روایات اهل بیت علیهم اسلام اقوال مختلفی را برای سکونتگاه امام مهدی(عج) در عصر غیبت معرفی کرده اند، برخی به مکان های دوردست اشاره دارند و برخی دیگر از شهرها و مکان های خاص یاد کرده اند. بازدید : 516 زمان تقریبی مطالعه : 4 دقیقه تاریخ : شنبه 1397/10/22 امام زمان غیبت امام عصر(عج) و عدم علم نسبت به کیفیت و محل زندگی آن حضرت(عج) همواره محل سوالات بسیار بوده است؛ از جمله سوالاتی که در این باره وجود دارد و بسیاری علاقمند به دانستن آن هستند، محل زندگی حضرت مهدی(عج) در عصر غیبت است. لذا دانستن اینکه آن امام غایب از نظر(عج) با آن همه لطف و محبتی که در حق ما دارد کجا زندگی می کند و اساساً ما را راه به آنجا هست یا نه؟، مورد بحث بوده و است. که در این نوشتار نیز کوشیده ایم به اجمال برخی از اقوال در این باره را مرور کنیم: مرور بر برخی از روایات نشان می دهد که آنها مکان خاصی را برای اقامت و زندگی حضرت حجت(عج) بیان نکرده اند و اقامتگاه ایشان را کوه ها، بیابان ها و جاهایی معرفی می کنند که کسی آنها را نمی شناسد، چنان که امام عصر(عج) خود به علی بن مهزیار فرمودند: «ای پسر مهزیار! پدرم ابو محمد از من پیمان گرفت که هرگز با قومی که خداوند بر آنها خشم گرفته، آنها را لعنت کرده، برای آنها در دنیا و آخرت، بیچارگی رقم خورده و عذابی دردناک در انتظار آنان است، هم نشین نباشم و به من دستور داد که برای اقامت، کوه های سخت و سرزمین های خشک و دور دست را برگزینم».1 علاوه بر این، حضرت مهدی(عج) در توقیعی شریف به شیخ مفید چنین فرموده اند: «ما براساس آنچه خدای تعالی برای ما و شیعیان مؤمن مان مصلحت دیده، تا زمانی که دولت دنیا از آن فاسقان است، در سرزمین های دوردستی که از جایگاه ستمگران دور است، سکنا گزیده ایم، ولی از آنچه بر شما می گذرد، آگاهیم و هیچ یک از اخبار شما بر ما پوشیده نمی ماند».2 البته در برخی از روایات به مکان های مشخص به عنوان اقامتگاه حضرت مهدی(عج) در عصر غیبت اشاره شده، مدینه النبی(ص) ازجمله این مکان ها است که در برخی از روایات به عنوان محل زندگی امام مهدی(عج) از آن یاد شده است، چنان امام باقر(ع) در روایتی فرمودند: «صاحب این امر ناگزیر از کناره گیری است و او در [زمان] کناره گیری خود ناگزیر از [داشتن] نیرو و توانی است. او با وجود آن سی نفر هیچ هراسی ندارد. چه خوب جایگاهی است [مدینه] طیبه.»3 علاوه بر این، هستند روایاتی که «کوه رضوی» را اقامتگاه حضرت حجت(عج) می دانند؛ عبدالاعلی مولی آل سام می گوید: به همراه ابی عبدالله [امام صادق](ع) [از مدینه] خارج شدیم، زمانی که به روحاء [در اطراف مدینه] رسیدیم، آن حضرت(ع) دقایقی نگاهش را به کوهی که در آن منطقه بود، دوخت و آنگاه فرمود: «این کوه را می بینی؟ این کوه «رضوی» نام دارد و از کوه های فارس است. چون ما را دوست داشت، خداوند آن را به سوی ما منتقل کرد. در آن، همه درخت های میوه دار وجود دارد و در دو مرحله پناهگاهی خوب برای خائف [امام زمان] است. آگاه باش که برای صاحب این امر دو غیبت است که یکی از آنها کوتاه و دیگری بلند است».4 در این میان هستند روایاتی که مکان خاصی را برای زندگی و اقامت حضرت بقیه الله الاعظم(عج) ذکر نکرده و به آمد و شد ایشان در بین مردم به صورت ناشناس اشاره دارند؛ «چگونه این مردم، این موضوع را انکار می کنند که خداوند با حجتش همان گونه رفتار می کند که با یوسف رفتار کرد؟ همچنین چگونه انکار می کنند که صاحب مظلوم شما همان که از حقش محروم شده و صاحب این امر [حکومت] است در میان ایشان رفت و آمد می کند، در بازارهایشان راه می رود و بر فرش های آنها قدم می نهد، ولی او را نمی شناسند، تا زمانی که خداوند به او اجازه دهد که خودش را معرفی کند، چنان که به یوسف اجازه داد، آن زمان که برادرانش از او پرسیدند: «آیا تو یوسف هستی؟» پاسخ دهد که «آری، من یوسف هستم».5 بنابر آنچه بیان شد احتمال های متعددی برای محل اقامت و زندگی امام زمان(عج) وجود دارد که به دلیل بودن ایشان در پس پرده غیبت جز خدای متعال کسی از آن اطلاع ندارد، و با ظهور و تشکیل دولت کریمه ایشان است که محل حکومت و سکونت ایشان مشخص شده و کنجکاوی هایی همچون دانستن محل سکونت حضرت(ع) نیز زنگ می بازد لذا می توانیم با اصلاح رفتار خود زمینه ظهور آن مصلح نجات بخش را فراهم کنیم. پی نوشت: 1-کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 161. 2- الاحتجاج، ج 2، ص 599؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 176. 3-الکافی، ج 1، ص 340؛ کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 102؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 153، ح 6. 4- الکافی، ج 1، ص 328، ح 2؛ کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 139؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 161، ح 11. 5-ر.ک: کتاب الغیبت (نعمانی)، ص 315؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 306، ح 80؛ ص 307، ح 81. برگرفته از دانشنامه امام مهدی(عج)

لینک ثابت

آیا وهابیت اعتقادی به منجی دارند ؟ آیا وهابیت به امام زمان (عج) اعتقاد دارند و یا منجی دیگری دارند ؟ مهدویت و وهابیت پاسخ: در رابطه با رویكرد وهابیت نسبت به مهدویت ، توجه شما را به این نكته جلب می كنم كه وهابیت و اهل سنت حدود 99 درصدشان در رابطه با مهدویت ، پنجاه ـ شصت در صد با شیعه هم عقیده هستند؛ یعنی این ها معتقد هستند كه رسول اكرم صلی الله علیه وآله بشارت داده به وجود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) كه آن نازنین وجود خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد ؛ همان گونه كه از ظلم و ستم لبریز شده است . در این زمینه ما اختلاف آن چنانی با اهل سنت حتی با وهابیت هم نداریم . البته اگر فرصتی شد در رابطه با مهدویت نوعی و شخصی كه چه شاخصه های دارد سر فرصت بحث خواهیم كرد . نكته جالب توجه این است كه ابن تیمیه ، بزرگ نظریه پرداز وهابیت هم وقتی در برابر انبوهی از روایات در صحاح سته و حتی در صحیح بخاری و مسلم در باره حضرت مهدی مواجه می شود، صراحتاً می گوید : إن الأحادیث التی یحتج بها علی خروج المهدی أحادیث صحیحة، رواها أبو داود والترمذی وأحمد وغیرهم من حدیث ابن مسعود وغیره . احادیثی كه می توانیم احتجاج كنیم بر آن احادیث بر قیام حضرت مهدی ، این احادیث صحیح هستند . این روایات را ابو داود ، ترمذی و احمد نقل كرده اند . منهاج السنة النبویة ، ج 4 ، ص211 خود آقای ابن قیم، شاگرد و ناشر افكار ابن تیمیه هم در این زمینه مفصل بحث كرده است و می گوید احادیث مربوط به حضرت مهدی، احادیث حسن و صحیح هستند . جالب تر از این ها آقای بن باز مفتی اعظم سابق عربستان سعودی، عبارت خیلی ظریفی دارد : أمر المهدی معلوم ، والأحادیث فیه مستفیضة، بل متواترة وقد حكی غیر واحد من أهل العلم تواترها . وهی متواترة تواترا معنویا ، لكثرة طرقها ، واختلاف مخارجها ، وصحابتها ، ورواتها ، وألفاظها ، فهی - بحق - تدل علی أن هذا الشخص الموعود به أمره ثابت وخروجه حق . وقد رأینا أهل العلم أثبتوا أشیاء كثیرة بأقل من ذلك . والحق أن جمهور أهل العلم ، بل هو الاتفاق : علی ثبوت أمر المهدی، وأنه حق ، وأنه سیخرج فی آخر الزمان . وأما من شذّ من أهل العلم - فی هذا الباب - فلا یلتفت إلی كلامه فی ذلك . مسئله حضرت مهدی علیه السلام واضح است و احادیث پیرامون آن مستفیضه؛ بلكه متواتر است و تعداد زیادی از اهل علم متواتر بودن احادیث حضرت مهدی علیه السلام را نقل كرده اند . و تواتر آن تواتر معنوی است به خاطر كثرة طرق احادیث آن، و اختلاف در لفظ احادیث و راویان و الفاظ بحق دلالت بر این دارد كه این شخص موعود امر ثابتی دارد و خروج او حق است. و ما دیده ایم كه علما مسائل زیادی را با روایاتی كمتر از این ثابت كرده اند . و قول حق از علما بلكه اتفاق علما بر ثبوت مسئله مهدویت است و همین قول حق است و به حق كه او در آخر الزمان خارج خواهد شد . و اما عده قلیلی از علما (در این مسئله) توجهی به صحبت درباره او نكرده اند . مجلة الجامعة الإسلامیة بالمدینة المنورة، العدد 3 ، السنة الأولی 1388، فی ذیل محاضرة عبد المحسن العباد. همچنین آقای ناصر الدین البانی كه از او به بخاری دوران تعبیر می كنند ، شبیه این عبارت را دارد . مجلة التمدن الإسلامی الدمشقیة ، شمارهء 27 و 28 ، سال 22 ، ص 642 . رابطة العالم اسلامی كه در حقیقت مركز فرهنگی وهابیت است ، در برج می 1976 رسماً اعلام كرد : فإنّ الاعتقاد بظهور المهدی یعتبر واجباً علی كل مسلم وهو جز من عقائد أهل السنة والجماعة ولا ینكر ذلك إلاّ كلّ جاهل أو مبتدع . اعتقاد به ظهور حضرت مهدی ، یك امری است واجب بر همه مسلمان ها . این عقیده ، جزء عقائد اهل سنت و جماعت است و جز جاهل و نادان و بدعت گذاری كسی نمی تواند این عقیده را انكار كند . مشكل ما با وهابیت ، نسبت به وجود حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) ولادت آن حضرت و این كه آیا حضرت مهدی (سلام الله علی)ه از نسل امام عسكری علیه السلام است و در سال 255 هـ به دنیا آمده یا نه ، مورد اختلاف با وهابیت است كه این ها قاطعانه در برابر این عقیده شیعه ایستاده اند. علمای زیادی از اهل سنت صراحتاً در كتاب های خودشان گفته اند كه حضرت مهدی سلام الله علیه در سال 255 یا در سال 58 از نرجس خاتون و امام عسكری به دنیا آمده است .آمار 120 نفر از علمای اهل سنت جمع آوری شده است كه همگی اعتراف دارند بر ولادت حضرت ولی عصر اواحنا له الفداء نظرات علمای بزرگ اهل سنت معترف بر ولادت حضرت مهدی در سال 255 هجری در رابطه با شخصیت های اهل سنت كه در رابطه با ولادت آقا حضرت مهدی سخن گفته اند ، فقط چند نمونه از علمای انساب كه حرف اول را آن ها می زنند و بعد چند نفر از شخصیت های برجسته را عرض می كنم . جناب ابو نصر سهل بن عبد الله از اعلام قرن چهارم در كتاب سر السلسلة العلویة صراحت دارد بر این كه آقا حضرت مهدی فرزند امام عسكری به دنیا آمد و او را قائم و حجت می دانند . سر السلسلة العلویه ص 39 بعد می گوید : هیچ اشكالی در نسب آن حضرت نیست ؛ ولی به خاطر برخی از مسائل سیاسی برادرش جعفر آمد و ادعا كرد میراث امام عسكری را . جناب فخر رازی از شخصیت های برجسته اهل سنت ، صاحب كتاب تفسیر كبیر ، متوفای 606 هـ صراحت دارد : فله ابنان وبنتان . اما الإبنان فأحدهما صاحب الزمان والثانی موسی درجه فی حیات أبیه . امام عسكری (علیه السلام) دو تا دختر و دو تا پسر داشتند . یكی از فرزندان آن ها صاحب الزمان و دیگری موسی بوده كه در زمان حیات پدرش از دنیا رفته است . الشجرة المباركة فی انساب الطالبیة ، ص78 جناب محمد امین كه از شخصیت های بلند آوازه اهل سنت در شناخت انساب و قبائل عرب است ، صراحت دارد: محمد المهدی وكان عمره عند وفات أبیه ، خمس سنین . عمر حضرت مهدی ، هنگام وفات پدرش پنج سال بوده است . فی معرفة قبائل العرب ، ص364 جناب عمری در كتاب المجزی فی انساب الطالبین ، ص130 و دیگر بزرگان ابن عنبه در عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب ، ص199 این تعبیر را دارند . جالب این است آقای ابن اثیر جزری ، صاحب الكامل فی التاریخ ، ج7 ، ص274 صراحت دارد بر ولادت آقا امام زمان در سال 255 هـ كه در هنگام وفات آقا امام عسكری این آقا در قید حیات بوده است . آقای ابن خلكان از استوانه های علمی اهل سنت می فرماید : كانت ولادته یوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس وخمسین ومأتین . ولادت حضرت مهدی ، روز جمعه نیمهء شعبان ، سال 255 هجری بوده است . وفیات الأعیان، ج4، ص176 آقای ذهبی در كتاب های متعداهل سنمدش در این زمینه سخن گفته است . در تاریخ اسلام ، دارد : وأما ابنه محمد بن الحسن الذی یدعوه الرافضة القائم الخلف الحجة ، فولد سنة ثمان وخمسین وقیل سنة ستة وخمسین . تاریخ اسلام ، در وفیات 251 تا 260 همین تعبیر را در سیر اعلام النبلاء ، ج13، ص119 دارد . شبیه این عبارت در كتاب العبر فی خبر من غبر ، ج5، ص37 دارد. حضرت مهدی ، فرزند امام عسكری سال 258 یا 256 به دنیا آمده است . آقای زركلی وهابی كه در حقیقت تراث وهابیت را در كتاب «الأعلامش» زنده كرد ، كه از وهابیون معاصر ما نیز هست، می گوید : ولد فی سامرا ومات ابوه وله من العمر خمس سنین . و قیل فی تاریخ مولده لیلة نصف شعبان سنة خمس و خمسین و مأتین حضرت مهدی در سامرا به دنیا آمد ؛ در حالی كه پنج سال بیشتر نداشت ، پدر خود را از دست داد . می گویند او در نیمیه شعبان سال 255 به دنیا آمده است . الأعلام - خیر الدین الزركلی - ج 6 ص 80

لینک ثابت

آیا تهران در آخر الزمان محل فساد می شود؟ آیا در روایات آمده است که تهران در آخر الزمان فاحشه خانه می شود؟ آیا منظور از منطقه زوراء که در روایات آمده است تهران است؟ بنابر روایات، آیا تهران در آخر الزمان محل فساد می شود؟ در روایاتی که از طریق اهل سنت و تشیع نقل شده است ، اوصافی برای منطقه زوراء بیان شده است . از پیامبر گرامی نقل است که فرمود ؛« حادثه ای در زوراء روی می دهد ، زوراء شهری در مشرق ، میان چند رود که بدترین خلق خدا و گردنکشان امتم در آنجا ساکن هستند ، و با چهار گونه عذاب کوبیده می شوند ، با شمشیر و فرو شدن در زمین و پرتاب سنگ و مسخ شدن ...سفیانی لشکری روانه عراق می کند و در زوراء صد هزار نفر را می کشد و به سوی کوفه سرازیر می شود ... » (السنن الوارده فی الفتن ص268 ) در نقل دیگری علی علیه السلام فرمود ؛« شهری به نام زوراء میان دجله و دجیل و فرات ساخته می شود ( که بسیار مجلل است )»(کفایه الاثر ص 213)فقیه بزرگوار مکارم شیرازی در مقام بیان عقاید شیعه چنین عرضه می دارد ؛ «عقیده ما در باره روایات اهل بیت ؛تکرار این موضوع را ضروری می دانیم که هر حدیثی که در یکی از منابع معروف یا سایر منابع معتبر وجود داشته باشد به این معنی نیست که آن حدیث به خصوص معتبر باشد ، بلکه هر حدیثی سلسله سندی دارد که باید هر یک از رجال سند آن جدا گانه مورد بررسی قرار گیرد هر گاه تمام رجال سند مورد اعتماد بودند آن حدیث به عنوان یک حدیث صحیح پذیرفته می شود در غیر این صورت ان حدیث مشکوک یا ضعیف است» و فرمود ؛ «وای بر مصر ، وای بر زوراء و وای بر کوفه ( همه را سفیانی می کشد )» (الملاحم و الفتن ص266) ابن منظور می نویسد ؛ «به جانب شرقی شهر بغداد زوراء گویند و به علت انحراف قبله‌اش به این اسم نامیده شده است ، زوراء، نام دجله بغداد است» (لسان العرب ج4 ص339) بنابراین هرگاه کلمه زوراء در روایتی به صورت مطلق و بدون قرینه استعمال شده باشد ، به منطقه بغداد حمل می شود ، مگر در صورتی که قرینه باشد که منظور منطقه دیگری است. در روایتی ، زوراء محل فتنه و فساد معرفی شده است و منظور از منطقه زوراء ، تهران بیان شده است . امام صادق علیه السلام به مفضل می گوید ؛ تو میدانی که زوراء کجاست و در کجا واقع شده؟ مفضل می گوید خدا و حجتش داناتر هستند . امام فرمود ؛بدان ای مفضل که در حوالی ری کوهی سیاه است ، در دامنه آن شهری ساخته می شود که تهران نامیده می شود و آن دار الزوراء است ،که قصرهای آن مانند قصرهای بهشت است ، و زنان آن همانند حورالعین می باشند و بدان ای مفضل آن ها (زنان) ملبس می شوند به لباس کافران ، خود را به شکل مستکبران تزیین می کنند، بر زینها سوار می شوند ،و برای همسران خود تمکین نمی کنند و درامد شوهرانشان آنها را کفاف نمی دهد ،پس از آنها طلب طلاق می کنند و مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا می کنند و مردان خود را به شبیه زنان و زنان خود را به شبیه مردان در میاورند و تو اگر می خواهی دینت را حفظ کنی پس در این شهر ساکن نشو و در آنجا خانه نگیر زیرا که آنجا محل فتنه می باشد. و از انجا به سمت کوه ها فرار کن » (مستدرک سفینه البحار ج4 ص270) ما اگر چه منکر ناهنجاری های شهر تهران نیستیم ، اما روایت مذکور بدون سند و مرسل به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است ، لذا از نظر سندی ضعیف و غیر قابل استناد است . فقیه بزرگوار مکارم شیرازی در مقام بیان عقاید شیعه چنین عرضه می دارد ؛ «عقیده ما در باره روایات اهل بیت ؛تکرار این موضوع را ضروری می دانیم که هر حدیثی که در یکی از منابع معروف یا سایر منابع معتبر وجود داشته باشد به این معنی نیست که آن حدیث به خصوص معتبر باشد ، بلکه هر حدیثی سلسله سندی دارد که باید هر یک از رجال سند آن جدا گانه مورد بررسی قرار گیرد هر گاه تمام رجال سند مورد اعتماد بودند آن حدیث به عنوان یک حدیث صحیح پذیرفته می شود در غیر این صورت ان حدیث مشکوک یا ضعیف است» (اعتقاد ما ، ص119)

لینک ثابت

ظهور دین جدید در زمان ظهور! یکی از مسائلی که در حوزه مهدویت، اندیشه مهدوی پژوهان را به خود جلب کرده است، محتوای برخی روایات است. آیا امام زمان علیه السلام آیین جدید می آورد؟ با درنگ در برخی احادیث مهدویت با روایاتی مواجه می شویم که در آنها این چنین بیان شده است که هرگاه امام مهدی(عجله الله تعالی فرجه) ظهور نماید، گویی آیین و دین جدیدی خواهد آورده![1] در این نوشتار به بررسی و جواب این تفکر خواهیم پرداخت. برای پاسخگویی به سؤال مورد نظر درنگ در نکاتی که ارائه خواهیم داد بسیار اهمیت دارد. نکته اول: اگر با دید محققانه و منصفانه به تاریخ صدر اسلام نگریسته شود، و در محتوا و آیین وحیانی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) مبلغ و مروج آن بود خوب تأمل شود، اقرار خواهیم داشت، بخش مهمی از رسالت نبوی (مرجعیت دینی اهل بیت (علیهم السلام)) که به نوعی تکمیل کننده آیین آسمانی پیامبر بود،[2] در اثر زیاده خواهی عده ای خواص به دست فراموشی سپرده شد، این در حالی است که اهمیت و جایگاه ولایت امری و مرجعیت دینی اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) از چنان اهمیتی برخوردار است که باری تعالی به پیامبر خود می فرماید: اگر در ابلاغ این امر کوتاهی کنی و حقیقت آن را برای مردم تبیین و روشن نکنی گویی رسالت خود را به اتمام نرسانده ای. «اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده ‏اى.» [3] بیشتر بخوانیم: دین جدید امام زمان(عج) ! آیا امام زمان (عج) دین جدیدی می آورند؟ ظهور و آوردن دین جدید! نکته دوم: در صدر اسلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) دو ثقل مهم را برای هدایت و سعادت جامعه اسلامی به یادگار گذاشت، یکی کتاب آسمانی و دیگر اهل بیت (علیهم السلام) خود، این مطلبی است که حتی علمای اهل سنت در کتب روایی خود به آن اذعان داشته و آن را در کتب خود ثبت و ضبط کرده اند.[4]، این در حالی است که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام عده ای از صحابه به بهانه «کافی بودن کتاب آسمانی» جامعه اسلامی را از برکات وجودی خاندان عصمت و طهارت محروم کردند.[5] ما نباید به منظومه احادیث اسلامی به گونه جزیره ای نگاه کنیم؛ چرا که این رویکرد غلط موجب می شود ما از فهم دقیق معارف اسلامی محروم بمانیم، دیدن یک حدیث و رها کردن احادیث فراوان دیگر، برداشت سطحی از روایات را برای افراد به دنبال خواهد داشت، هر چند ما در احادیث امام مهدی شناسی (علیه السلام) با احادیثی مواجه می شویم که بیان گرد آوردن «امری جدید» است، ولی باید این احادیث را در کنار احادیث دیگر مشاهده کنیم، احادیثی که گویای این است که امام مهدی (علیه السلام) اقامه کننده سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) است و امری که ایشان اقامه می کنند در واقع همان سنت و شریعت نبوی است نه شریعتی جدید، کتابی که او معارف آن را تبیین خواهد کرد، همان کتاب قرآن موجود در جامعه اسلامی است نه کتاب جدید دیگری. نکته سوم: با کنار گذاشتن مرجعیت دینی اهل بیت (علیهم السلام) جامعه اسلامی از بسیاری از معارف و آموزه های اسلامی محروم ماند، به طوری که پس از قرن ها برخی از آنها به این باور رسیده اند که آن معارف جز دین نبوده و به تبع لزومی برای پیروی و انجام آن معارف در دین نیست، با این کار نه تنها معارف اصیل اسلامی به دست فراموشی سپرده شد، بلکه بدعت هایی در این آیین شکل گرفت. نکته چهارم: نکته بسیار مهمی که در مباحث حدیث شناسی و درایت الحدیث، به خصوص در حوزه مهدویت باید مورد توجه قرار گیرد این است که، ما نباید به منظومه احادیث اسلامی به گونه جزیره ای نگاه کنیم؛ چرا که این رویکرد غلط موجب می شود ما از فهم دقیق معارف اسلامی محروم بمانیم، دیدن یک حدیث و رها کردن احادیث فراوان دیگر، برداشت سطحی از روایات را برای افراد به دنبال خواهد داشت، هر چند ما در احادیث امام مهدی شناسی (علیه السلام) با احادیثی مواجه می شویم که بیان گرد آوردن «امری جدید» است، ولی باید این احادیث را در کنار احادیث دیگر مشاهده کنیم، احادیثی که گویای این است که امام مهدی (علیه السلام) اقامه کننده سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) است و امری که ایشان اقامه می کنند در واقع همان سنت و شریعت نبوی است نه شریعتی جدید، کتابی که او معارف آن را تبیین خواهد کرد، همان کتاب قرآن موجود در جامعه اسلامی است نه کتاب جدید دیگری. [6] تنها فرقی که در امر امام مهدی وجود دارد این است که ایشان آیین نبوی را بدون هیچ تحریف و تغییری برای امت بیان می کنند. سخن آخر خلاصه کلام اینکه امام مهدی (عجله الله تعالی فرجه) هیچ گاه کتاب جدیدی غیر از قرآن موجود را نخواهد آورد، ایشان هیچ گاه شریعتی غیر از شریعت ناب نبوی، که به دور از هر گونه تحریف و بدعت است را تبلیغ نخواهد کرد. در واقع امام مهدی (علیه السلام) مبلغ و مروج سنت ناب محمدی است، سنت وحیانی که بسیاری از مباحث اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی آن در جامعه اسلامی به دست فراموشی سپرده شده است، پی نوشت ها: [1]. الغیبة (للنعمانی)، ص233. «...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُومُ الْقَائِمُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ كِتَابٍ جَدِیدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِی؛ ..ابى بصیر كه گفت: ابو جعفر (امام باقر) علیه السّلام فرمود: امام قائم كه قیام كند امرى نو و كتابى نو و قضاوتى نو خواهد داشت...» [2]. سوره مائده، آیه 3: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ دینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دینا» [3]. مائده، 67. [4]. نسائی، السنن الکبری، ح ۸۱۴۸. [5]. ر.ک: ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹. «پس از رحلت پیامبر،‌ خلفاء کتابت حدیث را ممنوع کردند. ابوبکر علت این منع را اختلاف راویان و به تبع آن اختلاف بین مردم اعلام کرد و تمسک به قرآن را برای شناخت حلال و حرام و دستورات دینی کافی دانست.» [6]. كمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص411، ح6. «جناب صدوق در کتاب خود نقل می کند: جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله و علیه وآله: الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ كُنْیَتُهُ كُنْیَتِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی یُقِیمُ النَّاسَ عَلَى مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی وَ یَدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ رَبِّی؛ قائم از فرزندانم است؛ رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) فرمود قائم از فرزندانم نامش نام من است و كنیه ‏اش كنیه من است و شمائلش شمائل من است و روشش روش من است مردم را بر ملت و شریعت من وادارد به كتاب پروردگارم عزوجل دعوت كند.»

لینک ثابت

 

آقا اجازه؟؟؟ بدجور دلم گرفته!!!

 

 


 

آقا اجازه خسته ام از این همه فریب

از های و هوی مردم این شهر نانجیب

آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند

دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب

آقا اجازه باز به من طعنه می زنند

عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب

«شیرینی» وجود مرا «تلخ» می کنند

«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب................

 

لینک ثابت

 

  باسلام و آرزوی سلامتي و موفقیت برا ي شما

شما میتوانید مطالب خود را در این سایت به اشتراک گذارید

عنوان شما (گل نرگس) ونام کاربریتان gole-narges و پسورد شما 123456

توجه: کلیه علاقمندان میتوانند با نوشتنgole-narges پیش از نام کاربری yousofe-zahra و درج علامت@ با وارد کردن پسورد 123456 در قسمت (ورود مدیریت وبلاگ) وارد این سایت شده و مطالب خود را بارگذاری نمایند

نام كاربري شما:gole-narges@yousofe-zahra

  پسورد شما:123456 

بــــــــــــرای ورود ایــــنجا کلـــــــــیک کــــــــــــــنید

 

 

چقدر جالبند واژه های وارونه مثل :

گنج و جنگ

درمان و نامرد

قه قه و هق هق

اما درد همان درد است

آقا جان دلم دردی دارد که درمانش فقط

 " آرامش" وارونه می خواهد : "شمارا "

اللهم عجل لولیک الفرج

لینک ثابت

در محضر علامه ذوالفنون آیت الله حسن زاده آملی:

گوشتان با دهان رهبری باشد ، که

ایشان گوششان با امام زمان علیه السلام است.

 

لینک ثابت


اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار  
ببر اندوه دل و مژده ديدار بيار
نکته روح فزا از دهن دوست بگو  
نامه خوش خبر از عالم اسرار بيار
صد گونه زمين زبان بر آورد  
در پاسخ آنچه آسمان گفت
اي عاشق آسمان، قرين شو  
با آن که حديث نردبان گفت

آنها، نه دلها که گلهاي بي نجابت اند که ترا انتظار نمي کشند. و آنها نه سرها، که سنگهاي بي صلابت اند، اگر از شميم فرج، چون گل نشکفند. مادران، ما را به روزگار غيبت بر زمين نهادند، و در کام ما حلاوت ظهور ريختند. پدران، هر صبح آدينه، دستان دعاي ما را ميان انگشتان اجابت خود مي گرفتند و در کوچه باغهاي نيايش به ندبه مي بردند. آموزگاران، نخست حرفي که در گوش ما خواندند، دلواژه هاي مهر با خورشيد سپهر بود.
روح پدرم شاد که مي گفت به استاد  
فرزند مرا هيچ مياموز به جز عشق

از ياد نمي برم آن روز را که با پدر گفتم: کدامين کوه ميان ما و او غروب افکند؟ گفت: فرزندم! دانستم که بالغ شده اي، که نابالغان از او هيچ نپرسند و به او هرگز نينديشند. گفتم: در کنار کدامين برکه بنشينم، تا مگر ماه رخسارش در او بتابد؟ گفت: فرزندم! دانستم که از من ميراث داري، که پدران تو همه برکه نشين، بودند. گفتم: پدر جان! چرا عصر آدينه ها پرواي ما نداري؟ گفت: فرزندم! پروانه ها همه چنين اند. گفتم: مادر مرا چه روزي زاد؟ گفت: جمعه. گفتم: و شما. گفت: جمعه. گفتم: برادران و خواهرانم؟ گفت: جمعه. گفتم: چگونه است که ما همه جمعگانيم؟ گفت: در روزگار نامرادي، هر روز جمعه است، و جمعه ها صبح و ظهر و شام ندارند، همه عصرند. با گوشه جامه سبز دعا، اشک از چشم هاي خود دزديد و، گفت: فرزندم!
امروز چه روزي است؟ گفتم: جمعه. گفت: تا جمعه موعود، چند آدينه راه است؟ گفتم: يک يا حسين ديگر. گفت: حسين را، تو مي شناسي؟ گفتم: همان نيست که صبحهاي جمعه، پرده خوان ندبه خون است؟ گفت: و عصرهاي جمعه، کبوتران فرج را، يک يک بر بام انتقام مي نشاند. مادرم به ما پيوست. دلگير بود، اما مهربان. چادر بي رنگ و روي شب فامش را هنوز از سر برنداشته بود که از بيت الاحزان پرسيد. نگاه پدر به سوي ما لغزيد و چشمهاي من، در افق خيره ماند. پدر يا مادر، نمي دانم، يکي گفت: شايد امروز، شايد فردا، شايد... همين جمعه.
بس جمعه که در فصل تو افسرد  
بس خنده آينه که پژمرد
پروانه چه بسيار که در پاي تو اي شمع  
خنديد و ندانست که اقبال سحر مرد

لینک ثابت

آرمان شهر مهدویت

 

 

مطالب ویژه در مورد آرمان شهر مهدویت

 

از لینک بالا حتماً دیدن فرمایید

لینک ثابت
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 45 صفحه بعد

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم