاضر قسمتی از پایان نامه نویسنده است که به عنوان دین در عصر ظهور برای مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در مقطع کارشناسی ارشد به رشته تحریر در آمده است.
۲ . مصباح کفعمی، زیاره المهدی(عج).
۳ . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۹۰٫
۴ . مفاتیح الجنان، زیارت آل یس.
۵ . اعراف، ۱۵۶٫
۶ . مفاتیح الجنان،زیارت آل یس.
۷ . همان.
۸ . محمد بن ابراهیم النعمانی، غیبت نعمانی، ص ۴۵۰٫
۹ . محمد صدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۳۷۸٫
۱۰ . محمد بن ابراهیم النعمانی، غیبت نعمانی، ص ۳۳۷٫
۱۱ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۲۵۱٫
۱۲ . بتریه پیروان کثیرالنوای ابتر هستند. ر.ک: محمد بن عبدالکریم (شهرستانی)، الملل و النحل، ج ۱ (بیروت: دارالمعرفه، ۱۴۰۲) ص۱۶۱٫
۱۳ . محمد صدر، تاریخ ما بعدالظهور، ص ۹۷٫
۱۴ . همان، ص ۹۸٫
۱۵ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۱۲۴٫
۱۶ . همان، ج ۳، ص ۳۱۷٫
۱۷ . همان، ج ۳، ص ۱۱۹٫
۱۸ . همان، ج ۳، ص ۹۶٫
۱۹ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۱۸۰٫
۲۰ . همان، ص ۲۴۰٫
۲۱ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۳۱۶٫
۲۲ . همان، ج ۳، ص ۳۱۴٫
۲۳ . محمد صدر، تاریخ مابعدالظهور، ص ۴۱۰٫
۲۴ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۲۱٫
۲۵ . همان، ج ۳، ص ۴۴۰٫
۲۶ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۱۴۵٫
۲۷ . همان، ج ۳، ص ۱۲۱٫
۲۸ . ر.ک: فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله: اهل کتاب در دولت مهدی(عج).
۲۹ . همان، ج ۳، ص ۱۲۲٫
۳۰ . همان، ج ۳، ص ۳۱۶٫
۳۱ . همان.
۳۲ . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۶۰٫
۳۳ . فصلنامه انتظار شماره ۱۱ و ۱۲ مقاله اهل کتاب در دولت مهدی (عج).
۳۴ ـ ص ۳۰٫

نصرت اله آیتی

ماهنامه انتظار موعود – شماره 13

 

لینک ثابت

براساس بعضی از روایات، امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهورشان در جوار کعبه، ابتدا این آیه را می خواند: «ذخیره الهی بهتر است برای شما، اگر شما مومن باشید». سپس می گویند: و من ذخیره الهی بر روی زمین و خلیفه او و حجت او بر شما هستم ».

 

 
حضرت مهدی

 

 

به گزارش تبیان به نقل از گروه مهدویت خبرگزاری شبستان، بنابر تصریح روایات حضرت مهدی (عج) در بدو ظهور سخنان خاصی را ایراد و حتی آیاتی ویژه باز قرآن را تلاوت می کنند که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:

امام صادق (ع) در روایتی می فرمایند: «قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف به دیوار کعبه تکیه داده و مردم جهان را مخاطب قرار می دهد و می فرماید: «هر کس بخواهد آدم و شیث را ببیند، اینک منم آدم و شیث، هر کس بخواهد نوح و سام را ببیند، اینک منم نوح و سام، هر کس بخواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، اینک منم ابراهیم و اسماعیل، هر کس بخواهد موسی و یوشع را ببیند، منم موسی و یوشع، هر کس بخواهد عیسی و شمعون را ببیند، منم عیسی و شمعون، ‌هر کس بخواهد محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام را ببیند، منم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام، هر کس بخواهد حسن و حسین را ببیند، منم حسن و حسین، هر کس بخواهد امامان از اولاد حسین علیه السلام را ببیند، منم آن امام معصوم از نسل پاک حسین علیه السلام،‌اینک سخنان مرا گوش کنید تا شما را از آن چه شنیده و می دانید و آن چه تا کنون نشنیده و نمی دانید، خبر دهم... .(2)

براساس بعضی از روایات، امام زمان (ع) بعد از ظهورشان در جوار کعبه، ابتدا این آیه را می خواند: «ذخیره الهی بهتر است برای شما، اگر شما مؤمن باشید».‏[1] سپس می گویند: و من ذخیره الهی بر روی زمین و خلیفه او و حجت او بر شما هستم‏».[2]

پی نوشت ها:

[1]. هود، 86: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».

[2]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، مصحح و تعلیق: غفاری، علی اکبر، ج ‏1، ص 331، النشر الاسلامی، قم، 1405ق، «أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیْکُمْ».

بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) استان تهران

لینک ثابت

 

وجود 313 نفر تنها شرط ظهور امام مهدی نیست تا گفته شود با تکمیل شدن این تعداد چرا ظهور نمی کند، بلکه شرایط دیگری نیز وجود دارد که برخی از آن در روایات بیان شده است.

فرآوری: آمنه اسفندیاری - بخش مهدویت تبیان
یاران امام زمان

روایات متعدد از ائمه ی اطهار علیهم السلام به ما رسیده است که یاران حضرت مهدی 313 نفر به تعداد یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جنگ بدر هستند. (منتخب الاثر، صافی گلپایگانی، الفصل السابع، الباب الخامس، بیست و پنج روایت را با این مضمون گردآوری کرده است) و در منابع روایی اهل سنت نیز همین تعداد به عنوان یاران حضرت مهدی علیه السلام بیان شده است. (مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نور الدین هیثمی، ص 119)

حال سوال این است که: اگر 313 یار امام مهدی (علیه السلام) کامل شود، آن حضرت ظهور خواهند کرد؟!

در تحلیل پاسخ به این سوال می توان گفت که:

مفضّل می گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: آیا وقتى براى آن (ظهور امام زمان) تعیین نشده است؟! فرمود: اى مفضل! نه من وقتى بر آن معیّن می کنم و نه وقتى براى آن تعیین شده است! هر کس براى ظهور مهدى ما وقت تعیین کند، خود را در علم خداوند شریک دانسته و (به ناحق) ادعا کرده که توانسته است بر اسرار خدا آگاهى یابد!

1- گرچه نمی توانیم ادعا کنیم که در زمانی، این تعداد افرادی که هر کدام باید بخش مهمی از جامعه اسلامی زمان ظهور را مدیریت کنند، وجود داشته اما امام غایب (علیه السلام) ظهور نکرده اند، اما با این وجود، شرط تکمیل تعداد 313 نفر انسان لایق در سپاه امام زمان (عج)، شرط لازم است نه کافی؛ یعنی این طور نیست که با تکمیل این تعداد، آن حضرت ظهور کند، بلکه برای تحقق قیام امام مهدی غیر از این شرط، شرایط دیگری نیز وجود دارد که با تکمیل این تعداد و تحقق تمام شرایط دیگر، آن حضرت ظهور و قیام خواهد نمود. به بیان دیگر، علاوه بر جمع تعداد 313 نفر افراد لایق، شرایط دیگری نیز برای ظهور امام زمان (عج) وجود دارد؛ مانند مرکزیت شهر مقدس قم در نشر دین و آماده شدن جامعه جهانی.
در روایت آمده است امام صادق (علیه السلام) نام کوفه را برد و فرمود: به زودى کوفه از مؤمنان تهى می شود و دانش از او نهان گردد، چنانچه مار در سوراخش پنهان شود. سپس دانش در شهرى پدیدار می شود که آن را قم می گویند. آن جا معدن علم و فضل می گردد، تا آنجا که در روى زمین هیچ نادانى نسبت به دین نماند و حتی دخترکان پرده نشین نیز از دین آگاه شوند، این (مرکزیت قم) نزدیک به ظهور قائم ما باشد، و خدا قم و مردمش را مقام حجت سازد، و اگر آن نباشد زمین اهلش را فرو برد و حجتى در زمین نماند، و دانش از آن به همه بلاد منتشر گردد، در مشرق و مغرب و حجت خدا بر مردم تمام شود. تا کسى در روى زمین نماند که علم و دین بدو نرسد، سپس قائم ظهور کند و سبب انتقام و خشم خدائى بر بنده ها شود؛ زیرا خدا از بنده ها انتقام نگیرد، مگر پس از این که حجت را انکار کنند.   [1]
حضرت عبد العظیم بن عبد اللَّه حسنىّ می گوید: به حضرت جواد (علیه السلام) گفتم: مولاى من! آرزویم این است که شما آن قائمى از بیت محمّد باشید که زمین را پر از قسط و عدل می کند، همچنان که آکنده از ظلم و جور شده است! حضرت فرمود: هر کدام از ما قائم به امر خداوند و هادى به دین او است، امّا قائمى که خداوند توسّط او زمین را از لوث وجود اهل کفر و انکار پاک سازد و آن را پر از عدل و داد نماید کسى است که ولادتش بر مردم پوشیده و شخصش از ایشان پنهان و بردن نامش حرام است. او همنام و هم کنیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است؛ او کسى است که زمین برایش در پیچیده شود و هر مشکلى برایش هموار گردد؛ اصحاب او به تعداد اهل بدر سی صد و سیزده نفر از دورترین نقاط زمین به گرد او فراهم آیند، و این همان فرمایش خداوند است که: «هر جا که باشید خدا همه شما را فراهم آورد، که خدا بر هر چیزى توانا است» [2] پس هنگامى که این تعداد افراد مخلص گرد آیند خداوند متعال امر خود را ظاهر سازد و چون عقد- که آن ده هزار مرد باشد- براى او کامل شود، به اذن و فرمان خداى تعالى قیام کند، و آن قدر دشمنان خدا را بکشد تا خداوند خشنود شود. عبد العظیم گفت: به آن حضرت عرض کردم: سرور من! چگونه می فهمد خداوند متعال خشنود گردید؟ فرمود: خداوند در قلب او رحمت می افکند.[3]
همچنین مفضّل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هنگامى که به امام اجازه (ظهور) داده می شود، خدا را به نام عبرانیش می خواند سی صد و سیزده نفر یاران آن حضرت براى او گرد آورده می شوند و همچون پاره پاره ابر پائیزى اند، آنان پرچم دارانند؛ بعضى از ایشان شبانه از بسترش ناپدید می گردد و بامداد در مکّه است، و پاره اى از ایشان در روز دیده می شود که در میان ابر مى رود و نام خودش و نام پدرش و مشخّصاتش و نسبش شناخته شده است، عرض کردم: فدایت گردم کدام یک از ایشان از نظر ایمان برتر است؟ فرمود: همان که در روز میان ابر می رود. و ایشانند آن ناپدیدشوندگان و این آیه در مورد آنان نازل شده است: «هر کجا باشید خداوند شما را جملگى مى آورد».[4]، [5]

حضرت عبد العظیم بن عبد اللَّه حسنىّ می گوید: به حضرت جواد (علیه السلام) گفتم: مولاى من! آرزویم این است که شما آن قائمى از بیت محمّد باشید که زمین را پر از قسط و عدل می کند، همچنان که آکنده از ظلم و جور شده است! حضرت فرمود: هر کدام از ما قائم به امر خداوند و هادى به دین او است، امّا قائمى که خداوند توسّط او زمین را از لوث وجود اهل کفر و انکار پاک سازد و آن را پر از عدل و داد نماید کسى است که ولادتش بر مردم پوشیده و شخصش از ایشان پنهان و بردن نامش حرام است. او همنام و هم کنیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است

2- برای ظهور امام زمان (عج) شرایطی وجود دارد که دانش واقعی آن نزد خداوند است.
مفضّل می گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: آیا وقتى براى آن (ظهور امام زمان) تعیین نشده است؟! فرمود: اى مفضل! نه من وقتى بر آن معیّن می کنم و نه وقتى براى آن تعیین شده است! هر کس براى ظهور مهدى ما وقت تعیین کند، خود را در علم خداوند شریک دانسته و (به ناحق) ادعا کرده که توانسته است بر اسرار خدا آگاهى یابد! در صورتى که خداوند هر سرّى دارد براى این مخلوق که از خدا و اولیای خدا برگشته اند واقع شده است، هر خیرى خدا داشته باشد اختصاص به بندگانش دارد که باید به آن برسند؛ زیرا که خدا همه وقت با بندگانش است. آن اسرار که به آنها می دهد براى این است که بر آنها حجت باشد.
مفضل گفت: در وقت ظهورش چگونه است؟ فرمود: اى مفضل! او در وضع شبهه ناکى آشکار می شود، تا این که امرش روشن شود و نامش بالا رود و کارش آشکار گردد، و نام و کنیه و نسبش برده شود، و آوازه او در زبان پیروان حق و باطل و موافقان و مخالفان زیاد برده می شود؛ تا این که به واسطه شناختن او حجت بر مردم تمام شود. [6]
بنابر این، وجود 313 نفر تنها شرط ظهور امام مهدی نیست تا گفته شود با تکمیل شدن این تعداد چرا ظهور نمی کند، بلکه شرایط دیگری نیز وجود دارد که برخی از آن در روایات بیان شد و برخی نیز بیان نشد و علمش نزد خداوند است که با تحقق تمام شرایط امام ظهور خواهد کرد.

پی نوشتها:
 [1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار (آسمان و جهان)، ترجمه، کمره اى، محمد باقر، ج 4، ص 184 و 185، تهران، اسلامیه، چاپ اول، 1351ش .
[2]. بقره، 148.
[3]. طبرسی، احتجاج، ترجمه، جعفرى ، بهراد، ج 2، ص 523 و 524، تهران ، اسلامیه ، چاپ اول، 1381ش .
[4]. «اَیْنَ ما تَکُونُوا یَاْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمیعاً». بقره، 148.
[5]. نعمانى، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانى، ترجمه، غفارى، محمد جواد، ص 434، تهران، نشر صدوق، چاپ دوم، 1376ش، 1418ق .
[6]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار (مهدى موعود)، ترجمه، دوانى ، على، ج 13، ص 1146 ٓ 1148، تهران، دار الکتب الاسلامیه ، چاپ بیست و هشتم، 1378ش .



منابع:
سایت اسلام کوئیست
سایت حرف آخر
بحارالانوار ج 13 و ج 4

 

 

لینک ثابت

 

نائب ایرانی امام زمان(عج) !

میلاد امام زمان (عج)

زمانی كه محمد بن عثمان این جمله را گفت حضار همه متعجب بودند، چرا كه هیچ كدام حتی فكر نمی كردند كه از میان این همه یار نزدیك حسین بن روح-یك ایرانی تبار- برای این مقام برگزیده شود.

«اگر حادثه رحلت من به وقوع پیوست، جانشین من حسین بن روح نوبختی است. من مأمور شده ام او را به جای خود تعیین كنم؛ پس شما هم به او مراجعه كنید و در كارهای خود به او اعتماد نمایید.»(1)

 

غیر منتظره

زمانی كه محمد بن عثمان این جمله را گفت حضار همه متعجب بودند، چرا كه هیچ كدام حتی فكر نمی كردند كه از میان این همه یار نزدیك حسین بن روح-یك ایرانی تبار-برای این مقام برگزیده شود.

ولی در واقع همین غیر منتظره بودن در اذهان یكی از  مهمترین دلایل انتصاب او بود. چرا كه اگر افراد دیگری غیر از ایشان، به نیابت منصوب می گشت، ممكن بود دشمنان و بعضی از ناآگاهان تصور كنند كه این انتخاب، به خاطر روابط نزدیك محمد بن عثمان با آن فرد است و نتیجه بگیرند كه نظر شخصی محمدبن عثمان است، نه نظر امام زمان(عج). چون آگاهان و روشنفكران اجتماعی آن زمان، واگذاری به ایشان را بعید می دانستند، ایجاد چنین شبهه ای برطرف شد و معلوم شد كه انتخاب او به اذن و رضایت امام زمان(عج) صورت پذیرفته است.

از ابو سهل نوبختی سۆال كردند: « چطور شد كه امر نیابت به شیخ ابوالقاسم روح نوبختی واگذار گردید، ولی به تو واگذار نشد؟ و او پاسخ داد: آنان- ائمه علیهم السلام- بهتر از هر كس می دانند چه كسی را به این مقام برگزینند. من آدمی هستم كه با دشمنان رفت و آمد دارم و با ایشان مناظره می كنم. اگر آنچه ابوالقاسم(ابن روح) درباره امام می داند، می دانستم، شاید در بحث هایم با دشمنان و جدال با آنها می كوشیدم تا دلایل بنیادینی را بر وجود امام ارائه دهم و در نتیجه محل اقامت او را آشكار سازم. اما اگر ابوالقاسم امام را در زیر جامه خود پنهان داشته باشد، بدنش را با قیچی قطعه قطعه كنند تا او را نشان دهد، هرگز چنین نخواهد كرد.» (2)

زمانی كه محمد بن عثمان این جمله را گفت حضار همه متعجب بودند، چرا كه هیچ كدام حتی فكر نمی كردند كه از میان این همه یار نزدیك حسین بن روح-یك ایرانی تبار- برای این مقام برگزیده شود

از این حدیث اراده او در مخفی كردن مسائل مربوط به امام غایب(عج) و درجه ایمان او در مقابل شكنجه دشمن و استقامت او در برابر مصائب و ناملایمات روشن می گردد كه این یكی از عوامل انتخاب او به شمار می رود.

وفاداری و هوشیاری، صبر و بردباری و در یك كلمه «اخلاص» او از دیگر عوامل جانشینی وی بود. از این گذشته بر طبق گواهی مورخین و محدثین، خردمندترین شخص زمان خویش در نزد دوست و دشمن بود و بر اوضاع سیاسی-اجتماعی زمان خویش شناخت كامل داشت(3).

یكی از روشهای او در معاشرت با مخالفین، «تقیه» بود كه به وسیله آن قلبهای مخالفان را نیز به سمت خود جلب می كرد. حتی در بعضی از احادیث می بینیم وقتی كه مخالفین جهت بحث با او می رفتند، اگر عده آنها ده نفر بود، موقع رفتن نُه نفر او را لعن می كردند و یك نفر درباره او تردید داشت ولی وقتی با او مواجه می شدند و حسین بن روح با آنها صحبت می كرد به گونه ای صحبت می كرد كه نُه نفر از آنها به خاطر دوست داشتن حسین بن روح به سوی خدا مجذوب می شدند و تنها یك نفر تردید می كرد.

نمونه های بسیاری از استفاده از تقیه را كه عاقلانه ترین شیوه در آن دوره بود بیان شده است كه توانست به وسیله استفاده از آن مصالح شیعیان را به خوبی حفظ نماید.


 

 

 


منبع:

1- الغیبه، ص 342. بحارالانوار، ج51، ص 355

2- الغیبه، ص 391، حدیث 358. بحار الانوار، ج 51، ص 359.

3- الغیبه، ص 384

مریم محبی

با اقتباس از كتاب پژوهشی پیرامون زندگانی نواب خاص امام زمان(عج)

 

لینک ثابت

دو یوسف زمان و مردمانش

امام زمان
یوسف زمان ما ، مهدی آل فاطمه همانند یوسف یعقوب غیبتی در حضور دارد.یوسف مدتها با برادران خود زندگی کرده بود اما برادران او را نشناختند . مدت زمان غیبت همه چیز را از یاد برادران برد ، یوسف زهرا هم غایب است ولی در کنار ماست و در میان ما . چه تلخ و دردناک است که با بی تفاوتی از کنار مولا و محبوبمان بگذریم بدون اینکه بشناسیم او قطب عالم امکان و هستی است
.

ایشان نیز همانند یوسف در کودکی از کنار قوم خویش غایب شد . کودکی در غایت زیبایی . آن یوسف زیبا مورد حسادت برادران قرار گرفت و یوسف زهرا مورد حسادت مظلوم نمایان غاصب .

برادران یوسف خواهان مرگ او شدند اما دیگران او را بسیار دوست داشتند و عزیز مصرش کردند حضرت مهدی هم چه بسیار مورد جفای دوستان قرار خواهد گرفت همان افرادی که امروز منتظرش هستند اما طردش میکنند و نمی توانند تمام الگوی محبت و عشق را تحمل کنند اما چه بسیار افراد و نا آشنایان که مجذوب عشق او شده و باورش خواهند کرد .بیایید با خلوص دل همرنگ شویم و یک صدا فریاد کنیم یوسف زهرا بیا که صادقانه دوستت داریم و یعقوب وار منتظرت هستیم . همانند حضرت یعقوب شویم که عشق یوسف را و بازگشتش را باور داشت و اهمیتی به سرزنش کنندگان نمی کرد و درخت ناامیدی را از قلب های فرزندان نیز قطع می کرد.

ما همیشه درخواندن تاریخ گناه برادران یوسف را نمی بخشیم اما حداقل نیاز به آذوقه و مادیات موجب کشش برادران یوسف سوی او شد ولی گناه خویش را در تاریخ به راحتی می بخشیم که با اینهمه نیاز به سوی حضرتش ، دستی بسوی او دراز نمی کنیم تا پرده های محکم غیبت را کنار زنیم که جمال دلربایش همانند جمال یوسف عیان شود

ما همیشه درخواندن تاریخ گناه برادران یوسف را نمی بخشیم اما حداقل نیاز به آذوقه و مادیات موجب کشش برادران یوسف سوی او شد ولی گناه خویش را در تاریخ به راحتی می بخشیم که با اینهمه نیاز به سوی حضرتش ، دستی بسوی او دراز نمی کنیم تا پرده های محکم غیبت را کنار زنیم که جمال دلربایش همانند جمال یوسف عیان شود .

برادران یوسف فهمیدند که او تنها راه است و طولانی بودن مسیر را به جان خریدند  ما هم میدانیم که یوسف زهرا تنها راه است ولی در مسیر دل قرار نمی گیریم ، نباشد همانند برادران یوسف او را بخواهیم، بلکه بیایید یعقوب وار برای یوسف زهرا دلدادگی کنیم . از خدای متعال ظهورش را بخواهیم نه برای اینکه عدالت را به ارمغان بیاورد و ظلم را بر چیند و احیای دین کند ، بیاید برای اینکه دوستش داریم . دستها را به آسمان دل پل زنیم و بگوییم مهدی بیا چون دوستت داریم .

امام صادق در فرازی از دعای ندبه : « بِنَفسِی أنت مِن مُغیّب لَم یَخلُ مِنّا ، بنَفسی أنتَ مِن نازِحٍ ما نَزَحَ عنّا »

بحار الانوار ، ج 36 ،ص296

لینک ثابت

 چه کسانی در برابر امام زمان(علیه‌السلام) می‌ایستند؟

 


بیشترین مخالفت ‌ها با امام زمان(علیه السلام)، از سوی دنیاطلبان و دنیاخواهانی است که در هراس از دست دادن آن یا به شوق و عشق زیاده خواهی آن هستند.
آخرالزمان

دنیاخواهی و اسیر دنیا بودن یکی از عوامل جداکننده حقیقت طلبان از باطل جویان است. از آنجا که حکومت حضرت مهدی(عج) عالم ‌گیر است و منفعت طلبان به عدالت سوق داده می شوند و بر آمال دنیا خواهی شان تازیانه عدالت و حقیقت نواخته خواهد شد؛ بنابراین بیشترین مخالفت ‌ها از سوی دنیاطلبان و دنیاخواهانی است که در هراس از دست دادن آن یا به شوق و عشق زیاده خواهی آنند. پس مبارزه شان جدی ‌تر و کراهت و ناپسندی شان از آن حادثه و از آن واقعه، بیشتر و جدی ‌تر است.

 

دنیاخواهان در مقابل امام مهدی(عج)

عدم فهم جایگاه امام و ولایت

این افراد که دلبسته دنیایند و برای رسیدن به آن همواره در تلاش و کوشش، نسبت به جایگاه امام و ولایت نه تنها هیچ شناختی ندارند؛ بلکه از درک و فهم آن نیز عاجزند. در زیارت حضرت امیر(علیه السلام) می خوانیم: "خدایا شکرت که مرا بر این زیارت موفق ساختی ... در حالی که اهل دنیا و آنانی که آیات خدا را به تمسخر گرفته و فریفته دنیا شدند، از زیارت او سر باز زدند. شکر تو را که مرا معرفتی دادی که اهل دنیا جاهل آنند و به دیگران روی آوردند."(1)

ترجیح دنیا به آخرت

خداوند از این ویژگی آنان چنین سخن می گوید: "ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ"؛ این به خاطر آن است که زندگی دنیا(و پست را) بر آخرت ترجیح دادند و خداوند افراد بی ‏ایمان (لجوج) را هدایت نمی‏ کند."(2)

کفر به آیات الهی

در آیه دیگری درباره این ویژگی آنان می خوانیم: "(در آن روز به آن ها می‏ گوید:) ای گروه جن و انس! آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو می ‏کردند و شما را از ملاقات چنین روزی بیم می دادند؟ آن ها می ‏گویند: "بر ضد خودمان گواهی می ‏دهیم، (آری) ما بد کردیم" و زندگی (پر زرق و برق) دنیا آن ها را فریب داد و به زیان خود گواهی می‌دهند که کافر بودند."(3)

فریفته دنیا شدن

از دیگر ویژگی های آنان این است که دنیا آن ها را فریفته و اسیر خود کرده است: "همان ها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت. امروز ما آن ها را فراموش می‏ کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند."(4)

این افراد که خود را برتر از دیگران و به خصوص مۆمنان می پندارند، همواره به تمسخر آنان می پردازند. قرآن در این باره می فرماید: "زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این رو افراد باایمان را (که گاهی دستشان تهی است) مسخره می ‏کنند، درحالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند (چرا که ارزش های حقیقی در آنجا آشکار می‏ شود و صورت عینی به خود می‏ گیرد) و خداوند هرکس را بخواهد، بدون حساب روزی می‏ دهد

دل بسته دنیا و ماندن در آن

آیه دیگری از این صفت آنان چنین نام برده است: "و آن ها را حریص‏ ترین مردم ـ حتی حریص تر از مشرکان ـ بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آنجا) که هر یک از آن ها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود؛ درحالی که این عمر طولانی او را از کیفر (الهی) باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آن ها بیناست."(5)

 

سیره رفتاری اسیران دنیا در دوران غیبت

سستی و تنبلی

نیم نگاهی به این آیه شریفه که می فرماید: "ای کسانی که ایمان آورده‏ اید، چرا هنگامی که به شما گفته می ‏شود: "به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید" بر زمین سنگینی می ‏کنید (و سستی به خرج می ‏دهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده ‏اید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست"(6) بیانگر آن است که این افراد در امور معنوی و تکالیف خود سست و کسل اند؛ زیرا تمام همت و عشق شان رسیدن بیشتر به دنیاست.

تمسخر مۆمنین

این افراد که خود را برتر از دیگران و به خصوص مۆمنان می پندارند، همواره به تمسخر آنان می پردازند. قرآن در این باره می‌فرماید: "زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این رو افراد باایمان را (که گاهی دستشان تهی است) مسخره می ‏کنند، در حالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند (چرا که ارزش های حقیقی در آنجا آشکار می‌شود و صورت عینی به خود می‏ گیرد) و خداوند هر کس را بخواهد، بدون حساب روزی می‏ دهد."(7)

رویگردانی از راه خدا و تحریف

از آنجا که افق دید دلبستگان دنیا تنها همین دنیای فانی را می بیند، می کوشند که دیگران را نیز با خود همسو کنند و آن ها را از انجام تکالیف خود باز دارند تا بیشتر از دنیا بهره گیرند یا آنان را بیشتر استثمار کنند. قرآن در توصیف آنان می فرماید: "همان ها که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می ‏دهند و (مردم را) از راه خدا باز می‏ دارند و می ‏خواهند راه حق را منحرف سازند، آن ها در گمراهی دوری هستند."(8)

دنیا پرستی

متظاهر به انتظار امام

امام صادق(علیه السلام) در سخنی حال و روز این افراد متظاهر کوفی صفت را این گونه بیان می کند: "مردم درباره ما سه گروهند: گروهی ما را دوست دارند، سخن ما را‌ می ‌گویند و منتظر فرج ما هستند، ولی عمل ما را انجام نمی ‌دهند؛ اینان اهل دوزخند. گروه دوم نیز ما را دوست دارند، سخن ما را‌ می ‌گویند، منتظر فرج ما هم هستند، عمل ما را انجام‌ می ‌دهند، اما برای رسیدن به دنیا و دریدن مردمان. اینان نیز جایگاهشان دوزخ است و گروه سوم ما را دوست دارند، سخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند و عمل‌ می‌کنند (برای خدا) اینان از ما و ما از آنانیم."(9)

از دیگر صفات و ویژگی های آنان می توان به مواردی همچون عدم یاری راه حق، عدم ادای حقوق الهی چون زکات و خمس، عدم زمینه سازی همراهی و یاری بیشتر افراد به خاطر ثروت اندوزی شان، عدم اطاعت و همراهی و گاه نفرت از نواب عام امام نیز همراهی با دشمنان دین و ولایت نام برد.

ای کسانی که ایمان آورده ‏اید، چرا هنگامی که به شما گفته می ‏شود: "به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید" بر زمین سنگینی می ‏کنید (و سستی به خرج می ‏دهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده ‏اید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست.

 

شیوه مبارزاتی در دوران ظهور

پذیرفتن دیگران به جای ائمه(علیه السلام)

امام حسن مجتبی(علیه السلام) در پاسخ حسن بصری که در نامه ای به حضرت از حیرت و سردرگمی امت نوشته و از حضرت خواسته بود به او آنچه از خدا آموخته، بیاموزد؛ نوشت: "بله چنان که نوشتی ما اهل بیتیم. نزد خدا و پیامبر(ص)، اما پیش تو و اصحابت. اگر چنان که گفتی بود، دیگران را بر ما مقدم نمی داشتید. به جانم سوگند خداوند شما را در قرآن چنین مثال زده: "أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی‏ بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ" ؛ "این درباره شما و اصحاب توست".(10)

از دیگر ویژگی های آنان این است که دنیا آن ها را فریفته و اسیر خود کرده است: "همان ها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت. امروز ما آن ها را فراموش می‏ کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند

انکار ولایت

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه "فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ"؛ "امروز ما آن ها را فراموش می ‏کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند"(11) به شیوه مبارزاتی این افراد اشاره کرده و به جابر فرمود: "قسم به خدا آیات ما را انکار کردند. ای جابر! چه می گویی درباره آنانی که سنت و راه ما را نابود کرده و دشمنان ما را اطاعت نموده و حرمت ما را هتک کردند. به ما ظلم روا داشته و حق ما را غصب نمودند. سنت و روش ظالمان را به پا داشته و راه و مسیر فاسقان را پیمودند."(12)

رویارویی و مبارزه با امام

در احادیث کربلا افرادی چون شبث بن ربعی، حماد بن ابجر، یزید بن حارث، قیس بن الاشعث، عمرو بن حجاج زیدی و ... تمام گفته ‌ها و نوشته های خود برای امام و عهد و سوگندها را فراموش کرده و در مقابل سخن و احتجاج امام حسین علیه‌السلام نامه را انکار کردند. اینان به خیال پست و مقام و مسئولیت آمده بودند؛ بنابراین به خیل نامه ‌نگاران پیوستند و روزی با آمدن ابن زیاد، از این فرقه برون آمده و خرقه و لباس جنگ با امام حسین(علیه السلام) را به تن کردند. اینان بندگان دنیا بودند و هر کس که ذره ‌ای از آن را داشت یا به آن ها وعده آن را‌ می ‌داد، بندگی‌ می ‌نمودند.

یاری نکردن و سستی در کار‌ها

خداوند در قرآن می فرماید: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیلٌ"؛ "ای کسانی که ایمان آورده ‏اید، چرا هنگامی که به شما گفته می ‏شود: "به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید" بر زمین سنگینی می ‏کنید (و سستی به خرج می‌‏دهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده ‏اید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست."(13)

 

پی نوشت ها :‌

1. بحارالانوار، ج97، ص336.

2. نحل، 107.

3. انعام،130.

4. اعراف، 51.

5. بقره، 96.

6. توبه، 38.

7. بقره، 212.

8. ابراهیم، 3.

9. تحف‌العقول، ص513.

10. بحارالأنوار، ج10، ص136 .

11. اعراف، 51.

12. بحارالأنوار، ج26، ص12 .

13. توبه، 38. 

لینک ثابت

اگر شیعه راست می گوید، امام زمان کجاست؟

 


انتقاد کنندگان می‌گویند: عادتاً بسیار بعید به نظر می‌رسد که «مهدی» از روزی که ولادت یافته تا به حال که مدت زیادی می‌گذرد، در پنهان به سر برد و هیچ کس از پیروان و خویشاوندانش جای او را ندانسته و خبری از او به دست نیاورند..


امام زمان

این انتقاد نادرست بوده و از چندین جهت مورد اشکال است:

1- عده‌ای از دوستان و پیروان مورد اعتماد «حسن بن علی» که مدت‌ها محرم راز و واسطه بین او و شیعیان بوده‌اند، همواره «مهدی» را ملاقات نموده و احکام و مسایل چندی از او نقل کرده‌اند و حقوق مالی اسلامی را از شیعیان گرفته و به وی تحویل می‌داده‌اند. از جمله «عثمان بن سعید سمان عمری» و پسرش «محمد بن عثمان» که هردو از موثق ترین افراد وی بودند و نیز «بنی سعید» و «بنی مهزیار» در اهواز و «بنی الرکولی» در کوفه و «بنی نوبخت» در بغداد و عده‌ای از اهل «قزوین» و «قم» و سایر مراکز که همگی نزد «امامیه» و «زیدیه» معروف و مشهورند و اکثر اهل تسنن آنان را می شناسند و تمامشان مردمان عاقل، امین، فهمیده، دانشمند و مورد اعتماد شیعه و غیر شیعه بوده‌اند.

2- مدت‌ها قبل از اینکه «مهدی» متولد شود، پیغمبر و همه امامان قبل از او خبر داده بودند که «مهدی» قبل از اینکه ظاهر شده و قیام کند، حتماً باید دو «غیبت» را سپری کند، غیبت اول، کوتاه و غیبت دوم، بسیار طولانی خواهد بود. در غیبت اول، دوستان خصوصیش، اخبار و مکانش را به دیگران خواهند گفت، ولی در غیبت دوم، هیچگونه اطلاعی از اخبارش نخواهند داشت و تنها مکانش را عده‌ای از دوستان مۆمن و با تقوا که همواره در خدمت او بوده و کارهایش را انجام می‌دهند، خواهند دانست.(1)

در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان می‌کند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد

این اخبار در کتاب‌های شیعیان که قبل از تولد «حسن بن علی» و پدر و جدش نوشته شده، موجود است. و ما دیدیم که تحقق این دو غیبت، چگونه صدق این اخبار و صحت عقیده «امامیه» را آشکار ساخت.

3- به چه دلیل می‌توان ادعا کرد هر فردی که به خاطر امری از امور دینی و غیر آن از انظار مردم پنهان شود، حتماً باید عده‌ای از خویشان و یا دوستان نزدیکش، از مکان و احوالش آگاهی داشته باشند بلکه افراد زیادی بوده‌اند که از انظار پنهان شده و هیچ خبری از آنان در هنگام غیبتشان به دست نیامده است و ما تعدادی از این افراد را در اینجا ذکر می‌کنیم:

در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان می‌کند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد، مگر زمانی که به پیغمبری مبعوث شده بود و برای دعوت قومش به مصر بازگشت نمود

اول: تمام تاریخ نویسان اسلامی و غیر اسلامی از پیروان ادیان آسمانی نقل کرده‌اند که یکی از پیغمبران به نام «حضرت خضر علیه السلام» مدت‌ها قبل از «موسی بن عمران علیه السلام» پنهان شده و تا این زمان به زندگی خود ادامه می‌دهد و احدی نتوانسته محل سکونت وی را کشف کرده و یا از کسانی که با او دوستی و معاشرت دارند خبری به دست آورد. تنها قرآن قصه کوتاهی از او با «موسی بن عمران» نقل کرده است.

و پاره ای از مردم می‌گویند: بعضی از «پارسایان و مردان با خدا» او را دیده ولی نشناخته اند و پس از اینکه از او جدا شده‌اند به ذهنشان رسیده که آن شخص «حضرت خضر» بوده است.(2)

دوّم: در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان می‌کند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد، مگر زمانی که به پیغمبری مبعوث شده بود و برای دعوت قومش به مصر بازگشت نمود.

کهف

سوم: قصه «اصحاب کهف» است که تا اندازه‌ای شرح فرار آنان از قومشان و رفتنشان به غاری که در دور دست واقع شده بود، در قرآن کریم ذکر شده و در آن، چنین بیان گردیده که آنان همراه «سگی» به طرف «غار» رفته و داخل آن شدند، ولی آن سگ در مقابل غار، سر خود را بر روی دو دستش گذاشت و همگی مدت «309» سال در آن غار ماندند و مانند شخصی که در خواب معمولی فرو رفته باشد.

جای تردید نیست که چنین قصه‌ای «عادتاً و عرفاً» محال می‌نماید.و اگر صریحاً در قرآن ذکر نگردیده بود، حتماً مخالفان ما آن را انکار می‌کردند، همانگونه که «مادیین و طبیعیین» آن را محال می‌دانند.

چهارم: قصه حیرت آور دیگر، سرگذشت «صاحب الاغ» است که در قرآن و سایر کتب آسمانی ذکر شده(3) و یهود و نصارا او را پیغمبر می‌دانند. خلاصه این قصه بدین گونه می‌باشد که «او از شهری گذشت و دید که آن شهر خراب و ویران گردیده، با خود گفت خداوند چگونه مردمی را که مدت‌ها است مرده‌اند و اثری از آنان باقی نمانده، زنده می‌گرداند؟!

در قرآن کریم، قصه فرار «موسی» از وطنش و پنهان شدن وی از ترس رژیم «فرعون» را بیان می‌کند. و نیز در قرآن چنین آمده که در آن مدت طولانی، هیچ فردی از وضع شخصی و مکان پنهان شدنش آگاهی پیدا نکرد

خداوند برای اینکه ثابت کند چگونه آنان را زنده خواهد نمود، او را میراند و پس از صد سال زنده کرد، در حالی که خوراکی های همراه وی، تازه مانده و هیچ تغییری نکرده بود و «الاغ» او نیز، در حال چریدن بسر می‌برد(4) و به همان حالی که از اول بود باقیمانده و ابداً تغییری در او به وجود نیامده بود.

خداوند به وی گفت: به «غذایت» نگاه کن که ابداً تغییری نکرده و به استخوان های بدن‌های انسان‌های مرده نیز بنگر که چگونه ما ذرّات آن را از زیر خاک بیرون آورده و به یکدیگر وصل نموده و گوشت، روی آنها می-رویانیم و آنها را به صورت اولیه در می‌آوریم. «عزیر» هنگامی که جریان زنده شدن «مردگان» را دید، گفت: «حال دانستم که خداوند بر هر کاری تواناست».

همانگونه که گفتیم:

این قصه در قرآن کریم ذکر شده و اهل کتاب نیز آن را نقل کرده و به آن اعتقاد دارند. بدون تردید این قصه نیز با جریان عادی و متعارف هیچ توافقی ندارد و به همین خاطر همه «مادیین» و «طبیعیین» و «مدعیان فلسفه» آن را شدیداً انکار می‌کنند و حال اینکه ادعای «امامیه» درباره «غیبت مهدی»، به عقل و عادت نزدیکتر است تا قصه‌های یاد شده. نظیر این قصه‌ها در کتاب‌های تاریخ ادیان بسیار ذکر گردیده است.

 

پی نوشت ها:

1. ر.ک: بحارالانوار، ج 51، چاپ تهران. بشارةالاسلام. غیبت نعمانی و غیبت طوسی.

2. در این باره و در مورد قصه های بعدی، به کتاب‌های تاریخ اسلام، مانند: تاریخ طبری، ابن اثیر، بحارالانوار، ج 5 و غیر آنها رجوع شود.

3. قرآن از «صاحب الاغ» تنها به «آن کسی که بر قریه ویران شده‌ای گذشت» یاد کرده و در تاریخ نام او مختلف آمده است. بعضی از آنان نام او را «عزیر» و بعضی دیگر «ارمیا» ذکر کرده‌اند. و هر دو اسم در اخبار مذهبی نیز نقل شده است. و اختلاف‌های دیگری در خصوصیات این قصه وجود دارد. (ر.ک: بحار، ج10، 7 و 14 و... طبری، ج 1 و تفسیر آیه 259 از سوره بقره).

4. در اینکه آیا خداوند، حمار عُزیر را نیز مانند خود عُزیر قبض روح کرد و یا نه، در تاریخ، به اختلاف نقل شده، پاره‌ای اول و برخی دوم را نقل کرده‌اند، ولی ظاهر قرآن کریم چندان توافقی با نقل اول ندارد. (رجوع شود به تفسیر آیه 259 از سوره بقره).


 


منبع:

سایت شعائر بر گرفته از ده انتقاد و پاسخ پیرامون غیبت امام مهدی؛ ترجمه كتاب «المسائل العشر فی الغیبة»، شیخ مفید (رحمة الله علیه)

لینک ثابت

حاکمی که با وجود قدرت داشتن، آن قدر عظیمتر از دنیاست، که هیچ چیزی نمی تواند، او را از فکر محبوب خود، و فکر بندگان خدا جدا کند، کیست؟


حکومت مهدوی

آیاتی از قرآن عزیز، بشارت به حکومت مؤمنان صالح بر روی زمین می دهد؛ که بهترین مصداق کامل آن، حکومت حضرت مهدی علیه السّلام، بعد از ظهور شریفشان است؛ در این مقاله به بیان معنای ظاهری (تفسیر) و باطنی (تأویل) برخی از این آیات می پردازیم.

طعم شیرین صلح و راستی در سراسر جهان

«وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون * إِنَّ فی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدین*»(1) : قطعاً، بعد از ذکر (تورات) در «زبور» نوشتیم (قطعی کردیم) که یقیناً، بندگان شایسته ام وارث [حکومت] زمین خواهند شد. در این، ابلاغ روشنی است برای گروه عبادت کنندگان.

زمین برای او [قائم] جمع می شود و گنجهای آن برای او آشکار می گردد. حکومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند به دست او دینش را بر همه دینها غلبه خواهد بخشید، هر چند مشرکان ناخشنود باشند. هیچ ویرانه ای باقی نمی ماند جز اینکه آباد می شود و حضرت عیسی علیه السلام فرود می آید و پشت سر او به نماز می ایستد ...

این آیه دلالت می کند که روزی خواهد رسید که صلح و راستی، بر سراسر جهان سایه افکنده و ظلم و بیداد از روی زمین برچیده خواهد شد. چون در زمان هیچ یک از انبیا و امامان قبلی، چنین اتفاقی نیفتاده، بنابراین باید این امر در آینده، اتفاق بیافتد. برای اینکه بدانیم این وعده، چه وقت و توسّط چه کسی تحقق خواهد یافت، باید به "ثقل اصغر" به یادگار مانده از پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله مراجعه نماییم.
شکافنده ی علوم، پنجمین گوهر نایاب علیه السّلام فرمودند: «اینان، اصحاب مهدی در آخرالزمانند.»(2) 
طبق نقل شیعه و اهل سنت، از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله می خوانیم: «اگر فقط یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خدا، آن روز را طولانی می کند تا مردی صالح از اهل بیت مبعوث گرداند و زمین را چنان که پر از ظلم و جور شده است، پر از عدل و داد کند.»(3) بنابراین، اگر روایت امام باقر علیه السلام و روایتهای متعدد دیگری، از این دست را کنار هم بگذاریم، متوجه خواهیم شد که کل زمین طعم شیرین حاکمیت معصوم را با ظهور امام مهدی علیه السلام خواهد چشید؛ چیزی که تا به امروز، تنها گاهی و برای قسمتی از زمین محقق شده است.

غلبه دین خاتم بر همه ادیان

«هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (4): او، کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه ی آیین ها، غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
وعده ی غالب شدن دین اسلام، بر همه ی آیین ها، تاکنون تحقق نیافته و آیین های دیگری با پیروان فراوان وجود دارند که هنوز نه تنها مغلوب دین حق پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نشده اند؛ بلکه سعی می کنند تا اسلام مظلوم را، از بین ببرند. ولی چون وعده ی الهی حق است و راست؛ پس باید روزی تحقق پیدا کند.
نه تنها شواهد تاریخی عدم تحقق این مسأله، ما را مطمئن می سازد که روزی این وعده عملی می شود، بلکه روایات زیبایی بر این مسأله مهر تأیید زده و زمان این وعده را معرفی می نمایند. پیشوای پنجم ما، امام باقر علیه السلام فرمودند: «... زمین برای او [قائم] جمع می شود و گنج های آن برای او آشکار می گردد. حکومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند به دست او دینش را بر همه دینها غلبه خواهد بخشید، هر چند مشرکان ناخشنود باشند. هیچ ویرانه ای باقی نمی ماند جز اینکه آباد می شود و حضرت عیسی علیه السلام فرود می آید و پشت سر او به نماز می ایستد ...» (5)
همچنین صادق آل طه علیه السّلام فرمودند: «به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده و نخواهد شد تا آنکه قائم خروج کند.» (6)

حاکم قدرتمند به فکر خدا و خلق

«الَّذینَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاة وَ آتَوُا الزَّكاة وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَة الْأُمُور»(7): همان کسانی که هرگاه در زمین به آنان قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و پایان همه کارها از آن خداست.
حاکمی که هنگام تسلّط پیدا کردن و حاکمیت، به فکر اقامه نماز، پرداخت زکات، امر به معروف و نهی از منکر است؛ کیست؟ حاکمی که با وجود قدرت داشتن، آن قدر عظیمتر از دنیاست، که هیچ چیزی نمی تواند، او را از فکر محبوب خود (نماز) و فکر عیال الله و بندگان خدا (زکات) جدا کند.
مولای ما، امام باقر علیه السّلام فرمودند: «این آیه، برای آل محمد است و (خداوند) مهدی و اصحابش را فرمانروای مشارق و مغارب زمین می گرداند و به دست او و یارانش، دین را غالب کرده و بدعتها و باطلها را می میراند.» (8)

امنیت کامل و دین حق در سایه حاکمیت صالحان

روزی خواهد رسید که صلح و راستی، بر سراسر جهان سایه افکنده و ظلم و بیداد از روی زمین برچیده خواهد شد. چون در زمان هیچ یک از انبیا و امامان قبلی، چنین اتفاقی نیفتاده، بنابراین باید این امر در آینده، اتفاق بیافتد. برای اینکه بدانیم این وعده، چه وقت و توسّط چه کسی تحقق خواهد یافت، باید به "ثقل اصغر" به یادگار مانده از پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله مراجعه نماییم

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئًا وَ مَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ.»(9)
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید.

همچنین دین و آیینی را برای آنان پسندیده، پا بر جا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می کند. آن چنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند.

خداوند در این آیه جامعه ای را به مؤمنان وعده داده است که سه ویژگی مهم را داراست:
1. حاکمیتی در اختیار مؤمنان؛
2. استقرار دین اسلام و چیرگی این دین، بر همه ی ادیان؛
3. امنیت کامل مؤمنان و عدم ترس آنان.
چنین جامعه ای در گذشته ی تاریخ اسلام، تحقق نیافته است و چون مضمون آیه، وعده ی خداست، پس باید در آینده ی جهان، پدیدار گردد. (10)
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر این آیه می فرماید: «حق مطلب این است که این آیه جز با جامعه ای که با ظهور امام مهدی علیه السّلام تشکیل می شود، با هیچ جامعه دیگری قابل انطباق نیست.» (11)
بنابراین با مراجعه به آیات قرآن و کلام معصومین علیهم السلام در می یابیم که تحقق حاکمیت صالحان و وعده غالب شدن دین اسلام که تاکنون به وقوع نپیوسته است، در زمان حکومت امام عصر علیه السلام تحقق خواهد یافت.
به امید آن روز صالح باشیم و مؤمن!

پی نوشت:

1 . انبیا: ۱05 ۱۰۶.
2. ترجمه مجمع البیان، طبرسی، ج۱۶، ص۱۷۲.
3 . همان.
4 . توبه /۳۳.
5 . کمال الدین، صدوق، ج 1، باب 32، ح 16، ص 331.
6 . نورالثقلین، حویزی، ج2، ص 211.
7 . حج / 41.
8 . نورالثقلین، حویزی، ج۳، ص۵۰۶؛ بحارالأنوار، مجلسی، ج۲۴، ص۱۶۵ و 166.
9 . نور / 55.
10 . نگین آفرینش، ج 1، تآلیف بالا دستیان و دیگران، ص 71
11 . تفسیر المیزان، ج15، ص156.

لینک ثابت

آیا امکان دارد منجی وعده داده شده در اسلام، همان حضرت مسیح علیه السلام باشد؟ این سؤال به خاطر وجود حدیثی جعلی (1) مطرح شده و دلیل دیگری جز این حدیث در میان احادیث مهدوی وجود ندارد. با بیان مسأله ای صریح در میان منابع اسلامی، امکان منطبق دانستن دو منجی اسلامی و مسیحی را منتفی می نماییم.

 
منجی موعود

این دو از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «من، در میان شما، دو چیز گرانبها باقی می گذارم؛ تا زمانی که به این دو تمسک جویید، گمراه نمی شوید: کتاب خداوند (قرآن) و عترت و خاندان من، این دو از هم جدا نمی شوند تا در روز قیامت بر من در حوض وارد شوند.» (2) بنابراین باقی مانده از عترت پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی امام مهدی علیه السلام در میان ما وجود دارند.
طبق برخی از آیات قرآن کریم مانند: آیه چهارم سوره قدر و آیه هفتم سوره رعد و روایات متعدد، زمین هیچ گاه از حجت خالی نیست و در هر زمان یك نفر از اولیاى الهی، امامِ زمانِ خود و حجّت و خلیفه الهی در روى زمین است. محمد بن فضیل از امام رضا علیه السلام پرسید: «آیا می شود زمین بدون امام باشد؟ امام فرمودند: نه، در این صورت اهل خود را فرو می برد.» (3)
علاوه بر آن احادیث زیادی داریم که تعداد جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را دوازده نفر می شمارد و اسامی آنها را ذکر می کند و آخرین آن ها را امام مهدی علیه السلام معرفی می کند. به طور مثال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «جانشینان بعد از من به تعداد سرپرستان بنی اسرائیل، دوازده نفر می باشند سپس دستش را بر پشت امام حسین علیه السلام گذاشتند و فرمودند نه نفر از نسل او (امام حسین علیه السلام) و نهمین آنها مهدی است که زمین را از عدل و داد پر می کند همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد ...»  (4)

علاوه بر روایات متواتر در مورد امام مهدی علیه السلام در منابع اسلامی، در انجیل (کتاب مقدس مسیحیان) نیز بشارتهایی آمده است. در انجیل و ملحقات آن، 80 بار کلمه «پسر انسان» آمده است که فقط 30 مورد آن، با حضرت عیسی مسیح علیه السلام قابل تطبیق است؛ امّا 50 مورد دیگر، از نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخر الزمان و پایان روزگار ظهور خواهد کرد

شخصیت انکارناپذیر جهان اسلام

اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش «مهدی» و از اولاد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مورد اتفاق همه فرَق اسلامی است، در حالیکه بنا بر آیات قرآن  (5) خداوند حضرت عیسی علیه السلام را به سوی خود بالا برد.
برخی از علما، تعداد آیاتی را که درباره امام مهدی علیه السلام تفسیر (معنای ظاهر آیه) و تأویل (معنای باطن آیه) شده است، حدود دویست آیه دانسته اند. (6) علامه مجلسی، بیشتر آنها را در «بحارالأنوار» گرد آورده است. (7) آیة الله صافی گلپایگانی در مقدمه کتاب «منتخب الأثر» می نویسد: «بر هر کسی که توجه به تاریخ و احادیث داشته باشد، معلوم است که بشارتهای نقل شده از پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام و اصحاب آن حضرت در مورد ظهور مهدی علیه السلام به تواتر رسیده است.» ایشان در این کتاب مجموع احادیث مربوط به امام مهدی علیه السلام را که در کتابهای مختلف و معتبر شیعه و اهل سنت ذکر شده، ۶۳۳۸ روایت بدون حذف احادیث تکراری می داند.»
به اندازه ای احادیث دوازدهمین جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (امام مهدی علیه السلام) که جهان را پر از عدل و داد می کند، در میان مردم جا افتاده بود که افرادی برای افزایش موقعیت در میان مردم لقب مهدی را به کار می بردند.
به عنوان نمونه، منصور عباسی، خلیفه دوم عباسی، لقب مهدی را بر فرزندش محمد که ولیعهدش بود گذاشت تا شأن او را در میان مردم بالا ببرد. مهدی عباسی خلیفه سوم عباسی از سال 158 تا 169 ق همزمان با امامت امام کاظم علیه السلام حکومت کرد. «خاندان عباسی و پیروان آنان، طبق روایات و اخبار متواتر، می دانستند مهدى موعود كه تار و مار كننده كلیه حكومتهاى خودكامه است، از نسل حضرت عسكرى علیه السلام خواهد بود، به همین جهت پیوسته مراقب وضع زندگی او بودند تا بلكه بتوانند فرزند او را به چنگ آورده و نابود كنند، همچون تلاش بیهوده فرعونیان براى نابودى موسی!» (8)  لذا خانه امام حسن عسکری علیه السلام را تحت نظر داشتند تا جلوی ولادت امام دوازدهم را بگیرند اما اراده الهی بر این تعلق گرفت که ولادت امام پنهانی صورت گیرد و جانشان حفظ شود.

به اندازه ای احادیث دوازدهمین جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (امام مهدی علیه السلام) که جهان را پر از عدل و داد می کند، در میان مردم جا افتاده بود که افرادی برای افزایش موقعیت در میان مردم لقب مهدی را به کار می بردند.

بشارت انجیل بر موعود اسلام

علاوه بر روایات متواتر در مورد امام مهدی علیه السلام در منابع اسلامی، در انجیل (کتاب مقدس مسیحیان) نیز بشارتهایی آمده است. در انجیل و ملحقات آن، 80 بار کلمه «پسر انسان» آمده است که فقط 30 مورد آن، با حضرت عیسی مسیح علیه السلام قابل تطبیق است؛ امّا 50 مورد دیگر، از نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخر الزمان و پایان روزگار ظهور خواهد کرد. (9) به طور مثال در انجیل لوقا آمده است: «و کمرهای خود را ببندید، چراغهای خود را افروخته بدارید. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد، پس شما نیز مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی برید، پسر انسان می آید .» (10)
بنابراین با وجود آیات قرآن کریم و احادیث متعدد، موعود وعده داده شده در اسلام امام مهدی علیه السلام می باشد. در انجیل نیز به منجی دیگری غیر از حضرت عیسی علیه السلام، اشاره شده است.

پی نوشت:

 1. حدیث ابن ماجه که به سندش به رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت داده که فرمودند: «و مهدی جز عیسی بن مریم نیست.» (ابن ماجه، سنن، ج ۲، ص ۱۳۴۰، ح ۴۰۳۹)
2 . انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا: کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۲۷ ، ص ۳۳.
3 . صفار، بصائر الدرجات، ج 1، ص 488.
4 . خزاز رازى، كفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص 47.
 5. نساء / 157 و 158.
6 . میرزا مهدی صادقی، تاریخ زندگانی حضرت مهدی علیه السلام، ص۷۴.
7 . علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۱، صص۱۸ ۶۴.
8 . مهدی پیشوایی، سیمای پیشوایان در آینه تاریخ، ص 179.
 9. سید اسدالله هاشمی شهیدی، ظهور حضرت مهدی علیه السلام از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، به نقل از: قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس آمریکایی.
 10. انجیل لوقا، باب ۱۲.

لینک ثابت

قضیه حضرت حجت علیه السلام، یک قضیه فرامذهبی است. یعنی نه تنها مسلمانان و به طور مصداقی و مشخص تشیع به ایشان اعتقاد دارند بلکه غیرمسلمانان هم اعتقاد دارند.  شاید غیر از توحید و نبوت، هیچ امر اعتقادی به اندازه مهدویت میان مسلمانان مشترک نباشد.

اعظم کارگرشریف - بخش مهدویت تبیان
تاریخ اخر الزمان

توحید و نبوت و معاد را همه شنیده اند که به آنها اصول دین می گویند. اما قضیه مهدویت حتی منحصر به مسلمانان نیست، همه اقوام و همه ادیان این اعتقاد را دارند. وقتی به تاریخ ملل و اقوام عالَم می نگریم، می بینیم از زمانهای پیش این مسأله، آنان را به خود متوجه و مشغول ساخته و به انتظار مصلحی که بتواند جهان را نیکو اداره کند، دقیقه شماری می کنند.
البته این اعتقاد (چنان كه در میان شیعه بسیار عمیق، عینى و راهبردى است) در بین بیشتر مكاتب و اقوام به عنوان آموزه اى اصیل و بنیادین مطرح نیست و به عنوان باورى فرعى و احتمالى تلقّى مى شود. در واقع شیعه با اندیشه «مهدویت» زنده و پویا است و با آن زندگى مى كند و نفَس مى كشد و آن را ركن اساسى اعتقاداتش مى داند؛ امّا در میراث مكتوب و شفاهى بیشتر ملل و ادیان، تنها اشاراتى گذرا به آن شده و مطالبى اجمالى درباره آن طرح گشته است. این اعتقاد، هنوز به عنوان باورى اثرگذار و یقینى تبدیل نشده و جایگاه استراتژیك خود را نیافته است! با این حال همین اشارات و بیانات نیز، نشانگر فراگیرى و ریشه دار بودن اندیشه «ظهور رهایى بخش بزرگ» و حقانیت و درستى آن است.

عقاید اقوام مختلف

1. برهمنان:

قضیه مهدویت حتی منحصر به مسلمانان نیست، همه اقوام و همه ادیان این اعتقاد را دارند. وقتی به تاریخ ملل و اقوام عالَم می نگریم، می بینیم از زمانهای پیش این مسأله، آنان را به خود متوجه و مشغول ساخته و به انتظار مصلحی که بتواند جهان را نیکو اداره کند، دقیقه شماری می کنند.

برهمنان بر این عقیده اند که در آخر الزمان "ویشنو" ظهور می نماید، در حالی که بر اسب سفیدی سوار است و شمشیر آتشبار در دست دارد. ویشنو مخالفین برهمنان را می کشد و دنیا را سعادتمند می نماید.

2. انگلیسی ها:
ساکنین جزایر انگلستان از چندین قرن قبل، به انتظار "آرتور" می باشند که می گویند: در جزیره آوالون سکونت دارد. گویند: روزی ظاهر شود و نژاد "ساکسون" را در دنیا غالب گرداند و سعادت را نصیب و روزی آنان سازد.

3. نژاد اسلاو:
نژاد اسلاو بر این عقیده بودند كه از مشرق زمین، یك نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.

4. نژاد ژرمن:
 نژاد ژرمن معتقد بودند: یك نفر فاتح از طوایف آنان قیام مى كند و «ژرمن» را بر دنیا حاكم مى گرداند.

5. مسیحیان:
یكى از اعتقادات غربیان مسیحى، باور به بازگشت عیسى مسیح -به عنوان نجات دهنده مسیحیان و تحقق بخش ملكوت و سلطنت الهى- است. با این حال در میان اقوام مختلف غربى نیز سخن از یك منجى بزرگ مطرح بوده و پاره اى از افراد از چنین انتظارى بهره بردارى كرده اند.

6. یهودیان:
یهودیان بر این عقیده بوده و هستند که در آخرالزمان "ماشیح" پیدا شود و پادشاه پادشاهان گردد.

7. ایرانیان باستان:
ایرانیان بر این اعتقاد راسخ بودند که "گرزاسپه" پهلوان تاریخی ایران زنده است و در کابل خوابیده و صدهزار فرشته او را نگهبان هستند و روزی بیدار شود و قیام کند. دسته دیگری از ایرانیان اعتقادشان این بود که "کیخسرو" پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایی، سلطنت را به فرزند خود واگذار کرده، رو به کوهستان نموده، در آنجا آرمیده روزی ظاهر گردد و اهریمنان را از گیتی براند.
آری در هر دوره و زمانی مردم جهان منتظر یک نجات دهنده بوده اند ولی باید گفت که آنها در تعیین مصداق، که آن منجی و مصلح کیست در اشتباه اند.

منجی شیعیان

اما شیعه با سند محکم و از طریق وحی منجی خود را معرفی می کند، مشخصات امام مهدی(عج) در اخبار شیعه از طریق قرآن و روایات رسیده و از نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام می باشد و چنان مشخصات ایشان دقیق بیان شده است که بر هیچ کس جز فرزند امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین پیشوای شیعه تطبیق نمی کند.

در هر دوره و زمانی مردم جهان منتظر یک نجات دهنده بوده اند ولی باید گفت که آنها در تعیین مصداق، که آن منجی و مصلح کیست در اشتباه اند.

از بین صدها روایت به یک حدیث اشاره می شود:
امام صادق علیه السلام از آباء گرامی اش که از امیرالمؤمنین علیه السلام، از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند، می فرماید: امامهای بعد از من دوازده نفرند. اولی آنها علی بن ابی طالب و آخری آنها حضرت خاتم الاوصیاء است که آنها جانشینان و اوصیاء من و حجتهای الهی بر امت من هستند. کسی که به امامت آنها اقرار کند مؤمن است و کسی که آنها را انکار کند کافر است. (کمال الدین و تمام النعمة)
در این حدیث و احادیث بسیاری به وجود امام دوازدهم اشاره می شود و این که قطعا دوازدهمین جانشین پیامبر صلی الله علیه و اله از نسل ائمه علیهم السلام خواهند بود. اما روایات زیادی به برپایی حکومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه اشاره می کنند حتی در منابع اهل سنت، از جمله: ابن حجر در کتاب "صواعق المحرقة" از ابوالحسن امری چنین نقل می کند: اخبار متواتر و فراوانی از پیامبر (صلی الله علیه و اله) نقل شده که سرانجام مهدی ظهور می کند و او از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) است ... و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (صواعق ص 99)
و نیز محمد شبلنجی دانشمند معروف مصری در کتاب "نور الابصار" می نویسد: اخبار متواتری از پیامبر (صلی الله علیه و اله) آمده که مهدی از خاندان اوست، او همه زمین را پر از عدل می کند.

امام موعود در یک نگاه

به طور کل از مجموع احادیث روشن می شود که مصلح بزرگ جهانی، مهدی موعود علیه السلام دارای مشخصات زیر است:
- از خاندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و فرزندان اوست.
- از فرزندان امام حسین علیه السلام است.
- دوازدهمین پیشوا پس از پیامبر صلی الله علیه و اله است.
- فرزند حسن بن علی العسکری علیهماالسلام است.
- دنیا را مملو از عدل و داد خواهد کرد.
حکومت جهان در اختیار او قرار می گیرد.
- مستضعفین و استعمارشدگان، در عصر او از قید و زنجیر اسارت آزاد می شوند، و جنگها برچیده می شود و صلح و آرامش جای آن را می گیرد.

وظیفه شیعه

با این مقدمات به این نتیجه می رسیم که باید هر چه بیشتر و بهتر مصلح و منجی واقعی را به جهان بشناسانیم زیرا دنیایی که خود را در وحشت و اضطراب و در آستانه سقوط می بیند، گوش به زنگ است تا هر ندایی که به نام صلح بلند گردد، مشتاقانه از آن استقبال کند و مردم در چنین شرایطی برای پاسخ به منادی واقعی صلح، آمادگی دارند و نیاز خود را به یک مصلح آسمانی احساس می کنند و این وظیفه مسلمانان را سنگین تر می کند که امام را به جهانیان معرفی کنند و زمان بعد از ظهور را به تصویر کشند.
توماس کارلایل تاریخ نگار اسکاتلندی می گوید: دنیا در جستجوی پیشوایی است که بتواند دنیا را اداره کند، هر چه جستجو می کند کسی را پیدا نمی کند به جز علی بن ابیطالب.
و امروز همان نجات دهنده بشر یازدهمین فرزند امام علی بن ابیطالب علیه السلام است، که با عقل و قدرت خدادادی، جهان را در قبضه قدرت خود می گیرد و به نابسامانی های موجود سر و سامان می بخشد.
آری آنان که متوجه اوضاع عالمند، در به در دنبال فرشته صلح می گردند و می دانند جهان باید خود را آماده پذیرش ندای «جاءَ الحَقُ وَ زَهَقَ الباطِلُ» کند و زمینه را برای مصلح حقیقی و حکومت جهانی ولی عصر امام زمان (عج) آماده سازد. چون نجات دنیا و مردم، از چنگال ستمکاران، جباران و مفسدان و اهتزاز پرچم یکتاپرستی و احیا کردن آیین توحیدی جز با تشکیل دولت کریمه مهدوی صورت نخواهد گرفت.

لینک ثابت

مهدویت یكی از مهمترین و اصیلترین موضوعات اسلامی است كه از بدو ظهور اسلام مورد توجه ویژه قرار گرفته است. با مرور مصادر حدیثی اسلام و منابع مكتوب شیعه در می یابیم كه پیشوایان معصوم علیهم السلام پیوسته كوشیده اند تا ابعاد گوناگون این جریان را بیان نمایند به همین خاطر در میان موضوعات اسلامی به كمتر موضوعی به اندازه مهدویت پرداخته شده است؛ به طوری که بیش از 1940 روایت بدون تكرار در موضوع مهدویت وارد شده است.(1)

سمیه میرسپاه - بخش مهدویت تبیان
امام صادق

با توجه به شرایط خاصی كه در دوران امام صادق علیه السلام بوجود آمد؛ یعنی انحطاط حكومت فاسد اموی و روی كار آمدن حكومت بنی عباس، فرصت مناسبی فراهم شد تا فرهنگ اهل بیت علیهم السلام و اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله توسط ایشان گسترش یابد. لذا در میان معصومین علیهم السلام بیشترین احادیث مهدوی در موضوعات مختلف مهدویت از امام صادق علیه السلام به دست ما رسیده است؛ در حدود 297 حدیث(2) كه نشان از اهمیت این موضوع دارد.
در این مقاله سعی بر این داریم تا  به بیان تعداد معدودی از احادیث امام صادق علیه السلام در سه محور (ضرورت، غیبت و انتظار) از نگاه ایشان بپردازیم.

از غیب تا غائب

روح معرفت و عبودیت خداوند متعال، معرفت امامان معصوم علیهم السلام می باشد؛ زیرا اوصیای الهی به فرموده امام صادق علیه السلام ابواب الله (درهای خداوند) می باشند كه از آن درها به سوی خداوند روی آورده می شود. (3) پس خدا را تنها از راه معصومین علیهم السلام می توان شناخت.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «مردم راهی جز معرفت ما ندارند و بخاطر نشناختن ما عذری از ایشان پذیرفته نیست ...» (4)

سرحلقه اتصال به حجت الهی و یاری او شناخت و محبت است. مقام والای معرفت امام، انسان را به جایگاه رفیع خدا باوری می رساند، ارتباط این دو ارتباطی ناگسستنی است به طوری كه در آیات ابتدایی سوره مبارکه بقره، هدایت پذیری از قرآن، ویژه متقینی است كه به غیب و حجت غایب ایمان دارند

پس امروز كه ولی خدا در پشت پرده غیبت نهان گردیده مهمترین وظیفه ما شناخت و باور قلبی نسبت به ایشان است. «الم * ذلك الكتاب لا ریب فیه هدی للمتقین * الذین یومنون بالغیب ... * ؛ الم * این كتاب بی هیچ شك راهنمای پرهیزگاران است. آن كسانی كه به غیب ایمان آرند...» امام صادق علیه السلام درباره ی این آیه فرمودند: «المتقون، شیعة علی علیه السلام، و الغیب فهو الحجة الغایب؛ متقین شیعیان امام علی علیه السلام هستند و غیب، حجت غایب است.» (5)
سرحلقه اتصال به حجت الهی و یاری او شناخت و محبت است. مقام والای معرفت امام، انسان را به جایگاه رفیع خدا باوری می رساند، ارتباط این دو ارتباطی ناگسستنی است به طوری كه در آیات ابتدایی سوره مبارکه بقره، هدایت پذیری از قرآن، ویژه متقینی است كه به غیب و حجت غایب ایمان دارند. (6)

راز غیبت حجت خدا

یكی از مهمترین مباحثی كه در مهدویت به آن پرداخته می شود غیبت و علل آن می باشد. غیبت امام علیه السلام به امر پروردگار محقق شده و امام صادق علیه السلام نیز مانند دیگر معصومین علیهم السلام از وقوع آن خبر داده اند: «نزدیکترین حالات مومنین نزد خداوند عزوجل، و خشنودترین هنگام او از آنان، زمانی است که حجت خدا را نیابند و برای آنان آشکار نشود و از دیدگان آنها پوشیده بماند، اما در عین حال بدانند که حجت ها و بینات الهی باطل نشده و در آن هنگام، هر صبح و شام، منتظر باشند و شدیدترین خشم و غضب خداوند بر دشمنانش موقعی است که حجت خود را از آنان مخفی بدارد و بر آنان آشکار نگردد، (و آنها نیز او را انکار کنند) و خداوند دانسته است که اولیای او در تردید واقع نمی شوند و اگر می دانست که آنها در شک می افتند، یک چشم بر هم زدن، حجت خود را از آنها، نهان نمی ساخت.» (7)
در مورد اینكه چرا امام مهدی علیه السلام غایب شدند و علت محرومیت مردم از بركات ظهور ایشان چیست روایات متعدد و بی شماری موجود است. سرّی از اسرار الهی، حفظ جان امام، و آزمایش مردم از جمله علتهای غیبت امام عصر علیه السلام می باشند.

امام صادق علیه السلام فرمودند: «بی تردید برای صاحب الامر غیبتی است كه هر اهل باطلی، در آن به شك می افتد.» راوی در باره علت غیبت سوال كرد. حضرت فرمود: «غیبت به سبب امری است كه اجازه نداریم آن را برای شما بیان كنیم... غیبت سری از اسرار الهی است

امام صادق علیه السلام فرمودند: «بی تردید برای صاحب الامر غیبتی است كه هر اهل باطلی، در آن به شك می افتد.» راوی درباره علت غیبت سوال كرد. حضرت فرمود: «غیبت به سبب امری است كه اجازه نداریم آن را برای شما بیان كنیم... غیبت سری از اسرار الهی است؛ ولی چون می دانیم كه خداوند بزرگ، حكیم است، می پذیریم كه همه كارهای او (بر اساس) حكمت است؛ هر چند علت آن كارها برای ما معلوم نباشد.» (8)

و در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام علت غیبت را حفظ جان امام عصر علیه السلام بیان می نمایند: «امام منتظر، پیش از قیام خود مدتی از چشمها غایب خواهد شد.» از حضرت درباره علت آن سوال شد. حضرت فرمودند: «بر جان خویش بیناك است.» (9)

 

پا در رکابِ دوست

هویت جامعه شیعی به انتظار فرج وابسته است و مهمترین وظیفه شیعیان در دوران غیبت، انتظار فرج است. انتظار سازنده و پویا یعنی انتظاری كه مشق مقاومت و پایداری، كرامت و شرافت را با خود به ارمغان بیاورد. چنین انتظاری حتی اگر به وصال مهدی نیانجامد نام انسان را در زمره یاوران ثبت خواهد كرد.
امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: «مَنْ سُرَّ أَنْ یَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِر؛ (10) هر کس که بودن در شمار یاران قائم، او را شادمان سازد باید به انتظار باشد و باید با پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار کند. پس اگر اجلش فرا رسد و امام قائم پس از درگذشت او قیام کند، بهره او از پاداش برابر با پاداش کسی است که آن حضرت را درک کرده باشد. پس بکوشید و منتظر باشید گوارا باد شما را ای گروه بخشوده.»
آماده سازی برای ظهور از مهمترین وظایف هر منتظریست و برای اینكه در جرگه یاران امام عصر علیه السلام قرار بگیریم باید تقوا پیشه كرده و خود را به حسن خلق مزین نماییم.
همچنین نباید منتظران  از آمادگی نظامی و تجهیزات جنگی غافل بمانند: «لَیُعِدَّنَّ أحَدُكُم لِخُروجِ القائِمِ وَلَو سَهماً؛ (11) هر یک از شما باید خود را براى ظهور حضرت قائم آماده كند، اگرچه با فراهم كردن یک تیر.»
امام صادق علیه السلام برای چنین رادمردانی دعا فرموده و آرزوی طول عمر می نمایند تا توفیق در حضور و خدمتگذاری در ركاب حضرت را بیابند.

پی نوشت:
1- امام مهدی علیه السلام در احادیث شیعه و سنی ،ص 31
2-همان
3- اصول كافی، ج1، ص275، ح9
4- همان، ص266،ح11
5 -كمال الدین و تمام النعمة ،ج2 ، ص20، ح14
6- برگرفته از كتاب سلوك مهدوی، محمد باقر حیدری كاشانی، ص 74
7- كمال الدین، ج2، ص339
8- كمال الدین و تمام النعمة ، ج1، باب 32، ص204، ح11
9- همان، ص233، ح7
10- الغیبة، نعمانی، ص 200
11- بحارالأنوار، ج 52، ص 366

لینک ثابت

 

برخی معتقدند اگر امام زمان فقط ۳۱۳ یار مخلص داشته باشند، ظهور می کنند و بر این اساس چنین سؤالی را مطرح می کنند که آیا در میان این تعداد مسلمان و شیعه، ۳۱۳ نفر یار برای ظهور حضرت وجود ندارد؟

مهدیه سعیدی نشاط - بخش مهدویت تبیان

بصیرت


در پاسخ باید گفت که اولاً: در روایات مختلف، برای یاران و اصحاب خاص حضرت مهدی علیه السلام، صفات و خصوصیات ویژه ای ذکر شده که ممکن است این افراد با این شرایط ویژه هنوز در بین ما موجود نباشند.
ثانیاً: از مجموعه احادیث استفاده می شود که یاران حضرت مهدی علیه السلام بعد از ظهور، محدود به 313 نفر نمی شود و باید دسته دیگری از یاوران امام زمان علیه السلام که ده هزار نفر هستند نیز برای قیام حاضر باشند، چراکه بدون حضور ایشان در مکه قیام صورت نمی گیرد.(1)
ثالثاً فراهم شدن ۳۱۳ نفر از یاران خاص حضرت ولی عصر علیه السلام علت تامّه برای ظهور حضرت نیست و تنها یکی از شرایط تحقق ظهور است. در حقیقت ظهور امام مهدی علیه السلام شرط مهم دیگری نیز دارد که همان «آمادگی عمومی» و استقبال جهانی برای تشکیل حکومت عدل الهی است.

آمادگی برای ظهور در پرتوی بصیرت همگانی

اقبال و خواست عموم مردم نسبت به امام زمان علیه السلام و حمایت از تشکیل حکومت عدالت گستر مهدوی نیازمند این است که شناخت و بصیرت نسبت به حقانیت و اهداف قیام امام عصر علیه السلام در بین مردم به بالاترین حد ممکن برسد. بنابراین می توان گفت: یکی از مهمترین ابزار ایجاد آمادگی عمومی، برای ظهور امام مهدی علیه السلام بصیرت افزایی در جوامع اسلامی است.

گرچه 313 نفر که فرماندهان و یاران اصلی ایشان را تشکیل می دهند در اوجِ ایمان، ولایت پذیری، صبر و بصیرت هستند؛ عموم یاران نیز با توجه به مقدار بهره ای که از این اوصاف کریمه دارند به حضرت نزدیکتر خواهند بود گرچه عموم مردم هم برای حمایت از دولت ایشان باید از این اوصاف بهره مند باشند. بنابراین برای فراهم آوردن یکی از مهمترین شرایط ظهور امام زمان علیه السلام باید سعی بر افزایش سطح بصیرت دینی در جامعه داشت

لفظ بصیرت از نظر لغوی به معنای بینایی است اما در اصطلاح به بینایی قلب و درک و فهم عمیق مسائل گفته می شود. بصیرة -و بصر- نیروى بینائى چشم و قدرت ادراك دل است.(2)
«بصیر» فردی است كه نسبت به مسائل اجتماعی، سیاسی، معنوی و... ، از بینش عمیق و صحیحی برخوردار باشد که به وسیله آن بتواند حق و باطل را از هم تمیز داده و در هنگام بحران و فتنه، راه حق و سعادت را تشخیص دهد و طبق آن حركت كند.

اوج بصیرت در یاران منجی

یاران امام زمان علیه السلام باید از بالاترین سطح بصیرت برخوردار باشند. گرچه 313 نفر که فرماندهان و یاران اصلی ایشان را تشکیل می دهند در اوجِ ایمان، ولایت پذیری، صبر و بصیرت هستند؛ عموم یاران نیز با توجه به مقدار بهره ای که از این اوصاف کریمه دارند به حضرت نزدیکتر خواهند بود گرچه عموم مردم هم برای حمایت از دولت ایشان باید از این اوصاف بهره مند باشند. بنابراین برای فراهم آوردن یکی از مهمترین شرایط ظهور امام زمان علیه السلام باید سعی بر افزایش سطح بصیرت دینی در جامعه داشت.

راههای کاربردی کسب بصیرت

1. تقوای دل: یکی از مهمترین راه های بصیرت افزایی پرورش روح تقوا و دوری از معاصی در جامعه است. قرآن کریم می فرماید: «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً»(3) اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند قدرت تمیز حق از باطل را به شما عطا خواهد کرد.
همان طور که در تعریف بصیرت آمد، بصیرت نوعی ادراک قلبی است که به وسیله آن می توان حق و باطل را از هم تمییز داد؛ بنابراین به نورانیت دل بستگی دارد و اگر قلب از زنگار گناه پاک باشد می تواند حقیقت را به روشنی در آینه دل جلوه گر ببیند.

2. تذکر و غفلت زدایی: یکی از مهمترین امور بصیرت بخش؛ «یادآوری» و «ذکر» است که موجب «غفلت زدایی» می شود. خداوند متعال در بسیاری از آیات قرآن بندگان را به ذکر خود و یا یادآوری نعمات و آیات الهی، وقایع عبرت آموز و بلایای واردشده بر امتهای پیشین و... سفارش کرده است.(4)
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره تأثیر ذکر بر افزایش بصیرت می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الذِّكْرَ جَلَاءَ الْقُلُوبِ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ»(5) بدرستى كه خداى سبحان ذكر را جلادهنده دلها، قرار داده که بینا می شوند به وسیله آن بعد از کوری و اشتباه در تاریكى .
چنانکه خداوند نیز خطاب به پیامبرش می فرماید: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنین »)6) پیوسته تذكر ده، زیرا تذكر مؤمنان را سود مى بخشد. 
و در جای دیگر خداوند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به یادآوری «ایام الله» [روزهای خدا] دستور می دهد و می فرماید: « وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه »(7)
مفسران در تفسیر آن احتمالات مختلفى داده اند اما اصولا نمى توان این تعبیر گویا و رسا را محدود ساخت. ایام الله تمام روزهایى است كه داراى عظمتى در تاریخ زندگى بشر است. هر روز كه یكى از فرمانهاى خدا در آن چنان درخشیده، كه بقیه امور را تحت الشعاع خود قرار داده، از ایام الله است. هر روز كه فصل تازه اى در زندگى انسانها گشوده، و درس عبرتى به آنها داده و ظهور و قیام پیامبرى در آن بوده، یا طاغوت و فرعون گردنكشى در آن به قعر دره نیستى فرستاده شده، و خلاصه هر روز كه حق و عدالتى بر پا شده و ظلم و بدعتى خاموش گشته، همه آنها از ایام الله است.(8)
در روایتی نیز امام محمدباقر علیه السلام سه روز را به عنوان برجسته ترین روزهای دوران، «ایام الله» معرفی می فرماید: «أَیَّامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثَةٌ یَوْمَ یَقُومُ الْقَائِمُ وَ یَوْمَ الْكَرَّةِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَة»(9) ایام خدا سه روز است: روز ظهور حضرت حجت و روز رجعت و روز قیامت.

یادآوری نعمات و الطاف الهی بر مردم، هنگامی که در راه حق استقامت ورزیدنده به پیروزی رسیدند و همچنین یادآورشدن شکستها و مصائبی که به سبب غفلت، بی صبری، تفرقه و عدم ولایت پذیری، در طول تاریخ دامنگیرشان شده است، نقش بسزایی در افزایش بصیرت عمومی خواهد داشت

طبق این روایت روز ظهور امام قائم علیه السلام، ایام الله است. بنابراین با تمسک به آیه «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه » پیوسته باید این وعده الهی را یادآور شد تا به این وسیله غبار غفلت در عصر غیبت از قلوب مؤمنین زدوده شود.
بنابراین یادآوری نعمات و الطاف الهی بر مردم، هنگامی که در راه حق استقامت ورزیدنده به پیروزی رسیدند و همچنین یادآورشدن شکستها و مصائبی که به سبب غفلت، بی صبری، تفرقه و عدم ولایت پذیری، در طول تاریخ دامنگیرشان شده است، نقش بسزایی در افزایش بصیرت عمومی خواهد داشت.

3.  تفکر و عبرت پذیری: امیرالمؤمنین علیه السلام در تعریف انسان بصیر می فرماید: «فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً وَاضِحاً»)10) انسان صاحب بصیرت كسى است كه به درستى شنید و اندیشه كرد، پس به درستى نگریست و آگاه شد، و از عبرتها پند گرفت، سپس راه روشنى را پیمود، و از افتادن در پرتگاه ها، و گم شدن در كوره راهها دورى كرد.
امیرالمؤمنین علیه السلام در جای دیگر می فرماید: «لَا بَصِیرَةَ لِمَنْ لَا فِكْرَ لَهُ»)11) کسی که تفکر نمی کند بصیرتی برایش نخواهد بود؛ زیرا بصیرت در هر باب، از تفكر و تأمّل در آن حاصل می شود.
عبرت گرفتن بارزترین شاخصه برای افراد بصیر است. تا جایی که در بسیاری از کتب لغت «بصیرت» را مساوی با «عبرت» معنا کرده اند.)12)
مقام معظم رهبری نیز در این باره می فرماید: «این بصیرتى كه در حوادث لازم است و در روایات و در كلمات امیرالمؤمنین علیه السلام هم روى آن تكیه و تأكید شده، به معناى این است كه انسان در حوادثى كه پیرامون او می گذرد و در حوادثى كه پیش روى اوست و به او ارتباط پیدا می كند، تدبر كند؛ سعى كند از حوادث به شكل عامیانه و سطحى عبور نكند.» (13)

به سوی ظهور موعود

بنابراین باید توجه داشت یکی از شرایط ظهور امام عصر علیه السلام آمادگی یاران و عموم مردم برای تشکیل حکومت عدالت گستر الهی است و این آمادگی جز با افزایش بصیرت اجتماعی امکانپذیر نیست. آنچه موجب افزایش بصیرت خواهد شد در مرحله اول شناخت حدود و احکام الهی و رعایت این حدود است که از آن به «تقوا» یاد می شود. راهکار قرآنی و روایی دیگر برای افزایش بصیرت، «ذکر» و یادآوری «ایام الله» است که البته باید همراه با «تفکر» و «عبرت پذیری» باشد تا جامعه منتظر را به اوج بصیرت و آمادگی برای ظهور امام زمان علیه السلام و زمینه سازی برای آن سوق دهد.

پی نوشت:
1. ر.ک. كمال الدین: ج2، ص 654 ، ح 20؛ بحار الأنوار:ج 52، ص 323 ، ح 33
2. ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن،ج 1، ص275
3. سوره انفال: 29
4. ر.ک. بقره:152، المائدة : 11، الأنفال : 26، اعراف:74 و...
5. بحار الأنوار ، ج 66، ص: 325
6. الذاریات:55
7. ابراهیم:5
8. تفسیر نمونه، ج 10، ص: 271 و272
9. الخصال، ج 1، ص: 108
10. نهج البلاغه، صبحی صالح، ص: 213 ، خطبه153
11. غرر الحكم و درر الكلم، ص783
12. لسان العرب، ج 4، ص: 65، كتاب العین، ج 7، ص: 118
13. سخنان مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان استان قم 1389

 

لینک ثابت

قیام امام حسین علیه السلام و قیام امام مهدی علیه السلام، به عنوان مهمترین و تاثیر گذارترین مبارزه در تاریخ و زندگی بشریت میان حق و باطل، از همه پررنگ ترند. یکی اتفاق افتاده و دیگری در شرف تحقق است و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مقدمه این مبارزه سرنوشت ساز خواهد بود.

بخش مهدویت تبیان
ظهور موعود

در طول تاریخ بشریت، همیشه دو جبهه حق و باطل در مقابل هم بوده اند و ظالمان و ستمگران و مستکبران در برابر اولیا و انبیای الهی قد علم کرده اند و این، به خاطر عدم سکوت حق در مقابل باطل بوده است. رسولانی الهی مانند ابراهیم، موسی و پیامبر اکرم علی نبینا و آله و علیهم السلام در برابر ظالمانی مانند نمرود، فرعون، ابوجهل و ابوسفیان مبارزه کرده اند و مبارزه همچنان ادامه دارد.
در  این میان، قیام امام حسین علیه السلام و قیام امام مهدی علیه السلام، به عنوان مهمترین و تاثیر گذارترین مبارزه در تاریخ و زندگی بشریت میان حق و باطل، از همه پررنگ ترند. یکی اتفاق افتاده و دیگری در شرف تحقق است و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مقدمه این مبارزه سرنوشت ساز خواهد بود.
لشکریان شجره خبیثه بنی امیه به مبارزه با امام حسین علیه السلام و یاران فداکار آن حضرت پرداختند و بزرگترین نبرد و مقابله باطل علیه حق در سرزمین کربلا در عاشورای 61 هجری قمری به وقوع پیوست.
با توجه به روایات، اهدافی که برای قیام حضرت اباعبد الله الحسین علیه السلام ذکر شده، همان اهداف قیام و انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام است. بنابراین می توان گفت قیام امام مهدی علیه السلام استمرار قیام امام حسین علیه السلام است و آن را به ثمر خواهد رساند.


در این مقاله سعی شده به برخی از این اهداف پرداخته شود:

1- احیای حق

قیام امام حسین علیه السلام و قیام امام مهدی علیه السلام، به عنوان مهمترین و تاثیر گذارترین مبارزه در تاریخ و زندگی بشریت میان حق و باطل، از همه پررنگ ترند. یکی اتفاق افتاده و دیگری در شرف تحقق است و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مقدمه این مبارزه سرنوشت ساز خواهد بود

یکی از مهمترین اهداف قیام امام حسین علیه السلام حق طلبی و احیای آن بوده است. آن حضرت در مسیر کربلا به نشانه اعتراض و بیدارکردن کسانی که چشمانشان را به روی فساد بسته و خود را به خواب غفلت زده اند می فرماید: «آیا نمی بینید كه به حقّ عمل نمی شود؟! و از باطل جلوگیری به عمل نمی آید؟!»
(1) با نگاه به روایات می توان فهمید که قیام امام مهدی علیه السلام نیز در همین راستا خواهد بود: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»(2)  فرمودند: هنگامی که امام قائم قیام کند، دولت باطل برچیده می شود. (3)

2- گسترش عدالت و مبارزه با ظلم

امام حسین علیه السلام هدف خویش از قیام را اقامه عدل و رفع ظلم و ستم از مظلومان و نجات بندگان خدا بیان کردند. ایشان در نامه ای به مردم کوفه فرمودند: «...به جان خودم سوگند! امام و پیشوا، تنها کسی است که در برابر کتاب خدا داوری کند و او دادگر، عدالت گستر و متدین به دین حق باشد...» (4)
حضرت مهدی علیه السلام نیز همین هدف را دنبال کرده و به سرانجام می رساند. رسول خدا فرمودند: «شما را به مهدی مژده می دهم ... که او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طوری که پر از ظلم و ستم شده است ساکنان آسمان و زمین از او خشنود می شوند.» (5)
همچنین درباره امام مهدی علیه السلام آمده است: «چون قائم قیام کند، به عدالت داوری می کند و در زمان او جور و ستم ریشه کن شود و راه ها امن گردد.» (6)

3- احیای دین اسلام و سنت نبوی

در زمان معاویه و یزید به قدری بدعت ها و خرافات وارد دین شده بود که مردم از اسلام ناب محمدی چیزی نمی دانستند و فقط با اسلامی که حکومت بنی امیه بر آنان عرضه کرده بود، آشنا بودند. قیام امام حسین علیه السلام و جنایات یزید در مورد اهل بیت علیهم السلام موجب شد که ماهیت حکومت یزید برای مردم روشن شود و مردم قدرت تشخیص بین اسلام بنی امیه و اسلام مکتب اهل بیت علیهم السلام را پیدا کنند.
امام حسین علیه السلام در نامه ای به مردم بصره فرمودند: «من شما را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می خوانم. آگاه باشید که سنت ها نابود شده و بدعت ها آشکار شده و شما ای مردم اگر با من همراه شوید و ندایم را پاسخ مثبت گویید من به راه روشن دیانت رهنمونتان خواهم کرد.» (7)

قیام امام زمان علیه السلام نیز برای برقراری دین اسلام و سنت نبوی است. در مورد حضرت مهدی علیه السلام آمده است: «...وقتی قائم ما قیام کند و سخنگوی ما سخن بگوید، قرآن و احکام دین را، همان گونه که بر پیامبر نازل شده است، از نو به شما می آموزد ...» (8)

4- هدایت گری

اگر چه قیام اباعبدالله علیه السلام به ظاهر شکست خورد و با این کار دین اسلام را زنده نگه داشت؛ اما در قیام امام مهدی علیه السلام شکست ظاهری هم اتفاق نمی افتد

امام حسین علیه السلام تا ابد، چراغ هدایت برای گمراهان در بیابان های تاریک غفلت و سرگردانی هستند. در زیارت اربعین در مورد امام حسین علیه السلام آمده است: «... و بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَه وَ الْجَهَالَه: حسین بن على، جان و خون خود را در راه تو داد تا بندگانت را از جهل نجات بدهد و از سرگردانى ناشى از ضلالت و گمراهى آنها را برهاند. (9)
امام مهدی علیه السلام نیز همین هدف را دنبال خواهند کرد. امام حسن مجتبی علیه السلام در سخنی از پدر بزرگوارشان امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل کرده که ایشان فرمودند: «در آخر الزمان و سختی روزگار و جهالت مردمان، خداوند مردی را بر می انگیزد که او را با فرشتگان تأیید می کند و یارانش را محافظت می نماید، و او را با آیاتش یاری می دهد و بر سرتاسر زمین مسلّط می گرداند ... او زمین را از قسط و عدالت و نور و برهان پر می کند طول و عرض جهان به تسلّط او در می آید. در روی زمین کافری نمی ماند جز این که ایمان می آورد و شخص ناشایستی نمی ماند جز این که به صلاح و تقوا می گراید ...» (10)
اگر چه قیام اباعبدالله علیه السلام به ظاهر شکست خورد و با این کار دین اسلام را زنده نگه داشت؛ اما در قیام امام مهدی علیه السلام شکست ظاهری هم اتفاق نمی افتد. جبهه حق با تمام قوا به رهبری امام مهدی علیه السلام در برابر جبهه باطل ایستادگی می کند. بدست ایشان و یارانش بساط ظلم و ستم برچیده می شود و حق و عدالت در سراسر جهان برقرار می گردد و نهالی را که امام حسین علیه السلام کاشته بودند در قیام فرزندشان به بار خواهد نشست.

پی نوشت:

1. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، چاپ قم، ص245.
2. اسراء/81.
3. تفسیر نور الثقلین،العروسی الحویزی، ج3، ص212.
4. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 44، باب27، ص: 335.
5. همان، ج 51، باب1، ص: 81.
6. الإرشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 384.
7 . وقعه الطف، ابومخنف کوفی، ص 107.
8 . بحار الأنوار، مجلسی، ج 2، باب 29، ح59، ص: 247.
9. همان، ج98، ص210.
10. همان، ج 52، ح 6، ص280.

لینک ثابت

درباره اینکه مرگ ابلیس، سرکرده شیاطین، چگونه و چه وقت خواهد بود و اینکه آیا کسى او را مى کشد یا خودش مى میرد، نظرات گوناگونی وجود دارد از جمله اینکه به دست مبارک حضرت مهدی علیه السلام به هلاکت می رسد. در این نوشتار به بررسی این موضوع می پردازیم.

مهدویت تبیان
شیطان

پایان مهلت شیطان چه وقت است

در قرآن كریم آمده است وقتی شیطان به علّت سجده نکردن بر انسان از پیشگاه الهی رانده شد به خداوند عرض کرد: پروردگارا! تا روزى که انسان ها برانگیخته مى شوند به مهلت بده. خداوند فرمود: «فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * إِلىَ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم؛ تو از مهلت یافتگانى، تا زمانى معین و معلوم » (سوره ص، آیات 79-81) امّا "در اینکه منظور از «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم»، چه روزى است، مفسران احتمالات متعددى داده اند:
بعضى گفته اند منظور پایان این جهان و بر چیده شدن دوران تکلیف است، چرا که بعد از آن، طبق ظاهر آیات قرآن، همه جهانیان از بین میروند و تنها ذات پاک خداوند باقى مى ماند، بنابر این تنها به مقدارى از درخواست ابلیس موافقت شد.
بعضى دیگر احتمال داده اند که منظور از وقت معلوم زمان معینى است که تنها خدا مى داند، و جز او هیچکس از آن آگاه نیست، چرا که اگر آنوقت را آشکار مى ساخت ابلیس تشویق به گناه و سرکشى بیشتر شده بود.
بعضى نیز احتمال داده اند منظور روز قیامت است چرا که او مى خواست تا آن روز زنده بماند تا از حیات جاویدان برخوردار گردد و با نظر او موافقت گردید، به خصوص اینکه تعبیر به یوم الوقت المعلوم در آیه 50 سوره واقعه درباره روز قیامت نیز آمده است. ولى این احتمال بسیار بعید است ، چرا که اگر چنین مى بود باید خداوند به طور کامل با درخواست او موافقت کرده باشد، در حالى که ظاهر آیات فوق این است که بطور کامل با درخواست او موافقت نشده و تنها تا یوم الوقت المعلوم موافقت شده است. و به هر حال تفسیر اول با روح و ظاهر آیه از همه موافقتر است، و در بعضى از روایات که از امام صادق علیه السلام نقل شده نیز به این معنى تصریح گردیده است." (تفسیر نمونه، ج11، ص71)


مرگ شیطان، در زمان ظهور یا پس از نفخه اول صور

در روایتی نقل شده است که شخصی در مورد جمله «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» كه در آیه مذكور آمده، از امام صادق علیه السلام سوال كرد، حضرت فرمود: «وقتی كه قائم ما ظهور كند و به حجر كوفه بیاید، در این حجر شیطان به حضور آن حضرت می آید و زانو به زمین می زند و می گوید: «یا ویل من هذا الیوم؛ ای وای از این روز.» آنگاه امام قائم موی پیشانی شیطان را می گیرد و گردنش را می زند و او را به هلاكت می رساند.(اثبات الهداة، ج7، ص101)

 این احتمال وجود دارد كشته شدن شیطان همان قطع نفوذ او است و مرگ حكومت و تزویز او. یعنی منظور از كشته شدن شیطان این است كه ریشه های فساد و عوامل انحراف و ظلم و جو در عصر درخشان حكومت امام مهدی علیه السلام نابود می گردد و به جای آن عقل و ایمان حكومت می كند.

اما آن حضرت در حدیث دیگرى مى فرمایند: «شیطان بین نفخه اول و دوم صور اسرافیل مى میرد.» (بحارالانوار، ج 60، ص 244)
در این میان برخی به اشتباه دچار خلط شده اند و گفته اند که "متن این دو روایت با یكدیگر معارض است، و جمع كردن آنها با یكدیگر ممكن نیست. زیرا هنگام ظهور حضرت ولى عصرعلیه السلام تا نفخه صور بسیار فاصله است، و طبق اعتقاد شیعه بین زمان ظهور و نفخه صور، رجعت نیز وجود  دارد؛ و چون دومین روایت بیشتر نقل شده است و در سند آن مؤیّداتى وجود دارد، موجب مى شود تا آن بر نخستین روایت ترجیح داده شود؛ پس كشته شدن شیطان توسط امام زمان علیه السلام دلیل محكمى ندارد."
اما می توان گفت این دو روایت تعارض ندارند و سبب خلط به خاطر آن است كه برای مرگ ابلیس نتوانسته اند دو مرگ را قائل شوند. همانطور كه انسانها از دنیا رحلت می كنند -یعنی یك زمان مشخص برای مرگ دارند، و پس از آنكه در برزخ حاضر شدند تا زمان دمیده شدن صور و بر پایی قیامت در آنجا مستقر اند- پس از دمیده شدن صور همین افراد نیز خواهند مرد -البته باید توجه كرد كه مرگ، در دو نشئه مختلف است- حال می توان برای شیطان دو مرگ متصور شد در این صورت نه تنها روایات متعارض نیستند بلكه دو مطلب جداگانه را می خواهند اثبات نمایند.

اگر شیطان نباشد پس امتحان بندگان چه می شود

عده ای هم ادعا كرده اند که " «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» پس از اتمام زندگی انسانها خواهد بود، چون انسان باید بین خوبی ها و بدی ها وسوسه ای داشته باشد تا انتخاب كند و دارای اجر و یا عذاب شود و اگر شیطان در عصر ظهور كشته شود با تكلیف انسانی در تعارض است."
در پاسخ باید گفت در آن زمان، آزادی و اختیار از انسانها گرفته نمی شود؛ چنانکه مرحوم علامه طباطبایى مى فرماید: «ملازمه اى بین تکلیف انسان و وجود شیطان براى اغواگرى او وجود ندارد؛ پس چنین نیست که تا انسان مکلّف است در پى گمراه کردن او باشد؛ زیرا ممکن است خداوند، جامعه انسانى را صالح گرداند و فساد را ریشه کن کند، و مردم جز پروردگار کسى را نپرستند، در این صورت شیطان نمى تواند کسى را گمراه کند.»(المیزان، ج ۱٢، ص 128) به عبارت دیگر هر چند وجود شیطان سبب افزایش وسوسه خواهد بود اما تمام وسوسه با شیطان نیست بلكه نفس اماره هم اگر شیطان نباشد، انسان را به امور ناپسند وسوسه می كند پس این قول هم بسیار ضعیف هست و نمی توان بدان توجه كرد.

روایتی دیگر از مرگ شیطان

برخی می گویند که "كشته شدن و نابودی شیطان همانند كشته شدن و نابودی انسان نیست؛ شیطان مانند ما جسم ندارد تا كشته شود" در صورتی که باید توجه نمود علاوه بر اینکه طبق قولی شیطان چون از جن است، مثل آنها می توان برای او مرگ و كشته شدن نیز تصور كرد.

وقتی كه قائم ما ظهور كند و به حجر كوفه بیاید، در این حجر شیطان به حضور آن حضرت می آید و زانو به زمین می زند و می گوید: «یا ویل من هذا الیوم؛ ای وای از این روز.» آنگاه امام قائم موی پیشانی شیطان را می گیرد و گردنش را می زند و او را به هلاكت می رساند.

همچنین این احتمال وجود دارد كشته شدن شیطان همان قطع نفوذ او است و مرگ حكومت و تزویز او. یعنی منظور از كشته شدن شیطان این است كه ریشه های فساد و عوامل انحراف و ظلم و جو در عصر درخشان حكومت امام مهدی علیه السلام نابود می گردد و به جای آن عقل و ایمان حكومت می كند. چنانچه در در صحف ادریس پیامبر آمده است:

 "تو ای شیطان تا زمانی كه مقدر كرده ام كه زمین را در آن زمان از كفر و شرك و گناه پاك سازم، مهلت داده خواهی شد؛ ولی در این زمان به جای تو بندگان خالص و پاك دل و با ایمان روی كار می آیند. آنها را خلیفه می كنم و حاكم زمین می كنم و دینشان را استوار سازد كه آنها تنها مرا می پرستند و هیچ چیز را شریك من قرار نمی دهند در آن روز است كه تو و همه لشكریانت از پیاده و سواره را نابود می نماییم."
یعنی در آن زمان حنای شیطان و فرزندان او رنگی دیگر ندارد و در حكومت صالحان حكومت شیطان از بین رفتنی است.


منابع:
موسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی.
مرکز پاسخگویی به سوالات دینی هدانا.
پایگاه اینترنتی پرسمان دانشجویی.

لینک ثابت

قضیه حضرت حجت علیه السلام، یک قضیه فرامذهبی است. یعنی نه تنها مسلمانان و به طور مصداقی و مشخص تشیع به ایشان اعتقاد دارند بلکه غیرمسلمانان هم اعتقاد دارند.  شاید غیر از توحید و نبوت، هیچ امر اعتقادی به اندازه مهدویت میان مسلمانان مشترک نباشد.

اعظم کارگرشریف - بخش مهدویت تبیان
تاریخ اخر الزمان

توحید و نبوت و معاد را همه شنیده اند که به آنها اصول دین می گویند. اما قضیه مهدویت حتی منحصر به مسلمانان نیست، همه اقوام و همه ادیان این اعتقاد را دارند. وقتی به تاریخ ملل و اقوام عالَم می نگریم، می بینیم از زمانهای پیش این مسأله، آنان را به خود متوجه و مشغول ساخته و به انتظار مصلحی که بتواند جهان را نیکو اداره کند، دقیقه شماری می کنند.
البته این اعتقاد (چنان كه در میان شیعه بسیار عمیق، عینى و راهبردى است) در بین بیشتر مكاتب و اقوام به عنوان آموزه اى اصیل و بنیادین مطرح نیست و به عنوان باورى فرعى و احتمالى تلقّى مى شود. در واقع شیعه با اندیشه «مهدویت» زنده و پویا است و با آن زندگى مى كند و نفَس مى كشد و آن را ركن اساسى اعتقاداتش مى داند؛ امّا در میراث مكتوب و شفاهى بیشتر ملل و ادیان، تنها اشاراتى گذرا به آن شده و مطالبى اجمالى درباره آن طرح گشته است. این اعتقاد، هنوز به عنوان باورى اثرگذار و یقینى تبدیل نشده و جایگاه استراتژیك خود را نیافته است! با این حال همین اشارات و بیانات نیز، نشانگر فراگیرى و ریشه دار بودن اندیشه «ظهور رهایى بخش بزرگ» و حقانیت و درستى آن است.

عقاید اقوام مختلف

1. برهمنان:

قضیه مهدویت حتی منحصر به مسلمانان نیست، همه اقوام و همه ادیان این اعتقاد را دارند. وقتی به تاریخ ملل و اقوام عالَم می نگریم، می بینیم از زمانهای پیش این مسأله، آنان را به خود متوجه و مشغول ساخته و به انتظار مصلحی که بتواند جهان را نیکو اداره کند، دقیقه شماری می کنند.

برهمنان بر این عقیده اند که در آخر الزمان "ویشنو" ظهور می نماید، در حالی که بر اسب سفیدی سوار است و شمشیر آتشبار در دست دارد. ویشنو مخالفین برهمنان را می کشد و دنیا را سعادتمند می نماید.

2. انگلیسی ها:
ساکنین جزایر انگلستان از چندین قرن قبل، به انتظار "آرتور" می باشند که می گویند: در جزیره آوالون سکونت دارد. گویند: روزی ظاهر شود و نژاد "ساکسون" را در دنیا غالب گرداند و سعادت را نصیب و روزی آنان سازد.

3. نژاد اسلاو:
نژاد اسلاو بر این عقیده بودند كه از مشرق زمین، یك نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.

4. نژاد ژرمن:
 نژاد ژرمن معتقد بودند: یك نفر فاتح از طوایف آنان قیام مى كند و «ژرمن» را بر دنیا حاكم مى گرداند.

5. مسیحیان:
یكى از اعتقادات غربیان مسیحى، باور به بازگشت عیسى مسیح -به عنوان نجات دهنده مسیحیان و تحقق بخش ملكوت و سلطنت الهى- است. با این حال در میان اقوام مختلف غربى نیز سخن از یك منجى بزرگ مطرح بوده و پاره اى از افراد از چنین انتظارى بهره بردارى كرده اند.

6. یهودیان:
یهودیان بر این عقیده بوده و هستند که در آخرالزمان "ماشیح" پیدا شود و پادشاه پادشاهان گردد.

7. ایرانیان باستان:
ایرانیان بر این اعتقاد راسخ بودند که "گرزاسپه" پهلوان تاریخی ایران زنده است و در کابل خوابیده و صدهزار فرشته او را نگهبان هستند و روزی بیدار شود و قیام کند. دسته دیگری از ایرانیان اعتقادشان این بود که "کیخسرو" پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایی، سلطنت را به فرزند خود واگذار کرده، رو به کوهستان نموده، در آنجا آرمیده روزی ظاهر گردد و اهریمنان را از گیتی براند.
آری در هر دوره و زمانی مردم جهان منتظر یک نجات دهنده بوده اند ولی باید گفت که آنها در تعیین مصداق، که آن منجی و مصلح کیست در اشتباه اند.

منجی شیعیان

اما شیعه با سند محکم و از طریق وحی منجی خود را معرفی می کند، مشخصات امام مهدی(عج) در اخبار شیعه از طریق قرآن و روایات رسیده و از نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام می باشد و چنان مشخصات ایشان دقیق بیان شده است که بر هیچ کس جز فرزند امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین پیشوای شیعه تطبیق نمی کند.

در هر دوره و زمانی مردم جهان منتظر یک نجات دهنده بوده اند ولی باید گفت که آنها در تعیین مصداق، که آن منجی و مصلح کیست در اشتباه اند.

از بین صدها روایت به یک حدیث اشاره می شود:
امام صادق علیه السلام از آباء گرامی اش که از امیرالمؤمنین علیه السلام، از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند، می فرماید: امامهای بعد از من دوازده نفرند. اولی آنها علی بن ابی طالب و آخری آنها حضرت خاتم الاوصیاء است که آنها جانشینان و اوصیاء من و حجتهای الهی بر امت من هستند. کسی که به امامت آنها اقرار کند مؤمن است و کسی که آنها را انکار کند کافر است. (کمال الدین و تمام النعمة)
در این حدیث و احادیث بسیاری به وجود امام دوازدهم اشاره می شود و این که قطعا دوازدهمین جانشین پیامبر صلی الله علیه و اله از نسل ائمه علیهم السلام خواهند بود. اما روایات زیادی به برپایی حکومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه اشاره می کنند حتی در منابع اهل سنت، از جمله: ابن حجر در کتاب "صواعق المحرقة" از ابوالحسن امری چنین نقل می کند: اخبار متواتر و فراوانی از پیامبر (صلی الله علیه و اله) نقل شده که سرانجام مهدی ظهور می کند و او از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) است ... و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (صواعق ص 99)
و نیز محمد شبلنجی دانشمند معروف مصری در کتاب "نور الابصار" می نویسد: اخبار متواتری از پیامبر (صلی الله علیه و اله) آمده که مهدی از خاندان اوست، او همه زمین را پر از عدل می کند.

امام موعود در یک نگاه

به طور کل از مجموع احادیث روشن می شود که مصلح بزرگ جهانی، مهدی موعود علیه السلام دارای مشخصات زیر است:
- از خاندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و فرزندان اوست.
- از فرزندان امام حسین علیه السلام است.
- دوازدهمین پیشوا پس از پیامبر صلی الله علیه و اله است.
- فرزند حسن بن علی العسکری علیهماالسلام است.
- دنیا را مملو از عدل و داد خواهد کرد.
حکومت جهان در اختیار او قرار می گیرد.
- مستضعفین و استعمارشدگان، در عصر او از قید و زنجیر اسارت آزاد می شوند، و جنگها برچیده می شود و صلح و آرامش جای آن را می گیرد.

وظیفه شیعه

با این مقدمات به این نتیجه می رسیم که باید هر چه بیشتر و بهتر مصلح و منجی واقعی را به جهان بشناسانیم زیرا دنیایی که خود را در وحشت و اضطراب و در آستانه سقوط می بیند، گوش به زنگ است تا هر ندایی که به نام صلح بلند گردد، مشتاقانه از آن استقبال کند و مردم در چنین شرایطی برای پاسخ به منادی واقعی صلح، آمادگی دارند و نیاز خود را به یک مصلح آسمانی احساس می کنند و این وظیفه مسلمانان را سنگین تر می کند که امام را به جهانیان معرفی کنند و زمان بعد از ظهور را به تصویر کشند.
توماس کارلایل تاریخ نگار اسکاتلندی می گوید: دنیا در جستجوی پیشوایی است که بتواند دنیا را اداره کند، هر چه جستجو می کند کسی را پیدا نمی کند به جز علی بن ابیطالب.
و امروز همان نجات دهنده بشر یازدهمین فرزند امام علی بن ابیطالب علیه السلام است، که با عقل و قدرت خدادادی، جهان را در قبضه قدرت خود می گیرد و به نابسامانی های موجود سر و سامان می بخشد.
آری آنان که متوجه اوضاع عالمند، در به در دنبال فرشته صلح می گردند و می دانند جهان باید خود را آماده پذیرش ندای «جاءَ الحَقُ وَ زَهَقَ الباطِلُ» کند و زمینه را برای مصلح حقیقی و حکومت جهانی ولی عصر امام زمان (عج) آماده سازد. چون نجات دنیا و مردم، از چنگال ستمکاران، جباران و مفسدان و اهتزاز پرچم یکتاپرستی و احیا کردن آیین توحیدی جز با تشکیل دولت کریمه مهدوی صورت نخواهد گرفت.

لینک ثابت

استعمار و آخرالزمان

آخرالزمان

در شمارة قبلی این مقالة كوتاه و گذرا به انگیزة بهره‌گیری استعمار از مباحث منجی‌گرایی و تسلط بر خاورمیانه را عرض كردیم؛ در این شماره به مباحث موعود‌گرایی از نگاه اوانجیلیست‌‌ها و مبلّغان انجیلی می‌پردازیم.

پس از تشكیل مذهب پروتستان و حاكمیت پیورتین‌ها در انگلستان، حركت جدیدی در میان این مذهب قدرت گرفت كه به «مبلّغان انجیلی» نامیده می‌شد.

تبلیغ كردن انجیل با روحیة جنگ‌های صلیبی از خصوصیات اوانجیلیست‌‌ها یا همان مبلّغان انجیلی می‌باشد؛ آن‌ها با تفسیر نادرست از مضامین كتاب مقدس (مجموعة عهد عتیق و عهد جدید) و بهره‌گیری از تفسیر‌های «سایروس اسكوفیلد» وضعیت سیاسی و فرهنگی دنیا را به سمت خواسته‌های دنیا طلبانة خود سوق می‌دهند.

هواداران نظریة پایان جهان به شیوة صهیونیسم مسیحی این باور را دارند كه جهان در آستانة پایان یافتن است و در نهایت، هزاره‌ای جدید شكل می‌گیرد كه پس از نابودی نیروی شر (مسلمانان) به وسیلة عیسی مسیح و نیروی خیر (مسیحیان نو تعمید یافته(1) و یهودیان صهیونیست)، بشر در صلح و آرامش زندگی خواهد كرد؛ مطابق اعتقادات مكتب یاد شده، باید حوادثی به وقوع بپیوندد تا مسیح دوباره ظهور كند و تلاش برای پدیداری شرایط ظهور از وظایف پیروان این مكتب است؛ تعدادی از این شرایط عبارتند از:

1-      حمایت و اعتقاد به برگزیدگی یهودیان و اسكان آنها در سرزمین موعود (فلسطین).

«واتر ریگانز» دبیر كل «سفارت بین‌المللی مسیحیان» ـ كه یكی از مدرن‌ترین و خطرناك‌ترین نهاد‌های صهیونیستی است ـ در تعریف اصطلاح صهیونیسم مسیحی می‌گوید:

«این واژه بر هر مسیحی ـ كه از اهداف صهیونیستی حكومت، ارتش، دولت و فرهنگ اسراییل حمایت می‌كند ـ اطلاق می‌شود».(2)

همچنین طبق گزاره‌های عهد عتیق، اعتقاد دارند كه یهودیان، مایة بركت روی زمین هستند، چرا كه «غیر یهودیان به نور شما (یهودیان) گردش خواهند كرد». (اشعیا 60:3)

از نظر صهیونیست مسیحی، بازگشت قوم اسراییل به سرزمین تاراج شده قدیم (فلسطین)، شاهدی بر نجات وعده داده شده بر جهانیان است ... . حمایت از اسراییل (پیدایش 12:3)، تأمین آسایش آن (اشعیا 40: 2 ـ 1) و دعا برای آرامش آن (اشعیا 62: 7 ـ 6) به معنای تلاش در راستای خواست خداست.(3)

گروهی از یهودیان ـ كه مسلحانه از دیوار شهر قدیمی، وارد میدان مسجد شده بودند ـ ماكتی از مسجد ساخته‌اند تا تمرین‌های لازم برای تخریب آن، انجام و زمان لازم برای هر اقدام، محاسبه شود

2-     یهودیان و مسیحیان، باید دو مسجد اقصی و صخره در بیت‌المقدس را منهدم كنند.

گروهی از یهودیان ـ كه مسلحانه از دیوار شهر قدیمی، وارد میدان مسجد شده بودند ـ ماكتی از مسجد ساخته‌اند تا تمرین‌های لازم برای تخریب آن، انجام و زمان لازم برای هر اقدام، محاسبه شود.

یكی از تروریست‌های صهیونیست ـ كه «ایهود اتسیون» نام دارد ـ ادعا كرد: دولت اسراییل در پاكسازی اماكن اسلامی كوتاهی می‌نماید؛ بنابراین من باید دست به آن بزنم.(4)

از نظر تدبیر‌گرایان به طور خاص، همان اندازه كه صهیون، متعلق به صهیونیسم است، بیت المقدس نیز به اسراییل تعلق دارد.

«لیندزی» خاطرنشان می‌كند كه اهمیت اورشلیم در تاریخ فراتر از اهمیت وسعت و اقتصاد آن است؛ از اعصار گذشته، اورشلیم، مهم‌ترین شهر روی این سیاره بوده است ... پیشگویی راجع به اورشلیم، بیش از هر نقطة دیگری بر روی زمین، صورت گرفته است.(5)

حضرت مسیح

اوانجیلیست‌ها، غصب فلسطین یا همان به اصطلاح سرزمین موعود یهودیان را اولین گام در برگزیدگی یهود و تحقق ظهور مسیح می‌دانند، چنانچه «جان‌داری» چنین می‌گوید: پس، نخستین امری را كه خداوند ]حضرت عیسی[ انجام خواهد داد، پاك كردن سرزمین خود (سرزمینی كه به یهود تعلق دارد) از اهالی صور فلسطینیان و اهالی صیهون خواهد بود و به طور خلاصه از نیل تا فرات؛ این امر با قدرت مسیح و به نفع قوم او ـ كه بار دیگر در اثر نیكی وی، تثبیت می‌شوند ـ صورت می‌گیرد.(6)

این چنین مردم فلسطین (به خصوص در 1948ـ كه رژیم غاصب صهیونیستی با حمایت سازمان ملل و آمریكا پاگرفت ـ) گرفتار جاه طلبی سیاستمداران زراندوز و مفسران نادان انجیل و تورات شده، از كاشانة خود آواره گردیدند.

(لازم به یادآوری می‌باشد كه از سال 1967 بیش از صد تجاوز، علیه اماكن اسلامی در بیت‌المقدس صورت گرفته است).

3-     ساخت هیكل سلیمان به جای مسجد‌الاقصی و ذبح گوسالة سه ساله در معبد.

گریس هالسل ـ كه خود، زمانی از معتقدان به انجیلی‌ها بوده است ـ در كتاب تدارك جنگ بزرگ و یدالله این‌گونه می‌گوید:

راهنمای ما (از اوانجیلیست‌ها) در حالی‌كه به قبة الصخرة و مسجد‌الاقصی اشاره می‌كرد، گفت: هیكل سوم در آنجا بنا خواهد شد، همه چیز را برای ساخت هیكل، فراهم كرده‌ایم حتی مواد اولیه برای ساخت نیز آماده است».(7)

از نظر صهیونیست مسیحی، بازگشت قوم اسراییل به سرزمین تاراج شده قدیم (فلسطین)، شاهدی بر نجات وعده داده شده بر جهانیان است

كشیش «كلایدلات» نگهبان كلیسای نزول روح‌القدس، بخش‌هایی از كتاب مقدس را تفسیر می‌كند تا بگوید، ساخت هیكل سوم یهودیان، باید پیش از دومین ظهور مسیح صورت گیرد، وی مشغول ساخت گوسالة قرمزی است (البته این گوساله، تولید شده است و در اسراییل نگهداری می‌شود) كه با قربانی كردن آن، خاكستر تولید شده را هنگام خواندن نماز عشای ربانی در هیكل آینده استفاده كنند و برای این‌كه این مسئله به وقوع بپیوندد، باید بناهای اسلامی مانند قبة الصخره از بین بروند.(8)

در نهایت، این فرقه ـ كه به اعتقاد كشیش «ریاض گرگوری» (رئیس شورای كلیساهای خاورمیانه)، منحرف از ایمان حقیقی به مسیحیت و دفاع از برنامه‌های سیاسی و قومی خاص است ـ تمام این شرایط را بیان كرده، ارتباط به جنگ پایانی به نام «آرماگدون» می‌دهند تا مسیر ایجاد ژاندارمی به نام اسراییل با تسلط بر خاورمیانه برای زراندوزی بیشتر و تصاحب ذخایر انرژی این منطقه را هموار كنند؛ امید است با شناسایی بهتر این گروه، دشمن شناسی خویش را تقویت نموده، یاورانی خالص برای حضرت مهدی علیه السلام باشیم.

 

پی نوشت:

 1-  تعمید: مسیحیان، كسانی را كه به دین عیسوی در آیند، طبق مراسم مخصوص، غسل می‌دهند (فرهنگ معین)

 2-  صهیونیسم مسیحی، تدوین محمد قربانی، به نقل از اسقف ریاض گرگوری (رئیس شورای كلیساهای خاورمیانه)، نشر معارف.

 3- صهیونیسم مسیحی، استفان سایزر؛ ص45

 4-  ید الله، گریس‌هالسل؛ ص104، نشر هلال.

5-  صهیونیسم مسیحی،  سایزر؛ ص35.

 6- همان.

 7- همان؛ ص92.

 8-  همان، ص105.

لینک ثابت

آیا در زمان غیبت همه شیعیان دچار تردید مى‌شوند؟

امام زمان

 

در این جا سۆالى مطرح است و آن این که آیا به واسطه طولانى شدن غیبت امام عصر(علیه السلام) همه شیعیان دچار شکّ و تردید نسبت به آن حضرت مى شوند؟

در پاسخ این پرسش باید بگوییم: چنانکه از روایات پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمه معصومین(علیهم السلام) استفاده مى شود، چنین نیست که تمام شیعیان دچار شکّ و تردید شوند. زیرا شواهد تاریخى نیز نشان مى دهد که معمولا در مسایل اعتقادى و ایمان به خدا و پیامبران الهى، گر چه در مواردى تعداد زیادى از دین و اعتقادات صحیح منحرف مى شدند، لکن چنین نیست که به طور کلّى در همه افراد، ارتداد حاصل شود و همگان به انحراف کشیده شوند; بلکه همیشه عدّه اى ـ اگر چه اندکى از آنها ـ بر دین و اعتقادات صحیح باقى مى مانند.

قرآن کریم این حقیقت را در ماجراى طالوت و جالوت بیان مى کند و مى فرماید:

(فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَر فمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنّی وَمَن لَمْ یَطْعَمهُ فَإنَّه مِنّی إِلاّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرفَةً بِیدِهِ فَشرِبُوا مِنْهُ إِلاّ قَلیلا مِنْهُمْ فَلَمّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قالوا لاطَاقَةَ لَنا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظنُّونَ أَنَّهُم مُلاقُوا اللّهِ کَمْ مِن فِئَة قَلیلَة غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرةً بِإذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابرِینَ * وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَانْصُرنا عَلَى الْقَومِ الکَافِرِینَ * فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُم بِبَعض لَفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلِکنَّ اللّهَ ذُوفَضْل عَلَى الْعالَمِینَ).(1)

«هنگامى که طالوت سپاهش را با خود برد، به آنان گفت: خداوند شما را به وسیله نهر آبى آزمایش مى کند; هر کس از آن بنوشد، از من نیست و هر کس جز یک پیمانه ننوشد، از من است که جز عدّه کمى همه از آن نهر نوشیدند. آن گاه افرادى که از بوته آزمایش به سلامتى بیرون آمدند، وقتى از نهر گذشتند از کمى افراد و نفرات خود ناراحت شدند و گفتند: «ما توانایى مقابله با نیروهاى جالوت را نداریم».

«از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: «بهترین زمان قرب بندگان به خدا و بهترین زمان رضایت و خشنودى خداوند از آن ها، زمانى است که آن ها حجت خدا را در میان خود نیابند و مکان وى را ندانند و در عین حال، مى دانند که حجت و برهان خداوند باطل نمى شود. و زمین از حجت خالى نمى ماند)

آنان که مى دانند خدا را ملاقات خواهند کرد، با قدرت ایمان و تکیه بر یارى خداوند گفتند: «چه بسیار گروه هاى کوچکى که به فرمان و یارى خدا بر گروه هاى بزرگ و عظیمِ دشمن غلبه یافتند و پیروز گردیدند. زیرا خداوند با صبر پیشگان است».

سپس همان گروه اندک، امّا با ایمان، در مقابل سپاهیان انبوه جالوت به استقامت پرداختند و گفتند: «پروردگارا! پیمانه صبر و استقامت را بر ما فرو ریز و ما را در مقابل دشمن ثابت قدم دار و ما را بر کافران، ظفر و پیروزى عنایت فرما».

آن ها به فرمان خدا سپاه دشمن را به هزیمت و فرار واداشتند و داود، جالوت را کشت و خداوند، حکومت و دانش را به وى بخشید و آنچه خواست به او تعلیم داد. و اگر خدا بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر، دفع نمى کرد، زمین پر از تباهى و فساد مى شد، لکن خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان مى نماید».

با توجه به مفهوم آیات کریمه و روایات اهل بیت(علیهم السلام) جواب پرسش فوق بیشتر روشن مى شود. زیرا درست است که طولانى شدن غیبت، در روحیه و افکار و احیاناً اعتقادات مردم تأثیر مى گذارد، لکن موجب نمى شود که تمام معتقدین به امامت امام غایب(علیه السلام) در عقیده و اعتقاد خود سست شوند، بلکه مۆمنین و معتقدینى هم وجود دارند که امتداد غیبت، ذرّه اى در ایمان راسخ آنان خلل وارد نمى کند چنانکه احادیث فراوانى نیز مۆیّد این معناست که نمونه اى از آنها را ذکر مى کنیم:

چنین نیست که تمام شیعیان دچار شکّ و تردید شوند. زیرا شواهد تاریخى نیز نشان مى دهد که معمولا در مسایل اعتقادى و ایمان به خدا و پیامبران الهى، گر چه در مواردى تعداد زیادى از دین و اعتقادات صحیح منحرف مى شدند، لکن چنین نیست که به طور کلّى در همه افراد، ارتداد حاصل شود و همگان به انحراف کشیده شوند; بلکه همیشه عدّه اى ـ اگر چه اندکى از آنها ـ بر دین و اعتقادات صحیح باقى مى مانند

عن أبی عبد اللّه(علیه السلام) قال: «أقرب ما یکون العباد من اللّه عزّوجلّ و أرضى ما یکون عنهم إذا افتقدوا حجّة اللّه عزّوجلّ، فلم یظهر لهم و لم یعلموا بمکانه، و هم فی ذلک یعلمون أنّه لم تبطل حجج اللّه ]عنهم و بیّناته [فعندها فتوقّعوا الفرج صباحاً و مساءً، وإنّ أشدَّ ما یکون غضب اللّه تعالى على أعدائه إذا افتقدوا حجّة اللّه فلم یظهر لهم، و قد علم أنّ اولیائَه لایرتابون، ولو علم أنّهم یرتابون لما غیّب عنهم حجّته طرفة عین، ولایکون ذلک إلا على رأس شرار الناس».( 2 )

«از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: «بهترین زمان قرب بندگان به خدا و بهترین زمان رضایت و خشنودى خداوند از آن ها، زمانى است که آن ها حجت خدا را در میان خود نیابند و مکان وى را ندانند و در عین حال، مى دانند که حجت و برهان خداوند باطل نمى شود. و زمین از حجت خالى نمى ماند). در این هنگام است که باید شما شیعیان هر صبح و شام، منتظر فرج امام (علیه السلام) باشید. شدیدترین زمان غضب خدا بر دشمنانش نیز، زمان غیبت حجت او است. خداوند مى داند که بندگان واقعى وى به جهت غیبت حُجّتش، دچار شکّ و تردید نمى شوند. زیرا اگر چنین بود، خدا لحظه اى حجت خود را از بندگانش غایب نمى فرمود و این امر (مسئله غیبت) نمى باشد مگر به خاطر شریرترین افراد مردم».

 

پی نوشت ها:

1 ـ سوره بقره، آیات 249 ـ 251.

2ـ کمال الدین، ص 337، ح 10.

لینک ثابت

دجّال در آخرالزمان!!

دجال
مقدمه

براساس روایات یکی از نشانه‌های ظهور خروج دجال است. که در باره آن آراء و احتمالات مختلفی بیان شده است در ذیل به بررسی این عنوان می‌پردازیم.

«دجّال» در زبان عربی به معنای «آب طلا» و طلا اندود کردن است و به همین علت، افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه می‌دهند «دجّال» نامیده می‌شوند.(1)

از روایات استفاده می‌شود، دجّال ستمکاری است که در آخر الزمان، مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزه‌های هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از آن سخن به میان آمده است. افرادی در هر سه جامعه دینی می‌گویند: دجّال تولد یافته و زنده است.(2)

در برخی روایات از خروج «دجّال» به عنوان نشانة ظهور و در برخی دیگر، از آن، به عنوان یکی از «اَشْراطُ السَّاعَة» (نشانه‌های برپایی قیامت) یاد شده است. این نشانه، در کتاب‌های اهل سنّت بیشتر یکی از نشانه‌های برپایی قیامت دانسته شده است؛(3) ولی در منابع روایی شیعه، بیشتر از آن، به عنوان حادثه‌ای مهّم که مقارن ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  رخ خواهد داد، یاد شده است.(4)

دجال کیست؟

دربارة دجّال، چند احتمال وجود دارد:

احتمال اول: دجّال نام شخص معیّنی نیست و هر کس که با ادعاهای پوچ و بی‌‌‌اساس و با توسل به حیله‌گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. اینکه در روایات، از «دجّال»‌ها‌ی فراوان سخن به میان آمده است، این احتمال را تقویت می‌کند. پیامبر اکرم- فرموده است: قیامت، برپا نمی‌شود، تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند. مهدی قیام نمی‌کند، تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هر کدام بگویند: من پیامبرم.(5) در روایات، از این «دجّال‌« ‌‌ها و دروغ‌گویان فراوان نام برده شده است؛ در بعضی دوازده، در برخی سی ‌و در برخی شصت و یا هفتاد دجال آمده است.(6) از میان ‌این دجال‌ها ‌فردی که در دروغگویی، حیله‌گری و مردم فریبی سرآمد همة دجالان و فتنه‌اش از همه بزرگ‌تر است، نشانة ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  و یا برپایی قیامت است. بر این اساس، دو نوع دجّال هست: یکی همان دجّال حقیقی و واقعی است که پس از همة «دجّال»‌ها می‌‌آید و دیگر گروهی شیّاد و دروغگو که دست به فریب کاری و گمراهی مردم می‌زنند. پیامبر اکرم- می‌فرماید: «پیش از خروج دجّال، بیش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد.»(7) حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانة هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق که معتقد به نظام‌های پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزش‌هایند، برای نگه‌داشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همة تلاش خود را به کار می‌‌گیرند و با سوء استفاده از زمینه‌های فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله‌گری می‌زنند.

اصل داستان «دجّال» در کتاب‌های مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژة «دجّال» بارها به کار رفته و به کسانی که منکر حضرت مسیح علیهم السلام باشند یا «پدر و پسر» را انکار کنند، «دجّال» گفته شده است: «دروغ‌گو کیست، جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند»

در انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  چنین خطری پیش‌‌بینی شده است. از آنجا که این انقلاب از همة انقلاب‌های تاریخ بزرگ‌تر و گسترده‌تر است، خطر فریبکاران دجّال صفت نیز به مراتب بیشتر و گسترده‌تر است. در آستانة ظهور، آنان همة تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را فریب دهند و آنها را از نتیجة قیام حضرت، دلسرد و ناامید سازند و سرانجام از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته در این احتمال می‌توان گفت: ممکن است یکی از آن دجّال‌ها که صفات زشت در او بیشتر از همه وجود دارد، نشانه‌ ظهور باشد.

احتمال دوم: فردی معیّن و مشخص به نام «دجّال» در دورة غیبت ـ با همان ویژگی‌هایی که برای وی بیان شده است ـ خروج می‌کند و مردم را به انحراف می‌کشاند.

برخی با استناد به بعضی از روایات، او را زنده می‌دانند؛ برای مثال گفته می‌شود که او در زمان حضرت رسول اکرم-زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند.(8) برخی از کتاب‌ها و فیلم‌ها نام «دجّال» برخود دارند. «دجّال» لقب دغل‌بازی است که نزد یهودیان «آرمیلوس» و نزد مسلمانان «صائد‌‌بن‌صید» نامیده می‌شود.(9)

دجال شیطان تک چشم

اصل داستان «دجّال» در کتاب‌های مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژة «دجّال» بارها به کار رفته و به کسانی که منکر حضرت مسیح علیهم السلام  باشند یا «پدر و پسر» را انکار کنند، «دجّال» گفته شده است: «دروغ‌گو کیست، جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند.»(10)

طرفداران احتمال دوم به روایتی استناد کرده‌اند که اصبغ بن نباته از حضرت علی علیهم السلام  پرسید: ای امیر مۆمنان! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمود: «دجّال، صائد بن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب کند... چشم راستش ممسوح [به هم چسبیده و حدقه ندارد] و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح می‌درخشد. در آن، نقطه عَلَقه‌ای [خون‌ بسته شده] است که با خون در آمیخته است و میان دو چشمش نوشته است: «کافر» و هر خواننده و بی‌سواد آن را می‌خواند. در دریاها فرو می‌رود و آفتاب با او می‌گردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور می‌کنند طعام است. در زمان قحطی سختی خروج می‌کند؛ در حالی که بر الاغ سپیدی سوار است. هر گام الاغش، یک میل [حدده 185 متر] است و زمین، منزل به منزل زیر پایش در نوردیده شود. بر آبی نگذرد؛ جز آنکه فرو رود. تا روز قیامت. به آوازی که همة جن و انس و شیاطین ـ در شرق و غرب ـ عالم آن را می‌شنوند، فریاد کند: ای دوستان من! نزد من آیید. منم آن که آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما. دشمن خدا دروغ می‌گوید. او یک چشمی است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود.

حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانة هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق که معتقد به نظام‌های پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزش‌هایند، برای نگه‌داشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همة تلاش خود را به کار می‌‌گیرند و با سوء استفاده از زمینه‌های فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله‌گری می‌زنند

به راستی که پروردگار شما، نه یک چشم است و نه غذا می‌خورد، نه راه می‌رود و نه زوال دارد و خدا از این اوصاف برتر است. آگاه باشید! بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زاد‌گان‌اند و صاحب پوستین‌های سبز. خداوند تعالی او را در شام بر سر گردنه‌ای که آن را افیق نامند به دست کسی که عیسی علیهم السلام  پشت سرش نماز می‌خواند، هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد.»(11)

احتمال سوم: مراد از «دجّال» همان سفیانی است که در کتاب‌های اهل سنّت بیشتر با عنوان «دجّال» و در کتاب‌های شیعی با عنوان سفیانی آمده است. البته این احتمال مردود است.(12)

احتمال چهارم: دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطرة فرهنگ مادی بر جهان است. برخی از اهل نظر، این احتمال را تقویت کرده و همة ویژگی‌هایی را که برای دجّال بیان شده، با ویژگی‌های استکبار جهانی برابر دانسته‌اند. «استکبار» به معنای واقعی، دجّال است که خود را قیّم[سرپرست] ملت‌ها می‌داند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم، در همه جای زمین دخالت می‌کند و همه را به زیر سلطه خویش می‌آورد.(13)

از نکات شگفت‌آور و تأمل برانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی، ارتباط تنگاتنگ بین دجّال و یهودیان است. در روایات، بیشتر پیروان دجال یهودی معرفی شده‌اند(14) در منابع اهل سنّت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجّال به دست حضرت عیسی علیهم السلام  است.(15)و(16)

 

پی نوشت:

1. ر.ک: لسان العرب، ج4، ص294.

2. ر.ک: کنزالعمال، ج12، ص323.

3. صحیح، مسلم، باب فی الآیات التی تکون قبل الساعة؛ سنن، ترمذی، ج4، ص507.

4. کمال‌الدین و تمام النعمة، ج1، ص 250.

5. لاتقوم الساعة حتی یخرج المهدی من ولدی و لایخرج المهدی حتی یخرج ستون کذابا کلهم یقول انا نبی؛ الارشاد، ج2، ص371.

6. کنز العمال، ج14، ص200 -198.

7. همان، ج14، ص200.

8. الغیبة الطوسی، ص 113، ح 86.

9. هزاره‌گرایی‌در فلسفه تاریخ مسیحیت، ص26.

10. رساله یوحنا، باب2: 18 و 22.

11. همان، ص527.

12.الغیبة الطوسی، ص463.

13. تاریخ غیبت کبری، ص536ـ 532.

14. کمال‌الدین و تمام النعمة، ج2، ص528.

15. تفسیر طبری، ج3، ص 290.

16. فرهنگ نامه مهدویت، ص 205 -201.

لینک ثابت
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 24 صفحه بعد

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم