آیا امکان دارد منجی وعده داده شده در اسلام، همان حضرت مسیح علیه السلام باشد؟ این سؤال به خاطر وجود حدیثی جعلی (1) مطرح شده و دلیل دیگری جز این حدیث در میان احادیث مهدوی وجود ندارد. با بیان مسأله ای صریح در میان منابع اسلامی، امکان منطبق دانستن دو منجی اسلامی و مسیحی را منتفی می نماییم.

 
منجی موعود

این دو از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «من، در میان شما، دو چیز گرانبها باقی می گذارم؛ تا زمانی که به این دو تمسک جویید، گمراه نمی شوید: کتاب خداوند (قرآن) و عترت و خاندان من، این دو از هم جدا نمی شوند تا در روز قیامت بر من در حوض وارد شوند.» (2) بنابراین باقی مانده از عترت پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی امام مهدی علیه السلام در میان ما وجود دارند.
طبق برخی از آیات قرآن کریم مانند: آیه چهارم سوره قدر و آیه هفتم سوره رعد و روایات متعدد، زمین هیچ گاه از حجت خالی نیست و در هر زمان یك نفر از اولیاى الهی، امامِ زمانِ خود و حجّت و خلیفه الهی در روى زمین است. محمد بن فضیل از امام رضا علیه السلام پرسید: «آیا می شود زمین بدون امام باشد؟ امام فرمودند: نه، در این صورت اهل خود را فرو می برد.» (3)
علاوه بر آن احادیث زیادی داریم که تعداد جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را دوازده نفر می شمارد و اسامی آنها را ذکر می کند و آخرین آن ها را امام مهدی علیه السلام معرفی می کند. به طور مثال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «جانشینان بعد از من به تعداد سرپرستان بنی اسرائیل، دوازده نفر می باشند سپس دستش را بر پشت امام حسین علیه السلام گذاشتند و فرمودند نه نفر از نسل او (امام حسین علیه السلام) و نهمین آنها مهدی است که زمین را از عدل و داد پر می کند همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد ...»  (4)

علاوه بر روایات متواتر در مورد امام مهدی علیه السلام در منابع اسلامی، در انجیل (کتاب مقدس مسیحیان) نیز بشارتهایی آمده است. در انجیل و ملحقات آن، 80 بار کلمه «پسر انسان» آمده است که فقط 30 مورد آن، با حضرت عیسی مسیح علیه السلام قابل تطبیق است؛ امّا 50 مورد دیگر، از نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخر الزمان و پایان روزگار ظهور خواهد کرد

شخصیت انکارناپذیر جهان اسلام

اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش «مهدی» و از اولاد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مورد اتفاق همه فرَق اسلامی است، در حالیکه بنا بر آیات قرآن  (5) خداوند حضرت عیسی علیه السلام را به سوی خود بالا برد.
برخی از علما، تعداد آیاتی را که درباره امام مهدی علیه السلام تفسیر (معنای ظاهر آیه) و تأویل (معنای باطن آیه) شده است، حدود دویست آیه دانسته اند. (6) علامه مجلسی، بیشتر آنها را در «بحارالأنوار» گرد آورده است. (7) آیة الله صافی گلپایگانی در مقدمه کتاب «منتخب الأثر» می نویسد: «بر هر کسی که توجه به تاریخ و احادیث داشته باشد، معلوم است که بشارتهای نقل شده از پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام و اصحاب آن حضرت در مورد ظهور مهدی علیه السلام به تواتر رسیده است.» ایشان در این کتاب مجموع احادیث مربوط به امام مهدی علیه السلام را که در کتابهای مختلف و معتبر شیعه و اهل سنت ذکر شده، ۶۳۳۸ روایت بدون حذف احادیث تکراری می داند.»
به اندازه ای احادیث دوازدهمین جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (امام مهدی علیه السلام) که جهان را پر از عدل و داد می کند، در میان مردم جا افتاده بود که افرادی برای افزایش موقعیت در میان مردم لقب مهدی را به کار می بردند.
به عنوان نمونه، منصور عباسی، خلیفه دوم عباسی، لقب مهدی را بر فرزندش محمد که ولیعهدش بود گذاشت تا شأن او را در میان مردم بالا ببرد. مهدی عباسی خلیفه سوم عباسی از سال 158 تا 169 ق همزمان با امامت امام کاظم علیه السلام حکومت کرد. «خاندان عباسی و پیروان آنان، طبق روایات و اخبار متواتر، می دانستند مهدى موعود كه تار و مار كننده كلیه حكومتهاى خودكامه است، از نسل حضرت عسكرى علیه السلام خواهد بود، به همین جهت پیوسته مراقب وضع زندگی او بودند تا بلكه بتوانند فرزند او را به چنگ آورده و نابود كنند، همچون تلاش بیهوده فرعونیان براى نابودى موسی!» (8)  لذا خانه امام حسن عسکری علیه السلام را تحت نظر داشتند تا جلوی ولادت امام دوازدهم را بگیرند اما اراده الهی بر این تعلق گرفت که ولادت امام پنهانی صورت گیرد و جانشان حفظ شود.

به اندازه ای احادیث دوازدهمین جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (امام مهدی علیه السلام) که جهان را پر از عدل و داد می کند، در میان مردم جا افتاده بود که افرادی برای افزایش موقعیت در میان مردم لقب مهدی را به کار می بردند.

بشارت انجیل بر موعود اسلام

علاوه بر روایات متواتر در مورد امام مهدی علیه السلام در منابع اسلامی، در انجیل (کتاب مقدس مسیحیان) نیز بشارتهایی آمده است. در انجیل و ملحقات آن، 80 بار کلمه «پسر انسان» آمده است که فقط 30 مورد آن، با حضرت عیسی مسیح علیه السلام قابل تطبیق است؛ امّا 50 مورد دیگر، از نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخر الزمان و پایان روزگار ظهور خواهد کرد. (9) به طور مثال در انجیل لوقا آمده است: «و کمرهای خود را ببندید، چراغهای خود را افروخته بدارید. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد، پس شما نیز مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی برید، پسر انسان می آید .» (10)
بنابراین با وجود آیات قرآن کریم و احادیث متعدد، موعود وعده داده شده در اسلام امام مهدی علیه السلام می باشد. در انجیل نیز به منجی دیگری غیر از حضرت عیسی علیه السلام، اشاره شده است.

پی نوشت:

 1. حدیث ابن ماجه که به سندش به رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت داده که فرمودند: «و مهدی جز عیسی بن مریم نیست.» (ابن ماجه، سنن، ج ۲، ص ۱۳۴۰، ح ۴۰۳۹)
2 . انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا: کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۲۷ ، ص ۳۳.
3 . صفار، بصائر الدرجات، ج 1، ص 488.
4 . خزاز رازى، كفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص 47.
 5. نساء / 157 و 158.
6 . میرزا مهدی صادقی، تاریخ زندگانی حضرت مهدی علیه السلام، ص۷۴.
7 . علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۱، صص۱۸ ۶۴.
8 . مهدی پیشوایی، سیمای پیشوایان در آینه تاریخ، ص 179.
 9. سید اسدالله هاشمی شهیدی، ظهور حضرت مهدی علیه السلام از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، به نقل از: قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس آمریکایی.
 10. انجیل لوقا، باب ۱۲.

لینک ثابت

قضیه حضرت حجت علیه السلام، یک قضیه فرامذهبی است. یعنی نه تنها مسلمانان و به طور مصداقی و مشخص تشیع به ایشان اعتقاد دارند بلکه غیرمسلمانان هم اعتقاد دارند.  شاید غیر از توحید و نبوت، هیچ امر اعتقادی به اندازه مهدویت میان مسلمانان مشترک نباشد.

اعظم کارگرشریف - بخش مهدویت تبیان
تاریخ اخر الزمان

توحید و نبوت و معاد را همه شنیده اند که به آنها اصول دین می گویند. اما قضیه مهدویت حتی منحصر به مسلمانان نیست، همه اقوام و همه ادیان این اعتقاد را دارند. وقتی به تاریخ ملل و اقوام عالَم می نگریم، می بینیم از زمانهای پیش این مسأله، آنان را به خود متوجه و مشغول ساخته و به انتظار مصلحی که بتواند جهان را نیکو اداره کند، دقیقه شماری می کنند.
البته این اعتقاد (چنان كه در میان شیعه بسیار عمیق، عینى و راهبردى است) در بین بیشتر مكاتب و اقوام به عنوان آموزه اى اصیل و بنیادین مطرح نیست و به عنوان باورى فرعى و احتمالى تلقّى مى شود. در واقع شیعه با اندیشه «مهدویت» زنده و پویا است و با آن زندگى مى كند و نفَس مى كشد و آن را ركن اساسى اعتقاداتش مى داند؛ امّا در میراث مكتوب و شفاهى بیشتر ملل و ادیان، تنها اشاراتى گذرا به آن شده و مطالبى اجمالى درباره آن طرح گشته است. این اعتقاد، هنوز به عنوان باورى اثرگذار و یقینى تبدیل نشده و جایگاه استراتژیك خود را نیافته است! با این حال همین اشارات و بیانات نیز، نشانگر فراگیرى و ریشه دار بودن اندیشه «ظهور رهایى بخش بزرگ» و حقانیت و درستى آن است.

عقاید اقوام مختلف

1. برهمنان:

قضیه مهدویت حتی منحصر به مسلمانان نیست، همه اقوام و همه ادیان این اعتقاد را دارند. وقتی به تاریخ ملل و اقوام عالَم می نگریم، می بینیم از زمانهای پیش این مسأله، آنان را به خود متوجه و مشغول ساخته و به انتظار مصلحی که بتواند جهان را نیکو اداره کند، دقیقه شماری می کنند.

برهمنان بر این عقیده اند که در آخر الزمان "ویشنو" ظهور می نماید، در حالی که بر اسب سفیدی سوار است و شمشیر آتشبار در دست دارد. ویشنو مخالفین برهمنان را می کشد و دنیا را سعادتمند می نماید.

2. انگلیسی ها:
ساکنین جزایر انگلستان از چندین قرن قبل، به انتظار "آرتور" می باشند که می گویند: در جزیره آوالون سکونت دارد. گویند: روزی ظاهر شود و نژاد "ساکسون" را در دنیا غالب گرداند و سعادت را نصیب و روزی آنان سازد.

3. نژاد اسلاو:
نژاد اسلاو بر این عقیده بودند كه از مشرق زمین، یك نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.

4. نژاد ژرمن:
 نژاد ژرمن معتقد بودند: یك نفر فاتح از طوایف آنان قیام مى كند و «ژرمن» را بر دنیا حاكم مى گرداند.

5. مسیحیان:
یكى از اعتقادات غربیان مسیحى، باور به بازگشت عیسى مسیح -به عنوان نجات دهنده مسیحیان و تحقق بخش ملكوت و سلطنت الهى- است. با این حال در میان اقوام مختلف غربى نیز سخن از یك منجى بزرگ مطرح بوده و پاره اى از افراد از چنین انتظارى بهره بردارى كرده اند.

6. یهودیان:
یهودیان بر این عقیده بوده و هستند که در آخرالزمان "ماشیح" پیدا شود و پادشاه پادشاهان گردد.

7. ایرانیان باستان:
ایرانیان بر این اعتقاد راسخ بودند که "گرزاسپه" پهلوان تاریخی ایران زنده است و در کابل خوابیده و صدهزار فرشته او را نگهبان هستند و روزی بیدار شود و قیام کند. دسته دیگری از ایرانیان اعتقادشان این بود که "کیخسرو" پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایی، سلطنت را به فرزند خود واگذار کرده، رو به کوهستان نموده، در آنجا آرمیده روزی ظاهر گردد و اهریمنان را از گیتی براند.
آری در هر دوره و زمانی مردم جهان منتظر یک نجات دهنده بوده اند ولی باید گفت که آنها در تعیین مصداق، که آن منجی و مصلح کیست در اشتباه اند.

منجی شیعیان

اما شیعه با سند محکم و از طریق وحی منجی خود را معرفی می کند، مشخصات امام مهدی(عج) در اخبار شیعه از طریق قرآن و روایات رسیده و از نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام می باشد و چنان مشخصات ایشان دقیق بیان شده است که بر هیچ کس جز فرزند امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین پیشوای شیعه تطبیق نمی کند.

در هر دوره و زمانی مردم جهان منتظر یک نجات دهنده بوده اند ولی باید گفت که آنها در تعیین مصداق، که آن منجی و مصلح کیست در اشتباه اند.

از بین صدها روایت به یک حدیث اشاره می شود:
امام صادق علیه السلام از آباء گرامی اش که از امیرالمؤمنین علیه السلام، از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند، می فرماید: امامهای بعد از من دوازده نفرند. اولی آنها علی بن ابی طالب و آخری آنها حضرت خاتم الاوصیاء است که آنها جانشینان و اوصیاء من و حجتهای الهی بر امت من هستند. کسی که به امامت آنها اقرار کند مؤمن است و کسی که آنها را انکار کند کافر است. (کمال الدین و تمام النعمة)
در این حدیث و احادیث بسیاری به وجود امام دوازدهم اشاره می شود و این که قطعا دوازدهمین جانشین پیامبر صلی الله علیه و اله از نسل ائمه علیهم السلام خواهند بود. اما روایات زیادی به برپایی حکومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه اشاره می کنند حتی در منابع اهل سنت، از جمله: ابن حجر در کتاب "صواعق المحرقة" از ابوالحسن امری چنین نقل می کند: اخبار متواتر و فراوانی از پیامبر (صلی الله علیه و اله) نقل شده که سرانجام مهدی ظهور می کند و او از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) است ... و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (صواعق ص 99)
و نیز محمد شبلنجی دانشمند معروف مصری در کتاب "نور الابصار" می نویسد: اخبار متواتری از پیامبر (صلی الله علیه و اله) آمده که مهدی از خاندان اوست، او همه زمین را پر از عدل می کند.

امام موعود در یک نگاه

به طور کل از مجموع احادیث روشن می شود که مصلح بزرگ جهانی، مهدی موعود علیه السلام دارای مشخصات زیر است:
- از خاندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و فرزندان اوست.
- از فرزندان امام حسین علیه السلام است.
- دوازدهمین پیشوا پس از پیامبر صلی الله علیه و اله است.
- فرزند حسن بن علی العسکری علیهماالسلام است.
- دنیا را مملو از عدل و داد خواهد کرد.
حکومت جهان در اختیار او قرار می گیرد.
- مستضعفین و استعمارشدگان، در عصر او از قید و زنجیر اسارت آزاد می شوند، و جنگها برچیده می شود و صلح و آرامش جای آن را می گیرد.

وظیفه شیعه

با این مقدمات به این نتیجه می رسیم که باید هر چه بیشتر و بهتر مصلح و منجی واقعی را به جهان بشناسانیم زیرا دنیایی که خود را در وحشت و اضطراب و در آستانه سقوط می بیند، گوش به زنگ است تا هر ندایی که به نام صلح بلند گردد، مشتاقانه از آن استقبال کند و مردم در چنین شرایطی برای پاسخ به منادی واقعی صلح، آمادگی دارند و نیاز خود را به یک مصلح آسمانی احساس می کنند و این وظیفه مسلمانان را سنگین تر می کند که امام را به جهانیان معرفی کنند و زمان بعد از ظهور را به تصویر کشند.
توماس کارلایل تاریخ نگار اسکاتلندی می گوید: دنیا در جستجوی پیشوایی است که بتواند دنیا را اداره کند، هر چه جستجو می کند کسی را پیدا نمی کند به جز علی بن ابیطالب.
و امروز همان نجات دهنده بشر یازدهمین فرزند امام علی بن ابیطالب علیه السلام است، که با عقل و قدرت خدادادی، جهان را در قبضه قدرت خود می گیرد و به نابسامانی های موجود سر و سامان می بخشد.
آری آنان که متوجه اوضاع عالمند، در به در دنبال فرشته صلح می گردند و می دانند جهان باید خود را آماده پذیرش ندای «جاءَ الحَقُ وَ زَهَقَ الباطِلُ» کند و زمینه را برای مصلح حقیقی و حکومت جهانی ولی عصر امام زمان (عج) آماده سازد. چون نجات دنیا و مردم، از چنگال ستمکاران، جباران و مفسدان و اهتزاز پرچم یکتاپرستی و احیا کردن آیین توحیدی جز با تشکیل دولت کریمه مهدوی صورت نخواهد گرفت.

لینک ثابت

مهدویت یكی از مهمترین و اصیلترین موضوعات اسلامی است كه از بدو ظهور اسلام مورد توجه ویژه قرار گرفته است. با مرور مصادر حدیثی اسلام و منابع مكتوب شیعه در می یابیم كه پیشوایان معصوم علیهم السلام پیوسته كوشیده اند تا ابعاد گوناگون این جریان را بیان نمایند به همین خاطر در میان موضوعات اسلامی به كمتر موضوعی به اندازه مهدویت پرداخته شده است؛ به طوری که بیش از 1940 روایت بدون تكرار در موضوع مهدویت وارد شده است.(1)

سمیه میرسپاه - بخش مهدویت تبیان
امام صادق

با توجه به شرایط خاصی كه در دوران امام صادق علیه السلام بوجود آمد؛ یعنی انحطاط حكومت فاسد اموی و روی كار آمدن حكومت بنی عباس، فرصت مناسبی فراهم شد تا فرهنگ اهل بیت علیهم السلام و اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله توسط ایشان گسترش یابد. لذا در میان معصومین علیهم السلام بیشترین احادیث مهدوی در موضوعات مختلف مهدویت از امام صادق علیه السلام به دست ما رسیده است؛ در حدود 297 حدیث(2) كه نشان از اهمیت این موضوع دارد.
در این مقاله سعی بر این داریم تا  به بیان تعداد معدودی از احادیث امام صادق علیه السلام در سه محور (ضرورت، غیبت و انتظار) از نگاه ایشان بپردازیم.

از غیب تا غائب

روح معرفت و عبودیت خداوند متعال، معرفت امامان معصوم علیهم السلام می باشد؛ زیرا اوصیای الهی به فرموده امام صادق علیه السلام ابواب الله (درهای خداوند) می باشند كه از آن درها به سوی خداوند روی آورده می شود. (3) پس خدا را تنها از راه معصومین علیهم السلام می توان شناخت.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «مردم راهی جز معرفت ما ندارند و بخاطر نشناختن ما عذری از ایشان پذیرفته نیست ...» (4)

سرحلقه اتصال به حجت الهی و یاری او شناخت و محبت است. مقام والای معرفت امام، انسان را به جایگاه رفیع خدا باوری می رساند، ارتباط این دو ارتباطی ناگسستنی است به طوری كه در آیات ابتدایی سوره مبارکه بقره، هدایت پذیری از قرآن، ویژه متقینی است كه به غیب و حجت غایب ایمان دارند

پس امروز كه ولی خدا در پشت پرده غیبت نهان گردیده مهمترین وظیفه ما شناخت و باور قلبی نسبت به ایشان است. «الم * ذلك الكتاب لا ریب فیه هدی للمتقین * الذین یومنون بالغیب ... * ؛ الم * این كتاب بی هیچ شك راهنمای پرهیزگاران است. آن كسانی كه به غیب ایمان آرند...» امام صادق علیه السلام درباره ی این آیه فرمودند: «المتقون، شیعة علی علیه السلام، و الغیب فهو الحجة الغایب؛ متقین شیعیان امام علی علیه السلام هستند و غیب، حجت غایب است.» (5)
سرحلقه اتصال به حجت الهی و یاری او شناخت و محبت است. مقام والای معرفت امام، انسان را به جایگاه رفیع خدا باوری می رساند، ارتباط این دو ارتباطی ناگسستنی است به طوری كه در آیات ابتدایی سوره مبارکه بقره، هدایت پذیری از قرآن، ویژه متقینی است كه به غیب و حجت غایب ایمان دارند. (6)

راز غیبت حجت خدا

یكی از مهمترین مباحثی كه در مهدویت به آن پرداخته می شود غیبت و علل آن می باشد. غیبت امام علیه السلام به امر پروردگار محقق شده و امام صادق علیه السلام نیز مانند دیگر معصومین علیهم السلام از وقوع آن خبر داده اند: «نزدیکترین حالات مومنین نزد خداوند عزوجل، و خشنودترین هنگام او از آنان، زمانی است که حجت خدا را نیابند و برای آنان آشکار نشود و از دیدگان آنها پوشیده بماند، اما در عین حال بدانند که حجت ها و بینات الهی باطل نشده و در آن هنگام، هر صبح و شام، منتظر باشند و شدیدترین خشم و غضب خداوند بر دشمنانش موقعی است که حجت خود را از آنان مخفی بدارد و بر آنان آشکار نگردد، (و آنها نیز او را انکار کنند) و خداوند دانسته است که اولیای او در تردید واقع نمی شوند و اگر می دانست که آنها در شک می افتند، یک چشم بر هم زدن، حجت خود را از آنها، نهان نمی ساخت.» (7)
در مورد اینكه چرا امام مهدی علیه السلام غایب شدند و علت محرومیت مردم از بركات ظهور ایشان چیست روایات متعدد و بی شماری موجود است. سرّی از اسرار الهی، حفظ جان امام، و آزمایش مردم از جمله علتهای غیبت امام عصر علیه السلام می باشند.

امام صادق علیه السلام فرمودند: «بی تردید برای صاحب الامر غیبتی است كه هر اهل باطلی، در آن به شك می افتد.» راوی در باره علت غیبت سوال كرد. حضرت فرمود: «غیبت به سبب امری است كه اجازه نداریم آن را برای شما بیان كنیم... غیبت سری از اسرار الهی است

امام صادق علیه السلام فرمودند: «بی تردید برای صاحب الامر غیبتی است كه هر اهل باطلی، در آن به شك می افتد.» راوی درباره علت غیبت سوال كرد. حضرت فرمود: «غیبت به سبب امری است كه اجازه نداریم آن را برای شما بیان كنیم... غیبت سری از اسرار الهی است؛ ولی چون می دانیم كه خداوند بزرگ، حكیم است، می پذیریم كه همه كارهای او (بر اساس) حكمت است؛ هر چند علت آن كارها برای ما معلوم نباشد.» (8)

و در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام علت غیبت را حفظ جان امام عصر علیه السلام بیان می نمایند: «امام منتظر، پیش از قیام خود مدتی از چشمها غایب خواهد شد.» از حضرت درباره علت آن سوال شد. حضرت فرمودند: «بر جان خویش بیناك است.» (9)

 

پا در رکابِ دوست

هویت جامعه شیعی به انتظار فرج وابسته است و مهمترین وظیفه شیعیان در دوران غیبت، انتظار فرج است. انتظار سازنده و پویا یعنی انتظاری كه مشق مقاومت و پایداری، كرامت و شرافت را با خود به ارمغان بیاورد. چنین انتظاری حتی اگر به وصال مهدی نیانجامد نام انسان را در زمره یاوران ثبت خواهد كرد.
امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: «مَنْ سُرَّ أَنْ یَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِر؛ (10) هر کس که بودن در شمار یاران قائم، او را شادمان سازد باید به انتظار باشد و باید با پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار کند. پس اگر اجلش فرا رسد و امام قائم پس از درگذشت او قیام کند، بهره او از پاداش برابر با پاداش کسی است که آن حضرت را درک کرده باشد. پس بکوشید و منتظر باشید گوارا باد شما را ای گروه بخشوده.»
آماده سازی برای ظهور از مهمترین وظایف هر منتظریست و برای اینكه در جرگه یاران امام عصر علیه السلام قرار بگیریم باید تقوا پیشه كرده و خود را به حسن خلق مزین نماییم.
همچنین نباید منتظران  از آمادگی نظامی و تجهیزات جنگی غافل بمانند: «لَیُعِدَّنَّ أحَدُكُم لِخُروجِ القائِمِ وَلَو سَهماً؛ (11) هر یک از شما باید خود را براى ظهور حضرت قائم آماده كند، اگرچه با فراهم كردن یک تیر.»
امام صادق علیه السلام برای چنین رادمردانی دعا فرموده و آرزوی طول عمر می نمایند تا توفیق در حضور و خدمتگذاری در ركاب حضرت را بیابند.

پی نوشت:
1- امام مهدی علیه السلام در احادیث شیعه و سنی ،ص 31
2-همان
3- اصول كافی، ج1، ص275، ح9
4- همان، ص266،ح11
5 -كمال الدین و تمام النعمة ،ج2 ، ص20، ح14
6- برگرفته از كتاب سلوك مهدوی، محمد باقر حیدری كاشانی، ص 74
7- كمال الدین، ج2، ص339
8- كمال الدین و تمام النعمة ، ج1، باب 32، ص204، ح11
9- همان، ص233، ح7
10- الغیبة، نعمانی، ص 200
11- بحارالأنوار، ج 52، ص 366

لینک ثابت

 

برخی معتقدند اگر امام زمان فقط ۳۱۳ یار مخلص داشته باشند، ظهور می کنند و بر این اساس چنین سؤالی را مطرح می کنند که آیا در میان این تعداد مسلمان و شیعه، ۳۱۳ نفر یار برای ظهور حضرت وجود ندارد؟

مهدیه سعیدی نشاط - بخش مهدویت تبیان

بصیرت


در پاسخ باید گفت که اولاً: در روایات مختلف، برای یاران و اصحاب خاص حضرت مهدی علیه السلام، صفات و خصوصیات ویژه ای ذکر شده که ممکن است این افراد با این شرایط ویژه هنوز در بین ما موجود نباشند.
ثانیاً: از مجموعه احادیث استفاده می شود که یاران حضرت مهدی علیه السلام بعد از ظهور، محدود به 313 نفر نمی شود و باید دسته دیگری از یاوران امام زمان علیه السلام که ده هزار نفر هستند نیز برای قیام حاضر باشند، چراکه بدون حضور ایشان در مکه قیام صورت نمی گیرد.(1)
ثالثاً فراهم شدن ۳۱۳ نفر از یاران خاص حضرت ولی عصر علیه السلام علت تامّه برای ظهور حضرت نیست و تنها یکی از شرایط تحقق ظهور است. در حقیقت ظهور امام مهدی علیه السلام شرط مهم دیگری نیز دارد که همان «آمادگی عمومی» و استقبال جهانی برای تشکیل حکومت عدل الهی است.

آمادگی برای ظهور در پرتوی بصیرت همگانی

اقبال و خواست عموم مردم نسبت به امام زمان علیه السلام و حمایت از تشکیل حکومت عدالت گستر مهدوی نیازمند این است که شناخت و بصیرت نسبت به حقانیت و اهداف قیام امام عصر علیه السلام در بین مردم به بالاترین حد ممکن برسد. بنابراین می توان گفت: یکی از مهمترین ابزار ایجاد آمادگی عمومی، برای ظهور امام مهدی علیه السلام بصیرت افزایی در جوامع اسلامی است.

گرچه 313 نفر که فرماندهان و یاران اصلی ایشان را تشکیل می دهند در اوجِ ایمان، ولایت پذیری، صبر و بصیرت هستند؛ عموم یاران نیز با توجه به مقدار بهره ای که از این اوصاف کریمه دارند به حضرت نزدیکتر خواهند بود گرچه عموم مردم هم برای حمایت از دولت ایشان باید از این اوصاف بهره مند باشند. بنابراین برای فراهم آوردن یکی از مهمترین شرایط ظهور امام زمان علیه السلام باید سعی بر افزایش سطح بصیرت دینی در جامعه داشت

لفظ بصیرت از نظر لغوی به معنای بینایی است اما در اصطلاح به بینایی قلب و درک و فهم عمیق مسائل گفته می شود. بصیرة -و بصر- نیروى بینائى چشم و قدرت ادراك دل است.(2)
«بصیر» فردی است كه نسبت به مسائل اجتماعی، سیاسی، معنوی و... ، از بینش عمیق و صحیحی برخوردار باشد که به وسیله آن بتواند حق و باطل را از هم تمیز داده و در هنگام بحران و فتنه، راه حق و سعادت را تشخیص دهد و طبق آن حركت كند.

اوج بصیرت در یاران منجی

یاران امام زمان علیه السلام باید از بالاترین سطح بصیرت برخوردار باشند. گرچه 313 نفر که فرماندهان و یاران اصلی ایشان را تشکیل می دهند در اوجِ ایمان، ولایت پذیری، صبر و بصیرت هستند؛ عموم یاران نیز با توجه به مقدار بهره ای که از این اوصاف کریمه دارند به حضرت نزدیکتر خواهند بود گرچه عموم مردم هم برای حمایت از دولت ایشان باید از این اوصاف بهره مند باشند. بنابراین برای فراهم آوردن یکی از مهمترین شرایط ظهور امام زمان علیه السلام باید سعی بر افزایش سطح بصیرت دینی در جامعه داشت.

راههای کاربردی کسب بصیرت

1. تقوای دل: یکی از مهمترین راه های بصیرت افزایی پرورش روح تقوا و دوری از معاصی در جامعه است. قرآن کریم می فرماید: «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً»(3) اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند قدرت تمیز حق از باطل را به شما عطا خواهد کرد.
همان طور که در تعریف بصیرت آمد، بصیرت نوعی ادراک قلبی است که به وسیله آن می توان حق و باطل را از هم تمییز داد؛ بنابراین به نورانیت دل بستگی دارد و اگر قلب از زنگار گناه پاک باشد می تواند حقیقت را به روشنی در آینه دل جلوه گر ببیند.

2. تذکر و غفلت زدایی: یکی از مهمترین امور بصیرت بخش؛ «یادآوری» و «ذکر» است که موجب «غفلت زدایی» می شود. خداوند متعال در بسیاری از آیات قرآن بندگان را به ذکر خود و یا یادآوری نعمات و آیات الهی، وقایع عبرت آموز و بلایای واردشده بر امتهای پیشین و... سفارش کرده است.(4)
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره تأثیر ذکر بر افزایش بصیرت می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الذِّكْرَ جَلَاءَ الْقُلُوبِ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ»(5) بدرستى كه خداى سبحان ذكر را جلادهنده دلها، قرار داده که بینا می شوند به وسیله آن بعد از کوری و اشتباه در تاریكى .
چنانکه خداوند نیز خطاب به پیامبرش می فرماید: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنین »)6) پیوسته تذكر ده، زیرا تذكر مؤمنان را سود مى بخشد. 
و در جای دیگر خداوند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به یادآوری «ایام الله» [روزهای خدا] دستور می دهد و می فرماید: « وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه »(7)
مفسران در تفسیر آن احتمالات مختلفى داده اند اما اصولا نمى توان این تعبیر گویا و رسا را محدود ساخت. ایام الله تمام روزهایى است كه داراى عظمتى در تاریخ زندگى بشر است. هر روز كه یكى از فرمانهاى خدا در آن چنان درخشیده، كه بقیه امور را تحت الشعاع خود قرار داده، از ایام الله است. هر روز كه فصل تازه اى در زندگى انسانها گشوده، و درس عبرتى به آنها داده و ظهور و قیام پیامبرى در آن بوده، یا طاغوت و فرعون گردنكشى در آن به قعر دره نیستى فرستاده شده، و خلاصه هر روز كه حق و عدالتى بر پا شده و ظلم و بدعتى خاموش گشته، همه آنها از ایام الله است.(8)
در روایتی نیز امام محمدباقر علیه السلام سه روز را به عنوان برجسته ترین روزهای دوران، «ایام الله» معرفی می فرماید: «أَیَّامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثَةٌ یَوْمَ یَقُومُ الْقَائِمُ وَ یَوْمَ الْكَرَّةِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَة»(9) ایام خدا سه روز است: روز ظهور حضرت حجت و روز رجعت و روز قیامت.

یادآوری نعمات و الطاف الهی بر مردم، هنگامی که در راه حق استقامت ورزیدنده به پیروزی رسیدند و همچنین یادآورشدن شکستها و مصائبی که به سبب غفلت، بی صبری، تفرقه و عدم ولایت پذیری، در طول تاریخ دامنگیرشان شده است، نقش بسزایی در افزایش بصیرت عمومی خواهد داشت

طبق این روایت روز ظهور امام قائم علیه السلام، ایام الله است. بنابراین با تمسک به آیه «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه » پیوسته باید این وعده الهی را یادآور شد تا به این وسیله غبار غفلت در عصر غیبت از قلوب مؤمنین زدوده شود.
بنابراین یادآوری نعمات و الطاف الهی بر مردم، هنگامی که در راه حق استقامت ورزیدنده به پیروزی رسیدند و همچنین یادآورشدن شکستها و مصائبی که به سبب غفلت، بی صبری، تفرقه و عدم ولایت پذیری، در طول تاریخ دامنگیرشان شده است، نقش بسزایی در افزایش بصیرت عمومی خواهد داشت.

3.  تفکر و عبرت پذیری: امیرالمؤمنین علیه السلام در تعریف انسان بصیر می فرماید: «فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً وَاضِحاً»)10) انسان صاحب بصیرت كسى است كه به درستى شنید و اندیشه كرد، پس به درستى نگریست و آگاه شد، و از عبرتها پند گرفت، سپس راه روشنى را پیمود، و از افتادن در پرتگاه ها، و گم شدن در كوره راهها دورى كرد.
امیرالمؤمنین علیه السلام در جای دیگر می فرماید: «لَا بَصِیرَةَ لِمَنْ لَا فِكْرَ لَهُ»)11) کسی که تفکر نمی کند بصیرتی برایش نخواهد بود؛ زیرا بصیرت در هر باب، از تفكر و تأمّل در آن حاصل می شود.
عبرت گرفتن بارزترین شاخصه برای افراد بصیر است. تا جایی که در بسیاری از کتب لغت «بصیرت» را مساوی با «عبرت» معنا کرده اند.)12)
مقام معظم رهبری نیز در این باره می فرماید: «این بصیرتى كه در حوادث لازم است و در روایات و در كلمات امیرالمؤمنین علیه السلام هم روى آن تكیه و تأكید شده، به معناى این است كه انسان در حوادثى كه پیرامون او می گذرد و در حوادثى كه پیش روى اوست و به او ارتباط پیدا می كند، تدبر كند؛ سعى كند از حوادث به شكل عامیانه و سطحى عبور نكند.» (13)

به سوی ظهور موعود

بنابراین باید توجه داشت یکی از شرایط ظهور امام عصر علیه السلام آمادگی یاران و عموم مردم برای تشکیل حکومت عدالت گستر الهی است و این آمادگی جز با افزایش بصیرت اجتماعی امکانپذیر نیست. آنچه موجب افزایش بصیرت خواهد شد در مرحله اول شناخت حدود و احکام الهی و رعایت این حدود است که از آن به «تقوا» یاد می شود. راهکار قرآنی و روایی دیگر برای افزایش بصیرت، «ذکر» و یادآوری «ایام الله» است که البته باید همراه با «تفکر» و «عبرت پذیری» باشد تا جامعه منتظر را به اوج بصیرت و آمادگی برای ظهور امام زمان علیه السلام و زمینه سازی برای آن سوق دهد.

پی نوشت:
1. ر.ک. كمال الدین: ج2، ص 654 ، ح 20؛ بحار الأنوار:ج 52، ص 323 ، ح 33
2. ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن،ج 1، ص275
3. سوره انفال: 29
4. ر.ک. بقره:152، المائدة : 11، الأنفال : 26، اعراف:74 و...
5. بحار الأنوار ، ج 66، ص: 325
6. الذاریات:55
7. ابراهیم:5
8. تفسیر نمونه، ج 10، ص: 271 و272
9. الخصال، ج 1، ص: 108
10. نهج البلاغه، صبحی صالح، ص: 213 ، خطبه153
11. غرر الحكم و درر الكلم، ص783
12. لسان العرب، ج 4، ص: 65، كتاب العین، ج 7، ص: 118
13. سخنان مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان استان قم 1389

 

لینک ثابت

قیام امام حسین علیه السلام و قیام امام مهدی علیه السلام، به عنوان مهمترین و تاثیر گذارترین مبارزه در تاریخ و زندگی بشریت میان حق و باطل، از همه پررنگ ترند. یکی اتفاق افتاده و دیگری در شرف تحقق است و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مقدمه این مبارزه سرنوشت ساز خواهد بود.

بخش مهدویت تبیان
ظهور موعود

در طول تاریخ بشریت، همیشه دو جبهه حق و باطل در مقابل هم بوده اند و ظالمان و ستمگران و مستکبران در برابر اولیا و انبیای الهی قد علم کرده اند و این، به خاطر عدم سکوت حق در مقابل باطل بوده است. رسولانی الهی مانند ابراهیم، موسی و پیامبر اکرم علی نبینا و آله و علیهم السلام در برابر ظالمانی مانند نمرود، فرعون، ابوجهل و ابوسفیان مبارزه کرده اند و مبارزه همچنان ادامه دارد.
در  این میان، قیام امام حسین علیه السلام و قیام امام مهدی علیه السلام، به عنوان مهمترین و تاثیر گذارترین مبارزه در تاریخ و زندگی بشریت میان حق و باطل، از همه پررنگ ترند. یکی اتفاق افتاده و دیگری در شرف تحقق است و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مقدمه این مبارزه سرنوشت ساز خواهد بود.
لشکریان شجره خبیثه بنی امیه به مبارزه با امام حسین علیه السلام و یاران فداکار آن حضرت پرداختند و بزرگترین نبرد و مقابله باطل علیه حق در سرزمین کربلا در عاشورای 61 هجری قمری به وقوع پیوست.
با توجه به روایات، اهدافی که برای قیام حضرت اباعبد الله الحسین علیه السلام ذکر شده، همان اهداف قیام و انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام است. بنابراین می توان گفت قیام امام مهدی علیه السلام استمرار قیام امام حسین علیه السلام است و آن را به ثمر خواهد رساند.


در این مقاله سعی شده به برخی از این اهداف پرداخته شود:

1- احیای حق

قیام امام حسین علیه السلام و قیام امام مهدی علیه السلام، به عنوان مهمترین و تاثیر گذارترین مبارزه در تاریخ و زندگی بشریت میان حق و باطل، از همه پررنگ ترند. یکی اتفاق افتاده و دیگری در شرف تحقق است و ظهور حضرت مهدی علیه السلام مقدمه این مبارزه سرنوشت ساز خواهد بود

یکی از مهمترین اهداف قیام امام حسین علیه السلام حق طلبی و احیای آن بوده است. آن حضرت در مسیر کربلا به نشانه اعتراض و بیدارکردن کسانی که چشمانشان را به روی فساد بسته و خود را به خواب غفلت زده اند می فرماید: «آیا نمی بینید كه به حقّ عمل نمی شود؟! و از باطل جلوگیری به عمل نمی آید؟!»
(1) با نگاه به روایات می توان فهمید که قیام امام مهدی علیه السلام نیز در همین راستا خواهد بود: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»(2)  فرمودند: هنگامی که امام قائم قیام کند، دولت باطل برچیده می شود. (3)

2- گسترش عدالت و مبارزه با ظلم

امام حسین علیه السلام هدف خویش از قیام را اقامه عدل و رفع ظلم و ستم از مظلومان و نجات بندگان خدا بیان کردند. ایشان در نامه ای به مردم کوفه فرمودند: «...به جان خودم سوگند! امام و پیشوا، تنها کسی است که در برابر کتاب خدا داوری کند و او دادگر، عدالت گستر و متدین به دین حق باشد...» (4)
حضرت مهدی علیه السلام نیز همین هدف را دنبال کرده و به سرانجام می رساند. رسول خدا فرمودند: «شما را به مهدی مژده می دهم ... که او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طوری که پر از ظلم و ستم شده است ساکنان آسمان و زمین از او خشنود می شوند.» (5)
همچنین درباره امام مهدی علیه السلام آمده است: «چون قائم قیام کند، به عدالت داوری می کند و در زمان او جور و ستم ریشه کن شود و راه ها امن گردد.» (6)

3- احیای دین اسلام و سنت نبوی

در زمان معاویه و یزید به قدری بدعت ها و خرافات وارد دین شده بود که مردم از اسلام ناب محمدی چیزی نمی دانستند و فقط با اسلامی که حکومت بنی امیه بر آنان عرضه کرده بود، آشنا بودند. قیام امام حسین علیه السلام و جنایات یزید در مورد اهل بیت علیهم السلام موجب شد که ماهیت حکومت یزید برای مردم روشن شود و مردم قدرت تشخیص بین اسلام بنی امیه و اسلام مکتب اهل بیت علیهم السلام را پیدا کنند.
امام حسین علیه السلام در نامه ای به مردم بصره فرمودند: «من شما را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می خوانم. آگاه باشید که سنت ها نابود شده و بدعت ها آشکار شده و شما ای مردم اگر با من همراه شوید و ندایم را پاسخ مثبت گویید من به راه روشن دیانت رهنمونتان خواهم کرد.» (7)

قیام امام زمان علیه السلام نیز برای برقراری دین اسلام و سنت نبوی است. در مورد حضرت مهدی علیه السلام آمده است: «...وقتی قائم ما قیام کند و سخنگوی ما سخن بگوید، قرآن و احکام دین را، همان گونه که بر پیامبر نازل شده است، از نو به شما می آموزد ...» (8)

4- هدایت گری

اگر چه قیام اباعبدالله علیه السلام به ظاهر شکست خورد و با این کار دین اسلام را زنده نگه داشت؛ اما در قیام امام مهدی علیه السلام شکست ظاهری هم اتفاق نمی افتد

امام حسین علیه السلام تا ابد، چراغ هدایت برای گمراهان در بیابان های تاریک غفلت و سرگردانی هستند. در زیارت اربعین در مورد امام حسین علیه السلام آمده است: «... و بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَه وَ الْجَهَالَه: حسین بن على، جان و خون خود را در راه تو داد تا بندگانت را از جهل نجات بدهد و از سرگردانى ناشى از ضلالت و گمراهى آنها را برهاند. (9)
امام مهدی علیه السلام نیز همین هدف را دنبال خواهند کرد. امام حسن مجتبی علیه السلام در سخنی از پدر بزرگوارشان امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل کرده که ایشان فرمودند: «در آخر الزمان و سختی روزگار و جهالت مردمان، خداوند مردی را بر می انگیزد که او را با فرشتگان تأیید می کند و یارانش را محافظت می نماید، و او را با آیاتش یاری می دهد و بر سرتاسر زمین مسلّط می گرداند ... او زمین را از قسط و عدالت و نور و برهان پر می کند طول و عرض جهان به تسلّط او در می آید. در روی زمین کافری نمی ماند جز این که ایمان می آورد و شخص ناشایستی نمی ماند جز این که به صلاح و تقوا می گراید ...» (10)
اگر چه قیام اباعبدالله علیه السلام به ظاهر شکست خورد و با این کار دین اسلام را زنده نگه داشت؛ اما در قیام امام مهدی علیه السلام شکست ظاهری هم اتفاق نمی افتد. جبهه حق با تمام قوا به رهبری امام مهدی علیه السلام در برابر جبهه باطل ایستادگی می کند. بدست ایشان و یارانش بساط ظلم و ستم برچیده می شود و حق و عدالت در سراسر جهان برقرار می گردد و نهالی را که امام حسین علیه السلام کاشته بودند در قیام فرزندشان به بار خواهد نشست.

پی نوشت:

1. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، چاپ قم، ص245.
2. اسراء/81.
3. تفسیر نور الثقلین،العروسی الحویزی، ج3، ص212.
4. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 44، باب27، ص: 335.
5. همان، ج 51، باب1، ص: 81.
6. الإرشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 384.
7 . وقعه الطف، ابومخنف کوفی، ص 107.
8 . بحار الأنوار، مجلسی، ج 2، باب 29، ح59، ص: 247.
9. همان، ج98، ص210.
10. همان، ج 52، ح 6، ص280.

لینک ثابت

درباره اینکه مرگ ابلیس، سرکرده شیاطین، چگونه و چه وقت خواهد بود و اینکه آیا کسى او را مى کشد یا خودش مى میرد، نظرات گوناگونی وجود دارد از جمله اینکه به دست مبارک حضرت مهدی علیه السلام به هلاکت می رسد. در این نوشتار به بررسی این موضوع می پردازیم.

مهدویت تبیان
شیطان

پایان مهلت شیطان چه وقت است

در قرآن كریم آمده است وقتی شیطان به علّت سجده نکردن بر انسان از پیشگاه الهی رانده شد به خداوند عرض کرد: پروردگارا! تا روزى که انسان ها برانگیخته مى شوند به مهلت بده. خداوند فرمود: «فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * إِلىَ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم؛ تو از مهلت یافتگانى، تا زمانى معین و معلوم » (سوره ص، آیات 79-81) امّا "در اینکه منظور از «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم»، چه روزى است، مفسران احتمالات متعددى داده اند:
بعضى گفته اند منظور پایان این جهان و بر چیده شدن دوران تکلیف است، چرا که بعد از آن، طبق ظاهر آیات قرآن، همه جهانیان از بین میروند و تنها ذات پاک خداوند باقى مى ماند، بنابر این تنها به مقدارى از درخواست ابلیس موافقت شد.
بعضى دیگر احتمال داده اند که منظور از وقت معلوم زمان معینى است که تنها خدا مى داند، و جز او هیچکس از آن آگاه نیست، چرا که اگر آنوقت را آشکار مى ساخت ابلیس تشویق به گناه و سرکشى بیشتر شده بود.
بعضى نیز احتمال داده اند منظور روز قیامت است چرا که او مى خواست تا آن روز زنده بماند تا از حیات جاویدان برخوردار گردد و با نظر او موافقت گردید، به خصوص اینکه تعبیر به یوم الوقت المعلوم در آیه 50 سوره واقعه درباره روز قیامت نیز آمده است. ولى این احتمال بسیار بعید است ، چرا که اگر چنین مى بود باید خداوند به طور کامل با درخواست او موافقت کرده باشد، در حالى که ظاهر آیات فوق این است که بطور کامل با درخواست او موافقت نشده و تنها تا یوم الوقت المعلوم موافقت شده است. و به هر حال تفسیر اول با روح و ظاهر آیه از همه موافقتر است، و در بعضى از روایات که از امام صادق علیه السلام نقل شده نیز به این معنى تصریح گردیده است." (تفسیر نمونه، ج11، ص71)


مرگ شیطان، در زمان ظهور یا پس از نفخه اول صور

در روایتی نقل شده است که شخصی در مورد جمله «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» كه در آیه مذكور آمده، از امام صادق علیه السلام سوال كرد، حضرت فرمود: «وقتی كه قائم ما ظهور كند و به حجر كوفه بیاید، در این حجر شیطان به حضور آن حضرت می آید و زانو به زمین می زند و می گوید: «یا ویل من هذا الیوم؛ ای وای از این روز.» آنگاه امام قائم موی پیشانی شیطان را می گیرد و گردنش را می زند و او را به هلاكت می رساند.(اثبات الهداة، ج7، ص101)

 این احتمال وجود دارد كشته شدن شیطان همان قطع نفوذ او است و مرگ حكومت و تزویز او. یعنی منظور از كشته شدن شیطان این است كه ریشه های فساد و عوامل انحراف و ظلم و جو در عصر درخشان حكومت امام مهدی علیه السلام نابود می گردد و به جای آن عقل و ایمان حكومت می كند.

اما آن حضرت در حدیث دیگرى مى فرمایند: «شیطان بین نفخه اول و دوم صور اسرافیل مى میرد.» (بحارالانوار، ج 60، ص 244)
در این میان برخی به اشتباه دچار خلط شده اند و گفته اند که "متن این دو روایت با یكدیگر معارض است، و جمع كردن آنها با یكدیگر ممكن نیست. زیرا هنگام ظهور حضرت ولى عصرعلیه السلام تا نفخه صور بسیار فاصله است، و طبق اعتقاد شیعه بین زمان ظهور و نفخه صور، رجعت نیز وجود  دارد؛ و چون دومین روایت بیشتر نقل شده است و در سند آن مؤیّداتى وجود دارد، موجب مى شود تا آن بر نخستین روایت ترجیح داده شود؛ پس كشته شدن شیطان توسط امام زمان علیه السلام دلیل محكمى ندارد."
اما می توان گفت این دو روایت تعارض ندارند و سبب خلط به خاطر آن است كه برای مرگ ابلیس نتوانسته اند دو مرگ را قائل شوند. همانطور كه انسانها از دنیا رحلت می كنند -یعنی یك زمان مشخص برای مرگ دارند، و پس از آنكه در برزخ حاضر شدند تا زمان دمیده شدن صور و بر پایی قیامت در آنجا مستقر اند- پس از دمیده شدن صور همین افراد نیز خواهند مرد -البته باید توجه كرد كه مرگ، در دو نشئه مختلف است- حال می توان برای شیطان دو مرگ متصور شد در این صورت نه تنها روایات متعارض نیستند بلكه دو مطلب جداگانه را می خواهند اثبات نمایند.

اگر شیطان نباشد پس امتحان بندگان چه می شود

عده ای هم ادعا كرده اند که " «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» پس از اتمام زندگی انسانها خواهد بود، چون انسان باید بین خوبی ها و بدی ها وسوسه ای داشته باشد تا انتخاب كند و دارای اجر و یا عذاب شود و اگر شیطان در عصر ظهور كشته شود با تكلیف انسانی در تعارض است."
در پاسخ باید گفت در آن زمان، آزادی و اختیار از انسانها گرفته نمی شود؛ چنانکه مرحوم علامه طباطبایى مى فرماید: «ملازمه اى بین تکلیف انسان و وجود شیطان براى اغواگرى او وجود ندارد؛ پس چنین نیست که تا انسان مکلّف است در پى گمراه کردن او باشد؛ زیرا ممکن است خداوند، جامعه انسانى را صالح گرداند و فساد را ریشه کن کند، و مردم جز پروردگار کسى را نپرستند، در این صورت شیطان نمى تواند کسى را گمراه کند.»(المیزان، ج ۱٢، ص 128) به عبارت دیگر هر چند وجود شیطان سبب افزایش وسوسه خواهد بود اما تمام وسوسه با شیطان نیست بلكه نفس اماره هم اگر شیطان نباشد، انسان را به امور ناپسند وسوسه می كند پس این قول هم بسیار ضعیف هست و نمی توان بدان توجه كرد.

روایتی دیگر از مرگ شیطان

برخی می گویند که "كشته شدن و نابودی شیطان همانند كشته شدن و نابودی انسان نیست؛ شیطان مانند ما جسم ندارد تا كشته شود" در صورتی که باید توجه نمود علاوه بر اینکه طبق قولی شیطان چون از جن است، مثل آنها می توان برای او مرگ و كشته شدن نیز تصور كرد.

وقتی كه قائم ما ظهور كند و به حجر كوفه بیاید، در این حجر شیطان به حضور آن حضرت می آید و زانو به زمین می زند و می گوید: «یا ویل من هذا الیوم؛ ای وای از این روز.» آنگاه امام قائم موی پیشانی شیطان را می گیرد و گردنش را می زند و او را به هلاكت می رساند.

همچنین این احتمال وجود دارد كشته شدن شیطان همان قطع نفوذ او است و مرگ حكومت و تزویز او. یعنی منظور از كشته شدن شیطان این است كه ریشه های فساد و عوامل انحراف و ظلم و جو در عصر درخشان حكومت امام مهدی علیه السلام نابود می گردد و به جای آن عقل و ایمان حكومت می كند. چنانچه در در صحف ادریس پیامبر آمده است:

 "تو ای شیطان تا زمانی كه مقدر كرده ام كه زمین را در آن زمان از كفر و شرك و گناه پاك سازم، مهلت داده خواهی شد؛ ولی در این زمان به جای تو بندگان خالص و پاك دل و با ایمان روی كار می آیند. آنها را خلیفه می كنم و حاكم زمین می كنم و دینشان را استوار سازد كه آنها تنها مرا می پرستند و هیچ چیز را شریك من قرار نمی دهند در آن روز است كه تو و همه لشكریانت از پیاده و سواره را نابود می نماییم."
یعنی در آن زمان حنای شیطان و فرزندان او رنگی دیگر ندارد و در حكومت صالحان حكومت شیطان از بین رفتنی است.


منابع:
موسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی.
مرکز پاسخگویی به سوالات دینی هدانا.
پایگاه اینترنتی پرسمان دانشجویی.

لینک ثابت

قضیه حضرت حجت علیه السلام، یک قضیه فرامذهبی است. یعنی نه تنها مسلمانان و به طور مصداقی و مشخص تشیع به ایشان اعتقاد دارند بلکه غیرمسلمانان هم اعتقاد دارند.  شاید غیر از توحید و نبوت، هیچ امر اعتقادی به اندازه مهدویت میان مسلمانان مشترک نباشد.

اعظم کارگرشریف - بخش مهدویت تبیان
تاریخ اخر الزمان

توحید و نبوت و معاد را همه شنیده اند که به آنها اصول دین می گویند. اما قضیه مهدویت حتی منحصر به مسلمانان نیست، همه اقوام و همه ادیان این اعتقاد را دارند. وقتی به تاریخ ملل و اقوام عالَم می نگریم، می بینیم از زمانهای پیش این مسأله، آنان را به خود متوجه و مشغول ساخته و به انتظار مصلحی که بتواند جهان را نیکو اداره کند، دقیقه شماری می کنند.
البته این اعتقاد (چنان كه در میان شیعه بسیار عمیق، عینى و راهبردى است) در بین بیشتر مكاتب و اقوام به عنوان آموزه اى اصیل و بنیادین مطرح نیست و به عنوان باورى فرعى و احتمالى تلقّى مى شود. در واقع شیعه با اندیشه «مهدویت» زنده و پویا است و با آن زندگى مى كند و نفَس مى كشد و آن را ركن اساسى اعتقاداتش مى داند؛ امّا در میراث مكتوب و شفاهى بیشتر ملل و ادیان، تنها اشاراتى گذرا به آن شده و مطالبى اجمالى درباره آن طرح گشته است. این اعتقاد، هنوز به عنوان باورى اثرگذار و یقینى تبدیل نشده و جایگاه استراتژیك خود را نیافته است! با این حال همین اشارات و بیانات نیز، نشانگر فراگیرى و ریشه دار بودن اندیشه «ظهور رهایى بخش بزرگ» و حقانیت و درستى آن است.

عقاید اقوام مختلف

1. برهمنان:

قضیه مهدویت حتی منحصر به مسلمانان نیست، همه اقوام و همه ادیان این اعتقاد را دارند. وقتی به تاریخ ملل و اقوام عالَم می نگریم، می بینیم از زمانهای پیش این مسأله، آنان را به خود متوجه و مشغول ساخته و به انتظار مصلحی که بتواند جهان را نیکو اداره کند، دقیقه شماری می کنند.

برهمنان بر این عقیده اند که در آخر الزمان "ویشنو" ظهور می نماید، در حالی که بر اسب سفیدی سوار است و شمشیر آتشبار در دست دارد. ویشنو مخالفین برهمنان را می کشد و دنیا را سعادتمند می نماید.

2. انگلیسی ها:
ساکنین جزایر انگلستان از چندین قرن قبل، به انتظار "آرتور" می باشند که می گویند: در جزیره آوالون سکونت دارد. گویند: روزی ظاهر شود و نژاد "ساکسون" را در دنیا غالب گرداند و سعادت را نصیب و روزی آنان سازد.

3. نژاد اسلاو:
نژاد اسلاو بر این عقیده بودند كه از مشرق زمین، یك نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.

4. نژاد ژرمن:
 نژاد ژرمن معتقد بودند: یك نفر فاتح از طوایف آنان قیام مى كند و «ژرمن» را بر دنیا حاكم مى گرداند.

5. مسیحیان:
یكى از اعتقادات غربیان مسیحى، باور به بازگشت عیسى مسیح -به عنوان نجات دهنده مسیحیان و تحقق بخش ملكوت و سلطنت الهى- است. با این حال در میان اقوام مختلف غربى نیز سخن از یك منجى بزرگ مطرح بوده و پاره اى از افراد از چنین انتظارى بهره بردارى كرده اند.

6. یهودیان:
یهودیان بر این عقیده بوده و هستند که در آخرالزمان "ماشیح" پیدا شود و پادشاه پادشاهان گردد.

7. ایرانیان باستان:
ایرانیان بر این اعتقاد راسخ بودند که "گرزاسپه" پهلوان تاریخی ایران زنده است و در کابل خوابیده و صدهزار فرشته او را نگهبان هستند و روزی بیدار شود و قیام کند. دسته دیگری از ایرانیان اعتقادشان این بود که "کیخسرو" پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایی، سلطنت را به فرزند خود واگذار کرده، رو به کوهستان نموده، در آنجا آرمیده روزی ظاهر گردد و اهریمنان را از گیتی براند.
آری در هر دوره و زمانی مردم جهان منتظر یک نجات دهنده بوده اند ولی باید گفت که آنها در تعیین مصداق، که آن منجی و مصلح کیست در اشتباه اند.

منجی شیعیان

اما شیعه با سند محکم و از طریق وحی منجی خود را معرفی می کند، مشخصات امام مهدی(عج) در اخبار شیعه از طریق قرآن و روایات رسیده و از نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام می باشد و چنان مشخصات ایشان دقیق بیان شده است که بر هیچ کس جز فرزند امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین پیشوای شیعه تطبیق نمی کند.

در هر دوره و زمانی مردم جهان منتظر یک نجات دهنده بوده اند ولی باید گفت که آنها در تعیین مصداق، که آن منجی و مصلح کیست در اشتباه اند.

از بین صدها روایت به یک حدیث اشاره می شود:
امام صادق علیه السلام از آباء گرامی اش که از امیرالمؤمنین علیه السلام، از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند، می فرماید: امامهای بعد از من دوازده نفرند. اولی آنها علی بن ابی طالب و آخری آنها حضرت خاتم الاوصیاء است که آنها جانشینان و اوصیاء من و حجتهای الهی بر امت من هستند. کسی که به امامت آنها اقرار کند مؤمن است و کسی که آنها را انکار کند کافر است. (کمال الدین و تمام النعمة)
در این حدیث و احادیث بسیاری به وجود امام دوازدهم اشاره می شود و این که قطعا دوازدهمین جانشین پیامبر صلی الله علیه و اله از نسل ائمه علیهم السلام خواهند بود. اما روایات زیادی به برپایی حکومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه اشاره می کنند حتی در منابع اهل سنت، از جمله: ابن حجر در کتاب "صواعق المحرقة" از ابوالحسن امری چنین نقل می کند: اخبار متواتر و فراوانی از پیامبر (صلی الله علیه و اله) نقل شده که سرانجام مهدی ظهور می کند و او از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) است ... و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (صواعق ص 99)
و نیز محمد شبلنجی دانشمند معروف مصری در کتاب "نور الابصار" می نویسد: اخبار متواتری از پیامبر (صلی الله علیه و اله) آمده که مهدی از خاندان اوست، او همه زمین را پر از عدل می کند.

امام موعود در یک نگاه

به طور کل از مجموع احادیث روشن می شود که مصلح بزرگ جهانی، مهدی موعود علیه السلام دارای مشخصات زیر است:
- از خاندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و فرزندان اوست.
- از فرزندان امام حسین علیه السلام است.
- دوازدهمین پیشوا پس از پیامبر صلی الله علیه و اله است.
- فرزند حسن بن علی العسکری علیهماالسلام است.
- دنیا را مملو از عدل و داد خواهد کرد.
حکومت جهان در اختیار او قرار می گیرد.
- مستضعفین و استعمارشدگان، در عصر او از قید و زنجیر اسارت آزاد می شوند، و جنگها برچیده می شود و صلح و آرامش جای آن را می گیرد.

وظیفه شیعه

با این مقدمات به این نتیجه می رسیم که باید هر چه بیشتر و بهتر مصلح و منجی واقعی را به جهان بشناسانیم زیرا دنیایی که خود را در وحشت و اضطراب و در آستانه سقوط می بیند، گوش به زنگ است تا هر ندایی که به نام صلح بلند گردد، مشتاقانه از آن استقبال کند و مردم در چنین شرایطی برای پاسخ به منادی واقعی صلح، آمادگی دارند و نیاز خود را به یک مصلح آسمانی احساس می کنند و این وظیفه مسلمانان را سنگین تر می کند که امام را به جهانیان معرفی کنند و زمان بعد از ظهور را به تصویر کشند.
توماس کارلایل تاریخ نگار اسکاتلندی می گوید: دنیا در جستجوی پیشوایی است که بتواند دنیا را اداره کند، هر چه جستجو می کند کسی را پیدا نمی کند به جز علی بن ابیطالب.
و امروز همان نجات دهنده بشر یازدهمین فرزند امام علی بن ابیطالب علیه السلام است، که با عقل و قدرت خدادادی، جهان را در قبضه قدرت خود می گیرد و به نابسامانی های موجود سر و سامان می بخشد.
آری آنان که متوجه اوضاع عالمند، در به در دنبال فرشته صلح می گردند و می دانند جهان باید خود را آماده پذیرش ندای «جاءَ الحَقُ وَ زَهَقَ الباطِلُ» کند و زمینه را برای مصلح حقیقی و حکومت جهانی ولی عصر امام زمان (عج) آماده سازد. چون نجات دنیا و مردم، از چنگال ستمکاران، جباران و مفسدان و اهتزاز پرچم یکتاپرستی و احیا کردن آیین توحیدی جز با تشکیل دولت کریمه مهدوی صورت نخواهد گرفت.

لینک ثابت

استعمار و آخرالزمان

آخرالزمان

در شمارة قبلی این مقالة كوتاه و گذرا به انگیزة بهره‌گیری استعمار از مباحث منجی‌گرایی و تسلط بر خاورمیانه را عرض كردیم؛ در این شماره به مباحث موعود‌گرایی از نگاه اوانجیلیست‌‌ها و مبلّغان انجیلی می‌پردازیم.

پس از تشكیل مذهب پروتستان و حاكمیت پیورتین‌ها در انگلستان، حركت جدیدی در میان این مذهب قدرت گرفت كه به «مبلّغان انجیلی» نامیده می‌شد.

تبلیغ كردن انجیل با روحیة جنگ‌های صلیبی از خصوصیات اوانجیلیست‌‌ها یا همان مبلّغان انجیلی می‌باشد؛ آن‌ها با تفسیر نادرست از مضامین كتاب مقدس (مجموعة عهد عتیق و عهد جدید) و بهره‌گیری از تفسیر‌های «سایروس اسكوفیلد» وضعیت سیاسی و فرهنگی دنیا را به سمت خواسته‌های دنیا طلبانة خود سوق می‌دهند.

هواداران نظریة پایان جهان به شیوة صهیونیسم مسیحی این باور را دارند كه جهان در آستانة پایان یافتن است و در نهایت، هزاره‌ای جدید شكل می‌گیرد كه پس از نابودی نیروی شر (مسلمانان) به وسیلة عیسی مسیح و نیروی خیر (مسیحیان نو تعمید یافته(1) و یهودیان صهیونیست)، بشر در صلح و آرامش زندگی خواهد كرد؛ مطابق اعتقادات مكتب یاد شده، باید حوادثی به وقوع بپیوندد تا مسیح دوباره ظهور كند و تلاش برای پدیداری شرایط ظهور از وظایف پیروان این مكتب است؛ تعدادی از این شرایط عبارتند از:

1-      حمایت و اعتقاد به برگزیدگی یهودیان و اسكان آنها در سرزمین موعود (فلسطین).

«واتر ریگانز» دبیر كل «سفارت بین‌المللی مسیحیان» ـ كه یكی از مدرن‌ترین و خطرناك‌ترین نهاد‌های صهیونیستی است ـ در تعریف اصطلاح صهیونیسم مسیحی می‌گوید:

«این واژه بر هر مسیحی ـ كه از اهداف صهیونیستی حكومت، ارتش، دولت و فرهنگ اسراییل حمایت می‌كند ـ اطلاق می‌شود».(2)

همچنین طبق گزاره‌های عهد عتیق، اعتقاد دارند كه یهودیان، مایة بركت روی زمین هستند، چرا كه «غیر یهودیان به نور شما (یهودیان) گردش خواهند كرد». (اشعیا 60:3)

از نظر صهیونیست مسیحی، بازگشت قوم اسراییل به سرزمین تاراج شده قدیم (فلسطین)، شاهدی بر نجات وعده داده شده بر جهانیان است ... . حمایت از اسراییل (پیدایش 12:3)، تأمین آسایش آن (اشعیا 40: 2 ـ 1) و دعا برای آرامش آن (اشعیا 62: 7 ـ 6) به معنای تلاش در راستای خواست خداست.(3)

گروهی از یهودیان ـ كه مسلحانه از دیوار شهر قدیمی، وارد میدان مسجد شده بودند ـ ماكتی از مسجد ساخته‌اند تا تمرین‌های لازم برای تخریب آن، انجام و زمان لازم برای هر اقدام، محاسبه شود

2-     یهودیان و مسیحیان، باید دو مسجد اقصی و صخره در بیت‌المقدس را منهدم كنند.

گروهی از یهودیان ـ كه مسلحانه از دیوار شهر قدیمی، وارد میدان مسجد شده بودند ـ ماكتی از مسجد ساخته‌اند تا تمرین‌های لازم برای تخریب آن، انجام و زمان لازم برای هر اقدام، محاسبه شود.

یكی از تروریست‌های صهیونیست ـ كه «ایهود اتسیون» نام دارد ـ ادعا كرد: دولت اسراییل در پاكسازی اماكن اسلامی كوتاهی می‌نماید؛ بنابراین من باید دست به آن بزنم.(4)

از نظر تدبیر‌گرایان به طور خاص، همان اندازه كه صهیون، متعلق به صهیونیسم است، بیت المقدس نیز به اسراییل تعلق دارد.

«لیندزی» خاطرنشان می‌كند كه اهمیت اورشلیم در تاریخ فراتر از اهمیت وسعت و اقتصاد آن است؛ از اعصار گذشته، اورشلیم، مهم‌ترین شهر روی این سیاره بوده است ... پیشگویی راجع به اورشلیم، بیش از هر نقطة دیگری بر روی زمین، صورت گرفته است.(5)

حضرت مسیح

اوانجیلیست‌ها، غصب فلسطین یا همان به اصطلاح سرزمین موعود یهودیان را اولین گام در برگزیدگی یهود و تحقق ظهور مسیح می‌دانند، چنانچه «جان‌داری» چنین می‌گوید: پس، نخستین امری را كه خداوند ]حضرت عیسی[ انجام خواهد داد، پاك كردن سرزمین خود (سرزمینی كه به یهود تعلق دارد) از اهالی صور فلسطینیان و اهالی صیهون خواهد بود و به طور خلاصه از نیل تا فرات؛ این امر با قدرت مسیح و به نفع قوم او ـ كه بار دیگر در اثر نیكی وی، تثبیت می‌شوند ـ صورت می‌گیرد.(6)

این چنین مردم فلسطین (به خصوص در 1948ـ كه رژیم غاصب صهیونیستی با حمایت سازمان ملل و آمریكا پاگرفت ـ) گرفتار جاه طلبی سیاستمداران زراندوز و مفسران نادان انجیل و تورات شده، از كاشانة خود آواره گردیدند.

(لازم به یادآوری می‌باشد كه از سال 1967 بیش از صد تجاوز، علیه اماكن اسلامی در بیت‌المقدس صورت گرفته است).

3-     ساخت هیكل سلیمان به جای مسجد‌الاقصی و ذبح گوسالة سه ساله در معبد.

گریس هالسل ـ كه خود، زمانی از معتقدان به انجیلی‌ها بوده است ـ در كتاب تدارك جنگ بزرگ و یدالله این‌گونه می‌گوید:

راهنمای ما (از اوانجیلیست‌ها) در حالی‌كه به قبة الصخرة و مسجد‌الاقصی اشاره می‌كرد، گفت: هیكل سوم در آنجا بنا خواهد شد، همه چیز را برای ساخت هیكل، فراهم كرده‌ایم حتی مواد اولیه برای ساخت نیز آماده است».(7)

از نظر صهیونیست مسیحی، بازگشت قوم اسراییل به سرزمین تاراج شده قدیم (فلسطین)، شاهدی بر نجات وعده داده شده بر جهانیان است

كشیش «كلایدلات» نگهبان كلیسای نزول روح‌القدس، بخش‌هایی از كتاب مقدس را تفسیر می‌كند تا بگوید، ساخت هیكل سوم یهودیان، باید پیش از دومین ظهور مسیح صورت گیرد، وی مشغول ساخت گوسالة قرمزی است (البته این گوساله، تولید شده است و در اسراییل نگهداری می‌شود) كه با قربانی كردن آن، خاكستر تولید شده را هنگام خواندن نماز عشای ربانی در هیكل آینده استفاده كنند و برای این‌كه این مسئله به وقوع بپیوندد، باید بناهای اسلامی مانند قبة الصخره از بین بروند.(8)

در نهایت، این فرقه ـ كه به اعتقاد كشیش «ریاض گرگوری» (رئیس شورای كلیساهای خاورمیانه)، منحرف از ایمان حقیقی به مسیحیت و دفاع از برنامه‌های سیاسی و قومی خاص است ـ تمام این شرایط را بیان كرده، ارتباط به جنگ پایانی به نام «آرماگدون» می‌دهند تا مسیر ایجاد ژاندارمی به نام اسراییل با تسلط بر خاورمیانه برای زراندوزی بیشتر و تصاحب ذخایر انرژی این منطقه را هموار كنند؛ امید است با شناسایی بهتر این گروه، دشمن شناسی خویش را تقویت نموده، یاورانی خالص برای حضرت مهدی علیه السلام باشیم.

 

پی نوشت:

 1-  تعمید: مسیحیان، كسانی را كه به دین عیسوی در آیند، طبق مراسم مخصوص، غسل می‌دهند (فرهنگ معین)

 2-  صهیونیسم مسیحی، تدوین محمد قربانی، به نقل از اسقف ریاض گرگوری (رئیس شورای كلیساهای خاورمیانه)، نشر معارف.

 3- صهیونیسم مسیحی، استفان سایزر؛ ص45

 4-  ید الله، گریس‌هالسل؛ ص104، نشر هلال.

5-  صهیونیسم مسیحی،  سایزر؛ ص35.

 6- همان.

 7- همان؛ ص92.

 8-  همان، ص105.

لینک ثابت

آیا در زمان غیبت همه شیعیان دچار تردید مى‌شوند؟

امام زمان

 

در این جا سۆالى مطرح است و آن این که آیا به واسطه طولانى شدن غیبت امام عصر(علیه السلام) همه شیعیان دچار شکّ و تردید نسبت به آن حضرت مى شوند؟

در پاسخ این پرسش باید بگوییم: چنانکه از روایات پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمه معصومین(علیهم السلام) استفاده مى شود، چنین نیست که تمام شیعیان دچار شکّ و تردید شوند. زیرا شواهد تاریخى نیز نشان مى دهد که معمولا در مسایل اعتقادى و ایمان به خدا و پیامبران الهى، گر چه در مواردى تعداد زیادى از دین و اعتقادات صحیح منحرف مى شدند، لکن چنین نیست که به طور کلّى در همه افراد، ارتداد حاصل شود و همگان به انحراف کشیده شوند; بلکه همیشه عدّه اى ـ اگر چه اندکى از آنها ـ بر دین و اعتقادات صحیح باقى مى مانند.

قرآن کریم این حقیقت را در ماجراى طالوت و جالوت بیان مى کند و مى فرماید:

(فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَر فمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنّی وَمَن لَمْ یَطْعَمهُ فَإنَّه مِنّی إِلاّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرفَةً بِیدِهِ فَشرِبُوا مِنْهُ إِلاّ قَلیلا مِنْهُمْ فَلَمّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قالوا لاطَاقَةَ لَنا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظنُّونَ أَنَّهُم مُلاقُوا اللّهِ کَمْ مِن فِئَة قَلیلَة غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرةً بِإذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابرِینَ * وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَانْصُرنا عَلَى الْقَومِ الکَافِرِینَ * فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُم بِبَعض لَفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلِکنَّ اللّهَ ذُوفَضْل عَلَى الْعالَمِینَ).(1)

«هنگامى که طالوت سپاهش را با خود برد، به آنان گفت: خداوند شما را به وسیله نهر آبى آزمایش مى کند; هر کس از آن بنوشد، از من نیست و هر کس جز یک پیمانه ننوشد، از من است که جز عدّه کمى همه از آن نهر نوشیدند. آن گاه افرادى که از بوته آزمایش به سلامتى بیرون آمدند، وقتى از نهر گذشتند از کمى افراد و نفرات خود ناراحت شدند و گفتند: «ما توانایى مقابله با نیروهاى جالوت را نداریم».

«از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: «بهترین زمان قرب بندگان به خدا و بهترین زمان رضایت و خشنودى خداوند از آن ها، زمانى است که آن ها حجت خدا را در میان خود نیابند و مکان وى را ندانند و در عین حال، مى دانند که حجت و برهان خداوند باطل نمى شود. و زمین از حجت خالى نمى ماند)

آنان که مى دانند خدا را ملاقات خواهند کرد، با قدرت ایمان و تکیه بر یارى خداوند گفتند: «چه بسیار گروه هاى کوچکى که به فرمان و یارى خدا بر گروه هاى بزرگ و عظیمِ دشمن غلبه یافتند و پیروز گردیدند. زیرا خداوند با صبر پیشگان است».

سپس همان گروه اندک، امّا با ایمان، در مقابل سپاهیان انبوه جالوت به استقامت پرداختند و گفتند: «پروردگارا! پیمانه صبر و استقامت را بر ما فرو ریز و ما را در مقابل دشمن ثابت قدم دار و ما را بر کافران، ظفر و پیروزى عنایت فرما».

آن ها به فرمان خدا سپاه دشمن را به هزیمت و فرار واداشتند و داود، جالوت را کشت و خداوند، حکومت و دانش را به وى بخشید و آنچه خواست به او تعلیم داد. و اگر خدا بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر، دفع نمى کرد، زمین پر از تباهى و فساد مى شد، لکن خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان مى نماید».

با توجه به مفهوم آیات کریمه و روایات اهل بیت(علیهم السلام) جواب پرسش فوق بیشتر روشن مى شود. زیرا درست است که طولانى شدن غیبت، در روحیه و افکار و احیاناً اعتقادات مردم تأثیر مى گذارد، لکن موجب نمى شود که تمام معتقدین به امامت امام غایب(علیه السلام) در عقیده و اعتقاد خود سست شوند، بلکه مۆمنین و معتقدینى هم وجود دارند که امتداد غیبت، ذرّه اى در ایمان راسخ آنان خلل وارد نمى کند چنانکه احادیث فراوانى نیز مۆیّد این معناست که نمونه اى از آنها را ذکر مى کنیم:

چنین نیست که تمام شیعیان دچار شکّ و تردید شوند. زیرا شواهد تاریخى نیز نشان مى دهد که معمولا در مسایل اعتقادى و ایمان به خدا و پیامبران الهى، گر چه در مواردى تعداد زیادى از دین و اعتقادات صحیح منحرف مى شدند، لکن چنین نیست که به طور کلّى در همه افراد، ارتداد حاصل شود و همگان به انحراف کشیده شوند; بلکه همیشه عدّه اى ـ اگر چه اندکى از آنها ـ بر دین و اعتقادات صحیح باقى مى مانند

عن أبی عبد اللّه(علیه السلام) قال: «أقرب ما یکون العباد من اللّه عزّوجلّ و أرضى ما یکون عنهم إذا افتقدوا حجّة اللّه عزّوجلّ، فلم یظهر لهم و لم یعلموا بمکانه، و هم فی ذلک یعلمون أنّه لم تبطل حجج اللّه ]عنهم و بیّناته [فعندها فتوقّعوا الفرج صباحاً و مساءً، وإنّ أشدَّ ما یکون غضب اللّه تعالى على أعدائه إذا افتقدوا حجّة اللّه فلم یظهر لهم، و قد علم أنّ اولیائَه لایرتابون، ولو علم أنّهم یرتابون لما غیّب عنهم حجّته طرفة عین، ولایکون ذلک إلا على رأس شرار الناس».( 2 )

«از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: «بهترین زمان قرب بندگان به خدا و بهترین زمان رضایت و خشنودى خداوند از آن ها، زمانى است که آن ها حجت خدا را در میان خود نیابند و مکان وى را ندانند و در عین حال، مى دانند که حجت و برهان خداوند باطل نمى شود. و زمین از حجت خالى نمى ماند). در این هنگام است که باید شما شیعیان هر صبح و شام، منتظر فرج امام (علیه السلام) باشید. شدیدترین زمان غضب خدا بر دشمنانش نیز، زمان غیبت حجت او است. خداوند مى داند که بندگان واقعى وى به جهت غیبت حُجّتش، دچار شکّ و تردید نمى شوند. زیرا اگر چنین بود، خدا لحظه اى حجت خود را از بندگانش غایب نمى فرمود و این امر (مسئله غیبت) نمى باشد مگر به خاطر شریرترین افراد مردم».

 

پی نوشت ها:

1 ـ سوره بقره، آیات 249 ـ 251.

2ـ کمال الدین، ص 337، ح 10.

لینک ثابت

دجّال در آخرالزمان!!

دجال
مقدمه

براساس روایات یکی از نشانه‌های ظهور خروج دجال است. که در باره آن آراء و احتمالات مختلفی بیان شده است در ذیل به بررسی این عنوان می‌پردازیم.

«دجّال» در زبان عربی به معنای «آب طلا» و طلا اندود کردن است و به همین علت، افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه می‌دهند «دجّال» نامیده می‌شوند.(1)

از روایات استفاده می‌شود، دجّال ستمکاری است که در آخر الزمان، مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزه‌های هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از آن سخن به میان آمده است. افرادی در هر سه جامعه دینی می‌گویند: دجّال تولد یافته و زنده است.(2)

در برخی روایات از خروج «دجّال» به عنوان نشانة ظهور و در برخی دیگر، از آن، به عنوان یکی از «اَشْراطُ السَّاعَة» (نشانه‌های برپایی قیامت) یاد شده است. این نشانه، در کتاب‌های اهل سنّت بیشتر یکی از نشانه‌های برپایی قیامت دانسته شده است؛(3) ولی در منابع روایی شیعه، بیشتر از آن، به عنوان حادثه‌ای مهّم که مقارن ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  رخ خواهد داد، یاد شده است.(4)

دجال کیست؟

دربارة دجّال، چند احتمال وجود دارد:

احتمال اول: دجّال نام شخص معیّنی نیست و هر کس که با ادعاهای پوچ و بی‌‌‌اساس و با توسل به حیله‌گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. اینکه در روایات، از «دجّال»‌ها‌ی فراوان سخن به میان آمده است، این احتمال را تقویت می‌کند. پیامبر اکرم- فرموده است: قیامت، برپا نمی‌شود، تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند. مهدی قیام نمی‌کند، تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هر کدام بگویند: من پیامبرم.(5) در روایات، از این «دجّال‌« ‌‌ها و دروغ‌گویان فراوان نام برده شده است؛ در بعضی دوازده، در برخی سی ‌و در برخی شصت و یا هفتاد دجال آمده است.(6) از میان ‌این دجال‌ها ‌فردی که در دروغگویی، حیله‌گری و مردم فریبی سرآمد همة دجالان و فتنه‌اش از همه بزرگ‌تر است، نشانة ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  و یا برپایی قیامت است. بر این اساس، دو نوع دجّال هست: یکی همان دجّال حقیقی و واقعی است که پس از همة «دجّال»‌ها می‌‌آید و دیگر گروهی شیّاد و دروغگو که دست به فریب کاری و گمراهی مردم می‌زنند. پیامبر اکرم- می‌فرماید: «پیش از خروج دجّال، بیش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد.»(7) حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانة هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق که معتقد به نظام‌های پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزش‌هایند، برای نگه‌داشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همة تلاش خود را به کار می‌‌گیرند و با سوء استفاده از زمینه‌های فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله‌گری می‌زنند.

اصل داستان «دجّال» در کتاب‌های مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژة «دجّال» بارها به کار رفته و به کسانی که منکر حضرت مسیح علیهم السلام باشند یا «پدر و پسر» را انکار کنند، «دجّال» گفته شده است: «دروغ‌گو کیست، جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند»

در انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  چنین خطری پیش‌‌بینی شده است. از آنجا که این انقلاب از همة انقلاب‌های تاریخ بزرگ‌تر و گسترده‌تر است، خطر فریبکاران دجّال صفت نیز به مراتب بیشتر و گسترده‌تر است. در آستانة ظهور، آنان همة تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را فریب دهند و آنها را از نتیجة قیام حضرت، دلسرد و ناامید سازند و سرانجام از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته در این احتمال می‌توان گفت: ممکن است یکی از آن دجّال‌ها که صفات زشت در او بیشتر از همه وجود دارد، نشانه‌ ظهور باشد.

احتمال دوم: فردی معیّن و مشخص به نام «دجّال» در دورة غیبت ـ با همان ویژگی‌هایی که برای وی بیان شده است ـ خروج می‌کند و مردم را به انحراف می‌کشاند.

برخی با استناد به بعضی از روایات، او را زنده می‌دانند؛ برای مثال گفته می‌شود که او در زمان حضرت رسول اکرم-زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند.(8) برخی از کتاب‌ها و فیلم‌ها نام «دجّال» برخود دارند. «دجّال» لقب دغل‌بازی است که نزد یهودیان «آرمیلوس» و نزد مسلمانان «صائد‌‌بن‌صید» نامیده می‌شود.(9)

دجال شیطان تک چشم

اصل داستان «دجّال» در کتاب‌های مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژة «دجّال» بارها به کار رفته و به کسانی که منکر حضرت مسیح علیهم السلام  باشند یا «پدر و پسر» را انکار کنند، «دجّال» گفته شده است: «دروغ‌گو کیست، جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند.»(10)

طرفداران احتمال دوم به روایتی استناد کرده‌اند که اصبغ بن نباته از حضرت علی علیهم السلام  پرسید: ای امیر مۆمنان! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمود: «دجّال، صائد بن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب کند... چشم راستش ممسوح [به هم چسبیده و حدقه ندارد] و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح می‌درخشد. در آن، نقطه عَلَقه‌ای [خون‌ بسته شده] است که با خون در آمیخته است و میان دو چشمش نوشته است: «کافر» و هر خواننده و بی‌سواد آن را می‌خواند. در دریاها فرو می‌رود و آفتاب با او می‌گردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور می‌کنند طعام است. در زمان قحطی سختی خروج می‌کند؛ در حالی که بر الاغ سپیدی سوار است. هر گام الاغش، یک میل [حدده 185 متر] است و زمین، منزل به منزل زیر پایش در نوردیده شود. بر آبی نگذرد؛ جز آنکه فرو رود. تا روز قیامت. به آوازی که همة جن و انس و شیاطین ـ در شرق و غرب ـ عالم آن را می‌شنوند، فریاد کند: ای دوستان من! نزد من آیید. منم آن که آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما. دشمن خدا دروغ می‌گوید. او یک چشمی است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود.

حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانة هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق که معتقد به نظام‌های پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزش‌هایند، برای نگه‌داشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همة تلاش خود را به کار می‌‌گیرند و با سوء استفاده از زمینه‌های فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله‌گری می‌زنند

به راستی که پروردگار شما، نه یک چشم است و نه غذا می‌خورد، نه راه می‌رود و نه زوال دارد و خدا از این اوصاف برتر است. آگاه باشید! بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زاد‌گان‌اند و صاحب پوستین‌های سبز. خداوند تعالی او را در شام بر سر گردنه‌ای که آن را افیق نامند به دست کسی که عیسی علیهم السلام  پشت سرش نماز می‌خواند، هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد.»(11)

احتمال سوم: مراد از «دجّال» همان سفیانی است که در کتاب‌های اهل سنّت بیشتر با عنوان «دجّال» و در کتاب‌های شیعی با عنوان سفیانی آمده است. البته این احتمال مردود است.(12)

احتمال چهارم: دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطرة فرهنگ مادی بر جهان است. برخی از اهل نظر، این احتمال را تقویت کرده و همة ویژگی‌هایی را که برای دجّال بیان شده، با ویژگی‌های استکبار جهانی برابر دانسته‌اند. «استکبار» به معنای واقعی، دجّال است که خود را قیّم[سرپرست] ملت‌ها می‌داند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم، در همه جای زمین دخالت می‌کند و همه را به زیر سلطه خویش می‌آورد.(13)

از نکات شگفت‌آور و تأمل برانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی، ارتباط تنگاتنگ بین دجّال و یهودیان است. در روایات، بیشتر پیروان دجال یهودی معرفی شده‌اند(14) در منابع اهل سنّت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجّال به دست حضرت عیسی علیهم السلام  است.(15)و(16)

 

پی نوشت:

1. ر.ک: لسان العرب، ج4، ص294.

2. ر.ک: کنزالعمال، ج12، ص323.

3. صحیح، مسلم، باب فی الآیات التی تکون قبل الساعة؛ سنن، ترمذی، ج4، ص507.

4. کمال‌الدین و تمام النعمة، ج1، ص 250.

5. لاتقوم الساعة حتی یخرج المهدی من ولدی و لایخرج المهدی حتی یخرج ستون کذابا کلهم یقول انا نبی؛ الارشاد، ج2، ص371.

6. کنز العمال، ج14، ص200 -198.

7. همان، ج14، ص200.

8. الغیبة الطوسی، ص 113، ح 86.

9. هزاره‌گرایی‌در فلسفه تاریخ مسیحیت، ص26.

10. رساله یوحنا، باب2: 18 و 22.

11. همان، ص527.

12.الغیبة الطوسی، ص463.

13. تاریخ غیبت کبری، ص536ـ 532.

14. کمال‌الدین و تمام النعمة، ج2، ص528.

15. تفسیر طبری، ج3، ص 290.

16. فرهنگ نامه مهدویت، ص 205 -201.

لینک ثابت

حضرت مهدی(عج) در چه سنی ظهور می کند؟

امام زمان


یکی از سۆالاتی که همیشه در حوزه مهدویت مطرح می شود و ابعاد گوناگونی هم دارد ،پرسش از سن حضرت ،چگونگی داشتن عمر طولانی ایشان و این است که ایشان در چه سنی ظهور می کنند ؟

ما در این مجال قصد داریم که سن حضرت در زمان ظهور را که در روایات شیعه و سنی آمده و محل مناقشه است مورد بررسی قرار دهیم .

بسیاری از ما تصور می کنیم چون ایشان دارای عمر طولانی هستند و مدت زمان زیادی از انظار غائب بوده اند ،حتما در چهره یک پیر مرد سالخورده با موهای سپید ظهور خواهند کرد ، اما روایات چیز دیگری به ما می گوید .

**علىّ بن أبى حمزه از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «اگر قائم قیام کند حتما مردم او را انکار مى‏کنند، زیرا او به صورت جوانى برومند به سوى ایشان باز مى‏گردد، کسى بر عقیده خود نسبت به او پایدار نمى‏ماند مگر آن کس که خداوند در عالم ذرّ نخستین از او پیمان گرفته باشد».(الغیببة (للنعمانی )/ ترجمه غفارى، ص: 269)

**در روایت دیگرى غیر از این روایت چنین است که آن حضرت فرمود: «و از بزرگترین گرفتاریها آن است که صاحب موعود ایشان به چهره جوانى بر آنان خروج مى‏کند در حالى که آنان مى‏پندارند که او باید پیرمردى کهن سال باشد».

*** علىّ بن عمر بن علىّ بن الحسین علیهما السّلام از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «قائم فرزندان من برابر عمر حضرت ابراهیم که یک صد و بیست سال است عمر مى‏نماید و این، مدّتى است که او درک مى‏شود (یادش به فراموشى سپرده نمى‏شود) سپس در امتداد زمان به غیبتى طولانى دست مى‏زند (مدّتى طولانى غایب مى‏شود) و بعد به صورت جوان رشیدى سى و دو ساله آشکار مى‏گردد چندان که گروهى از مردم از او بازمى‏گردند. او زمین را همچنان که از ستمگرى و تجاوز پر شده است، لبریز از برابرى و دادگرى خواهد کرد».

همانا این فرمایش امام صادق علیه السّلام مایه عبرت و بازدارى خواهد بود از کورى و شک و دودلى، و بیدارکننده آن کس که فراموش کار و غافل است و راهنمائى است براى افراد سرسخت و سرگردان، آیا آنچه از مقدار عمر و حال قائم علیه السّلام که به هنگام ظهورش بدان حال است بیان شده و این نکته که به صورت جوانى ظهور خواهد کرد آیا همین مقدار براى صاحبان اندیشه کافى نیست؟ (الغیببة (للنعمانی )/ ترجمه غفارى، ص: 270)

(علامت او این است که او از حیث سن پیر است ولى در ظاهر جوان نشان داده مى شود به حدى که هر گاه کسى به او نظر مى افکند گمان مى کند که او سى ساله یا کمتر است و از جمله علامات او آن است که به مرور ایام و شب ها پیر نمى شوند تا آنکه مرگ او فرا رسد

شخص عاقلى را که داراى بینش است سزاوار نیست این مدّت به نظرش طولانى بیاید و خواستار پیش رسیدن و جلو افتادن امر خدا قبل از فرا رسیدن زمان آن باشد، بدون اینکه در وضع مردم تغییرى حاصل شده باشد، و نیز به خاطر داشتن وقتى که در خبر آمده که وى ظاهر نمى‏شود مگر پس از تمام شدن آن، همانا این گفته تنها براى آرامش خاطر بخشیدن به شیعیان و نزدیک نشان دادن آن است، زیرا ایشان خود فرموده‏اند: «ما زمانى را (براى ظهور) تعیین نمى‏کنیم و هر کس تعیین وقتى را از ما براى شما روایت کرد او را تصدیق نکنید و از اینکه او را دروغ زن بخوانید هراس نداشته باشید و بدان گفته عمل نکنید» وظیفه‏اى که مومنان دارند آن است که با تسلیم در برابر همه آنچه از امامان علیهم السّلام رسیده- و آنان بدان چه گفته‏اند خود آگاه‏ترند- بر طریق دین خدا و با اعتقاد به آن گام بردارند، زیرا کسى که به امر آنان تسلیم شود و یقین داشته باشد که همان حقّ است بدان وسیله رستگار خواهد شد، و دین او برایش در امن و سلامت خواهد ماند، و هر که به معارضه برخیزد و تردید و مخالفت نماید و بر خداى تعالى از خود نسبتى دهد و اختیارى کند، از نسبت ناصوابش جلوگیرى شود و اختیارش نابود گردد و مقصود و خواسته دلش از او دریغ شود و بدان چه دوست مى‏دارد دست نیابد و به حیرت و گمراهى و دودلى و سست رأیى و سرگردانى و در آمدن از مذهبى به مذهب دیگر و از گفتارى به گفتار دیگر گرفتار آید و ...( الغیببة (للنعمانی )/ ترجمه غفارى، ص: 271)

در روایت دیگرى غیر از این روایت چنین است که آن حضرت فرمود: «و از بزرگترین گرفتاریها آن است که صاحب موعود ایشان به چهره جوانى بر آنان خروج مى‏کند در حالى که آنان مى‏پندارند که او باید پیرمردى کهن سال باشد»

اختلاف روایات در تعیین سن ظهور حضرت (عج)

مطابق روایات شیعه و سنى امام زمان علیه السلام در حالى که ظاهر او جوان و به سن چهل سالگى است ظهور خواهند کرد. اینک به برخى از روایات اشاره مى کنیم :

2-     ابن صباغ مالکى به سندش از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل کرده که در حدیثى فرمودL(مهدى از اولاد من با سن چهل سال است …))( الفصول المهمة ، ص 217) .

2- شیخ صدوق رحمة الله علیه از اباصلت هروى نقل مى کند

که گفت : به امام رضا علیه السلام عرض کردم : قائم شما هنگام خروج چه علامتى دارد؟

حضرت فرمود : (علامت او این است که او از حیث سن پیر است ولى در ظاهر جوان نشان داده مى شود به حدى که هر گاه کسى به او نظر مى افکند گمان مى کند که او سى ساله یا کمتر است و از جمله علامات او آن است که به مرور ایام و شب ها پیر نمى شوند تا آنکه مرگ او فرا رسد))( کمال الدین ، ص 652 ، ح 12) .

نعمانى به سندش از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمودL(اگر قائم قیام کند مردم او را انکار خواهند کرد زیرا در حالى که جوان رشیدى است به سوى آنها باز مى گردد …))( الغیبة ، نعمانى ، ص 188) .

ممکن است روایاتى که اشاره به سن چهل سالگى دارد مقصود آن باشد که جسد و جسم او در حد کمال است ؛ زیرا بدن تا چهل سالگى به کمال رشد خود مى رسد. گر چه برخى روایات نیز به سن 18 سالگى و 51 سالگى اشاره کرده است ولى روایت اول از محمد بن حمیر نقل شده نه از یکى از معصومین علیهم السلام .

و روایت دوم گر چه از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده ولى از صحت سند برخوردار نیست خصوصا آنکه هر دو روایت با روایات مستفیضى که دلالت بر ظاهر چهل سالگى دارد مخالف است .

لینک ثابت

سرزمینهای درگیر در واقعه ظهور: قِنّسرین

آخرالزمان

یکی دیگر از شهرهای کور خمس «قنسرین» است که در منطقه شام قرار دارد و گفته شده که در کوهستان اطراف آن قبر صالح پیغمبر(علیه السلام) قرار دارد و در آن جای پای شتر (ناقه صالح) نیز موجود است و البته این را هم داریم که می گویند قبر صالح در یمن است.

در منابع آمده که مردم حمص در جنگ صفین، از معاویه در برابر حضرت علی(علیه السلام) حمایت کردند. آنها در جنگ صفین با شور جنگیدند، سپس مذهب تشیع را پذیرفتند.

در زمان جنگ های صلیبی این شهر متحمل ضررهای بسیاری شد و به ویرانه مبدل گردید.

 

موقعیت جغرافیایی

این استان در وسط سوریه واقع و مرکز آن شهر حمص است. رودخانه معروف«عاصی» که از لبنان سرچشمه می گیرد و به ترکیه می رود از این استان عبور می کند.

این استان با 41 هزار کیلومتر وسعت، بزرگترین استان سوریه از نظر مساحت می باشد و سومین استان سوریه از نظر جمعیت به حساب می آید. این استان از غرب با لبنان  و از شرق با عراق و اردن همسایه است. مقبره و مسجد خالد بن ولید در این شهر قرار دارد.

با توجه به روایات، وقتی سفیانی به مناطق پنج گانه تسلط می یابد، به جز تعداد کمی از خدا پرستان واقعی، بقیه مردم پیرو سفیانی می شوند. پس در روایات هم پیش بینی شده که مردم این منطقه دوباره به خاندان محمد(صلی الله علیه و آله) خیانت خواهند کرد

دین در قنسرین

هر چند اکثریت مردم این استان را اهل سنت تشکیل می دهند؛ اما تعداد قابل توجهی از پیروان مذاهب دیگر از جمله شیعیان، ارامنه و مسیحیان ارتدکس نیز در این استان و در کنار یکدیگر با صلح و دوستی زندگی می کنند.

 

اوضاع قنسرین در آخرالزمان

با توجه به این ویژگی های جغرافیایی، سفیانی به قدرتی عظیم دست یافته و بر مناطق خوش آب و هوا و دارای منابع آب و غذا مسلط می شود؛ اما با این وجود باز هم به دنبال نفوذ در مناطق دیگر خواهد بود.

با توجه به روایات، وقتی سفیانی به مناطق پنج گانه تسلط می یابد، به جز تعداد کمی از خدا پرستان واقعی، بقیه مردم پیرو سفیانی می شوند. پس در روایات هم پیش بینی شده که مردم این منطقه دوباره به خاندان محمد(صلی الله علیه و آله) خیانت خواهند کرد.

لینک ثابت

ابدال، چه کسانی هستند؟

امام زمان عج الله تعالی فرجه

از جمله پرسش‌هایی که در ذهن بسیاری از مردم پیش می‌آید، این است که ابدال چه کسانی هستند؟ چند نفرند؟ ویژگی‌های آنان چیست و در کجا زندگی می‌کنند؟

در روایات و احادیث شیعه و سنی، سخنان فراوانی از ابدال، به میان آمده است و پرسش‌گران نیزهمین سۆال‌ها را از معصومان داشته‌اند. ما به جهت روشن‌شدن این امر، آن گفتگوها را در ادامه خواهیم آورد:

 

1. منظور از «ابدال» چیست؟

علّامه طریحی می‌نویسد: «الأبدال قوم من الصالحین لاتخلوا الدنیا منهم، إذا مات واحداً بدل الله مکانه آخر؛ ابدال گروهی از مردم صالح و نیکوکاراند که هرگز زمین از وجودشان خالی نمی‌شود، هر یک از آنها که بمیرد، خداوند شخص دیگری را جایش قرار می‌دهد».[1] همچنین آورده است: «هر یک از آنان که بمیرد، یک‌ نفر از دیگر مردمان به جای او قرار می‌دهد».[2]

خالد ‌بن ‌هیثم ‌فارسی گوید: به امام رضا علیه‌السلام عرض کردم : مردم گمان دارند که در روی زمین، گروهی به نام ابدال وجود دارند، آنها چه کسانی‌اند؟ حضرت در پاسخ فرمود: «راست گفته‌اند. منظور از ابدال، همان اوصیا و جانشینان هستند که خداوند پس از مرگ و رحلت هر پیامبری، آنها را بدل و جانشین او قرار می‌دهد، تا اینکه به حضرت محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله آنها را خاتمه داد».[3]

از این گفتگو روشن می‌شود که ابدال، جانشینان انبیای الهی هستند، همچنان که از دیگر روایات نیز استفاده می‌شود که منظور از ابدال، امامان معصوم هستند و نیز احتمال دارد که یاران خاصّ امامان معصوم باشند.[4] 

مرحوم محدّث قمی، ضمن بیان اینکه مراد ازابدال، امامان معصوم و یا طبق فرموده امام رضا علیه‌السلام، اوصیای الهی هستند، ابراز تردید کرده است؛ چرا که دعای روایت شده ام‌ّداوود از امام صادق علیه‌السلام که در نیمه رجب وارد شده، دلالت دارد که ابدال، غیر از امامان هستند، اگر چه صراحتی در این خصوص ندارد و ممکن است حمل بر تأکید باشد.[5] و دعا این است که حضرت می‌فرماید: «اللّهم صل علی الأبدال و الأوتاد و السیاح و العباد و المخلصین و الزهاد و أهل الجدّ و الاجتهاد و اخصص محمّداً و أهل بیته بأفضل صلواتک و أجزل کراماتک».[6] 

آنچه که نظریه مرحوم محدّث قمی را تأیید می‌کند، برخی از روایات‌اند که عدّه‌ای از زنان را جزو ابدال شمرده‌اند[7] و یا اینکه گفته شده: هر کس چند ویژگی در او باشد، جزو ابدال شمرده خواهد شد و یا در پاسخ به اینکه ابدال از کجا به این مرتبه رسیده‌اند؟ گفته شده: به وسیله جود و سخاوت و نصیحت و خیرخواهی برای مسلمانان.[8] که همه اینها دلالت بر این دارد که ابدال، کسانی غیر از معصومان می‌باشند.

ابدال، نه از طایفه و ملّیت خاصی هستند و نه از شهر و وطن به‌خصوصی، بلکه ممکن است از یک شهر و یا کشور به‌خصوصی باشند و نیز ممکن است هر یک، به مناطق مختلفی متعلق باشند؛ به ویژه که اگر ابدال را بر یاران امام زمان منطبق کنیم که بی‌شک در شهرهای مختلفی زندگی می‌کنند

و ممکن است در حال حاضر، بر خادمان و گروه سی‌نفره همراهان حضرت مهدی علیه‌السلام منطبق شود. چنانچه علّامه مجلسی رحمه‌الله ازامام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمود: «لابد لصاحب هذا الأمر من عزلة و لابد فی عزلته من قوة و ما بثلاثین من وحشته؛ صاحب عصر را غیبتی ناگزیر است و در آن غیبت، قدرت و قوّت برای او لازم است و در آن زمان، به وسیله سی‌نفر ازهمراهانش، از وحشت و تنهایی بیرون می‌آید»[9] که این تعداد، با تعداد ابدال مطابق است.

 

2. «ابدال» چه تعداد می‌باشند؟

با مراجعه به روایات، باید گفت که در تعداد آنها اختلاف است و تعداد آنها بین سی تا هشتاد نفر بیان شده است، که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت:

الف) سی ‌نفر: احمد‌بن‌حنبل در مسند از عبادةبن‌صامت و او از پیامبر اکرم نقل کرده که فرمودند: «الأبدال فی هذه الأمة ثلاثون مثل ابراهیم خلیل الرحمن، کلّما مات رجل أبدل الله تبارک و تعالی مکانه رجلاً؛ ابدال در این امّت سی‌نفرند، مانند ابراهیم خلیل و هر یک از اینان که از دنیا برود، خداوند متعال فرد دیگری را جایگزین می‌کند».[10]

ب) چهل ‌نفر: طبرانی در المعجم‌الکبیر از ابن‌مسعود و او از رسول خدا نقل می‌کند که فرمود: «لا یزال أربعون رجلاً من امّتی قلوبهم علی قلب ابراهیم یدفع الله بهم عن أهل الأرض یقال لهم الأبدال؛ پیوسته چهل‌‌نفر هستند که قلبشان همانند قلب ابراهیم است که خداوند به وسیله آنها، بلاها را از اهل زمین دور می‌گرداند و به آنان ابدال گفته می‌شود».[11]

ج) هفتاد نفر: فخرالدین طریحی آورده است : «الأبدال قوم یقیم الله بهم الأرض و هم سبعون؛ ابدال، گروهی هستند که خداوند به وسیله آنان، زمین را بر پا می‌دارد که تعدادشان هفتاد نفر است».[12]

د) شصت نفر: مرحوم محدّث قمی در سفینةالبحار از ثعلبی و او از مردی از اهل عسقلان، در دیداری که با حضرت الیاس علیه‌السلام داشته، از او می‌پرسد که ابدال چند نفر هستند؟ حضرت در پاسخ می‌فرماید: شصت نفر.[13]

ه) هشتاد نفر: در فردوس‌الأخبار از انس‌بن‌مالک نقل شده است: «الأبدال أربعون رجلاً و أربعون إمرأة، کلّما مات رجل منهم أبدل الله مکانه رجلاً، وکلّما ماتت امرأة أبدل الله مکانها امرأة؛ ابدال، چهل نفر مرد و چهل نفر زن هستند و هرگاه یکی از مردان بمیرد، خداوند مرد دیگری به جای او قرار می‌دهد و هرگاه یکی از زنان بمیرد، زن دیگری را به جای او قرار می‌دهد».[14]

ایمان
3. ابدال دارای چه ویژگی‌هایی هستند؟

درکتابهای شیعه و سنی به روایاتی چند، اشاره شده که در آن، پیامبر چند ویژگی از ویژگی‌های ابدال رابیان فرموده است و در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

الف) قلب‌های ابدال، همانند قلب ابراهیم علیه‌السلام است؛ عبادةبن‌صامت از پیامبر نقل کرده که فرمود: «الأبدال ثلاثون رجلاً قلوبهم علی قلب ابراهیم».[15] شاید مراد پیامبر از این تشبیه، این است که این چند نفر از نظر شدّت و صلابت و ایستادگی و مقاومت در برابر باطل، همانند ابراهیم علیه‌السلام می‌باشند که وی در برابر باطل سرسختانه ایستاد ومقاومت نشان داد.

ب) سپر بلای انسان‌ها هستند؛ ابن‌مسعود از پیامبر نقل کرده است که فرمود: «یدفع الله بهم عن اهل الأرض؛ خداوند به وسیله آن‌ها، بلاها را از مردم زمین دور می‌گرداند».[16]

ج)  همچنین فرمودند که از ویژگی‌های آنها این است که «الرضا بالقضاء و الصبر عن محارم الله و الغضب فی ذات الله؛ راضی‌بودن به حکم و قضای الهی، صبر‌پیشه‌کردن بر محارم خدا ـ خودداری‌کردن ازآلوده‌شدن به حرام ـ خشمگین‌شدن برای خدا».[17]

د) داشتن مواسات، احسان وعفو.

هـ) از دیگر مشخصه‌های ابدال، این است که پیامبر فرمودند: «یعفون عمّن ظلمهم و یحسنون إلی من أساء إلیهم و یتواسون فیما آتاهم الله عزّوجلّ؛ گذشت و عفو از کسانی که به آنان ظلم کنند، نیکی و احسان به آنان که در حقّشان بدی کنند، ایثار و مواسات در آنچه که خدای متعال به آنان داده است».[18]

و) جود و سخا و خیرخواهی؛ ابن‌مسعود از پیامبر چنین روایت کرده است: «لایزال أربعون رجلاً من أمّتی، قلوبهم علی قلب ابراهیم یدفع الله بهم عن أهل الأرض یقال لهم الأبدال، قال رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله إنّهم لم یدرکوها بصلوة و لا بصوم و لا صدقه. قالوا یا رسول الله! فیم أدرکوها؟ قال بالسخاء و النصیحة للمسلمین؛ پیوسته چهل نفر از امّت من هستند که قلب‌هایشان همانند قلب حضرت ابراهیم علیه‌السلام می‌باشد، خداوند به وسیله‌ آنها [بلاها را] از اهل زمین دور می‌گرداند که به آنان ابدال گفته می‌شود. سپس رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: بدانید که اینان، این مقام را از نمازخواندن و روزه‌گرفتن و صدقه‌دادن بدست نیاورده‌اند. عرض کردند: ای رسول خدا! پس به چه چیز، به این مقام رسیدند؟ فرمود: به وسیله جود و بخشش و خیرخواهی مسلمانان».[19]

ممکن است در حال حاضر، بر خادمان و گروه سی‌نفره همراهان حضرت مهدی علیه‌السلام منطبق شود. چنانچه علّامه مجلسی رحمه‌الله ازامام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمود: «لابد لصاحب هذا الأمر من عزلة و لابد فی عزلته من قوة و ما بثلاثین من وحشته؛ صاحب عصر را غیبتی ناگزیر است و در آن غیبت، قدرت و قوّت برای او لازم است و در آن زمان، به وسیله سی‌نفر ازهمراهانش، از وحشت و تنهایی بیرون می‌آید» که این تعداد، با تعداد ابدال مطابق است

4. ابدال، در کجا زندگی می‌کنند؟

ابدال، نه از طایفه و ملّیت خاصی هستند و نه از شهر و وطن به‌خصوصی، بلکه ممکن است از یک شهر و یا کشور به‌خصوصی باشند و نیز ممکن است هر یک، به مناطق مختلفی متعلق باشند؛ به ویژه که اگر ابدال را بر یاران امام زمان منطبق کنیم که بی‌شک در شهرهای مختلفی زندگی می‌کنند.

فخر‌الدین طریحی درمجمع‌البحرین، چهل نفر از ابدال را از اهل شام می‌داند و بقیه آنها را از دیگر شهرها می‌داند، به گونه‌ای که به نقل از معصوم آورده است: «الأبدال قوم یقیم الله بهم الأرض و هم سبعون؛ اربعون بالشام و ثلاثون بغیرها؛ابدال قومی هستند که خداوند به برکت آنها زمین را برپای می‌دارد و عددشان هفتاد نفر است، چهل نفر در شام و سی نفر در بقیه شهرها هستند».[20]

 

5- آیا می‌توان جزو ابدال بود؟

با عنایت به اینکه ابدال، در همه دوران‌ها و مکانها وجود دارند، بدون هیچ تردیدی می‌توان یکی از آنها بود. همان گونه که پیامبر اکرم نیز، مردم را به این نکته توجه دادند که هرگز اینان، به وسیله نماز و روزه و زکات، به این مقام نرسیده‌اند، بلکه به وسیله جود و سخا و خیرخواهی برای مسلمانان بوده است. همچنین در پاسخ برخی که عرض کردند: یا رسول‌الله! ما را بر اعمال وکردار اینان راهنمایی کن، فرمود: «گذشت‌کردن از کسانی که در حقشان ظلم کرده‌اند و نیز احسان در برابر بدی و مواسات در آنچه که خداوند به آنها داده است» و دیگر صفاتی که اگر در کسی یافت شود، جزو ابدال خواهد بود و روایات آن، از نظرتان گذشت که همه، دلیل بر این است که هر کس با داشتن چنین اوصافی، می‌تواند جزو ابدال باشد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1.مجمع‌البحرین، ص 425 ماده بدل.

2.همان.

3.سفینةالبحار، ج 1، ص 64.

4.همان.

5.سفینة‌البحار، ج 1، ص 64.

6.مفاتیح‌الجنان، ص 264.

7.فردوس‌الأخبار، ج 1، ص 119.

8.المعجم‌الکبی، ج 10، ص 224.

9.بحارالانوار، ج 52، ص 153.

10.مسند احمدبن‌حنبل، ج 5، ص 322.

11.المعجم‌الکبیر طبرائی، ج 10، ص 224.

12.مجمع‌البحرین، ص 425.

13.سفینةالبحار، ج 1، ص 28.

14.فردوس‌الأخبار، ج 1، ص 119.

15.فوائدالاصول، ص 69.

16.المعجم‌الکبیر، ج 1، ص 224.

17.فردوس‌الأخبار، ج 2، ص 84.

18.حلیةالاولیاء، ج 1، ص8.

19.معجم‌الکبیر، ج 10، ص 224.

20.مجمع‌البحرین، ص 425.

لینک ثابت

بعد از شهادت امام زمان(عج) چه خواهد شد؟

امام حسین

پاسخ: در این رابطه، ما با دو دسته از روایات مواجه هستیم:

اول: روایاتى که مساله رجعت امام حسین (علیه السلام) و امامان دیگر را بیان نموده اند، از جمله روایت امام صادق (علیه السلام) است که در ذیل آیه شریفه (ثم رددنا لکم الکره علیهم) (1) مى فرماید: (مقصود زنده شدن دوباره حسین (علیه السلام) و هفتاد نفر از اصحابش در عصر امام زمان (علیه السلام) است، در حالى که کلاهخودهاى طلایى بر سر دارند، و به مردم، رجعت وزنده شدن دوباره حضرت حسین (علیه السلام) را اطلاع مى دهند، تا مۆمنان به شک و شبهه نیفتند. این در حالى است که حضرت حجت در میان مردم است. چون معرفت و ایمان به حضرتش در دلهاى مردم استقرار یافت، مرگ حضرت حجت مى رسد، پس حضرت امام حسین (علیه السلام) متولى غسل و کفن و حنوط و دفن ایشان خواهد شد، و هرگز غیر از وصى، وصى را تجهیز و آماده به خاک سپارى نمى کند). (2)

شاید چهل روز ایام رجعت باشد واین عدد اشاره به کمى دوران حضرتش باشد، چون مقدار زیاد را به هفتاد ومقدار کم را با اعداد کمتر، معرفى مى کنند، ویا این که هر روزى برابر هزار سال باشد، چنانکه مى فرماید: (یک روز نزد پروردگارت، مثل هزار سالى است که شما مى شمارید)

دوم: روایاتى که مى گویند: چون قائم آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) از دنیا برود و یا شهید شود، چهل روز پس از آن قیامت برپا مى گردد و مردگان از گورها به در مى آیند و براى حساب و جزاى محشر آماده گردند. و خداوند از آنچه واقع مى شود داناتر، و ولى توفیق و صواب است. (3)

شیخ حر عاملى - رحمه الله علیه - در کتاب شریف (ایقاظ) مى نویسد: شاید چهل روز ایام رجعت باشد و این عدد اشاره به کمى دوران حضرتش باشد، چون مقدار زیاد را به هفتاد و مقدار کم را با اعداد کمتر، معرفى مى کنند، و یا این که هر روزى برابر هزار سال باشد، چنانکه مى فرماید: (یک روز نزد پروردگارت، مثل هزار سالى است که شما مى شمارید).

و شاید مراد از قیامت در روایات دسته دوم قیامت صغرى یعنى رجعت باشد، و البته اطلاق قیامت بر رجعت مانعى ندارد، ممکن است قیامت بر هر دو اطلاق شود. (4)

 

پی نوشت ها:

(1) سوره اسراء، آیه 6.

(2) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 3، ص 13.

(3) ارشاد شیخ مفید، با ترجمه ساعدى، ص 708.

(4) الایقاظ من الهجمه، شیخ حر عاملى، ترجمه احمد جنتى، ص 400.

لینک ثابت

علایم ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)در قرآن

 


بسیاری از جوانان همواره در پی این مسآله هستند که آیا قرآن به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) اشاره‌ای داشته است یا خیر؟! باید گفت که آیات بسیاری درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) در قرآن وجود دارد. و بعضی تا 250 آیه از آیات قرآن را مرتبط به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) دانسته اند.

در این یادداشت تنها به چند آیه به نقل از کتاب مهدی موعود، نوشته علامه مجلسی اشاره می‌شود.

 


امام زمان

سوره هود آیه 8

وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‏ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِۆُنَ؛ اگر عذاب را تا مدت معینى (ظهور امام زمان) بتأخیر بیاندازیم خواهند گفت چه چیز آن را بازداشت (و مانع ظهور امام زمان چیست؟) بدانید روزى که عذاب مى‏آید از آنها برداشته نمیشود، بلکه بر آنان فرود آمده و آنچه را استهزاء بآن میکردند خواهند دید.

از امیرالمۆمنین امام علی(علیه السلام) روایت شده که در تأویل این آیه شریفه فرمود: أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ اصحاب قائم آل محمد است که سیصد و سیزده نفر می‌باشند.

امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده اند: این عذاب قیام امام زمان و امت معدوده یاران او می باشند. که برابر با سپاه اسلام در جنگ بدر هستند (یعنى 313 تن می‌باشند).

سوره ابراهیم آیه 5

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ موسى را همراه آیات خود فرستادیم تا قوم خود را از ورطه ظلمانى کفر درآورده بوادى نورانى ایمان رهبرى کند، و آنها را بروزهاى خداوندى متذکر گرداند که در آن آیاتى است براى هر صبرکننده شکرگزارى.

در خصال صدوق از امام باقر روایت نموده که فرمود «ایام اللَّه» سه روز است: روز قیام قائم آل محمد، روز رجعت و روز قیامت.

سوره انبیاء آیه 105

وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ؛ در زبور (حضرت داود پیغمبر) بعد از کتب آسمانى سابق نوشتیم که: زمین را بندگان صالح ما ارث می‌برند.

و اینان قائم آل محمد و یاران او میباشند.

خداوند به پیغمبرش دستور داد که لزوم دوستى جانشین خود «امیر المۆمنین» را به مردم اعلام کند، و دوستى وصى پیغمبر «دین حق» است

سوره حج آیه 33

أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ؛ با آنان که ستم دیده‏اند اگر پیکار کنند، اجازه جنگ داده شده و خداوند قدرت بر یارى آنها دارد.

ابن ابى عمیر از عبد اللَّه بن مسکان از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود: او قائم آل محمد است که براى خونخواهى امام حسین علیه السّلام قیام می کند.

سوره صف آیه 8

یُرِیدُونَ لِیُطْفِۆُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ؛ مى‌‏خواهند نور خدا را به دهانهایشان خاموش کنند ولى خدا کامل‏ کننده نور خویش است، اگر چه کافران را ناخوش آید.

از حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام معنى آیه یُرِیدُونَ لِیُطْفِۆُا نُورَ اللَّهِ را پرسید، حضرت فرمود: مقصود دوستى امیرالمۆمنین علیه السّلام است وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ یعنى خداوند امامت را به آخر می‌رساند بدلیل آیه شریفه: الذین فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا که مقصود از نور همان امام است.

محمد بن فضیل می‌گوید: عرض کردم: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ» یعنى چه؟ فرمود: یعنى خداوند به پیغمبرش دستور داد که لزوم دوستى جانشین خود «امیرالمۆمنین» را به مردم اعلام کند، و دوستى وصى پیغمبر «دین حق» است.

عرض کردم «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» چیست؟ فرمود: یعنى خداوند بهنگام ظهور قائم ما دین حق را بر همه ادیان باطله پیروز می‌گرداند. چنان که خود فرموده: «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» یعنى خداوند نور خود را با ولایت قائم آل محمد تمام میکند «وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ» یعنى هر چند دشمنان على این را نخواهند.

عرض کردم: اینکه می‌فرمائى تنزیل و ظاهر معنى قرآن است! فرمود: آرى آنچه که گفتم تنزیل و ظاهر معنى قرآن است.

امام زمان

سوره ملک آیه 30

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماۆُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ؛ مَعِینٍ اى پیغمبر! به مردم بگو: به من بگوئید: اگر آبى که در دسترس دارید در زمین فرو رود کیست که آب روان براى شما بیاورد؟.

از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت است که فرمود: «مائکم» یعنى (ابوابکم) که ائمه هستند و ائمه ابواب (ودرهاى رحمت الهى) میباشند «فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ» یعنى کیست که علم امام را براى شما بیاورد؟ (و آن درها را بروى شما بگشاید)؟

سوره صف آیه 9 و سوره توبه آیه 33

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ خدا فرستاده خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا بر همه دینها غالب شود. هر چند مشرکین نخواهند.

راوی می گوید: از امام هشتم از آیه هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ ... سۆال کردم. فرمود هنوز موقع تأویل این آیه نرسیده است گفتم: قربانت گردم! کى موقع آن فرا می رسد؟

فرمود: ان شاء اللَّه هنگامى که قائم قیام کند و چون قیام کند هر جا کافر و مشرکى باشد، ظهور او را ناخوش دارد تا جایى که اگر کافرى در دل سنگى پنهان شود سنگ صدا میزند اى مۆمن! کافرى یا مشرکى در من پنهان شده او را بکش. خداوند او را بیرون مى‏آورد و یاران قائم او را بقتل می‌رسانند.

در غیبت شیخ از امیر المۆمنین علی (علیه السلام) روایت می‌کند که در تفسیر این آیه فرمود: اینان که در زمین ضعیف گشته‏اند آل پیغمبرند که خداوند مهدى آنها را برانگیزد تا آنان را عزیز و دشمنانشان را ذلیل گرداند

و هم در آن کتاب از ابن عباس روایت نموده که وى در باره آیه لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ گفت: این در زمانى است که تمام یهودیان و نصارى و پیروان هر کیشى به دین حنیف اسلام بگروند و گرگ و میش و گاو و شیر و انسان و مار از جان خود ایمن باشند، موقعى که دیگر موش انبانى(کیسه ای) را پاره نمی کند وقتى که حکم جزیه گرفتن از اهل کتاب ساقط مى‏شود و هر جا صلیبى است شکسته می گردد و خوکها معدوم مى‌‏شود و این به هنگام قیام قائم آل محمد خواهد بود.

سوره نور آیه 55

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً؛ خداوند به کسانى- که از شما ایمان آورده و عمل صالح پیشه ساخته‏اند وعده داده که آنها را در زمین نماینده خود گرداند چنان که همانند آنها را سابقا خلیفه کرد. و ثابت می دارد دین‏ آنها را که براى آنان برگزید، ترس آنها را تبدیل به أمن کنیم و اینان هیچ گاه به من شرک نیاورند.

در غیبت شیخ روایت می‌کند که این آیه نیز در باره مهدى موعود و یاران او نازل شده است.

سوره قصص آیه 5

وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ؛ و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روى زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.

در غیبت شیخ از  امیر المۆمنین علی(علیه السلام) روایت می‌کند که در تفسیر این آیه فرمود: اینان که در زمین ضعیف گشته‏اند آل پیغمبرند که خداوند مهدى آنها را برانگیزد تا آنان را عزیز و دشمنانشان را ذلیل گرداند.

لینک ثابت

بزرگترین نشانه ظهور

 


ظهور حضرت حجت چنان واقعه عظیمی است که نشانه عظمتی بس سترگ را می طلبد. از طرفی این نشان باید راه را بر ادعاهای دروغین مدعیان بربندد. 'صیحه آسمانی' . . .
ظهور

ظهور حضرت حجت چنان واقعه عظیمی است که نشانه عظمتی بس سترگ را می طلبد. از طرفی این نشان باید راه را بر ادعاهای دروغین مدعیان بربندد. واقعه "صیحه آسمانی"، "فریاد آسمانی"، "دست اشارتی از آسمان" و . . . همگی مصداق های این امر عظیم اند. سیطره تکنولوژیکی انسان عصر فضا نیز بیشک نشانه ای عظیم را می طلبد تا مرهم دردهای رنج دیدگان زمین باشد! و چنین امری در ظهور نواده پاک رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) مهدی موعود(علیه السلام) رخ می نماید. به طوری که شیاطین زمینی و آسمانی به دست و پا افتاده و درصدد تخطیه ندای آسمانی برمی آیند. ولی "حقیقت ماندنی و باطل رفتنی است".

این مقاله مختصر کنکاشی در این بزرگترین نشانه ظهور پاک مهدی(عج) است که از سایت اینترنتی شبکه امام مهدی ارواحنا فداه برگرفته شده است. نگارنده کنکاشی را نیز در آینده نزدیک تقدیم خواهدکرد "قل کل متربّص فتربّصوا بگو همه منتظرند پس منتظر باشید".

حضرت امام رضا(علیه السلام) می فرماید: "هفوَ الَّذى یفنادى مفناد مفنَ السَّماءف بفافسْمفه، یَسْمَعفهف جَمیعف اَهْلف الاَْرْضف بفالدفعاءف افلَیْهف."(1) "او کسى است که منادى از آسمان نام او را فریاد مى کند، و به سوى او مى خواند که همه اهل زمین مى شنوند."

چون راه طولانى غیبت به انتها برسد و روزگار نشستن پایان پذیرد و پرده هاى حجاب، دامن از چشم خلق برچیند و هنگام ظهور و تجلى نور فرا رسد، از فراز گنبد گردون و از میان آسمان نیلگون صداى دلرباى امین وحى و سیّد اهل آسمان ها حضرت جبرئیل(علیه السلام) در مشرق و مغرب عالم طنین انداز شود و عالمیان را بر سر سفره بیعت الهى صلا زند.(2) و نام بلند آن حجت الهى و خلیفه حضرت رسالت پناهى را با نام نامى پدر مطهرشان بر عالمیان گوشزد نماید، انشاء الله.(3) و این است دعوت او: اى منتظران بپا خیزید که آن ذخیره الهى قیام کرده، به سوى او آیید که اینک وقت قیام است و پایان انتظار. اى دلسوختگان! زمان خونخواهى حسین(علیه السلام) فرارسیده.(4) و اى اهل ایمان وعده الهى تحقق یافته.(5) و هر قومى به زبان خویش ندا را متوجه شود، تا حجت بر همه تمام گردد و هیچ کس را عذر و بهانه اى نباشد. زیرا اوست که تمام ادیان را محو و نابود مى کند، و دین خدا را بر همه عالم غالب مى کند.(6) و این ندا را رمزى دیگر نیز مى باشد، که علامت حتمى ظهور باشد.

چون راه طولانى غیبت به انتها برسد و روزگار نشستن پایان پذیرد و پرده هاى حجاب، دامن از چشم خلق برچیند و هنگام ظهور و تجلى نور فرا رسد، از فراز گنبد گردون و از میان آسمان نیلگون صداى دلرباى امین وحى و سیّد اهل آسمان ها حضرت جبرئیل(علیه السلام) در مشرق و مغرب عالم طنین انداز شود و عالمیان را بر سر سفره بیعت الهى صلا زند

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: "علامت را بشناس"(7) تا به گمراهى نیفتى و در ضلالت قدم ننهى، دزدان راه و مدعیان دروغین نتوانند تو را به سوى خویش دعوت کنند، و این نشانى روشن براى حقیقت است. و این ندا نداى فجرصادق است که در صبح صادق دمیده خواهد شد، و در آخر روز، شیطان آخرین تلاش خویش را براى گمراهى خلق مى نماید، و مردم را به کفر و شرک مى خواند.(8) (افنَّ الشَّیْطانَ لفلاْفنْسانف عَدفوٌّ مفبینٌ)(9)

 

پی نوشت ها:

1 ــ بحار الانوار ج 52 ص 322 حدیث 29.

2 ــ بحار الانوار: ج 52 ص 290 حدیث 32.

3 ــ بحار الانوار ج 51 ص 38.

4 ــ «ثم یخرج المنتصر و یطلب بدم الحسین و دماء أصحابه.» بحار الانوار ج 53 ص 145 حدیث 2.

5 ــ(وَعَدَالله الَّذینَ آمَنفوا مفنْکفمْ وَعَمفلفواالصّالفحات لَیَسْتَخْلفَنَّهفمْ فی الأرْضف....) سوره نور آیه: 55

6 ــ ( هفوَ الّذی اَرسَلَ رَسفولَهف بفالْهفدى وَدینف الحَقّف لفیفظْهفرَهف عَلَى الدّینف کفلّفهف...)سوره توبه، آیه: 33.

7 ــ «اعرف العلامة.»

8 ــ «ثمّ ینادى ابلیس فی آخرالنهار من الأرض: ألا إنّ الحق مع عثمان وشیعته» ارشادمفید: باب 40 ح3.

9 ــ یعنى: بدرستى که شیطان دشمن آشکارى براى انسان است. سوره یوسف: 5.

لینک ثابت

علائم ظهور در اسلام و سایر ادیان

 


زمانی حضرت مهدی(عج) ظهور می کند که جهان را ظلم و فساد گرفته است، به خوبی روشن می شود در این زمان حکومت ها از درون سست و پوسیده شده اند و همین امر نیز عاملی برای جنگها و کشمکشهای میان قدرتمندان است.


آخرالزمان

در اغلب مکاتب برای هنگام ظهور منجی حوادث مختلفی را ذکر کرده اند اما در همه آنها یک امر مشترک است و آن این است که در آن هنگام جنگ و خونریزی صورت خواهد پذیرفت. این مساله در برخی مکاتب با شدت بسیار و در برخی کمتر ذکر شده است. در مسیحیت جنگ های بزرگ آرماگدون بیان شده است که گفته می شود در این جنگ ها بیش از دو سوم مردم جهان کشته خواهند شد و تنها گروه قلیلی زنده می مانند. در دیگر مکاتب نیز در هنگام ظهور جنگ های بسیاری را پیش بینی کرده اند. اما مساله درباره حضرت مهدی (عج) چگونه است؟

 

نحوه پیروزی مهدیون بر قدرت های ستمگر

گروهی با تکیه بر برخی احادیث گفته اند که در زمان قیام حضرت جنگ های بزرگی رخ خواهد داد که در آن بسیاری از مردم خواهند مرد و گروه باقیمانده نیز از ترس مرگ تابع حکومت می شوند. در این برداشت، حکومت حضرت با تکیه بر خشونت و جنگ برپا می شود. آیا حکومت جهانی حضرت بر قدرت و شمشیر استوار می شود؟ در این رابطه لازم است به حدیثی از امام صادق(علیه السلام) اشاره شود. حضرت درباره چگونگی فروپاشی قدرت باطل و به حاکمیت رسیدن حضرت مهدی می‌فرمایند: در آن هنگام قدرت های ستمگر و قطب های ظلم و جنایت، به قدری با یکدیگر می جنگند که نیرو و قدرتشان فرسوده می شود و به حدی از درون به فساد خواهند رفت که مقاومتشان را از دست می دهند و آنگاه شما به خود آمده و چون به ایمان و منطق و آگاهی مسلح هستید بر آن قدرت های از درون پوسیده و از بیرون فرسوده پیروز می شوید و این پیروزی براساس منطق و سنت های اجتماعی است که در اسلام و قوانین خداوند وجود دارد. (بحارالانوار، ج 52، ص 254)

 

نیاز به استفاده از نیروهای غیبی به نحو معجزه نیست

اولا، در قیام حضرت از امکانات و سنتهای اجتماعی جاری در دنیا بهره گرفته می شود و نیاز به استفاده از نیروهای غیبی به نحو معجزه نیست زیرا خداوند در جهان خواسته است که جریان امور به طور طبیعی و با توجه به مشیت های ثابت اداره شود " ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها" بنابراین جریان قیام حضرت نیز براساس همان مشیت های ثابت و با استفاده از سنت‌های جاری در عالم اتفاق می افتد که در آن بهره مندی از یاری خداوند در چارچوب عادی خواهد بود. ثانیا، اگر بنا بود که از نیروهای غیر طبیعی و معجزه در این پیروزی استفاده شود دیگر هیچ کس نمی توانست با آن مقابله کند و در این صورت دلیلی برای تاخیر آن وجود نداشت.

قابل ذکر است که چنین انقلابی بدون شک مورد تنفر عده ای از ظالمان و قدرتمندان قرار خواهد گرفت و بر این اساس با حضرت به مقابله خواهند پرداخت و در نتیجه جنگهایی نیز برپا خواهد شد ولی این امر به معنای برپایی جنگهایی که درآن اغلب انسانها کشته شوند نیست خصوصا اینکه حضرت با آمدن خود عقول مردم را تجمیع میکند و حقایق دین را بر مردم آشکار می سازد و علم را توسعه می دهد

ثالثا، در این صورت نیازی به 313 یاور آن حضرت هم نبود و حال آنکه در برخی روایات یکی از علت های تاخیر ظهور حضرت نبود یاورانی برای ایشان شمرده شده است. رابعا، طرح این مساله که در برپایی حکومت عدل باید معجزه صورت بگیرد حاوی این مساله است که بنابراین برپایی حکومت عدل بدون معجزه امکان ندارد و یا به تعبیر دیگر احکام الهی بدون معجزه قادر به برپایی عدالت در جهان نیست و این برداشت بسیار غلطی از دین است. خامسا، اساسا با توجه به مضمون روایات و همینطور توجه به ادله عقلی در می یابیم که نیازی هم به معجزه در این راه نیست اگر چه بهره مندی از عنایات خداوند همواره باید وجود داشته باشد ولی حضرت در برپایی حکومت عدل نیازی به عنایت خارق العاده ندارد.

 

توجه توده های مردم به حضرت مهدی(عج)

آنگاه که حضرت قیام می کنند پیام آور عدالت، ظلم ستیزی، عقلانیت، آزادی، و ایمان و مهر و عطوفت است. چنین فردی همواره مورد توجه وخواست توده های مردم می باشد. و مردم از آمدن چنین منجی نجات بخشی خوشحال و مسرور خواهند شد. و چون عدالت منجی عالم فراگیر است همه کائنات از این امر به وجد خواهند آمد. لذا پیامبر اکرم در روایتی می فرمایند: همه اهل آسمان و زمین، پرندگان، حیوانات، ماهیان دریا از ظهور حضرت مهدی شاد و خرسند می شوند. ( البیان ، ص118)

امام زمان

همچنین امیر مومنان علی(علیه السلام) در این زمینه می فرمایند: هنگامی که حضرت مهدی ظهور کند نام مبارکش بر سر زبانها خواهد بود و وجود مردم سرشار از عشق به مهدی است به گونه ای که جز نام او هیج نامی در یاد و زبان آنها نیست و با دوستی او روح خود را سیراب می کنند.( احقاق الحق ، ج 13 ، ص 324). حتی امام رضا (علیه السلام) می فرمایند حتی مردگان در قبر آرزوی زندگی دوباره کنند. (الغیبه، شیخ طوسی، ص 268). بنابراین آن حضرت پایه های حکومت خود را مبتنی بر منطق، عشق، آزادی طلبی معنویت و مبارزه با ظلم قرار می دهد اموری که همواره حمایت مردمی را به دنبال خود خواهد داشت.

 

علت پیروزی قیام منجی چیست؟

حجت الاسلام معصومی با تاکید بر اینکه در عصر ظهور، مردم جهان بیش از هر چیز نیازمند اینگونه امور هستند گفت: همانگونه که امام صادق(علیه السلام) نیز در این زمینه تاکید می فرمایند که علت پیروزی قیام منجی ایمان، منطق و آگاهی مردم است. همچنین حضرت صادق(علیه السلام) در این روایت از سنت مهمی در عالم پرده برداری می کنند و آن اینکه فساد و گناه حکومت ها را از درون سست و پوسیده می کند. این امر همواره به عنوان یک روال طبیعی و غیرقابل تغییر در جوامع جاری بوده است و همین امر نیز یکی از عوامل شکست جبهه باطل در مقابل ایمان آورندگان آگاه به شمار می آید. و اگر در روایاتی آمده است که زمانی حضرت مهدی(عج) ظهور می کند که جهان را ظلم و فساد گرفته است به خوبی روشن می شود در این زمان حکومتها از درون سست و پوسیده شده اند و طبیعی است که غلبه بر این حکومتها کار چندان بزرگی نیست که نیاز به معجزه داشته باشد خصوصا اینکه اساسا آلوده شده به فساد در درون خود زیاده طلبی و دست اندازی به حقوق دیگران و ندیده گرفتن مصالح آنان را به دنبال دارد و همین امر نیز عاملی برای جنگها و کشمکشهای میان قدرتمندان است و همین امر قدرتهای فاسد را گرفتار جنگهای طولانی در عرصه های مختلف می کند و در نتیجه موجب می گردد این حکومتها از بعد بیرونی نیز تضعیف شوند و این ضعف به ناچار در کشورها بر عهده مردم گذاشته می شود همانگونه که امروز شاهد آن هستیم.

آنگاه که حضرت قیام می کنند پیام آور عدالت، ظلم ستیزی، عقلانیت، آزادی، و ایمان و مهر و عطوفت است. چنین فردی همواره مورد توجه وخواست توده های مردم می باشد. و مردم از آمدن چنین منجی نجات بخشی خوشحال و مسرور خواهند شد. و چون عدالت منجی عالم فراگیر است همه کائنات از این امر به وجد خواهند آمد

و در نتیجه حکومتها پایگاه مردمی خود را بیش از پیش از دست می دهند و قدرتهای آنان در تضارب میان خودشان فرسوده می شود به همین دلیل حضرت می فرماید از خصوصیات حکومت های زمان ظهور این است که از درون پوسیده و از بیرون فرسوده هستند.

بدیهی است وقتی اغلب مردم به سوی عدالت و آزادی و معنویت گرایش پیدا کنند و بفهمند که منجی ظهور کرده است همه دستاوردهای علمی خود را در اختیار آن انقلاب خواهند گذاشت و در واقع همه دستاوردهای بشر در زمان غیبت در هنگام ظهور در خدمت امام زمان قرار خواهد گرفت. و یا می توان گفت مردم امروز با دست آوردهای علمی و اکتشافات خود در حال تهیه ابزار لازم برای برپایی حکومت عدل هستند.

 

تنفر ظالمان از انقلاب حضرت مهدی(عج)

قابل ذکر است که چنین انقلابی بدون شک مورد تنفر عده ای از ظالمان و قدرتمندان قرار خواهد گرفت و بر این اساس با حضرت به مقابله خواهند پرداخت و در نتیجه جنگهایی نیز برپا خواهد شد ولی این امر به معنای برپایی جنگهایی که در آن اغلب انسانها کشته شوند نیست خصوصا اینکه حضرت با آمدن خود عقول مردم را تجمیع میکند و حقایق دین را بر مردم آشکار می سازد و علم را توسعه می دهد.

لینک ثابت

آیایا امام زمان(عج) همه را گردن می‌زند؟

 


امام برای هدایت ،تربیت و رحمت مردم می آید. چشم انداز حکومت حضرت این طور است که با دست امام عقل ها کامل می شود ،ایمان ها شکوفا می شود ،اخلاق های انسانی به نهایت درجه می رسد وعلوم گسترده می شود.

 


آخرالزمان

انسان برای رسیدن به حقیقت هستی و هدف خلقت خودش، باید از زندگی شیطانی عبور کند و وارد زندگی رحمانی بشود. یعنی باید از ولایت شیاطین خارج بشود و به ولایت خدای رحمان وارد بشود. در این راه انسان نیاز به رهبر راه دارد تا این رهبر ما را از پرتگاههای شیطانی نجات بدهد. و با سلامت انسان را از همه ی پرتگاهها عبور بدهد و را به اوج زندگی رحمانی برساند. ابتدا اعوذ بالله من الشیطان الرجیم سپس بسم الله الرحمن الرحیم. درتمام راه ما نیاز به یک رهبر رحمانی داریم که خودمان را به او بسپاریم .خدا از روی رحمت وعطوفت خودش، برای انسان یک رهبر کامل قرار داده است که قلب آن رهبر پر از مهر و عطوفت است. وجود رهبر راه ،تجلی رحمت خداوند است. خداوند خواسته است که دست انسان را بگیرد و در مقابل شیطان از آن حمایت بکند.

بزرگترین حمایتی که خدا قرار داده است وجود رهبری است که قلب او مالامال از عشق به انسان است. و می خواهد انسان را به کمال و حقیقت خودش برساند. این وجود سراسر رحمانی است و هیچ خودیتی در او نیست و شائبه ی هوای نفس در او نیست.

 

جنس محبت امام زمان

جنس محبت امام زمان (عج) با جنس همه فرق می کند. این محبت کمی به محبت پدر و مادر به فرزندان شباهت دارد. امام رضا(علیه السلام) می فرماید: رفیق تر، مهربان تر و بامحبت تر از تمام پدران و مادران یعنی مهر تمام پدران و مادران عالم جلوه ای از محبت امام زمان(عج) است. این عشق امام قابل تحلیل نیست و برای رساندن ما به سعادت است. این عشق به بلندای ابدیت است .امام ما را، هم برای سعادت دنیا و هم برای سعادت آخرت می خواهد. این محبت فقط بخاطر خداست .

جلوه های محبت امام زمان(عج) به مردم از سنخ فهم و درک است. محبان امام زمان(عج) که باب محبتی بین آنها و امام باز شده است ، در ابتدا سعی کرده اند که  امام را بشناسند و شیطان سعی می کند که مردم را از این شناخت باز دارد یا این شناخت را مورد دستبرد قرار بدهد. یکی از جلوه های رحمانی حضرت این است که بساط ولایت شیطان را درعالم بهم بریزد. یعنی ریشه ی بدبختی انسان شیطان است و انسان های شیطان شده و شیطان صفت که نمی خواهند مردم به سعادت برسند همان مستکبران و کافران هستند. یکی از هدف های رحمانی امام زمان(عج) در هم ریختن این نظام شیطانی است. شیطان در عالم با نمایندگان انسانی خودش نظام شیطانی را برپا کرده است.

در زمان ابتدای ظهور حضرت، جنگ هایی با سپاهیان کفر و نفاق و نظام های طغیانگر شیطانی اتفاق می افتد که این نباید برای عموم مردم باعث ترس و وحشت بشود. این شمشیر قهر حضرت جلوه ای از مهر و محبت حضرت است . پیامبر رحمت بیکران رحمانی است اما قریب هشتاد و چهار جنگ از پیامبر در تاریخ گزارش شده است.

شمشیر قهر حضرت برای برداشتن یک درصدی است که اگر بمانند جز طغیان، چپاول و انحصار طلبی های شیطانی کار دیگری نمی کنند. یک عطش جهانی برای منجی عالم بوجود آمده است

مگر او رحمت بیکران برای مردم نیست؟

بله. اما کافرانی هستند که موانع رحمت هستند. اگر صخره ای بین مردم و دریا فاصله انداخته است باید این صخره ها برداشته بشود .این دریا رحمت است ولی صخره ها مانع رحمت مردم است و باید برداشته شود. ما جلوه ی قهر الهی را در سیمای امام زمان(عج)  می بینیم. سیره ی امام همان سیره ی پیامبر است. پس رحمت امام زمان اقتضا می کند که عده ای برداشته شوند تا این رحمت به همه برسد.

در دعای ندبه داریم :کجاست آن کسی که آماده شده است تا پشت ظالمان را در هم بشکند، کجاست درهم شکننده این شوکت پوشالی مفسدان و مستکبران عالم ،کجاست آن کسی که نابود می کند بنیان های شرک و نفاق ، کجاست درهم کوبنده ی اهل طغیان؟(شیطان در جامعه ی انسانی دجال هایی دارد که به جایی می رسند که فرعونی می شوند و می گویند که ما خدا هستیم) این عبارت های دعای ندبه، مقام امام زمان(علیه السلام) را می رساند و کسانی که داعیه ی یاوری امام را دارند برای ستیز با تمام جلوه های ولایت شیطان در جامعه انسان خودشان را آماده می کنند. جلوه های ولایت شیطان موانع رحمت هستند و باید از میان برداشته بشوند. پس این قهر امام جلوه ی رحمت است .امام ، امام مهر و عطوفت است .

امام زمان (عج)

نمایندگان شیاطین در جامعه ی انسانی بیکار نمی مانند و می خواهند ارتباط عاطفی بین امام  و مردم شان را قطع بکنند. حکومت بنی عباس پول ها خرج کردند که  تا حدیث هایی جعل کنند که امام رحمت را خشن جلوه بدهند. تا پیوندعاطفی بین شیعیان و امام زمان شان قطع کنند. این کار صحنه گردانی شیطان است.

 

به راستی امام زمان(عج) گردن می زند؟

گزارش هایی می دهند که امام زمان (عج) جوی خون راه می اندازد، حدود پنجاه حدیث از این نوع احادیث وجود دارد که جعلی بودن آنها ثابت شده است که اینها توطئه ی شیطان برای قطع ارتباط عاطفی شیعیان با امام شان بوده است. این روایات این طور نشان می دهند که هر کسی که گناهی در خلوت خودش هم انجام داده است باید گردن زده بشود .

این طور نیست، امام برای هدایت ،تربیت و رحمت مردم می آید. چشم انداز حکومت حضرت این طور است که با دست امام عقل ها کامل می شود ،ایمان ها شکوفا می شود ،اخلاق های انسانی به نهایت درجه می رسد وعلوم گسترده می شود.

در زمان ابتدای ظهور حضرت، جنگ هایی با سپاهیان کفر و نفاق و نظام های طغیانگر شیطانی اتفاق می افتد که این نباید برای عموم مردم باعث ترس و وحشت بشود. این شمشیر قهر حضرت جلوه ای از مهر و محبت حضرت است .پیامبر رحمت بیکران رحمانی است اما قریب هشتاد و چهار جنگ از پیامبر در تاریخ گزارش شده است

امام با این همه مردمی که در غفلت شیطانی هستند می خواهند چکار بکنند؟

( در قرآن داریم که اکثریت مردم را شکرگزار خودت نمی یابی و بیشتر درغفلت شیطانی هستند) موج جنبش 99 درصدی ضد استکباری که الان در جهان ایجاد شده است ما را به زمان ظهور نزدیک می کند. اندیشه ی انسانی درعالم  بارور شده است و مردم فهمیده اند که یک صدر مردم قارونی دارند حیثیت تمام مردمان عالم را زیر سوال می برند. این اتفاقات فضای ظهور را برای ما شفاف می کند. شمشیر قهر حضرت برای برداشتن یک درصدی است که اگر بمانند جز طغیان، چپاول و انحصار طلبی های شیطانی کار دیگری نمی کنند. یک عطش جهانی برای منجی عالم بوجود آمده است .

 

مظلوم ترین جلوه ی امام زمان (عج) جلوه رحمانی ایشان است

در جامعه ی دینی ما کمتر به جلوه های رحمانی حضرت پرداخته اند. یکی از جلوه ای مظلومیت امام زمان(عج) هم، همین است. وجود رحمانی او باعث برپایی عالم است.

در پرسشنامه ای برای دانش آموزان مطرح شده بود: آیا شما آمادگی دارید که این جمعه، زمان ظوهر امام زمان(عج) باشد ؟ بالای 75 درصد ازدانش آموزان دبیرستانی گفته بودند که ما آمادگی ظهور حضرت را نداریم زیرا ما گناهانی داشته ایم که هنوز موفق به توبه نشده ایم و آقا هم گناه کاران را از میان برمی دارد. هنوز رحمت وعطوفت حضرت نسبت به گناهکاران جا نیفتاده است .اگر آنهایی که از خدا و امام روی برگردانده اند اشتیاق آنها را می دانستند، هر لحظه قالب تهی می کردند. رسالت رسانه ،مبلغان ،اساتید دینی و ...است که یک جلوه ی زیبایی از جلوه ی رحمانی حضرت را برای مردم بیان کنند.

لینک ثابت

نقش مردم در فراهم نمودن زمینه ظهور

نقش مردم در فراهم نمودن زمینه ظهور از دیدگاه شهید مطهری

امام زمان

دیدگاهی که معتقد است فقط وقتی ظلم و ستم به بیشترین حد خود برسد، زمینه ظهور فراهم می‌شود و در این میان مردم نقش خاصی در فراهم شدن زمینه‌های عدالت‌طلبی و ظلم‌ستیزی مهدوی ندارند، دیدگاهی است که انفجاری بودن ظهور را اقتضا می‌کند. یعنی بدون آن که زمینه‌های اجتماعی عدالت‌گستری و ظلم‌ستیزی جهانی حضرت مهدی(علیه السلام)، توسط مردم فراهم شده باشد، صرفاً تیره روزی و ظلم و ستم فراگیر و غیر قابل اجتناب شود و حضرت مهدی (علیه السلام) به اذن الهی ظهور کند و جهان را پر از عدل و دادکند. در حالی که از دیدگاه شهید مطهری فراگیر شدن ظلم و ستم، صرف نظر از وجود زمینه‌های اجتماعی حق‏طلبی و ظلم‌ستیزی مردمی، نمی‌تواند آبستن یک انقلاب جهانی عدالت گستر باشد و این مساله مخالف حرکت منطقی تاریخ در تحولات جامعه جهانی است. شهید مطهری می‌فرماید: «از قرآن استفاده می‌شود که ظهور مهدی(علیه السلام) حلقه‌ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می‌شود، سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به این است که آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد.» [1]

از دیدگاه شهید مطهری: «حرکت به سوی کمال، لازمه «ذات» اجزای طبیعت و از آن جمله تاریخ است.»[2] ایشان همچنین عامل اصلی این حرکت را فطرت تکامل‌جو و قناعت‌ناپذیر انسان می‌داند که به هر مرحله‌ای برسد، مرحله بالاتر را آرزو و جستجو می‌کند.[3] بنابراین حرکت تکاملی تاریخ بر اساس فطرت انسانی غیر قابل اجتناب است، در واقع مقصد نهایی تاریخ همان نقطه‌ای است که در دیدگاه شیعی از آن به «حکومت حضرت مهدی(علیه السلام)» تعبیر شده است. فطرت انسان به ‌گونه‌ای است که تا وقتی که به آن نقطه تاریخ نرسد، به معنای واقعی احساس تکامل اجتماعی و تاریخی نمی‌کند ولی با این همه رسیدن هر چه سریع‌تر تاریخ به آن نقطه، به خودی خود اتفاق نمی‌افتد: «تاریخ ساخته انسان است نه انسان ساخته تاریخ. اگر طرحی برای آینده تاریخ نداشته باشیم و اگر مسئولیت خودمان را برای آینده تاریخ درک نکنیم کسی نمی‌تواند به ما قول بدهد که این کشتی خود به خود به طور خودکار به مقصد و هدف خودش برسد، لااقل قابل جلو افتادن و عقب افتادن است.»[4]

از دیدگاه شهید مطهری: «حرکت به سوی کمال، لازمه «ذات» اجزای طبیعت و از آن جمله تاریخ است.» ایشان همچنین عامل اصلی این حرکت را فطرت تکامل‌جو و قناعت‌ناپذیر انسان می‌داند که به هر مرحله‌ای برسد، مرحله بالاتر را آرزو و جستجو می‌کند

به عبارت دیگر اگر روحیه و عملکرد انسان‌ها در جهت زمینه‌سازی برای انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) حرکت نکند، طبق قوانین الهی حاکم بر عالم، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که به مقصد نهایی تاریخ نزدیک شویم و نباید توقع داشته باشیم که جهان «به خودی خود» و یا «صرفاً به اذن و اشاره الهی» پر از عدل و داد شود، چرا که خداوند عالم، اراده‌اش را از طریق همین قوانین و روابط جبری اعمال می‌کند. ضمن این که به جریان افتادن کمک‌های غیبی الهی هم بستگی به روحیه و رفتار انسان‌ها دارد. بنابراین انسان‌ها بایستی با اختیار و اراده خود برای رسیدن تاریخ به سرمنزل مقصود زمینه‌سازی کنند. طبق عقیده شهید مطهری در واقع اصلاحات جزئی و آرام به نوبه خود کمک به مبارزه انسان حق‌جو و حق‌طلب با انسان منحط است و آهنگ حرکت تاریخ را به سود اهل حق تند می‌نماید و بر عکس فساد‌ها و تباهی‌ها و فسق و فجور‌ها کمک به نیروی مقابل است و آهنگ حرکت تاریخ را به زیان اهل حق، کند می‌نماید.[5]

آخرالزمان

به عبارت دیگر تقابل و جدال میان انسان‌های حق‌جو و انسان‌های پست و پیروزی اهل حق که به اصلاحاتی حتی در ابعاد جزئی منجر شود، رفته رفته زمینه‌های عدالت‌طلبی جهانی و همه‌جانبه را برای انقلاب بزرگ حضرت مهدی (علیه السلام) فراهم می‌کند و حرکت تاریخ را جبراً به نفع اهل حق و به سوی نقطه مطلوب نهایی پیش می‌برد. شهید مطهری در این زمینه می‌گوید: «نبرد‌های تاریخ دارای شکل‌ها و ماهیت‌های مختلف و معلول علل متفاوتی بوده است، ولی نبردهای پیش برنده که تاریخ و انسانیت را به جلو برده و تکامل بخشیده است نبرد میان انسان متعالی مسلکی وارسته از خودخواهی و منفعت‌پرستی و وابسته به عقیده و ایمان و ایدئولوژی با انسان بی مسلک خودخواه منحط حیوان‌صفت و فاقد حیات عقلایی و آرمانی بوده است.»[6] به نظر می‌رسد همچنین از دیدگاه ایشان نبردهای ایدوئولوژیک در طول تاریخ رو به تکامل جهان رو به افزایش است:

«در طول تاریخ گذشته و آینده نبردهای انسان تدریجا بیشتر جنبه ایدئولوژیک پیدا کرده و می‌کند و انسان تدریجا از لحاظ ارزش‌های انسانی به مراحل کمال خود یعنی به مرحله انسان ایده‌آل و جامعه ‌ایده‌آل نزدیک تر می‌شود تا آن جا که در نهایت امر، حکومت عدالت، یعنی حکومت کامل ارزش‌های انسانی که در تعبیرات اسلامی ‌از آن به «حکومت مهدی» تعبیر شده است مستقر خواهد شد و از حکومت نیروهای باطل و حیوان‌مآبانه و خودخواهانه و خودگرایانه اثری نخواهد بود.»[7]

تاریخ ساخته انسان است نه انسان ساخته تاریخ. اگر طرحی برای آینده تاریخ نداشته باشیم و اگر مسئولیت خودمان را برای آینده تاریخ درک نکنیم کسی نمی‌تواند به ما قول بدهد که این کشتی خود به خود به طور خودکار به مقصد و هدف خودش برسد، لااقل قابل جلو افتادن و عقب افتادن است

بنابراین همان طور که گفته شد از دیدگاه شهید مطهری، ظهور حضرت مهدی(عج)، آخرین حلقه از مجموعه حلقات مبارزات دو جبهه حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است و بدون مقدمه حرکت‌های مردمی ‌و ابتدا به ساکن صورت نمی‌گیرد. از نظر روایات اسلامی ‌نیز، در مقدمه قیام حضرت مهدی (علیه السلام)، یک سلسله قیام‌های دیگر از طرف اهل حق به وقوع می‌پیوندد، آن چه در روایات به نام «قیام یمانی» و «قیام خراسانی»، قبل از ظهور بیان شده است، نمونه‏ای از این قیام‌هاست. ضمن این که همین دسته قیام‌ها نیز بدون مقدمه صورت نمی‌گیرد، یکی از صاحب نظران در این باره می‌گوید:

«با تامل در احادیث روشن می‌شود که منتظران [ ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)]، تا حدودی سازمان یافته‌اند و دارای تشکیلات و قدرت، و غیر از این نتواند بود. یعنی حکمت تکلیف و سیر اراده الهی و سنت‌های جاری خدایی و همچنین قوانین اجتماعی چنین اقتضایی دارد، در چند روایت -که شیعه و سنی نقل کرده اند - آمده است که حتی پیش از ظهور امام مهدی (علیه السلام) مردمی‌ قیام می‌کنند و مقدمات حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) را فراهم می‌کنند.»(8)

مختصرترین روایتی که به صراحت این دیدگاه را بیان می‌کند، روایتی است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیده است: «یَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوطِئُونَ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَهُ؛ مردمى از جانب مشرق قیام نمایند و زمینه حکومت حضرت مهدی(عج) را فراهم سازند.»[9] روایات رسیده درباره این قبیل قیام‌ها متعدد است[10]. در این روایت‌ها معمولا از مجموعه‌ای از شخصیت‌های خاص، مانند «شعیب بن صالح» و از مجموعه‌ای از نماد‌های ویژه‌ای برای قیام، مانند «پرچم‌های سیاه»، سخن گفته شده است، ضمن این که منطقه قیام‌ها هم تا حدی مشخص شده است.

 

پی نوشت:

[1] . مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، چاپ پنجم، قم، انتشارات صدرا، 1398 ق، ص64.

[2] . همان، ص 37.

[3] . ر.ک: همان، ص46.

[4] . مطهری، مرتضی، تکامل اجتماعی انسان، چاپ یازدهم، تهران، انتشارات صدرا، 1376 ش، ص15.

[5] . ر.ک: مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص46 و47.

[6] . همان، ص 43.

[7] . همان،ص 44.

[8] . حکیمی، محمد رضا، خورشید مغرب، چاپ چهاردهم: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378 ش، ص 319 و320.

[9] . مجلسی، بحار الانوار،  تهران، انتشارات اسلامیه، ج51، ص87.

[10] . ر.ک: سید بن طاووس، الملاحم و الفتن فی ظهور الغایب المنتظر، چاپ اول، قم، شریف رضی، 1370 ش،

ص 52 تا ص 55، باب 92 تا 104.

لینک ثابت

چرا نشانه‌های ظهور همه خشن هستند؟

 

آخرالزمان

توصیفاتی که در روایات و اخبار متعدد از اوضاع جهان در آخرالزمان شده است همه حاکی از آن است که دنیا را شومی و تیرگی فرا خواهد گرفت ، ظهور که اتفاق مبارکی است چرا باید نشانه هایش همه تیرگی و خون و مرگ و نفاق باشد؟

چند نکته:

1. آخرالزمان دوره خوبی نیست تا از آن به خوبی صحبت شود. دوره ای است که زمین از فساد و ظلم و تباهی مملو شده و مردم به خاطر دوری از معصوم و عدم ظهور معصوم، به خود اکتفا کرده و از معصوم دور مانده اند.

2. دوران آخرالزمان نیاز به اصلاح دارد، و علی القاعده سران فساد و ظلم در برابر این اصلاح خواهند ایستاد؛ و لذا این اصلاح و درمان انحرافات نیاز به مبارزه و جنگ دارد.

3. علائم ظهوری اگر مربوط به قبل از ظهور است ناظر به اوضاع بد آن زمان دارد؛ و اگر مربوط به بعد از ظهور است ناظر به جنگ و مبارزه با سران و حکومت های ظالم و فاسد است و ناظر به مردم عادی نیست.

بنابر این با توجه به لسان روایات که از آخرالزمان حکایت می کنند، آخرالزمان را دوره خوبی معرفی نمی کنند زیرا دوره ای است که مردم از معصوم دورمانده اند و به همان میزان از معیارها و ارزشهای اصیل دینی فاصله گرفته اند.

خوب نبودن و بد بودن دوران آخرالزمان، نیاز انسان ها به معصوم را ثابت می کند.

اگر هم روایات بیشتر راجع به جنگ و نبرد و مبارزه صحبت می کنند ناظر به مردم عادی نیست بلکه ناظر به حکومت ها و سران ظلم و فساد است که در برابر حق می ایستند و از پذیرش آن سر باز می زنند.

 

بیان احوال آخرالزمان

روایت مفصلی از امام صادق(علیه السلام) كه گرچه هر یك از این علائم حتمی الوقوع نیست، ولی به طور كلی احوال آخرالزمان را به ما معرفی می كند.

چه بسا کسی به صلاح و مصلحتش بوده که در این موقع از دنیا برود، چرا که اگر می ماند او هم به همین انحراف دچار شده و بیراهه می رفت. لذا خداوند با علم به این مطلب، به صلاح او دیده که او این موقع و در این سن از دنیا برود

در این روایت به ذكر گوشه‌ای از مفاسد جهان در آستانه قیام و انقلاب بزرگ حضرت مهدی(عج) اشاره شده است. (1)

سۆال: در این دوره تر و خشک با هم می سوزند؟ مثلا وقتی قرار است زلزله ای بیاید که شهر رو نابود کند آدمهای خوب هم می میرند ، برای آنها هم عذاب محسوب می شود یا نه ؟

پاسخ: یک بلا و اتفاق واحد می تواند نسبت به افراد مختلف، عناوین متفاوت داشته باشد:

بلا و مصیبت برای برخی به عنوان عذاب الهی است.

بلا و مصیبت برای برخی به عنوان کفاره گناهانشان است.

بلا و مصیبت برای برخی به عنوان امتحان و آزمایش است.

بلا و مصیبت برای برخی به مصلحت و صلاح آنها است.

بتابر این نسبت به همه، به عنوان عذاب نیست تا اشکال شود پس این بی عدالتی است.

چه بسا کسی به صلاح و مصلحتش بوده که در این موقع از دنیا برود، چرا که اگر می ماند او هم به همین انحراف دچار شده و بیراهه می رفت. لذا خداوند با علم به این مطلب، به صلاح او دیده که او این موقع و در این سن از دنیا برود.

این مطالب مضمون روایتی است از امام علی(علیه السلام) که می فرمایند: "ان البلاء للظالم ادب، و للمومن امتحان، و للانبیاء درجة، و للاولیاء كرامة"؛ بلاها برای ظالم تادیب است و برای مومنان امتحان و برای پیامبران درجه و برای اولیاء كرامت و مقام است.(2)

 

پی نوشت ها:

(1) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج52، ص260 ـ 256.

(2) بحارالانوار، جلد 81، صفحه 198.

لینک ثابت

سیستم حکومتی حضرت مهدی(عج) !!


اى على! اگر از دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد، خدا آن را طولانى مى کند تا مردى از خاندان تو که به او مهدى مى گویند، حکمرانى کند و . . .

امام زمان (عج)

دلائل الامامه از انس بن مالک آورده است: روزى رسول خدا بر ما وارد شد و على را دید. دست بر شانه اش گذاشت و فرمود: اى على! اگر از دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد، خدا آن را طولانى مى کند تا مردى از خاندان تو که به او مهدى مى گویند، حکمرانى کند. به سوى خداى عزوجل هدایت مى کند و همانطور که تو کفار و مشرکان را هدایت کردى، او نیز عرب را هدایت مى کند. سپس فرمود: بر کف دستش نوشته شده: با او بیعت کنید، که بیعت با خداست.

نعمانى از عبد خیر نقل مى کند: شنیدم امیرمۆمنان على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: اى على! یازده امام هدایتگر و هدایت شده و معصوم، از فرزندان تواند. اوّلین شان تویى و آخرینشان هم نام من است. قیام مى کند و زمین را پُر از عدالت مى نماید، پس از آنکه از ستم و بیداد آکنده شده بود. اموال بسیار دارد و مردم نزد او مى آیند و مى گویند: اى مهدى! به ما ببخش، و او مى گوید: برگیرید و ببرید. (الغیبة طوسى)

نعمانى از حسن بن ابوالحسن بصرى با سند مرفوع روایت کرده است: جبرئیل خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید و عرض کرد: اى محمد! خداى عزّوجلّ به تو دستور مى دهد که فاطمه را به ازدواج برادرت( على) درآورى. رسول الله(صلی الله علیه و آله)على را فراخواند و فرمود: اى على! دخترم فاطمه، سرور زنان جهان را به ازدواجت درمى آورم. او محبوب ترین فرد پس از تو، نزد من است. سروران جوانان اهل بهشت، از شما به وجود مى آیند. همچنین شهدایى که در خون خود غلتیده و پس از من به آنان ظلم و ستم خواهد شد! همان نجیب زادگان نورانى که خدا به برکت وجودشان، ستم را از بین مى بَرَد، حق را توسط آنها زنده مى کند و باطل را مى زداید و مى می راند. شمارشان به اندازه ماه هاى سال]12 تن [است و "عیسى بن مریم" پشت سر آخرینشان نماز مى گزارد.  

 

خبر از ظهور و سیستم حکومتی حضرت مهدی(عج)

او(حضرت مهدی«عج») خواسته ها را تابع هدایت وحی می کند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوس های خویش قرار می دهند، در حالی که به نام تفسیر نظریه های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می کنند، او نظریه ها را تابع قرآن می سازد...

بدانید آن کس از ما(حضرت مهدی«عج») که فتنه های آینده را دریابد،با چراغی روشنگر در آن گام می نهد و برهمان سیره و روش پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیه السلام) رفتارمی کند تا گره ها را بگشاید،بردگان و ملّت های اسیر را آزاد سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را پراکنده و حق جویان پراکنده را جمع آوری می کند. حضرت مهدی«عج» سال های طولانی در پنهانی از مردم به سر می برد آنچنان که اثر شناسان، اثر قدمش را نمی شناسند، گرچه در یافتن اثر و نشانه ها تلاش فراوان کنند

در آینده آتش جنگ میان شما برافروخته می گردد و چنگ و دندان نشان می دهد، با پستان هایی پر شیر، که مکیدن آن شیرین، امّا پایانی تلخ و زهرآگین دارد، به سوی شما می آید. آگاه باشید! فردایی که شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمامداری حاکمیت پیدا می کند که غیر از خاندان حکومت های امروزی است(حضرت مهدی«عج»)عمّال و کارگزاران حکومتها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد، زمین میوه های دل خود(معادن طلا و نقره) را برای او بیرون می ریزد و کلید هایش را به او می سپارد، او روش عادلانه در حکومت حق را به شما می نمایاند و کتاب خدا و سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را که تا آنروز متروک ماندند. (خطبه 138/1)

بدانید آن کس از ما(حضرت مهدی«عج») که فتنه های آینده را دریابد،با چراغی روشنگر در آن گام می نهد و برهمان سیره و روش پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیه السلام) رفتارمی کند تا گره ها را بگشاید،بردگان و ملّت های اسیر را آزاد سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را پراکنده و حق جویان پراکنده را جمع آوری می کند. حضرت مهدی«عج» سال های طولانی در پنهانی از مردم به سر می برد آنچنان که اثر شناسان، اثر قدمش را نمی شناسند، گرچه در یافتن اثر و نشانه ها تلاش فراوان کنند. سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنه ها آماده می گردند و چونان شمشیرها صیقل می خورند، دیده هاشان با قرآن روشنایی گیرد ودر گوش هاشان تفسیر قرآن طنین افکند و در صبحگاهان و شامگاهان جام های حکمت سر می کشند. (خطبه 150/2) 

لینک ثابت

رجعت 5 پیامبر با امام حسین(علیه السلام) !

 


در روایات اسلامی عنوان شده است که 4 دسته از افراد همراه با امام مهدی(عج) باز می‌گردند و امام را یاری می‌کنند. امام حسین(علیه السلام) یکی از رجعت‌کنندگان است که 5 تن از پیامبران نیز ایشان را همراهی می‌کنند.

 


امام حسین
سلمان و مقداد در رکاب امام زمان(عج)

معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسان‌هاست، اعتقاد به بشارت‌های پیامبران گذشته و ائمه دین(علیه السلام) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه می‌تواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیراستن اعمال از زشتی‌هاست و از جنبه اجتماعی باعث همدلی مۆمنان و ایستادگی در برابر ظالمان می‌شود، کارکرد وسیع و عمیق آموزه‌های مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان می‌دهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسش‌های بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آن‌ها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست.

 

پیامبری که همراه با امام حسین(علیه السلام) رجعت می‌کند

رجعت‌کنندگان چند دسته‌اند؟

می‌توان گفت به طور کلی چهار دسته از مردم رجعت می‌کنند:

1ـ پیامبران: تمام پیامبران از آدم تا پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به دنیا باز می‌گردند، امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: خداوند هیچ پیامبری را از حضرت آدم تا خاتم مبعوث نکرد، مگر اینکه به دنیا باز می‌گردند، دین را یاری کنند و با دشمنان بجنگند، همچنین بر رجعت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) روایات معتبری دلالت دارند.

از میان پیامبران رجعت‌کننده، به برخی از آنان اشاره می‌شود:

«اسماعیل بن حزقیل»* که همراه امام حسین(علیه السلام) رجعت می‌کند، حضرت عیسی(علیه السلام) هم از رجعت‌کنندگان است، یکی دیگر از پیامبران رجعت‌کننده، حضرت خضر(علیه السلام) است؛ البته از آنجا که حضرت عیسی و خضر(علیه السلام) وفات نکرده‌اند، شاید نام این بازگشت را نتوان رجعت اصطلاحی گذاشت، روایات متعددی رجعت پیامبر(صلی الله علیه وآله) را بیان می‌کنند. نام حضرت ادریس و الیاس نیز در میان رجعت‌کنندگان هست.

فرهنگ حسینی (قیام و شهادت) و فرهنگ مهدوی (انتظار) در روز ظهور و با رجعت امام حسین(علیه السلام) به هم می‌پیوندند، بذری که امام حسین(علیه السلام) در کربلا کاشت و دیگر امامان آن را بارور کردند و امام مهدی(عج) در دوران غیبت به حراست آن همت گماشت، روز ظهور شکوفا می‌شود و رجعت امام حسین(علیه السلام) یعنی برافراشتن شکوه ثمرات درخت بارور و تنومند اسلام

رجعت امامان به ترتیب نیست

2 ـ امامان: در تعدادی از روایات تصریح شده است که تمام امامان رجعت می‌کنند. امام سجاد(علیه السلام) فرمود: پیامبرتان و امیرمۆمنان علی(علیه السلام) و ائمه به سوی شما باز می‌گردند، ولی طبق برخی روایات، رجعت امامان به ترتیب نیست؛ زیرا در بعضی از روایات تصریح شده است که اولین رجعت برای امام حسین(علیه السلام) اتفاق می‌افتد، در روایات فراوانی وارد شده است که حضرت علی(علیه السلام) چندین بار رجعت می‌کند.

3 ـ مۆمنان خالص: برخی روایات با عنوان کلی مۆمنان خالص، رجعت‌کنندگان را معرفی می‌کنند، امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: رجعت عمومی نیست و فقط مۆمنان خالص و مشرکان خالص به دنیا باز می‌گردند.

 

رجعت چه کسانی بشارت داده شده است

در تعدادی از روایات تعبیر به ولایت مداران و شیعیان شده است. شیعیان راستین امام مهدی(عج) باز می‌گردند و امام را یاری می‌کنند، در بعضی روایات معصومان به افراد خاصی بشارت رجعت داده‌اند، مانند سلمان فارسی، مقداد‌ بن اسود، جابر‌بن عبدالله انصاری، ابود‌جانه انصاری، مالک اشتر، مفضل بن عمر، حمران بن اعین، داود رقّی و مۆمن طاق.

در میان رجعت‌کنندگان، یاران پیامبران پیشین به چشم می‌خورد. امام صادق(علیه السلام) در این باره می‌فرماید: 15 نفر از قوم موسی(علیه السلام)، 7 تن از اصحاب کهف، یوشع وصی حضرت موسی(علیه السلام)، مۆمن آل فرعون و ...

4 ـ کافران خالص: در روایات تصریح شده است که کافران خالص به این دنیا باز می‌گردند تا به سزای ابدی اعمال خود برسند و از آنان انتقام گرفته شود.

رجعت
رابطه ولایت‌پذیری و رجعت

*ویژگی رجعت‌کنندگان چیست؟

مهم‌ترین ویژگی رجعت‌کنندگان مۆمن عبارت است از:

1 ـ ایمان خالص: بنابر آنچه در روایات بسیاری آمده، مهم‌ترین ویژگی رجعت‌کنندگان ایمان محض است. در روایتی می‌خوانیم: رجعت عمومی نیست و تنها افرادی بر می‌گردند که مۆمن خالص یا مشرک خالص باشند.

مۆمن خالص کسی است که تنها خداوند را در نظر دارد و هرگز از ایمان خود دست بر نمی‌دارد و تا آخرین نفس در راه خداوند تلاش می‌کند.

2 ـ ولایت‌پذیری آگاهانه: سلمان از پیامبر پرسید: آیا رجعت امامان را درک می‌کنم؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: تو آن‌ها را درک می‌کنی و هر کس مثل تو باشد و هر کس با این شناخت، ولایت آن‌ها را بپذیرد.

براساس روایت بالا، شناخت امامان به عنوان تنها الگوی کامل فردی و اجتماعی و اطاعت از آن‌ها در تمامی ابعاد زندگی شرط لازم برای رجعت کردن در دولت کریمه آنان است.

3 ـ ستم‌کشی و جهاد در راه دین: در تعدادی از روایات، یکی از ویژگی‌های رجعت‌کنندگان، آزار دیدن در راه حق هست، کسانی که در راه دین و اهل بیت(علیهم السلام) جهاد کردند و مظلومانه به شهادت رسیدند، می‌توانند به دنیا بازگردند تا تعدادی از پاداش تلاش خود را ببینند و از ستمگران انتقام گیرند.

در روایتی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمده است: تمام کسانی که از ما هستند و در راه اهل بیت(علیهم السلام) ظلم دیده‌اند، در دوران ظهور حضور خواهند یافت.

در روایت دیگر امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: خداوند گروهی را زنده می‌گرداند که غلاف شمشیرشان بر گردن آنهاست.

 

مهم‌ترین برنامه‌های امام حسین(علیه السلام) در رجعت

*برنامه‌های امام حسین(علیه السلام) در رجعت چیست؟

برخی از مهم‌ترین برنامه‌های امام حسین(علیه السلام) عبارت‌اند از:

1ـ انتقام از دشمنان: در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: امام حسین(علیه السلام) و یزید با یارانشان می‌آیند و امام(علیه السلام) آنان را می‌کشد، البته انتقام‌گیری در زمان قیام امام زمان(عج) است؛ از این رو در دعای ندبه می‌خوانیم: کجاست کسی (امام زمان) که به خون‌خواهی امام حسین(علیه السلام) بر می‌خیزد، پس انتقام‌گیری به هر دو امام نسبت داده شده است.

2ـ کمک به امام مهدی(عج): امام حسین(علیه السلام) به امام مهدی(عج) برای جهانی‌سازی اسلام یاری می‌رساند. در روایتی امام حسین(علیه السلام) می‌فرماید: حضرت امیر شمشیر پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به من می‌دهد و مرا به شرق و غرب عالم می‌فرستد.

3ـ به خاک‌سپاری امام مهدی(عج): براساس روایات، مراسم غسل و دفن هر امام فقط توسط امام دیگر انجام می‌شود، رجعت دوم امام حسین(علیه السلام) در اواخر عمر امام زمان(عج) است، همچنین حاکم بعد از امام مهدی(عج) امام حسین(علیه السلام) است، طبق روایات، امام حسین(علیه السلام) امام مهدی(عج) را غسل، کفن، حنوط و دفن می‌‌کند.

4ـ تشکیل حکومت جهانی: مهم‌ترین برنامه امام حسین(علیه السلام) تشکیل حکومت پس از امام مهدی(عج) است. مدت حکومت آن حضرت طبق روایت مۆثق، 309 سال است، چندین روایت نقل شده است که امام حسین(علیه السلام) آن قدر حکومت می‌کند که به واسطه پیری ابروهایش روی چشمانش قرار می‌گیرد، برخی از این روایات مۆثق هستند.

در تعدادی از روایات، یکی از ویژگی‌های رجعت‌کنندگان، آزار دیدن در راه حق هست، کسانی که در راه دین و اهل بیت(علیه السلام) جهاد کردند و مظلومانه به شهادت رسیدند، می‌توانند به دنیا بازگردند تا تعدادی از پاداش تلاش خود را ببینند و از ستمگران انتقام گیرند

ارتباط جالب میان رجعت امام حسین(علیه السلام) و ظهور فرزندش

*چه ارتباطی بین ظهور و رجعت امام حسین(علیه السلام) وجود دارد؟

بین امام مهدی(عج) و جد بزرگوارش امام حسین(علیه السلام) ارتباط و پیوندهای بسیاری وجود دارد، نویسنده کتاب «عاشورا و انتظار» 26 گونه ارتباط بین امام حسین(علیه السلام) و امام مهدی(عج) فرزند گرامی‌اش، ذکر کرده که یکی از آ‌نها مسئله رجعت است.

ایشان با توجه به این پیوندها، 18 تحلیل ارائه می‌کند، برای روشن شدن پاسخ سۆال، به چند نمونه از تحلیل‌های این کتاب اشاره می‌شود:

1ـ عاشورا؛ پشتوانه فرهنگی انتظار: فرهنگ عاشورا، زمینه فرهنگ انتظار را می‌سازد، انتظار، ادامه عاشورا و چشم به راه حسین دیگری است. رجعت امام حسین(علیه السلام) هم یعنی ظهور پشتوانه نهضت مهدوی.

2ـ اشتراک اهداف: هدف امام حسین(علیه السلام) نجات انسان‌ها از گمراهی و نادانی بود، امام مهدی(عج) هم انسان‌ها را از گمراهی و نادانی نجات می‌دهد، بنابراین یکی از حکمت‌های رجعت امام حسین(علیه السلام) همین مسئله است، امام مهدی(عج) زمینه را برای تبلور اهداف قیام عاشورا و هدف نهضت حسینی مهیا می‌کند و رجعت امام حسین(علیه السلام) حرکت در راستای هدف کربلاست.

3ـ الهام‌پذیری هر دو فرهنگ: فرهنگ حسینی (قیام و شهادت) و فرهنگ مهدوی (انتظار) در روز ظهور و با رجعت امام حسین(علیه السلام) به هم می‌پیوندند، بذری که امام حسین(علیه السلام) در کربلا کاشت و دیگر امامان آن را بارور کردند و امام مهدی(عج) در دوران غیبت به حراست آن همت گماشت، روز ظهور شکوفا می‌شود و رجعت امام حسین(علیه السلام) یعنی برافراشتن شکوه ثمرات درخت بارور و تنومند اسلام.

لینک ثابت

 چه کسانی در برابر امام زمان(علیه‌السلام) می‌ایستند؟

 


بیشترین مخالفت ‌ها با امام زمان(علیه السلام)، از سوی دنیاطلبان و دنیاخواهانی است که در هراس از دست دادن آن یا به شوق و عشق زیاده خواهی آن هستند.
آخرالزمان

دنیاخواهی و اسیر دنیا بودن یکی از عوامل جداکننده حقیقت طلبان از باطل جویان است. از آنجا که حکومت حضرت مهدی(عج) عالم ‌گیر است و منفعت طلبان به عدالت سوق داده می شوند و بر آمال دنیا خواهی شان تازیانه عدالت و حقیقت نواخته خواهد شد؛ بنابراین بیشترین مخالفت ‌ها از سوی دنیاطلبان و دنیاخواهانی است که در هراس از دست دادن آن یا به شوق و عشق زیاده خواهی آنند. پس مبارزه شان جدی ‌تر و کراهت و ناپسندی شان از آن حادثه و از آن واقعه، بیشتر و جدی ‌تر است.

 

دنیاخواهان در مقابل امام مهدی(عج)

عدم فهم جایگاه امام و ولایت

این افراد که دلبسته دنیایند و برای رسیدن به آن همواره در تلاش و کوشش، نسبت به جایگاه امام و ولایت نه تنها هیچ شناختی ندارند؛ بلکه از درک و فهم آن نیز عاجزند. در زیارت حضرت امیر(علیه السلام) می خوانیم: "خدایا شکرت که مرا بر این زیارت موفق ساختی ... در حالی که اهل دنیا و آنانی که آیات خدا را به تمسخر گرفته و فریفته دنیا شدند، از زیارت او سر باز زدند. شکر تو را که مرا معرفتی دادی که اهل دنیا جاهل آنند و به دیگران روی آوردند."(1)

ترجیح دنیا به آخرت

خداوند از این ویژگی آنان چنین سخن می گوید: "ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ"؛ این به خاطر آن است که زندگی دنیا(و پست را) بر آخرت ترجیح دادند و خداوند افراد بی ‏ایمان (لجوج) را هدایت نمی‏ کند."(2)

کفر به آیات الهی

در آیه دیگری درباره این ویژگی آنان می خوانیم: "(در آن روز به آن ها می‏ گوید:) ای گروه جن و انس! آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو می ‏کردند و شما را از ملاقات چنین روزی بیم می دادند؟ آن ها می ‏گویند: "بر ضد خودمان گواهی می ‏دهیم، (آری) ما بد کردیم" و زندگی (پر زرق و برق) دنیا آن ها را فریب داد و به زیان خود گواهی می‌دهند که کافر بودند."(3)

فریفته دنیا شدن

از دیگر ویژگی های آنان این است که دنیا آن ها را فریفته و اسیر خود کرده است: "همان ها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت. امروز ما آن ها را فراموش می‏ کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند."(4)

این افراد که خود را برتر از دیگران و به خصوص مۆمنان می پندارند، همواره به تمسخر آنان می پردازند. قرآن در این باره می فرماید: "زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این رو افراد باایمان را (که گاهی دستشان تهی است) مسخره می ‏کنند، درحالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند (چرا که ارزش های حقیقی در آنجا آشکار می‏ شود و صورت عینی به خود می‏ گیرد) و خداوند هرکس را بخواهد، بدون حساب روزی می‏ دهد

دل بسته دنیا و ماندن در آن

آیه دیگری از این صفت آنان چنین نام برده است: "و آن ها را حریص‏ ترین مردم ـ حتی حریص تر از مشرکان ـ بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آنجا) که هر یک از آن ها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود؛ درحالی که این عمر طولانی او را از کیفر (الهی) باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آن ها بیناست."(5)

 

سیره رفتاری اسیران دنیا در دوران غیبت

سستی و تنبلی

نیم نگاهی به این آیه شریفه که می فرماید: "ای کسانی که ایمان آورده‏ اید، چرا هنگامی که به شما گفته می ‏شود: "به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید" بر زمین سنگینی می ‏کنید (و سستی به خرج می ‏دهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده ‏اید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست"(6) بیانگر آن است که این افراد در امور معنوی و تکالیف خود سست و کسل اند؛ زیرا تمام همت و عشق شان رسیدن بیشتر به دنیاست.

تمسخر مۆمنین

این افراد که خود را برتر از دیگران و به خصوص مۆمنان می پندارند، همواره به تمسخر آنان می پردازند. قرآن در این باره می‌فرماید: "زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این رو افراد باایمان را (که گاهی دستشان تهی است) مسخره می ‏کنند، در حالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند (چرا که ارزش های حقیقی در آنجا آشکار می‌شود و صورت عینی به خود می‏ گیرد) و خداوند هر کس را بخواهد، بدون حساب روزی می‏ دهد."(7)

رویگردانی از راه خدا و تحریف

از آنجا که افق دید دلبستگان دنیا تنها همین دنیای فانی را می بیند، می کوشند که دیگران را نیز با خود همسو کنند و آن ها را از انجام تکالیف خود باز دارند تا بیشتر از دنیا بهره گیرند یا آنان را بیشتر استثمار کنند. قرآن در توصیف آنان می فرماید: "همان ها که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می ‏دهند و (مردم را) از راه خدا باز می‏ دارند و می ‏خواهند راه حق را منحرف سازند، آن ها در گمراهی دوری هستند."(8)

دنیا پرستی

متظاهر به انتظار امام

امام صادق(علیه السلام) در سخنی حال و روز این افراد متظاهر کوفی صفت را این گونه بیان می کند: "مردم درباره ما سه گروهند: گروهی ما را دوست دارند، سخن ما را‌ می ‌گویند و منتظر فرج ما هستند، ولی عمل ما را انجام نمی ‌دهند؛ اینان اهل دوزخند. گروه دوم نیز ما را دوست دارند، سخن ما را‌ می ‌گویند، منتظر فرج ما هم هستند، عمل ما را انجام‌ می ‌دهند، اما برای رسیدن به دنیا و دریدن مردمان. اینان نیز جایگاهشان دوزخ است و گروه سوم ما را دوست دارند، سخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند و عمل‌ می‌کنند (برای خدا) اینان از ما و ما از آنانیم."(9)

از دیگر صفات و ویژگی های آنان می توان به مواردی همچون عدم یاری راه حق، عدم ادای حقوق الهی چون زکات و خمس، عدم زمینه سازی همراهی و یاری بیشتر افراد به خاطر ثروت اندوزی شان، عدم اطاعت و همراهی و گاه نفرت از نواب عام امام نیز همراهی با دشمنان دین و ولایت نام برد.

ای کسانی که ایمان آورده ‏اید، چرا هنگامی که به شما گفته می ‏شود: "به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید" بر زمین سنگینی می ‏کنید (و سستی به خرج می ‏دهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده ‏اید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست.

 

شیوه مبارزاتی در دوران ظهور

پذیرفتن دیگران به جای ائمه(علیه السلام)

امام حسن مجتبی(علیه السلام) در پاسخ حسن بصری که در نامه ای به حضرت از حیرت و سردرگمی امت نوشته و از حضرت خواسته بود به او آنچه از خدا آموخته، بیاموزد؛ نوشت: "بله چنان که نوشتی ما اهل بیتیم. نزد خدا و پیامبر(ص)، اما پیش تو و اصحابت. اگر چنان که گفتی بود، دیگران را بر ما مقدم نمی داشتید. به جانم سوگند خداوند شما را در قرآن چنین مثال زده: "أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی‏ بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ" ؛ "این درباره شما و اصحاب توست".(10)

از دیگر ویژگی های آنان این است که دنیا آن ها را فریفته و اسیر خود کرده است: "همان ها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت. امروز ما آن ها را فراموش می‏ کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند

انکار ولایت

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه "فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ"؛ "امروز ما آن ها را فراموش می ‏کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند"(11) به شیوه مبارزاتی این افراد اشاره کرده و به جابر فرمود: "قسم به خدا آیات ما را انکار کردند. ای جابر! چه می گویی درباره آنانی که سنت و راه ما را نابود کرده و دشمنان ما را اطاعت نموده و حرمت ما را هتک کردند. به ما ظلم روا داشته و حق ما را غصب نمودند. سنت و روش ظالمان را به پا داشته و راه و مسیر فاسقان را پیمودند."(12)

رویارویی و مبارزه با امام

در احادیث کربلا افرادی چون شبث بن ربعی، حماد بن ابجر، یزید بن حارث، قیس بن الاشعث، عمرو بن حجاج زیدی و ... تمام گفته ‌ها و نوشته های خود برای امام و عهد و سوگندها را فراموش کرده و در مقابل سخن و احتجاج امام حسین علیه‌السلام نامه را انکار کردند. اینان به خیال پست و مقام و مسئولیت آمده بودند؛ بنابراین به خیل نامه ‌نگاران پیوستند و روزی با آمدن ابن زیاد، از این فرقه برون آمده و خرقه و لباس جنگ با امام حسین(علیه السلام) را به تن کردند. اینان بندگان دنیا بودند و هر کس که ذره ‌ای از آن را داشت یا به آن ها وعده آن را‌ می ‌داد، بندگی‌ می ‌نمودند.

یاری نکردن و سستی در کار‌ها

خداوند در قرآن می فرماید: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیلٌ"؛ "ای کسانی که ایمان آورده ‏اید، چرا هنگامی که به شما گفته می ‏شود: "به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید" بر زمین سنگینی می ‏کنید (و سستی به خرج می‌‏دهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده ‏اید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت، جز اندکی نیست."(13)

 

پی نوشت ها :‌

1. بحارالانوار، ج97، ص336.

2. نحل، 107.

3. انعام،130.

4. اعراف، 51.

5. بقره، 96.

6. توبه، 38.

7. بقره، 212.

8. ابراهیم، 3.

9. تحف‌العقول، ص513.

10. بحارالأنوار، ج10، ص136 .

11. اعراف، 51.

12. بحارالأنوار، ج26، ص12 .

13. توبه، 38. 


لینک ثابت




 

اولین منکر غیبت کیست؟! مطلب ارسالی از mostafa

نویسنده:mostafa

اولین منکر غیبت کیست؟!
غیبت حجت الهی، از مصادیق غیب پروردگار است. غیبت حجت الهی از امت خود مسأله‏ای نیست که صرفاً در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) پیش آمده باشد و سابقه آن به انبیا و حجج الهی پیشین بر می‌گردد، غیبت انبیا و اولیای الهی یکی از سنت‌های رایج در میان ایشان بوده است. از روایات بر می‌آید که بیشتر انبیای الهی، برای مدتی از امت خویش مخفی بوده اند.
________________________________________
امام حسن عسکری (علیه السلام)، در روایتی «غیبت» را از علایم و ویژگی‌های پیامبران می‌داند:

«إِنَّ ابْنِی هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الَّذِی یَجْرِی فِیهِ سُنَنُ الْأَنْبِیَاءِ ع بِالتَّعْمِیرِ وَ الْغَیْبَةِ؛ فرزند من همان قائم بعد از من است و همان كسى است كه داراى علائم پیغمبران یعنى طول عمر و غیبت طولانى خواهد بود.»[1]

در این نوشتار برآنیم که دیدگاه شیخ صدوق را در مقایسه داستان سجده نکردن شیطان بر حضرت آدم (علیه السلام) و مسئله غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) و منکران ایشان بیان کنیم.

 

ایمان به غیب

خدای عزوجل در آیه 3 سوره بقره در وصف "متقین" می فرماید: «الَّذِینَ یُۆْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُون‏». بنابر این آیه مبارکه متقین کسانی اند كه به غیب ایمان مى‏آورند، و نماز را بر پا مى‏دارند، و از آنچه روزی داده شده اند انفاق می کنند. تفاسیر وجوه مختلفی را به عنوان مصداق غیب در آیه مطرح کرده اند، مثلا در تفسیر مجمع البیان 5 قول مطرح شده است[2]:

1- واجبات و محرمات و مباحات یعنى احكام.

2- قیامت و بهشت و جهنم.

3- آنچه از ناحیه خداست.

4- هر چه از علم و اطلاع مردم عادى بیرون است.

5- قرآن.

 كسانی كه به حضرت مهدی (علیه السلام) در حال غیبتش ایمان داشته باشند مانند همان فرشتگانى هستند كه خداى عزوجل را در سجده بر آدم اطاعت كردند و كسانى كه در حال غیبت منكر امام غائب باشند مانند ابلیس هستند كه از سجده بر آدم سر باز زد و منکر آن شأنی شد که در ورای ظاهر خاکی حضرت آدم (علیه السلام) پنهان و مصداق غیب بود

ولی روایات اهل بیت (علیهم السلام) که در تفاسیر شیعی معتبر ذیل آیه آمده است ایمان به حضرت قائم (علیه السلام) و غیبت او را در تفسیر ایمان به غیب مطرح کرده و حجت غائب خدا را مصداق غیب می دانند. (چنان چه طبرسی در مجمع البیان نظر امامیه را ذیل قول 4 آورده است)

شیخ صدوق در "کمال الدین و تمام النعمه" برخی روایاتی را که در این باره وجود دارد آورده است:

داود بن كثیر رقّى از امام صادق (علیه السّلام) درباره این سخن خداى تعالى كه «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُۆْمِنُونَ بِالْغَیْبِ‏» فرمود: كسى كه به قیام قائم (علیه السّلام) اقرار كند و بگوید كه آن حقّ است.

و یحیى بن أبی القاسم می گوید: از امام صادق علیه السّلام از معناى آیه شریفه‏ «الم ذلِكَ‏ الْكِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُۆْمِنُونَ بِالْغَیْبِ‏» پرسش كردم فرمودند: مقصود از متّقین، شیعه علىّ (علیه السّلام) است، و مراد از غیب، حجّت غائب است و شاهد آن نیز این قول خداى تعالى است: «مى‏گویند چرا بر او آیه‏اى از جانب پروردگارش نازل نمى‏شود؟ بگو كه غیب از آن خداست و در انتظار باشید كه من نیز با شما از منتظرانم». پس خداى تعالى خبر داده است كه «الآیة» همان «الغیب» است و غیب هم همان حجّت است.[3]

صدوق (رحمة الله علیه) همچنین در جای دیگری از کتابش در تطبیق ماجرای فرمان سجده بر فرشتگان و سرباز زدن شیطان از این امر با موضوع غیبت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نکته قابل تاملی را مطرح کرده است و منکران غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) را با اولین منکر غیب مقایسه کرده است.

نکته ای که شیخ صدوق در کمال الدین می‌فرماید درباره زمانی است که شیطان زیر بار سجده کردن بر حضرت آدم (علیه السلام) نمی‌رود، ایشان معتقد است که او اولین منکر غیبت بود، چرا که به آن چه در ورای ظاهر خاکی حضرت آدم (علیه السلام) بود ایمان نیاورد و او را تعظیم نکرد:

«خدای عزوجل آن ها (فرشتگان) را به سجده بر آدم واداشت چرا که ارواح حجج الهى را در صلبش پنهان کرده بود. این سجده براى خدا پرستش بود و براى آدم فرمانبرى و براى آنچه در پشتش بود تعظیم و احترام، ابلیس در این میان از روى حسد از سجده بر آدم سر باز زد زیرا ارواح حجج را خدا در صلب آدم نهاد و از صلب او دریغ كرد و به واسطه حسد و تمرد كافر شد و از دستور خدا سرپیچى كرد و از جوار او رانده شد و ملعون گردید و رجیم نامیده شد چرا که منكر غیبت گردید و دلیلش در امتناع از سجده بر آدم این بود كه گفت من از آدم بهترم مرا از آتش آفریدى و او را از خاك، آن ‏چه از دیده‏اش پنهان بود انكار كرد و آن را باور نداشت و به همان كه آشكار دید احتجاج كرد و آن تن خاكى آدم بود و منكر شد كه در پس آن چه چیز واقع شده است».[4]

بنابراین از دیدگاه صدوق (رحمة الله علیه) كسانی كه به حضرت مهدی (علیه السلام) در حال غیبتش ایمان داشته باشند مانند همان فرشتگانى هستند كه خداى عزوجل را در سجده بر آدم اطاعت كردند و كسانى كه در حال غیبت منكر امام غائب باشند مانند ابلیس هستند كه از سجده بر آدم سر باز زد و منکر آن شأنی شد که در ورای ظاهر خاکی حضرت آدم (علیه السلام) پنهان و مصداق غیب بود.

 

پی نوشت:

[1] مجلسی، بحارالانوار،ج51، ص224، ح11

[2] ترجمه مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج1، ص 61

[3] صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص 17

[4] صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج1، ص13

لینک ثابت


شاید این خبر، برای هر کس برداشتی داشته باشد: «فرزندان جهاد نکاح در راهند »؛ یا ممکن خبر زیاد شدن روابط نامشروع کسی را ناراحت نکند؛ امّا برای کسی که سری به کتابهای تاریخی و حدیثی زده باشد، این خبر به معنای این است که ابلیس لعین (علیه اللعنه) از حرام زادگانی که نام و نسب پاکی ندارند، لشکری از ناپاکان می سازد تا آماده به خدمت ترین خادمانش را برای مقابله با امام عصر (ارواحنا له الفداء) سازمان دهد.


فرزندان رابطه ی نامشروع، به خاطر آنکه جانشان از حرام و پلیدی ایجاد شده است، آمادگی بیشتری دارند تا بسیاری از گناهان را انجام دهند. در روایات، این گناهان را از تمایل بسیار زیاد به زنا تا قتل انبیاء و امامان(علیهم السلام) برشمرده اند.
در ادامه ی این مطلب، درباره خویشاوندی شیاطین و زنازادگان و همدستی آنها در دشمنی با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) سخن خواهیم گفت.
تمایل زنازاده به شرّ و پلیدی
در روایات آمده است که حاصل رابطه نامشروع، به بدی ها تمایل دارد.
امام صادق(ع) فرمودند: «زنا زاده نشانه ‏هایى دارد: یكى از آنها دشمنى با ما اهل بیت است و دومى افتادن به همان حرامى كه از آن به دنیا آمده است. سومى سبك شمردن دین و چهارمى بدرفتارى با مردم. كسى با برادران دینى بدرفتارى نمى ‏كند؛ مگر اینكه فرزند نامشروع باشد...» (1)
در روایتی از رسول خدا، زنازاده فردی معرفی شده است که حرفی که می زند و حرفی که درباره اش می زنند، برایش مهم نیست. بدین ترتیب می توان گفت، زنازاده، از بردن آبروی دیگران و ریختن آبروی خودش هراسی ندارد.(2)
امام باقر(ع)، زنازادگان را «بدون خیر» می دانند. ایشان فرمودند: «در زنا زاده، نه در خودش و نه در پوستش و نه در مویش و نه در گوشتش و نه در خونش و نه در هیچ چیز او خیرى نیست.» (3)
زنازادگان، قاتلان انبیاء و اولیاء
زنازادگان، در تاریخ، سابقه ی کشتن انبیاء و امامان و حجّت های خداوند را دارند؛
·         کسی که شتر حضرت صالح(ع) را به قتل رساند، در روایات اینگونه معرفی شده است: «...مردى سرخ مو و  كبود چشم و زنازاده كه پدرى براى او شناخته نبود و «قدّار» نام داشت...» (4)
·         از امام باقر(ع) نقل شده است: «...شخصى كه حضرت یحیى‏ بن زكریا را كُشت زنازاده‏ بود.» (5)
·         امام صادق(ع) در روایتی روشنگر فرمودند: «فرعون زمان ابراهیم(ع) و اصحابش، همه اولاد زنا بودند که به زودی به کشتن پیغمبر راضی شدند و فرعون موسی(ع) و اصحابش، همه حلال زاده بودند که گفتند: "او و برادرش را رها کن و ساحران را جمع کن" و حکم به کشتن ایشان نکردند؛ زیرا که راضی نمی شوند به کشتن پیغمبر یا امام مگر اولاد زنا.» (6)
·         در نسب شناسی قاتلان اباعبدالله به روایات بسیاری برخوردیم که از عمر بن سعد گرفته تا کسانی که بر پیکر حضرت سیدالشّهدا(ع) اسب راندند، همگی زنازاده بودند. امام صادق(ع) فرمودند: «...هیچ كس در كشتن ما تعجیل ندارد مگر اینكه زنازاده‏ باشد.» (7)
مسئله ی حرام زادگی و دشمنی با اهل بیت(ع) چنان عمومی بود که جابر بن عبدالله انصاری به مردم مدینه می گفت: «اى گروه انصار! فرزندان خود را به دوستى على بن ابى طالب آزمایش كنید. پس هر كدام على را دوست داشت، بدانید كه فرزند شما است و هر كدام كه او را دشمن داشت، بدانید او از زنا است.» (8)
چنانچه رسول خدا (ص) فرمودند: «اى على هر كه مرا و تو را و امامان از اولاد تو را دوست دارد، خدا را سپاسگزاری كند بر حلال ‏زادگى؛ زیرا دوست ندارد ما را مگر حلال ‏زاده و دشمن ندارد ما را مگر حرامزاده‏.» (9)
مقابله زنازادگان با حضرت مهدی(عج)
در روایات اهل بیت(ع) پیش گویی شده است که در دوران آخرالزّمان و منتهی به ظهور حضرت صاحب الامر(عج)، زنازادگان خون شیعیان را می ریزند و آنها را ضعیف می کنند.
از حضرت صادق (ع) روایت شده است: «گویا سفیانى (یا فرمود رفیق سفیانى) در «كوفه» شهر شما فرود آمده و از جانب او صدا می زنند: هر كس سر یك نفر از شیعیان على را بیاورد، هزار درهم به او خواهیم داد. كار به آنجا می رسد كه همسایه همسایه را می گیرد و می گوید: این از شیعیان على است. سپس گردن او را می زند و هزار درهم می گیرد.
آگاه باشید آن روز فقط زنازادگان‏ بر شما حكومت می كنند؛ گویا هم اكنون صاحب نقاب را مى‏ بینم.[...] او شما را می شناسد؛ ولى شما او را نمی شناسید. یك یك شما را با بدگویی و سخن چینی به دام بدبختى مبتلا می سازد. آگاه باشید كه او زنازاده است.» (10)
همچنین در روایتی تکان دهنده، لشکر دجّال، از دشمنان مقابله کننده با امام عصر(عج)، لشکر زنازادگان معرفی شده است. حضرت علی(ع) فرمودند: «دجّال صائد بن صائد (11) است و بدبخت كسى است كه او را تصدیق كند [...] بدانید كه در آن روز بیشتر پیروان او زنازادگان‏ و صاحبان پوستین هاى سبزند...» (12)
حالا بیایید یکبار دیگر، به جهان پیرامونمان و آمار وحشتناک زنازادگان نگاهی بیندازیم تا ببنیم مولای غریبمان – فقط از جنس زنازادگان- چقدر دشمن دارند...
پی نوشت:
1.       ابن بابویه، محمد بن على، الخصال / ترجمه جعفرى - قم، نسیم کوثر، چاپ: اول، 1382، ج‏1 ؛ ص315؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.
2.       کلینی، محمّد بن یعقوب، همان.
3.       ابن بابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / ترجمه انصارى - قم، نسیم کوثر، چاپ: اول، 1382، ص 512؛ با استفاده از همان.
4.       كلینى، محمد بن یعقوب، بهشت كافى، ترجمه روضه كافى، قم، سرور، چاپ: اول، 1381ش. صص231- 236.
5.       ابن قولویه، جعفر بن محمد، كامل الزیارات، ترجمه ذهنى تهرانى، تهران، پیام حق، چاپ: اول، 1377، ص247.
6.       مجلسی، محمّد باقر، همان، ج‏5، ص: 195؛ با استفاده از همان نرم افزار.
7.       طبرسى، على بن حسن، مشكاة الأنوار، ترجمه هوشمند و محمدى - قم، دار الثقلین‏، چاپ: اول، 1379، ص551.
8.       مفید، محمد بن محمد، الإرشاد للمفید / ترجمه رسولى محلاتى - تهران، اسلامیه،  چاپ: دوم، بى تا. ج‏1؛ ص38.
9.       ابن بابویه، محمد بن على، الأمالی (للصدوق) / ترجمه كمره‏اى - تهران، کتابچی، چاپ: ششم، 1376، ص 475.
10.   مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مهدى موعود (ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، تهران، اسلامیه، چاپ: بیست و هشتم، 1378، ص989.
11.   نام دجّال در روایات مختلف، متفاوت است.
12.   ابن بابویه، محمد بن على، كمال الدین، ترجمه پهلوان - ایران ؛ قم، دارالحدیث، چاپ: اول، 1380، ج‏2، ص: 315.
پ.میعاد

لینک ثابت

مدت حکومت حضرت مهدی(عج) در روایات

امام زمان

در این بخش به بررسی مدت حکومت امام عصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) در آراء فریقین (شیعه و اهل سنت) می پردازیم.

احادیث اهل سنت

همانگونه که بسیاری از آنها را نقل نمودیم مدت حکومت حضرتش‏ را بیان‏ کرده‏اند. روایات زیر بیانگر این موضوعند:

1) او هفت یا ده سال حکومت می نماید.

2) مدت حکومتش بیست سال است.

3) پنج یا هفت یا نه سال زیست می کند.

4) هفت یا هشت یا نه سال زیست می کند.

5) شش یا هفت یا هشت یا نه سال درنگ می کند.

 

روایات شیعه

امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید: « انه یملک سبع سنین تطول له الایام حتی تکون السنه من سنیه مقدار عشر سنین من سنیکم فیکون سنو ملکه سبعین سنه من سنیکم هذه » ؛

گستره حکومتش هفت سال است، لیکن به گونه‏ای که روزها بطول می انجامد تا اینکه یک سال از سالیان او برابر ده سال از سالیان شماست. به این ترتیب مدت حکومتش به هفتاد سال از سالیان شما می رسد.

نظیر این حدیث از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده است. راوی به ایشان عرض می کند: فدایت شوم، چگونه سالها به طول می انجامد؟

حضرت می فرماید: «یامر الله الفلک باللبوث و قله الحرکه فتطول الایام لذلک و السنون » ؛

خداوند فلک را فرمان می دهد که به درنگ و آهستگی حرکت نماید. به این دلیل روزها و سال ها به طول می انجامد.

راوی گوید: آنها می گویند که اگر در فلک دگرگونی راه یابد، نظامش از هم خواهد گسست.

این امری است پوشیده از ما. تنها این مطلب به ما القا شده که کاری را که خدای تعالی انجام می دهد، وابسته به شروط و مصالحی است که خود می داند. ما نمی توانیم به یکی از این دو امر قطع نظر حاصل نمائیم، هر چند که روایت هفت سال آشکارتر وفزونتر است

حضرت فرمود: «ذلک قول الزنادقه فاما المسلمون فلا سبیل لهم الی ذلک و قد شق الله القمر لنبیه و رد الشمس من قبله لیوشع بن نون و اخبر بطول یوم القیامه و انه کالف سنه مما تعدون » ؛

این سخن زندیقان و بی دینان است. مسلمانان را راهی به این مطلب نیست. این پیامبر است که خداوند برای حضرتش ماه را از میان به دو نیم ساخت و قبل از او هم خورشید را برای یوشع بن نون برگردادند. کما اینکه از روز قیامت خبر داده که هر روز آن هزار سال شماست، از آن سالهائی که شما می شمارید.

امام‏ محمد باقرعلیه‏السلام فرمود: «ان القائم علیه السلام یملک ثلاثمائه و تسع سنین کما لبث اهل الکهف فی کهفهم»؛

قائم علیه السلام سیصد و نه سال حکمرانی دارد، همچنانکه (به این مقدار) اصحاب کهف در غار درنگ نمودند.

در روایتی دیگر از همین امام وارد شده: «والله لیملکن رجل منا اهل البیت ثلاث مائه سنه و ثلاث عشره سنه و یزداد تسعا »؛

به خدا سوگند که بطور حتم مردی از ما اهل بیت حکومت را به دست گیرد. او سیصد و سیزده سال حکومت دارد که نه سال بر آن می افزاید. گفته شد که آن چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: «بعد موت القائم»؛ بعد از در گذشت قائم علیه السلام. عرضه شد که قائم علیه السلام در دوران خود، قیامش چه مقدار بطول می انجامد؟

فرمود: «تسع عشره سنه من یوم قیامه الی یوم موته»؛ نوزده سال، از روز قیام او تا هنگام‏ درگذشت وی.

گستره حکومتش هفت سال است، لیکن به گونه‏ای که روزها بطول می انجامد تا اینکه یک سال از سالیان او برابر ده سال از سالیان شماست. به این ترتیب مدت حکومتش به هفتاد سال از سالیان شما می رسد

در تعدادی ‏روایات از امام صادق علیه السلام روایت شده است: « ملک القائم منا تسع عشره سنه و اشهر»؛ قائم از ما نوزده سال و چند ماه ‏حکومتش‏ بطول ‏می‏انجامد.

امام مجتبی از پدر بزرگوارش امیر المومنین نقل می کنند که فرمودند: «یبعث الله رجلا فی آخر الزمان (الی ان قال) یملک ما بین الخافقین اربعین عاما فطوبی لمن ادرک ایامه و سمع کلامه» ؛

خداوند مردی را در آخر الزمان برمی انگیزاند تا آنجا که فرمود: او سراسر گیتی را در اختیار خود می گیرد و چهل سال بر عرصه جهان حکمرانی دارد. خوشا به حال آنکه روزگار او را دریابد و کلامش را بشنود.

شیخ مفید (علیه الرحمه) بعد از روایت هفت سال می گوید که هر یک از این سالها برابر ده سال می باشد، و این مطلب قبلا گذشت. او می گوید: روایت شده که مدت دولت قائم علیه السلام نوزده سال می باشد که روزها و ماه هایش همانگونه که گذشت بطول می انجامد. این امری است پوشیده از ما. تنها این مطلب به ما القا شده که کاری را که خدای تعالی انجام می دهد، وابسته به شروط و مصالحی است که خود می داند. ما نمی توانیم به یکی از این دو امر قطع نظر حاصل نمائیم، هر چند که روایت هفت سال آشکارتر وفزونتر است.

علامه ‏مجلسی در بحارالانوار اظهار می دارد: اخبار مختلفی که پیرامون دوران حکومت امام نقل شده، برخی از آنها محمول بر تمامی آن مدت است، برخی بر زمان استقرار دولتش، برخی به حساب ماهها و سالهای ما و برخی بر اساس ماهها و سالیان طویل زمان وی است. البته خداوند به حقیقت امر آگاهتر است.

لینک ثابت

یک شنبه 24 خرداد 1398برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست

آیا با گناه بیشتر، ظهور نزدیک تر می شود؟

آخرالزمان

 

در روایات ذکر شده است که هنگام ظهور امام زمان، ‌جنگ و خونریزی و فساد فراوان روی می‌دهد، و از طرفی گفته می‌شود که باید زمینه را با اعمال نیک، دعا و... برای ظهور ایشان فراهم کرد. انسان در این مواقع مضطر می شود که بالاخره با گناه بیشتر ظهور نزدیک میشود یا با اعمال نیک؟.... باید گفت: از جمله نشانه‌های غیر حتمی ظهور، گسترش فساد و تباهی است و نباید این فساد و تباهی‌ها را جزو زمینه‌ها و عوامل ظهور دانست. ما در مقابل این سۆال پاسخ‌هایی ارائه می‌دهیم و قضاوت را به عهده خود شما می‌گذاریم.

این تفکر ناشى از عدم شناخت مسئولیت انسانى و دینى و برداشت غلط از موضوع ظهور است؛ زیرا:

اولاً؛ هیچ یک از تکالیف شرعى مانند نماز، روزه، حج، امر به معروف، مبارزه با فساد و... مشروط به چنین شرطى نیست؛ یعنى، تکلیف نماز و یا نهى از منکر تکالیفى مطلق هستند و عمل به آنها الزامى است؛ چه موجب تسریع در ظهور شود یا تأخیر آن.

ثانیاً؛ آیا معقول است که ما در سراسر عمر خود که چه بسا به ظهور منجر نگردد، دست روى دست بگذاریم و همه آیات و روایات را به کنارى بگذاریم؛ به این بهانه که ما مى‏خواهیم در ظهور تعجیل گردد! آیا این عذرى خداپسندانه است؟!

ثالثاً؛ در احادیثى که وظایف منتظران مشخص شده، همه جا سخن از تقوا، ورع، عفاف، دورى از گناه و قرب به خداوند است. چنان که امام صادق علیه السلام مى‏فرمایند: «هر کس خشنود مى‏شود که از اصحاب قائم باشد، پس باید منتظر باشد و به ورع و اخلاق نیکو عمل کند، در حالى که منتظر است. اگر چنین شخصى، پیش از ظهور بمیرد، اجر او مانند کسى است که زمان ظهور را درک کرده است. پس (در جهت نیکى‏ها) بکوشید و منتظر باشد. (این انتظار)، گوارا باد بر شما اى گروه رحمت شده». (1)

علماى ما درباره وظایف و تکالیف منتظران در زمان غیبت، کتاب‏هاى مستقلى نوشته یا فصل‏هایى از کتاب خود را بدان اختصاص داده‏اند (مانند نجم الثاقب، مکیال المکارم و....). در این کتاب‏ها و مشابه آنها _ که تنها براساس روایات معصومین علیهم السلام نوشته شده اند _ هیچ گاه پر کردن جهان از فساد و تباهى به عنوان وظیفه منتظران در زمان غیبت، یاد نشده است.

ظهور مهدى موعود علیه السلام، تحقق بخش وعده‏اى است که خداوند متعال از قدیم‏ترین زمان‏ها در کتاب‏هاى آسمانى به صالحان و متقیان داده است که زمین از آن آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد

از همه این ها گذشته، ما باید موضع و موقعیت خود را در زمینه قیام امام مهدى علیه السلام مشخص کنیم. بدیهى است اگر ما به گسترش فساد کمک کنیم، از کسانى خواهیم بود که انقلاب حضرت مهدى علیه السلام، براى در هم کوبیدن و حذف آنان صورت مى‏گیرد!! اگر در صدد اصلاح جامعه باشیم، از کسانى خواهیم بود که در زمره اصحاب فداکار عضویت خواهند داشت.

بنابراین به فرض این که با ساکت بودن و به نظاره نشستن و یا کمک کردن به توسعه فساد، ظهور حضرت را پیش بیندازیم، وضع خود را به طور قطع به خطر انداخته‏ایم. مگر نه این است که حضرت بقیة اللَّه براى کوتاه کردن دست فاسدان و برچیدن بساط محرمات الهى و فسادگرى و اصلاح انسان‏ها و جوامع، قیام مى‏کند. پس چگونه مى‏توانیم از قیام آن بزرگوار بهره‏مند شویم.

گفتنى است که بیان وضعیت فساد آلود و معصیت بار جهان در آخرالزمان، هم هشدار به جوامع انسانى است و هم علامتى خبر دهنده از نزدیکى قیام و ظهور امام زمان علیه السلام مى‏باشد. این هشدارها و پیش‏گویى‏ها وظیفه ما را سنگین مى‏کند و ما را نسبت به عواقب شوم فساد و تباهى آگاه مى‏سازد.

محمد بن مسلم مى‏گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ حضرت فرمودند: «هنگامى که مردان خود را شبیه زنان کنند و زنان، شبیه مردان شوند، آن گاه مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان!!». (2)

ناراحت گناه دریا

استاد شهید مطهرى رحمت الله علیه در این زمینه مى‏نویسد:

برداشت قشرى از مردم درباره مهدویت و قیام انقلاب مهدى موعود علیه السلام، این است که صرفاً ماهیت انفجارى دارد؛ فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم‏ها، تبعیض‏ها، اختناق‏ها، حق کشى‏ها و تباهى ناشى مى‏شود؛ نوعى سامان یافتن است که معلول پریشانى‏ها است.

آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت، هیچ طرفدارى نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان گردد، جز نیروى باطل نیرویى حکومت نکند و فرد صالحى در جهان یافت نشود، این انفجار رخ مى‏دهد و دست غیب براى نجات حقیقت از آستین بیرون مى‏آید. از این رو هر اصلاحى محکوم است؛ زیرا هر اصلاح، یک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع، نقطه روشنى است، دست غیب ظاهر نمى‏شود؛

به عکس؛ هر گناه، هر فساد، ظلم، تبعیض، حق کشى و هر پلیدى به حکم این که مقدمه اصلاح کلى است و انفجار را قریب‏الوقوع مى‏کند و رواست، و هدف‏ها، وسیله‏هاى نامشروع را مشروع مى‏کنند! پس بهترین کمک به تسریع در ظهور، ترویج و اشاعه فساد است! اینجاست که گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کام جویى است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایى.

این گروه به طور طبیعى به مصلحان، مجاهدان، آمران به معروف و ناهیان از منکر، با نوعى بغض و عداوت مى‏نگرند، زیرا آنان را از تأخیراندازان ظهور و قیام مهدى موعود مى‏شمارند.

در حالى که آیات قرآن کریم در جهت عکس برداشت بالا است؛ ظهور مهدى موعود، حلقه‏اى از حلقات مبارزه اهل حق و باطل است که به پیروزى نهایى اهل حق منتهى مى‏شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد اهل ایمان و عمل صالح باشد.

در احادیثى که وظایف منتظران مشخص شده، همه جا سخن از تقوا، ورع، عفاف، دورى از گناه و قرب به خداوند است. چنان که امام صادق علیه السلام مى‏فرمایند: «هر کس خشنود مى‏شود که از اصحاب قائم باشد، پس باید منتظر باشد و به ورع و اخلاق نیکو عمل کند، در حالى که منتظر است. اگر چنین شخصى، پیش از ظهور بمیرد، اجر او مانند کسى است که زمان ظهور را درک کرده است. پس (در جهت نیکى‏ها) بکوشید و منتظر باشد. (این انتظار)، گوارا باد بر شما اى گروه رحمت شده»

ظهور مهدى موعود علیه السلام، تحقق بخش وعده‏اى است که خداوند متعال از قدیم‏ترین زمان‏ها در کتاب‏هاى آسمانى به صالحان و متقیان داده است که زمین از آن آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد (3).

ایشان در فراز دیگرى مى‏نویسد: «حدیث معروف که مى‏فرماید: «یملاء اللَّه به الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً»؛ (4) نیز شاهد مدعاى ما است، نه بر مدعاى آن گروه. در این حدیث نیز تکیه روى ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است که مستلزم وجود گروه مظلوم است و مى‏رساند که قیام امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف براى حمایت از مظلومانى است که استحقاق حمایت دارند... .

شیخ صدوق روایتى از امام صادق علیه السلام نقل مى‏کند مبنى بر این که این امر تحقق نمى‏پذیرد مگر این که هر یک از شقىّ و سعید، به نهایت کار خود برسد. پس سخن در این است که گروه سعدا و گروه اشقیا، هر کدام به نهایت کار خود برسند.

در روایات اسلامى، سخن از گروهى زبده است که به محض ظهور امام زمان علیه السلام به آن حضرت ملحق مى‏شوند. بدیهى است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمى‏شوند. معلوم مى‏شود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد زمینه‏هایى عالى وجود دارد که چنین گروه زبده‏اى را پرورش مى‏دهد. این خود مى‏رساند نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است؛ بلکه اگر به فرض اصل حق از نظر کمیت، قابل توجه نباشد، از نظر کیفیت، ارزنده‏ترینِ اهل ایمانند و در ردیف یاران سیدالشهداء علیه السلام». (5)

 

پی نوشت ها:

1) بحارالانوار، ج 52، ص 140

2) کمال الدین، ج 1، ص 331

3) قیام و انقلاب مهدى موعود علیه السلام، ص 56-54

4) الستجاد من الارشاد (المجموعه)، علامه حسن بن مطهر الحلى، ص 263

5) قیام و انقلاب مهدى موعود علیه السلام، ص 56 و 57


لینک ثابت

بشارت ظهور منجی در كتب مقدس هندوها

منجی

در آیین هندو كتب مختلفی به چشم می‌خورد كه ظهور منجی را بشارت داده است و حتی باید ذكر كرد كه بعضی از نشانه‌هایی كه این كتب می‌دهند، با همان نشانه هایی که برخی از ادیان ابراهیمی درباره ظهور منجی ذکر می کنند،تا حدودی منطبق است .


در این نوشتار برآنیم تا ماهیت حقیقی کلکی و مختصات پادشاهی وی درآخرالزمان  را در کتب مقدس هندویان بررسی نموده، و توضیح دهیم .

 

متون کهن هندوئیزم  و نوید ظهور منجی:

1) مردم هند وكیش و همه كسانی كه به آئین هندو معتقدند، بر اساس متون کهن دینی خود، منتظر ظهور منجی آخرالزمان می‌باشند آنها معتقدند که ظهور مظهر آخر ویشنو به تمامی نابسامانیهای جهان پایان داده و دنیا را از هرگونه آلودگی پاک می سازد، که در نتیجه آن صلح و آرامش و پاکی، تمام جهان را فرا می گیرد یکی از کتابهای مقدس هندویان  اوپانیشاد(به معناى کتاب نزدیك نشستن) می باشد، این نام به كنایه از آشنایی با اسرار و رموز دین بر این کتاب نهاده شده  که برای نخستین بار، ترجمه این اثر در سال  1067 ه .ق . به زبان فارسى برگردانده شد و با عنوان «سر اکبر» در اختیار فارسی زبانان قرار گرفت. اوپانیشاد به نام ودانتا (Vedanta) به معناى پایان وداها (ادعیه و آئینهای هندو) نیز خوانده مى شود. این كتاب بطون وداها را مى شكافد و توجه مردم را از آداب و رسوم ظاهرى به اسرار درونى و مفاهیم باطنى جلب مى كند. بخشهایی از این کتاب به پیشگوئی هایی از آخرالزمان و ظهور منجی اختصاص یافته است. بر این اساس: «کلکی، آخرین مظهر ویشنو، در زمان انقضای كلی یا به پایان رسیدن عصرآهن، به صورت جنگجویی سوار بر اسب سفیدی که شمشیر برهنه درخشانی به صورت ستاره دنباله‌دار در دست دارد، ظاهر می‌شود، ظهور وی آغازگر نبردی است که شریران را تماماً هلاك ساخته خلقتی دوباره را شروع نموده و پاكی را دوباره به جهان باز خواهد گرداند. بر این اساس دوران دنیا به پادشاه عادلی در آخرالزمان كه پیشوای ملائكه و پریان و آدمیان باشد، تمام می شود ».(1). در نتیجه در روزهای واپسین تاریخ، پادشاه عادلی كه پیشوای ملائكه ،جنیان و آدمیان باشد، حکومت مطلق زمین را در دست گرفته و صلح و عدالت را در همه جای زمین می گستراند.

چون مدت زمان تمام شود، دنیای كهنه،نو شود و زنده گردد و صاحب ملك تازه پیدا شود از فرزندان دو پیشوای جهان یكی ناموس آخرالزمان و دیگری صدیق اكبر،یعنی وصی بزرگ وی كه «پشن»نام دارد و نام آن صاحب ملك تازه راهنما است،به حق پادشاه شود و خلیفه رام خداباشد و حكم براند و او را معجزه بسیار باشد و هر كه پناه به او برد و دین پدران او اختیار كند سرخ‌ رو باشد در نزد رام...

2) از دیگر کتب مقدس هندویان کتاب «دید» است که هندویان آنرا در زمره کتابهای مقدس خویش بر می شمرند.، این کتاب با عنوان منصور، از منجی آخرالزمان حکایت شده است: «پس از خرابی دنیا پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود كه پیشوای خلائق باشد و نام او«منصور» باشد تمام عالم را بگیرد و به دین خود درآورد و همه كس را از مومن و كافر بشناسد و هر چه از خدا خواهد سرآید». (2)

  از این رو می توان گفت که این مطالب اشاره به نقاط مشترکی میان ادیان ابراهیمی و این مکتب دارد، و آن نكات عبارتند از:

  الف: خرابی دنیا قبل از ظهور حضرت در آخرالزمان.

   ب:  تمام مردم را می‌شناسد یعنی به واقع آنها آگاهی دارد، می‌داند مۆمن كدام است و كافر كدام است، وبه ظاهر افراد نمی‌نگرد.

   ج: منجی از مقربین بوده و مستجاب الدعوه می‌باشد. 

3)  «شاكمونی» ، كه از اعظم کتب هندویان بوده و بنا به عقیده برخی از آنها، وی پیامبر و صاحب كتاب آسمانی است، او در کتاب خویش، ظهور منجی موعود را  موجب وحدت دیانت، و حکومتی فراگیر و یکپارچه  در جهان دانسته است.

چنانکه وی می گوید:« در پادشاهی دنیا به دوست فرزند سید خلایق دو جهان«كشن» (3)بزرگوار تمام شود، وی كسی باشد كه بر كوههای مشرق و مغرب دنیا حكم براند و فرمان دهد و بر ابر‌ها سوار شود و فرشتگان كاركنان او باشند، جن و انس در خدمت او شوند و از «سودان» كه زیر خط استوا است تا سرزمین«تسعین» كه زیر قطب شمالی است، و ماورای بحار را صاحب شود و دین خداوند گردد و نام او ایستاده باشد و خداشناس باشد». (4)

هندو

4) از دیگر کتابهای به جای مانده از آئین هندو کتاب «روشن جوك» چنین آمده است: «سرانجام دنیا به كسی برگردد كه خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد.»(5)

5) در كتاب «باسك» نیز  به این مهم تاکید شده که  میراث آینده زمین، حکومتی است که منجی با ظهور خود، آغازگر این حاکمیت در تمام عرصه زمین  است «همه آن دور دنیا تمام شود و به پادشاهی عادلی در آخرالزمان كه پیشوای ملائكه و پریان و آدمیان باشد و حق و راستی با او باشد و آنچه در دریا و زمینها و كوهها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمانها و زمین و آنچه باشد خبر دهد و از او بزرگتر كسی به دنیا نیاید...». (6)

6): وقتی در برخی از کتابهای مکتب هندو، نشانه های منجی را  با باورهای  منجی گرایانه اسلامی، به صورت تطبیقی مقایسه می کنیم، در می یابیم؛ که  شاخصه های منجی گرایی در آئین هندو، با اوصافی  از این دست  که در متون اسلامی آمده است، بسیار همخوانی و شباهت دارد مثلا در كتاب «پاتیكل» كه در نزد بزرگان هندو به عنوان كتاب آسمانی است، آمده است:

«چون مدت زمان تمام شود، دنیای كهنه، نو شود و زنده گردد و صاحب ملك تازه پیدا شود از فرزندان دو پیشوای جهان یكی ناموس آخرالزمان و دیگری صدیق اكبر، یعنی وصی بزرگ وی كه «پشن»(7) نام دارد و نام آن صاحب ملك تازه راهنما است، به حق پادشاه شود و خلیفه رام (خدا) باشد و حكم براند و او را معجزه بسیار باشد و هر كه پناه به او برد و دین پدران او اختیار كند سرخ‌ رو باشد در نزد رام... ».  (8)

از دیگر کتب مقدس هندویان کتاب «دید» است که هندویان آنرا در زمره کتابهای مقدس خویش بر می شمرند.، این کتاب با عنوان منصور، از منجی آخرالزمان حکایت شده است: پس از خرابی دنیا پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود كه پیشوای خلائق باشد و نام او«منصور» باشد تمام عالم را بگیرد و به دین خود درآورد و همه كس را از مومن و كافر بشناسد و هر چه از خدا خواهد سرآید

مطالبی كه در اینجا ذكر شده است عبارت از:

الف:  آمدن صاحب ملك تازه بعد از كهنه شدن دنیا. که از آن در شیعه با عبارت صاحب الزمان(عج) یاد می شود.

 ب:  ناموس آخرالزمان را می توان اشاره به رسول  اکرم (صلی الله علیه و آله) ، و عبارت (پشن) وصی بزرگ را می توان به امیرمومنان علی (علیه السلام) تاویل نمود .

ج:  فرزند دو پیشوای بزرگ را نیز می توان به این تاویل نمود که وجود مقدس منجی فرزند دو بزرگوار (پیامبرگرامی اسلام و حضرت علی(علیه السلام) ) می باشد.

د: اسامی حضرت غیر از صاحب‌الزمان(صاحب ملك تازه) مهدی ـ هادی و قائم بالحق می‌باشد و خلیفه الله است.

ه: اطاعت او و اختیار دین پدرانش سرخ‌ روی بودن نزد خدا را به دنبال دارد.

و: آخرین حاكم و پادشاه در دنیا می‌باشد و بعد از ایشان دنیا تمام می‌شود. و بر جهان تسلط پیدا می‌كند و باطل را از بین می برد. 

ز: این شباهت روایت درباره منجی ممکن است به دلیل ورود اسلام در سرزمین هند بوده باشد، چرا که ادبیات غنی اسلامی با ورود به هر سرزمینی تاثیر مستقیم بر بافت اعتقادی و باورهای مردم داشته و برخی از مکاتب لاجرم برای باقی ماندن مجبور به وام گیری مطالب بیشماری از ادبیات دینی اسلامی شدند. در نهایت آنچه که از بررسی و مطالعه متون کهن این مکتب به دست می آید اینست که مساله هزاره گرایی در این مکتب به نوعی نمود پیدا می کند که می تواند وام گیری این مفهوم از تفکرات مسیحی و یهودی باشد. از سویی دیگر آنچه در تفکر ظهور منجی در این مکتب جلب توجه می کند، مساله ظهور انسان کامل و تجلی جانشین خدا بر روی زمین است که در مراتب مختلف و در افراد متفاوت در هر عصری جلوه می کند، که این مطلب با توجه به تاویلاتی که در روایات و احادیث اسلامی مبنی بر مقام خلیفه اللهی انسان کامل و ظهور این مرتبه در مقام ولایت خاصه وجود دارد، بعید نیست برگرفته از آنچه اسلام و ادیان دیگر در مورد اهل بیت و مهدی موعود (عج) پیش گویی نموده اند، بوده باشد.

 

پی نوشتها:

1-    ترجمه اوپانیشاد، ص737

2-  خورشید مغرب،ص54.

3-  كشن، در لغت هندی نام پیامبر اسلام است كه در بشارت فوق فرزند برومندش را به نام ایستاده (قائم)و خداشناس نامیده است.

4-  ادیان و مهدویت، ص50

5-  مهدی انقلاب بزرگ، ص68

6-  حضرت مهدی(عج) در بشارتهای آسمانی، ص41.

7-  پشن بنابر بررسیهای برخی از مورخین می تواند اشاره به وجود مقدس حضرت علی (ع) باشد.

8-  حضرت مهدی(عج) در بشارتهای آسمانی، ص26

لینک ثابت

حكومت ائمه بعد از رجعت

رجعت

رجعت ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ از امور قطعی و یقینی است اما در مورد كیفیت رجعت و نحوه حكومت آنها اطلاعات آنچنانه ای در دست نیست فقط در مورد حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ وارد شده كه به اندازه ای پادشاهی خواهند كرد كه از پیری موی ابروهایش بر روی چشمانش آویخته شود.

 


رجعت در نزد شیعه

رجعت در اصطلاح علم کلام و در عقیده شیعیان عبارت است از اینکه خداوند گروهی از مردگان را در هنگام ظهور امام مهدی علیه السلام به همان صورتی که قبلا در دنیا بوده‌اند به دنیا بر می‌گرداند، گروهی را عزیز و گروهی را ذلیل می‌کند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه داده، داد مظلومان را از ستمگران می‌گیرد. (بحارالانوار/ ج 53 ص 42) شیعیان معتقدند انسان‌های بسیار نیکو و انسان‌های بسیار پلید در آخرالزمان و پس از ظهور مهدی به اذن خداوند به دنیا باز می‌گردند.

در حدیثی از علی چنین آمده‌است: «رجعت علم خاص و ویژه‌ای است که اکثر مردم قدرت درک و تحمل آن را ندارند.» (بحار الانوار جلد 53 ص 74)

همچنین در حدیث دیگری چنین آمده‌است: «رجعت تجلی قدرت خداوند است، پس آن را انکار نکنید.»

به اعتقاد شیخ مفید"امامیه اتفاق کرده‌اند که بازگشت بسیاری از مرده‌ها به دنیا قطعی است".

«کسی که به رجعت ما ایمان نداشته باشد از ما نیست».

طبرسی و حرّ عاملی و ابن المظفّر و غیره گفته‌اند: «اعتقاد به رجعت محل اجماع همه شیعیان است» و بلکه از ضروریات تشیع است.

همچنین به اعتقاد مجلسی: «همه پیامبرانی که خداوند آنان را مبعوث کرده به دنیا باز گردانده می‌شوند تا همراه علی بن ابی طالب بجنگد». (بحار الانوار 53 / 41)

 

نحوه ی حكومت ائمه بعد از رجعت چگونه است؟

درباره كیفیت رجعت ائمه و حكومت ایشان بحثهای تفصیلی در اخبار و روایات وارد نگردیده است. فقط آنچه قطعی است رجعت آنان می باشد و نیز وارد گردید كه نوزده سال بعد از قیام صاحب الامر رجعت ائمه با رجعت امام حسین ـ علیه السلام ـ شروع می شود و سپس حضرت علی ـ علیه السلام ـ می آیند آنگاه پیامبر اكرم ـ صلی اله علیه و آله و سلم ـ .

بنابراین همانگونه كه مرحوم مجلسی فرموده اند احتیاط این است كه تفصیل رجعت و حكومت ائمه را به علم خودشان واگذار نمائیم و فقط اجمالاً معتقد باشیم كه آن بزرگواران رجعت خواهند كرد

اما آیا همه معصومین در عصر امام زمان می آیند یا به ترتیب یكی یكی می آیند و از دنیا می روند قطعی نیست و درباره كیفیت حكومت ایشان نیز تفصیلاً بیان نشده است فقط از روایات می شود استفاده نمود كه ادامه همان حكومت امام عصر است فقط در یك روایات به كلیاتی از حكومت حضرت علی آمده است، در اینجا ابتداء نمونه هایی از این روایات را ذكر می كنیم آنگاه به جمع بندی آنها و نیز به نظر علامه مجلسی در این زمینه می پردازیم.

1- از امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ روایت شده است كه: بعد از گذشت نوزده سال از قیام امام عصر ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ امام حسین ـ علیه السلام ـ بیرون خواهد آمد و به خونخواهی و انتقام خون خود و اصحابش می پردازد و دشمنانش را می كشد و اسیر می كند تا اینكه حضرت امیر مۆمنان ـ علیه السلام ـ بیرون خواهد آمد.

2- اولین كسی كه رجعت می نماید امام حسین است.

3- در حدیثی كه معروف به حدیث مفضل می باشد بعد از بیان اموری كه امام عصر در تثبیت حكومتش انجام می دهند می فرماید: پس حضرت امام حسین با یارانش و دوازده هزار صدیق ظاهر می شوند و رجعتی از این خوشتر نباشد، آنگاه صدیق اكبر امیر المۆمنین بیرون می آید سپس بیرون می آید سید اكبر محمد رسول اللَّه ـ صلی اله علیه و آله و سلم ـ با هر كه به ادیان آورده از مهاج رو انصار و هر كه در جنگهای ایشان به شهادت رسیده اند و....

4- درباره حكومت حضرت علی ـ علیه السلام ـ در روایتی چنین آمده است كه همه انبیاء و مۆمنین در حكومت او رجعت می كنند و پیامبر اكرم ـ صلی اله علیه و آله و سلم ـ پرچم حكومت را به دست حضرت علی ـ علیه السلام ـ می دهد و همه انبیاء و مۆمنین و خلایق تحت امر او در می آیند و او امیر همه می شود.

از امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ روایت شده است كه: بعد از گذشت نوزده سال از قیام امام عصر ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ امام حسین ـ علیه السلام ـ بیرون خواهد آمد و به خونخواهی و انتقام خون خود و اصحابش می پردازد و دشمنانش را می كشد و اسیر می كند تا اینكه حضرت امیر مۆمنان ـ علیه السلام ـ بیرون خواهد آمد

ملاحظه می فرمایید كه در این روایات فقط اشاره شده كه در عصر حكومت امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ رجعت ائمه شروع می شود بنابراین می شود استفاده كرد كه حكومت آنها ادامه حكومت جهانی امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ است. فقط در حكومت حضرت علی ـ علیه السلام ـ همه انبیاء و مۆمنان رجعت می كنند و تحت امر او قرار می گیرند.

شایسته می دانیم در اینجا نظر مرحوم علامه مجلسی را در این زمینه ذكر نماییم:

"خصوصیت این رجعت ها معلوم نیست كه آیا با ظهور امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ رجعت آنان در یك زمان خواهد بود یا بعد خواهد بود و از بعضی احادیث ظاهر می شود كه به ترتیب زمان امامت رجعت خواهند كرد و شیخ حسن بن سلیمان قائل شده است به آنكه هر امامی زمان امامتی دارد و هر امامی زمان مهدی بودن دارد و حضرت صاحب الامر اول كه ظاهر می شود زمان امامت اوست و بعد از آباء و اجداد كرام خود باز آن حضرت رجعت خواهد كرد و به این وجه تأویل كرده است آن حدیثی را كه گفته: از ما دوازده امام دوازده مهدی است، و این قول اگرچه بعید از صواب نیست اما مجمل اقرار كردن و تفاصیلش را به علم ایشان رد كردن احوط است"

بنابراین همانگونه كه مرحوم مجلسی فرموده اند احتیاط این است كه تفصیل رجعت و حكومت ائمه را به علم خودشان واگذار نمائیم و فقط اجمالاً معتقد باشیم كه آن بزرگواران رجعت خواهند كرد.

لینک ثابت


به نظر میرسد در پشت پرده تشکیل داعش، اتاق فکرهای جریان باطل، یهود، صهیونیسم مسیحی و سرویس های اطلاعاتی غربی، هستند و با مطالعه گسترده در ادبیات آخرالزمانی، تلاش کرده اند تا به خیال خام خود، مدیریت وقایع نزدیک به ظهور منجی آخرالزمان، را در دست بگیرند. شاهد بر اینکه علاوه بر تشکیل داعش و سوء استفاده از پرچم های سیاه در بشارت های پیامبر، از تشکیل گروه ترویستی خراسان، این بار با سوء استفاده از پرچم هایی از ناحیه خراسان (رایات من قبل خراسان)، خبر میدهند تا با شبیه سازی کاریکاتوری از علائم ظهور، تحولات و وقایع نزدیک به ظهور را در دست بگیرند.

 


مصطفی امیری*: باور به ظهور شخصي كه جهان را پر از عدل و داد كرده و ريشه هاي ظلم و ستم را مي چيند اختصاص به اسلام نداشته بلكه، شامل اديان مختلف الهي و آسماني مي شود و در اسلام، مسيحيت، يهوديت، زرتشت و... به ظهور اين شخص نويد داده شده است. خلاصه و حقيقت مهدويت، منتهي شدن سير جوامع جهان به سوي جامعه واحد و سعادت عمومي، امنيت و رفاه، تعاون و همكاري، همبستگي همگاني حكومت حق و عدل جهاني، غلبه حق بر باطل، غلبة جنودالله بر جنود شيطان، نجات مستضعفان و نابودي مستكبران، و خلافت مؤمنان و شايستگان به رهبري يك رجل و ابرمرد الهي است كه موعود انبياء و اديان و دوازدهمين اوصياء و خلفاي پيغمبر آخرالزمان است. رجانیوز با توجه به اهمیت موضوع "مهدویت" درنظر دارد سلسله مقالاتی با عنوان «متی ترانی و نراک» را جهت آشنایی بیشتر مخاطبان خود به این موضوع تا نیمه شعبان سالروز ولادت خاتم الاوصیا حضرت مهدی(عج) منتشر نماید. باشد که مورد مقبول حضرتش قرار گیرد.



***
آیا داعش، از نشانه ها و مقدمات خروج سفیانی است؟/ آیا داعش، همان سفیانی است؟

چکیده

بعد از فتوحات و پیروزی های داعش در سوریه و تصرف برق آسای برخی از استان های عراق توسط گروه داعش، و از طرفی جنایت های هولناک این گروه در عراق و سوریه، این احتمال تقویت شد که داعش، همان سفیانی است. ابتدا ضمن آشنایی اجمالی با سیر تشکیل داعش، دیدگاه های مختلف را بیان کرده و در پایان ثابت خواهیم کرد که داعش، سفیانی نیست، بلکه ممکن است زمینه ساز خروج سفیانی باشد و داعشی ها در آینده، در زمره پیروان و لشکریان سفیانی، قرار گیرند.

بنابراین بین داعش و سفیانی، شباهت های فراوانی است. و همین باعث تطبیق داعش با سفیانی در میان عده ای از شیعیان و مشتاقان و منتظران ظهور، شده است. به گونه ای که این شوق شیعیان در نگاه پیروان دیگر ادیان نیز، جلوه خاصی پیدا کرده و مداخله ایران و حزب الله لبنان در امور سوریه را به مثابه آمادگی ایران و حزب الله برای جنگ با سفیانی و اسرائیل دانسته اند. در جهان عرب و در میان اهل سنت نیز، پیشگویی ها و تطبیق ها، بسیار بیشتر از گذشته شده و رفتارهای داعش، را با مفاهیم  و گزاره های دینی، ربط داده اند (به عنوان مثال، نگاه کنید: فرات، از رودخانه بهشتی تا گنج طلای داعش و ...).

اما در طرف جبهه کفر و نفاق، دشمنان نیز با سوء استفاده از این شوق، و با بدل سازی داعش با سفیانی، و بزرگ نمایی اختلاف بین شیعه و سنی، با القاء مصنوعی و زودرس جنگ شیعیان با دشمنان امام مهدی، با عنوان پیام های دینی جنگ آخرالزمان در سوریه، و حتی معرفی کردن داعش به عنوان ارتش امام مهدی، سعی در غفلت امت اسلام از دشمن اصلی (اسرائیل و آمریکا) دارند و البته متاسفانه تا حدودی نیز موفق شده اند. البته طرافداران اندیشه توراتی و آرماگدونی کتاب مقدس مسیحیان، حملات گروههای تكفیری در عراق در پازل آخرالزمانی غرب را مورد توجه شدید قرار داده اند. حتی اندیشمندان و کارشناسان دینی دنیای غرب، پا را از این هم فراتر گذاشته و داعش را به عنوان نماد اسلام واقعی در دنیای غرب، معرفی  می کنند و عنوان می کنند که مسیر ترسیمی همه مسلمانان، سرانجامی واحد دارد و آن همانا، مسیر داعش است.

تاسف بارتر از همه، در این میان، حتی خود جریان داعش نیز با آگاهی از نشانه های ظهور و ادبیات آخرالزمانی، با جبری کردن امور و مقدرات عالم، سعی در ایجاد رعب و وحشت و استفاده ابزاری از روایات ملاحم و فتن در آخر الزمان برآمده که در یک نمونه، بعد از حمله به موصل، با پخش بیانیه ای با گزاره های آخرالزمانی، سعی در تصرف همه جانبه مناطق شیعه نشین عراق و قتل عام شیعیان و بزرگان شیعه داشتند. این گروه در بیانیه ای اعلام کردند: ما می دانیم که جبهه مقابل ما یعنی شیعیان این اوضاع را در روایات و احادیث خود دارند و فکر می کنند که ما “سپاه سفیانی” هستیم. ما به همه مسلمانان اعلام می کنیم که راه و روش ما، راه و روش “بنی امیه” است.

داعش در ادامه بیانیه جدید خود اظهار داشت: شیعیان بر آن قائلند که یک فردی از بنی هاشم در جنوب عراق کشته می شود، و آن فرد “نفس زکیه” است. آن فرد “[آیۀ الله] علی سیستانی” است و همه بدانند ما  او را خواهیم کشت و بدن او را به خاک خواهیم کشاند! (منبع: +)".

اما این گروه غافل از اینکه، اهل بیت برای معرفی سفیانی، معیارهای دقیقی ارائه کرده اند از جمله، سفیانی قبل از حمله به عراق، باید بر منطقه شام و سوریه، تسلط کامل پیدا کند و آنگاه به عراق حمله کند در حالیکه که داعش، واجد این شرط مهم نیست. و این هم یکی از فوائد دانستن احادیث و شناخت علائم ظهور. اگر کسی احادیث مهدویت را مطالعه کرده باشد، فورا خواهد گفت: داعش، دروغ می گوید که سپاه سفیانی است، زیرا، هنوز مقدمات نشانه حتمی ظهور (سفیانی) کامل نشده است تا چه رسد به خود نشانه حتمی ظهور (سفیانی). زیرا:

۱. وقتی سفیانی خروج کرد، باید تمام شام (سوریه و ...) را تصرف کند بعد دو لشکر به سمت مدینه و عراق بفرستد. پس کجاست لشکر سفیانی به سمت مدینه و عربستان؟

۲. و نیز با مطالعه احادیث مهدویت، در می یابیم که سفیانی از نسل ابوسفیان است و معاویه می باشد و به آن افتخار می کند در حالیکه رهبر جریان داعش (ابوبکر حسینی البغدادی)، البته به دروغ، خود را از نسل امام حسین می داند.

۳. همچنین در خروج سفیانی، شخص مطرح است، اما امروز این جنایاتی که توسط داعش، صورت می گیرد شخص محور نیست و جریان است. البته چه بسا ممکن است این جریان منجر به بروز یک شخص خاص و محوری شود که همان سفیانی باشد.

پس با اندک مطالعه مباحث مهدویت، فریب داعش را نخواهیم خورد. بله، شاید داعش از مقدمات نشانه ظهور (سفیانی) باشد نه خود سفیانی.

البته داعش نیز در آشفته بازار، بیکار ننشسته و مدعی زمینه ساز ظهور حکومت جهانی اسلام است و بشارت های پیامبر در کتب اهل سنت در باب ملاحم و فتن را بر خویش، تطبیق کرده است که بسی خیال باطل. این جریان، که پیش از این سعی در استفاده از روایات آخرالزمانی در برنامه ها و تولیدات رسانه ای خود داشت ولی به ندرت سراغ احادیث مهدویت می رفت و برای موجه جلوه دادن خود بیشتر از روایات اشراط الساعه و ملاحم در کتب اهل سنت-که در آنها به جنگ های آخرالزمانی در منطقه عراق و شام اشاره شده- بهره می جست، در این اواخر (نشریه دابق ۵)، از نمادهایی استفاده کرده که افکار عمومی مسلمانان را به سمت و سوی مهدویت سوق می دهد.

در آخرین صفحه مجله دابق، روایتی از سنن ابوداوود از منابع اهل سنت، نقل شده است که استفاده از روایات مهدوی توسط داعش را آشکارتر می سازد. متن  این حدیث چنین است

"لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لطول الله ذلک الیوم حتى یبعث [الله] فیه رجلا من أهل بیتی یواطىء اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی یملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا" همانگونه که مشاهده می شود این روایت اشاره مستقیمی به مهدی (ع) دارد، اگرچه در این میان روایتی انتخاب شده که نگاه اهل سنت به مهدویت را متمایز از نگاه شیعی نشان دهد. (چراکه در نگاه اهل سنت به خلاف شیعه نام پدر امام عصر(ع) مشابه با نام پدر پیامبر گرامی اسلام –عبدالله- است.)

البته به نظر میرسد در پشت پرده تشکیل داعش، اتاق فکرهای جریان باطل، یهود و صهیونیسم مسیحی، و سرویس های اطلاعاتی غربی، با مطالعه گسترده در ادبیات آخرالزمانی، تلاش کرده اند تا به خیال خام خود، مدیریت وقایع نزدیک به ظهور را در دست بگیرند. شاهد بر اینکه علاوه بر تشکیل داعش و سوء استفاده از پرچم های سیاه در بشارت های پیامبر، از تشکیل گروه ترویستی خراسان، این بار با سوء استفاده از پرچم هایی از ناحیه خراسان (رایات من قبل خراسان)، خبر میدهند. تا با شبیه سازی کاریکاتوری از علائم ظهور، تحولات و وقایع نزدیک به ظهور را در دست بگیرند. تلاش های مضحک "محور غربی ــ عبری ــ عربی" برای سوء استفاده از روایات ملاحم و شبیه سازی کاریکاتوری از روایات آخر الزمانی همچنان ادامه خواهد داشت تا امر بر همه مشتبه شود. و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین.



اشاره

هجوم مغول‌وار لشکر وحشت سلفی، داعش، به سرزمین «عراق» پس از «سوریه»، به ناگهان زنگ خطر را برای ساکنان شرق اسلامی به صدا در آورد. پیشروی عجیب در جغرافیای بزرگی از دو سرزمین سوریه و عراق، کشتار بی‌رحمانه و مثال زدنی بی‌گناهان شیعه و دیگر مذاهب، مثله کردن اجساد، ذبح بی‌گناهان و شعار دولت اسلامی عراق و شام و بالأخره پرچم سیاه این جنایتکاران، این گمان را به ذهن بسیاری از ساکنان ایران، عراق و ... متبادر ساخت که این واقعه در مسیر خروج سفیانی و پیش‌قراولان آن است. همان که در روایات ائمّه دین علیهم السلام از او و هجمه‌اش، به عنوان اوّلین نشانه حتمیّه ظهور امام مهدی، یاد شده است.

یکی از نشانه‌های سفیانی به عنوان نشانه حتمی ظهور، شیعه‌کشی و دشمن اهل بیت بودن است، در حدیث معتبری از امام باقر(ع) چنین آمده است: «فَإِنَّ حَنَقَهُ وَ شَرَهَهُ إِنَّمَا هِیَ عَلَى شِیعَتِنَا» (الغیبة للنعمانی؛ ص۳۰۰.)؛ شدت خشم و حرص او تنها بر شیعیان ماست، گروه تروریستی داعش نیز در این نشانه شبیه سفیانی است، اما آیا می‌توان به صرف یک مشابهت چنین حکم کرد که این گروه همان سفیانی روایات و احادیث است؟ روشن است که برای اثبات این ادعا، باید، تمام روایات مربوط به سفیانی، در نظر گرفته شود. این مقاله در پی پاسخ گویی به این پرسش روز می باشد.

تفاوت های داعش و سفیانی

داعش، همان سفیانی نیست، تفاوت بین داعش و سفیانی را در مواردی که ذیلا می آید بررسی می کنیم:

۱- اختلاف در رنگ پرچم سفیانی و داعش. پرچم سفیانی سرخ رنگ است در حالیکه پرچم داعش، سیاه می باشد.

۲- محل خروج سفیانی وادی یابس است در حالی که محل داعش در شمال سوریه و عراق است.

۳- بر اساس روایات اسلامی، سفیانی شخص خاصی است در حالی که داعش جریان است. سفیانی، شخص محور است در حالیکه داعش، بیشتر جریان محور است.

۴- نسب و نام سفیانی در روایات آمده است که سفیانی از نسل ابوسفیان و یزید بن معاویه است اما در مورد رهبر داعش، ابوبکر بغدادی چنین چیزی را نمی توان بررسی نمود.

۵- در روایات قدرت سپاه سفیانی بسیار هولناک ذکر شده است تا جایی که به سرعت شام و عراق را می گیرد در حالی که داعش از چنین قدرتی برخوردار نیست و هنوز نتوانسته است بر کل منطقه سوریه مسلط شود.

۶- سفیانی بیش از ۱۵ ماه حكومت نمی كند. در صورتی كه داعش بیش از ۱۵ ماه تشكیل شده است و چند سال است که در سوریه در حال جنگ است و هنوز نتوانسته است بر کل منطقه سوریه تسلط پیدا کند. در حدیث معتبری امام صادق(ع) فرمود: «مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ یُقَاتِلُ‏ فِیهَا فَإِذَا مَلَکَ الْکُوَرَ الْخَمْسَ مَلَکَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ یَزِدْ عَلَیْهَا یَوْماً»: از اول قیام سفیانی تا آخر کارش ۱۵ ماه است. شش ماه می‌جنگد و پنج آبادی را می‌گیرد و نه ماه حکومت می‌کند و یک روز هم بیشتر نمی‌شود.

در روایت دیگری امام صادق(ع) این پنج منطقه را در شام نام می‌برد: «مَلَکَ کُوَرَ الشَّامِ الْخَمْسَ دِمَشْقَ وَ حِمْصَ وَ فِلَسْطِینَ وَ الْأُرْدُنَّ وَ قِنَّسْرِینَ»: مناطق پنجگانه آمده در روایات اکنون چهار کشور سوریه، لبنان، فلسطین و اردن است.

طبق این بیان اولاً سفیانی کسی است که شش ماه بتواند چهار کشور را بگیرد و بسیار روشن است که این نشانه به هیچ وجه قابل تطبیق بر داعش نیست، ثانیاً کل شورش و حکومت سفیانی از ظهور تا افولش بیش از پانزده ماه نخواهد بود، در حالی که داعش بیش از دو برابر این مدت است که شر و ضرر آن متوجه کشورهای اسلامی شده است و حتی یک کشور را هم نتوانسته است بگیرد. علاوه بر اینکه، امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «یَخْرُجُ بِالشَّامِ فَیَنْقَادُ لَهُ‏ أَهْلُ‏ الشَّام»: سفیانی شورش می‌کند و اهل شام از او پیروی می‌کنند، در حالی که روشن است مردم سوریه به طور کامل، داعش را حمایت نکردند.

۷- طبق روایات، سفیانی پس از سرکوب مخالفان اش در شام، هدفی جز حمله به عراق ندارد، از این‌رو، با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار می‌شود، اما در میانه راه، در منطقه‌ای به نام قرقیسیا (شهری در سوریه در محل اتصال رود خابور و فرات) جنگی هولناک درمی‌گیرد و بسیاری کشته می‌شوند. آنگاه سپاه سفیانی پس از پیروزی در نبرد قرقیسیا به صورت هم‌زمان با دو سپاه مختلف به مدینه و عراق یورش خواهد برد. در حالی که داعش، در میانه حمله به عراق، چنین نبردی (جنگ قرقیسیا) را انجام نداد.

۸- اگر داعش سفیانی است، پس باید خراسانی و یمانی نیز خروج کرده باشند، در حالیه هنوز چنین مساله ایی رخ نداده است. در حدیث معتبری امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ أَمْرَ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ‏ فِی‏ رَجَب» و در حدیث معتبر دیگری امام صادق(ع) فرمودند: «خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِیِّ وَ السُّفْیَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِّ فِی‏ سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِد». طبق این دو روایت سفیانی در ماه رجب و همزمان با خراسانی و یمانی شورش خواهد کرد، روشن است که به هیچ وجه این نشانه قابل تطبیق بر داعش نیست، زیرا هنوز نه خراسانی قیام کرده نه یمانی.

۹- و اگر داعش، همان سفیانی است، باید طبق روایات، علاوه بر حمله به عراق، لشکری را نیز به سمت کشور عربستان و شهر مدینه و مکه، فرستاده باشد، در حالیکه همگان می دانند، چنین اتفاقی نیفتاد.

۱۰- علاوه بر اینکه در آستانه ورود لشکر اعزامی سفیانی به کشور عربستان و شهر مدینه، امام مهدی، طبق سنت حضرت موسی (خائف یترقب)، از مدینه به سمت مکه حرکت می کنند و مستند این قول این روایت از امام باقر می باشد: ... وَ یبْعَثُ السُّفْیانِی بَعْثاً إِلَى الْمَدِینَةِ فَینْفَرُ الْمَهْدِی مِنْهَا إِلَى مَكَّةَ فَیبْلُغُ أَمِیرَ جَیشِ السُّفْیانِی أَنَّ الْمَهْدِی قَدْ خَرَجَ إِلَى مَكَّة فَیبْعَثُ جَیشاً عَلَى أَثَرِهِ فَلَا یدْرِكُهُ حَتَّى یدْخُلَ مَكَّةَ خائِفاً یتَرَقَّبُ  عَلَى سُنَّةِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ‏ قَالَ فَینْزِلُ أَمِیرُ جَیشِ السُّفْیانِی الْبَیدَاءَ فَینَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ یا بَیدَاءُ أَبِیدِی الْقَوْمَ فَیخْسِفُ بِهِم‏ ... . : ... و سفیانی سپاهی را به مدینه گسیل می دارد. مهدی علیه ‌السلام از آن جا به سمت مکه می گریزد. به فرمانده سپاه سفیانی گزارش می رسد که مهدی به سمت مکه رفته است. پس سپاهى بدنبال او میفرستد ولى موفّق به دستگیرى او نمیشوند تا آنكه آن حضرت در حال ترس و مراقبت، طبق سنّت موسى ابن عمران داخل مكّه مى‏شود ... لشکر سفیانی در بیداء فرود می آیند و آنگاه ندا دهنده ایی از آسمان، ندا می دهد ای سرزمین بیداء، این لشکر را در خود فرو ببر و این قوم خسف می شوند ... . پس این نشان میدهد زمان اعزام لشکر سفیانی به سمت عربستان و شهر مدینه، هنگام ظهور امام مهدی است درحالیکه هنوز امام عصر مهدی موعود، ظهور نفرموده اند.

فتنه شام و سوریه تا ظهور ادامه خواهد یافت

فتنه شام در روایات اسلامی

مستندات بسیاری بر حوادث شام، در سال‌های قبل از ظهور امام زمان اشاره می‌کنند. مهم‌ترین آنها روایت جابر در کتاب «الغیبه» نعمانی، است که از امام محمّد باقر(ع) نقل می‌کند که فرمودند:

«ای جابر! قائم ظهور نمی‌کند تا آنکه فتنه‌ای شام را فراگیرد و اهل شام به دنبال خلاصی از آنند؛ امّا راهی برای آن نمی‌یابند.»(نعمانی، الغیبۀ، ص۲۹۰(

و نیز در کتاب ملاحم و فتن این طاووس به نقل از کتاب «عقد الدّرر» از منابع اهل سنت، چنین نقل شده است:

«در شام، فتنه‌ای خواهد بود که آغازش همچون بازی کودکان است. هر چه این فتنه از یک طرف آرام و خاموش می‌شود، از جانب دیگر سربرمی‌آورد و پایان نمی‌پذیرد تا آنکه منادی از آسمان ندا سر می‌دهد. آگاه باشید که تنها فلانی (امام عصر) امیر است…» (ابن طاووس، فتنه ها و آشوب های آخرالزمان، ص ۳۰

سناریوی غرب در مواجهه با گروه های سلفی تکفیری و داعش، آن است که این گروه ها را به عنوان نیروی موثری جمع آوری کرده اما در نهایت به عنوان نیروی مزاحم در منطقه نگه می دارد. یعنی این گروه ها همچون طالبان در افغانستان، محدود می شوند اما از بین نمی روند و دائم برای دولت های اسلامی به ویژه عراق و سوریه خطرآفرین خواهند شد. به عبارت دیگر این مناطق همیشه آبستن حوادث غیر منتظره و ناگهانی خواهند شد و کشورها در هاله ای از بی امنیتی فرو می رود.

شبیه سازی کاریکاتوری از نشانه های ظهور و احیای توهم جنگ آرماگدون

آگاهی مراکز مطالعات مذهبی غربی و یهودی از دریافت‌های مهدوی و آخرالزّمانی مسلمانان و امکان شبیه‌سازی نشانه‌های یاد شده در روایات، از مسیر وارد آوردن جریان‌های سلفی تکفیری، طیّ چند سال اخیر، این امکان را فراهم آورده است تا جمعیّت بزرگی از مسلمانان دچار شبهه شده و گمان برند که حرکت سلفی تکفیری از شام و پس از آن، حمله به عراق، همان واقعه پیش‌گویی شده در روایات و احادیث آخرالزّمانی اسلامی است

وجود باور مذهبی و ظهور منجی موعود در میان مسلمانان و انتظار دیدار این واقعه شریف در این عصر و زمان، به امید خلاصی از همه ظلم‌ها و ستم‌های چندوجهی، این امکان را در این منطقه حسّاس از شرق اسلامی فراهم آورده است تا به ناگهان و با مشاهده نشانه‌های وقوع این امر عظیم، پای در میدان حادثه بگذارند. درست در همین شرایط است که اتّفاق و اتّحاد صلیب و صهیون می‌تواند با یک گام بزرگ، ضمن تخلیه همه توان و انرژی نهفته در میان ساکنان این سرزمین در منازعات قومی، قبیله‌ای و مذهبی، پروژه آرمگدون را عملیاتی کرده و سلطه جهانی خود را در قالب حکومت جهانی بنی‌اسرائیلی با محوریّت فلسطین اشغالی تکمیل نماید.

به‌رغم بسیاری از شباهت‌ها میان داعش و سفیانی، اما در واقع تقاوت ها نیز بسیار است؛ اگر چه آن ملعون آخرین، سفیانی اموی، نیز دست‌پروده یهود و مورد حمایت یهودیان خواهد بود. حال چنانچه مسلمانان، به ویژه شیعیان آل محمّد با این پیش فرض وارد معرکه شوند، پیش از آنکه مجال ضربه زدن جدّی به این جماعت را پیدا کنند و قبل از آنکه مولا و سرورمان اذن قیام پیدا کنند، این مستضعفان در مسلخ طرّاحی شده ائتلاف خونین صلیب و صهیون، ممکن است خسارت فروان ببینند. زیرا شیعیان جهادگر، تنها گروه مقابله کننده با حرکت‌های تمامیّت‌خواهانه صلیبی و صهیونی‌اند و بزرگترین مانع در اجرای آخرین مرحله از پروژه حکومت جهانی یهود.

اجرای پروژه شبیه‌سازی و کاریکاتوری واقعه ظهور موعود و منجی، توسط اتّحاد صلیب و صهیون (اسرائیل و آمریکا)، آرزوی دیرینه و قدیمی جریان باطل است که از سال ها قبل و با حضور میدانی جریان سلفی و وهابی و اهل سنت تکفیری، مجال تحقّق پیدا می‌کند.

جمع بندی

آنچه که مطرح میشود که داعش، همان سفیانی است، ثابت نیست. بلکه ممکن است، داعش، زمینه ساز و فراهم کننده و مقدمه خروج سفیانی باشد. و داعشی ها، در هنگام خروج آن ملعون در صف یاران و لشکریان سفیانی، قرار گیرند. به عبارت دیگر داعش، سفیانی نیست، بلکه داعش، از نشانه های خروج سفیانی است. شبیه‌سازی حرکت داعش و سایر جریانات سلفی در سوریه و شمال «آفریقا» (دامس، جبهه النّصره و…) با جریانات پیش‌گویی شده در روایات و احادیث آخرالزّمانی در سال‌های قبل از ظهور، نمی‌بایست ما را فریفته و دچار شبهه کند. این پیش‌فرض عواقبی بس خطرناک دارد. حدّاقل خسارت این شبهه، نومید شدن مستضعفان و شیعیان از ظهور امام، است. بنابر تصریح برخی روایات، شماری از مردم، نادانسته در اثر نومیدی، دل به انکار امام می‌سپارند. و نکته مهم در مباحث مهدویت، این است که احادیث مهدویت، قطعه های مختلف یک پازل واحد محسوب می شوند و جدا از هم نباید، بررسی شوند. بویژه اگر نشانه های ظهور را جدا از هم و مستقل از یکدیگر بررسی کنیم به نتایج واقعی و مطلوب نخواهیم رسید.

لینک ثابت

پایتخت حکومت امام زمان(عج) کجاست؟

ظہور امام (عج) اور ہمارے اعمال 3

از جمله سوالاتی که ممکن است در باب مهدویت مطرح گردد این است که پس از ظهور پایگاه اصلی فعالیّت‏ها و مرکز فرمانروایی امام زمان علیه السلام کجا خواهد بود؟

 

کوفه پایتخت حکومت جهانی

در پاسخ به این پرسش باید گفت: از مجموع روایات چنین فهمیده می‏شود که شهر کوفه پایگاه اصلی فعالیّت‏ها و مرکز فرمانروایی امام زمان (علیه السلام) است. روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

ابوبصیر می‏گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ای ابا محمد! گویا می‏بینم که قائم آل محمد با خانواده‏اش در مسجد سهله فرود آمده است». گفتم: آیا خانه او مسجد سهله است؟ فرمود: «آری؛ همان‏جا که منزلگاه ادریس پیامبر بوده است و هیچ پیامبری برانگیخته نشده، مگر آن‏که در آن مسجد نماز گزارده است. کسی که در آن اقامت کند، مانند کسی است که در خیمه رسول‏خدا (صلی الله علیه) بوده است. هیچ مرد و زن مۆمنی نیست، مگر آن‏که دلش به‏سوی آن مسجد است. هر شب و روزی که می‏گذرد، فرشتگان الهی به آن مسجد پناه‏می‏برند و خدا را می‏پرستند. ای ابا محمد! اگر من هم نزدیک شما بودم، هیچ نمازی را جز در آن مسجد به‏جا نمی‏آوردم.آن‏گاه که قائم ما قیام کند، خداوند انتقام رسولش و همه ما را از دشمنان خواهد گرفت«. (1).

امام صادق (علیه السلام) از مسجد سهله یاد کرد و فرمود: «آن خانه صاحب ما (حضرت مهدی) است؛ زمانی که با خاندانش در آن‏جا سکونت گزیند». (2).

امام باقر (علیه السلام) می‏فرماید: «مهدی (عج) قیام می‏کند و به سوی کوفه می‏رود و منزلش را آن‏جا قرار می‏دهد». (3). نیز آن حضرت می‏فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند و به کوفه برود، هیچ مۆمنی نیست، مگر آن که در آن شهر در کنار مهدی (عج) سکونت می‏گزیند یا به آن شهر می‏آید». (4). حضرت امیر (علیه السلام) در این باره می‏فرماید: «روزگاری فرا رسد که این‏جا (مسجد کوفه) نمازگاه و مصلای مهدی (عج) گردد». (5).

ائمه نیز در سیاست، فرهنگ و جامعه زمان خود، خود را زیر مجموعه امام می دانستند و امام را در هر زمینه ای محور معرفی می کردند. امام زمان(علیه السلام) نیز به پیروی از امام علی(علیه السلام) پایتخت را در کوفه قرار خواهند داد، امامان بعد از امام علی(علیه السلام) زمینه محور قراردادن کوفه برایشان فراهم نشد که اگر می شد آنها این کار را انجام داده و کوفه را مرکز قرار می دادند

 

ابوبکر حضرمی می‏گوید: به امام باقر (علیه السلام) یا به امام صادق (علیه السلام) گفتم: کدام سرزمین پس از حرم خدا و حرم پیامبرش با فضیلت‏تر است؟ فرمود: «ای ابابکر! سرزمین کوفه که جایگاه پاکی است و در آن مسجد سهله قرار دارد و مسجدی که همه پیامبران در آن نماز خوانده‏اند و از آن‏جا عدالت الهی پدیدار می‏گردد و قائم خداوند و قیام کنندگان پس از او از همان‏جا خواهند بود. آن‏جا جایگاه پیامبران و جانشینان صالح آنان است». (6). محمدبن‏فضیل می‏گوید: قیامت بر پا نمی‏شود تا این که همه مۆمنان در کوفه گردآیند. (7). رسول خدا (صلی الله علیه) می‏فرماید: «حضرت مهدی (عج) نُه یا ده سال حکومت می‏کند و خوشبخت‏ترین مردم نسبت به او مردم کوفه هستند». (8).

ظهور
امام زمان(علیه السلام) پا جای قدم های امیرالمومنین(علیه السلام)می گذارند

امام علی(علیه السلام) افضل همه ائمه هستند و تمام اهل بیت(علیهم السلام) به ایشان در هر کاری اقتدا کرده و حضرت را الگوی خود قرار داده اند. سیره ائمه طاهرین بر این بود که از حریم امام علی(علیه السلام) دفاع کنند و تبلیغ ساحت مقدس ایشان را داشته باشند، در این راستا نیز عملکرد رفتار و سیره خود را براساس امیرالمونین مطابق می نمایند. ائمه نیز در سیاست، فرهنگ و جامعه زمان خود، خود را زیر مجموعه امام می دانستند و امام را در هر زمینه ای محور معرفی می کردند. امام زمان(علیه السلام) نیز به پیروی از امام علی(علیه السلام) پایتخت را در کوفه قرار خواهند داد، امامان بعد از امام علی(علیه السلام) زمینه محور قراردادن کوفه برایشان فراهم نشد که اگر می شد آنها این کار را انجام داده و کوفه را مرکز قرار می دادند. با توجه به اینکه امام زمان(عج) حکومت جهانی تشکیل می دهند. به تبعیت از امام علی(علیه السلام) کوفه را پایتخت خود قرار می دهند. علاوه بر این موقعیت جغرافیایی و منابع انسانی نیز در این امر دخیل است.

 

برتری شهر کوفه بر سایر شهرها

کوفه در تاریخ 12 رجب سال 36ق. با ورود مولای متقیان امیر مۆمنان(علیه السلام) به عنوان پایتخت حکومت علوی درآمد و پس از شهادت آن حضرت، حدود شش ماه، پایتخت حکومت امام حسن مجتبی(علیه السلام) بود و اینک در انتظار ظهور حضرت مهدی(عج) است تا یک بار دیگر تداوم بخش حکومت عدل علوی، بر سریر عدالت تکیه داده، طومار عمر ظالمان را در هم پیچد و حکومت واحد جهانی را براساس عدل و داد بنیان نهد اما اینکه چرا این شهر به چنین سعادتهایی دست یافته و می یابد شاید به دلیل قداست و شرافت ذاتی این سرزمین باشد. چنان که می دانید روایات فراوانی در فضیلت شهر کوفه وارد شده است. رسول اکرم(صلی الله علیه) در یک حدیث طولانی خطاب به امیر مۆمنان(علیه السلام) فرمود:

امام باقر علیه السلام می‏فرماید: هنگامی که قائم ما قیام کند و به کوفه برود، هیچ مۆمنی نیست، مگر آن که در آن شهر در کنار مهدی (عج) سکونت می‏گزیند یا به آن شهر می‏آید

 

خداوند ولایت تو را به آسمانها عرضه نمود. (از میان آسمانها) آسمان هفتم سبقت جست؛ پس آن را با عرش زینت بخشید؛ سپس... از میان شهرها کوفه سبقت جست، پس آن را با وجود تو زینت بخشید.(9)

ساکنان کوفه ای که مرکز حکومت حضرت قرار می گیرد، اهالی سابق آن نیستند بلکه مۆمنانی هستند که از اقصی نقاط جهان به مرکز حکومت حضرت ولی عصر(علیه السلام) می آیند. چنان که حدیث شریف می فرماید:

هنگامی که قائم(عج) وارد کوفه شود، هیچ مۆمنی نمی ماند، جزاینکه در آن جا باشد و یا به سوی آن عزیمت نماید.(10)

و با توجه به آمار انسانها، طول مدت و گستره حکومت آن حضرت به شرق و غرب عالم، گرد آمدن همه مۆمنان در پایتخت حکومت مهدوی، از وسعت، شکوه و عظمت بی نظیر و بیرون از حد تصور شهر کوفه در عصر ظهور حکایت می کند. به طوری که برخی روایات قطر کوفه را در آن زمان 54 میل (در حدود 110 کیلومتر) عنوان کرده اند.(11) بنابراین شهر کوفه به عنوان پایتخت در زمان حکومت امام زمان(علیه السلام) شهری خالص از شیعیان واقعی حضرت بود و در دوران ظهور کانون توجه مسلمانان قرار خواهد گرفت.

 

پی نوشت:

(1). کافی، ج‏3، ص‏495؛ کامل الزیارات، ص‏30؛ راوندی، قصص‏الانبیاء، ص‏80؛ التهذیب، ج‏6، ص‏31؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏583؛ وسائل الشیعه، ج‏3، ص‏524؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏317، 376؛ مستدرک الوسائل، ج‏3، ص‏414.

(2). کافی، ج‏3، ص‏495؛ ارشاد، ص‏362؛ التهذیب، ج‏3، ص‏252؛ طوسی، غیبة، ص‏282؛ وسائل الشیعه، ج‏3، ص‏532؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏331؛ ملاذ الاخیار، ج‏5، ص‏475.

(3). راوندی، قصص‏الانبیاء، ص‏80؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏225.

(4). بحارالانوار، ج‏52، ص‏385؛ طوسی، غیبة، ص‏275 با اندکی تفاوت.

(5). روضة الواعظین، ج‏2، ص‏337؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏452.

(6). کامل الزیارات، ص‏30؛ مستدرک الوسائل، ج‏3، ص‏416.

(7). طوسی، غیبة، ص‏273؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏330.

(8). فضل الکوفه، ص‏25؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏609؛ حلیة الابرار، ج‏2، ص‏719؛ اعیان الشیعه، ج‏2، ص‏51.

(9) محمدباقرمجلسی، بحارالأنوار، ج27، ص262

(10)شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص455.

(11).بحارالأنوار، ج53، ص12.

لینک ثابت

حکومت جهانی چه نسبتی با آخر الزمان دارد؟

امام زمان

حکومت و دولت حضرت مهدی(علیه السلام)، فراگیر و جهانی خواهد بود و قدرت و سلطه او از شرق تا غرب دنیا را فرا خواهد گرفت؛ چنان که محدث نوری می‏نویسد: «از صفات و ویژگی‏های مهدی(علیه السلام)، فرا گرفتن سلطنت آن حضرت تمام روی زمین را از شرق تا غرب، برّ و بحر، معموره و خراب و کوه و دشت است. نماند جایی که حکمش جاری و امرش نافذ شود و اخبار در این معنا متواتر است». آری مهم‏ترین ویژگی حکومت جهانی حضرت مهدی، قرار گرفتن جهان تحت یک مدیریت واحد و کارآمد است؛ به طوری که خود رأیی‏ها، مقام پرستی‏ها و خود محوری‏ها از بین خواهد رفت و همه بر اطاعت از یک حاکم مقتدر جهانی، اتفاق خواهند داشت. با توجه به بعضی از روایات، به دست می‏آید که جهان در آن زمان به 313 بخش تقسیم شده و آن حضرت، 313 تن از یاران نزدیک خود را بر آنها حاکم خواهد ساخت.

در این میان گاه موضوعی ذهن آدمی را به خود مشغول می دارد و آن این است که چرا حکومت عدل جهانی در پایان تاریخ و آخرالزمان اجرا می‏گردد؟ آیا این امر اتفاقی است یا اینکه وجه و دلیلی دارد؟ می‏گوییم: تکامل فرد و در نتیجه ایجاد مجتمع کامل و نیز دولت و حکومت عدل در جامعه با دو عامل اساسی تحقق‏پذیر است:

1 - عامل خارجی: به این معنا که هر فرد از افراد جامعه، معنای عدل و کمالی را که هدف خلقت در اوست بداند و نیز راهی را برای رسیدن به آن بیابد، و از آنجا که فهم بشر قاصر از درک این امور است لذا بشر در طول تاریخ محتاج به انبیا برای هدایت و رسیدن به اهداف خود بوده است.

2 - عامل داخلی: که همان شعور بشر به این مسئولیّت و هدف بزرگ است. لذا برای رسیدن به هدف، تحقق این عامل داخلی در وجود انسان لازم است. این شعور به مسئولیّت تحقق نمی‏یابد مگر به اینکه:

الف. عقل، اهمیّت اطاعت خداوند و خضوع و خشوع نسبت به او را درک کند.

ب. بداند که اطاعت خدا ضامن حقیقی برای سعادت خود و جامعه و ایجاد عدل مطلق در جامعه خواهد بود.

ج. حقیقت عدل و قسط و آثار و برکات آن را بداند.

حضرت علی‏علیه السلام می‏فرماید: « این مردم از من ملول شده‏اند و من هم از آنها ملول هستم»، سپس در حقّ آنها نفرینی کرده، فرمود: «خدایا مرا از اینها بگیر. حکومت عدل بایستی با رضایت خلق برقرار شود، و آن وقتی است که بشر خواستار آن باشد. بشر وقتی خواستار حکومت عدل می‏شود که خوی حیوانی تحت فرمان خوی انسانی او قرار گیرد»

 

این عامل داخلی با انواعش از چند طریق قابل پیاده شدن است:

1 - اینکه این ایمان و اخلاص در افراد جامعه به صورت معجزه تحقق یابد.

این احتمال با قانون معجزات منافات دارد، زیرا معجزه طریق انحصاری است، در حالی که برای رسیدن به نتیجه و هدف راه‏های دیگر غیر از طریق معجزه وجود دارد. و نیز با اختیار انسان - که کمال او در گرو آن است - منافات دارد.

2 - بشر بدون جبر و با تجربه و ارشاد به سطحی عالی از فهم و شعور برسد تا بتواند آن هدف عالی را با رهبری الهی پیاده کند.

با ملاحظه حالات و خصوصیات بشر پی می‏بریم که هنوز انسان به آن سطح عالی از فهم و شعور برای رسیدن به این هدف کامل نرسیده است، زیرا بشر از ابتدای خلقت، دو شرط اساسی از شرایط تطبیق عدل کامل را نداشته است:

الف. شناخت عدل به صورت کامل.

ب. آمادگی برای فداکاری در راه تطبیق و پیاده کردن عدالت بعد از شناخت آن.

اگر بر فرض، بشر شرط اوّل را دارا باشد، هنوز آمادگی کامل برای شرط دوّم را پیدا نکرده است. و لذا حتی در عصر صحابه رسول اکرم که آن را بهترین عصر می‏دانند آن حضرت مشکلاتی با صحابه در زمینه فداکاری آنان در راه اسلام داشته است.

خداوند متعال در اعتراض به جماعتی از صحابه می‏فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَی الأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الآخِرَةِ فَما مَتاعُ الحَیاةِ الدُّنْیا فِی الآخِرَةِ إِلّا قَلِیلٌ؛ (1) «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! چرا هنگامی که به شما گفته می‏شود: به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید بر زمین سنگینی می‏کنید [و سستی به خرج می‏دهید] ؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده‏اید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست.

حال به این نتیجه می‏رسیم که بشر تاکنون به شروط اساسی برای تشکیل حکومت جهانی دست نیافته و زمینه را برای ظهور فراهم نساخته است. سید رضا صدررحمه الله می‏گوید: «روزی خواهد رسید که بشر قابلیت پیدا کند که دادگستری توانا و بینا بر او حکومت کند و قابلیّت پیدا کردن بشر برای چنین حکومت عبارت است از تکامل او. بشر تکامل نیافته شایستگی و لیاقت حکومت عدل را ندارد و آن را نمی‏پذیرد، و اگر با جبر و زور بر او تحمیل شود نقض غرض خواهد بود. جبر و زور ظلم است و ظلم نردبان عدل نخواهد بود. عدلی که به وسیله ظلم برقرار شود عدل نیست، هر چند نام عدل بر آن گذارند. بشر تکامل نیافته حاکم عدل را نمی‏پسندد و دوست می‏دارد که او برکنار شود. حضرت علی‏علیه السلام می‏فرماید: »این مردم از من ملول شده‏اند و من هم از آنها ملول هستم«، سپس در حقّ آنها نفرینی کرده، فرمود: «خدایا مرا از اینها بگیر.» حکومت عدل بایستی با رضایت خلق برقرار شود، و آن وقتی است که بشر خواستار آن باشد. بشر وقتی خواستار حکومت عدل می‏شود که خوی حیوانی تحت فرمان خوی انسانی او قرار گیرد». (2).

در روایات نیز به جهتی دیگر اشاره شده است.

امام باقرعلیه السلام فرمود: «دولتنا آخر الدول ولن یبقی أهل البیت لهم دولة إلّا ملکوا قبلنا لئلّا یقولوا إذا رأوا سیرتنا إذا ملکنا سرنا مثل سیرة هۆلآء وهو قول اللَّه عزّوجلّ: وَالعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ »؛ (3) «دولت و حکومت ما آخرین دولت‏ها و حکومت‏هاست. حکومت برای هیچ اهل بیتی باقی نمی‏ماند مگر اینکه قبل از ما به حکومت رسیده و آن را به نهایت رسانده است، به جهت آنکه هر گاه سیره ما را در حکومت مشاهده کردند نگویند: اگر ما نیز مالک و عهده‏دار حکومت بودیم این چنین حکومت می‏کردیم. اشاره به این معناست قول خداوند متعال که می‏فرماید: (و عاقبت برای پرهیزگاران است).»

 

پی نوشت:

(1). سوره توبه، آیه 38.

(2). راه مهدی‏علیه السلام، ص 54.

(3). الغیبة، طوسی، ص 472؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 332، ح 58.

لینک ثابت

شمشیر و اسب در مقابل تکنولوژی امروز؟!

ظهور

 

ظهور منجی و برقراری حکومتی واحد در سراسر گیتی بر اساس عدالت در همه جنبه های وجودی انسان، به معنای واقعی کلمه از جمله باورهایی است که بیشتر مکاتب دینی و فکری دنیا در آن مشترکند. در این میان اسلام به عنوان مترقی ترین مکتب انسان ساز به نحوی جامع، با ارائه ایدئولوژی منسجم به این بحث پرداخته است. از این رو بر مسلمانان است تا پیوسته با تبیین زوایای مختلف این بحث، آن را زنده نگهدارند.

در حالی که اطلاعات ما از این موضوع خصوصا جزئیات آن، منحصر در اخباری است که ائمه در برهه ای خاص از زمان بیان داشته اند و طبیعی است که مفاهیم مورد نظر خود را باید در غالب الفاظی قابل فهم برای مخاطبان ارائه می کرده اند؛ و از طرفی باتوجه به گذرا بودن زمان و سیر تکاملی آن؛ مصادیق الفاظ تغییر یافته اند؛ این تغییر باعث شده است که عده ای تعابیر اولیه را نپذیرند و آنها را دست مایه ای برای مخدوش کردن اصل موضوع بدانند. یکی از این موارد سلاح امام زمان است.

 

مفهوم شمشیر

سۆال این است که این همه تعبیرات مربوط به «قیام به شمشیر» در مورد مهدى(علیه السلام) چه مفهومى دارد؟ و مقابله آن با سلاح های مدرن چگونه امکان پذیر است؟

امّا حقیقت این است كه «شمشیر» همیشه كنایه از قدرت و نیروى نظامى بوده و هست همانگونه كه «قلم» كنایه از علم و فرهنگ است. شك نیست كه حتّى در میدان جنگهاى سنّتى پیشین سلاح هاى مختلفى جز شمشیر به كار مى رفته، همچون تیر و نیزه و خنجر، ولى همواره مى گویند اگر در برابر فلان موضوع سر تسلیم فرود نیارید «حواله شما با شمشیر است» یا گفته مى شد «به زور شمشیر حقّ خود را مى گیریم». ضرب المثل هاى زیادى امروزه در این زمینه در دست است; مى گویند: «فلان كس شمشیر را از رو بسته!» یعنى، آشكارا قدرت نمائى مى كند.» در تمام این تعبیرات شمشیر كنایه از قدرت و مبارزه است; در روایات اسلامى نیز مى خوانیم: الجنّة تحت ظلال السّیوف; بهشت در سایه شمشیرهاست. همه اینها اشاره به جهاد و جانبازى و استفاده از قدرت است; و این گونه تعبیرات سمبولیك از «شمشیر» یا «قلم» در زبان هاى مختلف فراوان است.

چون در آن زمان وسایل جنگی منحصر در اسب و شمشیر بوده و هنوز سلاح های جدید کشف نشده بود و چون تصوری از سلاح های جدید، در ذهن مردم نبوده، قیام حضرت این گونه ترسیم شده است

منظور از قیام به شمشیر چیست

از اینجا روشن مى شود كه منظور از قیام مهدى(علیه السلام) به سیف(شمشیر)، همان اتّكاى بر قدرت است; براى اینكه چنین گمان نشود كه این مصلح بزرگ آسمانى به شكل یك معلم، یا یك واعظ و یا راهنماى مسائل اجتماعى ظاهر مى شود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است. بلكه او یك رهبر دورنگر و دور اندیشى است كه نخست از حربه منطق بهره گیرى كافى مى كند، و آنجا كه گفتار حق سودى نبخشد كه در مورد بسیارى از زورگویان و جبّاران سودى هم نخواهد داد، دست به شمشیر مى كند; یعنى، متوسّل به قدرت مى شود و ستمكاران را بر سرجاى خودشان مى نشاند; یا در صورت لزوم، وجود كثیفشان را از سر راه بر مى دارد; و شك نیست كه براى اصلاح گروهى از مردم جز این راهى نیست كه گفته اند: «النّاس لا یقیمهم الاّ السّیف; كار مردم جز با شمشیر راست نشود!» و به تعبیر دیگر، او تنها وظیفه اش روشنگرى و ارائه راه نیست بلكه وظیفه مهمترش ـ علاوه بر این ـ اجراى قوانین الهى و به ثمر رساندن انقلاب تكاملى اسلام، و رساندن به مقصد و ایصال به مطلوب است.

 

امام ابتدا اتمام حجت می کند

گرچه از گفتار بالا این نكته نیز روشن شد، ولى تصریح به آن لازم به نظر مى رسد كه بر خلاف پندار بعضى كوته فكران كه چنین مى پندارند او به هنگام قیامش بى مقدّمه دست به سلاح مى برد و طبق آن افسانه دروغین «آنقدر خون مى ریزد كه خون به ركابش مى رسد!» نخست از طریق رهبرى فكرى و روشنگرى در همه زمینه ها، مى پردازد.

به تعبیر رساى مذهبى «اتمام حجّت» مى كند آنچنان كه هر كس كمترین آمادگى براى پذیرا شدن منطقى آئین حق داشته باشد روشن شود، و تنها كسانى باقى بمانند كه جز از طریق توسّل به زور و خشونت اصلاح پذیر نیستند. به هر حال، او در این روش همانند پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) عمل مى كند، به اضافه این كه در عصر او سطح افكار عمومى بالاتر آمده و توسّل به منطق ضرورت بیشترى دارد همان گونه كه در برابر خشونت روز افزون گردنكشان زورگو، خشونت لازم است.

منظور از قیام مهدى(علیه السلام) به سیف(شمشیر)، همان اتّكاى بر قدرت است; براى اینكه چنین گمان نشود كه این مصلح بزرگ آسمانى به شكل یك معلم، یا یك واعظ و یا راهنماى مسائل اجتماعى ظاهر مى شود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است. بلكه او یك رهبر دورنگر و دور اندیشى است كه نخست از حربه منطق بهره گیرى كافى مى كند، و آنجا كه گفتار حق سودى نبخشد كه در مورد بسیارى از زورگویان و جبّاران سودى هم نخواهد داد، دست به شمشیر مى كند

 

مسلّماً انقلاب او در پاره اى از قسمت ها یك انقلاب خونین خواهد بود، و خون هاى كثیف كالبد جامعه بشرى با تیغ او بیرون خواهد ریخت و در هیچ جامعه فاسدى جز از این راه اصلاحات بنیادى مایه نخواهد گرفت; ولى مفهوم این سخن آن نیست كه او بى حساب خون مى ریزد و بى دلیل مى كشد; درست همانند طبیبى است كه در خون گرفتن از كالبد بیمار نهایت دقّت را به عمل مى آورد!

بنابر این، چون در آن زمان وسایل جنگی منحصر در اسب و شمشیر بوده و هنوز سلاح های جدید کشف نشده بود و چون تصوری از سلاح های جدید، در ذهن مردم نبوده، قیام حضرت این گونه ترسیم شده است.

وانگهی بر اساس آنچه در منابع اسلامی آمده است، اختیارات و امکاناتی که خداوند به امام زمان (عج) داده، منحصر در اسب و شمشیر نیست، تا این شبهه پیش آید که چگونه می شود با چنین امکانات اندکی، با سلاح های پیشرفته امروز مقابله کرد. چنانکه امام صادق علیه السلام می فرمایند: ... یاران مهدی در ساعتی شرق تا غرب را درخواهند نوردید و آهن در آنها اثر نخواهد کرد و البته سلاح آنها از آهن است و نه از جنس این آهن، بطوری که اگر یکی از آنها با شمشیر خود به کوهی بزند، دو نیمه خواهد شد ... (بحار الأنوار ، ج 27 ، ص 43). با قراینی که در روایات آمده است، چه بسا ابزار امروزی، در راستای پیشبرد اهداف حضرت به کار گرفته شود زیرا؛ اراده خداوند بر این امر استوار گشته است، که توسط ایشان حکومت عدل در سراسر گیتی بر پا شود و خداوند کاری را که بخواهد انجام می دهد و اسباب و مسببات، مربوط به امور عادی بشر است.

فرآوری: محمدی

لینک ثابت

خانه امام زمان(عج) کجاست؟

امام زمان

پنهان زیستى حضرت مهدى(علیه السلام) نه تنها چگونگى زندگى آن حضرت را در هاله اى از اسرار فرو برده که بسیارى از موضوعات مربوط به حیات آن حضرت را نیز جزو امور پنهان نظام هستى قرار داده است. یکى از مهم ترین این امور پنهان، محل زندگى آن حضرت در طول غیبت ایشان است. از این رو بسیارى علاقه مندند بدانند که خورشید پنهان در کدامین بخش از این کره خاکى به گذران عمر مى پردازد و به بیان دیگر کدامین قسمت از زمین این منزلت را دارد؟

در این مقاله تلاش شده که به این پرسش پاسخ داده شود.

غیبت صغری

از روایات و قرائن به دست می‏آید که این مدت را حضرت عمدتاً در دو منطقه سپری کرده‏اند: یکی منطقه عراق و دیگر مدینه منوره که البته روایات متعددی بر این مطلب دلالت دارد. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: برای قائم (علیه السلام) دو غیبت است، یکی از آن دو کوتاه و دیگری طولانی. در غیبت نخست کسی جای او را نمی داند، مگر شیعیان خاص او." (بحارالانوار، ج 52، ص 155) به نظر می رسد منظور از شیعیان خاص، نواب اربعه باشند. جمع بین روایات به این صورت است که آن حضرت در مدینه حضور داشته‏اند؛ ولی به خاطر ارتباطی که آن حضرت با نواب خاص داشته‏اند بخشی از عمر خود را در عراق سپری نموده‏اند.

 

دوران غیبت کبری

علامه مجلسی از علی ابن فاضل داستان ورودش به جزیر خضراء را نقل کرده است. گرچه علی بن فاضل در این جزیره موفق به دیدار امام زمان (علیه السلام) نشده است اما وی از ملاقات هایی که با برخی داشته، چنین استنباط کرده است که این جزیره محل سکونت آن حضرت (علیه السلام) است.

یکی از مکان هایی که بنابر روایت امام صادق (علیه السلام) حضرت مهدی (عج) در آنجا حضور پیدا می کنند، صحرای عرفات است. امام زمان (علیه السلام) همه ساله در ایام حج در عرفات حضور پیدا می کنند

 

برخی با استناد به این ماجرا می خواهند بگویند محل سکونت امام زمان (علیه السلام) در همین جزیره است. برخی دیگر پا را فراتر نهاده با منطبق نمودن اوصاف جزیره خضراء که اطراف آن را آب های سفیدی گرفته است بر مثلث برمودا عقیده دارند که این مثلث محل زندگی امام زمان (علیه السلام) است و می گویند: کسی نمی تواند به آن محل برسد، زیرا هر چه قدرت های بزرگ تلاش کرده اند به آن برسند، بی نتیجه بوده است. (جزیر خضراء افسانه یا واقعیت، ص 47)

این نظریه صحیح نیست، زیرا اولا کسی از محل زندگی امام عصر (ارواحناه فداء) اطلاع دقیقی ندارد، ثانیا اصل ماجرای علی بن فاضل به دلیل تناقضاتی که در آن مشاهده می شود، مورد خدشه است و از اصل درستی برخوردار نیست تا چه رسد به انطباق برمودا بر آن جزیره مورد ادعا.

عرفات

یکی از مکان هایی که بنابر روایت امام صادق (علیه السلام) حضرت مهدی (عج) در آنجا حضور پیدا می کنند، صحرای عرفات است. امام زمان (علیه السلام) همه ساله در ایام حج در عرفات حضور پیدا می کنند. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: زمانی فرا می رسد که مردم امام زمان خود را نبینند امام (علیه السلام) ایام حج آنها را می بیند ولی آنها نمی توانند او را ببینند. (کافی، ج 1، ص 337)بسیاری از علما در کربلا، نجف، کوفه، مدینه، مکه، مسجدالحرام و شهرهایی که دارای مکان های مقدس است، امام زمان (علیه السلام) را زیارت کرده اند.

نیاز به تذکر است که در برخی از روایات، محل خاصی را برای اقامت امام مهدی‏(علیه السلام) تعیین نمی‏كنند و جایگاه ایشان را در بیابان‏ها و كوه‏ها، مكان‏های دوردست و محل‏هایی می‏دانند كه هیچ كس از آن آگاهی ندارد. از جمله در روایتی كه از خود آن حضرت نقل شده است، ایشان خطاب به علی بن مهزیار می‏فرماید:

«ای پسر مهزیار! پدرم ابو محمد از من پیمان گرفت كه هرگز با قومی كه خداوند بر آنها خشم گرفته، آنها را لعنت كرده، برای آنها در دنیا و آخرت، بیچارگی رقم خورده و عذابی دردناك در انتظار آنان است، هم‏نشین نباشم و به من دستور داد كه برای اقامت، كوه‏های سخت و سرزمین‏های خشك و دور دست را برگزینم».(كتاب الغیبتï¼» (شیخ طوسی)، ص 161)

همچنین آن حضرت در توقیع شریفی كه خطاب به شیخ مفید صادر شده است، در این زمینه می‏فرماید: «ما براساس آنچه خدای تعالی برای ما و شیعیان مۆمن‏مان مصلحت دیده، تا زمانی كه دولت دنیا از آن فاسقان است، در سرزمین‏های دوردستی كه از جایگاه ستمگران دور است، سكنا گزیده‏ایم، ولی از آنچه بر شما می‏گذرد، آگاهیم و هیچ یك از اخبار شما بر ما پوشیده نمی‏ماند».(الاحتجاج، ج 2، ص 599؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 176)

در روایتی كه از امام صادق‏(علیه السلام) نقل شده است، آن حضرت، جایگاه امام مهدی‏(علیه السلام) را جایی ناشناس معرفی می‏كند كه جز معدود افرادی از آن آگاهی ندارند: «و هیچ‏كس از دوست و بیگانه از جایگاهش آگاهی نمی‏یابد مگر همان خدمت‏گزاری كه به كارهای او می‏رسد»

 

در روایتی كه از امام صادق‏(علیه السلام) نقل شده است، آن حضرت، جایگاه امام مهدی‏(علیه السلام) را جایی ناشناس معرفی می‏كند كه جز معدود افرادی از آن آگاهی ندارند: «و هیچ‏كس از دوست و بیگانه از جایگاهش آگاهی نمی‏یابد مگر همان خدمت‏گزاری كه به كارهای او می‏رسد».(كتاب الغیبتï¼» (نعمانی)، ص 172، ح 5)

این‏گونه روایات گویای آن است كه امام مهدی‏(علیه السلام) بر اساس امر الهی، در مكان‏هایی ناشناخته، دور از دسترس، به دور از شهرها و آبادی‏ها زندگی می‏كند و از محل اقامت آن حضرت آگاه نیست.

 

دوران ظهور

در دوران ظهور، امام عصر (علیه السلام) در مسجد سهله که ده ها هزار پیامبر در آن نماز گزارده اند، اقامت دارند. امام صادق (علیه السلام) به ابوبصیر فرمودند: "ای ابامحمد! گویا آمدن حضرت قائم (عج) به مسجد سهله را می بینم که همراه زن و فرزندان خود در آنجا اقامت می کنند." ابوبصیر می گوید: عرض کردم: آیا مسجد سهله منزل ایشان خواهد بود؟ حضرت فرمودند: آری این مسجد منزل ادریس (علیه السلام) است و خداوند پیامبری مبعوث نکرده مگر آنکه در آنجا نماز خوانده است. هر کس در این مسجد بیتوته کند، مانند آن است که در چادر و خیمه پیامبر (صلی الله علیه) اقامت کرده است. (بحارالانوار، ج 52، ص 317)

کدام نقطه ی این خاک زیر پا ی تو نیست

کدام پاره ی خورشید آشنا ی تو نیست ؟

بگو کدام نسیم شکفته در واد ی است

که ذهنش آینه بندانی از صفا ی تو نیست ؟

لینک ثابت

اولین کسی که دست امام زمان(عج) را می بوسد

 

جبرئیل
اولین ها همیشه مورد توجه عام و خاص بوده اند و این درمورد بیعت با امام زمان نیز صدق می کند و اولین مسئله ای که پس از اعلام ظهور حضرت قائم(علیه السلام) به وجود خواهد آمد مسئله بیعت با ایشان است و این سوال به ذهن متبادر می شود که چه کسی اولین بار با ایشان بیعت خواهد کرد.

اولین بیعت کننده او خواهد بود

از روایات رسیده از جانب معصومین(علیهم السلام) چنین استفاده می شود که اوّلین کسی که با حضرت مهدی(عج) بیعت کرده و به دست مبارک آن جناب بوسه می زند، حضرت جبرئیل امین فرشته مقرّب الهی است. مفضّل بن عمر از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: آنگاه که خداوند به حضرت قائم اجازه خروج دهد، آن حضرت به منبر رود، پس مردم را به سوی خویش دعوت کند و به خداوند سوگندشان دهد و به حق خویش آنها را بخواند و به این که بین ایشان و روش رسول خدا(صلی الله علیه) رفتار کند و به کردار آن حضرت عمل کند.

آنگاه خداوند جبرئیل را می فرستد که نزد او بیاید، جبرئیل در حجر اسماعیل نزد آن حضرت می آید و می گوید: به چه چیز مردم را می خوانی؟ حضرت قائم(علیه السلام) دعوت خود را به او خبر دهد. جبرئیل می گوید: من نخستین کسی هستم که با تو بیعت می نمایم، دست خویش را برای بیعت باز کن، پس دست به دست آن حضرت گذارد و متجاوز از سیصد و ده مرد نزد او بیایند و با او بیعت نمایند و در مکه می ماند تا یارانش به ده هزار نفر برسد، سپس از آنجا به مدینه رهسپار گردد.( مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص1154)

همچنین نقل شده است که حضرت قائم(عج) پشت به حرم (خانه کعبه) می دهد و دست خود را دراز می کند مثل دست موسی ... آنگاه می فرمایند: این دست خداست و از جانب خداست و به امر خدا کشیده شد و این آیه را تلاوت می کند :"ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم، فمن نکث فانما ینکث علی نفسه ...". پس اول کسی که دست آن حضرت را می بوسد جبرئیل است و با آن جناب بیعت می نماید و پشت سر او فرشتگان و نجبای جنّ و نقیبان آن حضرت بیعت می کنند. (اسرار العقائد، ج 2، ص 100)

از روایات رسیده از جانب معصومین(علیهم السلام) چنین استفاده می شود که اوّلین کسی که با حضرت مهدی(عج) بیعت کرده و به دست مبارک آن جناب بوسه می زند، حضرت جبرئیل امین فرشته مقرّب الهی است

حضرت جبرئیل کیست؟

جبرئیل یا جبریل نام همان ملکی است که به پیامبر اسلام (صلی الله علیه) و پیامبران دیگر (علیهم السلام) وحى مى‏آورد. جبرئیل یکی از چهار فرشته ی مقرب است که وظیفه اش ابلاغ وحی به پیامبران بوده و به او روح الامین، روح القدوس و هاتف نیز گویند و از آن جا که از اندیشه های پنهان آدمی باخبر است ناموس هم نامیده می شود. وی از فرشتگان سبزپوش است. این فرشته به صورت روح به حضرت مریم ظاهر شد و با دمیدن در او باعث باروری وی و تولد حضرت عیسی (علیه السلام) گردید، از این رو دم جبرئیل کنایه از دم الهی است. در تاریخ دین یهود، مسیحیت و اسلام از نقش جبرئیل بسیار نقل شده است. جبرئیل حضرت ابراهیم علیه السلام را از آتش نجات داد، حضرت موسی علیه السلام را در مبارزه با فرعون حمایت کرد، فرعونیان را در رود نیل غرق کرد، به حضرت داود علیه السلام ساختن زره آموخت، به حضرت دانیال علیه السلام تعبیر رویا آموخت، حضرت زکریا علیه السلام را به ولادت حضرت یحیی علیه السلام، و قرآن کریم را بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرد. او گاهی به صورت واقعی خود و گاهی به شکل جوانی خوشرو به نام "دحیه کلبی" به حضور پیامبر می رسید. او در شب معراج همسفر پیامبر بود و در منتهای معراج، در سدره المنتهی باز ماند و به پیامبر گفت دیگر اجازه ندارد که پیش رود، و رسول خدا به تنهایی به معراج ادامه داد. بنا بر بعضی روایات، جبرائیل پنجاه بار بر حضرت ابراهیم علیه السلام، چهارصد بار بر موسی علیه السلام، ده بار بر عیسی علیه السلام و بیست و چهار هزار بار بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است.

 

اوصاف جبرئیل در قرآن

در قرآن مجید سه بار به لفظ جبریل و چند بار به لفظ روح ذکر شده است: (نحل/ 102 و شعراء/ 193و تکویر/ 19- 21 و قدر/ 4 و معارج/ 4 و نبأ/ 38 )در قرآن (سوره قدر) براى نشان دادن عظمت جبرئیل، ملائکه همه یک طرف و او به تنهایى در مقابل آنها قرار گرفته است (تفسیر أحسن الحدیث، ج‏1، ص: 198)‏.

جبرئیل یا جبریل نام همان ملکی است که به پیامبر اسلام (صلی الله علیه) و پیامبران دیگر (علیهم السلام) وحى مى آ‏ورد، جبرئیل یکی از چهار فرشته ی مقرب است که وظیفه اش ابلاغ وحی به پیامبران بوده و به او روح الامین، روح القدوس و هاتف نیز گویند و از آن جا که از اندیشه های پنهان آدمی باخبر است ناموس هم نامیده می شود. وی از فرشتگان سبزپوش است

 

مقتضاى آیات «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ. ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ. مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ تکویر: 19- 21» آنست که جبرئیل پیش ملائکه مطاع است و اگر دستورى بدهد باید اطاعت کنند (قاموس قرآن، ج‏6، ص: 287) در این آیات جبرئیل را به شش صفت توصیف کرده اند:

اول اینکه: او را رسول خواند، که مى‏فهماند او قرآن را به رسول خدا (صلی الله علیه) وحى مى‏کند.

دوم اینکه: کریمش خواند، که مى‏رساند نزد خداى تعالى کرامت و احترام دارد، و به اعزاز او عزیز شده.

سوم اینکه: ذى قوتش خواند، که مى‏فهماند او داراى قوت و قدرت و شدت بالغه‏اى است.

چهارم اینکه: او را نزد خداى صاحب عرش، مکین خواند، یعنى داراى مقام و منزلت است.

پنجم اینکه:”‌ مُطاعٍ ثَمَّ”‌ اش خوانده، که دلالت دارد بر اینکه جبرئیل در آنجا یعنى نزد خدا دستور دهنده‏اى است، که زیر دستانش دستوراتش را بکار مى‏بندند، معلوم مى‏شود در آنجا ملائکه هستند که جبرئیل به آنان امر مى‏کند و ایشان اطاعتش مى‏کنند، از همین جا معلوم مى‏شود که جبرئیل در کار خودش یاورانى هم دارد.

ششم اینکه: او را امین خواند که مى‏رساند جبرئیل خدا را در دستوراتى که مى‏دهد و در رساندن وحى و رسالت، خیانت و دخل و تصرفى نمى‏کند.(ر .ک ترجمه المیزان، ج‏20، ص: 358)

و سخن آخر آنکه از افتخارات حضرت جبرئیل علیه السلام بیعت با امام زمان است چنانکه امام صادق علیه السلام می فرمایند: اولین کسی که با «قائم (علیه السلام)» بیعت می کند، جبرئیل (علیه السلام) است.

لینک ثابت

حضور زنان در حکومت جهانی

بےروزگاری اور مرد و زن

امروز بانوان همانند بسیارى از مردم به آینده مى‏اندیشند؛ به یك انقلاب جهانى و یك حكومت موعود، كه چگونه در برابر قدرت هاى بزرگ غلبه پیدا مى‏كند! برنامه‏هاى او چیست؟ چه كسانى با او همكارى مى‏كنند و زنان در آن زمان چه نقشى دارند؟ دشمنانش چه كسانى‏اند و راز و رمز موفقیتش در گرو چیست؟ در این نوشتار به گوشه ای از حضور زنان در حکومت عدل جهانی اشاره خواهیم داشت.

نقش زنان در دوران ظهور

الف) حضور پنجاه زن در بین یاران امام

اولین گروه از زنانى كه به محضر امام زمان مى‏شتابند آنهایند كه در آن ایّام مى‏زیسته‏اند و همانند دیگر یاران امام، علیه‏السلام، به هنگام ظهور در حرم امن الهى به‏خدمت امام، علیه‏السلام، مى‏رسند. در این‏باره دو روایت وجود دارد:

روایت اول: امّ سلمه ضمن حدیثى درباره علایم ظهور، از پیامبر روایت كرده است كه فرمود:

یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس إلیه كالطّیر الوارده المتفرقه حتّى یجتمع إلیه ثلاث مأه و أربعه عشر رجلاً فیه نسوه فیظهر على كلّ جبّار و ابن جبّار..(1)

در آن هنگام پناهنده‏اى به حرم امن الهى پناه مى‏آورد و مردم همانند كبوترانى كه از چهار سمت به یك سو هجوم مى‏برند به‏سوى او جمع مى‏شوند تا اینكه در نزد آن حضرت سیصد و چهارده‏ نفر گرد مى‏آیند كه برخى از آنان زن مى‏باشند كه بر هر جبار و جبار زاده‏اى پیروز مى‏شود.(2)

روایت دوم: جابربن یزید جعفى، ضمن حدیث مفصلى از امام باقر، علیه‏السلام، در بیان برخى نشانه‏هاى ظهور نقل كرده كه:

و یجیى‏ء واللَّه ثلاث مأه و بضعه عشر رجلاً فیهم خمسون امراه یجتمعون بمكه على غیر میعاد قزعاً كقزع الخریف یتبع بعضهم و هى‏الآیه الّتى قال اللَّه: أینما تكونوا یأت بكم اللَّه جمیعاً إنّ اللَّه على كلّ شى‏ء قدیر..(3)

به‏خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر مى‏آیند كه پنجاه نفر از این عده زن هستند كه بدون هیچ قرار قبلى در مكه كنار یكدیگر جمع خواهند شد. این است معناى آیه شریفه: هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر مى‏كند. زیرا او بر هر كارى توانا است.

امام صادق فرمود: همراه قائم [آل محمد، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله] سیزده زن خواهند بود. گفتم آنها را براى چه كارى مى‏خواهد؟ فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بیماران را به‏عهده خواهند گرفت. عرض كردم: نام آنها را بفرمایید. فرمود: قنواء دختر رشید هجرى، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه [مادر عمار یاسر]، زبیده‏ام خالد احمسیّه، ام سعید حنفیه، صیانه ماشطه، ام خالد جهنّیه

ب) زنان آسمانى

دسته دوم چهارصد بانوى برگزیده هستند كه خداوند براى حكومت جهانى حضرت ولى‏عصر، علیه‏السلام، در آسمان ذخیره كرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عیسى، علیه‏السلام، به زمین مى‏آیند.

ابوهریره از پیامبر، صلّى‏اللَّه علیه و آله، روایت كرده كه:

ینزل عیسى بن مریم على ثمان ماه رجل و أربع مائه امرأه خیار من على الأرض و أصلح من مضى.

عیسى‏بن مریم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترین و شایسته‏ترین افراد روى زمین فرود خواهد آمد.

آیا این زنان از امت هاى پیشین هستند یا امت اسلامى زمان پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، و معصومین علیهم‏السلام؛ یا از دوران هاى مختلف؟ آنها از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شده‏اند و براى عهده‏دارى منصبى در حكومت حضرت مى‏آیند یا براى مسایل دیگر؟ اینها پرسش‏هایى است كه این حدیث از آنها چیزى نمى‏گوید.

ج ) رجعت زنان

سومین گروه از یاوران حضرت بقیه اللَّه علیه‏السلام، زنانى هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد كرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند نمود. این گروه دو دسته‏اند: برخى با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخى دیگر فقط از آمدنشان سخن به‏میان آمده است.

در منابع معتبر اسلامى نام سیزده زن یاد مى‏شود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد صلّى‏اللَّه‏علیه‏ و آله، زنده خواهند شد و در لشكر امام زمان به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بیماران خواهند پرداخت.

طبرى در دلائل الامامه، از مفضل‏بن عمر نقل كرده كه امام صادق علیه السلام فرمود:

همراه قائم [آل محمد، صلّى‏اللَّه‏علیه‏ و آله] سیزده زن خواهند بود. گفتم آنها را براى چه كارى مى‏خواهد؟ فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بیماران را به‏عهده خواهند گرفت. عرض كردم: نام آنها را بفرمایید. فرمود: قنواء دختر رشید هجرى، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه [مادر عمار یاسر]، زبیده‏ام خالد احمسیّه، ام سعید حنفیه، صیانه ماشطه، ام خالد جهنّیه. (4)

دسته دوم چهارصد بانوى برگزیده هستند كه خداوند براى حكومت جهانى حضرت ولى‏عصر، علیه‏السلام، در آسمان ذخیره كرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عیسى، علیه‏السلام، به زمین مى‏آیند

 

صیانه ماشطه در زمان حضرت موسى مى‏زیسته است و مادر عمار یاسر در ابتداى بعثت به شهادت رسید. حبابه در زمان على علیه‏السلام، و قنواء در زمان امام حسن و امام حسین، علیه‏السلام، و بقیه در زمان‏هاى دیگر زندگى مى‏كرده‏اند.

این گروه سیزده نفرى رجعت خواهند كرد و خداوند براى قدردانى از آنها، به بركت امام زمان آنها را زنده خواهد كرد.

در این روایت امام صادق علیه‏السلام، از آن سیزده زن فقط نام نه نفر را یاد مى‏كند. در كتاب خصایص فاطمیّه(5) به‏نام نسبیه، دختر كعبه مازینه، و در كتاب منتخب‏البصائر به‏نام وتیره و أحبشیه اشاره شده است. (6)

انقلاب جهانى موعود (علیه السلام)، چنان که از وعده ها و نامش هویداست، تحول عظیمى را در جهان ایجاد خواهد نمود و کل عالم را در زیر پرچم اسلام واقعى و تعالیم حیات بخش آن قرار خواهد داد که در پى آن، جامعه زنان نیز از این تحول عظیم مستثنا نبوده و به جایگاه واقعى خویش برگردانده خواهد شد. و البته توجه به این نکته ضروری است که اغلب احادیث مربوط به مهدویت در زمینه راه هاى مختلف اثبات امامت ایشان (علیه السلام)؛ حوادث قبل از ظهور و تحولات حین ظهور و پس از آن است. این روایات از توضیح جزئیات تقسیم وظایف بین کارگزاران حضرت (علیه السلام) و نیز زن یا مرد بودن آنها و بسیارى امور دیگر ساکت اند.

 

پی نوشت:

1. صدوق، محمد بن على بن الحسین، كمال‏الدین، ج 2، ص50؛ الطوسى، محمد بن الحسن،

الغیبه، ص 476.

2. الهیثمى، نورالدین على‏بن ابى بكر، مجمع‏الزوائد، ج 7، ص315؛ معجم احادیث الإمام

المهدى، ج 1، ص 500.

3. همان.

4. الطبرى، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص 314.

5. همان، ص 260.

6. ریاحین الشریعه، ج 5، ص 41؛ به نقل از خصایص فاطمیه.

لینک ثابت

 

سیمای دجال در فرهنگ مهدویت

دجال

 


 «دجال صیغه مبالغه ‏از لغت دجل و به معنى خدعه، نیرنگ، حیله و باطل است.»


شادروان دكتر محمد خزائلى‏تعبیرى زیبا و ظریف از لغت دجال‏كرده است: «دجال كلمه‏اى مركب‏است و الف و لام آن همان الف و لامى است كه در نامهاى دانیال و خرقیال هم وجود دارد و به معنى‏«خدا» ست. جزء اول آن هر چه باشدبه معنى «ضد» و «دشمن‏» است و دور نیست كه با «دژ»، «دشمن‏» و«دشوار» همریشه باشد. (اعلام قرآن، ص 479) بنابراین‏تعبیر، دجال یعنى : ضدخدا، دشمن‏خدا. 

 

شكل ظاهرى «دجال‏»

دجال را با سیمایى عجیب مجسم‏كرده‏اند. صورتى آبله رو كه یك‏چشم او كور شده - چشم راست - و چشم دیگرش در وسط پیشانى، مانند ستاره صبح درخشان است.

 

نام اصلى، كنیه، محل اقامت و محل ظهور دجال

نام اصلى دجال، «صائد بن صید» و كنیه‏اش «ابویوسف‏» است. از مادرى یهودى به نام «میمونه‏» به‏ دنیا آمده و در جزیره‏اى به یك‏ صخره بسته شده است. چون سال ‏از چهارصد هجرت بگذرد، باید منتظر بود تا ظاهر شود و این از علامات آخرالزمان است.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ده علامت است كه پیش از قیامت باید پدید آید: سفیانی, دجال, دابه الأرض, قیام قائم, طلوع آفتاب از مغرب, فرود آمدن عیسی از آسمان, فرو رفتن زمین در شرق, فرو رفتن زمین در جزیره العرب و آتشی كه در قلب شهر عدن بیرون آید و مردم را به محشر سوق دهد»

خراسان و كوفه از نقاطى هستند كه به عنوان محل خروج و ظهور دجال ذكر شده‏اند.

 

كیفیت‏ خروج دجال

كیفیت‏ خروج دجال به این ترتیب‏است كه سه سال قبل از خروجش دردنیا قحط و خشكسالى مى‏شود. به‏این صورت كه سال اول، ثلث‏باران و سال دوم دو ثلث‏باران معمولى‏نمى‏بارد و سال سوم حتى یک قطره‏باران از آسمان به زمین نمى‏بارد و یك برگ سبز از زمین روییده‏ نمى‏شود. در این موقع كه گرسنگى و تشنگى بر عالمیان سایه افكنده‏است، دجال خروج مى‏كند. هنگامه ‏عجیبى بر پا مى‏شود و دجال به كمك‏ پیروانش بر تمام شهرها مسلط مى‏شود و «بیت‏المقدس‏» را كه‏ساكنانش حاضر به ‏تسلیم‏ نمى‏شوند، محاصره مى‏كند. در چنین زمانى به ‏هنگام نماز صبح و یا عصر، حضرت‏مهدى صاحب‏الزمان علیه السلام ظهورمى‏كند و با جماعت محصورین به‏نماز مى‏ایستد. حضرت عیسى بن‏مریم علیه السلام نیز از آسمان فرود مى‏آیدو به صاحب‏الامرعلیه السلام اقتدا مى‏كند. آنگاه حضرت صاحب‏الزمان علیه السلام ازحصار خارج شده، دجال و پیروانش‏را از میان برمى‏دارد.

در آثار اسلامی راجع به دجال بحث شده است وی دارای قدرت و تأثیر عجیبی است یک چشم او مسح شده و چشم دیگرش در پیشانی است كه مانند ستاره صبح می درخشد وی از همه جا می گذرد و در مكه و مدینه قدم نمی گذارد اكثر مردم پیرو او می شوند و دچار بدبختی می گردند و تنها كسانی سعادتمندند كه بتوانند با مجاهدات مختلف خود را از پیروی او باز داشته به دنبال او نروند. ما مسلمانان مانند ملل دیگر حكومت عادله كامل را انتظار می كشیم و ظهور چنین حكومتی را پس از دوران بینهایت ظلمانی می دانیم و دوره ظلمت را دوره دجال و دوران نور و سعادت را دوران حضرت قائم عجل الله فرجه تعبیر می كنیم.

دجال

از امام باقرعلیه السلام روایت شده كه در تفسیر آیه شریفه 37انعام فرمود: «وسَیرَكَ فی آخر الزمان آیات  منها دابة الأرض و الدجال و نزول عیسی ابن مریم و طلوع الشمس من مغربها.» ؛ «ونشانه هائی در آخرالزمان به تو خواهد نمایاند كه از آن جمله اند: جنبنده زمین, دجال, نزول عیسی بن مریم و طلوع خورشید از مغربش

در حدیث مبارك معراج نیز كه ابن عباس از زبان پر نور آورندة اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله نقل كرده به نشانه های ظهور حضرت صاحب الأمرعلیه السلام اشاره شده ,كه در بین این نشانه ها خروج دجال نیز تصریح شده است.

حضرت نبی اكرم صلی الله علیه و آله فرموده اند:

« أیُّهَا النّاسُ، ما بَعَثَ اللّهُ نَبِیّاً إلّا وَ قَد أنْذَرَ قَوْمَهُ الدَّجّالَ. وَ إنَّ اللهَ قَدْ أخَّرَهُ إلی یَومِكُمْ هذا . فَمَهما تَشابَهَ عَلَیْكُمْ فی أمْرِهِ فَإنَّ رَبَّكُمْ لَیْسَ بِأعْوَرَ إنَّهُ یَخْرُجُ عَلی حِمارٍ عَرْضُ ما بَیْنَ اُذُنَیْهِ میلٌ ! . یَخْرُجُ وَمَعَهُ جَنَّهٌ وَنارٌ ، وَ جَبَلٌ مِنْ خُبْزٍ وَ نَهْرٌ مِنْ ماءٍ ! . أكْثَرُ أتْباعِهِ الیَهُودُ وَ النِّساءُ وَ الأعْرابُ . یَدْخُلُ آفاقَ الْأرضِ كُلَّها إلّا مَكَّهَ وَلا بَتَیْها وَ المَدینَهً وَ لا بَتَیْها فَإنَّهُما مُحَرَّمَتانِ عَلَیْهِ. »

« هان ای مردم! خداوند پیامبری را نفرستاده جز اینكه قوم خود را از دجال بیم داده است و خداوند او را برای زمان شما ذخیره كرده است. اگر كارهای او بر شما مشتبه شود، این هرگز مشتبه نشود كه او كور است و پروردگارتان كور نیست. او برفراز مركبی می آید كه بین دو گوشش یك میل است. او خروج می كند درحالی كه بهشت و جهنم را با خود یدك می كشد و كوهی از نان و رودخانه ای از آب را همراه خود حمل می كند. بیشتر پیروانش از یهودیان، زنان و بادیه نشینان است، به همه اقطار و اكناف جهان وارد می شود جز مكه و حوالی مكه و مدینه و حوالی مدینه كه هر دو بر او حرام است.» (روزگار رهائی, ج2, ص1148 ,ح 1818 : المهدی , ص192 ؛ الزام الناصب , ص74 و صحیح بخاری , ج9 , ص60 – منتخب الأثر , ص572 : سنن ابن ماجه , ج2. )

در آثار اسلامی راجع به دجال بحث شده است وی دارای قدرت و تأثیر عجیبی است یک چشم او مسح شده و چشم دیگرش در پیشانی است كه مانند ستاره صبح می درخشد وی از همه جا می گذرد و در مكه و مدینه قدم نمی گذارد اكثر مردم پیرو او می شوند و دچار بدبختی می گردند و تنها كسانی سعادتمندند كه بتوانند با مجاهدات مختلف خود را از پیروی او باز داشته به دنبال او نروند

 

و در حدیثی دیگر كه بسیار تكان دهنده می باشد رسول گرامی اسلام انكار دجال را كفر دانسته و منكرین دجال را از كافرین می دانند چنانكه ابوبكر اسكافی در كتاب فوائد الأخبار از جابر بن عبدالله نقل كرده كه گفت: رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: «من كذب بالدجال فقد كفر و من كذب بالمهدی فقد كفر»

« كسی كه دجال را تكذیب كند كافر شده و كسی كه مهدی علیه السلام را تكذیب كند كافر شده است » باورداشت مهدویت , ص60 , ح40 : البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان (ع) , ص170, باب 12 ,ح2 - روزگار رهائی , ج 2, ص 1159, ح1845 : الروض الانف ,ج2 ص431 و عقد الدرر , ص157. )

 

مكان خروج دجال

در باره محل خروج دجال مكانهای نسبتاً زیادی در احادیث و روایات مختلف نقل گردیده است كه در برخی از آنها شهر خروج او دقیقاً مشخص شده و در برخی فقط اسم منطقه اش آمده و در برخی عنوان كلی مطرح شده است كه برای شهرهائی از جمله: اصفهان , خراسان , سیستان , كرمان , دارس , حله , میسان احادیث و روایات بیشتری نقل شده است. شاید برخی از اختلافات مربوط به ناقلان احادیث و روایات باشد. سید جزائری در كتاب الأنوار النعمانیه گفته است: و اما دجال از حدیث شیخ صدوق دانستی از اصفهان خروج می كند و در اخبار بسیاری آمده كه او از سیستان خروج می نماید و می شود این اخبار را به این صورت جمع كردكه مكررخروج خواهد داشت چنانكه احوال مختلفی دارد,لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردمان بر او باد.

 

پیروان دجال

آنچه كه در اكثر روایات در باب پیروان دجال تصدیق شده آن است كه اكثر پیروانش را یهودیان تشكیل می دهند چنانكه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرموده اند:

« هفتاد هزار ترك یهود زنا زاده خواننده نوازنده بادیه نشین وزن از او پیروی می كنند به هرخرابه ای برسد می گوید گنجهایت را آشكار كن پس آنچه گنج دارد آشكارمی شود.»(روزگار رهائی ، ج2 ، ص1151 ،ح 1827 : الزام الناصب ، ص202 و 261 ؛ بحار الأنوار ، ج52 ، ص194 والملاحم و الفتن ،ص66).

 

در باره محل خروج دجال مكانهای نسبتاً زیادی در احادیث و روایات مختلف نقل گردیده است كه در برخی از آنها شهر خروج او دقیقاً مشخص شده و در برخی فقط اسم منطقه اش آمده و در برخی عنوان كلی مطرح شده است كه برای شهرهائی از جمله: اصفهان, خراسان, سیستان, كرمان, دارس , حله, میسان احادیث و روایات بیشتری نقل شده است

كلام آخر درباره «دجال‏»

به نظر مى‏رسد كه خروج دجال وفتنه او در جهان و كشته شدنش به‏دست‏حضرت مهدى علیه السلام، نمودار و رمزى ازجنگ «نور» و «ظلمت‏» باشد. بیان دیگرى از مبارزه نیكى و بدى و پیروزى نهایى روشنى و خیر برتاریكى و شر كه در فرهنگ ایران به‏صورت هاى گوناگون مطرح است و در اقوام و ملل دیگر هم سابقه دارد. در اوستا كتاب مقدس زرتشتیان هم‏از جنگ اهریمن و اهورامزدا، گفتگوهاست و آیین‏مانویان هم براساس درگیرى دائمى نور و ظلمت‏پى‏ریزى شده است.

به هر حال، روزى كه دجال ظهوركند و جهان، پر از ظلم و ستم باشد، حضرت مهدى صاحب‏الزمان علیه السلام‏مى‏آید و ریشه ظلم و بیداد رابرمى‏كند و طومار دجال و دجال‏صفتان را در هم مى‏پیچد و آن‏ هنگامى ‏است كه این آیه شریفه براى‏چندمین بار مصداق پیدا مى‏كند:

«وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا » (سوره اسراء آیه 81)

و به امتت‏بگو كه رسول حق آمد وباطل را نابود ساخت كه باطل خود لایق‏محو و نابودى ابدى است.

و آن روزى است كه وعده الهى‏تحقق پیدا كند:  «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ » (سوره قصص آیه 5)

و ما اراده كردیم كه بر آن طایفه ذلیل وضعیف در آن سرزمین منت گذارده و آنهارا پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث ملك وجاه فرعونیان گردانیم.

 

لینک ثابت
313 نفر یا بیشتر ؟!
یک شنبه 20 ارديبهشت 1398برچسب:, | شهاب الدین میهن پرست

313 نفر یا بیشتر ؟!

یار

هر جنبش و انقلابی به یاران و همراهانی نیاز دارد، یارانی که ستون های آن جنبش و انقلابند. و سنگینی آن را به دوش می کشند. با توجه به گستردگی و وسعت انقلاب حضرت مهدی(عج الله فرجه)، می توان این موضوع را دریافت که این حکومت بر چه ستون ها و پایه های محکمی استوار است. این ستون های محکم، به مثابه بازوان نیرومند آن حضرت به شمار می آیند که دائماً در خدمت ایشان هستند.

البته شایان ذکر است که یاران حضرت مهدی(عج الله فرجه) چند دسته اند:

دسته اول: دسته ای از آنها، یاران خاص و سپاه فرماندهی آن حضرت هستند که تعدادشان313 نفر است.

یکی از مهم ترین شرایط ظهور حضرت مهدی(عج الله فرجه)، فراهم شدن یاران کارآمد است. یاران، همراهان و همرزمانی توانمند که، فقدانشان کار حکومت، هدایت و رشد را لنگ می کند. بهترین یاران ایشان، افراد مخصوصی هستند که در اولین فرصت، خود را به حضرت می رسانند. در روایات وارده از اهل بیت (علیهم السلام) تعداد آنها 313 نفر، به عدد اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر، مشخص شده است.

در همه جا معروف است كه هنگام ظهور امام زمان(علیه السلام)،313 نفر از یاران مخصوصشان به حضرت مى پیوندند و همچون كوه در برابر حوادث ایستادگى كرده و همراه امام(عج الله) هستند. و قرآن از این افراد به «امة معدود» یاد می کند.

« وَ لَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّیَقُولُنَّ مَا یَحْبِسُهُ، أَلاَ یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَ حَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِۆُونَ. و ما اگر عذاب آنها را تا مدتى اندك و معین تأخیر بیندازیم، حتماً به عنوان مسخره مى گویند: موجب بازداشتن عذاب از آمدن چیست؟ آگاه باشید كه روزى كه قرار است بیاید خواهد آمد و از ایشان بر نخواهد گشت، و فرا می گیرد ایشان را همان عذابى كه به آن استهزاء مى كردند»(1)

در احادیثی از اهل بیت(علیهم السلام) ذیل این آیه داریم که این "امة معدودة"، که به معنی نفرات کم می باشند، یاوران قائم(عج الله فرجه) هستند.

امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) در تفسیر این آیه فرمودند: منظور از امة معدوده، اصحاب قائم است. هنگامی که بر امام زمان(عج الله فرجه) اذن ظهور داده شود، خداوند را با اسم عبرانی می خواند، سیصد و سیزده نفر از یارانش، چون قطعات ابر بهاری در یک ساعت گرد هم جمع می شوند، که آنها پرچمداران آن حضرت هستند. بعضی از آنها شب هنگام در رختخوابشان ناپدید می شوند و صبح در مکه می باشند. و برخی دیگر از آنها مشاهده می شوند که روز بر روی ابرها راه می روند که به اسم خویش و اسم پدرش و اصل و نصبش شناخته می شوند. عرض کردم: فدایت شوم کدامیک از آن دو گروه ایمانش عظیم تر است؟ فرمود: آن کسی که در روز بر روی ابر راه می رود؛ و ایشان همانند ناپدید شدگان هستند و این آیه درباره آنها نازل شده است «هر کجا باشید خداوند شما را یک جا گرد می آورد.»(2)

یکی از مهم ترین شرایط ظهور حضرت مهدی(عج الله فرجه)، فراهم شدن یاران کارآمد است. یاران، همراهان و همرزمانی توانمند که، فقدانشان کار حکومت، هدایت و رشد را لنگ می کند. بهترین یاران ایشان، افراد مخصوصی هستند که در اولین فرصت، خود را به حضرت می رسانند.

امام صادق(علیه السلام) به یکی از شاگردان مخصوص خود به نام مفضل ابن عمر فرمودند: گویا قائم را بر منبر کوفه می نگرم که اصحاب او 313 نفر به عدد اهل بدر، پیرامونش گرد آمده اند و آنها مردان جنگ آور و حاکمان خدا در زمین بر خلق اویند.(٣)

این یاران خاص حضرت، که در همه روایات به اصحاب حضرت مهدی(عج الله فرجه) معروف هستند، همان چهره های حکومتی حضرت مهدی(عج الله فرجه) هستند. آنها انسان هایی عادل، مقتدر، فقیه و کارآمد هستند که در تثبیت حکومت جهانی مولای خود، نقش به سزایی دارند.

هر گاه زمان ظهور فرا برسد، خداوند این افراد را در اندک زمانی، در مکه ظاهر می کند و بدون حضور اینان قیام حضرت مهدی(عج الله فرجه) شروع نمی شود.

دسته دوم: از یاران ایشان، که پس از تشکیل ستاد فرماندهی (یعنی 313 نفر) به یاری ایشان می آیند، طبق روایات ده یا دوازده هزار نفر می باشند. وقتی این گروه کامل شد، حرکت و قیام حضرت آغاز می گردد.

امام علی (علیه السلام) فرمودند: مهدی(عج الله فرجه) حداقل با دوازده هزار و حد اکثر با پانزده هزار نفر قیام می کند و ترس و وحشت پیشاپیش او در حرکت است، به دشمنی نمی رسد، مگر اینکه نابودشان می کند و شعارشان این است: ای مردم، ای مردم! در راه خدا از هیچ سرزنش انسان پستی، نهراسید.(٤)

دسته سوم: از یاران مۆمنانی هستند، که پس از شروع قیام به آنان می پیوندند و لحظه به لحظه بر تعداد آنها افزوده می شود.

 

نتیجه

حضرت مهدی(عج الله فرجه) با ظهور پر برکتشان تحولات بنیادینی در جهان به وجود می آورند. تحقق این امر تنها با کرامات و معجزات ایشان صورت نمی گیرد، بلکه مستلزم نصرت یارانی است که برای او به اذن خدا ذخیره گشته اند. و این یاران چند دسته اند که مهمترین آنها یاران خاص حضرت هستند که تعداد آنها 313 نفر می باشد. ما در مجالی دیگر ویژگی های خاصه این یاران را به طور کامل بررسی خواهیم کرد.

 

 

پی نوشت:

1.       سوره هود، آیه8.

2.       مجمع البیان، جلد 5، صفحه 144 و غیبت نعمانی، صفحه 535.

٣.       کمال الدین و تمام النعمة، جلد2، صفحه672.

٤.       ترجمه و تلخیص منتخب الأثر، صفحه211.

لینک ثابت

 

اولین منکر غیبت کیست؟!

ظهور

غیبت حجت الهی، از مصادیق غیب پروردگار است. غیبت حجت الهی از امت خود مسأله‏ای نیست که صرفاً در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) پیش آمده باشد و سابقه آن به انبیا و حجج الهی پیشین بر می‌گردد، غیبت انبیا و اولیای الهی یکی از سنت‌های رایج در میان ایشان بوده است. از روایات بر می‌آید که بیشتر انبیای الهی، برای مدتی از امت خویش مخفی بوده اند.

امام حسن عسکری (علیه السلام)، در روایتی «غیبت» را از علایم و ویژگی‌های پیامبران می‌داند:

«إِنَّ ابْنِی هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الَّذِی یَجْرِی فِیهِ سُنَنُ الْأَنْبِیَاءِ ع بِالتَّعْمِیرِ وَ الْغَیْبَةِ؛ فرزند من همان قائم بعد از من است و همان كسى است كه داراى علائم پیغمبران یعنى طول عمر و غیبت طولانى خواهد بود.»[1]

در این نوشتار برآنیم که دیدگاه شیخ صدوق را در مقایسه داستان سجده نکردن شیطان بر حضرت آدم (علیه السلام) و مسئله غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) و منکران ایشان بیان کنیم.

 

ایمان به غیب

خدای عزوجل در آیه 3 سوره بقره در وصف "متقین" می فرماید: «الَّذِینَ یُۆْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُون». بنابر این آیه مبارکه متقین کسانی اند كه به غیب ایمان مى‏آورند، و نماز را بر پا مى‏دارند، و از آنچه روزی داده شده اند انفاق می کنند. تفاسیر وجوه مختلفی را به عنوان مصداق غیب در آیه مطرح کرده اند، مثلا در تفسیر مجمع البیان 5 قول مطرح شده است[2]:

1- واجبات و محرمات و مباحات یعنى احكام.

2- قیامت و بهشت و جهنم.

3- آنچه از ناحیه خداست.

4- هر چه از علم و اطلاع مردم عادى بیرون است.

5- قرآن.

 كسانی كه به حضرت مهدی (علیه السلام) در حال غیبتش ایمان داشته باشند مانند همان فرشتگانى هستند كه خداى عزوجل را در سجده بر آدم اطاعت كردند و كسانى كه در حال غیبت منكر امام غائب باشند مانند ابلیس هستند كه از سجده بر آدم سر باز زد و منکر آن شأنی شد که در ورای ظاهر خاکی حضرت آدم (علیه السلام) پنهان و مصداق غیب بود

ولی روایات اهل بیت (علیهم السلام) که در تفاسیر شیعی معتبر ذیل آیه آمده است ایمان به حضرت قائم (علیه السلام) و غیبت او را در تفسیر ایمان به غیب مطرح کرده و حجت غائب خدا را مصداق غیب می دانند. (چنان چه طبرسی در مجمع البیان نظر امامیه را ذیل قول 4 آورده است)

شیخ صدوق در "کمال الدین و تمام النعمه" برخی روایاتی را که در این باره وجود دارد آورده است:

داود بن كثیر رقّى از امام صادق (علیه السّلام) درباره این سخن خداى تعالى كه «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُۆْمِنُونَ بِالْغَیْبِ‏» فرمود: كسى كه به قیام قائم (علیه السّلام) اقرار كند و بگوید كه آن حقّ است.

 

و یحیى بن أبی القاسم می گوید: از امام صادق علیه السّلام از معناى آیه شریفه‏ «الم ذلِكَ‏ الْكِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُۆْمِنُونَ بِالْغَیْبِ‏» پرسش كردم فرمودند: مقصود از متّقین، شیعه علىّ (علیه السّلام) است، و مراد از غیب، حجّت غائب است و شاهد آن نیز این قول خداى تعالى است: «مى‏گویند چرا بر او آیه‏اى از جانب پروردگارش نازل نمى‏شود؟ بگو كه غیب از آن خداست و در انتظار باشید كه من نیز با شما از منتظرانم». پس خداى تعالى خبر داده است كه «الآیة» همان «الغیب» است و غیب هم همان حجّت است.[3]
کیا صرف شیعہ عیقدہ مہدویت کے پیروکار

صدوق (رحمة الله علیه) همچنین در جای دیگری از کتابش در تطبیق ماجرای فرمان سجده بر فرشتگان و سرباز زدن شیطان از این امر با موضوع غیبت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نکته قابل تاملی را مطرح کرده است و منکران غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) را با اولین منکر غیب مقایسه کرده است.

نکته ای که شیخ صدوق در کمال الدین می‌فرماید درباره زمانی است که شیطان زیر بار سجده کردن بر حضرت آدم (علیه السلام) نمی‌رود، ایشان معتقد است که او اولین منکر غیبت بود، چرا که به آن چه در ورای ظاهر خاکی حضرت آدم (علیه السلام) بود ایمان نیاورد و او را تعظیم نکرد:

 

«خدای عزوجل آن ها (فرشتگان) را به سجده بر آدم واداشت چرا که ارواح حجج الهى را در صلبش پنهان کرده بود. این سجده براى خدا پرستش بود و براى آدم فرمانبرى و براى آنچه در پشتش بود تعظیم و احترام، ابلیس در این میان از روى حسد از سجده بر آدم سر باز زد زیرا ارواح حجج را خدا در صلب آدم نهاد و از صلب او دریغ كرد و به واسطه حسد و تمرد كافر شد و از دستور خدا سرپیچى كرد و از جوار او رانده شد و ملعون گردید و رجیم نامیده شد چرا که منكر غیبت گردید و دلیلش در امتناع از سجده بر آدم این بود كه گفت من از آدم بهترم مرا از آتش آفریدى و او را از خاك، آن ‏چه از دیده‏اش پنهان بود انكار كرد و آن را باور نداشت و به همان كه آشكار دید احتجاج كرد و آن تن خاكى آدم بود و منكر شد كه در پس آن چه چیز واقع شده است».[4]

بنابراین از دیدگاه صدوق (رحمة الله علیه) كسانی كه به حضرت مهدی (علیه السلام) در حال غیبتش ایمان داشته باشند مانند همان فرشتگانى هستند كه خداى عزوجل را در سجده بر آدم اطاعت كردند و كسانى كه در حال غیبت منكر امام غائب باشند مانند ابلیس هستند كه از سجده بر آدم سر باز زد و منکر آن شأنی شد که در ورای ظاهر خاکی حضرت آدم (علیه السلام) پنهان و مصداق غیب بود.

 

پی نوشت:

[1] مجلسی، بحارالانوار،ج51، ص224، ح11

[2] ترجمه مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج1، ص 61

[3] صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص 17

[4] صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج1، ص13

لینک ثابت

داعش پرچمداران سیاه پوش آخرالزمان؟!

داعش

سه سالی از غائله ی وهابیت با ساختار غربی ـ عربی در سوریه و بعد عراق می ‌گذرد. کسانی که به نام اسلام و با پرچم توحید اما به رنگ سیاه قد برافراشتند و با اقدامات ننگین و وحشیانه ‌ی خود روسیاه ترین جنایتکاران تاریخ را رو سفید کردند.


گذشته از ماهیت آمریکایی ـ صهیونی این گروه که ایجاد و بقایشان به اعتراف مسئولان وقت ایالات متحده برای تامین اهداف آنها بود نگاهی هم می ‌توان به باورها و آرمان های آنها داشت و فارغ از آن ماهیت به نقد و بررسی آن نشست که در نوشته ی پیش رو هدف همین است.

 

خلافت برای اجرای شریعت

این گروه مدعی ‌اند که به دنبال اجرای شریعت هستند و تنها راه اجرای آن در عصر حاضر نیز بازگشت به گذشته و برپایی نظام خلافت است. برگزیدن نام ابوبکر برای خود از سوی نفر اول این گروه (بدری سامرایی) و دستور بیعت به تمام سران حکومت های اسلامی از پیامدهای همین طرز تفکر است. اما این هدف در عمل تبدیل شد به همان که معاویه و بنی امیه به دنبال آن بودند یعنی مبارزه با طرف های مقابل به هر شکل و از هر راهی برای رسیدن به حکومت البته به نام اسلام.

داعش که خود را پیرو سَلَف یعنی گذشتگان می داند نگاه به شام (مرکز خلافت امویان) و عراق (مرکز خلافت عباسیان) دارد تا به دست آورد آنچه را که امویان و عباسیان از کف دادند. آنها نیز ابتدا با نام خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز کردند و بعد هدف خود که سلطنت و سکونت در کاخ های مجلل و حکمرانی بر سرزمین های اسلامی بود را محقق ساختند و البته داعش فعلا در ابتدای راه است و ادعای خلافت هم برای رسیدن به همان سلطنت شکوهمندی است که امویان و عباسیان در عراق و شام داشتند با ذکر این نکته که این گروه برای رسیدن به اهداف خود، فقط و فقط آدم کشی و فشار را به عنوان ابزار انتخاب کرده و با جهاد نامیدن این اقدامات ددمنشانه تلاش دارد تا هم رنگ توجیه به جنایت های خود بزند و هم در جذب نیرو برای ادامه کار موفق باشد.

داعشی ها با استفاده از گفتمان مهدویت و روایات پرچم های سیاه وانمود می کنند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی اند. آنها پا را فراتر نهاده و مخالفان خود از جبهه النصره را که در شام حضور دارند را لشگر سفیانی می ‌نامند که به دست آنها نابود خواهند شد. این نیز یکی دیگر از موارد به کارگیری مضامین اسلامی در پیشبرد اهداف از سوی داعشی هاست

استفاده از مضامین دینی

این گروه به مانند دیگر جریان های منادی اسلام گستری، همواره تلاش دارد از مضامین دینی (قرآنی، حدیثی و تاریخی) استفاده کند تا بتواند خود را به جامعه مسلمانان قبولانده و از آنها برای خود یارگیری کند. این استفاده نمودهایی در چهره ی بیرونی این گروه دارد که به دو نمونه از آن اشاره می کنیم.

قبل از بیان این دو نمونه باید قصه ‌ی پر غصه ای را اینجا به اجمال و در فرصتی دیگر به تفصیل مرور کرد و آن این که امروز تبلیغات سطحی نگر و پر هیجان جولان دارند و پرمشتری هستند؛ و آنچه غریب است و جز عده ی محدود خریدار آن نیستند درستی و راستی متکی بر پژوهش های علمی است. همین سبب شده تا در این آشفته بازار هیچ متاعی بی مشتری نماند و هر ندایی حتی برای قصابی کردن انسان های بی گناه به نام دین با لبیک هزاران نفر مواجه شود.

و اما آن دو نمونه مضمون دینی که در داعش نمود پیدا کرده است:

الف. روایات مربوط به فضائل شام

«شام مبارک»، اصطلاحی است که فراوان در ادبیات گروه های تکفیری به چشم می ‌خورد و بر اساس همین روایات است که شماری از مسلمانان سایر کشورها، به هوای هجرت و اطلاق کلمه مهاجر بر آنها از دیار خود کوچ کرده و راهی این سرزمین شده و می شوند.

محمود ابوریه متخصص تاریخ و منتقد جدی احادیث ساختگی، با اشاره به روایات جعلی «کعب الأحبار» درباره ی شام می گوید: از پیامدهای آمدن کعب الاحبار به شام در زمان حاکمیت معاویه، روایاتی بود که درباره ‌ی فضائل شام جعل شد.[1]

با خواندن این احادیث که در مسند احمد بن حنبل و آثار دیگر فراوان آمده است این تصور در ذهن خواننده ایجاد می شود که گویا «شام» سرزمین مبارک و مقدسی است به اندازه ی قداست ملائکة الله و انبیاء الهی و تمامی نیکان جامعه انسانی در آنجا زیست می کنند.

نمونه آن این حدیث است که زید بن ثابت می ‌گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «طوبی للشام: خوشا به حال شام» آنگاه وقتی علت را پرسیدند فرمود: «لان ملائکة الرحمن باسطو اجنحتها علیه: زیرا ملائکه بال های خود را در شام گشوده ‌اند.»

روایت دیگر این است که «شامیان، تازیانه خداوند در روی زمین هستند و خداوند از هر کدام از بندگانش که بخواهد به کمک آنان انتقام می گیرد.[2]

داعش

در روایتی دیگر چنین آمده است: «سیصیر الامر إلى أن تكونوا جنودا مجندة ...: امور چنان خواهد شد که در آینده، سپاهیانی شکل خواهد گرفت. سپاهی در شام، سپاهی در یمن و سپاهی در عراق. بر شما باد شام، آنجا زمین برگزیده خداوند است که بهترین بندگانش از آنجایند، اگر به شام نرفتید به یمن بروید و از غدیرهاتان سیراب شوید! به درستی که خداوند متعال درباره شام و اهل آن به من سفارش کرده است.»[3]

این دقیقا همان روایتی است که در جریان اختلاف میان گروه های تکفیری سوریه و عراق مورد استفاده قرار گرفت و طرفداران جبهه النصره، از آن علیه گروه داعش که به عراق رفت استفاده کردند.

ناگفته نماند که همه ی این احادیثِ جعلی، کار امویان نیست؛ بلکه در دوره های بعد، آنان که اموی مسلک بودند از یک سو و بسیاری از کسانی که می خواستند شام را در برابر عراق، مهم تر جلوه دهند همواره احادیثی در فضیلت «شام» ساختند و پراکندند.

شمار این گروه از احادیث به حدی بود که در قرن پنجم، شخصی با نام علی بن محمد ربعی مالکی کتابی با عنوان «فضائل الشام» نوشته است.

 

ب. استفاده از گفتمان مهدویت

در برخی منابع حدیثی روایاتی وجود دارد معروف به روایات «رایات السود» یعنی پرچم های سیاه. در این روایات بعد از خبر برافراشته شدن پرچم هایی سیاه در آستانه ی ظهور به مسلمانان توصیه شده به یاری کسانی بشتابند که این پرچم ها را برافراشته اند چرا که آن منجی به کمک همین افراد جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.

این روایات که در منابع شیعه و سنی به چشم می ‌خورد مورد نقد و ارزیابی دانشمندان شیعه[4] قرار گرفته است و در میان مشایخ اهل سنت نیز هستند کسانی که این احادیث را نادرست دانسته و نادرست تر، تطبیق آنها را بر حوادث روز مانند مسائل سوریه می دانند.

«شام مبارک»، اصطلاحی است که فراوان در ادبیات گروه های تکفیری به چشم می خورد و بر اساس همین روایات است که شماری از مسلمانان سایر کشورها، به هوای هجرت و اطلاق کلمه مهاجر بر آنها از دیار خود کوچ کرده و راهی این سرزمین شده و می شوند

و اما امروز داعشی ها با استناد به این روایات، پرچم هایی سیاه؛ بلکه لباس هایی سراسر سیاه بر تن کرده و وانمود می کنند که همین ها هستند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی در سراسر جهانند. این کار سابقه ای نیز در قرن دوم داشته است آنجا که ابومسلم خراسانی پرچمی سیاه به دست گرفت و جامه ای سیاه بر تن کرد و خلق الله را به کشتن داد به نام اسلام و به کام بنی عباس که بیایند و با سقوط امویان بر مسند قدرت قرار گیرند.

به عبارتی دیگر داعشی ها با استفاده از گفتمان مهدویت و روایات "پرچم های سیاه" وانمود می کنند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی اند. آنها پا را فراتر نهاده و مخالفان خود از جبهه النصرة را که در شام حضور دارند، "لشگر سفیانی" می ‌نامند که به دست آنها نابود خواهند شد. این نیز یکی دیگر از موارد به کارگیری مضامین اسلامی در پیشبرد اهداف از سوی داعشی هاست.

اما این بر اهل اندیشه حتی حامیان فکری این گروه پوشیده نیست که اعمال ننگین داعش هیچ تناسبی با آموزه های اسلام که سراسر رحمت است و در آن حقوق افراد، جان و ناموس آنها محترم است ندارد[5] و ادعای خلافت و دولت اسلامی همگی فریبی برای پیشبرد اهداف با استفاده از مسلمانان ناآگاه و فریب خورده است.

 

پی نوشت:

1.       الاضواء‌ علی السنة‌ المحمدیه، ص119

2.       کنز العمال، ج12، ص273

3.       همان ص 275

4.       نقد و بررسی مفصل این روایات را می توانید از این آدرس دریافت کنید.

5.       سعد بن ناصر الشثری، مفتی عربستان و عضو سابق هیات علمای این کشور در گفت وگویی که از شبکه ماهواره ای المجد پخش شد گفت: گروه داعش با خدا و رسول گرامی اسلام می جنگد، به مساجد حمله می کند، علما را به قتل می رساند، بندگان خدا را شکنجه می ‌کند و به همین علت گرایش و پیوستن به این گروه گناه کبیره و به عبارتی خروج از دین اسلام است. (خبر آنلاین. 11/6/93)

 

در این مقاله از یادداشت های استاد رسول جعفریان که در خبرآنلاین منتشر می شود بهره برده ایم.

امید پیشگر     

لینک ثابت
صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 24 صفحه بعد

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم