اتفاق مذاهب در موضوع موعود آخرالزمان
جو حاکم در دوران حکومتهاي بني‏اميه و بني عباس و نظير آنها سبب گرديد که بسياري از حقايق اسلامي به دست فراموشي سپرده شود و در ميان مسلمانان ترويج نشود و در مقابل بسياري از چيزها که در مسير سياست آنها قرار مي‏گرفت‏به وجود آمد و تبليغ شد. نظير مساله جبر، خلق قرآن و امثال آنها.
جلال‏الدين عبدالرحمان سيوطي [1]  در حالات «يزيدبن عبدالملک بن مروان‏» که بعد از «عمر بن عبدالعزيز» به حکومت رسيد مي‏نويسد: او چون خلافت را به دست گرفت، گفت: مانند عمربن‏عبدالعزيز رفتار کنيد، اطرافيان او چهل نفر شيخ (عالم درباري) را پيش او حاضر کردند و همه آنها شهادت دادند که بر خلفا حساب و عذابي نيست! و او بعد از چهل روز از خلافتش (از عدالت و تقوا به ظلم و بي‏بندو باري) برگشت.
«زماني که منصور عباسي از مالک بن انس امام مذهب مالکي خواست کتاب «موطا» را بنويسد تا مردم را بر فقه او وادار نمايد، با او شرط کرد که بايد در کتابت از علي بن ابي‏طالب (ع) حديثي نقل ننمايي! و نيز [2]  به او گفت: از «شواذ بن مسعود» و «شدائد بن عمر» و رخصتهاي «ابن عباس‏» اجتناب کن» به هر حال در اثر جريانهاي اشاره شده و [3]  انزواي امامان: و شهادت، تبعيد و زنداني شدن آنها و مخالفت صد درصد خلفا با مطرح شدن اهل‏بيت (ع) سبب گرديد که مساله مهدويت در ميان برادران اهل سنت‏به دست فراموشي سپرده شود و اين مقدار که در کتابها نقل شده و محفوظ مانده از کرامات بلکه از معجزات است که خداوند خواسته است‏حجت‏بر همه اهل اسلام تمام شود. امروز که وضع زمان عوض شده اميد است دانشمندان اسلامي اين حقايق را ترويج کرده و وظيفه الهي خويش را در رابطه با اين حقيقت ادا نمايند.
با توجه به آنچه گذشت در اين مقاله سعي شده است که با استفاده از منابع اهل سنت اثبات شود که شيعه و اهل سنت درباره امام زمان (ع) متفق‏القول‏اند وحدت نظر دارند. به عبارت ديگر:
اهل سنت نيز مانند شيعه مي‏گويند: مهدي موعود (ع) فرزند نهم امام حسين و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل امام حسن عسکري (ع) است و در سال 255 هجري در شهر سامرا از مادري به نام نرجس متولد شده است و در آخرالزمان ظهور کرده و حکومت جهاني واحدي تشکيل خواهد داد.
پس به طور خلاصه مي‏توان گفت در اين مقاله در ضمن دو گفتار دو مطلب اساسي به اثبات مي‏رسد: در گفتار اول اثبات مي‏شود: مهدي موعود «که آمدنش به طور متواتر از رسول‏الله (ص) نقل شده، فزرند نهم امام حسين و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسکري: است و يک شخص مجهول و نامعلومي نيست.
در گفتار دوم با بررسي اقوال تني چند از بزرگان اهل سنت که همه آنها ولادت امام زمان (ع) را نوشته و ولادت او را بطور قطع و يقين بيان داشته‏اند معلوم مي‏شود که شهرت عدم ولادت آن حضرت و نسبت مجهول بودنش بي‏اساس بوده است.
چنانکه گفته شد همه مطالب بدون استثناء از کتب برادران اهل سنت جمع آوري شده و نگارنده از اين کار دو نظر داشته است‏يکي اينکه: برادران اهل سنت موقع مطالعه آن عذري نياورند و نگويند که اين مطالب در کتابهاي ما نيست ديگر آنکه مطالعه کنندگان شيعه مذهب را سبب تحکيم اعتقاد باشد و بدانند آنچه که آنها عقيده دارند مورد تصديق اهل سنت نيز مي‏باشد. اين مزيت‏به نظر من سبب نزديک شدن اهل سنت و شيعه نسبت‏به يکديگر خواهد گرديد.

مهدي شخصي نه مهدي نوعي
برادران اهل سنت در رابطه با مهدي موعود «مي‏گويند: ما به مهدي نوعي عقيده داريم. به عبارت ديگر ما منکر موعود نيستيم. احاديثي که از رسول خدا (ص)درباره او صادر شده مورد قبول ماست ولي مي‏گوييم، او هنوز متولد نشده و معلوم نيست چه کسي است اما در آينده متولد مي‏شود و بعد از برزگ شدن قيام مي‏کند و حکومت جهاني واحد تشکيل مي‏دهد. او از نسل فاطمه واز فرزندان حسين (ع)است. [1] .
مثلا شبراوي شافعي در الاتحاف [2]  مي‏گويد: شيعه عقيده دارد مهدي موعود که احاديث صحيحه در رابطه با او وارد شده، همان پسر حسن عسکري خالص است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد ولي صحيح آن است که او هنوز متولد نشده و در آينده متولد شده و بزرگ مي‏شود واو از اشراف آل البيت الکريم است.»
«ابن ابي الحديد» در شرح نهج‏البلاغه [3]  ذيل خطبه‏16 مي‏گويد:
«اکثر محدثين عقيده دارند مهدي موعود از نسل فاطمه (ع) است و اصحاب ما معتزله آن را انکار ندارند و در کتب خود به ذکر او تصريح کرده‏اند و شيوخ مابه او اعتراف کرده‏اند. فقط فرق آن است که او به عقيده ما هنوز متولد نشده و بعدا متولد خواهد گرديد.
ناگفته نماند که: اهل سنت‏بر اين گفته خود دليلي از احاديث ‏يا آيات نياورده‏اند. فقط شهرتي است که در ميان ايشان به وجود آمده است و اين از نتايج منزوي شدن اهل بيت (ع)و برگشتن خلافت اسلامي از آنهاست چنانکه در مقدمه مقاله به آن اشاره شد. وانگهي احاديث منقوله در کتب اهل سنت عينا عقيده شعيه را مي‏رساند و در آن احاديث مي‏خوانيم که: مهدي موعود (ع) دوازدهمين امام از ائمه دوازده‏گانه و نهمين فرزند امام حسين (ع) و چهارمين فزرند امام رضا (ع) و فرزند بلافصل امام حسن عسکري (ع) است.
و نيز روايات اهل سنت مي‏گويند که آن حضرت در سال 255 هجري در نيمه‏شعبان در شهر سامرا از مادري به نام نرجس به دنيا آمده است. بنابراين شيعه و اهل سنت در مهدي موعود شکي ندارند و هر دو عقيده به مهدي شخصي دارند. منتها، دورانهاي تاريک و انزواي اهل بيت و عصر حکومت‏سياه بني‏اميه و بني‏عباس مانع از آن شد که اهل سنت چيزي را که در کتابهاي خود نوشته و نقل کرده‏اند در ميان خود شهرت بدهند و مانند شيعه منتظر آمدن مهدي شخصي (ع) باشند.
ما اينک بعضي از دلايلي را که دلالت‏ بر مهدي شخصي دارند از کتب برادران اهل سنت نقل کرده و درباره آنها توضيح مي‏دهيم:
1- محمد صالح حسيني ترمذي حنفي از سلمان فارسي نقل کرده مي‏گويد:
«دخلت علي النبي (ص) فاذاالحسين علي فخذه و هو يقبل عينيه و فاه و يقول: انت‏سيد ابن سيدانت امام ابن امام، نت‏حجة‏ابن حجة ابوحجج تسعة من صلبک تا سعهم قائمهم.» [4] .
«يعني داخل محضر رسول خدا (ص) شدم ناگاه ديدم که حسين (ع) بر روي زانوي آن حضرت است. حضرت چشمها و دهان حسين را مي‏بوسيد و مي‏فرمود: تو آقايي فرزند آقايي، تو امامي، پسر امامي، تو حجتي فرزند حجتي. پدر نه‏نفر حجتي از صلب تو که نهم آنها قائم آنهاست.
اين حديث‏شريف صريح است در اينکه مهدي موعود (ع) نهمين فرزند امام حسين (ع) است علي هذا متولد هم شده است. بنابراين حديث نمي‏شود گفت معلوم نيست مهدي چه کسي است و هنوز متولد نشده است.
«عبدالله بسمل‏» نيز همين حديث را عينا نقل کرده است. [5] .
2- «ابوالمويد موفق خوارزمي حنفي‏» (متوفاي 568) آن را با کمي تفاوت از «سليم بن قيس‏» از «سلمان محمدي‏» چنين نقل مي‏کند:
«قال دخلت علي النبي (ص) واذاالحسين علي فخذه و هو يقبل عينيه و يلثم فاه و يقول انک سيدابن سيدابوسادة انک امام ابن امام ابوائمة، انک حجة ابن حجة ابوحجج تسعة من صلبک تاسعهم قائمهم [6] .
«مهدي موعود (ع) در کلام رسول خدا (ص) به احسن وجه تعيين شده و آن نهمين فرزند امام حسين (ع) است.»
3- حافظ شيخ سليمان حنفي قندوزي حديث فوق را در ينابيع‏المودة باب 54 ص 168 و نيز در باب‏56 ص 258 از کتاب مودة القربي تاليف سيد علي بن شهاب همداني شافعي (متوفاي‏786) نقل کرده است و نيز در باب‏77 ص 445 باز از مودة‏القربي و در باب 94، ص 492 از خوارزمي به دو سند از سلمان فارسي و امام سجاد (ع) از پدرش امام حسين (ع) نقل کرده که دومي چنين است:
«عن علي بن الحسين عن ابيه الحسين بن علي: دخلت علي جدي رسول‏الله (ص) فاجلسني علي فخذه و قال لي: ان الله اختار من صلبک يا حسين تسعة ائمة تاسعهم قائمهم و کلهم في‏الفضل و المنزلة عندالله سواء»
«امام مي‏فرمايد: به محضر جدم رسول‏الله (ص) داخل شدم مرا روي زانوي خويش نشانيد و فرمود خداوند از صلب تو نه نفر امام اختيار کرده که نهم آنها قائم آنهاست و همه در فضيلت و مقام پيش خداوند يکسانند».
بنابراين مهدي (ع) يک مهدي معين و نهمين فرزند امام حسين (ع) است.
ناگفته نماند که کتاب «مودة ذوي‏القربي‏» تاليف سيد علي بن شهاب همداني شافعي (متوفاي‏786) حاوي چهارده فصل است که شيخ سليمان حنفي همه آن کتاب را در «ينابيع‏الموده‏» آورده و آن را باب پنجاه و ششم اين کتاب قرار داده است و در فصل دهم تحت عنوان «المودة العاشرة في عدد الائمه و ان المهدي منهم‏» حديث مبارک فوق را چنانکه گفته شد - در ص 258 از سليم بن قيس هلالي از سلمان فارسي از رسول‏الله (ص) نقل کرده است.
پس بنابر آنچه ما به دست آورده‏ايم حديث فوق در کتابهاي «مقتل خوارزمي‏» در «ارجح‏المطالب‏» «مناقب مرتضوي‏»، «مودة ذوي‏القربي‏» و «ينابيع المودة‏» نقل شده است و دلالت‏بر مهدي شخصي دارد يعني مهدي موعود (ع) فرزند نهم امام حسين (ع) است.
4- حموئي جويني شافعي از عبدالله بن عباس نقل کرده که گفت:
«سمعت رسول الله (ص) يقول انا و علي و الحسن و الحسين و تسعة من ولدالحسين مطهرون معصومون‏» [7] .
«شنيدم که حضرت مي‏فرمود من، علي، حسن، حسين، و نه نفر از فرزندان حسين همه پاک شده از طرف خدا و معصوم هستيم‏».
و نيز همين حديث را از اصبغ بن نباته از عبدالله بن عباس نقل کرده است [8]  وهمچنين در «ينابيع المودة‏» [9]  از کتاب «مودة القربي‏» (مودت دهم) واز فرائدالسمطين [10]  نقل شده است.
از اين حديث نيز روشن مي‏شود که مهدي موعود (ع) فرزند نهم امام حسين (ع) است و اگر بگويند چه مانعي دارد که فرزند امام حسين باشد ولي بعدا در آخرالزمان متولد شود؟! مي‏گوييم به قرينه روايات گذشته و روايات آينده، نه نفر پشت‏سر منظورند. يعني امام دوازدهم فرزند نهم امام حسين (ع) است.
5 - شبراوي شافعي مصري (متوفاي 1172) در کتاب «الاتحاف بحب‏الاشراف‏» [11]  وابن صباغ مالکي در «فصول المهمة‏» [12]  نقل مي‏کنند که:دعبل‏بن‏علي‏خزاعي مي‏گويد: چون به محضر حضرت رضا (ع) رسيدم و در ضمن قصيده خود اين دو شعر را خواندم که
: خروج امام لا محالة خارج يقوم علي اسم الله و البرکات يميز فينا کل حق و باطل و يجزي علي النعماء النقمات
حضرت رضا (ع) با گريه سرش را بلند کرد و فرمود: اي دعبل! در اين دو شعر جبرئيل به زبان تو سخن گفته است آيا مي‏داني آن امام کدام است که قيام مي‏کند؟ گفتم: نمي‏دانم، فقط شنيده‏ام که امامي از شما اهل بيت قيام کرده زمين را پر از عدل خواهد کرد.
«فقال: يا دعبل الامام بعدي محمد ابني و بعده علي ابنه و بعده ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجة‏القائم المنتظر في غيبة المطاع في ظهوره و لو لم يبق من‏الدنيا الايوم واحد لطول الله ذلک اليوم حتي يخرج فيملاء الارض عدلا کما ملئت جورا».
«اي دعبل! امام بعد از من پسرم محمد و بعد از او پسر او ست و بعد از او حسن و بعد از حسن پسرش حجت قائم منتظر است. در غيبت مورد اطاعت‏خواهد بود و در وقت ظهورش اگر از عمر دنيا نماند مگر يک روز، خدا آن روز را بلند خواهد کرد تا خروج نموده و زمين را پر از عدل و داد گرداند همانطور که از ظلم پر شده باشد.»
شايان ذکر است که اين حديث را شيخ‏الاسلام حموئي در فرائدالسمطين از ابوالصلت عبدالسلام هروي [13]  و حافظ قندوزي حنفي از فوائد حموئي شافعي [14]  نقل کرده است
6- شيخ‏الاسلام حموئي جويني شافعي در فرائد السمطين [15]  از حسين بن خالد نقل کرده که [امام] علي‏بن‏موسي‏الرضا (ع) فرمود کسي که ورع ندارد، دين ندارد و کسي که تقيه ندارد ايمان ندارد و «ان اکرمکم عندالله اتقيکم‏» يعني عمل کننده‏تر به تقيه. گفته شد يابن رسول‏الله تا کي تقيه کنيم؟ فرمود: تا روز وقت معلوم و آن روز خروج قائم ماست هر کسي تا قبل از خروج قائم تقيه را ترک کند از مانيست.
«فقيل له يابن رسول‏الله و من القائم منکم اهل البيت؟ قال: الرابع من ولدي ابن سيدة الاماء يطهر الله به الارض من کل جور و يقدسها من کل ظلم و هوالذي يشک الناس في ولادته و هو صاحب الغيبة قبل خروجه فاذا خرج اشرقت الارض بنوره‏»
«گفته شد يابن رسول‏الله کداميک از شمااهل بيت، قائم است؟ فرمود: فرزند چهارم من، پسر خانم کنيزان. خداوند به وسيله او زمين را از هر ظلم پاک و از هر ستم خالي مي‏گرداند. او همانست که مردم در ولايت وي شک کنند و او صاحب غيبت است و چون خروج کند زمين بانورش روشن مي‏گردد.»
او همانست که زمين براي وي پيچيده شود و براي وي سايه‏اي نباشد و او همان است که منادي درباره وي از آسمان ندا مي‏کند. ندايي که خدا آن را به گوش همه اهل زمين مي‏رساند. منادي مي‏گويد:بدانيد حجت‏خدا در نزد کعبه ظهور کرده تابع او شويد که حق در او و با اوست و آن است قول خداي عزوجل که مي‏فرمايد:
«ان نشا ننزل عليهم من ‏السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين‏» [16] .
اين حديث مانند حديث‏ سابق دلالت ‏بر مهدي معين دارد.
حافظ قندوزي همين حديث را از فرائد السمطين نقل کرده و مي‏گويد:
«قال الشيخ المحدث الفقيه محمد بن ابراهيم الجويني الحموئي الشافعي في کتابه فرائد السمطين عن دعبل الخزاعي...» [17] .
7- ابن صباغ مالکي در «الفصول‏المهمه‏» [18]  که آن را در معرفت ائمه نگاشته است مي‏گويد:
«و روي ابن‏الخشاب في کتابه مواليد اهل بيت‏يرفعه بسنده الي علي‏بن‏موسي‏الرضا (ع) انه قال: الخلف الصالح من ولد ابي محمد الحسن بن علي و هو صاحب الزمان القائم المهدي‏»
«ابن خشاب ابومحمد عبدالله بن احمد بغدادي در کتاب خود که سندش را به امام رضا (ع) رسانده که آن حضرت فرمودند: خلف صالح (مهدي موعود) از فرزندان ابي محمد حسن بن علي عسکري است و او صاحب الزمان و قائم مهدي است‏».
8 - شيخ الاسلام حموئي شافعي در فرايدالسمطين [19]  و موفق بن احمد خوارزمي حنفي در کتاب «مقتل‏الحسين‏» [20]  (ع) نقل مي‏کنند از ابي‏سلمي که شترچران رسول خدا (ص) بود [21]  مي‏گويد: از رسول خدا (ص) شنيدم که مي‏فرمود: در شب معراج از خداي جليل خطاب آمد:
«آمن الرسول بما انزل اليه من ربه‏» [22] .
گفتم: «والمومنون‏» خطاب رسيد: راست گفتي اي محمد، کدام کس را در ميان امت ‏خود گذاشتي؟ گفتم: بهترين آنها را خطاب رسيد: علي‏بن‏ابي‏طالب را؟ گفتم: آري پروردگارا! خطاب رسيد: يا محمد! من توجه کردم به زمين، توجه کاملي و تو را از اهل زمين اختيار کردم. نامي از نامهاي خود رابراي تو مشتق کردم. من ياد نمي‏شوم، مگر آنکه تو هم با من يادشوي.منم محمود و تويي محمد.
بعد دفعه دوم به زمين نظر کردم از آن «علي‏» را برگزيدم و نامي از نامهاي خود براي او مشتق کردم و منم اعلي و اوست علي يا محمد! من تو را و علي، فاطمه و حسن، حسين و امامان از فرزندان حسين را از شبح نور آفريدم [23]  و ولايت‏ شما را بر اهل آسمانها و زمين عرضه کردم. هر که قبول کرد در نزد من از مؤمنين است و هر که انکار نمود نزد من از کفار است. اي محمد! اگر بنده‏اي از بندگان من مرا عبادت کند تا از کار افتد و يا مانند مشک خشکي گردد. پس در حال انکار ولايت‏ شما پيش من آيد، او را نمي‏آمرزم تا اقرار به ولايت‏ شما کند. اي محمد! آيا ميخواهي اوصياي خود را ببيني؟ گفتم: آري بار خدايا، خطاب آمد: به طرف راست عرش خدا بنگر:
«فالتفت فاذا انا بعلي و فاطمه والحسن و الحسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و الحسن بن علي و المهدي في ضحضاح من نور قياما يصلون و هو - يعني‏المهدي - في وسطهم کانه کوکب دري و قال يا محمد هولاء الحجج و هو الثاثر من عترتک و عزتي و جلالي انه الحجة‏الواجبة لاوليائي والمنتقم من اعدائي‏».
«من به طرف راست عرش خدا نگاه کردم ناگاه ديدم: علي، فاطمه، حسن، حسين، محمد بن علي، باقر، جعفربن محمد صادق، موسي بن جعفر کاظم، علي بن موسي‏الرضا، محمد بن علي جواد، علي بن محمد هادي، حسن بن علي عسکري و مهدي در دريايي از نور ايستاده و نماز مي‏خوانند و مهدي در وسط آنها مانند ستاره درخشاني بود. خدا فرمود: اي محمد! اينها حجتها هستند، مهدي منتقم عترت توست. به عزت و جلال خودم قسم او حجتي است که ولايتش بر اولياي من واجب است و او انتقام گيرنده از دشمنان من است‏».
حافظ حنفي قندوزي، اين حديث ‏شريف را در «ينابيع المودة‏» [24]  از خوارزمي نقل کرده‏و مي‏گويد: حمويي نيز در فرائد آن را نقل کرده است و در ينابيع به جاي «والمهدي‏» عبارت «و محمد المهدي بن الحسن‏» آمده است. اين حديث گذشته از دلالت‏بر مهدي شخصي حاوي اسامي مبارک همه امامان صلوات‏الله عليهم اجمعين - است.
9- «موفق بن احمد خوارزمي‏» در «مقتل الحسين‏» [25]  و «شيخ الاسلام حمويي شافعي‏» در «فرائدالسمطين‏» [26]  «سعيد بن بشير» از علي ابن ابي‏طالب (ع) نقل کرده‏اند که فرمود:
قال رسول‏الله (ص) انا واردکم علي الحوض و انت‏يا علي‏الساقي و الحسن الرائد [27]  والحسين الامر و علي‏بن الحسين الفارط و محمد بن علي‏الناشر و جعفر بن محمد السائق و موسي بن جعفر محصي المحبين و المبغضين و قامع المنافقين و علي بن موسي معين المؤمنين و محمد بن علي منزل اهل الجنة في درجاتهم و علي بن محمد خطيب شيعته و مزوجهم الحور العين والحسن بن علي سراج اهل‏الجنة يستضئون به والمهدي شفيعهم يوم‏القيامه حيث لاياذن‏الله الا لمن يشاء و يرضي‏».
من پيشتر از شما وارد [28]  حوض کوثر مي‏شوم تو يا علي ساقي کوثر هستي و حسن مدير آنست، حسين فرمانده آن مي‏باشد، علي بن الحسين سابق برديگران در رسيدن به آن، امام باقر مقسم آن، جعفر صادق سوق‏دهنده به آن، موسي بن جعفر شمارنده دوستان و دشمنان و زايل‏کننده منافقان، علي بن موسي يار مؤمنان، محمد بن علي جواد نازل کننده اهل بهشت در درجاتشان و علي بن محمد هادي، خطيب شيعه و تزويج کننده حورالعين به آنهاست، حسن بن علي عسکري چراغ اهل بهشت است. مردم از روشنايي آن روشنايي مي‏گيرند و مهدي موعود شفاعت کننده آنهاست در مکاني که خدا اجازه شفاعت نمي‏دهد مگر به کسي که بخواهد و از او راضي باشد».
اين حديث مبارک نيز که برادران اهل سنت‏به صورت قبول، آن را نقل کرده‏اند حاوي نامهاي پاک دوازده امام: است.
10- حافظ سليمان قندوزي از جابربن يزيد جعفي نقل کرده مي‏گويد: شنيدم جابر بن عبدالله انصاري مي‏گفت: رسول خدا (ص) به من فرمود:
«يا جابر! ان اوصيايي و ائمة المسلمين من بعدي اولهم علي، ثم‏الحسن، ثم الحسين، ثم علي بن الحسين، ثم محمد بن علي المعروف بالباقر ستدرکه يا جابر فاذ القيتة فاقرئه مني‏ السلام، ثم جعفربن محمد، ثم موسي بن جعفر، ثم علي بن موسي، ثم محمد بن علي، ثم علي بن محمد، ثم الحسن بن علي،ثم القائم، اسمه اسمي و کنيه کنيتي ابن الحسن بن علي ذاک الذي يفتح الله علي يديه مشارق الارض و مغاربها ذاک‏ الذي يغيب عن اوليائه غيبة لا يثبت علي القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للايمان‏» [29] .
«اي جابر! اوصياي من و امامان مسلمين بعد از من اول آنها علي بن ابي‏طالب است. بعد از او حسن، بعد از او حسين، بعد از او علي بن حسين، بعد از او محمد بن علي معروف به باقر. اي جابر! تو او را درک خواهي کرد و چون به خدمتش رسيدي سلام مرا برسان، بعد از او جعفر بن محمد، بعد از او موسي‏بن جعفر، بعد از او علي بن موسي، بعد از او محمد بن علي، بعد از او علي بن محمد، بعد از او حسن بن علي، بعد از او قائم آل محمد که نامش نام من و کنيه‏اش کنيه من است پسر حسن بن علي، او همانست که خدا با دست وي شرق و غرب زمين را فتح مي‏کند، او همانست که از دوستان خويش مدت زيادي غايب مي‏شود، تا حدي که در اعتقاد به امامت او باقي نمي‏ماند مگر آنان که خداوند قلوبشان را با ايمان امتحان کرده است‏»
جابر مي‏گويد: گفتم يا رسول‏الله! آيا مردم در زمان غيبت از وجود وي منتفع مي‏شوند؟ فرمود: آري به خدايي که مرا به حق فرستاده، مردم در زمان غيبت از نور ولايتش روشنايي مي‏گيرند. چنانکه مردم از آفتاب بهره مي‏برند با آنکه زير ابرهاست. اي جابر! اينکه گفتم از مکنونات سر خداست و از علم مخزون خدا مي‏باشد آن را اظهار مکن مگر به کسي که اهليت دارد.
در اينجا بدليل ضيق مجال به ذکر موارد ياد شده اکتفا کرده و طالبان را براي مطالعه بيشتر در اين زمينه به کتاب «اتفاق در مهدي موعود» از همين نگارنده ارجاع مي‏دهيم.

 

لینک ثابت

آخرالزمان شناسی در اسلام

مقدمه
پيشگويي در مورد آينده همواره يکي از دغدغه‏ها و دل مشغوليهاي بشر بوده و در طول تاريخ انگيزه‏هاي مختلفي باعث شده است که انسانها به پيشگويي درباره رويدادهايي بپردازند که در آينده دور يا نزديک واقع مي‏شوند. در اين ميان پيشگويي در مورد حوادث آخرالزمان از جايگاه و اهميت خاصي برخوردار بوده و اقوام و ملل گوناگون با همه اختلافي که در باورها و اعتقادات خود داشته‏اند موضوع آخرالزمان و رويدادهاي اين عصر را مورد توجه جدي قرار داده‏اند. اما اين دغدغه و دل مشغولي هميشگي بشر آنگاه که با علوم غيبي و دانشهاي خداداد پيامبران و اولياي الهي پيوند خورده رنگ ديگري يافته است و از حالت گمانه‏زنيهاي بي‏پايه و پيشگوييهاي دروغين در مورد وقايعي که بشر راهي براي پي بردن به آنها ندارد خارج و به اخبار صادق مبتني بر آموزه‏هاي وحياني تبديل شده است.
با نگاهي اجمالي به کتابهاي مقدس اديان الهي به موارد فراواني برخورد مي‏کنيم که از سوي انبياي الهي و يا جانشينان آنها نسبت به رويدادهاي آينده پيشگويي و به ويژه از حوادث مختلف سياسي، اجتماعي، زيست محيطي و... به عنوان نشانه‏هاي آخرالزمان ياد شده است. اما اگر بخواهيم مجموعه معارفي را که در اديان مختلف الهي در زمينه آخرالزمان وجود دارد با يکديگر مقايسه کنيم به جرأت مي‏توان گفت که در هيچ دين و آئيني به اندازه اسلام در مورد رويدادهاي آخرالزمان پيشگويي نشده است.
پيامبر گرامي اسلام (ص) از همان سالهاي آغازين بعثت خود براساس دانش ماورايي خود به پيشگويي رويدادهاي مختلف فرهنگي، سياسي و اجتماعي که در آينده‏هاي دور و نزديک در جامعه اسلامي روي خواهد داد مي‏پرداختند و به تعبير برخي از روايات، مسلمانان را از کليه حوادثي که تا آستانه قيامت رخ خواهد داد خبر مي‏دادند. [1]  آن حضرت گاه مسلمانان را نسبت به رخدادهاي مبارکي که در آينده رخ خواهد نمود، مژده و بشارت مي‏دادند و گاه آنان را نسبت به وقايع شومي که در پيش روي آنهاست برحذر مي‏داشتند. اين رويه مستمر پيامبر اکرم(ص) در مورد پيشگويي رويدادهاي مختلف، به ويژه رويدادهايي که در آخرالزمان رخ خواهد داد موجب شد که مسلمانان در طول سالهاي پر برکت حيات رسول گرامي اسلام(ص) از گنجينه ارزشمندي از روايات مربوط به حوادث آينده برخوردار شوند؛ گنجينه‏اي که از همان سده‏هاي آغازين گسترش اسلام به دست مؤلفان، مورخان و محدثان جمع‏آوري و در اختيار نسلهاي آينده گذاشته شد.
مؤلفان اسلامي مجموعه روايتهايي را که به ويژه از پيامبر اسلام(ص) در زمينه حوادث مختلف اجتماعي، سياسي وارد شده بود در کتابهايي که معمولاً با عناويني همچون علامات المهدي، علامات مهدي آخرالزمان، علائم الظهور، أشراط الساعة، علامات الساعة، علامات يوم القيامه، الفتن [2]  الملاحم [3]  الفتن و المحن، الفتن والملاحم و...ناميده مي‏شده است جمع‏آوري کرده‏اند. [4] .
پس از اين مقدمه به بررسي کتابهايي مي‏پردازيم که با عناوين ياد شده در مجموعه آثار دانشمندان اسلامي به چشم مي‏خورد. شايان ذکر است که در اين بررسي عمدتا از کتابنامه امام مهدي(ع) اثر فاضل ارجمند حجة‏الاسلام جناب آقاي علي‏اکبر مهدي‏پور [5]  استفاده شده است:

بررسي کتابهايي درباره حضرت مهدي از مجموعه آثار دانشمندان اسلامي
1. برزنجي حسيني، سيد شريف‏محمد بن رسول (م. 1103ق.)
الإشاعة لأشراط الساعة، چاپ چهارم، بيروت، دارالکتاب العلمية، بي‏تا، 200ص، عربي، رقعي.
2. مقدسي جماعيلي حنفي، ابو محمد عبدالفتي بن عبدالواحد (م.600ق.)
أشراط الساعة، عربي.
3. احمد بن فقيه شافعي
أشراط الساعة، عربي (به نقل از: ايضاح المکنون، ج1، ص86).
4. يوسف بن عبداللّه‏ بن يوسف وابل
أشراط الساعة، چاپ سوم، دمام (عربستان)، ابن‏جوزي، 1414ق، 484ص، عربي، وزيري.
5. امين حاج محمد احمد (معاصر)
اشراط الساعة، الصغري والکبري، چاپ اول، جدّه (عربستان)، دارالمطبوعات، 1412ق، 148ص، عربي، وزيري.
6. محمد سلامة جبر (معاصر)
اشراط الساعة و اسرارها، چاپ اول، بيروت، دارالسلام، 1413ق، 1403ص، عربي، وزيري.
7. علي بن محمد ميلي جمالي مغربي مالکي (م1248ق.)
أشراط الساعة و خروج المهدي، عربي، خطي (به نقل از: اعلام زرکلي، ج5، ص17).
8. سيوطي، جلال‏الدين (م. 911 ق.)
البرهان في علامات مهدي آخرالزمان.
9. متقي هندي، علاءالدين علي بن حسام‏الدين (م. 975 ق.)
البرهان في علامات مهدي آخرالزمان، تحقيق علي‏اکبر غفاري، تهران، رضوان، 1399 ق، 210 ص، عربي، وزيري.
چاپ ديگر کتاب: 2ج، تحقيق جاسم بن مهلهل ياسين، کويت، ذات السلاسل، 1408 ق.
10. صدر، سيد محمد
تاريخ مابعدالظهور، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1412ق، 680ص، عربي، وزيري.
11. سيدبن طاووس، رضي‏الدين علي بن موسي (م. 664ق.)
التشريف بالمنن في التعريف بالفتن، تحقيق: مؤسسة صاحب الأمر(عج)، چاپ اول، اصفهان، گلبهار، 1416ق، 541ص، عربي، وزيري.
12. موسوي کاشاني، سيد محمد حسن
جهان در آينده يا علائم ظهور حضرت مهدي(ع)، چاپ دوم، بي‏جا، مؤلف، 1372ش، 302ص، وزيري، فارسي.
13. عاملي، سيدجعفر مرتضي
دارسة في علامات الظهور و الجزيرة الخضراء، چاپ اول، قم، منتدي جبل عامل، 1412ق، 312 ص، عربي، وزيري.
14. کوراني، علي
عصر ظهور، مترجم: عباس جلالي، چاپ پنجم، تهران، چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1375ش، 412ص، فارسي، وزيري.
15. جواد خراساني، محمد جواد (م. 1397 ق.)
علائم دوره آخرالزمان، قم، شهيد، 1360ش، 45ص، رقعي.
16. مولوي، شريف امير
علائم الظهور، فارسي، خطي.
17. متقي هندي، علي بن حسام‏الدين (م. 975 ق.)
علائم ظهور، فارسي (ترجمه)، خطي.
18. شيرازي، احمد
علائم الظهور.
19. اهري، محمد جواد (م.1393 ق.)
علائم الظهور.
20. نجفي، محمد جواد
علائم ظهور، تهران، مؤسسه ادبيّه، 1345ش، 260ص، فارسي، رقعي.
21. زنجاني، يعقوب علي (م. 1365 ق.)
علائم الظهور.
22. قمي، شيخ عباس (م. 1359 ق.)
علائم الظهور، تهران، انتشارات علمي، 136ص، فارسي، رقعي.
23. ناظم الاسلام کرماني، ميرزا محمد (م.1337 ق.)
علائم الظهور، تهران، شيخ احمد کتابفروش، 1329ق، 198ص، رقعي، چاپ سنگي.
چاپ ديگر کتاب: تاجر اصفهاني، 1330ق. 210ص، رقعي.
24. موجودي، علي
علائم الظهور حضرت امام زمان (ع)، تهران، کتابفروشي موجودي، بي‏تا، 144 ص، فارسي، رقعي.
25. جورتاني اصفهاني، عباسعلي (م. 1358 ق.)
علائم الظهور، چاپ اول، تهران، کانون کتاب، بي‏تا، 144ص، فارسي، رقعي.
26. بهاري همداني، محمدباقر بن محمد جعفر (م.1333ق.)
العلائم لاهتداء الهوائم، عربي، خطي.
27. نجفي، حسن
علائم الظهور في المستقبل المنظور، چاپ اول، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1422ق، 240ص، عربي، وزيري.
28. همتي، محسن
علائم ظهور، مروري بر وقايع آخرالزمان، چاپ اول، تهران، نذير، 1379ش، 71ص، فارسي، رقعي.
29. اللحام، سعيد (معاصر)
علامات السّاعة، بيروت، دارالفکر، 1414 ق. 140ص، وزيري، عربي.
30. مبروک، ليلي
علامات السّاعة، الصّغري و الکبري، قاهره، دارالمختار اسلامي، 1406ق. 204ص، عربي، وزيري.
31. شمري، جزاع
علامات السّاعة في القرآن و السّنّة، چاپ اول، کويت، دارالبحوث العلميّة، 1403ق، عربي.
32. نجفي يزدي، سيد محمد باقر
علامات ظهور حضرت صاحب الزمان، تهران، بي‏نا، 1392ق، 64ص، فارسي، جيبي.
33. شبّر، سيّد عبداللّه‏ (م.1242ق.)
علامات الظهور و أحوال الإمام المستور، عربي، 24 ورق، خطي.
34. نبهاني، يوسف بن اسماعيل (م. 1350 ق.)
علامات قيام السّاعة الصّغري و الکبري، قبرس، مؤسسة الجفان والجابي، 1410ق، 152 ص، عربي، جيبي.
35. حجّاج، عبداللّه‏ (معاصر)
علامات القيامة الکبري من بعثة النّبي حتّي نزول عيسي، چاپ دوم، قاهره، مکتبة التّراث الاسلامي، 1406 ق، 200ص، عربي، وزيري.
36. صدرالدين قونوي، محمد بن اسحاق رومي (م672ق.)
علامات المهدي (ع)، 16ص، فارسي، رقعي، خطي.
37. مودودي، ابوالأعلي (م.1400ق.)
علامات المهدي (مقاله)، لاهور، مجله المنصور، ش19، ص39-48، عربي.
38. ابن حجر هيثمي مکي (م974ق.)
علامات المهدي المنتظر، قاهره، مکتبة القرآن، عربي.
39. الفتلاوي، مصري
علامات المهدي المنتظر في خطب الإمام علي و رسائله و أحاديثه، چاپ اول، بيروت، دارالهادي، 1421ق، 543ص، عربي، وزيري.
40. ابن‏کثير، حافظ عمادالدين ابوالفداء، اسماعيل بن عمر (م.774ق.)
علامات يوم القيامة، چاپ اول، قاهره، مکتبة القرآن، 1408ق، 142ص، رقعي، عربي.
41. قرطبي انصاري، حافظ ابو عبداللّه‏ محمد بن احمد (م. 671 ق.)
علامات يوم القيامة، قاهره، توفيقيّه، بي‏تا، 112ص، عربي، وزيري.
42. شيخ صدوق (م. 381 ق)
علامات آخرالزمان، عربي (به نقل از: رجال النجاشي، ص390).
43. ابن حماد مروزي، حافظ ابو عبداللّه‏ نعيم (م. 288 ق.)
الفتن، 2ج، چاپ اول، قاهره، توحيد، 1412ق، 426ص، عربي، وزيري.
چاپ ديگر کتاب: تحقيق مجدي بن منصور بن سيدالشوري، بيروت، دارالکتب العلميه، بي‏تا، عربي، 552ص، وزيري.
44. سليلي، ابوصالح بن احمد بن عيسي (قرن چهارم)
الفتن، عربي، گزيده‏اي از اين کتاب در کتاب الملاحم والفتن سيدبن طاووس آمده است.
45. بزّاز، ابو يحيي زکريا بن يحيي (م. 1298 ق.)
الفتن، عربي، گزيده‏اي از اين کتاب در کتاب الملاحم والفتن سيد بن طاووس آمده است.
46. ابونعيم اصفهاني، احمد بن عبداللّه‏ (م.430 ق.)
الفتن، عربي، (به نقل از: الذريعة إلي تصانيف الشيعة، آقا بزرگ تهراني، ج16، ص112).
47. ابوعمرو عثمان بن سعيد داني (م.444ق.)
الفتن، عربي.
48. غزّي، عبدالحليم (معاصر)
فتن في عصرالظهور الشريف، قم، مؤلف، 1415ق، 512ص، عربي، وزيري.
49. عسکري، ميرزا نجم‏الدين (م.1395ق.)
الفتن و أخبار آخرالزمان من کتب الجمهور، عربي (به نقل از: الذريعة، ج16، ص112).
50. ابو عبداللّه‏ جعفربن محمد بن مالک کوفي
الفتن و الملاحم، عربي (به نقل: رجال‏النجاشي، ص112).
51. حسن بن علي بن ابي حمزه بطائني (قرن دوم)،
الفتن و الملاحم، عربي.
52. ابن کثير، حافظ عمادالدين ابوالفداء اسماعيل بن عمر (م.774 ق.)
الفتن والملاحم الواقعة في آخرالزمان، چاپ اول، انتشارات ابن کثير، دمشق، 336 ص، عربي، وزيري.
چاپ ديگر کتاب: تحقيق يوسف علي بديوي، چاپ اول، دمشق و بيروت، دارابن کثير، 1414 ق، 335ص، عربي، وزيري.
53. السادة، مجتبي
الفجر المقدس، المهدي(ع)، ارهاصات اليوم الموعود و أحداث سنة الظهور، چاپ اول، بيروت، دارالخليج العربي، للطباعة والنشر، 1422ق، 196ص، عربي، وزيري.
54. ده سرخي اصفهاني، سيد محمود بن سيد مهدي موسوي
معجم الملاحم والفتن، 4ج، چاپ اول، قم، مؤلف، 1420ق.
55. محمد بن حسن بن جمهور عمي بصري
الملاحم، عربي (به نقل از: الفهرست، شيخ طوسي، ص176).
56. ابوحيّون
الملاحم، عربي (به نقل از: رجال النجاشي، ص458).
57. ابراهيم بن حکيم بن ظهير فزاري
الملاحم، عربي (به نقل از: معالم العلماء، ابن‏شهر آشوب، ص5).
58. احمد بن ميثم بن ابي‏نعيم.
الملاحم، عربي (به نقل از: الفهرست، شيخ طوسي، ص53).
59. اسماعيل بن مهران
الملاحم، عربي (به نقل از: رجال‏النجاشي، ص26).
60. حسن بن علي بن ابي حمزه
الملاحم، عربي.
61. حسن بن علي بن‏فضال (م.224ق)
الملاحم، عربي (به نقل از: رجال النجاشي، ص36).
62. حسين بن سعيد بن حمّاد بن مهران اهوازي
الملاحم، عربي (به نقل از: رجال النجاشي، ص58).
63. دانيال
الملاحم، عربي (به نقل از: الذريعة، ج22، ص188).
64. ابوالحسن علي بن ابي صالح کوفي
الملاحم، عربي (به نقل از: ايضاح المکنون، چلبي، ج2، ص336).
65. ابوالحسن علي بن حسن بن علي بن فضّال
الملاحم، عربي (به نقل از: رجال النجاشي، ص258).
66. ابوالحسن علي بن مهزيار اهوازي
الملاحم، عربي.
67. فضل بن شاذان نيشابوري (م. 260ق)
الملاحم، عربي.
68. محمد بن اوُرَمَه
الملاحم، عربي (به نقل از: رجال النجاشي، ص329).
69. ابن طبّال، ابوالقاسم علي بن حسن بن قاسم يشکري
الملاحم، عربي.
70. بوفکي، ابو محمد عمرّکي بن علي
الملاحم، عربي (به نقل از: رجال النجاشي، ص303).
71. اشعري قمي، ابو جعفر محمد بن احمد بن يحيي
الملاحم، عربي.
72. کرخي، ابو جعفر محمد بن عبداللّه‏ بن مهران
الملاحم، عربي (به نقل از: الذريعة، ج22، ص190).
73. صفّار قمّي، ابو جعفر محمد بن حسن (م. 290ق.)
الملاحم، عربي.
74. غاضري، ابوعبداللّه‏ محمد بن عباس بن عيسي
الملاحم، عربي.
75. عيّاشي، محمد بن مسعود
الملاحم، عربي.
76. محمدابن ابي‏عمير (م.217ق.)
الملاحم، عربي (به نقل از: رجال النجاشي، ص326).
77. ابن المنادي، ابوالحسن، احمد بن جعفر بن محمد (م.336ق.)
الملاحم، 151ص، عربي (خطي).
78. مولانا، سيد علي (م.1392ق.)
الملاحم، چاپ چهارم، تبريز، آسيا، 1399ق، 115 ص، فارسي، جيبي.
79. انصاري زنجاني، ابراهيم (معاصر)
ملاحم القرآن، چاپ اول، قم، بي‏نا، 1400ق، 135ص، عربي، وزيري.
80. موسوي زنجاني، ميرزا ابوالقاسم بن ميرزا کاظم (م.1292ق)
ملاحم القرآن، عربي، خطي.
81. سيد ابن طاووس، رضي‏الدين ابوالقاسم علي بن موسي، (م.664 ق.)
الملاحم والفتن في ظهور الغائب المنتظر، چاپ پنجم، منشورات رضي، قم، 1398ق، 224ص، رقعي.
شايان ذکر است که اين کتاب با نام التشريف بالمنن نيز به چاپ رسيده است.
82. چاپ ديگر کتاب: چاپ اول، 1408ق، بيروت، مؤسسه اعلمي، 204ص، وزيري.
83. سيد ابن طاووس، ابوالقاسم‏علي‏بن‏موسي (م.664ق.)
الملاحم والفتن، يا فتنه‏ها و آشوبهاي آخر الزمان ترجمه محمد جواد نجفي، چاپ اول، تهران، کتابفروشي اسلاميه، تهران، 230ص، فارسي، رقعي.
84. طوسي، محمد بن قاسم
الملاحم والفتن و ما اصاب السلف و يصيب الخلف من المحن، عربي (به نقل از: معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص117).
85. همداني طاوه‏اي، شيخ محمد حسين
الملاحم، يا علائم آخرالزمان، قم، کتابفروشي صحفي، 1383ق، 111 ص، فارسي، جيبي.
86. خادمي شيرازي، محمد (معاصر)
نشانه‏هاي ظهور او، چاپ اول، قم، مؤلف، 1371ش، 220ص، فارسي، وزيري.
87. عليزاده، مهدي (معاصر)
نشانه‏هاي يار و چکامه انتظار، چاپ اول، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 153ص، 1379ش، فارسي، رقعي.
88. ابن‏کثير دمشقي، حافظ ابوالفداء (م.774ق.)
نهاية البداية والنهاية، 2ج، تحقيق شيخ محمد فهيم ابوعبيّه، چاپ اول، عربستان، مکتبة النصر الجديدة، رياض، 1968م، 400   391ص، عربي، وزيري.
89. ابن‏کثير دمشقي، حافظ ابوالفداء اسماعيل (م.774ق.)
النهاية، فتن و أهوال آخرالزمان، چاپ اول 1410ق، قاهره، التراث الاسلامي، 372ص، عربي، وزيري.
90. ابن‏کثير دمشقي، حافظ ابوالفداء اسماعيل
النهاية في الفتن والملاحم، تحقيق: محمد احمد عبدالعزيز، 2ج، بيروت، دارالجيل، بي‏تا. 440 439ص، عربي، وزيري.
91. ميرجهاني، سيد حسن (م.1413ق.)
نوائب الدهور في علائم الظهور، 4ج، چاپ دوم، تهران، کتابخانه صدر، 1369ش، تهران، 460 456  319ص، فارسي، وزيري.
92. سادات مدني، سيدعلي‏اصغر (معاصر)

 

لینک ثابت
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 45 صفحه بعد

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم